صحيفه نور جلد ۷

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۱ -


تاريخ : 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان شيلات جنوب  
همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايانى كه به اينجا آمده اند تشكر مى كنم ، خداوند شماها را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت ، شما مى دانيد كه امروز ايران احتياج دارد به كار و كارگر و زياد كاركردن ، روز سـازنـدگـى اسـت . ايـنـهـا رفتند و مملكت خرابى گذاشتند كه در همه چيز احتياج به سازندگى دارد و اين سازندگى بايد به دست همه ، همه جمعيت ايران واقع بشود. دولت تنها نمى تواند، روحانيون نمى توانند، قشر واحد نمى تواند، همه با هم بايد دست به هم بدهند و اين خرابه را بسازند.
الان شـمـا در يـك شـركـتـى واقع شديد كه در آن شركت هم بايد به طور امانت ، به طور ديـانـت عـمـل كـنـيـد و هـمـان طـورى كـه در ايـن نـهـضـت پـيـشـبـرد كـرديـد، در نـهـضـت مـقابل جنود ابليس هم پيشبرد كنيد. جنودى كه ما را مى خواهد به فساد بكشاند، جنودى كه مـا را مـى خـواهـد بـه ظـلم و بـه تـاريـكـى بـكـشـانـد، در مـقـابـل آنـهـا هـم بـايـد نـهـضـت كـرد، قيام كرد، هر كس مكلف است كه خودش را اصلاح كند قبل از اينكه ديگران رااصلاح بكند، همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم .
تلاش شياطين براى ايجاد تفرقه و فساد ميان اقشار مردم
امـروز ايـران مـحـتاج است به اينكه مردهاى صالح در كارها دخالت كنند. هر جا هستيد بايد بـا صـلاح و بـاسداد و با امانت و باديانت مشغول كار باشيد. خداوند همه شما را تاءييد كـنـد و خـداوند مملكت شما را مستقل كند و از شر شياطين حفظ كند. البته مى دانيد كه الان هم شياطين در كارند كه بين كارگران ، كارمندان ، همه اقشار فساد ايجاد كنند، تفرقه ايجاد كنند، شما برادرها بيدار باشيد كه مبادا در بين شما بيايند و موجب تفرقه بشوند، اينها گـمـان كـردنـد كـه مـى تـوانـند با تفرقه آن حالات سابق را برگردانند، آن رژيم هاى فـاسـد را بـرگـردانـنـد ولى بحمد الله ديگر دير شده است و نخواهند توانست لكن آنها كـوشـش مـى كـنـنـد كـه تـفـرقه نفاق بين شماها بيندازند و زحمت ايجاد كنند و شما توجه داشته باشيد كه اگر يك همچنين اشخاصى در بين شماها آمدند، آنها را از بين خودتان دور كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى همدان  
خويشتن دارى و حفظ احكام اسلام بالاترين پاسدارى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از شـمـا پـاسـداران از دو جـهت تشكر مى كنم : يكى اينكه از راه دور آمديد براى ملاقات و حـرف هـاى خـودتـان را بـزنـيـد، ما هم اگر حرفى داريم بزنيم به شما، يكى هم براى ايـنـكـه پـاسـدار هستيد، پاسدار اسلام هستيد و من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و قرآن مـجـيـد بـاشيم . پاسدارى از اسلام ، يكى اش همين است كه الان در سطح كشور بحمد الله جمعيت كثيرى مشغول هستند و نظم مملكت الان در دست آنهاست و اگر آنها نبودند، اين انتظامات نـبـود و يـك پـاسـدارى بـالاتـر از ايـن اسـت و آن پـاسـدارى از اسـلام ، از احـكام اسلام و پـاسـدارى انـسـان از خـودش . همانطورى كه براى يك كشور دزدهائى هست ، خيانتكارهائى هـسـت ، جـنـايـتـكـارهـائى هـسـت و بـايـد بـا پـاسدارى جلو اين خيانت ها و جنايت را گرفت و بحمدالله پاسدارهاى اسلامى جلو مى گيرند، همين طور در خود انسان از اين جنود شيطانى زياد است كه انسان اگر پاسدارى نكند، انسان را به هلاكت مى رساند.
وظيفه خطير پاسداران خدمت صادقانه بر طبق موازين اسلام است
اگـر پـاسدارهاى اسلامى ما پاسدارى از خودشان هم بكنند كه در اين خدمتى كه هستند يك خـدمت صادقانه ، يك خدمت عاشقانه براى اسلام و يك خدمتى كه مستقيم در راه اسلام باشد، اگـر بـكـنـنـد ايـنـهـا پـاسدارى را حقش را عمل كردند و اگر خداى نخواسته يك انحرافى حـاصـل بـشـود، يـك تـعـدى از طـرف آنـهـائى كـه مـيـگـويـند ما پاسدار اسلام هستيم ، به بـرادرانـشـان بـشـود، حالائى كه قدرتمند هستند و قوى هستند و آزاد هستند، از اين قدرت و قـوه و آزادى سـوء اسـتـفـاده كـنند، به برادرهاى خودشان خداى نخواسته تعدى كنند، به مـنـازل مـردم تعدى خداى نخواسته بكنند، آنوقت نه اينكه يك آدم عادى اين كار را كرده است (آن آدم عـادى هـم مـجـرم اسـت ) لكـن يـك جـمـعـيـتى است كه به اسم پاسدارهاى جمهورى اسلامى هستند و ملبس به لباس پاسداران جمهورى اسلامى هستند، اگر خداى نخواسته از پـاسـدارهـاى جـنـود اسـلامـى ، پـاسـدارهـاى جـمـهـورى اسـلامـى يـك اشـتـبـاه و خـطـائى حـاصـل بـشـود، ايـن فـرق دارد تـا ايـنـكـه از يـك آدم عـادى حـاصـل شـود، بـراى ايـنـكـه ايـنها خودشان را معرفى مى كنند كه ما جنود اسلام هستيم ، ما پاسدار اسلام هستيم و همه توقع از پاسدارهاى
اسلام دارند كه روى خط مشق اسلام كنند، كارهايشان كارهاى اسلامى باشد. همانطورى كه در طبقه روحانيون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خداى نخواسته يك ملبس بـه لبـاس روحـانيون يك كار خلاف بكند، اين فرق دارد با اشخاص عادى ، براى اينكه ايـنها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانيت هستند، ملبس به لباس پاسدارى از قـرآن و سـنـت هـسـتـنـد اگـر خـداى نـخـواسـتـه از ايـنـهـا يـك وقـت اشـتـبـاه ، خـطـائى حـاصـل بـشـود فـرق دارد تـا ايـنـكـه از يـك آدم عـادى حـاصـل بـشـود و لهـذا شـمـا جـوان هـا كـه پـاسـدار جمهورى اسلامى هستيد و روحانيون كه پـاسـدار احـكـام اسـلام و قـرآن هـسـتـنـد وظـيـفـه تـان زيـاد اسـت و شـغـلتـان شـريـف . شـغـل ، شـغـل شـريـف بـراى ايـنـكـه پـاسـدارى از اسـلام يـك شغل بسيار شريف است و مسؤ وليتش هم زياد است . بايد حفظ كنيم اين حدود ثغور اسلامى را، فقط اين نباشد كه ما پاسدار هستيم ، ما هم بگوئيم ما روحانى هستيم ، شما هم بگوئيد مـا پـاسـدار و خـداى نـخـواسـتـه بـه وظـايـفـى كـه پـاسـداران و روحـانـيـون بـايـد عـمـل بـكـنـنـد مـا يـك وقـت خـداى نـخـواسته نكنيم . بايد همانطورى كه مدعى هستيم ما كه ما پاسدار هستيم و پاسدار جمهورى اسلام و پاسدار احكام اسلام هستيم ، بايد خودمان ابتداء مـرزمان همان مرز اسلام باشد، راه مان همان راه مستقيم اسلام باشد تا اين ادعاى ما پيش خدا قـبـول بـشـود. اگـر فـرض بـفـرمـائيـد كـه مـردم هـم مـطلع نشوند كه ما برخلاف داريم عـمـل مى كنيم ، خدا كه مى داند، در محضر خداست . در پيشگاه خدا ما نمى توانيم آنوقت ادعا كـنـيـم كـه مـا پـاسـدار هـسـتـيم ، براى اينكه ما كه خودمان بر خلاف موازين اسلام ، خداى نـخـواسـته عمل بكنيم ، بعد بخواهيم ادعا كنيم كه ما نگهبان اسلام هستيم ، كسى كه خودش بـر خـلاف اسـلام عمل مى كند نمى تواند بگويد من نگهبان هستم ، يك كسى كه خودش دزد اسـت نـمـى تـوانـد بـگـويـد من نگهبان هستم ، من پاسبان هستم . پاسبان وقتى دزد باشد، پـاسـبـان نـيـسـت ، دزد اسـت . پاسدار خداى نخواسته اگر برخلاف موازين اسلام باشد، پاسدار نيست ، اين يك آدمى است كه برخلاف اسلام است .
كوشش در اصلاح خويش و دفع توطئه گران
كـوشش كنيد برادرها كه خودتان را اصلاح كنيد و پاسدارى از خودتان بكنيد، پاسدارى از خـودتـان كـرديـد، پـاسـداريـتـان از جـمـهـورى اسـلامـى پـيـش خـداى تـبـارك وتـعالى مـقبول است و ارزشمند، بسيار ارزشمند. در يك همچو زمانى كه احتياج دارد اسلام به اينكه پاسدار داشته باشد و مردمى كه برخلاف هستند و آنهائى كه برخلاف جمهورى اسلامى هـسـتـنـد، در تـوطـئه هـسـتـنـد، مـشـغـولنـد آنـهـا بـه عمل در سرحدات ما، در خود شهرهاى ما مـشـغـول بـه تـوطـئه هستند، دريك همچو موقعى احتياج به پاسدارها هست . هم پاسدارى از خـودتـان بـكنيد و هم پاسدارى از جمهورى اسلامى . انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد و موفق باشيد و آقاى مدنى هم انشاءالله بعد از اينكه در تبريز كارهايشان را يك مقدارى رو به راه كردند انشاءالله مى آيند به همدان . موفق باشيد انشاء الله .
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران قرچك ورامين  
در مملكت اسلامى غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا مـوظـفـيـم حـالا كـه جـمـهـورى اسـلامى رژيم رسمى ما شده است همه طبق جمهورى اسلامى عـمـل كـنـيـم . جـمـهـورى اسـلامـى يـعـنـى ايـنـكـه رژيم به احكام اسلامى و به خواست مردم عـمـل كـنـد و الان رژيـم رسـمى ما جمهورى اسلام است و فقط مانده است كه احكام ، همه احكام اسلامى بشود. مجرد بودن رژيم اسلامى مقصود نيست ، مقصود اين است كه در حكومت اسلام ، اسلام و قانون اسلام حكومت كند، اشخاص براى خودشان و به فكر خودشان حكومت نكنند، مـا مـى خـواهـيـم احـكام اسلام در همه جا جريان پيدا كند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كـنـد. در اسـلام حـكـومـت ، حـكـومـت قـانـون ، حـتـى حـكـومـت رسـو ل الله و حـكـومـت امـيـر المومنين حكومت قانون است يعنى قانون خدا آنها را تعيين كرده است ، آنـهـا به حكم قانون واجب الاطاعه هستند پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت مى كـنـد. در مـملكت اسلامى بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد. اگر رئيس جمهورى در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، اين اسلام است كه او را رئيس جمهور مى كند، قانون خداست كه حكمفرماست . در هيچ جا در حكومت اسلامى نمى بينيد كه خود سرى باشد حتى رسول الله از خودشان رايى نداشتند، راءى قرآن بوده است ، وحى بوده ، هر چـه مى فرموده از وحى سرچشمه مى گرفته است و از روى هوا و هوس سخن نمى گفتند و هـمـيـن طـور حـكـومـت هـايـى كـه حـكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، راءى آنها قانون اسلامى است و حكومتشان حكومت الله . اينكه ما دائما راجع به اين معنى سفارش مى كنيم كه بايد حالا كه رژيم ، رژيم اسلامى شده است ، محتوا، محتواى اسلامى باشد براى اين است كـه يـك مـمـلكتى كه افرادش ادعا مى كنند كه مسلمان هستيم بايد در آنجا احكام اسلام حكومت كـنـد لكـن مـى بـيـنـيـم در بـسيارى جاها ديده مى شود كه افراد پايبند احكام اسلام نيستند. بـسـيـارى از اشـخـاص ادعـاى اسـلام مـى كـنـنـد ولى فـقـط ادعـاسـت ، ديـگـر در عـمل خبرى از اسلام نيست . ما كه مى گوئيم حكومت بايد همانطور كه اسلامى است محتوايش هـم اسـلامى باشد، يعنى هر جا كه شما برويد، در هر وزارتخانه اى شما برويد، در هر ادارهـاى كـه شـمـا بـرويـد، در هـر كـوى و بـرزن و در هـر بـازار كه شما برويد، در هر مـدرسه و دانشگاه كه برويد آنجا اسلام و احكام اسلام را ببينيد. ما حكومت اسلامى خواستيم ، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم ، ما خواستيم كه حكومت الله در
مملكتمان و انشاءالله در ساير ممالك اجرابشود.
آزادى بايد منطقى و طبق قانون الهى باشد
بـنـابراين ، اين تو هم كه حالا كه جمهورى اسلامى شده است و هر كس خودش هر كارى مى خـواهد بكند آزاد است ، اين درست نيست ، آزادى در حدود قانون است يعنى آن مقدارى كه خداى تـبـارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم . آزاد نيستيم كه فساد بكنيم ، هـيـچ انـسـانى آزاد نيست كه كار خلاف عفت بكند، هيچ انسانى آزاد نيست كه برادر خودش را اذيـت بـكـنـد. ايـن مـقـدار آزادى كه خداى تبارك و تعالى به مردم داده است بيش از آن آزادى هـائى اسـت كـه ديـگـران داده انـد آنـها آزادى غير منطقى داده اند و آزادهايى كه خدا داده است آزادى مـنـطـقـى است ، همه چيزهائى را كه آنها دادهاند آزادى نيست ، آزادى بايد منطقى و طبق قـانـون باشد. بنابراين ما از آن چيزى را كه مى خواهيم حكومت الله است ، مى خواهيم خدا و قـرآن بـر مـا حـكـومـت كـنـد، مـا هـيچ حكومتى را جز حكومت الله نمى توانيم بپذيريم و هيچ دسـتـگـاهـى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمى توانيم بپذيريم و هيچ رايى را كه بـرخـلاف راءى اسلام باشد، خواه راءى شخصى باشد و يا راءى گروهى و حزبى نمى تـوانـيـم بـپـذيـريـم . مـا تـابع اسلام هستيم ، ما تابع قانون اسلام هستيم و جوان هاى ما خونشان را براى اسلام داده اند جوان هاى ما!!! ما اسلام و احكام اسلامى را مى خواهيم .
اصلاح و تهذيب نفس ، مسووليتى خطير براى تحقق احكام اسلام
الان وظـيـفـه مـا ايـن است كه هر كدام مان در هر جا كه هستيم و در هر سرحدى كه هستيم جديت كـنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم . اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح نكنيم و قـوانـيـن اسـلام را نـسـبـت بـه خـودمـان اجـرا نـكـنـيـم ، نـمـى تـوانـيـم يـك حـكـومـت اسلامى تـشـكيل بدهيم . اگر آن كسى كه در راس حكومت است مثلا رئيس جمهور و نخست وزير خودش را اصـلاح نـكند و خودش تابع قوانين اسلام نباشد و قوانين اسلام را در مملكت اجرا نكند، چـنـيـن شخصى نمى تواند در راس حكومت اسلامى و حاكم اسلام باشد. هر يك از اين صاحب قـدرت هـا و كـسـانـى كـه در راس قـدرت هـسـتـنـد مـثـل رئيـس سـتـاد يـا رئيـس كل ژاندارمرى و ساير روسا تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، نمى توانند ريـاسـت اسـلامـى داشـتـه بـاشـنـد. اسـلام يـك رئيـسـى را كـه بـرخـلاف قـوانـيـن اسـلام عـمـل بـكـنـد نـمـى پـذيـرد. لشـگـر اسـلام كـسـى را كـه در راس آن بـاشـد و عمل به اسلام نكند نمى پذيرد، يك ادارهاى كه احكام اسلام در آن جارى نباشد نمى پذيرد و ما الان نواقصى داريم ، مملكت ما الان اسلامى نيست ، شما هر جا كه دست بگذاريد باز مى بـيـنـيـد كـه آثـارى از طـاغـوت هـسـت ، يـك عـده افـراد تـوطئه گر هستند و ما نمى توانيم بپذيريم كه در وزارتخانه ها، در ادارات افراد توطئه گر باشند. بايد اصلاح بشود، مـمـلكـت بـايـد اسـلامـى بـشـود و شـمـا هـم كـه پـاسـدار هـسـتـيـد، اول بـايـد خـودتـان را اصـلاح كـنـيـد، خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم ، تفنگ هم كه داريم بايد مردم را اذيت كنيم . شما الان وظيفه
سـنـگينى داريد، شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (سلام الله عليه ) هستيد، مـلائكـه ، شـمـا را مـراقـبـت مـى كـنـنـد، نامه اعمال شما را به امام زمان (عليه السلام ) عرضه مى دارند. بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كرده ايد و از اين قـدرتى كه الان پيدا كرديد و زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظـالمـه بـاشيد و به برادران خودتان تعدى كنيد، مبادا يك كسى را بيجا بگيريد يا به واسطه اغراض شخصى يك كسى را بيجا محاكمه كنيد، يك كسى را بيجا محكوم كنيد، چون شـمـا تـحـت مـراقـبـت هـسـتـيـد، خـداى تـبـارك و تـعـالى از مـا سـوال خـواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه انسان بشويم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع افراد جهاد سازندگى و كاركنان شركت نفت  
هر جنبشى كه اين صد سال اخير شده از طرف روحانيون بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
اسـلام مـكـتـب تـحـرك است و قرآن كريم كتاب تحرك ، تحرك از طبيعت به غيب ، تحرك از مـاديـت بـه مـعـنـويـت ، تـحـرك در راه عـدالت ، تـحـرك در بـرقـرارى حـكـومـت عـدل و مـع الاسـف آنـهايى كه مى خواستند شرق را كه حتى خود شرقى ها هم ، آنهايى كه غافل بودند از اسلام و از مكتب هاى توحيدى باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزى كه مكتب هاى توحيد ى هست كه همه مكتب تحرك بوده اند، گفته اند ديانت افيون جامعه است يعنى دين آمده اسـت كـه مردم را خواب كند، روحانيت دربارى است ، روحانيون دربارى هستند، روحانيون در خـدمـت سـرمـايـه دارهـا هـسـتـنـد. ايـن تـبـليـغـاتـى بـوده اسـت كـه در طـول شـايـد چـنـد صـد سال شده است و در اين سال هاى اخير و زمان اين پدر و پسر خيلى زيـادتـر شـد و ايـن مـطـلب درسـت بـعـكـس آن چيزى است كه واقع است . شما اگر حالت و تـاريـخ انـبـيـا را مـلاحـظه كنيد و تاريخ اسلام را و صدر اسلام را كه به ما نزديك است ملاحظه كنيد مى بينيد بعكس آن چيزى كه اينها تبليغ كرده اند چيزى كه اينها تبليغ كرده انـد كـه ديـانـت افـيـون اسـت يـعـنـى ديـانـت آمـده اسـت كـه مـردم را خـواب كـنـد و مثل يك افيونى كه به چرت فرو مى رود و مردم را اينطور كند تا اينكه آن سرمايه دارها مـردم را بـچـاپـند، بعكس آن ، وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مى بينيد كه انبيا آمده انـد مـردم را بـيـدار كـنـنـد، ايـن مـردم افيونى را هشيار كنند اين مردمى كه به خواب رفته بـودنـد ايـنـهـا را هـشـيـار كـنـنـد. مـوسـى (عـليـه السـلام ) كـه تـفـصـيـل تـاريـخش در قرآن هم هست و در كتب آسمانى هم هست ، ملاحظه مى كنيد كه يك آدمى بـوده اسـت ، يك شبانى بوده است ، شبان حضرت شعيب بود مدت ها و با يك عصا مردم را، هـمـيـن مـردم توده را برضد فرعون كه در زمان او بزرگترين قدرت بود بسيج كرد نه ايـنكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را، مردم را بيداركرد كه فرعون نچاپد آنـهـا را، عـكـس آن چيزى كه گفتند و جوان هاى ما باور كردند. اسلام كه نزديك به ماست ، تـاريـخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است ، ملاحظه كنند ببينند كه آيا اسلام آمده است كه مـردم را تـخـدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتاب سلحشورى است ، قرآن يك كتاب جنگجويى است در مقابل مشركين ، مشركينى كه قدرتمند بودند. اينكه مى فرمايد (قاتلو المشركين كافه ) مشركين در آنوقت همان قدرتمندها بودند، مشركين قريش همه قدرت دست آنها بود. آيا پيغمبر را مشركين ، قدرتمندها بسيج كردند،
درسـت كـردنـد كـه مـردم را خـواب كند و مشركين بچاپند مردم را؟! يا پيغمبر اسلام مردم را بـسـيـج كـرد؟ هـمـيـن سـر و پـا بـرهـنـه هـا را بـسـيـج كـرد بـر ضـد مـشـركـيـن و قـتـال كـرد و جنگ ها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. عكس آن مطلبى كه براى شرقى ها، غربى ديكته كردند و مع الاسف بسيارى از ما هم باورمان آمد. تبليغات آنها تبليغات دامنه دارى بود. در زمان رضاخان كه اكثر شما يا هيچ يـك از شـمـا يـادتـان نـيـسـت ، در زمـان رضـاخـان اول هـدفـى كـه بعد از قدرتمندى داشت اول هـدف بـه زمـيـن زدن روحـانـيـون بـود، هـدف اولش بـود، مـدرسـه هـا را از بـيـن برد، روحـانـيـون را لبـاس هـاشـان را كـند، گرفتند بعضى از روحانيون محترم را، در خيابان بـردنـد در آن مـحـالى كـه داشـتـنـد در كـلانترى ها، و مى بردند نه اينكه مى گفتند برو لبـاست را عوض كن ، همانجا عبا و قبا را وسطش را پاره مى كردند مى ريختند دور كه اين يك كت و شلوار مثلا بشود. اينطور رفتار كردند و اين دستور بود. آيا اسلام تخدير كرده اسـت مـردم را؟ يـا تاريخ اسلام نشان مى دهد كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از ترس هـمـيـن قـريـش و مـشـركين در پنهان بودند و تبليغات زيرزمينى مى كردند، وقتى كه آنجا ديـگـر نـتـوانـسـتـنـد و آنـهـا بـا هـم شدند كه او را بكشند و ايشان فرار كرد و به مدينه تـشـريـف بـرد، آنـهـايـى كـه هـمـراه پـيـغـمـبـر بـودنـد و دعـوت پـيـغـمـبـر را قـبـول كـردند، همين مردم طبقه سه بود، همين فقرا. اصحاب صفه كه معروف است اينها يك عـده اى بـودند كه توى مسجد از باب اينكه منزل نداشتند توى مسجد مى آمدند روى صفه اى ، يك سكوئى آنجا مى خوابيدند. در جنگ هايى كه مى شد اينها نداشتند چيزى ، يك خرما را (ايـنطور مى گويند) يك خرما را اين دهنش مى گذاشت در مى آورد مى داد به آن ، آن دهنش مـى گـذاشت در مى آورد مى داد به آن ، اينطور بود وضعشان . اينها را پيغمبر بسيج كرد بـر ضـد اين سرمايه دارها بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مى كردند. تبليغات غرب اين بود كه نه ، اين عكس بود كه اينطور بود كه پيغمبرها آمده انـد كـه مـردم را تـخـديـر كـنـنـد و قـدرتـمندان آنها را بچاپند در صورتى كه پيغمبرها تـاريـخـشـان مـعـلوم اسـت وايـنـهـا آمـده انـد كه بسيج كنند اين مستمندان را كه بروند و اين غـارتـگرها را سر جاى خودشان بنشانند و عدالت اجتماعى درست كنند. در روحانيون هم مى گـويـنـد كـه ايـنـهـا اهل دربارى هستند، قدرتمندها اينها را درست كرده اند كه اينها مردم را تخدير كنند و آنها بچاپند.
مـن خودم در يك اتوبوسى در تهران با دو نفر از آقايان نشسته بودم ، در زمان رضاشاه بـود از طـرف شمال شهر مى آمدم به طرف جنوب ، چند نفر هم توى اتوبوس بودند، دو نـفـر بـا هـم شـروع كـردنـد صـحـبـت كـردن ، يـكـى از آنـهـا بـه ديـگـرى گـفـت كـه مـن سال ها بود كه اين هيكل ها را نديده بودم (اشاره كرد به ما، ما سه نفر معمم بوديم ) بعد گـفـت كه اينها را انگليسى ها درست كردند كه در نجف و در قم مردم را چه بكنند و به نفع آنـهـا چـه بـكـنـنـد. البـتـه آن آدم جـاهل بود نه اينكه چه بود، تزريق كرده بودند، گفته بـودنـد، بـاورش آمـده بـود. بـسيارى از جوان هاى ما باورشان آمده بود. در صورتى كه تـاريـخ خـود مـا هـمـيـن چـنـد سـال !!! ايـن 100 سـال اخـيـر !!! ايـن 100 سـال اخـيـر را وقـتـى مـا مـلاحـظـه كـنـيـم جـلويـش هـم هـمـيـن طـور بـوده ، مـا ايـن 100 سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم هر جنبشى كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است
بر ضد سلاطين . جنبش تنباكو بر ضد سلطان وقت آن بود، جنبش مشروطه بر ضد رژيم بـود، البـتـه بـا قـبـول داشـتـن رژيـم ، عدالت مى خواسته اند ايجاد كنند. در زمان خود ما چندين دفعه قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان ، چندين دفعه ، يك دفعه از خراسان ، يك دقعه از آذربايجان ، يك دفعه از اصفهان و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم كـه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود، البته قدرت او داشت و شـكـسـت مـى داد، علماى آذربايجان را گرفت و برد، در سنقر گمان مى كنم بود، دو نفر بـزرگـان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى ، اينها را بردند در سنقر يا آنجاها طرف كردستان آنجاها مدت ها آنها در آنجا تبعيد بودند، بعد هم كه رهايشان كردند مـرحـوم آمـيـرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان و در همانجا فوت شد. عـلمـاى مـشـهـد هـم كـه قـيـام كـردند تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند و علماى بـزرگـشـان را مى بردند در كلانترى ها يا در عدليه مى بردند توى خيابان ها با سر بـرهـنـه هـم راه مـى رفـتـنـد كـه بروند آنجا استنطاقشان كنند. علماى اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را با فشار، با حيله ، بلكه آنوقت معلوم شد، مى گفتند كه مـرحـوم حـاج آقـانـورالله كـه بـزرگـشـان بـود او را مسموم كردند. قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مى شد البته مردم هم تا يك حدودى كمك مى كردند لكن در عوض مردم را ايـنـطور گفتند كه آخوند جماعت اصلش دربارى است ، اينها براى دربار كار مى كنند، مى خـواهـنـد سـلطـنـت مـحـفـوظ بـاشـد، مـى خـواهـنـد دربـار بـاشـد. حـال آنـكـه ايـنـهـا بر خلاف آنها بودند و درست عكس تبليغ مى كردند. چرا؟ براى اينكه ايـنـهـا مـى ديـدنـد كه دو تا قوه است كه اگر اين دو تا قوه بماند نمى شود ارباب هاى ايـنـهـا مـنافع ايران را ببرند. كارشناس هاى اينها فهميده بودند كه اين دو تا قوه اگر چنانچه در ممالك شرق باشد، بايد آنها دستشان را از شرق بشويند، يكى قوه اسلام كه اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حكومت كند، نمى گذارند كه بيايند آنها هـر چـه مـا داريـم بـبـرند و هر چه از نيروهاى انسانى و غير انسانى داريم از بين ببرند. يـكـى هم روحانيت كه اگر اين طايفه باشند، مردم چون با اينها همراه هستند، نمى گذارند كه آنها به منافعشان برسند. پس اين دو تا قدرت بايد شكسته بشود، هم قدرت اسلام و قدرت روحانيون . قدرت اسلام را به اينكه دين افيون جامعه است ، حتى نويسندگان خبيث مـا هـم گـاهـى ايـن حرف را مى زدند، حتى در امروز هم اين حرف هست ، در امروز هم اين حرف هست ، در عين حالى كه دارند با چشمشان مى بينند كه اين قدرت روحانيون بود كه مردم را بـسـيـج كـرد و بـر ضـد ايـن رژيـم قيام كردند، نمى توانند اينها ببينند آن را، آن قدرت روحـانـيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمى توانند اينها بـبـيـنـنـد آن را، آن قـدرت را مـى خـواهـنـد بـشـكـنـنـد يـعـنـى ايـنـهـا عمال همان ها هستند كه مى خواهند اين قدرت را بشكنند. اينها مطالعه كردند ديدند كه اگر ايـن قـدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اينها هستند، اگر يك وقت صدايشان در آيـد ديـگـران هـم بـسيج مى شوند. چه بكنند كه در بين خود مردم اينها را بشكنند؟ در زمان رضـاخـان طـورى كـردنـد، طـورى كردند كه شوفرها مى گفتند كه آخوند را سوار ماشين نمى كردند. يكى از دوستان من از علماى آنوقت مى گفتند كه (خدا رحمتش كند من از عراق كه مى خواستم بيايم به قم رفتم ماشين بگيرم شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را
سـوار نـكـنـيـم يكى فواحش را، يكى آخوندها را. زمان رضا شاه اينطور تبليغ بود يعنى تـبـليـغ نـه اينكه آن شوفر چيز را، آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبليغات ايـنـطـور بـود كـه فـهـمـانـده بـودنـد بـه ايـنـهـا، عـمـال آنـهـا هـمـه جـا، در هـمـه جـا مشغول تبليغ بودند بر ضد اينها، براى چه ؟ براى اينكه اگر اينها يك رشدى داشتند، اگـر ايـنها در بين جامعه همانطورى كه بايد باشند، باشند، نمى گذارند كه هر طايفه اى بيايد، هر مملكتى بيايد يك گوشه اى اينجا را ببرد. مردك مى گفت كه اگر من نباشم ، ايـران تجزيه مى شود، ايران مى شود ايرانستان . ايشان نيستند و ايران هم همان ايران است ، نه تجزيه شد، نه ايرانستان شد، و دست آنها هم قطع شد.
توجه و هوشيارى در مقابل توطئه شياطين ،بر ضد اسلام و روحانيت
بـرادرهـا! تـوجه داشته باشيد باز هم شياطين هستند، باز هم آنهائى كه مى خواهند اين دو مساءله را به كرسى بنشانند، اسلام را بگويند كه نه حالا ديگر وقتش نيست ، همين ملعون هـا حالا هم مى گويند، همين هائى كه از عمال ديگران هستند الان هم اين حرف را مى زنند كه اسـلام مـال هـزار و چـهار صد سال پيش از اين است . اين اسلامى كه حالا تحركش همچو شد كـه اين رژيم را از بين برد، تحرك از اسلام بود، فرياد اسلام بود كه رژيم را از بين بـرد، ايـنـهـا مـى خـواهـنـد ايـن رابـشكنندش ، اينها خدمتگزار آنها هستند يا عالما آمده اند كه خـيـانتكارند، يا از روى نفهمى . همين ها باز آن قدرت دوم را مى خواهند بشكنند. حالا بدتر از آنوقت است ، حالا خارجى ها لمس ‍ كرده اند اسلام هم همچو كارى مى تواند بكند لمس كرده انـد كـه روحـانـيـون همچو كارى مى توانند بكنند، حالا بيشتر از آنوقت تبليغات مى كنند، عـمـال آنـهـا حالا بيشتر از آنوقت تبليغ مى كنند، آنهايى كه از خارج آمدند حالا در اينجا و مـشـغـول تـوطـئه هـسـتـند، بيشتر از آنوقت اين تبليغات را خواهند كرد و مى كنند و لهذا مى خوانيد در بعض مقالاتشان باز همان مسائل است منتها نمى توانند علنى بگويند، در پرده ، در پـرده بـايـك جـهـاتى ، علنى صاف نمى توانند بگويند، در پرده اى ، در چيزى همان مـسـائل رامـى گـويـنـد. ايـن هـمـان مـطـلبـى اسـت كـه از اول زمـان رضـاخـان (پـيـشترها هم بوده اما از اول زمان رضاخان ) تا امروز و تا وقتى كه پـسـرش از ايـران رفـت ، ايـن دو تـا مـساءله بود، اين دو تا تبليغ بود بر ضد اسلام ، تـبـليـغ بـر ضـد روحـانـيـت ، يـعنى اسلام و خدمتگزاران اسلام . اين دو تا تبليغ از زمان رضـاشـاه بـود، در زمـان او بـسـيارى از مردم هم به واسطه تبليغات زيادى كه كردند و فـشـارى كـه از آن طـرف آوردنـد و اذيـت هـايـى كه كردند به اين طايفه آنوقت عده زيادى بـاورشـان آمـده بـود. در زمـان ايـن هـم بـاز عـده زيـادى از جـوان هـاى مـا بـازى خـوردنـد، گـول خـوردنـد، پـشت كردند بر اسلام ، پشت كردند بر روحانيون و حالا هم كه فهميدند كـه ايـن قـدرت اسلام بود كه اين سد بزرگ را شكست و اين قدرت روحانيون بود كه در هـمـه جـا مـردم را بسيج كرد، هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم مـتـحـد كـردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع كردند و جوش دادند به هم تا اين سد را شـكـست ، حالا هم بازيك طايفه اى ، اشخاصى با نغمه هاى مختلف زير پرده و روى پرده مـى خـواهـنـد هـمـيـن مسائل را بگويند، يعنى همان مطلبى كه آنوقت از حلقوم افرادى كه در زمان
رضـاخـان بـود در آمـد، حالا هم از حلقوم يك طايفه اى در حالا در مى آيد كه همان دو مساءله اسـت (اسـلام كـهـنـه شده است ، اسلام نمى شود ديگر، روحانيون ، آخوندها بايد بروند سراغ كارشان ، بايد بروند سراغ چه ، ديكتاتورى آخوندى مى خواهد درست بشود.) من نمى دانم اين ديكتاتورى آخوندى كجاست ؟ كدام آخوند ديكتاتور است كه اينها مى گويند؟
تنها با تمسك به حبل الله و وحدت كلمه پيروزى تثبيت مى شود
در هـر صـورت بـيـدار بـاشـيـد برادرها كه همان دام هايى كه آنوقت بود و ما را به سياه روزى رسـانـد و اسـلام را از نـظـر ملت ، نه همه البته ملت ، زياد از روشنفكرها انداخت و روحانيون را از نظر آنها انداخت ، همان نقشه الان هست ، همان نقشه ، الان هم همان مطالب هست و هـمـان حـرف هـا هست . گروه گروه با هم مى نشينند، هى گروه درست مى كنند، گروه . ما زحمت كشيديم ، روحانيون زحمت كشيدند اين قشرهاى مختلف را جوش دادند به هم تا اين كار را انجام دادند، تا اين سد را شكستند، الان جمعيت هاى زيادى پيدا شده اند، شما در روزنامه ها بخوانيد ببينيد، هر روز مى بينيد كه گروه كذا، گروه كذا، گروه كذا، هى تيكه تيكه ، چـيـزى نـيـسـتند اما خوب هى تيكه تيكه مى شوند، وقتى گروه گروه كنار رفتند يعنى آنـى كـه اسلام مى خواست با هم جوششان بدهد و روحانيون زحمت كشيدند و جوششان دادند به هم ، حالا همين هائى كه دعوى اين را مى كنند كه ما ملت را مى خواهيم ما خلق رامى خواهيم ، هـمـيـن هـائى كه دعوت روشنفكرى دارند !!! اينقدر اگر !!! اگر چنانچه خائن باشند كه خـوب مـعـلوم اسـت كـه از روى فـهـم مى گويند و اگر نباشند، اينقدر فهم ندارند كه اين گـروه هـا كـه بـه هـم مـتـصـل شـد، ايـن سيل عظيم پيدا شد و اين سد بزرگ را شكست حالا دوبـاره تـا حـالا بـا هم منسجم شده بودند حالا يك جديت دارد مى شود كه گروه گروهشان كنند، هى اين گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، همه از هم جدا، تـا بـاز راه بـاز بـشـود بـراى آنهائى كه مى خواهند استفاده بكنند. متوجه باشيد گروه گـروه نـكـيـنـد، ايـن مـمـلكـت بـا وحـدت كـلمـه پـيـش بـرد، مـتـفـرقـشـان نـكنيد (واعتصموا بـحـبل الله جميعا و لا تفرقوا) اين آيه قرآن را بپذيريد همه بچسبيد به ريسمانى كه بـيـن شـما و خداست و آن اسلام است ، متفرق نشويد، از هم جدا، جدا نشويد، هى حساب را جدا نكنيد، آن حساب جبهه كذا، آن حساب نهضت كذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه كذا، آن حـسـاب حزب چه ، كذا جدا نكنيد، همه را، همه با هم باشيد، همه دوست باشيد. حزب سازى دشـمـن درسـت كـردن اسـت ، هـى ايـن يـكى از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد. همه تحت يك رايت باشيد. همه تحت يك پرچم باشيد همان پرچمى كه شما را پـيـروز كـرده اسـت تـا حالا از اين به بعد هم دنبال همان باشيد و اگر باشيد انشاءالله پـيـروز خـواهـيـد شـد. و مـن امـيـدوارم كـه نـتـوانـنـد ايـنها ديگر شكاف صحيحى وارد كنند. انشاءالله خداوند همه تان را توفيق بدهد، سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان كارخانه اتمسفر ايران  
اساس اقتصادى كشورها بسته به وجود كارگر و كشاورز است
بسم الله الرحمن الرحيم
در هر كشور كارگر و كشاورز اساس آن كشور هستند. اساس اقتصادى كشور بسته به كار كـارگـر و كـشـاورز اسـت و مـع الوصـف ايـن دو جلوه اقتصادى كه اساس اقتصاد كار آن دو گروه مى باشد، در زمان رژيم سابق شكست خورد. كشاورزى راديديد كه چگونه با اسم اصـلاحـات ارضـى بـكـلى از بـيـن بـردنـد. ايران كه بايد در كشاورزى صادرات داشته بـاشـد، يـك اسـتـان ايران مثل استان آذربايجان يا خراسان كه قادر به تاءمين محصولات كشاورزى كشور مى باشد ولى اينها كارى كردند كه ايران بازار براى آمريكا شد و هر چـه مـا بـخـواهـيـم بـايـداز آمريكا يا كشورهاى ديگر وارد كنيم . كارگرهاى ما راهم طورى كـردنـد كـه زنـدگـى آنـهـا زنـدگـى اضطرارى باشد و كار آنها هم در خدمت دشمن . شما كارگران محترم و كشاورزان محترم ، شما برادران كه اساس اقتصاد ايران دست شماست در سـابـق تـحـت نـظـارت طـاغـوت بـوديـد و كـارهـاى شـمـا ناديده گرفته مى شد اما امروز انشاءالله در رژيم اسلامى هستيد و اسلام به كارگر و كشاورز بسيار اهميت مى دهد. دولت در فـكـر شـماست ، ما دعاگوى شما و در فكر شما هستيم لكن خرابى ها به اندازه اى است كـه بـه ايـن زودى ترميم نمى شود، گرفتارى ها به اندازه اى است كه به اين زودى از چـنـگـال آن نـمـى تـوانـيـم خـود را نـجـات دهـيـم . قـدرى صـبـر لازم دارد. شـمـا كـه 50 سـال تـحـت فـشـار طـاغـوت صـبـر كـرديـد، ايـنكه هم مقدارى بايد صبر كنيد تا جمهورى اسـلامـى مـسـتقر بشود و بتواند در فكر همه شما باشد. حالا هم چنانچه مى بينيد در فكر هـسـتـنـد، بـرنـامـه هـائى ريـخته شده است كه هم براى كارگران و كشاورزان و هم براى مستمندان مفيد بوده لكن محتاج به وقت است .
به ثمر رساندن نهضت ، به يد قدرت كارگران و جوانان برومند
آنچه كه الان لازم است من به شما برادران و جوانان برومند، تذكرى كه مى دهم اين است ، شـمـا ديـديـد رژيـم گذشته را با فرياد مردانه خودتان كه از حلقوم همه ملت بلند شد شـكـسـت داديـد، در عـيـن حـالى كـه رژيم يك قدرت بزرگ شيطانى بود و پشتيبان او همه قدرت ممالك ديگر بودند خصوصا ابرقدرت ها ولى نتوانستند او را نگه دارند و به همت والاى شما جوان ها و با ايمانى كه به اسلام داشتيد آن رژيم را شكست داديد و بحمد الله زير بار ظلم و اختناق نرفتيد و از زير بار آنها بيرون
آمديد، تا به اينجا همه با هم بوديد و از زير بار اختناق بيرون آمديد، از اينجا به بعد هـم بـايـد بـا قدرت شمااين نهضت به آخر برسد. شما جوان هاى برومند، شما جوان هاى كـارگـر كـه اسـاس مـمـلكـت هستيد بايد از اين به بعد هم اين مملكت را اداره كنيد و اقتصاد ايـران را بـه ثـمـر بـرسـانـيـد. گاهى شنيده مى شود كه در ادارات و در كارخانجات كم كارى مى شود، همين امروز كسى گفت كه دراين ادارات گاهى بيكارى است و بسيارى هم كم كـارى در كـارخـانـه ها، هم چنين مطالبى شنيده مى شود، در صورتى كه الان وقت اين است كـه هـمه كار بكنيم و همه با هم اين آشفتگى ها و خرابى هائى كه اينها به جاى گذاشتند بـا هـمـت هـمـديـگـر تـرمـيـم بـكـنـيـم . الان مـمـلكـت مـال خـود شـمـاسـت منافع مملكت هم بايد مـال خـود شـمـا بـاشـد و انشاءالله اگر احكام اسلام تحقق پيدا كند، خواهيد ديد كه عدالت اسـلامـى چـيست ، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى غير از آن ادعاهائى است كه در زمان سابق و در رژيم سابق از حلقوم محمدرضا بيرون مى آمد كه فقط ادعا بود و براى هيچ كس كارى نـكـرد بلكه زاغه نشين ها را زياد كرد و به اسم اينكه مملكت صنعتى باشد، زراعت را به هـم زدنـد و صـنـعـتـى هـم در كـار نـبـود، الان هم كه بعضى از كارخانه هاى صنعتى رابه اصـطـلاح خـودشـان بـه ايـنـجـا آوردند، باز به نفع خارجى هاست و براى ما نفعى ندارد بـلكـه ضـرر دارد، مـثل ذوب آهن كه براى ايران ضررهاى زياد دارد و نمى توانند تركش كـنـند و ادامه آنها هم ضررهاى زياد دارد. كارها همه از روى خيانت و جنايت بود و مملكت ما را بـه تـبـاهـى كـشـيدند كه حالا بايد به همت همه شما، من كه طلبه اى هستم آنقدرى كه مى تـوانـم و شـمـا كـه بـحمدالله قدرتمند هستيد، آنقدرى كه در قدرتتان است با هم كوشش كـنـيـم و مشكلات را حل نمائيم . كم كارى نكيند، نبايد كارى بكنيد مملكت كه الان براى خود شـمـاست و از دست دشمن نجات پيدا كرده است در اثر كم كارى و بيكارى طورى بشود كه مـا و شـمـا نـتـوانـيـم مـمـلكت را اداره كنيم و بعد بگويند اينها احتياج به سرپرست دارند، احتياج به اين دارند كه كسى ديگر بيايد و مملكتشان را اداره كند. بايد همه دست به دست هم بدهيد و اين مملكت را اداره بكنيد و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را اداره بكنيم و هـمـه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را سالم بكنيم و اين چرخ ‌ها را به راه بيندازيم . كـارخـانـه بـايـد بـه هـمـت شـمـا بـه راه بـيـفـتـد، وقـتـى كـه بـه راه بـيـفـتـد مـنـفعتش هم مـال مـمـلكت خودتان و از آن خود شماست اميد است ظلم هائى كه سابق مى شد تكرار نشود و ديگر به شما هم ظلم نشود. من مى دانم كه به شما ظلم شده است ، نه فقط به شما بلكه بـه هـمه قشرهاى ملت ظلم شده است لكن شايد كارگرها بيشتر مورد ظلم و ستم واقع شده اند. اميدوارم خداوند به شما قدرت و سعادت عنايت كند، شما ستون هاى اين مملكت باشيد و اقـتـصـاد ايـن مـمـلكت را به راه بيندازيد و همه شما سعادتمند باشيد و برادرانتان هم به قدرت شما و خودشان سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان  
مقدمترين جهادها، سازندگى انسان و جهاد اكبر است
بسم الله الرحمن الرحيم
اسـاسـا اسـلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است . جهاد براى سـازنـدگـى ، سـازنـدگـى انـسـان خـودش را، مـقـدم بـر هـمـه جـهـادهـاسـت . ايـن اسـت كـه رسـول اكـرم جـهـاد اكـبـر فـرمـوده انـد هـسـت ، جـهـادى بـس بـزرگ اسـت و مشكل و همه فضيلت ها دنبال آن جهاد است .
جهاد اكبر است ، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مى دهد. شما جوان ها از حـالا بـايـد شـروع كـنـيـد به اين جهاد، نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود، هر چه قـواى جـوانـى از دسـت بـرود ريـشـه هـاى اخـلاق فـاسد در انسان زيادتر مى شود و جهاد مـشـكـلتـر. جـوان زود مى تواند در اين جهاد پيروز بشود، پير به اين زودى نمى تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد، يكى از كيدهائى كه نـفـس انـسـانـى بـه انـسان مى كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى كند اين است كه بگذار بـراى آخر عمر خودت را اصلاح كن ، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن . ايـن يـك طرح شيطنت آميز است كه نفس انسان مى كند به تعليم شيطان بزرگ . انسان تا قواى جوانيش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه هاى فساد در او كم است مى تواند اصـلاح كـنـد خـودش را. لكـن اگـر چنانچه ريشه هاى فساد در انسان ريشه اش قوى شد، مـلكـه انـسـان شد فسادها، آنوقت است كه امكان ندارد. شما جوان ها كه الان مهيا هستيد براى جـهـاد در راه سـاخـتن ، اين يك جهاد است لكن جهاد اكبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد، خدمتگزار باشيد. از همين سنين شما بايد شـروع بـشـود بـه ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت ، يك كشور را ممكن است نجات بدهد. اگـر چـنـانـچه شما ساختيد خودتان را و فضائل انسانى را در خودتان ريشه دار كرديد، آنـوقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مى توانيد نجات بدهيد، اينها كه مملكت ما را بـه تـبـاهـى كـشيدند براى اين بود كه ساختمان خودشان فاسد بود، خودشان يك اخلاق فـاسـد داشـتـند، يك عقايد فاسد داشتند، يك اعمال فاسد. اگر چنانچه خودشان را ساخته بودند، به ملت خيانت نمى كردند، به اسلام خيانت نمى كردند.
براى خدمت به اسلام و كشور كوشش كنيد
شما كوشش كنيد كه به ملت خدمت كنيد، به اسلام خدمت كنيد و كوشش كنيد كه جهاد اكبر را انشاءالله به آخر برسانيد و يك انسان كامل ، يك انسان اسلامى ، يك انسان متعهد بشويد كه براى خودتان و براى كشورخودتان و براى ملت خودتان مفيد واقع بشويد.
خـداونـد انـشـاءالله شـمـا را تاءييد كند و خداوند شما را به مراتب عاليه برساند. شما جـوان هـا امروز روز شماست ، امروز روزى است كه شما بايد سازنده باشيد در اين راه ها. البـتـه خـدمـت بـه خـلق ، خـدمـت بـه خـداست . خدمت به انسان ها، خدمت به خداست . خدمت به بـنـدگان خدا، خدمت به خداست و دراين خدمت انشاءالله موفق باشيد و من هم هميشه مهيا هستم از براى ملاقات آقايان و هيچ مانعى از قبل ما نيست ، نماينده بيايد يا خود آقايان بيايند. مـا آنـقـدرى كـه مـى تـوانـيـم خـدمـت به همه بشر، همه ملت ها مى كنيم و اميدواريم كه شما خدمتگزار به انسانيت و خدمتگزار به اسلام باشيد. خداوند همه شما را تاءييد كند.
تاريخ : 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى اصفهان  
اصفهان ، مركز علم و علماى بزرگ اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
اصـفـهـان هـمـيـشه مركز علم بوده است در بعضى اوقات كه من شنيده ام هفت هزار يا بيشتر، اهـل عـلم در اصـفـهـان ، طـلبـه در اصـفـهـان بـوده اسـت و عـلمـاء بـسـيار بزرگ از اصفهان بـرخـاسـتـه است و متفكرين عظيم الشاءن . الان هم مركز علم است ، الان هم علماى بزرگ در آنـجـاسـت و مـن اميدوارم كه آن حوزه ، با بركت و عظمت و پشتيبان اسلام و مروج احكام اسلام بـاشـد. حـوزه هـا بـايد توجه داشته باشند كه در اينوقت ، در اين حالى كه الان ما واقع هـسـتـيـم و دشـمـن هـا مـى خـواهـنـد خـرده گـيـرى كـنـنـد، خـصـوصـا نـسـبـت بـه اهـل عـلم و عـلمـا ء و فـظـلا و طـلاب ، بـايـد بـسـيـار تـوجـه داشـته باشند كه اگر خداى نـخـواسـتـه در ايـن زمـان كـه مـورد بـررسـى هـسـتند اينها و مورد توجه هستند، اگر خداى نـخـواسـته يك انحرافى از بعض اشخاص ملبس به اين لباس واقع بشود، ممكن است اين پاى اسلام حساب بشود.
در رژيـم سـابـق اگر چنانچه يك معمم ، يك ملبس به اين لباس ، يك كار خلاف انجام مى داد، بـه اسـلام نـسـبت معلوم نبود بدهند، مى گفتند اين منحرف است ، اين ساواكى است ، اين دربارى است . الان كه رژيم ، رژيم جمهورى اسلامى است و همه نظرها به شما دوخته شده اسـت ، اگـر خـداى نـخـواسـتـه يك انحرافى واقع بشود در مدارس ، در كميته ها، در جاهاى ديـگـر، در دادگـاه هـا، ايـن پاى اسلام حساب مى شود، گفته مى شود كه جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم همين هاست ، همين است كه مى بينيد.
تكليف ما، حفظ وجاهت و ترويج اسلام
و لهذا امروز تكليف ما بسيار سنگين است . تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است . تكليف ما اين است كـه بـا اعـمـال خودمان ، با گفتار و رفتار خودمان اسلام را ترويج كنيم و وجاهتش را حفظ كـنـيم و اگر خداى نخواسته يك انحرافى باشد، بايد جلوگيرى كنيد. اگر يك شخصى را ديديد كه از وظيفه اهل علم ، از وظيفه انسانى !!! اسلامى تخطى مى كند، او را نهى كنيد. اگـر نـمـى شـنـود، كـنـار بـگـذاريـد. بـايـد هـمـه بـه وظـيـفـه اسـلامـى عـمـل كنيم و به دست ديگران فرصت ندهيم بهانه ندهيم دست دشمنان كه ما را آلوده كنند و بگويند كه اهل علم يا ديكتاتور هستند يا انحرافات دارند يا براى خودشان مى خواهند يك
بـسـاطـى درسـت كـنـنـد. امـروز بـسيار مساءله مهم است و با سابق بسيار فرق دارد. بايد آقـايـان هـمـانـطـورى كـه در تـحـصـيـل عـلم كـوشـا هـسـتـنـد، در تـهـذيـب اخـلاق ، در اعـمـال ، در عـقـايـد، در فـضـايـل اخـلاقـى كـوشـا بـاشـنـد كـه عـلم بـدون عـمـل و بدون تقوى بسيارى از اوقات مضر است . بايد عالم متقى باشد و متوجه به خداى تـبـارك و تـعالى باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند. بايد خودش تربيت شده باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند.
پيش نويس قانون اساسى را بررسى ، و نظريات خود را اعلام كنيد
و اميد است از آقايان كه در اينوقتى كه بناست قانون اساسى بررسى بشود، هر كس هر نظرى دارد، مستقيما خودش اظهار نظر كند و بفرستد در آنجائى كه بناست همه نظرها جمع بـشـود، الان بـراى مـن فـرسـتـادن هيچ نتيجه ندارد، بايد بفرستيد و نظرهاى خودتان را بـگـوئيد و توجه كنيد كه ننشينيد ديگران نظر بدهند و شما ساكت . صاحبنظرها نظرهاى خـودشـان را بـدهند، علماى اعلام نظر خودشان را بدهند، هر اشكالى كه در اين پيش نويس دارنـد، بـكـنـنـد و آن اشـكـالات را بـعد بررسى بايد بكنند و بالاتر از آن اينكه توجه داشـتـه باشيد كه در آتيه اى كه بناست وكلا تعيين بشوند براى نظر كردن به قانون اسـاسـى ، توجه بكنيد كه اشخاص متدين ، اشخاص مطلع ، اشخاص متعهد، اشخاصى كه اعـتـقـاد به اسلام دارند، اشخاصى كه اعتقاد به اين نهضت اسلامى دارند، تعيين بكنند كه انـشـاءالله بـا نظر آنها يك قانون اساسى اسلامى به تمام معنا بشود. من از همه آقايان تشكر مى كنم ، كه مشايخ معظم و آقايان فضلا و ائمه جماعت و ديگران كه تشريف آوردند و آقايان در اين هواى گرم با ناراحتى اينجا نشسته اند. خداوند همه شما را تاءييد كند و سلامت بدارد و سعادت نصيب همه بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 6/4/58
بـــيـــانـــات امـام خـمـيـنـى در جـمـع گروهى از دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشگاه تربيتمعلم
ضرر عالم بى تهذيب بيشتر از جاهل بى دانش است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـهـم در دانشگاه ها، دانشسراها، تربيت هاى معلم ، تربيت هاى دانشجو، اين است كه همراه با تـعـليـمـات و تـعـلمـات ، تربيت انسانى باشد. چه بسا اشخاصى كه در علم به مرتبه اعلا رسيده اند لكن تربيت انسانى ندارند، كه يك همچو اشخاصى ضررشان بر كشور، ضررشان بر ملت ، ضررشان بر اسلام ، از ديگران زيادتر است .
آن كـسى كه دانش دارد لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحى نيست . اين دانـش مـوجـب اين مى شود كه ضررش ‍ بر ملت و كشور زيادتر باشد از آنهائى كه دانش ندارند. همين دانش را يك شمشيرى مى كند در دست خودش و با آن شمشير دانش ‍ ممكن است كه ريشه يك كشور را از بين ببرد و قطع كند.
نوك تيز حمله اجانب هميشه متوجه دو قشر روحانى و دانشگاه بوده است
ايـنـكـه خارجى ها، كارشناش هاى اجانب ، آنهائى كه مى خواستند اين مملكت ها را غارت كنند عـنـايت زيادشان به دو جبهه بود، يكى جبهه روحانيون ، يكى جبهه دانشگاه ها، براى همين نـكـتـه بـود كـه ايـن دو جـبهه اگر چنانچه يك تربيت صحيح بشوند كه در پهلوى علم ، تربيت و عمل صحيح باشد، آنها اين معنا را فهميدند كه اگر اين دو جبهه به آنطورى كه بايد باشد، بشود، دست آنها از منافع كوتاه خواهد شد.
اگر يك دانشگاه صحيح ما داشته باشيم يا يك جبهه روحانى به تمام معنا روحانى داشته باشيم ، نخواهد اجازه داد به اجانب كه همه حيثيت يك مملكت را از بين ببرند، از اين جهت چون ايـن دو جـبـهـه را آنـها براى خودشان خطر مى دانستند، حمله شان به اين دو جبهه بود منتها فرم حمله شان فرق داشت . در زمان رضاخان كه من يادم است و اكثر شما يادتان نيست ، در آن زمـان با سرنيزه حمله مى كردند و لهذا حمله مى كردند مدارس را، افراد را مى گرفتند مـى بـردنـد، عـمـامـه هـا را بـر مى داشتند، لباس ها را مى كندند، مدرسه ها را مى بستند، مـسـاجـد را تـعطيل مى كردند، مجالس را تعطيل مى كردند، مجالس وعظ و روضه و اينها را بـكـلى از بـيـن بـردنـد، به خيال اينكه با اين فرم مى شود از بين برد. منتها در دانشگاه چون انعكاس
خـارجى اش را مى ترسيدند، به اين فرم وارد نمى شدند، به فرم ديگر وارد مى شدند كـه نـگـذارند دانشجويان رشد كنند، بعد فهميدند كه اين طرز نتيجه ندارد، فشار هر چه زيـادتـر بـاشـد، بـدتر خواهد شد، براى اينها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله بـه روحانيت را تغيير دادند و شروع كردند به تبليغات كردن كه مردم را از روحانيت جدا كـنـنـد چـون ايـن دو قـوه اسـلام ، قـوه روحـانـيـت و قـوه دانـشـگـاه مـى تـوانـسـت در مـقـابـل ايـنـهـا بـايـسـتد. آن ترتيبى كه با فشار بخواهند روحانيت را از بين ببرند، اين تـرتـيـب نـشد. تغيير دادند وضع را شروع كردند تبليغات به ضد روحانيت كه جدا كنند روحـانـيـت را از دانـشـگـاه و هـمـه را از مـردم . بين مردم ، هم دانشگاهى و هم روحانيون را مى خـواسـتـند !!! در بين مردم !!! يك طورى قلمداد كنند كه اينها ديانت صحيح ندارند، اينها هم دربـارى و انـگليسى و نمى دانم آمريكائى و اينها هستند، نقشه اين بود كه ملت جدا بشود از ايـن دو قـشـرى كـه از آنـهـا كـار مى آمد. بين خود اين ، اين دو تا هم جدائى انداختند، به طـورى كـه روحـانـيـون بـدبـيـن بـودنـد به دانشگاهى ها، دانشگاهى ها بدبين بودند به روحـانـيون و اين نقشه اى بود براى اينكه اين قشرهاى مؤ ثر را از هم جدا بكنند و همه را از مـلت جـدا بـكـنند تا نتوانند اينها كارى انجام بدهند و آنها بهره بردارى خودشان را از اين كشور بكنند.
در ايـن نـهـضـت ، يـكـى از بركات اين نهضت اين بود كه اين قشرها را به هم نزديك كرد، قـشـر دانـشـگاهى با قشر روحانى و طبقه جوان روحانى ، اينها با هم نزديك شدند، همكار شـدنـد و هـمـه بـا سـايـر طـبـقـات مردم نزديك شدند، همكار شدند و همه اينها در اين كلمه (رژيـم طـاغـوتـى نـبـايـد بـاشـد و بـايـد يـك جـمـهـورى عـدل اسـلامـى بـاشد)، همه با هم مشترك شدند. اين غرض همه بود و مقصود همه اين معنا بود. اين نزديك شدن اين قشرها به هم ، متحد شدن اين قشرهائى كه از هم جدا بودند، با تاءييد خداى تبارك و تعالى و با اينكه همه مقصدشان يك مقصد الهى بود، اين سد عظيم كـه هـمه امكان نمى دانستند، ممكن نمى دانستند كه اين سد شكسته بشود، اين سد را شكست ، حـالا كـه ايـن سد شكسته شد و آشفتگى ها ظاهر شده و دزدى هاى اينها فاش شده و بعد هم فـاش تر مى شود، حالا از براى اين ملت ، به نظر خود افراد نوعا يك آرامشى پيدا شده اسـت ، و يـك نـقـشـه ديـگـرى آنـهـا دارنـد پـيـاده مـى كـنـنـد، يـعـنـى آن نـقـشـه اى كـه قـبـل اسـلامى بود و اين قشرها رابه هم نزديك مى كرد و منسجم مى كرد و جوش مى داد به هم ، اينها فهميدند كه از اين جوش خوردن اين قوا به هم اين سد شكسته شده است ، حالا در صدد اين برآمده اند كه اينها را از هم جدا كنند. الان تمام اين اشخاصى كه براى اجنبى ها دارنـد كـار مـى كـنند آن اشخاصى كه سوءنيت ندارند لكن توجه به واقعيات ندارند همه آمده اند دارند گروه گروه مى شوند. زحمت تا حالا اين بود كه اين گروه هاى مختلف با هم بـاشـند تا اين كار را انجام بدهند و از حالا به بعد هم هر كارى بخواهد بشود، بايد با اجـتماع بشود. اينها آمدند حالا با نقشه هائى كه دارند، دارند گروه گروه درست مى كنند. ديـشـب بـود در روزنامه ديدم كه صد گروه ، تا حالا، يا صد و پنج گروه تا حالا اظهار وجود كرده اند. يعنى صد طايفه ايجاد اختلاف دارند مى كنند. نتيجه اين خواهد شد كه اگر چنانچه اين صد طايفه هر كدام توانستند يك عده زيادى دور خودشان جمع بكنند، نتيجه اين مى شود كه از آنطرف مرزها و از داخل و خارج ، بعد از اينكه ديدند اين قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز

next page

fehrest page

back page