نسيم بيدارى
پاسخ هاي اهل سنت به شبهه هاي وهابيت

ابوسجاد اسحاقى

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

پيش نوشت

يكي از انگيزه هاي تهاجم گسترده وهابيّت بر ضد مذهب اهل بيت ( عليهم السلام ) ، هراس آنان از گسترش اين فرهنگ ناب و پوياست . مخالفان مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) هرگز تصور نمي كردند كه فرهنگ غني شيعه بتواند دگرگوني هاي وسيعي را در سطح ايران و جهان به وجود آورد . به همين دليل ، آنان موقعيت خود را در خطر مي بينند و براي حفظ آن به تلاش هاي گوناگوني دست مي زنند .

شيخ محمد مغراوي ، يكي از نويسندگان مشهور وهابي مي نويسد :

« بعد انتشار المذهب الاثني عشري في مشرق العالم الاسلامي فخفت علي الشباب في بلاد المغرب ( 1 ) ؛ با گسترش مذهب تشيع در ميان جوان هاي مشرق زمين بيم آن دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاي مغرب زمين نيز گسترش يابد . »

دكتر ناصر قفاري ، استاد دانشگاه هاي مدينه هم مي نويسد :

« و قد تشيّع بسبب الجهود التي يبدلها شيوخ الاثني عشريّه من شباب المسلمين و من يطالع كتاب "عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد" يَهُولُه الأمر حيث يجدُ قبائل بأكملها قد تشيّعت ( 2 ) ؛ اخيراً شمار زيادي از اهل سنّت به طرف مذهب شيعه گرويده اند و اگر كسي كتاب "عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد" را مطالعه كند ، به وحشت مي افتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل ، مذهب شيعه را پذيرفته اند . »

بايد دانست ابن تيميّه و شاگردانش ، مبارزه خود با تشيع را قرن ها پيش با بهره گرفتن از حربه تكفير آغاز كرده بودند . با اين حال ، با توجه به مخالفت هاي صريح علماي اهل سنّت و شيعه با روش آنان ، در كار خود ناكام ماندند . بعدها محمد بن عبدالوهّاب عقايد ابن تيميّه را به صورت فرقه و مذهب جديدي سامان تازه اي بخشيد كه با تمام مذاهب چهارگانه اهل سنت و مذهب شيعه تفاوت داشت .

محمد بن عبدالوهّاب ، شيعيان را به جرم توسل به انبيا و اولياي الهي و مسائل ديگر ، مشرك و بت پرست مي دانست . از اين رو ، با تكفير شيعيان خون آنان را حلال و قتلشان را جايز اعلام كرد و اموال آنان را غنيمت جنگي شمرد . پيروان او به استناد همين فتوا ، هزاران مسلمان بي گناه را به خاك و خون كشيدند و اين انديشه باطل امروزه نيز در گوشه و كنار جهان اسلام ، انسان هاي بي شماري را قرباني مي كند .

كشتار وهّابيان در عتبات عاليات چنان دهشتناك بود كه صلاح الدين مختار از پيروان وهابيت در اين باره مي نويسد :

« در سال 1216 ، امير سعود با لشكر انبوهي از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و ديگر نقاط به قصد عراق حركت كرد . در ماه ذي قعده به كربلا رسيد و تمام برج و باروي شهر را خراب كرد و بيشتر مردم را كه در كوچه و بازار بودند ، به قتل رساند . نزديك ظهر با اموال و غنايم فراوان از شهر خارج شد . آن گاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقيّه را به نسبت هر پياده ، يك سهم و هر سواره ، دو سهم بين لشكريان تقسيم كرد . » ( 3 )

شيخ عثمان نجدي از تاريخ نگاران وهّابي نيز مي نويسد :

« وهابيان به صورت غافلگيرانه وارد كربلا شدند و بسياري از اهل آنجا را در كوچه و بازار و خانه ها كشتند . روي قبر حسين ( عليه السلام ) را خراب و آنچه در داخل قبّه بود ، چپاول كردند و هر چه در شهر از اموال ، اسلحه ، لباس ، فرش ، طلا و قرآن هاي نفيس يافتند ، ربودند . نزديك ظهر از شهر خارج شدند ، در حالي كه قريب به دو هزار نفر از اهالي كربلا را كشته بودند . ( 4 )

به طور كلي ، وهابيان در مدت نزديك به ده سال ، چندين بار به شهر كربلا و نجف يورش بردند . ( 5 )

شايد بعضي چنين تصور كنند كه وهابيان فقط به مناطق شيعه نشين هجوم برده اند ، ولي نگاهي به علمكرد آنان در حجاز و شام روشن مي كند كه حتي مناطق سني نشين نيز از يورش وحشيانه آنان در امان نبوده است . جميل صدقي زهاوي درباره حمله وهابيان به طائف كه همانند خودشان از مذهب حنبلي پيروي مي كردند ، مي نويسد :

« از زشت ترين كارهاي وهّابيان در سال 1217 ، قتل عام مردم طائف است كه بر صغير و كبير رحم نكردند . طفل شيرخوار را بر روي سينه مادرش سر بريدند . جمعي را كه مشغول راگرفتن قرآن بودند ، كشتند و حتي گروهي را كه در مسجد مشغول نماز بودند ، به قتل رساندند و كتاب هايي را كه در ميان آنها ، تعدادي قرآن و نسخه هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب حديث و فقه نيز بود ، در كوچه و بازار افكندند و پايمال كردند . ( 6 )

وهابيان پس از قتل عام مردم طائف ، در نامه اي به علماي مكه ، آنان را به آيين خود دعوت كردند . علماي مكه در كنار كعبه گرد آمدند تا به نامه وهابيان پاسخ گويند كه ناگهان جمعي از ستم ديدگان طائف به مسجدالحرام آمدند و آنچه را بر آنان گذشته بود ، بيان داشتند .

مردم سخت به وحشت افتادند ، چنان كه گويي قيامت بر پا شده است . آن گاه علما و مفتيان مذاهب اربعه اهل سنّت كه از مكه مكرّمه و ديگر بلاد اسلامي براي اداي مناسك حج آمده بودند ، به كفر وهابيان حكم كردند .

آنان در حكم خود بيان داشتند كه بر امير مكه واجب است به مقابله با وهابيان بشتابد و فتوا
دادند كه بر مسلمانان واجب است تا در اين جهاد شركت كنند و در صورت كشته شدن ، شهيد خواهند بود . ( 7 )

در شرايط كنوني وهابيت مي كوشد باورهاي شيعي را كه برگرفته از آموزه هاي قرآني و مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) است ، هدف تبليغات مسموم خود قرار دهد . از اين رو ، خود را در صف اهل سنّت جا مي زند تا تشيع را بخشي جدا افتاده از جهان اسلام معرفي كند و حتي مذهب اربعه اهل سنت را نيز براي مبارزه با تشيع با خود همراه سازد . اين در حالي است كه وهابيان ، عقايدي متفاوت با آموزه هاي اسلام دارند .

وهابيان با در پيش گرفتن سياست جداسازي شيعيان از اهل سنّت ، به تدريج به مقابله با تك تك مذاهب شيعي و اهل سنت خواهند پرداخت . سوگمندانه بايد گفت علما و عوام و مذاهب نيز در دام توطئه وهابيون براي خرده گيري و حمله به عقايد شيعه افتاده اند ، غافل از اين كه پس از حمله به عقايد تشيع ، نوبت به خود آنان خواهد رسيد ؛ زيرا بين وهابيت و اهل سنّت اختلافات فاحشي وجود دارد .

اگر به مجموعه فتاواي علماي بزرگ وهابي بنگريم ، درخواهيم يافت آنان ، فرقه هاي اسلامي را تكفير كرده و شرط ورود به وهابيت را تكفير همه مسلمانان دانسته اند .

آنان با حلال دانستن جان و مال و ناموس مسلمانان ، كافران واقعي را برادران خود گرفته و با استفاده ابزاري از كلمه مقدس « جهاد » بي گناهان را كشته اند و هنوز نيز در سرزمين هاي اسلامي ، به اين رفتار ضد انساني دست مي زنند . وهابيان گاهي بهشت را بهاي عمليات انتحاري مي دانند و با سوء استفاده از احساسات پاك نوجوانان ، مسلمانان شيعه و سني را از پير و جوان و زنان و كودكان بي گناه به خاك و خون مي كشند . در حقيقت ، وهابيان ، سنّت ها را بدعت و بدعت ها را سنّت مي شمارند .

آنچه در اين نوشتار مي آيد ، در حقيقت ، روشن گري و شناسايي عقايد وهابيت و مخالفت ماهوي آموزه هاي اين فرقه ساختگي با عقايد اصيل اهل سنّت و تشيع است .

بايد دانست بخش جدا افتاده از جهان اسلام ، وهابيت است ، نه تشيع . اين سخن نيز نه ادعاي صرف است ، بلكه به گواهي متون و سخنان و نظر علما و بزرگان اهل سنت و دلايل قرآني و روايي است كه در پي خواهد آمد .

در اين نوشتار ، اختلافات آشكار بين وهابيت و اهل سنت به تصوير كشده شده و پاسخ وهابيان از مكتوبات علماي اهل سنت داده شده است .

انديشمندان اهل سنّت با وهابيت همراه نيستند ، بلكه در مقابل آنان قرار دارند و حتي به تكفير بنيان گذاران اين فرقه دست زده اند .

آشنايي با اين نوشتار براي شيعيان به ويژه حجاج ارجمند ، ضرورتي اجتناب ناپذير است و بايد به طور جدي آن را مطالعه كرد تا به جز بر كنار ماندن از سم پاشي وهابيان ، در ارشاد و راهنمايي ديگر همراهان سفر نيز مؤثر باشد .

در اين سال ها ديده مي شود كه شماري از عوامل وهابيت در اطراف و اكناف مدينه منوره و مكه معظمه با حاجيان ايراني به بحث و جدل مي پردازند .

آنان مي كوشند در خيابان يا قبرستان بقيع يا صحن مسجدالنبي و اطراف مسجدالحرام ، با مغالطه هايي همچون تمسّك جستن به بعضي روايات ضعيف ، يا تفسير به رأي آيات الهي و درست پنداشتن برداشت خود از آيات و روايات ، به دليل نزول قرآن به زبان عربي ـ يعني زبان مادري آنان ـ و دور دانستن ايرانيان از زبان قرآني ، تكليف مباحث عقيدتي را در راه يا در قبرستان بقيع تمام شده تلقي كنند !

اين سخنان سطحي و بي پايه تنها در افرادي اثرگذار است كه از مباني مكتب تشيع ، آگاهي درستي ندارند و مرعوب سخنان مبلّغان وهابي مي شوند . در مقابل ، حجاج بصير و دانا مي دانند كه اين مسائل ريشه اي را بايد در جاي خود بررسي كرد .

عقل و تدبير ايجاب مي كند اين گونه بحث هاي تخصصي به اهل فن احاله شود . حجاج بايد با مراجعه به روحاني كاروان يا مسئولان فرهنگي بعثه ، ابهامات خود را برطرف كنند .

همچنين بايد دانست كه شتاب زدگي در داوري و نظر دادن بدون آگاهي و مشاوره با اهل فن شايسته نيست .

حجاج ارجمند بايد توجه داشته باشند اين نوشتار تنها براي آشنايي اجمالي با عقايد وهابيت و شبهه هاي بي اساس آنان نگاشته شده است .

ردّ تفصيلي هر يك از شبهه ها به بررسي جدّي تر و تخصّصي تر نياز دارد كه بايد در جاي خود آن را نقد و بررسي كرد و اين موارد به عهده علماي اعلام و متخصصان فن است .

ناگفته نماند امروز وهابيان در جهان اسلام ، جمعيّت اندكي دارند ، ولي به دليل برخورداري از پشتيباني بي دريغ بعضي قدرت هاي منطقه اي و جهاني كه اسلام را قطعه قطعه مي خواهند نه يك پارچه ، با بهره گيري از امكانات مادي و تبليغي ، به عوامل اثرگذاري تبديل شده اند . حتي گاهي ديده مي شود در بعضي مناطق جهان اسلام كه مسلمانان با مباني اصيل مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) آشنايي كامل ندارند اهل سنت محوريت را به دست گرفته اند .

يكي از شگردهاي وهابيان ، استفاده تبليغي فراوان از موسم حج است كه در آن ، صدها هزار حاجي مسلمان از سراسر دنيا در عربستان گرد مي آيند . وهابيان از اين موقعيّت به خوبي براي نشر افكار خود استفاده مي كنند و با گسيل داشتن مبلغان كه به زبان هاي مختلف سخن مي گويند ، و اهداي كتاب و دعوت شخصيت هاي علمي به مراكز علمي خود ، به تبليغ عقايد خود در ميان حاجيان مي پردازند .

به تازگي ديده شده است كه وهابيان در ميان حجاج ايراني ، كتاب هاي فارسي متعددي را با محتواي ضدّ شيعي در شمارگان بالا به طور رايگان پخش مي كنند .

اين كتاب ها بسيار مرموزانه نوشته شده و درصدد تثبيت عقايد وهابيت و تخريب عقايد شيعه و ديگر مذاهب اسلامي است .

وهابيان براي ترويج عقايد خود از نشر كتاب بهره مي گيرند براي مثال تنها 321000 نسخه كتاب براي مسموم كردن افكار مسلمانان ، براي بوسني آماده كرده و فرستاده اند .

آنان براي ترويج عقايد خود از ساخت مساجد نيز استفاده ابزاري مي كنند . ساخت 104 مسجد در فيليپين ، ساخت و ترميم 90 مسجد در بوسني ، كمك به 300 مسجد در بلژيك ، ساخت 18 مسجد در كردستان و سهيم شدن در ساخت 1359 مسجد در جهان ، از اقدامات ديگر آنان است .

همچنين آنان هر ساله مبلغاني را پس از گذراندن دوره هاي آموزشي ، براي فعاليت تبليغي به كشورهاي مختلف از جمله امارات متحده عربي ، افغانستان ، ايران ، هند ، نپال ، موريتاني ، بريتانيا ، فرانسه ، هلند ، تاتارستان ، آرژانتين ، قزاقستان ، كنيا ، تايلند ، سنگال ، قرقيزستان ، اوكراين ، روسيه ، چچن ، آذربايجان و . . . گسيل مي دارند .

به راستي اگر همه اين هزينه ها و نيروهاي انساني در راه تقويت بنيه اسلام و انسجام اسلامي و مبارزه با دشمنان اسلام به كار مي رفت ، نتايج مثبتي به همراه داشت .

به همين دليل ، بايد پرسيد چه كساني از پراكندگيِ جهان اسلام سود مي برند . آيا زمان آن نرسيده است تا انديشمندان وهابيت به خود آيند و ببينند كه ره به كجا مي سپارند ! ( فَاَيْنَ تَذْهَبُونَ ) ( 8 ) ؟

مؤلف

پى‏نوشتها:‌


1 . مقدمه كتاب من سبَّ الصحابة و معاوية فأمّه هاوية ، ص 4 .
2 . مقدمه أصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشريّة ، ج1 ، ص9 .
3 . تاريخ المملكة السعودية ، ج 3 ، ص 73 .
4 . عنوان المجد في تاريخ نجد ، ج 1 ، ص 121 .
5 . تاريخ المملكة السعودية ، ج 1 ، ص 92 .
6 . الفجر الصادق ، ص 22 .
7 . سيف الجهر المسلول علي الاعداد ، شاه فضل رسول قادري ، ص2 .
8 . تكوير ، 26