مـا آزادى مـى
خـواهـيـم ، تنفر از اينكه ما در تحت رهبرى و نمى دانم در تحت ذلت كشورهاى چـيـز
بـاشـيـم بـراى شكم مان . بايد ملت اين را احساس كند كه ما عروسك خارجى را نمى
خواهيم كه به ما عروسك بدهيد و ما خودمان را تسليم كنيم . ما اين زرق و برق خارجى
كه بـرايـمـان بـيـايد نمى خواهيم ، ما مى خواهيم مستقل باشيم خودمان درست كنيم .
اگر اين را ملت احساس كرد، هيچ وقت اين آزادى و اين استقلال را از دست نمى تواند
بدهد، هيچ وقت به آن طمع نمى كنند. همه طمع ها اين است كه توجه كنند، اين را با او
دعوا بدهند، اين قاضى را بـا آن قـاضـى ، ايـن حـاكـم را با آن حاكم ، آن استاندار
را با آن استاندار، مردم را با آنـهـا، امـام جـمـعـه هـا را بـا مـردم ، مـردم را
بـا امـام جـمـعـه هـا، از ايـن حـرف هـا. اگـر ايـن مسائل پيش بيايد، بترسيد كه به
زودى خداى نخواسته عنايات خدا از ما سلب بشود و ما برگرديم به همان حال فضاحتى كه
آنوقت بود، به حالى كه جوان هاى ما را مى بردند تا بكلى تباه كنند، مى بردند تا
تمام حيثيت انسانى را از آنها بگيرند. و اگر انشاءالله هـمـيـن طـورى كـه شـمـا
بـيـدار هـسـتـيـد، هـمـيـن طـورى كـه تـوجـه بـه مـسـائل داريـد، هـمين طورى كه
توجه به امور الهى داريد، همين طورى كه توجه داريد كه دشمن هايتان كى هستند، توجه
داريد كه دوست هايتان كى هستند، اگر اينطور پيش برويد، بـدون اينكه جنگى باشد و
بدون اينكه نزاعى باشد، كسى با شما چيز نمى كند. اين هم كـه مـى بـيـنـيـد يـك
گـوشـه كـشـور مـا فـرض كـنـيـد جـنـگ واقـع شـد و دو سـال هم هست كه آنهمه هم به
ما و خودشان ضرر زده اند، براى اينكه يك ديوانه اى پيدا كـرده انـد، يـك نـفـر آدم
كـه نـفهميد چه مى كند. الان هم آنطورى كه در روزنامه ها بوده (من نمى دانم صحت و
سقمش را) الان هم مى گويند كه اين آدم به واسطه اينكه شكست خورده و بايد فرار كند،
بنا دارد كه مخازن خودشان را از بين ببرد و از اين آدم بعيد ندانيد شما. امـا
اشـخـاص مـتـفـكـر، اشـخاص متوجه ، فرض كنيد كه همين دولت هاى ابر قدرتى ملتفت
مـسـائل هستند، آنها هيچ وقت خودشان نمى آيند در ميدان ، آنها هميشه از اين حيوانات
را وا مى دارنـد كه بريزند به جان هم اينها و از بين ببرند اينها را. و ما بايد
ايستادگى كنيم و ايـن تـوجـه را داشـتـه بـاشيم كه شما خيال نكنيد كه جنگ است و ما
سختى جنگ داريم . آقا! شما هر كدامتان ادراك كرده باشيد، اين جنگى كه در دنيا پيدا
شد، جنگ ثانى ، اين جنگ دوم ، جـنـگ اولش را هـم من يادم هست ، اما اين جنگ دومى كه
بسيارى از شما يادتان هست ، اين جنگ بـا ايـنـكـه بـه ما هيچ ارتباط نداشت ، ما
داخل جنگ نبوديم ، ما هيچى ، كنار بوديم ، در عين حـال بـه واسـطه همين جنگ ، ايران
قحطى شد، در ايران نان پيدا نمى شد، يك چيزى بود سـياه ، مثل اين عباى من سياه بود،
يك چيز اينطور قلمبه اى مى دادند به مردم . يك دانه نان سـنـگـكـى شـما در تهران
پيدا نمى كرديد. در قم كه ما بوديم ، تمام دكان ها بسته شده بـود و هـيـچ پيدا نمى
شد. امروز بحمدالله نعمت مى بينيد دارد. مى گوييد گرانى است ، شـمـا يـك تـوجـهـى
بـه سـايـر جـاهـا بـكـنـيـد. كـجـا گـرانـى نـيـسـت ؟ قـبـول دارم كـه بـايـد
گـرانـى را جـلويـش را بـگـيـرنـد، قبول دارم كه بايد زحمت بكشند، اما يك دولتى است
كه با تمام كوشش دارد زحمت مى كشد و خـدمت مى كند، حالا يك دسته فاسق غرغر مى كنند
براى اينكه حكومت دست آنها نيفتاده است و دسـت يك آدم هايى صحيح افتاده است . خوب
آنها حسابشان عليحده است ملت ما كه حسابش اين نيست ، ملت ما حسابش اين است كه ببيند
كه اين دولت كارش
مـوازيـن اسـلامـى دارد، البـتـه اگـر يك اعوجاجى هم پيدا بشود مجلس رفع مى كند،
اگر اعوجاجى در مجلس هم پيدا بشود شوراى نگهبان ديگر اغماض نخواهد كرد.
بـنـابـرايـن مـشكلات جنگ كه در دنيا اگر يك جائى واقع بشود مردم ، هم را مى خورند،
در ايـران بـا ايـن مـشـكـلات جـنـگ ارز شـمـا بـالا رفـتـه اسـت ، ارزى كـه در اول
جنگ كم بوده است حالا بهتر از آنوقت شده است ، ارزى كه در بين جنگ يك وقت پائين آمد
الان بـالا رفـتـه است و اين براى اين است كه دولت ما يك دولت دانشمندى است و خدمت
دارد مـى كند، ساير ارگان ها هم همه خدمت دارند مى كنند. البته در هر جا دو نفر آدم
هم كه پيش قـاضـى مـى رونـد، يـكـى شـان نـاراضـى در مـى آيـد و ايـن حـكـم بـه
عـدل هـم نـاراضى درست مى كند، اما اين را نبايد پاى حساب آورد. ما بايد توجه كنيم
به ايـنـكه گرفتارى در حال جنگ و انقلاب هست ، خود انقلاب هر جا واقع شده است ، در
بعضى جاها بيشتر از چند ميليون آدم كشته شده است در انقلابشان . اينجا انقلاب شده
است ، انقلاب هـم البته ما ضايعات داشتيم اما نه ضايعات انقلاب ، كم بود ضايعات در
اينجا. الان هم بـحـمـدالله هـمـه جـا امـن وامـان اسـت ، يـك جـنـگ بـيـن يـك
ديـوانـه و عاقل هم در سرحدات هست ، اين هم كه بيرونش كردند تمام شد و تمام مى شود
انشاءالله . بـايـد هـركـس كه غر به گوشش مى خوانند، جوابش را بدهد كه آقا كجا
گرانى نيست . خوب ، البته يك مملكت اينطورى است . اگر شما پيدا كرده اى يك جائى كه
نعمت اينطورى كـه الان هست در ايران ، البته يك چيزهائى كه اساسى نيست فرض كنيد
سيگار كم است ، حـالا هـم كـه سـيـگـار زياد شده ، فرض كنيد يك چيزهاى تجملى نيست ،
شما تجملى را مى خواهيد چه كنيد؟ تجملى همان ها بود كه آنها وارد مى كردند و شما را
اسير مى كردند، ارز شـمـا را از بين مى بردند. اما آنهائى كه اساس زندگى است نان
است و نمى دانم گوشت است و اينها هست حالا گران است من هم قبول دارم گران است ، اما
نبايد ما وقتى كه يك جنسى گـران شـد در حـالى كـه خوب بود اصلش به حسب قاعده دنيا
قحطى باشد، پيدا نشود، اصـلا گـوشـت ، مـن خـودم بـا اين چشم هايم ديدم كه يك اسبى
كه مرده بود يك عده ريختند سرش و گوشتش را بردند، من خودم اين را ديدم . امروز
گوشت هست منتها گران است ما هم قـبـول داريـم ، امـا در صـدد هستند كه درست كنند. و
من به شما نويد مى دهم كه انشاءالله كـشـور شـمـا كـشـور صـحـيح خوب بشود به شرط
اينكه متعهد به اسلام باشيد و متوجه باشيد به اينكه خداى تبارك و تعالى عنايت به ما
كرد. و ما حفظش بايد بكنيم ناشكرى نـكـنـيـد. من مى ترسم خداى نخواسته از اينكه اگر
ناسپاسى خداى تبارك و تعالى از ما ديـد، بـا ايـنكه اينهمه نعمت به ما عنايت كرده
است ، اگر ناسپاسى ببيند خداى نخواسته عـنـايتش را كم بكند و ما تباه بشويم . شكر
نعمت خدا بكنيد، توجه به خدا داشته باشيد، انـشـاءالله هـمـه مـوفـق خـواهـيد شد و
همه پيشبرد خواهيد كرد و مملكت شما يك مملكت نمونه خواهد شد و همه تان سلامت و
سعادت داشته باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 13/9/61
بـيـانـات امـام خـمـيـنى در جمع اعضاى شوراى مركزى و
نماينده امام در جهاد سازندگى
اگر جنبه ايمان مردم تقويت شد، همه امور به راحتى انجام مى شود.
بسم الله الرحمن الرحيم
از مسائلى كه شما و ديگران گزارش داده اند، بسيارى از خيانت هائى كه به اين كشور و
مردم گرديده است ، كشف مى شود كه چه كوشش هائى در جهت بازداشتن ما از همه چيز،
انجام شـده و جـلوى مـغـزهـائى كـه مـى تـوانـسـتـنـد كار بكنند و پيشرفت علمى
داشته باشند را گرفته و كشاورزى ما را از بين بردند. شما مى بينيد كه چقدر از زمين
ها هنوز بلااستفاده و چـه مـقـدار از آب آنـهـا مـانـند آب كارون به هدر مى رود.
آنها به اسم اينكه ما مى خواهيم پيشرفت داشته باشيم و مملكت ما مملكت صنعتى باشد،
مساءله اصلاحات ارضى را بهانه كـردنـد. قـضـيـه آنـهـا قضيه كلاغى شد كه مى خواست
راه رفتن كبك را ياد بگيرد كه راه رفـتـن خـودش را هـم فـرامـوش كـرد، كـه خـدا
خـواسـت و مـمـلكـت را از دسـت آنـهـا گـرفت و مسائل و تصميمات به دست خود مردم
افتاد.
ايـنـكـه شـمـا گفتيد در كارها هماهنگى وجود دارد، كار بسيار خوب و صحيح است . زيرا
تا امـور آنـگونه اجتماعى نباشد و همه افراد، يك رويه و هدف را نداشته باشند، كارها
پيش نمى رود. امروز همه مردم ما مى خواهند به اسلام و كشورشان خدمت كنند و ما مى
بينيم در عين حـال كـه ايـن كـشـورى كه به دست ما افتاده هيچ پيشرفتى نداشته است ،
اما انسان هاى آن تـبـديـل بـه انـسـان هـاى پـرشـور و فـعـال گـرديـده انـد كـه
هـمـيـن دليـل اسـت كـه مـا مى توانيم همه كارها را خودمان انجام دهيم . اگر چه
امريكا نمى خواهد و نـمى گذارد كه كار بكنيم ، ولى ما و ملت ما به يارى خداوند، بنا
داريم كارى بكنيم كه آنها نتوانند مانع باشند و در اين جهت لازم است افراد با علوم
آشنا شوند، البته علمى كه در خدمت مردم باشد. در هر صورت مسؤ وليت ما امروز زياد
است و بايد خودمان مملكت مان را آبـاد كـنـيـم و اگـر ايـن كـار را نكنيم شكر خدا
را بجاى نياورده ايم . مساءله كشاورزى در كشور ما در راءس امور است . بحمدالله
مملكت از نظر منابع طبيعى ، همه چيزش خوب است ، آب و زمين خوب دارد و مردمش آگاه و
در فكر كشاورزى هستند. دولت بايد آنها را تشويق و تـقـويت بنمايد و امكانات لازم را
در اختيار آنها بگذارد. من از زحماتى كه آقايان مى كشند خـيـلى تـشـكـر دارم و
عـمـده ايـن اسـت كـه ايـن كـارها را خدا اجر مى دهد. خدمت به اين مردم و خصوصا
روستائيان از بين نمى رود. و شما كوشش كنيد با افرادى كه تماس داريد، با استفاده از
روحانيون و موعظه ، روح ايمان را در آنها تقويت كنيد كه اگر جنبه ايمان
مـردم تـقـويت شد، همه امور به راحتى انجام مى شود. مثلا همى جهاد، در جنگ چقدر كار
كرده اسـت . ايـن به خاطر جديتى است كه جوان ها دارند و كشور را از خودشان مى دانند
و براى خـدا كار مى كنند. وقتى ايده آنها اين باشد، كارها به خوبى پيش مى رود.
اينطور نباشد كـه اگـر كـسـرى پـيـدا كـرديـد و يـا مـشكلى در كارتان پيش آمد،
دلسرد شويد. به كار خودتان ادامه دهيد. من همه شما را دعا مى كنم و اميدوارم خداوند
به شما توفيق خدمت به اين مستمندان را كه از بزرگترين عبادات نزد اوست ، عنايت
فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 16/9/61
پيام امام خمينى به مناسبت انتخابات مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
بـا ايـنـكـه در اهـمـيـت مـجـلس خبرگان براى تعيين رهبر يا شوراى رهبرى ، اينجانب
كرارا تذكراتى داده ام و حضرات علماء اعلام دامت بركاتهم به قدر كافى صحبت فرموده و
اهميت آن را گوشزد نموده اند، لازم دانستم كه نكته مهمى را به عرض ملت شريف برسانم
و آن اهميت ويژه اى است كه اين مجلس دارا مى باشد. واضح است كه حكومت به جميع شؤ
ونه آن و ارگان هائى كه دارد، تا از قبل شرع مقدس و خداوند تبارك و تعالى شرعيت
پيدا نكند، اكـثـر كـارهاى مربوط به قوه مقننه و قضائيه و اجرائيه بدون مجوز شرعى
خواهد بود و دسـت ارگـان هـا كـه بـايد به واسطه شرعيت آن باز باشد بسته مى شود و
اگر بدون شـرعـيـت الهـى كارها را انجام دهند، دولت به جميع شؤ ونه طاغوتى و محرم
خواهد بود و لهـذا تـعـيـيـن خبرگان و فقيه شناسان از تكاليف بزرگ الهى است و هيچ
كس را عذرى در مقابل اسلام و پيشگاه خداوند قهار نخواهد بود و من تكليف خود را در
اين موضوع ادا نمودم . و همانطور كه قبلا تذكر دادم مردم در دادن راءى به اشخاص
واجد شرايط آزاد هستند و هيچ كـس را حـق الزام كـسـى نـيـسـت و مـن امـيـدوارم كـه
مـلت شريف ايران در اين امر مهم الهى كه مـنـحـرفـان از هـر چـيـزى بـيشتر با آن
مخالفت كرده و مى كنند و اين نيز از اهميت آن است ، يـكـدل و يـكـجـهـت در روز
انـتـخـابـات بـه سوى صندوق ها هجوم برند و آراى خود را به صندوق ها بريزند و اميد
است علماى اعلام كثرالله امثالهم ، هم خود شركت نمايند و هم ملت را ارشـاد
فـرمـايـنـد. و لازم اسـت مـطلبى را كه گاهى شنيده مى شود كه براى تبليغات
انـتـخـابـاتـى بـعضى از كانديداها خداى نخواسته بعضى ديگر را تصعيف يا توهين مى
كـنـنـد، در رابـطـه بـا آن تـذكـر دهـم كـه امـروز ايـن نـحـو مـخـالفـت هـا
خـصوصا از چنين كـانـديـداهـايـى ، بـراى اسلام و جمهورى اسلامى فاجعه آميز است .
اگر فرضا كسى در ديـگـرى مناقشه دارد، ابراز آن و اظهار در بين مردم هيچ مجوزى
ندارد و حيثيت و آبروى مومن در اسلام از بالاترين و والاترين مقام برخوردار است و
هتك مومن ، چه رسد به مومن عالم ، از بـزرگـتـريـن گـنـاهـان اسـت و مـوجب سلب
عدالت است . اميد است انشاءالله چنين مطلبى نباشد و اگر غفلتا اتفاق افتاده است
تكرار نشود. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و بقاى عزت براى ملت بزرگ ايران
را خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 20/9/61
پـيـام امـام خـمـيـنـى بـه خـانـواده شـهـدا، بـه
مناسبت چهارمين سالگرد پيروزى انقلاب
اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از شـهـيـدان ارجـمـنـدى كـه خـداونـد تـعـالى در شـان آنـان كلمه بزرگ
(احياء عند ربهم يـرزقـون ) را
فـرمـوده اسـت ، بـشرى قاصر مثل من چه تواند گفت . آيا بار يافتن نزد خـداوند و
ضيافت مقام ربوبى از آنان را مى توان با قلم و بيان و گفت و شنود توضيح داد؟ آيـا
ايـن همان مقام (فادخلى فى عبادى و ادخلى
جنتى ) نيست كه حديث شريف برسيد شهيدان و
سرور مظلومان منطبق نموده است ؟ آيا اين جنت همان است كه مؤ منان در آن راه دارند،
يـا لطـيفه الهى آن است ؟ آيا اين بار يافتن و ارتزاق نزد رب الارباب همان معنى
بشرى آن است ، يا رمزى الهى و بالاتر و فوق برداشت بشر خاكى ؟
بـار الهـا! اين چه سعادت عظيمى است كه نصيب بندگان خاص خود فرموده اى كه ما از آن
مـحـرومـيـم . اكـنـون مـن بـه مـادران و پـدران مربى اين بندگان خاص خدا و به
همسران و بازماندگان اين عزيزان به جاى تسليت تبريك عرض مى كنم .
(يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما)
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 24/9/61
فـــرمـان 8 مـاده اى امـام خـمـيـنـى خطاب به قوه
قضائيه و تمام ارگان هاى اجرائى در
مورداسلامى شدن قوانين و عملكردها
بسم الله الرحمن الرحيم
در تـعـقـيـب تـذكـر بـه لزوم اسـلامى نمودن تمام ارگان هاى دولتى بويژه دستگاه هاى
قضائى و لزوم جانشين نمودن احكام الله در نظام جمهورى اسلامى به جاى احكام طاغوتى
رژيم جبار سابق لازم است تذكراتى به جميع متصديان امور داده شود. اميد است
انشاءالله تعالى با تسريع در عمل ، اين تذكرات را مورد توجه قرار دهند.
1 !!! تـهـيـه قـوانـيـن شـرعـيه و تصويب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت انجام
گيرد و قـوانـيـن مربوط به مسائل قضائى كه مورد ابتلاى عموم است و از اهميت بيشتر
برخوردار اسـت در راءس سـايـر مـصـوبـات قـرار گـيـرد كـه كـار قـوه قـضـائيـه بـه
تـاءخـير يا تـعـطـيـل نـكـشـد و حـقـوق مـردم ضـايـع نـشـود، و ابـلاغ و اجـراى آن
نـيـز در راءس مسائل ديگر قرار گيرد.
2!!! رسـيـدگـى بـه صـلاحـيـت قـضـات و دادسـتـان هـا و دادگـاهـهـا بـا سـرعـت و
دقـت عمل شود تا امور شرعى و الهى شده و حقوق مردم ضايع نگردد و به همين نحو رسيدگى
بـه صـلاحـيـت سـايـر كـارمـنـدان و مـتـصـديـان امـور، بـا بـيـطـرفـى كـامـل
بـدون مـسـامـحـه و بـدون اشـكـالتـراشـى هـاى جـاهـلانـه كـه گـاهـى از تـنـدروهـا
نـقـل مـى شـود، صـورت گـيـرد تـا در حالى كه اشخاص فاسد و مفسد تصفيه مى شوند
اشـخـاص مـفـيـد و مـؤ ثـر بـا اشـكـالات واهـى كـنـار گـذاشـتـه نـشـونـد. و
مـيـزان ، حـال فـعلى اشخاص است با غمض عين از بعض لغزش هائى كه در رژيم سابق داشته
اند مگر آنكه با قرائن صحيح معلوم شود كه فعلا نيز كارشكن و مفسدند.
3 !!! آقـايـان قـضات واجد شرايط اسلامى ، چه در دادگسترى و چه در دادگاه هاى
انقلاب بـايـد بـا استقلال و قدرت بدون ملاحظه از مقامى احكام اسلام را صادر كنند و
در سراسر كـشـور بـدون مـسامحه و تعويق به كار پر اهميت خود ادامه دهند و ماءمورين
ابلاغ و اجرا و ديگر مربوطين به اين امر بايد از احكام آنان تبعيت نمايند تا ملت از
صحت قضا و ابلاغ و اجـرا و احـضـار احـسـاس آرامـش قـضـائى نـمـايـنـد و احـسـاس
كـنـنـد كـه در سـايـه احـكام عـدل اسـلامـى جـان و مـال و حـيـثـيـت آنـان در
امـان اسـت . و عـمل به عدل اسلامى مخصوص به قوه قضاييه و متعلقات آن نيست ، كه در
ساير ارگان هاى نظام جمهورى اسلامى از مجلس و دولت و متعلقات آن و قواى نظامى و
انتظامى و سپاه پاسداران و كميته ها و بسيج و ديگر
مـتـصـديـان امـور نيز به طور جدى مطرح است و احدى حق ندارد با مردم رفتار غير
اسلامى داشته باشد.
4!!! هـيـچ كـس حق ندارد كسى را بدون حكم قاضى كه از روى موازين شرعيه بايد باشد
تـوقـيـف كـند يا احضار نمايد، هر چند مدت توقيف كم باشد. توقيف يا احضار به عنف
جرم است و موجب تعزير شرعى است .
5 !!! هـيـچ كـس حـق نـدارد در مـال كـسـى چـه مـنـقـول و چـه غـيـر مـنـقـول و در
مـورد حق كسى دخل و تصرف كند يا توقيف و مصادره نمايد مگر به حكم حاكم شرع ، آن هم
پس از بررسى دقيق ثبوت حكم از نظر شرعى .
6 !!! هـيـچ كـس حـق نـدارد بـه خـانـه يـا مـغـازه و يـا محل كار شخصى كسى بدون
اذن صاحب آنها وارد شود يا كسى را جلب كند يا به نام كشف جـرم يـا ارتـكـاب گـنـاه
تـعـقـيـب و مـراقـبـت نـمـايـد و يـا نـسـبـت بـه فردى اهانت نموده و اعمال غير
انسانى اسلامى مرتكب شود، يا به تلفن يا نوار ضبط صوت ديگرى به نام كـشـف جـرم يـا
كشف مركز گناه گوش كند و يا براى كشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ بـاشـد، شـنـود
بـگـذارد و يـا دنـبـال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غير نمايد يا اسرارى كه
از غير به او رسيده ولو براى يك نفر فاش كند. تمام اينها جرم و گناه است و بعضى از
آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از كبائر بسيار بزرگ است و مرتكبين هر يك از امـور
فـوق مـجـرم و مـسـتـحـق تـعزير شرعى هستند و بعضى از آنها موجب حد شرعى مى باشد.
7 !!! آنـچـه ذكـر شـد و ممنوع اعلام شد، در غير مواردى است كه در رابطه با توطئه
ها و گـروهـك هاى مخالف اسلام و نظام جمهورى اسلامى است كه در خانه هاى امن و تيمى
براى براندازى نظام جمهورى اسلامى و ترور شخصيت هاى مجاهد و مردم بيگناه كوچه و
بازار و بـراى نـقـشـه هـاى خـرابـكـارى و افـسـاد فـى الارض اجـتـمـاع مـى كـنـنـد
و مـحـارب خدا و رسـول مـى بـاشـنـد، كـه بـا آنـان در هـر نـقـطـه كه باشند و
همچنين در جميع ارگان هاى دولتـى و دسـتگاه هاى قضائى و دانشگاه ها و دانشكده ها و
ديگر مراكز با قاطعيت و شدت عمل ولى با احتياط كامل بايد عمل شود، لكن تحت ضوابط
شرعيه و موافق دستور دادستان هـا و دادگـاه ها، چرا كه تعدى از حدود شرعيه حتى نسبت
به آنان نيز جايز نيست ، چنانچه مـسـامـحـه و سـهـل انـگـارى نـيـز نـبـايـد شـود.
و در عـيـن حـال مـاءمـوريـن بـايـد خارج از حدود ماءموريت كه آن هم منحصر است به
محدوده سركوبى آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعيه ، عملى انجام ندهند. و موكدا تذكر
داده مى شود كه اگر براى كشف خانه هاى تيمى و مراكز جاسوسى و افساد عليه نظام
جمهورى اسلامى از روى خطا و اشتباه به منزل شخصى يا محل كار كسى وارد شدند و در
آنجا با آلت لهو يا آلات قـمار و فحشا و ساير جهات انحرافى مثل مواد مخدره برخورد
كردند حق ندارند آن را پيش ديگران افشا كنند، چرا كه اشاعه فحشا از بزرگترين گناهان
كبيره است و هيچ كس حق ندارد هتك حرمت مسلمان و تعدى از ضوابط شرعيه نمايد. فقط
بايد به وظيفه نهى از مـنـكر به نحوى كه در اسلام مقرر است عمل نمايند و حق جلب يا
بازداشت يا ضرب و شتم صـاحـبـان خـانـه و سـاكـنـان آن را ندارند و تعدى از حدود
الهى ظلم است و موجب تعزير و گاهى تقاص مى باشد. و اما كسانى كه معلوم
شـود شـغـل آنـان جـمـع مواد مخدره و پخش بين مردم است ، در حكم مفسد فى الارض و
مصداق سـاعـى در ارض بـراى فـساد و هلاك حرث و نسل است و بايد علاوه بر ضبط آنچه از
اين قـبـيـل مـوجـود اسـت آنـان را بـه مقامات قضائى معرفى كنند. و همچنين هيچ يك
از قضات حق ندارند ابتدائا حكمى صادر نمايند كه به وسيله آن ماءموران اجرا اجازه
داشته باشند به مـنـازل يـا مـحـل هـاى كـار افـراد وارد شـونـد كـه نـه خـانـه
امـن و تـيـمـى اسـت و نـه محل توطئه هاى ديگر عليه نظام جمهورى اسلامى ، كه صادر
كننده و اجرا كننده چنين حكمى مورد تعقيب قانونى و شرعى است .
8 !!! جـنـاب حجت الاسلام آقاى موسوى اردبيلى رئيس ديوانعالى كشور و جناب آقاى نخست
وزيـر مـوظـفـنـد شـرعـا از امـور مذكوره با سرعت و قاطعيت جلوگيرى نمايند و لازم
است در سـراسـر كـشـور، در مراكز استاندارى ها و فرماندارى ها و بخشدارى ها هيات
هائى را كه مورد اعتماد و وثوق مى باشند انتخاب نمايند و به ملت ابلاغ شود كه
شكايات خود را در مـورد تـجـاوز و تـعـدى مـاءمـوريـن اجـرا، چـه نـسـبـت بـه
حـقـوق و امـوال آنـان سر مى زند بدين هيات ها ارجاع نمايند و هيات هاى مذكور نتيجه
را به آقايان تـسـليـم و آنـان بـا ارجـاع شـكـايـات بـه مـقـامـات مـسـؤ ول و
پـيـگـيرى آن متجاوزين را موافق با حدود و تعزيرات شرعى مجازات كنند. بايد همه
بـدانيم كه پس از استقرار حاكميت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهورى اسلامى با تاييد
و عـنـايـات خـداونـد قـادر كريم و توجه حضرت خاتم الاوصيا و بقيه الله اروحنا
لمقدمه الفـداء و پـشـتـيـبـانـى بـى نـظـيـر مـلت مـتـعـهـد ارجـمـنـد از نـظـام و
حـكـومـت ، قـابـل قـبـول و تحمل نيست كه به اسم انقلاب و انقلابى بودن خداى
نخواسته به كسى ظـلم شـود و كـارهاى خلاف مقررات الهى و اخلاق كريم اسلامى از اشخاص
بى توجه به مـعـنـويـات صـادر شـود. بـايـد مـلت از ايـن پـس كـه حـال اسـتـقـرار و
سـازنـدگى است احساس آرامش و امنيت نمايند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جـهات به
كارهاى خويش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامى را پشتيبان خود بدانند و قـوه
قـضـائيـه را در دادخواهى ها و اجراى عدل و حدود اسلامى در خدمت خود ببينند و قواى
نـظـامـى و انـتـظـامـى و سـپـاه پاسداران و كميته ها را موجب آسايش و امنيت خود و
كشور خود بـدانند. و اين امور بر عهده همگان است و كار بستن آن موجب رضاى خداوند و
سعادت دنيا و آخرت مى باشد و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهار و عذاب آخرت و تعقيب
و جزاى دنيوى اسـت . از خـداونـد كـريم خواهانم كه همه ما را از لغزش ها و خطاها
حفظ فرمايد و جمهورى اسـلامـى را تـايـيـد فـرمـوده و آن را بـه حـكـومـت عـالمـى
قـائم آل محمد صلى الله عليه و آله متصل فرمايد. (انه
قريب مجيب )
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 28/9/61
بـــيـــانـــات امـــام خـمـيـنى در ديدار با فرماندار
سپاه ، سرپرست ، مربيان و اعضاى
بسيجمستضعفين سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر كشور
ادعاى پوچ رضاخان در مورد ارتش
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن اول تـشـكـر كـنـم از شـمـا جـوانـان عـزيـز كـه عـلاقـه مـن بـه شـمـا مـثـل
عـلاقه يك پدر به فرزند و يك برادر به برادر است . تشكر كنم كه تشريف آورده ايد و
من از نزديك جمال شما را زيارت مى كنم . آقاى رضائى راجع به فعاليت هايى كه شـمـا
آقايان كرده ايد، يك گوشه اى را تذكر دادند و من مى خواهم چون دانشگاه ها هم باز
شـده اسـت و انـشاءالله باز مى شود، از فرهنگ شروع كنم تا به شما برسد. ببينيم كه
فرهنگ وارداتى به ما چه كرد و ما در مقابلش بايد چه بكنيم . من از ارتش شروع مى كنم
كـه فرهنگ وارداتى در ارتش و در همه ارگان هاى دولتى و در قشر توده ها و جمعيت
هاى مـا چه كرد. زمان رضا خان ، زمانى بود كه ادعا مى كردند كه ارتش قدرتمندترين
زمان خـودش را دارد و از هـمـه زمـان هـا به ادعاى آنها قدرتمندتر است . من تاريخى
براى شما بـگـويـم كـه گـمـان نـدارم هـيـچ يـك از شـمـا در آنـوقـت بـوده بـاشـيـد
و آن مسائل را از نزديك لمس كرده باشيد. وقتى كه ارتش انگلستان و شوروى (روسيه
آنوقت ) جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهاى او، قبلا به دستور آنها در ايران راه ها
را ساختند و خط آهـن كـشـيدند براى اينكه تجهيزات آنها عبور كند از اينجا، و بعد در
يك ساعتى ، از ارتش روسـيـه و ارتـش انـگـلستان هجوم كردند به ايران . به مجرد
اينكه در سرحد (سرحدهاى دور) ايـنـهـا وارد شـدنـد، وضـع ارتـش ايـران بـه هـم
خـورد. در سـرحـدات ، ادعـا اول شده بود كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد كه رضا شاه
پرسيده بود چرا (از قرارى كـه نـقـل كرده اند) چرا اينقدر كم مقاومت كرديد؟ گفته
بودند: اينكه گفتند سه ساعت ، يك دروغ بـوده ، ما همچو كه آمدند، فرار كرديم . و
آنوقت معروف شد كه آن يكى كه دو نمى شـود اعـلاميه ارتش ايران است در اين هجوم كه
يك اعلاميه داد، دوم نداشت . اين در سرحدات بـود. در تـهـران ، مـن آن روز تـهـران
بـودم و در يـك مـيـدانـى كه نزديك به اين خط آهن ، ايـسـتگاه خط آهن بود، آنجا
بودم و ديدم كه سربازها در تهران از سربازخانه ها بيرون آمـدنـد و دارنـد فرار مى
كنند. هيچ در تهران خبرى نبود، فقط در سرحدات بود كه خبرش رسـيـده بـوده كه بله
اينطور شده است . سربازها از سربازخانه ها بيرون آمده بودند و يـكـى شـان را، يـكـى
دو نـفرشان را من ديدم كه دنبال يك شترى كه يك بارى به بارش بود مى گرديدند كه چيز
ازش بيفتد بخورند. تمام ، تقريبا تمام فرماندهان ارتش
چـمـدان هـاى خـودشـان را بـسـتند و فرار كردند، از تهران فرار كردند، فرار كردند
كه بـرونـد بـيـرون ، شايد از ايران بروند بيرون . و ارتش ما كه آنقدر برايش صحبت
مى كـردنـد كـه قـدرتـمـنـد اسـت ، فقط اين كار را مى كرد و همين طور قواى نظامى و
انتظامى ديـگـرش كه مردم را سركوب مى كرد. مازندران را تمامش را املاكش را گرفت رضا
شاه ، تمام قدرتش اين بود كه به ما و به مردم و به ملت بخصوص روحانيت فشار مى
آورد و زورگـوئى مـى كـرد و در مـقابل آنها، در صورتى كه آنها با ما جنگ نداشتند مى
خواستند بـيـايـنـد و عـبـور كـنـنـد از ايـنـجـا و ايـنـجـا را بـگـيـرنـد،
ايـنـقـدر مـقـاومـت كـردنـد كـه اصل به حسب حرف اول و دروغ اول ، سه ساعت و به حسب
حرف دوم كه شايد آن صادقانه بـوده ايـنـكـه اصـلا مـقـاومـتـى در كار نبوده ، آنها
آمدند و ما هم رفتيم ، فرار كرديم . اين وضـع ارتـش بـود در آنوقت و وضع ژاندارمرى
آنوقت . اين را كسانى كه حتى ژاندارمرى زمـان مـحـمـد رضـا را اطـلاع دارنـد (گفتن
ندارد) مى دانند چه خبر بود و وضع شهربانى آنـوقـت كـه پـاسـبـان ها با مردم چه مى
كردند. پاسبان ها كه بايد پاسبانى كنند از اين مردم و از اين كشور، به جاى پاسبانى
، يا زور مى گفتند يا دزدى مى كردند يا رشوه مى گرفتند و فشار مى آوردند به مردم .
اين وضع قواى نظامى و انتظامى ما بود كه از اين بدتر بود، حالا كسانى كه اطلاعات
عميق دارند، از آنها بايد بپرسيد. اين را مقايسه كنيد بـا حـالا و پـاسدارن عزيز ما
و ارتش ما و ژاندارمرى ما و شهربانى ما. چه شد كه آنوقت آنـطـور بـود، در مـقـابـل
اجـنـبى آنطور زبون بودند و اينوقت اينطور است كه جوان ها در مقابل آمريكا ايستاده
اند و شعار مى دهند و مى گويند كه مرگ بر آمريكا؟
پـاسـدار و ارتـشـى اى كـه در سـنـگـر نـمـاز شـب بـخـوانـد مثل شير مقاومت مى
كند
نـكـتـه ايـنـكـه ايـن تـحـول در ارتـش پـيـدا شـد، ايـن تـحـول در سـپـاه
پـاسـداران پـيـدا شـد، جـوان هـايـى كـه قـبـل از ايـن انقلاب در فكر اين معنا
نبودندكه جنگى كنند و جهات جنگى را داشته باشند و نـظـامـى بـاشـنـد و در بين مردم
خودشان سربلند بايستند و حفظ كنند مردم را، اين چيست ؟ فـرق مـا بـيـن ايـن دو
زمـان چـى است ؟ اين فرق ، در فرهنگ است . فرهنگ ما در آن زمان با فـرهـنگ در اين
زمان فرق كرده است . زبان فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در اين زمـان فـرق
كـرده اسـت . شـمـا از دانـشـگـاه شروع كنيد تا ادارات دولتى ، تا ارتش ، تا
ژاندارمرى آنوقت و تا همه اينها و تا توده هاى مردم ، جوان ها، ببينيد كه ارتش ما و
ساير قـشـرهـاى مـلت و دولتى ، مجلس آنوقت و دولت آنوقت و همه اينها در اثر فرهنگ
وارداتى چـه بـودنـد. مـا هـر مـطلبى را، اگر يك شخصى مريض باشد، تا احساس مرض نكند
به طبيب رجوع نمى كند، وقتى احساس مرض كرد آنوقت مى رود پيش طبيب . طبيب هم تا مرض
را نشناسد، نمى تواند معالجه بكند. جامعه وقتى كه مريض باشد همين طور است . تا
جامعه احـسـاس نـكـنـد كـه مـريـض اسـت ، احـسـاس نـكـنـد كـه در حـال احـتـضـار
اسـت ، تا اين را احساس نكند به فكر طبيب نمى افتد، به فكر معالج نمى افـتـد.
جـامـعـه آنـوقـت خـودش احـسـاس مـرض نـمـى كـرد، خيال مى كرد كه نه ، ما خودمان
سالميم ، جامعه مان سالم است ، سايه اعليحضرت به سر مـاسـت ، ارتش ما، ما را حفظ مى
كند و امثال اينها. در اثر اينكه احساس درد نمى كرد و اگر احساس درد هم مى كرد
طبيبى نبود كه اين مرض
را عـلاج كـنـد، بـلكـه آنـهـائى كـه دسـت انـدركـار بـودنـد، آنـهـا طبيب معالج
نبودند، آنها جـنـايـتـكـارانـى بودند كه به عوض دارو، سم به مردم مى دادند. اگر
دانشگاه ما دانشگاه خـودى بـود، دانـشگاه ، دانشگاهى نبود كه دنبال فرهنگ وارداتى
باز بشود، آن درآمدهائى كـه داشـت ، آن نـبـود كه در آنوقت بود. شما از آن چيزهائى
كه از دانشگاه هاى آنوقت درآمد (البـتـه مـن نـمـى خواهم همه را بگويم ، استثناء
دارد اما استثنايش كم است ) آنهائى كه از دانـشـگـاه بـيرون آمدند و سيل آنها راه
افتاد به طرف انگلستان و فرانسه و اخيرا آمريكا، بـبـيـنـيـد كـه ايـنـها در
دانشگاه چى تهيه كردند، وقتى رفتند در خارج چى تهيه كردند و بـراى مـا چـى سـوغـات
آوردنـد. افـرادى كـه آنـوقـت از دانـشـگـاه بـيـرون آمـده بـودنـد و
تـحـصـيـلاتـشان را هم در خارج كرده بودند و برگشتند در ايران ، همان هائى بودند كه
وزراى آنـوقـت را و بـسـيـارى از وكـلاى آنـوقـت را آنـهـا تشكيل مى دادند. اين
وزراى آنوقت و آن وكلاى آنوقت چه مى كردند در ايران ؟ براى ايران چه تحفه مى
آوردند؟ تمام كوشش آنها اين بود كه رضايت در يك برهه اى انگلستان را و بعدش امريكا
را فراهم كنند. در راءس همه هم كه در آن زمان رضاخان بود و در زمان بعد، مـحـمـدرضا
خان بود، آن هم تمام كوشش اش اين بود كه آنها راضى بشوند، براى اينكه مـى ديـد كـه
اگر آنها راضى نباشند، اين از بين مى رود. وقتى خودخواه بود و مى خواست خـودش
بـاقـى بماند، به اين كار نداشت ملت است . هر چه مى خواهد باشد، من باشم ، هر كـه
بـاشـد، هـر كـه نـبـاشـد. شـمـا بـبـيـنيد كه منافع اين مملكت ، منافع اين كشور از
نفت گـرفـتـه تا ساير منفعت هائى كه در اين كشور هست و غنى است بحمدالله اين چه مى
شد. نـفت در آنوقت بيشتر از حالاها صادر مى شد، به ايران چه مى رسيد؟ به دستگاه
سلطنتى چه مى رسيد؟ به خارجى ها چه مى رسيد؟ كى منافعش را مى برد؟ آنهائى كه مى
خواستند مـنـفـعـت ايـران را برگردانند، دستگاه هايى بر مى گرداندند و چيزهايى ،
سلاح ها و !!! عـرض مـى كـنـم كـه !!! مـهـمـات از آمـريـكـا بـر مـى گـردانـدنـد،
در ازاى پول نفتى كه ما نفتش را داده بوديم ، براى خودشان پايگاه درست مى كردند و
خدا خواست كه اينها را آنها آوردند براى خودشان پايگاه درست كردند و بحمدالله بر ضد
خودشان شد. دانشگاه ما در آنوقت در دست يك دسته از اشخاصى كه در يك وقتى انگليسى و
در اخير آمـريـكـايى محض بودند، يعنى چشمان طرف آمريكا بود كه ببينند چه مى گويد تا
اينها فرمان ببرند. يك دسته اقليتى هم كه از مردم شريف بودند در مجلس يا در دانشگاه
، اينها در اقـليـت بـودنـد و نمى توانستند صحبت كنند، همراه كسى نداشتند. اينها
بايد خون جگر بخورند و در حضور آنها ببينند كه اين جنايات دارد وارد مى شود. شما
دست روى هر يك از ايـن ارگـان هـاى سـابق بگذاريد، برويد سراغ مجلس ، مجلس چه
فضاحتى در اين ايران بـه بـار آورد، مـجـلسـى كـه اسـمش را مى گذاشتند مجلس شوراى
ملى ايران ، با اين ملت ايـران چـه كـرد ايـن مـجـلس . شـمـاهـا ديـگر اين آخرها
يادتان هست كه اين قضيه آخرى كه گـذرانـدنـد بـراى ايـنـكـه كـسـانى كه آمريكايى
هستند، از آمريكا آمده اند، ارتشى هستند، بـستگان آمريكا هستند، ماءمون هستند و
نبايد در اينجا محاكمه شان كرد. اين را مجلس درست كـرد. البـتـه يـك بـازى هـم در
آوردنـد كـه دوتايشان هم مخالفت كرد، دوتايشان چه ، اما مـطـلب مـعـلوم بـود كـه از
اول بايد اين بشود و اين هم شد. مجلس ما آن بود كه ما را اسير آمريكا كرد و شاه
موشان مجلس ما هم ، كشور ما هم آن بود
كـه كـشـور مـا را آنـطـور اسـير كرد، و خود ارتش هم ، چون فرهنگ ، فرهنگ خارجى بود
و تـربـيـت و ارتزاق از فرهنگ خارجى مى شد، آنها بودند كه جز اينكه جيب هاى خودشان
را پـر بـكـنـنـد كارى نمى كردند. طورى نبود كه ما يك ارتش فرض كنيد كه چهارصد هزار
نـفـرى كـه داشتيم ، يك ارتشى باشد كه بتواند يك مقاومتى بكند. تربيت ، يك تربيتى
بود كه نبايد مقاومت كرد. رفاه در بين آنها به طورى بود كه ديگر جاى اين نمى ماند
كه بـخـواهـنـد براى كس ديگر يا براى حفظ كشورشان چه بكنند. در آنوقت هم دفاع از
ملت ، ملت ايران بود، دفاع از كشور ايران بود، حالا هم هست . آنوقت دفاعشان آن بود
كه عرض كردم كه اصلا مقاومت نشد و اساسا خراب بود و معلوم شد كه ارتش ميان تهى است
و امروز هـم شـمـا حـال ارتـش را، حـال پـاسـدارهـا، حـال بـسـيـج را، حـال
ايـنـهـا را مـى بـيـنـيـد كـه دو سـال و بـيـشـتـر از دو سـال اسـت كه مقاومت كرده
اند و ايستاده اند اين جوانها و اين مليت كه اينها را اينجور كرده . اگـر مـليـت
بـود، آنـهـا هـم داشـتـنـد ايـن را. ايـن آقـايـانـى كـه خيال مى كنند كه از مليت
است اين امور، اينها نمى فهمند. اگر !!! مى فهمند خودشان !!! مى فـهـميدند، خودشان
را به اين روز نمى انداختند. اين ايمان است كه اينها را اينطور كرده . آن پـاسـدار
و آن ارتـشـى كـه در سـنـگـر خـودش نـمـاز شـب بـخـوانـد، ايـن ارتـشـى مـثـل شـيـر
مـقاومت مى كند، براى اينكه براى خداست . آن ارتشى كه مشروب بخورد آنجا و قمار بازى
كند آنجا، براى كى كند؟ آن تا ببيند پاسدار آمد، سى هزار نفرشان اسير مى شـونـد،
مـى آيـنـد خـودشـان را بـه بـنـد هـم مـى انـدازنـد. شـمـا خـيـال مـى كـنـيـد كـه
مـا در مـقـابـل هـمـيـن عـراق كـه همه كشورها دارند از آن حمايت مى كنند، پول
سرشار را اين شيوخ بدبخت به اين جانى مى دهند و اسلحه هاى بسيار هم كه از همه جـا
بـرايـشان مى آيد، شما خيال مى كنيد كه اگر يك روزى در آن زمان اتفاق مى افتاد، او
بـا آن وضعى كه داشت و كشور ما با اين وضعى كه داشت كه ملت هيچ كار نداشت به اين
مـسـائل ، فـقـط بود ارتشش ، ارتش آنطورى ، يك ساعت اينها مى توانستند مقاومت كنند؟
خدا خواست كه آنوقت به اين فكر نيفتادند. يعنى آن هم از باب اين بود كه شاه تسليم
آمريكا بـود و ديـگـر ادعـايـى نـداشـتـنـد كـه نـوكـر خـودشـان را چـى بـكـنـنـد.
امـروز كـه دو سـال بـيـشـتـر اسـت شـمـا مـقـاومـت كـرده ايـد و دنـبـال شـمـا
ايـن مـردم ، زن و مـردشـان در دنـبال شما هستند و دارند كوشش مى كنند براى پيشبرد
شما، اين فرهنگ اسلام است كه اين را آورده اسـت ، نـه فـرهـنـگ مـلى اسـت و نـه
فـرهـنـگ شـاهـنـشـاهـى ، ايـنـها بود قبلا و اين مسائل نبود. اين اسلام است كه
جوان را، جوان ها را از كنار دريا و از آن بازى كه برايشان درسـت كـرده بـودنـد، از
آن چـاه هـايـى كـه بـرايشان كنده بودند، نجات داد و به سعادت رسـانـد و مـقـابـل
هـمـه قدرت هاى دنيا ايستاد و خم به ابرو نياورد. اين فرهنگ اين كار را كرد.
دشمنان دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند
از دانـشگاه اسلامى ، انشاءالله بعد از چند سال خواهيد ديد كه نتيجه چه خواهد شد.
دولت هـا از دانـشـگـاه تـشـكـيـل مـى شـود، مـجـلس هـا از دانـشـگـاه تـشـكـيـل
مـى شود، دانشگاه در ارتش دخالت دارد، دست دارد، فرهنگ در ارتش تاءثير دارد، فرهنگ
در كوچه و بازار و مردم تاءثير دارد. آن روز روزنامه ها را
مـى ديـدى ، روزنـامه هايى بود كه همه برخلاف مصالح خود كشور ما و چون اسلام را مى
ديـدنـد كـه اگـر بـاشـد نـمـى شـود كه اين اسلام را جلويش را گرفت ، برخلاف اسلام
بـودنـد. در زمان رضاخان ، خوب شد كه شما آنوقت نبوديد، خون دلى خوردند اشخاصى كـه
در آنـجـا بـودند، در آنوقت بودند. آقا، در روزنامه يا در مجله اى كه آنوقت منتشر
شد بـه صراحت به رسول اكرم (ص ) جسارت كرد، يك نفر جواب نداد. به صراحت ، شعراى
آنـوقـت ، نـويـسـنـده هـاى آنـوقت ، روشنفكران آنوقت ، همه اينها دست به هم داده
بودند كه اسـلام را بـكـوبـنـد. البـتـه استثناء داشت ، اما آنها در اقليت بودند،
نمى توانستند چيزى بگويند. مجلات آن روز، خدا مى داند كه آن مجلات با اين جوان ها
چه كرده است . سينماهاى آن روز، تـئاتـرهاى آن روز، هنرهاى آن روز، اينها همه دست
به هم داده بودند كه اسلام را از ايـنـجـا بـيـرون كـنـنـد و امـريـكـا را وارد
كـنـنـد. خـدا بـه مـا تـفـضـل كـرد، تـرحـم كـرد و ايـن تـحـول حـاصـل شـد و تـا
ايـن مـطـلب هـسـت ، ايـن تـحـول هـسـت و بـاقـى هـسـت ، شـمـا از هـيچ چيز نترسيد.
كسى كه از خدا مى ترسد از كس ديـگـرى نـبـايـد بـتـرسـد. بـيـن شـمـا و آنـهـا،
هـمـيـن بـود كـه شـمـا بـراى خـدا، فـى سـبـيـل الله داريـد جهاد مى كنيد. آنوقت ،
اصل صحبت از خدائى در كار نبود (اعليحضرت
فرمودند، چه فرمان يزدان چه فرمان شاه )
اين منطق اينها بود. اينكه روحانيون فرياد مـى زنـند به اينكه اسلام را بايد تقويت
كرد در يك كشورى ، بايد ايمان مردم را تقويت كـرد، ايـنـهـا بـراى همين است كه
ديدند كه كجاهائى كه ايمان هست ، جاهائى كه ايمان هست چـى هـست و جاهائى كه ايمان
نيست چى هست . حالا شما خودتان لمس كرديد اين را. همين جوان هـائى كـه الان
هـسـتند، نظير آنها سابق هم بودند. سابق اينطور نبود كه ما جوان نداشته بـاشـيـم .
بـه هـمين مقدار يك خرده كمتر البته ، چون جمعيت زياد شده ، جوان آنوقت بود و
هـمـيـن مـقـدار اشـخـاص بـودند، مردم بودند، جمعيت همين طور بود، اما چى بود؟
خيابانش را وقتى مى گشتيم همه فساد، اين فرهنگ اجنبى است . در خيابان ها كسى وارد
مى شد مى ديد سر تا ته خيابان ها يا مشروب فروشى است يا بساط زدن و چه كردن است ،
يا زن هاى لخـت در بـيـن مـردم راه افـتـادن اسـت . بـازارش را مـى ديـدى هـمـيـن
بـود، هـمـيـن مـسـائل بـود. تـوى مـدارسـش مـى رفـتـى ، تـوى مـدارس دانـشـگـاهـى
!!! و چيزيش !!! همين مـسـايـل بود. در ديوارهاى دانشگاه بدگويى بود به اسلام و به
قرآن كريم . حتى بعد از انـقـلاب ، آنـوقـتـى كـه دانـشـگـاه در قـبـضـه
مـنـافـقـيـن و امـثـال مـنافقين بود، در ديوار دانشگاه به اسلام جسارت مى كردند.
وقتى كه ما دست مان را دراز كـرديـم كـه هـر چـه آمـريـكـا مـى دهـد بـخـوريـم و
هـر چـه هـم خـط مـى دهـد عـمـل بـكـنـيـم و خـودمـان گـوش و چـشـمـهـا را
بـبـنـديـم نبينيم ، وقتى اينطور مى شود، آن حال مى شود كه ديديم و ديديد.
آن چيزى كه ملت ها را مى سازد فرهنگ صحيح است
و ايـن خداست كه ما را از اين لجنزار و از اين چاه هلاكت بيرون آورد و به مقام
انسانيت شماها را رساند. مقامى كه براى خدا، براى پيشبرد اهداف اسلام شما جنگ مى
كنيد. نظير مجاهدين اين زمان ، نظير اين جوان هاى اين زمان ، از اول تاريخ تا حالا
نبوده است . اگر آنها بوده اند، اما كم بودند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله
و سلم تا مى آمد به زمان ائمه ما عليهم السلام ، آن زمان رشد اسلام
بـود، پـيـغـمـبـر چـقـدر خـون دل از اين مردم همان بلاد خودشان مى خورد، اميرالمؤ
منين چقدر شـكـايـت كرده است ، قرآن چقدر شكايت كرده است !!! قرآن از آنها !!!
شكايت از همان مسلمان ها. اميرالمؤ منين از همان مسلمان ها و از همين كسانى كه در
اطرافش بودند شكايت مى كردند، مـنـبـر مى رفت آروزى مرگ مى كرد. اميرالمؤ منين وقتى
هم كه شمشير را خورد از آن منافق ،
(فـزت و رب الكـعـبـه
) فـرمـود، براى اينكه راحت شد از اين گرفتارى كه به دست مـردم دارد.
مـى خـواسـتند يك ارتشى را، يك لشكرى را به آنطورى كه سابق بود، براى دفـاع از
اسـلام راه بيندازند، چقدر خون دل مى خوردند، چقدر زحمت مى كشيدند، نمى آمدند.
امـروز داوطـلب شـمـا داريد مى رويد، داوطلب طرف شهادت مى رويد، طرف مرگ مى رويد.
امروز شما بسيج و پاسداران و كميته ها و ارتش و قواى نظامى و انتظامى و عشاير و
آنها يك جور ديگرى بودند، حالا يك جور ديگرى شده اند، همه شما اميد اسلام هستند،
اسلام به وجود شما افتخار مى كند، بگذار هر چه مى خواهند در خارج بگويند، در خارج
بگويند كه مـردم ديـگر برگشته اند !!! از !!!، ديگر مردم رها كرده اند. انتخابات مى
شود اولش مى گـويـنـد كـه (هـمـين انتخاب اخير) اولش در خارج مى گفتند كه مردم شركت
نمى كنند، مردم شركت نكردند. مى ترساندند كه اگر شركت كنيد چه مى شود. بعد كه ديدند
شركت مى كنند، حالا مى گويند دروغ است . هر چه مى شنوند از اين چيزها، يكى شان به
ديگرى مى گـويـد دروغ اسـت . ايـنـهـا مـى خـواهـنـد تـحـليـل مـا را، مـا را از
تـحـليـل مـان اغـفـال كـنـنـد. ايـنطور بود. مى گويند بابا، مردم آنجا در صحنه
هستند. مى گـويـنـد نخير، هيچ در صحنه نيستند. دانشگاه ها باز مى شود مى گويند مردم
نخير، نمى رونـد. انـتخابات شد، نخير انتخابات نبود. انتصابات بود، دولت مردم را با
زور برد. بـابـا، مـردم در دانـشـگـاه اجـتـمـاع مـى كـنـنـد بـراى نـمـاز.
نـخـيـر، بـه ايـنـهـا پـول مـى دهـند. همه را مى گويند دروغ است . براى اينكه
مبادا... مى گويند اين دروغ است كـه مـى خـواهـنـد اين تحليل ما، ما شك در تحليل
مان بكنيم . وضع اينجور شده براى آنها. اگـر ايـنـها يك آدم هايى بودند، واقعا
انسان تاسف مى خورد به بعضى اشخاص كه مى تـوانـسـتند آدم باشند، مى توانستند مفيد
باشند، مى توانستند براى خودشان مفيد باشند، مـى تـوانستند براى كشور مفيد باشند،
همچو جهالت كردند، نفهمى كردند با همه ، اصلا نشناخته بودند اسلام چه هست ، قدرت
اسلام را نمى دانستند چيست ، هى دم از مليت زدند و هى دم از چـى زدنـد. اسـلام
ايـنـهـا را ايـنـطـور از خـود بـيـخـود كـرده و عاشق كرده است ، اينها
نـشـنـاخـتـنـد، مـلت را نـشـنـاخـتـنـد، ايـمـان مـلت را نـشـنـاخـتـنـد، بـه
خـيـال خـودشـان مـى خـواسـتـند خدمت براى ديگران بكنند كه خودشان به نوائى برسند،
خودشان هم به همين نرسيدند. آنها گمان مى كردند كه بالاخره امريكا مى آيد، پس ما يك
جـاى پـائى بـراى خـودمـان بگذاريم . بعضى شان هم شايد مبعوث بودند از طرف آنها،
لكن امريكائى در كار نيست . تا اينها زنده اند، امريكا تو كار نيست . حالا اگر يك
وقت در تـاريـخ خـداى نخواسته يك چيزى بشود، ايران باز فراموش كند اين صحنه هاى
انسانى را، آن مـسـاءله ديـگـرى اسـت ، امـا انـشـاءالله ايـن مـسـائل هـسـت و بـه
قوت خودش هست و اينها باختند، بدبخت كردند خودشان را. و يك دسته هـاى ديـگـر هـم
هـسـتـنـد دارنـد بـدبـخت مى كنند. نكنند اينها ديگر. اين جوان ها رها كنند اين
مـسـائل را، مـى بـيـنـنـد كـه ديـگـر نمى شود، مى دانند كه ديگر اين منحرفين نمى
توانند بيايند اينجا
بـرسـنـد بـه يـك حـكـومتى . حكومت به كى بكنند؟ به اينها؟ در صورتى كه مى توانند
خـوب ، بـيـايـنـد درسـت مـثـل آدم مـشغول كار بشوند و توبه كنند، برگردند به
كارهاى خودشان . در هر صورت آن چيزى كه ملت ها را مى سازد، فرهنگ صحيح است . آن
چيزى كه دانـشـگاه را بارور مى كند كه براى ملت مفيد است ، براى كشور مفيد است ، آن
عبارت از آن محتواى دانشگاه است ، نه درس است . صنعت ماعداى ايمان ، فساد مى آورد.
علم ماعداى ايمان ، فسادآورد. (اذا فسد
العالم فسد العالم .) هر چه علم بيشتر شد،
فسادش هم بيشتر است . اهـل جـهـنم از تعفن عالم به ايذا دارند، اذيت مى كشند. عالمى
كه ايمان دارد آن است كه خدا تـعـريـفـش مـى كـند، پيغمبر تعريفش مى كند، اسلام
تعريفش مى كند. اگر ايمان پهلوى تـخـصـص نـبـاشـد، تـخصص مضر است . تخصص در يك
كشورى باشد كه ايمان تويش نـبـاشد تخصص كشور را به هلاكت مى رساند، به بستگى مى
رساند. اينهمه متخصص ما داشـتـيم در هر رشته اى ، در زمان سابق براى اين ملت چه
كردند اين متخصصين ما؟ جز هى ملت را به عقب راندند، هى وابسته كردند، همه چيز
وابسته شد. هر چه اسم مى بردند مى گـفـتـند بايد برويم به سراغ اروپا. لولهنگ سازى
را خوب بلدند. آنها به ما ما را مى بـردنـد براى اينكه تعليم كنند، تعليم نمى
كردند، جوان هاى ما را مى بردند يك دسته را فـاسد مى كردند، يك چيزهاى ناقصى ، ميان
راه اينها را رها مى كردند بيايند. ما را هى بـازى دادنـد، كـشـور مـا را هـى بازى
دادند، ملت راهى بازى دادند كه ما مى خواهيم شما را بـرسـانـيـم بـه تمدن بزرگ .
وقتى رفتند ديديم كه تمدن بزرگ كه نبود هيچ ، ما را منحط كردند تا حدى كه همه
چيزمان وابسته به غير بود و همه دارائى ما را بردند اينها. ايـنـهـا كـه رفـتـند
تمام بانك هاى اينجا را غارت كردند و رفتند. اينقدر بدهكار هستند اين فرارى ها به
اين بانك ها. سال هاى طولانى بايد زحمت بكشند تا چيز بانك ها را حالا خود ايـران
بـدهـد. براى اينكه فرهنگ ، فرهنگ ايمانى نبود، ايمان توى جامعه نبود، ايمان در
بـازار نبود، ايمان توى !!! عرض مى كنم !!! خيابان نبود، ايمان توى دانشگاه نبود.
هر جا را منتها مؤ ثرتر مى دانستند، آنجا را بيشتر فشار مى آوردند. روحانيون هم كه
الا خيلى . خـيـلى نـادر از آن مـسـائل اولى كـه صـدر اسلام داشته ، نگذاشته بودند،
همان سر جاى خـودشـان بـودنـد. ايـنها را ديگر نمى توانستند منحرف كنند، از بين مى
بردند، اسير مى كـردنـد، تـبعيد مى كردند، حبس مى كردند، مى كشتند. عده اى از
روحانيون بزرگ را كشتند در زمان رضا خان ، از شهرهاى خودشان بيرونشان كردند بردند
يك جاى دور دستى آنجا نگهشان داشتند. علماى آذربايجان را از آنجا برداشتند بردند يك
جاى ديگر. علماى مشهد را هـمـه را اسير كردند آوردند تهران . يكى از بزرگترين علماى
آنجا را در همين تهران بين مـن خـودم ايـن را ديـدم كـه تـوى يـك خـيـابـانى كه
اجازه داشت تا اينجا بيايد از خانه اش بيرون ، با شبكلاه نشسته بود و مردم مى آمدند
مى رفتند خيلى ها نمى شناختند، بعضى ها هـم مـى شـنـاخـتـند جراءت نمى كردند سلام
بكنند به او. و همين را كه علماى درجه يك مشهد بـود، مـرحـوم آقازاده بزرگ كه از
علماى درجه يك بزرگ بود، با پاسبان توى خيابان مى بردندش براى محاكمه ، آخرش هم
كشتند او را.
خـداونـد مـردم را بـه يـك انـسـان هـاى اسـلامـى !!! انـسـانـى متحول كرد
ايـن ملت ، همان ملت بود، اما چرا حرف نزد، براى اينكه فرهنگ خارجى نگذاشته بود.
اين چـشـمـش را ايـن جـوان وقـتـى بـاز مـى كـرد، بـه مـجـله نگاه مى كرد مى ديد كه
همه اش يك مـسـائل جـنسى ، به روزنامه نگاه مى كرد، يا فحش به آخوند بود يا !!! فحش
عرض مى كنم !!! كه به ملا بود يا به اسلام يا به اين چيزها. بچه را از كوچكى بزرگش
كردند بـه ضـداسـلام ، بـه ضد وطن . به ضد ايمان و اگر خداى تبارك و تعالى به اين
ملت مـظـلوم تـرحـم نـفـرمـوده بـود، آن خـواب هـائى كـه ايـنـهـا ديـده بـودنـد،
بـيـشـتـر از ايـن مـسـائل بـود. شـمـا يـكـى دو سـه تـا مـساءله اش كه در اين آخر
واقع شد ازدواج پسر يك سرهنگى به پسر سرهنگ ديگر، ازدواج پسر به پسر، اين يكى از
مسائلى بود كه راهش بـاز شـد، بـعـدها هم اگر مهلت داده بودند مساءله رايج مى شد،
چرا كه در بعضى جاهاى ديـگـر هـست . فحشاى علنى در خيابان ، در شيراز، اينها خيلى
خواب ديده بودند براى ما. ديـگر قضيه دريايش را كه همه آنهائى كه رفته اند، ديده
اند !!! و عرض مى كنم !!! يا شـنـيـده ايـد و قضيه كاباره ها و قضيه ميخانه ها و
قضيه قمار بازى ها و اين قضايائى كـه سـرتـاتـه ايـران پـر از ايـن مسائل بود.صحبت
از اسلام توى كار نبود. خداوند رحم كرد، همه شما را متحول كرد، تمام جوان هاى ما را
از آن منجلاب نجات داد و وارد كرد در يك محيط اسلامى انسانى كه در مقابل شرق و غرب
ايستاده است و ابدا خم به ابرو نمى آورد كـه ايـنـهـا داراى !!! نـمـى دانـم !!!
چـه چـيزهاى پيشرفته اى هستند و آنها هم ، شما اين را بـدانـيد كه آنها، هميشه
اينطور بوده كه استعمارگر كوشش اش اين بوده است كه از خود مـردم بـه جـان خـود
مـردم بـريـزد. هـميشه بنابراين بوده كه يك كودتائى در خود كشور ايـجاد كند، يك
اختلافى در خود كشور ايجاد كند. اينها در اين صدد هستند هميشه ، دست از ما بـرنـمـى
دارنـد. بـيـدار باشد ملت ما، بيدار باشد ارتش ما، بيدار باشد پاسدارهاى ما، كميته
ها، بسيج نمى دانم عشاير، همه اينها بيدار باشند بفهمند كه اگر يك وقت بنا شد كـه
يـك زمـزمـه خـلاف پـيـدا شـد بـدانيد كه نمونه اين است كه يك مساءله اى درست كنند.
دانـشـگاه كه باز شده است ، بدانند اين جوان ها كه دست ها ممكن است در كار باشد كه
باز مسائل را طور ديگرى كنند و شماها را منحرف كنند. همان دفعه اولى كه شما از يك
استاد يا از يـك دانـشـجـو يـك چـيـز انـحـرافـى ديـديـد، هـمـان دفـعـه اول گـزارش
بـدهيد تا جلويش گرفته بشود. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شـمـا
عـزيـزان كـه عـزيز اسلام هستيد، عزيز پيغمبر اسلام هستيد، عزيز حضرت ولى امر
هـسـتـيـد بـه شـمـا تـوفـيـق عـنـايـت كـند كه در راه اسلام ، در راه ميهن خودتان
جديت كنيد و انشاءالله آن بسيج عمومى كه براى ياد گرفتن باشد، هم تعليمات دينى و
ياد گرفتن قـرآن و كتاب و هم تعليمات نظامى و اينها، يك كشور نظامى بشود، نظامى !!!
الهى . يك هـمـچـو كـشـورى كـه ايـنـطـور شد، ديگر كسى به آن طمع نمى كند، براى
اينكه مى داند ضـررش بيشتر از نفعش است . توجه كنيد به افغانستان ، در صورتى كه
كمونيست !!! هـايـش ، دولتـش نـمـى دانـم مـخـالف بـودنـد بـا مـردم ، هـمـيـن عـده
مـردمـى كـه مـال مـلت بـودنـد و مـال اسـلام بـودند، همه طريقه اسلامى داشتند،
همين ها تاكنون بعد از بـيـشـتـر از يك سال مقاومت كردند و شوروى را پشيمان كردند
از اين كارى كه كرده است و يكى از كسانى كه از ارتشى هاى شوروى بود و فرار
كرده بود مى گفت تاكنون سى هزار جمعيت ارتشى شوروى در افغانستان كشته شده است .
اينها مى بينند نمى شود در يك كشورى كه ملتش يك چيزى را مى خواهند، نمى شود خلافش
كـرد. حـالا آنـجا دولت شان هم موافق با آنها بود و حزب !!! نمى دانم !!! زهر
مارشان هم موافق با آنها بود. اينجا كه ما نه يك حزب مخالفى داريم و نه يك دولت
مخالفى داريم و نـه يـك مجلس مخالفى ، هيچى نيست . در اينجا بيايند چه بكنند؟ هر
كوچه بروند كشته مـى شـونـد، هـر كـوچـه ، ايـنـهـا بايد بروند از ماوراءى ابرها
عبور كنند. بالاخره كشور گـيـرى و مـنـفعت از كشور با آسمان نمى شود، زمين مى
خواهد، زمين هم نمى توانند بيايند. انـشـاءالله خداوند به شما توفيق بدهد كه
ايمانتان قوى بشود. ايمان همه ما، ايمان همه مـا انـشـاءالله قـوى بـاشـد. تـوجـه
به خدا و آن قرب به خداى تبارك و تعالى هر روز زيـادتر بشود و وحدت كلمه و اجتماع
ما كه در راءس امور است ، درباب حفظ كشور بيشتر بشود انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 1/10/61
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديـدار
بـا وزيـر كشور و معاونين اين وزارتخانه و
استاندارانسراسر كشور
اين قدرت اسلام است كه مردم را اينطور در صحنه نگه مى دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از جـمـله مـسـائلى كـه بـايـد بـه آن تـوجـه كـنـيم و شكر خداى تبارك و تعالى را
بجاى بـياوريم ، اينكه ببينيم ملت با ما چه كرده است . شما اگر در تمام ادوار و
دنيا بگرديد، ملتى را همانند مردم ايران نمى توانيد پيدا كنيد كه در رفع همه مشكلات
پيشقدم باشند. و هـمـيـشـه مـيـزان ، نـوع مـلت و تـوده هـا هـسـتـنـد. مـردم ماقبل
از انقلاب و بعد از آن ، چنان در صحنه هستند كه انسان متحير مى شود. شما ببينيد كه
در هـمـيـن انتخابات مجلس خبرگان ، چون مردم آن را مى خواستند، بيش از هيجده ميليون
راى دادنـد و مـلت مـى دانـد كـه فشارى در كار نبود. حتى يك مورد هم ماموران دولتى
به كسى نگفتند كه برو راءى بده . اين قدرت اسلام است كه از يك طرف مردم را اينطور
در صحنه نگه دارد و از طرف ديگر قواى مسلح ، از سپاه پاسداران گرفته تا ارتش و
ژاندارمرى و شـهـربـانـى و بـسـيـج و عـشـايـر، هـمـه و هـمـه بـيـشـتـر از دو سال
با تحمل آنهمه فشارها و سختى ايستاده و از اين كشور دفاع مى كنند و شهيد مى دهند.
در مـورد خـانـه هـاى تـيـمـى هـم كـه در سـراسـر كـشـور گـروهـى از مـفـسـديـن در
آنـهـا مشغول به توطئه بوده و هستند، مى بينيد كه شهربانى و كميته ها و پاسداران و
ماموران دادسـتـانـى و سايرين چه اقدام هاى موثرى انجام مى دهند كه همين ديشب اعلام
كردند پنجاه خـانـه تـيـمـى بـه هـمراه عده زيادى از اين مفسدين را گرفته اند اگر
در رژيم سابق يك خـانه تيمى كشف مى شد، مى دانيد كه چه هياهوئى راه مى انداختند.
امروز چه ؟ من اين را يك ظلم مى دانم كه فرزندان عزيز ما اينگونه شبانه روز كار
كنند و در راديو و تلويزيون و روزنامه ها فقط چند كلمه بگويند و رد بشوند. همين فقط
گفته شود كه چه شد، بدون تـشـكـر از مـردم ما كه با ماءمورين همكارى داشتند و بدون
تشكر از تمام دست اندركاران . امروز پاسداران عزيز ما براى كشف خانه هاى تيمى آنهمه
كشته مى دهند تا خانه اى كشف شود و محل فسادى از بين برود. من از آنها تشكر مى كنم
.
خدمت به ملت و دولت ، خدمت به اسلام است
ايـن شـكـر نعمت است ، نعمتى كه خداوند به ما داده است . شكر نعمت اين است كه ما به
جاى صحبت ، عمل كنيم . آن هم طبق ضوابط اسلام ، نه تجاوز كنيم و نه تقصير.