در جامعه اى كه علم و دانش
به كار نيايد و عالمان و دانشمندان به رسالت خود قيام نكنند، جهالت و
ظلمت جامعه را در بر مى گيرد. در جامعه اى كه روابط انسانى بى رنگ شود
و هر كس جز به خود نينديشد، انسانيت و تربيت به تباهى مى رود. در جامعه
اى كه خير خواهى و عدالت طلبى بى معنا گردد، ستم و بيداد همه گير مى
شود و خودكامگى و خودكامگى پذيرى مردمان را در كام هلاكت خود فرو مى
بلعد. اميرمؤ منان على (عليه السلام ) در سخنى روشنگر و هشداردهنده
فرموده است :
اءيها الناس ، لو لم تتخاذلوا عن نصر الحق ، و
لم تهنوا عن توهين الباطل ، لم يطمع فيكم من ليس مثلكم ، و لم يقو من
قوى عليكم .(194)
اى مردم ! اگر يارى حق را فرو نمى گذاشتيد، و از خوار ساختن باطل دست
بر نمى داشتيد، آن كه به پايه شما نيست ديده طمع به شما نمى دوخت ، و
هيچ نيرومندى بر شما مهترى نمى فروخت .
چنين امورى فرد را به شدت تحت تاثير تربيتى قرار مى دهد. از اين روست
كه تربيت افراد جز با اهتمام به تربيت اجتماع و ايجاد تحولات اجتماعى
در جهت اهداف تربيتى به درستى ممكن و ميسر نيست و آنچه در تربيت فردى
فارغ از حركتهاى اجتماعى صورت مى پذيرد، آن قدر اندك است كه در مقايسه
با عملكرد اجتماع در خور توجه نيست .(195)
محيط جغرافيايى و طبيعى
محيط جغرافيايى و طبيعى و عوامل برخاسته از آن نيز همچون ديگر
عوامل موثر در تربيت آدمى به نحو اقتضا و نه علت تامه انسانها را تحت
تاثير قرار مى دهد. نوع آب و هوا، نور و حرارت ، گرما و برودت ، خشكى و
بارندگى ؛ نوع مكان زندگى ، مسكن و نوع خوراك و مانند اينها در ساختار
جسمى و روحى انسان و در خلق و خوى و رفتار آدمى تاثير دارند. محيط
كوهستانى ، محيط ساحلى ، محيط كويرى ، محيط جنگلى ، محيط روستايى ،
محيط شهرى ، آرامش محيط، ازدحام محيط، بسته بودن يا باز بودن محيط
زندگى و جز اينها هر يك تاثيرى خاص بر روحيات و اخلاقيات انسان دارد.(196)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) درباره نحوه زندگى عرب جاهلى و تاثير
محيط جغرافيايى و طبيعى بر اخلاق و رفتار انسان سخنى روشنگر دارد،
چنانكه فرموده است :
ان الله بعث محمدا - صلى الله عليه و آله و سلم
- نذيرا للعالمين و اءمينا على التنزيل ، و اءنتم معشر العرب على شر
دين ، و فى شر دار، منيخون بين حجاره خشن ، و حيّات صم ، تشربون الكدر،
و تاءكلون الجشب ، و تسفكون دماءكم ، و تقطعون اءرحامكم ، الاصنام فيكم
منصوبه ، و الاثام بكم معصوبه .(197)
همانا خداوند محمد (ص ) را برانگيخت ، تا مردمان را انذار كند و فرمان
خدا را چنان كه بايد برساند. آن هنگام شما اى مردم عرب ! بدترين آيين
را برگزيده بوديد و در بدترين سراى خزيده بوديد. منزلگاهتان سنگستانهاى
ناهموار، همنشينتان گرزه مارهاى زهردار، آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان
گلوآزار، خون يكديگر را ريزان ، از خويشاوند بريده و گريزان ، بتهايتان
همه جا برپا و پاى تا سر آلوده به خطا.
بى گمان زندگى در محيطى خشن و همراه با درگيرى و جنگ ، روحيه فرد را به
سوى خشونت و جمود و خودمحورى مى كشاند،(198)
چنانكه عرب جاهلى به هيچ وجه خود را پايبند قانون و مقررات نمى ديد و
به زندگى مدنى و آداب و مقررات آن به ديده بى اعتنايى و حتى ريشخند مى
نگريست .(199)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) محيط جغرافيايى و طبيعى عرب جاهلى را
بدترين محيط معرفى كرده است . آنان در ميان سنگستانهاى سخت و بيابانهاى
بى آب و علف و در كنار مارهاى گزنده اى مى زيستند كه زهرشان را علاجى
نبود. آب آشاميدنى آنان چنان تيره و بدرنگ بود كه حتى انسان تشنه رغبتى
به نوشيدن آن نداشت ، مگر آنجا كه بيم مرگش مى رفت ؛ و اين به دليل عدم
سكونت عربهاى باديه نشين در محلى خاص بود كه سبب مى شد چاهى حفر نكنند
و آبى جز به اندازه نياز فورى خود فراهم نسازند. بى ثباتى زندگى خود در
روحيه و رفتار آنان تاثير مى گذاشت . همچنين سختى و ناگوارى خوراكشان
در روحيات و خلقياتشان نقشى بسزا داشت . بيشتر آنان هر جنبنده و موجودى
را مى خوردند، چنانكه مشهور است كه از عربى پرسيدند، شما در صحرا چه
حيواناتى را مى خوريد؟ و او پاسخ داد كه ما جز ((ام
حيين يا ام جبين )) (حيواناتى كه طول قامتش به
اندازه كف دست انسان است ) همه حيوانات را مى خوريم ! و سؤ ال كننده
گفت : اميدوارم كه ام حيين از دست شما به سلامت جسته باشد!(200)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) تاثير محيط جغرافيايى و طبيعى را درباره
مردم ((بصره )) نيز مطرح
نموده است و اينكه چگونه تن دادن به ناگواريهاى محيط جغرافيايى و طبيعى
و عوامل ناشى از آن ، بر تربيت انسان تاثير مى گذارد. آن حضرت در نكوهش
مردم بصره فرمود:
اءرضكم قريبه من الماء، بعيده من السماء؛ خفت
عقولكم ، و سفهت حلومكم ، فاءنتم غرض لنابل ، و اءكله لآكل ، و فريسه
لصائل .(201)
سرزمين شما به آب نزديك است ، و دور از آسمان ، خردهايتان اندك است و
سفاهت در شما نمايان ؛ نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار
حمله كنندگان .
پستى زمين و آلودگى منطقه زندگى و گنديدگى آب در آن محيط و عدم تلاش
مردمان براى تغيير محيط جغرافيايى و طبيعى خويش ، تاثيرات خود را در
اخلاقيات و روحيات مردمان به جا مى گذاشت . همچنين امام على (عليه
السلام) در اين باره فرموده است :
بلادكم اءنتن بلاد الله تربة : اءقربها من
الماء، و اءبعدها من السماء؛ و بها تسعه اءعشار الشر، المحتبس فيها
بذنبه ، و الخارج بعفو الله .(202)
خاك شهر شما گنده ترين خاك است - و زمين آن مغاك -. نزديكترين به آب و
دورترين شهرها به آسمان ؛ و نُه دهم شر و فساد و نهفته در آن . آن كه
درون شهر است زندانى گناه ، و آن كه برون است ، عفو خدايش پناه .
اخلاقكم دقاق ، و عهدكم شقاق ، و دينكم نفاق ، و
ماؤ كم زعاق ، و المقيم بين اظهركم مرتهن بذنبه ، و الشاخص عنكم متدارك
برحمته من ربه .(203)
خوى شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست . دورويى تان شعار است ، و
آبتان تلخ و ناگوار. آن كه ميان شما به سر برد، به كيفر گناهش
گرفتار، و آن كه شما را ترك گويد مشمول آمرزش پروردگار.
امام على (عليه السلام) شوربودن آب بصره به علت مخلوط شدن آب آن با آب
دريا و نيز گنديده بودن خاك آن جا را به خاطر رسوب فراوان آب مطرح
نموده كه چنين محيط زندگى موجب بروز عوارض نامطلوب جسمى و روحى و
تربيتى است و نكوهش اميرمؤ منان على (عليه السلام) بدين سبب است كه آن
مردم خود اين محيط جغرافيايى و طبيعى و بالطبع تاثيرات تربيتى اش را
برگزيده اند.(204)
بنابراين توجه به محيط جغرافيايى و طبيعى به عنوان عاملى تربيتى ضرورى
است و تاثيرات آن در خلقيات و روحيات مردمان به خوبى قابل مشاهده و
مقايسه است .(205)
سختيها و شدايد
از جمله عوامل موثر در تربيت انسان سختى ها و شدايد است كه موجب
صيقل خوردن گوهر وجود آدمى و شكوفايى استعدادها و كسب كمالات است . به
بيان اميرمؤ منان على (عليه السلام):
فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال .(206)
گوهر انسان ها در آزمايشگاه دگرگونى احوال معلوم مى شود.
تنعم و نازپروردگى روحيه انسان را شكننده و آسيب پذير مى سازد و سختى
ها و شدايد - با رويكردى درست بدانها - نقشى اساسى در تكامل آدمى دارد.
اميرمؤ منان على (عليه السلام) وقتى از زندگى ساده و همراه با سختى
خويش - كه خود پذيراى آن شده بود - سخن مى گويد، بدين امر اشاره مى كند
كه اگر گوينده اى اشكالى كند كه چون خوراك پسر ابوطالب اينگونه (ساده و
ناگوار) است ، پس بيگمان ناتوانى بر او چيره گردد و نتواند با هماوردان
خود مقابله نمايد و از نبرد با دلاورمردان باز ماند، بايد بدو گفت :
الا و ان الشجره البريه اصلب عودا و الرواتع
الخضره ارق جلودا، و النباتات البدويه اقوى وقودا و ابطاء خمودا.(207)
بدانيد درختى كه در بيابان خشك رويد چوبش سخت تر بود و سبزه هاى خوش
نما پوستش نازك تر و رستنى هاى صحرايى را آتش افروخته تر بود و خاموشى
آن ديرتر.
سختيها و شدايد وجود آدمى را استوار و مقاوم مى سازد و از ضعف و سستى
دور مى نمايد و انسان را از تن دادن به پستى هاى دنيايى و خصلت هاى
نفسانى حفظ مى كند و آدمى را در جهت پاكى و بالندگى كمك مى نمايد، همان
طور كه راحت طلبى و عافيت جويى ونازپروردگى شخصيت آدمى را ضعيف و
ناتوان مى سازد و بستر سقوط او را در دامن آلودگى ها و تباهى ها فراهم
مى نمايد. به بيان پيشواى آزادگان ، على (عليه السلام ):
مراره الدنيا حلاوه الآخره ، و حلاوه الدنيا
مراره الآخره .(208)
تلخى اين جهان شيرينى آن جهان است و شيرينى اين جهان تلخى آن جهان .
كمالات انسان در سختيها و شدايد ظهور مى نمايد و تا آدمى سختى نبيند،
خامى او به پختگى ، و ضعف او به قوت ، و نقص او به كمال تبديل نمى شود.
تا اصطكاك و تصادم با مشكلات صورت نپذيرد و در برخورد با آن صبر و
استقامت به خرج داده نشود، جرقه ظهور حقيقت ملكوتى انسان زده نمى شود.
و النار فى اءحجارها مخبوءة لا تصطلى ان لم
تثرها الازند(209)
آتش در درون سنگها پنهان است و اگر سنگ و آتشزنه به هم برنخورند شعله
اى و جرقه اى برنمى خيزد.
در رويارويى با دشواريها و سختيهاست كه گوهر استقامت در آدمى شعله مى
كشد و وجود انسان را اعتلا مى بخشد. به بيان اميرمؤ منان على (عليه
السلام):
((فى البلاء تحاز فضيله الصبر.))(210)
در بلا و سختى است كه آدمى فضيلت صبر را گرد مى آورد.
سختيها و شدايد در تربيت آدمى نقشى اساسى دارد و به سبب استقامت در
برابر آنهاست كه وجود انسان صيقل مى خورد و حقيقتش جلوه مى كند. سختيها
و شدايد باعث تهييج نيروها و بروز قدرت و كمال مى شود. به تعبير
ابوتمّام
(211) بوى خوش كمالات و حقيقت وجودى انسان در سايه
سختيها و شدايد تراوش مى كند، چنانكه اگر آتش در كنار چوب عود مشتعل
نشود و حرارت و سوزش آن عود را نگيرد، بوى خوش آن ظاهر نمى شود.(212
)
لولا اشتعال النار فيما جاورت ما كان يعرف طيب
عرف العود(213)
اگر شعله آتش همراه چوب عود نشود، هرگز بوى خوش عود شناخته نگردد.
به حكم قانون و ناموس خلقت ، بسيارى از كمالات است كه جز در مواجهه با
سختيها و شدايد، جز در نتيجه تصادمها و اصطكاكهاى سخت ، جز در ميدان
مبارزه و پنجه نرم كردن با حوادث ، جز در رو به رو شدن با بلايا و
مصائب حاصل نمى شود. نه اين است كه اثر سختيها و شدايد، تنها ظاهر شدن
و نمايان شدن گوهر واقعى انسان است ، به اين معنا كه هر كس يك گوهر
واقعى دارد كه رويش پوشيده است ، مانند معدنى است در زير خاك ، و اثر
شدايد فقط اين است كه آنچه را در زير خاك است نمايان مى كند، و اثر
ديگرى ندارد. نه ، اين طور نيست ، بالاتر است . سختيها و شدايد و
ابتلائات اثر تكميل كردن و تبديل كردن و عوض كردن دارد؛ مانند كيميا
است كه فلزى را به فلز ديگر تبديل مى كند؛ سازنده است ، از موجودى
موجود ديگر مى سازد؛ از ضعيف ، قوى ، و از پست ، عالى ، و از خام ،
پخته به وجود مى آورد؛ خاصيت تصفيه و تخليص دارد، كدورتها و زنگارها را
مى زدايد؛ خاصيت تهييج و تحريك دارد، هوشيارى و حساسيت به وجود مى
آورد، ضعف و سستى را از بين مى برد.
پس اين گونه امور را نبايد قهر و خشم شمرد، لطف است در شكل قهر، خير
است در صورت شر، نعمت است در مظهر نقمت .
پوست از دارو بلاكش مى شود |
|
چون اديم طايفى
(218) خوش مى شود |
ور نه تلخ و تيز ماليدى درو |
|
گنده گشتى ناخوش و ناپاك بو |
آدمى را پوست نامدبوغ دان |
|
از رطوبتها شده زشت و گران |
تلخ و تيز و مالش بسيار ده |
|
تا شود پاك و لطيف و بافره |
ور نمى توانى رضا ده اى عيار |
|
گر خدا رنجت دهد بى اختيار |
كه بلاى دوست تطهير شماست |
|
علم او بالاى تدبير شماست
(219) |
به هر نسبت كه مواجهه با شدايد، مربى و مكمل و صيقل ده و جلابخش و
كيميا اثر است ، پرهيز كردن اثر مخالف دارد، لهذا دانشمندان گفته اند
بزرگترين دشمنى هايى كه درباره اطفال و كودكان مى شود همانها است كه
پدران و مادران نادان به عنوان محبت و از روى كمال علاقه انجام مى
دهند، يعنى نوازشهاى بى حساب ، مانع شدن از برخورد با سختى ، نازپرورده
كردن آنها؛ اينها است كه طفل را بيچاره و ناتوان بار مى آورد، او را در
صحنه زندگى خلع سلاح مى كند، كارى مى كند كه كوچكترين ناملايمى آنها را
از پا در آورد و كمترين تغيير وضعى سبب نابودى آنها گردد.