الان شـمـا
مـلاحـظـه مى كنيد كه رسانه هاى گروهى تمام چيزهايى كه در ايران ، چيزهاى خوبى كه
در ايران هست ، اگر صحبت كنند به طور برق آسا ازش مى گذرند و تهمت مى زنند و سر آن
تهمت ايستادگى مى كنند. جنگ واقع مى شود، مى بينيد كه الان پيروزى هاى بـزرگ واقـع
شـده اسـت ، ايـن را هـمـچـو مـى بـرنـدش و هـمـيـن طـور كـنـارش مى گذارند. اول كه
اصل را ذكر نمى كنند، بعد هم اين ، اين را گفت ،
آن هم او را گفت و تا حالا تاءييدى ازش نشده . خبرگزارى هايشان مى آيند اين جا،
آنهايى كـه اغـراض دارنـد يك چيزى انبار مى كنند و مى فرستند آن جا و آنها هم مى
دانند كه اينها انبار كردند و فرستاده اند، معذلك مى گويند كه
(چيز است ، ايران چه شده ، چه شده ، چـه شـده ، دليـل مـا آن كسى است كه
مخالف با ايران هست ، آن مخالف با ايران اين طورى گـفـتـه ، درسـت اسـت لابـد. ايـن
بـراى ايـن اسـت كـه دنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه يـك چـيـزى از مـا پـيـدا كـنـنـد
و بـزرگـش كـنـنـد و مـا را در داخـل بـه هـم بـريـزند. عقل ما و ديانت ما و اسلام
و همه چيز اقتضا مى كند كه ما حالا وقتى بـنـا شـد كـه هـمـه بـا ما بدند. با هم
خوب بشويم ، طرفدار هم باشيم . ارتش طرفدار سـپـاه بـاشـد، سـپاه طرفدار ارتش باشد
و همه ارگان ها طرفدار هم باشند. اين نخواهد ارتش را از بين ببرد، آن نخواهد سپاه
را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آن نـخـواهد قوه قضايى را از بين
ببرد، همه بايد با هم باشند. اين يك تلكيف الهى شرعى اسـت بـه عـهـده مـا و بـه
عـهده همه ملت ، البته /در موقع / اگر خداى نخواسته يك وقت ما بـبـيـنـيـم كـه مـى
خـواهـد يك همچو چيزى واقع بشود، تكليف شرعى مان اين است كه با هر تـرتـيبى كه مى
شود جلويش را بگيريم ولو به افشا كردن ، ولو به اين كه يك نفرى را قربانى كنيم براى
يك ملت ، يك دسته اى را قربانى كنيم براى يك ملت .
آدم يـك وقـت از خـودش تـعريف مى كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس
رحمان است
مـن دارم بـه شـمـا آقـايـان عـرض مـى كـنـم هـمـه تـوجـه بـه ايـن داشـتـه
بـاشـيـد كـه دنبال اختلاف نرويد. فردا ممكن است كه انتخابات پيش بيايد، خوب ! در
موقع انتخابات البـته صحبت ها خواهد شد، دنبال اين نرويد كه به هواى نفسانى خودتان
براى خودتان درسـت كـنـيـد. مـى خـواهـد يـك قـضـيـه اى واقـع بـشـود در ايـران ،
دنـبال اين نباشيد كه به نفع من باشد، آن يكى بگويد به نفع من باشد، اين مبدا
اختلاف اسـت . انـبيا و اوليا و كسانى كه وارسته از دنيا هستند، اين معانى را
ندارند. شما هم اگر تبعيت از انبيا داريد، تبعيت از اميرالمؤ منين سلام الله عليه
داريد، بايد اين معنا را نداشته بـاشـيـد. اميرالمؤ منين سلام الله عليه تمام دنيا
پيشش هيچ بوده ، من گاهى فكر مى كردم كـه حـضـرت امـيـر و همين طور در بين انبيا هم
همين طور، در بين ائمه هم همين طور گاهى از خودشان تعريف مى كنند، اين چيه ؟ اين
مبداش همانى است كه خداى تبارك و تعالى به آدم گفت ، وادارش كرد به اين كه آن
اسمايى را كه خدا به او تعليم كرده است امر بهش كرد كه بايد بگويى . اگر اين امر را
نكرده بود آدم نمى گفت . اينها ماءمورند كه چون مقام ، مقام بزرگى است به مردم
معرفى كنند اين مقام را براى تبعيت مردم ، نه براى اين كه مى خـواهـنـد خودشان را
چه بكنند. حضرت امير كه در بسيارى از جاها از خودش تعريف مى كند كـه مـن اعـتـناى
به دنيا ندارم ، او ماءمور است اين را بگويد، بهش هم سخت است اين . /به / انبياى
ديگر هم كه از خودشان يك چيزى صحبت مى كردند براى اين كه اين راه هدايت بوده اسـت ،
نـه بـراى ايـن كـه بـراى خـودشـان بـوده ، راه هـدايـت بـه عـالم غـيـب بـوده .
مثل يك طبيبى كه هيچ قواى نفس
ندارد، لكن مى بيند كه اگر چنانچه طب خودش را نشان ندهد مردم به مرض مى افتند، به
يك مرضى مى افتند، اين مجبور مى شود در عين حالى كه نمى خواهد از خودش تعريف كند،
از طب خودش و اين كه من متخصص در اين امرم تعريف كند. دو جور تعريف داريم . يك وقت
اين است كه آدم تعريف مى كند مى خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است . يك وقت
اين است كـه آدم تـعـريـف مـى كند مى خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است . يك
وقت از خودش تعريف مى كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است .
حضرت امير كه مى فـرمـايد كه من ، قسم مى خورد به اين كه اگر همه دنيا و چه را به
من بدهند، من ظلم حتى به آن طور نمى كنم ، اين وادار شده است از طرف خداى تبارك و
تعالى به اين كه اين را بـگـويـد تا مقام معلوم بشود. مردم تبعيت كنند، مثل همان
طبيب مى ماند، نمى خواهد خودنمايى كند مثل امثال ماها كه اگر فرض كنيد يك شعرى بلد
هستيم مى خواهيم خودنمايى كنيم كه من آنم كه شعر گفتم ، اگر يك درسى خوانديم
خودنمايى كنيم كه من آنم كه درس خواندم ، او مـى خـواهـد هـدايـت كـند مردم را به
راهى كه غير از اين نمى شود و لهذا در عين حالى كه برايش مشكل است ، مى گويد. رسول
خدا صلى الله عليه و آله و سلم در عينى كه برايش مشكل بود كه حضرت امير را معرفى
كند و راه هدايت را به مردم بگويد، براى اين كه مى ديـد مـمـكـن اسـت يـك وقـت
اخـتـلاف بـشـود، معذلك خدا الزامش كرد كه بايد بگويى ، اگر نـگويى كارى نكردى .
اينها الزامى است . اين كه در لسان ائمه مى بينيد كه از خودشان تـعـريـف مـى كـنـند
گاهى ، اين يك الزامى است كه از طرف غيب /بر آن شده است / بر آنها شـده اسـت كـه
بـايـد اين كار را بكنيد مردم طبيب را بشناسند. مردم يك ظاهرى مى بينند كه ظـاهر
اين و آن يكى مثل هم است ، گاهى هم مى بينند كه خوب ! اين آدم هم مى كشد، اين مامور
اسـت كـه بـه آنـهـا بـفـهـمـانـد كـه ايـن آدمـكـشـى چـى اسـت و راه هـدايـت ايـن
اسـت ، مثل همان طبيب . اگر ما شمه اى از اين معنا پيدا بكنيم كه اگر هم معرفى مى
خواهيم خودمان را بـكـنـيـم مـا نـبـايد بكنيم البته ، ما همچو ماءموريتى نداريم ،
لكن اگر بخواهيم بكنيم بـراى ايـن بـاشـد كـه هـدايـت بـشـونـد مردم ، اگر ديديد
براى خود است بدانيد كه دست شيطان در كار است . اگر ديديد كه يك وقتى ما مخالفت مى
كنيم با رئيس جمهور، يا شما مـخالفت مى كنيد بدانيد كه براى خدا نيست ، دست ابليس
در كار است . و همين طور اگر از دولت ، اگـر مـا از دولتـى كـه الان دارد خـدمت مى
كند و خدمتش هم شايان است و مورد اعتماد اسـت ، مـا بـخـواهـيـم تكذيب بكنيم ،
بدانيد كه دست شيطان در كار است ، براى خدا نيست . اگـر بـخـواهيم از ارتش بدگويى
كنيم ، بدانيد دست شيطان در كار است ، از سپاه بكنيم بدانيد دست شيطان در كار است ،
دست الهى نيست . امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الا معدود ميزان را خود انسان
در باطنش غالبا مى فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد. اين آدمى كه در راءس يك
امرى واقع هست ، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگر اين امر دست آن يكى باشد،
بهتر از من است ، ببيند راضى هست واقعا بين خودش و خداى خودش كه او باشد و خودش
نباشد؟ اگر ديد راضى هست به اين امر، بداند كه يك چيزى از عالم غيب درش هـسـت و
اگـر راضـى نيست بداند كه عيب درش هست ، نفسانيت درش هست . البته ما نمى توانيم از
نـفـسانيت خودمان به طور مطلق جلوگيرى كنيم ، ما همچو قدرتى نداريم ، اما قدرت اين
را داريـم كـه جـلوى خـودمـان را بـگيريم اظهار نكنيم . قدرت نداريم اگر با يك كسى
واقعا مـخـالفـيـم ، مـخـالفـت را در قلبمان هم نداشته باشيم ، اما قدرت اين را
داريم كه در مقام عـمـل ، در مـقـام اظهار نكنيم اين كارها را. و ما امروز ملكف
شرعى هستيم ، تكليف الهى است كه اگـر در دلمـان /هـم از بـعـضـى مـان / بـعـضـى
مـان از بعضى مان خوشش نمى آيد در مقام عـمـل ، در مـقـام ذكـر، در مـقـام تـبـليـغ
بـر خـلاف نـفـس خـودش عـمـل بـكـنـد، ايـن يـك امـرى اسـت كـه قـدرت دارد انـسـان
، اگـر آن را قـدرت نـدارد، لكـن عـمـل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان
مؤ اخذه مى كند. مؤ اخذه نمى كند كه چرا در قـلب تو اين واقع نشد، حالا نقص انسان ،
اما اين مؤ اخذه اين طورى ندارد. اما مى توانستى در عـين حالى كه خوش نيستى با اين
، دوست ندارى ، اين را ذكر نكنى ، اين را قدرت دارى ، نـكـردى مـعـاقـبـى . و /مـا/
امروز قضيه شخصى نيست كه يك كسى معصيت خدا را مى كند و مـعـاقـب اسـت ايـن بـه
انـدازه شـخـصـيـت خـودش و بـه انـدازه حـال خـودش مـعـاقـب است . ما اگر امروز
مخالفت با هم بكنيم ، قضيه يك ملت در كار است ، قـضيه ملت هاى اسلامى در كار است ،
قضيه اسلام در كار است ، قضيه ارزش هاى الهى در كـار اسـت ، قـضيه ملت هاى اسلامى
در كار است ، اين جرمش غير آن جرمى است كه كسى تو خـانه اش نشسته ، يك معصيتى مى
كند، آن هم جرم است . اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مى كند
اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بـين خانه خودش فرض كنيد كه
در عائله خودش مى كند، آن هم جرم است . اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت
به خلق مى كند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بين خانه خودش
فرض كنيد كه در عائله خودش مى كند، آن هم جرم است . امـا ايـن جـرم از آن جـرم
خـيـلى بـالاتـر اسـت و ايـن يـك چـيـزى اسـت كـه مشكل است خداى تبارك و تعالى
انسان را ببخشد. امروز خيلى تكليف به عهده ماست ، تكليف هـاى شاق هم به عهده ماست .
امروز شماييد و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بين ملت هـا زيـاد هـسـت
/شـمـا/ بـه شـمـا توجه دارند. اما دولت ها معدودى هستند كه مخالف با شما
نـيـسـتـند، همه مخالفند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم ، اين يك
جرمى است كـه تـا ابـد به عهده ما خواهد ماند و براى ما يك جرم ابدى ثابت خواهد شد،
يك روسياهى ابدى پيش خداى تبارك و تعالى براى ما پيدا خواهد شد. حضرت امير سلام
الله عليه در بـسـيـارى از امـورى كـه بـرايش خيلى سخت بود، دندان روى جگر مى گذاشت
و موافقت مى كـرد بـراى مـصـالح كـلى ، براى مصالح اسلام . ما اگر تبعيت از او
داريم بايد اين طور بـاشـيـم ، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم ، يك مقدارى همين طور
باشيم . در هر صورت آنى كـه در يـك همچو موقعى براى ما بايد خيلى مورد نظر باشد،
اين كه الان دارند از اطراف دنـبـال ايـن مـى رونـد كـه مـا را از بـاطـن از بـيـن
بـبـرنـد، در داخـل مـا را خـرد كنند، نتوانستند در خارج بكنند، نقشه ها همه نقش بر
آب شد و از بين رفت لكـن حـالا الان ايـن نـقـشـه ، نـقـشـه مـهـمـى اسـت كـه مـى
خـواهـنـد در داخل ، هى چيزهايى مى گويند در كجا چى واقع شده ، معلوم شد چه شده است
، كى با كى دعـوا دارد، كـى بـا كـى چـه دارد و ايـنها تاءثير دارد اگر چنانچه توجه
نكند انسان به خداى تبارك و تعالى ، از خداى تبارك و تعالى در واقع نخواهد اين را
كه انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممكن است انسان در دام بيفتد. و ما بحمدالله
امروز همه با هم خوب هستيم ، انشاءالله و اميدوارم خداى تبارك و تعالى همه را
تاءييد
كـنـد و هـمـه شـما ديگرى را تاءييد كنيد، همه ملت دولت را تاءييد كند، دولت همه
ملت را تـاءيـيـد كـنـد و مـجـلس و هـمين طور همه با هم باشند تا انشاءالله خداى
تبارك و تعالى قدرت بدهد به همه و توجه كند به همه و اين ملت را از شر اشرار نجات
بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 1/1/66
پيام نوروزى
بسم الله الرحمن الرحيم
يـا مـقـلب القـلوب والابـصـار يـا مـدبـرالليـل و النـهـار يـا محول الحول
والاحوال حول حالنا الى احسن الحال .
نوروز امسال يك خصوصياتى دارد كه براى آن خصوصيات مبارك است و من به ملاحظه آن
خصوصيات به تمام مسلمين جهان و مظلومين جهان و ملت مجاهد و عزيز خودمان تبريك عرض
مـى كـنـم . بـعض از آن خصوصيات اين است كه بحمدالله ما سالى را تجديد مى كنيم كه
قـبـلش پـيـروزى هـاى چـشـمـگـيـرى بـود كـه هـمـه مـى دانـنـد و امـيـدوارم كه
خداوند در اين سـال نـو هـم آن پـيـروزى هـايـى كـه بـايـد عـنـايـت بـفـرمايد، به
ما عنايت بفرمايد. و از خـصـوصـيـاتـى كـه كـمـتـر اتـفـاق مـى افـتـد، ايـن اسـت
كـه امـسـال ، ايـن سـال نـو بـيـن دو عـيـد بـزرگ واقـع شـده اسـت بـين سيزدهم و
مبعث . مبعث كه مـال بـعـثت ولى الله اعظم ، ولى الله مطلق بالاصاله است و مولود كه
باز عيد ولى الله بـالتبع است و اين دو بزرگوار در عوالم غيب با هم بودند، متحد
بودند و شهادت در اين عالم يكى مظهر آن غيب مطلق است در بعثت و يكى مظهر آن غيب
مطلق است در امامت . امامت و بعثت دو امـر هـسـتـند كه اينها به ظهور آن معنويت
بزرگ عام است و آن ولايت است و به اين لحاظ اين عيد، اين روز بزرگ به واسطه محفوف
بودنش به اين دو عيد بزرگ ، اين عيد ملى هم مـبـارك است . و دنبال اين مطلب اين
معنا را بايد عرض كنم كه ما واقع شديم در بين اين دو عـيـد كه يكى عيد ولادت حضرت
امير و يكى عيد بعثت كه بزرگترين اعياد اسلامى است . و اين دو بزرگوار همان طورى كه
در عالم غيب و غيب غيب با هم بودند و متحد بودند، در عالم هم كه آمدند، در اين دنيا
هم كه آمدند اينها اخوت داشتند، برادرى داشتند و يك بودند و اين بـراى ما بايد عبرت
باشد كه مايى كه الان در اين عيد، در اين روز نوروز واقع شديم ، بـين دو عيدى واقع
شديم كه صاحبان آن دو عيد در همه نشئات با هم بودند و در اين نشئه هـم بـرادر
بـودنـد. مـا بـايد از اين عبرت بگيريم كه ما هم برادرى خودمان را حفظ كنيم .
تـمـام كـسـانـى كـه در اين كشور متصدى امور هستند، بايد برادرى خودشان را حفظ كنند
و اخـوتـى كـه بـين آن دو بزرگوار بوده است ما تبعيت كنيم از آنها و اخوت داشته
باشيم ، هـمـان طـورى كـه آنـهـا در تـمـام ايـام عـمرشان در اين عالم در تمام
اوقات با هم بودند و پـشـتـيـبـان هـم بـودنـد و يـكـى بـه تـبـعـيـت آن ديـگـرى
هـمـه امـور را محول به او كرد و همه امور را به تبعيت او بجا آورد و با
او بـود و برادر او بود در همه امور، كسانى هم كه در اين كشور هستند، از هر قشر و
از هر طايفه خصوصا متصديان امور، اينها تبعيت كنند از اين بزرگوار در اين كه اخوت
خودشان را حـفـظ كـنـنـد، بـرادر بـاشـند خصوصا در اين مقطع از زمانى كه اگر چنانچه
يك خللى واقـع بـشـود در برادرى اين آقايان ، خلل به اسلام واقع مى شود و لهذا
مساءله ، مساءله مـهـمـى اسـت و مـا در يك مقطع بزرگ و عظيمى واقع شديم و اگر
چنانچه اخوت خودمان را حـفظ كنيم و همين طور ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلحه
از عشايرى و غيره ، اينها هم اخوت خودشان را حفظ كنند، تبعيت كرديم از مولاهاى
خودمان و به سعادت انشاءالله مى رسيم .
و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته هواهاى نفسانى در كار بيايد و انسان تبعيت از
هواى خـودش بـكـند و بخواهد در مقابل هم جبهه گيرى بكند، خداى نخواسته اگر يك همچو
امرى واقـع بـشود، بدانيد كه ما مخذول دنيا و آخرت خواهيم بود. و لهذا در اين عيد،
در اين مقطع از زمـان ، در ايـن چـيـزى كـه بـراى مـا الان پـيـش آمـده اسـت و آن
روزى كـه روز نـو اسـت ، سـال نـو است و محفوف به دو عيد بزرگ است ، ما بايد از
آنها تبعيت كنيم و اخوت خودمان را در هـمـه جـا حـفـظ كـنيم و من از خداى تبارك و
تعالى خواستارم كه اين اخوت را بين همه ارگـان ها، بين مجلسى ها و بين دولت ، قوه
قضايى و ساير مردم ، بين همه قشرهاى ملت حـفـظ كـنـد و مـا آن تـبـعـيـت را از
مـوالى خودمان بكنيم كه انشاءالله با سعادت از اين دنيا برويم . و مهم قضيه هواى
نفس است ، در همه امور آن چيزى كه انسان را به دام مى اندازد، هـواى نـفـس انـسـان
است و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه موفق كند اين مسلمين را، مـوفـق كـنـد
ايـن سـردمداران مسلمين را به اين كه توجه بكنند به اين كه كارهايى كه مى كـنـنـد
از روى هـواى نـفـس نـبـاشـد و خصوصا در اين ملت ما كه بحمدالله تاكنون به اين وضـع
رسـيـده انـد و ايـن پـيـروزى هـا را پـيـدا كـردنـد و البـتـه شـهـيـد دادنـد،
البـتـه مـعـلول دادنـد، مـفـقـود دادنـد و جـوان هـاى خـودشـان را از دسـت دادنـد
لكـن در عـيـن حـال بـا هـم بـودنـد و پـشـتيبان هم بودند، از اين به بعد هم
پشتيبان هم باشند و برادر بـاشـنـد با هم . و من اميدوارم اين روز نو به همه مبارك
باشد، به همه قشرهاى ملت ، به هـر طـايـفه اى از طوايف ملت و اميدوارم كه كسانى كه
تاكنون با اين جمهورى اسلامى ، از كسانى كه مال خود ايران بودند و با جمهورى اسلامى
به توهماتى مخالفت مى كردند، از ايـن بـه بـعد از مخالفتشان دست بردارند و آن طورى
كه رضاى خداست بجا بياورند. رضـاى خـدا امـروز ايـن اسـت كه اسلام پرتوش در همه جا
باشد و اين تابع اين است كه شما در داخل ، همه ، همه قشرها، كسانى كه به خيالاتى
مخالفت مى كنند يا مخالفت كردند و كـسـانـى كـه در خـارج هستند و به خيالاتى مخالفت
مى كنند، اينها بيدار بشوند، هشيار بـشـونـد و هـواهـاى نـفـسانى را از دست بدهند،
دست بردارند از هواهاى نفسانى . و خداوند انشاءالله همه قشرها را سعيد كند و موفق
كند به اين خدمت به اسلام و به خدمت به ملت و مسلمين .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 8/1/66
ديـــدار بـــا وزيــر بـهـداشـت و درمـان و آمـوزش
پـزشكى و مسؤ ولين پزشكى كشور
درسالروز بعثت رسول اكرم (ص )
بـا بـعـثـت پـيـامـبـر اكـرم انـقـلابـاتـى حـاصـل شـد كـه قبل از او نبوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
ايـن عـيـد سـعـيـد را كه بايد گفت بزرگترين اعياد اسلامى است ، من به همه مسلمين
جهان و مـسـتـضـعـفـيـن جـهان تبريك عرض مى كنم . قضيه بعثت ، مساءله اى نيست كه ما
بتوانيم در اطـراف او صـحـبـتـى بـكـنـيـم . مـا هـمين قدر مى دانيم كه با بعثت
پيغمبر اكرم انقلاباتى حـاصـل شـد و چـيـزهـايـى در دنـيـا حـاصـل شـد /بـه تـدريـج
/ كـه قـبـل از او نـبـوده اسـت . آن مـعـارفـى كـه بـه بـركـت بـعـثـت رسـول اكرم
در عالم پخش شد كسانى كه مطلعند كه اين معارف چى است و تا آن اندازه اى كـه مـاهـا
مـى تـوانـيـم ادارك بكنيم !!! مى بينيم كه از حد بشريت خارج است ، اعجازى است فـوق
ادراك بـشـريـت ، از يك انسانى كه در جاهليت متولد شده است ، در جاهليت بزرگ شده
اسـت و يـك آدمـى بـوده اسـت كـه در يـك مـحـيـطـى پـرورش يـافـتـه اسـت كـه اسمى
از اين مـسـائل اصـلا نـبـوده در آن وقـت . مـحـيـط آن جـا اصـلا راجـع بـه مـسـائل
دنـيـا و بـه مـسـائل عـرفـان و فـلسـفـه و سـايـر مسائل اصلا آشنايى نداشتند و در
تمام عمرش حضرت آن جا بوده ، يك سفر مختصرى كرده اسـت كـه چـنـد وقـتـى ، يـك چـنـد
روزى ، سـفـر كرده و برگشته . آن وقت ، وقتى كه بعثت حـاصـل شـد، انـسان مى بيند كه
يك مطالبى پيش آورده است كه از حد بشريت خارج است . اين اعجازى است كه براى اهل نظر
دليل بر نبوت پيغمبر است والا ايشان به خودش نمى تـوانـسـت ايـن كـار را بـكـنـد،
نـه تـحـصـيـلاتـى داشـت ، حـتـى نـوشتن را هم نمى دانست ، مـسـائل ، يك مسائل
بزرگى است كه ما نمى توانيم در اطرافش صحبت كنيم و كشف هم نشده اسـت ، بـراى خـود
ايـشـان اسـت و كـسـانـى كـه خـاص الخـالص ايـشـان هـسـتـنـد. مـسـائل اجـتـمـاعـى
در اسـلام مـى دانـيـد كـه هـسـت ، هـمـه جـور مسائل هست و به درجه اعلا هست كه از
عهده يك نفر آدمى كه در آن محيط زندگى كرده است ، و يـا در هـر مـحـيـطـى يـك نـفـر
آدم بـتـوانـد ايـن طـور در دنيا همه چيز را بيابد كه مطابق عـقل حالا باشد و آينده
، اين يك امر اعجاز است ، غير از اعجاز چيز ديگر نمى تواند باشد. فـسـاد در آن وقـت
بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود ما هم بايد از قضيه بعثت و آن بـركـات
بـعـثـت كـه حـاصـل شـده اسـت ، بـا ايـن كـه آنـى كـه پـيـغـمـبـر مـى خـواسـت
حـاصـل نـشده است حالا و بعدها هم نخواهد حاصل شد، آن مسائلى كه اوخواست كه مى
خواهد، مردم
چـه بـشـوند، نه در زمان خودشان شد و نه بعد شد، و گرچه بعضى آخوندهاى دربارى مـى
گـويـنـد كـه فـلانـى گـفـتـه است كه پيغمبر نتوانست بله ! من عرض مى كنم پيغمبر
نـتـوانست ، اگر توانسته بود تو آخوند دربارى ! حالا نبودى . همه مى دانيم كه در
زمان پـيـغـمـبـر وضـع جورى بود كه پيغمبر حتى احكامى كه مى خواست بگويد، تقيه مى
كرد حضرت ، مسائلى كه مى خواست بگويد حضرت ملاحظه مى كرد و موفق نشد پيغمبر به آن
چـيـزى كـه مـى خـواسـت ، آن چـيـزى كـه دلخواهش بود /بعثت / بعث كرد، همه چيز گفت
، در رسـانـدن مـطـلب هـيـچ قـصـورى نـبـود، امـا در فـهـمـانـدن مـردم ، آشـنـا
كـردن مـردم بـه مسائل يك مساءله اى نبود كه از عهده كسى برآيد. (و لهذا مى بينيد
فساد در آن وقت بود و حـالا هـم هـسـت و تـا آخـر هم خواهد بود. بله ، در زمان حضرت
صاحب سلام الله عليه حكومت واحد مى شود، قدرت حكومت ... عدالت يك عدالت اجتماعى در
همه عالم مى آيد اما نه اين كه انـسـان هـا بـشـونـد يـك انـسان ديگر، انسان ها
همان ها هستند كه يك دسته شان خوبند، يك دسـتـه شان بد، منتها آنهايى كه بد هستند
ديگر نمى توانند كه كارهاى خلاف بكنند) در هر صورت مساءله بعثت مساءله اى نيست كه
ما حالا بتوانيم در اطرافش صحبت كنيم .
مجاهده در راه خدا مراتب دارد، يكى از مراتبش اين است كه انسان براى خدا مداوا
كند
مـن بـايـد از شـما آقايانى كه حاضر هستيد و كسانى كه غير حاضر هستند، از تمام
اقشار ملت تشكر كنم كه يك ملت نمونه هستيد و اميد است كه اين ملت نمونه اسباب اين
بشود كه انـقـلابـاتـى در ايـران ، در دنـيـا پيدا بشود زيادتر از آنى كه الان هست
. از پزشكان من بـايـد تـشـكـر كنم و عرض كنم بهشان كه خداى تبارك و تعالى مجاهدين
در راه خودش را بـرايـشـان مـقام بزرگ قائل است و مجاهد در راه خدا مراتب دارد. يكى
از مراتبش هم اين است كـه بـراى خـدا انسان مداوا كند كسانى كه مبتلا هستند، خصوصا
در اين زمان و در اين وقتى كه ما واقع هستيم كه انصافا كارهاى شما يك مجاهده در راه
خداست منتها بايد توجه كنيد و مـجـاهده لله باشد، براى او باشد. وقتى براى او باشد،
هميشگى مى شود. چيزهايى كه براى خداست ، اينها دايم است هميشگى است . چيزهايى كه
براى طبيعت و ماده است ، خود ماده و طـبيعت از بين مى رود، آنهايى كه براى اوست
آنها هم از بين مى روند. شما پزشكان كه الان بـايـد گـفـت يـكـى از مجاهدين در راه
خدا هستيد، توجه بكنيد كه اغراضتان يك اغراض مـادى نـبـاشد، اغراض الهى باشد. اغراض
الهى داشتيد، مادى هم دنبالش هست ، اما اين مادى ديـگـر الهـى شده است كه دنبالش
هست . اغراض مادى شديد، هر چه هم بگوييد براى خدا، درسـت نـخـواهـد شد. عمده اين
است كه اغراض را همه قشرهاى ملت دولت ، مجلس همه غرض هـاشـان را غـرض الهـى كنند تا
همه مسائل مسائل الهى بشود، آن وقت ما راه يافتيم به يك گوشه اى از آن چيزى كه
انبيا مى خواستند.
شما هم خودتان را عوض كنيد و با مردم راه برويد
شـمـا مـى بـينيد كه ما الان مبتلا هستيم به چه چيزهايى در دنيا، بايد من و شما ترك
تعجب كـنـيـم از ايـن كـه تحول در همه چيز واقع شده الا در قصرهاى اين قدرتمندان ،
دنيا عوض شـده اسـت ايـنـهـا بـاز خـيـال مـى كـنـنـد كـه دنـيـاى صـد سـال ، صـد و
پـنـجـاه سـال پيش است . اينها باز نفهميده اند يا خودشان را به نفهمى مى زنـنـد كه
همه عالم عوض شده است ، آفريقا عوض شده است ، اروپا عوض شده است و همه آسـيـا عـوض
شده است ، همه عوض شدند، همه عوض شدند الا اين سردمداران كه يا عوض نـشـده انـد يـا
خـودشـان را مـى زنـنـد بـه ايـن كـه مـا عـوض نـشـده ايـم . و ايـنـهـا خـيـال مى
كنند كه مثلا ايران باز مثل زمان قاجار و زمان پهلوى است كه اگر يك سفيرى از آنها
بخواهد يك كارى را بكند، اينها جراءت نكنند مقابلش حرف بزنند، اگر يك قضيه اى
بـخواهد واقع بشود، به مجرد اين كه سفير فلان جا آمد گفت نه ، تمام بشود. اينها نمى
فـهـمند كه مساءله اين طور نيست و دنيا حالا اين نيست ؟ دنيا حالا اين نيست كه شما
هر چه آن جـا نـشـسـتـيـد و گـفـتـيد، اين عمل بشود. شما غايت امر بتوانيد كلاه
خودتان را نگه داريد، دنـبـال ايـن نباشيد كه كلاه مردم را برداريد. اگر نفهميديد
تا حالا كه دنيا چه خبر است ، بـايـد گـفـت كـه شـمـا در راءس نـفـهـم هـا واقـع
هـسـتـيـد. و اگـر مـى فـهـمـيـد و خـيـال مـى كـنـيـد مـردم ديـگـر نـمـى
فـهـمـنـد، ايـن هـم بـاز يـك اشتباه بزرگ است كه شما خـيـال مـى كـنـيـد مـردم
حـالا، مـردم زمـان صـد سـال پـيـش از ايـنـنـد، مـردم زمـان پـنـجـاه سـال پـيـش
از ايـنـنـد، نـه ، ايـن طـور نـيـسـت ، تـغـيـيـر كـرده اسـت ، تـحـول حـاصـل شـده
اسـت ، دنـيـا بـه هـم خورده است ، انقلاب پيدا شده است در دنيا و شما سـرتان را
زير برف كرده ايد و همان حرف هاى سابق را مى زنيد. اگر در خليج فارس چـه بـشـود،
تـنـگـه هـرمـز چـه بـاشـد، مـا چـه مـى كـنـيـم ! شـمـا خـيـال مى كنيد كه حالا هم
مثل سابق است كه در خليج فارس و در همه جا يك كلمه مى گفتيد تـمـام مى شد قضيه .
حالا نيست مساءله اين طور، بفرماييد در خليج ببينيد چه خبر است . و لهـذا يـك روز
مـى گـويند كه ما چه مى كنيم ، يك روز بر مى گردند، يك روز مى گويند نـگفتيم اين
طور. در كاخ سفيد مسائل يك مسائلى است كه يكى شان مى گويد كه ما دخالت نـظـامـى مـى
كـنيم ، يكى شان مى گويد ابدا همچو چيزى نبوده . اصلا سر درگمند، نمى فهمند چه مى
كنند وباز هم نشناخته اند مردم را، نشناخته اند دنيا را، دنيا عوض شده است ، شـمـا
هـم بـايـد خـودتـان را عـوض كـنـيـد، افـكـارتـان را عـوض كـنـيـد. نـمـى شـود
حـالا مـثـل سـابـق بـا ديـكـتـاتـورى يـا به تبليغ به هم زد اوضاع را، يك كلمه شما
بگوييد، خـيـال مـى كـنـنـد هـمـه بايد بگويند چشم ، نمى گويند ديگر، مردم نيستند
اين طور حالا و بـايـد شـمـا هـم خـودتـان را عـوض كـنـيـد و بـا مـردم راه
بـرويـد، خـيـال نـكنيد كه همه مردم بايد دست بسته در مقابل شما هيچ حرفى نزنند،
امروز ايران ما ايـن طـور اسـت كه اگر چنانچه فرض كنيد كه يك رئيس جمهور آمريكا
بيايد اين جا، مردم عـادى ايـن جـا حـاضـر بـرايـشـان نـيـسـتـنـد بـرونـد
تـمـاشـايـش كـنـند، اين طور نيست كه خـيـال كـنـيـد كـه اگـر يـك كسى بيايد، اين
جا چه خواهد شد، چه مى شود اگر چه بشود. نخير، اين مساءله اين نيست ، مردم عوض شده
اند، يك جور ديگرى شده اند، اعتنايى به اين مسائل ندارند. نه ما، افريقايى ها هم
ندارند، ساير جاها هم ندارند، فقط شماها هستيد! كه چـنـد نـفـرى كـه يـك مـسـائلى
دسـتـتـان اسـت و يـك قـدرت هـايـى دسـتـتـان اسـت و خيال مى كنيد كه اعمال نمى
خواهيد بكنيد،
مـى خـواهـيـد بگوييد كه ما اعمال مى كنيم و با همين كار تمام بشود، با اين كار
تمام نمى شـود، اعـمـال هـم بـكـنـيـد نـمـى شود. شوروى فهميد كه در افغانستان ، با
اين كه كشور افغانستان آنهايى كه سر كار هستند با شوروى هستند و كمونيست در آن جا
هست ، معذلك اين عـده اى كـه مـسـلمـان هـسـتـنـد در آن جـا و اهـل اسـلام
هـسـتـنـد هـمـچـو مـجال را بر شوروى تنگ كرده اند كه الان نمى داند چه جورى از اين
غائله بيرون برود. مـثـل ايران كه دولتش و ملتش و همه با هم هستند، فقط يك چند نفر
انگشت شمارند كه تبع امـريـكـا هـستند، نمى فهمند كه خودشان چه مى گويند، يك چند
نفر معدودى هستند كه اينها بـرخـلاف هـسـتـنـد و مـن عـقـيـده ام هـسـت كـه
ايـنـهـا هـم بـيـايـنـد و بـا مـردم بـشـونـد و خـيـال نـكـنـند كه حالا سابق است
و امريكا هر كارى دلش بخواهد بكند كه شما بترسيد از امريكا.
مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد تـوفـيـق بـدهـد بـه مـلت هـاى مـظـلوم دنـيـا كـه در
مـقـابـل ظـلم هـا بـايـسـتـد و نـتـرسـنـد، گـمـان نـكـنـنـد كـه ايـنـهـا هـر چـه
گـفـتـنـد عـمـل مـى كنند، اينها نه ، اينها مى خواهند كه با همان تبليغات كار را
انجام بدهند و از اين تـبـليـغـات هـيـچ وقـت نـتـرسـيـد و كـشـور ايـران كـه نـمـى
تـرسـد، بـبـيـنـيد كه ايستاده مـقابل و افغانستان كه ريختند درش و آن طور فساد را
درست كردند اين طور ايستاده است و آنـهـا را مـسـتـاصل كرده و در لبنان بالاتر از
آنها مى بينيد كه چه كرده اند و دنيا عوض شـده اسـت و /شـما/ مسلمين توجه كنند و
مظلومين توجه كنند كه /اين / بايد خودشان را حفظ كـنـنـد و در مـقابل ابرقدرت ها
بايستند و اميدوارم خداوند همه را توفيق بدهد و به بركت ايـن عـيـد سـعـيـد
انـشـاءالله خـداونـد پـيـروز كـنـد شـمـا را، مـمـلكـت مـا را هـمـان طورى كه
مستقل است به استقلال بيشتر برساند.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 25/1/66
ديـــدار بـــا خـــانـــواده هـاى شـهـدا، مـفـقـوديـن
و اسـرا، بـازمـاندگان شهداى لبنان ،
سـرپـرسـتبـنـيـاد شـهـيـد، وزيـر و مسؤ ولين وزارت كشور به مناسبت نيمه شعبان
ماه رمضان ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد بر همه مسلمين جهان و مستضعفان مبارك باد. ما در ماه شعبان هستيم و چند
روز ديگر در ماه رمضان واقع مى شويم . ماه رمضان ، ماه نبوت است و ماه شعبان ، ماه
امامت . ماه رمضان ، ليـله القـدر دارد و مـاه شـعـبـان ، شـب نـيـمـه شعبان دارد
كه تالى ليله القدر است . ماه رمضان مبارك است براى اين كه ليله القدر دارد و ماه
شعبان مبارك است براى اين كه نيمه شـعـبـان دارد. مـاه رمـضـان مـبـارك اسـت بـراى
ايـن كـه نـزول وحـى بـر او شـده اسـت يـا بـه عـبـارت ديـگـر مـعـنـويـت رسـول
خـدا وحـى را نـازل كـرده اسـت و مـاه شـعـبـان مـعـظم است براى اين كه ماه ادامه
همان معنويات ماه رمضان است . اين ماه مبارك رمضان جلوه ليله القدر است كه تمام
حقايق و معانى در او جـمـع اسـت و مـاه شـعـبان ، ماه امامان است كه ادامه همان است
. در ماه مبارك رمضان ، مقام رسـول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به ولايت كلى
الهى بالاصاله تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان كه ماه امامان
است ، به بركت ولايت مطلقه به تبع رسول الله همان معانى را ادامه مى دهد. پس ماه
رمضان ماهى است كه تمام پرده ها را دريده اسـت و وارد شـده اسـت جبرئيل امين بر
رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكـرم جـبرئيل امين را در دنيا، و
ماه شعبان ، ماه ولايت است و همه اين معانى را ادامه مى دهد. ماه رمـضـان مـبـارك
اسـت كـه قـرآن بـر او وارد شده است و ماه شعبان مبارك است كه ادعيه ائمه عـليـهـم
السـلام در او وارد شـده اسـت . مـاه مبارك رمضان كه قرآن را وارد كرده است ، قرآن
مـشـتـمـل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است
، ادامه همان حقيقت است و همان معانى در تمام دوره ها.
آن چـيزى كه در قرآن به طور اسرار هست ، در ادعيه ائمه ما به طور اسرار هست . در
دعاى شعبانيه مى خوانيم كه مى فرمايد، عرض مى كند به خدا:
(واجعلنى ممن ناديه فاجابك و لا حـظـتـه فـصـعق لجلا لسك فناجيته سرا و
عمل لك جهرا). مساءله صعق را مى آورد در
مـيـان ، هـمان معنايى كه در قرآن كريم راجع به حضرت موسى مى گويد:
(فلما تجلى ربـه للجـبـل ) و
مـوسـى در صعق واقع شد. اين ماه صعق است و اين هم ماهى است كه همان صعق را مى
خواهد. اين ماه تجلى الهى است بر پيغمبر اكرم
و ايـن ماه تجلى الهى به تبع پيغمبر اكرم بر امامان است . حضرت مهدى سلام الله عليه
ابـعـاد مـخـتلفه دارد كه آنچه كه براى بشر واقع شده است ، بعض ابعاد اوست ، چنانچه
آنـچـه از قـرآن و پيغمبر اكرم براى بشر معلوم شده است ، بعض ابعاد آن معنويات است
. معنوياتى در قرآن هست كه براى هيچ كس جز پيغمبر اكرم و كسانى كه شاگرد او هستند و
از او اسـتـفـاده كـردنـد، كـشـف نـشده است و بر ادعيه ما مسائلى هست كه همان طور
است . همان طورى كه رسول اكرم به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات است ، حضرت مهدى
همان طور حـاكـم بـر جـمـيع موجودات است . آن خاتم رسل است و اين خاتم ولايت ، آن
خاتم ولايت كلى بـالاصـاله اسـت و ايـن خاتم ولايت كلى به تبعيت است . پس اين دو
ماه ، ماه هايى هستند كه بايد ما راجع به آنها احترام قائل بشويم و ادعيه اى كه بر
اين ماه مبارك ، ماه معظم شعبان وارد شـده است و پس از آن در ماه مبارك رمضان وارد
شده است بخوانيم و درش تدبر كنيم . مفسرانى كه اهل اين معانى هستند، ادعيه ائمه را
تفسير كنند، مناجات شعبانيه از مناجات هايى اسـت كـه كـم نـظـيـر است ، مثل دعاى
ابوحمزه كه از حضرت سجاد وارد شده است ، آن هم كم نـظـيـر اسـت و اين هم كم نظير
است . دعاى كميل در شعبان وارد شده است و يكى از چيزهايى اسـت كـه ادعـيـه هـايـى
اسـت كـه در پـانـزده شـعـبان ، شب پانزده شعبان خوانده مى شود، مـشـتـمـل بر
اسرارى است كه دست ما از آن كوتاه است . از ائمه هدى ادعيه اى وارد شده است كـه
مـضـامـيـن آنـهـا را بـايـد تـاءمـل كـرد و آنـهـايـى كـه اهـل نـظـر هستند، اهل
معرفت هستند در آنها شرح كنند، آنها را به مردم ارائه بدهند، اگر چه هيچ كس نمى
تواند آن چيزى كه به حسب واقع هست شرح كند.
ماه رمضان را مهلت ندهيم به اين جنايتكار كه مجهز بشود
مـا از ايـن مـسـاءله بـايـد بـگـذريـم و هـمـان اكـتـفـا كـنـيـم بـه ايـن كه ما
تابع هستيم و ما قائل به اين هستيم كه نور نبوت و نور امامت از صدر خلقت بوده است و
تا آخر خواهد بود. در مـاه مـبارك جنگ بدر واقع شده است . اينهايى كه در هر بهانه
اى مى خواهند مهلت براى صـدام بـگـيـرنـد، اخيرا هم باز متشبث شدند به اين كه در
ماه مبارك آتش بس باشد، مهلت بـدهـيـد به اين جنايتكار كه در ماه مبارك تجهيز كند
خودش را و بعد از ماه مبارك بدتر از اول حـمـله كند! يك جنايتكارى كه از هيچ امرى
از امور نمى گذرد و به هيچ قشرى از اقشار رحـم نـمـى كـند و به اهل كشور خودش هم
رحم نمى كند و آنها را در تحت فشارها و كشتارها قـرار مـى دهـد و دايـمـا درصـدد
فـرصـت اسـت بـراى ايـن كـه خـودش را تـحـميل كند بر همه منطقه . آنهايى كه تبع
امريكا هستند، آنها دعوت مى كنند ما را بر اين كـه در مـاه مـبـارك رمـضـان آتـش
بـس . در سـال قـبـل بـود يـا سال جلويى بود كه دست اندركارهاى عراق مى گفتند كه
ماه حرام است ، /در/ جنگ حرام است . اينها باز اين مطلب هم نفهميدند كه ماه رجب ماه
حرام است نه ماه رمضان ، ماه رمضان ماه جنگ اسـت . مـلت مـا بـايـد متوجه باشند به
دسيسه هاى قدرت هاى بزرگ كه در هر فرصتى دسـيـسـه اى ايـجـاد مـى كـنـنـد و مـا
بـايـد هـشـيـار بـاشـيـم و گـول ايـنها را نخوريم و ماه رمضان را مهلت ندهيم به
اين جنايتكار كه مجهز بشود و باز به شرارت خودش ادامه بدهد. اين شخص الان در لب
گـودال اسـت ، لب گـودال جـهنم است و شما جوان ها و شما مردم بايد اين را ثابت كنيد
در جـهـنـم ، الان هم جهنم محيط بر اوست ، الان هم اين زندگى اى كه او مى كند زندگى
جهنمى اسـت و آن اخـلاقـى كـه دارد اخـلاق جـهـنميان است . برماست كه به هيچ يك از
اين بوق هاى تـبـليـغـاتـى و آنهايى كه تبع آنها هستند يا از زبان امريكا صحبت مى
كنند يا اشتباه مى كـنـنـد در امـور راجـع به اين كه جنگ را بايد پايان داد، هيچ
گوش ندهيد، جنگ پايان ممكن نيست بپذيرد الا به رفتن اين حزب فاسد انشاءالله .
و مـرگ بـر هـمه ظالم هاى دنيا، مرگ بر آنهايى كه دارند مردم را و ملت ها را مى
چاپند و با تبليغات خودشان ، خودشان را يك ملت يا يك دولت صلح طلب حساب مى كنند.
اينها در حـال مـرگ هستند. آنى كه باقى است خداى تبارك و تعالى است ، آن كه هست و
هميشه هست ، اوسـت و آن كـه اهـل سـعـادت اسـت ، آنـى است كه تقوا داشته باشد،
تبعيت داشته باشد از اسـلام و تـبـعـيـت از اسـلام اگـر مـا داريم ، بايد هم دشمنان
اسلام را سركوب كنيم تا آن اندازه اى كه مى توانيم و هم بايد بين دوستان خودمان
محبت ايجاد كنيم .
وحدت را حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند
آقـاى مـحـتـشمى سلمه الله گفتند كه استاندارها در اين جا هستند يا جمعى از اشخاصى
كه مسؤ ولين هستند. آقايان بايد، آقايان استاندارها بايد توجه كنند كه وحدت خودشان
را و وحـدت خـودشـان بـا مـلت را حفظ كنند كه ما هر چه داريم ، به بركت خدا و عنايت
او از اين ملت داريم . آن كه شما را به اين مسند نشانده است ، اگر مسند داشته باشيد
ملت است ، آن كـه دسـت ظـلم را از شما كوتاه كرده است و عدالت را مى خواهد اجرا كند
همين ملت است ، همين جـوان هـايـى هـسـتـند كه الان در راه اسلام فداكارى مى كنند.
بايد وحدت داشته باشيد تا حـفـظ بـشويد، دسيسه ها براى ايجاد اختلاف است و شما توجه
داشته باشيد كه يك كلمه اخـتـلاف آميز از گناهان بزرگى است كه مشكل است خداى تبارك
و تعالى بيامرزد، چه اين كلمه صادر بشود از دشمن هاى ما، چه اين كلمه صادر بشود از
دوستان ما، چه از اشخاصى كـه ادعـاى قداست مى كنند و چه از اشخاصى كه اين ادعا را
ندارند. يك كلمه اختلاف انگيز در يك همچو موقعى كه اسلام در معرض خطر كفر است ، اين
از گناهانى است كه نمى شود بـه ايـن زودى ازش گـذشـت . شما فردا وارد مى شويد بر
خداى تبارك و تعالى و آن جا جواب بايد بدهيد. آنهايى كه ما را دعوت مى كنند به صلح
و سازش ، در محضر خدا هستند و جـواب بـايـد بدهند. آنهايى كه ما را دعوت مى كنند به
آتش بس ، در محضر خدا هستند و جواب بايد بدهند. توجه كنيد به همه امور و وحدت را
حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند و شما را به سعادت برساند. و
من اميدوارم كه اين ملت شريف سعادت دوچـنـدان پـيـدا كـنـد و اين رزمندگان معظم از
هر صنفى كه هستند و از هر قشرى كه هستند، اينها مؤ يد باشند به تاءييدات الهى . و
ملت ايران توجه بكند كه امروز روزى است كه بايد مجهز بشود تا اين جرثومه فساد را از
بن در آورد. خداوند انشاءالله شما را توفيق بدهد و دشمنان شما را هدايت كند و اگر
نشده اند، جزا بدهد.
تاريخ : 8/2/66
مـوافـقـت بـا پـيـشـنـهـاد رئيـس شـورايـعـالى مـبنى بر
ترفيع ده تن از افسران ارتش
جمهورىاسلامى ايران
موافقت مى شود.
اميد است انشاءالله تعالى با وحدت كلمه بين همه قواى رزمنده ، مقاصد عاليه اسلام
تحقق پيدا كند.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 8/3/66
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع مـسـؤ ولان كـشـورى
و لشـكـرى بـه مـنـاسـبت عيد سعيد
فطر
ضيافت خدا در اين نشاه چشم پوشى از شهوات است
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله اميدوارم كه اين عيد سعيد به همه مسلمين و همه مظلومان جهان خصوصا ملت
شريف ايـران مـبارك باشد. من فكر مى كردم كه اين ضيافتى كه شما مؤ منين دعوت برش
شديد كه ضيافت الله است ، اين چى است . دعوت شديم به ضيافت الله و ضيافت الله در
عالم مـاده عـبـارت از ايـن اسـت كـه مـا را پـرهـيـز بـدهد از تمام شهوات دنيوى ،
اين مرتبه مادى ضـيـافت الله است كه همه كسانى كه دعوت شدند به اين ضيافت بدانند كه
ضيافت خدا در ايـن نـشـاه چـشـم پـوشـى از شـهـوات است و ترك آن چيزى كه قلب انسان
، يعنى روح طبيعى انسان بهش مايل است آنها را بايد ترك كند، اين ضيافت خداست و اين
ضيافت سايه ضـيافت هايى است كه در طول عالم وجود تحقق دارد. منتها در عالم ماده به
اين صورت است كـه تـرك شـهـوات طـبـيـعـى اسـت ، شـهـوات جـسـمـانـى اسـت و در
عـالم مـثـال تـرك شـهـوات خـيـالى اسـت و در عـالم بـعـد از مثال ترك شهوات عقلانى
است ، روحانى است . شهوت در هر جا به يك صورت تحقق دارد، در ايـن عـالم بـه هـمـيـن
طـورى كـه مـى دانـيـد و در عـالم بـعـد از ايـن عـالم ، عـالم مثال شهواتى كه
انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتى است كه در عالم طبيعت دارد و جـلوگـيـرى
از آن هم مشكل تر است و ضيافت الله در آن جا اين است كه از آن شهوات انسان منصرف
بشود، از شهوات نفسانى ، آن شهوات نفسانى اى كه الان عالم گرفتارش هست ، شهوات
عقلانى هم كه بالاتر از اين شهوات است ضيافت الله در آن جا باز اين است كه از آن
شـهوات عقلانى هم بايد دست برداشت و /آنها هم / در همه اين مراتب هم شيطان وارد است
كـه نـگـذارد شـمـا در ايـن ضـيـافـت الله اسـتـفـاده كـنـيـد، در عـالم طـبـيعت
نگذارد، در عالم خـيـال نـگـذارد در عـالم عـقـل هـم نـگـذارد و دسـت بـرداشـتـن از
آن آمـال عـقـلانـى نـيـز مـشـكـل تـر از دسـت بـرداشـتـن از ايـن آمـال ديـگـر
اسـت . آمـال نـفـسـانـى كـه پـايـيـن تـر از آمال عقلانى است ، عالم را به آتش
كشيده . تمام اين جنگ و تمام اين نزاع هايى كه در عالم واقـع مـى شـود چـه در يـك
عـائله واقـع بشود يا در همه عالم كه آن هم يك عائله است تمام ايـنـها از همين
سركشى نفس است و ضيافت الله در آن جا كه ما دعوت بر آن هم شديم ، اين اسـت كـه وارد
بـشـويـم در آن جـا و تـرك كـنـيـم آن شـهـوات نـفـسـانـيـه را و ايـن بـسـيـار
مشكل است ، شهوات جسمانى آسانتر است تركش تا شهوات بالاتر تا برسد به شهوات نفسانى
. تا آن آخر انسان مبتلاست به اين شهوات نفسانى و ضيافت الله هم در آن عالم
ايـن اسـت كـه مـا دعـوت شـديـم كـه دعـوت بـشـويـم كـه تـرك كـنـيـم ايـنـهـا را،
ايـن جـا ظل آن جاست و آن جا روح اين جاست و شهوات عقلانى هم كه در بسيارى در تمام
عالم پرتو انداخته است اين بالاتر از شهوات روحانى و نفسانى و جسمانى است و ضيافت
الله هم در آن جـاسـت كه آن هم ترك بشود. ضيافت الله ترك اين چيزهاست ، براى اين كه
ضيافت ، رفـتـن در حضور آن كسى است كه انسان را دعوت كرده است . خدا دعوت كرده است
، ما هم در اثـر ايـن ، در دنـبال اين دعوت وارد مى شويم در ضيافت . آيا ما در اين
ماه رمضان ، در اين ضـيـافـت وارد شـده ايـم و تـرك كـرده ايم شهوات جسمانى را،
فضلا از شهوات خيالى و شـهـوات نـفـسـانـى و شـهـوات عـقـلانـى ؟ ايـن ديـگـر هـر
كـسـى دسـت خـودش اسـت كـه خـيـال كـند ببيند چه كرده است . آيا در محضر حق تعالى
كه دعوت كرده است ما را، ما رفته ايـم در ايـن مـحـضـر؟ وارد شـده ايـم در ايـن
محضر تا استفاده بكنيم يا وارد نشده ايم ؟ در مسائل بالاتر از اين جا هم هست .
اينها مراتبى است از آن ضيافت فوق اين ضيافات كه آن ضـيـافـت اهـل مـعـرفـت اسـت .
خـدا هـمـه را دعـوت كـرده اسـت بـه ايـن ضـيـافـت و اهـل مـعـرفـت و كـمـل از
اولياء در آن ضيافت وارد مى شوند و مى توانند، البته نادرى مى تـوانـد از عـهـده
بـرآيد. و فوق اين همه مقامات ، آن جايى است كه ديگر ضيافتى در كار نـيـسـت ،
مـضيفى و ميهمانى و مهماندارى و ضيافتى در كار نيست ، آنچه در وهم تو نايد آن است
كه اصل مساءله ديگر مى رسد به جايى كه ضيافتى در كار نيست .
تـوجـه بـه حـق تـعـالى طـورى كـه ديـگـر ضـيـافـتـى در كـار نـبـاشـد مـخـصـوص
كمل اولياء است
و از جمله چيزهايى كه در ماه مبارك هست ، قضيه ادعيه ماه مبارك است . انسان وقتى
ادعيه ائمه عـليـهـم السلام را مى بيند چه در ماه مبارك ، چه در غير ماه مبارك ،
خوب ! در ماه مبارك زياد است ادعيه . اگر نبود اين كه نهى شديم از ماءيوس شدن از
رحمت خدا، ما بايد وقتى آنها را مى بينيم بكلى ماءيوس بشويم . اين امام سجاد است كه
مناجات هايش را شما مى بينيد و مـى بينيد چطور از معاصى مى ترسد. مساءله ، مساءله
بزرگتر از اين مسائلى است كه ما فـكـر مـى كـنـيـم ، مـسـاءله غـيـر از ايـن
مـسـائلى اسـت كـه در فـكـر مـا يـا در عـقـل عـقـلا يـا در عرفان عرفا بيايد.
مساءله اى است كه اولياء مى دانند چى است قضيه ، آنـهـا فـهـمـيـدنـد تـا آن
انـدازه اى كـه بـشـر بايد بفهمد كه قضيه چه بزرگ است و در مـقـابـل چـه عظمتى ما
هستيم و سر و كار ما با كيست . اينها به ما تعليم مى دهند و اين طور نيست كه دعا
براى تعليم ما باشد، دعا براى خودشان بوده است ، خودشان مى ترسيدند، از گـنـاهـان
خـودشـان گريه مى كردند تا صبح ، از پيغمبر گرفته تا امام عصر سلام الله عـليـه ،
همه از گناه مى ترسيدند، گناه آنها غير اينى است كه من و شما داريم ، آنها يـك
عـظـمـتـى را ادراك مـى كـردنـد كـه تـوجه به كثرت ، از گناهان كبيره است پيش آنها.
حضرت سجاد در يك شبش به حسب آن چيزى كه وارد شده تا صبح اللهم ارزقنا التجافى عـن
دارالغـرور و الانـا بـه الى دارالسـرور والاسـتـعـداد للمـوت قـبـل حـلول الفـوت
.مـسـاءله ، مـسـاءله بـزرگ اسـت ، آنـهـا در مقابل عظمت خدا وقتى كه خودشان را
حساب مى كنند
مى بينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند، واقع مطلب همين است ، جز او كسى نيست و چيزى
نيست . وقـتـى كـه تـوجـه بـكـنـند به عالم كثرت ولو به امر خدا اين است كه نسبت مى
دهند به رسـول خـدا كـه فـرمـود ليـغـان عـلى قـلبـى فـانـى لاسـتـغـفـرالله فـى كل
الامور سبعين مره . او غير از اين مسائلى بوده است كه پيش ماهاست . آنها در ضيافت
بوده انـد، در مـافـوق ضـيـافـت هـم بـوده انـد، در ضـيـافـت بـوده انـد و از ايـن
كـه حـضـور در مـقـابـل حـق تـعـالى دارنـد و مـعـذلك دارنـد مـردم را دعـوت مـى
كـنـنـد، از هـمـيـن كـدورت حـاصـل مى شده . توجه به مظاهر الهى ، از غيب متوجه شدن
به شهادت و به مظاهر الهى ولو هـمـه اش الهى است ، براى آنها همه الهى است لكن
معذلك از آن جايى كه ، از آن غيبى كه آنها مى خواهند كه كمال انقطاع اليك است وقتى
كه توجه مى كنند به مظاهر، اين گناه بـزرگ اسـت ، ايـن گـنـاه نابخشودنى است ، اين
دار غرور است پيش حضرت سجاد، توجه بـه مـلكـوت دار غـرور اسـت ، تـوجـه بـه مافوق
ملكوت هم دار غرور است ، توجه به حق تـعـالى طـورى كـه ديـگـر ضـيـافـتـى در كـار
نـبـاشـد كـه مـخـصـوص كمل اولياء است آن جا ديگر ضيافت الله نيست در كار.
هواهاى نفسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست
خـداونـد بـه مـا نـصـيـب كـنـد كـه مـا انـكـار نـكـنـيـم ايـن مـسـائل را، از
جـمله چيزهايى كه سد راه انسانيت است ، انكار مقامات است ، محصور كردن همه چـيـز را
در ايـن چيزهايى كه خود ما مى فهميم ، اگر يك كسى يك قدم بالاتر بگذارد ولو لفـظـا
ايـن از ديـانـت بـه نـظـر آنـهـا خـارج شـده اسـت . ايـن سـد راه اسـت ، قـدم اول
يقظه است ، انسان بايد بيدار بشود. ما همه الان در خوابيم .
(الناس نيام ) / وقتى / اگـر
مـوت حـاصـل بـشـود بـراى انـسـان ، آن وقـت انـتـبـاه اسـت ولى كـو كـه حاصل بشود!
عمده اين است كه انسان اين مسائلى كه وارد شده است ملاحظه كند كه تمام آن چيزى كه
در گفتار اهل معرفت علمى است ، در ادعيه ما، فوق اوست . اگر انكار كرديد، انكار
آنها را هم كرديد، انكار اقوال ائمه عليهم السلام را هم كرديد، ولو نمى دانيد و اين
انكار سـد راه انـسـان اسـت ، نـمـى گـذارد انسان يك قدم بالا برود و اين مارب
نفسانى و هواهاى نـفـسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست ، اين مفاسدى كه
دنيا را به آتش زده است و دنيا در آتش از دست آنها مى سوزد. لابد اخيرا شنيديد كه
رئيس جمهور امريكا گفته است كه اين كشور ايران يا رژيم ايران وحشى هستند. اگر مقصود
از وحشى اين است كه رام نـيـسـتـند در مقابل آن چيزهايى كه شما مى خواهيد، گاوشيرده
نيستند، اين را شما اسمش را وحشى مى گذاريد، بگذاريد و اگر واقعا وحشى به آن
معنايى كه شما به خيالتان است كـه گفته اند، مى گوييد، بى حساب داريد حرف مى زنيد.
وحشى آن است كه نمى گذارد مـردم ، زورمـنـدهـا بـه او تـعـدى كنند يا وحشى آن است
كه مى خواهد تعدى كند؟ بى حساب نبايد صحبت كرد. شما اگر چنانچه
رفـرانـدوم كـنيد بين ملت هاى دنيا كه امروز وحشى ترين رژيم ها كى است ، من گمانم
اين اسـت كـه بين ملت ها اگر اتفاق آرا نباشد، اكثريت قاطع هست كه آمريكا. آن كسى
كه از آن ور دنيا مى آيد به اين ور دنيا و تهديد مى كند كه من چه كنم و چه مى كنم ،
اين وحشى است يـا آن كـه مـى گـويد بابا بگذاريد ما سر جاى خودمان در كشور خودمان
آزاد باشيم ؟ در مـنـطـق آنـهـا وحشى اين است كه رام آنها نباشد چنانچه تروريسم هم
آن است كه تابع آنها باشد و لهذا ديديد كه عراق را تا آن وقتى كه رام نبود براى
آمريكا در چيز تروريست ها حـسـاب كـردند، همچو كه رام شد او را از بين بردند، آن
وقت به جاى او / جاى / ديگرى را گـذاشـتـنـد. بـى حـسـاب انـسـان اگر حساب كند اين
طورى است ، وقتى كه سرخود انسان بخواهد مسائل را بگويد اين است كه رؤ ساى جمهور
دنيا الا معدودى آنها فكر مى كنند آنها فكر مى كنند / كه هر كس كه مصالح ما را در
نظر گرفت و هر كس كه گاو شيرده ما شد، ايـن وحـشـى نـيـسـت . و امـا آن كـه سـركـشى
كرد از اين فرمان ، اين وحشى است !! اين منطق امـثـال ريـگـان اسـت . و شما بايد،
ملت هاى ضعيف بايد اين منطق را بكوبند، روى اين منطق اسـت كـه دارنـد عـالم را مـى
چـاپـنـد، دارنـد مظلومين را زير پا له مى كنند، اگر يك قدرى سستى كنيد له مى شويد.
ملت ايران بايد به فكر باشد اگر لحظه اى سستى كند تا ابد له است
اينهايى كه مى گويند بايد سازش كرد، اينها مى فهمند كه ما اگر سازش كنيم ، له مى
شـويـم ، اينها راضى اند به اين كه سازش بشود. اينها مى گويند مطيع باشيد، هر چه
مـا گـفـتـيـم عـمل كنيد، خودتان ديگر قدغن است كه فكر كنيد، فكر خودتان را بايد
غلاف كـنـيـد. آنـهـا مـى خـواهـنـد كـه آرامـش حـاصـل بـشـود در دنـيـا، آرامـش
وقـتـى حاصل مى شود پيش آنها، كه همه تابع باشند. ملت ها بايد به فكر باشند، ملت
ايران بـايـد بـه فكر باشد، اگر لحظه اى سستى كند تا ابد له است . الان كه صدام رو
به جـهـنم دارد مى رود و انشاءالله خواهد رفت . وقت اين است كه شما جديت تان زيادتر
بشود چـه قـواى مـسلحه از هر صنف كه هستند و چه ملت و چه اين بسيج اگر مهلت بهش
بدهيد هر روزى كـه مـهـلت مـى دهـيـد !!! او را تـقـويـت مـى كـنـنـد و كـار
مـشـكـل تـر مـى شـود. بـايـد مـهـلت بـهـش نـداد، سـسـتـى نـبـايـد كـرد، مـردم در
اتـصـال بـه جـبـهـه هـا و جـبـهـه هـا در فـعـاليـت . هـر روزى كـه تـعـويق بيفتد
اين قصه مـشـكـل تـر مـى شـود و شـمـا بـايـد فـكـر كـنـيـد و نـگـذاريـد كـار
مـشـكـل بشود. به جاى اين كه مناقشات لفظى بين خودتان باشد رها كنيد، اين وقتش نمى
گـذرد، اگر باشد، همه را رها كنيد يكصدا دنبال اين باشيد كه نگذاريد ابرقدرت ها در
كـشـور شـمـا ديـگر دخالت كنند. آنها الان مسابقه مى كنند در اين كه دخالت كنند در
كشور مـسلمين ، در خليج ، بايد نگذاشت . نترسيد از اين هياهو، هياهويى است كه مى
كنند كه ما را بـا هـمـان هياهو بترسانند. آنها هم خيال مى كنند كه ملت ايران از
اين كه يك وقت طياره هاى آنها بيايند و بمباران كنند جايى را مى ترسند. امتحان
خودشان را مردم داده اند، ملتى كه دنبال شهادت است ،