بيانات امام خمينى در جمع استانداران ، فرماندهان و
بخشداران سراسر كشور
شما همه در محضر خدا هستيد هر جا كه باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
به همه آقايانى كه در اينجا تشريف دارند خوشامد عرض مى كنم و توفيق همه آقايان را
از خداى تبارك و تعالى براى خدمت به اسلام و مسلمين و خدمت به كشور خودشان خواهانم
. شايد ميان شماها كسى نباشد كه زمان قاجار را درك كرده باشد، اگر هم باشد بسيار كم
اسـت . و هـمـيـن طـور اوايـل سـلطـنـت پـهلوى ، اواخرش را كه بسيار تغيير كرده بود
با آن اوايـل مـلاحـظـه كرديد. بافت حكومت در آنوقت و بافت كسانى كه در دستگاه
دولتى كارى بـه دسـت شـان بـود چـه اسـتـانـداران و چه فرمانداران و چه بخشداران و
چه ديگران يك بـافـت خـاصـى بـود كـه مناسب بود با دستگاه شاهنشاهى . ممكن نبود كه
يك نفر بخشدار حـتـى در يـك مـجـمـعـى كـه مردم عادى هستند، كشاورزان هستند، بازارى
ها هستند آن هم حاضر بـشـود، بـا آنـهـا در صـف واحـد بنشيند. يك بافت خاصى بود كه
هر يك از آنهايى كه در آنـوقـت حتى فرماندار يك جاى كوچكى بودند اگر مقايسه كنيم با
رئيس جمهور امروز ما و نـخست وزير نمى توانيد بدانيد كه آنها چه وضعى داشتند و
اينها چه وضعى . در رفت و آمـدهايشان ، در نشست و برخاست هايشان ، در معاشرتشان يك
وضع عجيبى بود. وقتى كه يـك حـكومتى ولو جاى كوچكى وارد مى شد فراش ها و آنهائى كه
اطراف او بودند را كنار مـى زدند كه اين آقا مى خواهد عبور كند از اينجا، چه برسد
به اينكه يك وزير باشد كه ديـگـر او بـالاتـر از هـمـه ، يـا يـك نخست وزير باشد و
آنها همه در پيش خودشان آنطور يـال و كـوپـال داشـتـنـد لكن در مقابل كشورهاى ديگر
ضعيف و ناتوان بودند. با رعيت آن رفـتار غيرانسانى را مى كردند و رعيت را از هر طرف
تحقير مى كردند، توهين مى كردند، اذيـت و آزار مـى كـردنـد، از آنـهـا اسـتـفـاده
هـاى مـادى مـى كـردنـد ولى در مـقـابـل يـك سـفـيـر همه شان خاضع بودند. امروز ما
مى بينيم كه فرماندارهاى سرتاسر كـشـور به طورى كه آقا گفتند و بخشدارها و بعضى از
كشاورزها و بعضى از مردم عادى در يك جا نشستند اگر نخست وزير و وزير كشور هم كه
اينجا تشريف دارند و رئيس جمهور و ايـنـهـا هـم بـودنـد آنـهـا هـم در بين اينها
همانطور نشسته بودند كه اگر كسى از خارج بـيـايـد تـشخيص نمى دهد كه كدام وزيرند و
كدام فرماندارند و كدام بخشدارند و كدام از مـردم عادى كشاورز است . اين همان بود
كه در روايات ما هست كه اگر كسى وارد مى شد در مـسـجـد رسـول الله و ايـشـان با
اصحاب نشسته بودند تميز نمى داد، مى گفت كدام يكى تان هستيد.
سـابـق معلوم بود هر كه مى آمد در مجلسى ، در يك جائى وارد مى شد معلوم بود كه
حكومت كـى هـسـت بـراى ايـنـكـه آن در آن بـالا نـشـسـتـه بـود بـا يـك يال و كوپال
و يك طور وضع خاص ، مردم مى فهميدند كه اين است كه بايد چه باشد اما رسول خدا در
مدينه كه مركز حكومت ايشان بود وسعه حكومتش هم آنوقت زياد بود عرب مى آمد مى ديد كه
چند نفر نشستند دور هم با هم صحبت مى كنند، او نمى توانست بفهمد كه كدام يـكـى
ايـنـهـا در راس واقـع اسـت و حـاكـم است و كدام يكى از اينها پائين تر هستند. وضع
زندگى اين بود كه تعليم بدهد به ما كه بايد اينجور باشيد كه ما بفهميم تكليف مان چى
است .
من اميدوارم كه همين طورى كه وضع ظاهرى شما آقايان فرمانداران و بخشداران و ديگران
و هـمـيـن طور همه اجزاء حكومت اسلامى امروز همانطور كه وضع ظاهرى شان يك وضع بى
آلايشى است ، وضع روحى و معنويتان هم همانطور باشد، همانطورى كه حضرت امير سلام
الله عليه مى فرمايد كه وقتى به او اطلاع داده بودند كه يك خلخالى را از پاى يك زن
(حـالا يـا يـهـودى بـوده يـا نـصـارى ) كـشـيـدنـد، مـى فـرمـايـد كـه (بـه حـسـب
نـقـل ) كـه انـسـان اگـر از غـصـه بـمـيـرد عـيـب نـيـسـت . ايـنـطـور در مـقـابـل
ظـلم ناراحت مى شدند. شما همه در محضر خدا هستيد، هر جا باشيد، قلب هاى شما در
مـحـضـر خداست ، بازوهاى شما، چشم هاى شما، همه چيز شما در محضر خداست و خدا حاضر
است در همه جا. كوشش كنيد كه با بندگان خدا جورى رفتار كنيد كه امامان شما رفتار مى
كـردنـد، پـيـغمبر شما رفتار مى كرد و ساير انبيا رفتار مى كردند. گمان نكنيد كه
حالا فلان نخست وزير است ، فلان وزير كشور است ، فلان رئيس جمهور است ، فلان
استاندار اسـت ، فلان بخشدار است ، فرماندار است گمان نكنيد كه اينها يك چيزى است .
آن كه همه چـيـز است به دست آوردن رضاى خداست و آن به اين است كه رضاى مخلوق خدا را
به دست بـيـاوريـد. بـا مـردم كـه شـمـا سـرو كـار داريـد ايـن مردم را بايد
رضايشان را به دست بـيـاوريد. همين مردم كوچه و بازار و كشاورزهاى بسيار عزيز و
كارمندان و كسانى كه در كارخانه ها زحمت مى كشند اينها هستند كه مايه افتخار يك ملت
و مايه پيروزى يك ملت است . پـيـروزى را بـراى ما و شما اينها به دست آوردند و
اينها ولينعمت ما هستند و ما بايد اين معنا را در قلب مان احساس كنيم كه با اين
ولينعمت هاى خودمان رفتارى بكنيم كه خدا از آن رفتار راضى باشد. گمان نكند آن كسى
كه فرماندار يك جايى است بايد به رعيت آنجا، بـه مـردم عـادى آنـجـا، بـه بـازارى
آنـجـا يـك وقت خداى نخواسته يك بالاترى بفروشد آنطورى كه ساخت فرمانداران زمان
سابق بود. فرق ما بين جمهورى اسلامى و شاهنشاهى ايـن است كه جمهورى اسلامى از مردم
است و جمهورى اسلامى رهين همين مردم عادى كشور است و شـاهنشاهى مى گفت نه ، من
اينطور نيست كه به مردم كار داشته باشم ، ما خودمان بايد كـارهـا را، مـردم بـايـد
تـحت سلطه ما باشند و با مردم آنطور مى كردند. با بندگان خدا رفتار خوب بكنيد و
پيروزى از آنها به دست ما آمده است .
بدانيد كه حفظ يك پيروزى مشكل تر است از بدست آوردن آن
و بدانيد كه حفظ يك پيروزى مشكل تر است از پيروزى به دست
آوردن ، كـشـور گـشـائى از حـفـظ كـشـور آسـانـتـر اسـت . الان مـا در مـشـكـل
حـفـظ نـظـام جـمـهـورى اسـلامـى هـسـتـيـم يـعـنـى آن مـرحـله اول كه پيروزى
ابتدائى بود گذشت و پيروز شديد بحمدالله ، لكن بقاى اين پيروزى و بـقـاى ايـن
دسـتـاوردهـائى كـه شـمـا بـه دسـت تـان آمـد امـروز مـشـكـل تـر از خـود آن
پـيـروزى اسـت كـه بـه دسـت تـان آمـد، نـگـهـداريـش مـشـكـل است . بايد همه كوشش
كنيد كه اين چيزى كه به دست آورديد نگه داريد. اين ارزان بـه دست شما نيامده است ،
بسيار سنگين به دست شما آمده است و كم چيزى هم نيست كه به دسـت شـما آمده است . از
جهات معنوى من و امثال من نمى توانيم حسابش را بكنيم كه آن جهات معنوى اى كه به دست
اين ملت آمده است چى هست ، آن حسابش با خداى تبارك و تعالى است . از حـيـث ظـاهـرى
وقـتـى كـه ملاحظه مى كنيد آن چيزى كه امروز به دست كشور اسلام و ملت ايـران آمـده
اسـت آن چـيـزى اسـت كـه در طـول تـاريـخ براى ايران پيش نيامده بود. ايران
قـلدرهـاى زيـاد داشـت لكـن آنـهـا از ضـعـفـائى بـودنـد كـه در مقابل دولت هاى
ديگر تعظيم مى كردند خصوصا در اين قرن هاى آخر، هرچه بر اين زمان شاهنشاهى گذشت ضعف
شاهنشاهى زياد شد، تا آنجائى كه يك سفير از انگلستان در آنوقت ، از امريكا در حالا
وقتى كه در يك جائى بود مقدرات يك كشور دست او بود، مقدرات كشور مـا دسـت ديـگران
بود. آن چيزى كه شما به دست آورديد اين است كه شما مقدراتتان را به دسـت خـودتـان
آورديد. دست آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير كشورهاى ديگر را قطع كـرديـد،
بـيـرونـشـان كـرديـد. ايـن يـك چيز كمى نيست كه دست شما آمده است ، اين يك چيز
بـزرگ اسـت و حـفـظـش بالاتر از خودش است . آنهائى كه از شما شكست خوردند آرام نمى
نـشـيـنـنـد. آنـهـا در صـدد ايـن هـسـتـند كه جبران كنند شكست خودشان را و شكست
خودشان را بـخواهند جبران كنند به حسب آنطورى كه وضع آنها و سيره آنهاست به دست خود
شما مى خواهند جبران كنند، مى خواهند شكست شما به دست خودتان باشد و اين امر بسيار
مهم است و بايد بسيار رويش دقت بشود. اگر چنانچه مردم را در كارخانه ها، در كشاورزى
وادار كنند بـه ايـنـكـه بـا ايـادى خودشان ، وادار كنند به اينكه سستى كنند در امر
كشاورزى كه در راس امـور يـك كـشـور امثال كشور ماست و آنهائى كه در كارخانه ها كار
مى كنند وادار كنند به كم كارى و كارهاى ديگر، از آنجا نقطه شكست ما شروع مى شود.
مجلس خوب همه چيز را خوب مى كند و مجلس بد همه چيز را بد مى كند
و چـون امـروز روزى اسـت كـه بايد راجع به تكليف خودمان در انتخابات عرض كنم بايد
عـرض كـنـم كـه يكى از امورى كه مطمح نظر آنهائى است كه مى خواهند اين انقلاب را به
شكست برسانند قضيه مجلس است . مجلس يك چيز سهلى نيست كارش . مجلس يك چيزى است كـه
در راس همه امورى كه در كشور است واقع است . يعنى مجلس خوب همه چيز را خوب مى كـنـد
و مـجـلس بد همه چيز را بد مى كند. ولهذا آنهائى كه قبلا در اين كشور حكومت داشتند
سـعى شان اين بود كه مجلس را نگه دارند. آنوقتى كه ديگر مجلس تحقق پيدا كرده بود و
مـشـروطـه شـده بـود و مـجـلس پـيـدا شـده بـود، سـعـى مـى كردند كه مجلس را به دست
بياورند. آنوقت كه نمى توانستند با فشار مردم را الزام
كـنـنـد بـايد كيك را چيز بكنيد، آنوقت با حيله ها مى كردند، با ايادى خودشان ، در
بلاد و مـردم بـيچاره را يا اغفال مى كردند يا خان وادار مى كردند و وقتى كه رضاخان
آمد دركار، ديـگر قضيه ، قضيه اين بود كه دست شاهنشاه بود، همه چيز دست او بود.
البته اين آخر هـم هـمـيـن جور بود. فرماندارها هر جا بودند مامور بودند كه در آنجا
اين آدم را از صندوق بـيـرون بـيـاورنـد، بـتوانند مردم را وادار كنند به اين كار.
نتوانستند صندوق ها را عوض بـكـنـنـد. نـتـوانـسـتـنـد صـنـدوق هـا را بد بخوانند و
آن چيزهائى كه دست همه چيز هم دست خودشان بود. مردم هم چون مايوس شده بودند كنار
رفته بودند، راه ديگر باز بود.
يـكـى از امـور بـسـيـار مـهـم كـه آنـها كارهاى خودشان را با آن انجام مى دهند
مايوس كردن قشرهاى مختلف كشور است . مايوسشان بكنند از اينكه ما كارى ازمان مى آيد.
كوشش داشتند در رژيـم سـابـق بـه اينكه مردم را از همه چيز مايوس كنند ما نمى
توانيم ، بايد از غرب درسـت بشود، ما همسايه كذا داريم . كوشش مى كردند در اين معنا
كسانى كه در مجلس پيدا مى شد احيانا كه مقابل بايستد، آنها يا همان ايادى خود آنها
در مجلس كوبيدند آنها را و يا اگـر نـمـى شـد آنـهـا را از بـيـن مـى بـردنـد.
مـايوس مى كردند مردم را از اينكه بتوانند خـودشـان يـك كـارى انجام بدهند، طبيب
بتواند آپانديس را معالجه كند. اين دردآور بود كه اين هر وقت من فكرش را مى كنم
متاثر مى شوم از اينكه در زمان محمدرضا براى آپانديس از خـارج طـبـيـب آوردنـد و
اين سركوبى اطباء محترم ما بود. كارشناس از خارج مى آوردند، ارتـش حـتـمـا بايد
كارشناس اش از آمريكا بيايد يا اگر آنوقت بود از جاى ديگر بيايد. بـراى مـا كارشناس
مى آوردند، براى كارخانه هاى ما كارشناس مى آمد، مى آمد كه نگذارد خود شما بفهميد.
كارشناس ارتشى مى آمد كه نگذارد ارتش چيز بفهمند. اين كه مى آمد به آنها تعليم كند،
مى آمد كه جلوى تعلم را بگيرد.
مقدرات كشورتان را به دست كسانى بدهيد كه براى كشور شما مفيدند
امـروز كـه كـشـور دسـت خـود شـمـا افـتـاده اسـت و ديگر يك آقا بالا سر نداريد كه
بيايد بگويد اين كار را بكن ، آن كار را بكن . از خارج ما هيچ كس را الحمدلله
نداريم ديگر. هيچ قـدرتـى الان در ايـران نـمـى تـوانـد يـك كـارى را تـحـمـيـل
كـنـد بـه مـا. امـروز بـايـد خـود شـمـا بنشينيد كارتان را انجام بدهيد. انتخابات
مـثـل سـابـق نـبـاشـد كـه از مـركـز دسـتـور داده مـى شـد كـه ايـن بـايـد وكيل
بشود ديگر كسى هم حق ندارد حرفى بزند. انتخابات دست مردم است ، رئيس جمهور و
نـخـسـت وزير با آن رعيتى كه در كشاورزى كار مى كند و آن بازارى اى كه در بازار كار
مـى كند، راجع به انتخابات يك جور هستند، على السواء هستند. يعنى رئيس جمهور يك راى
دارد، نخست وزيرهم يك راى دارد و آن كشاورزى كه در دوردست افتاده ترين اين كشور است
آن هـم يـك راى دارد. رايـشـان فـرقـى بـا هـم نـدارد و هـمـه هـم مـسـوول
هـسـتـنـد. در تـشـخـيـص خـوب و بـد اتـكـال بـه قـول غـيـر نكنيد مگر اشخاص باشند
كه مورد اعتماد خودتان باشد صددرصد. اين را به مـردم دارم مى گويم و به شما آقايانى
كه در آتيه متصدى اجراى انتخابات هستيد توجه مـى دهم كه اگر يك انحرافى در يكى از
شما پيدا بشود و اين بعد موجب اين بشود كه در اين جمهورى يك لطمه اى وارد باشد به
گردن شماست . به اسلام لطمه اى
وارد بـشـود بـه گـردن شـمـاست و اگر در اينجا هم كشف بشود معذور نيستيد و مورد
تعقيب وارد مـى شـويـد. بـايـد شـماها بدون توجه به اينكه دستور كسى داده ، دستور
كسى حق ندارد راجع به انتخابات بدهد، دستور در اجرا، در خوبى اجرا بله ، وزير كشور
دستور مـى دهـد كـه اجـرا خوب بشود، اجرا اسلامى باشد. اما يك بالائى بخواهد به شما
دستور بـدهـد كـه كـيـك بـايـد وكـيـل بـشـود، كـيـك مـى خـواهـد وكـيـل بـشـود
ايـن امـر نيست در اسلام ، در ايران هم نيست . اينكه من عرض مى كنم براى اين است كه
بعدها كسانى كه در ايران بعدها و نسل هاى بعد مى آيند بدانند كه بايد اينطور
بـاشـنـد والا امـروز مـا كـسـى را نـداريم كه دستور بدهد، پيشنهاد مى كند و مردم
مختارند. فـرض بكنيد كه اگر همه كسانى كه در راس بروند پيشنهاد بكنند كه فلان آدم
را شما وكيل كنيد لكن شما به نظرتان درست نباشد جايز نيست برشما تبعيت كنيد. بايد
خودتان تـشـخـيـص بـدهـيـد كه آدم صحيحى است تا اينكه بتوانيد راى بدهيد. و مجرد
اينكه اين آدم خوبى است خيلى ، اول وقت نمازش را مى خواند و نماز شب مى خواند اين
براى مجلس كفايت نـمـى كـنـد. مـجـلس اشـخـاص سـيـاسـى لازم دارد، اشـخاص
اقتصاددان لازم دارد، اشخاص سـيـاسـتـمـدار لازم دارد، اشـخـاص مـطـلع بر اوضاع
جهان لازم دارد. بايد تعهد به اسلام بـاشـد و مـوافـقـت بـا جـمـهـورى اسـلامـى
بـاشـد لكـن ايـن مـسـائل هـم بـاشـد. در يـك مـجـلس بـايـد هـمه چيز باشد در اين
كميسيون هاى مجلس از امور ارتشى و كشاورزى و اقتصاد و همه چيز بحث مى شود بايد مطلع
باشند اينها. آنهائى كه در ايـن كـمـيسيون ها هستند بايد اشخاصى باشد در بين شان كه
عالم به اقتصاد باشد، عـالم بـه امـور كـشـاورزى بـاشـد، عـالم بـه امـورادارى
چـيـز بـاشـد، عـالم بـه مـسـائل جـهـانـى بـاشـد. مـجـلس مـى خـواهـد ايـران را در
مـقـابـل جـهـان اداره كـنـد، مـجـلس يـك چـيـزى نـيـسـت كـه بـخـواهـد ايـران را
در مقابل خودش درست بكند. ايران در مقابل جهان است امروز، آن هم يك جهان امروزى و
يك ايران امروزى . ايران امروزى كه تك است در دنيا و جهان امروزى كه همه مهاجم اند
همه مهاجم به شـمـا هـسـتـنـد. شـمـا مـى خـواهـيـد كـه يـك مـجـلسـى داشـتـه
بـاشـيـد كـه در مقابل اين مهاجماتى كه از خارج مى شود پايدار باشد، يك دولتى را او
تعيين كند كه در مـقـابـل تـهـاجـمـاتـى كـه در دنـيا واقع مى شود، فشارهائى كه
واقع مى شود در دنيا اين بـتواند دفاع كند و اين از مجلس سرچشمه مى گيرد، از مجلس
دولت درست مى شود و شما يـك هـمـچو مجلسى لازم داريد. شما براى حفظ كشور خودتان ،
براى حفظ اسلام عزيز كه اينهمه خون در راهش ريختيد بايد پايدارى كنيد و توجه بكنيد
كه حفظ كنيد اين را و حفظش نـسـبـت به شماها كه مامورين هستيد به اين است كه اجرائش
را خوب و موافق شرع و موافق اسلام و موافق مصالح كشور اجرا كنيد. و مردم هم همه
آزادند. عرض كردم از رئيس جمهور و نـخـسـت وزيـر و وزيـركـشـور و هـمـه ايـنـهـا
گـرفـتـه تـا آن كـسى كه در آخر اين كشور مـشـغـول كـشـاورزى اسـت فـرقى ندارند در
اينكه مكلف اند آدمى را كه بايد به درد مملكت بـخـورد انـتـخـاب كـنـنـد و خـودشـان
تـشـخـيص بدهند. بازار بايد خودش تشخيص بدهد، كـارخـانـه هـا بايد خودشان تشخيص
بدهند، هيچ كس تحت تاثير ديگرى نيست . بله اگر چـنانچه اشخاص مطمئنى باشند كه آنها
تشخيص بدهند، شهادت بدهند كه فلان آدم جهات مـخـتـلفـش همه خوب است ، آنوقت مانعى
ندارد كه كسى به واسطه تشخيص آنها و اطمينان به اينكه اين صحيح است راى
هـم بـه آنـهـا بـدهـد. امـا ايـنـطـور نـيـسـت كـه كـوركـورانـه انـسـان دنـبـال
ايـن بـاشـد كـه بـبـيـنـد كـيـك چه گفته ، اين صحيح نيست ، اين در اسلام نيست و در
جمهورى اسلامى هم نبايد باشد. شما فرمانداران و بخشداران و همين طور اشخاص محترمى
كـه ايـن انجمن هاى اسلامى را در سرتاسر كشور دارند، همه تان موظفيد به اينكه در
اين امر دقت كنيد كه خوب انجام بگيرد، نبادا يك وقت خداى نخواسته يك تقلبى در كار
بيايد، نبادا خداى نخواسته يك اشخاص نابابى خودشان را عوضى بجا بزنند كه از اين
معانى بـسـيـار خـواهـد بـود. اينها تكليف شماست كه بكنيد. مردم هم خودشان مكلفند
به اينكه هم شـركـت كـنـنـد در انتخابات ، نروند كنار، تكليف است ، حفظ اسلام است ،
رفتن كنار خلاف تـكـليـف اسـت ، خـلاف مـصـالح اسـلام اسـت . آن مـقـدسـى كـه خيال
مى كند كنار نشسته و دخالت در امور اسلامى نمى كند، او بر خلاف اسلام دارد رفتار
مـى كـنـد، اگـر خداى نخواسته يك همچو آدمى باشد. آن آدمى كه به واسطه اينكه مثلا
يك چـيـز اعـوجـاجـى از يـك نـفـر مـى بيند يا از يك گروهى مى بيند كنار برود، اين
برخلاف مصالح اسلام عمل مى كند. اين معانى در صدر اسلام هم بوده است ، در زمان ائمه
ما هم بوده اسـت . خـوب ، هـمـه ايـنـهـا بـوده لكـن آنـهـا كـنـار نـمـى
گـرفـتـنـد، آنـهـا مـشـغـول فـعـاليـت خـودشان بودند. به مردم عرض مى كنم شركت
كنيد در اين انتخابات و تميز بدهيد اشخاصى را كه لايق اند براى اين مقام ، مقدرات
كشورتان را به دست كسانى بـدهـيـد كـه بـراى كـشـور شما مفيدند از حيث سياست ، از
حيث اقتصاد، از حيث همه چيز. اگر مـسـامـحه بكنيد و امروز هم كسى نفهمد، خدا هست ،
خدا مى داند و مى بيند. شما در محضر خدا هـسـتـيـد هـر جا هستيد، همه خلق الله در
محضر خدا هستند هر جا هستند. بر فرض اينكه من يك كـار خـلاف كردم اسلام كه خلاف
نكرده است ، شما براى اسلام كار بكنيد، چكار داريد كه فلان آدم بد كرده . خوب ، بد
كرد بد بكند شما خوب بكنيد براى اسلام تا آن بد هم به تـبـع شـما انشاءالله خوب
بشود. كنار نرويد، آقايان علما كنار نروند. و البته بايد از هـر طـايـفـه اى بـاشـد
اطـلاعـاتش داشته باشد و اشخاصى باشند كه همه جهاتشان چيز بـاشـد. و در هـر صـورت
مـن دعـا مـى كـنم كه انشاءالله موفق باشيد و مويد باشيد و اين مـطـلبـى كـه جـزء
فـرايـض بـايـد حـسـابـش كـرد بـه طـور شـايـسـتـه شـمـا عمل بكنيد و به طور شايسته
اجرا بكنيد و مردم هم به طور شايسته حضور داشته باشند. مـردم اگـر حـضـور نـداشـتـه
بـاشـنـد و خـداى نـخـواسته لطمه اى به اسلام وارد بشود، مسوول هستند. انشاءالله
خداوند همه شما را موفق كند. والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 20/10/62
بـــيـــانـــات امـام خـمـيـنـى در ديـدار بـا رئيس
دادگاه عالى انتظامى قضات شرع (حجت
الاسلامسيد جعفر كريمى )
بسم الله الرحمن الرحيم
امام امت در اين ديدار ضمن تاكيد بر لزوم ادامه كار اين دادگاه فرمودند:
قـضـات مـحـتـرم دادگـاه هـاى كشور بايد با جديت به كار خودشان ادامه دهند و دقت
نمايند بـرخـوردهـا و احـكـام صادره بر وفق ضوابط شرعى و مقررات قانونى باشد. و در
حفظ حقوق شرعى و قانونى مراجعين كمال احتياط مراعات شود.
تاريخ : 27/10/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنــى در جـمـع
وزيـر و مـعاونين وزارت امور خارجه و سفرا و
كاردارانجمهورى اسلامى در كشورهاى عربى و آفريقايى
امروز بحمدالله نخست وزير و رئيس جمهور و ساير وزرا از خود اين مردم هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن وقـتى كه متصديان امور ايران را، همه ، چه آنهايى كه در خارج هستند، چه اينهايى
كه در داخل هستند، مى بينم و مقايسه مى كنم با متصديان امور در سابق ، زمان قاجار،
من آنوقت هـم يـادم هـسـت و زمـان رضـاشـاه و زمـان شـاه و ايـنـهـا، احـسـاس مـى
كـنـم كـه واقـعـا يـك تـحـول عظيمى پيدا شده است در ايران يعنى كار از دست قلدرها
به دست ملت افتاده است ، آنـهـايـى كـه از خـود مـلت اند. در سابق در هيچ امرى از
امور ملت دخالت يا نمى گذاشتند بـكـنـد يـا از باب اينكه مى ديد از بس فساد هست در
كار، نمى كردند. فرض كنيد كه در انتخابات كه حق ملت است ، انتخابات يا مردم اصلا
متوجه نبودند كه مساله انتخابات چى هـسـت ، اصـلا تـوجـه بـه ايـن مـعـانى خيلى
نداشتند از باب اينكه مردم را به بازى نمى گـرفـتند، در زمان قاجار يك عده از خان
هايى كه در اطراف بودند از مالكين و از متنفذين ، آنـهـا بـودنـد كـه قـبـضـه مـى
كـردنـد. در زمان رضاشاه كه ديگر شاه و هرچه بود اينها بودند، مجالى براى مردم اصلش
نبود. اين در انتخاباتى كه حق مردم بود، در ساير امور كـه ديـگـر مـردم آنقدرها
خودشان حق قائل نبودند با اينكه آن هم حق آنها بود اصلا دخالت نداشتند. مثلا يك
حكومتى مى رفت در يك جايى هر كارى دلش خواست مى كرد، هر فسادى مى كـرد صـداى مـردم
بـه جـايـى نـمـى رسـيـد و در بعضى از اوقات اينطور بود كه آن مثلا صـدراعـظـمـى
كـه آنجا بود يا آن نخست وزيرى كه آنوقت بود، آن زمان هم خصوصا زمان قـاجـار كـه
بـيـشـتـر ايـن مـسـائل بـود اصـلا هـر جـايـى را در تـيـول يـك كـسـى قـرار مـى
دادنـد يـك كـسـى را در خـراسـان مـى فـرسـتـنـد، خـراسـان مـال تـو، البـتـه او يك
چيزى مى داد خراسان مال او بود يعنى معنايش اين بود كه تو اين رشـوه را بـه مـن
بـده ، خراسان هر كارى مى خواهى بكنى ، هر چه مردم فرياد كنند كسى نيست كه گوش كند
به حرفش .
و مـن امـروز مـى بينم كه بحمدالله مساله اصلش از آن وضعى كه آنوقت داشته است بكلى
دگـرگـون شـده اسـت . الان نـخست وزير و رئيس جمهور و عرض مى كنم كه ساير روسا،
سـايـر وزرا ايـنـهـا از خـود ايـن مـردم هـستند، اينجور نيست كه اينها از يك طبقه
مثلا ديگرى بـاشـنـد و طـبـقات مختلفى باشد و آن گردن كلفت هاى آنوقت باشند. نه ،
از خود همين ها هستند كه يك طلبه بوده است حالا
آمـده رئيـس جـمهور شده است ، يكى بازارى بوده آمده است چه شده ، كاسب بوده يكى ،
همين است . شما هم همين طور هستيد، اين اصلا از وضع تان معلوم است . آنوقت معلوم
بود كه چه خـبـر اسـت ، حـالا هـم از وضـع مـعـلوم اسـت ، بـعـضـى از آقـايـان
طـلبـه هـسـتـنـد و اهـل عـلم هـسـتـنـد و سـفـيـرند، بعضى آقايان هم اهل همين ملت
هستند حالا يا بازارى بودند يا مـحـصـل بـودنـد يا دانشگاهى بودند، همين مسائل است
. و ما بايد اين را غنيمت بشماريم كه حالا كه كار دست خود ملت افتاده و خود ملت است
كه دارد زمام امور را به دست گرفته است مـا غـنـيمت بشماريم و كار كنيم براى اسلام
، براى ملت مان كار كنيم . كار براى شما اين اسـت كـه شـمـا نـمـى دانـم حـالا
آنـوقت ، وضع سفارتخانه هاى آنوقت را اصلا نه ، لابد نـديـديـد، نـرفتيد آنجا،
سفارتخانه كسى نمى رفت ، اما خوب وضع را اطلاع دارند. مثلا ايشان اطلاع دارند كه
وضع آنوقت چى بوده بايد وضع بكلى تغيير كند، تغيير هم كرده اسـت ، امـا تغيير اساسى
باشد كه يك سنتى بشود به واسطه شما براى آينده ها، كسى كه يك سنت خوبى را بگذارد،
در اجرش تا آخر شريك است به حسب روايات ما. يك وضعى در آنجا درست كنيد كه كسانى كه
مى آيند و سفارتخانه را مى بينند متوجه بشوند كه اين سـفـارتـخـانـه بـا سـايـر
سـفـارتـخـانـه هـا فـرق دارد حـتـى بـاسـفـارتـخـانـه هـاى دول اسلامى فرق دارد.
اين سفارتخانه با سفارت سابق اصلا طرف نسبت نيست ، يك جور ديـگـرى اسـت . اگـر شـما
موفق بشويد به اين معنا كه وضع را جورى كنيد كه به ارث بـرده بـشـود بـراى آتـيـه ،
مـا مـسـوول حـالا كـه نـيـسـتـيـم ، مـا مـسـوول هـمـيـشـه هستيم . ما الان كه
مجال دست مان آمده است مسووليت مان براى دوره هاى بعد است ، نه اينكه فقط ما حالا
هر چه شد بعد، بعدها هر چه شد بشود، ما تا زنده ايم بشود، هـر چـه مى خواهد بعد
بشود. اينجور نيست . ما مسووليم كه اين سفارت ، شماها آقايان اين سـفـارتـخـانه ها
را به جورى درست بكنيد كه وقتى دست يك سفارت ديگرى افتاد نتواند اصـلا تـغييرش بدهد
به اين زودى ها و همه جهاتش ، هر جهتى كه در آنوقت بوده عكسش را بكنيد، آنوقت من مى
دانم جهت صحيح نبوده در كار، جهت سالم نبوده يا بست و بندهايى بوده اسـت كـه
سـيـاسـى هـا مـى كـنند غالبا براى استفاده هاى شخصى يا استفاده هاى ديگرى ،
غـيرمشروع حالا بايد وقتى كه مى آيند مى بينند ببينند كه در يك محيطى وارد شده اند
كه ايـن محيط اسلام است ، اين محيط ملت اسلام است و نمى توانند در اينجا يك كارى
بكنند بر خلاف اينكه در سابق يك سفارت سفيرى وارد مى شد ايران و اين اشخاصى كه براى
ملت مـثـل گـرگ بـه جـان مـلت افـتـاده بـودنـد در مـقـابـل آنـهـا مـثـل روبـاه
بـودنـد، اين براى اين بود كه به مردم اتكا نداشتند. اينها اتكائشان به يك نـقـطـه
بـود كه مثلا يا شاه بود كه شاه هم دست نشانده آنها بود يا نخست وزير بود كه همين
طور بود يا صدراعظم بود كه اينطور بود. اينها اتكائشان به آنها بود. از اين جهت
وقتى يك سفيرى وارد مى شد به ايران سفير انگليس آنوقت ها و حتى خوب ، اين را در چيز
نـقـل مـى كـنـند كه وقتى پاشد صدراعظم را زد به ديوار و مشت تو كله اش زد كه تو
اين كـار را چـرا نـمـى كـنـى اين يك سفير اين كار را كرد. خوب ، حالا مى دانيد كه
سفيرش كه نـمـى تـوانـد، رئيـس جـمهورى يك كشور ديگرى هم كه بيايد، از انگلستان هم
بيايد نمى تواند، سلطان انگلستان هم بيايد نمى تواند اينجا يعنى نمى تواند با يك
نفر اشخاص عادى
اينجا اينطور رفتار بكند. اين براى اين است كه اتكاء شما به يك شخص نيست ، شما ملت
ايـد، خـودتـان مـلت ايـد، اتـكـاء به ملت است . وقتى اتكاء به ملت شد ديگر انسان
نمى ترسد از اينكه حالا اين اگر من اين كار را بكنم اين فرض كنيد سفير به وزارتخانه
مى گويد كه من را تاديب كنند. اين خودش هم كه نمى تواند. اين حالا اينطورى شده است
.
در خارج كه هستيد وضع تان را جورى قرار بدهيد تحت تاثير آنها واقع نشويد
شـمـا ايـن را بـايد غنيمت بداريد و ما هم غنيمت ، براى اينكه حفظ كنيم اين سنت
الهى را كه بـه دسـت مـا دادنـد مـا بـراى آتـيـه درسـت بـكـنـيـم . حالايش را من
خاطر جمعم كه خوب است انشاءالله البته همچو نيست كه صددرصد، اما شماها در صدد
برآييد كه صددرصد خوب بـاشـد، لكـن مـهـم آتـيـه اسـت . مـهـم ايـن اسـت كـه حـكومت
در ايران جورى باشد كه وقتى مـنـتـقـل شد به چيز، نتوانند به اين زودى تغييرش
بدهند. ملت آنطور حاضر است ، حكومت بـايـد خـودش طـورى درسـت بـكـنـد كـه وقـتـى
كـه مـنـتـقـل شـد بـه نـسـل آتـيه نتواند بر خلاف رفتار بكند. رئيس جمهور جورى
رفتار كند كه وقتى يك كس ديـگـر رئيـس جمهورشان شد نتواند كه خلاف بكند، و همين طور
سايرين . مجلس يك كارى بـكـنـد كـه وقـتـى مـجـلس ديگرى تحقق پيدا كرد نتواند رويه
اش را تغيير بدهد. اين يك تـكـليـفـى اسـت الان بـراى مـا. شـماها الان مكلف هستيد
به اينكه در هر جا هستيد تمام جهات اخـلاقـى و اعـتـقـادى و عـرض بكنم سياسى و همه
جهات اجتماعى را و همه اين چيزهايى كه مـحـول بـه شـمـا هـسـت ايـنـهـا را جـورى
درسـت بـكـنـيـد كـه وقـتـى مـنـتقل شد به يك نفر ديگرى ولو بد باشد خودش را مجبور
باشد كه خوب نمايش بدهد. هـمـانـطـورى كه سابق اگر يك كسى خوب هم بود نمى توانست
خوبى اش را نشان بدهد بـراى ايـنـكـه مـحـيـط يـك مـحـيط، جو را جورى درست كرده
بودند كه يك نفر آدم هم كه مى خـواسـت مـتـدين باشد نمى توانست عرضه كند تدينش را.
شما محيط را بايد جورى بكنيد كـه اگـر خداى نخواسته يك كس بدى هم سفير شد، كاردار
شد، نمى دانم چه شد، نتواند بـه ايـن زودى هـا اظـهـار كـنـد كـه مـن آنـجـور
نـيـسـتـم . وضـعش را وضعى قرار بدهد كه مـثـل شـمـاهـا بـاشـد و ايـن مـسـاله اى
اسـت كـه مـا بـايـد دنـبـال ايـن بـاشـيم كه آتيه را در نظر بگيريم ، نه حالا را.
ما آتيه داريم ، اسلام آتيه دارد، مـمـلكـت شـمـا آتـيـه دارد و همه گرگ ها هم در
اطراف هستند كه يك چيزى بشود بلكه دوبـاره از سـر بگيرند و اين الان به عهده همه
ماست كه نگذاريم اين پيش بيايد، كه يك قضيه اى پيش بيايد كه به هم بخورد اوضاع .
نه ، همه چيز سر جاى خودش باشد، هر كه هم بميرد، هر كه هم از بين برود، هر چى هم سر
جاى خودش باشد. اين را بايد حفظش بـكـنيد و اين مطلبى است كه به نظر من مهم است
براى هم براى وزارتخانه ها، هم براى سـفـرا، هـم بـراى هـمـه و شـمـا هـم كـه در
خـارج هـسـتـيـد البـتـه يـك قـدرى تـكـليـف مـشـكـل تـر از اينجاست . خوب ، شما هر
كدام هستيد، در خارج كه هستيد، در بلاد اسلامى كه هـسـتـيـد خـوب ، وضـع آنـهـا يك
وضعى است كه با ما خيلى چيز نيست ، اميدواريم كه درست بـشـود آنـهـا هـم . بـايد
آنجاها شما وضع تان را جورى قرار بدهيد كه تحت تاثير آنها واقع نشويد، هر كه مى آيد
آنها تحت تاثير شما واقع بشوند، نه شما تحت تاثير آنها يعنى
كـسـى كـه وارد ايـنـجـا مى شود وقتى يك چيزى توى ذهنش بيايد كه تاثير كند در قلبش
ايـنـكـه وضـع خـوب اسـت اينطورى باشد، نه آنطورى باشد. خوب است كه نويسنده هاى
ايـنـجـا ايـنـجورى باشند، محررين اينجا اينجورى باشند عرض مى كنم مستخدمين اينطورى
بـاشـنـد و روسـا اينطورى باشند، اينطور به نظرشان بيايد كه اين وضع بهتر از آن
وضـع اسـت كـه آنـهـا دارند. اگر اينطور شد كم كم انشاءالله نفوذ هم مى كنيد به
آنها و انقلاب تان هم صادر مى شود. ما هم مى خواهيم صادر به همين معنا بشود. ما مى
خواهيم سفر ايـمـان در آنجا جورى عمل بكنند كه سفراى آنجا، دولت آنجاست تحت تاثير
واقع بشود و دولت مان كارى بكند كه دولت هاى ديگر تحت تاثير واقع بشوند و ملت مان
كارى بكند كه ملت هاى ديگر تحت تاثير واقع بشوند. و من اميدوارم كه چون براى خدا
شما، اميدوارم كـه بـراى خـدا كـار بـكـنيد، اين كار به دست شماها واقع بشود و به
دست شما يك سنتى قرار داده بشود كه شما شريك باشيد در حسنات اشخاصى كه بعدها مى
آيند و اين مساله مـهـمـى اسـت كـه مـا خـودمـان زيـر خاك باشيم و كسان ديگر كار
بكنند، حسناتش را پاى ما بـنـويـسـنـد. ايـن اگـر شـمـا يـك سـنت صحيحى بجا بگذاريد
وضع اينطورى خواهد شد. انشاءالله اميدوارم كه همه موفق و مويد و منصور باشيد و به
كارهاى خودتان ادامه بدهيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 18/11/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديـــدار
بـــا دادســـتـــان
كـل سـابـق انـقـلاب اسـلامـى و دادسـتـانكل كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
آقـاى مـوسـوى تـبـريـزى خدمات بسيار زيادى به انقلاب و جمهورى اسلامى نمودند، چه
خـدمـات ايـشان در آذربايجان و چه در تهران در مقابله با منافقين و ساير ضد
انقلابيون كـه مـورد تشكر و قدردانى است . حال كه بر طبق قانون اساسى بايد يك
دادستان داشته باشيم ، اميدواريم ايشان در نقطه ديگرى به اين جمهورى خدمت كنند.
تاريخ : 11/11/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنــى در جـمع اعضاى
شوراهاى محلى اسلامى توزيع كالا در
سراسرتهران و گروهى از كاركنان مركز تحقيقات مخابرات
هر كس در مقامى كه هست و هر مسووليتى كه دارد، همان مقام و مسووليت امتحان اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد تشكر كنم از آقايانى كه امروز تشريف دارند و دعا كنم به توفيق آنها براى خدمت
به بندگان خدا. و من اميدوارم كه خداوند به همه شماها و ساير برادران شما توفيق
خدمت به اين كشورى كه در طول تاريخ محروم بوده است ، خداوند توفيق به شما بدهد كه
هر كـس در هـر مـحـلى هـسـت خـدمـت بـكـنـد. بـايـد عـرض كـنـم كـه مـا و شـمـا و
هـمـه اهل دنيا همه برادران ايرانى ما در معرض امتحان هستيم . يعنى مكلفى نيست در
عالم كه تحت آزمايش خدا و امتحان او نباشد. ما امروز درباره خودمان و مسوولين كشور
خودمان و ملت محترم خودمان عرض مى كنيم ، هر كس در هر مقامى كه هست و هر مسووليتى
كه دارد همان مقام و همان مسووليت امتحان اوست . امتحان مثلا رئيس محترم جمهور،
همان رياست جمهورى اش است كه آيا در ايـن مـقـامـى كـه هـسـت چـه مـى كـنـد،
افـكـار او چـيـسـت ، اخـلاق او در ايـن زمـيـنـه چـيـست و اعـمـال او چـيـست و حتى
خطرات قلب چيست ، چيزهايى كه در قلبش عبور مى كند و مى گذرد ايـنـها چيست و همين
طور تمام مسوولين ، مجلسى ها، آنهايى كه در مجلس هستند، آنها هم همان كـرسـى مـجـلس
محل امتحان آنهاست كه اينها در اين كرسى كه نشسته افكارشان چى هست و احـوالشـان چـى
هـسـت و آرائشـان چـى هـسـت و آيا اين كرسى ، كرسى اسلامى است و براى اسـلام اسـت
يـا ايـنـكـه ايـنـطـور نـيـسـت . در هـمـان جـا مـحل آزمايش است . و همين طور دولت
محل آزمايش اش در همان وزارتخانه اى است كه هست ، در هـمـان جـايى كه نخست وزير هست
و اهل ادارات در همان ادارات خودشان مركز امتحان آنهاست و ارتـشـى هـا در مـقـام
قـدرت ارتـشـى شـان امـتـحـان مـى شـونـد، مـحـل امـتـحـانـشان همان محلى است كه به
فعاليت ارتشى مشغولند و سپاه پاسدارانمان در هـمـان مـحـلى كـه هـستند، قدرت در دست
شان آزمايش است ، تفنگ در دست آزمايش است . و همه كسانى كه داراى يك ابزارى هستند
براى خدمت ، همان ابزار آزمايش آنهاست . و همين ها هستند كـه در آن عـالم مـنـعـكـس
مـى كـنـنـد اعـمـال مـا را. هـمـان تـفـنـگ مـنـعـكـس مـى كـنـد اعـمـال
تـفـنـگـدار را و هـمـان مـجـلس مـنـعـكـس مـى كـنـد در آن عـالم اعـمـال مـجـلسـى
را و هـمـان كـارهـايـى كـه شما عزيزان انجام مى دهيد و موجب تشكر است و اميدوارم
كه مورد
نظر خداى تبارك و تعالى و تاءييد او باشد، در همين جا كه هستيد در تحت آزمايش هستيد
و اعـمـالتـان مـنـعـكـس مى شود. بايد توجه كنيد كه اين چيزهايى كه منعكس مى شود يك
وقت خـداى نـخـواسـتـه چـيـزى نـباشد كه آن روز كه منعكس شد در آنجا و شما او را
ديديد موجب سـرافـكـنـدگـى بـاشد. الان ايران از همه جا به نظر مى رسد كه اهالى
ايران از همه جا بـيـشـتـر مـورد آزمـايـش انـد. اهالى ايران از يك رژيمى كه همه جا
مى دانيد چكاره بود، با قـدرت مـلت و دسـت هـاى گـره كـرده مـشـت گره كرده ، در
حالى كه ابزارى در دست نداشت آنـوقـت ، بـا فـريـاد، آن رژيـم را از بـين برد و با
همان فريادها دست امريكا را و ساير قدرت ها را از كشور خودش قطع كرد كه امروز كشور
شما دست خودتان است . نه يك كسى بالاى سر شماست كه بخواهد به شما حكومت كند، نه
مستشارى از كشورهاى ديگر داريد و نـه كـارشـنـاسـان . هـمـه چـيـز دسـت خـود
شـمـاسـت و مسوول خود شماييد. در رژيم سابق ملت مى گفت خوب ، من چه كنم ، به دست من
چيزى نيست ، اگـر سـوال مـى شـد. امـروز كه همه چيز در دست خود شماهاست ديگر اين
عذر پذيرفته نـيـسـت كـه مـن چـه كـنـم . هر كس در هر محلى كه هست آن كسى كه در
يك اداره ايستاده است و بـراى رفـت و آمـد مـردم راه مـى دهـد يـا كارهاى ديگر
انجام مى دهد، با آن كسى كه در اداره روى صـندلى نشسته است و مردم به او مراجعه مى
كنند و آن كسى كه در جبهه دارد جنگ مى كـنـد و آن كـسـى كـه در پـشـت جـبـهـه هـسـت
و خـدمـت مـى كـنـد و آن بـازارى كـه در بـازار مـشـغـول كـسـب و تـجـارت هـسـت و
آن كـارمـنـد كـه در ادارات مـشـغـول فـعـاليـت هـسـتـنـد و آن دهـقـان هـا كـه در
مـحـل كـشـاورزى مـشـغـول خـدمـت هـسـتـنـد و آنـهـايـى كـه در كـارخـانـه هـا
مـشـغـول فـعـاليـت هـسـتـند و تمام قشرهايى كه در اين كشور تصور بكنيد، تمام
اينها، از مـقـدرات اين مملكت سوال مى كنند از شما. كسى گمان نكند كه خوب من بازارى
هستم ، نمى تـوانـم . مـن يـك ادارى جـزء هـستم ، من يك كارمند ضعيف هستم . فرق ما
بين هيچ يك از شماها نـيـسـت در ايـن مـعـنـا. هـر كـس آن مـحـلى كـه هـسـت هـمـان
مـحـل ، مـحل آزمايش اش است . آن كارمند جزئى كه يك كار جزئى انجام مى دهد آن كار
جزئى آزمـايـش اوسـت . آيـا ايـن كارى كه دست اوست انجام چطور مى دهد، با كسانى كه
به او در هـمـيـن جـزئى مـراجـعت مى كنند چه رفتار مى كند، آيا قصدش از اين شيطان
است يا قصدش خـداسـت ؟ ايـن مـسـاله اسـتـثـنـا نـدارد. انبيا هم مورد آزمايش اند.
يعنى هر كس در اين دنيا پا گـذاشـت و مكلف بود به تكليفى ، اين آزمايش مى شود و
گمان نكند كه من اين كار را كه مـى كـنـم كسى نمى بيند. اين كارى كه مى كنيد خود
اين كار منعكس مى شود. خداى تبارك و تـعـالى در مـحـضـرش واقـع مـى شـود. مـلائكـه
الله موكل هستند بر اين فرد. بايد ما فكر كنيم چه بايد بكنيم كه از زير بار مسووليت
خارج بـشـويـم . مائى كه امروز مقدرات مملكت مان به دست خودمان افتاده است همه مان
مسووليم ، كسى نيست كه مسوول نباشد، همه هستيم . ببينيم كه بايد چه كار بكنيم كه
اين مسووليتى كـه بـه عـهـده مـاسـت بـه طـورى انجام بدهيم كه فردا پيش خداى تبارك
و تعالى و پيش انـبـيـاى خـدا خـجـلت زده نـبـاشـيـم و آبـرومـنـد بـاشـيم . آن اين
است كه هركس در هر كارى مـشغول است او را خوب انجام بدهد. فرض كنيد همه خداى
نخواسته همه افراد كشور خلاف مـى كـنـنـد، شـمـا يـك نـفـر كـار خـوب بـكـن . هـر
كـسـى فـكر خودش باشد. هر كس خودش مسوول كارهاى خودش است ، هيچ كس مسوول كار ديگرى
نيست . او كار
را مـى گـويـد و مـواظبت هم مى كند اما هيچ كس نمى تواند كه عمق كارهاى شما را
بفهمد چه جورى است ، لكن در محضر خداست . آنهايى كه در هر جا خدمت مى كنند توجه
كنند كه خداى تـبـارك و تـعـالى و مـلائكـه اى كـه از طـرف خـدا مـوكـل هـسـتـنـد
مـواظـب هـسـتـنـد. هـمـيـن مـوج هـايـى كـه در دنـيـا از حـرف شـمـا، از عمل شما
منعكس مى شود، همين فردا پيش شما شهادت مى دهند. بايد توجه بكنيد به اينكه
مـسـووليـت بزرگ است . مثلا در كسانى كه در جبهه هستند و جبهه خدمت مى كنند اينها
گروه هاى مختلف هستند، ارتشى هست ، ژاندارمرى هست ، پاسدار هست ، بسيجى هست ،
عشايرى هست ، شـهـربـانـى هـست از همه قشرها در آنجا خدمت مى كنند، مردم عادى هم مى
روند خدمت مى كنند، اينها مواظب باشند كه همين جا محل امتحان آنهاست كه آيا اينهايى
كه دارند فعاليت مى كنند و مـى خواهند كشور خودشان را نجات بدهند و دفاع كنند از
كشور خودشان ، آيا اينها باهم هماهنگ هستند يا هر كه مى خواهد براى خودش كار بكند؟
آيا براى خدا كار مى كنند يابراى خـودشـان ؟ اگـر مـلاحـظـه كردند كه ميل دارند كه
اين گروه خودشان قدرت داشته باشد قـدرت در دسـت بـگـيـرد نـه گـروه ديـگـر،
بـدانـنـد كـه عـمـل شـيـطانى است ، شهادت شان هم اجر ندارد. و اگر ديدند كه براى
خدا دارند كار مى كـنـنـد، بـراى خـدا كـار كـردن اينجا معلوم مى شود كه آن كسى كه
سپاهى است نكشد طرف سپاه همه چيز را و آن كسى كه ارتشى است نكشد طرف ارتش همه چيز
را هكذا ديگران . همه با هم براى خدا و براى نجات ملت و براى نجات كشور به پيش
بروند. فرق نكند كه ايـن طـايـفـه بـاشـد يا آن طايفه باشد، مقصد عمده است . انبيا
اينطور بودند. اولياى خدا ايـنـطـور بودند. كار براى خداست به دست شما انجام بگيرد،
گرفته است ، به دست من انجام بگيرد، گرفته است ، در دست ديگرى ، گرفته است .
اگـر ارتـش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح اينطور افكارشان باشد پيروزند يعنى هـم
در جـبـهـه هـا پـيروزند و هم پيش خداى تبارك و تعالى افتخارمندند و شما از آنجا كه
بياييد پايين هر جا برويد همين است مساله . آن كسى كه مى خواهد در انتخابات شركت
كند و كـانـديـد مـى شـود، آن كـسـى كـه كـانـديـد مـى كـنـد كـسـى را، آن كـسى را
كه فعاليت انتخاباتى مى كند، آن كسى كه تبليغ مى كند براى خودش يا براى غير، اين
آزمايش اش هـمـانـجـاسـت . توئى كه خودت را كانديد انتخابات كردى ، قدرت اين را
دارى كه براى كـشـورت درسـت خـدمـت بـكـنـى و قـدرت خودت را بالاتر از ديگران مى
دانى ؟ توئى كه ديگرى را كانديد مى كنى ، ديگران كه غير از اين هستند لايق نمى دانى
؟ اين را لايق تر و احـسـن مـى دانـى ؟ توئى كه فعاليت مى كنى و تبليغ مى كنى براى
انتخابات ، تبليغ خودت را مى كنى يا تبليغ براى اسلام مى كنى ؟ اگر براى رسيدن به
مجلس است ، مى خـواهـى دلت مـى خواهد مجلس بروى و مى گويى مجلس يك مقامى است ، شما
تبليغ براى خـودت كـنـى كـه هـمـان تـبليغ براى شيطان است . و اگر تبليغ مى كنى كه
بروى خدمت بـكـنـى ، من چون مى توانم خدمت بكنم چرا كنار باشم ، بروم خدمت بكنم ،
اين شخص چون لايـق اسـت چـرا كنار باشد، بيايد خدمت بكند، اگر اينطور باشد اين براى
خداست . و اين گـاهـى وقـت هـا بـه خـود آدم اشـتـبـاه مـى شـود، بسيارى از اوقات
هست كه انسان خودش در كارهاى خودش اشتباه مى كند. يعنى انسان چون حب
نـفـس دارد خـودش را مـى خـواهـد و هـمـه چـيـز را هـم بـراى خـودش مـى خـواهد مگر
اينكه به ريـاضـات ايـنـطـور نـباشد. اين چون حب نفس دارد بسيارى از امور كه از
خودش صادر مى شـود يـا از كـسـانـى كـه از خـودش هـسـتـنـد، اولاد خـودش ، بـرادر
خـودش ، عـيـال خـودش ، ايـنـهـا بـه نـظـرش خوب مى آيد و گاهى همين اگر صادر بشود
از يك كس ديـگـرى بـه نـظرش بد مى آيد. اين براى همين است كه حب نفس اينجا پرده
پوشيده است روى واقعيت و نمى تواند انسان تشخيص بدهد. بايد انسان توجه كند به اينكه
آيا من كه مـى خـواهـم يـك كـسـى را انـتـخـاب كـنم ، اگر اين كس يك نفر ديگرى از
او بهتر بود لكن ارتباطى با من نداشت بلكه با من هم دلخورى داشت آيا او را كانديد
مى كردم ؟ اگر او را هـم كانديد مى كرد معلوم مى شود كه اين براى خدا دارد كار مى
كند، كار به خودش ندارد و اگـر اينطور نشد بداند كه مساله ، مساله شيطانى است نه
مساله خدائى و اين دقيق است و ايـن از آن امـورى اسـت كـه بـر انـسـان پـوشـيـده
مـى مـاند. و دوستان و برادران كه همه مسوول هستند بايد در كارهاى خودشان دقت كنند
كه براى چى من اين كار را مى كنم ؟ من كه مـتكفل توزيع شدم يا در شوراها رفتم براى
چى رفتم آنجا؟ مى خواهم چه بكنم ؟ منى كه مـتـكـفـل مـخـابـرات هـسـتم براى چى آنجا
رفتم ؟ چه نظرى دارم ؟ منى كه در مجلس مى روم براى چى مى روم و چه نظر دارم ؟ منى
كه در ارتش خدمت مى كنم براى چى كنم ؟
اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقل باشد از خودتان بايد شروع كنيد!
اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقلى باشد كه ديگران نتوانند در آن دخالت بكنند از
خودتان بايد شروع كنيد. تمام خوف و ترس هائى كه انسان دارد از دشمن براى اين است
كـه خـودش را مـى بـيـنـد. اگر چنانچه ديد كه خدا هست در كار، براى خدا دارد كار مى
كند نـمى ترسد، براى اينكه مقدرات دست اوست . گمان نكنيد كه شما خودتان مى توانيد
يك كـارى انـجـام بـدهيد، شما آن هستيد كه اگر يك مگس بيايد آزارتان بدهد شب نمى
توانيد بخوابيد و روز نمى توانيد آرام بگيرد، اگر يك پشه در شب بيايد نمى گذارد شما
آرام بـگـيريد. شما آن كس هستيد كه اگر يك عنكبوت بياد حمله به شما بكند مى ترسيد،
شما آن كـس هـسـتيد كه اگر يك گنجشك از شما يك چيزى بردارد برود قدرت نداريد از او
پس بگيريد. همه عجز است ، همه فقر است هر چى هست از اوست ، از خداست .
ايـن اسـتـقـلالى كـه خـدا داده بـه ما اگر عنايت او نبود كى توانستيم ما اين كار
را بكنيم ؟ چـطـور مـا مـى تـوانـسـتـيم در مقابل اين آشوب دنيا و اين قدرت هاى
شيطانى دنيا يك همچو رژيـمـى را كـه هـمـه دنـبـال ايـن بـودند كه حفظش بكنند اگر
عنايت خدا نبود شما با كدام قدرت مى توانستيد اين كار را بكنيد؟ اگر عنايات خدا و
توفيق خدا نبود شما هم چطور مى تـوانستيد دست امريكايى كه دنيا را دارد مى بلعد از
كشورتان بيرونش كنيد؟ و امريكا از قـرارى كـه شـنـيـدم رئيـس جـمـهـور امـريـكـا
گـفـتـه اسـت كـه ايـران ما را تحقير كرد. اين اول كار است ، ايران تا آخر شما را
تحقير خواهد كرد. اگر عنايات خدا نبود شما چطور مى تـوانستيد يك قدرتى را كه امروز
آنطور وضعيت را دارد و آنطور جهازات را دارد و در همه دنيا ريشه كرده است چطور مى
توانستيد او را دستش را كوتاه كنيد؟ اين قدرت خداست ، اين عنايات خداست ، غافل از
اين نباشيد.
اگر عنايات خدا نبود چطور شما يك نمونه در دنيا بوديد كه فقط شما الان در دنيا
هستيد كه مى گوئيد نه شرقى ، نه غربى و واقعا هم اينطورى است . ادعا ممكن است كسى
بكند امـا هـمـه مـى دانـند نيست اينطور. اگر عنايت خدا نبود كى مى توانست كه يك
همچو كارى را بـكـند كه در دنيا نظير ندارد و نشده است ؟ اينها عنايت خداست . اين
عنايت خدا را حفظ كنيد و حفظش به اين است كه اين كشورى را كه به شما داده به آن
خدمت كنيد.
شما كه مى خواهيد آدم بشويد، زحمت دارد آدم شدن
امـروز كـشـور مـا احـتـيـاج بـه خـيـلى مـسـائل دارد و ديـگـران مـسـائل شـمـا را
ابـدا حـل نـمـى كـنـنـد، بـلكـه بـرخـلافـش مـى كـنـنـد. مـسـائل خـودتـان را
خودتان بايد حل بكنيد. اين نعمتى كه براى شما پيش آمده است ، نعمت آزادى كـه پـيـش
آمـده اسـت ، نـعـمـتـى كه نمى تواند يك قدرتى الان به شما بگويد كه بـالاى چشمت
ابرو است ، اين را حفظش كنيد، اين يك نعمت الهى است ، ديگران ندارند اين را. ديگران
يا تحت سلطه شرق اند يا تحت سلطه غرب اند. شما اينطور نيست برايتان الان . اين را
بايد حفظش بكنيد، حفظش به دست خود شما بايد بشود يك كشورى كه انقلاب كرده اسـت و
تـازه مـتـولد شـده اسـت ، انـقـلاب وضـعـش ايـن اسـت كـه هم خوردگى باشد به هم
خـوردگـى بـاشد. انقلاب وضعش اين است كه كمبود داشته باشد، انقلاب وضعش اين است كـه
مـثـلا قـحـطـى بـاشـد. انـقـلابـات دنـيـا ايـنـجـور نـبـودنـد كـه مـثل ايران
باشند كه به مجردى كه انقلاب كردند درها را باز كردند هر كه بيايد هر كه بـرود. بـه
مـجـردى كـه انـقـلاب كـردنـد رفـتـنـد دنـبـال ايـنـكـه يـك دولتـى تـشـكـيـل
بـدهـنـد و مـجلسى و چه و چه و چه ، به فوريت ، كجا مى توانستند اين كارها را
بـكـنـند؟ اينها روى عنايات خداست كه به شما عنايت كرده است . يك كشورى كه الان
مبتلاى بـه جـنـگ اسـت آن هـم نـه جـنـگ بـا يـك دولت پـوسـيـده اى مـثـل صـدام ،
جـنـگ بـا هـمه ، همه قدرت ها دنبال اين اند كه او را دستش را بگيرند و نجات
بـدهـنـد و نمى توانند هم . يك همچو جنگى ، الان شما جنگ با دنيا داريد، همه
تبليغات بر ضـد شـمـا هـسـت ، هـمـه سـلاح هـا را بـه او مـى دهـنـد، هـمـه پـول را
بـه او مـى دهـنـد و او را تـجـهـيـز مـى كـنـنـد و شـمـا خـودتـانـيد. خودتان
هستيد و اتـكـال به خدا. اين خداست كه شما را حفظ كرده است و شماييد كه الان
مسووليت تان زياد اسـت . ايـنـكه مى گويم ايران از همه جا بيشتر مسووليت دارد براى
همين است كه ايران از هـمـه جـا بيشتر مورد عنايت خدا واقع شده است . كجاست كه
بگويد من مستقلم نه شرق و نه غـرب ، هـر دو را كـنـار بگذارد؟ و اين شما هستيد،
وقتى شما هستيد و مى دانيد كه انقلاب ها كـمـبـود دارد، انـقـلاب هـا زحـمت دارد،
بخواهيد آدم باشيد بايد زحمت بكشيد، بخواهيد ارزش انـسـانـى خودتان را حفظ كنيد
زحمت دارد. نمى شود كه انسان در خانه اش بنشيند و ارزش هـاى انـسـانـى مـحـفـوظ
بـاشـد. هـر كـه در خـانـه مـى نـشـيـنـد و اعتزال مى كند توسرى هم مى خورد لكن نمى
فهمد كه ديگر آدم نيست .
شـمـائى كـه مى خواهيد آدم بشويد زحمت دارد آدم شدن . مى خواهيد سرفراز در دنيا
باشيد اين زحمت دارد، بيخود نمى شود، اگر نوكرى آنها را بكنيد ديگر ارزش نداريد،
يـك پـول هـم ارزش نـداريـد. اگـر بـخـواهيد از تحت سلطه همه بيرون برويد و خودتان
بـاشـيـد ايـن ارزش دارد، يك ارزش انسانى است ، يك شرافت انسانى است ، اين زحمت
دارد، ايـن گرانى دارد، اين كمبود دارد، اين جهاد دارد، اين دفاع دارد، اين شهادت
دارد، اين براى ارزش انـسـانـى است همين است كه انبيا براى او كار كردند. همين است
كه امام حسين براى او كشته شد. اگر آن هم فكر مى كرد كه زحمت دارد، اصحاب او هم با
آن كمى فكر مى كردند زحـمـت دارد، كـه نـمـى تـوانـستند يك همچو انقلابى را بجا
بياورند كه تا حالا هم اثرش باقى مانده است . ولى وقتى براى خدا شد، زحمت كم مى
شود.
بـايـد توجه كنيم كه سر و كارمان با يك جنگى است كه سرنوشت يك ملت را تعيين مى
كند
الان انسان مى بيند كه جوان هائى هستند، من زياد به اينها بر مى خورم ، جوان هائى
هستند كـه مى آيند گريه مى كنند كه ما مى خواهيم برويم به جبهه نمى گذارند برويم .
همين پـريـروز يـا ديروز بود كه يك جوانى آمده بود، گفت دوتا برادرم كشته شده ،
خودم مى خواهم بروم . گفتم جوان ! تو كافى است ، آنها رفتند ديگر بس است شروع كرد
گريه كـردن . خـوب يـك همچو، اين جز به عنايت خدا نمى شود، يك معنويتى است كه غير
از عنايت خـدا نـمـى تـوانـد ايـن مـعـنويت را براى كسى ايجاد كند. آنهائى كه نشسته
اند كنار و مى خـوابـنـد و مى خورند و زندگى حيوانى دارند و نق مى زنند به اين
كشور، آنها يك قدرى تـوجـه بـكـنـند، از خواب بيدار بشوند. آنهائى كه هى نق مى زنند
كه اينجاش چه جورى است ، آنجاش چه جورى است ، آنجاش چه جورى ، اينها نمى فهمند كه
ما در چه حالى هستيم . آنـهـا مـى خـواهـند كه شب بخوابيم صبح كه پا شديم همه
اداراتمان درست باشد و همه مـملكت مان درست باشد و كشاورزى مان درست باشد و نمى
دانم چى ، و نمى دانند ما در چه حـالى هـسـتـيم الان . ما در حال جنگيم . ما در حال
محاصره اقتصادى هستيم ، ما در حالى هستيم كـه امـريـكـا علنا دارد مخالفت مى كند و
جنگ افروزى دارد مى كند با ما، و ما اعتنا هم به او نداريم . بايد بفهميد كه وضعيت
ما امروز اين است كه اين وضعيت مشكلات دارد. اين وضعيت بـه زودى درسـت نـمـى شـود.
لكـن مى شود، صبر مى خواهد. آنى كه تا حالا شده است يك اعـجـازى اسـت كـه در دنـيـا
نـظـيـر نـداشـتـه اسـت . شـمـا در طـول تـاريـخ اگـر مـلاحـظـه كـنيد، نظير نداشته
است اين وضعى كه الان ايران دارد. اين حـالى كه در جوان هاى ما پيدا شده است ، در
طول تاريخ نظير نداشته ، الا اولياء خدا. و مـا امـروز ابـتـلاء به اين قدرت ها
داريم و اين جنگ را ما بايد با پيروزى به زودى تمام كـنـيـم . و ايـن بـه ايـن اسـت
كـه جـوان هـاى مـا بـرونـد دنـبـال جـنـگ . جـوان هاى ما اينطور نباشد كه بگويند
تمام شد و رفت سراغ كارش . خير، تمام نشده ، امريكا دنبال كار است ، الان امريكا به
ميدان آمده . البته ميدانى كه او مى آيد، آن ميدان صحيحى نيست ، آن براى انتخاباتى
كه حالا مى خواهد بشود، از اين حرف ها زياد مـى زنـد. لكـن مـا بـايد توجه بكنيم كه
سر و كارمان با يك جنگى است كه سرنوشت يك مـلت را ايـن درسـت مى كند و بايد هر چه
زودتر اين را تمام كنيم . و اين ، به اين است كه جوان هاى ما بروند به جبهه ها،
ننشينند كه ، اينطور نباشد كه بنشينند كه ديگران
بـرايـشـان كـار كـنـند. همه مان مسوول هستيم . و من اميدوارم كه خداوند به همه شما
توفيق بدهد و همه شما را در راه خدا، در راه خودش هدايت كند و همه را توفيق اين
بدهد كه به اين ملتى كه در طول تاريخ در زحمت بوده و در طول تاريخ در محنت بوده و
زير بار ديگران بوده ، نجات بدهيم و خدمت كنيم به اين ملت .
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 18/11/62