پندهاى حكيمانه جلد ۳

علامه حسن حسن زاده آملى

- ۹ -


299- اخذ نفس از نفس
در كافى ، از شحام نقل است كه امام ابو عبد الله (عليه السلام ) فرمود: (( از نفست براى نفست اخذ كن . از آن اخذ كن در سلاميت پيش از آن كه بيمارى آيد و در قوت پيش از آن كه ضعف آيد و در حيات پيش از آن كه مرگ آيد. (383)
300- آثار نشستن با علماء
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود:
(( جالس العلماء تسعد؛ (384) با علماء بنشين تا به سعادت رسى . ))
301- رونق تجارات حلال
هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام ) از سبب تحريم ربا پرسيد. حضرت فرمود:
(( اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارت و حرفه اى مورد نياز خويش را ترك مى گفتند. پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوى حلال و تجارت و خريد و فروش بگريزند... (385) ))
302- فلسفه تحريم ربا
از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: (( ربا حرام گشت تا شما از اشتغال به حرفه ها و صنايع حلال و معروف باز نمانيد. (386) ))
303- باطن مريض
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: ما اءقبح بالانسان باطنا عليلا و ظاهرا جميلا (387)
چه زشت است و قبيح كه انسان باطنش مريض و بد سيرت ، و ظاهرش ‍ زيبا و آراسته باشد. ))
(( شرح )) بد باطن و خوش ظاهر باشد كه منافق است و منافق در اسفل السافلين جهنم است . (388)
304- ثمره خرد
عالم درختى است كه بار و ثمره او مردم است و مردم درختى است كه بار و ثمره وى خرد است و خرد درختى است كه ثمره او لقاى خداى تعالى است . (389)
305- غرور بى جاى ابليس
از مولاى ما كشاف حقايق امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده است كه : (( ابليس خود را با آدم سنجيد و گفت : مرا از آتش آفريد و آدم را از خاك ، پس اگر آتش را با جوهرى كه خدا آدم را از آن آفريد مى سنجيد، آن جوهر نور و ضيايى بيشتر از نار داشت )) .
306- لطف خدا به توبه كار
روايت است ابوالحسن (موسى بن جعفر (عليه السلام )) در پاسخ به اين پرسش (( گناهى كه شخص از آن توبه كند و هرگز بدان باز نگردد )) ، خطاب به محمد بن فضيل فرمود:
(( (يعنى ) از گناهى توبه كند و سپس بدان باز نگردد، و محبوب ترين بندگان نزد خداى تعالى ، منيبان توابند. (390) ))
307- آفت حب دنيا
(( اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود: حب الدنيا يفسد العقل و يصم القلب عن سماع الحكمه (391)
حب دنيا عقل را فاسد مى كند و گوش قلب را از شنيدن سخن حكمت كر مى سازد. ))
(( شرح )) هر كه دوست دنيا و عاشق مال و جاه دنياست ، عقل فطرى و هوش حقيقى او فاسد شود و ديگر به سخن حكمت الهيات مايل نباشد و گوش به گفتار انبياء و اولياء و حكماى الهى كه دنيا را در نظرش حقير كند ابدا ندهد، مبادا از دنيا موهوم كه معشوق است دور شود و اما عاقل گويد:

دنيا بتى است عشوه گر و بى وفا   زين بى وفا چه تمنا كنى ؟!
يا گويد:
مجو درستى عهد از جهان سست نهاد   كه اين عجوزه عروس هزار داماد است (392)
308- دلا دايم گداى كوى او باش !
در توحيد بايد مراقبت را تقويت كرد. مراقبت تخم سعادت است كه در مزرع دل كاشته مى شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آن است . مراقبت ، كشيك نفس كشيدن و همواره در حضور بودن است . (393)
309- تكلم فرشته چپ و راست
در كتاب شريف كاهى نقل شده است : عبد الله بن موسى بن جعفر (عليه السلام ) گويد: (( از پدرم پرسيدم كه : آيا چون بنده اى اراده گناه يا كار نيك كند، دو ملك از آن خبر يابند؟ ))
فرمود: (( آيا بوى خوب و بوى مستراح يكى است ؟! ))
گفتم : خير!
فرمود: (( چون بنده ، اراده كار نيك كند، نفسش خوشبو بيرون آيد. پس ‍ فرشته جانب راست ، فرشته جانب چپ را گويد: برخيز (و برو) كه او همت به كار نيك بسته است . و چون بدان عمل اقدام كند، زبانش قلم او شود و آب دهانش ، مركب ، و آنرا برايش بنويسد، و چون اراده گناه كند، نفسش بد بو بيرون آيد. پس فرشته جانب چپ جانب راست را گويد: باز ايست كه او همت به گناه بسته است ، و چون گناه را به انجام رساند، زبانش قلم او شود و آب دهانش مركبش ، و گناه را بر او بنويسد. (394) (395)
310- قرآن در قبر
ثقه الاسلام كلينى ، در كتاب فضل القرآن كافى به اسنادش از حفص از باب الحوائج الى الله امام هفتم (عليه السلام ) روايت كرده است كه :
امام (عليه السلام ) به حفص فرمود:
يا حفص ! من مات من اولياءنا و شيعتنا و لم يحسن القرآن ، علم فى قبره ليرفع الله به من درجته ؛ فان درجات الجنه على قدر آيات القرآن يقال له : اقراء وارق ! فيقراء ثم يرقى ؛ يعنى اى حفض ! هر كس از اوليا و شيعه ما بميرد و قرآن را نيكو نداند، در قبرش بدو تعليم مى دهند، تا خداوند در جنت او را بالا برد؛ چه اين كه درجات جنت بر قدر آيات قرآن است ، به او گفته مى شود: بخوان و بالا برو، پس مى خواند و بالا مى رود (396) (397) .
311- آثار صدقه
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: (( حصنوا اءنفسكم بالصدقه ؛ (398)
به صدق دادن از شرور عالم خود را در حصار محكم خدا حفظ كنيد. ))
312- پاسبان حرم دل شده ام
حديث نفس (( مزاحم )) با (( مراقبت )) است . اين سخن دلنشين امام صادق (عليه السلام ) را بايد بر دل نشاند: (( القلب حرم الله . فلا تسكن فى حرم الله غير الله ؛ قلب انسان حرم خداوند است ، پس در حرم خدا، غير خداى را، جاى نده ! ))
حافظ به اين حديث در اين بيت نظر دارد:
پاسبان حرم دل شده ام شب هم شب   تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم (399)
313- شرم از امام همام
وقتى خواجه نصير الدين ، در بستر مرگ بود به او گفتند: (( آيا وصيت نمى كنى كه پس از مرگ جسدت را به نجف اشرف برند؟ ))
خواجه مى گويد: (( خير! من از امام همام ، موسى بن جعفر (عليه السلام ) شرم دارم كه فرمان بدهم پس از مرگ ، جسدم را از زمين مقدس آن بزرگوار خارج كرده ، به جايى ديگر منتقل كنند. (400) ))
314- حكمت احكام الهى
امام على بن موسى رضا (عليه السلام ) در پاسخ به پرسش هاى محمد بن سنان ، چنين نوشت كه : خداى تعالى قتل نفس را به جهت آن كه اگر حلال مى گشت تباهى مردمان و نابودى و فساد تدبير آنان را موجب مى شد، حرام فرمود.
و خداى تعالى عقوق والدين را حرام فرمود؛ چرا كه در آن ، ناسپاسى خداى تعالى و والدين و كفر نعمت است و ابطال شكر و كمى و انقطاع نسل . از آن روى كه در عقوق والدين ؛ ارج ننهادن به والدين و حق ناشناسى و قطع ارحام نهفته و نتيجه اش آن است كه والدين به سبب آن كه فرزند از احسان بدانان خوددارى مى نمايد، از داشتن فرزند و تربيت آن اجتناب ورزند.
و خداوند، زنا را حرام فرمود به دليل فسادى كه در آن است و موجب قتل نفس و از ميان رفتن نسب ها مى شود و ترك تربيت كودكان و فساد ميراثها و مفاسدى ديگر از اين قبيل .
و خداوند عزوجل تهمت به زنان شوهر دار را حرام فرمود؛ زيرا باعث فساد نسب ها مى شود و نفى ولد و تبهى ميراثهاى و ترك تربيت كودكان و از ميان رفتن معروف و گناهان كبيره اى كه در آن است و علل ديگرى كه موجب فساد مردمان است .
و خداوند خوردن مال يتيم را كه از روى ظلم و به ناحق باشد، حرام فرمود به علل بسيارى كه فساد در پى دارد: اول آن كه چون كسى به ناحق مال يتيم را بخورد، در واقع در قتل او شركت جسته است ؛ زيرا يتيم به خود متكى و بى نياز نيست و كسى هم كه چون والدينش امورش را بر عهده گيرد، موجود نيست . پس چون كسى مال او را بخورد، مانند اين است كه او را كشته است و به فقر و بى چيزى كشانده است . علاوه بر اين خداوند اين عمل را حرام كرده و برايش مجازات تعيين فرموده كه مى فرمايد: (( كسانى كه مى ترسند كودكان ناتوان از آنها باقى مانده ، زير دست مردم شوند؛ پس بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستى گويند و راه عدالت پويند. )) و نيز ابو جعفر (عليه السلام ) فرمود: (( خداوند خوردن مال يتيم را دو عقوبت مقدر فرمود: عقوبتى در دنيا و عقوبتى در آخرت . ))
پس در تحريم مال يتيم ، بقاى يتيم و استقلالش مر خودش را باشد و آينده گان از آنچه بدو رسيده سالم مانند؛ از آن روى كه خداوند عزوجل بر خوردن مال او عقوبت مقرر فرموده است ، و علاوه بر اين ، خوردن مال يتيم سبب مى شود كه چون او به سنتى رسد كه ستمى را كه بر او شده در يابد، به انتقام بر خواهد خواست و كينه و عداوت و دشمنى حاكم گردد و در نتيجه ، به نابودى و تباهى رسند.
و خداوند، فرار از جهاد را حرام فرمود؛ زيرا به واسطه اش دين سست مى شود و پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عادل (عليه السلام ) كوچك شمرده مى شوند و يارى آنان عليه دشمنان ترك مى گردد، و ديگر اين كه دشمنان كه دعوت پيامبران و امامان به اقرار بر ربوبيت و اظهار عدل و ترك ستم و از ميان بر داشتن فساد را رد نموده اند، به عقوبت نمى رسند، و نيز دشمن بر مسلمانان جرى مى شود و قتل و غارت و ابطال حق خداى تعالى و فسادهاى ديگر لازم مى آيد. و خداوند متعال ، تعرب بعد از هجرت را حرام فرمود؛ چه در آن ، رجوع از دين و يارى نكردن انبيا و حجج الهى - عليهم افضل الصلوات - است كه اين تباهى و فساد در خود دارد و ابطال و پايمال شدن حق هر ذى حقى را نه آن كه علت حرمت ، سكونت در باديه باشد، و از اين رو، چنانچه كسى به دين رهنمايى شود و بدان معرفت يابد، بر او جايز نيست كه با اهل جهل و نادانى زندگى كند در حالى كه ترس (بى ايمانى ) بر او مى رود؛ زيرا او از اين خطر ايمن نيست كه معرفت و علم خويش (به دين ) را ترك كند و با اهل جهل در بى ايمانى بماند.
و سبب حرمت ربا، نهى خداى تعالى و فسادى است كه در اموال پديد مى آيد؛ زيرا چون انسان ، درهمى را به دو درهم بخرد، بهاى اين درهم ، درهمى بيش نيست و مابقى باطل است . پس خريدار و فروشنده ، پليد و ناپسند است . از اين رو، خداى تعالى ربا را به جهت فسادى كه از اموال پديد مى آورد بر بندگان ممنوع ساخت ؛ همچنان كه ممنوع ساخته است كه اموال شخص سفيه را تا زمانى كه بهبود نيافته بدو بدهند؛ چه خوف آن مى رود كه آن را تباه كند. پس اين است علت آن كه خداوند تعالى ، ربا و فروختن درهمى به دو درهم را حرام فرموده است .
و سبب تحريم ربا پس از بينه ، كوچك شمردن حرام محرم است كه ارتكاب اين عمل پس از بيان ، و تحريم خداوند تعالى ، گناهى بزرگ باشد و اين عمل را سبب جز كوچك شمردن حرام محرم نيست و كوچك شمردن همان و دخول در كفر نيز همان .
و سبب تحريم ربا در نسيه ، از ميان رفتن معروف و تلف شدن اموال و مشتاق گشتن مردم به سود و ترك قرض (الحسنه ) و صنعت هاى معروف است و فساد و ظلم و تباهى اموال كه در آن است . (401) (402)
315- خوشا بر تو اى سرزمين پاك !
در يكى از سفرها كه حضرت على (عليه السلام ) به همراه يارانش از كربلا مى گذشتند، وقتى به آن سرزمين مقدس رسيدند، ديدگان آن حضرت پر از اشك شد و فرمود:
(( اين جا محل بستن مركب هاى آنان و آنجا محل بر زمين نهادن توشه هاى سفر و فرود آمدن شان و آنجاى ديگر محل ريخته شدن خون هاى پاك آنان است . اى سرزمين ! خوشا به سعادتت كه خون هاى دوستداران و محبان خدا بر تو ريخته مى شود. (403) ))
316- اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
ناگفته نماند كه (( بدن )) تو شكار و سوارى راهوار است ، مبادا با او چنان كنيم كه نه به كار شكار آيد و نه تواند سوار را به جايى برساند، ره چنان رو كه رهروان رفتند.
كسى به ما گفت كه شب و روز را با دانه خرما به سر بريم ، در حد اعتدال بدن نياز به تعيش دارد (( كلوا واشربوا و لاتسرفوا (404) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد. )) انسان كامل آن كسى است كه حق هر صاحب حقى را اداء مى كند. (405)
317- نور آسمان و زمين
شيخ صدوق در تفسير آيه (( الله نور السموات و الارض )) از عباس بن هلال نقل كرده است كه : از امام رضا (عليه السلام ) درباره اين آيه پرسيدم ايشان فرمود: (( يعنى هدايت كننده اهل آسمان و زمين )) .
در روايت برقى آمده است : (( كسانى را كه در آسمان و زمينند، هدايت مى كند. ))
اين بدان سبب است كه هر كس به سوى حقيقى ، هدايت يافته باشد، در واقع با نور وجود هدايت شده است و اگر نور نبود، تاريكها غالب مى شد. پس نور، يعنى وجودى كه هدايت كننده است . و اين تصديق سخن ولى الله اعظم است كه نور را به هادى تفسير نمود. (406)
318- ذكر مجرب
آقاى من ! در نزد اولياء الله مجرب است كه اكثار ذكر شريف (( يا حى يا قيوم يا من لا اله الا انت )) موجب حيات عقل است . (407) وقتى را با خدايت خلوت كن كه بدن استراحت كرده باشد و از خستگى به در آمده باشد؛ در حال امتلاء و اشتهاء (408) نباشد. در آن حال با كمال حضور و مراقبت و ادب مع الله ، خداوند سبحان را بدان ذكر شريف مى خوانى ، رد ندارد. اختيار مدت با خود جنابعالى است مثلا در حدود بيست دقيقه يا بيشتر و بهتر اين كه كمتر از يك اربعين نباشد، (409) بيشترش چه بهتر. (410)
319- صاحبان چهره هاى نورانى
صدوق (( قدس سره )) در باب حادى عشر از كتاب عيون اخبار الرضا (عليه السلام ) با اسناد از (( ابراهيم بن ابى محمود )) نقل مى كند كه : حضرت امام رضا (عليه السلام ) در مورد سخن خداوند متعال : (( چهرهاى در آن روز خرم و شادابند و به سوى پروردگاشان نگاه مى كنند. )) فرمود: (( يعنى چشم به خداوند دوخته اند و آنان منتظر ثواب پروردگارشان هستند. (411) ))
320- مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
حجت كبراى حق ولى الله اعظم ، امام اول است كه در اوان ارتحال فرموده است : و الله ما فجاءنى من الموت وارد كرهته ، و لا طالع انكرته و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد و ما عند الله خير للابرار
سوگند به خدا از جانب مرگ فرو آمده اى ناگهانى كه آن را ناخوش بدارم ، و ظهور كننده اى كه آن را زشت بشمارم ، به من روى ننمود. من در اشتياق به مرگ چنانم كه خواهنده آبى به آب فرود آيد، و جوينده اى كه خواسته خود را بيابد و آنچه در نزد خدا است براى نيكوكاران بهتر است .
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى   تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او عمرى ستانم جاودان   او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ (412) (413)
321- نيت پليد بنى اميه
امير المومنين در صدر اسلام در زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و پس از ارتحال آن حضرت به (( وصى )) معروف و معهود بود.
اين خوشه چنين خرمن ولايت ، در جلد دوم تكمله منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه مقاله اى به عنوان (( هدايه و ارشاد )) در اين موضوع نوشته است ، و شواهدى چند از گفته هاى كبار صحابه و سنام مسلمين را با ذكر منابع و ماخذ يادآور شده است . جز اين كه بنى اميه اتفاق كرده بودند كه آثار امام على (عليه السلام ) را محو كنند، اين نه قول من است كه قول فخر رازى در تفسير كبيرش است . (414)
322- دوام بر قرائت
قرائت قرآن مجيد در شب و روز ترك نشود هر چند به قدر پنجاه آيه بوده (415) باشد.
323- لزوم طهارت
طهارت را حفظ كنيد حتى با طهارت بخوانيد. (416)
324- از دوست مخواه جز دوست
آقاى من ! بايد با تانى و رفق و مدارا به راه بود نه با سرعت و اضطراب (417) . جسارتا عرض مى كنم كه هيچ چيز از خدا جز خدا مخواه كه چون كه صد آمد نود هم پيش ما است ، از تو حركت از خدا بركت . (418)
325- تو خود حجاب خودى از ميان برخيز!
از ثامن الائمه سوال شد كه : چرا خداوند از خلق در حجاب است ؟ در جواب فرمود: (( حجاب از بسيارى گناهان مردم است (419) ))
326- مغبون كيست ؟
حضرت وصى امام على (عليه السلام ) فرموده است : (( مغبون من ساوى يوماه ؛ كسى كه دو روز او برابر شد مغبون است . ))
327- شمايل حضرت عسكرى (ع )
در كتاب الخرائج الجرائح راوندى است كه :
(( اخلاق او چون رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و آن حضرت مردى بود سبزه و داراى قدى رشيد و صورتى زيبا و بدنى موزون و سنى اندك ، و چنان هيبت و جلالت و هياتى داشت كه خاص و عام تعظيمش ‍ مى كردند و بزرگش مى داشتند؛ زيرا در برابر فضل و عفاف و صيانت و زهد و عبادت و صلاح و اصلاح او چاره اى جز آن نداشتند. او، جليل و نبيل و فاضل و كريم بود كه تحمل سختى هايش بسيار و در برابر مصائب و ناسازگارى هاى روزگار با ثبات بود اخلاقش و خوى و كردارش خارق عادات بود. (420) ))
328- غنمت شمردن وقت
روزها گر رفت گو رو باك نيست   تو بمان اى آن كه چون تو پاك نيست
اين وقتها را بايد خيلى مغتنم بشماريم ، امير المومنين (عليه السلام )، فرمود: (( همين طور كه روزها از شما مى گيرند، شما هم سعى كنيد از آنها بگيريد ))
يعنى : امروز كه از شما گرفته مى شود و از اقامت زمانى شما كاسته مى گردد، شما هم سعى كنيد در اين روز حقيقتى و معرفتى و كمالى تحصيل كنيد (421) .
329- معنى واقعى انسان
آقاى عزيز! انسان آن است كه با عالم قدس انس دارد، وگرنه چون بهائم (422) به چرا آمده است . حال كه در طليعه اين فرخنده نامه از (( قدس )) و (( اءن )) نام برده شده از وحشى (423) قدس سره نيز يادى مى شود:
غرض گر آشنايى هاى جان است   چه غم گر صد بيابان در ميان است
كه مجنون خواه در حى (424) خواه در دشت   به جولانگاه ليلى مى كند گشت
اگر چه مثل راقم و تنظيم دستور العمل يا تقديم پند و اندرز چنان است كه شاعر گفته است :
و غير تقى ياءمر الناس بالتقى   طبيب يداوى الناس و هو عليل
(يعنى ناپرهيزگارى كه مردم را به پرهيزگارى فرمايد، پزشكى است كه بيماران را درمان كند و خود بيمار است . (425) )
330- صاحب علم و قدرت كامل
صاحب الزمان علم به كمال و قدرت به كمال دارد و علم و قدرت را با وى همراه كرده اند، چون بيرون آمد تمامت روى زمين را بگيرد و روى زمين را از جور و ظلم پاك گرداند و به عدل آراسته گرداند و مردم در وقت وى در آسايش باشند. (426)
331- آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى !
هيچگاه زمين خالى از حجت نيست هر چند ظاهر نباشد.
حسن يوسف ، دم عيسى ، يد بيضا دارى   آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى (427)
332- چرا سوره برائت بسم الله ندارد؟!
ابن عباس گويد: از على (عليه السلام ) كه خدا از او خشنود گردد پرسيدم : چرا در سر آغاز سوره برائت (( بسم الله الرحمن الرحيم )) نوشته نشده است ؟
در پاسخم فرمود: چون (( بسم الله ... )) پناه و زنهار است و در برائت زنهارى نيست با فرمان دست بر قضيه شمشير زدن و بر فرق مشركين كوبيدن نازل شده است . (428) ))
333- عصمت حضرت زهرا
بدون هيچ گونه دغدغه و وسوسه اى فاطمه دختر رسول صلى الله عليه و آله واجد عصمت بوده است . (429)
334- گوهر علم
گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى گردد و اصلا علم عالم است و عالم علم است . و به عبادت پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله : (( علم ، نفس عقل ، و فهم ، روح آن است . ))
335- دانش نور است
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله ماثور است كه : (( العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء؛ دانش نورى است كه خدا در دل هركس بخواهد مى تاباند. (430) ))
336- عالمى را يك سخن ويران كند
زبان اگر يله (431) و رها شود از مار گزنده تر است . (432)
337- طهارت آب باران
باران از آسمان دنيا فرو مى آيد و طهور است ؛ يعنى پاك و پاك كننده است . و از رسول الله صلى الله عليه و آله روايت شده است كه : (( آب باران پيش از آن كه به زمين برسد دواء است . (433) ))
338- هدف خلقت
در حديث نبوى صلى الله عليه و آله آمده است كه : (( خلقتم للبقاء لا الفناء: شما براى بقاء خلق شده ايد و نه براى فنا. (434) ))
339- خواب برادر مرگ !
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( النوم اخ الموت ؛ خواب برادر مرگ است . (435)
340- عظمت قل هو الله احد
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است : (( هفت آسمان و هفت زمين بر (( قل هو الله احد )) بنا شده اند.
341- كوثر خاص پيامبر
(( انا اعطيناك الكوثر )) فعل ماضى اعطينا دال بر تحقق وقوع كوثر است او كوثر بر وزن فوعل صيغه مبالغه است . و آن جويى است در بهشت كه جميع چشمه هاى بهشت از آن جارى مى گردد. انهار بهشت كه در قرآن آمده است كوثر خاص رسول الله صلى الله عليه و آله است . فاطمه معصومه (عليه السلام ) آن كوثرى است كه همه انهار علوم و معارف از آن كوثر جارى است . از واقعه جانگداز كربلا فقط آدم اهل البيت حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) باقى مانده است ، و فرزنش امام محمد باقر العلوم (عليه السلام ) در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود و عالم را اين شجره طيبه طوبى ولايت فرا گرفته است . (436)
342- انسان سفره خود و مهمان سفره خود
هركسى زارع و مزرعه خود است و نيات و اعمالش ، بذرهايش . بنگر تا در مزرعه خويش چه كاشتى و در قول رسول الله صلى الله عليه و آله (( الدنيا مزرعه الاخره )) دقت كن . و به عبارت ديگر هر كس سفره خود و مهمان سفره خود است . (437)
343- بزرگ ترين موهبت
آقاى عزيز! هيچ موهبتى از نعمت ترك علايق دنيوى بزرگ تر نيست كه همه مفاسد به اين علاقه متعلق است .
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود   ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است (438)
344- جارى شدن چشمه هاى حكمت
از سيد كائنات صلى الله عليه و آله روايت شده است كه : من اخلص لله اربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه يعنى : (( هركس چهل روز به اخلاص براى خدا باشد؛ خداوند چشمه هاى حكمت را از دلش بر زبانش جارى گرداند. (439) ))
345- كورى دل
رسول خاتم صلى الله عليه و آله فرمود: (( شر العمى عمى القلب ؛ يعنى بدترين كورى ، كورى دل است . )) چه كور چشم ، از مشاهده خلق محروم است و كور چشم دل ، از مشاهده حق . (440)
346- مراقبت پيامبر از دستاوردهاى قرآن
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تا زنده بود كمال و مراقبت در حفظ و پاسدارى از دستاوردهاى قرآن را داشت و به مسلمين توصيه مى فرمود: (( به اين ريسمان محكم الهى چنگ بزنيد و خود را از چاه لذت برهانيد. ))
347- بار الها دستم را بدار!
الهى ! مرا در سايه خاتم صلى الله عليه و آله داشتى ، كه تو را يابم و بندگانت را دريابم ؛ شكر اين موهبت چگونه گذارم . بارالها! ناپاك را به سويت بار نيست و بابندگانت كار نيست ، دستم را بدار تا در راهت استوار باشم ! (441)
348- نگوييد زراعت كردم
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه آن حضرت فرمود: (( لا يقولن احدكم زرعت وليقل حرثت ؛ هيچ يك از شما نگويد زراعت كردم ، بلكه بگويد كشت كردم . (442)
349- نور چشم پيامبر
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: (( ان الله جعل قره عينى فى الصلوه و حببها الى )) .
همانا خدا نور چشم مرا در نماز قرار داد و آن را محبوب من نمود. (443)
350- اقسام سه گانه حركت
معلوم است كه حركت در جسم خالى از سه قسم نيست : 1- حركت طبيعى 2- حركت قسرى 3- حركت ارادى
اما حركت طبيعى يعنى در جسم حركتى باشد بدون تاثير خارجى و البته علت اين حركت طبيعت است .
اما حركت قسرى يعنى حركت كه علت خارجى در جسم ايجاد كند مثل آن كه سنگ به واسطه فلاخن به هوا پرتاب مى شود، در اينجا نيز حركت مسبب از ميلى است كه در خود جسم به واسطه گشتن فلاخن ايجاد شده و بالاخره قوه حركت در خود جسم است .