شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)

علامه سيد حسين همدانى درود آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى

- ۴۴ -


وجه دلالت اين روايت اين است كه ايشان بلكه همه مردم در عالم فطرت هيچ رنگى ندارند به ويژه رنگ سبز، چه اين كه رنگ سبز بعد از رنگ شدن به رنگ سفيد و زرد است چنان كه در حديث جاثليق كه از اميرالمومنين (عليه السلام) پرسيد بيان شد، اين حديث در ((و اركان البلاد)) آورده شده است . و مراد از عرش در اينجا حقيقت محمديه است ، چه اين كه در روايت همانند ديگر روايات تصريح شده كه عرش بعد از انوار ايشان و بعد از مكانى كه عبارت از عالم وجودى كه مبداء عالم خلق است ، آفريده شده است .
و در همان كتاب (به حذف اسناد)(1138) از انس بن مالك روايت شده كه گفت : پيامبر ما محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز صبح را خواند، آنگاه همانند ماه شب چهارده بر محراب تكيه زد. پرسيديم : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ممكن است براى ما آيه شريفه فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين (1139) را تفسير فرماييد؟
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مراد از ((النبيين )) پيامبران منم ، صديقين على ابن ابى طالب (عليه السلام) است ، مرا از ((شهداء)) عمويم حمزه است و ((صالحين )) دخترم فاطمه و پسرانش حسن و حسين هستند.
عباس از گوشه مسجد برخاست و به حضور حضرت رسيد و عرضه داشت : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آيا من و تو و على و فاطمه و حسن و حسين از يك سرچشمه نيستيم ؟
فرمود: اى عمو منظورت چيست ؟
عباس پاسخ داد: هنگامى كه ايشان را ياد كردى مرا ياد نكردى و هنگامى كه به ايشان تشريف ارزانى داشتى مرا مشرف نساختى ؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى عمو! اين مطلب را كه من و تو و على و فاطمه و حسن و حسين از يك سرچشمه ايم راست گفتى ، ليكن خداوند ما را به هنگامى آفريد كه آسمانى ساخته نشده و زمينى گسترده نگرديده و عرش و بهشت و دوزخى نبود... حديث طولانى است و ما تمام اين حديث را در ((مختلف الملائكه )) نقل نموديم .
از كتاب فضائل الشيعه تاءليف صدوق - ره - به اسنادش به ابو سعيد خدرى روايت شده كه گفت : ما با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم ، مردى به نزد آن حضرت روى آورد و از آن حضرت پرسيد از آيه شريفه اءاستكبرت اءم كنت من العالين (1140) به ما خبر ده ! اى رسول خدا، آيا ايشان از فرشتگان برترند؟
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين در سراپرده عرش بوديم وقتى ما تسبيح مى كرديم ، فرشتگان با تسبيح ما تسبيح مى كردند و اين قصه دو هزار سال قبل از آفرينش آدم بود و هنگامى كه خداوند آدم را آفريد به فرشتگان دستور داد كه بر آدم سجده كنند ولى به ما دستور سجده نداد، همه فرشتگان جز ابليس سجده كردند، چه اين كه ابليس سرپيچى كرد، خداى تعالى به او فرمود: اءاستكبرت اءم كنت من العالين (1141) يعنى استكبار كردى و يا از آن پنج تن هستى كه اسامى ايشان در سراپرده عرش نوشته شده است ، پس ما باب خدا هستيم كه از آن به خدا مى توان رسيد و هدايت جويان با آن هدايت مى يابند، هر كس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست مى دارد و در بهشت خويش ‍ جاى مى دهد و هر كس به ما كينه بورزد، خداوند به او كينه مى ورزد و در آتش خود جاى مى دهد و هيچكس ما را دوست نمى دارد مگر اين كه مولد او پاك باشد)).
و از تفسير فرات بن ابراهيم جعفر فزارى (1142) به اسنادش از قبيصة بن يزيد جعفى روايت كرده كه : ((خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيديم ، دوس ‍ بن ابى دوس و ابن ظبيان و قسم صيرفى در حضور آن حضرت بودند، من سلام كردم و نشستم و گفتم : اى فرزند رسول خدا براى استفاده خدمت رسيديم !
فرمود: به طور مختصر و خلاصه بپرس .
پرسيديم : قبل از اين كه خداوند آسمانى بيافريند و زمينى را بگستراند و يا ظلمت و نورى را خلق كند در كجا بوديد؟
فرمود: اى قبيصه ، چرا در اين هنگام از اين حديث پرسيدى ؟ آيا نمى دانى كه دوستى ما مكتوم و دشمنى با ما شايع است . ما دشمنانى از جنيان داريم كه احاديث ما را به دشمنان انسى ما مى رسانند و ديوار همانند مردم گوش ‍ دارد، گفتم : مراد از اين حديث پرسيده اند!
فرمود: اى قبيصه ما شبح هاى نورانى بوديم كه در اطراف عرش موجود بوديم ، خداوند ما را پانزده هزار سال قبل از خلقت آدم آفريد و ما را در صلب او ريخت ، پيوسته ما را از صلبى پاك به رحمى پاك منتقل كرد تا خدا پيامبر را مبعوث كرد، پس ما عروة الوثقى هستيم . هر كس به آن چنگ زند نجات مى يابد و هر كس از ما تخلف جويد سقوط مى كند، در باب گمراهى او را وارد نمى كنيم و از باب هدايت خارج نمى نماييم ، ما رهبران دين خدا (شمس الله ) هستيم .
و ما عترت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستيم ، ما خيمه اى هستيم كه طناب هاى آن محكم اند، و حريم آن وسعت دارد. هر كس به سوى ما آمد به بهشت راه مى يابد و هر كس از ما دور شود به آتش ‍ مى افتد)).(1143)
با شكر خدا گويم : مراد از عرش در اين دو حديث حقيقت محمديه الهيه است نه عرشى كه اولين ظهور عالم خلق است ، پس مراد از خلقكم الله انوارا فجعلكم بعرشه محدقين اين است كه خداوند شما را از عالم حقيقت محمديه الهيه فرود آورد تا اين كه شما را به عالم تميز معلومات رسانيد، آنگاه شما را به عالم وجود كلى و سپس به عالم وجود نورى تنزل داد و انوار شما در اين عالم سايه هايى سرخ را تشكيل داد خدا را تسبيح و تقديس و تحميد مى كرديد، و آن گونه كه شايسته خدا بود عبادت مى كرديد تا اين كه خداوند خواست مردم را بيافريند تا با همه اسماى جزئيه به طور مستقل عبادت شود. نه اين كه در ضمن اسماى كليه عبادت گردد.
حاملان علم ائمه (عليهم السلام ) چه كسانى هستند
فرمود:
حتى من علينا بكم
يعنى خداوند ما را از اضافه ارواح شما آفريد و جبله ما را از زيادى جبله شما خلق نمود، چنانكه روايات آن در قبس سوم در بيان معنى روح و نور و طينت آورده شد.
در كافى (1144) به اسنادش از ابو بصير روايت شده كه : ((گفت : امام صادق (عليه السلام) فرمود: اى ابو محمد در پيش ما سرى از اسرار خدا و علمى از علم خداست كه - به خدا سوگند - هيچ فرشته اى مقرب و پيامبرى مرسل و مومن كه خداوند دلش را به ايمان امتحان كرد نمى توانند آن را به دوش ‍ كشند، به خدا قسم خداوند احدى را غير از ما بدان تكليف نكرد و كسى غير از ما را بدان امر نفرموده ، در پيش ما سر و علمى از سر و علم خداست كه خداوند ما را فرمان داده تا آن را برسانيم . ما آن سر و علم را از ناحيه خدا به مردم رسانديم ، ليكن جايگاه و اهل و حمل كننده اى را نيافتيم تا آنها را حمل كند، به همين خاطر پروردگار اقوامى را از طينت ما آفريد و از نورى كه پيامبر و فرزندانش را آفريد، ايشان را خلق نمود و با آن زيادى رحمتى كه محمد و فرزندانش (عليهم السلام ) را رحمت نمود بر ايشان رحمت آورد، ما هر چه كه مامور تبليغ آن بوديم به ايشان رسانديم و ايشان پذيرفتند و به دوش كشيدند و اقوامى كه اين مطالب از ما به ايشان رسيد، ايشان پذيرفتند و به دوش كشيدند، ياد ما به ايشان رسيد و دلهاى ايشان به شناخت و گفتارهاى ما تمايل پيدا كرد. اگر ايشان از اين خلق نگرديده بودند، چنين نبودند، به خدا قسم آن را نمى توانستند به دوش كشند.
آنگاه فرمود: ((خداوند گروه هايى را براى دوزخ و آتش آفريد، به ما فرمان داد كه به ايشان نيز برسانيم ، ما به ايشان رسانديم ولى از آن بدشان آمد و دلهاى ايشان فرار كرد و بر ما رد كردند، و آن را به دوش نكشيدند و تكذيب كردند، گفتند: ساحر و دروغگوست ، لذا پروردگار بر دلهاى ايشان مهر زد و آن مطالب را از يادشان برد، آنگاه زبان ايشان را به شمه اى از حق باز كرد، كه ايشان از آن سخن مى گويند ولى دلهاى آنها منكر آن است . تا به واسطه آنها شرور از دوستان و اهل طاعت خويش برگرداند، اگر چنين نبود، خداوند در زمين عبادت نمى شد، لذا به ما فرمان داد تا از ايشان باز داريم و ستر و كتمان كنيم ، پس شما نيز از كسانى كه خداوند دستور به كتمان و ستر داده كتمان و ستر كنيد. آنگاه دستانش را بلند كرد و گريست و فرمود: خداوندا! ايشان عده اى اندكند، حيات ما را حيات ايشان و مرگ ما را مرگ آنها قرار ده بر ايشان دشمنانى را مسلط نفرما تا ما از آن دردمند شويم ، اگر ما را دردمند سازى ، در زمين عبادت نمى شوى )). و صلى الله على محمد و آله و سلم تسليما
و نيز در كافى (1145) از على بن ابراهيم از پدرش از برقى از ابن سنان و يا ديگرى كه به ابو عبدالله امام صادق (عليه السلام) رسانده روايت شده كه فرمود: گفتار ما دشوار و سخت است ، جز دلهايى كه نورانى و يا سليم هستند و يا اخلاق حسنه دارند آن را نمى پذيرند، خداوند عهد و ميثاق از شيعه ما گرفت ، چنان كه از بنى آدم گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم ؟ پس هر كس وفا كرده خداوند بهشت را به ايشان پاداش مى دهد و هر كس ‍ كينه ورزيد و حقوق ما را ادا ننمود در آتش جاودان خواهد بود)).
خداوند را بر اين منت بزرگ سپاس مى گذارم ، آيا نعمتى از رضايت خدا و پيامبر و خلفايش و دعاى ايشان در حق ما و دلسوزى به ما بالاتر است ؟ آيا نعمتى از اين بالاتر است كه ايشان ما را محرم اسرار خود و آل محمد و آل طاهرين (عليهم السلام ) قرار داد، خداى - تعالى - فرمود: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اءولئك هم خير البرية (1146) يعنى : ((كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، ايشان بهترين خلايق اند)).
در امالى (1147) از جابر بن عبدالله روايت شده كه فرمود: ما در نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بوديم ، حضرت على بن ابى طالب آمد، حضرت فرمود: برادرم به نزد شما آمد، آنگاه به كعبه روى آورد و با دست بر او زد و فرمود: سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست ، اين مرد و پيروان وى در روز قيامت رستگارند، آنگاه فرمود: على (عليه السلام) قبل از شما به من ايمان آورده است )).
تا اين كه فرمود: لذا آيه شريفه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات ... در حق او نازل شد. وى گفت : ياران پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) وقتى على (عليه السلام) مى آمد مى گفتند: بهترين مردم آمد. و از پيامبر درباره اين آيه وارد شده كه : آن حضرت به على روى آورد و فرمود: به خدا سوگند اى على ! ايشان تو و شيعه تو هستيد و ميعاد تو و آنها فرداى قيامت حوض است ، در حالى كه ايشان پيشانى سفيد و دست و پاى سفيد و تاج بر سر دارند... و در مجمع البيان حديثى در همين معنا نقل شده است .
و در محاسن (1148) از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: ((ايشان شيعه ما اهل بيت هستند، آنگاه فرمود: جزاؤ هم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الاءنهار خالدين فيها اءبدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشى ربه (1149) يعنى : ((پاداش ايشان به نزد پروردگارشان بهشت عدن است كه از زير آن رودها جارى است ، ايشان پيوسته در آن جاودانند، خداوند از ايشان خشنود و ايشان از خدا خشنودند، اين پاداش ‍ كسانى است كه از پروردگارشان بهراسند)).
در كافى (1150) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه آن حضرت به مردى از شيعيان خود فرمود: ((شما اهل رضايت از خداييد، خداوند از شما راضى است و فرشتگان ، دوستان شما در خيرات هستند. هنگامى كه مى كوشيد دعا كنيد و به هنگام غفلت بكوشيد، و شما بهترين مردمانيد، خانه هاى شما براى شما بهشت و قبرهاى شما بهشت است ، براى بهشت آفريده شده و نعمت هاى شما در بهشت است و به سوى بهشت مى رويد)).
فرمود:
فجعلكم فى بيوت
در اين كه فرمود: ((فى بيوت )) حكايت از سخن حق - تعالى - كرد كه : الله نور السموات والاءرض مثل نوره كمشكاة فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة كاءنها كوكب درى يوقد من شجرة مباركة زيتونه لا شرقيد و لا غربية يكاد زيتها يضى ء ولو لم تمسسه نار نور على نور يهدى الله لنوره من يشاء و يضرب الله الاءمثال للناس و الله بكل شى ء عليم # فى بيوت اءذن الله اءن ترفع و يذكر فيها اسمه (1151)
((بيوت )) در اين آيه به ايشان (عليهم السلام ) تفسير شده ، در كافى (1152) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه ((اين بيوت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) است )) و در اين كتاب (1153) و نيز در اكمال (1154) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه ((مراد از آنها بيوت پيامبران و رسولان و حكما و ائمه (عليهم السلام ) است )).
و قمى (1155) از آن حضرت روايت كرده كه ((مراد بيوتات انبياء است و بيت على از آن است )).
و در كافى (1156) از آن حضرت (عليه السلام) روايت شده كه : قتاده به آن حضرت گفت : ((به خدا سوگند من در پيش فقها نشستم ، هرگز دلم آن طور كه در خدمت شما مضطرب گرديد، مضطرب نشد. حضرت پاسخ داد: آيا مى دانى كه در كجا هستى ؟ در خانه اى كه خداوند اجازه داد كه بلند گردد و در آن يادش شود، تو در آن جا هستى و ما همان ها هستيم .
قتاده گفت : به خدا سوگند درست است ، خداوند مرا فدايت كند، به خدا قسم ، بيوت مراد بيوت ساخته شده از سنگ و گل نيست )).
فرمود:
اءذن الله اءن ترفع و يذكر فيها اسمه
اذن به معناى اباحه است . ((رفع القوم )): هنگامى كه در شهرها رفعت يابند.
مراد اين است كه خداوند بر ما منت گذاشت به اين كه فطرت ما را از اضافه آنچه شما را آفريد بيافريند، همين سبب كامل ذكر خدا در عوالم ما شده ، چه اين كه بيان شد كه شما جايگاه هاى شناخت خدا هستيد، يعنى مرتبه اى هستيد كه خداوند در عوالم خود مرتبه اى ترتيب داد كه خلق بتوانند به آن صعود كنند و هنگامى كه فطرت ما را از اضافه فطرت شما آفريد، براى ما مباح ساخت كه با ذكر شما ياد خدا كنيم و با معرفت شما به شناخت خداوند برسيم ، پس شما خانه هاى ذكر خدا هستيد و هر كس خواست بايد به سر شما در عالم وى صعود كند و آن عالم همان است كه خداوند آن را از اضافه فطرت شما آفريد، چنان كه فرمود: الله نور السموات والاءرض و فرمود: فى بيوت اءذن الله پس شما آن اسم و آن نوريد، چنان كه روايت آن در ((و مصابيح الدجى )) آورده شد، و اين كه نور در آيه فوق ائمه (عليهم السلام ) هستند، و خدا مَثَلى ندارد و اين مثل را خداوند براى مومن زده است ، چنان كه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده بود.
فرمود:
و جعل صلواتنا عليكم و ما خصنا به من ولايتكم طيبا لخلقنا و طهارة لاءنفسنا و تزكية لنا
در فقره ((و اقمتم الصلوة )) بيان شد كه حقيقت صلوة دعاست و حقيقت دعا صعود به بالا رفتن خواننده و دعا كننده به مرتبه مدعو و يا نزول به آن مرتبه است ، پس مراد از درود بر آنها در ((صلوتنا عليكم )) يعنى خواندن ايشان به اين كه همه مراتب از قبيل عالم جسم و افعال و ملكات و نفوس و غيره را تسليم كرده و به سرّ خويش از اسم الله كه خداوند آن را مبداء ظهور شيعه ايشان در سر قرار داده و در علانيه طاعت ايشان را بر گردن گرفته كه لازمه آن فرمانبردارى از همه اوامر و دورى از همه نواهى مى باشد اقبال كرده و روى آورند.
و نيز در قول به اللهم صل على محمد و آله چنان كه بارها آن را بيان كرديم و امثال آن ، و بر اخبارى ديگر كه دلالت مى كنند بر اين كه همه عبادات از شاخه هاى آن اصل است ، چنان كه همه زشتى ها و فواحش و منكرات از شاخه هاى دشمنان ايشان است .
پس اين كه فرمود: و جعل صلوتنا عليكم عطف بر ((من علينا)) است از قبيل عطف لازم بر ملزوم ، يعنى از آنجايى كه خداوند بر ما منت نهاد به اين كه فطرت ما را از زيادى فطرت شما قرار داد و شما را براى ما بيوت ذكرش قرار داده كه خداوند اجازه داده كه بلند شده و رفعت يابد و به سوى آن صعود و رفعت يابند، بر آنها روى آوريم و در آن اسم خداى - تبارك و تعالى - را ياد كنيم و همين علت تامه در خواندن و روى آوردن به سوى شما و موالات شما در سر و علانيه شده و همين سبب گرديده تا آفرينش ما خوش و نفوس ما پاكيزه و فطرت ما پاك گردد، و اگر چنين نمى بود ولادت ما پاكيزه و فطرت ما پاك نمى شد و نفوس ما طاهر نمى گرديد، پس در فقره ((صلوتنا عليكم )) بايد معناى اقبال و روى آوردن و همانند آن اشراب شود، يعنى فعلى كه به ((على )) متعدى گردد تا اين كه ((على )) به ((صلوة )) هماهنگ شود، چه اين كه در اخبار مستفيض وارد شده صلوة مردم بر اهل بيت به معناى دعا است . و اين جمله و ما خصنا به من ولايتكم ولايت به فتح و او به معناى امارت است و مراد اين است كه خداى - تعالى - با آفرينش فطرت ما از اضافه فطرت شما خصوصيتى به ما داده است ، پس شما در همه عوالمى كه خداوند به ما داد از قبيل عالم جسم تا عالم ذات اولياى ما هستيد، لذا همه عوالم ما با همه شؤ ون پاكيزه و طاهر شده و به همين خاطر ما موحد شده و به انبيا و اوصيا ايمان آورده و به فضائل ايشان اقرار كرده ايم و در دنيا از ايشان فرمان برده ايم . در تحت پرچم ايشان در آخرت قرار گرفته و رستگار شده ايم .
و سپاسگزار خداوند به آن گونه كه شايسته است هستيم ، چه اين كه خداوند فرمود: و من يطع الله و الرسول فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهدء و الصالحين و حسن اءولئك رفيقا(1157) يعنى : ((هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد، ايشان با كسانى اند كه خداوند به آنها نعمت داده است ، يعنى با پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان و چه خوب رفيقى هستند)).
عياشى (1158) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: ((خداوند در كتاب خود شما را ياد كرده و فرمود: فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم پس رسول خدا در آيه شريفه ((النبيين )) و ما در اين موضع ((الصديقين )) و ((الشهداء)) و شما ((الصالحون )) هستيد. پس ايشان به صلاح ناميده شده اند، چنان كه خداوند شما را به صلاح ناميده است )).
و در آن كتاب از امام رضا (عليه السلام)(1159) روايت شده كه فرمود: ((بر خداوند است كه ولى ما را رفيق و همراه پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان قرار دهد و ايشان خوب رفيقانى اند، پس خوشا به حال كسانى كه شما اولياى او هستيد)).
در اين كه چگونه پيامبر و آل (عليهم السلام ) گناهان شيعيان را بر دوش مى گيرند
فرمود:
و كفارة لذنوبنا
خداوند و رسولش و خلفايش ضامن آن شده اند. ضمانت خداوند در آيه شريفه الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاءولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات (1160) يعنى : ((مگر كسانى كه توبه كرده و ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، خداوند گناهان ايشان را مبدل به حسنات مى كند)). مى باشد، و برخى از اخبار را در اين باره در فقره ((سعد من والاكم )) آورده ايم .
از جمله روايت امام رضا (عليه السلام)(1161) كه از پدرش از پدرانش نقل فرموده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ((دوستى ما اهل بيت ، گناهان را مى پوشاند و حسنات را دو برابر و مضاعف مى كند و خداوند مظالم عباد دوستان ما را خود به دوش مى گيرد، مگر اين كه اصرار و يا ظلم بر مومنان باشد، پس خداوند به گناهان مى گويد حسنات شويد)).
و در حديث لواء كه در خصال (1162) به اسنادش از ابن عباس روايت كرده گفت : ((رسول خدا فرمود: جبرئيل در حالى كه خوشحال بود و مرا بشارت مى داد به نزد من آمد، پرسيدم : اى حبيب من جبرئيل ! اكنون كه خوشحال هستى به من بگو منزلت برادر و پسر عمويم على بن ابى طالب (عليه السلام) در نزد پروردگار چه اندازه است ؟
گفت : قسم به آن كس كه تو را به حقيقت مبعوث كرد و براى رسالت خويش ‍ برگزيد، من هم اكنون جز براى همين فرود نيامدم ، على اعلى بر هر دوى شما سلام رساند و فرمود: محمد پيامبر رحمت من و على بر پا دارنده حجت من است ، هر كس او را دوست بدار ولو معصيت كند او را عذاب نمى كنم و دشمنان او را ول فرمانم ببرند رحم نمى كنم ...))
اما ضمانت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در روايت قمى (1163) از امام صادق 4 (عليه السلام) آمده است : ((كه از آيه شريفه ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر(1164) پرسيدند، فرمود: پيامبر گناهى نداشت و قصد گناهان نكرد، وليكن خداوند گناهان شيعه او را بر او حمل كرد آنگاه به آن حضرت بخشيد!)).
و در مجمع البيان از آن حضرت مثل همين نقل شده است و در فقره ((المعصومون )) اخبار ديگرى نقل شده است .
و درباره ضمانت ائمه (عليهم السلام ) در روايت عيون (1165) از امام رضا از پدرانش از اميرالمومنين (عليه السلام) آمده كه حضرت فرمود: پيامبر خدا فرمود: هنگامى كه قيامت آيد حساب شيعيان ما با ماست ، هر كس مظالمى از مردم بر گردن داشته باشد ما از ايشان مى خواهيم و به ما ببخشند، ايشان به ما مى بخشند و مظالمى كه بين ما و ايشان باشد ما سزاوارتر بر عفويم )). و اخبار در اين باره فراوان است كه مرحوم مجلسى در بحار(1166) بابى در كتاب امامت باز كرده و تحقيق بيشتر آن در فقره بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة آمده است .
فرمود:
فكنا عنده مسلمين بفضلكم
فاء براى نتيجه است .
يعنى از اين كه خداوند بر ما منت گذاشت به اين كه آنچه را بيان كرديم به ما داد پس ما در اين هنگام تسليم فضيلت شما هستيم .
فرمود:
و معروفين بتصد يقنا اياكم
يعنى شما در آسمان ها و زمين و دنيا و آخرت معروفيد چه اين كه خداوند فرمود: الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم و يؤ منون به ويستغفرون للذين آمنوا(1167) يعنى : ((كسانى كه عرش را بر دوش ‍ مى كشند و كسانى كه در اطراف آن هستند، تسبيح و تحميد پروردگار خويش مى نمايند و براى كسانى كه ايمان آورده اند استغفار مى نمايند)).
در عيون (1168) از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه ((مراد كسانى اند كه ايمان به ولايت ما آورده اند)).
و در كافى (1169) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: ((خداوند فرشتگانى دارد كه گناهان را از پشت شيعه ما كنار مى زنند و مى اندازند، چنان كه باد، برگ ها را در زمان پاييز مى اندازد و آيه شريفه : الذين يحملون العرش ... مى خواهد همين را بفرمايد، فرمود: به خدا قسم استغفار فرشتگان براى شماست و نه مردم ديگر)) و بعد از آيه فرمود: ربنا وسعت كل شى ء رحمة و علما فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم # ربنا و اءدخلهم جنات عدن التى و عدتهم و من صلح من آبائهم و اءزواجهم و ذرياتهم انك اءنت العزيز الحكيم (1170) يعنى : ((پروردگارا! بر همه مردم رحمت و علم را گسترانيده اى ، پس بيامرز كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى كرده اند، ايشان را از عذاب جهنم حفظ نما و داخل بهشت عدن نما كه به ايشان و پدرانش شايسته و همسران و فرزندان ايشان وعده داده اى ، تو عزيز حكيمى )).
قمى (1171) روايت كرده كه : ((يحملون العرش )) مراد رسول خدا و اوصياء (عليهم السلام ) بعد از آن حضرت هستند كه علم خدا را حمل مى كنند و ((من حوله )) ملائكه اند، ((الذين آمنوا)) شيعه آل محمدند ((الذين تابوا)) كسانى كه توبه از ولايت فلان و فلان و بنى اميه كرده اند، ((و اتبعوا سبيلك )) يعنى ولايت ولى الله ((و من صلح )) يعنى كسى كه ولايت على را قبول كرده است و صلاح ايشان است ، ((و قهم السيئات )) و هر كس از گناهان حفظ شود به او رحمت آوردم . يعنى در روز قيامت و ذلك هو الفوز العظيم رستگارى بزرگ از آن كسانى است كه خداوند ايشان را از ولايت فلان و فلان نجات داده است )). اما معروفيت ايشان در دنيا نيازى به بيان ندارد.
و در آخرت به اين جهت معروف هستند كه خداوند فرمود: يوم ترى المومنين والمومنات يسعى نورهم بين اءيديهم و باءيمانهم بشراكم اليوم جنات تجرى من تحتها الاءنهار خالدين فيها ذلك هو الفوز العظيم # يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا فضرت بينهم بسور.(1172)