خـداى تـبـارك و
تعالى در مورد تزكيه ، در مورد تعليم ، تربيت ، آموزش و پرورش با تـعـبير منت
گذاشتن بر مردم مى فرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورش فرستاه و
پرورش را قبل از آموزش ذكر مى فرمايد (يزكيهم
و يعلمهم الكتاب و الحكمه
) اول تـزكـيـه اسـت . البـتـه آيه شريفه
آيه اى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحث بـشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را
عرض مى كنم كه وضع آموزش و پرورش را ايـن آيـه شـريـفـه بـه مـا مـى فـرمـايـد و
مـحـتـاج بـه شـرح تفصيل است . با آن تعبير (من
الله على المومنين ) فرستادن پيغمبر، از
اين آيه شريفه استفاده مى شود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است .
آيات را تلاوت كـنـد، آيـات را، عـلومـى كـه از آن عـلوم هـمه به طور آيه نظر بشود،
آيات را تلاوت كند بـرايـشـان و تـزكـيـه كـند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را
تطهير كند بعد از اينكه تـطـهـيـر كـرد (يـعـلمـهـم
الكـتـاب و الحـكـمـه ). پـرورش قـبـل از
آمـوزش اسـت ، اگـر هـم قـبـل نـباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است . اگر
چـنـانـچـه نـفـوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علم
اثـر سوء در آنها مى كند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع
كردند براى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته ، تزكيه نشده . وقتى
كه عـلم آمـد در جـائى كـه تـزكـيـه نـشـده ، ايـن عـالم كـه حامل اين علم است و
مزكى هم نيست ، خطرناك مى شود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماى دانشگاهى و غيره
. اگر در حوزه هاى علميه و همين طور در دانشگاه ها تزكيه نباشد، اين علم هـائى كـه
در آنـجـا انـبـاشـته مى شود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آن
فـرمـوده (مـثـل الذيـن حـمـلوا التـوريـه
ثـم لم يـحـمـلواهـا كـمـثـل الحمار يحمل اسفارا اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم
اديان را، علم اخلاق را، همه اين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده نفسش را، اين يك
موجود خطرناك مى شود
بـراى جـامـعـه و يك دانشگاهى كه ، جوان هائى كه در آنجا مى روند كه آموزش ببينند،
نه آمـوزش آن آمـوزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد، اگر
تزكيه نشده باشد اين آدم ، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست ، اگر تزكيه نشده بـاشـد
و عـلم وارد بـشود در يك قلبى كه مزكى نيست ، اين فساد ايجاد مى كند و خدا نكند كـه
فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن
عالم سوء، جهنمى ها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاه هاى ما
دست نا اهـل هـا بـود، تعليمات ، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات
بيرون مـى آمـد غـربـزده بـود، حـتـمـا بـايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج
باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح ، يك حدودى داشت . دانشگاه هاى
استعمارى يـك حـدودى دارد در تـعليمات ، نمى گذارند كه جوان هاى ما تعليم صحيح
ببينند، درست تـحـصـيـل بـكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مى دهند، جوان هاى ما
كه خارج هم مى روند ايـنـطـور نـيـسـت كـه وقـتـى خـارج رفـتـنـد هـمـدوش جـوان
هـاى انـگـلسـتـان و آمـريـكـا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها
هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجا هـم آمـوزش براى ممالك استعمارى ، پرورش هم پرورش
براى مملكت استعمارى و لهذا از پـرورش شـان و از آمـوزش شـان امـثـال شـريـف
امـامـى هـا بـيـرون مـى آيـد و امـثـال نـصـيـرى هـا. ايـنـهـا هـمـه در فـرنـگ
كـار كـردنـد و تـحـصـيـل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك ، لكن وقتى
كه يك شوره زارى بـوده اسـت ، عـلم وقـتـى كـه در يـك نـفـس غـيـر سـالم واقـع شـد
مـثـل بـارانى مى ماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است ، عفونتش را زياد مى كند.
همين بـاران رحـمـت كـه در يـك جـا بوى عطر را بلند مى كند، در يك جا بوى كثافت را
بلند مى كـنـد. آن عـالمـى كـه تـزكـيـه نـشـده اسـت ، خـطـرش از جاهل بسيار زيادتر
است ، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد بـاشـد، عـالم را
فـاسـد مـى كـنـد، كـشـور را بـه فـسـاد مـى كـشـد. تـزكـيـه قـبـل از تـعليم و
تعلم است (يزكيهم
) پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش بـدهـد، نـفـوس را مـهيا
كند و بعد (يعلمهم الكتاب و الحكمه
) بعد تعليم كتاب و حكمت بـكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش تواءم نباشد
و با تزكيه تواءم نباشد، موجودى كـه او بـيـرون مـى آيـد هـمـيـن مـوجـوداتـى بـود
كـه در مـجـلس سـنـا و در مـجـلس شـوراى قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و
خيلى با عظمت ، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت . خارجى ها به اين كار ندارند، بنا
هر چه مى خواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را صـرف ايـن ابـاطـيـل بـخـواهـنـد
بـكـنـنـد، هـر چـه وزارتـخـانـه هـا طـول و عـرض و عمق مى خواهد داشته باشد، بودجه
هاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را كـار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلم
ها (مگر بعضى شان ) اينها از استعمار بودند و براى آنها كار مى كردند و جوان هاى ما
را براى آنها بار مى آوردند.
آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد
شـمـا حـالا اشـخـاصـى هـسـتيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چه
پـرورشـى بـاشـد. بـا الفـاظ نـبـايـد گـول بـخـوريـد. خـودتـان را گول نزنيد كه ما
در آموزش و پرورش هستيم . آقايان هم
بـا ايـنـكـه مـا انـجـمـن اسـلامـى هـسـتـيـم ، بـا لفـظ اسـلامـى خـودشـان را
گـول نـزنـنـد. خـودشـان بـبـينند كه چه كارهائى دارند مى كنند و چه كارهائى بنا
دارند بـكـنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام . اگر آموزش و پرورش به
نفع كشور و به نفع اسلام ، به نفع اسلام باشد و انجمن اسلامى كه در همه ادارات الان
هست و صـحـبـتـش هـسـت ، بـه نـفـع كـشـور و بـه نـفـع اسـلام بـاشـد، آثـارش بـعـد
از چـنـد سـال بـعـد بـر هـمـه معلوم مى شود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه
درست بشود، دانـشـگـاه و فرهنگ ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همان ها
هستند كه در دامن آن خـارجـى هـا بـزرگ شـده انـد و خـوف ايـن را دارند كه مبادا يك
وقتى يك دانشگاهى اسلامى بشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش
و عشرت بكنيم . دانشگاه شايد يك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها
خوف اين را دارند. تا حالا مراكزى بـوده اسـت كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه
در همه كشور بوده ، در همه وزارتخانه ها بوده ، در همه ادارات بوده ، شرم دارد
انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه . آنهائى كه در خـود وزارتـخـانـه هـا بـودنـد و
هـسـتـنـد، آنـهـائى كـه مـن فـرسـتـادم و داخـل زارتـخـانـه هـا را ديـدنـد و
بـراى مـن نـقـل كـردنـد، چـيـزهـا نقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان
و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد، اگـر انـجـمـن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى
چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابى ها بـاشـد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد،
مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشد نـه ايـنـكـه بـعـد از ايـنـهـمـه سـال هـا
خـرج و ايـنـهـمـه سال ها رنج و اينهمه سال ها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به
باد بدهيم و هزينه هاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى
بخورد. آنى كه از اينها بـيرون مى آيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مى
اندازند توى آن ، از آن طرف كـمـونـيست ها بيرون مى آيند، از اين طرف افراد مؤ من
را مى اندازند توى آن ، از آن طرف غـيـر مـؤ مـن از كـار در مـى آيـد، از آن طرف هم
آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالم بودند مى ريزند توى اين كارخانه ، از آن طرف وقتى
در مى آيد يك آدم فاسد در مى آيد اگر اينطور باشد، معلوم مى شود كه اين دستگاه چه
دستگاهى بوده . ما از نتيجه دستگاه هـا مـى فـهـمـيـم كـه ايـن دسـتـگـاه چـه اسـت
. مـا ايـن اشـخـاصـى كـه در ايـن پـنـجـاه سـال در حـكـومـت ايـنجا بودند، در مجلس
شورايش بودند به اصطلاح خودشان ، در مجلس سـنـا بـودنـد، ايـن اشـخـاص را ما بايد
ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاه ها بـيـرون آمـدنـد و از همين جاهائى كه
آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينها آمـوزش داشتند، اگر اينها پرورش
داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمى كردند به خارج .
گـرفـتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارى ها، خودتان بايد رفع بكنيد،
مـنـتـظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما،
نمى خواهد شما را تعليم و تربيت كند، مى خواهد همان جا، همان ها باشد كه در زمان
رژيم سـابـق بـود، هـمان آموزش و همان پرورش . بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش
كنيد بـه ايـنـكـه آمـوزش ، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى
مفيد خـواهـد شـد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاه ها
و در ساير مراكز علم ، چه در آنجاهائى كه علماى
روحـانى هستند و چه در آنجاهائى كه دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصى
بـاشـنـد در آنـها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى
بكنند، تـزكـيـه بـكـنـنـد نـفـوس ايـنـهـا را. هـمـانـطـورى كـه دارنـد تـحـصـيـل
مـى كنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يك جامعه
باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقت ها كه
در بعضى از اين شهرها مى رفتم مى ديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب به
ديـانـت هـسـتـند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر
ديگر ايـنـطـور نـيـست ، مى ديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است
كه خودش را تـزكيه كرده ، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است ، مردم را او اصلاح
كرده . بايد عـالم وقـتـى كـه در يـك جـامـعـه اى مى رود، در يك محلى مى رود، در يك
دهى مى رود، در يك شـهـرى مـى رود، دنـبـال ايـن بـاشـد كـه تـزكـيـه كـنـد آنـهـا
را، قـبـل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مى آيند و مى
خواهند تربيت كنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه
كند اين جوان ها را. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوان هاى ما را به انحراف
بكشند، بايد تزكيه بـشـود ايـن دانـشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين
چيزهائى كه جوان هاى ما را به فساد مى كشند، جوان هاى ما را به تباهى مى كشند، بايد
اينها تزكيه بشود تا اينكه افراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مى رود در آنجا و
به اين بچه هاى كوچك حرف هـائى را مـى زنـد كـه ايـنـها را منحرف كند، اينها را
بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را، معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مى خواهند بكنند
تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اين قـشـرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در
دانشگاه ها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كه اصـرار دارنـد كـه در ايـن محل هائى كه
هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوان ها را به انـحـراف مـى كـشانند، اينها دشمن ما
هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چه مـعـلم اسـمـش بـاشـد. آن وزيـرى
كـه بـعـد از يـك سـال و نـيـم يا بعد از چندين ماه وزارت نـتـوانـسـتـه ... يـا
خـودش را از آنجائى كه ، از آن اشخاصى كه بچه ها را به فساد مى كـشانند (نمى آيند
كار بكنند، مى آيند آدامس مى جوند و بچه ها را به فساد مى كشانند، من فرستادم
ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمى دانم كه معرفى شان بكنم با اسم . من در
بعد از حبس ، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور را فـرسـتاد
پيش من ، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف ، فرستاد آنـجـا پـيـش
مـن كـه بـلى حـكـومت سابق چه بوده و چه بود و ما مى خواهيم چه باشيم و چه باشيم و
از اين حرف ها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه با شـمـا
بـرادرى ، مـا بـايـد ببينيم شما چه مى كنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم
(آمـده بـودنـد كـه مـن ديـگـر بروم ) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى
اينكه من وقتى رها بشوم باز هم همان حرف هاست ، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و
من اگر يك چـيـزى را ديدم ، مى گويم . حالا هم من اعلام مى كنم به همه كسانى كه دست
اندر كارند من بـا هـيـچ كـدامـتـان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم ،
خلاف مى كرديد، مى گـفـتم . اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه
در يك وزارتخانه اى هـسـتـنـد آنـجـا را تـصـفـيـه كـنـنـد، هم از اشخاصى كه منحرف
هستند به حسب عقايد و هم از اشخاصى كه
مـنـحـرف هـسـتـند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مى كشند جوان هاى ما را
در عمل و در عقايد.
اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمى توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد
انـجـمن هاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تاءييد
خدا ايـنـهـا اسـلامى باشند، اين انجمن هاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته
باشند كه در آن وزارتخانه اى كه هستند، در آن اداره اى كه هستند، در آن كارخانه اى
كه هستند، هر جا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه . انسان
اگر خودش منحرف بـاشـد نـمـى تـواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه
خودش فرض كنيد خـداى نـخـواسـتـه شـرابـخوار باشد نمى تواند ديگران را از شرابخوارى
باز دارد، او دعـوت مـى كـند ديگران را به آن . اگر شما خودتان ، خودتان را اصلاح
نكنيد و خودتان هـمـانـطـورى كـه اسـم انـجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى
نباشيد و خودتان را اسـلامـى نـكـنـيـد، نمى توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد.
خداى تبارك و تعالى كه بـراى مـردم هـادى مـى فـرسـتـد و پـيـغـمـبـران را
انـتـخـاب مـى كـنـد، كـسـى كـه خودش از اول عـمـر تـا آخـر عمرش يك لغزش نداشته
معصوم بوده ، يك همچو موجودى را انتخاب مى كـنـد بـراى ايـنـكـه تربيت كنند مردم
را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مى خـواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى
يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند، اولش بـايـد خـودش را اسـلامـى كـنـد
و خـودش را، بـاطن خودش را دعوت به اسلام بكند، اسـلامـى بـكند تا ديگران را بتواند
اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمى تواند ديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش
و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته بـاشـنـد ويـك تـعـليـم صـحـيـح ، نـمـى
تـوانـند جوان ها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پـرورش بـدهـنـد. مـبـداء هـر
امـرى از خود آدم شروع مى شود. پيغمبر هم وقتى كه تشريف آوردنـد، از خـودشـان ،
خـودشـان كـامـل بـودنـد، از مـنـزل خـودشـان شـروع كـردنـد، حـضـرت خـديـجـه را
دعـوت كـردنـد او هـم قـبـول كـرد، امـيـرالمـومـنـيـن سـلام الله عـليـه بـچـه
بـود آنـوقـت ، دعـوت را قبول كرد. قوم و خويش هاى خودشان را جمع كردند و فرمودند
كه يك همچو مساءله اى است ، يـك دسـته اى قبول كردند، يك دسته اى قبول نكردند. از
خودش انسان بايد شروع كند. منى كه مى خواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم
فاسد باشم ، اين حرفم هيچ تـاءثـيـرى هـم نـدارد. شـمـائى كه انجمن اسلامى داريد و
هر كس كه انجمن هاى اسلامى را تـاءسـيـس كـرده اسـت انـشـاءالله خـداونـد همه را
حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه از خـودتـان شـروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى
باشد به همه معنا اسلامى ، اخلاق اسلامى ، عـقـايـد اسـلامى ، اعمال اسلامى يعنى
تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديده بـاشـد نـه به آن معناى مرتبه عاليش
، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مى كند كه آنچه صـلاح شـمـاسـت و مـنـع مـى كـنـد از
آنـچـه بـر خـلاف مـصـلحـت شـمـاسـت . شـمـا آقـايـان اول بـايـد خـودتـان را
اصـلاح كـنـيـد و امـيـد است كه اصلاح بكنيد و همه مان در اين صدد باشيم تا بتوانيد
جامعه را اصلاح بكنيد.
دانشگاه ها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند
دانـشـگـاه كـه مـى خـواهـد از آن دانـشـمـنـدهـا بـيـرون بـيـايـد بـايـد اول داخل
دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آن بـسـاط.
اصـلاح بـشود دانشگاه . بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكه يك
دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آن
چـيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوان هاى ما را به فساد
مى كـشـد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاه ها براى جوان ها به عنوان تعليم هست
اينها فـاسـد مـى كـنـنـد جـوان هـاى مـا را. بـايـد اشـخاصى باشند و انشاءالله
هستند و برنامه بريزند، برنامه اى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازه اى كه
ما محتاج به آن هـسـتـيـم و آن چـيـزهـائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در
برنامه ها بگذارند و آن چـيـزى كـه بـرخـلاف صـلاح مـا بوده است در آن زمان ، آن را
حذف بكنند تا انشاءالله يك دانشگاهى بشود از حيث علم ، دانشگاه خوب و همين طور بايد
دانشگاه را اشخاصى بياورند كـه تـهذيب كنند اين افراد را، اين جوان ها از ابتدا
خوبند، مربى ها ضايع كنند انسان را، والا اول بچه اى كه متولد مى شود
(كل مولود يولد على الفطره )
به فطرت انسانيت و بـه فـطـرت خـوب تـولد پـيـدا مى كند بعدش مربى ها هستند كه اين
را مى كشانند به فساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مى كشد به فساد، بايد
محيط دانشگاه يك مـحـيـطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه
اينها متعهدند و همه اينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت
مى كنند. اين آدمى هم كه از خـارج رفـت توى آن طبعا اينطورى بار مى آيد. وقتى در يك
جامعه اى سلامت حكفرما باشد افـراد خـود بـه خـود سـالم بـار مى آيند. يك خانواده
اى كه همه شان اشخاص خوب هستند بـچـه هـاشـان سـالم بـار مـى آيـنـد مـگـر بـاز
وارد بـشـونـد در يك جامعه فاسد كه آنها فـاسـدشـان بـكنند و الا طبعا اينطورى است
، بچه هاى كوچك نفس شان مستعد از براى اين اسـت كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از
طرف صلاح . اگر در يك جامعه صالح بود، بـچه هايش هم صالح بار مى آيند، اگر فاسد
بود، بچه ها هم فاسد بار مى آيند. شما آقـايـان و هـمه اشخاصى كه مى خواهيد آموزش و
پرورش بدهيد يا در بنگاه هاى آموزش و پـرورش هـسـتـيـد هـمـه دانـشـگـاه هـا، هـمـه
مـراكـز تربيت ، همه مدارس قديمى بايد در آن اشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا
هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند. عـلمـاء اخـلاق لازم اسـت در، هـم دانشگاه
و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركز تـربيت صحيح باشد و مساجد بحمد
الله اكثرا اينطورى است . اشخاصى كه در مسجد مى رونـد بايد تربيت بشوند به تربيت
هاى اسلامى . مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كه مـى خـواهـند نقشه بكشند و شما را
دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت ، آنـهـا دشـمـن هـاى شـمـا
هـسـتـند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود
(ليله القدر خير من الف شهر).
مساجد را خالى نگذاريد
بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش
در مـسـاجـد بـاشد، در محافل ديگر باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبت
ايـن را مى كنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از
مساجد پيدا مى شود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مى كند، هم دانشگاه ها را حفظ
كنيد، هم مساجد را حـفـظ كـنـيـد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم
برويد، مساجد را هم تعمير كـنـيـد، مـسـاجـد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان .
انجمن هاى اسلامى و شما كه در آموزش و پرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد
و مسؤ وليت زياد هم داريد و من اميدوارم كـه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به
پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوان هـاى مـا از گـرفـتارى هائى كه برايشان
دارند منحرفين پيش مى آورند نجات بدهد خداى تبارك و تعالى . خداوند همه شما را حفظ
كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
تاريخ : 13/4/59
پيام امام خمينى در رابطه با عدم تعرض افراد به بانوان
بى حجاب
بسم الله الرحمن الرحيم
امـام خـمـيـنـى رهـبـر انـقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در پاسخ استعلام
در مورد تعرض عده اى از افراد ناآگاه و احيانا ضد انقلاب ، به بانوان بى حجاب
دستورى به ايـن شـرح صـادر فـرمـودنـد: مـمكن است تعرض به زن ها در خيابان و كوچه و
بازار، از نـاحـيـه مـنـحـرفـيـن و مـخالفين انقلاب باشد. از اينجهت كسى حق تعرض
ندارد و اينگونه دخـالت هـا بـراى مـسـلمـان هـا حـرام اسـت و بـايـد پـليـس و
كـميته ها از اينگونه جريانات جلوگيرى كنند.
تاريخ : 15/4/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع
فـــرمـــانـــدهـان ، افـسـران و درجـه داران
وپرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـقـصـد عالى اسلام و همه مكتب هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود اولا از
آقايانى كـه زحـمـت كـشـيـدنـد و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمت زا، تشكر مى
كنم و توفيق و سـعـادت هـمه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم . وضع اسلام در
همه ابعادى كه دارد بـا وضع حكومت هاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در
دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مى دهد هيچ
حكومتى و هيچ ديانتى مـثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد
بود. اسلام يك حقيقتى است كه انـسـان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى
و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنـجـائى كـه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين
ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى . شـمـا به حكومت هاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر
بكنيد چه حكومت هاى شرق و غرب و چه حكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ
حكومتى را نمى بينيد كه با كيفيت باردارى زن ها كار داشته باشند، بابچه هاى شيرخوار
كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با
بچه هاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تـكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته
باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار نـدارد الا آن چـيـزى كـه بـه حـكـومت
ضرر بزند. نظر حكومت هائى دنيائى اين است كه يك كـسـى مـخـالفـت بـا نظم نكند،
مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بـخـواهـد نـظـم را بـه هـم
بـزنـد تـا ايـن حـدود كـار دارنـد آنـهـا، امـا در بـاطـن مـنـزل هـا چـه مـى
گـذرد و غـيـر از توطئه كه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانه خـودش چه مى
كند ابدا كارى به اين ندارد، هر كارى مى خواهد بكند. آزادى كه حكومت مادى بـه مـردم
مى دهند غير از آن آزادى است كه حكومت هاى معنوى و خصوصا اسلام به جامعه مى دهـد.
طـرز حـكـومـت اسـلام بـا ساير حكومت ها در تشكيلات ، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با
سـايـر نـيـروهـائى كـه غـيـر اسـلامـى هـسـتـنـد هـمـه ايـنـهـا فـرق دارنـد.
اسـلام از قـبـل از ايـنكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مى خواهد
نتيجه اين ازدواج يـك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر
كارى مى خواهند مى كـنـنـد. از قـبـل از ازدواج قـوانـيـن اسـلام هـسـت كـه چـه
شـخـصـى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج ، اوصاف
مرد، اوصاف زن ، ايـنها در اسلام مطرح است ، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد
اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه
بـاشـد. در اسـلام ايـن مـطرح است ، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه
روابطى بين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با
هم خلوت مى كنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.
هـمـه ايـنـها براى اين است كه مى خواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتب هاى توحيدى
اين است كـه انـسـان درسـت بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته
باشد، از همه حيوانات درنده تر و موذى تر است . شما مى بينيد كه اين جناياتى كه
الان بر بشر واقـع مـى شـود از طـرف قـدرت هـاى بـزرگ كـه بـه خـيال خودشان اينها
تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولت ها بر بشر و بر همجنس خودشان
وارد مى شود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درنده اى واقع نشده است . حـيـوان درنده
هم طعمه مى خواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمى خواهد يـك عـده از
حـيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مى آورد. اين انسان است كه سير نمى شـود،
ايـن انـسـان اسـت كـه هواهاى نفسانيه اش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به او
بـدهـنـد، دنـبـال يـك مـمـلكـت ديـگـر اسـت آن مـمـلكـت را هـم كـه گـرفـت دنـبـال
يـكـى ديـگـر اسـت ايـنـطـور نـيـسـت كـه حـدود داشـتـه بـاشـد آمـال انسان ، هر چه
كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انسان اگر به حال خودش
باشد در شهوت غير متناهى است آمالش ، و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطه جوئى
هم غيرمتناهى است . شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامش را يـك انـسـانـى
بـه دسـت بياورد باز بنشيند كه خوب ، بس است و مى گويد يك منظومه ديـگـرى بـرويـم
بـبـيـنـيـم چـه خـبـر اسـت . شـمـا مـى بـيـنـيـد كـه الان دنـبـال ايـن هستند كه
به مناطق ديگرى كه غير زمين است ، به سيارات ديگر هم دست يابند ايـنـطـور نـيـسـت
كـه اگـر دسـت يـافـتـنـد بـه يـك سـيـاره اى ، دنـبـال سـياره ديگر نباشند اينطورى
انسان خلق شده است ، غيرمتناهى در غضب ، غير متناهى در شـهـوت ، غـيـر متناهى در
خودخواهى . هيچ چيز انسان را سير نمى كند مگر اينكه تربيت بـشـود كه با اين تربيت
به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كه انـسـان مـى خـواهـد و
آن رسـيـدن بـه كـمـال مـطـلق ، بـه كـمـال مـطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل
مى شود، اطمينان قلوب به رسيدن به خـداسـت ، بـه غير او هيچ آرام نيست قلوب ،
خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كـمـال مـطلق دارد، منتها كمال را گم مى
كنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كـمـال مـطـلق ، تـشـخـيـص ايـنـكـه
ايـن كـمـال اسـت ، آن كـمـال اسـت اشـتـبـاه در ايـنـجـاهـاسـت . يـك كـسـى عـلم
را كـمـال مـى دانـد، دنـبـال عـلم مـى رود، يـك كـسـى قـدرت را كـمـال مـى دانـد،
دنـبـال قـدرت مـى رود، هـمـه ايـنـهـائى كـه دسـت و پـا مـى زنـند در دنيا،
دنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه كـمـال مـطـلق را پـيـدا كـنـنـد، هـمـه دنبال اين
هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان .
اسـلام هـادى انـسـان هـاى سـرگـردان بـه سـوى كمال مطلق و نور
اسـلام آمـده اسـت راه را نـشان بدهد، سرگردانى ها را از بين مى برد و راه را نشان
مى دهد كـه از ايـن راه بايد رفت ، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت
و آن مملكت و آن مملكت ،
اصـلا مـطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى ، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و
زيـر بـار قـرار دادن و بـه اسـتعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام . اسلام
اگر چـنـانـچـه ارتـش دارد بـراى ايـن دارد كـه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت
نه ارتش برود يك جائى را بگيرد. ارتش مى خواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام ،
اسلام آمده است كـه قـلوب يـك انـسـان را، قـلب هـاى انـسـان را كـه سـرگـردان
هـسـتـنـد و كـمـال مـطـلق دنـبـالش هـستند و نمى دانند كجاست ، اين سرگردان را مى
خواهد هدايت كند و راهـنـمـائى كـنـد به آن راهى كه به آنجا مى رسند. در قرآن و در
نماز مى خوانيد (اهدنا الصـراط
المـسـتـقـيـم ) يـك راه مـسـتـقـيـمـى
هـسـت كـه ايـن راهـى اسـت كـه انـسـان را بـه كـمـال مطلق مى رساند و آن سرگردانى
كه از براى انسان از بين مى رود و بشر اين راه مـسـتـقيم را اگر خودش مى خواهد طى
كند نمى تواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاع دارد بـر ايـن راه مـسـتـقـيـم ،
يـعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگى ها و از اين حيرت ها بـيـرون مـى آورد،
مـى فرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليه اش خداست . ما از خدا در
نـمـازهـايـمـان مـى خـواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم ، نه راه كج و
نه راه از اين طرف كج ، راست و چپ . (غيرالمغضوب
عليهم ولاالضالين اينها راه هايشان عليحده است و هـر چـه جـلو بـروند دور مى شوند
از آن مقصد. ارتش اسلام ، ارتش هدايت است ، سردارهاى صـدر اسلام اساتيد اخلاق
بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مى كـردنـد، هـدايـت مـى
كـردنـد بـا اسم خدا شروع مى كردند. دستور بود كه تا آنها، تا آن مـقـابـل هـاى ما
شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مى خواستند اينها
را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هـم آنـطـور
بـاشند، خير، اينها مى خواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جا رفـتـه
اسـت و سـردارهـاى اسـلام هـر جـا پـا گـذاشـتـنـد هـمـانـجـائى كـه پـا
گـذاشـتـنـد اول مـسـجـد درسـت كـردنـد، وقـتـى بـه قـاهـره رسـيـدنـد اول خـط
كـشـيـدنـد بـراى مـسـجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و
ارتـش اسـلام بـراى آبـاد كردن مساجد و محراب ها كوشش مى كردند و پيغمبرها براى
همين آمـده بـودنـد كـه مـردم را هـدايـت كـنـنـد بـه آن راهـى كـه مـى رسـنـد بـه
آن كـمـال مـطـلق و از ايـن حـيـرت هـا و از اين سرگشتگى ها نجات پيدا مى كنند،
براى نجات انـسـان اسـت از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجاب هاى نور و ظلمت
براى ماوراى اينها. در دعـاى شـعـبـانـيـه مـى خـوانـيـد:(الهى
هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بـضـياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار
القلوب حجب النور) ما را هدايت كن به
آنجائى كـه ديـدگـان قـلوب مـا، چـشـم هـاى قلب ما، حجاب هاى نورانى هم از بين
بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين
حجاب هائى كه دارد، حجاب هائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است ، خود گنده بينى ،
تا انسان يك چيزى دستش مى آيد يك غرورى در او پيدا مى شود و خودش را بزرگ مى بيند،
اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مى بيند نمى
تواند به آن راهى كه راه هـدايـت اسـت دسـت پـيـدا بـكـنـد. بـايـد پـا بـگـذارد
روى ايـن ، اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه
اى كه دارد.
در اسـلام هـر چـه هـسـت بـراى صـلاح حـال ملت هاست
و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد،
نه مردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و
غيرشان ، نبوده است الا اينكه مى خواستند اين سركش ها را آرام كنند و اين انانيت ها
را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مى فرمايد، مى فرمايد
برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون
آنهائى كه هـمـه شـان نـفـس فـرعـونـى دارنـد، خـيـال نـكنيد كه يك شخصى يا يك
اشخاصى بودند، فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند،
اين فرعونيت در بـاطـنش است شيطنت هم در باطنش هست ، خودخواه است و اسلام براى
اين آمده بود كه اين خـودخـواهـى هـائى كـه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از
پيش پاى مردم بردارند. در نـقـل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عده اى را گرفتند، اسير
كردند دارند مى آورند فرمود كـه مـا بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم . آنقدر
پيغمبر غصه مى خورد به اينكه ايـن مـردم هـدايـت نـمـى شوند كه خدا به او تسليت مى
فرمايد: (فلعلك باخع نفسك على آثـار هـم
ان لم يومنوا هذا الحديث اسفا). قضيه ،
قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يك جائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است ، قضيه اين
است كه ايمان بياورند. جمهورى اسـلامـى بـايـد مـشى اش اين باشد كه هدايت كند مردم
را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كه الان در كـشـور مـا و در سـايـر كـشـورهاى
اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مى خواهد كه مردم بيايند در
تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارى هائى كه دارند و سـرگـشـتـه انـد و
حـيـرانـنـد و ايـن ور و آن ور مـى زنـد بـراى پـيـدا كـردن كـمـال ، خـودشـان هـم
مـلتـفـت نـيـسـتـنـد كـه كـمـال مـطـلق چـى هست ، آمده است اينها را از اين
سرگردانى ها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرا
از ايـن اسـلام فـرار مـى كـنـنـد؟ در اسـلام هـر چـه هـسـت بـراى صـلاح حـال مـلت
هـاسـت ، بـراى صلاح حال بشر است . اسلام مى خواهد اينهايى كه منحرف هستند ايـنـهـا
را بـرگردانند به يك راه راستى ، به يك راه سلامتى ، همه با هم برادر باشند، هـمـه
بـا هـم دوسـت بـاشـنـد، مـحـبـت داشـتـه بـاشـنـد، مـثـل اهـل بـهشت باشند كه
(اخوانا على سرر متقابلين )
برادرند همه ، هيچ حقد و حسدى آنجا ديـگـر نـيست ، شستشو شده اند، اگر خداى نخواسته
هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مى شـود، جـهـنـم راه بـهـشـت است . اسلام آمده است
كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هست زائل كـنـد و هـمه را به راه راست و با
برادرى ، با برابرى ، با خوشى اينها را ببرد، راه بـبـرد هـمـانـطورى كه چوپان
گوسفندهاى خودش را راه مى برد، همانطور كه چوپان عـلاقـه دارد كـه ايـن گوسفند در
يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مى گويند غالبا يا هـمـه چـوپانى هم كردند. چرا اين
گروه هاى منحرف از آغوش اسلام كنار مى روند؟ بيايند ببينند كه اسلام چه مى گويد و
از اولى كه بشر مى خواهد ازدواج كند همراهش هست كه اين بـچـه اى كـه مـى خـواهد از
اين بشر توليد بشود يك بچه خوبى باشد. بعد هم در دامن مـادرش ايـنـطـور، بـعـد در
دبـستانش اينطور بالا و پايين تا آخر. اسلام مى خواهد شما را هـدايـت كـند به يك
راه راستى ، اسلام اينطور نيست كه بخواهد به شما يك سلطه اى پيدا كـنـد و يـك
آقـايـى بـفـروشـد، خـيـر، پـيـغـمـبـر اكـرم كـه شـخـص اول
بود و بنيانگذار اسلام و بنيانگذار هدايت مردم ، سيره اش را برويد ببينيد چه جور
بوده ، آيا هيچ وقت سلطه جو بوده است ؟ وقتى با همين اشخاصى كه رفقايش بودند،
دوستانش بـودنـد ديگر سياه و سفيد و اينها مطرح نبود، نشسته بودند همه با هم دور هم
مى نشستند يـكـى آنـجـا بـنـشـيـنـد يـكـى پـهـلويـش ، يـكـى بـالا و پـايـيـن
بـاشـد ايـن هـم نـبوده . از اول بـنـا بـوده اسـت كـه يـك اخـلاق صـحـيح انسانى
آنكه براى انسان صالح است ، آن را تربيت كنند به آن اخلاق و تربيت كنند به آن عقايد
و تمام اعمالى كه دستور داده اند همه اش بـراى ايـن اسـت كـه ايـن را تـربـيـت
كنند، كه به آن مقصدى كه بر حسب فطرت دارد
(فـطـره الله فطرالناس عليها)
اين فطرت توحيد است فطرت خداجوئى است در همه هـسـت كـافـر هـم كـه دارد مـى رود
دنـبـال ايـنـكـه يك چيزى پيدا بكند خودش ملتفت نيست اين دنبال كمال مطلق است اين
را كمال خيال كرده است . هر كس هر عملى انجام مى دهد براى اينكه آن را يـك چـيز
خوبى مى داند يك كمالى داند. اين دزدهاى سر گردنه هم اين را يك كمالى مـى دانـنـد
كـه بـرونـد دزدى بـكـنـنـد بـه هـم فـخـر مـى كـنـنـد، هـمـه دنـبـال كـمـالنـد،
هـمـه دنبال خدا هستند ملتفت نيست . بشر خداخواه هست ، لكن اعوجاجات نمى گذارد،
فطرت را خاموش مى كند.
كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمى ترسد
شـمـا بـرادران ارتـشـى ، نيروهاى دريائى كه امروز اينجا تشريف آورديد بعضى هايتان
تـوجـه داشـتـه بـاشـيد كه شما امروز لشكر پيغمبر اسلام هستيد، لشكر امام زمان
ارواحنا فـداه هـسـتـيـد، الان نـظـر دارد بـه شـماها. نامه اعمال شما به او عرضه
مى شود بر حسب روايات ، طورى باشد كه نامه ها وقتى عرضه مى شود ايشان را متاءثر
نكند. نيروهاى ما نيروهائى باشند كه مردم را بخواهند هدايت كنند به انسانيت ، فرق
ما بين نيروى توحيدى و طـاغـوتـى هـمين است . نيروى طاغوتى مى خواست تو سر مردم
بزند از مردم فاصله مى گـرفـت . تـوجـه داشته باشيد كه هر چه قدرت پيدا كنيد شما به
اندازه محمدرضا پيدا نـمـى كـنـيد و حالا او در يك بسترى خوابيده است كه مرگ براى
او عروسى است ، دنيا اين اسـت ! و آنـهـائى كـه اهل معرفت خدا هستند هر چه نزديك تر
به آن عالم بشوند ابتهاجشان زيـادتـر مـى شـود، كـمـالشـان زيـادتر مى شود، كوشش
كنيد كه ارتش اسلامى باشيد، نـيروى اسلامى باشيد، نيروئى باشيد كه بخواهيد با اين
نيروى خودتان اشخاصى هم كه خلاف مى كنند اينها را تربيت كنيد. ضربه ، ضربه تربيتى
باشد (ضربه على يـوم الخـنـدق افـضـل مـن
عـبـاده الثـقـليـن ) ايـن روايـتـى اسـت
از رسـول اكـرم (ص ). ضربه ، يك ضربه يك دست بالا بردن و فرود آوردن و يك نفر آدم
را سـر آن خـنـدق كـشتن . البته از جهت سياسى چون كه اين ضربه ، ضربه اى بود كه
اسـلام را از شـر كـفـار نـجـات داد. ولى از آن جـهـت ، جـهت معنويش است ، اين دست
بالارود و پايين مى آيد يك وقت آدم خيال مى كند منم كه اين كار را مى كنم ، من بودم
كه اين كردم ، من بـودم كـه ايـنـجور كردم ، اين شيطان است . يك وقت اين را قدرت
خدا مى داند خودش را هيچ مـى دانـد بـراى خـودش چـيزى قائل نيست اين دست را از خدا
مى داند شمشير را هم از خدا مى دانـد. هـيـچى ما نداشتيم ، ما قبل از چند سال پيش
از اين هيچ بوديم آنى كه ما را هست كرد و همه چيز به ما داد و
همه قدرت ها داد و زمين را به اين وسعت در اختيار ما گذاشت و آسمان و زمين را در
اختيار ما و بـراى مـنـافـع ما گذاشت خدا بود، ما خودمان كه چيزى نبوديم ، چيزى
نداشتيم حالا هم هيچ هستيم . بفهميم اين را كه ما چيزى نيستيم هر چه هست اوست . هى
نگوييد كه فلان اين كار را كـرد، خـيـر، اينها حرف است مبداء مطلب را پيدا بكنيد،
آن كه انجام داده كارها را، آنكه شما مـلت ضـعـيـف را غـلبـه داد بـر يـك همچو
قدرتهاى بزرگى ، آن او بود. تا تمسك به او داريـد از هـيـچ چـيـز، از هـيـچ آسـيـبى
نترسيد، كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمى تـرسد براى اينكه آخرش اين است كه
انسان را بكشند، آخرش شهادت است از اين ترسى نـدارد. جـوان هـاى مـا از بـاب
ايـنـكـه از شـهـادت ديـگـر تـرسـى نـداشـتـنـد بـلكـه اسـتـقـبـال مـى كـردند از
شهادت ، اين قدرت را پيدا كردند كه همه به هم دست دادند و اين مـمـلكـت را نجات
دادند، مى خواهيم مملكت نجات پيدا بكند از شرك ، نجات پيدا بكند از اين الحـادهـا،
همه بيايند، همه با هم وارد بشوند در اين مكتبى كه براى خداست و شما را هدايت بـه
روى خـدا، بـه طـرف خـدا مـى كند، نرويد اين طرف و آن طرف . هيچ جا بهتر از قرآن
نـيـسـت ، هـيچ مكتبى بالاتر از قرآن نيست . اين قرآن است كه هدايت مى كند ما را به
مقاصد عـاليـه اى كـه در بـاطـن ذاتـمان توجه به او هست و خودمان نمى دانيم . شما
ارتش عزيز ايـران ، شـمـا نـيـروهـاى انتظامى ايران از هر طبقه اى كه هستيد شما
امروز، تمام نيروهاى شـمـا امـروز نـيـروى امام زمان سلام الله عليه است . كوشش
كنيد كه رضاى او را به دست بـيـاوريد، توجه كنيد به اينكه شما الان مستخدم او هستيد
و همه هستيم كوشش كنيم همه كه رضـاى او بـه دسـت بـيايد كه رضاى او رضاى خداست و
اگر آن بدست آمد ما ديگر آسيب نـمـى بـيـنـيـم و خـوفـى از چـيزى نداريم .
انشاءالله خداوند به همه شما سلامت ، عزت ، قـدرت عـنايت كند و شماها را غلبه بدهد
بر شياطينى كه در باطن خودتان و خودمان هست ، غلبه بدهد بر همه اشخاصى كه بر ضد
اسلام ، بر ضد اين هدايت كه هدايت خودشان هم هست بر همه غلبه بدهد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 20/4/59
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران
و شهرستانها.
بسم الله الرحمن الرحيم
دشمنان اسلام مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند
آقـايـان اگـر بـفـرمـايند، من راحت تر مى شوم ، بفرمايند بنشينند، از اينكه آقايان
در اين هـواى گـرم و جـاى تـنـگ و گـرم هـسـتـنـد مـعـذرت مـى خـواهـم از آقـايـان
. ايـنـجـا مـنـزل خـود شـمـاسـت و مـن هم خدمتگزار خود آقايان . اميدوارم خداى
تبارك و تعالى به همه آقـايـان و بـه هـمـه ملت توفيق بدهد كه اين مشكلاتى كه در
پيش است با همت همه مرتفع شود.
مـن يـك كـلمـه بـايد با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانيت در سطح كشور صحبت
كـنم ، يك كلمه هم با ملت . آن چيزى را كه با آقايان روحانيون در ميان مى گذارم اين
است كه شما مى دانيد كه توطئه ها از همه اطراف هست و رو به افزايش است لكن از اين
توطئه هـائى كـه مـنـتـهى به سلاح و قواى مسلح و اينها، هيچ باكى نيست . آنها را
خداى تبارك و تـعـالى هـمـراهـى مى كند چنانچه كرد و مى بينيد. همين امروز هم يكى
از علماى جماران آمد و قـصـه اى را نـقل كرد كه از آن قصه هم من فهميدم كه عنايت
خدا با ماست . ايشان فرمودند كـه يـك خـانـه اى را در ظـاهـرا شـميرانات اين
آقايانى كه در كميته بودند و پاسدارها و ايـنـها، به عنوان اينكه شنيده بودند اينجا
قمارخانه است ، رفته بودند به عنوان اينكه در اين قمارخانه را ببندند، وقتى هم
رفتند ديدند كه بله بساط قمار و مشروبات و اينها هـم هـسـت يـكـى از پـاسـدارهـا
رفته است پشت آنجا كه برود ببيند اينجا چه خبر است ، يك سـگـى هـمچو حمله كرده به
او كه او را وادار كرده كه برود در زير زمين ، وقتى رفته در زير زمين ديده يك مقدار
زيادى اسلحه و امثال ذلك زياد هست كه شايد بعد در راديو و اينها اطـلاع بـدهـنـد به
ملت . گفتم به آن آقا با هدايت سگ اين واقع شده . اين سگ مامور است ، هـمـه عـالم
مامورند. آن روز باد و شن مامور بود امروز هم در اين قصه سگ مامور بوده است كه اين
پاسبان را ملزم كند كه برود كشف بكند. از اين امور خوفى نداشته باشيد، ملت ما هم از
اين امر خوف نداشته باشند و حماقت مال اينهائى است كه در عين حالى كه ديدند كه آن
راءسـشـان بـا آنـهـمـه قـدرت كـه در دسـت داشـت بـالفـعـل و بـا آنـهـمـه
پـشـتـوانـه هـائى كـه از هـمـه گـروه هـاى خـارج و داخـل داشـت . در مقابل ملت و
در مقابل تاييد خداى تبارك و تعالى از ملت ما، نتوانست كارى بـكـنـد. حـالا كـه
آنـها رفتند و رو به جهنمند، اين عده بيچاره اى كه براى خاطر يك دنياى كـمـى ، فانى
، مى خواهند توطئه بكنند و آن هم اينطور توطئه اى كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق
به كشفش هم
نـشـده بـوديـم و قـيام هم كرده بودند، خفه مى كردند آنها را، اين خوفى ندارد. آن
توطئه هـائى كـه از اول نـهضت يعنى پيروزى ما، پيروزى شما شروع شده است و باز هم در
كار اسـت ، آن را بـايـد آقـايـان تـوجـه بـه آن داشته باشند. اينها از همه فرصت ها
و از همه ابعاد مى خواهند استفاده بكنند، مثلا يكى از مسائلى كه دست خارج در آن هست
و شياطين داخلى ، ايـن اسـت كـه انـتـظـامـات را وارد كـنند كه محفوظ نباشد و به هم
بخورد. در كميته ها، در انـجـمـن اسلامى كه در همه سطح كشور هست و در دادگاه ها و
پيش پاسدارها و پاسبان ها و قواى مسلح ديگر يك جور تزريقاتى مى شود كه نتيجه آن
تزريقات و تبليغات اين است كه انسجام ملت را از دستش بگيرد و ملت ما را معرفى كند
به دنيا كه اينها اصلا تحت هيچ نظامى نيستند، اينها نظام ندارند، اينها حكومت جنگلى
دارند تا اينكه مصحح پيدا بشود پيش ابـر قـدرت هـا بـراى ايـنـكـه يـك
(ولى ) اى بـراى مـا
بـفـرسـتـنـد. داخـل را بـه هـم مـى زنـنـد، انـجمن هاى اسلامى يك كارهائى مثلا
گاهى بچه هايشان ، جوان هـايـشـان انـجـام مى دهند كه موجب به هم ريخته شدن اوضاع
است يا كميته ها، سر تا سر كـشور بعضى از جاها كه بعضى اشخاص درشان نفوذ كرده است
وادار مى كنند كه آنها هم يـك كـارهائى بكنند كه موجب يك اختلالى بشود در نظم .
جهاد سازندگى هم اشخاصى در آن نفوذ كرده و مى كنند كه آنها هم كارى انجام بدهند كه
مردم را از خودشان متنفر كنند و در دادگـاه هـا هـم گـاهـى بعض اشتباهاتى مى شود كه
آن هم موجب نارضايتى است . اينها مى خـواهـنـد شـمـا را، مقصدشان اين است كه
روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند و انسجام بين اين قـوايـى كـه بـايـد بـاشـد و
انـتـظامى كه بايد در يك مملكتى براى اداره اش باشد، اين انـسـجام را به هم بزنند و
فرض كنيد كه هر چه قدرت هم داشته باشند قواى انتظامى و مسلح ، اگر منسجم نباشند
كارى ازشان نمى آيد. تا سپاه پاسداران ، ژاندارمرى ، ارتش ، شهربانى و ساير قواى
مسلح باهم منسجم نباشند و همه از يك راه نروند، نمى توانند يك تـوطـئه هـايـى كـه
هست و ممكن است يك وقت واقع بشود نمى توانند آن را خنثى كنند و خفه كـنـنـد.
چـنـانـچـه اگـر بـيـن روحـانـيـون ، تـمـام طـبـقـاتـى كـه روحـانـيـت شـامـل
آنهاست از علما و فقها، از محصلين ، از خطبا، ائمه جماعات ، همه ، اينها اگر چنانچه
آن وظـايـفـى كـه مـحـول بـه خـودشـان است آن وظايف را فراموش كنند و يك راه ديگرى
كه محول به آنها نيست بروند، اين هم يك خلاف نظمى است و اين خلاف نظم موجب اين مى
شود كه اولا شما را در بين ملت يك جور ديگرى غير از آنكه واقعيت هست معرفى كنند و
ملت را از شـمـاها كم كم جدا كنند. همين مساءله اى كه در اوايلى كه رضا خان آمد و
كودتا كرد و بعد مـسـتـقـر شـد، هـمـان بـرنـامه ها دارد حالا شروع مى شود. اين
خطاب من به همه علما و تمام روحـانـيـون بـه كـلمـه عـام و بـه هـمـه مـلت اسـت .
اگـر چـنـانـچه با هشيارى و با توجه كـامـل و تفكر كامل توجه نكنند به اين توطئه ،
اين موجب اين مى شود كه ملت و روحانيت از هـم جدا بشوند و روحانيت نتواند آن كارى
كه به عهده اوست انجام بدهد و اگر چنانچه يك وقـتـى آنـهـا فـرصـت كـنـنـد، از همين
معنا، از جداشدن ملت از روحانيت استفاده كنند و كارهاى سـابـق را اعـاده كـنـنـد،
هـمـان نقشه اى كه من خوب يادم هست كه در زمان رضاخان بود و آن نـمـايـش دادن
روحـانـيـت بـه يـك صـورت غـيـر صـحـيـح و جـدا كـردن مـردم از روحانيت . در اوايل
زمان رضاخان كه قدرتش مستقر شد
يـكى از امورى كه او انجام داد همين بود كه روحانيت را در بين مردم هى كم كم مى
خواست از بين ببرد. از شوفرها شروع كرده بودند، در آن زمان شوفرها يك آلت دستى
بودند كه يكى از علما براى من نقل كرد (خدا رحمتش كند) كه من در اراك بودم و مى
خواستم بيايم به تـهـران يـا قـم ، اتـومبيل به من اجاره نمى دادند و آن شوفر گفت
كه ما به دو طايفه بنا داريـم كـه اتـومـبـيـل كرايه ندهيم و آنها را سوار نكنيم ،
يكى فواحش و يكى معمم . اين از دسـت شوفرها در آن زمان . حالا هم من نمى دانم چه
جورى است كه باز شوفرها را كشيدند در كار با اينكه شوفرها حالا غير آنوقت هستند،
البته حالا هم متعهدند اكثرا انشاءالله لكن بعضى از آنها شروع كردند، تبليغاتى در
آنها شده است ، يك دسته بندى هائى شده است كـه حـالا هـم اهـل علم را بعضى از
شوفرها سوار نمى كنند. اين همان توطئه اى است كه از اول انگليس ها درست كرده بودند
و حالا هم عمال همه قدرت هائى كه با شما مخالفند. شما يـك توجه بايد داشته باشيد و
ملت هم يك توجه . توجه شما اين است كه از حدود وظايف شرعيه خودتان و روحانى تجاوز
نكنيد.
ضرورت حضور فعال روحانيون در صحنه سياست همراه با حفظ حوزه فقاهت
روحـانـيـون هـمـه ، مـلت هـمـه بـايـد حـاضـر بـاشـنـد در مسائل سياسى ، حضور
داشته باشند. اينكه بعض از عناصر حالا هم گاهى مى گويند كه روحـانـيـون بـرونـد
تـوى مـجـلس هـا، تـوى مـدرسـه هـاى خـودشـان و مـشـغول كارشان باشند و ماها بايد
وارد اين كارها باشيم ، اين يا از بى توجهى به عمق مـسـائل اسـت كـه مـن بـايـد
بـگـويـم بـعـضـى شـان بـى تـوجـه هـسـتـنـد و يـا ايـنـكـه عـمـال هـمـان هـا
هـسـتـنـد كـه در زمـان رضـاخـان يـك هـمـچـو كـارهـائى را مـى كـردنـد و در طـول
تـاريـخ تـقـريـبـا حـدود سـيـصـد سـال اينقدر تزريق كردند بر اين ملت و بر خود
روحـانـيـون كـه شـما نبايد در سياست دخالت بكنيد كه خود آقايان هم باورشان آمده
بود. اگـر يـك مـطـلبـى مـثـلا راجـع به يك امر سياسى كه به نفع ملت بود اينها مى
خواستند دخـالت بـكـنـنـد، يـك قـشـر از خـود روحـانيت مى گفتند اين يك امر سياسى
است به ما چه . خـودشـان را كنار كشيده بودند يعنى كنارشان زده بودند اينها را،
باورشان آورده بودند كـه روحـانـيـون بـايـد فـقـط بـرونـد مـسـاءله بـگـويـنـد آن
هـم بـعـضـى مـسـائل ، نـه هـمـه مـسائل . مسائل اگر همه اش باشد كه بيشتر كتب فقه
، كتب سياست است لكن باورشان آمده بود اين ، مردم هم اين را باور كرده بودند و اين
تبليغاتى بود كه از آنـوقتى كه پاى غربى ها باز شد در ايران ، مطالعاتشان را كردند،
به آنجا رسيد كه ايـن جـمـعـيـت خـطـرنـاكـنـد و بـايـد ايـنـهـا را كـنـار زد و
مشغول به خودشان كرد و ملت را هم بايد از اينها جدا كرد، اگر يكى از اينها بخواهد
وارد بشود در يك امر سياسى ، ملت با اينها موافقت نكند براى اينكه امر سياسى است به
شما چه . در عين حالى كه بايد همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت حاضر باشند در سياست
كـشـور و تـوجـه داشـتـه باشند به مسائلى كه در كشور مى گذرد، چه در مجلس و چه در
دولت و ديـگـران ، در عـيـن حـال بـايد آن شغلى را كه دارند از آن دست بر ندارند،
گمان نـكـنـنـد بـه ايـنكه ما بايد، (آنوقت اين گمان بود) كه ما هيچ نبايد دخالت
بكنيم حالا اين بـاشد كه ما شغلمان فقط دخالت است . خير، در آنوقت هم اين كار صحيح
نبوده براى ما و شـمـا، حالا هم اين كار صحيح نيست . شما بايد پست هاى خودتان را
محكم نگه داريد، ائمه جماعت بايد