شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)
علامه سيد حسين همدانى درود
آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى
- ۴۸ -
روشن است كه ابتداى خلقت خلايق زمان دولت
مظاهر اسماء ظلمانى يعنى طاغوت ها بوده است ، چه اين كه ايشان خود در تكليف دوم و
سوم در عالم ذر آن را انتخاب كرده بودند و مظاهر اسماء نورانيه كه پيامبران و
اوصياء و امامان و شيعيان ايشان مغلوب و مقهور و مقتول بوده اند به طورى كه هيچيك
از ايشان بر اهداف و اغراض خلقت نرسيده اند، چه اين كه امت ها ايشان را مهلت ندادند
و با كشتن و سنگباران كردن آنها فرصت ها را از ايشان گرفتند و لذا اوصياء آنها بعد
از كشته شدن پيامبران خود را از ديده ها پوشانيده و مخفى و ترسان بوده اند. اين قصه
همچنان ادامه يافت تا روزى كه عالم از ستم و جور پر شده و اسماء ظلمانيه به پايان
ظهور خود برسند، اگر رجعتى نباشد، لازمه آن نقض غرض خداى - تعالى - خواهد شد. چه
اين كه خداوند همه صفات و اسماء خود را با همه شؤ ون و مراتب اظهار ننموده و كاملا
پرستيده نشده چنان كه فرمود:
و ما خلقت الجن
والانس الا ليعبدونى
(1235) يعنى : ((ما جن و انس را جز
براى عبادت نيافريده ايم )). بنابراين بايد در دنيا براى
مظاهر اسماء نورانى رجعتى باشد، تا آنچه را خداوند آفريده كامل كنند و خداوند با
همه مراتب و شؤ ون پرستش شود وگرنه خلقت ايشان لغو و بيهوده مى شود.
علت دوم : اين است كه خداوند وعده خويش به انبيا و مرسلين و پيروان ايشان را محقق
كند. چه اين كه فرمود:
وعد الله الذين
آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الاءرض كما استخلف الذين من قبلهم
وليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم اءمنا يعبدوننى لا يشركون
بى شيئا(1236)
يعنى : ((خداوند به كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى
شايسته نموده اند وعده داده است كه ايشان را در زمين خليفه نمايد. چنان كه كسانى كه
در گذشته بوده اند ايشان را خليفه كرده است و دين آنها را كه خداوند براى آنها
پسنديده قدرتمند نمايد و ايشان را بعد از بيم به امنيت و آرامش برساند، مرا بپرستند
و احدى را شرك من قرار ندهند)).
و فرمود: و نريد
اءن نمن على الذين استضعفوا فى الاءرض و نجعلهم اءئمة و نجعلهم الوارثين # و نمكن
لهم فى الاءرض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون
(1237) يعنى : ((ما اراده داريم كه بر
مستضعفان زمين منت گذاشته و آنها را امام قرار دهيم و وارثشان نماييم و در زمين به
آنها قدرت دهيم و به فرعون و هامان و لشكريان ايشان چيزى را نشان دهيم كه از آن
بيمناك بوده اند)).
ايشان مرده اند و بر انتشار حكومت و ولايت خود توانايى پيدا نكردند، به طورى كه
اصلا سلطنت زمين براى ايشان فراهم نشد و آنها قدرت را به دست نگرفتند و به خلافت
نرسيدند، در صورتى كه خداوند خلف وعده نمى كند. بنابراين بايد پيامبران به دنيا باز
گردند تا آن وعده انجام پذيرد، چه اين كه اين وعده براى دنيا داده شده نه اين كه
تحقق آن در آخرت باشد.
علت سوم : خداى - تعالى - فرمود:
ان الله اشترى
من المومنين اءنفسهم و اءموالهم باءن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و
يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة والانجيل والقرآن و من اءوفى بعهده من الله
فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم و ذلك هو الفوز العظيم
(1238) يعنى : ((خداوند از مومنين جان
ها و اموال آنها را خريد تا بهشت از ايشان باشد، در راه خدا بجنگند و بكشند و كشته
شوند، خداوند وعده اى كه محقق شده به آنها در تورات و انجيل و قرآن داده و هر كس به
عهد خدايى وفا كند، پس از اين معامله اى كه انجام داده ايد خوشحال باشيد و اين
رستگارى بزرگ است )).
در اينجا خداوند جان ها و اموال ايشان را در قبال بهشت خريده است . در حالى كه
مومنانى كه بدون كشته شدن و جهاد مرده اند فراوانند، پس آن شرط براى دخول در بهشت
كه جهاد و كشتن و كشته شدن باشد در كجا محقق مى شود و به همين خاطر امام باقر (عليه
السلام) فرمود: ((هر مومنى مرگ و كشته شدنى دارد، هر كس
بميرد خداوند او را مبعوث مى كند تا كشته شود و هر كس كشه شود خداوند او را زنده مى
كند تا بميرد. چنان كه در حديث در منتخب البصائر(1239)
و تفسير عياشى
(1240) و قمى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است . و روايت
را در لمعه نخست بيان كرديم .
علت چهارم : تحقق وعده خدا به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در زمينه
اظهار دين آن حضرت بر همه اديان است كه فرمود:
هو الذى اءرسل
رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون
(1241) عياشى از امام باقر (عليه السلام)(1242)
روايت كرده كه فرمود: ((تا خداوند دين او را در زمان رجعت بر
همه اديان غالب كند)).
و از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((آيا
دين خدا تا كنون غالب شده است ؟ پاسخ دادند: آرى ، فرمود: هرگز، قسم به آن كس كه
جانم در دست اوست به گونه اى غالب شود كه هيچ دهكده اى نماند مگر اين كه صبح و شام
فرياد به شهادتين بر آورد)).
و در مجمع البيان از مقداد بن اسود روايت شده كه ((گفت : از
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: هيچ خانه مويين و گلى
(چادر و دهى ) نيست مگر اين كه خداوند اسلام را در آن وارد مى كند، خواه به عزت
مسلمان شده و عزيز باشند و خواه به ذلت . يا خداوند ايشان را با عزت از اهل اسلام
قرار مى دهد و يا ايشان را ذليل مى كند و لذا تن به اسلام مى دهند)).
و اين آيه در سوره فتح و سوره صف با كمترين تفاوتى تكرار شده است .
لمعه چهارم : در ادله نقلى از كتاب و
سنت
ابتدا آيه و سپس اخبارى كه در تفسير آن وارد شده نقل مى كنيم .
آيه نخست : و اذ
اءخذ الله ميثاق النبيين لما آتيتكم من كتاب و حكمة ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم
لتؤ منن به ولتنصر قال اءاءقررتم و اءخذتم على ذلكم اصرى قالوا اءقررنا قال فاشهدوا
و اءنا معكم من الشاهدين
(1243) يعنى : ((هنگامى كه خداوند بر
كتاب و حكمتى كه به شما داد از پيامبران عهد گرفت (كه بر امت هاى خود عهد بگيرند كه
اگر) پيامبرى به سوى شما فرستاده شد كه تصديق كتابهايى كه با شما بود مى كرد به او
ايمان آوريد و او را يارى نماييد. (و به پيامبران ) فرمود: آيا شما ايمان آورديد و
بر آن پيمان خويش را گرفتيد. گفتند: اقرار كرديم و فرمود: پس شما شاهد باشيد و من
هم با شما شاهدم )).
در منتخب البصائر(1244)
به اسنادش به فيض بن ابى شيبه روايت كرد كه گفت : ((از امام
صادق (عليه السلام) شنيدم كه اين آيه (و اذ اءخذ الله ) را قرائت فرمود و گفت : به
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان آورده و على را يارى خواهند كرد. به
خدا قسم از زمان آدم تا كنون خداوند هيچ پيامبر و رسولى را مبعوث نكرد مگر اين كه
همه آنها را به دنيا باز مى گرداند تا در خدمت على بن ابيطالب اميرالمومنين (عليه
السلام ) بجنگند)).
و همانند روايت فوق را عياشى از فيض بن ابى شيبه روايت كرد.
و على بن ابراهيم
(1245) از پدرش از ابن ابى عمير از ابن مسكان از امام صادق (عليه
السلام) روايت كرد كه فرمود: ((خداوند از زمان حضرت آدم
(عليه السلام) تا كنون هيچ پيامبرى را نفرستاد مگر اين كه به دنيا بر مى گردد و
اميرالمومنين را يارى مى دهد و مراد از آيه (ليؤ منن به ) يعنى به رسول خدا ايمان
مى آورند و ((لتنصرن )) يعنى على
(عليه السلام) را يارى مى دهند)).
آيه دوم : و يوم
نحشر من كل اءمة فوجا ممن يكذب بآياتنا(1246)
و لمعه نخست از آن گفتگو كرديم .
آيه سوم : و لئن
قتلتم فى سبيل الله اءو متم لمغفرة من الله و رحمة خير مما يجمعون
(1247) يعنى : ((اگر در راه خدا كشته
شويد و يا بميريد اين آمرزش الهى و رحمت خداست كه بهتر از اموالى است كه جمع مى
كنند)).
در منتخب البصائر(1248)
سعد از ابى خطاب از عبدالله بن مغيره از آن كس كه حديث كرد ((از
جابر بن يزيد روايت كرد كه گفت : از امام باقر (عليه السلام) اين آيه را پرسيدند.
فرمود: اى جابر آيا معناى ((سبيل الله ))
را مى دانى ؟
پاسخ دادم : نه به خدا قسم مگر اين كه از شما شنيده باشم .
فرمود: كشته شدن در راه على (عليه السلام) و فرزندانش ، هر كس در راه ولايت آن حضرت
كشته شده باشد در سبيل خدا كشه شد و هر كس به اين آيه ايمان دارد داراى مرگى و كشته
شدنى است ، هر كس كشته شود محشور مى شود تا بميرد و هر كس بميرد محشور مى شود تا
كشته شود)). و عياشى
(1249) از ابن مغيره همانند آن را روايت كرد.
آيه چهارم : يا
اءيها المدثر # قم فاءنذر(1250)
در منتخب البصائر(1251)
به جابر بن يزيد از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((مراد
محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است و قيام آن حضرت در رجعت مى باشد و در آنجا
انذار مى كند)).
و در همان كتاب از همى اسناد از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه
((اميرالمومنين - صلوات الله عليه - مى فرمود:
((مدثر)) به هنگام رجعت محقق مى شود،
مردى به او گفت : اى اميرالمومنين ! آيا قبل از روز قيامت زندگى ديگرى هست و سپس
مرگ اتفاق مى افتد، در اين هنگام حضرت پاسخ داد: بله ! به خدا قسم كفر بعد از رجعت
شديدتر از كفرهاى قبلى است )).
آيه پنجم : انها
لاحدى الكبر # نذيرا للبشر(1252)
در روايت سابق از آن حضرت روايت شده كه ((مراد محمد است كه
نذير بشر در رجعت مى شود)).
آيه ششم : و ما
اءرسلناك الا كافة للناس
(1253) در روايت قبلى از آن حضرت وارد شده كه اين در رجعت
است .
آيه هفتم :
فاءنظرنى الى يوم يبعثون # قال فانك من المنظرين # الى يوم الوقت المعلوم
(1254) يعنى : ((شيطان گفت خدايا تا
روزى كه مبعوث مى شوند مهلت ده ! پروردگار فرمود: تو تا روز وقت معلوم مهلت دارى
)).
در منتخب البصائر(1255)
از عياشى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه ((از وى
آيه مزبور را پرسيدند! فرمود: آيا گمان مى كنى كه مراد از بعثت روز قيامت است ،
خداوند او را تا روز قيام قائم ما مهلت داده هنگامى كه خداوند قائم ما را مبعوث كند
در مسجد كوفه مى باشد. در اين هنگام ابليس در جلوى او راه مى رود و مى فرمايد: واى
بر ابليس از آن روز، ناصيه شيطان را مى گيرد و گردنش را مى زند، اين يوم وقت معلوم
است )).
و قمى
(1256) از آن حضرت روايت كرده است كه ((يوم
الوقت المعلوم )) روزى است كه رسول خدا بر صخره اى كه در بيت
المقدس وجود دارد او را مى كشد)). گويم يعنى در رجعت .
و در منتخب البصائر(1257)
به اسنادش از عبدالكريم بن عمرو خثعمى روايت شده كه گفت : ((از
امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى گفت : ((ابليس به
خداوند گفت : مرا تا روزى كه مبعوث مى شوند مهلت ده . خداوند از آن ابا كرد و
فرمود: تو تا روز وقت معلوم مهلت دارى ، هنگامى كه يوم الوقت المعلوم شد ابليس با
همه شيعيان خود از زمان آفرينش آدم تا آن روز آشكار مى شود و اين آخرين حمله اى است
كه اميرالمومنين مى نمايد. پرسيدم : آيا اميرالمومنين حملات كراتى ديگر دارد،
فرمود: آرى ، اين كرات و حملات فراوان است .
هيچ امامى نيست مگر كه در دوره او مردم نيك و بد روزگارش كراتى دارند، تا اين كه
خداوند جاى كافر را به مومن نشان مى دهد.
و هنگامى كه يوم الوقت المعلوم رسيد اميرالمومنين با ياران و ابليس با يارانش حمله
مى كنند، ملاقات ايشان در زمين فرات به نام روحا نزديك به كوفه مى باشد، ايشان با
همديگر به گونه اى جنگ مى كنند كه از زمان آفرينش چنين جنگى اتفاق نيفتاده است .
گويى به ياران اميرالمومنين مى نگرم كه به طور قهقرايى صد گام به پشت سر بر مى
گردند، و گويى مى بينم كه پاهاى ايشان به آب فرات رسيده . در اين هنگام جبار عزوجل
- در سايه اى از ابر با فرشتگان فرود مى آيد. و كار پايان مى يابد، رسول خدا (صلى
الله عليه و آله و سلم) در پيش رو قرار دارد و در دست وى حربه اى از نور مى باشد،
هنگامى كه ابليس نگاه مى كند به پشت بر مى گردد و فرار مى كند.
ياران وى مى گويند: ما پيروز شديم كجا مى روى ؟
ابليس مى گويد: من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد. من از خدا و پروردگار جهانيان
بيمناكم ، پيامبر به او مى رسد و در بين دو كتف وى نيزه اى مى زند، ابليس به هلاكت
مى رسد و همه پيروان وى هلاك مى شوند، در اين هنگام خداوند عبادت مى شود و هيچكس به
او شرك نمى ورزد و اميرالمومنين چهل و چهار هزار سال سلطنت مى نمايد تا اين كه هر
شيعه اى هزار پسر پيدا كند در اين هنگام
الجنتان
المدهامتان
(1258) با آنچه در مسجد كوفه و اطرافش ظاهر مى شود.
آيه هشتم : يوم
هم على النار يفتنون
(1259) يعنى : ((روزى كه ايشان با آتش
آزمايش مى شوند))
در منتخب البصائر(1260)
به اسنادش به برخى از رجال خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه گفت :
((در كرة )) شكسته و ذوب مى شوند به
طورى كه طلا ذوب مى شود به طورى كه هر چيزى به همانند خود مى پيوندد)).
و در آن كتاب به اسنادش
(1261) از امام كاظم (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: جان هاى عده
اى باز گردانده خواهد شد و از ايشان در روزى كه بلند مى شد قصاص مى كند و هر كس به
بلايى معذب شود قصاص آن گرفته مى شود و هر كس به خشم گرفتار آمده براى او خشم گرفته
مى شود و هر كس كشته شود براى او قصاص مى شود و دشمنان ايشان نيز مبعوث مى شوند تا
از ايشان انتقام گرفته شود، آنگاه سى ماه عمر مى كنند و در حالى كه انتقام خويش
گرفته و دل خويش خنك كرده اند. در يك شب همه مى ميرند و دشمنان ايشان به سوى آتشى
بسيار سخت مى روند، آنگاه در پيشگاه خداى - تعالى - مى ايستند و حقوق ايشان استيفاء
مى شود)).
آيه نهم :
يقولون اءئنا لمردودون فى الحافرة اءئذا كنا عظاما نخرة قالوا تلك اذا كرة خاسرة
فانما هى زجرة واحدة # فاذا هم بالساهرة
(1262) يعنى : ((مى گويند آيا ما از
گور برخواهيم خاست ... بعد از آن كه استخوانى پوسيده شديم آن زمان ، زمانى زيانكار
خواهد بود، بلكه اين يك مردن است ، ناگهان ايشان در بيدارى خواهند بود)).
از منتخب البصائر(1263)
به اسنادش به محمد بن عبدالله بن حسين روايت شده كه گفت : ((با
پدرم خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيديم ، گفتگويى بين ايشان رد و بدل شد، پدرم
گفت : درباره ((كره )) چه مى فرماييد؟
حضرت فرمود: گفتار قرآن را مى گوييم ، چه اين كه قبل از اين كه آيه نازل شود تفسير
آن بيست و پنج شب قبل به آن حضرت رسيد، خداوند فرمود:
تلك اذا كرة خاسرة به هنگامى كه به دنيا برگشتند، ولى هنوز وارد آن نشده
بودند، پدرم پرسيد: خداوند مى فرمايد
فانما هى زجرة
واحدة # فاذا هم بالساهرة مراد چيست ؟ هنگامى كه از بدن هاى ايشان انتقام
گرفت ، بدن ها مى ميرد و ارواح بيدار مانده و نمى خوابند و نمى ميرند)).
آيه دهم : و اذ
قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم اذ جعل فيكم اءنبياء و جعلكم ملوكا و آتاكم
ما لم يؤ ت اءحدا من العالمين
(1264) يعنى : ((هنگامى كه موسى به
قوم خود فرمود: اى قوم نعمت خداوند بر خويش را به ياد آوريد، چه اين كه خداوند براى
شما پيامبرانى فرستاد و شما را پادشاه نمود و به شما نعمت هايى داد كه به هيچيك از
جهانيان نداد)).
در منتخب البصائر(1265)
به اسنادش به محمد بن سليمان ديلمى از پدرش روايت شده كه گفت : ((از
امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه پرسيدم ، فرمود: پيامبران مراد رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم) و حضرت ابراهيم و اسماعيل و فرزندان او هستند و ملوك
امامان هستند. گفتم : پرسيدم : كدام پادشاهى را خداوند به شما داده است ؟ فرمود:
پادشاهى بهشت و پادشاهى ((كرة )).
آيه يازدهم : ان
الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد قل ربى اءعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضلال
مبين
(1266)
قمى
(1267) از پدرش از حماد از حريز از امام باقر (عليه السلام) روايت
كرد كه از جابر پرسيدم ، فرمود: خداوند جابر را رحمت كند، دانش جابر به پايه اى
رسيده بود كه تاءويل آيه مزبور را مى دانست و آيه را تا ((معاد))
قرائت فرمود)).
و از قمى
(1268) به خالد كابلى از على بن حسين روايت شده كه در آيه ياد شده
فرمود: ((پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و
اميرالمومنين (عليه السلام) به سوى شما باز مى گردد)).
و از قمى
(1269) از پدرش از احمد بن نضر از عمرو بن شمر روايت شده كه گفت :
((در نزد ابو جعفر باقر (عليه السلام) نام جابر برده شد،
فرمود: خداوند جابر را رحمت كند دانش او به آنجا رسيد كه تاءويل اين آيه (ان الذى
فرض ...) را مى دانست ، يعنى مى دانست كه معنايش رجعت است .
آيه دوازدهم :
اءفغير دين الله يبغون وله اءسلم من فى السموات والارض طوعا و كرها و اليه يرجعون
(1270) يعنى : ((آيا غير دين خدا را
مى خواهند، در حالى كه همه كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند به طوع و يا به كراهت
و ناخوشى مسلمان شدند، و به سوى او بر مى گرديد)).
عياشى
(1271) از صالح بن ميثم روايت كرد كه ((از
امام باقر (عليه السلام) از اين آيه پرسيدم ، فرمود: اين هنگامى است كه حضرت على
(عليه السلام) مى فرمايد من از همه مردم به اين آيه سزاوارترم :
و اءقسموا بالله
جهد اءيمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا ولكن اءكثر الناس لا يعلمون #
ليبين لهم الذى يختلفون فيه وليعلم الذين كفروا اءنهم كانوا كاذبين
(1272) يعنى : ((با جد و جهد فراوان
سوگند به خدا خوردند كه خداوند كسى را كه ميراند، زنده نمى كند، هرگز، وعده
پروردگار حق است ، ليكن بيشتر مردم نمى دانند تا براى ايشان موردى را كه اختلاف
كردند روشن سازد و كسانى كه كفر ورزيده اند بدانند كه دروغگو بوده اند)).
صدوق
(1273) در امالى به اسناد خود به ابو حمزه ثمالى از امام باقر (عليه
السلام) روايت كرده است كه گفت : ((اى ابو حمزه على را به
مرتبه اى كمتر از آن چه دارد پايين نياور و على را بالاتر از آنچه خداوند بالا برد
نبريد و على را همين بس است كه با اهل كره بجنگد و با اهل جنت ازدواج كند)).
و در بصائر(1274)
از ابن عيسى همانند اين روايت شده است و در منتخب البصائر همانند آن را به اسناد
خود از عامر بن مقطه روايت شده است .
آيه سيزدهم : و
اءقسموا بالله جهد اءيمانهم ... و تفسير آن گذشت .
آيه چهاردهم : و
ان من اءهل الكتاب الا ليؤ منن به قبل موته و يوم القيامة يكون عليهم شهيدا(1275)
على بن ابراهيم
(1276) گفت : از رسول خدا روايت شد كه : ((هنگامى
كه برگردد، همه مردم به او ايمان مى آورند)).
و پدرم
(1277) از قاسم به محمد بن سليمان بن داود منقرى از ابى حمزه از شهر
بن حوشب روايت كرد كه گفت : حجاج به من گفت : اى شهر آيه اى در كتاب خدا موجود است
كه مرا خسته كرده ، گفتم : اى امير كدام آيه است ؟ گفت : آيه
و ان من اءهل
الكتاب ... به خدا قسم من دستور مى دهم كه گردن يهودى و نصرانى را بزنند و
با خشم او را تحت نظر دارم . نديده ام كه لبان خويش را حركت دهد، تا سرش را بريده و
او را مى برند.
گفتم : خدا امير را حالى نيكو دهد! مراد اين نيست ، پرسيد چگونه است ؟ گفتم : اين
آيه درباره نزول حضرت عيسى قبل از قيامت به دنياست ، در آن زمان هيچ يهود و ملتى
نيست مگر اين كه قبل از مرگ به آن حضرت ايمان آورد و حضرت عيسى (عليه السلام) به
امامت حضرت مهدى نماز مى گزارد.
گفت : واى بر تو، چگونه چنين معنايى مى كنى و از كجا آورده اى ؟
پاسخ دادم : مرا محمد بن على بن حسين بن على بن ابيطالب حديث كرد، گفت : به خدا قسم
از چشمه اى زلال آن را گرفته اى !))
آيه پانزدهم :
بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياءتهم تاءويله كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر
كيف كان عاقبة الظالمين # و منهم من يؤ من به و منهم من لا يومن و ربك اءعلم
بالمفسدين
(1278) يعنى : ((بلكه آنچه را كه
احاطه علمى به آن نداشتند تكذيب كردند، در حالى كه هنوز تاءويل آن نرسيده ، كسانى
كه قبل از ايشان آمده نيز با همين رويه تكذيب كرده اند، بنگريد كه اين ستمگران به
چه عاقبتى گرفتار آمده اند. عده اى ايمان آورده و عده اى از ايشان ايمان به آن
نياورده اند و خداوند به مفسدها داناتر است )).
عياشى
(1279) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه از آن حضرت از
امور مهم از قبيل رجعت و غيره پرسيدند، فرمود: از آنچه مى پرسيد هنوز وقتش نرسيده ،
خداوند فرمود:
بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما ياءتهم تاءويله و نظير آن از امام صادق
(عليه السلام) آمده
(1280) و قمى گفت : ((آيه درباره رجعت نازل
شده ، ((كذبوا بها)) يعنى گفته : اين
امكان ندارد)).
آيه شانزدهم :
ولو اءن لكل نفس ظلمت ما فى الاءرض لافتدت به و اءسروا الندامة لما راءوا العذاب و
قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون
(1281) يعنى : ((اگر كسانى كه ستم
كردند سرمايه همين زمين را مى داشتند براى رهايى از آن فديه مى دادند و هنگامى كه
عذاب را ديدند، پشيمانى و حسرت خويش را پنهان مى دارند و خداوند به عدالت بين ايشان
حكم مى كند و به ايشان ستم نمى شود)).
قمى
(1282) روايت كرده است كه ((مراد ظلم به آل
محمد (عليهم السلام ) و غصب حق ايشان است ، ((لا فتدت به
)) يعنى در رجعت فرا دهد)). و در مجمع
البيان و تفسير عياشى
(1283) و قمى
(1284) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه پنهان داشتن
ندامت در حالى كه ايشان در عذاب هستند چه سودى به حال ايشان دارد؟ فرمود: از شماتت
دشمنان بدشان مى آيد)).
آيه هفدهم : و
من اءعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا(1285)
يعنى : ((هر كس از ياد من روى گرداند روزگارى سخت در پيش
خواهد داشت )).
امام صادق (عليه السلام)(1286)
فرمود: ((اين زندگى در رجعت است )).
قمى به اسنادش به معاوية بن عمار روايت كرده است كه ((گفت :
از آن حضرت درباره آيه
فان له معيشة
ضنكا پرسيدم ، فرمود: به خدا سوگند اين آيه درباره ناصبيان است . گفت :
فدايت شوم ما ايشان را در عمر طولانيشان ديديم ، ايشان در زندگى خود به راحتى زندگى
مى كردند. تا از دنيا رفتند.
فرمود: ((به خدا قسم معيشت سخت و دشوار در رجعت است چه اين
كه آنها در آن زمان از مدفوع مى خورند)).
و در منتخب البصائر(1287)
سعد از احمد بن محمد همانند اين حديث را روايت نمود.
آيه هجدهم : و
حرام على قرية اءهلكناها اءنهم لا يرجعون
(1288)
قمى
(1289) به اسنادش به ابن سنان از ابو بصير و محمد بن مسلم از امام
صادق (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه ((فرمودند:
هر قريه اى كه خداوند اهل آن را به عذاب هلاك كرده در رجعت بر نمى گردند)).
پس اين آيه دلالتى بيش از ديگر آيات در رجعت دارد، چه اين كه همه مسلمانان قبول
دارند كه مردمان هلاك شده با عذاب و غير آنها در قيامت مبعوث مى شود پس مراد از
((لا يرجعون )) در ((رجعت
)) است ، زيرا كه در قيامت باز مى گردند تا داخل آتش جهنم
شوند.
آيه نوزدهم :
اءذن للذين يقاتلون باءنهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير # الذين اءخرجوا من
ديارهم بغير حق الا اءن يقولون ربنا الله
(1290) يعنى : ((به كسانى كه به خاطر
اين كه مورد ستم واقع شده اجازه داده شد كه بجنگند و خداوند بر يارى ايشان قدرت
دارد، كسانى كه از سرزمين خويش به ناحق رانده شده اند چه اين كه گفتند پروردگار
ما خداست )).
قمى
(1291) روايت كرده كه آيه در على و جعفر و حمزه نازل شد، آنگاه در
ديگران .
و در كافى
(1292) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه آيه درباره رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على و حمزه و جعفر نازل شده و شامل ديگران
گرديده است .
آيه بيستم : و
اذا وقع القول عليهم اءخرجنا لهم دابة من الاءرض تكلمهم اءن الناس كانوا بآياتنا لا
يوقون
(1293) يعنى : ((هنگامى كه عذاب بر
ايشان واقع شود، ما دابه زمين را بيرون آوريم و او با ايشان سخن مى گويد كه : مردم
به آيات ما يقين نمى نمايند)).
قمى
(1294) از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه گفت :
((اميرالمومنين (عليه السلام) در مسجد در خواب بود، در زير
سر رمل جمع نموده و سرش را بر آن گذاشته بود. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
به آن حضرت رسيد و با پايش او را حركت داد و فرمود: برخيز اى ((دابة
الله ))، مردى از يارانش گفت : اى رسول خدا (صلى الله عليه و
آله و سلم) آيا هيچيك از ما مى تواند چنين اسمى را بر ديگرى بگذارد؟ فرمود: نه به
خدا قسم ، اين اسم تنها از آن اوست ، و او دابه اى است كه خداوند در كتابش آن را
ياد كرده و فرمود:
و اذا وقع القول
عليهم ...
|