ذكرها و دعاهاى اين ماه
از كارهاى مهم در اين ماه ذكرها و دعاهاى وارد در اين ماه است :
(1) در تمام ماه هزار بار بگويد: استغفر الله
ذالجلال و الاكرام من جميع الذنوب و الآثام . شيخ صدوق رحمه
الله روايت كرده است : اگر كسى اين ذكر را در رجب هزار بار بگويد،
خداوند متعال مى فرمايد: اگر - گناهان شما را - نبخشم ، پروردگار شما
نيستم پروردگار شما نيستم پروردگار شما نيستم .
(2) در تمام ماه سوره توحيد را ده هزار بار بخواند. همچنين روايت شده
كه هزار بار بخواند. و روايت شده : ((كسى كه
هزار بار آن را بخواند روز قيامت عمل هزار پيامبر و هزار فرشته را مى
آورد. و هيچكس نزديكتر از او به خدا نيست مگر كسى كه بيشتر از او آن را
خوانده باشد. و ثواب خواندن اين سوره در رجب چندين برابر است .))
در روايت ديگرى آمده : ((اگر كسى در رجب صد بار
آن را بخواند خداوند در بهشت دوازده كاخ با ((ياقوت
)) و ((درّ))
براى او ساخته و يك ميليون عمل خوب براى او مى نويسد. سپس مى فرمايد:
بنده ام را ببريد و آنچه را كه براى او مهيا نموده ام نشانش دهيد - در
اينجا - ده هزار نفر از كسانى كه خانه هاى اين شخص در بهشت به آنان
سپرده شده مى آيند و يك ميليون كاخ از ((درّ))
و يك ميليون كاخ از ياقوت سبز را براى او باز مى كنند؛ كاخهايى كه تمام
آنها با ((درّ)) و ياقوت
و زيورآلات و پارچه هاى زيبا زينت داده شده بگونه اى كه كسى نمى تواند
آن را توصيف كند و جز خدا كسى نمى تواند آن را تصور كند. هنگامى كه آن
را مى بيند مات و مبهوت مى شود و مى گويد: اين براى كيست آيا براى
پيامبران است ؟ به او گفته مى شود اينها مال تو است بخاطر خواندن
((قل هو الله احد)).
(3) در اين ماه هزار بار خدا را تسبيح كند. در روايت آمده است كسى كه
چنين عملى را انجام دهد خداوند صد هزار عمل خوب براى او نوشته و صد كاخ
در بهشت براى او مى سازد.
(4) در تمام اين ماه هزار بار ((لا اله الا الله
)) بگويد. روايت شده است كسى كه در اين ماه اين
عمل را انجام دهد، خداوند براى او صد هزار حسنه نوشته و صد شهر براى او
در بهشت مى سازد.
(5) در اين ماه صد بار بگويد استغفر الله الذى
لا اله الا هو وحده لا شريك له و اتوب اليه و اگر پس از آن صدقه
بدهد خداوند او را مورد رحمت قرار داده و گناهان او را مى آمرزد. و كسى
كه چهارصد بار بگويد خداوند پاداش صد شهيد را براى او مى نويسد.
(6) در تمام ماه با پيروى از امام سجاد (عليه السلام ) در سجده خود اين
ذكر را بگويد: عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو
من عندك .
(7) صبح و شب و بعد از هر نمازى بگويد: يا من
ارجوه لكل خير و آمن سخطه عند كل شر، يا من يعطى الكثير بالقليل يا من
يعطى من سئله يا من يعطى من لم يسئله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمة
اءعطنى بمسئلتى اياك جميع خير الدنيا و جميع خير الآخرة واصرف عنى
بمسئلتى اياك جميع شر الدنيا و شر الآخرة فانه غير منقوص ما اءعطيت و
زدنى من فضلك يا كريم سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت
سبابه دست راست خود را حركت داده و گريه كند و بگويد:
يا ذالجلال والاكرام يا ذالنعماء و الجود يا
ذالمن حرم شيبتى على النار.
در اول اين دعا مى گويى : ((از خداوند اميد هر
چيزى دارى . و از خشم او نزد هر شرى در امانى ))
و از جمله اين خشمها مكر خداوند است و ايمنى از مكر خدا از گناهان بزرگ
است . بنابراين از اين مطلب غافل مشو و قصد تو از عبارت اين باشد كه
بشرط ((توبه )) اميد خير
داشته و خود را از خشم او در امان مى دانى و گويا مى گويى : اى كسى كه
براى بندگان خود راهى قرار داده كه اگر از آن راه بروند از خشم او در
امان مى مانند. و آن راه همان توبه است . و اين فراز دعا امنيت بالفعل
از مكر خدا نيست . و همچنين گفتار تو كه مى گويى ((اميد
هر خيرى را از او دارم )) گويا مى گويى : اى كسى
كه براى بندگان خود راهى قرار داده است كه اگر از آن راه بروند به هر
چيزى كه بخواهند مى رسند. و اين راه همان دعاست .
اگر انسان در اين باره كه چرا در اين عبارت دعا ((اعطنى
جميع خير الدنيا و جميع خير الآخره )) كلمه جميع
تكرار شد ولى در اين عبارت ((واصرف عنى جميع شر
الدنيا و شر الآخره )) اين كلمه تكرار نشده است
بينديشد، شايد به اين نتيجه برسد كه اين اختلاف عبارت به اين مطلب
اشاره دارد كه شر امرى عدمى است - كه همان دورى از رحمت خدا و محروميت
از بخشايش الهى است - ولى چون خير امرى وجودى مى باشد، گويا انواع آن
بيشمار است . ولى اينكه چرا ((جميع شر الدنيا؛
تمامى شرهاى دنيا)) در دعا آمده گويا به اين جهت
است كه شرهاى دنيا براى همه مردم معلوم نيست .
دعا با تمام وجود
بدان كه به كمال اجابت و خير دعا نمى رسى مگر اينكه باطن و روح
و قلب تو نيز متصف به صفات دعا باشد و اتصاف به صفات دعا اين است كه
باطن و روح و قلب تو دعا كند مثلا وقتى مى گويى : ارجوك لكل خير (اميد
به تمام خيرات از جانب تو دارم ) با باطن و روح و قلبت اميدوار به خدا
باشى . و هر كدام نيز آثارى دارند كه بايد در عملت نمودار شوند. كسى كه
اميد در باطن و روح او بوجود آمده باشد گويا تمامى وجودش اميد و
زندگيش همراه با اميد است . و كسى كه با قلبش اميدوار باشد اعمالى كه
با اختيار و تصميم انجام مى دهد بهمراه اميد خواهد بود. بنابراين
بپرهيز از اين كه اميد در هيچ جنبه اى از جنبه هايت پيدا نشود. اگر مى
خواهى ببينى كه رجاء و اميد در تو هست به كارهايت نگاه كن ببين آيا در
حركاتى كه از تو سر مى زند، اثر آن كه همان طلب و خواستن است را مى
بينى يا نه . فرمايش معصوم (عليه السلام ) را نشنيده اى كه فرمود:
((كسى كه اميد به چيزى داشته باشد آن را طلب مى
كند)) و واقعا چنين است زيرا اگر در حالات
اميدواران اهل دنيا در امور دنيوى بنگرى ، مى بينى آنها اگر از شخص يا
چيزى اميد خيرى داشته باشند، به اندازه اميدشان آن را از آن شخص يا آن
چيزى كه به آن اميد دارند، طلب مى كنند. مثلا تاجرى كه تجارت كرده و
كارگرى كه كار مى كند همه و همه به اين جهت است كه خير و خوبى را در
تجارت و كار مى بينند. و همچنين هر گروهى خواسته هاى خود را از جايى كه
اميد دارند طلب مى كنند و تا رسيدن به آن از پاى نمى نشينند. ولى اكثر
اميدواران بهشت و آخرت و فضل و كرامت خدا چنين نيستند و بهمين علت
هيچگاه هم به آرزوى خود نمى رسند. زيرا اگر اميد به اين امور داشتند،
طبق قانون فوق در پى آن مى رفتند. و بهر اندازه اميد در انسان پيدا
شود، به همان مقدار نيز اثر آن كه همان طلب است بوجود مى آيد.
ساير مضامين دعا مثل تسبيح ، تهليل ، تحميد، تضرع ، خضوع ، ترس ،
استغفار و توبه نيز همينطور است . زيرا گاهى حقيقت اين صفات در انسان
بوجود مى آيد و گاهى فقط آن را ادعا مى كنيم ولى فقط زمانى آثار آنها
آشكار مى شود كه حقيقت آنها بوجود آمده باشد. و اگر اثر آنها محقق نشد
بايد بدانيم كه ادعايى بيش نبوده است مثلا اگر گمان مى كنى در باطن و
با روح و قلبت خدا را تسبيح مى كنى و او را نيز از تمام نقائص منزه مى
دانى ، چرا به وعده او در مورد رزق خود مطمئن نيستى در حالى كه او رزق
تو را تضمين نموده است . و زمانى كه او را از شريك منزه مى دانى چرا از
اطاعت او از ديگران مى ترسى ؟ و در طاعت ديگران و سرپيچى از فرمان او،
از او نمى ترسى ؟
بلكه اگر واقعا مى دانستى كه خداوند دعاى تو را شنيده و باطن تو را
مانند ظاهرت مى بيند و تو پرورش يافته و تحت اراده او هستى و او مى
تواند تو را پاداش داده يا مجازات نمايد، تو را نجات داده يا هلاك كند
و تو را قبول يا رد كند، حداقل از گفتن دروغ و ادعاهاى پوچ مى ترسيدى .
بنابراين كسى كه مراسم بندگى را اظهار مى كند ولى در باطن اينگونه
نباشد و خودش هم اين را بداند، مردم مى گويند، او مشغول مسخره كردن است
نه عبادت ولى غالبا چنين نيست زيرا عبادت كننده معمولا از باطن خود
غافل بوده و بهمين جهت عبادت خود را عبادتى واقعى و غير صورى پنداشته و
نمى داند كه فريب خورده است . بهمين جهت از دسته مسخره كنندگان خارج و
وارد گروهى مى شود كه خداوند درباره آنان فرموده است : ورشكسته ترين
افراد از حيث عمل كسانى هستند كه مى پندارند كارشان خوب است .
(8) از دعاهاى هر روز ماه رجب دعايى است كه در اقبال از امام صادق
(عليه السلام ) روايت نموده است كه حضرت در جواب معلى - كه از او
درخواست كرد دعايى به او بياموزد كه جامع تمام چيزهايى باشد كه شيعه در
كتب خود گرد آورده است - فرمودند: اى معلى ! بگو: ((اللهم
انى اسئلك صبر الشاكرين لك ...))
(9) دعايى ديگر دعايى است كه باز هم در اقبال از شيخ طوسى در باب
دعاهاى هر روز ماه رجب روايت كرده است و آن دعا اين است :
((يا من يملك حوائج السائلين ...))
(10) اين دعا را نيز در اقبال روايت نموده است : ((اللهم
انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك به ولاة امرك ...))
و اين دعايى است با مضامين عالى كه درهايى از علم براى اهلش از آن
گشوده مى شود.
(11) و از دعاهاى مهم دعايى است كه بنابر روايت شيخ ، امام و آقاى ما -
جان ما و تمام جهانيان فدايش و درود خدا بر او باد - آن را در مسجد
((صعصعة )) خوانده است .
دعاى گرانقدرى كه با ((اللهم يا ذالمنن السابغة
)) شروع مى شود.
(12) از دعاهاى مهم دعاهايى است كه ((ابن ابى
عياش )) بنابر آنچه در اقبال است از توقيع مبارك
امام عصر (عج ) روايت نموده است .
(13) نيز از كارهاى مهم در اين ماه زيارت امام حسين (عليه السلام ) در
اول و وسط ماه است .
نمازهاى اين ماه
نمازهايى كه در شبهاى اين ماه وارد شده است را نبايد بطور كلى
ترك نمود بلكه نمازهاى آسان آن را كه وقت زيادى نمى گيرد و انسان را از
تحصيل علم و ساير اعمال باز نمى دارد بايد خواند. و سالك به همين منوال
عمل كند تا ايام بيض . و در شبهاى ((ايام بيض
)) باندازه نشاط و حال خود نمازها را زياد كند.
در شبهاى ايام بيض نمازى را كه در آن سوره ((يس
))، ((تبارك
)) و ((قل هو الله احد))
خوانده مى شود بخواند. اين نماز در اقبال از ((احمد
بن ابى العينا)) از امام صادق (عليه السلام )
روايت شده و فضيلت زيادى نيز براى آن نقل شده است .
و بهتر است در دو شب اول ايام بيض بعضى از نمازهاى مختصرى را كه براى
اين دو شب روايت شده است ، خوانده و در شب پانزدهم نمازى را كه در
اقبال از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است بخواند. امام صادق
(عليه السلام ) فرمود: ((در شب نيمه رجب ،
دوازده ركعت نماز مى خوانى در هر ركعت حمد و سوره اى خوانده و موقعى كه
از نماز فارغ شدى سوره ((حمد))،
((معوذتين ))،
((اخلاص )) و
((آية الكرسى )) را هر
كدام چهار بار مى گويى : سبحان الله و الحمد لله
و لا اله الا الله و الله اكبر سپس مى گويى
الله الله ربى و لا اشرك به شيئا ما شاء الله و
لا قوة الا بالله العلى العظيم .
اگر توقيفى بود در شب سيزده و چهارده ماه نيز به عبادات هميشگى خود
اضافه كرده و همانگونه كه درباره احياى شب اول گفتيم ، بخاطر مراقبت
اين شب را تا صبح به عبادت بپردازد و سه روز ((ايام
بيض )) را روزه بگيرد.
سيزده رجب
بزرگى اين روز بخاطر ولادت خاتم الاولياء و سرور اوصيا، برادر
رسول ، همسر بتول و شمشير كشيده خدا، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى
باشد. و عقل حكم به مقام بسيار بزرگ اين روز مى كند كه با هيچ زبان و
قلمى نمى توان آن را بيان نمود. حق اوقات و روزها و بزرگى آن با مقدار
ظهور الطاف خدا در آنها اندازه گيرى مى شود. نور ولايت خاتم اولياء كه
شرط و ركن ايمان بلكه روح و خود ايمان و مانند جزء آخر علت تامه ايمان
و اسلام است در اين روز ظاهر شد و اين نعمتى است كه عقلهاى معمولى نمى
تواند ارزش آن را درك كنند. زيرا نمى توانند همه نور و كرامت و درجات
قرب سراى جاويد آخرت و لذت لقاء و همنشينى با ساكنين ((ملاء
اعلى )) و تمام نعمتهاى سراى باقى را كه خداوند
آنها را براى اهل ولايت و ايمان آماده نموده است را بفهمند.
گوشه اى از فضايل
اميرالمؤ منين (عليه السلام )
اگر شمشير اميرالمؤ منين نبود، كفار، مسلمين را از بين برده ، و
ستونى براى اسلام باقى نمى ماند. كارهاى او در روز بدر و حنين را به
ياد آورده و درباره فرمايش رسول راستگو و امين بيانديش آنجا كه
فرمودند: ((تمامى اسلام به جنگ تمامى كفر رفته
است )).
دوست ، فضايل او را به خاطر تقيه و دشمن به خاطر بخل پنهان داشت ولى با
اين وجود فضايل او در شرق و غرب عالم پخش شد. اوست ((نباء
عظيم ))، ((صراط مستقيم
))، ((قرآن كريم
))، ((امام مسلمين
))، ((اميرالمؤ منين
))، ((جانشين رسول
پروردگار جهانيان ))، ((پيشواى
رو سفيدان ))، ((نور
آشكار خدا))، ((درِ
درخواست از خداى جهانيان ))، ((سيماى
خدا در ميان تمام اوليايش ))، ((نشانه
بزرگ ))، ((درياى بزرگ
))، ((بت شكن
))، ((شكافنده سرهاى
دشمنان ))، ((نور كامل
خدا))، ((نابود كننده
كفار))، ((در هم كوبنده
بدكاران ))، ((معدن اسرار))،
((نور انوار))، و
((مولود كعبه ))، و اوست
((اصل قديم ))، و((فرع
كريم )) و ((امام بردبار))
و اوست ((رشته محكم خدا))
و ((سرپرست دين )) اوست
((صاحب نشانه هاى روشن و معجزه هاى آشكار و
درخشان )) و ((نجات دهنده
از نابودى )) كسى كه خداوند در آيه صريح خود از
او ياد نموده است : و انه فى ام الكتاب لدينا
لعلى حكيم اوست ((برادر تنى رسول
))، ((همسر بتول
))، ((شمشير كشيده خدا)))
و ((گوش شنواى او)) اوست
((نگهدارى شده از گناهان ))،
((پاك شده از بدى و از عيب و تهمت
))، ((برادر و جانشين
رسول (صلى الله عليه و آله و سلم )))،
((كسى كه شب در بستر او بسر برد (و جان خود را
براى او بخطر انداخت )))، ((كسى
كه با جان خود او را يارى مى كرد)) و
((كسى كه اندوه را در چهره او از بين مى برد)).
كسى كه خداوند او را شمشير نبوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و
نشانه اى براى رسالتش و شاهدى بر امتش و بردارنده پرچم لشكرش و حافظ
جانش و دستى پرتوان براى او و تاجى براى سر او و درى براى سرّ او و
كليدى براى پيروزى او قرار داد. و اوست ((اسم
اعظم خدا))، ((قرآن اكرم
))، ((خانه كعبه
))، ((صفا))
و ((زمزم ))،
((صاحب عصا و نشانه ))،
((مظهر عجايب و غرايب )))،
((ستاره درخشان ))،
((پراكنده كننده لشكر)) و
((مركز دايره مطالب علمى ))
اوست ((پدر امامان ))،
((احياگر دين ))،
((از بين برنده غصه ها))،
((سرور امت ))،
((همت بلند))،
((مالك برگزيدگان ))، و
((پنجمين نفر اصحاب كساء))،
((حمل كننده بيرق ))،
((نقطه باء بسم الله ...))
و ((رفيق پيامبران ))
اوست ((معلم جبرئيل ))،
((امير ميكائيل )) و
((حاكم عزرائيل )) اوست
((تقسيم كننده طوبى و سقر))
و ((پدر شبير و شبر))
اوست ((سرور بشر و كسى كه نپذيرد كافر است
)). اوست ((پناهگاه پناه
جويان ))، ((فريادرس
بيچارگان و حاجتمندان ))، ((حاكم
روز قيامت ))، ((محبوب
پروردگار))، ((حجت خدا بر
اولين و آخرين ))، ((زندگى
جهانيان و نور آنان )). اوست ((سرّ
اسرار))، ((نور انوار))،
((امام پاكان و امير مومنان ))،
((ولى جبار))،
((نعمت خدا بر نيكوكاران و انتقام او از بدكاران
))، ((مانند پهلوى خدا و
صورت نورانى و نفس وفادار او)) و
((امام ابوالحسن على (عليه السلام ))).
بنابراين دوستان او بايد روز ميلاد او را از شريفترين روزها دانسته و
آن را عيد بزرگ قرار دهند و بگونه اى شكرگزارى نمايند كه هيچكس از امت
پيامبران گذشته و دوره هاى سابق چنين شكرگزارى ننموده باشد. زيرا آنان
هيچگاه چنين نعمتى را نداشته اند. و شيعيان نيز بايد با شكرى به
استقبال اين روز بروند كه بالاتر از آن شكرى نباشد زيرا نعمتى در اين
روز آمده كه تمام نعمتها در مقايسه با آن كوچك است اگر انسان عقل را از
حكم كردن و حاكميت بيندازد، ديگر براى او هيچ چيزى حكمى ندارد و تكليفى
براى او نخواهد بود. و انسان مانند چهارپايان خواهد بود كه مى خورد،
لذت مى برد و مواد زائد بدن را دفع مى كند تا مرگ او فرا برسد. اما اگر
عقل را حاكم حركات و سكنات خود قرار دهد، عقل او در مورد هر چيز و هر
مطلبى حكمى واقعى يا فرضى دارد. و هميشه همينطور است . و ذره اى نيز از
حكم كردن نمى ماند. هر چيزى را كه بفهمد نيز از اين جهت كه آن را نمى
فهمد در مورد آن حكمى دارد. بنابراين اگر عاقل بفهمد كه سرورى از
اولياء خدا باعث شده كه او از عذاب و مجازات بزرگى نجات پيدا كند، عقل
حكم مى كند كه باندازه اين فايده از او تشكر كند. در حالى كه در دنياى
قبل از بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نورهاى هدايت در
درياى گمراهى محو شده ، آفتاب دين در تاريكيهاى گمراهى ، گرفته شده و
ماههاى نورانى دين پشت ابرهاى گمراهى قرار گرفته بود و بازار علم كساد
و عقلها فاسد شده بود تا جايى كه بازارى برپا كرده و بزرگان به داشتن
صفات و حالات چهار پايان افتخار كرده و دروغ و ادعاهاى بى اساس و پوچ
را از كارهاى بزرگ و عالى مى دانستند. كارشان به جايى رسيده بود كه
چوبهايى تراشيده و سنگهايى ساخته ، آنها را عبادت كرده و آنها را به
منزله پروردگار عالم و خالق مخلوقين قرار داده بودند. و براى عبادت به
آن سجده مى كردند و از روى نادانى پرستشگاههائى را براى آن بوجود آورده
بودند و با اين كارها سزاوار نابودى دائمى و شكنجه جاويد شده و با كفر
خود به آتش جهنم و عذابى دردناك نزديك شده بودند و با انحراف و پيروى
از هواى نفس ، باعث خشم خداى رحمان شده و با ستم و كوريشان آتش جهنم را
برافروخته بودند، و چه آتشهايى كه بر قبرهايشان روشن ننموده و چه
نورهايى را كه براى خود به تاريكى تبديل نكرده و چه ستمهايى را كه به
خاطر نادانى جزو عادات و رسوم قرار ندادند. و چه آسيبهايى را كه بخاطر
حماقت خود متحمل نشدند.
با ستم خود شهرها را خراب و بندگان را هلاك نمودند. از شهوات پيروى
كرده و نماز را از بين برده ، از طاعت خدا خارج شده و دختران را زنده
بگور، پيوندها را بريده و با مالك زندگى و مرگ دشمنى و با پيامبران
مخالفت كرده و سزاوار بدترين هلاكتها شده بودند. و در چنين شرايطى
خداوند متعال رسولش را فرستاد تا پرچمى براى هدايت بوده و كتاب را بر
او فرستاد و او نادانى ها را با آن از بين برده و هدايتها را انتشار
داد و كمالات را با آن كامل و نماز را با آن زنده و گمراهيها را با آن
از بين برده و عقلها را با آن جمع و علوم را با آن كامل و نور را با آن
تمام كرد؛ تا جايى كه مردم را به راه راست هدايت كرده و آنان را در
مسير هدايت قرار داد. رسولى كه نور و كتابى آشكار از جانب خدا آورد؛
كتابى كه ((خداوند با آن كسانى را كه در پى بدست
آوردن رضايت او باشند، به راههاى سلام هدايت نموده ، با اذن خود آنان
را از تاريكيها به نور برده و به راه راست هدايت مى كند.))
شريعت كاملى را ايجاد و حكمت نافذى آورد تا جايى كه براى تمام حركات و
سكنات انسان احكام خاصى را كه انواع حكمتها و مصالح در آن لحاظ شده
بود، بيان كرد. و براى امت خود تمام چيزهايى را كه آنها را به خدا و
بهشت نزديك و از جهنم دور مى كند، حتى ((ديه
خراش )) را بيان كرد. و از هيچ چيزى و هيچ حالى
خواه كلى باشد يا جزئى پست يا مهم ، بزرگ يا كوچك نگذشته ، مگر اينكه
براى آن احكامى مطابق با حكم خداوند حكيم با اقتضاى حكمت نافذش - كه
عقل و انديشه حكيمان به كنه آن نمى رسد - قرار داده است . و بدين ترتيب
شريعت كامل و تمام و جامعى شامل حكم ظاهر و باطن و تدبير دين و دنيا
آورده است تا جايى كه براى پست ترين حالات انسان كه تخلّى است نيز
احكام و مصالح و پندها و ذكرها و دعاهايى بيان كرده كه عاقل در حيرت
فرو رفته و عقلها در شگفتى مى افتند مثلا در هنگام ورود به مستراح حكم
كرده است كه اول پاى چپ را گذاشته - زيرا در جايى وارد شده كه مناسب با
پاى چپ است - و هنگام خروج پاى راست را مقدم كند - زيرا خروج از جاى
پست با پاى راست مناسب است .
و خلاصه در زمان او و جانشينانش علومى پخش شد كه شرق و غرب را پر مى
كند. علومى از قبيل فقه ، اخلاق و معارف و حكمت را در ميان امت خود در
مدت كمى كامل نمود بطورى كه حكمت كسانى كه قبل از او و در زمان طولانى
بودند به آن مقدار نمى رسد. و شريعت و حكمت و نورى آورد كه جهانيان را
در مدت كوتاه عملهايشان به بالاترين درجات كمال و زيباترين جلوه هاى
دوستى با خداوند متعال مى رساند.
و اگر انسان نعمت بعثت را بهمين مقدار كه بيان كردم ، بفهمد - گرچه
آنچه را كه گفتيم قطره اى از درياى حقايق بعثت نيز نيست - و بداند كه
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم ) برادر و وزيرى بود مانند نسبت هارون به موسى - مگر اين كه بعد از
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيامبرى نيست - و درِ شهر علم
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود و اسلام با شمشير او برپا و
هدايت با تعاليم او ميسر بود و خداوند در كتابش او را به منزله نفس
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) معرفى نموده و ولايت او را پايه
اى براى اسلام و شرطى براى ايمان قرار داده بود، گوشه اى از بزرگى اين
روز را فهميده و رايحه اى از بلندى مقام آن را استشمام مى نمايد.
بنابراين باندازه شناخت نعمت شكر آن واجب مى شود. از كارهايى كه موجب
شكر است بزرگداشت اين روز با قلب و روح است . و كسى كه مكانى را داراى
مقام بلند يا زمانى را شريف بداند بايد با او به اندازه شرفش معامله
كند و اولين كارى كه مى كند اين است كه آن را ضايع نكرده و مهمل
نگذارد. بلكه با تمام شرافتى كه براى آن معتقد است با آن روبرو شود. و
شرافتى بالاتر از شرف عبادت خدا همراه با اخلاص نيست ؛ كه اين عبادت
شامل روزه ، نماز، انفاق در راه خدا بزرگداشت حرمات و گراميداشت شعائر
الهى و زينت كردن با ذكر و فكر در باطن ، و شادى و سرور در صورت ، و
لباس تميز در پوشش ، و زيارت آن حضرت (عليه السلام ) و عرض تبريك به
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و به امامان بطور عمومى و به
صاحب الزمان - ارواحنا و ارواح العالمين فداه - بطور مخصوص و ذكر گوشه
اى از فضايل آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد.
و اين روز را با آنچه درباره بپايان بردن روزهاى شريف گفتيم يعنى تسليم
اعمال به حاميان و نگهبانان روز براى اصلاح آن ، به پايان برساند.
روز پانزدهم و قسمت دوم
نماز سلمان رحمه الله
از كارهاى بسيار مهم در اين روز خواندن ده ركعت از نماز سلمان
محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . كيفيت اين نماز همانطور است
كه در روز اول ماه خواند؛ ولى فرقش با روز اول اين است كه بعد از سلام
هر دو ركعت نماز، دستهاى خود را به دعا بلند كرده و بجاى دعايى كه در
روز اول ماه گفتيم اين دعا را مى خواند لا اله
الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى
لا يموت بيده الخير و هو على كل شى ء قدير الها واحدا اءحدا فردا صمدا
لم يتخذ صاحبة و لا ولدا سپس دستهاى خود را به صورتش مى كشد.
اين روز از روزهاى مخصوص و شريف است : سرور ما در اقبال با استناد به
((ابن ابى عياش )) روايت
كرده است كه گفت : ((حضرت آدم (عليه السلام )
عرضه داشت خداى من ! چه روزها و و اوقاتى را بيشتر دوست دارى ؟ خداوند
متعال به او وحى كرد: اى آدم ! محبوبترين اوقات پيش من روز نيمه رجب
است . اى آدم ! در اين روز با فرمانبردارى و ميهمانى كردن ، روزه ،
دعا، استغفار و گفتن ((لا اله الا الله
)) به من به نزديكى بجوى . اى آدم ! مشيت من بر
اين تعلق گرفته است كه يكى از فرزندان تو را - كه مهربان ، كريم ،
دانا، بردبار و بزرگ بوده و از بداخلاقى ، خشونت و تندخويى بدور است -
به پيامبرى برانگيخته و روز نيمه رجب را به او و امتش اختصاص دهم . در
اين روز چيزى از من نمى خواهند مگر اين كه به آنها عطا مى كنم و از من
بخشش گناهان نمى خواهند مگر اينكه آنان را مى بخشم . روزى از من نمى
خواهند مگر اين كه آنها را روزى مى دهم . از من نمى خواهند جلو لغزششان
را بگيرم مگر اين كه اين كار را انجام مى دهم . از من بخشش نمى خواهند
مگر اين كه آنها را مى بخشم . اى آدم كسى كه روز نيمه رجب را روزه
گرفته و ذاكر و خاشع بوده و از فرج خود محافظت نمايد و از مال خود صدقه
دهد، پاداشى جز بهشت نزد من ندارد. اى آدم به فرزندانت بگو خود را در
رجب حفظ كنند زيرا گناه در آن بزرگ است .