كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرت ها
مـع الاسـف مـلت هـاى ضـعـيـف ، كـشـورهـاى ضـعـيـف در حـال جـنـگ و در حال صلح ،
اينها پايمال
مـى شـونـد. گفته مى شود كه خروس ، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مى شود، ملت هاى
ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از
شما جنگ بـين المللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بين المللى هم مشاهده مى كرديم ،
من كوچك بودم لكـن مـدرسـه مـى رفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما
داشتيم در خمين ، من آنـجـا آنـهـا را مـى ديـدم و مـورد تـاخـت و تـاز مـا واقـع
شـديـم در جـنـگ بـيـن المـللى اول . جـنگ بين المللى دوم را بسيارى از شماها
يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قـوه واقـع شـديـم ، آمريكا، انگلستان ،
شوروى . سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريبا پـخـش بـودند. شوروى تقريبا از بيرون
تهران تا خراسان ، انگلستان در قم و آنجاها و كـسـان ديـگـر هـم جـاهـاى ديـگـر.
مـا مـورد تـاخـت و تـاز بـوديـم بـه عـنـوان پـل پـيـروزى . مـا بـايـد مـورد
تـاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پـيـروز شـدنـد و حـال صـلح
پـيـش آمد باز ما ذبح شديم . كشورهاى ضعيف اينطورند، در حـال صـلح مـورد تـاخـت و
تـازنـد و ذبـح و در حـال جـنـگ هـم هـمـيـن طـور. مـا حـال صـلح مـان بـدتـر از
حـال جـنـگ مـان بـود و در حـالى كـه دنـيـا در صـلح بـه خـيـال خـودشـان آرامش و
صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چـيـز مـا را از دسـت
بـدهـنـد، بـبـرنـد، بـگـيـرنـد از مـا، مـا در طـول مـدتـى كـه انـگـلستان و
آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم ، نه فـرهنگ ما يك فرهنگ
سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مى شد در دانشگاه هاى ما اشخاصى كه براى خود
ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بـود و براى ما بود و
نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرح هائى كه ريـخـتـه مـى شـد از
آنـجـا بود. شاه مخلوع در يكى از كتاب هايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد
از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران ، او نـوشـتـه اسـت
كـه اينها صلاح ديدند كه من باشم ، ما باشيم در ايران . بعد آنهائى كه اطـرافـش
بـودنـد، لابـد بـه او فـهماندند كه بد غلطى كردى . آن كتاب را با آن جمله را
ديـگـر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى
كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت ، اين يك اقرارى است (كه ) از او به اينكه آنها
من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مساءله بود منتها آن را
خود انگليس ها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و
سلطنت به او داديم لكن بـه مـا خـيـانـت كـرد و او را بـيـرون كـرديـم . ايـن هم
اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقـرارى بـود كـه هـمـان كـسـى كه دست نشانده خود
آنها بود كرد. در يكى از صحبت هايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مى
نوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بـوديـم كـه آنها را وكيل كنيم . ما، هم وكلا
را با اين كلمه مى شناسيم و هم محمد رضا را و دستگاه هاى دولتى را با اين كلمه مى
توانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست .
ما نمى توانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم
مـا مـى خـواهـيـم بـبـيـنـيـم كـه ايـن مـلت چـه مـى گـفـتـنـد. از اول كه رضاخان
سركار آمد و مشغول به
فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام ، از آذربايجان يك دفعه ، از خراسان يك مرتبه
، بـعـدش هـم بـاز يـك دفـعـه ديـگـر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريبا
از بـسـيـارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مى خواستند جنگ بكنند؟ چه مى گفتند
اينها؟ مردم در پـانزده خرداد چه مى گفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست
، مردم چه مى گفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را
اينها به خاك و خون كـشـيدند و از قرارى كه مى گفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع
مى كرده ، اينها چه مى گـفـتـنـد كـه مـسـتـحـق ايـن مـسـائل شـدنـد؟ مـلت ايـران
در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست ، اينها چه مى گفتند؟
چه مى گـويـنـد؟ مـع الاسـف تـمـام رسـانـه هـاى گـروهى خارج و بعضى از داخلى ها
همه در خدمت ابـرقـدرت هـا هـسـتند ما مى توانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا
برسانيم ، ما وسيله نداريم . همه روزنامه هاى خارج به ضد ما چيز مى نويسند، همه
راديوها و تلويزيون هاى خـارج بـه ضـد مـا پـخـش مـى كـنـنـد اكـاذيـب را. در
دنـيـا ايـران را مـثـل يـك جـنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شده اند و ريخته اند
به جان مردم و دارند قـتـل عـام مـى كـنـنـد هـمـه را و پستان هاى زن ها را مى برند
و چه مى كنند و چه مى كنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم ؟ كى
مى رساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خـدمـت آنـهـا هـسـتـنـد. حـالا ببينيم كه شما
آقايان و خانم ها كه آمديد و رسيدگى كرديد ايـنـجـا، مـى تـوانـيـد، هـمـچـو
قـدرتـى داريـد كـه ايـن مـسـائل ايران را برسانيد. ما مى خواهيم كه آنى كه حقيقت
است ، هيچ نمى خواهيم طرفدارى از مـا بـشـود، مـا مـى خـواهـيـم طرفدارى از حقيقت
بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خـودتـان بـرسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده
خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مـى كنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را
هميشه عزادار خواهد بود مى بينيد كه اين ملت چه مـى گـويد، پانزده خرداد با آنها چه
كرده است ، هفده دى با آنها چه كرده است . ما هر روز در طـول ايـن قـريب دو سال كه
نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مساءله اى داشتيم ، يـك مـسـاءله قـتـل عـامـى .
آيـا هـيـچ شما اطلاع از اين حبسى هاى زمان رضاخان و محمدرضا، خـصوصا زمان محمدرضا
هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مى توانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمين هائى
كه در محبس هاى اينها موجود است با اين جوان هاى ما چه كردند اينها؟ شما به
تلويزيون در ديشب ، پريشب كه دادگاه را نمايش مى داد نگاه كرده ايد ببينيد كه
آنـهـائى كـه خـودشـان را نـشـان مـى دهـنـد يـكـى دو تـا مـورد اسـت ايـن فـعـل
كـه چه بوده است قصه ؟ شما مى دانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره
كـردنـد؟ شـمـا مـى دانـيـد كـه در تـاوه گـذاشـتـند اين جوان هاى ما را و بو
دادند؟ ما چطور مـطـالبـمـان را بـه دنـيا برسانيم ؟ من گمان مى كنم كه شما هم
نتوانيد. فردا وقتى كه رفـتـيد در محل هاى خودتان ، شروع كنند آن قلم هاى اجير و آن
خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرف هاى شما
را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرت تان حق را بگوئيد.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
نـتـوانـد در ايـران ديـگـر آن كـارهـائى را كـه مـى كـرد بـكـنـد. آقـاى كـارتـر و
امـثـال او الان تـمـام هـمـشـان ايـن اسـت كـه دوبـاره آن مـسـائل را
بـرگـردانـنـد كـه در زمـان شـاه مـخـلوع بـود لكـن ايـن يك آرزوئى است كه اين
ابـرقـدرت هـا بـايـد بـه گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمى دهد كه اينها دخالت در
آن بـكـنـنـد. اگـر چـنـانـچـه آنـهـا خـيـال كـرده انـد كـه نـظـامـى زيـاد دارنـد
و وسـائل جـنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده ، و يوم
مظلوم از يـوم ظـالم شـكننده تر است . ما را اينها مى خواهند در تنگناى اقتصادى
قرار بدهند و قرار داده انـد و مـع الاسـف ايـن دولت هـائى كـه ادعـا مـى كنند كه
ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مـسـتـقـل هـسـتـيـم ، از هـمين مساءله فهميده مى
شود كه اينها چكاره اند. كارتر آنجا نشسته و حـكـفـرمـائى مـى كـنـد و ايـن مـلت
هـا، دولت هـا يـعـنـى ، ايـن دولت هـائى كـه تـحـمـيـل شـده انـد بـر مـلت هـا
ايـنـهـا هـم فـرمـانـبـردارى مـى كـنـنـد، ايـنـهـا هـم اسـتـقـلال نـدارنـد. نـه
ايـنـكـه هـمـيـن دولت هـاى ضـعـيـف اسـتـقـلال نـداشـتـه بـاشـنـد، مـعـلوم شـد
دولت هـاى قـوى هـم اسـتـقـلال نـدارنـد. اينها نمى توانند، مى ترسند از آمريكا كه
مخالفت با ما را نكنند، نه ايـنـكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى
خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولت ها به ما گفته كه
ما همان چيزهائى كه از ديـگـران مـى گيريد ما به شما مى دهيم . ما كسى هم به ما
ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و اسـتـقـلال خـودمـان را حـفـظ مـى كـنـيـم . مـا
اگـر امـر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به
آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خـيـر، بـنـده آقـاى كـارتـر و امثال او
از ابرقدرت ها باشيم و زندگانى هاى فلان و كذا داشته باشيم ، ما آن را ترجيح مى
دهيم ، ملت ما آن را ترجيح دارد مى دهد. ملت ما شهادت را دارد تـرجـيـح مـى دهـد و
مـى گـويـد كـه مـا مـى خـواهـيـم شـهـيـد بـشـويـم . از اول نهضت تقريبا (من در
نجف بودم آنوقت ) تا حالا زن ، مرد، جوان ها مى آيند و از من استدعا مـى كنند كه
شما دعا كنيد ما شهيد بشويم ، من دعا مى كنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه
ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند
بـعـد آن زن يـك كـاغـذى به من داد خواندم ديدم مى گويد كه شما دعا كنيد من شهيد
بشوم . زنـى كـه تـازه عـروسـى كـرده ، شـوهر كرده مى گويد شما دعا كنيد من شهيد
بشوم . يك مـلتـى كـه شهادت را مى طلبند و دعا مى خواهند براى شهادت ، اينها از
دخالت نظامى مى تـرسند؟ اينها از حصر اقتصادى مى ترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان
را به ما ببندند همه و ما باشيم ، اين عده اى كه ، سى و چند ميليونى كه در اين
ايران زندگى مى كنيم يك ديـوارى دور ايـران بـكـشـنـد و ما را در همين ايران حبس
بكنند، ما اين را ترجيح مى دهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به
مملكت ما. مى خواهيم چه بكنيم كه به اين تـمدنى كه از توحش بدتر است ، اين تمدنى كه
حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مى خواهيم چه بكنيم به اين تمدن
برسيم ؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مى خواست به روى ما باز بكند يعنى قدرت ها
را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چـنـد تـا عـروسـك بـراى مـا بفرستد،
نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مى
خواهيم چه بكنيم ؟ اين تمدن است ؟ اين پدر و پسر و خـصـوصـا ايـن پـسـر كشور ما را
به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
دسـتشان را به هم بدهند و دستشان را به همه داده اند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند
آن چـيـزى كـه در ايـن قـريـب پـنـجـاه سـال بـر مـا گذشته است و آن چيزى كه از
بيست و چند سـال پـيـش از ايـن بـه وسـيـله آمـريـكـا بـر مـمـلكـت مـا گـذشـتـه
اسـت ، سال هاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مى خواهيم چه بكنيم
روابط داشته بـاشـيـم بـا آنـهـائى كـه مـى خـواهـند ما را بچاپند؟ رابطه ما با
آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است ؟ براى چه ما مى خواهيم اين
را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت
وسيعى داريم ، آب هم داريم ، خدا بـاران هـم بـه مـا مـى دهـد، خـودمـان مـى
كـاريـم و مـى خـوريـم و هـيـچ احـتـيـاجـى بـه ايـن مـسـائل نـداريـم . آنـهـا
نـتـرسـانـنـد يك ملتى را كه مى خواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ
بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى
است ، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم . اگر ما اين را
حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكرده ايم كفران كرده ايم نعمت خدا را. ما بايد اين
را حـفـظـش بـكـنـيـم . مـا از اين تهديدهائى كه مى كنند و كشتى هايشان را مى آورند
در مثلا خـليـج و امـثـال ايـنـجـا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين
حرف كهنه شده . پـيـشـتـر بـله ، زمـان سـابـق ايـنـطـور بـود كـه تـا يـك
قـراردادى را مـى خـواسـتـنـد تحميل كنند يا يكى يك مثلا ناله اى مى زد يك كشتى
از انگلستان مى آمد در آب هاى خليج ، تمام مى شد مساله . امدادهاى غيبى خداوند عامل
شكست ظالمين و پيروزى مسلمين
حـالا همه كشتى هايتان را هم بياوريد اينجا، همه طياره هايتان را هم بفرستيد اينجا،
مساءله حالا غير سابق است ، ما اتكال به خدا داريم ، ما براى اين جهان يك مدبر را
مى دانيم هست . آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه
هيچ نداشت جز الله اكـبـر و او هـمـه چـيـز اسـت چـطـور هـمـه قـوا را كـنار زد و
اين قواى شيطانى كه همه پـشـتـيـبـانـش بـودنـد، نـه فـقـط ابـرقـدرت هـا، قـدرت
هـاى پـائيـن دسـت هـم دنـبـال او بـودنـد و مـا را نـمى گذاشتند در يك مملكتى
زندگى كنيم و فعاليت كنيم ، همه مـوافـق بـا او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف
بدون تجهيز بدون تدريب نظامى را بـر ايـنـهـمـه قـدرت هـا غـلبـه داد؟ ايـن جـز
ايـن بـود كـه رعـبـى را كـه خـدا در دل هـاى ايـن سـران انـداخـت ، مـا را بـه رعب
، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كـرد؟ ايـن جـز هـمـان اسـت كـه در
صـدر اسـلام هـم يـك عـده قليل را بر عده هاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب
انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك
شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشـت و آنـها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت
هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بـر آنـهـا، چـه بـود؟ اين جز اين بود كه يك
دست غيبى در كار است ؟! نبايد بيدار بشوند آنـهـائى كـه تـوجـه بـه مـعـنـويـات
نـدارند و به اين غيب ايمان نياورده اند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى
آقاى كارتر را كه
مـى خـواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم ؟ شن ها ساقط كردند، شن ها
ماءمور خدا بودند، باد ماءمور خداست ، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد ماءمور
خداست ، اين شن ها همه ماءمورند. تجربه بكنند باز.
مشت هاى گره كرده را كه مشت هاى الهى است حفظ كنيد
لكـن مـا نـبـايـد مـغـرور بـشـويم . من به ملت ايران عرض مى كنم كه مغرور نشويد.
تمام قـدرت ، قـدرت خـداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن
قدرت بزرگ . مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله
اكبر پيش بـرد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند
كه دست هائى كـه الان در كـار هـسـت و مـى خـواهند شما را ماءيوس بكنند، اينها در
اين شيطنت شان پيروز بـشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف
كنند كه آن روز، روزى است كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى عنايتش را خداى نخواسته از
شما برمى دارد و شما به همان حـال هـا مـى افـتـيـد. حـفـظ كـنـيـد، حـفـظ كـنـيـد
آن حـالى كـه در اول نـهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و
حياط نكرديد، شـمـا نـهـضـت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى
شهادت نمى كنيد به ايـنـكـه بـرسـيـد بـه يـك مـثـلا فـرشـى و يـك نـوائى . ايـن
حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من
وعده پـيـروزى بـه شـمـا مـى دهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما
(ان تـنصروالله ينصركم )
اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشت هاى گره كرده را كه مشت هاى الهى است حفظ كنيد و
از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى ، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان
را مى رويم و آن راه خداست .
بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين
و مـن امـيـدوارم كـه ايـن هـيـاءت هـائى كـه آمـدنـد و رسـيـدگـى كـردند گرچه نمى
توانند رسـيـدگـى كـنـند، آنها نمى توانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما
داده اند و اگـر رفـتـيـد آن مـحـل را هـم ديـديـد و آن چـيـزهـائى كـه در آنـجـا
هـست كه هيچ شباهتى به سـفـارتـخانه ندارد آنوقت تصديق مى كنيد كه مساءله ، مساءله
گروگان گرفتن يك عده ديـپـلمـات نـيـسـت ايـن چـيـزى اسـت كـه قـلم خـارج و
مـطـبـوعـات خـارج بـه شـمـا تـحـمـيـل كـرده اسـت كـه بـگـوئيـد ديـپـلمـات ها،
والا اگر اينها را ببينند مى فهميد كه اين مـحـل ، مـحـل ديـپـلمـات نـيـست و اين
اشخاص ، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تـبـارك و تـعـالى بـه هـمـه
مـا و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عـنـايـت كـنـد تا همه از
زير بار اين ابرقدرت ها خارج بشوند و مساءله اى است كه بايد بـشـود. مـسـاءله
ايـنـطـور شـده اسـت كـه ديـگـر مـسـتـضـعـفـيـن در مقابل مستكبرين قيام كرده اند،
بيدارى اول قدم است ، او قدم يقظه است . در سير عرفانى
هـم يـقـظـه اول قـدم اسـت . در ايـن سـيـر، ايـن هـم سـيـر الهـى و عـرفـانـى اسـت
. بـيـدارى اول قـدم اسـت و كـشـورهـاى اسـلامى ، ملت هاى مسلم ، ملت هاى مستضعف در
سرتاسر جهان ، ايـنـهـا بـيـدار شـده انـد و سـيـاه هـاى آمـريكائى كتك اين بيدارى
را مى خورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 14/3/59
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع دانـشـجويان و
اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى
جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اول مـن دعـا مـى كـنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوان هاى محترم ، بانوان و
جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى
جلو مى رود، هر قدمى كه برمى دارد بر جلو، دشمن ها كه هر قدمى يك شكست مى خورند
بيشتر مجهز مى شـونـد. در قدم هاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين
انقلاب به طور نارس در هـمـان اول از بـيـن بـرود، بـا ايـن امـيـد مـخـالفـان مـا
و انـگـل هـاى جـامـعـه مـا بـودنـد تـا ايـنكه شما قدم اول را برداشتيد و راءى
خودتان را به صـنـدوق انـداخـتـيد و جمهورى اسلامى را به آن راءى داديد با همه
مخالفتهائى كه از اين گروه هائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مى
شد. حالا كه همه قدم هـا بـرداشـتـه شـد و ديـگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى
اسلامى ما ديگر كسرى نـداريـم ، اسـاس درست شده است ، ياءس آنها بيشتر شده است و
ممكن است فعاليتشان هم ، بـراى ايـنـكـه نـگـذارنـد يك كارهايى كه حالا ديگر در
جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است ، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند.
حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم ، حالا اين جمهورى اسلامى با همه
محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است ، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران
و همه ماها، همه شماها بى استثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.
و شـمـا دانـشـجـوهـاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مى تپد و مى
خواهيد فـرهـنـگـتـان فـرهـنـگ اسـلامـى بـاشـد تـا افـرادى كـه از او بـيـرون مـى
آيـنـد امـثـال آن افـرادى كـه در رژيـم سـابـق بـودنـد، نـبـاشـنـد. حـالا
بـيـشـتـر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكده ها،
دانشگاه ها، حتى دبـسـتـان ها و دبيرستان ها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى
دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن
بگيرند، اساس فرهنگ را طـورى كـنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مى آيند افرادى
باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى ، اينها تمام كوشش شان
اين است كه جلوگيرى كـنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد.
الان بسيار لازم است كه بـا هـوشـيـارى تـمـام تـوجـه بـه دسـيـسـه هـاى آنـهـا
بـكـنـيـد چـه بـسـا كـه بـيـايـنـد و عمال خارجى ها و ساواكى ها كه آنها هم همان
عمال خارجى هستند و گروه هاى منحرف كه همه در يك
صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاه ها، در دانشكده هاى بيايند و آن
وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.
نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران
اين را كرارا من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاه هاى جبار قدرت هاى بزرگ از آن مى
ترسند آن عبارت از اسلام است ، از اسلام اينها مى ترسند و خصوصا حالا كه آسيب ديدند
از اسـلام . پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين
مملكت و در مـمـالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها
صدمه بـزند و آن غارتگرى هائى كه مى خواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را
به عيان ديـده انـد، ايـنـهـا ديـدنـد كه يك قدرت بزرگ شيطانى ، يك قدرتى كه همه
قدرت ها هم هـمراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را
نتوانستند با همه قدرت هـاى خـارجـى كـه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما
اين سد بزرگ را شكست . خـوب ، آنـهـا توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند
كه ملت ما يك ملتى بود كه دسـتـش از اسلحه هاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا
تفنگى كه به دست پاسدارهاى مـاسـت ايـنـهـا غـنـائم حـربـى است كه به دست اينها
افتاده است . كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلا، بعد هم
يك چيزهاى مختصرى ، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن
چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.
آنها مى توانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش
را مـثلا بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه
قدرتمندان را از ايـنـكـه دخـالت حـاد بـكـنـنـد، آن كـى بـود؟ آن كـى بـود كـه
مـشـت را بـر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو
قدرتى داشتيم ؟ آن كـى بـود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و
چند ميليونى را بـه يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچه هاى كوچك 7 ساله و 6
ساله اى كه تـازه يـك صـحبتى مى توانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 ساله اى كه افتاده
اند و ديگر نـمـى توانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب
را با هم نزديك كـرد و ايـن مشت ها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مى
توانست يك چنين مـعـجـزه اى را بـكـنـد؟ در آن دهـات دور افـتـاده از قـرارى كه
براى من در پاريس كه بودم نـقـل كـردنـد كـسـى آمـده بـود و گـفـت مـن دهـات
دورافـتـاده اى مـثـل چـاپـلق و بوربور (طرف هاى ماست اين هم ) و كمره و اينها
رفتند، صبح كه مى شود مردم دنبال آخوندشان مى افتند و راهپيمائى مى كنند. آن كى بود
كه يك همچو قدرتى داشت كـه سـرتـا تـه كـشـور را افـراد بـا هـمه گرفتارى هائى كه
داشتند از گرفتارى هاى خـودشـان مـنـصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به
مبارزه ؟ اين كى بود كه جوان هاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده
شده بودند در اين شميران و تـمـام بـقـعه هائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارى
ها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوان ها را از مراكز فساد به ميدان
مبارزه
كـشـانـد؟ آن كـى بـود كـه ايـن تـحـول را در كـشـور و در افـراد مـا ايـن تـحـول
را ايـجـاد كـرد كـه اشـخـاصـى كـه از يـك پاسبان ، يك بازار از يك پاسبان مى
تـرسـيـد، يـك بـازار! شـمـاهـا ديـده بـوديـد اگـر يـك پـاسبان مى آمد در بازار
تهران ، بـزرگـتـريـن بـازار ايران و مى گفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلا
چنين اجـازه اى نـمـى داد كه نخير نبايد. ابدا چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه
آن جمعيتى كـه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدان ها و فرياد
زدند مرگ بر رژيـم پـهـلوى ؟ آنـهائى كه نمى توانستند يك كلمه اى راجع به اين رژيم
صحبت بكنند، نـه راجـع بـه رژيـم ، راجع به يك نخست وزيرى ، راجع به يك پاسبانى ،
آن كى بود كـه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند
تزريقاتى بـكـنـنـد و از آن حـال بـه حـال ديـگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمى شود
اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات ، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن
نمى آيد كه به اين مـعـجـزه آسـائى ، بـا وقـت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين ، آن
بود كه مقلب القلوب اسـت . آن دعـائى كـه در تـحـويـل وارد شـده اسـت تـحـقـق
پـيـدا كـرد در مـلت مـا: ععع (يا مـحـول
الحـول و الاحـوال يـا مـدبـر اليـل و النـهـار يـا مـقـلب القـلوب و الابـصـار،
حول حالنا الى احسن الحال ) عععع
ايـن تـحـقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت ، از آن ضعف به يك
قـدرت بزرگ ، از آن خوف ها به يك شجاعت ، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت ،
تمام خودبينى ها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در
طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح ياءس و روح بدبينى
، روح تـرس و ايـنـهـا كـه جـراءت نـمـى كـرد يـك آدم كـه در داخـل مـنـزل خـودش
راجـع بـه سـاواك فـرضـا راجـع بـه اعليحضرت همايونى باشد، در داخـل مـنزلش پيش
اولادش جرات نمى كرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مى ترسيد پدر از پـسر، برادر از
برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنـهـمـه تـرس
و خـوفـى كـه هـمـه مـان داشـتـيـم چـه شـد كـه يـكـدفـعـه مـتـحـول شـديـم بـه يـك
روح شـجـاع ؟ آن كـى بـود كـه بـازار و بـازارى كـه دنبال كسب است و دنبال منافع
خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بـعـضى شهرستان ها مى
بستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است ؟ آن كـى بـود كـه ايـن معجزه
ها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تـا انـقلاب ما گاهى
وقت ها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مى كنند آن كيست كه ما را
باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مى زنند و جمهورى اسـلامـى را مـى
خـواهـنـد؟ بـيـدارى و تـوجـه بـه خـدا مـايـه نـجـات و فـلاح از خـدا غـافـل
نـبـاشـيـد، از يـك قـدرت مـافـوق الطـبـيـعـه ، قـدرت بـزرگ غافل نباشيد اتكاء
كنيد به آن قدرت ، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است ، پشتيبان شما يـك هـمچو قدرتى
است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امـريـكـا دارد و
شـايـد هـيـچ قـدرت ديـگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى ، با تمام قدرت حالا
دارد مخالفت با شما مى كند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ
هـم نـداريـد، وقـتـى هـم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با
تمام قـدرتـش دارد هـمـه را تجهيز مى كند بر ضد شماها و باز زورش نمى رسد، اين چيست
؟ ما هـمـچـو قـدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مى تواند بخورد از ما وحشت
بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم ؟
هـمين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مى زند و هى مخالفت مى
كند، هـى ارعـاب مـى كـنـد هـى ماها را مى ترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى
نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هياءت هائى كه آمدند
دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند
به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه ، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند
شدند آمدند و حالا هـم در ايـنـجـا مى گويند كه اين بيخود دارد مى گويد، ياوه مى
گويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مى گويد، ما از اول مى دانستيم كه ايشان ياوه گوست
. ما در پاريس كه بوديم ، در يكى از نطق هايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به
ايرانى ها زياد آزادى داده ! در وقـتـى بـود كـه البـتـه آن اخـتـنـاق را مـردم
شـكـسـتـه بـودنـد، ايـن خـيـال مى كرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم ،
نمى داند كه مردم گرفتند از او، بـه غـنـيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى
اعطا كرد او با همه تشبث ها هر جور تـشـبـثـى كـه مى توانست بكند كرد، قتل عام ها
را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى بـه وزيـر ديـگـر كـه او بـيـايـد يـك قـدرى
يـاوه بـگـويـد و مـردم را خيال كند غفلت مى تواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم
كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمـد تـوبـه هـم كـرد هـمـان آدمـى كـه در يـك
سـال ، دو، سـه سـال قـبـل ، چـنـد سـال قـبـل در يـكـى از نـطـق هـايـش گـفـت ايـن
روحـانـيـون مثل حيوان نجس مى مانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه
گفت اى علماء اسلام ! اى مراجع عظام من جدا متاءسفم .
ايـن هـم يـك حـقـه اى بـود كـه زد و نـشـد بـراى ايـنـكـه مـلت 50 سـال يـاوه
سـرايـى از ايـنـهـا ديـده اسـت ، 50 سـال فـشـار ديـده ، 50 سـال حـبـس و
تـبـعـيـد، قـتـل و غـارت ديـد بـعـد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از
بچه اى كه چشم هايش را باز كرده و فحاشى اينها را و يـاوه گـوئى ايـنـهـا را ديـده
انـد ديـگـر ايـنـهـا بـاور نـمـى شـود بـكـنـنـد. مـلت مـا مـتـحـول شـد بـه يك
ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انـشـاءالله بـا
شـرط ايـنـكـه توجه تان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مى دهد
انشاءالله .
هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو
پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مى شد كه بايد
فـلان كـار را انـجـام بـدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو
عرضه اى نـداشـتـنـد. بـله گـاهـى در بـيـن آنـهـا يـك اشـخـاصـى پـيـدا مـى شـد آن
داشـت كـه مـثـل مـرحـوم مـدرس ، مـرحـوم مـدرس يـك كـسـى بـود كـه در مـقـابل همه
مى ايستاد و مع الاسف اينها مى گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يـك
مـجلسى رضاخان مى خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى كرد، مى دانست كـه
ايـن مـى خـواهـد حـقـه بـزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت
معذلك مى گويند روحانيون هيچ
نـقـشـى نـداشـتـنـد. در طـول مـدتـى كـه از اولى كـه رضـاخـان آمـد و اول سـالوسـى
خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن ، ايـن كـسـى كـه
در مـقـابـل ايـنها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند
كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و ايـن
نـهـضـت ها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر
بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوه اش را بكشند حالا هم الان شما اين
را بدانيد كه هـدفـى كـه بـراى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و
دانشجو. اينها الان وحـشـت دارنـد از ايـنـكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مى
خواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف
اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت .
ايـنـهـا سـال هـاى طـولانـى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه
بود نه ايـنـكـه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مى دادند و در
محيط روحانى بـه دانـشـگـاهـى . مـسـاءله اتـفاقى نبود مساءله اى بود كه در گوش ها
خواندند هى تمام رسـانـه هـا كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى
فحاشى كرد. شعر، ايـشـان ايـن شـعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت
درست نمى شود، يكى از شـعـرهـاى ايـن مـرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه
رسانه ها همه مطبوعاتشان هـمـه چـيـزهـا و مـقـصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم
جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند نـنـشـيـنـد. آنـهـا را مـقابل هم قرار دادند براى
اينكه مى ديدند كه اگر اينها با هم باشند كـارشـان زار اسـت حـالا هـم از آن خـيـال
ايـنـهـا مـنـصـرف نـشـدنـد شـمـا خـيـال نـكـنـيـد كـه حـالا عـمـال ايـنـهـا
مـنـصـرف هـسـتـنـد. الان هـم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله
كردن به روحانى در هر جا كه هست . در شـمـال كـه ايـن چـپـى هـا زيـادتـر هـسـتـنـد
زيـادتـر و در جـاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مـشـغول هستند. اينها با عمامه دعوا
ندارند اينها اساس را مى بينند كه اينها درست مى كنند. اينها ديده اند كه اين ملت
با روحانى و دانشگاهى ، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظـرف يـك سـال و
نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يـك چـيـز بـى
سـابـقـه اى در دنـيـاسـت ، يـك چـيـزى كـه ديـگـران در 50 سال هم نمى توانند درست
بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يـك سال و نيم تقريبا
همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مى ترسند، ايـنـها خودشان را
شكست خورده مى بينند و چون مى بينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانـشـگـاهـى
كـه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش ، در مسجدش بسيج كـرد
مـامـوريـن خـودش را، ايـنـهـا از ايـن مـى تـرسـنـد. از اول هـم هـدف روحـانـى
بـود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمى توانست يك آخوند از تـوى خـيـابـان
بـيـايـد بـراى ايـنكه مى ريختند و عمامه اش را مى خواستند بردارند و يا بـرمـى
داشـتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشه اى بود كه مى ديدند
كه اين عمامه خيلى كار از آن مى آيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك
چيزى را بـگـويـنـد از آنها گوش مى كنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را
به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى
ما را ببرند و جوان هاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.
اينها ديدند كه (چرا)
از دهان روحانى هى در مى آمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پـا مـى شـد و مـى گـفت
چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفس ها قطع شده بود باز روحانى بـود كـه قـيـام مـى
كـرد و چـرا مـى گـفـت ، مـنـتـهـا چـون ايـن بـسـيـج عـمـومـى نشده بود و اوايـل
امـر بـود هـى بـا شـكـست مواجه مى شد، سركوبى مى كردند اينها را اما حالائى كه
ديـدنـد يـك بـسـيـج عـمـومـى شده است و مردم يك تحولى پيدا كرده اند دانشگاهى ديگر
از آخوند رم نمى كند و آخوند هم از دانشگاهى ، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه
و با هـم دارنـد نـقـشـه مـى كـشـند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مى كنم كه جهات
ديگر را درسـت بـكـنـنـد، ايـنـها الان وحشت برشان داشته است ، اينها مى گويند كه
اگر اين دو تا قـشـر را از هـم جـدا بـكـنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار
ديگر تمام است ، ديگر يك هـمـچـو اجـتـماعى نمى شود پيدا بشود. از اين جهت الان در
هر جا كه شما برويد همان حرف هاى زمان رضاخان دارد زمزمه مى شود، از حلقوم اينهائى
كه ساواكى هستند و يا مثلا فداى خـلق هـسـتـنـد هـمـه زمـزمـه هـا شـروع شده است و
هى هر كه از هر جا مى شود به آخوند مى گـويـد، بـه آخوند مى زند. اينها ديدند كه
راه اين است ، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند
جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. هـمـانـطـورى كـه زمـان رضـاخـان
ايـن كـار را كـردنـد و ايـن كـار مـاسـيـد در آنـوقـت ، الان مشغول شدند.
من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزه ها،
مسجدها را خـالى كـرده انـد، اينطور كه به من اطلاع مى دهند. همين مسجدها كه ستاد
اسلام است و اسلام از تـوى ايـن مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مى
رفت ، يعنى نماز جمعه وقـتـى كـه بـپـا مى شد، در نماز جمعه بسيج مى كردند طوايف را
براى مقابله با دشمنان اسلام ، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مى
بينيد خوب آقائى در مسجد مـى خـواهـد نـمـاز بـخـوانـد يـك عـده هـم نـمـاز
خـوانـدنـد يـك دسـتـه اى كـه اصـل نماز را نمى خواهند و مى خواهند بازى درست كنند
يك دسته اى جلو مى آيند و مى آيند آن طـرف مـى ايـسـتـنـد، يـك مـردكـه اى كـه
معلوم نيست وضو اصلش دارد مى ايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا
كردند و مى ايستند و ده ، بيست تا از اين رفقايش اينجا مى ايستند و نماز مى
خوانند، اين نماز است ؟ اينها مى خواهند نماز بخوانند؟ اگر مى خواهند نـمـاز
بـخـوانـنـد خـوب ايـن هم نماز است ؟ مى خواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن
را سـرنـيزه كردند و اميرالمؤ منين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من
قرآن نـاطـق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است . آن احمق شمشيرها را كشيدند و
گفتند كه اگر نـگـوئى بـرگـردنـد مـى كـشـيـم . بـرگرداندند لشكر اسلام را و
نگذاشتند كه پيروز بـشـونـد. الان هـمان قضيه است نماز مى خوانند و اين نماز براى
شكستن مسجد است مسجد را مى خواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين
تاءسف دارد.
نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسان سازى است
شما انقلاب اسلامى كرديد كه اسلام را ترويج كنيد كه اسلام و احكام اسلام را پياده
كنيد. در اسـلام از نـمـاز هيچ فريضه اى بالاتر نيست . چطور نماز را اينقدر سستى مى
كنيد در آن ؟ از نماز همه اين مسائل پيدا مى شود. شما پرونده هايى كه در دادگسترى
ها در جاهاى ديگر، دادگاه ها هست برويد ببينيد، از نمازخوان ها ببينيد پرونده هست
آنجا؟ از بى نمازها پرونده هست ، هر چه پرونده پيدا كنيد، پرونده بى نمازها هست .
نماز پشتوانه ملت است . سـيـدالشـهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ
بود و همه در معرض خطر بودند وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من
آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز
خواند. نگفت كه ما مى خواهيم جنگ بكنيم ، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤ
منين وقتى كه يك مساءله اى يك چيزى از او پـرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و
جواب داد گفت كه حالا ... من شمشير براى اين مى زنم . جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه
خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد كه طرحى بـاشـد. جـنـگ بـراى اين است كه آن زباله
هايى كه هستند، آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى
مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين اسـت كـه اسلام را پياده كنند
و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسان سازى است .
فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشا و منكر را از يك امتى بيرون مى كند. اينهايى كه
در ايـن مراكز فساد كشانده شده اند اينها اين بى نمازها هستند. نماز خوان ها در
مساجد هستند و مـهـيـا هـسـتـنـد بـراى خـدمت . مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است
امروز. امروز، يك روزى است استثنايى ما در يك مقطعى از عصر واقع شده ايم كه
استثنايى است .
مساجد را پر كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد
مـا بـا ذكـر خـدا، بـا اسـم خـدا پـيـش بـرديم و نماز بالاترين ذكر خداست . اگر در
نماز كـوتـاهى بشود و هر كس بگويد خوب من خودم تنهايى مى روم در خانه ام مى خوانم ،
خير نـمـاز را در جـمـاعـت بـخـوانـيـد اجـتـمـاع بـايد باشد. مساجد را پر كنيد،
اينها از مساجد مى ترسند. اينها بيخ گوش شما مى گويند كه اين آخوند كه از او كارى
نمى آيد، مسجد مى رويد چه كنيد خودمان مى رويم و فلان جا نماز مى خوانيم . نماز نمى
خواهند بخوانند، مى خـواهـنـد نـمـاز را بـشكنند نماز مى خوانند، با اين نمازهايى
كه در مسجدها مى روند و نمى گـذارنـد كـه مـسـلمـان ها نماز درست خودشان را
بخوانند، با اين نمازها مى خواهند نماز را بشكنند.
ايـنـها از مسجد مى ترسند. من تكليفم را بايد ادا كنم به شما بگويم ، شما دانشگاهى
ها! شـما دانشجوها! همه تان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را
بايد پر كـرد. مـحـراب بـه آن مـى گـويـنـد يـعـنـى آنـجـائى كـه حـرب از آنـجـا
شـروع مـى شود، مـحـل حـرب . امروز از همه روزها براى ما يعنى امروز مقصود اينوقت
است اين عصر است ، از همه وقت براى ما حساستر هست براى اينكه همه چيز
درست شده است و شيطان ها از اطراف جمع شده اند و مى خواهند حالا كه همه چيز درست
شده و مـاءيـوس شـدنـد نـگـذارنـد اجـرا بـشـود كـارهـا بـاز تـهـيـه بـبـيـنـنـد
ولو 10 سال ديگر ولو براى 10 سال ديگر تهيه ببينند براى اينكه مسجدها را كم كم خالى
كنند و آخـوند مسجد را كنار بگذارند و يك كسى كه وضو ندارد و به هيچ چيز معلوم نيست
اعتقاد داشـتـه باشد، بياورند آنجا پهلوى آخوند و نگذارند نمازش را بخواند و خالى
كنند اين سـنـگرها را و بعد از خالى كرده اين سنگرها حمله كنند. اين دژهاى محكم را
محكم نگاه داريد نـگـويـيـد كـه مـا انـقـلاب كـرديم حالا بايد هى فرياد بزنيم ،
خير نماز بخوانيد از همه فريادها بالاتر است .
اجتماع كنيد، نمازهاى جمعه را با شكوه بجا بياوريد و نمازهاى غيرجمعه را هم كه
شيطان هـا از نـماز مى ترسند از مسجد مى ترسند، و اين دانشجوها و دانشگاهى ها و
معممين و علما و روحـانـيون و همه اين قشرهائى كه مغز متفكر هستند، با هم ائتلافشان
را زياد كنند و متوجه بـاشـنـد بـه اينكه مى خواهند اين ائتلاف را بشكنند. اگر
آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانـشـگـاهـى ها كار نداريم اما آخوند بازى درست
نكنيد و رفتند توى مدرسه ها و گفتند ما به علما كه كار نداريم لكن اين دانشگاهى ها
را راه ندهيد به خودتان ، بدانيد كه اين حيله اى است براى اينكه شما را از هم جدا
كنند و راه را براى خودشان باز كنند. بيدار باشيد، مـتـوجـه باشيد، امروز همه چشم
ها به شما دوخته شده است . اينهائى كه ، هياءت هايى كه از خـارج آمـدنـد بـعضى شان
گفتند ملت ها اطلاع ندارند از اوضاع ايران براى اينكه همه رسـانـه هـاى گـروهـى
دسـت دشـمـن مـاسـت و مـع الاءسـف در داخل ما هم اينقدر مجله است ، اينقدر روزنامه
است و نه اينكه يك روزنامه اى براى خودش يك تـيـراژى دارد، نـخير هيچ تيراژى هم
ندارد اما درست كنند و به مردم مى دهند، چنانچه كتاب هـائى كـه بـا كاميون از شوروى
حمل مى شود و دم دانشگاه ها مى ريزند. بيدار باشيد كه شـمـا را اغـفـال نـكـنـند
اينها، از شما صدمه ديدند اينها و آسيب ديده اند از شما، مى خواهند تلافى كنند.
نگذاريد دست اينها باز بشود، نگذاريد اينها رشد بكنند.
اگر دانشگاه اسلامى داشتيم خون جوان هاى ما ريخته نمى شد
اجـتـمـاعـاتـتـان را حـفـظ كـنـيـد، مـسـاجـدتان را محكم نگاه داريد و دانشگاه را
بايد تغيير و تـبـديـل بدهيد متحول بشود به يك دانشگاهى كه براى خودمان باشد. اگر
ما دانشگاهمان براى خودمان بود، از اول اين دانشگاه يك دانشگاه براى خودمان بود،
اسمش را دانشگاه ملى گذاشتند اما ابدا از ملت اسلام هيچ حرفى در آن نيست ، اگر ما
يك دانشگاه اسلامى داشتيم ، اگر يك دانشگاهى كه به درد بخورد داشتيم ، ما ديگر
اينقدر خونريزى نمى كرديم ، در ايران اينقدر خون جوان هاى ما ريخته نمى شد. اين
براى اين بود كه ما دانشگاه نداشتيم . از دانـشـگـاه هـر كه بيرون آمده بود يك پستى
مى گرفت و به مردم زور مى گفت . هر كه بـيـرون مـى آمـد بـراى ديـگـران
خـدمـتـگـزار بـود. وقـتـى كـه آن راس بـاطـل شـد و غـلط شـد، تـا آخـر غـلط مـى
شـود. وقـتـى آن نـوكـر اول حـسـابش را با بالائى ها درست كرد ديگر همه را مى
چاپند، كدخدا را مى بينند و ده را مى چاپند. بيخود بود كه آن سلطنت عثمانى را با
آنكه آنها هم
خـراب بـودنـد لكـن مـعـذلك يـك قـدرت بزرگى بود، بعد از جنگ عمومى آن را تكه تكه
كـردند، هر جايش را دادند به يكى از نوكرهاى خودشان . الان هم عراق دست يك نوكر است
و مـصـر هـم دسـت يـك نـوكـر هـسـت و نـمـى دانـم كـجـا هـم مال اين نوكرهاى خودشان
گذاشتند و يك ديكتاتور گذاشتند بالاى سر ملت و ملت را خفه كردند.
بـتـرسـيـد از آن روزى كـه بـاز يك ديكتاتور را بياورند و بالاى سر شما بگذارند و
من اميدوارم كه نشود يك همچو روزى . بايد ما غفلت نكنيم ، هيچ اينطور نباشد كه ما
هى غرور پـيـدا كـنيم كه نه ديگر كسى به ما كارى نمى تواند بكند. البته محاصره
اقتصادى را خيلى ازش نترسيد و دخالت نظامى هم نترسيد، كارتر يك غلطى كرد و حالا
شايد پشيمان هم باشد. اما از اين وسوسه ها بترسيد، از اين شياطينى كه توى جمعيت ها
مى آيند و بيخ گـوش هـا وسـوسـه مى كنند، از اينها بترسيد. از اينها كه مى آيند بيخ
گوش شما و مى گـويـند كه جمهورى اسلامى هم مثل زمان رژيم سابق ، از اينها بترسيد.
رژيم سابق شما مـى توانستيد اينجا بنشينيد؟ مى توانستيد اين اجتماع را بكنيد؟ از
اينها كه مى گويند هيچ نـشـده ، بـتـرسـيـد. از ايـنـهـائى كـه خـرمـن هـا را آتش
مى زنند و مى گويند ما براى خلق خـدمـتـگزاريم ، بترسيد، از اينها بترسيد. اينها
افتادند توى جمعيت و مى خواهند وسوسه كـنند و شما را منحرف كنند از راه راست .
خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند
به راه مستقيم و از چپ و راست منحرف كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 14/3/59
بيانات امام خمينى به مناسبت فرا رسيدن 15 خرداد
پـانـزده خـرداد مـبـارك بـود چـون مـنـتـهـى شـد بـه استقلال و آزادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
پـانـزده خـرداد نـزديـك اسـت و ايـن روزى اسـت كـه مـلت مـا نبايد از ياد ببرد و
نمى برد. پـانـزده خرداد يك نقطه عطفى است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به
فعاليت سـيـاسى شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز كردند. روز پانزده خرداد
آنطورى كـه مـن بـعـد از ايـنـكـه از حـبـس بـيـرون آمـدم بـراى مـن نقل كردند،
عمال شاه در بسيارى از شهرستان ها كه قيام كرده بودند دست به كشتار زدند و آنطورى
كه به من مى گفتند حدود پانزده هزار شهيد داشتيم در پانزده خرداد و ما اين قلم را
آنوقت خيلى بزرگ مى شمرديم و بزرگ هم بود لكن بعدها جناياتى كه از طرف شاه ، شـاه
مـخـلوع بـه كشور ما وارد شد بيشتر از اين معانى بود. ما نمى توانيم تصور كنيم ايـن
جـنـايـاتـى كـه از پـانـزده خـرداد تـا رفـتـن بـخـتـيـار از ايـن مـمـلكـت بـه
دسـت عـمـال شـاه و به دست عمال آمريكا در اين كشور واقع شد، قدرت اينكه احصاء كنيم
آنها را نـداريـم . مـا اجـمـالى از ايـن جـنـايـات را مى توانيم بگوئيم يا تصور
كنيم ، تفسير اين جنايات اصلا قابل احصاء نيست . ما چطور مى توانيم پانزده خرداد -
معلولينش - را بفهميم چـقـدر بود، معدومينش و شهدا مى گويند پانزده هزار بوده است ،
لكن مصدومين و معلولين ، كـسانى كه اعضاى خودشان را در آن گيرودار از دست دادند ما
چطور مى توانيم بيان كنيم يـا تـصـور كـنـيم . لكن در عين حالى كه پانزده خرداد يك
مصيبتى بود براى ملت ما، لكن مبداء جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آنوقت
روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نـهـضـت شـروع شـد، از قـم شـروع شـد و
پـانـزده خـرداد يك انعكاسى بود از همان قيام ، روحـانـيـت را گـرفـتـنـد و قـريب
تمام - تقريبا - علماء تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتى هم علماء تهران ،
وعاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنـجـا شـروع شـد بـه
نـهضت و مخالفت . در عين حالى كه پانزده خرداد مصيبت براى ما بـود لكـن ايـن
مـوهـبـت را هـم خـداى تبارك و تعالى به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبيك
گفتند به صداى روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبداش از
هـمـان پـانـزده خـرداد بـود و بعد كم كم تدريجا ريشه گرفت و بعد كه در اين آخرى
ديـگـر زيادتر شد و بيشتر شد نهضت مردم ، پيشتر رفت نهضت مردم و قيام همگانى شد و
بـحمدالله ريشه اجانب از اين مملكت كنده شد و شاه سابق از ايران رفت ، گرچه آمريكا
او را پناه داد و الان هم در پناه آمريكاست منتها در مصر يا در حوالى مصر
بـسـر مـى بـرد كه آنها هم در قبضه آمريكاست . بنابراين پانزده خرداد در عين حالى
كه مـصـيـبـت بـود لكـن مـبـارك بـود بـراى مـلت كـه مـنـتـهـى شـد بـه يـك امـر
بـزرگى و آن استقلال كشور و آزادى براى همه مملكت .
بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و شوروى در اراده ملت ما اثرى ندارد
آزادى را ما و ملت ما با قيمت گران به دست آورد و ليكن ارزشش بيشتر از اين معانى
بود. الان هـم اشـخـاصـى كـه طـرفـدار آمـريـكـا يـا رژيـم سـابـق هـسـتـنـد، الان
هـم دنـبـال ايـن هـسـتـند كه باز اين مسائل سابق را به كشور ما برگردانند لكن اين
ديگر يك خيال باطلى است آمريكا اخيرا هم گفته است كه كارتر گفته است كه اگر چنانچه
هيچ كس هـم از دولت هـا بـا من همراهى نكنند من خودم دخالت مى كنم و براى اشخاصى كه
در ايران هـسـتـنـد و محبوسند من دخالت مى كنم و اين يك امرى است كه براى رئيس
جمهور يك كشورى كـه ادعـاى ايـن را دارند كه ما حقوق بشر را مى شناسيم ، اين يك
جرمى است ، يك نفر قلدر بـگـويـد مـن دخالت مى كنم در يك كشور ديگرى و دخالت هم
كرده است ، اين يك جرمى است كـه بايد محاكمه بشود، كارتر بايد در دادگاه هاى عمومى
دنيا محاكمه بشود و اينهائى كـه ادعـاى ايـن مى كنند كه ما استقلال همه ممالك را،
همه كشورها را به رسميت مى شناسيم ايـنـهـا كـجـا هـسـتـنـد كه جلوى كارتر بايستند
و بگويند كه تو مى گويى من خودم تنها دخالت در اين كشور ايران مى كنم ، دخالت در يك
مملكت مستقلى مى كنم . نظامى پياده كرده است و مى خواهد باز پياده بكند. اينها كجا
هستند كه يك همچو مجرمى را طرفدارى از او مى كـنـنـد. مـا بـه كـجـا بـايـد
شـكـايـت كـنـيـم از ايـن كـشـورهـائى كـه دنـبال آمريكا و دست نشانده آمريكا هستند
و دنبال او هستند در جرايمى كه آمريكا دارد مرتكب مـى شود. ما به چه دستگاهى ، به
چه دادگاهى شكايت ببريم از اين قلدرها و از اينها كه زمـام امـور كـشـورهـاى
بـيـچاره مظلوم را به دست گرفتند و مع الاسف آن كشورهائى هم كه ادعـاى اسـتـقـلال
مـى كـنـند دنبال او هستند، دنبال يك همچو جريمه اى . بايد از اين دولت ها پـرسـيـد
كـه مـحـاصره اقتصادى كه شما مى كنيد و يك ملت مظلوم را مى خواهيد در تنگناى
مـحـاصـره قـرار بـدهـيـد ايـن با چه اصلى از اصول دنيا، از قوانين دنيا منطبق است
، مجرد ايـنـكـه آمـريـكـا قـدرت دارد و بـه شـمـا امر مى كند، همين عذر است براى
شما كه محاصره اقـتـصادى بكنيد؟! و شما گمان مى كنيد كه با محاصره اقتصادى ملت ما
شكست مى خورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شـمـا بـايـد بـدانـيـد كـه دخـالت نـظامى آمريكا و همه شماها، دخالت نظام شوروى و
همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در كشور ما و حصر اقتصادى شماها، در آن اراده
ملت ما، آن تـصـمـيـم و اراده مـلت مـا اثـرى نـخـواهد كرد و ما مهياى مرگ هستيم .
شما ما را از چه مى ترسانيد؟ ما كه مهياى شهادت هستيم ، شما ما را از اقتصاد مى
ترسانيد، از دخالت نظامى مـى تـرسـانـيـد؟! شما كسانى را كه از مرگ مى ترسند بايد
بترسانيد، نه مملكتى كه حـاضر شده براى شهادت و شهادت را يك فوز براى خودش مى داند.
بنابراين هيچ ما از ايـن مسائل خوفى نداريم و آمريكا چه با همه كشورها دست به هم
بدهند و بخواهند دخالت كنند يا خودش به تنهائى به قول كارتر دخالت بكند، دخالت بكند
تا بفهمد قضيه
چـيـسـت ، دخـالت نـظـامـى بكند تا بفهمد كه مطلب چيست . خوب است كه از افغانستان
آقاى كـارتـر عـبـرت بـگـيرد، افغانستان كه دولتش با او، با شوروى موافق است ، حزب
هاى كـمونيستى و چپگرا با او موافق است ، يك عده ملت كه نداشتند و ندارند اسلحه
مدرن ، آنها اسـلحـه هاى خود شوروى را گرفتند و سربازها و صاحب منصب خود شوروى را
با اسلحه هـاى خـودشـان كشتند و الان هم آنها مشغول هستند و شوروى هر روز مى فرستد
و سلاح هاى مـدرن را مـى فـرسـتـد، سـرباز مى فرستد لكن نتوانسته تا حالا ملت
افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع كند. آن افغانستان است كه احزابش ، احزاب
كمونيستى و چپگرا بـا شـوروى دسـت بـه هـم دادنـد، با دولت دست به هم دادند لكن ملت
را نتوانستند خاضع كنند.
ايـران بـحـمـدالله دولتـش مـوافـق اسـت و چپگرايان اينجا كه تابع آمريكا هم هستند
عددى نيستند كه قابل ذكر باشند آنها را ما با آنها مسامحه مى كنيم والا يك روز تمام
آنها از بين خـواهـنـد رفـت . آمـريـكا خيال نكند كه با دخالت نظامى مى تواند كارى
بكند يا با حصر اقـتـصـادى مـى تـوانـد كـارى بـكـنـد. مـلتـى كـه روزه مـى گـيـرد،
مـلتـى كـه شهادت را قـبـول كرده ، از اين چيزها ديگر نمى ترسد. بنابراين ، اين روز
مبارك پانزده خرداد كه در عين حال كه شهيدهاى زياد ما داشتيم لكن مبارك براى ملت ما
بود، من به همه ملت تبريك مـى گـويـم و اميدوارم كه همانطورى كه تاكنون از پانزده
خرداد تاكنون ملت ما ادامه داده اسـت بـه نـهضت خودش ، از اين به بعد هم ادامه بدهد
و همه قدرتمندان را ماءيوس كند از دخـالت در كشور ما. خداوند انشاءالله همه را
توفيق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوت بـدهـد و امـيـدواريم كه اين نهضت به
ساير بلاد اسلامى هم صدور پيدا بكند و اين مكتب ، مـكـتـب هـمـه مـسـلمـيـن اسـت
بـلكـه هـمـه مـسـتـضـعـفـيـن . خـداونـد مـسـتـضـعـفـيـن را از چـنـگـال
مـسـتـكـبـريـن بـيـرون بـبـرد و بحمدالله طليعه اينكه مستكبرين به جاى خودشان
بـنـشـينند، طليعه اين در دنيا پيدا شده است ، فقط ايران نيست ، همه دنيا تقريبا
مستضعفين بـيـدار شـده انـد و جـمـعـيـت ، اكثريت قاطع با آنهاست و من اميدوارم كه
به زودى بساط ظلم برچيده شود. خداوند همه را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 15/3/59