پايه هاى علمى و منطقى عقائد اسلامى

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۷ -


عظمته يك نسبت است و چون صادر از واجب الوجود از هر موجودى وجود اوست، نه اعدامى كه به آن احاطه كرده، و هيچ موجود ممكن الوجود نيستمگر اينكه عدم به آن احاطه كرده، پس فرق بين موجودى و موجودات ديگر از موجودات نظام اتم اكمل نيست، در اينكه واجب الوجود مستجمع حيثيات صدور همه آنهاست، بدون اينكه در صدور برخى از آنها از واجب الوجود جلت عظمته نيازى به واسطه باشد كه واجد جهت صدور آن بوده ولى واجب الوجود واجد جهت صدور آن نباشد. «و قد وسعت رحمته كل شيىء و هو على كل شيىءقدير»
و رابعاً حيثيتى كه معلول از آن صادر مى شود چون عين ذات واجب الوجود است، و ذات واجب الوجود صرف الوجود است، مقتضى آنست كه صادر از او هم مطلق الوجود باشد، يعنى وجود منبسط بر همه اشياء، بدون اينكه اختصاص به موجودى داشته باشد كه بهره معينى از وجود دارد، در برابر سائر موجودات كه هر كدام بهره معينى از وجود دارند.
حاصل اينست: در حيثيت عليت كه عين ذات واجب الوجود است تقيد و اختصاص به فردى از ممكنات نيست، بلكه او فياض مطلق است، و حيثيت عليت كه عين صرف الوجود بودن اوست اقتضاء مطلق وجود را دارد، بدون آنكه تقيد به ماهيتى در برابر سائر، ماهيّات ديگر، و به فردى در برابر سائر افراد داشته باشد.
بلكه صدور معلول مقيد و مختص به فردى كه شامل افراد ديگر نباشد از كمالات مطلقه وجود بما هو وجود نيست و خصوصيت صدورى كه عين ذات واجب الوجود است كه آن صرف الوجود و وجود محض است چنين نيست كه اقتضاء صدور موجودى را داشته باشد و اقتضاء صدور سائر موجودات نظام اتم را نداشته باشد.
استاد صاحب اسفار، سيد امجد چنانچه در جلد 7 ص 222، از او نقل كرده گويد: «آنچه از صفات كماليه صحيح است كه عين ذات واجب الوجود باشد، آنست كه براى وجود بما هو وجود كمال مطلق باشد، و واضح است كه بودن او به حيثيتى كه از او اين معلول بخصوص صادر شود در برابر سائر معلولات از كمالات مطلقه نيست، بلكه از اوصاف مجد و كبرياء نسبت به اين معلول است، علو و مجد واجب الوجود حيثيتى است كه از آن هر خير صادر مى شود، و هر وجود و هر كمال وجود افاضه مى گردد»سپس در (ص224) به سخن او اعتراضى كرده كه حاصل آن اينست: حيثيت صدور عقل اول همانا حيثيت صدور نظام اتم است، زيرا عقل اول بطور اشرف همه اشياء كه بعد از اوست مى باشد.
اين اعتراض مندفع است بآنچه حكيم سبزوارى در تعليقه اسفار به آن اشاره كرده و گفته است «العقل كل الاشياء لا ان كل الاشياء هى العقل» يعنى عقل همه اشياء است، ولى همه اشياء عقل نيست.
توضيح اينست: آنچه در مرتبه شديده وجود است شامل همه مراتب وجود كه در مرتبه پائين تر از آن هستند مى باشد. و چون نظام اتم مجموعه همه موجودات است، و اين يك فرد متحد با همه آنها نبوده بلكه يك جزء از آنست پس حيثيت صدور او حيثيت صدور همه موجودات نيست، بلكه جزئى از آنست، مگر اينكه گفته شود شرط نظام اتم اينست كه غير صادر اول از موجودات بايد بواسطه صادر اول تحقق يابد، اين سخن نيز دليلى جز قاعده «الواحد» ندارد، كه تفصيلا بيان گرديد هرگز اقتضاء چنين مطلبى ندارد.

بطلان قول به اينكه الله تعالى خلقت عالم را به كسى تفويض كرده است

باعتقاد اماميه و احاديث اهلبيت(ع) نسبت دادن خالقيت و رازقيت به غير خدا كفر و شرك است.
صدوق در كتاب «اعتقادات» ص 97ـ100 گويد:«اعتقاد ما درباره قائلين به غلو و تفويض اين است كه آنها به الله تعالى كافرند، و از يهود و نصارى و مجوس، و حروريه، و از همه اهل بدعت و هواهاى گمراه كننده، بدترند و تحقيرى نسبت به خداى تعالى مانند تحقير آنها نشده است، خدا فرموده است:
«ما كان لبشر ان يوتيه الله الكتاب و الحكم و النبوة ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون الله، و لكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون و لايامركم ان تتخذوا الملائكة و النبيين ارباباً ايامركم بالكفر بعد اذانتم مسلمون»
آيه 79 سوره آل عمران

باز فرموده است: «لا تغلوا فى دينكم»
آيه 77 سوره مائده

شيخ مفيد در «تصحيح الاعتقاد» ص 131ـ134 گويد:«غلو در لغت بمعنى تجاوز از حد و خروج از اعتدال است خداى تعالى فرموده است «يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم»
(اى اهل كتاب در دين خود غلو نكنيد و جز حق بر خدا سخنى نگوئيد)
از تجاوز حد در مورد عيسى(ع) نهى فرموده و ادعاى نصارى را در مورد او غلو شمرده است قائلين به غلو از تظاهر كنندگان به اسلام، كسانى هستند اميرالمومنين و ائمه عليهم السلام از ذريه او را به الوهيت و نبوت نسبت داده اند و درباره آنها از حد تجاوز كرده اند، آنها گمراه و كافرند، اميرالمومنين صلوات الله عليه به قتل و سوختن آنها حكم فرموده و ائمه عليهم السلام به كفر و خروج آنها از اسلام راى داده اند.
مفوضه: گروهى از غلات هستند كه با ساير غلات از اين جهت فرق دارند، به حدوث ائمه و آفريده شدن و قديم نبودن آن ها اعتراف دارند ولى نسبت خالقيت و رازقيت به آنها داده و مدعى هستند كه بارى تعالى فقط آنها را خود آفريده، و خلق عالم را با آنچه در آنست به آنها واگذار كرده است»
در بحار: ج 25 ص 347 گويد: گروهى گفته اند: الله تعالى ائمه عليهم السلام را آفريده و كار خلق را به آنها واگذار كرد، آنها خلق مى كنند و رزق مى دهند و مى ميرانند و زنده مى كنند، اين سخن دو احتمال دارد.
احتمال اول اينكه همه آنها را به قدرت و اراده خود انجام مى دهند و فاعل حقيقى آنها هستند، اين معنى كفر صريح است كه ادله عقليه و نقليه بر محال بودن آن دلالت دارد و هيچ عاقلى در كفر قائل آن شك نمى كند.
احتمال دوم اينكه همه امور مذكور را خداوند عالم مقارن اراده آنها انجام مى دهد، مانند شق القمر، و زنده كردن مردگان و اژدها كردن عصا و غير آنها از معجزات كه همه آن ها به قدرت خداوند متعال مقارن اراده انبياء و ائمه براى ظهور صدق آنها در دعوى نبوت و امامت تحقق مى يابد، باين معنى عقل محال نمى داند كه خداوند عالم آنها را آفريده و به حد كمال برساند و آنچه مايه اصلاح نظام عالم است به آنها الهام كند، آنگاه همه چيز را مقارن اراده آنها بيافريند.
اين معنى اگر چه عقل آن را محال نمى داند ولكن احاديث آن را نيز ظاهراً بلكه صريحاً تكذيب مى كند.
دفع توهم
بعضى از منتسبين به فساد عقيده گفته است:
بر ما لازم است از آنچه شايسته بارى تعالى است فحص كنيم، شايسته بارى تعالى اينست موجودى در كمال نورانيت بيافريند كه از نور او اشعه غيرمتناهى بوجود آيد، و هر شعاع نور او وجود يكى از اشياء، و عالم امكان همه اش آن موجود نورانى و اشعه نور او باشند تا آنجا كه گويد: چنين موجودى كه اكمل و اقوى و اجمل است براى شناخت بارى تعالى دلالتش بيشتر است، بارى تعالى مرجوح را بر راجح ترجيح نمى دهد، پس بايد گفت خلقت عالم اينگونه انجام گرفته است.
پاسخ
اينكه گفته شد شايسته است بارى تعالى موجودى در كمال نورانيت بيافريند. درست است و اما اينكه عالم همه، اشعه نور آن موجود است، و اشعه نور خود بارى تعالى نيست كه خود منبع نور است و نورانيست اين موجود نيز شعاعى از نور اوست، ابداً قابل قبول نيست.
قرآن مى گويد «الله نور السماوات والارض» (الله نور آسمانها و زمين است)چگونه عالم از نور منبع نور كه بر همه چيز احاطه كرده نورانى نمى شود و از تابش آن كه بر همه چيز مى تابد روشن نمى گردد، ولى از موجودى كه از خود نور ندارد روشن مى گردد؟!!
مثال: منبع نور در طبيعت خورشيد است، آيا ممكن است چيزى در برابر تابش آفتاب روشن نشود، ولى با ماه كه در برابر تابش آفتاب نور ندارد روشن گردد، مگر اينكه آفتاب غروب كند و مانعى از تابش آفتاب پديد آيد.
ولى كدام قدرت است كه جلوگير قدرت پروردگار متعال گردد و از وصول نور او به موجودات ممانعت كند؟! آرى خدا، يگانه خالق عالم است، و آفريينده همه موجودات اوست. قرآن مى گويد «هل من خالق غير الله يرزقكم من السماء و الارض».
سوره فاطر آيه 3

فيض و رحمت او همه چيز را فرا گرفته «وسعت رحمته كل شى» و او از خود به ما نزديكتر است «نحن اقرب اليه من جبل الوريد»
سوره ق آيه 16

حصر خالقيت و رازقيت به خداوند متعال در قرآن كريم

قرآن از اول تا آخر، اعلام مى كند خالق و رازق الله تعالى است. و خالقيت و رازقيت را از غير او نفى كرده است چنانچه در آيات زير مى خوانيم:
«هل من خلق يرزقكم من السماء و الارض»
سوره فاطر / آيه 3

(آيا خالق غيرالله هست كه شما را از آسمان و زمين رزق دهد)
«أمن يبدء الخلق ثم يعيده و من يرزقكم من السماء و الارض»
سوره نمل/ آيه 64

(آيا كيست كه در اول آفريده و دوباره مى آفريند و كيست كه از آسمان و زمين به شما رزق مى دهد)«قل من يرزقكم من السماوات و الارض قل الله»
سوره سبا / آيه 24

(بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين رزق مى دهد بگو الله»
«امن هذا الذى يرزقكم ان امسك رزقه»
(كيست كه شما را رزق دهد اگر خدا رزق خود را از شما باز دارد.)
قرآن كار خلق و رزق وصفت خالقيت و رازقيت و همه مراحل خلق را تنها به الله تعالى نسبت مى دهد چنانچه د راين آيات مى خوانيم.
«قل الله خالق كل شىء و هوالواحد القهار»
سوره رعد؟ آيه 16

(بگو الله خالق همه چيز است و او واحد قهار است)
«الله خالق كل شيئى و هو على كل شىء وكيل»
سوره الزّمر/آيه 62

(بگو الله خالق همه چيز است و او بر همه چيز وكيل است)
«ذالكم الله ربكم خالق كل شىء لااله الا هو»
سوره غافر/آيه 62

(پروردگار شما الله است كه خالق همه چيز است خدائى جز او نيست)
«الاله الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين»
سوره اعراف/ آيه 54

(خلق و امر از آن خداست، بزرگ است خدا كه پروردگار عالميان است)
«و خلق كل شىء فقدره تقديراً»
سوره فرقان / آيه 2

(همه چيز را خلق كرده و مقدر ساخته است)
«ام جعلوالله شركاء خلقوا كخلقه»
سوره رعد/آيه 16

(آيا براى الله شركاء قرار داده اند كه مانند خلق او خلق مى كنند)
«قال ربنا الذى اعطى كل شىء خلقه ثم هدى»
سوره طه / آيه 50

(گفت پروردگار ما آنست كه همه چيز را خلق كرده سپس هدايت كرده است)
«ذالكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شىء فاعبدوه»
سوره انعام / آيه 102

(پروردگار شما الله است، خدائى جز او نيست، خالق همه چيز است پس او را بپرستيد)
«انى يكون له ولد و لم تكن له صاحبة و خلق كل شىء»
سوره انعام / آيه 101

(چگونه براى او فرزند خواهد بود براى او همسرى نيست و همه چيز را او خلق كرده است)
«و خلق كل شىء فقدره تقديراً»
سوره فرقان /آيه 2

(همه چيز را خلق كرده و مقدر كرده است)
«انا كل شىء خلقناه بقدر»
سوره قمر / آيه 49

(ماهر چيز را باندازه خلق كرديم)
«الذى احسن كل شىء خلقه»
سوره السجده / آيه 7

(خدائى كه خلق هر چيز را به نيكوئى انجام داده است)
قرآن در خلق آسمانها و زمين چنين مى گويد:
«الحمدلله الذى خلق السماوات و الارض و جعل الظلمات و النور»
سوره انعام / آيه 1

(حمد خدا را كه آسمانها و زمين را آفريده و ظلمات و نور قرار داده است)
«و هوالذى خلق السماوات و الارض بالحق»
سور انعام / آيه 73

(خداست كه آسمانها و زمين را بحق خلق كرده است)
«ان ربكم الله الذى خلق السماوات و الارض فى ستة ايام»
سوره اعراف / آيه 54 و سوره يونس / آيه 3

(پروردگار شما الله است كه آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرده است)
«و هوالذى خلق السماوات و الارض فى ستته ايام»
سوره هود / آيه 7

(خداست كه آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرده است)
«الم تران الله خلق السماوات و الارض بالحق»
سوره ابراهيم / آيه 19

(آيا نمى بينى كه خدا آسمانها و زمين را بحق خلق كرده است)
«خلق السماوات و الارض بالحق تعالى عما يشركون»
سوره نحل / آيه 3

(آسمانها و زمين را بحق خلق كرده، برتر است از آنچه مشركان مى گويند)

از ادله عدم صدور عالم از صادر اول، خلق آدم است

از جمله ادله بر عدم صدور عالم از صادر اول خلقت آدم است كه خداوند متعال او را بلاواسطه، خود خلق فرموده است با اينكه خلقت او بعد از خلق ملائكه است. چنانچه در قرآن آمده است «اذقلنا للملائكه انى خالق بشراً من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعواله ساجدين» (آنگاه كه به ملائكه گفتيم: من از گل بشرى خلق خواهم كرد. وقتى خلقت او را تمام كردم و از روح خود بر او دميدم براى او سجده كنيد)
سوره حجر آيه 29

خلقت آدم از خداوند متعال بلاواسطه صادر شده چنانچه قرآن مى گويد «ان مثل عيسى عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون»
(مثل عيسى پيش خداوند متعال همانند مثل آدم است كه او را از خاك خلق كرد، سپس به او گفت «موجود شو» و او به وجود آمد.)
سوره آل عمران / آيه 59

اين آيه صريح است در اينكه به وجود آمدن آدم به مجرد گفته خداست كه «موجود شو» بدون اينكه تسبيب اسباب در كار باشد.

برخى از احاديث كفر بودن اعتقاد به تفويض خلق

«عيون الاخبار» ج 2 ص 203 با سند از ابى هاشم جعفرى روايت مى كند «پرسيدم از حضرت رضا عليه السلام. از غلاة و مفوضه (قائلان به تفويض)
فرمود غلاة كافرند و مفوضه مشركند هركس با آنها همنشينى كند، يا رفت و آمد كند يا با آنها بخورد، يا با آنها بياشامد، يا با آنها مواصله كند، يا به آنها زن بدهد، يا از آنها زن بگيرد، يا به آنها امانت بدهد، يا از آنها امانت بگيرد، يا سخن آنها را تصديق كند، يا آنها را به پاره كلمه اى يارى كند، از ولايت خدا و از ولايت پيامبر خدا و ولايت ما اهلبيت بيرون رفته است»
«الاعتقادات» تاليف صدوق ص 100 از زراره روايت كرده به امام صادق عليه السلام عرض كردم: مردى از فرزندان عبدالله بن سبا قائل به تفويض شده، فرمود تفويض چيست؟ عرض كردم: اينكه خداوند تبارك تعالى محمد و على صلوات الله عليهما را خلق كرده و به آنها تفويض كرده است، آندو خلق كرده و رزق داده و ميرانده و زنده كردند، فرمود: دشمن خدا دروغ گفته است وقتى به سوى او برگشتى اين آيه را كه در سوره رعد است بر او بخوان «ام جعلوالله شركاء خلقواكخلقه فتشابه الخلق عليهم قل الله خالق كل شىء و هو الواحد القهار»
(براى خدا شركاء قرار دادند كه مانند او خلق مى كنند خلق بر آنها مشتبه شده بگو الله خالق همه چيز است و او واحد قهار است.)
زراره گفت: برگشتم بسوى آن مرد و به او خبر دادم، در پاسخ مانند سنگ از تكلم عاجز شد گويا لال شده بود.
عيون الاخبار ج 1 ص 124 با سند از بريد بن عمير شامى روايت كرده كه گويد در مرو به خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم عرض كردم: از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود «نه جبر است و نه تفويض است بلكه امرى است ميان دو امر» معناى آن چيست؟ فرمود: هر كس گمان كند افعال ما از خدا صادر شده آنگاه ما را به آنها مجازات مى كند، قائل به جبر شده و هركس گمان كند خداوند عزوجل كار خلق و رزق دادن را به حجج الله واگذار كرده، قائل به تفويض شده است. قائل به جبر كافر است، و قائل به تفويض مشرك است.
رجال كشى ص 222 باسند از ابن ابى عمير از بعضى اصحاب روايت كرده كه گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: ابوهارون مكفوف گمان كرده است كه شما به او فرموده اى اگر قديم ازلى را بخواهى كسى او را درك نمى كند، و اگر آن را كه خلق كرده و رزق داده بخواهى آن محمد بن على است، فرمود: بر من دروغ بسته است لعنت خدا بر او باد، سپس فرمود: به خدا قسم جز الله كه شريك ندارد خالقى نيست، بر خدا حق است كه به ما مرگ را بچشاند، آنكه نمى ميرد خداى خالق خلق و به وجود آورنده مخلوقات است.
رجال كشى ص 323 با سند از عبدالله بن مسكان روايت كرده كه گويد حجربن زائده و عامربن جذاعه بحضور امام صادق عليه السلام رسيده عرض كردند: مفضل بن عمر ميگويد شما ارزاق بندگان را مقدر مى كنيد، فرمود به خدا قسم ارزاق ما را مقدر نمى كند مگر خدا، من براى عيالم نيازمند به تهيه طعامى شدم سينه ام تنگ شده در آن به فكر فرو رفتم تا قوت آنها را دريافتم آنگاه راحت شدم خدا او را لعنت كرده و از او برى است. گفتند آيا تو او را لعنت مى كنى و از او تبرى مى نمائى؟ فرمود: بلى شما هم او را لعنت كنيد و از او تبرى نمائيد، خدا و پيامير خدا از او برى هستند.
عيون الاخبار ج 2 ص 202 بسند از ياسر خادم روايت كرده است كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم در تفويض چه مى گوئى؟ فرمود: خداى تبارك و تعالى دين خود را به پيامبر تفويض فرموده و گفته است.
«ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»
(آنچه پيامبر بياورد آنرا بگيريد و از هر چه نهى كند اطاعت كنيد) اما خلق و رزق تفويض نشده خداى عزوجل مى گويد. «الله خالق كل شى» (خدا خالق همه چيز است) و مى گويد «الله خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شيىء سبحانه و تعالى عما يشركون» (خدا شما را خلق كرده بعد به شما رزق داده بعد شما را مى ميراند سپس شما را زنده خواهد كرد بگو آيا از شركاء شما كسى هست كه چيزى از اينها را بكند، خدا مبرا و برتر از آن است كه به او شريك قرار مى دهند)
كتاب الاعتقادات ص 99 حضرت رضا عليه السلام در دعاى خود چنين مى گفت: پروردگارا من از قدرت و قوه برى هستم قدرت و قوه نيست جز بتو.
پروردگارا من به تو برائت مى جويم از كسانى كه درباره ما مى گويند آنچه ما خود نمى گوئيم پروردگارا خلق مخصوص توست، و رزق از توست، تنها تو را عبادت مى كنيم، و تنها از تو يارى مى جوئيم. پروردگارا تو خالق ما و خالق پدران اولين و پدران آخرين ما هستى، پروردگارا ربوبيت جز براى تو شايسته نيست. و الهيت جز براى تو صلاحيت ندارد، نصارى را كه عظمت تو را كوچك كردند لعنت كن، و لعنت كن از مخلوقات خود كسانى را هم كه مانند آنها مى گويند.
پروردگارا ما بندگان و فرزندان بندگان تو هستيم، براى خود نه مالك نفع هستيم، و نه مالك ضرر و نه مرگ و نه زندگى، و نه نشور بعد از مرگ، پروردگارا هر كس گمان كند ما رب هستيم ما از او برى هستيم، و هر كس گمان كند كه آفرينش به ما برمى گردد و رزق بعهده ما است ما از او برى هستيم همانگونه كه عيسى از نصارى برى است. پروردگارا ما را به آنچه آنها مى گويند مؤاخذه مكن، و از آنچه بر ما ادعا مى كنند ما را ببخش، و ديارى از آنها را بر روى زمين باقى مگذار، اگر آنها را رها كنى بندگان تو را گمراه مى كنند، و جز فاجرو كافر فرزند نمى آورند.
كتاب الغيبه شيخ طوسى ص 178 «واحتجاج طبرسى» ج 2 ص 471 باسند از ابوجعفر محمدبن على بن بابويه يا ابوالحسن على بن احمد قمى كه گويد جماعتى از شيعه در اينكه خداوند عزوجل به ائمه صلوات الله عليهم تفويض كرده است كه خلق كنند و رزق دهند، يا نه اختلاف كردند.
گروهى گفتند محالست زيرا غير خدا قادر به خلق اجسام نيست گروهى گفتند خدا ائمه را بر آن قادر ساخته و به آنها تفويض كرده كه خلق مى كنند و رزق مى دهند. قائلى در آن ميان گفت چرا به محمدبن عثمان عمرى (نايب خاص امام زمان (ع) در غيبت صغرى) مراجعه نمى كنيد كه از او بپرسيد تا حق را در آن بر شما واضح كند زيرا او به خدمت صاحب الامر عجل الله فرجه الشريف مى رسد، بر آن راضى شده و به آن تسليم گرديدند مسئله را نوشته و به او فرستادند، توقيع از ناحيه حضرت صاحب الامر(ع) بيرون آمد كه نسخه آن اين است «خداست كه اجسام را خلق كرده و ارزاق را تقسيم كرده است، زيرا او جسم نيست و در جسم حلول نكرده، همانند او چيزى نيست، و او سميع و عليم است، اما ائمه عليهم السلام از خدا مى خواهند، و خدا خلق مى كند و از خدا مى خواهند و خدا رزق مى دهد، بخاطر خواسته آنها و براى بزرگداشت حق آنها.
برخى از تعبيرها كه ممكن است موجب توهم تفويض شود
1ـ در زيارت جامعه آمده است: «بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تفع على الارض الا باذنه» راوى اين زيارت موسى بن عبدالله شخصى است كه در «علم رجال» مجهول است و توثيق نشده است، لكن زيارت معروف و مشتمل بر مضامين عاليه است. اگر چه در اعتقادات به آن اعتماد نمى شود زيرا در اعتقادات يقين به صحّت دليل شرط است.
معنى فقرات زيارت
در «بحار الانوار» ج 99 ص 143 گويد «بكم فتح الله (خدا بشما ابتدا كرده)
يعنى در وجود يا در خلافت رسول الله يا در همه خيرات،
كلمه «باء» در «بكم» احتمال دارد كه به معنى صله باشد و احتمالدارد كه به معنى سببيت باشد. و بكم يختم (و بشما ختم كرده است) يعنى دولت شما آخرين است «الا باذنه» (مگر باذن خدا) يعنى هنگام بپاشدن قيامت «بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع على الارض» بنابر اينكه حرف «باء» بمعنى سببيت باشد معنى آن اينست (بجهت شما باران نازل مى كند و بجهت شما آسمان را از اينكه به زمين بخورد نگه مى دارد) يعنى خدا بخاطر شما رحمت نازل مى كند و بخاطر شما بلاها را دفع مى كند، زيرا نزول باران نزول رحمت است و نگهداشتن آسمان از اينكه به زمين بخورد دفع بلاء عظيم است كه بآن اهل زمين به هلاكت مى رسند.
در «روضة المتقين» ج 5 ص 49 در شرح اين زيارت گويد «بكم ينزل الغيث»
(بجهت شما باران نازل مى كند) يا براى اينكه مقصود اصلى از رحمت الهى آنها هستند همانطور كه در احاديث زيادى وارد شده «بكم يمسك السماء ان تقع على الارض»
(بجهت شما آسمان را از خوردن به زمين نگه مى دارد) با اينكه اسباب برخورد آسمان بر زمين حاصل است، و آن ادعاء فرزند براى خداست، و ادعا خدايان باطل و دروغين است. كه از ساكنان زمين سرزده است و مقتضى نزول عذاب عظيم و سقوط آسمان و نابودى زمين است همانطور كه قرآن مى گويد «تكاء السماوات يتفطرن من فوقهن و تنشق الارض ان دعوا للرحمان ولداً»
(نزديك است كه آسمانها از بالاى آنها پاشيده شود و زمين از هم بشكافد بعلت اينكه آنها براى خدا فرزند خواندند) يعنى: خداوند تبارك و تعالى بخاطر آن بزرگواران كه از معصيت خدا و نافرمانى او پاك و معصومند، از نزول عذاب عظيم و سقوط آسمان و نابودى زمين كه اهل زمين را بجهت چنان گناه بزرگ تهديد مى كند، جلوگيرى مى نمايد.
2ـ در يكى از زيارتهاى حضرت سيدالشهداء (ع) كه در «كافى» ج 4 ص 576 روايت كرده چنين آمده است:
«بكم يبين الله الكذب و بكم يباعد الله الزمان الكلب و بكم فتح الله و بكم يختم الله وبكم يمحو ما يشاء و بكم يثبت و بكم يفك الذل من رقابنا و بكم يدرك الله ترة كل مومن يطلب بها و بكم تنبت الارض اشجارها و بكم تخرج الاشجار اثمارها و بكم تنزل السماء قطرها و رزقها و بكم يكشف الله الكرب و بكم ينزل الله الغيث و بكم تسيخ الارض الّتى تحمل ابدانكم و تستقر جبالها عن مراسيهاارادة الرب فى مقادير اموره تهبط اليكم و تصدر من بيوتكم و الصادر عما فصل من احكام العباد»
در «مرآة العقول شرح كافى» ج 18 ص 197 كه متعرض سند اين زيارت شده مى گويد حديث ضعيف است.
معنى فقرات زيارت
در «روضة المتقين شرح من لا يحضره الفقيه» ج 5 ص 430 گويد: «بكم فتح الله» يعنى با شما ائمه را شروع كرده زيرا كه اول آنها على عليه السلام است «بكم يختم الله» يعنى با ظهور مهدى عليه السلام ائمه را ختم مى كند. يا مراد اين است كه خدا اول از همه شما را آفريده و بعد از همه (سلسله) شما را مى ميراند همانطور كه درا خبار آمده است. تا مردم نتوانند بر خدا احتجاج كنند كه در زمانى از جانب خدا بر ما حجت نبود. «بكم يمحوالله ما يشاء و بكم يثبت» يعنى بدعاء شما يا بخواست شما خدا هر چه را بخواهد محو مى كند و هرچه را بخواهد محو نمى كند.
«وبكم يفك الذل من رقابنا» يعنى بظهور قائم (ع) و ظهور شما ذلت را از گردن ماباز مى كند.
در «مرآة العقول شرح كافى» ج 18 ص 301 و «بحار الانوار» ج 98 ص 155 در معنى فقرات زيارت فوق گويد:
«بكم فتح اللّه» يعنى خدا در ايجاد، يا در تعليم، يا در خلافت، يا در امامت بشما شروع كرده، مانند گفته آنحضرت كه فرمود: من پيامبر بودم هنوز آدم ميان آب و گل بود.
وارادة الرب تهبط اليكم و تصدر من بيوتكم» يعنى تقديرات الهى در شب قدر بر شما نازل مى شود، و مردم آنها را از شما تعلم مى كنند.