صحيفه نور جلد ۱۲

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۰ -


حـيـثـيـت ايـن مـملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مى خـواهد خرابكارى كند، نمى آيد اعلام كند كه من خرابكارم ، او مى آيد اعلام كند كه من دوست شـمـا هـسـتم ، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرف هاى بيخودى مـى زنند و اينها طرفدار مثلا سرمايه دارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايـشـان بـگـويـد كـه كـارش پـيـش نـمـى رود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخـونـدهـا چـه انـد و مـائيـم كـه بـراى شـما مى خواهيم خدمت كنيم ، همان حالى كه دارند مى گويند مائيم كه مى خواهيم كه خدمت كنيم ، كردستان را درست مى كنند، يكوقت مى بينيد كه از هـمـه اطـراف ايـن گـروه ها، همه اين گروه هائى كه اين مفسده ها و اين ميتينگ را درست مى كـنـنـد، جـمع مى شوند در كردستان و آنجا فساد مى كنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو بـه آرامـش مـى شـود و مـى بـينند آنجا نمى توانند، از آنجا جمع مى شوند و مى روند به بـلوچـسـتـان آنـجا را خراب مى كنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مى آيند مركز، مركز، بـهـتـر مـركـز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است . در مركز مى آيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مى كنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند. هدف اصلى حملات اجانب ، اسلام واحكام آن است
اين يك سالى كه ، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى اسـت درسـت كـرديـد از جـمـهـورى اسـلامـى اش تا مجلس شورايش ، چندين دفعه رفتيد به صـنـدوق هـا و راءى داديد و آزاد، آزاد راءى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مى دانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمى شد به اين زودى كـارهـا انـجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مى بينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست ، به اصطلاح خودشان انقلاب كـردنـد و حـالا امـسـال بـراى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله ، آدمى هستيم ، امـسـال شـروع كـردنـد بـه انـتـخـابـات و آن هـم بـلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است ، نه اين است كه مردم مى رونـد آنجا راءى مى دهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دسته اى را راه مى انداختند يك جـائى و فـشـار مـى آوردنـد يـا با زور تطميع مى بردند پاى صندوق ها براى خودشان راءى درسـت مى كردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مى بينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كـرد و خـودشـان بـعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نـيـزه و بـا زحمت و با كتك زدن ، با حبس و با كشتار. اينها نمى توانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مى كنند كه خوب ، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هـر دو آدمـنـد، هـمـه جـا هـم يكى دعوى رهبرى مى كند و مى گويد من رهبر، همه جا يك حزبى پـيـدا مـى شـود و مـى گويد كه من حزب ، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت ، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مى كنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين
مـكـتب اسلام است كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم ، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشت ها گره شد براى خدا و الان هـم هـمـين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب ، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مى خواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بـگـيـرنـد، وقـتـى مـحـتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بـزنـنـد. ضـربـه آخـر ايـنـكـه بـرگـردانـنـد مـطـلب را بـه هـمـان مـسـائل اول بـا يك صورت ديگرى ، البته با برگشت مثلا شاه و اينها، نيست ، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مى خواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بـعضى از اين روشنفكرها مى گويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى ، چون اسمش تـوى قـانـون ، مـلى بـوده ، از اسـلام مى ترسند، مجلس ‍ اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملى اش را مى خواهند، اسلامى اش را مى خواهند نباشد، در صورتى كـه در قـانون همچو ماده اى ندارد كه مجلس شوراى ملى ، همچو چيزى در قانون نيست . بله گفته اند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفته اند، اما نه ايـنـكـه قـرار داده انـد كـه اسـم ايـن مـجـلس شـوراى مـلى ، در ضـمـن مـثـل ايـنـكه بگويند مثلا در مجلس ‍ شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده ، اين معنايش ايـن نـيـسـت كـه الان قـانـون اسـلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گـفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مى ترسند، هى نـق مى زنند كه نه ، ملى ، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقـت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى برده اند به يك جاى ديگرى ، اينها مى خواهند اذهان ملت را از ايـن مـسـيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى ، به يك راه ديگرى ، هر جا، هر راهى مى خواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مى كنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يـك مـاه مـتـوجـه بشوند. يك غائله اى درست مى كنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه ، كارى كرد.
شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان
بـايـد مـتوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمى توانيد دفعش بـكـنـيـد. دشـمـن شـمـا، آنـهـا هـسـتند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تـحـريم كردند راءى دادن را، يا رفتند صندوق ها را آتش زدند و بعضى از صندوق ها را كـه تـوانـستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمـده انـد جـمـهـورى اسـلامـى شـده اند، آنهائى كه آتش ‍ مى زدند صندوق هاى آراء مردم را، بـراى جـمـهـورى اسـلامـى حـالا آمده اند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست ، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى . اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسـلامـم خـوب ، مـى دانـنـد كه مملكت ايران اسلام است و نمى گذارد كه اينها كارى بكنند، چاره ندارند جز اينكه بگويند
كه ما هم اسلامى هستيم ، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است ، غائله هائى كه بپا مـى كـنـنـد، بـايـد بـبـينيم چه جورى است ، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروه هاى مـخـالفـى كـه هـر كـدام يـك اسمى براى خودشان درست كرده اند هى غائله بپا كردند كه نـگـذارنـد شـمـا آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كـار بـشـود. آنـهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضـد مـحمدرضا شده اند، اين ضديت نيست ، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بـشـويـم . تـوانـسـتـنـد كـه جـوان هـاى پـاك و صـاف و صـحـيـح مـا را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مى زنند، ببينند اعمالشان چيست ، بـبـيـنـنـد ايـنـهـائى كـه مـى گـويـنـد اسـلام ، آيـا در عـمـل هـم ايـنطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مى خواهند از بين بـبـرنـد اسـلام را و لعـل دزدهـاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مى گذارند لكن دزدى مـى كـنـنـد. بـايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مى كنند، ببينيم سابقه اينها چى هست ، ببينيم كتاب هايى كه اينها مى نويسند محتوايش چى هست ، ببينيم تبليغاتى كه اينها مى كنند چه تبليغ مى كنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد بـا ادعـا. الان هـمـه مى گويند ما مسلميم ، همه مى گويند ما انقلابى هستيم ، كسى نيست كه بـگويد من انقلابى نيستم ، هر كس مى گويد من انقلاب را درست كردم . اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدان ها و توى خيابان ها و مشتش را پـر كـرد و مـخـالفـت كـرد بـا رژيم سابق و با همه ابرقدرت ها و مطلب را به اينجا رسـانـد، حالا من آمده ام مى نشينم مى گويم من رهبر شما. تو غلط مى كنى كه هستى ، يا آن مى گويد كه نه ، ما اين كار را كرديم ، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مى شويد انقلابى ؟! بايد ببينيم چكاره اند اين جمعيت هايى كه افتاده اند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مى كنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مى بيند كه طرفدارى از اينها كردند يـا يـك چـيـزى گـفـتـنـد كـه آنـهـا از آن طـرفـدارى اسـتـفـاده كـردنـد. ايـنـهـا گـول مـى زنـنـد، هـمـه را گـول مـى زنـنـد. ايـنـهـا مـى خـواسـتـنـد مـن را گـول بـزنـنـد، مـن نـجـف بـودم ، ايـنـهـا آمـده بـودنـد كـه مـن را گـول بزنند، بيست و چند روز بعضى ها مى گفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمى دانـم بـعـضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مى كنند، آمدند در نجف ، يكى شان بيست و چـنـد روز آمـد در يـك جـايـى ، مـن فـرصـت دادم بـه او حـرف هـايـش را بـزنـد، او بـه خـيـال خـودش كـه حالا من را مى خواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تـحـت تـاءثـيـر آنـهـا واقـع شـده بـودنـد خـداونـد رحـمـتـشـان كـنـد آنـهـا هـم اغـفـال كـرده بـودنـد آنـها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان مـحـتـرم ، بـعـضـى از عـلمـاء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها (انهم فتيه ) قضيه اصحاب كهف ، من گوش كردم به حرف هاى
اينها كه ببينم اينها چه مى گويند، تمام حرف هاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه ، تـمـام حرف ها. من ياد يك قصه اى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهرا زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى ، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان ، ايشان ديده بود كـه بـعـد از چـنـد وقـت ايـن يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مى كند كه ايشان تـرديـد واقـع شـده بود برايش كه اين شايد قضيه اى باشد، يك وقت خواسته بودش ، گـفـتـه بـود كـه تـو مـرا مـى شناسى ؟ گفته بود كه بلى ، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مى دانيد پدرهاى من چه كسانى اند؟ بلى ، پيغمبر از اجداد شماست فلان . خودت را مى شناسى ؟ بلى ، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم . گفته بود سر اين را بـه مـن بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى ؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مـى خـواهـد بـازى كـنـد فـهـمـيده است ، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تـمـامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مى كرد، من در ذهنم آمد كه نه ، اين آقا هم همان است و الا خوب ، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى ، چرا مى آيى پيش ‍ من ؟ من كه نـه خـدا هـسـتـم ، نـه پيغمبر، نه امام ، من يك طلبه ام در نجف . اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان . من هيچ راجع به اينها حرف نزدم ، همه اش را گوش كردم ، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمى خواهيم قيام مسلحانه بكنيم ، گفتم نه ، شما نمى توانيد قـيـام مـسـلحـانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن ، با خود نهج البـلاغه مى خواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمـان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعا، هر چه به اين بدبخت ها گفت اينها حيله دارند مى كنند، بگذاريد، گذشت مطلب . الان آن مـركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مى كشيمت اگر چنانچه نـگـويـى بـرگـردنـد !!! قرآن اينطور نوشته !!! مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشـكـرى كـه الان فـتـح مـى كـردنـد، يـك سـاعـت ديـگـر اگـر مـانـده بـود فتح مى كردند بـرگـردنـد، بـرگـشـتـنـد و شـكـسـت هـمـان شـد كـه خـوردنـد و بـعـد از ايـنـكـه ايـن مـسـائل واقـع شد، باز همين عده اى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانى شان هم آثار سجده بـود، ابن ملجم در پيشانى اش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.
با اسم (اسلام ) مى خواهند اسلام را از بين ببرند
اسـلام هـميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام ، مى خواستند اسلام را بـكـوبـنـد، مـگر محمدرضا قرآن طبع نمى كرد؟ مگر سالى يك دفعه نمى رفت به مشهد؟ مگر دائما صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمى كرد؟ مگر نمى گفت حضرت عباس مرا در يـك قـضيه اى نجات داد؟ مى گفت اينها را، اينها يكى از قدرت هاى ، واقعا قدرت است ، قـدرت بـزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار بـاشـد، جـدا مـى گـويـنـد كـه ايـن كـار را خـدا كـرده اسـت مـا هـم ايـن كـار را، دنبال خدا هستيم ، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،
بـاورتـان بـيـايـد. خـيـلى ها باورشان آمده بود. خوب ، يك شاهى است كه دارد مى گويد قـرآن و دارد مـى گـويـد اسلام و دارد مى گويد چه ، خوب ، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحـمـت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم ، اين يك چهره است ، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مى آيد توى ميدان ، خطرناك است ، مـا اگـر بـتـوانـيـم آن چـهـره دوم ايـن جـمـعـيـت هـا را، ايـن چـهـره دوم امـثـال مـحـمـدرضـا را بـه مـردم مـعـرفـى كنيم ، آنوقت ما پيروز مى شويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.
مـا در هـر قـصـه اى كه واقع مى شويم مى بينيم كه روحانيت ، هدف است ، محمدرضا هم در نـطـق هـايـى كـه كـرده بـود و مـى كـرد، ايـنـهـا را ارتـجـاع ، (ايـنـهـا عمال ارتجاعند) حتى اينها مى گفتند اينها عمال انگليس ها هستند اين را من خودم با گوشم ، در يـك اتـومـبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مى گويد ما سـه نـفـر بـوديـم كـه مـعـمـم بـوديـم مـن مـدت هـاسـت ايـن هـيـكـل هـا را نـديدم ، اينها را انگليس ها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بـكـنـنـد، مـا در آن دوره عـمال انگليس بوديم و ارتجاع ، الان هم ما ارتجاعى هستيم ، الان هم روحـانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بـپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين ، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همين ها قيام كردند بر ضد او، همين ها روشنگرى كردند به مردم و مـردم را خـواسـتـند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مى خواهند مردم را از اينها جـدا بـكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مى خواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بـكـنـنـد كه هر كارى كه مى خواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.
هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت
مـن يـك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران ، من خوف اين را دارم كـه بـعـضـى از ايـن مـعـمـمـيـنـى كـه در بـيـن روحـانـيـون ، خودشان را جا زده اند و خـرابـكـارى دارنـد مـى كـنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است ، من خـوف ايـن را دارم كـه ايـنـهـا چـهـره اسلام را برگردانند از آنى كه هست . من به روحانيين ايـران مـى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته ، يا رفـتـنـد در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مى فهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است ، اين امام كيست كه كميته درسـت شـده اسـت ؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم ، هر كس خودش خواسته يك كـارى بـكـنـد بـا اسـم فـلان . چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقـاى خـلخـالى كـرد، آن مـطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمى شناسمش ، به اسـم نـمـايـنـده فـلان ، نـماينده امام به قول خودش ‍ رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مـقـبره هايى كه مال اشخاص بوده ، ملك شخصى شان بوده ، مقبره اى كه موقوفه بوده ، خانه اى كه مرقوفه بوده خراب كرده ، اينها يك اشخاصى هستند كه يا
نمى فهمند دارند چه مى كنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مى خواهند نـهـضـت را بـه تـبـاهـى بـكشند. من به سرتاسر كشور ايران ، به سرتاسر روحانيون ايران ، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مى گويم به شما و حجت را بر همه تمام مى كنم . اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مى روند و مردم را آزار مـى دهـنـد و اذيـت مـى كنند، بدون يك مجوز شرعى الهى ، اينها را از خودشان برانند، ايـنـهـا نـمـايـنـده مـن نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مى خواهند كه حالا شلوغ بكنند تا ايـنكه ملت بگويند خوب ، اين هم اين ، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه ايـن پـاسـدارهـايى كه انصافا در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مى كنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت ، زحماتشان پيش خدا مغتنم است ، گاهى وقت ها در بينشان يك كسى جـا مـى زنـد و آبـروى ايـنها را از بين مى برد. يك كسى مى آيد به اسم اينكه من پاسبان هـسـتـم ، يـا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مى كند، او را به عنوان پاسبان مى شناسند، مى آيـد بـعـد مـى رود، يـك دفـعـه مـا ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبان ها كردند، بابا اين پاسبان نيست ، پاسبان اسلامى است ، آدم مسلمان كه نمى رود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمى رود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمده انـد ايـن كـارهـا را دارنـد مـى كـنـنـد بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم ، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بـى انـصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بـكـنـنـد، حـسـابـشـان را مى كشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبان ها بريزند هر كارى دلشـان مـى خواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق ، صداى مردم را در آورند. اينها مـتـوجـه نـيـسـتـنـد كـه يـك اشـخـاصـى تـوى ايـنـهـا آمـده انـد و خـودش ‍ را جـا زده ، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده ، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مى كند تا به اسم (اسلام ) خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.
بـايـد تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد، بـايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مى كنند و آنهايى كه به جان مردم مى افتند و اين كارهايى كه مى گويند دارند مى كنند، خوب ، يك دسـتـه اى جـهـاد سـازنـدگـى اسـت ، بـسـيـار خـوب ، بـسـيـار خـوب اسـت و از اول هـم هـمـين معنا بود و خيلى هم زحمت مى كشند و خيلى هم ارج مى برند اما در بين همين جهاد سـازنـدگـى يـك افـرادى پـيدا مى شوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى ، بر خلاف مـقـررات دولتـى و اسـلامـى ، يـك كـارهـايـى انـجـام مـى دهـنـد كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مى آورد، همين امروز هم يكى از عـلمـاى مشهد به من اين را مى گفت . بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بـشـنـاسـيـد، تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كى دارد خلاف مى كند به اسم اسلام ، كى دارد خـرابـكـارى مـى كـنـد بـه اسـم اسـلام ، اگـر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بـزنـنـدش كنار، اگر توى پاسدارهاست ، پاسدارهاى مسلم ، اسلامى كه همه زحمت را به عهده دارند بزنندشان كنار، اگر در ارتش است ارتشى ها بزنندشان
كـنـار، ژانـدارمـرى اسـت آنـهـا بزنند، توى بازار است بازارى ها بزنندشان كنار، توى كارخانه هاست آنها بزنند كنار. اينها در هر جايى مى خواهند يك نفوذى بكنند و يك فسادى بكنند به اسم اسلام و اين خطر است براى نهضت شما، با اسم اسلام مى خواهند اين اسلام را در بـيـن مـردم خـود مملكت مشوه نمايش بدهند، بد صورتش را نمايش بدهند و اين يك جرم بزرگى است كه آنها مرتكب مى شوند و ما هم اگر ساكت باشيم جرم است براى ما، بايد بـگـوئيـم ، بـايـد شـمـاهـا هـم عـمـل كـنـيـد، كـسانى كه با اسم اسلام مى آيند و مى خواهند خرابكارى بكنند و مثلا يك كارهاى زشتى بكنند و خلاف اسلام بكنند، بدانيد اينها اسلامى نـيـسـتند اينها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ كرده اند در بين جمعيت همه جا هست ، مـلت مـا بـايـد هـوشـيـار بـاشـد، الان هـوشـيـارى بـيـشـتـر لازم اسـت از اول ، اول آن كـسـى كه مخالف با اسلام بود مى شناختندش مردم ، سازمان امنيت را همه مردم مـى گـفـتـنـد ايـنـهـا برخلاف ملت و اسلام هستند، مى شناختند اين را، اين سردمدارها هم مردم شـنـاخـتـنـدشان ، چون مى شناختندشان با آنها مبارزه مى كردند. مبارزه با آنها آسان بود، مـنـافـق هـا هـسـتـنـد كـه بـدتـر از كفارند. آنى كه مسلمان مى گويد هستم و به ضد اسلام عـمل مى كند و مى خواهد به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بيشتر از آنها تكذيب شـده تـا ديـگـران . ما سوره منافقين داريم اما سوره كفار نداريم ، سوره منافقين داريم كه بـراى مـنافقين ، از اول شروع مى كند اوصافشان را مى گويد. اسلام هميشه گرفتار يك هـمـچـو جـمـعـيـت هائى بوده است ، در صدر اسلام زياد. در زمان حكومت اميرالمومنين (ع ) زياد ايـنـهـا بـودنـد، در زمـان خـود پـيـغـمـبـر اكـرم (ص ) زيـاد بـودنـد و هـمـيـن طـور در طـول تاريخ ، اسلام گرفتار يك همچون مسائل بوده است و گرفتار اينكه اشخاص هم از خود مسلمان ها، مردم خوب ، مردم اسلامى گول مى خوردند از اينها، از اين اشخاصى كه با صـورت اسـلامـى مى آمدند و چى مى كردند، گول مى خوردند. يكى از اين ثروتمندهايى كـه در يـك زمانى آمد نجف پيش من ، من كه راجع به قضيه ايران صحبت مى كردم ، مى گفت مـى تـرسـيـم بـدتـر بـشـود. نـه آقا، شما نمى ترسيد بدتر بشود، شما از خوبش مى تـرسـيـد. آنـوقـتى كه رضاخان عمامه هاى معممين را برمى داشت بعد هم يك حوزه امتحانيه گـذاشته بود به اصطلاح خودش ، يكى از علماى قم خداوند رحمتش كند به من فرمود كه خـوب ، مـى خـواهـنـد بـدهـا را از خـوب هـا جـدا كـنـنـد چـه اشـكـال دارد، مـن به ايشان عرض كردم كه اينها با خوب هايش بد هستند، نمى خواهند بدها را بـشـناسند، مى خواهند خوب ها را بشناسند، كمر خوب ها را بشكند. حيله هميشه بوده است از اول اسـلام تـا حـالا، از اولى كـه بـشـر بـوده تا حالا، يك اشخاص حيله باز، چهره هاى مختلف بوده است در اين ممالك اسلامى . چهره ، چهره اسلامى بسيار خوب و نماز هم مى آيند مى خوانند و روزه مى گيرند و در ظاهر، ولى چهره ، چهره اسلامى است باطنش ضد اسلام ، شـنـاخـت ايـنـهـا مـشـكـل اسـت ، شـنـاخـتـن ايـنـهـا مـشـكـل اسـت و لهـذا جـوان هـاى مـا از ايـنـهـا گول مى خورند.
شـمـا كـارگـرها كه خداوند انشاءالله شما را حفظ كند براى مملكت ما و شما ارتشى ها كه خـداونـد شـمـا را هم حفظ كند براى ما، توجه داشته باشيد كه امروز اسلام يك امانتى است دسـت مـن و شـمـا، در زمان محمدرضا ما معذور بوديم اكثرمان ، مى گفتند سرنيزه است ما چه بكنيم ، با زور نمى توانيم ، خوب ، سر نيزه است ما چه بكنيم . خيلى ها همين عذرها را مى آرودند و داشتند واقعا بعضى شان و
امـا امروز سرنيزه در كار نيست ، امروز اسلام به دست ما سپرده شده است و از ما امانتداريش را مى خواهند. اگر ما امروز به اين گروه هايى كه مخالف با اسلام هستند و با اسم اسلام پـيـش مـا نـفـوذ دارنـد مـى كـنـنـد، اگـر امـروز گـول بخوريم از اينها، يا خداى نخواسته دنـبال اينها برويم ، اين امانتى كه دست ما بوده است به آن خيانت كرده ايم . به اين امانت ما نبايد خيانت بكنيم ، ما بايد امانتدار باشيم و اسلام را حفظ بكنيم و خداوند شماها را حفظ كند و موفق . و شما اسلامى هستيد و با همين خط اسلام پيش برويد و اين نهضت را به پيش ببريد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 6/4/59
بـــيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى خـانـواده هـاى شـهـدا و معلولين و گروهى از پاسدارانواحد آموزش و عمليات سپاه =پاسداران انقلاب اسلامى .
بسم الله الرحمن الرحيم
شهدا بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند
در آستان سالروز ولادت پر بركت حضرت مهدى ارواحناله الفداه اين عيد سعيد بزرگ را بـر هـمـه مـسـلمـيـن و بـر همه مستضعفان جهان و ملت شريف ايران و شما برادرهاى عزيز و خـواهرهاى محترم تبريك عرض مى كنم و سلامت و سعادت تمام مسلمين را و تمام مستضعفين را در مـقـابـل مـسـتـكـبرين از خداوند تعالى مسئلت مى كنم . من بعد از پانزده خرداد كه از حبس بـيـرون آمدم و مطلع شدم بر وقايعى كه در ايران اتفاق افتاده بود و بعد هم كه به قم آمـدم و مـواجـه شـدم بـا بـعضى كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نـمى كردم كه دنباله اين معنا براى من ، اين صحنه هايى كه حالا مى بينم باشد. من آنوقت مـجـروحـيـن و شهداى پانزده خرداد را به اسم اينكه يك واقعه تاريخى بزرگ واقع شده اسـت ، گـرچـه يـك بـار سـنـگـيـنـى بـه عهده من بود و وقتى مواجه مى شدم با بعضى از كـسـانـى كـه عـزيـزان خـودشـان را از دسـت داده بـودنـد، يـك حال انفعال بايد بگويم براى من دست مى داد، من نمى دانستم كه بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهيم شد با يك همچو صحنه هايى و با يك برادران عزيزى ، خواهران محترمى كه عـزيـزان خـودشـان را از دسـت داده اند و ما مواجه باشيم با خانواده هاى شهدا، خانواده هاى مـصدومين و مضروبين و خود آنها. و گر چه اين يك مشتى از خروار است و در سراسر ايران اين مسائل هست و من بايد از همه شما عذر بخواهم به اينكه ما نتوانستيم و نمى توانيم اين مـصـيـبت هائى كه شماها تحمل كرديد و مصيبت براى همه ملت هم بوده است ، نمى توانيم ما جـبـران بـكنيم . ما عاجزيم از اينكه به شماها تسليت بدهيم ، لكن در آستان تولد حضرت مهدى ارواحناله الفداه به ايشان تسليت عرض مى كنم و از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كـه ظـهـور مـسـعـود ايـشـان را نـزديـك كـنـد و تـشـريـف بـيـاورنـد و مـا هـم جـمـال او را بـبـيـنـيـم و ايـشان هم در ميان ما، شماها را از نزديك ببينند، گرچه ايشان مطلع هستند بر مسائل و مصائب ، ما مرهون زحمت هاى شماها و عزيزان شماها هستيم .
و هـمه ملت ايران مرهون اين جوان هائى كه با مشت گره كرده نهضت را به اينجا رساندند و باز هم حاضرند لكن من نمى دانم كه آيا از اين قشرهايى كه امروز هم مخالفت با نهضت مـى كـنـنـد چه بايد بپرسيم . اينها شما را ديده اند، اينها بى اطلاعند از اينكه به شماها چه مصيبت هائى وارد شده است .
ايـنـهـائى كـه طـرفـدارى از رژيم سابق مى كنند، اين قلم هاى مسمومى كه با نوشته هاى خـودشـان مـى خـواهـنـد اين انقلاب را عقب بزنند و شكست بدهند، اينها هيچ وقت به فكر اين افـتـاده انـد كـه ايـن شـهـدا، ايـن خـانـواده هـاى شـهدا، در سرتاسر كشور ما كه عزيزهاى خودشان را از دست داده اند، به آنها چه مى گذرد؟ اينها چه مى گويند؟ اينها چه مى كنند؟ ايـنـهـا چـه مـى كـنـند؟ اينها براى كى با شماها مقابله مى كنند و معارضه و آيا اين ادارات دولتـى و وزارتـخـانـه هـا و هـمـه گـروه هـايـى كـه در اداره ايـن مـمـلكـت مـشـغول هستند، جواب شماها را چه مى دهند كه باز هم در عين حالى كه سفارش شده است كه اين كاغذبازى هاى مزخرف را و اين كارهاى ضد انقلابى را نكنيد، باز مى شنويم كه حتى بـراى شما كار شكنى مى كنند؟ اينها چه مى گويند؟ اينها چه هستند؟ اينهائى كه در راس هستند، چطور توجه به اين مسائل ندارند؟ چطور آقاى رئيس جمهور دخالت در اين امور نمى كـنـد؟ چـطـور شـوراى انـقـلاب در ايـن امور رسيدگى نمى كند؟ چه شده است اينها را؟ به كـارهاى ديگر مشغولند اينها، ما مرهون اينها هستيم ، اينها بودند كه شما را به اين مسندها نـشـانـدنـد. اگـر ايـنها نبودند، نه من اينجا بودم نه شما آنجا بوديد، نه آنها آنجا و نه دسـتـجـاتـى كـه مـخـالفـت بـا ايـن نـهـضـت مـى كنند در اينجا. آنها كه مخالف نهضت هستند حـسـابشان عليحده است اما شمائى كه با نهضت هستيد و در امور اين كشور داريد دخالت مى كـنـيـد، اداره ايـن مـمـلكت دست شماها هست ، چطور است كه شما رسيدگى به اين ادارات نمى كـنـيـد؟ و اين وزارتخانه ها، اين وزرائى كه اشخاصى تحت اداره آنها هست و باز هم از اين اشخاصى كه از رژيم سابق مانده اند هست ، اينها چه مى گويند؟ به اسلام عقيده ندارند؟ يـا عـرضـه نـدارنـد؟ نـمى توانند اين اشخاصى كه كارشكنى براى اين افراد مى كنند، بـراى ايـن مـعـلوليـن حـتـى كـارشـكـنى مى كنند و براى اين شهدا كار شكنى مى كنند نمى توانند اينها، نمى فهمند اينها كه بايد اينها نشود؟ نمى دانند كه ايران مرهون اينهاست ؟ نـمـى دانـنـد كـه رژيـم مـنـحـوس ‍ شـاهـنـشـاهـى را ايـنها از بين بردند و شما را به اينجا رساندند؟
اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم
اين چه وضعى است در اين مملكت ؟ همه كه نمى شود، هميشه نمى شود كه با حرف مردم را قـانـع كـرد. بـاز هـم آرم هـاى شـاهـنـشـاهى در كاغذهايشان هست ، من نمى فهمم كه اينها چه اشـخـاصـى هـسـتـند، باز هم مريضخانه ها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران ، باز هم تـذكـره هـا، تـذكـره هـاى شـاهنشاهى هست ، باز هم كاغذهاى اداره ، كاغذهاى شاهنشاهى هست . اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم . تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست ، چرا اين آرم ها را بر نمى داريد؟ چرا اين اشخاصى كه در ايـن ادارات مـشـغـول فـسـاد هـسـتـنـد، چـرا ايـنـهـائى كـه مشغول هستند كه جوان هاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمى كنيد؟ من نمى دانم اين مملكت وضعش چه هست ؟ بيست سال است كه اين ملت ، ملت محروم دارد زحمت مى كشد، كشته مى دهـد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزده هاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه ايـنـهـا بـه شـهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهره هاى افسرده باشيم ؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن
گـرفـتـارى هايى كه مى گوئيد داريم در ادارات ، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايـران و تـا كـى شـمـا مـى خـواهـيـد اصـلاح كـنـيـد امـور را؟ يـك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرم هاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هـسـتـيـد بـگـوئيـد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مى شود، عكس همان آرم هاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مى گـويـم كـه بـا شـمـاهـا آن رفـتـار كـند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مى كنيم هى مى خـواهـيـم مـطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرف ها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست ؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نـيـسـت ؟ ايـن امـور نـيـسـت ؟ بـه آن حـرف هـائى كـه مـى زنـيـد، يـكـقـدرى هـم عـمـل كـنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى ، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مى شناسمشان ، اينها همه مخالفند با اين وضع ، مخالفند با اوضاع سابق ، اسلامى هستند، لكن مسامحه مى كنند. من نمى فهمم اين مسامحه چيست ؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردنـد كـه تـذكـره اى بـوده اسـت كـه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خـارجـه و در همه وزارتخانه ها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمى شود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمى كنند.
من از شماها عذر مى خواهم ، من از ملت ايران عذر مى خواهم ، من از ملت ايران عذر مى خواهم ، مـن از ايـن مـادرهـائى كـه بـچـه هـاى خـودشـان را از دست دادند، معذرت مى خواهم ، من از اين بـرادرهـائى كـه عـزيـزان خـودشـان را دادنـد، از دست داده اند، معذرت مى خواهم ، من از اين ارتـشـى هـايـى كـه جـوانـان خـودشـان را از دسـت داده انـد، از ايـن پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست داده اند و برادران خودشان را، معذرت مى خواهم كه عرضه اين را ندارم كـه كـار را درسـت كـنـم . مـن از حـضـرت مهدى سلام الله عليه ، من از پيشگاه پيغمبر اكرم مـعـذرت مـى خواهم ، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مى خواهم ، من از پـيـشـگاه ملت ايران معذرت مى خواهم ، من از شما برادران ، برادران ارتشى ، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوان هاى خودشان را دادنـد، مـعـذرت مـى خـواهم . ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم ، ما ضعيف هستيم ، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم ، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم . مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است ، وزارتخانه هاى ما، وزارتخانه هاى ما باز وزارتخانه هاى طاغوتى است و مـا نـتـوانـسـتـيـم اينها را اصلاح كنيم . بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مى كنيم .
خـداونـدا! مـلت مـا را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتارى ها نجات بده . خداوندا! كسانى كه دسـت انـدر كار هستند، قواى تقنينى ، قواى اجرائى ، قواى قضائى و كسان ديگرى كه در راس اين امور هستند، توفيق بده كه بتوانند عمل كنند. خدايا! به اين اشخاصى كه با قلم خودشان ، با قدم خودشان و با نطق هاى خودشان ، كارشكنى براى اين نهضت اسلامى مى كنند، هدايت كن ، آنها را به آغوش ملت برگردان ، عطوفت به آنها عنايت كن كه بفهمند در مقابل اينهمه مصائب چه دارند مى كنند. خداوند شما
را و هـمـه ملت ايران را در محضر مبارك امام زمان ارواحنا فداه آبرومند كند. شما غم نداشته باشيد كه پشتيبان شما خداست و امام عصر سلام الله عليه . در محضر او واقع شد همه اين امور. خداوند انشاءالله به همه ملت اسلام در سراسر دنيا و به ملت شريف ما قدرت عنايت فرمايد كه ما و ملت ها بتوانند مقاصد اسلامى را پياده كنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد كـه در مـقـابـل شياطين و در مقابل كسانى كه مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ايستادگى كنيم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 7/4/59
پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان خطاب به ملت ايران
حضرت مهدى (عج ) ذخيره خداوند براى هدايت بشريت
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد پانزده شعبان را به همه مسلمين و به همه ملت ايران تبريك عرض مى كنم . ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن ، در سوم آن ، بزرگ مجاهد عالم بشريت متولد شد و در پانزده آن ، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفدا پا به عرصه وجود گذاشت . و قضيه غـيبت حضرت صاحب ، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مى فهماند منجمله اينكه براى يك هـمـچـو كـار بـزرگـى كـه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود سلام الله عليه كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر، هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجـراى عـدالت را در هـمـه عـالم بـكـنـنـد لكـن مـوفـق نـشـدنـد حـتـى رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مى فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم بـاشـد بـلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت ، انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى ، انحراف روحى ، انحراف عقلى ، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش اين ايجاد عدالت است در انسان ، اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعـتـدال بـرگـردد اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است . اگر در عقائد يك انحرافاتى و كـجـى هـايـى بـاشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم ، اين ايـجـاد عـدالت اسـت در عـقـل انـسـان . در زمان ظهور مهدى موعود سلام الله عليه كه خداوند ذخـيـره كـرده اسـت او را از بـاب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين ، اين قدرت برايش نبوده اسـت و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خـداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كـه اجـرا بـكـنـنـد، بـه دسـت ايـن بـزرگـوار اجـرا بـشـود. ايـنـكـه ايـن بـزرگـوار را طول عمر داده خداى تبارك و تعالى براى يك همچو معنايى ، ما از آن مى فهميم كه در بشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك همچو
مـعـنايى نبوده است و بعد از انبيا كه آنها هم بودند لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اوليـاى بزرگ ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه بعد از اين ، اگر مهدى موعود هـم مـثـل سـايـر اوليـا بـه جوار رحمت حق مى رفتند، ديگر در بشر كسى نبوده است كه اين اجـراء عـدالت را بـكـند، نمى توانسته و اين يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك همچو مطلبى و لهذا به اين معنا عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفدا بزرگترين عيد براى مسلمين است و بزرگترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين .
اگـر عـيـد ولادت حـضـرت رسـول صلى الله عليه و آله وسلم بزرگترين عيد است براى مـسـلمـيـن ، از باب اينكه موفق به توسعه آن چيزهايى كه مى خواست توسعه بدهد نشد، چـون حـضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر از عـدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت ، به همه مراتب دادخواهى ، بايد ما بگوئيم كـه عـيد شعبان ، عيد تولد حضرت مهدى سلام الله عليه بزرگترين عيد است براى تمام بـشـر !!! تـمـام بـشـر را !!! وقـتـى كـه ايـشـان ظـهـور كـنـنـد انـشـاءالله (خـداونـد تعجيل كند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بيرون مى آورد، تمام كجى ها را راست مى كند (يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جورا) همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مى فـهـمـيم كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن ، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست . معنى (يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جورا) الان زمين و بعد از اين ، از اين هم بـدتـر شايد بشود، پر از جور است ، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست حتى نـفـوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند در اخلاق ها انحراف هست ، در عـقـائد انـحراف هست ، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مى كند انحرافش مـعـلوم اسـت و ايـشـان مـامـورنـد بـراى ايـنـكـه تـمـام ايـن كجى ها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند (يملا الارض ‍ عدلا بعد ما ملئت جـورا) از ايـن جـهـت اين عيد، عيد تمام بشر است بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عـيـد، عـيد تمام بشر است ، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاءالله و ظلم و جور را از تمام روى زمين بردارند به همان معناى مطلقش ، از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگى اسـت كـه بـه يـك مـعنا از عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه بزرگترين اعياد است ، اين عيد به يك معنا بزرگتر است .
و مـا بـايـد در ايـنـطور روزها و در اينطور ايام الله توجه كنيم كه خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت . من نمى توانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم ، بزرگتر از اين است ، نـمـى تـوانم بگويم كه شخص اول است براى اينكه دومى در كار نيست ، ايشان را نمى تـوانـيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الا همين كه مهدى موعود است ، آنى است كه خدا ذخيره كـرده اسـت بـراى بـشـر و مـا بـايد خودمان را مهيا كنيم از براى اينكه اگر چنانچه موفق شـديم انشاءالله به زيارت ايشان ، طورى باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان . تمام دستگاه هايى كه الان به كار گرفته شده اند در كشور ما و اميدوارم كه در ساير كشورها هـم تـوسـعـه پـيـدا بـكند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براى ملاقات حضرت مهدى سلام الله عليه .
رسالت خطير رسانه هاى گروهى در حفظ آرامش كشور
راديـو تـلويزيون را كه من مكرر ذكر كرده ام از آن و گفته ام اين بايد يك مركز آموزشى باشد و حالا هم مى گويند كه يك تحت ديگرى هم در آن پيدا شده است ، يك دستگاه ديگرى ، دوره دومـى هـم برايش هست ، اين بايد به طور آموزشى ، تربيتى مردم را تربيت بكند، بايد ما متوجه اين معنا باشيم كه در يك زمانى داريم زندگى مى كنيم ، در يك وقتى داريم زندگى مى كنيم كه ملت ايران به بعضى از آرزوهاى خودش كه عبارت از عدالت باشد، عـدالت اجـتـماعى فى الجمله باشد رسيده اند و دست اشرار را كوتاه كرده اند، حالا بايد ايـن دسـتـگـاه هـايـى كه سابق در خدمت ظالم ها بودند و در خدمت حكومت جور بودند و براى آنـهـا كـار مـى كـردنـد، اگـر اشـخاصى هم در اين زمان هستند كه آنوقت هم كار مى كردند، بـراى جـبـران آن مـعـصيت هايى كه در آنوقت كرده اند در اينجا جبران كنند و اين دستگاه را، دستگاه دومى كه گفته مى شود كه بايد باز اجرا بشود، يك دستگاه عدالتى ، يك دستگاه آمـوزشـى به حسب معناى واقعى ، متوجه باشند كه اين جوان هاى ما در همه جايى كه هستند، در پـنـجـاه سـال آموزش خراب داشتند نه فقط در دانشگاه ها كه آنقدر خراب بوده ، در همه جـا، بـراى ايـنـكـه وقـتـى يـك تـلويزيونى ، يك !!! عرض مى كنم كه !!! راديويى ، يك روزنامه اى ، يك مجله اى ، مجله اى باشد كه ، يا دستگاه هايى باشد كه فاسد كننده است ، ايـن در تـمـام قـشر ملت فساد ايجاد كرده است ، جوان هايى هم كه در صحراها بودند كه بـه اين چيزها گاهى گوش مى كردند و اين روزنامه ها را گاهى مى خواندند، آنها هم به فـسـاد كـشـيده شده اند، حالا بايد جبران بشود اين معانى ، بايد معصيت هايى كه كرده اند جـبـران بـكـنـنـد، بـايـد دسـتگاه تلويزيون يا مطبوعات ما جبران بكنند آن كارهايى را كه سـابـق شـده اسـت و كـرده انـد و بـايـد دسـتـگاه آموزشى باشند واقعا به تمام معنا و جدا دنـبـال ايـن بـاشـنـد كـه فيلم هايشان فيلم هاى فاسد نباشد، فيلم هايى باشد كه براى مملكت ما الان به درد بخورد، آموزش باشد در آن ، تربيت باشد در آن و همين طور مقالاتى كه در آنجا گفته مى شود، در روزنامه ها نوشته مى شود و نطق هائى كه در راديو پخش مـى شـود، همه اينها بايد يك چيزهاى آموزنده باشد. و يكى از مسائلى كه الان لازم است من عرض كنم ، ما الان در ايران احتياج به آرامش داريم ، اگر ما بخواهيم كه اين نهضت پيروز بـشـود، بايد ما آرامش اين مملكت را حفظ بكنيم ، بايد همه قشرها متوجه باشند كه آرامش را حـفـظ كـنـند، نبايد به جان هم بريزند و هم را چيز بكنند، ارشاد بايد بكنند، تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه بايد ارشاد بكنند، روزنامه ها نبايد يك چيزهائى را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند، راديو نـبـايـد ايـن كـار را بـكـنـد، بـايـد ارشـاد بـكـنـنـد و در عـيـن حـال مـردم را مـتـوجـه بـه ايـن بـكـنـنـد كـه مـا دشـمـن داريـم و دشـمـن دنـبال اين است كه تشنج پيدا بشود، بايد از تشنج ها جلوگيرى كرد و بايد آن اشخاص مـنحرف را ارشاد كرد و اگر ارشاد نشدند، آنها را منزوى كرد، بى اعتنايى كرد به آنها. هـر دفـعـه اى كه شما يك طورى بكنيد كه با شدت رفتار كنيد، آنها مظلوميت به خودشان مى دهند و
بـراى مـا ضـرر دارد. بـايـد هـم مـسـائل را گـفـت و هم آرامش را حفظ كرد، هم مطالب را مردم بـدانـنـد (گـويـنـدگـان بـايـد بـگويند) و هم آرامش ‍ را بايد حفظ بكنند. و من اميدوارم كه كـسـانـى كـه مـنـحـرف بـودنـد، حـالا از انحراف بيرون بروند، كسانى كه در آغوش ملت نـبـودنـد، در آغـوش مـلت بـيـايـنـد و من اميدوارم كه در اين عيد سعيد مردم به تمام معنا جشن بگيرند و خودشان را مهيا كنند از براى زيارت امام زمان سلام الله عليه و انشاءالله همه موفق باشند و همه قشرها اين معنا را بدانند كه مهمترش راديو تلويزيون است و مطبوعات ، بدانند كه ما امروز احتياج به اين داريم كه اختلافات كم بشود، بايد ما اختلافات را كم بـكـنـيم ، بايد چيزهايى كه موجب اختلاف مى شود اينها را كم بكنيم لكن معذلك دشمن ها را بـشـنـاسـيـم ، هـم دشمن را بشناسيم و هم در صدد اين باشيم كه دشمن را كارهايش را فلج بـكـنـيـم و هـم آرامـش را حـفـظ بـكـنـيم ، طورى نباشد كه ما فرصت به دست دشمن ها براى تبليغات يا براى كارهاى ديگر.
و مـن امـيـدوارم كـه مـلت ايـران در ايـن روز مـبـارك پـانزده شعبان كه روز مباركى است ، در سعادت و سلامت و آرامش تمام بسر ببرند و خداوند اين مولود سعيد را بر همه مبارك كند و خداوند اين مولود مبارك را، ما را موفق كند به ديدار ايشان كه چشم هاى ما روشن بشود به زيـارت ايـن وجـود مـبـارك كـه واقـعـا شـخـصـى اسـت كـه نـمـى تـوانـم بـگـويـم شـخـص اول دنـيـا و نـمـى تـوانـم بـگـويـم رهـبـر، بـالاتـر از ايـن مـسـائل هـسـت . خـدا هـمه ما را موفق كند به خدمت ايشان و به خدمت به اسلام و به خدمت به كشور خودمان .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 10/4/59
بـيـانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارى ها ورؤ ساى ادارات آموزش و =پرورش سراسر كشور
دسـتـاوردهـاى حـاصـل از آمـوزش و پـرورش ، در طول پنجاه سال سلطه طاغوت
بـعد از تشكر از آقايان كه تشريف آورده اند در جاى تنگى و با زحمت تشريف دارند، چند كلمه عرض مى كنم . بسيارى از اوقات الفاظ خيلى الفاظ جالبى است ولكن سرپوش از براى چيزهايى است كه جالب نيستند،آموزش و پرورش ، هر دو لفظ از الفاظ جالب هست و زمـان طـاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتيم . انجمن اسلامى كه الان در تمام ايران هست اين هم لفظ جالبى است كه همه مى دانيد كه اين لفظ نمايش اين است كه اسلام را ما مـى خـواهيم پيش ببريم . لكن ما، هم در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بوديم و هم در انـجـمـن اسـلامـى گرفتار الفاظ. در زمان طاغوت آموزش مى گفتند و پرورش ، لكن شما مـلاحـظـه كـنـيـد آمـوزش هـا چـه بـود و پـرورش هـا چـه . انـسـان خـيـال مى كرد كه آموزش صحيح هست ، آموزش چيزهائى است كه ملت ما به آن احتياج دارند، آمـوزش عـلومـى اسـت كـه مـلت ما را بعد از چندى خودكفا كند. و پرورش هم به نظر مى آمد بـراى آدم غافل كه يك پرورش صحيحى است كه انسان هائى كه در آنجا آموزش مى بينند پـرورش هـم مـى بينند و وقتى كه از اين مدارس ، دانشگاه ها و غير دانشگاه ها بيرون آمدند يـك اشـخـاصـى هـسـتند كه در جهت آموزش براى وطن خودشان مفيد و در جهت پرورش صاحب اخلاق كريمه ، آداب صحيح ، عقايد صحيح و اينطور چيزها، لكن شما ديديد و ما ديديم كه آن دستاوردهاى فرهنگ ما، دانشگاه هاى ما چه بودند و چه اشخاصى بودند، تحصيلات چه جـور تـحـصيلى بود و آموزش چه آموزشى بود و براى چه مقصودى بود. اگر آموزش يك آمـوزش مـايـحـتـاج ايـران بـود و بـراى ايـران بـود، مـا بـعـد از پـنـجـاه سـال يـا كـمتر يا بيشتر كه داراى مدارس عاليه بوديم به اصطلاحشان ، نبايد حالا كه يـك مـريـضى يك قدرى مرضش پيچيده است ، اطباى اينجا بگويند كه اين نمى شود اينجا، بـرونـد خـارج . بـعد از پنجاه سال ، خرج هاى فوق العاده ، اينهمه گرفتارى هاى فوق العاده و اينهمه دانشگاه ها و مدارس ما، حالا يك مريضى كه يك قدرى مرضش چه باشد باز بـايـد كـوچ كـنـيـم از ايـنـجا و برويم انگلستان يا آمريكا. دانشگاه چه كرده در اين پنجاه سـال . ايـنـهائى كه مى گويند ما دانشگاه را حفظ كرديم و ما دانشگاه را چه كرديم ، خوب بـيـايـنـد بـگـويـنـد بـبينيم كه اين دانشگاه در اين پنجاه سالى كه طاغوت بود و شما هم خـدمـتـگـزار طـاغـوت ، چـه كـرديـد. عـرضـه كـنـيد كارهائى را كه كرديد، عرضه كنيد آن تعليماتى را كه كرديد و آن اشخاصى را كه
در آنجا تربيت علمى كرديد. مى گوئيد پرورش هم در كنار آموزش است . اين پرورده هاى شـمـا، ايـن فـرآورده هـاى شـمـا كـه در ايـن مـمـلكـت ، سـرتـاسـر ايـن مـمـلكـت مـشـغـول عـمل بودند، اينها وضع روحى شان وضع عقيده اى شان ، وضع اخلاقى شان چه بـوده اسـت ، ايـن چـه بـوده اسـت كـه مـا الان بـعـد از يـك سـال و نيم يا يك قدرى بيشتر كه هى جديت شده است از اطراف كه يك قدرى اصلاح كنيد امـور را، حـالا هـم اين آقاى جوان بر مى خيزند و مى گويند كه در آنجا زن هائى هستند كه موجب كذا و كذا مى شوند و من مى دانم كه نه منحصر به آنجاست ، در وزارتخانه ها هم هست و بـعضى از وزارتخانه ها بسيار بد است و من حالا اسم نمى خواهم ببرم لكن وزير اگر اين حرف ها را شنيد، اصلاح كند. مركز فحشا نيست وزارتخانه ، مركز فحشا نيست دانشگاه ها، مركز آموزش و پرورش بايد باشد.
تزكيه مقدم بر تعليم و تعلم است
خـداى تـبـارك و تعالى در يك سطح آموزش و پرورش را ذكر مى فرمايد و در هيچ چيز از امور دنيائى خدا نفرموده است كه من منت بر مردم گذاشتم ، لكن در قضيه آموزش و پرورش مـى فـرمـايـد كـه (لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا) من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه ).

next page

fehrest page

back page