صحيفه نور جلد ۱۷

امام خميني رحمه الله عليه

- ۲ -


اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است
اگر چنانچه ما فرض مى كرديم كه بشر مهذب بود و عالم نبود، دنيا با آرامش ، با آرامش خاطر زندگى مى كرد. اگر ما فرض مى كرديم كه علم توى كار نبود، فقط تهذيب نفس بـود، البـتـه خـيـلى عـقـب بـود بـشـر از اينكه علم ندارد، خيلى نقيصه بزرگ داشت ، لكن رويـهـمرفته اش ‍ براى بشر، صلاح اين است كه آموزش داشته باشد. اگر امر داير شد بـيـن ايـن دو تـا، صـلاح بـشـر ايـن اسـت كـه عـلم تـحـصـيل بكند، يا صلاح بشر اين است كه تربيت معنوى داشته باشد؟ ما شك نداريم در ايـنـكـه اگـر امـر بـيـن ايـن دو تا باشد، داير بين اين دو تا، يعنى اگر يكى آمد ديگرى نـبـاشـد، اگـر عـلم آمـد تـهـذيب نباشد، اگر تهذيب هم آمد علم نباشد، اگر اين بشر مهذب بـاشـد، آزار بـه كـسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خـود بـداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر يك همچو معنائى با همه شوونى كه تـهذيب نفس داشت ، بود، علم هم هيچ نبود، مردم در آسايش بودند. و اگر علم بود و تهذيب نـبـود، اگـر انـبـيـا را مـا اسـتـثـنـاء بـكـنـيـم از بـشـر، از اول انـبيائى در كار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مى شد، اگر اينطور بود، تـمـام بشر به هلاكت و به ناسامانى مى رسيد و روى خوش در بين بشر اصلا پيدا نمى شد. الان كه مى بينيد كه يك عدد بسيارى از مردم خوب هستند و آن توده هاى مردم است ، اين از بـركـت همان تربيت هاى معنوى انبياء خداست . تربيت هاى معنوى انبياء خدا، در عين حالى كـه هـمـه قـبـول نـكردند اين تربيت را، معذلك آنقدر در دنيا نور افكنده است كه توده هاى مـردم ، تـوده هاى ضعيف مردم ، همه خوب هستند. كمتر در آنها اين فسادها يپدا مى شود. اگر ما فرض بكنيم كه شماهائى كه از اول مى خواهيد آموزش بدهيد و نهضت سواد آموزى درست كـرديـد، هـمـراه او، شـمـا پـرورش نـداشـتـه بـاشـيـد و تـهـذيـب نفس نداشته باشيد، اين عـمـل شـما خيلى خوب ، اما هدر رفته است ، همراهش بايد اين باشد. و اگر چنانچه شمايى كـه مـتـكـفـل آمـوزش نـونـهـالان هستيد، فقط دنبال اين باشيد كه ما علم شان را درست كنيم و دنبال پرورش شان نباشيد، دنبال تهذيب نفس نباشيد، شما هم موفق در كار نخواهيد بود، يعنى يك خدمت مثبتى براى كشور خودتان نكرديد.
بـالاتـر از ايـنـجـا، دانـشـگـاه است . اگر اساتيد دانشگاه فقط همّشان اين باشد كه درس بگويند (البته دانشگاه هاى سابق ما، درس هم درست نبود، اگر بود، ما اينقدر عقب نمانده بـوديـم از دانـش هـم ، حـالا ما فرض مى كنيم كه خير، خوب حالا هم انشاءالله خوب است ). فـقـط بـنـايـشان بر اين باشد كه تعليم كنند اينها را، پهلويش تربيت نباشد، تربيت مـعنوى نباشد، از دانشگاه آنها مى آيد بيرون كه فساد مى كند. حوزه هاى علمى هم همين طور اسـت . اگـر در حـوزه هـاى عـلمـى قديمى تهذيب نباشد، اخلاق نباشد،آموزش معنوى نباشد، فقط آموزش علمى
باشد، فقط علم در كار باشد، آنجا هم افرادى از آن خواهند بيرون بيايد كه دنيا را هلاك مـى كـنـند، به هم مى زنند. پس آن دو ركن آموزش با ركن پرورش بايد بگوئيم كه اينها بـا هـم هـسـتـنـد و اگـر بـا هـم در يـك جـمـعيتى ، در يك بنگاهى ، در يك مدرسه اى ، در يك دانـشـگـاهـى ، ايـنـها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است كه ما استفاده از دانشگاه مى كنيم ، استفاده از حوزه هاى علمى مى كنيم ، استفاده از همه جا مى كنيم ، از آموزش هاى پائين و بـالا، هـمـه جـا، هـمـه مـراتـب . بـنابراين چيزى كه مهم است ، قضيه پروراندن روح اين اطـفـال از كـوچـكى تا برسد در هر جا كه مى روند، آنها را تربيت روحى بكنند و تربيت عـلمـى ، اگـر چـنـانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شـد، ضـررش بـيشتر از نادانى است . نادانى فقدان يك امر بزرگ است ، اما ديگر ضرر زدن نـيست و نابود كردن نيست . خلاف اينكه اگر دانش باشد بدون بينش اخلاقى و بينش نـفـسانى و الهى ، اين است كه بشر را به هلاكت مى رساند. انبيا هم آنقدرى كه در تربيت پافشارى مى كردند و آنقدرى كه مردم را سوق مى دادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سـوق نـمـى دادنـد بـه عـلم . سـوق بـه تـهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايده بـيـشـتر است . البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست ، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت ، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكى اش كه ناقص باشد نمى شود. و من اميدوارم كه شـمـا آقـايـان اسـاتيد دانشگاه ، علماى حوزه ها، اين روابطتان را حفظ بكنيد. يكى از خيانت هـائى كـه بـه اين كشور شد، جدا كردن فيضيه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتيد از مـلاها مى ترسيدند مى گفتند اينها هيچ اند، اينها تهى مغزند، اينها هيچى نمى دانند، حوزه هـاى مـا هم از دانشگاهى ها مى ترسيدند، مى گويند آنها بيدين اند همه شان . تفاهم وقتى بـشـود، مـن گمان مى كنم امروز اينجور نيست ديگر مساءله . وقتى كه پاى علما در دانشگاه بـاز شـد و پـاى اسـاتـيـد دانـشـگـاه در حـوزه هـا باز شد، آنوقت مى فهمند كه مساءله چه جـنـايـتـى وارد شده است بر اين كشور. وقتى كه اساتيد دانشگاه تشريف بردند به قم و بـا آقـايـانـى كـه مـشـغـول هـسـتـنـد بـه ايـن كـارهـا تـمـاس گـرفـتـنـد و با هم نشستند و مـسـائل را طـرح كـردنـد، آنـوفت مى فهمند كه اينقدر فرياد كه زده مى شود كه اسلام يك فـرهـنـگ غـنـى اى اسـت در همه چيز، اين اسباب اين نمى شد كه آنوقت در ديوارهاى دانشگاه نـوشـته بشود كه اسلام يك ، يا به تعبير اينطور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين اسـت كـه تـفـاهـم در كار نبوده است . از اول اينطورى مى خواستند درست بكنند دانشگاه را و اطـفـال مـا را از اول مـى خـواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام و با هر چه كه مربوط به اسلام است . اسم آخوند را توى دانشگاه نمى شد ببرى ، اسـم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمى شد ببرى . هر يك از اينها اگر مى رفتند آنجا، خـودشـان را غريب مى ديدند، خودشان را هيچ مى ديدند، مى ديدند چه محيط بدى وارد شده انـد. اين براى اين بود كه اينطورى درست كردند تا اينكه اين دو جبهه اى كه مى توانند كـشـور را حـفظ كنند و مى توانند نجات بدهند از گرفتارى ها، اينها دشمن هم بشوند. اين سـركـوبـى او را بـكـنـد، او سـركوبى اين را بكند آنها نتيجه اش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آنقدر پافشارى در دشمن كردند اين دو
قشر، براى چه بود؟ آنقدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طـرف در آنـجـا، آنـهـمه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اينطور بود؟ خوب ، براى اين بود كه مى ترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تـفـاهـم كنند، بفهمند كه اسلام چه چيز است . اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حـوزه هـاى عـلمـى و پـيـش اسـاتـيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمى كنند آنوقت . آنوقت مى فـهـمـنـد كـه مـا چـقـدر مـصـيـبـت كـشـيـديـم در ايـن دوران هـا و خـصـوصـا ايـن پـنـجـاه سـال ، بـراى ايـنـكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم ، هر كدام ديگرى را تضعيف مى كرديم . شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزه هاى علميه قديمى و حوزه هاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بـتـوانـيـد شـمـا كـشـور خـودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه شما دو قشر، قشر دانـشـگـاهـى ، جـوان هـاى دانـشـگـاه ، اسـاتـيـد دانـشـگـاه ، مـعلم هاى دبيرستان و دبستان و امـثـال ذلك ، كـوشش كنند به اينكه بچه ها را با حوزه هاى علمى آشنا كنند، علماى آنجا هم كـوشـش كـنـنـد كـه اهـل عـلم آنـجـا و جـوان هـاى تـحـصـيـلكـرده و مـحـصـل آنـجـا را با دانشگاه نزديك كنند، هماهنگ كنند، اگر اين دو قشر هماهنگ بشود و اگر صـالح بـشـود اين دو قشر دانشمند، كشور ما هيچ نقص ديگرى نمى تواند پيدا بكند. همه مـصـيبت ها براى اينهاست . يك فردى كه رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بيرون آمد كه امـثـال اشـخـاصـى كـه شـمـا مـى دانـيـد، ا لبته يك كشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم ، صلاح در يك كشورى ايجاد خواهد شد.
(اذا فسد العالم فسد العالم ) عالم را عالم فساد مى كند، توده مردم فاسد نمى كند.
قطعنامه كنفرانس فاس ، بيمه كردن اسرائيل است
الان مـا از دسـت عـلمـاى ايـن دو ابـر قـدرت داريـم رنـج مـى كـشيم ، براى اينكه آنها علماى فاسد، علماى سوء هستند. اين رنج كه ما داريم از اين كشورهاى اسلامى خودمان مى بريم ، شـمـا مـى دانـيـد كـه در فـاس چـه گـذشـت ؟ و بـعـد از او اسرائيل چه كرد؟ راجع به فاس خيل حرف زده شده است ، من آنها را ديگر تكرار نمى كنم . راجـع بـه ، يـك كـلمه من صحبت مى كنم كه آيا اين بندى كه ، بند هفتم كه ادعا مى شود، بـعـضـى از آنـها ادعا مى كنند كه اسرائيل به رسميت شناخته نشده است ، آيا شناخته نشده اسـت ؟ يـا فـقـط شـنـاخـته شده است ، يا شناخته شده با يك امر زايد؟ وقتى كه كشورهاى اسـلامـى مـى نشينند با هم و از شوراى امنيت مى خواهند كه بيايد و امنيت را در همه كشورهاى منطقه ، امنيت را در اينجاها تاءمين بكند، اسرائيل از كشورهاى منطقه نيست ؟ هست . اگر هست ، استثنا شد در اين كنفرانس ‍ فاس يا استثنا نشد؟ خوب استثنا كه نشده ، از كشورهاى منطقه هـم هـسـت . خـوب ، وقـتـى شـمـا هـمـه گـفـتـيـد كـه بـايـد اسـرائيـل هـمـانـطورى كه حجاز، همانطورى كه لبنان ، همانطورى كه جاهاى ديگر تاءمين بـشـود و امـنـيـت بـاشـد، بـه طورى كه اگر يكى شان بخواهند به ديگرى تعدى بكنند، شـوراى امـنـيـت جـلويـشـان را بـگـيـرد، ايـن مـعـنايش اين است كه اگر يكى بخواهد به اين اسـرائيـل صـدمـه اى بزند، يكى بخواهد عليه او كارى بكند، شوراى امنيت بايد به حكم هـمـه ايـن آقـايـانـى كـه در فـاس جـمـع شـدنـد، بـايـد جلويش را بگيرد. اين بيمه كردن اسـرائيـل اسـت زايـد بـر شـنـاسـايـى . شـنـاسائى اين است شما هم يكى از ممالك هستيد و خـودتـان هم حكومت داريد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان چه ، اين شناسايى ، اما زايد بـر شـنـاسـايـى بـيمه كردند اين اسرائيل را و اسرائيل بعدش چه كرد؟ بعدش در مجلس اسـرائيـل گـفـتـه شـد كه اصل اين طرح ارزش نظر ندارد، ارزش اينكه ما بخوانيم ندارد. دنـبـالش هـم اسـرائيـل ايـن جـنـايـتـى اسـت كـه هـمـيـن دو روز مـتـكـفـل شـده و الان هـم هـست . جنايتى كه از قرارى كه بعضى از اين آقايان گفتند، آمريكا گفته است قصابى راه انداخته . شما ببينيد اگر آمريكا يك جائى را بگويد قصابى مى كـنـنـد، اگـر سـردسـتـه قـصـاب هـا بـگـويـد كه قصابى مى كنند، چه واقعه اى در آنجا بـايـداتـفـاق افـتـاده بـود. ايـن مـلت مـظـلوم لبـنـان ، بـيـروت و امـثـال آنـهـا چـه كردند و چه شده است ؟ آقايان بيمه كردند اين كشورى را كه اعتنا به او نـكـردنـد. و مـن يـك كـلمـه مـى خـواهـم بـگـويـم و آن ايـن اسـت كـه اگـر اسـرائيـل در تمام عمرش يك راست گفته باشد، همين است كه اين قرارداد ارزش نگاه كردن نـدارد. شـمـا بـبـيـنـيـد آقـايـان مـجـتـمـع شـدنـد اسـرائيـل را بـيـمـه كـردنـد، اسـرائيـل نـه ايـنـكـه نـمـى فـهـمـد ايـن چـيـزهـا را، مـى فـهـمـد. اسـرائيـل را بـيـمـه كـردنـد، شـنـاسـائى كـردنـد. حـالا يـا ايـن هـم جـزء دروغ هـاى اسـرائيـل اسـت و بـنـد و بـسـت اسـت يـا راست است . اين جمله كه اين قرار داد و اين قطعنامه ارزش نـگـاه كـردن نـدارد، صـحـيح است . چرا ندارد؟ براى اينكه آنهائى كه اين را امضاء كـردنـد ارزش نـدارنـد. اگـر ارزش آنـهـا داشـتـنـد، مـى شـد كـه اسـرائيـل يـك هـمـچـو كلمه اى بگويد؟ يك همچو توهينى كه به هر كس بكند، يك كسى كه بگويد اصل حرف هاى تو ارزش گوش دادن ندارد، نوشته هاى تو ارزش ديدن ندارد، هر كس به يك آدم عادى يك همچو كند تا آخر عمرش با او دشمن مى شود. اين آقايان طرفدارى از كسى كردند كه به آنها اينطور توهين كرده و آنها را اينطور تحقير كرده و دنبالش هم بـيـروت را و لبـنـان را و جـنـوب لبـنان را آنطور به آتش كشيده . الان هم در حجاز اجازه نـيـسـت كـه بـگـويـنـد مـرگ بـر اسـرائيـل . از مـرگ بـر اسـرائيـل يـك دسـتـه هـائى كـه رفتند و براى اسلام مى خواهند شكايت پيش پيغمبر اسلام بـبـرند، شكايت پيش خداى تبارك و تعالى در خانه او ببرند، نمى گذارند شكايت كنند، مـى گـويـند بخوريد و صدايتان درنيايد. اى لبنانى ها كتك بخوريد، كشته بدهيد، لكن نـفـس نـكـشـيـد. ايـن بـيـمـه كـردن اسـرائيـل ايـن اسـت و او ارزش اصـلا بـراى شـمـاهـا قـائل نيست . او هيچ براى شما قائل نيست . خداى تبارك و تعالى ارزش براى اين قرارداد قـائل نـيـسـت و ايـن قـرارداد را قـابل ذكر نمى داند. پيغمبرهاى دنيا حتى پيغمبر (اينها كه پـيـغـمـبـر نـدارنـد، ايـنـهـا، ايـن اسـرائيـلى هـا حـرف مـى زنـنـد، مـثـل مـسـلمـان بـودن بـعـضـى از مـاهـا) انـبـيـاى عـظـام هـم بـراى ايـن قـرارداد ارزش قـائل نـيستند. آنهائى كه مى گويند كه اسرائيل شناسائى شده است ، مى دانند مساءله را كه شناسائى به اضافه شده است يا نمى دانند؟ اگر نمى دانند، كه نمى دانم چه بايد گـفـت . و اگـر مـى دانند، چطور اينها قبول مى كنند يك همچو تحقيرى را و يك همچو تحقير كـوبنده اى را كه شايد هيچ دولتى نتواند از كس ديگر بپذيرد. چطور اينها با همه ساز و بـرگـى كـه دارنـد و بـا هـمه ادعاهائى كه دارند، يك دولتى كه عددش معلوم نيست چند تـاسـت كـه خـود آنها هم با اسرائيلى ها بد هستند، اين ، اينها را اينطور تحقير كند و آنها بپذيرند. حالا هم كه اينطور تحقير كرده ، حالا هم به طرفدارى از آمريكا، به طرفدارى از اسرائيل پليس حجاز
جوان هاى ما را، پيرمردهاى ما را، زن ها را، بچه ها را بازداشت كنند، برگردانند. چه كرده انـد ايـنـهـا؟ ايـنـها مسلمان نيستند؟! چه گفته اند مگر؟ گفته اند مرگ بر آمريكا! مرگ بر شـوروى ! مـرگ بـر اسـرائيـل ! ايـنـهـا مـرگ بـر ايـنها گفته اند، پس اينها اصلا مسلمان نـيـسـتـند؟! اينها عبادت خدا نيامده اند بكنند؟! مگر چه كرده اند اينها كه عبادت خدا اينها كه هـمـه مـورد مـرحـمـت ، دارنـد فـرياد اسلام را مى كشند، مگر اينها چه كرده اند كه نيامده اند بـراى ايـن كـارهـا؟ ايـنـهـا آمـده انـد مـى گـويـنـد مـرگ بـر اسـرائيـل . مگر اسرائيل چيست ؟ اسرائيل دوست ماست ؟! اين دوستى كه مى گويد كه ارزش نـداريـد شـمـا كـه حـرفتان را گوش كنم ، اين دوست است ؟! يا ارباب است . آمريكا هم يك هـمچو حرفى تا حالا به شما نزده . آمريكا با همه قدرتش يك همچو حرفى نزده است كه حـرف يـك دسـتـه اى كـه همه شان مدعى چه هستند، بگويد كه اصلا گوش كردن ، طرحش ارزش نـدارد، شـنـيـدنـش ارزش نـدارد. آمـريـكـا تـا حـالا بـه شـمـا ايـن را نگفته و شما از اسرائيل پذيرفتيد و منتظر ذلت دنيا و آخرت بايد باشيد.
ملت ها چشم اميد به ايران بسته اند
خداوندا! ما با اين ملت هاى مظلوم كه در تحت فشار اين دولت ها هستند چه بكنيم ؟ چه جواب بـدهـيم به اين ملت ها؟ خداوندا! ما با اين دولت هائى كه به اسم اسلام اينقدر تحقير مى شـونـد و نـفـس در نمى آورند، ما چه بكنيم با اينها؟ اينها را بايد چه كرد با آنها؟ بايد مـلت هـا خـودشان ، خودشان بيدار بشوند، خودشان بيدار بشوند دفاع كنند از خودشان ، مـنتظر نباشند كه دولت هايشان اين كارها را بكند. ما هم اگر نشسته بوديم منتظر بوديم كـه آريـامـهـر برايمان كار بكند، حالا بدتر از حالا بوديم . ملت ما هم ننشست كه برايش دروازه تـمدن بزرگ را بياورند. او را گرفت ، دمش را گرفت بيرونش كرد و خودش زمام امـور را بـه دسـت گـرفـت و امـروز كـه مـا ايـنـجـا نـشـسـتـه ايـم بـا يـك سال پيش مان ، با دو سال پيش مان خيلى فرق داريم . امروز بحمدالله همه چيز اين ملت و هـمـه چـيـز ايـن مـسـلمـان هـاى كـشـور مـا رو بـه تـرقى است و ترقى كرده است . بالاتر، اصـل شـمـا اگـر ايـن يك كلمه را توجه كنيد كه اگر اين كشور يك پيشروى اسلامى ، يك پيشروى ملى نكرده بود، چرا همه كشورها با آن مخالفند. استثنائش كم است . مگر اينجا چه شـده اسـت كـه هـمـه بـا آن بد هستند؟ دست چپى بد است ، دست راستى بد است ، منافقش بد اسـت نمى دانم سلطنت طلبش بد است ، آمريكائى اش بد است ، شورويش بد است ، همه بد هستند. مگر چه شده اينجا كه همه با آن بد هستند؟ خوب ، همه جا هم انقلابات شده است ، اما انـقـلابـى كـه شده همه با آن بد نبودند، يك دسته طرفدارش بودند، يك دسته هم با آن مـخـالف . ايـران چه شده است كه همه با آن مخالفند؟ اين معلوم مى شود ايران يك مطلبى در آن هـسـت كـه ايـن مـطـلب بـر هـمـه سـنـگـيـنـى مـى كـنـد. ايـران دنـبـال يـك بـرنـامـه اى هـسـت كه اين برنامه نمى توانند بپذيرند، گوش ‍ هايشان نمى تـوانـد بشنود و آن برنامه ، برنامه اسلام است . اسلامى كه مى گويد كه همه را بايد رفض كنيد، خودتان بايد باشيد. اسلامى كه مى گويد كه اگر كسى با يك جناح از چپ و راسـت مـواده داشته باشد، اين محاربه با خدا دارد. اينها را از اين مى ترسند، از اين مى ترسند كه اين نزاع به جاهاى ديگر برسد و
رسـيـده الحـمـدلله و دنـبـال كـنـيـد كـه بـرسـد بـه هـمـه جـا، درسـت بـرسـد. دنـبـال كـنـيـد كـه دنـيا بفهمد شما چه كرديد و تبليغات زياد خارجى ها را خنثى كنيد. الان سـرتـاسـر، سـرتـاسـر دنيا تبليغ بر ضد شما مى كنند، الا كمى ، كمى هست ملت ها با شـمـايـنـد. هـر كس نداى شما را شنيده فهميده شما چه مى گوئيد، با شماست . آنها هم كه ندايتان را فهميدند و فهميدند هم چه مى گوئيد، لكن اين را مخالف با سلطنت خودشان مى دانـنـد، مخالف با رئيس جمهور خودشان مى دانند، مخالف با منافع خودشان مى دانند، آنها هـم بـا شـمـا دشـمـنـنـد. مـلت هـاى ضـعـيف هر كه حرف شما را شنيده ، با شما موافق است . اينهائى كه در خارج رفته اند ، هر جا رفته اند اينها وقتى كه مى آيند مى گويند ملت ها هـمـه عـاشـق ايـرانـنـد، ايـران راخـواهند، چشم اميد به ايران بسته اند . استقامت كند ملت ما، اسـتقامت كند دانشگاه ما، استقامت كند حوزه هاى علمى قديمى ما، استقامت كنند ارتش و همه چيز مـا، مـلت ما، كه استقامت اسباب اين مى شود كه ادامه پيدا كند اين نهضت و انقلاب و به همه جا سرايت كند. جمله (فاستقم كما امرت ) در دو جاى قرآن هست يك جا در سوره شورى يك جـا هـم در سـوره هـود، لكـن پـيـغـمـبـر اكـرم (ص ) مـى فـرمـايـد كـه نـقـل مـى كـنـنـد كه فرموده است (شيبتنى سوره هود لمكان ). اين آيه ، چرا سوره هود را گفت ؟ براى اينكه سوره هود يك ذيلى دارد و آن اين است كه (فاستقم كما امرت و من تاب مـعـك ) اسـتـقـامـت ، خواسته است كه ملت ها مستقيم باشند. كسانى كه به پيغمبر گرايش پيدا كردند و رسيدند به اينكه پيغمبر، پيغمبر اسلام است و ايمان به او آوردند، اينها هم بـايـد مـسـتـقـيـم باشند. پيغمبر براى اين ذيل مى فرمايد كه (شيبتنى سوره هود) والا استقامت خودش را، خوف نداشت از اينكه خودش استقامت داشته باشد. داشت ، خودش مى دانست دارد، اما مى ترسيد كه ما استقامت نداشته باشيم . اگر ببينيد كه در بين توده هاى مردم ، در بـيـن اشخاص ، دلسردى براى اين نهضت پيدا مى شود، بدانيد استقامت توى كار نيست يـا دارد مـى رود از دسـت . كـارى بـكنيد كه اين توده هاى مردم استقامت داشته باشند در اين نهضتى كه كرده اند . اين نهضت يك امر الهى است و خدا فرموده است (فاستقم كما امرت و من تاب معك ) همانطورى كه پغمبر اكرم از هيچ آمد و فتح كرد و نورش همه جا را گرفت ، شما ملت هم بعد از آن رژيم فاسد، از هيچ شروع كرديد، يعنى هر چه بود خرابى بود و شما شروع كرديد براى درست كردن آن . اما رفيق نيمه راه نباشيد، اينطور نباشد كه ما تـا اينجا رفته ايم حالا از اينجا ديگر برويم سراغ كارهاى ديگرمان . در راءس امور اين است كه ما اين امر الهى را كه (فاستقم كما امرت و من تاب معك ) اين امر الهى را ما اجرا كـنـيم . ما در اين انقلابى كه ، يعنى ملت ما در اين انقلابى كه كرده است ، تا حالا استقامت كـرده اسـت و بـحـمـدالله تا حالا پيروز شده است . شما پيروزيد در دنيا، شما مطرح شده ايد در دنيا. در همه گوشه هاى دنيا، دولت هاى دنيا از شما يك نحو هراسى دارند كه مبادا يك وقت ملت هايشان مثل شما بشود. شما تا حالا پيروزيد، استقامت كنيد تا پيروزى نهائى بـه دسـت تـان بـيـايـد، خـودتـان را بـسـازيـد و جوان هاى خودتان را بسازيد و كودكان خـودتـان را بـسـازيد. از توى دامن مادرها تا دانشگاه ها و هر جا به بعد، اينها را بسازيد كـه اگـر سـاخـتـه شدند و ايمان در آنها تقويت شد، مستقيم خواهند بود، اعوجاج پيدا نمى كنند، نه در راه اعوجاج پيدا مى كنند،
نـه در نـيمه راه رها مى كنند. اساتيد دانشگاه بدانند كه اگر چنانچه دانشگاه را بسازند، كـشـورشان را بيمه كرده اند تا آخر. ومعلم دبيرستان و دبستان و همه جا كه مهيا مى كنند بـچه ها را براى دانشگاه ، بدانند كه اگر آنجا مهذب كردند اين بچه ها را و اين بچه ها را مـؤ مـن بـه بـار آوردنـد و مـومـن تـحـويـل دانـشـگـاه دادنـد و دانـشـگـاه مـؤ مـن تـحـويـل مـلت داد، كـشـور خـودشان را از همه آسيب ها نجات داده اند . آنهائى كه در اين امر اخـلال مـى كـنند (خداى نخواسته اگر باشد) آنها اشخاصى هستند كه خدمتگزار يكى از دو قـدرت هـسـتـند و خيانت به ملت مى كنند. آنهائى كه اگر ديديد كه بين شما و فيضيه مى خـواهـنـد جـدائى بـيـنـدازنـد، فـيـضيه هم ديد كه بين آنها و دانشگاهى ها مى خواهند جدائى بـيـنـدازنـد، بـدانيد كه اين يك دست اجنبى در كار است و آنها مى خواهند كه شما دو قشر را مثل سابق از هم جدا كنند و منافع خودشان را در اين بين ببرند، چنانچه بردند و ديديم . ما الان هـم كـه هـر چـه گـرفـتـارى داريـم از آن رژيـم داريـم . الان ايـن رژيـم بـراى شـمـا گـرفـتـارى بـحـمـدالله نـيـاورده ، جـنـگ البته مشكل است ، لكن ما جنگ را شروع نكرديم و بـحـمـدالله در جـنگ هم پيروز شدند و پيروز مى شود. و خداى تبارك و تعالى با شما و شـمـا هم با او باشيد. انشاءالله خداوند اين ملت را، اين دولت را، اين مجلس را و اين رئيس جمهور را، اين وزراى ما را، همه اينها را به سلامت نگه دارد كه براى ملت خدمت كنند و شما دانش آموزان و دانشمندانى كه آنها را آموزش مى دهيد و اساتيدى كه تربيت مى كنيد آنها را و اسـاتـيـد حـوزه عـلمـيه كه تربيت مى كنيد ديگران را، خداوند براى اين ملت حفظ بكند و خداوند ملت ما را با سلامت و سعادت قرين كند و دنيا و آخرت آنها را تامين بفرمايد .
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 29/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد قربان
بسم الله الرحمن الرحيم
والى الله المشتكى
در آستانه عيد سعيد قربان كه بايد به عموم مسلمانان جهان و بخصوص حجاج بيت الله الحـرام ، رهـسـپـاران بـه سـوى قـربـانـگـاه بـزرگ ابـوالانـبـيـا حـضـرت ابـراهـيـم خـليـل الله صـلوات الله عـليـه و عـليـهـم تـبـريـك عـرض كـنـم ، مـع الاسـف در ايـن سـال مصيبت هائى بر مسلمين وارد شد كه به جاى تبريك ، تعزيت بايد گفت . تعزيت نه فـقـط بـراى تـجـاوز شـيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار بر حريم مسلمين و نه فقط براى هجوم حكام تروريست و جنايت پيشه اسرائيل بر كشور عزيز اسلامى لبنان ، و نه براى جـنـايـات صـدام عـفـلقـى ايـن نـوكـر بـى اراده آمـريـكـا و اسرائيل بر مسلمانان عرب و غيرعرب و جنوب و غرب كشورمان ايران ، و نه براى جست و خـيـز و شـادمـانـى سران كشورهاى مصر، اردن ، سودان ، مغرب و غير آنان براى پيروزى دشمنان اسلام و بشريت بر مظلومان لبنان و بيروت و به خاك و خون كشيدن هزاران جوان و پـيـر و طـفـل ، زن و مـرد بـيـگناه ، گرچه همه اينها مصيبت است و تعزيت دارد، لكن مصيبت بزرگ و فاجعه عظيمى كه همه مصيبت ها و فاجعه ها پيش آن ناچيز است ، آن است كه مشتى تـروريـسـت صـهـيـونـيـسـت بـى حـيـثيت ، به بدترين وجه بر مسلمانان تاخت و تاز كنند. مسلمانانى كه داراى آنهمه امكانات معنوى و مادى هستند كه با يك تشر مى توانند آمريكا را از منطقه عقب برانند تا چه رسد به اسرائيل . ما نه فقط براى آوارگى يك عده مظلوم كه از سـرزمـيـن هـاى خـود رانـده شـدنـد و پـنـاهـگاهى ندارند در سوك و عزا هستيم ، كه مصيبت بـزرگ آن اسـت كـه ايـن جنايت ها به دست اسرائيل در مرئى و منظر دولت هاى مدعى اسلام انجام مى شود. فاجعه بزرگ آن است كه اين دولت هاى مدعى اسلام براى ناز شست آمريكا و اسـرائيـل فـعـاليت مى كنند كه مو به مو طرح كمپ ديويد يا شبيه آن را اجرا كنند و به دنـبـال ايـن جـنـايـت عـظـيـم صريحا اسرائيل را به رسميت يا به آقائى بشناسند. فاجعه براى مسلمانان آن است كه بعضى از دولت هاى به اصطلاح مسلمان ، با ديدن اين فجايع بزرگ مانع مى شوند تا مظلومان از دست ستمگران حتى ناله كنند.
مـصـيبت عظيم آن است كه آمريكا كه قريب نيم قرن بر مسلمانان جهان بخصوص منطقه ، هر چـه خـواسـته است ستم كرده و مخازن آنان را غارت نموده است ، دولت ها نه تنها از ترس آمـريـكـا نـمـى تـوانـنـد اظهار مظلوميت مظلومان را حتى در كشورهاى خودشان بشوند، بلكه چنانكه ديديم با ملت غارت زده ايران كه
بـا نهضت اسلامى خود مى خواهد فرياد مظلومانه سردهد و به ملت هاى مظلوم جهان داد خود را بـرسـانـد، چـه هـا كـرده و در مـخـالفـت بـا ايـران حـتـى از آمـريـكـا و اسـرائيل گوى سبقت را ربودند و براى تقرب به ستمكاران ، با تمام قواى تبليغاتى و تـسـليـحـاتـى به متجاوز به ايران كمك نمودند. به جاى آنكه به ملت و دولت برادر خـود دسـت اخوت و وحدت دهند، به آمريكا و اسرائيل دست عبوديت و ذلت دادند و به توطئه عـليـه مـلت ايـران بـرخـاسـتـنـد. مـا اكـنون از بسيارى از دولت هاى به اصطلاح اسلامى مـاءيـوس هـسـتـيـم و امـيـدى بـه هـدايـت آنـان نـداريـم مـگـر آنـكـه خـداونـد مـتـعـال نـظـر عـنـايـتـى فـرمـايـد و تـحـولى در آنـان بـوجـود آورد تـا مـسـائل را آنـگـونـه كـه شـايـسـتـه اسـت ، بـررسـى نـمـايـنـد و خـود و كـشـور خـود را از چنگال گرگان جهانخوار نجات دهند. اينك لازم است تذكراتى به زائران بيت الله الحرام و آنان كه در قربانگاه حضرت خليل الرحمن سلام الله عليه حاضر مى شوند، داده شود:
1!!! لازم اسـت حـجـاج ، مـسـائل حـج را از واجـبات و محرمات نزد علماى اعلام به خوبى ياد گـيـرنـد تا خداى نخواسته تخلفاتى حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد يا موجب محل نشدن آنان شود و براى خودشان اشكالاتى پيش آيد.
2!!! لازم اسـت زائران مـحترم ايرانى توجه كنند كه از كشورى انقلابى و اسلامى و متعهد بـه احـكـام اسـلام راهـى حـج شـده اند و چشمان دوستان و دشمنان بر آنها دوخته شده است . دوستان ، براى آنكه ببينند زائران محترم به تعهد اسلامى خود باقى هستند و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروى انقلاب اسلامى شكوهمند خود را حفظ مى نمايند و در زحمت ها و مشقت ها و كمبودها كه لازمه قهرى اين سفر مقدس است ، بردبارى و شكيبائى دارنـد و خـداونـد مـتعال را در امور حاضر و ناظر مى دانند و با سرافرازى به كشور خود باز مى گردند و كشور و انقلاب خود را در بين مسلمانان جهان سرافراز مى كنند و انقلاب اسـلامـى كشور عزيز خود را مسلمانان جهان و كشورهاى اسلامى صادر مى نمايند، يا خداى نخواسته بر خلاف اخلاق و كردار اسلامى از بعض آنان در مريى و منظر برادران اسلامى ، عـمـل و يا گفتارى ولو كوچك صادر مى شود كه موجب هتك اسلام و جمهورى اسلامى كه از گناهان بزرگ نابخشودنى است . و دشمنان ، براى آنكه در گفتار و كردار و اخلاق آنان خـدشه كنند و خداى نخواسته اگر امرى گر چه بسيار ناچيز از آنان صادر شود، بهانه بـه دسـت آوردنـد و با بوق هاى تبليغاتى خود مطالب كوچك را بزرگ و بزرگتر جلوه دهـند و بيش ‍ از پيش ، چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانيان واژگون و مسلمانان ايـران را در نـظـر مـسلمانان جهان مردمى بى بند و بار معرفى كنند و اسلام را مكتبى به دور از ارزش هاى والاى انسانى و ملت شريف ايران را ملتى منحط و دور از تمدن و تعالى ، بـه خـورد جـهـانـيـان دهـنـد. بـايـد بدانند مسؤ وليت حجاج محترم در پيشگاه مقدس خداوند مـتـعـال و در مـقـابـل ملت شريف و مجاهد، در راه اسلام و تعاليم انسانى آن ، بسيار خطير و بـزرگ اسـت . هـرگـز گـمـان نـكـنـنـد امـسـال كـه هـمـه مـى دانـيـم چـنـگـال ابرقدرت ها و وابستگان به آنان ، به كشورهاى اسلامى و مظلومان جهان بيش از پـيـش فـرو رفـتـه و خـون جـوانـان مـظـلوم مـسـلمـيـن بـيـشـتـر از هـر وقـت از چنگال آنان مى چكد، مشابه سال هاى ديگر است .
اكـنـون قـدرتـهـاى بـزرگ جهان از اسلام و برنامه هاى غرب و شرق زدائى آن به وحشت افـتـاده انـد و شيطان بزرگ ، جوجه شيطان ها را فرا خوانده و به تمام توطئه ها براى خاموش كردن نور خدا دست يازيده است .
3!!! لازم است زائرين محترم بيت الله الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند به فرامين قرآن كـريـم گـردن نـهـنـد و در مـقـابـل سـيـل شـيـطـانـى بنيان كن اسلام زدائى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان ، دست اخوت اسلامى به هم دهند و به آيات شريف الهى كه آنان را بـه اعـتـصام به حبل الله فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى نموده است ، تـوجه كنند. از اين فريضه عبادى !!! سياسى اسلام ، در آن امكنه شريفه كه بحق براى مـصـالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است ، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سر قربانگاه ابراهيمى !!! اسماعيلى توجه كنند، كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سر حد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود. بايد شيطان بزرگ و ميانه و كوچك ، اولى ، وسطى و عقبه را از حريم مقدس ‍ اسـلام و كـعـبـه و حـرم رانـد و بـايـد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاى اسلامى كه حريم آن است قطع كرد و بايد دعوت خداوند متعال را لبيك گفت . بايد حجاج محترم كشور انـقـلاب اسـلامـى ايـران فـرياد مجاهدين شجاع و فداكار ملت شريف مجاهد را بر مسلمانان جـهـان در آن مـجـمـع عـمـومـى مـسـلمـيـن بـرسـانـنـد و آنـان را مـوظـف نـمـايـنـد كـه حـامـل پـيـام مـلت ايـران بـه تمام ملت هاى مظلوم جهان باشند و فرياد ياللمسلمين اين ملت انقلابى
4!!! مـسـلمـانـان بـايـد بـدانـند كه پس از انقلاب اسلامى و توجه به قدرت خارق العاده اسـلام ، تـوطـئه هـاى و نـقـشـه هـاى امـريـكـا از ايـجـاد تـفـرقـه بـيـن بـرادران اهـل سـنـت و تـشـيـع و هـجـوم بـه ايـران كه مركز ثقل نهضت اسلامى است ، تا نقشه عميق و گـسـترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم ، همه و همه براى اسلام زدائى و تضعيف اين قـدرت الهـى اسـت . بـايـد بـدانـنـد نـقـشـه امـريـكـا كـه بـه دسـت خـبـيـث اسرائيل در جريان است ، به بيروت و لبنان خلاصه نمى شود، كه اسلام در همه جا، در كـشـورهاى اسلامى خصوصا منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحى الهى ، هدف است . هدف اول آن اسـت كـه حـكـام مـنـطـقـه گـوش و چـشـم بـسـتـه در فـرمـان آمريكا و از آن دردناكتر اسـرائيل باشند و ننگ هر تحقير و نوكرى را بپذيرند. در چنين جو و فاجعه عظيمى ، ملت هـاى اسـلامـى نـبـايـد بـى تـفـاوت بـاشند و از هيچ كوشش ‍ در راه حفظ اسلام و كشورهاى اسـلامـى نـبـايد دريغ كنند. چه دردناك و مصيبت بار است كه در جوار مسلمانان و دولت هاى به اصطلاح اسلامى ، اسرائيل غاصب اينچنين جسورانه و فاتحانه به مردم مظلوم لبنان ، به خواهران و برادران عزيز بيروتى تجاوز كند و به جاى آنكه دولت هاى كشورهاى اسـلامـى به دفاع ، كه يك فريضه الهى و انسانى است ، برخيزند، اينچنين نرمش نشان دهـنـد، بـلكـه بـراى مـقـصـد شـوم آمـريـكـا و اسـرائيـل بـه فـعـاليت برخيزند و به جاى اسـرائيـل سـتـم پيشه ، ايران اسلامى و اسلام را در ايران هدف و تمام هدف قرار دهند. آيا اگـر امـروز تـوانـسـتند عذرهائى براى سكوت بلكه كمك به مقاصد شوم اين جنايتكار و اربـابـش بـتراشند، تاريخ را هم مى توانند به انحراف كشند؟ آيا ملت هاى آزاد را هم مى توانند فريب دهند؟
و آيـا خـداوند منتقم را هم با عذرهاى غير موجه خود مى توانند قانع كنند؟ و آيا اينطور كه اينان اسلام بزرگ را به ملعبه و بازى گرفته اند ، گناه بزرگشان بخشودنى است ؟ و آيا از عهده جواب براى خون هاى زنان و مردان و كودكان بيگناه بيروت بر مى آيند؟
5 !!! چـون لازم اسـت در ايـن سـفـر مـبـارك بـر جريانات و طرح هاى اسلامى !!! سياسى ، هـمـاهـنگى هاى كامل بين تمام كاروان ها و گروه ها باشد و از هرج و مرج و امور مخالف با اخـلاق اسـلامـى بـه طـور كامل اجتناب شود، ضرورى است حجاج محترم و كاروان هاى حج از پـيـشـنـهـادهـاى مـتصدى محترم امور حج و حجاج ، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينى ها پيروى نمايند، كه اگر خداى نخواسته هر كاروان و هر گروهى مستقلا و بدون توجه به هـمـاهنگى اقدام به امرى كنند، ممكن است فاجعه اى پيش آورد و انحرافاتى تحقق يابد كه چـهره اسلامى جمهورى اسلامى و انقلابى دگرگون جلوه داده شود و اين گناه عظيمى است كه پيش خالق و خلق مسؤ وليتى بس ‍ بزرگ دارد.
اينجانب اميدوارم كه حجاج عزيز ايدهم الله تعالى از خود و دوستان خود مراقبت نمايند كه اين عبادت با عظمت الهى ، آلوده به گناه و خطايا نشود. در ميقات هاى الهى و مقامات مقدس ، در جوار خانه پر بركت خداوند تعالى ، آداب حضور محضر مقدس خداوند عظيم ، مراعات و قـلوب حـجـاج عـزيـز از تـمام وابستگى هاى به غير حق ، آزاد و از آنچه غير دوست هست ، تـهـى و بـا انـوار تـجـليـات الهـى مـنـور گـردد تـا اعمال و مناسك اين سير الى الله با محتواى حج ابراهيمى و پس از آن ، حج محمدى ، آراسته گـردد و بـا سبكبارى از افعال طبيعت ، همگان سالم از ورزهاى منى و منيت ، با كوله بارى از معرفت حق و عشق محبوب ، به اوطان خود باز گردند و به جاى سوغات هاى مادى فانى ، دسـتـاوردهـاى بـاقى ابدى براى دوستان به سوغات آورند. با مشتى پر از ارزش هاى انـسـانـى اسـلامـى كـه پـيـغـمـبـران بـزرگ از ابـراهـيـم خـليـل الله تـا مـحمد حبيب الله صلى الله عليهم و آلهم اجمعين به انگيزه آن مبعوث شدند، بـه دوسـتـان عـاشـق شهادت بپيوندند. اين ارزش ها و انگيزه هاست كه انسان را از اسارت نـفـس امـاره بـه سـوء و وابـسـتگى به غرب و شرق ، نجات و به شجره مباركه زيتونه لاشـرقـيـه و لاغـربـيـه رسـاند. و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبياء عليهم السلام كه عصاره آن در آخرين كتاب انسان ساز، قرآن كريم ، اين كتاب هدايت كه از مبداء نور (الله نـورالسـمـوات و الارض ) بـه مـشـكـات قـلب نـورانـى خـاتـم الرسل صلى الله عليه و آله و سلم تابش نمود تا قلوب انسان ها را از حجاب هاى ظلمت و نـور بـرهـانـد و عـالم را نـور عـلا نـور كـنـد، پـى بـرنـد و بـه اقـيـانـوس ‍ نـور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان زادگان در نمى آيند و براى چند روز مسند تـوهـمـى و ريـاسـت هـاى تـخيلى ، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمى پذيرند و براى تـقـرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت بار كمپ ديويد و اشباه آن ، به جست و خيز بر نـمـى خـاسـتـنـد. هـان اى قـطره هاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام ! به خود آئيد و به اين اقـيـانـوس الهى متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگانى شرافتمندانه و ارزش هـاى انـسانى برسيد. از اين زندگى ننگين كه مشتى اسرائيلى دوره گرد، بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما
پـايـمال نمايند، رهائى يابيد. بار الها! به ما خفتگان توفيق بيدارى عنايت فرما و حكام كـشورهاى اسلامى را به خود آر كه با معيارهاى اسلامى بر مسلمانان حكومت كنند و بت هاى نفس و طاغوت را در هم شكنند.
6!!! بـر روحـانيون محترم و نويسندگان و گويندگان متعهد لازم است كه در فرصت هاى مـنـاسـب و در مـحـضـر مـسـلمـانـان ، بـه جـبـران تـبـليـغـات مـسـمـومـى كـه از وسائل ارتباط جمعى وابسته به آمريكا و اسرائيل ، به شايعه افكنى و دروغپردازى بر ضـد اسلام و جمهورى اسلامى ايران اشتغال دارند، از اسلام و انقلاب اسلامى ايران دفاع نـمـايـنـد و چـهـره واقعى آن را به جهانيان معرفى نمايند و دستاوردهاى اسلامى را كه با جـهـاد بـى امـان مـلت مـتـعهد ايران ، با همه گرفتاريها و كارشكنى هاى دشمنان اسلام در داخل و خارج ، نصيب كشورشان شده است ، يادآور شده و ملت ها را آماده كنند و از تهمت هايى كـه از نـاحـيـه بـوق هـاى تبليغاتى به اين ملت زده شده است پرده بردارند و نقشه ها و تـوطـئه هـاى آمـريـكا و وابستگان به آن را افشا كنند. از هجوم ارتش صدام عفلقى به امر آمـريكا و پشتيبانى كشورهاى وابسته به آن ، جهانيان را باخبر كنند. مسلمانان را از آنچه بـه دسـت بـعـضـى از حـكـام آمـريـكـايـى بـر اسـلام و مـسـلمين مى گذرد كه بدترين آنها شناسائى رسمى اسرائيل و بعد از آن ، تاخت و تاز وحشيانه به كشور اسلامى لبنان و شـهـيـد و مـعـلول كـردن ده هـزار مردم بيگناه و بى پناه است ، آگاهى دهند. شايد ملت ها با اعـتـقـادبه خداى متعال از اين فاجعه بزرگ تاريخ كه روى مسلمانان را در جهان و در پيش نـسـل هـاى آينده ، خدانخواسته سياه مى نمايد، جلوگيرى كنند و اسلام عزيز و مسلمين را از ايـن نـنـگ بزرگ رهائى بخشند و خود را از اين تحقير و ذلت ناهنجار كه ياد آن هر مسلمان غيرتمند را مى لرزاند آزاد كنند.
7!!! اخـيـرا بـه دولت هـاى مـنطقه كه براى فجايع مخالف با اسلام و تعليمات قرآن ، گـردهـمـائى مـى نـمـايند، اخطار مى كنم كه اقدام و قيام بر ضد اسلام و ملت هاى اسلامى نـكـنـند. در صورتى كه چنين كنند، دولت و ملت ايران كه بزرگترين قدرت منطقه است ، بـه اذن الله تـعـالى بـر شـما نخواهد بخشود و هر پيامدى كه براى شما پيش آيد، خود مسؤ ول آن هستيد. از شما كه رگ حيات و شريان بزرگ اقتصاد و صنايع جهان در دستتان اسـت ، هـيچ عذرى در پيشگاه معظم خالق و مخلوق پذيرفته نخواهد شد. اميد است انشاءالله تـعـالى اسـلام عـزيـز بـا پـشـتـيـبـانـى مـلل اسـلامـى در جـهـان خـصـوصـا مـنـطـقـه ، به آمال خود برسد و مسلمانان جهان بر مستكبران پيروز شوند.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 31/6/61
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
دو سال از هجوم آمريكاى جهانخوار توسط جيره خوار خود، صدام عفلقى به كشور اسلامى ايـران و در واقـع بـه اسـلام گـذشـت و بـا سـپـاس بـه درگـاه خـداونـد مـتـعـال هـر چـه از ايـن جنگ ناخواسته تحميلى مى گذرد، قدرت اسلام و جمهورى اسلامى و قـواى نـظـامـى و انـتظامى ايران و پايدارى ملت متعهد آشكارتر و افزون تر مى گردد و رسـوائى جـهـانـخواران و وابستگان و پيوستگان به آنان بيشتر و واضح تر مى شود و مـشـت خـرابكاران و منافقان و منحرفان بازتر مى گردد و بحمدالله تعالى و با عنايات خـاصـه الهـى و تـوجـه حـضـرت بـقـيـه الله ارواحـنـا لمـقـدمـه الفـدا، امـسـال كـشـور و مـلت ايـران بـا سـال هـاى گـذشـتـه فـرق هـاى چـشـمـگـيرى داشته است . سـال هـاى قـبـل ارتـش فريب خورده صدام در كشور عزيز ما به جنايات خود ادامه مى داد و صـدام تـكـريـتـى و اربـابـانـش امـيـد داشـتـنـد كـه بـتـوانـنـد در داخـل كـشـور بـه خـرابـكـارى و جـنـايـت ادامـه دهـنـد و خـيـال سردارى قادسيه را در سر داشتند و جدائى مناطق نفت خيز را در مغزهاى پوك خود مى پـختند ولى در اين سال پر بركت مى بينيم و مى بينيد كه كاخ ‌هاى اميدشان فرو ريخته و قـواى مسلح شجاع و مومن ايران آنان را با رسوائى هر چه تمامتر از كشور خويش رانده انـد و اكـنـون چون دزدان در بلندى هاى ايران پناهگاه ساخته و در آنها خزيده اند و قدرت مـقـابـله را از دسـت داده انـد و از داخـل كـشـور عـراق بـا توپ هاى دور برد و موشك ها مناطق مـسـكـونـى عرب نشين را مى كوبند و مردم شهرهاى مقاوم مرزى را به شهادت مى رسانند و بلند پروازى هاى سردار قادسيه بدل شده است به دريوزگى از اين دولت و آن دولت و بـه مـشـتـى دروغ كـه خود را به آن دلخوش و روى خود را با سيلى سرخ كرده است و به خيال خود ارتش خويش را فريب مى دهد و انتقام شكست مفتضحانه خود را از ملت مظلوم عراق و فـرمـانـدهان ارتش خود گيرد و مضحك تر از همه اينكه جزيره خارك را منطقه نظامى اعلام مـى كـند و پشتيبانان شكست خورده او دامن به اين دروغ زده اند كه شايد اين حيله موجب شود كـشـتـى هـاى نـفـتكش به جزيره خارك نيايند و ايران را وادار به صلح نمايند كه اين حيله شـيـطـانـى نـيـز خـنـثـى و نـقـش بـر آب شـد، چرا كه رزمندگان ايران شجاعانه از خاك و بـنـدرهـاى ايـران دفـاع مـى نـمايند و دولت با اعلام بيمه كشتى هاى نفتكش ، اين نقشه را بـاطل كرد. و امروز قدرت نيروهاى مسلح ايران از ارتش و سپاه و بسيج و قواى انتظامى و عـشـايرى و مردمى آنچنان است كه مى تواند با راحتى شهرهاى عراق را در هم كوبد، لكن پيروى از احكام اسلام عزيز آنان را از تجاوز به حريم شهرهاى مسكونى باز داشته است
و اگر خداى ناكرده فرماندهان و پرسنل قواى مسلح ما چون صدام و قواى تابع او بودند كـه بـه اسـلام و احـكـام نـورانـى آن اعـتـنـائى نـداشتند و از ارزش هاى انسانى بى بهره بـودنـد، شـهـرهـاى عـراق چـون شـهـرهـاى خـوزسـتـان و امـثـال آن در هـم كـوبـيـده مـى شـد. در سـال گـذشته توطئه گران مطبوعات و بازيگران رسـانـه هـاى گـروهـى وابـسـتـه بـه آمـريـكـا و صـهـيـونـيـسـم بـا كـمـال وقـاحـت ايـران را مـتـهـم مـى كـردنـد كـه از اسـرائيـل اسـلحه وارد مى كند و طرفدار اسـرائيـل جـنـايـتـكـار اسـت ، اكـنـون در كـنـفـرانـس فـاس ، فـاش و روشن شد كه طرفدار اسـرائيـل ، صدام جنايتكار و اكثر دولت هاى منطقه باشند. طرفدارى از جنايتكارى كه با كـمـال جسارت پس از آنهمه تبهكارى هايش و خدمتگزارى هاى دويله هاى منطقه ، آنان را به بـاد مـسـخـره گـرفـتـه اسـت و آنان را آنچنان تحقير نموده كه جز خود آنان هر انسانى را خجالت زده مى كند و خجالت نه از براى سران اين دولت ها، بلكه براى انتسابشان به اسـلام و از آن جـهت كه متاءسفانه امور مسلمانان به دست اينان است . پيامد آن خدمتگزارى ها به اين جنايتكار، قتل عام بيگناهان بيروت ، جنايتى كه عمق آن را ما نمى دانيم ، حجم جنايت به قدرى بوده است كه به حسب گزارش خبرگزارى ها خشم جهانيان را برافروخته است ، حـتـى جـنـايـتـكـاران جهان چون ريگان و حسنى مبارك را به صورت ظاهر وادار به محكوم نـمـودن آن نـمـوده اسـت . حـجـم جـنـايـت بـه گـونـه اى بوده است كه حتى خبرگزارى ها و روزنـامـه هـاى طـرفـدار اسـرائيـل آن را مـحـكوم و بزرگترين جنايت پس از جنگ جهانى دوم دانـسـتـه انـد و بـه گـونـه اى بـوده اسـت كـه حـتـى خـود جـنـايـتـكـاران نمونه جهان چون اسـرائيـل و فـالانـژهـا و ديـگر همدستانشان هر يك به ديگرى نسبت مى دهد و بزرگترين مصيبت براى مسلمانان آن است كه از سران دولت هاى منطقه نفس بر نمى آيد و از آن فجيع تـر و نـنـگ آورتـر طـرفدارى بى قيد و شرط بعض حكام منطقه است و باز هم در حجاز از جـنـايـت اسـرائيـل و پـدربـزرگ او امـريـكا نمى شود اسم برد. و ما با سپاس به درگاه پروردگار عالميان ، باز هم مددهاى غيبى را از اسلام و جمهورى اسلامى دريافت مى كنيم و خـداونـد كـيـد آنـان را كـه دولت ايـران را طـرفـدار اسرائيل معرفى مى كردند به خود آنان برگرداند و آنان را نزد ملت رسوا كرد و صدام عـفلقى كه براى روبروئى با اسرائيل بهانه مى تراشيد و خواست با آن بهانه ها خود را از دسـت مـدافـعـان سـلحـشور ايران نجات دهد، در كنفرانس فاس به حمايت و شناسائى اسـرائيـل و بـيـمـه و امنيت آن گريبان پاره كرد و (مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين ).
اكنون كه بزرگداشت هفته جنگ تحميلى فرا رسيده است و بحمدالله تعالى قواى مسلح و غـيـور ايـران بـا سـرافـرازى تـمـام و غـرور آفـريـنـى بـراى اسـلام و مـلت بـزرگ ، مراحل آخر پيروزى را طى مى كند، لازم است ملت شريف ايران عموما و خصوصا دولتمردان و گـويندگان و نويسندگان و شاعران و هنرمندان از اين قشرهاى فداكار هر يك به سهم خود قدردانى نمايند و مراحل مختلف پيروزى اين حماسه آفرينان را با گفتار و نوشتار و كردار خود در معرض نمايش گذارند و در محافل هفته جنگ
فوايد و نتايج و پيامدهاى آن را برشمارند و روح شجاع اين رزمندگان بزرگ را هر چه بـيـشـتـر تـقـويـت كـنند. ملت شجاع و متعهد، اين هفته لازم است حضور خود را در صحنه جنگ اثبات نمايند و مشت محكمى به دهان ياوه سرايان بكوبند. امروز ابرقدرت ها، ملت حاضر در صـحـنـه مـا را مـتـهـم مـى كنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانده و از جنگ كه حقيقتا دفاع از اسلام است خسته شده اند . آنان ملت ايران را نشناخته اند و ناچار به دروغپردازى پرداخته اند و با اتهامات گوناگون به قواى مسلح و ملت ايران ، تصميم دارند به هر صـورتـى كـه هـسـت بـار ديـگر جنايات خود را در ايران تكرار نمايند، ولى ملت رشيد و مقاوم ايران در مقابل آنان ايستاده اند و هرگز به آنان چنين اجازه اى را نخواهند داد. آنان مى خـواهـنـد بـا جـمهورى اسلامى مخالفت كنند، چرا كه اين مخالفت مردم عزيز ما را مصمم تر خـواهـد نـمود تا براى مبارزه اى طولانى تر دست در دست يكديگر نهند و از ايران واسلام عـزيـز و اسـتـقـلال و شـرف خـويـش دفـاع نـمـايـند. لهذا ملت شريف در سراسر ايران از روحـانـى و دانـشـگـاهـى و بـازاريـان و جـوانـان عـزيـز مـحـصل تا رزمندگان فداكار و ساير قشرهاى معظم در اين هفته جنگ به شكرانه پيروزى اسـلام پشتيبانى خود را از جمهورى اسلامى و قواى مسلح ، فداكاران در راه هدف كه اسلام و ايـران اسـت بـه ثـبـوت بـرسـانـنـد و نيز ياد شهداى فداكار را كه جمهورى اسلامى و پيروزى ها، رهين جان نثارى آنهاست ، زنده نگه دارند و از معلولين عزيز و آسيب ديدگان و آوارگـان مـقـاوم در راه اسـتـقرار حكومت الله تفقد و قدرشناسى نمايند و از بازماندگان شـهـدا دلجـوئى و بـه آنـان دلدارى دهـنـد، گـر چه زبان ها و قلم ها در توصيف جوانان و نوجوانان ، پيران و سالخوردگان عزيزى كه خون پاك خود و سلامت خويشتن را فدا كرده انـد تـا اسـلام زنده و كشور پاينده بماند و از شر دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند و نـيـز عـاجـزند كه به پدران و مادران دليرى كه چنين فرزندانى را تربيت كردند و به اسـلام تـقـديـم نـمـودنـد دلدارى دهـنـد و از خـواهـران و برادرانى كه در جوار آنان بودند دلجويى نمايند، اينان مشمول عنايات و رحمت هاى بى پايان خداوند، در جوار اولياء عظيم الشـان ، بـا سـعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و بركت دهد. درود بى پايان بـه روح پـاك شـهـيـدان راه حـق و سلام فراوان بر آسيب ديدگان و آوارگان در جبهه هاى دفـاع از اسـلام و ايـران اسلامى و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانواده هاى آسيب ديدگان و سلام خداوند و انبياء و اولياء او بر بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 1/7/61
پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصلى 62 !!! 61
بسم الله الرحمن الرحيم
اكـنـون كـه بـا تـاءييد خداوند متعال و توجه خاص بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا مراكز آمـوزش از دبـسـتـان هـا و دبـيـرستان ها گشايش مى يابد و مراكز سرنوشت ساز كشور و جمهورى اسلامى به فعاليت بر مى خيزند، تذكراتى را كه كرارا داده ام ، به علت اهميت موضوع ، شايسته تكرار مى بينم .
ايـنـجـانـب خـود را مـسـؤ ول اسـلام و ملت محترم مى دانم تا در اين امر حياتى باز تاءكيد و پافشارى نمايم . اميدوارم همه دست اندركاران امور تربيتى و آموزشى و تمام دولتمردان جمهورى اسلامى و همه روشنفكران متعهد و گويندگان و نويسندگان و بالاخره فرد فرد مـلت ايـران كه نزد خداوند قهار مسؤ ول هستند، در اين امر كه در راءس امور است ، نه تنها سـهـل انـگـارى و مـجامله ننمايند كه با جديت و پشتكار براى هر چه غنى تر و بهتر شدن اساس آموزش و پرورش اقدام نمايند.
1!!! بـايـد سـعـى شـود مـتـصـديـان امـور تربيتى از مرتبه ابتدائى تا آخر از اشخاص صالح و متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى انتخاب شوند، افرادى كه هيچ گونه گرايش بـه مـكـتـب هـاى انـحـرافـى شـرق و غـرب نـداشـتـه بـاشـنـد. دانـش آمـوزان عـزيـز بـا كـمـال دقت و بيطرفى اعمال و كردار دبيران و معلمين را زير نظر بگيرند كه اگر خداى نـكـرده در يـكـى از آنـان انـحـرافـى بـبـيـنـنـد بـلافـاصـله بـه مـقـامـات مـسـؤ ول گـزارش نـمـايـند و خود دبيران و معلمين با هشيارى مواظب همكاران خود باشند تا اگر بـعـضـى از آنـان خـواسـتـنـد افـكـار انـحـرافـى خـود را در خـلال تـدريـس بـه فـرزنـدان ميهن اسلامى مان القاء كنند، از آنان جلوگيرى نمايند و در صـورتـى كـه فـايده اى نبخشيد با قاطعيت مطلب را با مسؤ ولان در ميان بگذارند. ايران امروز ديگر تحمل افكار غربزده و شرقزدگى مشتى خائن را ندارد. ما بايد با تمام وجود بـه اسـتـقـلال فـرهـنـگـى بـرسـيـم كـه اسـتـقـلال فرهنگى پايه و اساس كشورى آزاد و مستقل است . استادان عزيز بايد خود اين اعتقاد را بيابند كه تنها فرهنگ ايران اسلامى است كـه نـجـاتـبـخـش كـشـور و مـلت مـان مى باشد. معلمان عزيز خود بهتر مى دانند كه فرهنگ استعمارى در زمان اين پسر و پدر چه به روز اين كشور و ملت آورده است . به فرهنگ غنى ايـران اسـلامى تكيه كنيد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست . فرزندان عزيزتان را در سـر كـلاس هـا بـه صـورتـى تـربـيـت نـمـائيـد كـه وقـتـى فـارغ التحصيل مى شوند جوانان برومندى تحويل جامعه گردند كه با تمام وجود معتقد باشند كه آنچه بدبختى داشتند از ابرقدرت هاى شرق و غرب و شرقزدگى و غربزدگى است .

next page

fehrest page

back page