پايه هاى علمى و منطقى عقائد اسلامى

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۲۰ -


اين سخن عمر، گردن نهادن به امر امامت و ولايت على، و تأييد و رضايت به آن است، ولى بعد از آن هواى نفس به حبّ رياست و دست گرفتن استوانه خلافت و بلند كردن پرچمهاى بزرگ (فرماندهى) و حركت بيرقهاى توأم با چكاچك سلاحها و صف آرايى سپاهها و درهم پيوستن سوارها و فتح نمودن بلاد و ممالك، آنان را با جام آرزو سيراب نمود، در نتيجه به خلاف و سركشى گذشته بازگشت نمودند و امر پيامبر را پشت سر افكندند و به بهاى كمى آن را فروختند چه داد و ستد بدى نمودند و چه بد بود آنچه را كه خريدند. (پايان كلام غزالى) اى خواننده گرامى! ببين، چگونه خداوند متعال زبان او را به حق گوياساخته كه پرده از روى حق و حقيقت برداشته، با ملاحظه اينكه چه تعصبات و لجاجت هايى از اين مرد حكايت شده است.
شاهد دوازدهم: جريان «حارث بن نعمان فهرى» است كه جماعت زيادى از جمله ثعلبى در تفسير خود بنا به نقل بحارالانوار آن را روايت نموده اند. كه رسول خدا چون به غدير خم رسيد، مردم را فرا خواند تا گرد آمدند،آنگاه دست على را گرفته گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه. اين خبر شايع شد و به شهرهارسيد
حارث سوار ناقه خود شد و آهنگ رسول الله كرد تا به ابطح رسيد و از ناقه خود پياده شد و رو به خيمه رسول الله آورد، رسول الله در ميان مهاجر و انصار نشسته بود. و گفت: اى محمد تو آمدى و گفتى، بگوييد: خدا يكى است! و ما نيز گفتيم. گفتى كه بگوييد: من رسول خدا هستم! ما هم گفتيم. گفتى كه پنج نماز به جاى آوريد! ما آورديم. گفتى حج انجام دهيد، انجام داديم. حالا به اينها راضى نشدى تا آنكه بازوان پسرعمويت را گرفتى و بلند كرده، بر ما فضيلت و برترى داده و گفتى: هر كس من مولى و آقاى اويم، على مولى و آقاى اوست. آيا اين مطلب از توست يا از خداست؟!
رسول خدا(ص) فرمود: سوگند به آن كسى كه جز او معبودى نيست، از طرف خداست، و من هم به امر خدا گفتم. حارث اين را شنيد، پشت كرد و رو به سوى ناقه نهاد و مى گفت: بارخدايا اگر اينكه محمد مى گويد، حق است و از پيش توست بر ما سنگ از آسمان ببار! يا بر ما عذاب دردناكى بفرست. هنوز سخنش تمام نشده بود كه سنگى از آسمان آمد و بر سر او خورد و او را همچنان بر جاى خود بكشت. و به طرق زيادى روايت شده كه آيه شريفه «سأل سائل بعذاب واقع» در اين مورد نازل شده است.
شاهد سيزدهم: اشعار حسان بى ثابت است كه از رسول الله اجازه گرفت تا درباره اين واقعه بزرگ ابياتى بسرايد و حضرت اجازه دادند، اشعارى سرود كه در كتب فريقين به طور متواتر نقل شده است:
يناديهم يوم الغدير نبيهم ***** بخم و اسمع بالرسول مناديا
(در روز غدير خم، پيامبر اين مردم و امت، آنان را ندا مى كند، چقدر نداء اين پيامبر كه منادى حق است، براى امت شنواننده و فهماننده است.)
فقال: فمن مولاكم و نبيكم ***** فقالوا و لم يبدوا هناك التعاميا
(پس پيامبر گفت: اى مردم مولاى شما و پيامبر شما كيست؟ امت بدون آنكه تجاهل نمايند، گفتند:)الهك مولانا و انت نبينا ***** و لم تلق منا فى الولاية عاصيا
(خداى تو مولاى ماست، و تو پيامبر ما هستى، و درباره ولايت از ميان ما هيچ مخالفى را نخواهى يافت.)
فقال له: قم يا على فاننى ***** رضيتك من بعدى اماماً و هادياً
(در اين حال پيامبر به على فرمود: برخيز اى على! راضى شدم كه تو بعد از من امام و هادى باشى.)
فمن كنت مولاه فهذا وليه ***** فكونوا له اتباع صدق موالياً
(پس هر كس كه من مولاى او هستم، اين على ولى اوست، پس شما پيروان صديق و از مواليان راستين او باشيد.)
هناك دعا اللهم وال وليه ***** و كن للذى عادى علياً معادياً
(در آنجا پيامبر دعا كرد كه بارپروردگارا تو با هر كس كه با على دوستى كند دوستى كن، و دشمن باش با كسيكه با على دشمنى كند.)
ابن جوزى و گنجى در «كفاية الطالب» گفته اند كه رسول خدا(ص) در اين هنگام رو به حسان كرده و فرمود: خدا تو را با روح القدس مؤيد كند مادامى كه با زبانت از ما دفاع مى كنى. قيس بن سعد بن عباده انصارى نيز در روز صفين در برابر اميرالمومنين (ع) اين اشعار را انشاء كرد:
قلت لما بغى العدو علينا ***** حسبنا ربنا و نعم الوكيل
(چون دشمن بر ما تعدى و ستم كرد، من گفتم خدا ما را كافى است و چه خوب وكيلى است.)
و على امامنا و امام ***** لسوانا اتى به التنزيل
(و على امام ماست و امام غير ما (همه امت) است و به اين امامت قرآن نازل شده است.)
يوم قال النبى من كنت مولاه ***** فهذا مولاه خطب جليل
(در روزى كه پيامبر گفت: من كنت مولاه فهذا (على) مولاه، و شأن اين حادثه، بزرگ است.)
شاهد چهاردهم: مناشده اميرالمومنين(ع) است: بعد از آنكه مردم او را (بعد از عثمان) به خلافت منصوب نمودند و رهبرى مردم بر او مسلم گرديد، عده اى با او به منازعه برخاستند، حضرت به اجتماع (عظيم) مردم در رحبه كوفه تشريف آوردند و در رد مخالفين فرمودند: كسى كه كلام رسول خدا را در روز غدير شنيد كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، او را سوگند مى دهم (كه به كلام رسول الله گواهى دهد) در اين هنگام جماعتى بپا خاسته و به واقعه غدير شهادت دادند.
اين مناشده به قدرى كه قريب به حد تواتر است نقل شده، بلكه به حد تواتر رسيده و از آن هم تجاوز كرده است، و بعضى از طرق آن در شمار طرق حديث غدير گذشت، در بعضى از طرق آن مثل روايتى كه حموينى در فرائدالسمطين آورده آمده است: زيدبن ارقم و براءِ بن عازب و سلمان و ابوذر بپاخاسته گفتند ما شهادت مى دهيم كه حفظ كرديم گفتار رسول خدا را كه بر فراز منبر ايستاده بود و مى گفت:
اى مردم، خداوند عز و جل مرا امر كرد كه نصب كنم براى شما امامتان را كه بعد از من در ميان شما قيام به امور بر عهده اوست و وصى من و جانشين من است آن كس كه خداوند عز و جل در كتاب خود اطاعت او واجب كرده و اطاعت او را باطاعت من و اطاعت خودش مقرون ساخته و شما را به ولايت او امر كرده است.
شاهد پانزدهم: در بعضى از احاديث، از واقعه غدير به عنوان نصب رسول الله(ص) على(ع) را به مقام ولايت تعبير شده بديهى است كه در اين صورت بايد مراد امامت كبرى و زعامت عظماى آن بزرگوار باشد زيرا هيچ وقت از محبت و نصرت، به عنوان نصب تعبير نمى شود.
خلاصه اينكه در همه عصرها علماء و شعراء و ادباء و هر كس كه اين حديث شريف را شنيده، از آن امامت و زعامت كبرى فهميده است.
كسانى كه مايلند به اشعار شعراء درباره غدير واقف شوند به كتاب نفيس «الغدير» علامه امينى مراجعه كنند، زيرا در آن اشعار شعراء را در تمام اعصار، از عصر پيامبر تا زمان حاضر جمع آورى نموده است، سعيش مشكور باد خداوند او را با موالى و سروران خود (اهل بيت عصمت و طهارت) محشور گرداند.

آيه ولايت

انما وليكم الله و رسوله والذين امنواالذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.
يعنى: ولى و رهبر شما خداست و پيامبرش و آنها كه ايمان آورده و نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند
اين آيه در مورد على(ع) نازل شده، زمانيكه در حال ركوع انگشترى خود را به شخص مستمندى كه تقاضاى كمك مى كرد، عطا نمود چنانچه در كتب اهل سنت با سندهاى متعدد از عده اى از صحابه روايت شده است كه از جمله آنان:
1 - ابن عباس: «حاكم» و «ابن مردويه» به نقل «تفسير آلوسى» ج 6 ص 149 و خطيب عبدالرزاق و عبدبن حميد و ابن جرير و ابى الشيخ به نقل تفسير شوكانى ج 2 ص 50 اين حديث را از ابن عباس نقل نموده اند و همچنين مجاهده و ضحاك و ابوصالح و ميمون بن مهران، به نقل «تفسيرابن كثير» ج 2 ص 71 و خوارزمى در «المناقب» ص 877 و ابونعيم در «نزول القرآن» و حموينى در «فرائدالسطين» ج 2 ص 189 و ابن مغازلى در المناقب ص 311 با سه سند و حسكانى در «شواهدالتنزيل» ج 1 ص 161 و 181 با هشت سند از ابن عباس روايت كرده اند.
2 - انس بن مالك: از جمله كسانى كه از او اين حديث را روايت كرده اند، گنجى شافعى به0 سند خود در «كفاية الطالب» ص 160 و حموينى به سند خود در «فرائدالسمطين» ج 1 ص 188 مى باشد.
3 - سلمة بن كهيل: ابن كثير در «البداية و النهاية» ج 7 ص 357 از جمله كسانى است كه به سند خود اين حديث را از او روايت كرده است.
4 - جابربن عبدالله: حسكانى در شواهدالتنزيل ج 1 ص 174، از جمله كسانى است كه اين حديث را به سند خود از او روايت نموده است.
5 - عماربن ياسر: حسكانى در «شواهدالتنزيل» ج 1 ص 173 از جمله كسانى است كه اين حديث را به سند خود از او روايت كرده است.
6 - عباية بن ربعى: ثعلبى در تفسير خود و حسكانى در شواهدالتنزيل ج 1 ص 167 از جمله كسانى هستند كه به سند خود اين حديث را از او روايت كرده اند.
7 - عبدالله بن سلام: طبق نقل كتاب «الرياض النضرة» ص 227، و واحدى و ابوالفرج و فضائلى و طبق نقل «جامع الاصول»، ج 9 ص 478 رزين اين حديث را از «عبدالله بن سلام» نقل نموده است.
8 - على بن ابى طالب(ع): حاكم نيشابورى در «معرفة علوم الحديث» ص 120 و حبرى در «تنزيل الآيات» ص 9 و ابن المغازلى در «المناقب» ص 312 از جمله كسانى هستند كه اين حديث را از آن حضرت به سند خود روايت كرده است.
همچنين حسكانى در «شواهدالتنزيل» ج 1 ص 175 با چهار سند از على(ع) روايت كرده است.
9 - مقداد: حسكانى در «شواهدالتنزيل» ج 1 ص 177 از جمله كسانى است كه از مقداد حديث مزبور را به سند خود روايت نموده است.
10 و 11 - عطاءبن ساثب: و ابن جريح: «حسكانى» در «شواهدالتنزيل» ج 1 ص 168، از جمله كسانى است كه به سند خود، از آن دو روايت كرده است.
12 و 13 - ابوذر و ابورافع: «ابونعيم» در كتاب «نزول القرآن» و «نيشابورى» در «تفسيرش» ج 6 ص 146، اين حديث را از ابى زبير از آن دو روايت مى كنند.

مدلول آيه ولايت

آيه شريفه ولايت دلالت مى كند به اينكه ولايت على(ع) بر مسلمين، از سنخ ولايت خدا و رسول است نه ولايت بمعنى دوستى مسلمانان با يكديگر كه قرآن مى گويد: "المومنون بعضهم اولياء بعض"، چرا كه دوستى همگانى احتياج به اين قيد و شرط ندارد، همه مسلمانان با همديگر دوست و برادرند هر چند در حال ركوع زكاتى نپردازند پس همين كه آيه ولايت را منحصر به خدا و رسول و بر كسى كه در حال ركوع زكاة داده، دانسته است، معلوم مى شود كه اين ولايت، يك نوع ولايت مخصوصى است كه ربطى به ولايت مؤمنين بر يكديگر ندارد. پس آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه اطاعت على واجب بوده و او بر (مال و جان) امت از خود آنان اولى تر است.
فخر رازى گويد: ولى، در لغت به معناى محب (دوست) و ناصر (كمك) آمده است چنانكه در آيه شريفه "المومنون بعضهم اولياء بعض " بهمين معناست، همچنين به معناى "متصرف" (گرداننده و صاحب اختيار) هم آمده است چنانكه در كلام رسول گرامى اسلام(ص) كه فرموده: "ايما امراة نكحت بغير اذن وليها" يعنى "هر زنى كه بدون اذن ولى اش ازدواج كند..." به معناى متصرف است.

حديث منزلت

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: على منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى بعدى
يعنى على نسبت به من به منزله هارون از موسى مى باشد، جز اينكه بعد از من پيامبر نيست.
از اين حديث استفاده مى شود مناصبى كه هارون از طرف موسى(ع) در ميان بنى اسرائيل داشت، همه آن مناصب را جز نبوت على(ع) داراست كه از جمله خلافت هارون از طرف موسى بر امت بود، به طورى كه در آيه شريفه آمده است: "قال موسى لاخيه هرون اخلفنى فى قومى" يعنى: موسى به برادرش هارون گفت، جانشينى و خلافت در ميان امت من بر عهده بگير.
اين كلام از رسول گرامى اسلام(ص) در موارد متعدد صادر شده و از احاديث صحيحه اى است كه به طور متواتر نقل شده است و تواتر آن با ملاحظه اسانيدش كه بيان خواهيم كرد معلوم مى شود.
«محمدبن يوسف گنجى شافعى» در «كفاية المطالب» ص 148 گويد:
گفتار رسول خدا(ص) به على(ع) كه فرمود: تو نسبت به من، مثل هارون به موسى هستى. مورد اتفاق محدثين بوده و پيشوايان حديث، مثل بخارى و مسلم در صحيح حود، و ابى داود در سنن و ترمذى در جامع، و نسائى و ابن ماجه در سنن خويش، روايت كرده و بر صحت آن اتفاق نظر نموده اند به طورى كه صحت حديث از طرف آنان اجماعى تلقى شده است. حاكم نيشابورى گويد: اين حديث در حد تواتر است.

اسانيد حديث منزلت در كتب اهل سنت

ما در متن عربى «براهين المعارف الالهية» (يكصد سند و طريق) از اسانيد و طرق حديث منزلت را كه به صحابه رسول اكرم (ص) منتهى مى شود از كتب اهل سنت استخراج و با ذكر نام كتاب ها و تعيين جلد و صفحه وارد كرديم ولى در ترجمه به جهت اختصار حذف شد، به متن عربى مراجعه شود.
حديث مدينة العلم:
پيامبر فرمود: «انا مدينة العلم و على بابها»
يعنى: من شهر علم هستم و على دروازه آن است.
اين حديث ميان شيعه و اهل سنت مشهور و معروف و از پيامبر اسلام با سندهاى متعدد از عده اى از صحابه (كه به بعضى از آنها اشاره مى شود) روايت شده است.
1 - ابن عباس: اين حديث از وى در كتب اهل سنت روايت شده كه سى و پنج كتاب از آن كتب در «احقاق الحق» ذكر شده، كه از جمله آنها، «تاريخ ابن عساكر» مى باشد كه در ج2 ص464 - 480، اين حديث را از ابن عباس با ده سند، روايت كرده است.
2 - جابربن عبدالله: اين حديث از او در كتب اهل سنت ذكر شده كه چهارده كتاب از آنها در احقاق الحق نام برده شده است.
3 - عبدالله بن عمر: اين حديث در كتب اهل سنت ذكر شده كه پنج كتاب از آنها در احقاق الحق نام برده شده است.
4 - على(ع): اين حديث در كتب اهل سنت از آن حضرت ذكر شده كه سى و هشت كتاب از آنها در احقاق الحق نام برده شده است.
5 - عمروبن عاص: اين حديث در كتب اهل سنت از او ذكر شده كه از جمله در مناقب خوارزمى ص125 آمده است.
حديث: انا مدينة الحكمه و على بابها
پيامبر اسلام فرمود: من شهر حكمت هستم و على دروازه آن است.اين حديث در كتب اهل سنت آمده از جمله ده كتاب از آنها در احقاق الحق مذكور است.
حديث: انا دارالحكمه و على بابها
پيامبر اسلام فرمود: من خانه حكمت هستم و على درب آن است.
حديث: انا دارالعلم و على بابها
پيامبر گرامى فرمود: من خانه علمم و على درب آن است.
اين حديث در كتب اهل سنت آمده است، پنج كتاب از آنها در «احقاق الحق» مذكور است كه از جمله «الرياض النضرة» ج2 ص193 مى باشد
حديث: قسمت الحكمه عشرة اجزاء اعطى على تسعة اجزاء والناس واحداً
پيامبر گرامى فرمود: علم و حكمت به ده جزء تقسيم شده، كه نه قسمت آن به على(ع) اختصاص يافته، تنها يك جزء ديگر به سائر مردم اعطاء شده است.
اين حديث با سندهاى متعدد از عده اى از اصحاب، در كتب اهل سنت نقل شده كه بيست و نه كتاب از آنها در «احقاق الحق» مذكور است.
اوصافى كه رسول الله(ص) على(ع) را به آنها در احاديث اهل سنت توصيف نموده.
1 - على سيدالمسلمين
2 - على امام المتقين
3 - على قائدالغرالمحجلين
4 - على يعسوب المومنين
5 - على ولى المتقين
6 - على يعسوب الدين
7 - على اميرالمومنين«امير كل موءمن»
8 - على سيد ولد آدم «ما خلاالنبيين»
9 - على خاتم الوصيين
10 - على اول من يرى رسول الله يوم القيامه
11 - على اول من يصافح النبى يوم القيامه
12 - على الصديق الاكبر
13 - على فاروق هذه الامه
14 - على الفاروق بين الحق و الباطل
15 - على اول من صدق رسول الله «آمن برسول الله»
16 - على اول من آمن بالله
17 - على يعسوب المسلمين
18 - على خليفة رسول الله فى امته من بعده
19 - على يعسوب قريش
20 - على خير من تركه رسول الله
21 - على سيدالعرب
22 - على سيد فى الدنيا و الاخره
23 - على سيدالمومنين
24 - على وزير رسول الله
25 - على صاحب رسول الله
26 - على اول من وحدالله مع رسوله
27 - على منجز وعد رسول الله
28 - على موضع سر رسول الله
29 - على خير من تركه (اخلفه) رسول الله من بعده
30 - على قاضى دين رسول الله
31 - على اخو رسول الله فى الدنيا و الاخره
32 - على عيبة علم رسول الله
33 - على باب رسول الله الذى يؤتى منه
34 - على وصى رسول الله
35 - على قائم بامر رسول الله
36 - على الامام على امة رسول الله «امام الامة»
37 - على خليفة الله فى ارضه «بعد رسوله»
38 - على امام خلق الله «البرية»
39 - على مولى البريه
40 - على وارث علم رسول الله
41 - على ابوذرية النبى «ولدالنبى»
42 - على عضد «عاضد رسول الله»
43 - على امين رسول الله على وحيه
44 - على مولى من كان رسول الله مولاه
45 - على صاحب لواء رسول الله فى المحشر
46 - على قاضى عداة رسول الله
47 - على الذائد عن حوض رسول الله
48 - على ابوهذه الامه
49 - على صاحب حوض رسول الله
50 - على قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين
51 - على ولى المومنين «كل مؤمن» بعد رسول الله
52 - على صفى رسول الله
53 - على حبيب رسول الله
54 - على سيدالاوصياء «الوصيين»
55 - على أفضل الوصيين
56 - على خاتم الاوصياء
57 - على خيرالاوصياء «الوصيين»
58 - على امام الاتقياء
59 - على وارث النبى
60 - على سيف الله
61 - على الفتى
62 - على أبوالائمة الطاهرين
63 - أقدم الناس سلماً
64 - على وزير رسول الله «فى السماء و الارض»
65 - على احب الاوصياء الى الله
66 - على اعظم «اشرف» الناس حسباً
67 - على اكرم الناس منصباً
68 - على ارحم الناس بالرعيه
69 - على اعدل الناس بالسويه «فى الرعيه»
70 - على ابصرالناس بالقضيه
71 - على ولى الله
72 - على ولى رسول الله «فى الدنيا والاخره»
73 - على ولى المومنين بعد رسول الله
74 - على المؤدى عن رسول الله
75 - على امام كل موءمن و موءمنه
76 - على ولى كل موءمن و موءمنه
77 - على الاخذ بسنة رسول الله
78 - على الذاب عن ملة رسول الله
79 - على اولى الناس بعد رسول الله
80 - على اول الناس «المومنين» ايمانا
81 - على اوفى الناس «المومنين» بعهدالله
82 - على اقوم الناس بعهد الله
83 - على اقسم الناس «المومنين» بالسويه
84 - على ارأف الناس «المومنين» بالرعيه
85 - على أعدل الناس فى الرعيه
86 - على امين الله على سره
87 - على اعظم الناس عند الله مزية
88 - على سيد الاولين و الاخرين ما خلا النبيين
89 - على قبلة العارفين
90 - على اول المسلمين (الاصحاب) اسلاماً
91 - على اقدم الامه سلماً و ايماناً
92 - على اكثر الامه علماً
93 - على اعظم الامه «افضل الامه»
94 - على احسن الناس خلقاً
95 - على اعلم الامه بالله
96 - على اول الناس ورودا على الحوض
97 - على آخر الناس لقياً برسول الله
99 - على اشجع الناس قلباً
100 - على اسخى «اسمح» الناس كفاً
101 - على قسيم الجنه و النار
102 - على اصح الناس ديناً
103 - على افضل الناس يقيناً
104 - على اكمل الناس حلماً
105 - على راية الهدى
106 - على منارالايمان
107 - على امام اولياء الله
108 - على نور جميع من اطاع الله
109 - على صاحب رأية رسول الله يوم القيامة
110 - على امين رسول الله «ثقة رسول الله» على مفاتيح خزائن رحمة الله
111 - على كبيرالناس
112 - على نوراولياء الله
113 - على امام من اطاع الله
114 - على امين رسول الله فى القيامة
115 - على صاحب حوض رسول الله
116 - على حبيب قلب رسول الله
117 - على مستودع مواريث الانبياء
118 - على امين الله على ارضه
119 - على حجة الله على بريته
120 - على ركن الايمان
121 - على عمود الاسلام
122 - على مصباح الدجى
123 - على منارالهدى
124 - على العلم المرفوع لاهل الدنيا
125 - على الطريق الواضح
126 - على الصراط المستقيم
127 - على الكلمة الّتى الزمهاالله المتقين
128 - على اعلم المومنين بايام الله
129 - على اعظم المومنين رزية
130 - على غاسل رسول الله
131 - على دافن رسول الله
132 - على المتقدم الى كل شديدة وكريهه
133 - على اقوم الناس بامر الله
134 - على الرؤف بالناس
135 - على الاواه
136 - على الحليم
137 - على افضل الناس منزلة
138 - على اقرب الناس قرابة
139 - على اعظم الناس غنى
140 - على حجة رسول الله
141 - على باب الله
142 - على خليل الله
143 - على خليل رسول الله
144 - على سيف رسول الله
145 - على الطريق الى الله
146 - على النباءالعظيم
147 - على المثل الاعلى
148 - على امام المسلمين
149 - على سيدالصديقين
150 - على قائدالمسلمين الى الجنه
151 - على اتقى الناس
152 - على افضل الناس «هذه الامه»
153 - على اعلم الناس
154 - على صالح المومنين
155 - على عالم الناس
156 - على الدال
157 - على العابد
158 - على الهادى
159 - على المهدى
160 - على المجتبى للامامة
161 - على صاحب سر رسول الله فى المقام المحمود
162 - على ملك فى الاخره
163 - على صاحب سر رسول الله
164 - على الامين فى اهل الارض
165 - على الامين فى اهل السماء
166 - على محيى سنة رسول الله
167 - على ممسوس فى ذات الله
168 - على اكمل الامه يقيناً
169 - على مقيم الحجه
170 - على حجة النبى على امته يوم القيامه
171 - على شيخ المهاجرين و الانصار
172 - على لحم رسول الله و دمه و شعره
173 - على ابوالسبطين
174 - على ابوالريحانتين
175 - على اسد الله فيى أرضه
176 - على سيف الله«على أعدائه»
177 - على حبيب الله
178 - على حامل راية رسول الله
179 - على اول من يدخل الجنه
180 - على اول من يقرع باب الجنه
181 - على ربانى هذه الامه
182 - على ديان العرب
183 - على ديان هذه الامه
184 - على ذوقرنى الجنه
185 - على عبقرى اصحاب رسول الله
186 - على امير البرره
187 - على قاتل الفجره
188 - على قاتل الكفره
189 - على الاخيشن «الاخشن»
190 - على المخشوشن «الاخشن فى ذات الله»
191 - على صهر رسول الله
192 - على خيرالبشر
193 - على خيرالناس
194 - على خيرالرجال
195 - على خير هذه الامه بعد نبيها
196 - على خيرالبريه
197 - على خير من طلعت عليه الشمس و غربت بعد النبى
198 - على صاحب رسول الله فى الجنه
199 - على الب الامه
200 - على امير آيات القرآن
201 - على صاحب لواء رسول الله فى الدنيا و الاخره
202 - على امام البرره
203 - على رفيق رسول الله فى الجنه
203 - على احب الخلق الى الله و رسوله
204 - على احب الرجال الى النبى
205 - على اقرب الناس من رسول الله
206 - على اجود الناس منزلة
207 - على اعظم الناس عند الله عناء
208 - على اعظم الناس على الله
209 - على اول من صدق رسول الله
210 - على اول من وحد الله
211 - على باب علم رسول الله
212 - على باب مدينة العلم
213 - على ابوالعترة الطاهره الهاديه
214 - على وارث علم النبيين
215 - على احكم الناس حكما
216 - على حجة الله فى ارضه بعد النبى
217 - على قائد الامة الى الجنه
218 - على حجة الله على الناس بعد رسول الله
219 - على امين رسول الله
220 - على الصديق
221 - على الشاهد
222 - على اقرب الناس الى الجنه
223 - على قائد المومنين الى الجنه
224 - على المهتدى
225 - على ابواليتامى و المساكين
226 - على زوج الارامل
227 - على ملجاء كل ضعيف
228 - على مأمن كل خائف
229 - على حبل الله المتين
230 - على العروة الوثقى
231 - على كلمة التقوى
232 - على عين الله
233 - على لسان الله الصادق
234 - على جنب الله
235 - على يدالله المبسوطه على عباده بالمغفرة و الرحمه
236 - على باب الحطّه
237 - على امين رسول الله على حوضه
238 - على ولى كل مؤمن و مؤمنه
239 - على ولى«كل مسلم و مسلمه»
240 - على ولّى من كان رسول الله وليه
241 - على خليفة الله على عباده
242 - على المبلغ من الله و رسوله
243 - على قاصم عداة رسول الله
244 - على خدن رسول الله
احاديثى كه متضمن توصيف رسول الله(ص) على(ع) را با اين اوصاف است و در كتب اهل سنت روايت شده، در جلد 4 و 15 «الحاق الحق» با ذكر اسامى كتابها و تعيين صفحه مندرج است.