المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱۴ -


(23) مكانهاى خاص . انتخاب مكانهاى شريف نيز، به اجابت نزديكتر است ، مانند ((راءس الحسين (عليه السلام ))) و مكانى كه زير گنبد آن قرار دارد، چنانچه روايت شده است كه دعا در آن مستجاب مى گردد. و نيز ساير زمانها يا مكانهاى شريف . زيرا گرچه روايت مخصوصى در مورد آنها نداريم ولى قطعا دعا در آنها به اجابت نزديكتر است .
از امام رضا (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند: ((كسى در اين كوهها نايستاده است - در حالى كه به مواقف شريف مكه و نواحى آن اشاره مى نمودند - مگر اين كه دعاى او مستجاب شده است . ولى دعاى مؤ من در آخرتش ، مستجاب مى گردد، و دعاى كافر در دنيايش . اختصاص ‍ عرفات به دعا و روز عرفه نيز معروف است .
(24)حالات عالى مانند رقت قلب .
(25)طهارت ، نماز و روزه .
همين مقدار براى اشاره به شرايط دعا كه هدف ما بود، كافى است .

شرايط باطنى دعا

آنچه از تمام شرايط گذشته براى سالك مهمتر است ، بدست آوردن تمام شرايط باطنى است ، كه بايد در اين جهت با تمام توان تلاش كند. شرايط باطنى عبارت است از اين كه ايمان داشته باشد، ضررسان و سودبخش ‍ فقط خداست . و اين كه خدا عنايت داشته و خداوند بهتر و باقيتر است . و اين كه هيچ خيرى نيست ، مگر با ولايت خدا و نزديك شدن و ديدار با او، و هدف خود را هم منحصر در همين يا در آنچه كه بازگشتش به آن است ، تا جايى كه اين مؤ من هيچ لذتى از نعمتهاى خدا نبرد، مگر از اين جهت كه اين نعمت از خداست . و حتى در نعمتها چيزى نبيند جز اين كه نعمتها از جانب خداوند است ؛ تا جايى كه نفس ، عقل و روح او از دنيا بريده و مشغول حمد و ثناى او شوند.
ادامه اين حال بسيار گرانبهاست كه بجز عده معدودى از اهل معرفت قادر نيستند اين حال را حفظ نمايند. و اكثر ((اصحاب يمين )) به اسباب توجه مى كنند، ولى براى آنان نيز بهتر است كه مسبب الاسباب را مهمتر دانسته و غير او را نخواهند مگر همراه با او، و نيز دعاى آنان بر اين دنيا بايد به ضميمه دعاى قرب ، خوشنودى و ديدار با خدا باشد. و اگر درجه او از اين هم كمتر است ، حداقل آمرزش و بهشت را ضميمه نمايد. تا با اين آيه موافق باشد: ((كسانى كه مى گويند: و خداى ما! در دنيا به ما نيكيى عنايت فرموده و در آخرت نيكيى .)) و اگر نتوانست در بعضى از دعاهايش اين مطلب را رعايت كند، بايد در بيشتر آنها و مهمترينشان ، خدا را بر غير او، و آخرت را بر دنيايش مقدم كند.

تحصيل حالت رقت ، خضوع ، اظهار ذلت ، خوش زبانى و...

بعد از تحصيل اين مطلب آنچه مهم است ، بدست آوردن حالت رقت ، گريه ، خضوع و خشوع است . و نيز اظهار ذلت با نشستن روى خاك ، برداشتن كلاه و عمامه و مانند آن از روى سر، غلتيدن در خاك ، سجده كردن و گذاردن صورت بر خاك ، بستن دستان به گردن ، خوش زبانى با خداوند در دعا و بر زبان آوردن صفاتى از خداوند كه موجب اجابت است و ائمه ما (عليهم السلام ) در دعاهاى خود به ما ياد داده اند.

ساير مراقبتهاى ماه رمضان

(1)ابتدا پاك كردن دل با توبه صادقانه .
(2)پاكيزه نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس ، مكان و هر چيزى كه روزه دار در آن دخل و تصرف مى كند پاك شود. همانگونه كه در روايات آمده خداوند براى تطهير مال دادن خمس را كافى دانسته است . بنابر اين بهتر است خمس خود را در اول ماه حساب كرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل و تصرفات او از حلال باشد.
(3) تلاش براى شروع خوب سال . روايات زيادى داريم كه : ((ماه رمضان اول سال است و اين كه اگر اين ماه سالم شد تمام سال بسلامت خواهد ماند.)) انسان بيدار تاءثير كارهاى خود را در حالات و خواسته هايش ديده و بجهت اين كه ماه رمضان اول سال بوده و خير و شر در آن مقدر مى شود، مى داند كه عمل او در اين ماه تاءثير بزرگى در تمام جوانب زندگيش دارد؛ بخصوص در رزق و اجل او، و توفيق انجام خيرات و عبادات . و همينطور تاءثير اول اين ماه را نسبت به بقيه اين ماه مى داند. بهمين جهت مراقبين اهميت زيادى به اعمالى كه در اين روز وارد شده ، مى دادند. بخصوص دعايى طولانى كه مختص به اين روز است . اين دعا در ((اقبال )) از ((تلّعكبرى )) با مستند كردن آن به امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است . دعايى است بزرگ ، شامل تمام مطالب دين ، دنيا و آخرت . ولى آنچه مهم است كوشش در بدست آوردن شرايط دعا و اداى حق اين دعاست . و به جان خود قسم كسى حق اين دعا را نمى فهمد، مگر اين كه تلاش و اهميت او براى تكميل شرايط و اخلاص ‍ در آن ، بيشتر شده ، و مقدار محبت كسى كه اين دعا و امثال آن را به ما ياد داده ، مى فهمد؛ و قدر نعمت الهى معصومين (عليهم السلام ) را خواهد دانست . زيرا اگر آموزش آنان نبود، از كجا ادب سخن گفتن با خداى متعال را، آنگونه كه شايسته است ياد مى گرفتيم . و چطور مى فهميديم كه چگونه با خدا سخن گفته و با او مناجات نماييم ، از او خواسته و شكر او را بجا آوريم ، كه او راضى باشد. و از كجا مقدار ناتوانى و تقصير خود را در رعايت مراسم بندگى او مى فهميديم . در عوالم نادانى و گمراهى باقى مانده و با چارپايانى كه هلاك شدند هلاك مى شديم .

داشتن حضور قلب در دعا

مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مى گويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان و مكان بزرگ ، عرض مى كند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در ادعاى خود دروغ مى گويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مى كند كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است . زيرا كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مى داند، اگر بنده اش با اين اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست : يا من نهانى عن المعصية فعصيته فلم يهتك عنى ستره عند معصيته ... اى كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم ، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد... او را مخاطب قرار داده ، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مى گويد، و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به عدالت رفتار كرده است ، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است ، ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخره گر چه حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مى داند؟
از سه حالتى كه در بالا گفتيم ، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر كمتر است .
بنده اى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود بهمراه اولياى پاكش دعوت نموده ، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه كه شايسته است ، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مى گويد، عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراهِ گمراهتر از چهار پايان مى داند؟
كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مى انگارى ! خجالت نمى كشى در اين شرايط بگونه اى با من روبرو مى شوى كه راضى نيستى كسى با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى ندارى . آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اينگونه سبك مى شمارى ! پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مى شمارى كه حاضر نيستى به بندگان خوارم اينگونه توهين كنى ؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى ؟ زيرا با اين عمل مى گويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و كريم . و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين ، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائينترين طبقات عذاب شوندگان ، عذاب مى نمود. آنگاه ما را براى هميشه از درگاهش رانده ، و در ميان جهنم قرار مى داد.
بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سه گانه اى كه گفتيم دچار مى شوند؛ و كمتر به حالت دوم دچار مى شوند كه عبارت بود از اين كه خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و بهمين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مى گويند. و گمان نمى كنم قسم سوم ، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا شود.
آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم ، باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و بجاى عدلش ، با ما دارد، همان است كه امام (عليه السلام ) بيان فرمودند: ((خداوند آبروى ما را حفظ كرده ، و سلامتى كامل خود را از ما نمى گيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فريب نمى دهد.
گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مى نمايد. و با ما مانند كسى كه از او اطاعت كرده ، رفتار نموده و ما را به غير خودش واگذار نمى كند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مى كند. ما را دعوت نموده تا به درگاه دعا كنيم و وعده اجابت داده است . و بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته ؛ و با اين كه احترام او را نگه نداشته ايم ، مؤ منين را از هتك حرمت ما نهى مى نمايد.
عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمى گذارد و ما را از كفايت نمودن خود خارج نمى فرمايد... تا آخر فرمايشات آن حضرت (عليه السلام ) كه اجمالا به نيكى هاى خداوند و رفتار كريمانه اش اشاره مى نمايد.))
آنگاه در فرمايش آن حضرت (عليه السلام ) بنگر كه فرمود: ((من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمى شوم ، من تشنه محبت تو هستم كه سيراب نمى گردم .)) آيا اثرى از محبت او در خود مى بينى ! چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى . زيرا دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست . بهمين جهت بعد از اين فرمودند: ((چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مى بيند ولى او را نمى بينم .)) و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمى شود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده ، برسد.
خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است ، ولى متصف شدن به حقيقت آنچه مى گويد، كارى مشكل ، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است . دوستان خدا آنگونه هستند كه امام (عليه السلام ) قبل از اين به آن اشاره نمودند: ((آنها كسانى هستند كه به روزه روز و رنج شب راضى نشده ، تا جايى كه قدم بر سر نيزه ها گذاشته و چهره ها را خاك آلوده كردند.)) آيا اثرى از اين مطالب در خود مى بينى ؟ اگر مى بينى ، گواراى وجودت و خوشابحال تو، و اگر از كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نيزه ها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ نگو.
(4- توسل در شب اول ) مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن شب است مراجعه ، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگاش ، به درگاه خدا روى آورد - زيرا چهره تاريك و بى آبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن ، خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است ، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمى كند؛ بخصوص اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده ، و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است .
سالك مى تواند با يك ساعت توسل بهمراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابر اين فرصت را غنيمت شمار و بعد از عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض ‍ كن : ((مولايم ! در اين شب تو حامى امت و نگهبان آنانى . تويى برترين مخلوقات . پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ ماءمور به پناه دادن مى باشى . بنده تو، ميهمان خدا و ميهمان تو و پناه جوى از خدا و تو است ، بنده ات را پناه ده و حمايتش نما. و پذيرايى خود را در اين شب ، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرار ده . و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد، و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان مقرب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام ارجمندى كه نزد او دارى رد نمى كند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو عنايت فرموده است از تو مى خواهم ، مولايم ! كه آنچه از تو خواستم به من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى . آقايم ! به حقارت ، خوارى و بدحاليم نگاه نكن ؛ چون كريمان در پذيرايى از ميهمان هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده ، و كرامت و عطاياى خود را با ميهمان و درخواست كننده ، اندازه گيرى نمى كنند. زيرا عطا باندازه عطا كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است .
سرورانم ! شماييد كه به كريمان ، آداب كرامت ، و به بخشندگان خوى سخاوت و بلندنظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مى باشيد، خواهنده از شما، رد نمى شود و آرزومند از شما نااميد نمى گردد.
سرورانم ! شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مى رسد. پس مرا از ابرهاى راءفت خود محروم نفرماييد؛ باران رحمت شما بر من نيز ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم . راضى نشويد كه ميهمان شما شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.
شما، آقايم ! اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما، گرسنه خوابيده و به هلاكت مى رسم . تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار نمى نمايى ، هرگز.)) خلاصه اين كه بايد كاملا حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى خوش ‍ زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان تلاش كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب ، بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشه اى از آنچه در اينجا ذكر كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.
(5- انجام متناسب نوافل و مستحبات ) آنگاه سزاوار است سالك حال خود را بررسى و نشاط و كسالت ، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجيده و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترين ها را انتخاب نمايد.
در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است . اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است ، بايد آنها را انجام دهد و نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست . و بايد در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش ، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به حقيقت آنچه مى گويد، رسيده و حال و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى سعادتمندانه در انتظار اوست . مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى بر من ! و در اين هنگام به ياد آورد كه : آنقدر گناه كرده است كه اگر زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مى ريزند. و اگر درياها بفهمند او را غرق مى كنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از دعاها آمده است . و گمان مى كنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤ منى ؛ بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولايش ، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه همين مطلب در اين دعا آمده است . و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى يافت نمى گردد، مگر اينكه پروردگارش ‍ از او راضى خواهد بود. مضامين اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مى آورند كه نفس و قلب را زنده و از مهلكه ها نجات مى دهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مى رسانند.

ملاكى براى انجام عمل بهنگام كسالت

مطلبى كه لازم به توضيح است اينكه : كسى كه مى خواهد عمل كند اگر گاهى ببيند كسل است و نشاطى براى عمل ندارد، بايد مواظب حالش ‍ باشد و ببيند اگر در اين حال مشغول عمل شود - گرچه عمل صورى - نشاط مى يابد بايد مشغول عمل شده و آن را ترك نكند تا شيطان بر او مسلط نشود. زيرا انسان اگر بصرف كسالت عمل را ترك كند اعمال را بطور كلى ترك خواهد نمود. بايد حال خود را بررسى كند و ببيند كه اگر عملى را ترك كند، اشتياق او به آن در آينده بيشتر خواهد شد، در اينجا بايد عمل را ترك نموده ، و خود را به عملى كه همراه با كسالت است عادت ندهد. ولى اگر ببيند كه ترك اين عمل باعث انجام ندادن عمل ديگرى نيز خواهد شد، بايد آن عمل را انجام دهد. و خيلى اوقات اتفاق مى افتد كه سالك در عملى دلتنگ و كسل مى گردد، ولى در اثناى عمل بيش از حد تصور نشاط مى يابد. اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه كسالت براى انسان از عسل شيرينتر است و بهمين جهت گاهى واقعيت را آنگونه كه هست ، نمى بيند. بنابراين بايد مواظب باشد كه در بررسى خود براى يافتن ترجيح ترك عملى اشتباه نكند.
(6) از كارهاى مهم در اين ماه قرائت قرآن ، دعا و ذكر است كه بايد از هر كدام مقدار معينى انتخاب و در هر روز انجام شود. در اين انتخاب اولويت با مواردى است كه باعث افزايش نشاط انسان براى عبادت گرديده و در قلب او فكر و نورى به وجود مى آورد. البته منظور اين نيست كه نبايد غير اين موارد را اصلا انجام دهد؛ بلكه بايد اين اعمال را بيشتر انجام دهد.
دعاهايى را كه براى شب اول انتخاب مى كند، بايد مشتمل بر دعايى كه بعد از نمازها وارد شده و با ((يا على يا عظيم )) شروع مى شود و ((دعاى افتتاح )) باشد. دعايى كه با عبارت ((اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه )) شروع مى شود نيز بايد يكى از دعاهايى باشد كه در سحر مى خواند. دعاى ابى حمزه را هم بايد باندازه اى كه حال دارد، در تمام شبها يا يك شب در ميان بخواند. بايد هر روز يكى از دعاهاى روزها را خوانده و براى توفيق در شب قدر و شب عيد فطر زياد دعا نمايد. و نبايد در روزهاى جمعه نمازى را كه روايت شده است ترك كند.
و از مهمترين دعاها در شب و روز، دعا براى ولى امر، خليفه خداوند، باقيمانده از جانب خداوند بر روى زمين و حجت او بر مردمان و امام زمان - روح ما و تمامى جهانيان فدايش باد - مى باشند. و بايد در دعاى خود بگويد: ((اللهم ارنا فيه و...؛ خدايا به ما بنمايان ، در او و اهل بيتش ، و پيروان و عامه و خاصه اش ، آنچه را كه آرزو دارد؛ و در دشمنانش آنچه را كه از آن پرهيز مى كنند. و بر ما با بدست آوردن فرمانبردارى و خوشنوديش منت گذار، ما را به شيعيان مقرب و دوستان قديمش ملحق ساز و بر او و پدران پاكش درودى كامل فرست . اى مهربانترين مهربانان !))
و بايد براى پدر و مادر و معلمين و برادران دينى و نزديكان و همسايگان و هر كسى كه به گردن او حقى دارد و تمام مؤ منين دعا و استغفار نموده و آنان را در دعاهايى كه براى خود مى نمايد، شريك كند.
(7 - غسل ) از اعمال مهم ماه غسل در شب اول و شبهاى فرد و روز اول آن است . و در روايت است : ((كسى كه شب اول ماه رمضان در رودى جارى غسل كرده و سى مشت آب بر سرش بريزد تا ماه رمضان آينده پاك مى شود.)) و ((كسى كه در اولين روز سال در آب جارى غسل كرده و سى مشت آب بر سرش بريزد، همين عمل داروى يك سال خواهد بود)) و ((كسى يك مشت گلاب به صورت خود بزند، در آن روز از خارى و فقر ايمن مى گردد. و كسى كه مقدارى گلاب بر سر خود بگذارد در آن سال از برسام ايمن مى شود. بنابراين چيزهايى را كه به شما سفارش ‍ نموديم ، ترك نكنيد.))

خاصيت اشياء و افعال

شايد بعضى از مردم مشكل بتوانند اينگونه احاديث را كه عقل نمى تواند حكمتهاى آن را درك كند، باور نمايند. و علتش هم اين است كه خاصيت كارها و حركات براى آنها مجهول است ؛ بخصوص كارها و حركاتى كه مردم زياد با آن سر و كار ندارند. والا چه فرقى بين تاءثير آتش و تاءثير كارهاى مردم وجود دارد كه مردم آن را ديده و مى پذيرند و در آن تعجب نمى كنند. و همين طور چه فرقى بين اثر حركتهاى افلاك و حركتهاى كارهاى بندگان است . مگر اينكه اولى به خاطر زياد شنيدن مردم از آن تعجب نمى كنند. و عجيب ترين اين موارد اثر حركات الفاظ است . مردم درباره اثر حركات لب سلطان و گفتن يك حكم كه باعث قتل ، خونريزى ، ويرانى شهرها و از بين رفتن اموال شده و تا ابد اثر آن باقى مى ماند، چه مى گويند! و تو اى فقير! همانگونه كه علت آن را با نورى كه خداوند در تو قرار داده است درك مى كنى و از آن تعجب نمى نمايى ، پيامبران نيز علت آن را با نورى كه خداوند در آن قرار داده مى فهمند، همان نورى كه با آن اثر كارها و حركات را در عالم انسان درك مى كنند.
بنابراين كسانى كه اديان و پيامبران را قبول دارند، نبايد در چيزهايى كه پيامبر راستگو درباره اثر كارها به آن مى گويد، شك كنند. زيرا شك از شاخه هاى كفر بوده و با ايمان سازگار نمى باشد. و كسى كه به عمل اينگونه احكام كه علت آن بر عقل پوشيده است از روى تعبد عمل كند، برتر از كسى است كه به احكام عمل مى كند كه عقل علت و جهت آن را درك مى كند. و اين اعمال به اخلاص نزديك تر است تا غير آن . مبادا خود را به سهل انگارى در اينگونه اعمال عادت دهى . بلكه بايد با تلاش و كوشش بيشترى به انجام اين اعمال بپردازى .
قرآن و روايات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر تاءثير طهارتهاى گوناگون در عوالم مكلف است ، تاءثيرى كه باعث شده است خداوند بعضى را واجب و بعضى را مستحب بگرداند. در بعضى از روايات وارد شده است كه طهارتها در عوالم غيب نورى دارند كه به نفع صاحب آن است ؛ بخصوص در روز قيامت . و از بعضى روايات بر مى آيد كه آنها شكلهاى خاصى مانند شكل ساير اشياء و حتى اشخاص دارند كه در روز قيامت با اين شكل آمده و دست صاحب خود را گرفته و او را از آتش و از مهلكه ها نجات مى دهد. و از يكى از كاملين نقل شده كه نور وضوى خود را بصورت نور بسيار بزرگى ديده است .
خلاصه همانگونه كه خدا و پيامبران و كتابهاى او و روز قيامت را قبول دارى ، و به احاديث آنان در مورد حالات عالم برزخ معتقد هستى آثار اين اعمال را هم بپذيرى . زيرا اين آثار نيز از روايات ثابت شده است . روايات متواترى در اين مورد رسيده است كه اعمال و حركات در عالمهاى غيب داراى شكل و زندگى و درك بوده كه مى آيد و مى رود؛ سخن مى گويد، صاحب خود را شفاعت كرده و او را از ترسها ايمن مى كند؛ با او همراه بوده و با او انس مى گيرد.
درباره وقت غسل شبها در بعضى روايات آمده است كه اول شب است ، و در بعضى ديگر، وقت آن را كمى قبل از غروب آفتاب ذكر نموده اند و در بعضى ديگر بين نماز مغرب و عشا آمده است . شب بيست و سوم چنانچه خواهد آمد دو غسل دارد يكى در اول شب و ديگرى در آخر آن .
پيش از اين درباره قصد و نيت روزه و بهترين نيتهاى روزه توضيح داديم كه براى يادآورى مى توانيد به آنجا مراجعه نماييد.