شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)

علامه سيد حسين همدانى درود آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى

- ۴۱ -


و در كافى (1052) از محمد بن سنان از عبدالله بن سنان از امام صادق (عليه السلام) در اين آيه روايت شده است كه فرمود: ((نه به خدا سوگند خداوند به احدى از مردم تفويض نكرده مگر به رسول خدا و ائمه (عليهم السلام ) و خدا فرمود: اءنا انزلناه ... و آيه را قرائت فرمود. و اين آيه در اوصياء (عليهم السلام ) جارى است .))
فرمود:
سعد من والاكم و هلك من عاداكم
اشاره به : يوم ياءت لا تكلم نفس الا باذنه فمنهم شقى و سعيد # فاءما الذين شقوا ففى النار لهم فيها زفير و شهيق # خالدين فيها ما دامت السماوات والاءرض الا ما شاء ربك ان ربك فعال لما يريد # و اءما الذين سعدوا ففى الجنة خالدين فيها ما دامت السماوات والاءرض الا ما شاء ربك عطاء غير مجذوذ(1053) يعنى : ((روزى كه هيچ كس جز به اذن او سخن نمى گويد. عده اى شقاوتمندند، كسانى كه اهل شقاوت شده اند، در آتشند. در آنجا فرياد و نعره بر آورند و تا هنگامى كه آسمان ها و زمين بر جاى باشد ايشان در آتشند مگر اين كه پروردگارت بخواهد، چه اين كه پروردگارت هر چه بخواهد انجام مى دهد و كسانى كه سعادتمند گرديده اند مادامى كه آسمان ها و زمين برجاست در بهشت هستند، مگر پروردگارت بخواهد و اين عطا هرگز قطع نمى شود)).
و عياشى (1054) از امام باقر و صادق (عليهما السلام ) روايتى نقل كرده كه معنايش اين است : ((مراد از بهشت و دوزخ ولايت آل محمد (عليهم السلام ) و ولايت دشمنان ايشان است . وى گفت : امام صادق (عليه السلام) فرمود: نادان به تفسير مى گويد: اين استثناى خدا براى كسانى است كه وارد بهشت و آتش شده باشند و دلالت دارد بر اين كه هر دو گروه از بهشت و دوزخ خارج شوند و زمانى برسد كه هيچكس در آن دو جايگاه باشد، در حالى كه نادرست گفتند. فرمود: به خدا سوگند! اهل بهشت از بهشت خارج نمى شوند و همه اهل آتش از آن خارج نمى گردند. چگونه خارج شوند در حالى كه خداوند فرمود: ما كثين فيه اءبدا(1055) در اين جمله استثنايى نشده است )). و امام باقر (عليه السلام)(1056) فرمود: ((اين دو آيه درباره كسانى از اهل شقاوت و سعادت است كه جاودان نيستند)).
با كمك از خدا تحقيق در آيه دو روايت اين است كه : انسان داراى عوالم و مراتبى است ، بلكه خداوند به او نمونه اى تمام از اجزاء عالم اكبر داده است چنان كه فرمود: و علم آدم الاسماء كلها(1057) و نيز مقتضاى اخبار طينت دلالت دارد بر اين كه طينت انسان از خاك هاى آسمان هاى هفت گانه و اراضى هفت گانه و آب گوار و شور و تلخ عجين شده است . و نيز مقتضاى اخبار وارده در اين كه ايمان بر جوارح پخش شده است ، بثّ و پخش ايمان بر جوارح به اين لحاظ است كه آنها مظاهر اسماء مكنونه در ذات انسانند. پس هر كدام ايمان و كفرى دارند و به اندازه ايمان و كفر بهشت و دوزخى دارند. علاوه اين كه همه انسان ها تمام اجزا و جوارح خود را در ايمان مربوط به اعضا صرف نمى كنند (و حقوق ايمانى اعضا را ادا نمى كنند) و لذا پياده شدن ايمان در جوارح در مردم مختلف است .
در سعادت و شقاوت
اكنون اين اشكال رخ مى نمايد كه چگونه برخى از اعضا مستحق بهشت و برخى مستحق آتشند و از طرفى انسان همه اجزاى عالم اكبر از آسمان و زمين و بهشت و دوزخ و درجات و دركات آنها را واجد است .
پس اهل سعادت كه موالات با اولياء الله داشته و با دشمنان ايشان دشمند، بنابراين بهشت دارالخلود ايشان به طور كلى عالم ولايت ائمه (عليهم السلام ) است كه از گل اضافه و طينت زائد ائمه ساخته شده و اين مرتبه از مراتب اسم الله است كه خداوند در ابتداى ايجاد در او به وديعت گذاشته است چنانكه تفصيلا در ((دعائم الاخيار و ابواب الايمان )) بيان شده است .
و بهشتى كه پايين تر از اين درجه است ، گرچه نسبت به كسانى كه به اسمى از اسما و مرتبه اى از اسم الله رسيده اند دارالخلود است ، ليكن كسانى كه خداوند شرح صدر ايمانى به ايشان داده و دلشان به حقيقت نور خدا كه در دلشان به وديعت گذاشته منور شده و خداوند در بدو ايجاد در آنها به وديعت گذاشته و به ايشان كرامت داد. بهشت بالاتر از آن را مى بينند و آرزوى صعود به آن را دارند، خداوند ايشان را به آنجا رساند. باز خداوند بهشت بالاتر را به ايشان نشان مى دهد و ايشان به آن صعود مى كنند. همين گونه بالاتر مى روند تا به دارالخلود هميشگى برسند. پس همه بهشت ها دارالخلودند، يعنى خداوند بندگان خويش را هرگز از ايشان بيرون نمى كند، مگر اين كه بخواهد ايشان را به بهشتى بالاتر برساند. بنابراين بهشت دارالخلود است و خداوند به خشم كسى را بيرون نمى كند وليكن به خاطر رحمت و بزرگداشت ايشان آنها را به بالاتر مى برد.
پس اهل بهشت در بهشت هاى آسمانى و زمينى كه عبارت از عوالم اسماء حسنى با جهات فاعلى و قابلى هستند تا هنگامى كه مرتبه و يا شاءنى از مراتب و شؤ ون آنها باقى است جاودانند مگر اين كه خداوند بخواهد به عبدى كرامت داده و گراميش بدارد به اين كه او را به عالم مسمى كه همان نور اسم الله است كه منزه از همه مراتب اسماء حسنى است ببرد.
و اما اهل آتش به مقتضاى عدالت خداوند مادامى كه اسماى طاغوتى با جهات فاعلى خود باقى اند در آن خالدند، مگر اين كه خداوند بخواهد بر آنها منت بگذارد و يا از آنها عفو نمايد و ايشان را ببخشد. چنانكه فرمود: ان الله لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك (1058) يعنى : ((خداوند شرك به خدا را نمى آمرزد، ليكن گناهانى كه پايين تر از شرك هستند را مى آمرزد)).
در كافى و فقيه (1059) از امام صادق روايت شده كه پرسيدند: ((آيا گناهان كبيره در مشيت خدا مى گنجد؟ فرمود: بله ، به اختيار خداوند است اگر خواهد بر آن عذاب مى كند و اگر بخواهد عفو مى كند)) و قمى روايتى شبيه به صدر اين روايت نقل كرده است .
و در فقيه (1060) از اميرالمومنين (عليه السلام) در حديثى روايت كرده است كه : ((از حبيبم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: اگر مومنى از دنيا بيرون رود و بر گردن او گناهانى همانند گناه همه اهل زمين باشد مردن كفاره آن گناهان است )) آن گاه فرمود: هر كس لا الا الا الله را با اخلاص بگويد از شرك برى و دور است و هر كس از دنيا بدون شرك به خدا بيرون رود وارد بهشت مى شود. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ان اللا لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك ((براى كسانى كه از شيعه تو و كسانى كه از دوستان تو هستند. حضرت اميرالمومنين فرمود: پرسيدم : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اين از آن شيعه من است ؟ فرمود: آرى به خدا سوگند! اين براى شيعه توست )).
و عياشى (1061) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: ((خداوند شرك به خويش را نمى بخشد، يعنى خداوند كسانى را كه به ولايت على (عليه السلام) كفر ورزيده اند نمى بخشد، ولى پايين تر از آن را براى كسانى كه مى خواهد مى بخشد. يعنى كسانى كه موالات با على (عليه السلام) داشتند)).
و از امام صادق (عليه السلام)(1062) روايت شده كه ((از او پرسيدند: كمترين مرتبه اى كه انسان به آن مشرك مى شود كدام است ؟ فرمود: هر كس ‍ راءيى تازه بياورد و مردم را بر معيار آن دوست بدارد و يا به آنها كينه ورزد)).
و در توحيد(1063) از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((هيچ آيه اى محبوب تر از آيه ان الله لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء نيست )).
مراد از شرك در آيه ياد شده به شهادت اين اخبار و ضرورت دينى اقتضا مى كند كه كافران اهل دوزخ در آن هميشه بمانند، بلكه بسيارى از آيات و ضرورت مذهب اقتضا دارد كه منكران ولايت على (عليه السلام) و يا يكى از ائمه (عليهم السلام ) در آتش خالدند، و اين شرك ، شرك به ولايت اميرالمومنين و ائمه (عليهم السلام ) است .
پس معناى (الا ما شاء ربك )(1064) يعنى خداوند عفو و مغفرت خود را شامل حال ايشان كند و ايشان را از آتش بيرون آورده و داخل بهشت كند، و اين در دوستداران على و اولادش و شيعه اش مى باشد.
و يا پروردگارت خواست ايشان را به شدت عذاب كند و ايشان را از دَرَك و درجه اى از آتش به درجه پايين تر مى برد، مادامى كه جهات فاعليت و قابليت اسماء طاغوتى باقى است .
آنگاه ايشان را از آن خارج مى كند و ايشان را در حقيقت اسم طاغوت كه جامع همه مراتب و شؤ ون اسماء ظلمانى است داخل مى نمايد، پس ‍ خداوند تو را سپاسگزاريم كه ما را به ولايت واليان امرت راهنمايى كرده اى . حمدى كه تو سزاوار آنى و از موالات با اعداى ايشان به تو پناه مى بريم و از تو خواهانم كه ما را از ايشان دور نمايى . آمين و آمين ، برحمتك يا ارحم الراحمين و (صلى الله عليه و آله و سلم ) الطاهرين .
در ابتلاء مومنان
با فهم آنچه بيان كرديم ، پس عادت ضد شقاوت است و شقاوت شدت و سختى است . و مراد از فقره مزبور اين است كه : هر كس در آسانى و راحتى دنيا و آخرت با شما موالات كند چه اين كه آسانى و راحتى دنيا با شريعت آسان تامين مى شود و گناهان كبيره نيز با بلاهاى كوچك پوشيده و آمرزيده مى شوند. مثل نقصان كمى از اموال و جان ها. بلكه در كافى (1065) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: ان الله عزوجل ليتعاهد المومن بالبلاء كما يتعاهد الرجل اءهله بالهدية من الغيبة ؛ يعنى : خداى - عزوجل - ملتفت مومن است تا دچار بلايا باشد، همانطور كه رئيس ‍ خانواده به هنگامى كه از دور به خانه مى آيد متوجه است كه هديه اى براى اهل خانه آورد.
گويم : اين دادن بلايا به مومن دليل بر اين است كه خداوند به ياد اوست .
و در كافى (1066) از امام صادق (عليه السلام) روايت شد كه روزى پيامبر به اصحابش فرمود: هر سالى كه پاكيزه و زكاتش داده نشود ملعون است . و هر جسمى كه پاكيزه نگردد و زكات آن داده نشود ولو در هر چهل روز يك بار ملعون است ، پرسيدند: اى رسول خدا، زكات مال را فهميديم ولى معناى زكات جسم چيست ؟ فرمود: جسمى كه آفت و دردى به او نرسد!
رنگ كسانى كه جمله مزبور را شنيدند تغيير كرد، وقتى حضرت تغيير رنگ چهره ايشان را ديد فرمود: آيا مراد مرا از اين جمله فهميديد؟ پاسخ دادند: خير اى رسول خدا! فرمود: بلاى مرد خراش و زمين خوردن و لغزيدن و بيمارى و فرو رفتن تيغ و نظاير آن است . حتى در حديث از آن حضرت : ((پريدن چشم )) نيز ياد شده است ، آيا سعادتى بالاتر از اين است كه گناهان بنده با چيزى همانند پريدن پلك آمرزيده شود و خداوند او را از لعنت دور كند و مورد توجه مولايش باشد، ستايش فقط از خداست .
بلكه در برخى از اخبار(1067) وارد شده كه : گناهان گناهكار در حاليكه بر ولايت على (عليه السلام) است بهتر از طاعت و فرمانبردار بر غير آن مى باشد، چه اين كه گناهان وى آمرزيده است چنانكه آيه شريفه : قل يا عبادى الذين اءسرفوا على اءنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم (1068) يعنى : بگو اى بندگانى كه بر خودتان اسراف كرده ايد از رحمت خدا مايوس نباشيد، خداوند همه گناهان را مى بخشد و خداوند غفور رحيم است .
قمى روايت كرده است كه : ((اين آيه طور خاص در شيعه على بن ابى طالب نازل شده است )).
و در كافى (1069) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: ((خداوند شما را در قرآن ياد كرده و فرموده : ((يا عبادى ...)) فرمود: به خدا قسم هيچ كس جز شما را اراده نكرده است .
و در معانى الاخبار(1070) و قمى (1071) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: ((فقط در شيعيان فرزند فاطمه (عليها السلام ) اين آيه نازل شده است .
و در محاسن (1072) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه هيچ كس به جز شما نيست و خداوند جز از شما نمى پذيرد و گناهان را جز براى شما نمى بخشد)).
و از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((در قرآن آيه اى (در گسترش غفران و رحمت ) از آيه : قل يا بعدى الذين اءسرفوا على اءنفسهم ... اى بندگانى كه گناه كرده ايد...، بهتر نيست )).
و در مجمع البيان (1073) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمود: ((به عوض اين آيه دوست نداشتيم كه دنيا و مافيها از آن من باشد و يا فرمانبردارى و طاعت خدا قبول نگردد، چه اين كه خداوند فرمود: انما يتقبل الله من المتقين (1074)
و در كافى (1075) در باب عمل به اسنادش به امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((با ايمان هيچ كارى زيان ندارد و با كفر هيچ كارى سود ندارد. آيا نمى بينيد كه خداوند فرمود: و ما منعهم اءن تقبل منهم نفقاتهم الا اءنهم كفروا بالله و برسوله (1076) يعنى : ((هيچ چيز باعث نشده كه مخارج آنها پذيرفته نشود مگر اين كه ايشان به خدا و پيامبرش كفر ورزيده اند و البته تا زمان مردن نيز بر حال كفر بوده اند)).
و در ((اعلام التقى )) حقيقت تقوى را شرح داده و گفتيم كه آل محمد (عليهم السلام ) اعلام تقوى هستند.
اما راحتى مومنين در آخرت و بعد از مرگ به اين آيه است : الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاءولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات يعنى : ((مگر كسانى كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته كرده اند، خداوند گناهان اين دسته را به حسنات مبدل مى كند)).
و در امالى (1077) از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه ((از اين آيه پرسيدند: يؤ تى بالمومن المذنب يوم القيامة حتى يقام بموقف الحساب فيكون الله تعالى هو الذى يتولى حسابه لا يطلع على حسابه اءحدا من الناس ‍ فيعرفه ذنوبه حتى اذا اءقر بسيئاته قال الله عزوجل للكتبة بدلوها حسنات و اءظهروها للناس فيقول الناس حينئذ اءما كان لهذا العبد سيئة واحدة ثم ياءمر الله عزوجل به الى الجنة فهذا تاءويل الاية و هى فى المذنبين من شيعتنا خاصة ؛ يعنى : حضرت فرمود: مومن گناهكار را در روز قيامت مى آورند تا در موقف حساب مى ايستد، خداوند خود متولى حسابرسى او مى شود و هيچ كس را از آن آگاه نمى سازد، گناهان او را به او گوشزد مى كند تا به گناهان خود اعتراف مى كند. خداوند به فرشتگانش مى فرمايد: آنها را به حسنات بدل كنيد. و براى مردم آن را آشكار كنيد، مردم مى گويند: اين مردم هيچ گناهى ندارد، آنگاه خداوند دستور مى دهد تا او را به بهشت ببرند، اين تاءويل آيه است و اين آيه تنها درباره شيعيان گناهكار است )).
در اين كه دوستى اهل بيت شرط قبولى اعمال است
و از امام رضا (عليه السلام)(1078) از پدرش از پدرانش روايت كرده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: حبنا اءهل البيت يكفر الذنوب و يضاعف الحسنات و ان الله تعالى ليتحمل عن محبينا اءهل البيت ما عليهم من مظالم العباد الا ما كان منهم فيها على اضرار و ظلم للمومنين فيقول للسيئات كونى حسنات ؛ يعنى : دوستى ما اهل بيت گناهان را مى پوشاند و حسنات را دو برابر مى كند و خداوند مظالم عباد دوستان ما را خود بر عهده مى گيرد، مگر اين كه كسى اصرار و ستم بر مومنين نمايد، پس ‍ به گناهان مى فرمايد حسنه شويد)). اخبار در اين باب فراوان است .
و دليل ديگر بر آن آيه شريفه : و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا(1079) يعنى : ((خداوند ايشان را به نزد آنچه كرده اند مى برد و آن را گردى پراكنده مى سازد)).
و در كافى (1080) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه ((از اين آيه پرسيده اند؟ حضرت پاسخ داد: اگر چه اعمال ايشان سفيدتر از سفيدى قباطى باشد، خداوند به آن مى فرمايد: گرد پراكنده شو، چه اين كه ايشان وقتى حرامى تشريع مى شد مى گرفتند)). و در روايتى ((آن را رها نمى كردند)).
و در بصائر(1081) از امام صادق (عليه السلام) ((از آيه مزبور پرسيدند كه مراد اعمال چه كسانى است ؟ و قمى (1082) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه : ((خداوند روز قيامت عده اى را زنده مى كند كه نورى همانند سفيدى قباطى در جلوى ايشان است ، آنگاه مى فرمايد: همانند خاكى پراكنده شو! آنگاه فرمود: آگاه باشيد به خدا سوگند ايشان روزه مى گرفتند و نماز مى خواندند ليكن هنگامى كه به حرام بر مى خوردند، آن را بر مى گرفتند، و فضيلتى از اميرالمومنين ذكر مى شد آن را انكار مى كرده اند و مراد از ((هباء منثور)) غبارهاى به همراه شعاع خورشيد است كه از روزنه اى داخل خانه مى شود)).
فرمود:
و خاب من جحدكم
((خاب يخيب )) يعنى محروم شد و به آنچه خواسته بود نرسيد و اندكى قبل حرمان او را فهميديد.
فرمود:
و ضل من فارقكم
يعنى به هيچ حقى راهنمون نمى گردند، چه اين كه تمام مراتب حق با شما و در شما و از شما و به سوى شماست و شما اهل حق و معدن حق هستيد.
فرمود:
و فاز من تمسك بكم
((فاز)) از ((فوز)) به معناى نازل شدن است . يعنى هر كس نعمت ماندگار بخواهد به آن مى رسد و تمسك به معناى اعتصام است . معناى آن در من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله گذشت .
فرمود:
و اءمن من لجاء اليكم
((امن )) مثل ((فرح )) است و ((لجاء الى فلان )) يعنى كار خود را به او واگذاشت .
فرمود:
و سلم من صدقكم
((سلم )) مثل ((فرح )) هر كس در امامت شما را تصديق كند.
فرمود:
و هدى من اعتصم بكم
((هدى )) مجهول است و از كلمات سابق معلوم مى شود.
در عدم قبولى اعمال مخالفان
فرمود:
من اتبعكم فالجنة ماءواه
و من خالفكم فالنار مثواه

((ماءوى )) منزل است ، و خالف الرجل صاحبه او را ديد وقتى دور شد بر زوجه وى داخل شد كنايه از ورود از غير راه آن پس مراد اين است كه اگر كسى در چيزى وارد شود كه خداوند آن را براى شما قرار داده ، جايگاهش ‍ آتش است . ((مثوى )) از ((ثوى المكان و به )) يعنى اقامت در مكان طولانى شد، و جاودانى گرديد به طورى كه راهى به نجات وى نيست .
قمى (1083) در آيه وجوه يومئذ خاشعة # عاملة ناصبة (1084) روايت كرد كه ((مراد كسانى اند كه با دين خدا مخالفت كرده و نماز گزارده و روزه گرفتند و با اميرالمومنين (عليه السلام) دشمنى كرده اند. خلاصه : عمل كرد و دشمنى نمود، هيچ يك از افعال ايشان پذيرفته نمى شود و روى هاى ايشان به آتش سرخ شده مى رسد)).
و در كافى (1085) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه : ((براى ناصبى فرقى نمى كند كه نماز بگزارد و يا زنا كند و اين آيه درباره ايشان نازل شده است : عاملة ناصبة # تصلى نارا حامية (1086)
و از امام صادق (عليه السلام)(1087) از پدرش از اميرالمومنين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((هر ناصبى اگر عبادت كند و بكوشد، به اين آيه ((عاملة ناصبة )) منسوب است .
بدان كه در هر آيه اى كه خداوند بهشت را وعده داده از آن پيروان اهل بيت است ، و هر آيه اى كه در آن وعيد به دوزخ موجود است از آن مخالفان ايشان است .
و اما اخبار در اين دو طائفه از حد تواتر بيرون است ، بلكه فى الجمله از ضروريات مذهب و دين است و لذا نيازى نيست كه اخبار آيات را در اينجا بياوريم .
در كفر مخالفان
فرمود:
و من جحدكم كافر و من حاربكم مشرك
و من رد عليكم فى اءسفل درك من الجحيم

اشاره به آيه شريفه : ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم و لا ليهديهم سبيلا(1088) يعنى : ((كسانى كه ايمان آورده و آنگاه كافر شده اند، پس ايمان آوردند و آنگاه كفر ورزيدند آنگاه بر كفر خود افزودند، خداوند ايشان را نمى آمرزد و به راهى هدايت نمى كند)).
قمى (1089) روايت كرده كه ((آيه درباره كسانى كه به رسول خدا ايمان آورده و اعتراف كردند و نه تصديق نموده باشد و سپس كفر ورزيدند به اين كه عهدى نوشتند كه نگذارند هيچگاه امر حكومت به اهل بيت برسد، هنگامى كه ولايت نازل شد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) عهد بر ولايت اميرالمومنين (عليه السلام) گرفت ، ايمان آوردند به اين كه اعتراف كردند ولى ايمان ايشان تصديق نبود، هنگامى كه رسول خدا درگذشت كفر ورزيده و بر كفر خود افزودند نازل شده است )).
و عياشى (1090) از امام باقر (عليه السلام) روايت كرد كه : ((آن دومى و سومى و چهارمى و عبدالرحمن و طلحه بودند كه به هفت تن رسيدند و در آن مراتب ايمان و كفر ايشان را ياد كرد)).
و از امام صادق (عليه السلام)(1091) وارد شده كه : آيه شريفه در فلان و فلان و فلان نازل شده در ابتدا به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ايمان آوردند آنگاه به هنگامى كه ولايت بر ايشان عرضه گرديد در آنجا كه پيامبر فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه كفر ورزيدند، آنگاه با بيعت با اميرالمومنين ايمان آوردند در آن جا كه به او گفتند: به امر خدا و رسولش ‍ بايد بيعت كنيد، بيعت نمودند، آنگاه در زمان رحلت پيامبر كفر ورزيدند و به بيعت اقرار و اعتراف نكرده اند، آنگاه براى كسانى كه با ايشان بيعت كرده اند بيعت گرفته اند. در ايشان ذره اى ايمان باقى نماند.)) پايان .
ايشان ولايت را انكار كرده و كفر ورزيده و با اميرالمومنين جنگيده اند سپس ‍ شرك ورزيده اند، چه اين كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ولايت را پذيرفته و اعتراف و اقرار كرده بودند كه آن حضرت رسول خداست ولى درباره وصى او از شيطان پيروى كردند و با او جنگ كرده و وصايت و ولايت خدا و پيامبر را درباره او رد كردند، ايشان در پايين ترين درجه جهنم هستند چه اين كه خدا فرمود: لم يكن الله ليغفر لهم ولا ليهديهم سبيلا يعنى : ((راه به سوى خير ايشان را هدايت نمى كند تا كمى از عذاب رهايى پيدا نمايند، پس ايشان در پايين ترين طبقات آتش اند كه اهل ديگر طبقات جهنم از ايشان متاذى مى شوند، و عموم آيه شامل حال كسانى مى شود كه راضى به عمل ايشان هستند)).
و نيز به قول خداوند اشاره دارد كه : يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها و اءكثرهم الكافرون (1092) يعنى : ((نعمت خدا را مى شناسند و آنگاه انكارش ‍ مى كنند و بيشتر ايشان كافرند)).
در كافى (1093) از امام صادق (عليه السلام) از پدرش از جدش در اين آيه روايت شده كه وقتى آيه انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا(1094) نازل شد عده اى از ياران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در مسجد مدينه جمع شدند و با همديگر درباره آيه مزبور گفتگو كردند و گفتند: مراد از اين آيه چيست ؟ برخى به برخى ديگر گفتند: اگر به اين آيه كفر بورزيم به ديگر آيات كفر ورزيده ايم و اگر ايمان بياوريم ذلت است چه اين كه پسر ابو طالب را بر ما مسلط مى كند، گفتند: ما مى دانيم كه محمد در آنچه مى گويد راست مى گويد ليكن ما او را ولى خود قرار نمى دهيم و از او درباره على فرمان نمى بريم ، فرمود: در آن زمان اين آيه نازل شد: يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها يعنى : ولايت على را انكار مى كنند.
و عياشى (1095) از امام كاظم (عليه السلام) روايت كرده كه ((از آن حضرت درباره آيه مزبور پرسيدند، فرمود: او را شناختند، آنگاه انكار كردند، پس به موجب اين آيه كافرند)).
و نيز مطلب مزبور اشاره دارد به آيه شريفه : الذين كفروا و صدوا عن سبيل الله زدناهم عذابا فوق العذاب بما كانوا يفسدون (1096) يعنى : ((كسانى كه كفر ورزيده و راه خدا را بستند، عذابى روى عذاب به خاطر آنچه را فاسد و خراب كرده اند بر ايشان افزوديم )).
قمى (1097) روايت كرد: فرمود: ((بعد از پيامبر كفر ورزيده و راه اميرالمومنين را بستند)). و نيز اشاره دارد به ديگر آياتى كه درباره منكرين وارد شده است .