مديريت و رهبرى با سيرى در نهج البلاغه جلد ۲

محمد اصلى پور

- ۱۱ -


اصل آينده نگرى

حضرت مولى الموحدين على "ع" در نامه ى پنجاه و سه خطاب به مالك اشتر در خصوص شرايط به كار گمارى افراد به موضوع آينده نگرى تاكيد دارند به طورى كه نمى فرمايند، مدير بايد عاقبت نگر باشد، بلكه اشاره كرده اند كه عاقبت نگرى شان فزونتر باشد:

... و ابلغ فى عواقب الامور نظرا. [امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، جلد سوم، ص 332.]

'... و عاقبت نگرى شان فزونتر.'

همچنين حضرت امير "ع" در نامه ى بيست و يك مى فرمايند:

فدع الاسراف مقتصدا و اذكر فى اليوم غدا. [معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 309.]

'اقتصاد را پاس دار و اسراف را واگذار و هم امروز، فردا را به يادآر.' شخصى آمد خدمت رسول اكرم "ص" عرض كرد يا رسول الله به من نصيحتى و موعظه اى بفرماييد. فرمودند: حالا اگر من بگويم به كار مى بندى؟

گفت: بله. نوشته اند كه ايشان سه بار اين جمله را تكرار كرده اند. البته تكرار براى اين بود كه جمله اى كه مى فرمايد بيشتر در ذهنش رسوخ كند و بفهمد كه جمله ى با ارزشى است و نبايد فراموش كند. بعد فرمود:

اذا هممت بامر فتدبر عاقبته.

'و هر كارى كه روى آن تصميم گرفتى، اول در عاقبت آن كار تدبر كن بعد تصميم بگير.'

اساسا لغت 'تدبر' هم كه از ماده ى 'دبر' است همان مفهوم 'عاقبت بينى' را دارد. اقبال روى آوردن و ادبار پشت كردن است. تدبر معنايش اين است كه عاقبت و نهايت كار و پشت سر كار را، آدم ببيند، تنها چهره ى كار را نبيند. هر كار چهره اى دارد و پشت سرى. انسان غالبا چهره ى كار را مى بيند، ولى پشت سر كار را نمى بيند، مگر اين كه از آن كار رد شده باشد، آن وقت نگاه مى كند و مى بيند و بسا هست كه كارها چهره اش يك جور است و پشت سرش جور ديگر. تدبر به عاقبت اين است كه انسان قبل از وقت، قبل از اين كه كارى را انجام دهد، از پشت سر هم، آن را مطالعه كند. [مطهرى مرتضى، تعليم و تربيت در اسلام، ص 243.]

آينده نگرى

آينده نگرى، يكى از ويژگى هاى دين مبين اسلام است و بخشى از تعليمات اين آئين آسمانى، مسلمانان را به بينش 'آينده نگرى' مجهز مى سازد. چنانكه حضرت على "ع" نگرش به آينده را از خصلت هاى مومن به شمار آورده است و مى فرمايد:

المومنون هم الذين عرفوا ما امامهم. [بحار الانوار، ج 78، ص 25.]

'مومنان داراى اين ويژگى هستند كه آينده ى خويش را مى شناسند.'

در جاى ديگر كودكان را مورد خطاب قرار مى دهد و از طريق نگرش به آينده، آنان را تشويق به خواندن درس مى كند و مى گويد:

من لم يتعلم فى الصغر يتقدم فى الكبر. [غرر الحكم، ص 697.]

'كسى كه در كوچكى درس نخواند در بزرگى، جلو نخواهد افتاد.'

بنابراين بخشى از موفقيت هاى مدير به اين موضوع بستگى دارد كه براى آينده تا چه مقدار برنامه ريزى و فكر كرده است و به عبارت ديگر نفوذ انديشه و شعاع ديدگانش تا چه مسافتى را نسبت به آينده زير پوشش قرار داده است. آن مديرى كه پيرو شعار 'چو فردا شود فكر فردا كنيم' مى باشد، هرگز به موفقيت مطلوب دست پيدا نخواهد كرد، زيرا حوادث و مشكلات غير مترقبه، ميدان را بر او تنگ خواهد نمود و او مجبور است تا مقدارى از اوقات خود را صرف رفع مشكلات و دفع موانع كند و طبعا فرصت هاى از دست داده را با عجله و شتاب بيشتر جبران نمايد. در چنين شرايطى اگر موفق هم بشود از كيفيت كار كاسته خواهد شد و كارهايى كه با عاقبت انديشى همراه نباشد، ثمرى جز پشيمانى و سرشكستگى ببار نخواهد آورد.

امام صادق "ع" فرمود:

'در هر كارى دقت كن، تا پيش از اينكه وارد در آن شوى و پشيمان گردى، راههاى ورود و خروجش را بشناسى.'

دو روز عمر در دنياى فانى   نكو كن خوى و خلق و زندگانى
بهر كارى سر رشته نگه دار   عنان يكبارگى از دست مگذار
بهر جايى كه خواهى در شدن را   نگه كن راه بيرون آمدن را
بهر كارى كه خواهى كرد مدخل   نگه كن آخر كارش به اول

'ناصر خسرو'

يكى از نتايج عاقبت انديشى، آرامش خاطر و جلوگيرى از پشيمانى است.

حضرت على "ع" فرمود:

التدبر قبل العمل يومنك من الندم "مستدرك، ج 2، ص 308".

'عاقبت انديشى، پيش از شروع كار، تو را از پشيمانى در امان مى سازد.'

هر كه اول بين بود، اعمى بود   هر كه آخر بين، چه با معنا بود
هر كه اول بنگرد پايان كار   اندر آخر او نگردد شرمسار

[تقوى دامغانى، سيد رضا، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 84.]

اصل تجربه اندوزى

حضرت على "ع" در بخشى از حكمت دويست و يازده مى فرمايند:

و من التوفيق حفظ التجربه. [امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، جلد سوم، ص 299.]

'نگهدارى تجربه، بخشى از موفقيت است.'

اميرمومنان على "ع" خطاب به مالك اشتر فرمودند:

... و توخ منهم اهل التجربه... [جعفرى محمد تقى، حكمت اصول سياسى اسلام، ص 463.]

'... و از ميان آنان "كارگزاران" كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و... باشند.'

حفظ تجربه هاى بدست آمده درباره برنامه هاى و اجراى آن، يكى از مسايل بسيار اساسى بوده و جهت به كارگيرى تجربيات در برنامه هاى مشابه، براى مديران مفيد خواهد بود. انسان هاى عاقل از موقعيت هاى مختلف، براى حركت هاى آينده ى خود بيشترين بهره بردارى را خواهند داشت و يكى از بهترين اين بهره ورى ها، اندوختن تجارب و حفظ آنهاست.

اميرالمومنين على "ع" مى فرمايند:

العاقل من و عظته التجارب. [بحار الانوار، ج 74، ص 212.]

'عاقل كسى است كه تجربه ها او را موعظه نمايد.'

كسى كه عاقل باشد بايد از تجربه ها اندرز گرفته، آن را چراغ راه خويش، در حركت هاى آينده قرار دهد، نه اين كه كار ناموفقى را انجام دهد و پس از چندى باز همان فعاليت غلط را تكرار كند.

امام صادق "ع" مى فرمايند:

لا يلسع العاقل من حجر مرتين. [بحار، ج 1، ص 132.]

'عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود.'

اگر كسى عاقل باشد، در صورتى كه يك بار از سوراخى گزيده شد و تجربه تلخ آن را چشيد، بار ديگر به آن سوراخ نزديك نمى شود. [نبوى محمد حسن، مديريت اسلامى، ص 249.]

حضرت امير "ع" در بخشى از نامه سى و يك در جمع بندى تجارب عمر مباركشان و در وصيت نامه اى فرهنگى خطاب به حضرت امام حسن "ع" مى فرمايند:

حفظ التجارب و العقل حفظا لتجارب و خير ما جربت ما وعظك. [معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 330.]

'خرد، نگهدارى تجربه ها باشد و بهترين تجربه همان است كه پندى ارزانى ات دارد.'

مديران موفق، در انجام امور مشابه كه معمولا با آن مواجه هستند، همواره از تجربيات خوب خود و ديگران استفاده مى كنند. تجربيات متعدد در ارتباط با يك فعاليت خاص در سازمان تحت مديريت خويش و سازمان هاى مشابه را بررسى و هر كدام كه محاسن بيشتر و معايب و موانع كمترى داشته باشد، انتخاب و آن را به كار مى اندازند.

مدير كم تجربه هم مى تواند با بهره گيرى از تجربيات ارزنده افراد مجرب، اهل تجربه شود. بعنوان مثال، فعاليت هاى همه ى مديران مدارس راهنمايى و قلمرو كارى آنان، با يكديگر مشابه است و با توجه به تقويم اجرايى تقريبا وظايف هر روزه و هر هفته ى مدير مدرسه مشخص مى باشد، وى مى تواند بهترين راهكارهاى اجرايى را از مديران صاحب تجربه كه چندين سال امرى را اقدام كرده و تجربه اندوخته اند و محاسن و معايب كار و همچنين راه هاى كاهش معايب و موانع و افزايش و تقويت محاسن را يافته اند، جويا شود.

البته مديران و مسئولين امر در سطوح بالاتر، معمولا به تهيه و تدوين تقويم اجرايى كه نشان دهنده ى زمان و نحوه ى انجام فعاليتى خاص مى باشد، مبادرت ورزيده و در اختيار مديران مربوط قرار مى دهند.

اگر مديران سازمان ها، صورتجلسات شوراهاى مشورتى و برنامه ريزى تشكيل شده را ثبت و ضبط نمايند و شناسنامه اى براى هر نشست و شورايى حاوى تعداد مساله مطرح شده و راه حل هاى ارايه شده و نحوه ى اجراى آن را داشته باشند، در برخورد با موضوعات مشابه مى توانند از آن تجربيات استفاده نمايند. به هر حال، زمانى مى توانند از تجربيات موفق به خوبى بهره بردارى كنند كه مهارت ها و دانش هاى لازم مديريت را فرا گيرند.

تقريبا همه ى مكاتب مديريت، دو ويژگى مهم 'دانايى' و 'توانايى' را براى مديران لازم مى دانند. مديرى كه اين ويژگى ها را دارا باشد و از تجربيات ارزشمند نيز استفاده كند. مديرى شايسته و مجرب خواهد بود.

مرد خردمند پسنديده را   عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكى تجربه اندوختن   باد گرى تجربه بستن به كار

'ناصر خسرو'

اصل مسئوليت پذيرى

حضرت على "ع" در بخشى از خطبه سى و چهار مى فرمايند:

غلب و الله المتخاذلون. [معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 50.]

'به خدا سوگند كه هر مسئوليت گريز بى تفاوت، محكوم به شكست است.'

قبول مسئوليت يكى از بهترين معيارهاى توانايى و بلوغ فرد است.

كسى كه مسئوليتى را به عهده مى گيرد، عقيده دارد كه هر اتفاقى بيفتد، چه خوب و چه بد، او موجباتش را فراهم آورده است.

قبول مسئوليت نشان دهنده ى خودباورى و اعتماد به نفس است. شخص مسئول و متعهد به شكست اعتقادى ندارد، و مى داند كه اگر بر خود مسلط باشد، موفق مى شود، در نهايت چيزى از دست نمى دهد، بلكه تجربيات زيادى كسب مى كند و به نتايج سودمندى مى رسد. آنان كه قبول مسئوليت مى كنند، نيرومندند. و آنان كه از زير بار مسئوليت شانه خالى مى كنند افراد ضعيفى هستند كه توانايى مواجهه با مسايل را ندارند. [ضميمه ى نشريه صنعت و توسعه- بهره ورى- شماره 47.]

هر فرد در هر سازمانى كه به كار اشتغال دارد بايد حدود اختيارات خود را بداند و در كارى كه به عهده دارد، به شدت احساس مسئوليت كند، در اين صورت وظيفه اش را به نحو مطلوب انجام خواهد داد. هر فرد سازمانى بايد بداند كه به قول مشهور 'يك دست صدا ندارد' و كار او وابسته به كار ديگران است و اين ديگران كسانى هستند كه يا در مقام هاى بالاتر از او قرار دارند و يا در موضع هاى پائين تر، در هر حال رعايت حقوق و اختيارات آنها بر او، امرى لازم است. حيثيت و اعتبار شغلى افراد مطلبى است كه هر فرد سازمانى، بايد آن را همواره محترم بشمارد و به رعايت آن خود را ملزم بداند. بسيار ديده شده است كه مديريت در نتيجه ى ترس از عدم موفقيت در انجام كارها و يا احيانا سرزنش و مجازات، به هيچ امرى دست نمى زند، اين طرز فكر به كلى مردود است زيرا معايبى در بردارد، از جمله اين كه زيردستان نيز به تدريج به آن عادت مى كنند و در مجموع، سازمان به سوى رخوت و عدم تحرك سوق داده مى شود.

يكى از صاحب نظران علم مديريت در اين باره گفته اى دارد:

'اگر در مديريت با مشكلى روبرو شدى و بر مبناى تصميم نادرست، كارى انجام دادى ترا خواهم بخشيد، اما اگر از ترس خطا دست به كارى نزدى، هرگز از تقصير تو در نخواهم گذشت. [كوك و ج- دانهيل، مديريت در آموزش و پرورش، ص 11.]

اصل حفظ سنت هاى شايسته

حضرت على "ع" خطاب به مالك اشتر مى فرمايند:

و لا تنقض سنه صالحه... [فاضل لنكرانى، محمد، آيين كشوردارى از ديدگاه امام على "ع"، ص 130.]

'هيچ سنت شايسته اى را كه مورد عمل بزرگان اين امت بوده و به سبب آن، الفت و همبستگى پيدا شده و كارهاى ملت بوسيله ى آن اصلاح مى گردد، نقض مكن! روش جديدى را ايجاد مكن كه به چيزى از سنت هاى گذشته آسيب رساند.'

سنت هاى مشروع و نامشروع

در اسلام، سنت ها و روش هاى مرسوم در ميان مردم به دو دسته تقسيم مى شوند:

1- سنت هاى مشروع

2- سنت هاى نامشروع

سنت هايى كه بر خلاف اصول و ضوابط و معيارهاى اسلامى باشند 'سنت هاى نامشروع' ناميده مى شوند و وظيفه ى حاكم در برابر سنت هاى نامشروع، سنت شكنى و مبارزه با آنهاست. در ابتداى رسالت رسول الله "ص"، 'بت پرستى' نوعى سنت رايج و مشروع جلوه گر شده بود و چون مخالف صريح اصول اسلام بود و براى بسط توحيد و گسترش انديشه ى توحيدى آمده بود، لذا آن حضرت با شعار قرآنى 'قولوا لا اله الا الله تفلحوا' بت شكنى را آغاز نموده و در راه مخالفت با بت پرستى تا پاى شهادت پيش رفت.

در مقابل، سنت هايى را كه با اصول اسلامى مخالفت نداشته باشند 'سنت هاى مشروع' مى گويند و وظيفه حكومت اسلامى در مقابل اين گونه سنت ها، سنت شكنى نيست، بلكه وظيفه اش حفظ و نگهدارى اين سنت ها و جهت دادن به آداب و رسوم مثبت و سودمند در جامعه است.

عيد نوروز از مدتها قبل از اسلام، در ايران يكى از سنت هاى متداول بوده و هم اكنون نيز در ايران اسلامى رايج و متداول است. در اين روز مردم جامه ى نو مى پوشند و از يكديگر ديد و بازديد مى كنند. اين سنت علاوه بر اينكه مخالف با اسلام و مقررات اسلامى نيست، باعث ايجاد الفت و دوستى و همبستگى نيز مى باشد. در اينجا وظيفه ى حاكم سنت شكنى نيست، بلكه وظيفه اش نگهدارى اين سنت و جهت دادن به اين روش ديرينه و هر نوع روش مشروع ديگر است.

شيوه ى رهبرى و مديريت، تابعى از ارزش هاى حاكم بر بافت يك جامعه است و بديهى است چگونگى ماهيت عناصر تشكيل دهنده يك جامعه، خود نوع خاصى از 'نظام ارزشى' را اقتضا مى كند. جوامع مغرب زمين در مفاهيم ارزشى، گرفتار نسبيت شده اند، بدين معنى كه تحليل هاى آنها در تعيين ميزان و نوع ارزش 'پديده ها' تابعى از وضعيت 'زمان' و 'مكان' موجود است و آشكار است كه نقش اصلى را در اين رابطه قدرت هاى زمينى مسلط بر اين جوامع دارند و تاريخ گواه راستين 'تحول ارزش ها' در جهت منافع آنان است. از طرف ديگر، جوامع كمونيستى، اصالت را به جامعه داده و فرد را فداى طبقه خاصى مى كنند- بديهى است اگر چه در شعارها منابع طبقه هاى زحمت كش قلمداد مى نمايند ولى در عمل اين شعارها در جهت خواسته هاى هيات حاكمه است- اما در مكتب اسلام بر خلاف ديگر مكاتب، ارزش ها نسبى نيستند و زمان و مكان در مفاهيم ارزشى دخالتى ندارند.

هر چار چوب تئورى يا قالب ذهنى و شناخت و تشريحى از ماهيت علم مربوط را عرضه نموده و ارزش هاى بنيادى آن را مشخص مى كند و بر پايه ى آن، روش هاى پژوهشى كه به متدلوژى علمى موسومند و نقش اساسى در شناخت مسايل و كشف راه حل هاى مربوط را دارند، ارايه مى كند. با اين كه تئورى، چارچوب منظم و اساسى عمل را تامين مى كند، مع هذا در عرف امروز، نقش اساسى تئورى در بررسى و ارايه راه حل مشكلات تا حدود زيادى بدست فراموشى سپرده شده و بسيار ديده شده است كه الگوها و مدل هاى عرضه شده در زمينه هاى مختلف علوم اجتماعى و انسانى بدون توجه به مبانى تئوريك و نگرش در باب ارزش هاى بنيادين آنها به كار گرفته مى شود.

اين موضوع به ويژه در مورد متخصصان و كارشناسان كه درگير مسايل كاربردى هستند، مصداق دارد، كه نيازى به شناخت علمى ارزش ها و روندهاى پژوهشى را احساس نمى كنند، غافل از اين كه كاربرد موثر فنون و روشها تنها در يك قالب مشخص نظرى و نظام ارزش هاى ويژه اى كه منطبق با نياز ابداع فنون باشد امكان پذير خواهد بود و الا هر تكنيك و فنى ولو به علمى ترين وجه به دست آمده باشد در شرايط نامتناسب، كاربرد موثر نداشته و شايد نتيجه ى منفى هم بدهد. [برومند زهرا، بهبود و بازسازى سازمان، ص 59.]

مدير اسلامى نبايد هرگز سنتى را كه افراد با صلاحيت به آن عمل كرده اند، بشكند:

در اين مطلب جاى هيچ ترديد نيست وقتى كه يك قضيه به عنوان سنت شايسته ى حيات فردى و اجتماعى تلقى شد، لازمه اش اين است كه آن قضيه مورد آزمايش قرار گرفته و از فراز و نشيب ها عبور كرده و از جلو چشمان انتقاد گران بدون انتقادى كه آن قضيه را از پاى درآورد رد شده است.

اگر قضيه اى پس از نوسانات فراوان و گلاويز شدن با عوامل تصفيه و تنقيح حوادث طبيعى و محيطى و تمايلات و آرمان هاى مردم يك جامعه حالت سنت راسخ به خود بگيرد و صاحب نظران با صلاحيت آن جامعه، سنت مزبور را تصديق نمايند، قطعى است كه چنين سنتى مى تواند پاسخگوى مسايل آن جامعه در قلمرو شمول خود بوده باشد. لذا نقص چنين سنتى قطعا به ضرر جامعه تمام خواهد شد. به همين ملاك مى توان گفت:

هنگامى كه يك شخصيت در كار مديريت از هر نوع كه بوده باشد، ورزيده شد و با داشتن ورزيدگى و اطلاعات و معلومات لازم و كافى و با برخوردارى از تقواى مديريت، نبايد او را در كار خود متزلزل كرد و نبايد فكر و نظريات چنين شخصى را خواه زمامدار باشد و خواه مديريت مجموعه اى كوچك در اختيارش باشد كه فقط دو نفر حتى يك نفر عضو داشته باشد، ابهام انگيز نمود، زيرا متزلزل و ابهام انگيز ساختن يك سنت شايسته و شخصيت صلاحيت دار در جامعه نه تنها موجب از دست رفتن و منافع آن جامعه خواهد شد، بلكه منشا ضررهايى مى گردد كه چه بسا جبران ناپذير باشد. [جعفرى محمد تقى، حكمت اصول سياسى اسلام، ص 242.]

احترام به سنت هاى نيك

سنت از نظر اهل لغت، به معنى راه، روش، رفتار، عادت، آشكار و غيره مى باشد و در اصطلاح محدثين به معناى 'قول' و 'فعل' و 'تقرير معصوم "ع"' است و اگر با كلمه ى مقدس 'الله' تركيب شود 'سنت الله'، منظور قوانين و نظامات لايتغير عالم خلقت، و قضا و قدر خداوندى است 'فلن تجد لسنه الله تبديلا' "فاطر آيه 43"

از ديدگاه جامعه شناسى، سنت به آن 'رسم هاى ريشه دار عمومى كه به اقتضاى كهنگى خود از حرمت اجتماعى برخوردارند' گفته مى شود.

در يك نگرش كلى مى توان درباره ى سنت به معنى جامعه شناسانه اش چنين نتيجه گيرى كرد:

1- سنت جنبه ى تقدس دارد و از ديد ارزشى به آن نگريسته مى شود.

2- سنت ريشه ى تاريخى دارد.

3- سنت نمايانگر شخصيت جامعه است. [تقوى دامغانى، سيد رضا، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 213.]

يك مدير توانا و مدبر هرگز سنت ها و شيوه هاى پسنديده و شايسته مديران قبلى را طرد نمى كند، بلكه بايد با به كارگيرى و تداوم بخشيدن به آن روش ها و سنت هاى حسنه كه چه بسا سال ها آزمايش خود را به خوبى داده، نفوذ معنوى و رهبرى خويش را بر افراد زير مجموعه و همكارانش عميق تر سازد.

يكى از بزرگترين آفت هاى مديريتى اين است كه مدير جديد، خط مشى و نحوه ى مديريت قبلى را به كلى رد نموده و بى دليل روش هاى اجرايى حاصل سال ها تجربه را كنار زده و با آزمايش و خطا و چه بسا با منحرف شدن از جهت نيل به اهداف موجب وقوع خسارات جبران ناپذيرى مى گردد. بهر حال مدير رهبر، هرگز روش ها و سنت هاى صحيح و شايسته اى را كه ارزان بدست نيامده، آسان از دست نمى دهد.

اصل تجزيه و تحليل و ريشه يابى

حضرت على "ع" در حكمت يكصد و بيست مى فرمايند:

لانسبن الاسلام نسبه [معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 422.]

'اسلام را چنان تحليل و ريشه يابى كنم كه پيش از من كسى چنانش ريشه يابى نكرده باشد.'

اسلام همان تسليم است. و تسليم همان يقين، و يقين باور راستين، و باور راستين اقرار، و اقرار راستين، پرداختنى در خور آن اقرار و آن، كارى شايسته.

يك مدير موفق كسى است كه قدرت تجزيه و تحليل كردن مسايل پيرامون مديريتى خويش را داشته و بتواند عوامل موثر بر فرايند برنامه ريزى و اجراى آنها را ريشه يابى كند، و قادر باشد با رعايت تقدم هر يك بر ديگرى در صدد كشف رابطه علت و معلولى و ارايه بهترين راه حل و برخورد مناسب با آنها را بيابد.

مدير لازم است با مطالعه و بررسى، همواره بر اطلاعات مورد نياز خويش افزوده با طبقه بندى پردازش و تجزيه و تحليل اطلاعات بدست آمده، اطلاعات و راهكارهاى جديد و تازه اى كسب نموده، جهت بهبود و پيشرفت امور محول به كار بندد.

همه افراد بخصوص كسانى كه در جايگاه مديريت و رهبرى سازمان و موسسه اى قرار گرفته اند، بايد بدانند كه خداوند متعال به آنها قواى ذهنى عطا فرموده كه بايد از اين نعمت، بهره بردارى را بنمايند.

'فرنولوژيست' ها معتقدند كه در مغز بشر، يكصد و بيست قوه ى ذهنى موجود است. در مجموعه ى مغز آدمى، بيش از 60 ميليارد سلول عصبى مغز انسان وجود دارد.

مغز انسان در هر 10 ثانيه مى تواند 10 ميليون اطلاعات را جذب كند. چهار ميليون از طريق چشم، پنج ميليون از طريق دست و يك ميليون از طريق حس شنوايى، چشايى و بويايى. مغز به طور دايم اين مجموعه ى عظيم اطلاعات را تجزيه و تحليل كرده و آنها را در يك هزار تريليون قلم اطلاعات، كه خود مى تواند به عنوان حافظه آنها را بازيابى كند، فشرده مى سازد.

قدرتمندترين كامپيوترى كه در حال حاضر در جهان وجود دارد، نمى تواند بيش از يك ميليارد اطلاعات را در حافظه ى خود نگه دارد.

درك تمامى اين فرايندها در مغز بشر بسيار دشوار است. در انستيتوى فن آورى ماساچوست آمريكا برآورده شده است كه براى تشخيص مثلث از مربع در مغز انسان 20 تا 30 ميليون سلول عصبى به كار گرفته مى شود. [شرفى محمد رضا، بينش هاى تربيتى، ص 76.]

مديران بايد توجه داشته باشند كه در مسئوليت سنگين مديريت، تنها نياز به افزايش معلومات و ذخاير ذهنى نيست، بلكه به كارگيرى و تقويت قوه ى تجزيه و تحليل در مسائل از اهميت خاصى برخوردار است.

مديرى كه توانايى تجزيه و تحليل مسائل را دارد، داراى ويژگى هاى زير است:

1- از چهار چوب ذهنى مشخص و منظمى برخوردار است.

2- در برابر هر مساله اى، جنبه هاى مختلف آن را بررسى نموده، راه حل ها و راهكارهاى مناسب را در نظر مى گيرد.

3- راه حل ها را دسته بندى و اولويت بندى مى كند.

4- مراحل آغاز و انجام و راهكارى را ترسيم و مورد بررسى قرار مى دهد.

5- جنبه هاى مثبت و مشترك راه حل ها را در ذهن خويش مورد پردازش قرار مى دهد.

6- بانو سازى فكرى و تركيب نكات مثبت، به راه حل جديد و ابداعى مى رسد.

بطور كلى، چنين مديرى هرگاه با مشكل و مساله اى مواجه شود كه نسبت به آن سابقه ذهنى نداشته باشد، مى تواند آن مساله را بر اساس اصول و معلومات خويش حل نمايد.

اصل سعه صدر

حضرت امير "ع" در حكمت يكصد و هفتاد و شش مى فرمايند:

آله الرياسه سعه الصدر [امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، جلد سوم، ص 289.]

'وسيله رياست سعه صدر است.'

سعه صدر چيست؟

در لغت 'سعه' به معناى طاقت و قدرت و 'صدر' به معناى سينه مى باشد، اصطلاح ديگرى كه به معناى 'سعه صدر' آمده است 'شرح صدر' مى باشد و 'شرح' هم در لغت به معناى توسعه و گستردگى آمده است و 'شرح صدر' به معناى گشادگى در سينه مى باشد.

بعضى بر اين باورند كه صدر- سينه- كه در آيات و روايات مطرح شده، كنايه از مركز ادراكات انسان مى باشد و اگر در مديريت، بحث از 'سعه صدر' يا 'شرح صدر' مى شود. مقصود توان بيشتر در درك مطالب و تحمل سختى ها و مشكلات مى باشد. اما با كمى دقت مطلب ديگرى براى انسان مشخص مى گردد كه در زير به توضيح آن مى پردازيم:

به طور كلى مساله اى كه براى همه انسان ها مشخص و ملموس است، تاثير مسايل روحى در سينه ى ظاهرى انسان مى باشد. آن چه در فكر انسان مى گذرد در سينه او موثر است. اگر جنايتى مرتكب شده باشد و يا بخواهد مرتكب شود، در سينه و قلب خود احساس خاصى خواهد داشت و اگر از مستمندى دستگيرى يا مظلومى را جوانمردانه كمك كرده

باشد، باز هم در سينه و قلب خود احساس ديگرى خواهد داشت.

اميرالمومنين على "ع" مى فرمايند:

القلب مصحف الفكر. [غرر الحكم، ص 66.]

'قلب كتاب فكر است.'

همان گونه كه در كتاب، مطالب و يا مسائلى نوشته و نگهدارى مى شود، افكار انسان نيز در قلب او منعكس مى شود.

كسانى كه 'سعه صدر' داشته باشند، ظرفيت پذيرش رويدادهاى مختلف را دارند، اما كسانى كه كوچك دل و كم ظرفيت باشند، از 'سعه صدر' برخوردار نبوده و به قول امروزى ها 'با يك نخود سردشان مى شود و با يك كشمش گرم'. با اندك موفقيتى شاد و سرمست مى شوند و با كوچكترين شكست غمگين، پژمرده و نااميد مى گردند.

اميرالمومنين على "ع" مى فرمايند:

ان هذه القلوب اوعيه فخيرها اوعاها للخير [غرر الحكم، ص 67.]

'بدرستى كه اين دل ها ظرف هايى هستند كه بهترين آن ها دلى است كه ظرفيت و گنجايش آن براى خوبى ها بيشتر باشد.'

شرح صدر و مديريت

سعه صدر يكى از مهم ترين ابزارهاى مديريت است. اگر كسى از اين نعمت و موهبت الهى برخوردار نباشد، هرگز نمى تواند رهبرى انسان ها را به عهده گيرد. حضرت موسى سلام الله عليه هنگامى كه براى هدايت

انسان ها مبعوث مى شود و دنيايى از مشكلات، درگيرى ها و جنگ ها را در مقابل خود مى بيند، دست به دعا برمى دارد و اولين درخواست او از خداوند 'شرح صدر' مى باشد، او مى گويد:

رب اشرح لى صدرى "سوره ى طه، آيه 25".

'پروردگارا، سينه ى مرا گشاده دار.'

حضرت موسى "ع" مى داند كه انجام اين مسئوليت بزرگ قبل از هر چيز نياز به 'شرح صدر' دارد.

اهميت 'شرح صدر' يا 'سعه صدر' در حدى است كه اميرالمومنين على "ع" آن را ابزار رياست شمرده اند. بديهى است بدون آن ابزار انجام مسئوليت و رهبرى شدنى نيست. [نبوى محمد حسن، مديريت اسلامى، ص 115.]

لازمه ى رهبرى موثر، داشتن سعه صدر و توان پذيرش آرا و نظريات و حتى انتقادات زير دستان است. عده اى از مديران فكر مى كنند اگر از آنها انتقاد شود، اعتبار و ارزش خود را از دست مى دهند. البته براى مديرانى كه نسبت به اظهار نظرها و انتقادات حساسيت نشان مى دهند و مقاومت مى كنند، چنين است، اما به عكس براى مديرانى كه نسبت به نظريات ديگران انعطاف دارند و از امر به معروف و نهى از منكر همكاران خود استقبال مى كنند، نتايج خوبى در بر دارد.

اگر پذيرفته شود كه مديرى پذيراى انتقادات درست و منطقى است، ضمن آن كه از اظهار نظرها سود مى گيرد، به مرور زمان از ميزان انتقادات كم شده بر همدلى و هماهنگى افراد افزوده مى شود. [فصلنامه ى مديريت در آموزش و پرورش، ص 15.]

امروز در دنيا بهترين مديران، كسانى هستند كه علاوه بر دارا بودن ويژگى هاى مديريت از خصلت هاى رهبرى نيز برخوردارند. نمى توان يك مدير با كفايتى بود اما در داشتن سعه صدر و به كارگيرى اين اصل ضعيف عمل نمود.

در برخى تفاسير، شرح صدر معادل روح بزرگ، عقل توانا، فكر بلند، حوصله ى فراوان، استقامت و شهامت زياد و تحمل بار مشكلات تعريف شده است. در واقع هر يك از مفاهيم فوق شاخص هايى از مديريت و رهبرى به شمار مى روند كه مدير بايد واجد آنها باشد.

علاوه بر اين وقتى حضرت على "ع" 'سعه صدر' به معنى فراخى سينه را ابزار مديريت و رهبرى مى دانند مى توان شرح صدر را مترادف با داشتن توان 'كل نگرى' و 'ديدگاه سيستمى' دانست يعنى اينكه مدير بايد همه اجزاء و عوامل و عناصر را در سازمان در يك مجموعه و نظام مورد توجه قرار دهد.

مديرى كه سعه صدر دارد در هدايت و كنترل مجموعه يك سازمان يا موسسه، مديريت و رهبرى نظام گرا داشته و با مسائل با ديدگاهى وسيع مى نگرد و هرگز دچار جزء نگرى كه تنها گوشه اى از محاسن و يا معايب كار را نمايان مى سازد، نمى شود.

مديرى كه 'سعه صدر' اين ابزار مهم و ضرورى مديريت و رهبرى را دارد همواره در تصميم سازى ها، تصميم گيرى ها، ارزيابى ها و ساير وظايف واقع گرا بوده، دچار اشتباه نشده و به همه ابعاد موضوع و متغيرهاى تاثير گذار آن توجه و دقت دارد.

در پايان اين كتاب و ذكر برخى ديگر از اصول مديريت و رهبرى با سيرى در نهج البلاغه كه در واقع با بضاعت ناچيز نگارنده، قطره اى است از اقيانوس بى كران نهج البلاغه به مطالبى اشاره مى گردد با عنوان نيايش نامه ى مدير از انجمن مديريت ايران كه حاوى نكات ارزنده اى است، در راستاى مطالب اين كتاب كه انشاء الله خداوند متعال به همه ى مديران عطا فرمايد.

نيايش نامه مدير

خداوندا. اينك كه به من توفيق خدمت به مردم را عنايت كرده اى:

به من آن توانايى را مرحمت فرما تا به درستى خود را بشناسم و دريابم چه كسى هستم؟ چه مى توانم انجام دهم؟ و چه نمى توانم انجام دهم؟ و چه نبايد انجام دهم؟

آن چنان توانايى به من ده تا بتوانم از نيروى خود به بهترين وجه ممكن در حل مشكلات و مسايل استفاده نمايم.

آن چنان شعور و فهمى به من ارزانى دار تا با شادمانى و روحيه ى قوى بتوانم به اشتباهات خود معترف بوده و از آنها تجربه بياموزم.

آن چنان تواضع و فروتنى به من عنايت فرما تا با برخوردارى از آن، حتى از كسانى كه از لحاظ سابقه و رتبه از من كم تجربه ترند، چيزى بياموزم.

آن چنان ادراك و احساسى به من ارزانى دار، تا بتوانم عكس العمل اعمال خود را در ديگران مشاهده و يا تجديد نظر در كردار و گفتار خود موارد برخورد و عيب و نقص را مرتفع سازم.

آن چنان بينشى عطا فرما تا بتوانم ارزش كسانى را كه با من در تماس كارى هستند، تشخيص داده و آنها را محترم شمرده، مانع پيشرفت آنها نشوم و وسيله ى پيشرفت خود را در عقب ماندگى و خرد كردن آنها فراهم نسازم.

آن چنان فراست و هوشيارى به من ده تا خود را نيز عضوى از گروه حس كرده و هميشه با مشورت دسته جمعى در راه پيشرفت كار گروهى كوشا باشم.

آن چنان نيروى اغماض به من مرحمت كن تا اشتباهات زيردستان را بزرگتر از آن چه كه هست جلوه نداده و آن ها را به حساب آموزش واقعى و ياد گرفتن آنان قرار داده، هميشه از حقوق آنان دفاع كرده و نسبت به اعمال آن ها قبول مسئوليت نمايم.

آن چنان صبر و شكيبايى به من عنايت فرما تا با امكانات موجود، ساده و بى آلايش زندگى كنم و در نهايت صرفه جويى براى بهبود اوضاع و روش ها بكوشم.

آن چنان شجاعتى به من ده تا در هر زمان كه نياز باشد تصميم گرفته و زمانى نيز كه ضرورى نباشد از اخذ تصميم عجولانه پرهيز كنم.

سپاس من به تو اى خداى بزرگ كه همه ى نعمت ها را به ما ارزانى داشتى و عنايتى فرما كه در نتيجه ى اعمال مديريت صحيح، رضايت هر چه بيشتر بندگان ترا فراهم سازم، زيرا مى دانم كه رضاى تو در جلب رضايت بندگان تو نهفته است.

آمين يا رب العالمين.