بعد از اينكه عاقل فهميد اين روز در نزد
خدا چه ارزشى دارد، بايد به خود رحم كرده و نگذارد اين سرمايه بزرگ براى جبران
حالتهاى سابق و كوتاهيها و تقصيرات گذشته ، از دستش برود. زيرا مى تواند در يك روز
گذشته و آينده خود را اصلاح كند. و بايد مانند دوستى دلسوز به خود بگويد: چرا در
اين اندرز و نصيحت الهى تاءمل نمى كنى ! اندرزى كه اگر به آن عمل كنى ، تو را از
آتش جهنم و شكنجه دردناك رها و از تاريكيها به نور مى برد. متوجه باش خداى بزرگ تو
را به مجلس رحمت و امان و بخشش پادشان و سلطان و عطاى خلعتها و هدايا و اسناد فضل و
امتياز فرا خوانده و تو را در مجلس دوستان خود حاضر كرده و تو را براى رفاقت دوستان
صميمى و برگزيدگان خود برگزيده و در وعده هاى خود تصريح كرده كه با استغفار تو را
مى بخشد. پس در استغفار كوتاهى نكن و بكوش در استغفارت صادق بوده و بپرهيز كه
استغفار را تبديل به استهزاء نمايى . براى دعاى تو وعده اجابت داده است . بنابراين
به خواندن الفاظ و كلمات دعا بسنده نكرده و حال دعا را نيز در خود به وجود آور.
زيرا گاهى انسان فقط الفاظ دعا را مى خواند و خيال مى كند واقعا دعا كرده است .
مهمترين چيز در دعا شناخت خدايى كه به درگاه او دعا مى كنيم و اميدوارى به اجابت
اوست . اغلب مردم در شناخت خداوند دچار تنزيه صرف مى شوند كه ملازم با انكار خداوند
است . عده اى نيز خيال مى كنند خداوند چيز توخالى است كه بر همه چيز احاطه داشته و
در بالاى ستارگان قرار دارد و بهمين جهت خدايى را كه در مكان بالايى قرار دارد مى
خوانند يا گمان مى كنند كه خود و عالم بى نياز و قائم به نفس هستند. خلاصه اين كه
مهمترين چيز در دعا كامل نمودن شرايط آن است و كمال شرايط به اين است كه خداوند
متعال را به طور اجمال و بگونه اى شناخته كه در خور دعاكننده باشد. و اين شرط را
حتما بايد دارا باشد. و هنگام دعا او را حاضر ببيند بلكه دعاى خود را هم كه بر
زبانش جارى شده است از ناحيه خدا بداند؛ به او خوش گمان بوده و به اجابت او در
صورتيكه مضمون دعا بصلاح باشد اميدوار باشد.
در اول دعاى خود تعدادى از اسامى جماليه خدا يا آنچه با دعايش مناسب است را
بگويد؛ مدح و ثناى الهى را بجا آورده و سپس هفت بار ((يا
ارحم الراحمين )) گفته و به گناهان و عيوب خود و سزاوار
نبودنش براى اذن در دعا و اجابت آن اقرار كند. سپس بر محمد و آل محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم ) صلوات بفرستد؛ به آنها متوسل شده و خداوند را در اجابت دعا به
حق آنان قسم بدهد. و نيز مطلوب خود را جداگانه نگفته و آن را شرط يا قيد يا صفتى
براى صلوات آنان قرار دهد. بهتر است مثلا بگويد: بر آنها صلوات بفرست صلواتى كه
گناهان مرا بخاطر آن ببخشى . سپس دعايش را با صلوات و با گفتن ((ما
شاء الله لا قوه الا بالله )) به پايان برساند. نيز هنگام
دعا گريه كند گرچه اشك او به اندازه سر سوزنى باشد. و حتما تمام اين مطالب را چهار
بار تكرار كند. زيرا خدا گداى لجوج را دوست دارد. و براى دعا شرايط ديگرى نيز هست
كه در جاى خود گفته شده .
خلاصه سالك بايد اعتقاد به راستى وعده هاى خداى متعال را در خود تقويت نمايد. و در
مورد اين وعده ها و بزرگى اين سعادت فكر كند. و متوجه اين باشد كه اين روز و اين
مقام محال است كه دو بار در سال بوجود بيايد. و هيچ اطمينان و گمانى نيست كه در سال
آينده چنين روزى را درك كرده و بتواند تقصيرات خود در اين روز را جبران نمايد. و
هنگامى كه اين توجه را در خود بوجود آورد، نخواهد گذاشت اين روز بدون بهره از دست
برود. بخصوص كه شدت احتياج خود را به مانند آن در بامداد فردا مى بيند هنگامى كه در
پيشگاه پادشاه جبار براى حساب حاضر شود. روزى كه بزرگتر از آن ، نيست . و اگر
توانست بايد دعاى استفتاح را با شرايط آن بجا بياورد و اگر نتوانست حتما دعاى تنها
را بخواند و امام حسين (عليه السلام ) را زيارت كند.
بهتر است چهار ركعت نماز و دعاى پس از آن را كه اميرالمومنين خواند، بخواند. دعايى
كه اول آن چنين است : ((يا مذل كل جبار!))
و سپس حاجات خود را بخواهد. و در طول روز بياد داشته باشد كه اين روز از امورى
است كه مخصوص به اين امت بوده و بخاطر اين اختصاص و كسى كه به خاطر او اين اختصاص
بوجود آمده است ، خداى را شكر نمايد و بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل
او بسيار صلوات فرستاده و دعاى زيادى به آنها بكند. و روز خود را با آنچه روزهاى
شريف را با آن به پايان مى رساند و بارها گفته شد، به پايان برساند.
سرور مراقبين (قدس سره ) در اينجا توضيحاتى در مورد روايت دعاى استفتاح داده و
عنايات اين رويداد مبارك و مراقبات با ارزشى را در اين زمينه ذكر كرده است . براى
توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب اقبال مراجعه نماييد. و حتما مراجعه نماييد زيرا
فوايد زيادى براى اهل آن دارد. گرچه براى غافلين بى ارزش است .
بيست و هفتم رجب
بعد از روز پانزدهم به منزل ديگرى از منازل رجب و شريفترين آنها بلكه شريف
تر از تمام روزها و شبها، يعنى روز و شب بيست و هفتم رجب مى رسيم .
شب بيست و هفتم
در كتاب اقبال از ((محمد بن على الطرازى
)) در كتابش از امام جواد (عليه السلام ) روايت نموده كه
فرمودند: ((در رجب شبى است كه براى مردم بهتر است از هرچه كه
خورشيد بر آن تابيده است و آن ، شب بيست و هفتم است كه پيامبر در صبح آن به پيامبرى
برانگيخته شد. اگر كسى از شيعيان ما در اين شب عامل باشد مانند پاداش عمل شصت سال
براى او خواهد بود - خداوند به تو شايستگى دهد گفتند: عمل در آن چيست ؟ فرمود:
هنگامى كه نماز عشا را بجا آورده و خوابيدى و بيدار شدى - قبل از نيمه شب باشد يا
بعد از آن - دوازده ركعت نماز - بصورت نمازهاى دو ركعتى - بجا مى آورى و در آن
دوازده سوره از سوره هاى كوچك مفصل (از سوره محمد تا پايان قرآن ) مى خوانى و
هنگامى كه دوازده ركعت نماز را خواندى و سلام دادى هفت بار سوره ((حمد))،
هفت بار ((معوذتين ))، هفت بار
((قل هو الله احد))، هفت بار
((قل يا ايها الكافرون ))، هفت بار
((انا انزلناه ))، و هفت بار
((آية الكرسى ))، مى خوانى و بعد اين
دعا را مى خوانى : الحمد لله الذى لم يتخذ صاحبة و لا
ولدا... و سپس هرچه مى خواهى از خدا بخواه - زيرا چيزى نمى خواهى مگر اين كه
اجابت مى شود مگر اين كه گناه يا قطع رحم يا هلاك گروهى از مومنين را بخواهى .
و فرداى آن را روزه مى گيرى زيرا روزه اين روز ثواب يك سال روزه را دارد. و اگر
مانعى پيش آمد كه او را از اين عمل باز داشت نمازى را كه در شب نيمه رجب روايت
كرديم بخواند زيرا آن نماز در اين شب هم وارد شده است .
درك حق شب و روز مبعث
و مهمترين مطلب ، فهميدن حق اين شب و روز است . و اين مطلب از آنچه درباره
نعمت وجود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نعمت بعثتش ، در روز ولادت
اميرالمومنين (عليه السلام ) گفتيم ، فهميده مى شود زيرا كسى بالاتر از رسول خدا
نيست . او سرور تمامى مخلوقات و شريفترين و نزديكترين آنها به خدا و محبوبترين آنها
نزد خداست . اوست ((نور اول ))،
((حجاب اقرب ))، ((عقل
اول ))، و ((اسم اعظم
)) و هيچ پيامبر و فرشته نزديكى به خدا، نمى توانند به اين صفات برسند و
اوست رحمتى براى جهانيان . بنابراين باندازه شرف وجود او كه شريفترين موجودات است و
باندازه خيرات مبعث شريفش ، شرف اين روز و نور و خير و بركات آن بيشتر مى شود. و
بهمين اندازه حق شكر آن براى امت و شيعيانش در نزد عقل بيشتر مى شود. اى عاقل ! فكر
كن آيا آنچه را گفتيم قبول دارى ؟ اگر قبول دارى بايد جديت كنى و احتياج به تشويق
ندارى . زيرا خير خود بخود انسان را مجذوب مى كند و اگر قبول ندارى يا بايد از
عقايد اهل اسلام خارج شده يا خود و قلبت را اصلاح كنى تا ايمان پيدا كنى ولى گمانم
اين است كه كوتاهى اغلب مسلمين در اين موارد به جهت قبول نداشتن و بى ايمانى نيست -
پناه بر خدا - بلكه بخاطر غوطه ور شدن در زيباييهاى اين دنياى پست و فريب خوردن از
آن است . آنقدر سرگرم رقابت براى بدست آوردن ماديات شده اند كه از اين امور غافلند
و تا ديدار قبر از اين سرگرمى باز نمى ايستند. ياد دنيا دلهاى آنان را از ياد
خدايشان و فهم مبداء و معادشان باز داشته است .
خلاصه سالك بايد با تمام توان سعى كند اين روز آنچنانكه بايد بزرگ داشته شود و نعمت
بعثت و نور و بركات و بزرگترين سعادتها و خيراتى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) آورده است را آنگونه كه بايد، بفهمد. و اگر ببيند خوشحالى او در جشن و سرور
دنيايى بهمين اندازه يا بيشتر است ، بايد پستى نفس و وارونگى قلب خود را اصلاح
نموده و از صفات حيوانى و عالم طبيعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزديك
نمايد.
روز بيست و هفتم
از كارهاى مهم در اين روز، روزه ، غسل ، زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم ) و زيارت اميرالمومنين با زيارت مخصوص و ارزنده اى كه براى اين روز وارد شده
است مى باشد.
و همينطور نمازى كه در كتاب اقبال روايت شده كه قبل از ظهر خوانده مى شود. اين نماز
دوازده ركعت است در هر ركعت حمد و هر سوره اى كه توانستى مى خوانى و بين هر دو ركعت
مى گويى : الحمد لله الذى لم يتخذ... و هنگامى كه از نماز و دعا فارغ شدى
((حمد))، ((قل
هو الله ))، ((قل يا ايها الكافرون
))، ((معوذتين ))،
((انا انزلناه فى ليلة القدر)) و
((آية الكرسى )) را هر كدام هفت بار
مى خوانى سپس هفت بار مى گويى : لا اله الا الله و الله اكبر
و سبحان الله و لا حول و لا قوة الا بالله و هفت بار مى گويى :
((الله الله ربى لا اشرك به شيئا))
سپس براى هرچه خواستى دعا مى كنى .
و نيز از اعمال مهم در اين روز خواندن دعاهاى زير مى باشد. كه يكى با اين عبارت
((يا من امر بالتجاوز)) و دومى با اين
عبارت ((اللهم انى اسئلك بالتجلى الاعظم ))
شروع مى شود.
سيد قدس سره در كتاب اقبال درباره ارزش نعمت بعثت توضيحاتى داده است كه مى توان به
آن كتاب مراجعه نمود.
انسان بايد در مورد ايام جاهليت و دوره قبل از بعثت انديشه كند و ببيند مردم به كجا
رسيده بودند. عده اى يهودى ، عده اى مسيحى و عموم مردم بت پرست بودند. احكام اسلام
را ترك كرده ، از اخلاق انسانى جدا شده و با خلق و خوى درندگى و صفات حيوانات خو
گرفته بودند. كارشان به جايى رسيده بود كه دختران را زنده بگور كرده و بدين طريق
پيوندها را مى بريدند. به چيزهاى باطل افتخار كرده ، از عدل جدا شده و حقوق يكديگر
را از بين مى بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهاى شريف را از بين
برده ، با علماء دشمنى كرده و از حكيمان وحشت داشتند. بساط علم را برچيده ، خوبى
بردبارى و علم را انكار كرده ، قطع رحم نموده و شبيه چهارپايان شده و قمار مى
كردند؛ شراب نوشيده عقل خود را زير پا گذاشته و فرزندان خود را مى كشتند. شهرها را
خراب كرده نيكيها را فراموش نموده ، شريعتهاى الهى را از بين برده ، سرمايه ها را
نابود كرده و مرتكب كارهاى زشت مى شدند.
خودپسندى و تكبر در ميان آنها رواج پيدا كرده و به بى صبرى افتخار مى كردند. فحشاء
و منكرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ ، شهادت ناحق ) مى گفتند
پيامبران را كشته و اولياى خدا را از ميان خود بيرون مى كردند. بدكاران را حاكم بر
خود نموده و كسانى را كه اصل و نسب درستى نداشتند اطاعت مى نمودند. شيطان را عبادت
، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را بر افروخته بودند. و در اثر اين امور امواج خشم
و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزديك بود عالم نابود شده و تازيانه غضب خدا آنها
را به جهنم براند. يا همانطور كه مشغول كارهايشان هستند آنان را در هم كوبيده و
نابود كند. چيزى نمانده بود كه آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. يا در
زمين فرو روند يا باران سنگ بر آنها ببارد يا تبديل به خوك شده يا به عذاب و مجازات
و بلا و بدبختيهاى ديگرى گرفتار شوند كه عنايت پروردگار براى تمام كردن حجت و كامل
كردن رحمت شامل حالشان گرديده و خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با
فضايلى كه گفتيم برانگيخت تا رحمتى براى جهانيان و نشانى براى هدايت باشد. آنها را
از تاريكيها خارج كرده و به نور رساند. نادانى آنان را به علم ، گمراهيشان را به
هدايت ، هلاكتشان را به نجات ، ستم آنان را به عدل و كم خرديشان را به عقل ، نياز
آنان را به بى نيازى ، ذلتشان را به عزت ، خرابيشان را به آبادانى و خوارى آنان را
به سلطنت مبدل نموده و كفرشان را به ايمان ، جهنمشان را به بهشت ، تاريكى آنان را
به نور و ترسشان را به امنيت ، نوميديشان را به اميدوارى ، اسارت آنان را به رهايى
و بندگى آنان را به آزادگى تبديل نمايد.
در يك كلام براى آنها رسولى درس نخوانده و از خودشان بر انگيخت تا آيات الهى را بر
آنان خوانده ، آنها را تزكيه نموده و كتاب و حكمت را به آنان آموزش داده و آنان را
از اين گمراهى سخت نجات دهد.
مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:
گروهى برسالت و دعوت او كافر شده و سزاوار جنگيدن ، كشتن و شكنجه جاويد شدند.
گروهى نيز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولى در دل اسلام را نپذيرفته و منافق شدند.
با اسلام ظاهرى خون آنها محفوظ شده و احكام اسلامى در مورد مسلمانان در اين دنيا در
مورد آنان جارى شد. ولى در آخرت بجهت نفاق در پائين ترين طبقات جهنم جاويد هستند.
و گروهى در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم كار خوب و هم كارهاى بد انجام دادند. اين
دسته ممكن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.
گروهى هم ، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و كارهاى خير زيادى
انجام دادند. پروردگار به اين دسته بهشتيهائى كه در آن نهرهايى جريان دارد، وعده
داده است . اينان هيچ عذاب و مجازاتى نمى بينند. خداوند گناهان آنها را بخشيده و
بديهايشان را به چند برابر خوبى تبديل مى كند.
و عده اى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل به منظور نزديكى به خداى متعال به تزكيه
نفس از اخلاق رذيله و آراستن آن به اخلاق عالى پرداخته كه خدا نيز آنها را به خود
نزديك و مقام ارجمندى به آنان عنايت مى كند.
و گروهى علاوه بر داشتن خصوصيات دسته قبل ، با فكر و ذكر و تلاش بسيار زياد
پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شركى ، او را يكتا دانسته ، او را
دوست داشته و با بذل هر چه غير اوست به او نزديك شدند. و مشتاق ديدار او گرديدند.
خداوند نيز آنان را بخوبى قبول و به خود نزديك و تمامى حجابها را از آنها برداشت .
جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نيز با ديده و قلب بدون هر گونه حجابى آن را
ديدند. آنان را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و آل او (عليهم السلام )
ملحق نموده و در جايگاه صدق در كنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جاى داد. آنانند
سبقت گيرندگان و نزديك شدگان ؛ دوستان پيامبران و شهدا.
بهر صورت كسى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شناخته و نعمت بعثت و
فوايد و انوار و بركات و خيرات آن را درك كرده باشد، اين روز را روز بزرگى دانسته
خوشحالى و سرور و شكر او بخاطر آن بيشتر مى شود. و كسى را كه در اين روز مبعوث شده
زياد ستايش نموده و بر او درود مى فرستد و اعمالى را كه لايق اوست به او هديه مى
كند.
در آخر اين روز نيز با تسليم عمل و خواهش اصلاح آن ، به نگهبان اين روز متوسل شده و
با لطافت ، با آنان مناجات مى نمايد. زيرا لطافت سخن و عمل تاءثير آن را افزايش مى
دهد.
روز آخر رجب و قسمت سوم نماز سلمان
رحمة الله
مرحله مهم ديگرى كه در اين ماه براى سالك وجود دارد روز آخر اين ماه است .
از مهمترين اعمال اين روز خواندن قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله - كه در مطالب روز
اول شرح آن گذشت - مى باشد. قسمت سوم آن نيز مانند دو قسمت پيشين ده ركعت است جز
اين كه بجاى دعاهاى قبل بين هر دو ركعتى اين دعا را مى خواند:
لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و
يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير و صلى الله على سيدنا محمد
و آله الطاهرين و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم .
در اين روز بايد در عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهى خود تلاش نموده و همراه با
اعتراف صادقانه و حيايى خالص و با وارد شدن از در فضل بزرگ او براى تمام حالات و
اعمال خود چاره جويى نموده و آنان را اصلاح نمايد. و با دوستان رو سفيد خداوند به
او متوسل شود. كه او كريم بوده و كرامت را براى اوليا و بندگانى كه بدنبال وسيله اى
به در او آمده و محتاج به رحمت او هستند، دوست دارد. در كتاب خود آورده است :
((امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه وقتى او
را بخوانند بيچارگان را اجابت نموده و گرفتاريشان را برطرف مى نمايد.))
و باين جهت كه او ((كريم العفو)) مى
باشد. و ((كريم العفو)) را به كسى كه
گناهان را بخشيده و آنها را تبديل به چند برابر نيكى مى كند تفسير كرده اند. و بايد
در توسل و عرضه اعمال و عرض ناتوانى و كوتاهيها لطافت بخرج داده و مراقب باشد كه
مبادا با پايان ماه از حمايت مولاى خود خارج شود. و به درگاه خداى متعال تضرع نمايد
كه او را براى هميشه در حمايت خود قرار دهد و حمايت او در ماه يا حالت يا مكان خاصى
نباشد. و بايد در اين جهت اهتمام داشته و از اهل غفلت نباشد.
فصل نهم : مراقبات ماه شعبان
شرافت اين ماه
اين ماه براى سالك الى الله بسيار با ارزش است . يكى از شبهاى قدر در اين
ماه مى باشد و كسى در آن متولد شده كه خداوند بواسطه او وعده پيروزى به تمامى
دوستان ، پيامبران و برگزيدگانش - از زمانى كه پدر ما حضرت آدم (على نبينا و آله و
عليه السلام ) در زمين ساكن شده - داده است . و وعده داده ، بوسيله او، بعد از پر
شدن زمين از ظلم و جور، آن را پر از قسط و عدل نمايد - كه در جاى خود بطور مفصل به
آن خواهيم پرداخت . و از مقام آن همين بس كه ماه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم ) بوده و حضرتش (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: ((شعبان
شهرى ؛ رحم الله من اعاننى على شهرى ؛ شعبان ماه من است ، خداوند كسى را كه
مرا در ماهم يارى كند، بيامرزد.))
كسى كه از اين دعوت بزرگ آگاه شود، بايد بكوشد كه از دعوت شدگان اين دعوت گردد. اين
جانشين و برادر او اميرالمؤ منين است كه مى فرمايد: ما فاتنى
صوم شعبان مذ سمعت منادى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) ينادى فى شعبان ؛
فلن يفوتنى ايام حياتى ان شاء الله ؛ از زمانى كه نداى منادى رسول خدا (صلى
الله عليه و آله و سلم ) را كه براى روزه اين ماه ندا مى كرد شنيدم ، هيچگاه روزه
اين ماه را از دست نداده و در تمام عمرم آن را از دست نخواهم داد؛ اگر خدا بخواهد.))
اين درباره روزه اين ماه بود؛ و مى توان كمك به آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم
) را از جهات ديگر مانند نماز، صدقه ، مناجات و تمام كارهاى خير با روزه اين ماه
مقايسه نمود.
مناجات شعبانيه
اين مناجات ، مناجات معروفى است . و اهلش بخاطر آن با ماه شعبان ماءنوس شده
و بهمين جهت منتظر و مشتاق اين ماه هستند. اين مناجات شامل مطالب اساسى در مورد
چگونگى معامله بندگان با خداى بزرگ بوده و آداب خواستن ، دعا و طلب آمرزش از او را،
آنگونه كه شايسته است ، بيان مى كند و استدلالهاى جالب توجهى جهت اميدوار شدن به
درگاه خدا كه با مناجات با او مناسب است در بر دارد. و بروشنى ، ملاقات ، نزديكى و
ديدن خدا را معنى مى كند و به اين ترتيب شبهه هاى سالك ، شكهاى منكر و وحشت اهل شك
را برطرف مى كند. و نيز اشاره اى به شناخت نفس و اين كه شناخت آن باعث شناخت
پروردگار است دارد بنابر تفسير بعضى از فرازهاى آن توسط يكى از بزرگان اهل معرفت .
تمام كلام اين كه اين مناجات ، از اعمال مهم اين ماه است ؛ و نه تنها ماه ، كه سالك
نبايد بعضى از فرازهاى آن را در طول سال ترك كند و در قنوتها و ساير حالهاى عالى
خود، خيلى با آن مناجات نمايد و وقتى كه مى گويد: و اءنر
اءبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك ، حتى تخرق اءبصار القلوب حجب النور، فتصل الى معدن
العظمه ، و تصير اءرواحنا معلقه بعز قدسك ؛ و ديدگان قلبهاى ما را با نور
نگاه آن به حضرتت روشن بفرما تا آنگاه كه چشمهاى دل پرده ها و مانعهاى نورى را پاره
كرده و به معدن بزرگى برسد و روحهاى ما به عزت پاكيت وصل شود. از گفته خود غافل
نباشد. و تاءمل كند، آيا قلب او چشم ديدن نور را دارد؟ پرده هاى نورى چيست ؟ و معدن
بزرگيى كه در پوشش پرده هاى نورى مى باشد، كدام است ؟ تا بداند چه مى گويد و از
پروردگارش چه مى خواهد. چون كسى كه نمى داند از خدا چه مى خواهد نمى توان گفت :
فلان چيز را خواسته ؛ بلكه بايد گفت : الفاظى را به زبان آورده است . خداوند در
قرآن مى فرمايد: ((اى كسى كه وقتى او را بخوانند، به داد
بيچاره رسيده و گرفتارى او را برطرف مى كند.)) و مى فرمايد:
((بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.))
نيز مى فرمايد: ((از فضل خدا بخواهيد، زيرا خدا با شما
مهربان است .)) و نمى فرمايد: الفاظ را بزبان آوريد.
بهر حال اين مناجات بزرگى است و يكى از ارمغانهاى آل محمد (صلى الله عليه و آله و
سلم ) مى باشد كه بزرگى آن را كسى كه قلب سالم و گوش شنوايى داشته باشد، درك مى
كند. و اهل غفلت از درك فوايد و نورهاى آن بى بهره اند.
ارزش نعمت مناجات
بيشتر مردم قدر نعمت مناجات را نمى دانند. مناجات شامل معارف بالايى است كه
بجز اهلش كه همان اولياى خدا هستند و از طريق كشف و شهود به آن رسيده اند، كسى از
آن آگاهى ندارد. و رسيدن به اين معارف از راه مكاشفه از بهترين نعمتهاى آخرت است كه
قابل مقايسه با هيچكدام از نعمتهاى دنيا نيست . امام صادقه (عليه السلام ) در اين
فرمايش ، ارزش اين نعمت را اين گونه بيان مى كنند: ((اگر
مردم برترى شناخت خدا بر ساير نعمتها را مى دانستند، به زيباييهاى زندگى دنيا كه در
اختيار دشمنان ما گذاشته شده ، چشم نمى دوختند؛ در نعمت شناخت خدا قرار گرفته و
مانند لذت كسى كه هميشه در بهترين جاهاى بهشت با دوستان خدا بسر مى برد، از آن لذت
مى بردند...))
ساير اعمال اين ماه
1- از اعمال مهم در اين ماه روزه است ؛ باندازه اى كه با حالش مناسب باشد. و
بهتر است اگر مانعى نبود - گر چه اين مانع رجحان روزه نگرفتن باشد - تمام ماه را
بجز يك يا دو روز آخر آن را روزه بگيرد؛ و با اين يك يا دو روز بين روزه اين ماه و
روزه رمضان فاصله بيندازد. و اگر اين مقدار را نمى تواند، بمقدار زيادى روزه بگيرد
تا وارد دعوت مقدس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شده و از كسانى باشد كه
حضرتش (صلى الله عليه و آله و سلم ) را يارى مى كنند و گمان نمى كنم با يك يا دو
روز روزه گرفتن وارد اين دعوت شود و از كسانى باشد كه بتوان گفت : به رسول خدا (صلى
الله عليه و آله و سلم ) كمك كرده است .
درباره روزه هر كدام از روزهاى اين ماه اخبار مفصلى وارد شده است . و من فقط روايتى
را كه در كتاب ((من لا يحضره الفقيه ))
آمده است ، نقل مى كنم . امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((كسى
كه روز اول ماه را روزه بگيرد، حتما وارد بهشت مى شود. و كسى كه دو روز را روزه
بگيرد، خداوند در هر شب و روزى (به چشم رحمت ) به او مى نگرد و در بهشت هم به اين
نگاه ادامه مى دهد. و كسى كه سه روز روزه بگيرد، با خداوند در عرش و بهشت او ديدار
مى كند.))
سيد بن طاووس (قدس سره ) جهت توضيح ديدن خداى متعال ، در كتاب اقبال مى گويد:
((شايد منظور از ديدار خدا در عرش اين باشد كه عده اى از
بهشتيان در جايى از عرش باشند كه هر كس به آنجا برسد به او مى گويد: خدا را ديده
است ؛ چنانچه خداوند كعبه مشرفه را منزل خود قرار داده و هركس به ديدن آن برود، مى
گويد: به ديدن خدا رفته است .))
معلوم نيست سيد بن طاووس
(قدس سره ) مى خواهد ديدار با خدا يا ديدار با خدا در عرش را توضيح
بدهد. گر چه ظاهر كلامش اين است كه در صدد توضيح چگونگى اصل ديدن خداست
ولى در كتاب ((فلاح السائل ))
در ذيل فرمايش امام صادق (عليه السلام ) كه مى فرمايد:
((آنقدر آن (آيه ) را تكرار كردم تا آن را از گوينده اش شنيدم
...))، كلامى دارد كه در آن به ديدن و ملاقات
معنوى خداوند تصريح مى كند؛ بگونه اى كه منافاتى با منزه دانستن خدا از
جسم بودن ندارد. بهر حال اين توجيهات لازم نيست و واقعا خدا را مى
بيند؛ چنانچه در مناجات شعبانيه نيز از اين مطلب با عبارات ذيل تعبير
شده است : حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور؛ فتصل الى معدن
العظمه ؛ و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك ؛ تا ديدگان قلب موانع نورى را
پاره كرده و آنگاه به معدن بزرگى برسد؛ و روحهاى ما به عزت پاكيت وصل
شود. و ديدن باين شكل هيچ منافاتى با اعتقاد ما مبنى بر جسم نداشتن
خداوند ندارد؛ تا احتياج به تفسير آن باشد، و شايد سيد بن طاووس (قدس
سره ) با اين كلام مى خواسته ديدار عرش را توضيح بدهد؛ نه اصل ديدار
را.
2- از اعمال مهم در اين ماه صلواتى است كه در نيمروز هر روز اين ماه
فرستاده مى شود؛ و اول آن چنين است . اللهم صل
على محمد و آل محمد، شجره النبوة ...
3- يكى ديگر از اعمال اين ماه ، همانگونه اى كه در كتاب اقبال است بجا
آوردن نماز و خواندن دعاهاى اين شبهاست . سالك بايد در رابطه با اين
اعمال جدى بوده ، و به هر كدام از ذكر و فكر و اين اعمال كه نشاط دارد،
با در نظر گرفتن اولويتها اقدام كند. و اين مطلب را نيز در نظر داشته
باشد كه عمل به روايتى كه متضمن اين اعمال است ، بخاطر تسامح در مدرك
اعمال مستحبى است . و معمولا بهتر است هم به اعمال راحت و آسانى كه مى
توان با نشاط آن را انجام داد و هم به عبادات روزمره ، با در نظر گرفتن
حال خود، بپردازد.
4 - يكى ديگر از كارهاى مهم در اين ماه عمل به اين روايت است .
اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمودند: ((در هر
پنجشنبه شعبان آسمانها زينت شده و آنگاه فرشتگان عرض مى كنند: خداى ما!
روزه داران شعبان را ببخش و بيامرز و دعايشان را اجابت فرما. بنابراين
كسى كه دو ركعت نماز بجا آورد كه در هر ركعت سوره ((فاتحه
)) را يك بار و ((قل هو
الله احد)) را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن
صدبار بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود فرستد، خداوند تمام
خواسته هاى دينى و دنيايى او را برآورده مى فرمايد. و كسى كه يك روز آن
را روزه بگيرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى كند.