المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱۷ -


دعايى در شب بيست و هفتم

از زيد بن على روايت شده است كه گفت : در شب بيست و هفتم ماه رمضان شنيدم پدرم (عليه السلام ) از اول شب تا آخر آن عرض مى كرد: اللهم ارزقنى التجافى عن دار الغرور و الانابه الى دار الخلود، و الاستعداد للموت ، قبل حلول الفوت ؛ خداوند آرام نگرفتن در سراى فريب ، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما. اگر بتوانى معنى اين دعا را تصور كنى ، اين دعا را بسيار خواهى خواند.

توضيح سراى فريب بودن دنيا

در توضيح معناى اين دعا مى توان گفت : آنچه قرآن كريم ، روايات آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مكاشفات اهل يقين بر آن گواهى مى دهد اين است كه دنيا سراى فريب بوده و آنچه در آن است آنگونه نيست كه ديده مى شود. بلكه صفات موجودات اين عالم كه ديده يا حس ‍ مى گردد، نظير منظره اى است كه از سراب ديده مى شود؛ و ماهيت آن آنگونه كه ديده مى شود نيست ؛ و به همين جهت آن را سراى فريب ناميده اند. و اگر قبول اين مطلب براى كسى سخت باشد بايد از خود بپرسد كه آيا خطاى حس را قبول دارى ؟ و در صورت قبول كردن خطاى حس از خود بپرسد چه فرقى بين خطاى حس و عدم خطاى حس وجود دارد و در صورتى كه بين آنها فرقى وجود نداشت بايد بگوييم : ممكن است در جايى كه فكر مى كنيم حس خطا نداشته ، خطا داشته باشد. و وقتى امكان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با رواياتى كه به اين مطلب تصريح مى كند ثابت مى گردد. تعدادى از اين روايات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در حالى كه حس آن را منكر است . تعدادى از آنها درباره حالتهاى قبر كه عبارتند از ايستادن ، فرياد زدن ، آتش ، سخن گفتن ، باغ و نعمتهاست كه باز هم حس آن را انكار مى كند. و تعدادى ، دال بر وجود فرشتگان و دخل و تصرف آنها در اين عالم هستند. و تعدادى دلالت مى كنند بر اين كه روزى تمام مخلوقاتى كه در اين عالم است ، از قبيل جماد و نبات و حيوان از عالم ملكوت مى آيد. و تمامى اين روايات دال بر وجود چيزهاى زياد و عوالم بسيارى هستند كه حس آن را انكار مى كند.
بهر صورت اين عالم سراى فريب ناميده مى شود چون با شكلهايى كه حقيقتى نداشته و با حقايقى كه شكلى ندارد اهل خود را فريب مى دهد. ذاتيات آن مانند اعراض و واقعيتهاى خارجى آن مانند سراب است . چيزهايى كه در آن ثابت ديده مى شوند در واقع غير ثابت و چيزهايى كه اهل دنيا درباره حقيقتهاى آن مى گويند و اوصافى كه براى آن ذكر مى كنند واقعيتى ندارند. و هر چيزى كه به اقتضاى اين عالم بوجود مى آيد در غير اين عالم حكم به محال بودن واقعيت آن مى نمايند. و هر چه در آن است فريب ، توهم و خيال است . و مؤ منى كه حجاب ناسوت از ديدگانش ‍ برداشته شد، ماهيت اشياء همانگونه كه هست براى او جلوه گر خواهد شد. و از بين رفتن حجاب ((تجافى عن دار الغرور؛ آرام نگرفتن در سراى فريب )) و آشكار شدن حقايق ((انابه الى دار الخلود؛ بازگشت به سراى جاويد)) ناميده مى شود.

ترجيح جانب اميدوارى بر نااميدى در چنين اوقاتى

در چنين اوقاتى كه خداوند در آن بيش از ساير اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده ، بندگان را تشويق به ذكر، عبادت و دعاى خود نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمين نموده است بنده مراقب بايد جهت اميدوارى را بيشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف كرم خداوند و بخششهاى فراوان او دراز كند. ولى شيطان در اين اوقات اصرار در ترجيح جهت ترس و نااميدى دارد تا بدين وسيله مانع عمل بندگان گردد.

پايان دادن شب قدر

آنگاه همانطور كه بارها در مورد شبهاى شريف گفتيم - اين شبها را با توسل به حاميان معصوم (عليهم السلام ) سپردن عمل به آنان ، عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان ، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى اين كه آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او اين عمل را قبول و آن را به عمل صالح تبديل نموده و آن را پرورش دهد، ختم كند - اين شب را به پايان برساند.

تلازم شرافت شب و روز

در روايات آمده است كه شرافت شب و روز ملازم يكديگر هستند، به اين معنى كه اگر روز شريف شد، شرافت آن به شبش نيز سرايت مى كند و هنگامى كه شب شريف شد، شرافتش به روز آن نيز سرايت مى نمايد. بنابراين مراقبت از روزهاى اين شبها با اخلاص در عبادت لازم است ؛ همانگونه كه در شبها لازم مى باشد.

فصل يازدهم : اعمال شب آخر ماه رمضان

اعمال مهمى در اين شب براى اهل بيدارى وجود دارد از قبيل :

عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان

(1 براى قبول شدن اعمال ماه رمضان اين عمل وارد شده است : عمل شريفى كه سيد (قدس سره ) آن را در ((اقبال )) از ((جعفر بن محمد الدوريستى )) از كتاب ((حسنى )) از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمودند: ((كسى كه در شب آخر ماه رمضان ده ركعت نماز بجا آورد؛ در هر ركعت يك بار فاتحة الكتاب و ده بار قل هو الله احد بخواند و در سجده و ركوع خود ده بار بگويد: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و در هر دو ركعت يك بار تشهد خوانده و سپس سلام بدهد؛ و در پايان ده ركعت نماز بعد از سلام دادن صد بار ((استغفر الله )) بگويد و هنگامى كه از استغفار فارغ شد سجده كند و در سجده بگويد: يا حى يا قيوم يا ذوالجلال و الاكرام يا رحمن الدنيا و الاخره و رحيمهما، يا اله الاولين و الاخرين اغفر لنا ذنوبنا، و تقبل منا صلواتنا، و صيامنا و قيامنا قسم به كسى كه مرا بحق به پيامبرى برانگيخت ، جبرئيل بنقل از اسرافيل و او از پروردگار متعال به من خبر داد كه : او سرش را از سجده برنمى دارد مگر اين كه خداوند او را آمرزيده ، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهش ‍ مى گذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده باشد كه هر كدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد؛ و از تمام اهالى منطقه اى كه در آن است قبول مى كند تا اين كه فرمود: اين هديه ، مخصوص من و مردان و زنان امتم مى باشد و خداوند متعال آن را به هيچكدام از پيامبران و مردم قبل از من نداده است .))
مؤ منى كه در پى اصلاح مردم بوده و بهره اى از رحمت خداوندى دارد، بايد اين نماز را بخاطر خير زيادى كه براى بندگان خدا دارد بخواند. عالمى كه در طول ماه براى هدايت مردم و اصلاح اعمال آنان در جايگاه وعظ نشسته بود چگونه مى تواند نسبت به اين عمل جزئى كه حتى باندازه يك جلسه وعظ نيز زحمت ندارد بى تفاوت باشد در حالى كه بخوبى مى داند كه موعظه هاى او براى تمامى كسانى كه در مجلس وعظ او حضور پيدا مى كنند سودمند نيست ؛ چه رسد به اهل منطقه اش كه ممكن است گاهى جمعيت آن به چند ميليون نفر برسد. و نيز فايده وعظ براى آنان يك دهم فايده آمرزش و قبول تمامى اعمال اين ماه كه در روايت آمده نيست .
اگر كسى بگويد كه روايت قطعى نيست . در جواب او بايد گفت : با تمسك به ((روايات تسامح )) اين مشكل حل مى گردد. و اگر باز بگويد: فرض كن ((روايات تسامح )) اين روايات را مانند روايات قطعى گردانيد، ولى از كجا يقين كنيم كه اين عمل قبول مى گردد تا به فايده مذكور يقين پيدا كنيم ؟ در جواب مى گوييم : اين اشكال در وعظ نيز موجود است ؛ در حالى كه اين مشكل در اين عمل كمتر از وعظ مى باشد. زيرا اصلاح نيت در وعظ از چند جهت مشكلتر از اصلاح نيت در عبادت است . كه واضحترين آن همين است كه وعظ مناسب با دوستى مقام است ؛ همچنين وعظ فقط در ميان جمعيت كثيرى از مردم امكان پذير است كه موجب مشكل شدن اصلاح نيت مى گردد.

عملى از امام زين العابدين (عليه السلام ) در اين شب

(2 از كارهاى مهم مطالعه مطالب و كارهايى است كه از امام زين العابدين (عليه السلام ) در اين شب نقل شده و انديشيدن در مقام ، عبادت ، تلاش زياد و عمل اوست . آنگاه ببيند كه خود با اين بدحالى ، مقام پست و كوتاهى در عبادت پروردگارش ، چه بايد بكند.
سيد ما ((قدس سره )) در كتاب اقبال از شيخ ابى محمد هارون بن موسى التلعكبرى (ره ) و او از محمد بن عجلان نقل كرده است كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ((هنگامى كه ماه رمضان مى آمد على بن الحسين (عليه السلام ) هيچ غلام و كنيزى را نمى زند و اگر گناهى از آنان سر مى زد، آنان را مجازات نمى كرد و فقط پيش خود در كاغذى مى نوشت فلان كنيز روزى چنين و چنان كرد و تاءديب آنان را تا آخرين شب ماه رمضان به تاءخير مى انداخت و در اين شب آنان را مى طلبيد و گرد خود جمع مى كرد. آنگاه نوشته خود را آشكار كرده و مى فرمود: فلانى ! چنين و چنان كردى و تو را تاءديب نكردم آيا اين مطلب را بخاطر دارى ؟ مى گفت : بله فرزند رسول خدا! تا از تمامى آنها اقرار مى گرفت . سپس در وسط آنان ايستاده و به آنان مى فرمود: با صداى بلند بگوييد: على بن الحسين ! پروردگارت تمام اعمال تو را ثبت نموده است ؛ همانگونه كه تو تمام كارهاى ما را نوشتى . و او نوشته هايى دارد كه حقيقتهايى را كه بزيان تو است ، مى گويد و تمام گناهان كوچك و بزرگ تو را مى نويسد؛ همانگونه كه تو نوشته هايى دارى كه حقيقتهايى را كه بزيان ماست مى گويد و تمام كارهاى كوچك و بزرگ ما را نوشته است . هر عملى را كه انجام داده اى در پيشگاه او حاضر مى يابى ؛ همانگونه كه ما تمام كارهايمان را نزد تو حاضر يافتيم . پس عفو كن و ناديده بگير، همانطور كه از سلطان مى خواهى تو را عفو كند. اگر از ما در گذرى ، او را با گذشت ، مهربان و بخشنده خواهى يافت . و پروردگارت به هيچ كس ظلم نمى كند. پس على بن الحسين ! مقام پست خود را در پيشگاه پروردگار حكيم و عادلى كه به اندازه دانه خردلى ستم نمى كند در نظر داشته باش . كه اگر باندازه وزن ذره خردلى باشد خداوند آن را مى آورد و فقط خداوند را شاهد و حسابرس بدان . گذشت كن و نديده بگير؛ تا پادشاه نيز از تو نيز بگذرد و نديده بگيرد. خداوند مى فرمايد: ((بايد گذشت كنند و نديده بگيرند، آيا دوست نداريد خداوند گناهان شما را ببخشد.))
اين كلمات را خطاب به خود مى گفت و به آنان ياد مى داد و آنان با او مى گفتند. و در حالى كه بين آنان ايستاده بود گريه مى كرد و مى گفت : پروردگار ما! ما را امر كردى كه از كسى كه به ما ستم روا داشته در گذريم . ما به خود ظلم كرديم و همانگونه كه فرمودى از كسانى كه به ما ظلم كردند گذشتيم . پس ما را عفو فرما. زيرا تو از ما و كسانى كه آنان را به عفو امر فرمودى ، به آن سزاوارتريم . و امر فرمودى گدا را از در خانه هاى خود رد نكنيد و اكنون در حالى كه گدايان و فقيرانى هستيم به سوى تو آمده و در آستانه و درت اقامت گزيده و بخشش ، احسان و نيكى تو را خواهانيم . بدين وسيله بر ما منت گذار و ما را نااميد مگردان ؛ زيرا تو از ما و كسانى كه به اين كار امر شده اند، به اين مطلب شايسته ترى . خداى من ! اكرام نمودى . بنابراين مرا كه از گدايان تو هستم اكرام كن . و با بخشش ، نيكى نمودى پس مرا از عطاياى خود بهره مند ساز.
آنگاه به آنان رو كرده و مى گفت : و شما را عفو كردم آيا شما نيز از من و بدرفتاريم مى گذريد؟ من پادشاه بد، پست ستمكار، و مملوك پادشاهى كريم ، باسخاوت ، عادل ، نيكى كننده و بخشنده ام . آنگاه آنان مى گفتند: آقاى ما! تو و بديهايت را عفو كرديم . سپس به آنها مى فرمود: بگوييد: خداوندا! از على بن الحسين در گذر همانگونه كه ما را عفو كرد. و او را از آتش رها كن همانگونه كه ما را از بردگى خارج كرد؛ آنان نيز همين را مى گفتند. آنگاه مى گفت : خداوندا! آمين ، پروردگار جهانيان ! برويد من شما را عفو و شما را آزاد كردم به اميد گذشت از خود و رهايى خودم . و آنان را آزاد مى كرد. هنگامى كه روز فطر فرا رسيد عطايايى به آنان عنايت نموده تا محفوظ مانده و از مردم بى نياز شوند. و سالى نبود كه در شب آخر ماه رمضان حدود بيست نفر را آزاد نكند.
و مى فرمود: خداوند متعال در هر شب ماه رمضان هفتاد ميليون نفر را از آتش رها مى كند كه همگى سزاوار آتش هستند. و هنگامى كه شب آخر ماه رمضان فرا رسد بتعداد همه كسانى كه در اين ماه رها نموده است نجات مى دهد. و من دوست دارم خداوند مرا ببيند كه به اميد نجات خودم از آتش ، عده اى از كسانى كه مالك هستند در سراى دنيا در راه خدا آزاد مى نمايم . هيچگاه خادمى را بيش از يك سال كامل به خدمت نگرفت . زيرا اگر برده را در اول يا وسط سال مى خريد در شب فطر آزاد مى كرد و عده ديگرى را در سال بعد مى خريد و سپس آزاد مى نمود. و تا زمانى كه به خداوند ملحق شد همينگونه بود. و نيز در حالى كه هيچ نيازى به سياه پوستان نداشت تا با خريدن آنان نيازش را بر آورده سازد، آنان را مى خريد و هنگام بازگشت از عرفات دستور مى داد آنان را از بردگى آزاد نموده و اموالى به آنان ببخشند.))
اگر بتواند، بايد خود را شبيه به امامش گردانيده و در شكل اين عمل بزرگ به او اقتدا نمايد كه اين كار گواراى او باد. و اگر نمى تواند حتما باندازه اى كه مى تواند آن را انجام بدهد. و كمترين كارى كه در اين جهت مى تواند انجام بدهد اين است كه ستمهايى كه زن ، فرزند، خدمتكار و اجيرش ‍ نسبت به او روا مى دارند را ثبت كرده و در شب آخر ماه رمضان از آنان گذشت نمايد. و بهتر است آنچه را كه ثبت كرده است يك يك گفته و با پروردگار خود مناجات نمايد و بگويد: خداوندا! فلان بنده ات در فلان مورد به من ظلم كرد و من صبر كردم و... آنگاه بگويد: خدايا! مى دانى به من ظلم كردند و فقط به خاطر ترس از تو از آنان انتقام نگرفتم . باين اميد كه تو نيز عذاب خود را از من باز دارى . بندگانت را امر به عفو نمودى . پس آنان را از عفو خود محروم مفرما كه شما به عفو شايسته تر از كسانى هستى كه آنان را به عفو دستور دادى .
خدايا! به من توفيق دادى كه كسانى را كه به من ستم كردند ببخشم و بدين وسيله بر من منت گذاشتى . پس مرا از عفوت محروم مفرما. زيرا منت تو بجهت گذشت من از ديگران ، بزرگتر از منت گذشت تو از من مى باشد. و بخاطر اين منت بزرگ آن منت كوچك را هم نصيبم بفرما. خداوندا! بنده ، مالك حقيقى نيست و حق مال مالك اوست . پس كسى كه به من ستم كند حق تو را از بين برده و هنگامى كه امر فرمودى كه او را عفو نمايم در حقيقت تو او را عفو نمودى . پس آنگاه كه او را عفو مى نمايى از من نيز درگذر.
خداوندا! دستور دادى كسى را كه به ما تحيت و درود مى فرستد بهتر از او جواب گوييم و اكنون پاسخ بهتر اين است كه در مقابل اين عمل من كه بخاطر رضاى تو از كسانى كه به من ظلم نمودند گذشتم مرا با آتش ‍ نسوزانى و در مقابل اميد من به عفو فراوان و فضلت بعد از عفو، گناهانم را به چند برابر نيكى تبديل نموده و بدين وسيله من را به درجات بلندى رسانيده و اميدم را نااميد نگردانى .

آثار اين عمل

گرچه صرف قصد اين مطالب در دل مؤ ثر است ولى گفتن تمامى آن و انجام آن با اعضاى بدن اثرات مخصوصى دارد از قبيل :
(الف همانگونه كه عمل قلبى عبادتى قلبى محسوب مى شود، همانطور نيز انجام آن با اعضاى بدن عبادتى بدنى محسوب مى گردد.
(ب اين عمل باعث تاءثير خاص و رقتى در قلب مى شود كه عمل قلبى بتنهايى اين اثر را ندارد. و نيز باعث انجام عملى ديگر مى گردد كه او نيز مؤ ثر بوده و بدين ترتيب فيض ادامه پيدا مى كند.
(ج اكتفا نكردن به كفار، بلكه انجام آن با اعضاى بدن ، باعث تاءثير گذاشتن بر ديگران و الگو گرفتن آنان و رواج اين سنت نيكو در ميان جامعه مى شود. بهمين جهت اگر امام (عليه السلام ) فقط به عبادت قلبى اكتفا مى فرمودند اين مطلب به ما نمى رسيد و نمى توانستيم به آن عمل كنيم . و بطور كلى اعضاى بدن نيز بهره اى از نور عمل داشته و انجام عمل با اعضاى بدن باعث ايجاد نور ديگرى در قلب علاوه بر نور عمل قلبى آن مى گردد.

محاسبه نفس

3 - از كارهاى مهم اين است كه مانند شريكى كه در پايان كار با شريك خود تسويه حساب مى كند، از نفس خود حساب كشيده ، و سرمايه خود را كه همان عمر، ايمان و بركات ماه رمضان و نورهاى آن مى باشد را در نظر آورد؛ و ببينيد آيا ايمان او به خدا، رسول ، كتاب و حجتهاى او و روز قيامت بيشتر شده است يا نه ؟
اخلاق او كه از اين معارف سرچشمه گرفته ، چگونه است ؟ خوف و رجا، صبر، زهد، خلوت نمودن براى ذكر خدا و تفكرى كه باعث انس است ، شناختى كه محبت را بدنبال داشته و محبتى كه به رضايت ، تسليم و توحيد منجر شود، شرح صدر ناشى از نور شناخت در ديدن غيب و گشادگى قلب او در تحمل بلاها و حفظ اسرار، تا چه اندازه اى است ؟ چگونه در ((سراى فريب )) آرام نگرفته و به ((سراى جاويد)) بازگشت كرده است ؟ آيا ماه رمضان و اعمال اين ماه تاءثيرى در اين امور داشته است يا نه ؟
در مورد افعال و حركتهاى اعضاى بدنش بينديشد. آيا همانگونه باقى مانده يا در اين مورد بيشتر به احكام الهى توجه نموده است ؟ بخصوص ‍ نسبت به حركتهاى زبانش هنگام سخن گفتن در مورد آنچه به او مربوط نبوده ، سخنان باطل ، دروغ ، غيبت ، تهمت ، تعرض به آبروى مؤ منين ، فحش ، اذيت ، و غيره . اگر ببينيد كه تمام اين موارد همانطور كه بوده باقى مانده ، بايد بداند كه اين مطلب ناشى از كارهاى بد او در اين ماه پربركت بوده و تاريكى گناهانش بر نورهاى اين شهر درخشان و روشنى بخش ‍ فائق آمده است . زيرا ممكن نيست كه نورهاى ماه رمضان ، شبهاى قدر و اين دعاهاى گرانقدر قلب او را روشن كند ولى باز هم به گناه سابق خود ادامه دهد.
كسى كه چنين ضررى كرده است ، بايد از خطر دعاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بترسد؛ آنجا كه مى فرمايد: ((خداوند كسى را كه از ماه رمضان خارج شود و آمرزيده نشود نيامرزد.)) زيرا يكى از سخت ترين مصيبتها و بزرگترين بلاها همين است . بايد با يارى خدا، پناه آوردن به رحمت و رفتن به درگاه او - و در حالى كه با زبان حال مى گويد: ((اى كسى كه به داد بيچاره مى رسى هنگامى كه تو را بخواند و گرفتارى او را برطرف مى نمايى !)) خود را اصلاح نموده ، بر گناهان خود گريسته و آثار اين اعتراف صادقانه را در خود هويدا سازد و با زبان حال بگويد: ((هيچ خدايى بجز تو نيست تنزيه مى كنم تو را و منم كه ستمكارم .))
يكى از نشانه هاى اصلاح حال داشتن علامت گناهكاران و ترس آنان و آمرزش خواستن از خداى متعال باندازه گناهان مى باشد. و اگر نفس او كه عبادت به تنبلى نموده است ، نتواند او را براى بجا آوردن حق استغفار يارى كند، بايد از درى كه شيطان از آن در وارد شد و به مراد خود رسيد كه همان در نااميد نشدن است بر خداوند وارد شود. و بالاخره بايد در آخر ماه تمام چيزهايى را كه از دين خود ضايع كرده جبران نمايد؛ تا براى روز عيد و ديدار با خداوند در اين روز آماده شده و از فوايد آن محروم نشود. و بدين ترتيب به زيانى جبران ناپذير گرفتار نگردد.

وداع با ماه رمضان

(4)- كار مهم ديگر وداع ماه رمضان و متاءثر شدن بخاطر جدايى از آن است . در اين رابطه دعاها و مناجاتهايى پرارزش با ماه بزرگ خدا رسيده است .

توضيح وداع با ماه رمضان

اگر خداحافظى با ((زمان ))- كه فاقد درك سخن ما و خداحافظى است - برايت مشكل است به جواب سيد - قدس الله سره - در اقبال مراجعه كن . و اگر به آن قانع نشدى اين مطالب را بخوان .
زمان و مكان و ساير چيزهايى كه از قبيل حيوانات نيستند، گر چه در اين عالم به اين شكل درك و شعورى ندارند ولى تمام آنها در بعضى از عالمهاى بالاتر داراى زندگى ، درك ، توانايى سخن گفتن و بيان نمودن و دوستى و دشمنى مى باشند. و روايات بسيارى كه درباره احوال عالم برزخ و قيامت رسيده و نيز مكاشفات اهل مكاشفه اين مطلب را ثابت مى كند. تمام موجودات اين عالم ، قبل از بوجود آمدن ، در عالمهاى ديگرى بوجود آمده اند و موجودات در هر عالمى شكل و خصوصياتى مخصوص به آن را دارند كه با شكل و خصوصيات اين عالم فرق مى كند.
يكى از خصوصياتى كه بعضى از عالمهاى برتر دارند اين است كه تمام موجودات آن زنده بوده و داراى شعور مى باشند و شايد اين آيه هم اشاره به همين مطلب داشته باشد: ((و همانا سراى آخرت بهترين زندگى است .)) زيرا فقط سراى آخرت را زندگى ناميده است .
رواياتى كه درباره سخن گفتن ميوه ها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تكيه زدن مؤ من بر آن وارد شده است نيز دلالت بر حيات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى از روايات دلالت بر سخن گفتن زمين با مؤ من و كافر دارد.
سخن گفتن سنگريزه در دست رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه از معجزات آن بزرگوار است نيز از همين قبيل است ؛ زيرا سخن گفتن آن در ملكوتش مى باشد. و اعجاز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فقط در رسانيدن سخن گفتن (با زبان ملكوتى ) او به گوش مردم اين جهان است .
حتى تمام معجزاتى كه پيامبران و اولياء از خود بروز داده اند، از قبيل به سخن واداشتن جمادات و زنده كردن آنها، از همين قبيل است . زندگى عصاى موسى و پرنده عيسى يك زندگانى ملكوتى و بر اهل اين عالم پوشيده بود و زمانى كه خداوند لازم ديد اين زندگى را براى مردم آشكار نمود. زمان نيز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور است . پس ‍ وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشكالى دارد!
مهم اين است كه وداع كننده بايد در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد؛ تا مبادا با دروغ و نفاق - در چنين زمان گرانقدرى - اين ماه را به پايان برساند؛ گر چه چنين صداقتى فقط براى كسانى تحقق پيدا مى كند كه با اشتياق و علاقه با نارضايتى و زحمت اين ماه را بسر برده باشند.
بطور كلى غم در ماهيت وداع وجود دارد، و فقط كسى غمگين مى شود كه به همراه وداع كننده خود علاقمند باشد و چنين كسى نه تنها با او مخالفت نمى كند، بلكه آنچه را كه مورد علاقه اوست بجا مى آورد. بنابراين اگر از آمدن ماه رمضان و روزه و عبادتهاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام اعمالى كه در اين ماه وارد شده ، با توجه و در اين جهت جدى و به كرامت ، فضل و فايده آن - آنگونه كه بايد - معتقد باشى ، طبيعى است كه از جدايى آن غمگين شده و بسر آمدن آن براى تو سخت است . و در چنين صورتى اگر بگويى : السلام عليك من قرين جل قدره موجودا و افجع فراقه مفقودا سلام بر تو كه همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و جداييت فاجعه است ؛ راستگو خواهى بود. و نيز اگر در مناجات با پروردگار خود بگويى : نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا؛ ما با او مانند كسى كه جدايى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است ، وداع كرده و غمگين شديم . گفتار تو صادقانه خواهد بود. ولى اگر - پناه بر خدا - اين ماه براى تو سخت بوده و با سختى روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پايان ماه با چنين سخنانى با اين ماه وداع كنى ، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در جواب تو مى گويد: ((از سخنانت خجالت نمى كشى ؛ به همراهى من راضى نبودى و من براى تو سخت بودم ؛ به خيرات و هدايا و تحفه هايى كه براى تو بود بى اعتنايى مى كردى و با اشتياق و رغبت به استقبال من نيامدى ؛ با انس و علاقه مرا همراهى نكرده و مشتاق تمام شدن و جداييم بودى و اكنون در قلبت از جدايى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و اندوه مى نمايى .)) در اين صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده يا بخاطر دروغ گفتن و كوچك دانستن جناب قدسش تو را مجازات نمايد، چه حالى خواهى داشت !