وَ كَانَ مِنْ دُعَآئِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ يَوْمَ
الاضْحَى وَيَوْمَ الْجُمُعَةِ
و بود از دعاى آن بزرگوار در روز قربان و روز جمعه.
خداوند جلت عظمته در بعضى از روزها شرافتى قرار داد كه در آن روز رحمت او زياده
نازل شود از ساير روزها از آن جمله اين روز مبارك است.
اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمٌ مُبَارَكٌ مَيْمُونٌ وَالْمُسْلِمُونَ فِيهِ مُجْتَمِعُونَ
فِى أَقْطَارِ أَرْضِكَ يَشْهَدُ السَّآئِلُ مِنْهُمْ وَالطَّالِبُ وَالرَّاغِبُ
وَالرَّاهِبُ
خداوندا اين روزى است مبارك با بركت و مسلمانان در آن روز جمعند در اطراف زمين تو،
حاضر مىشود خواهنده از ايشان و طلب كننده و رغبت كننده و ترسنده.
وَ أَنْتَ النَّاظِرُ فِى حَوَآئِجِهِمْ فَأَسْأَلُكَ
بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ هَوَ أنْ مَا سَأَلْتُكَ عَلَيْكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى
مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
تويى نظر كننده در حاجتهاى ايشان پس سئوال مىكنم تو را به بخشش تو و كرم تو آسانى
آن چه سئوال كردم از تو بر اين كه رحمت بفرستى بر محمد و آل او.
وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا بِأَنَّ لَكَ الْمُلْكَ وَ
لَكَ الْحَمْدَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ الْحَنَّانُ
الْمَنَّانُ ذُوالْجَلالِ وَالاكْرَامِ بَدِيعُ السّمَاوَاتِ وَالارْضِ
سئوال مىكنم خداوندا پروردگار ما به درستى كه تو را است پادشاهى و مر تو را است
ثناء، نيست پروردگار جز تو كه حليم و مهربان و نعمت دهندهاى با جلال و بزرگى، پديد
آورنده آسمانها و زمينها.
و باء در بأن لك الملك سببيه است.
مَهْمَا قَسَمْتَ بَيْنَ عِبَادِكَ المؤمنين مِنْ خَيْرٍ أَوْ
عَافِيَةٍ أَوْ بَرَكَةٍ أَوْ هُدًى أَوْ عَمَلٍ بِطَاعَتِكَ أَوْ خَيْرٍ تَمُنُّ
بِهِ عَلَيْهِمْ تَهْدِيهِمْ بِهِ إِلَيْكَ أَوْ تَرْفَعُ لَهُمْ عِنْدَكَ دَرَجَةً
أَوْ تُعْطِيهِمْ بِهِ خَيْراً مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ الاخِرَةِ
قوله مهما قسمت اول اسئلك هست.
يعنى : هر آن چه قسمت نمودى ما بين بندگان مومن خود از نيكويى يا عافيتى يا بركتى
يا هدايتى يا عمل نمودن به طاعت تو يا نيكويى كه انعام نمودى به آن به ايشان كه راه
نمايى ايشان را به آن به سوى تو، يا بلند نمايى از براى ايشان نزد خود مرتبهاى يا
عطاء كنى ايشان را به آن نيكويى از نيكويى دنيا و آخرت.
أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّى وَ نَصِيبِى مِنْهُ وَ أَسْأَلُكَ
اللَّهُمَّ رَبَّنَا بِأَنَّ لَكَ الْمُلْكَ وَ لَكَ الْحَمْدَ لا إِلَهَ إِلا
أَنْتَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ
صَفْوَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ الابْرَارِ
الطَّاهِرِينَ الاخْيَارِ صَلاةً لا يَقْوَى عَلَى إِحْصَآئِهَآ إِلا أَنْتَ
سئوال مىكنم تو را اى خداى من به اين كه مر تو را هست پادشاهى و ثناء نيست31
خدايى جز تو اين كه رحمت فرستى بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل او بنده تو
و پيغمبر تو و دوست تو و برگزيده تو و اختيار نموده تو از مخلوقات تو، و بر آل محمد
كه نيكوكاران و پاكان و خوبان اند رحمتى كه توانايى ندارد بر شمردن آن مگر تو.
وَ أنْ تُشْرِكَنَا فِى صَالِحِ مَنْ دَعَاكَ فِى هَذَا
الْيَوْمِ مِنْ عِبَادِكَ المؤمنين يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ أنْ تَغْفِرَ لَنَا
وَ لَهُمْ إِنَّك عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ
و اين كه شريك سازى ما را در شايسته هر كه خوانده هست تو را در امروز از بندگان
مومنان تو اى پروردگار عالميان، و اين كه بيامرزى براى ما و براى ايشان به درستى كه
تو بر هر چيز توانايى.
بدان كه دعاء مستجاب آن دعايى است كه مومن برادران دينى خود را نيز در آن شريك
نمايد و از جهت ايشان بخواهد آن چه را كه از جهت خود مىخواهد با اين كه حاجات
ايشان وراء حاجت خود طلب نمايد و لذا وارد است از ائمه عليهم السلام كه:
هر كه خواهد دعاء در حق خود نمايد اول هفت نفر و يا چهل نفر از برادران دينى خود را
دعاء نمايد بعد از آن دعاء در حق خود نمايد از جهت اين است كه ائمه عليهم السلام در
غالب ادعيه خود شريك مىنمايند مردم را.
اللَّهُمَّ إِلَيْكَ تَعَمَّدْتُ بِحَاجَتِى وَ بِكَ
أَنْزَلْتُ الْيَوْمَ فَقْرِى وَ فَاقَتِى وَ مَسْكَنَتِى وَ إِنِّى بِمَغْفِرَتِكَ
وَ رَحْمَتِكَ أَوْثَقُ مِنِّى بِعَمَلِى وَ لَمَغْفِرَتُكَ وَ رَحْمَتُكَ أَوْسَعُ
مِنْ ذُنُوبِى فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
بار خدايا به سوى تو قصد كردم به حاجت خود و به تو فرود آوردهام در اين روز
پريشانى و احتياج و بيچارگى خود را، به درستى كه من به آمرزش تو و رحمت تو اعتماد
دارنده ترم از كردار خود.
هر آينه آمرزش و رحمت تو فراختر است از گناهان من پس رحمت بفرست بر محمد و آل او.
بدان كه مابين فقر و مسكنت مغايرت اعتبارى است و مفهوم آنها در نزد عرف متغاير است
و مابين مسكين و فقير فرق معلوم است زيرا كه مسكين اسوء حالا است از فقير و فاقه
ظاهرا اسوء از هر دو باشد.
وَ تَوَلَّ قَضَآءَ كُلِّ حَاجَةٍ هِىَ لِى بِقُدْرَتِكَ
عَلَيْهَا وَ تَيْسِيرِ ذَلِكَ عَلَيْكَ وَ بِفَقْرِى إِلَيْكَ وَ غِنَاكَ عَنِّى
فَإِنِّى لَمْ أُصِبْ خَيْراً قطُّ إِلا مِنْكَ وَ لَمْ يَصْرِفْ عَنِّى سُوءاً
قَطُّ أَحَدٌ غَيْرُكَ وَ لا أَرْجُو لاَِمْرِ آخِرَتِى وَ دُنْيَاىَ سِوَاكَ
مباشر شو تو جاى آوردن حاجتم را كه او مرا است به توانايى تو بر آن و آسان بودن آن
بر تو و به احتياج من به سوى تو و بى نياز بودن تو از من به درستى كه من نرسيدم به
خوبى هرگز مگر از تو، و نمىگرداند بدى از من هرگز كسى غير از تو، اميد ندارم براى
آخرت خود و دنياى خود غير از تو را.
بدان كه انسان بعد از اين كه علم دارد كه او مخلوق است و او را خالقى است قادر عالم
محيط به غير او كسى را هست نيست هر كه هست محتاج است و او را قدرت نيست به چيزى كه
بعد چنين شد چگونه شود كه التجاء به غير نمايد و غير را معين كار و شغل خود قرار
دهد. اشكال به غير شرك است و شرك او را شعبى است يكى از شعب او اعتماد به غير نمودن
است.
غرض حقير آن است كه كسى كه خواهد تضرع به خداى خود نمايد طريق تضرع و سئوال نحوى
است كه حضرت سجاد عليه الصلوة والسلام تضرع مىنمايد.
اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ وَ تَعَبَّأَ وَأَعَدَّ وَ
اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَى مَخْلوقٍ رَجَآءَ رِفْدِهِ وَ نَوَافِلِهِ وَ طَلَبَ
نَيْلِهِ وَ جَآئِزَتِهِ
اللغة:
وفاده به كسر واو رفتن به جايى.
تهيأ و تعباء: مهيا شدن.
وفد: به كسر راء به معنى صله.
يعنى : بار خدايا هر كه آماده است و مهيا شده است و تهيه كرده است و خود را مهيا
نموده است از براى رفتن به سوى مخلوقى به اميد جايزه او و عطاى او و طلب بخشش او و
صله او.
فَإِلَيْكَ يَا مَوْلاىَ كَانَتِ الْيَوْمَ تَهْيِئَتِى وَ
تَعْبِئَتِى وَ إِعْدَادِى وَ اسْتِعْدَادِى رَجَآءَ عَفْوِكَ وَ رِفْدِكَ وَ
طَلَبَ نَيْلِكَ وَ جَآئِزَتِكَ
پس به سوى تو اى مولاى من بوده است امروز تهيه من، و مهيا شدن من و آماده شدن من و
آماده ساختن من به اميد عفو تو و صله تو و طلب بخشش تو و عطاى تو.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا
تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَآئِى يَا مَنْ لا يُحْفِيهِ سَآئِلٌ وَ لا
يَنْقُصُهُ نَآئِلٌ
بار خدايا پس صلوات فرست و رحمت كن بر محمد و آل او و نااميد مگردان امروز تو آن را
از اميد من، اى آن كه منع نكند او را سئوال كنندهاى و كم نكند او را عطاكنندهاى.
حاصل مطلب آن است كه منع نكند او را اعطاء كردن به سائلى از عطا نمودن سائل ديگر يا
اين كه نهايت نمىرسد او را آن چيزى كه نزد او است.
به درستى كه آن چه سئوال نموده است بالنسبه به سوى او و آن چيزى كه سئوال ننموده
است نسبت به متناهيت به سوى غيرمتناهى.
پس حفى يا به معنى منع است يا معنى استقصاء و نهايت لكن بعضى گفتهاند: حفى به معنى
منع در كتب لغت است.
فَإِنِّى لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّى بِعَمَلٍ صَالِحٍ
قَدَّمْتُهُ وَ لا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ
أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلامُكَ
به درستى كه من نيامدم تو را به جهت اعتماد به كردار خوبى كه پيش فرستاه باشم او را
و نه شفاعت آفريده شدهاى را كه اميد داشته باشم او را مگر شفاعت محمد و اهل بيت او
عليهم السلام و بر او و بر ايشان باد درود تو.
أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الاسَآءَةِ إِلَى نَفْسِى
أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِى عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ
ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ
عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ
آمدم تو را اقرار كننده به گناه و بدكردارى به نفس خود، آمدم تو را اميدوارم عفو
بزرگ تو را كه عفو نمودى به آن از گناهكاران پس باز نداشت تو را درازى ايستادن
ايشان بر گناه بزرگ از اين كه مهربان شوى بر ايشان به رحمت و آمرزش تو.
فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ يَا
عَظِيمُ يَا عَظِيمُ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ
مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ
تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ
پس اى آن كه رحمت او فراخ و عفو او بزرگ است اى بزرگ، اى گرامى، اى بزرگوار، رحمت
بفرست بر محمد و آل او و مهربان شود بر من به رحمت تو و شفقت نما بر من به فضل خود
و گشايش ده بر من به آمرزش خود.
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَآئِكَ وَ
أَصْفِيَآئِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَآئِكَ فِى الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِى
اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا
بار خدايا به درستى كه اين مقام، مقام براى جانشينان تو هست، و بر گزيدگان تو است و
جاهاى امينان تو است در پايه بلندى چنان بلندى كه مخصوص ساختى ايشان را به آن به
تحقيق ربودهاند آن را.
از اين فقره چنان معلوم مىشود كه نماز جمعه و عيد منصب ايشان است و بدون اذن ايشان
نشايد و باطل خواهد شد بدون اذن ايشان، و جماعتى از فقهاء اهل بيت عليهم السلام
حرام مىدانند اين نماز را در زمان غيبت.
وَ أَنْتَ الْمُقَدِّرُ لِذَلِكَ لا يُغَالَبُ أَمْرُكَ وَ لا
يُجَاوَزُ الْمَحْتومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَأَنَّى شِئْتَ وَ لِمَآ
أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ غَيْرُ مُتَّهَمٍ عَلَى خَلْقِكَ وَ لا لاِِرَادَتِكَ
تويى تقديركننده مر او را، مغلوب نمىشود امر تو در نمىگذرد آن چه واجب شده است از
تدبير تو هر گونه كه خواستهاى و هر جا كه خواستهاى براى آن چه داناترى بر او، و
گمان بد برده نشود بر تو بر آفريدهگان تو و نه بر اراده تو.
غرض آن است كه صلاح در مصلحت تو چنان شده است كه اين منصب از ايشان گرفته شده و تو
مصلحت بنده خود بهتر مىدانى از ايشان شايد اين منصب گرفته نمىشود مردم دعوى خدايى
ايشان مىكردند، يا ايشان فايز نمىشدند به آن درجاتى كه از جهت ايشان قرار داده
شده هست.
حَتَّى عَادَ صَفْوَتُكَ وَ خُلَفَآؤُكَ مَغْلُوبِينَ
مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلاً وَ كِتَابَكَ مَنْبُوذاً
وَ فَرَآئِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِكَ وَ سُنَنَ نَبِيِّكَ
مَتْرُوكَةً
تا اين كه گرويدهاند خوبان و جانشينان تو غلبه گرديده شده، قهر كرده شده، ربوده
شده، مىبينند حكم تو را تبديل كرده شده و كتاب تو را انداخته شده، و واجبات تو
تغيير داده شده از راه هايى كه شريعتهاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم تو
افتاده شده.
بدان كه چند روزى در اواخر بعثت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم امر اسلام محكم و
شريعت نبويه واضح و هويدا شد وقتى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از دار دنيا
رحلت نمود، شرك و كفر و علم ضلالت روز به روز در ترقى و شريعت مصطفويه در تنزل بود،
امر به جايى رسيد دو امر بزرگ كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در مرض موت وصيت
به حفظ ايشان نموده بود كردند با ايشان آن چه كردند، كدام امر از آن بالاتر است، كه
پسر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را بكشند و سر شريف او را در مجلس قمار و
شراب حاضر نمودند و سفل شراب در پهلوى سر شريفش ريختند و جمعى از ايشان را در مجلس
شرف حاضر نمودند با سر و پاى برهنه و به آن امر قناعت ننمودند امر نمودند تغنى از
براى ايشان نمايند و امر ابتلاء ايشان را اگر كسى بخواهد تشريح نمايد نه قلم را
ياراى تقرير و نه كاغذها را وفاء دفاتر هم هر قدر از ابتلاء ايشان هم تصوير شود
زياده بر آن است.
اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَآءَهُمْ مِنَ الاوَّلِينَ
وَالاخِرِينَ وَ مِنْ رَضِىَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ
بار خدايا دور نما از رحمت خود دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و كسى كه خشنود
شده است به كردار ايشان و تابعان ايشان و مريدان ايشان.
از حضرت امام حسن عسكرى عليه الصلوة والسلام مروى است كه فرمودند كه:
عرض شد خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليهالصلوة و السلام كه: كيست بهترين مردمان بعد از
ائمه هدى و مصابيح الدجى؟
فرمودند: علماء، اگر خوب باشند.
عرض شد: پس كيست بدترين مردمان بعد از ابليس و فرعون و كسانى كه اسم برده شوند به
اسم شما و ملقبند به القاب شما و جاى شما را گرفتند، پادشاه شدند در مملكت شما؟
فرمودند: علماء اگر فاسد شوند و ايشان اگر آشكار نمايند باطلها را و پنهان نمايند
حقها را، و در حق ايشان خداى عز و جل فرمود: اولئك يلعنهم
الله و يلعنهم اللاعنون.
و در حق دو نفر روايتى است طويل در شرح صنمى قريش ذكر نمودهام آخر آن روايت آن است
كه هر كه ايشان را شب لعن كند تا صبح گناهى بر او ننويسند و هركه در صبح ايشان را
لعن نمايد تا غروب آفتاب گناهى بر او نوشته نشود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّكَ
حَمِيدٌ مَجِيدٌ كَصَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ تَحِيَّاتِكَ عَلَى أَصْفِيَآئِكَ
إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ عَجِّلِ الْفَرجَ وَالرَّوْحَ وَ النُّصْرَةَ
وَ التَّمْكِينَ وَ التَّأْيِيدَ لَهُمْ
بار خدايا رحمت فرست بر محمد و آل محمد، به درستى كه بسيار ستوده و بزرگوارى تو مثل
رحمتهاى تو و بركات تو و درودهاى تو بر برگزيدگان تو، ابراهيم و آل ابراهيم عليهم
السلام، زود ده فرج و رحمت و راحت و يارى نمودن و دست دادن و تقويت كردن بر ايشان.
اشكالى است معروف و آن آن است كه مشبه به بايد اقوى باشد از مشبه با اين كه پيغمبر
ما صلى الله عليه و آله و سلم اشرف از تمام ممكنات است پس صلوات او سزاوار است كه
اقوى باشد از صلوات بر غير.
در خلاص از اين اشكال وجوهى گفتهاند:
اول: اشديت مشبه به گاهى با غلبه شود زيرا كه گاهى تشبيه شود بدون اقوائيت بلكه به
مجرد غلبه مثل:
كتب لكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم با اين كه
صوم ما اشرف از صوم ساير ملل است.
دوم: آن است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از اولاد ابراهيم عليه السلام است
پس خود پيغمبر هم داخل است در مشبه به شك صلوات شامله بر ابراهيم و آل او عليهم
السلام از بابت شمول افضليت آن صلوات است از صلوات مختصه به خود حضرت و جمعى از
فضلاء بر اين وجه اعتماد نمودهاند و به اين وجه دفع شبهه نمودند در قول خداى
تعالى: و فديناه بذبح عظيم كه مراد به ذبح عظيم حضرت
حسين عليهم السلام است.
سوم: صلوات بر ابراهيم عليه السلام اقوى است به جهت اقدميت و اين كفايت مىكند در
تشبيه.
چهارم: آن كه لازم نيست اين كه مشبه به اقوى باشد از جميع جهات كه كفايت مىكند
وضوح و ظهور فى الجمله مثل قوله تعالى: مثل نوره كمشكوة.
پنجم: كاف به معنى سببيه است.
اللَّهُمَّ وَاجْعَلْنِى مِنْ أَهْلِ التَّوْحِيدِ وَ
الِايْمَانِ بِكَ وَ التَّصْدِيقِ بِرَسُولِكَ وَ الائِمَّةِ الَّذِينَ حَتَمْتَ
طَاعَتَهُمْ مِمَّنْ يَجْرِى ذَلِكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ آمِينَ رَبَّ
الْعَالَمِينَ
بگردان مرا از اهل توحيد و ايمان به تو و تصديق نمودن به پيغمبر صلى الله عليه و
آله و سلم تو و پيشوايانى كه واجب كردهاى طاعت ايشان را از آن كه جارى مىشود به
او و بر دست او، اجابت نما دعاى مرا اى پروردگار عالميان.
قوله عليه السلام من يجرى جار و مجرور هست و متعلق است به قول او حتمت.
حاصل كلام اين است كه واجب كردهاى طاعت ايشان را از اين كه جارى شود اقامه جمعه و
عيد به اذن او و به خود او و اين فقره نيز دلالت دارد بر اين كه گفته انعقاد نماز
جمعه و عيد با ايشان است و بدون اذن ايشان حرام و باطل است.
اللَّهُمَّ لَيْسَ يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلا حِلْمُكَ وَ لا
يَرُدُّ سَخَطَكَ إِلا عَفْوُك وَ لا يُجِيرُ مِنْ عِقَابِكَ إِلا رَحْمَتُكَ وَ لا
يُنجِينِى مِنْكَ إِلا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ وَ بَيْنَ يَدَيْكَ
خداوندا باز نمىگرداند خشم تو را مگر حلم تو و صبر تو، باز نمىگرداند عقاب تو را
مگر عفو تو، پناه نمىدهد از عقاب تو مگر رحمت تو، و نمىرهاند مرا از تو مگر زارى
كردن به سوى تو و نزد تو.
قوله: اليك و بين يديك بنده كه زارى كن به دو نحو
مىشود: يك دفعه زارى نمايد نزد اولياى او كه از جهت او شفاعت نمايند و براى او دعا
كنند. و يك دفعه زارى كند نزد خداى خود و اول را تعبير به اليك نمود و دويم را
تعبير به بين يديك.
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ هَبْ لَنَا يَآ
إِلَهِى مِنْ لَدُنْكَ فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِى بِهَا تُحْيِى أَمْوَاتَ
الْعِبَادِ وَ بِهَا تَنْشُرُ مَيْتَ الْبِلادِ وَ لا تُهْلِكْنِى يَآ إِلَهِى
غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِى وَ تُعَرِّفَنِى الاجَابَةَ فِى دُعَآئِى وَ
أَذِقْنِى طَعْمَ الْعَافِيَةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِى وَ لا تُشْمِتْ بِى
عَدُوِّى وَ لا تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقِى وَ لا تُسَلِّطْهُ عَلَيَّ
پس رحمت فرست بر محمد و آل او و ببخش ما را اى پروردگار من از نزد خود گشادگى به
توانايى كه بر آن زنده بكنى مردههاى بندگان را، و به او بر مىانگيزانى مردههاى
شهرها را و هلاك مگردان مرا اى خداى من از اندوه، و حزن تا اين كه اجابت كنى، و
بشناسانى مرا اجابت كردن در دعايم را و بچشان مرا لذت عافيت تا وقت مردن و شاد مساز
بر من دشمن را، و او را دست مده به گردن من و مسلط نكن او را بر من.
از اين كه سلطنت از ايشان ربوده شده است و ايشان را منع نمودند از منصب ايشان پس
مردمان مثل مردگان هستند از جهت عدم انتفاع ايشان به موالى خودشان، و بلاد معموره
مخروبه است زيرا كه خرابى بلاد از نبودن آب و علف و اطعمه و تصرف ننمودن امام در
بلاد مثل خرابى است و لذا امام عليه الصلوة والسلام عرض مىنمايد به خدا كه گشادگى
و فرجى عنايت نمايد به آن توانايى كه مرده زنده شود و شهرهاى خراب را آباد گرداند.
إِلَهِى إِنْ رَفَعْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَضَعُنِى ؟ وَ
أنْ وَضَعْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَرْفَعُنِى ؟ وَ أنْ أَكْرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا
الَّذِى يُهِينُنِى ؟ وَ أنْ أَهَنْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يُكْرِمُنِى ؟ وَ أنْ
عَذَّبْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَرْحَمُنِى ؟
اى خداى من اگر بلند كنى مرا پس كيست آن كسى كه پست نمايد مرا؟ و اگر پست كنى مرا
پس كيست آن كسى كه بلند سازد مرا؟ و اگر گرامى دارى تو مرا پس كيست آن كسى كه خوار
كند مرا و اگر خوار كنى تو مرا پس كيست آن كسى كه گرامى دارد مرا، و اگر عذاب نمايى
تو مرا پس كيست آن كه رحم كند مرا؟
وَ أنْ أَهْلَكْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَعْرِضُ لَكَ فِى
عَبْدِكَ أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ؟ وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِى
حُكْمِكَ ظُلْمٌ وَ لا فِى نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ
الْفَوْتَ وَإِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ وَ قَدْ تَعَالَيْتَ
يَآ إِلَهِى عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيرَا
اگر هلاك كنى مرا پس كيست كه تعرض نمايد تو را و منع نمايد تو را درباره بنده خود،
يا سئوال نمايد تو را از امر به تحقيق كه دانستهام من كه نيست در حكم تو ستمى و
جورى، و نه در عقوبت تو شتابى و سرعتى.
به درستى كه شتاب و تعجيل نمايد كسى كه بترسد فوت را در تأخير انداختن، و حاجت به
ظلم نمودن ناتوان دارد به تحقيق كه برترى اى خداى من از اين برترى، بزرگى يعنى بزرگ
و جليل هستى از اين كه اين نحو امور به تو نسبت داده شود چگونه چنين نباشد و حال
اين كه او مكون و خالق اشياء است و ايشان را از عالم عدم به وجود آورده و اگر نازى
نمايد ارواح در ابدان باقى نمانند و كائنات و موجودات عدم صرف خواهند بود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا
تَجْعَلْنِى لِلْبَلاءِ غَرَضاً وَ لا لِنَقْمَتِكَ نَصَباً وَ مَهِّلْنِى وَ
نَفِّسْنِى وَ أَقِلْنِى عَثْرَتِى وَ لا تَبْتَلِيَنِّى بِبَلاءٍ عَلَى أَثَرِ
بَلاءٍ فَقَدْ تَرَى ضَعْفِى وَ قِلَّةَ حِيلَتِى وَ تَضَرُّعِى إِلَيْكَ
اللغة:
غرض: نشانه.
نصب: به تحريك بر پا شده معنى او نزديك به غرض است.
اثر: عقب و تاخر.
نفس: فرح و راحت وسعت.
اى خداى من درود فرست بر محمد و آل او و مگردان مرا از جهت بلا نشانه، و نه مر
عقوبت خود را بر پا شده، مهلت ده مرا و ببر اندوه و حزن مرا در گذر مرا از لغزش من،
مبتلا نكن به بلايى عقب بلايى ديگر، پس به تحقيق مىبينى سستى مرا و كمى چاره مرا و
زارى كردن مرا به سوى خود.
أَعُوذُ بِكَ اللَّهُمَّ الْيَوْمَ مِنْ غَضَبِكَ فَصَلِّ
عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَ أَعِذْنِى
پناه مىرم به تو خداوندا از غضب تو امروز پس رحمت فرست بر محمد و آل او و پناه ده
مرا.
وَ أَسْتَجِيرُ بِكَ الْيَوْمَ مِنْ سَخَطِكَ فَصَلِّ عَلَى
مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَأَجِرْنِى
پناه مىجويم به تو امروز از خشم تو پس رحمت فرست بر محمد و آل او و پناه ده مرا.
وَ أَسْأَلُكَ أَمْناً مِنْ عَذَابِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وَ آلهِ وَ آمِنِّى
سئوال مىنمايم تو را ايمنى از عذاب تو پس رحمت فرست بر محمد و آل او و ايمن گردان
مرا.
وَ أَسْتَهْدِيكَ فَصَلّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَاهْدِنِى
طلب راهنمايى مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و راه بنما مرا.
وَ أَسْتَنْصِرُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
وَانْصُرْنِى
طلب يارى مىنمايم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و يارى كن مرا.
وَ أَسْتَرْحِمُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
وَارْحَمْنِى
طلب رحمت مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و رحم كن مرا.
وَ أَسْتَكْفِيكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَاكْفِنِى
طلب كارگذارى مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و كار گذار شو از بهر من.
وَ أَسْتَرْزِقُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
وَارْزُقْنِى
طلب روزى مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و روزى ده مرا.
وَ أَسْتَعِينُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَ أَعِنِّى
طلب مدد مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و مدد ده تو مرا.
وَ أَستَغْفِرُكَ لِمَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِى فَصَلِّ عَلَى
مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَاغْفِرْ لِى
طلب آمرزش مىنمايم تو را از آن چه گذشته است از گناهانم پس رحمت بفرست بر محمد و
آل او و بيامرز تو مرا.
وَ أَسْتَعْصِمُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
وَاعْصِمْنِى
طلب نگاه داشتن مىكنم تو را پس رحمت فرست بر محمد و آل او و نگاه دار تو مرا.
فَإِنِّى لَنْ أَعُودَ لِشَىءٍ كَرِهْتَهُ مِنِّى إِنْ شِئْتَ
ذَلِكَ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا ذَا الْجَلالِ
وَالاكْرَامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ
پس به درستى كه من هرگز بازگشت نمىنمايم به چيزى كه بد دارى او را اگر خواهى تو او
را، اى پروردگار من اى مهربان و اى نعمت دهنده، اى صاحب جلال و بزرگى، پس رحمت فرست
بر محمد و آل او.
وَاسْتَجِبْ لِى جَمِيعَ مَا سَأَلْتُكَ وَ طَلَبْتُ إِلَيْكَ
اجابت كن مرا آن چه در خواست كردم از تو و طلب نمودهام به سوى تو، و رغبت نمودهام
در آن به سوى تو.
وَ رَغِبْتُ فِيهِ إِلَيْكَ وَ أَرِدْهُ وَ قَدِّرْهُ وَ
اقْضِهِ وَ امْضِهِ وَ خِرْ لِى فِيمَا تَقْضِى مِنْهُ وَ بَارِكْ لِى فِى ذَلِكَ
وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ بِهِ وَ أَسْعِدْنِى بِمَا تُعْطِينِى مِنْهُ
بخوان آن را و تقدير كن آن را، و بر آور آن را و قبول كن از او خير، بده مرا در آن
چيزى كه حكم مىكنى از آن بركت ده مرا در آن، و تفضل كن تو بر آن و نيكبختى ده مرا
بر آن چه كه عطا مىنمايى مرا در آن.
وَ زِدْنِى مِنْ فَضْلِكَ وَ سَعَةِ مَا عِنْدَكَ فَإِنَّكَ
وَاسِعٌ كَرِيمٌ وَ صِلْ ذَلِكَ بِخَيْرِ الاخِرَةِ وَ نَعِيمِهَا يَآ أَرْحَمَ
الرَّاحِمِينَ
زياد كن مرا در فضل تو و وسعت تو آن چه نزد تو است پس به درستى كه تو واسعى و
بزرگوارى، وصل كن آن را به خير آخرت و نعمت آن اى مهربانترين مهربانان.
ثم تصلى ركعتين ثُمَّ تَدْعُو بِمَا بَدَا لَكَ
بعد از آن دو ركعت نماز كن و دعاء كن به آن چه خواهى و ظاهر آن است كه نيت اين دو
ركعت نماز نيت حاجت است و اين دو ركعت نماز، نماز حاجت است و در بعضى از نسخههاى
صحيفه سجاديه دو ركعت نماز ندارد بلكه اختصار شده است بقوله و تدعو و عيب نيست كه
به هر دو عمل شو و به هر يك تنها نيز عيب ندارد.
وَ تُصَلِّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلهِ أَلْفَ مَرَّةٍ هكَذَا
كَانَ يَفْعَلُ عَلَيْهِ السَّلامُ
و صلوات بفرست بر محمد و آل او عليهم السلام هزار دفعه، همچنين مىكرد آن حضرت عليه
السلام.
در خبر است كه رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است كه:
در شب معراج مرا به آسمان بردند، نوشتهاى ديدم كه او را هزار هزار دست بود و به هر
دستى هزار هزار انگشت بدان انگشتان حساب و شماره مىكرد. به جبرئيل گفتم: اين فرشته
كيست و در چه شمار است؟
گفت: او فرشته است كه موكل بر قطرههاى باران و حساب آن نگاه مىدارد و مىداند چند
قطره از آسمان به زمين آيد.
از او پرسيدم: اى فرشته آيا مىدانى از آن روزى كه خلاق عالم جهان را خلقت نمود تا
الان چند قطره باران به زمين باريده؟
گفت: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قسم به آن كسى كه تو را به خلق فرستاد
مىدانم از اول خلقت تا الان كه چند قطره باران از آسمان به زمين آمد و چند قطره بر
بر و بحر و خرابى و آبادانى و بر بوستان و شورستان و گورستان و كوهستان و غير آن.
رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من تعجب نمودهام در حفظ و ذكاوت آن پس مرا
گفت كه: حسابى است كه من عاجزم از شماره آن.
گفتم: آن چيست؟
گفت: اين كه جمع امت تو در مجمعى حاضر شوند و در آن جا نام تو مذكور شود آنها به
اتفاق صلوات بر تو دهند من حصر و حد آن ندانم.
من تفسير الكاشى.
بدان كه صلوات بر محمد و آل او عليهم السلام و الصلوة از جهت او خصايص و فوائدى است
دنيوى و اخروى.
در امالى به سند خود روايت كند از حضرت باقر عليه الصلوة والسلام كه آن حضرت
فرمودند بناجيه: اى ناجيه، وقتى كه نماز عصر روز جمعه را به جاى آوردى پس بگو:
اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء المرضيين بافضل صلواتك و
بارك عليهم بافضل بركات و السلام عليهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و
بركاته
هر كه اين را بعد از عصر بگويد خداى عز و جل مىنويسد از براى او صد هزار حسنه و
محو نمايد از او صد هزار سيئه و بر آورده شود از براى او صد هزار حاجت و بلند نمايد
از جهت او صد هزار درجه.
ابو حمزه ثمالى از صادق آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم روايت مىنمايد و
مىگويد: عرض نمودم خدمت آن امام عالى مقام: چگونه صلوات بر محمد و آل او فرستاده
شود؟
فرمود: بگوييد: صلوات الله و صلوات ملائكته و انبياءه و رسله و
جميع خلقه على محمد و آل محمد و السلام عليه و عليهم و رحمة الله و بركاته
عرض نمود: چه ثواب دارد كسى كه به اين صلوات صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد؟
فرمود: از گناه خود بيرون آيد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
صدوق از پدر خود روايت نمايد و پدر او از سعد بن عبدالله او از احمد ابن محمد، او
از پدر خود روايت نمايد و پدر او از ابى مغيره او گفت: شنيدم از حضرت صادق آل محمد
عليه الصلوة والسلام كه آن بزرگوار فرمودند: هر كه بعد از نماز صبح و بعد از نماز
مغرب بگويد پيش از اين كه از جاى خود حركت كند و پيش از آن كه سخن بگويد:
اءنَّ الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا
صلوا عليه و سلموا تسليما اللهم صل على محمد و ذريته خداى عز و جل صد حاجت
او را بر آورده كند هفتاد در دنيا و سى از حاجات آخرت.
گفت: عرض نمودم: چه معنى دارد صلوات الله و ملائكته؟
فرمودند: از خداى رحمت است و از ملائكه تزكيه و از مومنين دعاء ايشان است از جهت
او.
در امالى به سند خود روايت نمايد از ابان بن تغلب و او از حضرت امام محمد باقر عليه
الصلوة والسلام، و آن چجناب از پدر بزرگوار خود سيد الساجدين على بن الحسين عليهما
الصلوة و السلام، و آن حضرت از پدر بزرگوار خود سيد الشهداء ابى عبدالله الحسين
عليه الصلوة والسلام روحى له الفداء و عليه السلام و الثناء، و آن حضرت از پدر
والامقام خود اميرالمؤمنين على صلوات الله و سلامه عليه و او از رسول صلى الله عليه
و آله و سلم كه فرمودند كه:
هر كه بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد نخواهد بوى بهشت به مشام او رسيد
و حال آن كه بوى بهشت در پانصد سال راه استشمام مىشود.
شيخ طوسى رضى الله عنه در مجالس خود روايت نمايد از عباس از بشر بن بكار از عمرو بن
شمر از جابر از حضرت امام محمد باقر عليه الصلوة والسلام كه فرمودند آن حضرت كه:
ملكى از ملائكه سئوال نمود از خداى عز و جل كه به من التفات كن كه صداى بندگان را
بشنوم.
پس خداى عز و جل عطاء نمود به او سمع را پس آن ملك ايستاده است تا روز قيامت كسى
نيست از بندگان خدا كه بگويد صلى الله على محمد و آله و سلم
مگر آن كه آن ملك مىگويد: و عليك السلام پس آن ملك عرض نمايد: يا رسول الله صلى
الله عليه و آله و سلم فلان كس به شما سلام نمود، پس پيغمبر صلى الله عليه و آله و
سلم فرمايد: صلى الله عليه و آله و عليه السلام.
على بن ابراهيم روايت كند از محمد بن يحيى از احمد بن محمد از قاسم بن يحيى از جد
خود حسن بن راشد از صادق آل محمد عليه الصلوة والسلام كه فرمودند كه:
هر كه عطسه نمايد بعد دست بر دماغ خود گذارد و بگويد: الحمدلله
رب العالمين كثيرا كما هو اهله و صلى الله على محمد النبى و آله و سلم بيرون
آيد از سوراخ چپ از دماغ او حيوان پرندهاى كوچكتر از ملخ و بزرگتر از مگس تا اين
كه پرواز نمايد زير عرش خداى عز و جل استغفار كند از براى او تا روز قيامت.
مروى است به سند معتبر از عمر بن يزيد گفت: فرمود به من امام به حق ناطق جعفر بن
محمد الصادق عليهما الصلوة و السلام: اى عمر به درستى كه چون شب جمعه شود نازل شود
از آسمان ملائكه به عدد ذرات و در دستهاى ايشان است قلم هايى از طلا و كاغذهايى از
نقره، نمىنويسند تا شب شنبه مگر صلوات بر محمد و آل محمد را پس زياد صلوات بفرست.
پس فرمود: يا عمر به درستى كه از سنت است اين كه صلوات بر محمد صلى الله عليه و آله
و سلمو اهل بيت او بفرستيد در هر روز جمعه هزار دفعه و در غير جمعه صد دفعه.
ابوبصير از حضرت امام جعفر صادق عليه الصلوة والسلام روايت نمايد كه آن بزرگوار
فرمودند:
همين كه پيغمبر را متذكر شديد زياد بر او صلوات بفرستيد زيرا كه هر كه آن بزرگوار
را يك صلوات بفرستد، خداى تعالى بر او هزار صلوات بفرستد در هزار صف از ملائكه،
باقى نمىماند چيزى از آن چيزهايى كه خداوند خلق نموده است مگر اين كه صلوات بر
بنده فرستند به واسطه صلوات خدا و صلوات ملائكه هر كه اعراض نمايد از اين او جاهل
است مغرور، و خدا و پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام از او بيزار هستند.
محمد بن مسلم رضى الله عنه از يكى از دو امام عليهم السلام روايت كند كه فرمودند:
در ميزان چيزى سنگينتر از صلوات بر محمد و آل او صلوات الله عليهم اجمعين نيست، به
درستى كه احمال مرد در ميزان گذارند و ميزان او خفيف و سبك خواهد بود، پس صلوات بر
محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل او را بر آن گذارند سنگين خواهد شد.
ابى مريم انصارى از امام محمد باقر عليه الصلوة والسلام روايت نمايد گفت:
عرض نمودم چگونه بوده است صلوات بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم؟
فرمودند: بعد از اين كه اميرالمؤمنين سلام الله عليه غسل داد پيغمبر صلى الله عليه
و آله و سلم را و كفن نمود و بپوشاند او را بعدا ده نفر داخل شدند بر او و حلقه
زدند در دور جسد شريف، پس اميرالمؤمنين عليهالسلام در وسط ايشان ايستاد و فرمود:
انَّ الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا
عليه و سلموا تسليما
پس گفتند: قوم مثل آن كه اميرالمؤمنين عليهالسلام گفت تا اين كه تمام اهل مدينه و
اهل عوالى بر آن حضرت نماز خواندند.
و نيز از آن بزرگوار منقول است كه فرمودند: بعد از اين كه پيغمبر صلى الله عليه و
آله و سلم از دنيا رحلت نمود، نماز خواندند بر او ملائكه و مهاجر و انصار فوج فوج.
فرمود اميرالمومنين عليهالسلام: پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند در حال
صحت و سلامت خود: اين آيه نازل شد در صلوات بر من بعد از فوت من.
صفوان بن جمال از صادق آل محمد صلوات الله عليهم روايت نمايد كه آن بزرگوار
فرمودند: هر دعايى كه كرده شود به سوى خداى عز و جل محجوب است از آسمان مگر اين كه
صلوات بر محمد و آل او بفرستد.
31) در كتاب عمل السنه روايت نموده است كه:
هر مومنى كه اين صلوات را در شب جمعه بخواند چنان بود كه ده هزار صلوات
فرستاده باشد:
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد خلق الله.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد رحمة الله.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد قطر الامطار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد ورق الاشجار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد النمل فى القفار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد الحبوب و الثمار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد الخلق فى البحار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد الليل و النهار.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد من صلى عليه.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد من لم يصل عليه.
اللهم صل على محمد و آل محمد بعدد كل شىء فى الدنيا و الآخرة صلواة الله و
سلامه عليهم اجمعين. (منه) |