به سوى حق

آيت الله حسين مظاهرى

- ۹ -


بخش نهم ٩

مراقبه
در مستحبات رعايت دو امر اهميت فوق العاده اي دارد. اين دو امر عبارتند از: "مراقبه" و "برآوردن حاجت مؤمن" كه در اين بحث به توضيح آنها مي پردازيم و جوانان براي تعالي خويش بايد اين امور را رعايت نمايند.
علماي علم اخلاق به اختصاص لحظاتي از شبانه روز براي تفكر و در خود فرو رفتن "مراقبه" مي گويند و بزرگان هر كدام آن را به نحوي بيان مي دارند. يكي از اين بزرگان سيد احمد كربلايي نام دارد كه در زمان مرحوم آخوند خراساني و مرحوم نائيني يعني تقريباً چهل يا پنجاه سال قبل در نجف زندگي مي كرده و معلم علم اخلاق بوده است. او مرد عجيبي بوده و حتي مرحوم قاضي كه همه وي را به استادي قبول داشتند از او تعريف زيادي كرده است.
سيد احمد كربلايي مي گويد افراد در موقع خواب بايد از قانون مراقبه استفاده نمايند. از روايات نيز چنين فهميده مي شود كه انسان در هنگام خواب بايد به اعمال خود رسيدگي نمايد. چنانچه موسي بن جعفر سلام الله عليه مي فرمايند:

«ليس منّا مَن لا يُحاسب نفسه في كل يوم»
«از ما اهلبيت نيست كسي كه هر روز به حساب نفس خويش نرسد.»

رسيدگي به اعمال در هنگام خواب
زماني كه انسان براي خواب به بستر مي رود بايد لحظه اي در خود فرو رفته و علاوه بر اينكه به حساب اعمال روز خود برسد، بيانديشد كه امروز نيز قدمي ديگر به قبر نزديگ و يك از اين دنيا دور شدم. يك شبانه روز ا عمر گرانبهايم را دادم، اما به ازاء آن چه خريدم؟
انسان بايد بطور اصولي بانديشد كه از كجا آمده ام؟ براي چه آمده ام؟ و به كجا مي روم؟ اميرالمؤمنين سلام الله عليه مي فرمايند: «رحم الله امرء عرف من أين في أين الي أين» خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده، براي چه آمده و به كجا مي خواهد برود.
همچنين انسان بايد فكر كند كه اگر زير پرچم خدا نباشد، يعني دست عنايت خداوند بر سرش قرار نگيرد بيچاره است. بايد بيانديشد اگر در حالي بميرد كه زير پرچم شيطان باشد چه خواهد كرد؟ اگر دم مرگ نتواند محبت اميرالمؤمنين و اهلبيت عليهم السلام را بدست آورد، چه كند؟ اگر صفت رذيله اي در دلش رسوخ كند كه برايش به صورت بت درآيد، دم مرگ چه خواهد كرد؟ استاد بزرگوار ما، رهبر عظيم الشأن انقلاب مي فرمود: پيرمرد اهل علمي در بستر مرگ افتاده بود، بر سر بالينش رفتم. چشمش را باز كرده و گفت: روح الله تويي؟ گفتم: آري، گفت: اين خدا چقدر ظالم است. گفتم: چه شده؟ گفت: مي خواهد بين من و همسر و فرزندانم جدايي بياندازد. آري، اگر دست عنايت علي عليه السلام بر سر ما نباشد، در هنگام مرگ صفت رذيله با ما آن مي كند كه اين پيرمرد كرد. شيطان از كم شروع نموده، اما به كم قانع نيست و وقتي قانع مي شود كه ولايت را از انسان بگيرد. نفس اماره از كم شروع مي كند، اما به كم قانع نبوده، مگر هنگامي كه انسان را در جهنم بياندازد. يعني هم تو و هم خود را بيچاره كند و انساني كه به بستر مي رود بايد به همه ي اين امور بيانديشد و اصلاً به بستر رفتن را مانند رفتن به درون قبر بداند. به عبارت ديگر انسان هنگامي كه به بستر مي رود بايد فكر كند كه اگر هم اكنون به جاي بستر او را در قبر گذاشته بودند چه داشت كه به خداوند ارائه دهد.

ذكري عظيم در هنگام خواب
زهراي مرضيه مي فرمايد: موقع خوابم بود كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وارد شده و فرمودند: زهرا جان وقتي مي خواهي بخوابي يك ختم قرآن و يك حج و يك عمره بجا آورده و تمام انبياء و مؤمنين را نيز از خود راضي كن. سپس پيغمبر صلي الله عليه و آله ايستاده و دو ركعت نماز خواندند.١
بعد از نماز زهرا عليها سلام عرض كرد. بابا جان مطلبي را كه فرموديد برايم (براي امتت) تفسير كنيد. فرمود: اگر يك بار تسبيحات اربعه يعني «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر» را بگويي ثواب يك حج و يك عمره دارد و اگر يك صلوات بفرستي كه در آخرش انبياء نيز ذكر شوند، يعني بگويي «اللهم صل علي محمد و آل محمد و علي جميع الانبياء و المرسلين»، تمام انبياء را از خود راضي كرده اي همچنين اگر مؤمنين را دعا كرده و بگويي «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات» در واقع مؤمنين را از خود راضي نموده اي.
در روايت فوق مشاهده مي گردد كه ثواب بسيار زيادي بر عمل كوچكي بار است و افراد در هنگام خواب بهتر است اين عمل را فراموش ننمايند. به عبارت ديگر افراد مي توانند بستر را قبر فرض نمايند و مسلماً در قبر نكير و منكر نزد انسان مي آيند. بنابراين هر كس مي تواند با خواندن قرآن، تسبيحات اربعه، صلوات و خشنود كردن انبياء و مؤمنين خود را در مقابل سئوالات نكير و منكر مجهز نمايد. پس از آن نيز خود را براي بيدار شدن در اول طلوع فجر يعني وقتي كه هنوز ستاره ها در آسمان مي درخشند، آماده سازد.

بستر خواب، گور هر روز مؤمن
همچنين پس از بيدار شدن آيه ي
«رَبّ ارْجعُونِ. لَعَلّي اَعْمَلَ صالِحاً فيما تَرَكْتُ.» (مؤمنون / ١٠٠ – ۹۹)

را بخوانند. اين آيه مربوط به قبل از رفتن در قبر است. قرآن كريم مي فرمايد. افرادي كه براي آخرتشان كاري نكرده اند، زماني كه مرگ و قبر را مي بينند، مي گويند خدايا ما را برگردان تا اين بار آدم خوبي بشويم. خدايا، كاري براي اين روز و براي قبر و قيامت نكرده ايم اما در اين حال به آنها خطاب مي شود ديگر بازگشتي در كار نيست. به قول فلاسفه برگشت ديگر، بازگشت از فعل به قوه بوده و بنابراين خطاب مي شود كه "كلا". يكي از بزرگان قبري در خانه خود كنده بود و هر صبح در آن مي خوابيد و مي گفت:
«رَبِّ ارجِعُونِ. لَعَليّ اَعْمَلَ صالِحاً فيما تَرَكْتُ.»

پس هنگامي كه به "كلا" مي رسيد، بجاي "كلا" از قبر بلند شده و به خود مي گفت: خوب، از قبر بيرون آمدي، حال ببينم امروز چه مي كني.
مرحوم كربلايي رضوان الله عليه نيز مي گويد: وقتي كه مي خواهيد از بستر خارج شويد، آيه "رب ارجعون لعلي اعمل صالحاً فيما تركت" را بخوانيد، يعني خدايا مرا برگردان تا آدم خوبي بشوم و بجاي "كلا" (كه العياذ بالله پروردگار عالم به او مي گويد) يعني نمي شود، فرض نمايد كه از قبر بازگشته و تا بار ديگر كه به بستر مي رود مراقب رفتار خود باشد.
بنابراين يك لحظه در خود فرو رفتن كه يكي از مستحبات اسلام مي باشد به اندازه اي مهم است كه مي فرمايد:
«تفكر ساعة خير من عبادة سبعين سنه»

ثواب يك لحظه در خود فرو رفتن، خودش را در محضر خدا ديدن و يك لحظه حساب خود كردن، از هفتاد سال عبادت بيشتر است. پس همه ي افراد و مخصوصاً جوانان عزيز قانون مراقبه را به ويژه به نحوي كه مرحوم كربلايي رضوان الله عليه بيان فرموده مراعات نمايند.

برآوردن حاجت مؤمن
يكي ديگر از مستحبات با اهميت و از مراقبه مهمتر، ايجاد سرور در دل مؤمن، برآوردن حاجتي از يك مسلمان و گشودن گرهي از كار او مي باشد. برآوردن حاجت مؤمن از هفتاد سال عبادت بالاتر بوده و كسي كه قصد سير الي الحق داشته خواهان دست عنايت خدا بر سر زندگي اش باشد، بايد در شبانه روز به اين مستحب مهم عمل نمايد. البته برآوردن حاجت مسلمين داراي مراتب مختلف مي باشد. گاهي اين امر واجب بوده و به عبارت ديگر وجوبش بسيار بالاست، گاهي مستحب مؤكد بوده و تأكيد آن زياد است و بالاخره مرتبه پايين آن كه مستحب است و ثواب بسيار زيادي دارد.
چنانچه از قرآن و روايات فهميده مي شود، هيچ عملي به اندازه برآوردن حاجت مؤمن ثواب نداشته و هيچ كاري براي عاقبت به خيري پاي آن نمي رسد. پس اگر تأمين آتيه اولاد و عاقبت به خيري او را مي خواهيد، اگر خواهان خانه و كسب پر بركت بوده و طالب وجود رحمت خدا در محل كار، خانه و دلتان هستيد، بايد در طي شبانه روز گرهي از كار مردم بگشاييد و دلي را بدست آوريد.

افضل الاعمال
در روايات مي خوانيم:افضل الاعمال.
ادخال السرور في قلوب المؤمنين
عند الله ادخال السرور في قلوب المؤمنين
من ادخال السرور في قلوب المؤمنين

افضل تمام اعمال بالاترين و محبوبترين آنها بدست آوردن دل يك مسلمان است.
امام باقر عليه السلام مي فرمايد اگر من حجي بجا بياورم برايم بهتر از آزاد كردن هفتاد بنده است.
بعد مي فرمايد: اما اگر بتوانم خانواده يتيمي را سرپرستي كنم برايم از هفتاد حج بالاتر است. از اين كلام انسان مي فهمد كه بايد به خانواده شهيد و يا خانواده هاي بي سرپرست توجه نموده و در پي انجام نيازهاي آنها باشد و با اين كار هفتاد حج در نامه عمل انسان نوشته مي شود. همچنين در روايت ديگري آمده است "قضاء حاجة المؤمن افضل من طواف و طواف و طواف حتي عد عشرا" "يعني ثواب گشودن گرهي از كار مسلمان و برآوردن حاجتي از او از ثواب ده طواف در خانه خدا بيشتر است. حال با فرض اينكه در صدر روايت فوق مي فرمايد، يك طواف در خانه خدا شش هزار حسنه و درجه داشته و شش هزار گناه را مي آمرزد، ميزان ثواب برآوردن حاجت مسلمان روشنتر مي گردد.
امام صادق عليه السلام در روايتي مي فرمايد: قضاء حاجة المؤمن افضل من اعتكاف١ شهر و در روايت ديگري كه از امام حسن عليه السلام نيز آن را نقل مي كنند، آمده "من اعتكاف سنه" يعني ايشان مي فرمايند ثواب گشودن گره اي از كار مسلمان از يك ماه (و در روايت ديگر از يك سال) در مسجد ماندن و شبانه روز عبادت كردن و روزه گرفتن بالاتر است.

رفيق انسان در روز رستاخيز
روز وحشت روزي است كه زنها از ترس سقط جنين نموده و كودكان خردسال خود را فراموش مي كنند. قرآن شريف درباره ي اين روز مي فرمايد:

«يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرضِعَةٍ عما اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَيَ النّاسَ سُكاري وَ ما هُمْ بِسُكاري و لكنَّ عذابَ اللهِ شَديدٌ» (حج / ٢)

در اين روز همه مردم از وحشت عذاب دردناك خداوند مانند افراد مست مات و مبهوت هستند. اما ثقة الاسلام كليني رضوان الله عليه مي فرمايد: بعضي از افرادي كه از قبر بيرون مي آيند كسي را در جلوي خويش دارند كه مانع ديدن وحشت قيامت مي شود و در هر كجا او را دلداري مي دهد. هنگام حساب و كتاب و موقع گذر از صراط جلوي انسان حركت كرده و اين همراهي را تا بهشت ادامه مي دهد. سپس انسان از او مي پرسد تو چه كسي هستي كه اينقدر مرا ياري كردي و پاسخ مي شنود كه تو آدم خيرخواهي در دنيا بودي و من تجسم خوشيها و سروري هستم كه تو در دل مردم انداختي. من تو را از هول قيامت، از هول حساب و كتاب، از هول صراط، از هول جهنم و از وحشت روز قيامت نجات دادم.
نظير روايت فوق در مورد درون قبر نيز آمده است. زهراي مرضيه سلام الله عليها به مولا اميرالمؤمنين سلام الله عليه وصيت كرده و مي گويد: وقتي مرا در قبر گذاشتي بر سر آن بنشين، زيرا من از قبر مي ترسم. اما در روايت آمده كه اگر انسان دلي بدست آورده و كسي را خوشحال كند. هنگامي كه او را در قبر مي گذارند، كارش رفيق او شده و از وحشت قبر نجاتش مي دهد. به راستي چه ثوابي از اين بالاتر است و صد افسوس كه ما چنين اجري را از دست مي دهيم.

دليلي براي عدم استجابت دعا
همه ب گرفتاريها، بلايا، نگرانيها، قحطي، گراني و كمبودها و حتي عدم استجابت دعاها از توجه نداشتن به حاجات مؤمنين سرچشمه مي گيرد.
در زمان حضرت موسي عليه السلام قحطي بزرگي پيش آمده و به اندازه اي زندگي بر مردم سخت شد كه بعضي گربه خورده و بعضي يكديگر را خوردند. اما در اين حال هر چه دعا مي كردند مستجاب نمي شد. حضرت موسي در مناجاتش با خدا در كوه طور گفت: خدايا مردم ترا بسيار مي خوانند، خدايا اين قحطي و گراني بلاي بزرگي است، چرا دعايشان را مستجاب نمي كني؟ خطاب شد: هر چه دعا كنند مستجاب نمي كنم، زيرا اينها به حقوق يكديگر بي اعتنا بوده و به فكر هم نيستند. اينها راجع به حق الناس تسامح مي كنند و حق همديگر را ضايع مي نمايند، در حاليكه بايد در يكديگر سرور ايجاد نمايند.
بنابراين يكي از مواردي كه دعاي افراد و ملتها مستجاب نمي شود اين است كه ايشان به فكر يكديگر نيستند و متأسفانه با كمال شرمندگي بايد گفت هم اكنون وضعيت جامعه ما تا حدودي اينچنين است. انقلاب اسلامي بوجود آمد تا سنتهاي نيك را زنده كند. اما مثلاً هنوز در ادارات ما كاغذ بازي بطور چشمگيري وجود دارد و مدام كار مردم گره مي خورد. اگر امروز يخچال فردي از طبقه متوسط خراب شود كسي نيست كه آنرا درست كند. اگر به در مغازه رفته و بگويد آقا يخچال من خراب است، تعميركار مي گويد آنرا به اينجا بياور و در غير اين صورت هيچ كاري نمي توانم بكنم. اگر چند ماه ماشين لباسشويي اش خراب شود كسي نيست كه آن را درست كند. اگر كولر خانه اش خراب باشد بايد فرزندان كوچكش گرماي تابستان را تحمل كنند. زيرا يك نفر نيست كه كولر را درست كند و هر چه به دنبال تعميركار برود و التماس كند، با امروز و فرداهاي او روبرو خواهد شد. حال آيا در چنين شرايطي انتظار داريم كه دعايمان در مورد خاموشي آتش جنگ مستجاب شود.

علت خاموش نشدن آتش جنگ
بزرگي خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و در مورد آتش جنگ پرسيد. ايشان فرمودند: "قد سبقتكم دعوة مستجابة" با اوضاعي كه ما داريم معلوم است دعايمان مستجاب نمي شود. آري، خدا نكند كه امروز كار كسي به ادارات بيفتد. فردي مي گفت: براي يك كار جزئي در اداره اي 29 امضاء از من گرفته و مرتباً از اتاقي به اتاق ديگر روانه ام كردند. در آخر نيز گفتند برويد و يك ماه ديگر بياييد. در اين صورت معلوم است كه ملت بايد بسوزند. زيرا پاسخ خونهاي شهداء اين نيست.
فردي كه مريض دارد، براي پيدا كردن دارو بايد به دهها داروخانه سر بكشد و دائماً با پاسخ نداريم، يا ديگر اين دارو وجود ندارد، يا مشابهش هست ولي ما نداريم، روبرو شود. اما بدانيد كه همه ي اين برخوردها نتيجه ي كمبود نبوده و متأسفانه نود درصد آنها تقصير خود ماست. كاسبها، تاجرهاي ما و از آنها بدتر تعميركارها آدمهاي عجيبي شده اند. اگر كسي فرضاً لوله آب خانه اش بتركد و آب همه جا را بردارد، مشكل بتوان يك تعميركار پيدا كرد هر جا سر بزند جواب سر بالا شنيده و اگر هم تعميركاري براي تعمير به خانه او برود دستمزد كلام مطالبه خواهد كرد. چه بسا براي يك ساعت كار جزئي پانصد تومان مطالبه نموده و در مقابل اعتراض مي گويند مگر نمي دانيد گوشت كيلويي دويست تومان است؟!
حال آيا با چنين برخوردهايي، وجود گراني و كمبود و بالاتر از آن جنگ، جاي تعجب دارد؟ كاسب را مي بينيم كه به فكر برآوردن حاجت مسلمان نيست، تاجر را مي بينيم كه در مقام گشودن گره از كار كسي نيست و بدتر از همه در ادارات كه وامصيبتاست. بعضي از كارمندان بجاي اينكه گرهي از كار مسلماني بگشايند دائم به ساعت نگاه كرده و انتظار لحظه خاتمه كار را مي كشند. خدا نكند دقيقه اي از خاتمه وقت اداري بگذري و چهار نفر حاجتمند در اتاق باشند. در حاليكه در روايات مي خوانيم اگر كسي به واسطه ايستادن در مقاب شما ذليل و كوچك شود موجب مي گردد كه با صورت در آتش جهنم بيفتد.
يعني فرضاً آقا پشت ميز نشسته و ارباب رجوع نيز مشغول التماس است، اما او اصلاً اهميت نداده و وقعي نمي نهد. چنين كسي آتش جهنم را براي خود تدارك مي بيند.

استخفاف اهلبيت عليهم السلام
موسي بن جعفر سلام الله عليه در مكه به منبر رفته بود و حاضرين به سخنان ايشان گوش مي دادند. آقا فرمود: اي شيعيان اينقدر ما را سبك نكنيد، اينقدر دلمان را آزرده نسازيد و اينقدر ما را استخفاف ننماييد. در اين حال يك ايراني از ميان جمع برخاسته و گفت: يابن رسول الله به خدا پناه مي بريم، ما كي به شما اشتخفاف و جسارت كرديم؟ موسي بن جعفر سلام الله عليه فرمودند: خود تو دو سه روز قبل سواره به قصد مكه مي آمدي، در وسط راه فردي خسته به تو گفت آقا يك مقدار مرا سوار كن، اما تو اعتنا نكرده و رد شدي . اين كار تو استخفاف و سبك كردن ما اهلبيت است. اين كار آزرده خاطر كردن ما اهلبيت است.
همچنين بعكس روايت فوق روايات فراواني در اين باره داريم. از جمله پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله به اهلبيت فرموده اند:

«من سرّ مؤمناً فقد سرني و من سرني فقد سرّ الله»
«هر كه دل مسلماني را بدست آورده و او را خوشحال كند، مرا خوشحال كرده و هر كه مرا خوشحال كند، خدا را خوشحال كرده است.»

ائمه طاهرين عليهم السلام نيز مي فرمودند: هر كه شيعيان ما را خوشحال كند، ما را خوشحال كرده و هر كه ما را خوشحال كند، پيغمبر (ص) را خوشحال كرده و هر كه پيغمبر (ص) را خوشحال كند خدا را خوشحال كرده است. غضب مؤمن، غضب خداست. مراد از مؤمن در اينجا آن مقدس دو آتشه نيست، بلكه منظور شيعه اي است كه گناهكار بوده و حتي ممكن است سر و كاري با مسجد نداشته باشد. اما شيعه است و به همين دليل امام زمان عليه السلام دوستش دارد.

حق شيعه
امام صادق عليه السلام به نقل از خداوند مي فرمايد:
«من اهان و ليالي فقد بارزني بالمحاربه»
«كسي كه به ولي من اهانت كند، گناهش مانند جنگ با من (جنگ با خدا) است.»

از امام صادق عليه السلام سئوال شد يابن رسول الله، ولي كيست؟ فرمود: شيعه. حال اين شيعه با منبر و محراب سر و كار داشته يا نداشته باشد، گنهكار يا مقدس باشد، تفاوتي ندارد و بايد اين حق مهم را همه ما مراعات نماييم. در حاليكه به جرأت مي توان گفت ٩٩٪ افراد جامعه آنگونه كه امام صاق عليه السلام مي خواهد حق مذكور را رعايت نمي كنند.
اسلام طالب آن است كه عمر ما وقف ديگران باشد. ابان بن تغلب يكي از فقهاي بزرگ اسلام مي گويد: من در خدمت امام صادق عليه السلام طواف مي كردم (طواف پشت سر امام صادق عليه السلام مقام بسيار علي بوده است، مثل اينكه شما پشت سر امام زمانتان طواف نماييد). اتفاقاً كسي مرا صدايم كرد، اما من اعتنا نكرده و با خود گفتم حالا طواف مي كنم و بعد مي بينم چكار دارد. ولي آن فرد دوباره صدايم كرد. در اينجا امام صادق عليه السلام برگشتند و تشري به من زده و فرمودند. مگر اين فرد كه ترا صدا مي كند شيعه نيست؟ گفتم چرا، يابن رسول الله. فرمودند: برو. ابان مي گويد: طواف ام را رها كرده و رفتم تا گره از كار او باز كنم، سپس باز گشته و خودم طواف كردم. بعداً از امام صادق عليه السلام پرسيدم: يابن رسول الله اينكه فرموديد طواف را رها نمايم، حتي اگر طواف واجب باشد؟ امام فرمودند: آري، برو كار مسلمان را راه بينداز و بعد بيا و طواف را انجام بده. گفتم: يابن رسول الله حق مسلمان بر مسلمان شيعه بر شيعه چيست؟ امام صادق عليه السلام صبر كرده و پاسخ نگفتند. گفتم: يابن رسول الله حق شيعه ب شيعه چيست. فرمود: اينكه در مال تو شريك باشد. ابان مي گويد: تا فرمود: در مال تو شريك باشد، برايم سنگين آمد. در اينجا امام صادق عليه السلام فرمود: ابان، مثل اينكه برايت سنگين آمد سپس فرمودند.
ابان، بالاتر از اينهاست. قرآن مي گويد:
«وَ يُؤْثِرونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» (حشر / ٩)

نه تنها در مال تو شريك بوده، بلكه در شام دو نيز شريك است و اگر بنا باشد كه ميان شما يكي بي شام باشد، بايد تو شام نخوري.
در روايت ديگري آمده ابو ايواب انصاري كه فرد متشخصي بود در كنار كوچه نشسته و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از آنجا رد مي شوند. حضرت فرمودند: ابو ايوب، چرا با همسر و فرزندانت اينجا نشسته اي؟ ابو ايوب گفت: يا رسول الله، مهاجر مسلماني آمد كه خانه نداشت، من ديدم اگر ما در خانه باشيم و او در كوچه بماند، ننگ است پس خانه ام را به او داده و خودمان اينجا نشسته ايم و الحمدلله راحت هم هستيم. حالا آسوده به خواب مي روم. زيرا اگر من در خانه بودم و آن مهاجر در كوچه مي نشست، من خوابم نمي برد. ما خدا را داريم، پس شما نگران نباشيد، انشاء الله خانه اي براي من مي رسد. آري، معناي "و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه" اين است. اما كداميك از ما مثل ابو ايوب عمل مي كنيم؟ لذا پيامبر صلي الله عليه و آله زمانيكه قانون مواسات را بيان مي كردند، فرمودند متأسفانه امت من به اين قانون عمل نمي كنند. به راستي مي دانيد چرا هم اكنون چنين وضعي در عصر انقلاب اسلامي پديد آمده است؟ زيرا اين انقلاب آمد تا قانون مواسات را زنده نمايد، اما ما آن قانون را پايمال كرده ايم. از دست دادن عزيزان در جبهه و شهدايي كه ارزش هر كدام از آنها از عالم بيشتر است، بخاطر زنده كردن قانون مواسات بوده است. اما قانون مواسات اسلام بوسيله ي ما پايمال شده و بدانيد اگر اين وضع ادامه يابد به جايي نرسيده و به غير از قساوت چيزي بدست نمي آوريم، زيرا گناه عدم توجه به مشكلات مسلمانان بزرگ است.

ماري در قبر انسان
ثقة الاسلام كليني رضوان الله عليه مي فرمايد: در قبر فردي مار بزرگي است كه هر روز انگشت بزرگش را مي زند و او بايد در قبر و در عالم برزخ با آن بسازد. بعد امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مي دانيد، چرا؟ براي اينكه آن فرد مي توانست گره از كار مسلماني را بگشايد، اما نگشود. يعني اي آقاي لوله كشي كه پيرزني به در مغازه ات آمده و درخواست كرده تا لوله تركيده آب خانه اش را تعمير كني و تو مي توانستي بروي ، اما نرفتي، اين كارت ماري در گور خواهد شد و تا روز قيامت نيشت مي زند. اي آقاي داروخانه چي كه داروي مريض مستأصل را داشتي، اما آنرا به وي ندادي، اين كار تو مانند ماري تا روز قيامت در نزدت خواهد بود. اي آقاي صاحب اتومبيل كه زن بچه به بغل را در آفتاب سوزان و يا سرماي گزنده مي بيني، اما او را سوار نمي كني، اين كار تو ماري شده و تا روز قيامت در كنارت مي ماند.
تشخص انسان به داشتن منزل مجلل و يا لباسها عالي نيست. در اينجا روي سخن بيشتر با خانمها مي باشد. تشخص اينست كه كهنه نوزاد همسايه را كه گرفتار است بشوييد. مقدس اردبيلي رضوان الله عليه كه يكي از مراجع بزرگ تقليد بود، روزي از لب فرات١ رد مي شد كه به زائري برخورد نمود. اين زائر يك پيرمرد دهاتي بود كه بر لب فرات نشسته و در حاليكه بسيار خسته مي نمود لباس مي شست. مقدس اردبيلي به او سلام كرد و اين امر باعث طمع پيرمرد شد. پس گفت: آقا مي تواني مقداري از لبسهاي مرا بشويي؟ مقدس اردبيلي پاسخ مثبت داده، عبا و قبا را كنار گذاشت و مشغول لباس شستن شد. پس از مدتي چند نفر از مردم و طلاب كه از آنجا مي گذشتند مقدس اردبيلي را شناخته و به ايشان احترام نمودند. اين امر موجب شد كه پيرمرد بفهمد كه لباسهايش را به دست مرجع تقليدش سپرده و بنابراين بسيار شرمنده شد و گفت: آقا ببخشيد كه شما را نشناختم.
مقدس اردبيلي فرمود: باعث افتخار من است كه بتوانم لباس زائر امام حسين عليه السلام را بشويم.
لذا اي خانم، افتخار تو داشتن دهها قطعه طلا نبوده، بلكه اين نكبت و بدبختي است. افتخار تو اين است كه بتواني لباسهاي همسايه ات را بشويي.

رفع حاجت مؤمن، منّتي بر انسان
حمامي را براي حضرت رضا سلام الله عليه قرق كردند، اما پيرمردي بيرون نرفت، تا اينكه حضرت رضا عليه السلام وارد شد. پيرمرد حضرت را نشناخته و خيال كرد كه ايشان از نوكرها مي باشد. لذا گفت: آقا مي شود پشت مرا كيسه بمالي؟ حضرت پاسخ مثبت داده، كيسه را گرفته و مشغول شستشوي پشت پيرمرد و سپس پاها و دستهاي او شدند. پيرمرد ضمن شستشو متوجه شد كه ايشان حضرت رضا عليه السلام مي باشند و به همين دليل بسيار خجلت زده گرديد. اما حضرت رضا سلام الله عليه فرمودند: چرا خجالت مي كشي؟ تو بر من منّت داري. زيرا ثواب بزرگي را به من دادي.
در روايت ديگري از حضرت زهرا سلام الله عليها مي خوانيم كه خدمتكاري نزد ايشان رفته و مسأله اي را پرسيد. حضرت زهرا پاسخ او را داده و روانه اش كردند. پس از چند دقيقه آن زن دوباره برگشته و همان مسأله را پرسيد. اين بار نيز حضرت زهرا پاسخ او را دادند. اما كار به اينجا ختم نشد و آن فرد چندين بار ديگر رفت و بازگشت و در آخر به حضرت زهرا سلام الله عليها گفت: من بسيار كند ذهن هستم، با اين حال بايد پاسخ مسأله را به خانه ببرم و در غير اين صورت كتك خواهم خورد. شما ببخشيد كه اينقدر مزاحمتان شدم. زهرا سلام الله عليها در پاسخ او فرمود: نه، چرا مزاحم باشي، تو بر من منّت داري، زيرا هر پاسخ مسأله اي را كه مي دهم ثواب فراوان دارم و تو سبب آن مي شوي.
از اين رو در روايات فراواني آمده است افرادي كه در معرض حوائج مسلمين هستند بايد بسيار شاكر باشند، زيرا به نعمت بزرگي دست يافته اند.

آنچه بر خود نمي پسندي، بر ديگران مپسند
در كلام آخر مطلبي عنوان مي گردد كه از افراد تقاضاي مراعات آنرا داريم. بيشتر از پنجاه روايت در مورد مطلب مورد بحث از ائمه طاهرين عليهم السلام وجود دارد كه بيست روايت آنرا ثقة الاسلام، كليني رضوان الله عليه در جلد دوم اصول كافي آورده است. در يكي از اين روايات مي خوانيم: معلي بن خنيس كه يكي از اصحاب خاص امام صادق عليه السلام است خدمت ايشان آمده و گفت يابن رسول الله، حق مسلمان بر مسلمان چيست؟ حضرت فرمودند: مي ترسم بگويم و عمل نكني. خنيس گفت: يابن رسول الله «لا حول و لا قوة الاّ بالله» از خدا طلب توفيق مي كنم تا بتوانم به آنچه مي فرماييد عمل نمايم. پس امام صادق عليه السلام هفت حق تعيين كرده و فرمودند «ايسر الحق ان تحب له ما تحب لنفسك و ان تكره لَه ما تكره لنفسك» كه در اينجا دو حق آن را ذكر مي نماييم. اول آنكه آنچه را براي خود مي پسندي براي او هم بپسندي و آنچه را كه براي خود نمي پسندي، براي او هم نپسندي. اين آسان ترين حق است. يعني شما اي خانم و اي آقا اگر دلتان مي خواهد داراي خانه باشيد بايد بخواهيد كه همه خانه داشته باشند. اگر خواهان رفاه هستيد، بايد رفاه همگان را بخواهيد. اگر طالب شخصيت اجتماعي هستيد بايد بخواهيد كه همه شخصيت اجتماعي داشته باشند. اگر خواهان استراحت براي خود هستيد، براي همسر و فرزندانتان نيز استراحت بخواهيد و سعي كنيد كارها بر سر شما ريخته و به ديگران فشار نياورد. اگر دوست نداريد كسي غيبت شما را بكند، پشت سر مردم غيبت نكنيد. اگر تهمت زدن به خود را نمي پسنديد، به ديگري تهمت نزنيد و اگر نمي خواهيد كسي به شما جنس گران بفروشد، اجناس گران به مردم نفروشيد. زيرا بنابر روايات فراوان جامعه اي كه چنين باشد، مسلمان و شيعه نيست.

مسلمان بايد يار مسلمان باشد
يكي ديگر از حقوقي كه امام صادق عليه السلام از آن ياد نموده اند اين است كه بايد در همه ي ابعاد يار مسمان بود. با زبان، با قلم، با قدم و حتي جان خويش بايد او را ياري نمايي. بايد چشم او باشي و نگذاري كه در چاه بيفتد و بايد مواظب باشي كه گول نخورد.
روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در سر راه خود به ميوه فروشي برخورد نمودند كه زير و روي ميوه هايش با يكديگر تفاوت داشت. يعني ميوه هايي كه در رو قرار داشت آب پاشي شده و جلوه اي خاص به خود گرفته بود. پيامبر اكرم از ميوه فروش پرسيدند: چرا ميوه هاي رويي بهتر از ميوه هاي زيري است؟ ميوه فروش كه جا خورده بود، گفت: يا رسول الله، به خدا باران آمده و ميوه ها در اثر آن جلوه پيدا كرده اند. پيامبر فرمودند: چرا آنها را به هم نزدي؟ يعني بايد في المثل به آقاي بزازي كه با وجود كمبود برق به خاطر اينكه پارچه اي جلوه نموده و و خريدار گول بخورد، چراغهاي پانصد ولتي بر روي آنها روشن مي كند، هشدار داد كه به روايت فوق توجه نمايند.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:
«مَن غشّنا فليس منّا»

هر كس كه مسلماني را گول بزند، در واقع مسلمان نبوده و از ما نيست. چنين فردي يهودي، حقه باز، گرانفروش و محتكر است. مسلمان معنا ندارد كه احتكار كرده و گران بفروشد.
كاسبي خدمت امام صادق عليه السلام رسيد. حضرت فرمودند: آقاي كاسب چگونه معامله مي كني؟ كاسب گفت: ده يك. امام فرمود: خيلي زياد است و سخن پيش رفت تا جايي كه به صد يك رسيد. در اينجا حضرت فرمودند: بد نيست. سپس اضافه كردند: تو مي خواهي از راه كاسبي خرج و مخارج خود را تأمين نمايي. اين خرج و مخارج را خدا مي رساند. فقط مواظب باش كه گرانفروشي نكني. زيرا مالت بي بركت شده و به يك باره آتش مي گيرد. آنهم چه آتش گرفتني و اين بحث بسيار مفصلي است كه به اين زوديها خاتمه نمي يابد. فقط بدانيد كه از روز عاشورا بايد درس ايثارگري و فداكاري آموخت. بايد براي ابوالفضل العباس عليه السلام گريه كرد، اما از ايثارش نيز بايد ايثارگر شد. براي حسين عليه السلام بايد گريه و عزاداري كرد و در كنار آن نيز از مكتبش درس مواسات را برداشت نمود.
آري، مواسات و ايثارگري را از ابي عبدالله الحسين عليه السلام ياد گيريد و به فكر يكديگر بوده و از هم دفاع كنيد. پشت سر يكديگر حرف نزنيد. اگر در جلسه اي اسم كسي مي آيد از او دفاع نماييد كه اين امر بر همه واجب و لازم است.