پاى درس پروردگار ، جلد ۱۱

جلال الدين فارسى

- ۴ -


آنـگـاه بـه دوران پـيـش از مـوسـى و بـه عـصـر ابـراهـيـم خـليل بازگشته درگيرى كفار مشرك با پيامبرانش را بيان مى فرمايد از ابراهيم و لوط و اسـحاق و يعقوب . سپس از نوح كه پيشتر از همه بوده است ياد مى فرمايد تا مى رسد به داود و سليمان و ايوب و ديگران و زكريا و فرزندش يحيى - معاصر عيسى بن مريم عـليـهـاالسـلام - و هـمـسـر زكـريـا كه مورد تمجيد واقع مى شود. در اين جا از مريم عليها السـلام و پـسرش عيسى على نبينا و عليه السلام ياد كرده مى فرمايد: ان هذه امتكم اءمه واحـده واءنـا ربـكـم فـاعـبـدون ... "بـيـگـمـان ايـن امـت شـماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم ، بنابراين مرا پرستيده اطاعت كنيد. و هر نسلى (از اين امت ) كارشان را بـرگزار كردند، همگى با ما سروكار پيدا كردند. بنابر اين كسى كه مؤ من باشد و از اعـمـال صـالح انجام دهد كوشش وى كه ما كاتب آن هستيم با قدرنشناسى روبرو نگردد. و ايـن كـه اهـالى مـديـنـه اى كه آنان را ميرانديم با ما سروكار پيدا نكنند ممنوعيت تكوينى دارد. حتى اگر بيشمار بوده باشند و از بلنديى سرازير شوند. و وعده و تهديد راستين فرا رسيده تحقق پذيرفت تا بناگهان چشمهاى كسانى كه كافر شدند خيره ماند كه اى واى بـر مـا بـراسـتـى غـافـل از ايـن رخـداد بوديم . و بالاتر ما ستمكار بوديم . ترديد مـداريـد كـه شـمـا و آنـچـه و آنـكـه جز خدا مى پرستيد و اطاعتش مى كنيد هيمه دوزخ باشد دوزخـى كـه شـمـا بـه آن درآمـدنى هستيد. اگر اين عده خدا مى بودند به دوزخ (برزخى ) درنيامده بودند حال آن كه جملگى در آن ماندگارند. در دوزخ (برزخى ) ناله زارى دارند و در آن هـيـچ نـمـى شـنـونـد (چـون در زنـدگى دنيا درسهاى پروردگار و پند حكيمانه و نـصـيـحـت را نـمى شنيدند). بيگمان كسانى كه پيش از اين ما آن برترين (هستى و مرتبه وجـودى و بـهـشـت بـريـن ) را نـصـيـبـشـان سـاخـتـيـم ، آرى آنان از دوزخ (برزخى ) بدور نـگـهـداشـتـه شده اند. غرش و خروشش را نمى شنوند و آنان در ميان آنچه علائق عاليه و پـاكـشـان بـدان تـعـلق گـرفـتـه است ماندگارند. آن بزرگترين و هولناك ترين هراس (هـراس از درافتادن به دوزخ برزخى ) موجب اندوهشان نگردد و فرشتگان با اين خوشامد بـه اسـتقبالشان شتابند كه اين است رخدادى كه به شما مژده و وعده داده مى شد. رخدادى كـه در اثناى آن ، آسمان را چنان در پيچيم كه سنگ نبشته اى نبشته را در نورديده باشد، چـنـان كـه نـخـسـتـيـن آفـرينش را آغاز كرديم تجديدش مى كنيم ، وعده اى است بر عهده ما، بيگمان ، ما آن را به انجام رسانده ايم (يكايك آدميان را در لحظه مردن به دوزخ يا بهشت بـرزخـى انـتـقـال داده مـتـحـول سـاخـتـه ايـم ، و در قـيـامـت هـمـيـن تـحـول و انـتـقال يا مشابه آن تكرار خواهد شد). و چنين روى داد كه در زبور پس از درس نـوشـتـيـم كـه زمين را بندگان صالح من به ميراث مى برند (كره زمين پس از گسترش و تـحـول مـنـاسـب قـيـامـت بـه بـهـشت جسمانى آنان تبديل گشته مكان دوزخيان نخواهد بود). بـيـگـمان در اين كلام بيان رسايى است براى مردمى كه پرستنده مطيع خدا باشند. و تو را جـز بـراى ايـن نفرستاديم كه رحمتى براى عالمهاى آفريدگان باشى . بگو: واقعيت ايـن اسـت كه به من وحى مى شود كه خدايتان خداى يگانه است ، بنابراين آيا شما مسلمان (تـسـليم اين حقيقت ) مى شويد؟ پس اگر روى (از اين حقيقت ابلاغ شده ) بگرداندند بگو: هـمه تان را از ره عدل خبردار كردم . در عين حال نمى دانم آن تهديد و وعده اى كه به شما داده مى شود بزودى تحقق پيدا مى كند يا دير. بيگمان ، او گفتارى را كه به بانگ بلند بـاشـد مـى دانـد و آنـچـه را هـم كـه پـنهان مى كنيد مى داند. و نمى دانم ، شايد آن براى آزمودن شما باشد و اين كه مدت كوتاهى برخوردار گشته خوش باشيد. (محمد مصطفى ) گـفـت : پـروردگـارم ، بـه حق حكم فرما. و در برابر آنچه بر زبان مى آوريد بايد از پروردگارمان كه خداى رحمان باشد كمك گرفت (101)
54: هفتاد و سومين سوره مكى ، مؤ منون
به نام خداوند بخشنده مهربان
چـنين رخ داد كه مؤ منان كامياب شدند (با نيل به هستى برين يا قرب خدا در زندگى دنيا و نيل به الحسنى يا بهشت و رضوان الهى در زندگى برزخى ) آن كسان كه در نمازشان خاشع اند(102)، و آن كسان كه از حرف و كار بيهوده روى گردان اند، و آن كسان كه زكـات را مـى پـردازنـد، و آن كـسـان كـه شرمگاههاى خويش پاس مى دارند مگر در بربر همسرانشان يا كنيزانشان كه در آن صورت سزاوار سرزنش نباشند. بنابراين هر كس به دنبال بيش از اين باشد چنين افرادى متجاوز باشند. و آن كسان كه امانتهاى سپرده شده به خـويـش را و تـعهداتشان را حفاظت و رعايت مى كنند. و آن كسان كه نمازهايشان را مواظبت مى كـنـند. اين گروهند كه ايشان ميراث برنده اند و فردوس را به ميراث مى برند و خود در آن جـاويـد هـسـتـنـد. و چـنـيـن روى داد كـه انـسـان را از گـل خـالص آفـريديم ، سپس به نطفه اى تحول بخشيديم كه در جايگاه استوارى قرار دارد. آنـگـاه نـطفه را لخته اى گردانيدم ، پس لخته را گوشتى كرديم ، سپس از آن پاره گـوشـت اسـتـخـوانـى بـوجـود آورديـم ، آنـگـاه آن اسـتـخوانها را با گوشت پوشانديم ، سرانجام او را باز آفريديم به خلقتى ديگر. پس ‍ فرخنده آمد خدا كه بهترين آفريننده است . وانگهى بيگمان شما پس از آن مى ميريد، سپس بيشك شما در رخداد قيامت برانگيخته شـده حـيـات دوبـاره پـيـدا مـى كـنـيـد(103)...و در مـيـان آنـان (يـعـنـى نسل بعد از نوح عليه السلام ) پيامبرى از خودشان فرستاديم كه خدا را بپرستيد، جز او خـدايـى نـداريـد، آيـا از خـدا پـروا نمى گيريد؟ و اشراف قومش همانا كه كافر شدند و لقاء خدا در زندگانى بازپسين را دروغ شمردند و در زندگى دنيا ما آنها را به رفاه و خـوشـگـذرانـى رسـانـديـم گفتند: اين فقط بشرى همانند شماست ، از آنچه مى خوريد مى خورد و از آنچه مى آشاميد مى آشامد. و اگر مطيع بشرى نظير خودتان شديد خيلى ضرر مى كنيد. آيا به شما وعده مى دهد كه وقتى مرديد و خاك و استخوان شديد شما را از گور زنـده بـدر كـنـنـد. بـعـيـد است و خيلى هم بعيد اين وعده اى كه به شما داده مى شود. ما جز زنـدگـى دنـيا نداريم ، مى ميريم و به دنيا مى آييم و از گور برخيزانده و زنده دوباره نـمـى شويم . اين مردى است كه عليه خدا به دروغ از پيش خود چيزى ساخته است و ما به او ايمان نياورده و اطمينان نمى كنيم(104)...پس بگذراشان در جهالت متراكمشان فرو بمانند تا روزى چند. آيا مى پندارند آنچه از ثروت و نفرات نصيبشان مى كنيم مايه هاى خـيـرى را شـتـابـان بـه دامـانـشـان مـى ريـزيم ؟ نه ، شعور فهميدن حقيقت امر را ندارند. بـيـگـمـان كـسـانـى كـه از ترس پروردگارشان نگران كار خويش اند و كسانى كه به درسـهـاى پـروردگـارشـان ايمان مى آورند و كسانى كه براى پروردگارشان شريك و هـمـتـا قـائل نـمـى شـوند و كسانى كه از داراييشان در حالى به ديگران مى پردازند كه دلشان از اين مى تپد كه آنان در حال حركت به سوى پروردگارشان هستند.
ايـن گـروهـنـد كه در كارهاى خير شتاب مى ورزند در حالى كه در اين راه از ديگران سبقت گـرفـتـه و پيشى جسته اند. البته هيچ كس را جز بقدر توان و طاقتش تكليف نمى دهيم و ديوانى هم داريم كه حساب را با دقت و بايستگى ارائه مى نمايد بطورى كه آنان ستمى نـمـى بـيـنـنـد. واقـعـيـت ايـن اسـت كـه دل آنـان (كـافـران مـشـرك ) در جـهـالتـى مـتـراكـم غافل از اين معانى است و اعمالى هم دارند كه پست است و آنان انجامش مى دهند. تا لحظه اى كـه قـشـر تـوانـگر خوشگذرانشان را شروع به عذاب دادن كرديم كه در اين وقت فرياد نـاله شـان بـرخـاست . اينك ناله و زارى مكنيد چون ما به فريادتان نمى رسيم . پيش از ايـن درسـهـايـم بـرايـتـان خـوانـده و تـدريـس مى شد اما شما پس ‍ پس رفته گام در سنت گـذشـتـگـانـتان مى نهاديد و با اين روش استكبار ورزيده در شب نشينى هايتان ناسزا مى گـفـتـيـد(105)...و شك نيست كه تو آنان را به صراط مستقيم (راه قرب خدا) دعوت مى كـنى ، و بيشك كسانى كه به زندگانى بازپسين ايمان نمى آورند راه خود را از صراط مـستقيم كج مى كنند(106)...واقعيت اين است كه (مشركان عرب ) همان چيزى را گفتند كه كـفـار طـول تـاريـخ گـفتند. گفتند: مگر مى شود كه وقتى مرديم و خاكى و استخوانهايى شـديم باز زنده به حياتى تازه بشويم ؟! به ما اين وعده داده شد و به نياكانمان پيش از اين همين وعده داده شد. اين همان افسانه هاى ساخته قديميهاست (107)...به محض اين كـه مـرگ بـه سـراغ يـكـى از ايـنـهـا آمـد گـفـت : پـروردگـار من ، مرا (به زندگى دنيا) بـازگـردان شـايـد مـن در مـورد آنـچـه بـه جـا نـهـاده ام عـمـل صـالح انـجـام دهم ! نه چنين باشد. آن سخنى است كه او مى گويد (و آرزوى اوست ). حـال آن كـه بـرزخـى را پـيش روى خويش دارند تا رخدادى كه مجددا به زندگى تازه اى (زنـدگـى قـيـامـت ) در مـى آيـنـد. بنابراين همين كه در "صور" دميده شد (و مرده به حيات بـرزخـى در آمـد) پـيـونـدهـاى خـويـشـاونـدى گـسـسـتـه خـواهـد بـود و از حـال يـكـديـگـر نـپـرسـند (و تنها به حال خويش انديشند). و در نتيجه ، كسى كه كارهاى ارزنـده اش سـنـگين بود گروهش ‍ مردم كامياب اند. و كسى كه كارهاى ارزنده اش سبك بود گـروهـش كـسـانـى هـسـتـنـد كـه "خـود"شان را به زيان داده بباختند و در دوزخ (برزخى ) مـانـدگـارنـد. آتـش صـورتـشـان را در حالى برشته مى كند كه در ميان شعله هايش روى تـرش كـرده انـد. مگر نه اين بود كه درسهاييم برايتان خوانده و تدريس مى شد و شما مـى گـفـتيد: همه اش دروغ است ؟! گفتند: پروردگار ما، سرسختى و حق ناپذيريمان اراده مـان را تـحـت تـصـرف قـرار داد و گـروهـى گـمراه بوديم . پروردگار ما، ما را از دوزخ (بـرزخـى ) بـدر آورده بـه زنـدگـى دنـيا بازبر، و اگر ديدى به راه سابقمان رفتيم آنـوقـت ما ستمكاريم . فرمود: خفه شويد در آتش دوزخ و با من سخن مگوييد. چون گروهى از پـرسـتـنـدگـان مـطـيـع مـن بـودند كه مى گفتند: پروردگار ما، ايمان آورديم پس ما را بـيـامـرز و بر ما رحمت (رحيمى و پاداشى ) آور چون تو بهترين بخشاينده اى . و شما آن جـمـاعـت را بـه تـمـسخر گرفتيد تا اين تمسخرشان شما را از ياد و درسم بازگرفت و شـمـا بـه آنـان مـى خـنـديـديـد. ايـنـك مـن آنـان را بـه دليـل مـقـاومـتـى كـه در سـپردن راهشان در برابرتان نشان دادند پاداش دادم (تا در بهشت بـرزخـى مـانـدگـار شـده انـد)، آرى بـرنـدگـان هـمـيـن گـروه انـد. فـرمـود: بـا حـسـاب سال چه مدتى در زمين گذرانده عمر كرديد؟ گفتند: يك روز يا پاسى از روز در زمين درنگ داشتيم ، بپرس از شمارشگران . فرمود: جز اندك زمانى (در قياس با زندگى برزخى و طـولش ) عـمر نكرده ايد اگر دانسته باشيد. پنداشتيد كه ما شما را بيهوده و بى حكمتى آفـريـديـم و شـمـا ديـگـر بـا ما سروكار پيدا نمى كنيد؟ بنابراين خداى آن فرمانرواى راسـتـيـن (جـهـان هـسـتـى ، پـيـدايـش و زنـدگـى ) بـرتـر آمـد (از ايـن قـمـاش پـنـدارهـاى بـاطـل ). مـعـبـودى جـز او كـه پـروردگار عرش گرانقدر است نيست . و هر كس در كنار خدا ديـگـرى را مـعبود بشمارد و بگيرد و به آستانش حاجت برد هيچ برهانى بركارش ندارد، پـس حـسـابگرى و حسابرسى كارش در حضرت پروردگارش صورت پذيرد و بى هيچ تـرديـدى كـافـران كـامـيـاب نـشـونـد. و بـگـو: پروردگارم ، بيامرز و ببخشاى كه تو بهترين بخشايشگرى(108)
55: هفتاد و چهارمين سوره مكى ، سجده
...و گـفـتـنـد: مگر ممكن است وقتى در زمين متلاشى و ناپديد شديم دوباره آفرينشى تازه پـيـدا كنيم ؟! واقعيت اين است كه آنان به ديدار پروردگارشان (رخداد تكوينى سروكار پيدا كردن با پرروردگار در لحظه مردن و ترك زيستن جانورى ) كافرند(109).
بـگـو: جـان و "خـود" شـمـا را ملك و الموت كه گماشته بر شماست مى گيرد وانگهى با پروردگارتان سروكار پيدا مى كنيد. و اگر تبهكاران را آن دم ببينى كه چگونه سر در حـضـرت پـروردگـارشان فروافكنده اند كه پروردگار ما، چشم واگشوديم و شنيديم ، اينك ما را به زندگى دنيا بازگرادان چون ما يقين آورديم . و اگر مشيت ما تعلق گرفته بـود هـر "خـود"ى را تـكـويـنـا هـدايـت يـافـتـه (و برخوردار از معارف حقه و جهان - انسان شناسى وحيانى ) مى آفريديم اما من اين فرمان تكوينى را دادم كه دوزخ را از گردهمايى نـامـرئيـان و آدمـيـان بيانبارم . بنابراين به علت اين بود كه ديدار اين رخدادتان را به فـرامـوشـى سـپـرديـد ما نيز در پاداش دادن به شما چشم پوشيديم تا كيفر را بچشيد و عـذاب جـاودانـه را بـه عـلت آن كارها كه مى كرديد بچشيد...پس هيچ كس نمى داند كه چه نـعمتهاى مايه روشنى چشم براى مؤ منان نيكوكار در پنهان نگهدارى شده است به پاداش آن كـارهـا كـه مـى كـردنـد. مـگـر آن كـس كـه مـؤ مـن بـاشـد مـثـل كـسـى اسـت كـه زشـتـكـار بـاشـد، نـه بـرابـر نـيـسـتـنـد. كسانى كه ايمان آوردند و عـمـل صالح انجام دادند آشيان بهشتها را به نشيمن دارند به سبب آن كارها كه مى كردند. امـا آن كـسان كه زشتكارى كردند آشيانشان آتش (دوزخ برزخى ) است ، هر يار كه تلاش كـنـند از آن بدر آيند آنها را بدان بازگردانند و به آنان گويند: بچشيد عذاب آتشى را كه مى گفتيد دروغ است . و البته عذابى كمتر از آن را در زندگى دنيا و پيش از آن عذاب هـولنـاكـتـر بـه آنـان مـى چـشـانـيـم شـايد از راه زندگى پست بازگردند. و ستمكارتر (برخود) از آن كسى كيست كه درسهاى ما از تبهكاران (و نه از ديگران ) انتقام مى گيريم . و چـنـيـن روى داد كه ما به موسى آن درسهاى مكتوب را داديم . بنابراين (تو اى انسان ) در مـورد ديـدار خـدا شـك و تـرديـد مـورز، و آن كـتـاب را مـايـه هـدايـت بـنـى اسـرئيـل سـاختيم و از آنان امامانى برون آورديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند البـتـه پـس از آن كـه مـدتـهـا مقاومت نشان دادند (در برابر مخالفان و دشمنان ) آن هم در حـالى كـه بـه درسـهـاى مـا يـقـيـن آورده بـودند(110)... و مى پرسند: اگر راست مى گـويـيـد بـگـويـيـد ايـن "فـتح " (يا "فلاح " يعنى كاميابى ، و پيروزى يا "فوز") چه زمـانـى روى مـى دهد؟ بگو: زمان "فتح " لحظه اى است كه ايمان آوردن كافران برايشان هـيـچ فـايـده اى نـدارد و فرصت و مهلت هم به آنها داده نمى شود. بنابراين روى از آنها برتاب و در انتظار بمان چون آنها هم چشم به آينده دوخته اند.(111)(112)
56: هفتاد و پنجمين سوره مكى ، طور
... و اگـر سـنـگ آسـمـانـى بـزرگـى را بـبـيـنـنـد كـه در حـال سـقـوط اسـت گـويـنـد: ابـرى مـتـراكـم اسـت ! بـنـابـرايـن بـه حـال خـود واگـذارشـان تـا بـا رخـداد مـواجـه شـونـد كه طى آن مدهوش گردند. رخداد (در غلتيدن به دوزخ برزخى ) هولناكى كه نقشه هاى توطئه آميزشان در اثنايش ‍ بكارشان نـيايد و نه كسى به فريادشان رسد. و بيشك كسانى كه ستم كردند عذابى كمتر از آن و پيش از آن در زندگى دنيا دارند ولى بيشترشان نمى دانند. و در اجراى دستور حكيمانه پـروردگـارت پـايـدارى كـن چون تو تحت عنايت ما قرار دارى ، و چون از خواب برخيزى به ستايش پروردگارت تسبيح گوى (و نماز بگزار) و پاسى از شب هنگام هم او را به پاكى بستاى (و نمازبگزار) و از پى برآمدن ستارگان (هنگام غروب )(113)
57: هفتاد و ششمين سوره مكى ، ملك
... و چـنـيـن روى داد كـه آسـمـان نزديك (شايد جهان انسانى ) را با چراغهايى (پيامبران ، امـامـان ، مجاهدان انقلابى و آزاديبخش ، و مجتهدان متفكر سياسى ) بياراستيم و آن چراغها را گـريـزانـنـده و نـابـودگـر شـيطانها كرديم و براى آن شيطانها عذاب آتش سوزان آماده سـاخـتـيـم ، و كـسـانـى كـه بـه پـروردگـارشـان كـافر شدند عذاب دوزخ را دارند و بد فـرجـامـى اسـت . وقـتـى آنـهـا را در آن افـكـنـنـد و آن در حـال جـوشيدن است غرشش را مى شنوند، چيزى نمانده كه از خشمناكى پاره پاره شود. هر بار كه گروهى در آن (دوزخ برزخى ) افكنده شوند نگهبانان دوزخ از آنها پرسند: مگر بـيم دهنده اى سراغتان نيامد؟ پاسخ دادند: آرى ، هشدار دهنده اى آمد پيش ما اما به او گفتيم تـو دروغ مى گويى ؛ و گفتيم خدا هيچ درسى فرونفرستاد و شما غرق گمراهى هستيد. و گـفـتـنـد: مـا اگـر گـوش بـه درس پـروردگـار سـپـرده يـا عـقـل بـكـار بـرده بـوديـم اكـنـون در مـيـان دوزخـيـان نـبـوديـم . بـيـگـمـان كـسـانى كه از پـروردگـارشـان بـه سـبب رخدادهاى پنهان آينده مى ترسند آمرزش مى يابند و پاداشى هـنـگفت دارند(114)...آيا آن كس كه بروى در افتاده راه زندگى مى سپرد هدايت يافته تـر (و كـامـيـاب تر) است يا آن كس كه قامت افراشته بر صراطى مستقيم راه زندگى مى پـيـمـايـد؟ بـگـو: اوست كه شما را پديد آورد و برايتان گوش و ديدگان و دلها ساخت و شما كمتر از آنچه بايسته است شكر مى گزاريد. بگو: اوست كه شما را در زمين آفريد و بـه سـوى او محشور شده زندگى دوباره مى يابيد. و مى پرسند: اگر راست مى گوييد اين وعده كى باشد؟ بگو: علم به آن را خدا دارد. و من فقط بيم دهنده اى نمايانم . بعد كه آن (دوزخ برزخى ) را از نزديك ديدند روى كسانى كه كافر شدند سياه گشت و به آنها گـفـتـه شـد: اين است آنچه شما با عجله مطالبه اش مى كرديد. بگو: به نظر شما اگر خـدا مـرا و كـسـانـى را كـه هـمـراه مـنند هلاك كند يا بر ما رحمت (رحيمى ) آرد آنگاه چه كسى كـافـران را از عـذابـى دردنـاك در پناه گيرد؟ بگو: او آن خداى رحمان است ، به او ايمان آورديـم و بـر او تـوكـل كرديم ، و ديرى نگذرد كه بفهميد چه كسى در گمراهى آشكارى اسـت . بـگـو: بـه نظر شما اگر آب شما گود افتد و خشكسالى شود چه كسى آبى روان برايتان مى آورد؟(115)
58: هفتاد و هفتمين سوره مكى ، معارج
به نام خداوند بخشنده مهربان
پـرسشگرى از عذابى كه در حال وقوع است بر كافران و هيچ عاملى دفع آن نتواند كرد پـرسـيـد، عـذابى كه از جانب خدايى مى رسد كه راههاى اعتلا و عروج به سويش گشوده اسـت (116)...كـسانى را كه كافر شدند چه شده است كه دسته دسته از راست و از چپ پيش تو آمده گردن مى كشند؟ نكند هر يكى از آنان طمع به اين بسته باشد كه به بهشت نـعـمـتـهـا درآيـد؟! چـنـيـن نـشـود، بـيـگـمـان مـا آنـان را از آنـچـه مـى دانـنـد. (گـل ، نطفه ...) آفريديم . پس سوگند مى خورم به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قـادريـم بـر ايـن كـه بجاى ايشان مردمى بهتر از ايشان پديد آوريم و كسى از ما پيشى نـتـوانـد گـرفـت . بـنابراين به حال خود رهاشان كن تا در بيهوده گويى فرو روند و بـازى كـنـنـد تـا (در لحظه مردن ) با رخدادى برخورند كه با آن تهديدى مى شوند (در افـتـادن بـه دوزخ بـرزخـى )، رخـداد شـتـابـان بـرون آمـدن از گـور (و انتقال به حيات برزخى ) پندارى به سوى بتها مى تازند و افاضه بجا مى آورند، با چـشـمـهـايـى فـروهـشـتـه و گـود افـتـاده و وجـودى كوفته از اسارت - ذلت كه آنك رخداد هولناكى كه بدان تهديد مى شديد.(117)
59: هشتاد و دومين سوره مكى ، انشقاق
...هـان اى انـسـان ! تـو در حـالى كه فعاليت فرساينده اى دارى به سوى پروردگارت رهـسـپـارى (بـه پـايـان عـمـرت مـى رسى ) آن لحظه او را ديدار كنى (به نظام تكوينى غـيـرارادى و غـيـراخـتـيـارى مـنـتـقل مى شوى ). پس هر كس كارنامه اش را به بخش فرخنده وجودش دهند زودتر و به آسانى به حسابش رسند و شادمان نزد خانواده اش رود. اما كسى كـه كارنامه اش را از پس پشتش دهند بيدرنگ فغان برآرد و آرزوى نابودى مى كند و به آتـش سـوزان درافـكنده شود، زيرا كه او در ميان كسان خويش شادان بود بدين گمان كه هرگز تحولى در او روى ندهد. آرى ، بيشك پروردگارش او را دقيقا تحت نظر دارد. پس سـوگـنـد مـى خـورم بـه شـفـق ، و بـه شـب و بـه آنـچـه شـب فـراگـيـرد و بـه مـاه چون كمال يابد كه شما چند زندگى پياپى و حالهاى گوناگون و مراتب هستى عالى و پست خـواهـيـد يـافـت . بنابراين آنان را چه مى شود كه ايمان (به اين جهان - انسان شناسى ) نمى آورند، و چون قرآن براى آنان خوانده و تدريس شود سجده نمى كنند. واقعيت اين است كـه كـسـانـى كـه كـافـر شـدنـد مـى گـويـنـد ايـنـهـا دروغ اسـت . حال آن كه خدا داناتر است به آنچه مى اندوزند و هستى هايى كه از آن خود مى سازند (از عالى تا پست ). پس آنان را مژده بده كه عذابى دردناك خواهند شد. مگر كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنان پاداشى قطع نشدنى(118)دارند.(119)
60: هشتاد و سومين سوره مكى ، روم
به نام خداوند بخشنده مهربان
الف ، لام ، ميم . روميان مغلوب شدند در نزديكى پايتخت ، و آنان پس از شكست خوردن به زودى غـالب آيـند ظرف كمتر از يكدهه ، رخداهاى تاريخى و رخدادهاى آينده به خدا تعلق دارد، و در آن رخـداد پـيـروزى مـؤ مـنـان از پـيـروزى خـدادادى شادمان شوند. هر كس ‍ را كه بخواهد يارى دهد (و پيروز سازد) و او عزيز مهربان (با مؤ منان ) است . اين وعده خداست ، خـدا وعـده اش را مـحـقـق سـازد. ولى بيشتر آدميان نمى دانند. با سطح نمايان زندگى دنيا آشـنـايـى دارنـد و از راه زنـدگـانـى بـازپـسـيـن (كـه عـمـق زنـدگـى بـاشـد) غافل اند. آيا درباره خودشان نينديشيدند تا بدانند كه خدا جهانهاى برين و جهان طبيعى و جـهـان مـيـان آن دو جـهـان (يـعـنـى جهان انسانى ) را جز به سبب حكمت و داراى مدت و زمان تـحـول كـيـفـى نيافريد و اين كه بسيارى از آدميان به ديدار پروردگارشان (در لحظه ترك زيستن و انتقال به حيات برزخى ) كافرند؟ و چرا نبايد در زمين سفر كنند تا ببينند سرانجام كسانى كه پيش از ايشان بودند چگونه بود، آنها نيرومندتر از ايشان بودند و زمـيـن را شـخـم زدنـد و آبـادان كردند بيش از آنچه اينها آباد كردند و پيامبرانشان براى آنـان بـراهين و درسهاى روشنگر مستدل ارائه دادند و خدا هم نمى خواست به آنان ستم روا دارد. اما خودشان به خود ستم مى كردند (با پيش گرفتن زندگى هاى پست و زشتكارى و سـتـم بـر ديـگـران و كـفـران نـعمتهاى آفريدگار). وانگهى تكوينا عاقبت كسانى كه بد كردند بد است ، اين كار بد كه درباره درسهاى خدا بگويند دروغ است و آن را به مسخره بگيرند. خدا آفرينش ابتدايى را مى كند، بعد آن را تكرار و اعاده مى نمايد وانگهى با او سـرو كـار پـيـدا مـى كـنـيـد. و لحظه اى كه حسابرسى برپا مى شود. تبهكاران نوميد و خـاموش مى شوند و از آنها كه براى خدا شريك انگاشتند هيچ واسطه و شفيعى نداشتند و به آن شريكان خداى موهوم كافر شدند. و طى رخداد برپايى حسابرسى و در آن لحظه از هـم پـراكـنـده شـده مـيـانـشـان جدايى افتد. به اين شرح كه كسانى كه ايمان آوردند و عـمـل صـالح انجام دادند ايشان در گلزارى خراميده مورد تكريم و پذيرايى اند. و كسانى كه كافر شدند و درسهاى ما را گفتند دروغ است و ديدار زندگانى بازپسين را هم ، اينها را در شـرايـط عذاب حاضر آورند. بنابراين ، خداى را چون به شامگاه درآييد و چون به بـامـدادان تسبيح گوييد (و نماز بگزاريد)، و ستايش در جهانهاى برين و در جهان طبيعى بـراى او صـورت مـى گـيـرد، و بـه شب هنگام و به هنگام ظهر هم تسبيح گوييد (و نماز بـگـزاريد). زنده اى را از مرده اى برون آورد و مرده اى را از زنده اى ، و زمين را پس از آن كـه مـرد زنـده كـنـد، و به همين گونه زندگى دوباره پيدا مى كنيد. و از درسها و نشانه هـايـش ايـن اسـت كـه شـمـا را از خـاك آفـريـد، بـعـد تـبـديل شديد به بشرى كه به هر سو پراكنده مى شود. و از درسها و نشانه هايش اين اسـت كـه از خودتان برايتان همسرانى آفريد تا در سايه شان بيارميد و ميانتان مودت و مـهـربـانـى نسبت به يكديگر پديد آورد. شك نيست كه در اين رخدادها براى مردمى كه مى انديشند درسهاست (120)...
و از درسـهـا و نـشـانـه هـايش اين است كه به ايجادش جهان برين و جهان طبيعى برپاست وانگهى هرگاه شما را از زمين (يا جهان طبيعى ) فراخواند شما به زندگى برزخى فرا آيـيـد. و هـر كـس در جـهـانـهـاى بـريـن و جـهـان طـبـيـعـى هست به او تعلق دارد. و همه او را فـرمـانـبردارند. و اوست كه آفرينش را آغاز مى كند و بعد اعاده اش مى فرمايد و اين اعاده بـرايـش از آفـريـنـش ابتدايى آسان تر است و برترين نمونه قدرت نمايى او در مورد رابـطـه تـكـويـنـى جـهـانـهـاى بـريـن بـا جهان طبيعى است (121) و عزيز حكيم اوست (122)... فساد در خشكى و دريا به علت آنچه آدميان بدست آورده و انجام دادند پديدار و مـنـتـشـر گـشـت تـا خـدا بـخشى از كردارشان را به خوردشان دهد تا برگردند (از راه زنـدگى پست خويش ). بگو: در روى زمين سفر كنيد تا بنگريد عاقبت كسانى كه پيش از ايـن بـودنـد و اكـثريتشان مشرك بودند چگونه است ؟ بنابراين وجودت را براى زندگى ارزشـمـنـد ارزش آفـريـن بـنـا كـن پـيش از آن كه رخدادى اتفاق افتد از جانب خدا كه امكان جـلوگيرى از آن وجود ندارد، رخدادى كه در اثناى آن آدميان جدا و دسته دسته شوند. كسى كـه كـفـر ورزيـد مـسـؤ وليـت و سـزاى كـفـرش بـا خـود اوسـت و كـسـى كـه عـمـل صـالح انـجـام داد بـراى خـودش زمـيـنـه سازى مى كند تا خدا از فضلش (رحمت فوق پـاداشـى اش ) بـه كـسـانـى عـطـا فـرمـايـد كـه ايـمـان آوردنـد و عـمـل صـالح داشـتند، بيگمان او كافران را دوست نمى دارد. و از درسها و نشانه هايش اين است كه انواع باد را مژده دهنده مى فرستد و تا رحمتى به شما رسانده باشد و تا كشتى بـا رخـداد او شناور باشد و تا از رحمت فوق پاداشى او برخوردار گرديد و شايد شما سـپـاس گـزاريـد. و چـنـيـن روى داد كه پيش از تو پيامبرانى هر يك به سوى قوم خويش روانـه كـرديم تا به آنان درسهاى روشنگر مستدل را ارائه دادند. زان پس از كسانى كه تـبـهـكـارى كـردنـد انتقام گرفتيم (با عذاب اين دنيا و با دوزخ برزخى ) و يارى دادن و كـامـيـاب سـاخـتـن مـؤ مـنان هم بر عهده ما بود. خدايى كه بادها را مى فرستد تا ابرى را بـرانـگيزد و به حركت درآورد و آن را در آسمان به گونه اى كه بخواهد مى گستراند و آن را پـاره پاره مى كند بطورى كه مى بينى باران از لابه لايش ‍ برون مى آيد، و چون آن را بـه هـر كـس از بندگانش كه خواهد برساند ناگاه به شادى درآيند هر چند پيش از بـاريـدنـش ، آرى پـيش از آن ، نوميد و افسرده خاطر بودند. پس به آثار رحمت خدا بنگر كـه چـگـونـه زمـيـن را بـعـد از مـردنـش (و بـى گـياهى ) زنده مى كند، بيشك او زنده كننده مـردگـان است و او بر هر چيزى تواناست . و اگر بادى بفرستيم تا آن كشتزار را زرد و خـشـكـيـده كـنـد با ديدن زردى آن بنا كنند به كفر گفتن و ناسپاسى . بنابراين تو نمى توانى درس خدا را به گوش مردگان (افراد فاقد حيات انسانى كه مشخصه اش تفكر و تـعـقـل و گـشـودن مـنافذ وجود به روى آموزش و نصيحت است ) فرو كنى و نه به گوش كـرانـى بـرسانى كه روى از درس خدا برتافته پشت به آن مى كنند و مى گريزند. و نه تو آنى كه بتوانى كوران را از راههاى گمراهى به راه روشن در آورى .
تـو فـقـط قـادرى درس خـدا را بـه گـوش كسانى برسانى كه به درسهاى ما ايمان مى آورنـد و ايـشـان مـسـلمـان (تـسـليـم آمـوزه هـاى وحـيـانـى و در حـال بـكـار بـستن آن در خويشتن ، خانواده و محيط اجتماعى و بين المللى ) هستند. خدايى كه شـمـا را از چـيـزى نـاتوان آفريد آنگاه به آن چيز ناتوان نيرومندى بخشيد سپس از پى نيرومندى ناتوانى و پيرى آورد، هر چه بخواهد مى آفريند و او داناى بنهايت تواناست . و در رخـداد بـرپايى حسابرسى و دادرسى تبهكاران سوگند خورند كه جز اندك زمانى در زنـدگـى دنـيـا درنـگ نـداشـتـه انـد، بـديـنـسـان بـود كـه پـيـشـتـر دروغ مـى بافتند. حـال آن كـه دارنـدگـان عـلم و ايـمـان گـفـتـنـد: مـطـابق ديوان تكوينى الهى شما تا زمان انـتـقـال بـه زنـدگـى بـرزخـى عـمـر كـرده ايـد، و ايـنـك رخـداد انـتـقـال بـه زنـدگـى بـرزخـى اسـت ولى شـمـا تـا بـه حـال نـمـى دانـسـتيد. پس در اين لحظه معذرت خواهى كسانى كه ستم كردند فايده اى به حالشان ندارد و نه عذرشان پذيرفته شود. و چنين رخ داد كه در اين قرآن براى آدميان از هـرگونه نمونه تاريخى آورديم ، با اين حال اگر درس تازه اى هم به آنان ارائه دهى كـسـانـى كـه كـافـر شـدنـد گـويـنـد: شـمـا (پـيـامـبـران ) فـقـط بـاطـل سـرهـمـبـنـدى مى كنيد. بدينسان است كه خدا دلهاى كسانى را كه حاضر به دانستن نـيـسـتند بسرشته است . بنابراين مقاومت ورز، چون وعده خدا راست است ، و مبادا كسانى كه يقين آور نيستند ترا از كوره بدر كنند(123).
61: هشتاد و چهارمين سوره مكى ، عنكبوت
به نام خداوند بخشنده مهربان
الف ، لام ، مـيم . آيا آدميان پنداشتند كه اگر بگويند ايمان آورديم ، وامى گذارندشان و آنـان بـه شـكـنـجـه درنـمى آيند. و بيقين كسانى را كه پيش از ايشان بودند زير شكنجه (دشمن كافر) آزموديم ، پس خدا كسانى را كه راست گفتند بايد بشناسد و دروغگويان را هم بايد بشناسد. آيا كسانى كه كار بد (شكنجه كردن مؤ منان ) مى كنند پنداشتند كه از چـنـگ مـا مـى گـريـزنـد؟ چـه بـد داورى مـى كـنند. هر كسى كه لقاء خدا (در لحظه مردن و انتقال به حيات برزخى ) را اميد مى برد بداند كه نقطه پايان عمرى كه خدا معين ساخته است فراخواهد رسيد و او شنواى داناست . و هر كس جهاد كند جز اين نيست كه به نفع خويش (اعـتلا، سير تقرب به خدا، و نيل به هستى برين والحسنى ) جهاد مى كند زيرا كه خدا از عـالمـهـاى آفـريـدگـان بـى نـيـاز اسـت (نـفـعـى بـراى خـدا قـابـل تـصـور نـيـسـت ). و كسانى كه ايمان آورند و كارهاى شايسته كردند آثار كارهاى بدشان را از ايشان مى زداييم و بهترين كارى كه مى كردند به ايشان پاداش مى دهيم . و آدمـى را سـفـارش كـرديـم كـه بـه پـدر و مادرش احسان كند و اين سفارش كه اگر تلاش كـردند تا چيز يا كسى را كه برايت ناشناخته است شريك من بيانگارى بايد كه از آنان فـرمـان نـبـرى ، هـمـه تـان بـا مـن سـروكـار پـيـدا مـى كـنـيـد و آن لحـظـه (لحـظـه انـتـقـال به حيات برزخى ) به شما خبر مى دهم كه چه مى كرديد. و كسانى را كه ايمان آوردنـد و كـارهـاى شايسته كردند به جرگه صالحان درآوريم . و از آدميان كسى هست كه مـى گـويـد ايمان آورديم به خدا، اما وقتى به سبب ياد خدا مورد آزار و اذيت قرار گرفت آزار و اذيـتـى را كـه آدمـيـان كـرده انـد عـذاب خـدا مـى شـمـارد، و اگر پيروزى و كمكى از پـروردگـارت بـرسـد چنين افرادى خواهند گفت : ما با شما بوديم ؟ مگر نه اين است كه خـدا بـهتر از هر كسى مى داند كه در اندرون انواع آفريدگان چه مى گذرد. و البته خدا كـسـانـى را كـه ايـمـان آوردنـد مـى شـناسد و قطعا منافقان را هم مى شناسد(124)...و ابراهيم را فرستاديم كه به قومش گفت : خدا را پرستيده اطاعت كنيد و از او پرواگيريد. آن اگـر دانـسـتـه بـاشـيد برايتان خوب است . شما به جاى خدا بتهايى را مى پرستيد و بـاطـلى مـى تـراشـيـد و مـى سـازيد. بيشك آنهايى كه به جاى خدا مى پرستيد قادر به روزى دادن شـمـا نيستند، بنابراين روزى را از حضرت خداوند جستجو و درخواست كنيد و او را پـرسـتـش و اطاعت نماييد و شكر مرا و را گزاريد، شما را به حضرت او باز برند. و اگر بگوييد اينها دروغ است بدانيد كه ملتهايى كه پيش از شما بودند همين را گفتند، و پـيـامـبـر وظـيـفـه اى جـز اين ندارد كه پيام الهى را با روشنگرى ابلاغ كند. مگر نديدند چـگـونـه خـدا آفـريـنـش ابـتـدايـى كـرده هـمـان آفـريـده را مـتـحـول و تـبـديـل بـه مـوجـود ديـگـرى مـى كـنـد، بـنـابـرايـن آن كـار (انـتـقـال يـك انـسـان از زنـدگـى دنـيـا بـه حـيـات بـرزخى ) براى خدا آسان است . بگو: مـسافرت كرده روى زمين را بگرديد تا بنگريد كه چگونه آفريدن را آغاز كرد وانگهى خدا پيدايش زندگانى بازپسين را به انجام مى رساند، شك نيست كه خدا بر هر كار و هر چـيـزى تـوانـاسـت . آن را كـه مـشـيـتـش بـاشـد عـذاب كـنـد و آن را كـه مـشـيتش تعلق گيرد مـشـمـول رحـمـت رحيميش گرداند، و به حضرتش بازگردانده مى شويد. و شما نه در زمين بـسـتـوه آورنـده ايـد و نـه در آسـمـان (يا جهان برين ) و شما در برابر خدا نه ولى يى داريـد و نـه يـاورى . و كـسـانـى كـه بـه درسهاى خدا و ديدارش (در لحظه مردن ) كافر شـدنـد از رحمت من نوميد ماندند و همينها هستند كه عذاب دردناكى دارند. پاسخ قوم ابراهيم به اين دعوت جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا آتشش بزنيد. در اين وقت خدا او را از آتش برهانيد. بيگمان در آن درسهاست براى مردمى كه ايمان مى آورند. و (ابراهيم ) گفت : شـمـا بـه جـاى خـدا بـتـهـايى را برگرفتيد تا مايه دوستى ميان شما در زندگى دنيا بـاشد، آنگاه در رخداد برپايى قيامت يكديگر را انكار كرده اظهار عدم آشنايى مى نماييد و يكديگر را لعنت مى فرستيد و آشيانتان آتش است و هيچ يارى دهنده اى نداريد. پس لوط بـه آن (رسـالت و پـيـام ) ايـمـان آورد و گـفـت : شك نيست كه من (تكوينا) رهسپار حضرت پـروردگـارم هـسـتـم ، بيقين عزيز حكيم اوست (125)...و به سوى مردم مدين هموطنشان شـعـيـب را فـرسـتـاديـم تـا بـگـويـد: اى قـوم مـن ، خدا را پرستيده اطاعت كنيد و به رخداد زنـدگـانى بازپسين اميدوار شويد و در روى زمين مفسدانه تبهكارى مكنيد. پس او را گفتند كـه ايـنـها دروغ است . در نتيجه زلزله اى گريبانشان را گرفت تا در خانه هايشان مرده بـر روى هـم درافـتـادنـد(126)...آنـچـه را از آن درسـهـاى مـكـتـوب (يـا قـابـل كـتـابـت ) كـه به تو وحى شد براى آنان بخوان و تدريس كن و نماز را اقامه كن چـون نـمـاز از كـار زشـت زنـنـده و از ناپسند باز مى دارد و البته درس ‍ خدا بزرگتر (و گرانمايه تر و موثرتر) است و خدا مى داند شما چه مى كنيد و چگونه هر كارى را انجام مـى دهـيـد(127)...و مـى گـويـنـد آن عـذاب را هـر چـه زودتـر مـحـقـق سـاز. حال آن كه اگر اين نبود كه زمان هر رخدادى مقدر است آن عذاب وقوع پيدا مى كرد و البته بـناگهان و در حالى كه متوجه نباشند به آنها در مى رسد. مى گويند آن عذاب را هر چه زودتـر پـيش آور، حال آن كه دوزخ (برزخى ) هم اينك كافران را در برگرفته است . در آن رخداد، عذاب از فرازشان و از زير پاهايشان در مى پوشاندشان و مى گويند اعمالى را كه انجام مى داديد بچشيد و ميل كنيد.
اى پرستندگان مطيعم كه ايمان آورديد، بدانيد كه سرزمين من پنهاور است ، بنابراين (از مناطق طاغوتى و زير سلطه هجرت كرده ) فقط مرا پرستيده اطاعت كنيد. هر "خود"ى مردنى اسـت . بـعـد هـم بـا مـا سـروكـار داريـد. و كـسـانـى كـه ايـمـان آوردنـد و اعـمـال صـالحه داشتند البته آنان را در غرفه هايى از بهشت جاى دهيم كه پايينش نهرها روان است ، در آن (بهشت برزخى ) ماندگارند، خوشا پاداش ‍ اين عاملان انسانى ، آن كسان كـه مـقاومت نشان دادند و به پروردگارشان توكل مى كنند(128)...و اين زندگى دنيا جـز سـرگـرمـى و بـازى نـيـست و زندگانى بازپسين است كه زندگى راستين است اگر دانسته باشند(129).