به سوى حق

آيت الله حسين مظاهرى

- ۸ -


بخش هشتم ٨

اهميت رعايت مستحبات
تاكنون دانستيم كه براي سير بسوي حق بايد منازلي به عبارت ذيل طي شود:
1- توبه
2- يقظه به معني تنبّه و تقيّد به ظواهر شرع.

همچنين دانستيم كه تقيّد به ظواهر شرع و تقوا شامل موارد مختلف ذيل مي باشد:
1- اهميت دادن به واجبات
2- اجتناب از گناه
3- اجتناب از مشتبهات تا حد ممكن
4- اجتناب از توغل در مشتبهات

حال اين بحث به قسمت پنجم تقيّد به ظواهر شرع كه اهميت دادن به مستحبات مي باشد مي پردازد.
قرآن شريف مي فرمايد:
«اِتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِهِ» (آل عمران / ١٠٢)
«فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن / ١٦)

امام صادق سلام الله عليه يكي از مصاديق آيات مذكور را اهميت دادن به مستجبات دانسته اند. يعني حق تقوا را كسي ادا كرده كه تا حد امكان به مستحبات اهميت دهد. در واقع اهميت دادن به واجبات خوب بوده، اما وظيفه است. همچنين اجتناب از گناه مطلوب مي باشد، اما وظيفه است. مرد آن نيست كه وظيفه شناس باشد، بلكه بايد علاوه بر وظيفه شناسي به اموري كه موجب خشنودي مولي مي شود اهميت دهد. اتفاقاً از نظر علماي علم اخلاق و روايات اهلبيت، اهميت دادن به مستحبات انسان را به مقام عالي رسانده و سير او را به سوي خدا نه تنها سرعت بخشيده، بلكه عالي مي گرداند.

اجراي مستحبات راهي براي نزديكي به خدا
مرحوم ثقه الاسلام كليني رضوان الله عليه در جلد دوم اصول كافي به سند صحيح از امام صادق سلام الله عليه نقل مي كند كه امام صادق عليه السلام از پروردگار عالم نقل مي فرمايد: (روايت قدسي بوده اما سندش صحيح است) "ما تقرب عبد من عبادي الي بشييء احب الي مما افترضت عليه" يعني واجبات انسان را به سوي خدا مقرب نموده و خداوند فرموده است كه بنده به واصطه واجبات به من نزديك مي شود. بعد مي فرمايد: «و انه ليتقرب الّي بالنافلة» اما آنكه انسان را در راه مي اندازد و به خدا بسيار نزديك مي كند مستحبات مي باشد. نافله در اينجا تنها نافله به اصطلاح فقهي يعني نمازهاي مستحبي كه فقهاء در رساله مي نويسند نبوده، بلكه به معناي مستحب است. به نمازهاي مستحبي از اين رو نافله مي گويند كه بيش از واجبات بوده و اساساً نفل به معني زيادي است. خداوند در روايت فوق مي گويد آنچه كه بنده را به خدا نزديك مي كند مستحبات است و بعد مي فرمايد به اندازه اي نزديك مي كند كه او را دوست دارم.

«فاذا اجبته كنت اذاً سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده التي يبطشن بها»
يعني: «بنده به واسطه ي مستحبات به اندازه اي به من نزديك مي شود كه چشم و گوش و زبان او خدا گونه شد»

و نظيرش را در قدسيات مي خوانيم كه مي فرمايد:
«عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي اقول كن فيكون تقول كن فيكون»
«بنده ام، عبادت مرا كن كه در اين صورت به مقامي دست مي يابي كه مانند من قادر به تصرف در تكوين خواهي شد.»

يعني همانگونه كه من هر چه بخواهم مي شود، تو هم هر چه بخواهي مي شود.
اگر چه روايت فوق از نظر سند قدسي مي باشد، اما روايت اول از نظر سند عالي بوده و به هر حال مضمون هر دو اينست كه مستحبات انسان را در طي مسير قدرت بخشيده و او را بدانجا مي رساند كه جز خدا نبيند.
براي درك اين مطلب مي توان از مثال عوامانه اي استفاده نمود. مثلاً هنگامي كه مولي از بنده خويش آب مي خواهد، آب بردن وظيفه ي بنده است، اما بنده ي مؤدب آب را در ظرفي تميز و بسيار مؤدبانه در مقابل مولي گذاشته و آنچه كه موجب نزديكي او به مولايش مي شود آب نبوده، بلكه ظرف تميز و رفتار مؤدبانه وي مي باشد. مستحبات نيز اينچنين است. خداوند عالم به نماز خواندن و يا اجتناب از گناه امر فموده و انجام اين امر وظيفه مي باشد. پس آنچه كه بنده را به خداوند نزديك مي كند. اجتناب از مشتهيات و زايد بر واجب است.
البته مراد از انجام مستحبات در حدي نيست كه انسان از جامعه منعزل شده و شبانه روز در خانه و يا مسجد به عبادت بپردازد. بلكه منظور اندازه اي است كه ضرر به ساير فعاليتهاي وي نخورد. به هر حال اهميت دادن به مستحبات لازم و واجب است. يعني اگر انسان بخواهد به سوي حق سير نمايد، حتماً بايد اين توشه را برگيرد و از همين جهت نيز ثواب فراواني بر مستحبات بار است.

ثواب تفضلي مستحبات
در كتاب مفاتيح محدث قمي رضوان الله عليه براي بعضي از دعاها به اندازه اي ثواب بار است كه انسان مات و مبهوت مي شود و افراد بي سواد و فاقد فهم اصلاً منكر آن مي شوند. در واقع بايد گفت پروردگار عالم اين ثوابها را نه بطور اسحقاقي، بلكه بصورت تفضلي به انسان مي دهد. به عبارت ديگر ثواب خواندن فلان دعا و يا عبادت استحقاقي نبوده و تفضل خداست كه اين ثواب را عنايت مي كند، تا مردم به مستحبات رغبت يابند.
اما چرا مردم به مستحبات رغبت يابند؟ زيرا مستحبات انسان ساز است. سرو كار داشتن با دعا، سرو كار داشتن با قرآن، سر و كار داشتن با مفاتيح الجنان انسان را مي سازد و كسي كه با اينها سرو كار ندارد نمي تواند آدم بشود. لذا به عنوان مثال مي فرمايد: سه مرتبه قرائت سوره قل هو الله ثواب يك ختم قرآن دارد و يا با خواندن فلان دعا بهشت بر انسان واجب مي شود.

روايات من بلغ
رواياتي بنام روايات من بلغ موجود مي باشد كه به تدريج به صورت قاعده اي در فقه و اصول ما درآمده است. اين روايات كه از نظر سند عالي و مورد فتواي همه فقهاي بزرگ مي باشد مي گويد: «من بلغ شيءٌ من الثواب علي خير فعمله كان له اجر ذلك و ان كان رسول الله (ص) لم يقله» يعني چنانچه به انسان بگويند خواندن فلان دعا فرضاً ثواب حج و عمره را دارد، اگر چه پيغمبر اكرم (ص) چنين چيزي نفرموده باشد خدا ثواب آن حج و عمره را به وي مي دهد. و به عبارت ديگر اگر روايت مطابق با واقع نباشد، پروردگار عالم آن ثواب را به او خواهد داد. البته اختلافي است در ميان فقهاء كه معناي اين قاعده چيست و اين روايات مي خواهد چه بگويد؟ فقهاء مطالب گوناگوني در اين باره ابراز داشته اند. مثلاً استاد بزرگوار، ما رهبر عظيم الشأن انقلاب ادام الله ظله نكته لطيف و شيريني در اين باب داشته و مي فرمايند: روايات من بلغ براي ترغيب بوده و ثواب آن ثواب تفضلي است. به قول ايشان اين روايات مانند دانه پاشيدن براي كبوتران جهت گرفتن آنهاست. يعني براي اينكه مردم با دعا و قرآن سرو كار پيدا كنند، ولو اينكه بعضي از ثوابها مطابق با واقع نبوده و يا دعا به اندازه ي ثواب آن نباشد، اما براي ترغيب و تحريص انسانها ثواب بزرگي را به آنها مي دهند.
به عبارت ديگر به خاطر آدم سازي ثواب زيادي بر مستحبات بار است. بنابراين اگر شما در مفاتيح الجنان خوانديد كه فرضاً خواندن فلان دعا موجب مي گردد تا خدا ملائكه اي را خلق كند كه تا روز قيامت براي انسان استغفار نمايد، تعجب نكنيد. زيرا پروردگار اين ثواب را تفضلاً مي دهد تا انسان با مفاتيح سرو كار پيدا كند.

مسير رشد و صلاح انسان
مستحبات فراواني در اسلام وجود دارد كه از اهم آنها دعا و راز و نياز با خدا مي باشد، اين امر تا حد امكان بايد در زندگي انسان وجود داشته باشد و مخصوصاً به جوانان در اين مورد تأكيد فراوان مي شود. ايشان بايد از هر فرصتي براي اين منظور استفاده نمايند و حتي اگر شده در راه مدرسه يا كار زبان و دلشان با خدا باشد و يا هنگام خواب راز و نيازي با خدا داشته باشند.
اتفاقاً آيه اي در قرآن وجود دارد كه از نظر تلطف و تأكيد منحصر به فرد مي باشد. در اين آيه شريفه ضمير متكلم هشت مرتبه، تكرار شده و در آن بيشتر از چهارده تأكيد آورده شده است. اين آيه مربوط به دعاست و مي فرمايد:

«وَ اِذا سَئَلَكَ عِبادي عَنّي فَاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ الْيُؤمِنُوا بيِ لَعَلَّهُمْ يَرشُدُونَ» (بقره / ١٨٦)
«وقتي بندگانم از من پرسيدند، بگو نزديكم و بگو دعا كنيد و ايمان داشته باشيد كه اجابت مي كنم و بدانيد كه اجابت مي شود.»

رشد و صلاح انسان در دعا و راز و نياز با خدا بوده و آدمي اگر چه در خط مقدم جبهه و يا در بستر بيماري باشد و اگر چه گرفتار مشغوليات فراواني گردد، نبايد قرآن را فراموش نمايد.

«فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْانِ عَلِمَ اَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضي وَ اخَرُونَ يَضْرِبُونَ فيِ اْلأَرضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ اخَرُونَ يُقاتِلُونَ فيِ سَبِيْلِ اللهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ»
(مزمل / ٢٠)
«يعني اي مسلمان تا مي تواني قرآن بخوان. خداوند مي داند تو گاهي مريض هستي، گاهي مشغول كار دنيا و يا گاهي در خط مقدم جبهه در مقابل دشمن هستي. اما در همان مواقع نيز تا مي تواني قرآن بخوان.»

در اينجا مراد ما و اين آيه شريفه و تدبر يا تفسير و يا فهميدن معناي قرآن نيست، بلكه منظور خواندن آن، اگر چه بصورت ترتيل نبوده و يا معنايش درك نشود، مي باشد. يعني در واقع مراد سر و كار داشتن با قرآن است و مخصوصاً جوانان بايد به كتاب خداوند پناه ببرند.
امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: اگر من قرآن را داشته باشم از هيچ كس و هيچ چيز وحشت نخواهم داشت. همچنين مي فرمايد:

«اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن»
يعني «زماني كه فتنه ها نظير تاريكي شب به شما هجوم آوردند به قرآن پناه ببريد.»

دعا و تلاوت قرآن رابطه ي عاشق و معشوق
دعا به معني حرف زدن بنده با خدا بوده و لذا بدان كلام صاعد، يعني كلامي كه بالا مي رود، مي گويند. به عبارت ديگر در دعا بنده با خدا حرف مي زند. اما خواندن قرآن در واقع سخن گفتن مولا با بنده بوده و به همين جهت بدان كلام نازل مي گويند. يعني كلامي كه پايين مي آيد و خدا با بنده حرف مي زند. روشن است فردي كه قصد طي طريق و محبت يافتن به حق را دارد، هم نيازمند دعا و هم محتاج خواندن قرآن بوده و اين امور بايد براي وي لذت بخش ترين كارها باشند. يعني گاه او با خدا سخن گفته و گاه خدا با وي حرف بزند.
به راستي خلوت عاشق با معشوق بالاترين لذت براي عاشق بوده و بالاتر از آن دعوت معشوق از عاشق و بالاتر نيز حرف زدن اين دو با هم است. البته از موارد ياد شده در عشقهاي مجازي نامبرده مي شود، اما دعا و قرآن نيز چنين بوده و در واقع عشقبازي و خلوت كردن با خداست.

اهميت نماز شب
نبايد پنداشت كه تقيّد به ظواهر شرع فقط و فقط در بجا آوردن واجبات و اجتناب از گناه مي باشد. البته اين امر ملكه تقوي را به انسان مي دهد، اما به هر حال خشك بوده و فاقد رنگ است. يعني بايد به اين ايقان به واجبات و اجتناب از گناه رنگي بدهيم.
به عنوان مثال به خواندن نماز شب تأكيد فراواني شده است. اين نماز يازده ركعتي شامل پنج نماز دو ركعتي مانند نماز صبح و يك نماز يك ركعتي بنام نماز وتر مي باشد و خواندن آن يك ربع بيشتر طول نمي كشد. يعني اگر انسان نيم ساعت قبل از اذان صبح از جا برخيزد مي تواند وضو گرفته و اين يازده ركعت را در مدت يك ربع بخواند. در اين صورت به چنين فردي نماز شب خوان گفته مي شود و اختصاص زمان بيشتري به اين امر براي كساني است كه خوابشان كم بوده و يا كاري ندارند. نماز شب به نحوي كه بيان گرديد فوق العاده از نظر قرآن اهميت دارد. قرآن كريم مي گويد اگر كسي نماز شب بخواند، مقام محمود پيدا مي كند و مقام محمود همين راهي است كه درباره ي آن سخن مي گوييم. در مقام محمود انسان به جايي مي رسد كه هيچ چيز و هيچ كسي جز خدا بر دلش حكومت نداشته باشد. به عبارت ديگر در مقام محمود بتها شكسته شده و علائق يكي پس از ديگري پاره مي شود. بطوري كه انسان به هيچ چيز و هيچ كس جز خدا علاقه نداشته و دل او عرش خدا گردد كه «قلب المؤمن عرش الرحمن».

در مقام محمود انسان به جايي مي رسد كه خدا را در مي يابد. نظير انسان تشنه اي كه تشنگي را در مي يابد و نه تنها خود را در محضر خدا دانسته، بلكه دل را در محضر خدا ببيند.

«اَنَّ الله يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال / ٢۴)

در اين مقام انسان درك مي كند كه همه چيز را اول خدا و سپس خودش درك نموده و به عبارت ديگر قيموميت حق را در مي يابد. حال قرآن مي فرمايد كه اگر مي خواهيد به مقام محمود دست يابيد، قبل از اذان صبح نماز شب بجاي آوريد.

«اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلوكِ الشَّمسِ اِلي غَسَقِ الليَّلِ وَ قُرْانَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْانَ الفَجْرِ كانَ مَشهوداً. وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسي اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً محموداَ.»
(اسراء / ۷٩ و ۷٨)

يعني نمازهاي واجب را اول وقت خوانده و يك نماز غير واجب نيز در دل شب بجا آور.
بنابراين بسيار نيك است اگر انسان نيم ساعت به اذان صبح مانده از جا برخيزد و به دعا و راز و نياز و خواندن نماز شب بپردازد. سپس نماز اول وقت صبح را نيز بجا آورد و بعد بخوابد. زيرا در اين صورت خواب بين الطلوعين كراهت ندارد. در واقع كراهت خواب بين الطلوعين براي جوانان و افرادي كه اگر نخوابند نماز شبشان از دست مي رود و در طول روز كسل و خسته هستند نمي باشد.
به هر حال اگر قصد تقويت اراده داشته و مي خواهيد اين بار سنگين را به منزل برسانيد، از نظر قرآن بايد از نماز شب شروع كنيد. قرآن كريم خطاب به پيغمبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

«يا اَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّيْلَ اِلاّ قَلِيْلاً» (مزمل / ٢ و ١)
«اي كسي كه عباي نبوت بر دوش تو افكنده شده،»

«اِنّا سَنُلْقي عليك قَوْلاً ثَقيلاً» (مزمل / ۵)
«بار سنگيني بر دوش داري، براي به منزل رسانيدن آن»

«قُمِ اللّيلَ اِلاّ قليلاً»
«شب بيدار باش و نماز شب بخوان.»

مي فرمايد:
«اِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلَ هِيَ اَشَدُّ وَطاً وَ اَقُومَ قيلاً» (مزمل / ٦)
«چيزي كه اراده انسان را تقويت نموده و به او قوت قلب مي دهد تا حرف خود را در مقابل ديگران بيان نمايد نماز شب است.»

اثرات بجا آوردن نماز در اول وقت
از امور بسيار پر اهميت در سير بسوي خدا، خواندن نماز در اول وقت مي باشد و عقب انداختن بدون عذر نماز، از نظر روايات داراي اشكال شرعي بوده و به تقوا ضرر مي رساند. به عبارت ديگر از بسياري روايات و آيات استفاده مي شود كه اگر كسي بدون اينكه كاري و يا عذري داشته باشد نماز مغرب و عشاء را تا ساعت يازده شب عقب انداخته و فرضاً به گفت و شنود و خنده وقت را بگذراند، گناه كرده است. قرآن كريم صراحتاً مي فرمايد:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ. الّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» (ماعون / ۵ و ۴)

واي بركسي كه نماز را سبك مي شمارد و امام صادق عليه السلام يكي از مصاديق اين آيه شريفه را عقب انداختن بدون عذر نماز مي داند.
پس اگر مي خواهيد تقواي شما رنگ داشته باشد، اگر مي خواهيد عاقبت به خير بشويد، اگر مي خواهيد گره ها يكي پس از ديگري گشوده شود، به مقامي برسيد كه مشكلات را حل كنيد، اگر ميخواهيد عقل و فكر شما كار كند، نماز را در اول وقت بجا آوريد. زيرا اين امر انسان را بسيار زود به راه مي اندازد. مخصوصاً اگر كسي بتواند نماز صبح خود را در اول وقت بجا آورد روشنايي عجيبي پيدا مي كند. همينطور اگر بتواند بين الطلوعين و قبل از فجر بيدار باشد بسيار خوب است. چنانچه برآن كريم چندين جا به زمان طلوع فجر، نماز شب، اول طلوع فجر و قبل از طلوع فجر (مانند سوره ي فجر) قسم ياد كرده و همين قسم دليل بر اهميت طلوع فجر مي باشد.
پس كاري كنيد كه نمازهايتان در اول وقت باشد و اگر كاسبها مي خواهند در كارشان گرهي نباشد و كسبشان پر بركت شود، بايد به نماز اول وقت اهميت دهند. كاسبي كه نماز اول وقت ندارد، در كارش گره ايجاد شده و كسب با بركتي نخواهد داشت. البته ممكن است موقع نماز در يك معمله استفاده سرشاري نيز بكند، اما اين استفاده يقيناً فاقد بركت است.

توسل به اهلبيت
از جمله مستحبات ديگري كه بايد بدان اهميت زيادي داده شود توسل به اهلبيت است. اگر توسل به اهلبيت در زندگي انسان نباشد يقيناً بداند كه نه تنها در جا زده بلكه عقب گرد مي نمايد. زندگي، منهاي توسل به اهلبيت تاريك است. چنانچه عبادت منهاي اهلبيت پوچ مي باشد. قرآن شريف به اندازه اي به اين امر اهيمت داده كه مي فرمايد:

«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِليكَ مِن رَبِّك و اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ»
(مائده / ٦٧)
«اي رسول، علي را به خلافت منصوب نما كه در غير اين صورت هيچكار نكرده اي.»

يعني اسلام منهاي ولايت و عبادت منهاي علي پوچ است.
در روايات مي خوانيم كه اگر چه انسان در مسجد الحرام و در صفا و مروه به اندازه اي عبادت كند كه پوستش به استخوانش بچسبد و تمام گوشتهايش آب بشود، اما بدون ولايت رو به آتش جهنم مي رود. پس زندگي منهاي اهلبيت به غير از حسرت و ندامت حاصلي نداشته و بدون ايشان نمي توان حركت كرد. چنانچه به قول حافظ شيرازي پيمودن اين را خضر مي طلبد و رهبر مي خواهد و رهبر اين راه علي و اولاد اوست.

صلوات در نماز و دعا
روشن است كه نمازهاي ما نمازهايي نيستند كه مورد قبول خدا واقع شوند، زيرا مقبول بودن نماز امر بسيار مشكلي مي باشد و نماز كسي كه داراي صفت رذيله اي باشد مورد پذيرش خدا نيست. در روايات مي خوانيم، كه خداوند نماز آدم حسود، متكبّر، بخيل و... را قبول نمي كند و در قرآن مي فرمايد:

«اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده / ٢٧)

من نماز متقين را قبول مي كنم. لذا نمازهاي ما ولو صحيح باشد مورد قبول درگاه حق نبوده و از همين رو بايد آنرا با توسل به اهلبيت به خداوند بقبولانيم. لذا بايد در نماز صلوات فرستاده و حتماً در ركوع و سجود و بعد از اتمام نماز صلوات داشته و به اهلبيت توسل بجوييم. چنانچه از نظر روايات نيز اگر كسي قبل و بعد از دعا صلوات بفرستد خدا آن دعا را مستجاب مي كند. زيرا صلواتش را مستجاب مي نمايد.

زيارت جامعه
از ادعيه بسيار عالي زيارت جامعه مي باشد. اين زيارت را نه فقط امام زمان عليه السلام امضاء كرده بلكه فرموده «نعم الزيارة هذه» علامه ي مجلسي رضوان الله عليه در زادالمعاد زيارت جامعه را بهترين زيارات از نظر سند و از نظر دلالت دانسته، بطوريكه مانند آن در زيارات نداريم. به قول استاد بزرگوار ما، رهبر عظيم الشأن انقلاب ادام الله ظله دلالت زيارت جامعه به اندازه اي عالي است كه اگر سند نيز نداشت، بر اساس دلالت متعلق به امام مي باشد.
علامه مجلسي رضوان الله عليه در شرح من لا يحضر مي فرمايد: به نجف رفته و قصد زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام را داشتم، اما احساس كردم كه لياقت ايستادن در مقابل علي عليه السلام را ندارم. پس تصميم گرفتم كه چند روي عبادت نموده تا به خدا تقرب يافته و لياقت پيدا كنم. از اين رو روزها روزه گرفته و به مقام قائم مي رفتم و ايشان را عبادت مي كردم. شبها نيز در رواق مطهر علوي عبادت، نموده، اما به حرم نمي رفتم. سپس مي فرمايد: بعد از چند روزي عالم مكاشفه اي (به دليل اختصار به شرح عالم مكاشفه نمي پردازيم) برايم پيدا شد و به وسيله ي آن دريافتم كه بايد به آقا امام زمان (عج) متوسل شده و از آنجا شروع كنم. پس پياده از نجف به سامراء آمده، غسل كردم و به حرم مطهر عسكريين رفتم. در آنجا ديدم كه آقا امام زمان بر سر قبر پدر است. بنابراين ايستادم و از دور مداح وار زيارت آري، انسان بايد مانند علامه مجلسي باشد و در عين حال كه بحار مي نويسد و ساير امور اسلامي را انجام مي دهد، زيارت جامعه را نيز حفظ كند تا اگر يك دفعه خدمت امام زمان رسيد بتواند مداح وار آن را بخواند.
به هر حال علامه مجلسي مي فرمايد: زيارت را از اول تا آخر خواندم و با انگشتم اشاره كردم "السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائكه" وقتي زيارت تمام شد، آقا امام زمان فرمودند بيا جلو. امام من كه تحت تأثير ابهت ايشان قرار گرفته بودم نمي توانستم جلو بروم. يعني قدمي پيش رفته و بعد مي ايستادم. آقا تلطف كرده و فرمودند جلو بيا و سپس دست تلطف خود را بر شانه ام گذاشتند بطوري كه قلبم آرام شد. بعد حضرت فرمودند: "نعم الزياره هذه" يعني بارك الله به اين زيارتي كه خواندي. من به قبر امام هادي سلام الله عليه اشاره كردم و گفتم: آقا اين زيارت مال جدتان است؟ (زيارت جامعه را از امام هادي عليه السلام نقل مي كنند) فرمود: بلي، مال جدم است.
علامه مجلسي پس از اين ديدار در مي يابد كه لياقت زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام را يافته و راهي حرم مي شود. اما مراد اينجاست كه خواندن زيارت جامعه بيش از يك ربع طول نمي كشد و براي زندگي و عاقبت به خيري و توسل به اهلبيت بسيار مفيد است. مرحوم محدث قمي نيز از امام زمان نقل مي كند كه فرمود: جامعه، جامعه، جامعه روشنايي مي دهد و گره از كار مي گشايد.

گله ي امام زمان (عج) از شيعيان
به هر حال همه و مخصوصاً جوانان بايد به اهلبيت توسل جويند و زياراتي مانند زيارت جامعه و عاشورا را فراموش نكنند. همچنين صلوات را از ياد نبرند. زيرا در روايات مي فرمايد يك فرد شيعه در طول روز حداقل بايد صد مرتبه صلوات بفرستد.
يك شيعه بايد به امام زمان خود متوسل گردد. اتفاقاً خدمت آقا امام زمان رسيدند و ايشان گله فرمودند كه شيعيان مرا فراموش كرده اند. همه ما و همه عزيزان در جبهه مي دانند كه ما در جبهه ها مغلوب بوده و زماني غالب شديم كه سنگرها مسجد شده و در قرارگاهها صداي زيارت جامعه و زيارت عاشورا بلند شد. يعني از روزي كه دست امام زمان بر سر جبهه ها آمد بر دشمن غلبه يافته و از جوانان ما كارهاي حيرت انگيز سر زد.

ابوالفضل العباس، باب الحوائج
حال دو سه كلمه اي مصيبت بخوانم. امروز متعلق به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس است و تقاضا مي شود كساني كه براي ابوالفضل دلشان مي شكند و گريه مي كنند هم و غمشان جبهه و جنگ باشد و همان وقت از خداوند بخواهند كه هر چه زودتر آتش اين جنگ تحميلي را به نفع اسلام و انقلاب خاموش نمايد. انشاءالله كه با اشكها و ناله هاي شما امروز و فردا آتش اين جنگ خاموش مي شود.
حضرت ابوالفضل العباس باب الحوائج بوده و اين امر به تجربه نيز ثابت شده است. شايد علت باب الحوائچ بودن ايشان اين باشد كه در دم شهادت با حال نااميدي و دلشكسته از دنيا رفت. آري، همه ي شهداء مظلوم بوده و مظلوم كشته شدند. اما شهادت ابوالفضل به نحوي بود كه مظلوم تر از همه و با حال نااميدي از اين جهان رخت بر بست.