شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)

علامه سيد حسين همدانى درود آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى

- ۵۵ -


و بخع كل متكبر لطاعتكم
((بجوع )) از بجع مثل ((منع )) بجوعا يعنى به آن اقرار كرد و خاضع شد، يعنى هر متكبرى كه بزرگى شاءن و ذات شما را بشناسد اقرار و خضوع به طاعت شما را فخر خويش مى داند و طاعت شما را باعث زيادت بزرگى خود مى داند.
فرمود:
و ما انت عليهم بجبار و خضع كل جبار لفضلكم و ذل كل شى ء لكم
جبار مسلط است و لذا فرمود: و ما اءنت عليهم بجبار(1519) يعنى : ((تو بر ايشان مسلط نيستى )). مراد اين است كه همه سلاطين بعد از اين كه سلطنت خود را در كنار سلطنت او ناچيز و نابود مى يابند، لذا به سلطنت و استيلاى شما خاضع مى شوند و همه اين خضوع و خشوع در دنيا براى كسانى است كه شما را از روى اختيار بشناسند و در رجعت ايشان به طوع و يا كره خاضع خواهند شد. و احتمال مى رود كه اين جمله به معناى انشاء باشد. يعنى بر همه انسان هاى شريف لازم است كه براى شرافت شما خم شوند و بر هر متكبرى واجب است كه به طاع شما اقرار نمايد و بر همه جباران است كه براى فضيلت شما خاضع شوند.
معنايى لطيف از فرج امام (عليه السلام)
فرمود:
و اءشرقت الاءرض بنوركم
اين جمله اشاره به آيه و اءشرقت الاءرض بنور ربها.(1520) قمى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: ((رب و پروردگار زمين امام آن است ، گفتند: هنگامى كه قيام كند چه خواهد شد؟ فرمود: مردم از نور خورشيد و ماه بى نياز مى شوند و از نور امام استضائه مى كنند)).
و در ارشاد مفيد از آن حضرت روايت شده كه فرمود: ((هنگامى كه قائم ما ظهور كند زمين به نور پروردگارش روشن شود و مردم از نور خورشيد بى نياز شده و تاريكى از بين مى رود)).
و بيان اين فقره و آيه شريفه و اخبار ياد شده اين است كه : مورد اين آيه در ظهور حضرت حجت (عليه السلام) است و در آن زمان عصر دولت حق و اسم الله و مراتب آن است . و دانستيد كه مظهر كلى آن امام و مظاهر جزئى آن مومنين هستند و هنگامى كه دوران دولت آن حضرت رسيد، همه مراتب اسماء حسنى بايد به كار گرفته شده و آثارشان از آن بروز يابد، از جمله آنها اسم عليم و قدير و سميع و بصير و ديگر اسماء است . اين اسماء تا سيصد و شصت اسم مى رسد و هنگامى كه همه مراتب الله اعمال شود مصاديق اسم الله در مومنين نيز با همه مراتب اعمال مى شود لذا نيازى به دانش و قدرت و مال ديگران و نور خورشيد و ماه در روز و شب ندارند، و لذا زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد.
و همين جمله معناى اين سخن است كه فرموده اند: اذا اخرج وضع يده على رؤ وس الخلايق فيكمل بذلك ايمانهم ؛ يعنى هنگامى كه آن حضرت خارج شود دست خود را بر سرهاى مردم مى گذارد و ايمان آنها با آن كامل مى شود...)) لذا مردم در همه اعمال صادقانه با خدا رفتار مى كنند و به او اخلاص مى ورزند و زمان دولت هاى طاغيان به سر مى آيد، چه اين كه امام مصداق كلى اسم الله است ، هنگامى كه زمان دولتش برسد و مراتب آن ظهور پيدا كند كسانى كه مصاديق جزئيه آن حضرت هستند نيز بايد آثارشان بارز و ظاهر شود و اين معناى جمله آن حضرت در دعاى افتتاح است كه : و ابدله من بعد خوفه امنا يعبدك لا يشرك بك شيئا؛ يعنى : به امنيتى برسد كه تقيه از بين برداشته شود و از اسماء طاغوتى اثرى باقى نماند و اين به واسطه ظهور اسم الله و مراتب آن است .
و معناى آيه شريفه اين است كه بعد از بيم ايشان را ايمن نماييم ، ايشان مرا عبادت كنند و هيچ شركى نورزند، يعنى به اسم الله در زمان دولت طاغوت ها در نهان و سر عمل مى كنند و در اين دوره طاغوت ها آشكارا به اسماء طاغوتى عمل مى كنند و در زمان ظهور حضرت حجت (عليه السلام) زمان دولت اسماء طاغوتى و مظاهر آن پايان مى يابد و در عالم وجودى موثرى جز اسم الله وجود ندارد و او خير مطلق است . چگونه نشر و پخش همه امور خير در آن زمان در كتابهاى مفصل ياد شده ، به آن مراجعه كنيد.
اميرالمومنين (عليه السلام)(1521) فرمود: الهى من تعرف بك غير مجهول ((خدايا هر كس به تو شناخته شد ناشناخته نيست )). يعنى هر كس مبداء ظهورش اسم الله باشد در همه مراتب اسماء حسنى شناخته شده است ، بر خلاف كسى كه مبداء ظهورش غير خدا از اسماء حسنى باشد. چه اين كه وى معروف و شناخته شده نيست مگر براى كسانى كه مبداء ظهور آنها باشد. يعنى براى اسمايى كه او مبداء ظهور آنها شده است ، پس هر كس ‍ مبداء ظهورش اسم الله بوده و جامع همه مراتب اسماء باشد قادر و عالم و سميع و بصير است .
و فرمود:(1522) هر كس به تو پناهنده شود هرگز تنها نمى گردد و هر كس تو به او روى آورى مملوك كسى نمى شود. پروردگارا هر كس به واسطه تو سير كند، نورانى است و هر كس به تو چنگ زند در پناه تو خواهد بود.
و فرمود:(1523) الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و اءنر اءبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق اءبصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة ؛ يعنى : تا چشمان دل مراتب اسماء را بشكافد و به آنچه كه مرآت تامه الوهيت توست برسد. آن كس كه به چشيدن معرفت او دست پيدا كند چگونه كلمات وى را شيرين مى يابد.
مرگ براى مومن شيرين است
فرمود:
و فاز الفائزون بولايتكم
هر كس در خود سر ايشان را بيابد و در عالمش به اسم الله برسد، اسم الله كه مبداء ظهورش از اضافه طينت شماست ، (به رستگارى مى رسد)، پس اين اشاره به آيه شريفه ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة اءلا تخافوا و لا تحزنوا و اءبشروا بالجنة التى كنتم توعدون # نحن اءولياؤ كم فى الحياة الدنيا و فى الاخرة و لكم فيها ما تشتهى اءنفسكم و لكم فيها ما تدعون # نزلا من غفور رحيم (1524) يعنى : ((كسانى كه گفتند: خداوند پروردگار ماست آنگاه استوار ايستادند، فرشتگان بر ايشان فرود مى آيد، به اين كه نهراسيد و غمگين نباشيد و به بهشتى كه به شما وعده داده شد بشارت باد!))
ما در دنيا و آخرت دوستان شما هستيم و شما در بهشت هر چه دلتان بخواهد از آن شما خواهد بود و هر چه را بخواهيد فراهم است ، آنها از نزد خداوند بخشنده مهربان فرود مى آيند)).
در اين كه فرمود: ثم استقاموا قمى (1525) روايت كرده كه ((مراد استقامت بر ولايت اميرالمومنين (عليه السلام) است )).
در كافى (1526) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: ((ايشان بر امامان يكى بعد از ديگرى پايمردى كردند)). و در مجمع البيان از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه ((از آن حضرت از استقامت پرسيدند، فرمود: استقامت همان است كه شما بر آن هستيد)).
در فقره تتنزل عليهم الملائكة : در مجمع البيان از امام صادق (عليه السلام) و تفسير قمى روايت شده كه فرمود: ((به هنگام مرگ )).
در آيه (اءلا تخافوا) يعنى از سختى هاى مرگ كه در پيش رو داريد نهراسيد.
(و لا تحزنوا) يعنى بر اهل و اموالى كه بر جاى گذاشتيد غمگين مباشيد.
و اءبشروا بالجنة التى كنتم توعدون يعنى : ((بشارت باد به بهشتى كه در دنيا بدان وعده داده شده بوديد)).
نحن اءولياؤ كم فى الحياة الدنيا قمى (1527) روايت كرده كه : ((ما شما را از شياطين حفظ مى كرديم )).
((و فى الاخرة )) فرمود: يعنى در هنگام مرگ .
در كافى (1528) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه ((ما اولياء و دوستان شما در زندگى دنيا بوده ايم ، يعنى شما را در دنيا حراست مى كرديم و در آخر به هنگام مرگ شما را حفظ مى نموديم )).
و قمى (1529) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: ((هيچ ولى و دوستدار ما و دشمن با دشمنان ما نمى ميرد مگر اين كه رسول خدا و اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين در كنار او حاضر مى شوند و او را مى بينند و به او بشارت مى دهند و اگر از مواليان و دوستان آنها نباشد ايشان را مى بينند به طورى كه بدشان مى آيد. و دليل آن سخن اميرالمومنين (عليه السلام)(1530) به حارث همدانى است :
يا حار همدان من يمت يرنى من مومن اءو منافق قبلا
اى حارث همدانى هر كس از مومن و منافق به هنگام مردن مرا مى بيند.
و در تفسير امام (عليه السلام)(1531) در ضمن آيه الذين يظنون اءنهم ملاقو ربهم (1532) از سوره بقره فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: پيوسته مومن ترسان از بدى عاقبت مى باشد و يقين به وصول به رضوان خدا پيدا نمى كند تا اين كه هنگام گرفتن روحش برسد و ملك الموت براى او تمثل پيدا كند. چه اين كه ملك الموت به هنگامى نزد مومن مى آيد كه در بيمارى بسيار شديد و دلتنگى غير قابل وصف قرار دارد، چه اين كه اموال خود را بر جاى مى گذارد و نيز از دگرگونى و اضطراب ناشى از همكاران و خانواده و حسرت هاى باقى مانده و آرزوهاى دست نيافته ناراحت است ، در اين هنگام ملك الموت به او مى گويد: چرا اين همه غصه هاى فراوان را فرو مى دهى ؟
مى گويد: احوال مضطرب مرا مى بينى و مى خواهى مرا قبل از رسيدن به آرزوهايم به آن سو ببرى ؟ فرشته مرگ مى گويد: آيا خردمند از فقدان درهم هاى بى ارزش ناراحت و غمگين مى شود در حالى كه در مقابل آن هزاران هزار برابر دنيا به او داده مى شود. آنگاه فرشته مرگ به او مى گويد: به بالا بنگر، او مى نگرد و درجات بهشت و قصرهايى را مى بيند كه آرزوها نمى توانند چنان صحنه هايى را در خود تصور كنند، فرشته مرگ مى فرمايد: آنها منزل ها و نعمت ها و اموال و اهل و خانواده و اشخاص صالح خانواده و ذريه تو هستند، ايشان در آنجا با تو هستند، آيا مى خواهى اين زندگى و اموال اينجا را با آنجا عوض كنى ؟
مى گويد: به خدا سوگند آرى !
آنگاه فرشته مرگ مى گويد: بنگر، وى حضرت محمد و على و آل طاهرين (عليهم السلام ) او را در اعلى عليين مى بيند، و پرسد: آيا ايشان را ديده اى ؟ ايشان سادات و امامان تو هستند، در آنجا همنشين ها و اهل انس تو هستند. آيا خشنود نيستى كه مردم اينجا را رها كنى و با آنها همنشين و مانوس ‍ باشى ؟ پاسخ مى دهد: به خدا قسم آرى و همين مفاد آيه شريفه است كه فرمود: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا(1533) پس هر منازل هولناكى كه در پيش روى شما بود خداوند آن را كفايت كرد و از آنچه بر جاى مى گذاريد از قبيل فرزندان و خانواده غمگين نباشيد. چه اين كه آنچه در بهشت مشاهده كرده ايد به عوض آنهاست و بشارت باد به بهشتى كه به شما وعده داده شد. كه اين منازل شما و اين آقايان شما و انيس هاى شما و همنشين هاى شما هستند)).
و در كافى (1534) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه ((از آن حضرت پرسيدند: آيا مومن قبض روحش را ناخوش دارد؟ فرمود: نه به خدا قسم ، چه اين كه وقتى فرشته مرگ براى قبض روح وى آمد، ناله مى كند ولى فرشته مرگ به او مى گويد: اى ولى خدا ناله نزن . سوگند به آن كس كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را مبعوث كرد من از پدر مهربان بر تو (اگر اينجا بود) نيكوكارتر و دلسوزترم . چشمان خويش را باز كن و بنگر، گفت : رسول خدا و اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسين و امامانى كه فرزندان پاك او هستند نزد وى تمثل پيدا مى كنند، به او مى گويند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسين و ائمه (عليهم السلام ) رفيقان تو هستند، وى چشمان خود را باز مى كند و مى نگرد، به روح او از ناحيه پروردگار گرامى ندا مى دهند و مى گويند: اى نفس مطمئن و آرام با محمد و اهل بيت او، به سوى پروردگارت خشنود به ولايت و راضى به ثواب باز گرد، و داخل بندگانم شو، يعنى محمد و اهل بيت او (عليهم السلام ) و وارد بهشت شو، هيچ چيز بهتر از دادن روح و رسيدن به منادى براى وى نيست )). و قمى (1535) روايتى را در معناى همين روايت نقل كرده است . در تحقيق اين اخبار گوييم : شما دانستيد كه در انسان نور خدا و ظلمت طاغوت مكنون است ، تا حقيقت اختيار در وى شكل گيرد، هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به عروة الوثقى اختيار در وى شكل گيرد، هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به عروة الوثقى كه هرگز پاره نمى شود چنگ زده . خدا ولى كسانى است كه ايمان آورده اند و ايشان را از ظلمت ها به نور مى آورند و اولياى كسانى كه كفر ورزيده اند طاغوت است كه ايشان را از نور به سوى ظلمات مى كشانند.
و دانستيد كه نور خدا عبارت از سر آل محمد (عليهم السلام ) است . لذا هنگامى كه مومن به احتضار افتاد، آن نور به شكل حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه (عليهم السلام ) تجلى مى كند. لذا به اندازه ايمان هر كس تفاوت هايى پيش مى آيد، برخى ايشان را مى بينند، در برخى ايشان حاضر مى شوند و بر بالاى سرشان و چپ و راست ايشان مى نشينند، چنان كه در اين باره رواياتى آمده است . و همين سر در همه مواقف شفيع اوست و درباره همين اخبارى وارد شده كه مواليان آن حضرت با ايشان و در زمره ايشان محشور مى شوند و هر كس فلان سوره و يا فلان دعا را بخواند، داراى اجر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و يا ديگر پيامبران است ، مراد ظهور انوار ايشان در عوالم اوست كه به عنوان پاداش آن سوره و آن عمل متمصل مى گردند، وگرنه شاءن و منزلت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و ديگر انبياء (عليهم السلام ) از اين برتر و بالاتر است كه كسى به ايشان مشاركت كند، و همچنين درباره ديگر انبيا چنين است . چه اين كه مى توان همه چيزى ممكن است ، در حالى كه ايشان به چشم بهم زدنى مشرك نشده اند و گناه صغيره و يا كبيره اى را به عمد و يا اشتباه و يا در حال فراموش كه باعث آن شيطان شده باشد مرتكب نشده اند و نيز خداوند ايشان را به فراموشى نيفكنده تا گناهى كنند. بنابراين بر همه ايشان و در همه حالات زنده و يا مرده درود خداوند باد!
فرمود:
بكم يسلك الى الرضوان
اشاره به آيه شريفه وعد الله المومنين و المومنات جنات تجرى من تحتها الاءنهار خالدين فيها و مساكن طيبة فى جنات عدن و رضوان من الله اءكبر ذلك هو الفوز العظيم (1536) دارد. بدان كه خشنودى خداوند عبارت از آرامش جان به مشتهيات نيست . چنان كه خشم و غضب خدا عبارت از تنفر از ديگران نيست . بلكه خشنودى و رضايت عبارت از حقايق اسمايى است كه خداوند خود را به آن ناميد، اين حقايق از اسم الله و از فروع آن يعنى اسماء حسنى هستند. چنان كه غضب و خشم خداوند به معناى حقايق اسمايى است كه خداوند از ناميدن خود به آنها منع كرد و از آن تبرى جسته است .
پس مراد اين است اگر مواليان شما در دنيا به واسطه ولايت شما و آفريده شدن از زيادى طينت شما مشمول همه خيرات شده اند، و در پرتو انوار شما قرار گرفته اند، با اين كه چنين نعمت هايى در دنيا اتفاق افتاد، چه اين كه در اين نشاءه شيعيان مصداقى از مصاديق جزيى اسم الله هستند و ظهور آن نيز با توجه به آغشتگى به كدورت ها و تيرگى هاى جسمانى ناچيز و در كم ترين مرتبه ظهور قرار دارد، لذا اگر در نشاءه ديگر تجلى كنيد چه خواهد شد. آن تجلى كه در اعلى مرتبه اش انجام خواهد شد و آن مرتبه رضوان مى باشد كه همه حجاب ها و تيرگى ها را برخواهد داشت ، مرتبه رضوان در بهشت واقع است كه نهرها در زير آن جارى اند و داراى منازل عالى با همه آنچه كه دل خواهان آن است و چشم ها را مى نوازد مى باشد، همه اين نعمت ها ظهور و بروزهاى مراتب اسم الله و حجاب هاى او هستند و او خدايى است كه مومنين و مومنا را وعده چنين بهشت ها و رضوان داده است ، اين رستگارى بزرگى است و الحمد لله رب العالمين .
احوال كافران در زمان مرگ
فرمود:
و على من جحد ولايتكم غضب الرحمن
اين اشاره به آيه شريفه : ان الذين كذبوا بآياتنا واستكبروا عنها لا تفتح لهم اءبواب السماء و لا يدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط و كذلك نجزى المجرمين # لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش و كذلك نجزى الظالمين (1537) يعنى : ((كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و از پذيرش ‍ آن تكبر ورزيده اند درهاى آسمان ها براى ايشان باز نمى شود و وارد بهشت نمى شوند مگر اين كه طناب در سوراخ سوزان وارد شود. و اين گونه ستمگران را عقاب مى كنيم . مهد ايشان از دوزخ و از بالا پرده ها ايشان را در بر گرفته ، اين گونه ستمگران را پاداش مى دهيم )).
و در مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام)(1538) روايت شده است كه ((اعمال و ارواح مومنين به سوى عالم بالا برده مى شوند، و درها براى آنها باز مى شود، ولى اعمال و ارواح كافران را بالا مى برد تا به آسمان مى رسد، از آنجا منادى ندا مى دهد او را به سجين ببريد، سجين وادى است كه در حضر موت واقع است و نام آن برهوت مى باشد. پس مراد از آيات آل محمد (عليهم السلام ) مى باشد. و در اين باره روايات فراوانى وارد شده و در بحار(1539) بابى در كتاب امامت منعقد شده است ، پس كسانى كه ايشان را تكذيب كرده و از ولايت ايشان سر باز زده اند و تكبر نموده اند، درهاى آسمان ها براى ايشان باز نمى شود، يعنى اسم الله با هيچ يك از مراتب و شؤ ون خود براى ايشان تجلى نمى كند. چه اين كه آنها نورى كه در ايشان نهفته است خاموش نموده اند. و مظاهرش را تكذيب كرده و خود را بزرگ تر
از اين دانستند كه به ولايت ايشان تن در دهند، و آتش اسماء طاغوتى مكنون در درون خود را شعله ور ساختند و به مظاهر آن ايمان آورده اند، بنابراين ايشان در جهنم مهدهايى دارند كه مظاهر مراتب طاغوت بوده و بالا سر آن پرده هايى است كه از مظاهر مراتب طاغوت مى باشد و خداوند ايشان را با آن عذاب مى كند. پروردگارا! ما از اين اسماء طاغوتى به تو پناه مى بريم و از بدى عاقبت به تو پناهنده مى گرديم . اى كسى كه بين بنده و دلش حائل مى گردى !
در اين كه غضب را به رحمن اضافه كرده و فرمود ((غضب الرحمن )) اشاره به اين است كه كسانى كه دشمنان ائمه (عليهم السلام ) را دوستان خود گرفتند و ولايت ايشان را انكار نموده اند قابليتى براى رحمت بر ايشان باقى نمى ماند به گونه اى كه رحمت رحمانيه اى كه همه اشياء را در بر گرفته در حق ايشان به خشم مبدل مى شود.
معناى معيت ائمه (عليهم السلام ) با همه چيست
فرمود:
باءبى اءنتم و اءمى و نفسى و اءهلى
و مالى ذكركم فى الذاكرين و اءسماوكم
فى الاءسماء و اءجسادكم فى الاءجساد
و اءرواحكم فى الاءرواح و اءنفسكم فى النفوس
و آثاركم فى الآثار و قبوركم فى القبور

توضيح اين فقره ها اقتضا مى كند كه در اين جايگاه اندكى توقف كرده و من شعله آتش را ديدم شايد براى شما از آن خبرى و يا پاره اى بياورم . شايد شما بتوانيد آتشى بيافروزيد.(1540)
جذوه نخست در بيان حقيقت نبوت
حقيقت نبوت سه مرتبه دارد: مرتبه تعين آن كه مرتبه تمايز معلومات در عالم حق است . در اين مرتبه نمى توان به آن اشاره وجودى كرد، مگر در همان عالم الهى ، لذا خداى - تعالى - فرمود: اءولا يذكر الانسان اءنا خلقناه من قبل و لم يكن شيئا(1541)
در كافى (1542) به اسنادش به مالك جهنى روايت شده كه گفت : ((از امام صادق (عليه السلام) از آيه اءولا يذكر الانسان پرسيدم ، فرمود: نه مقدر بود و نه مكنون و مى گفت : از آيه هل اءتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا(1543) پرسيدم ، فرمود: ((مقدر بود ولى مذكور نبود)).
و از احمد بن محمد بن خالد برقى به اسنادش (1544) به حمران روايت شده كه گفت : ((از امام باقر (عليه السلام) از آيه هل اءتى على الانسان حين من الدهر پرسيدم ، فرمود: چيزى بود كه وليكن در كتاب چيزى نبود و در علم نيز چيزى نبود)).
بعد از اين كه به عالم وجود كلى نازل شد قابل اشاره وجودى در عالم خلق نيز گرديد و در اينجا تنها به نام وجود موسوم گرديد.
بعد از آن به عالم نورى تنزل پيدا كرد، اين عالم ولايت كليه نوريه است كه مرتبه اسم الله است و لذا موسوم به اسم الله و نور عقل شده است .
آنگاه اسم الله به اسماء حسنى تنزل پيدا كرد، چه اين كه خداوند براى اسم الله چهار ركن مسخر كرد: 1. ركن موت ، 2. ركن حيات 3. ركن علم 4. ركن قدرت .
هر يك از اين اركان داراى سى اسم فعلى منسوب به آن قرار داد، آنگاه هر يك از اين اسماء كه تعداد آن به صد و بيست اسم بالغ مى شود علت و سبب اثرى از آثار عالم وجود گرديد، مجراى ظهورش قرار داد آنگاه اين اسماء را به عالم جسم محجوب نمود و ايشان را در گور اجسام مقبور ساخت و در هر عضو از اعضاى انسان اثرى از آن صد و بيست اسم را قرار داد، پس اينها هفت عالم از عوالم انسانى از ابتداى تكوين انسان تا انتهاست تا به مرتبه جسم برسد، اين مطلب به طور مشروح در شرح حديث حدوث اسماء در ((و موضع الرسالة )) بيان شد. به آن مراجعه كن !
در مراد از ذكر و ارواح و اجساد جذوه دوم
مراد از ذكر مرتبه نخستين تميز حقيقت و وجود انسان در عالم تميز معلومات در عالم حق است ، در آنجا نامى دارد و جز در عالم حق به او اشاره نمى گردد، يعنى اشاره الهيه شامل حال او مى شود. و علت اين كه به وى ((ذكر)) مى گويند اين است كه خداوند به واسطه وى ذكر مى شود و نمى توان خداوند را جز به او ذكر كرد و همين معناى اسماء است ، همه اسماء به واسطه او به خدا مى رسند و بلا واسطه به خدا نمى رسند.
و مراد از اسماء مرتبه وجود مطلق است ، چه اين كه حقيقت نبوت به اسمى موسوم نمى شود مگر در عالم وجود، زيرا در بالاتر از اين عالم ظهورى ندارد. لذا تنها به نام وجود ناميده مى شود. و مراد از ((و اجسادكم )) مرتبه اسم الله در عالم وجود نورى است ، چه اين كه جسد عبارت از تشخص در كنار ديگر تعينات است ، اين تعين به لحاظ تعين خاص تنها در همين مرحله مى تواند وجود يابد. اين وجود در عالم اسم الله در عرض طاغوت است ، طاغوت در اين مرتبه متعين به تعين ظلمت است .
و مراد از ((و ارواحكم )) مرتبه اركان اربعه است ، چه اين كه روح چيزى است كه قوام و بنيان ديگرى بر آن استوار است و از آن نيرو مى گيرد، اينها اركان چهارگانه اند. مراد از اركان چهارگانه موت و حيوان و علم و قدرت است ، مظاهر اين چهار ركن در عالم حق - تعالى - عزرائيل و اسرافيل و جبرائيل و ميكائيل است .
مراد از انفس مرتبه اسماء سى گانه است كه هر كدام علت اثرى از آثارند و نفس عبارت از چيزى است كه اثر به آن مستند است و مراد همان چيزى است كه اقتضاى آثار مى كند و مراد از ((و آثاركم )) مرتبه ادراكات و شهوات و بسط و قبض اين اسماء است . و مراد از ((و قبوركم )) عالى اجسام است ، چه اين كه قبر پوشش است و عالم جسم پوشش ايشان است ، و لذا قبر را قبر ناميده اند، چه اين كه قبر جسم انسان را مى پوشاند، زيرا خداى - تعالى - فرمود: ((ثم اماته فاقبره )) يعنى او داراى قبرى قرار داد كه آن را مى پوشاند.
در اين كه نشاءه دنيوى ائمه (عليهم السلام ) در عرض ديگران است جذوه سوم
دانستيد كه حقيقت نبوت در مرتبه تعين و وصول به مرتبه معلوم تميز مى يابد. بنابراين تعين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و تعين آل پيامبر (عليهم السلام ) در عرض ديگر تعينات ايشان به لحاظ كميت در طول ديگر تعينات است ، و نمى توان نسبتى بين تعينات ايشان و تعينات ديگران قائل شد. چنان كه نمى توان قطره را به اقيانوس سنجيد، چه اين كه تعينات ايشان مصداق كامل حقيقت نبوت و محيط بر همه تعينات است و ديگر تعينات مصاديق جزئيه و مثالهاى مراتب جزئيه آنند، البته ممكن است اين تعينات جزيى به لحاظ خودشان غير متناهى باشند، پس مرتبه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) محيط به همه مراتب نبوت است . چنان كه كلى و جنس ‍ اعلى بر همه مراتب جنسى و نوعى و صنفى و جزيى احاطه دارد، گرچه خود نسبت به حقيقت نبوت جزيى باشد.