فصل
دوم : مراقبات ماه نيك صفر
نحوست اين ماه
معروف است كه ماه صفر بخصوص چهارشنبه آخر آن نحس مى باشد كه در
اين مورد روايتى نداريم . شايد اين نحوست بخاطر رحلت پيامبر اكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم ) در اين ماه و نيز اين سخن پيامبر (صلى الله
عليه و آله و سلم ) باشد كه فرموده اند: ((كسى
كه مرا به تمام شدن ماه صفر مژده بدهد، او را به بهشت بشارت مى دهم
)) كه باين ترتيب مى توان اين مطلب را ثابت كرد.
و هنگامى كه نحوست اين ماه ثابت گرديد بايد به انجام اعمال مناسب در آن
پرداخته ، آن را از مراسم بزرگ مصيبت دانسته و با خداى بزرگ در مورد
نبودن آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) و از دست دادن سعادتهاى
زمان حضور او و گمراهى مردم بعد از وفاتش مناجات نموده و از سركشى
منافقين و ستم ستمكاران و پليدى دشمنان براى او بگويد.
اربعين امام حسين (عليه
السلام ) و زيارت اربعين
اربعين امام حسين (عليه السلام ) در اين ماه و دفن سر شريف آن
حضرت نيز احتمالا در همين روز است .
سيد در كتاب اقبال مى گويد: ((قرآن بزرگ گواهى
به برگرداندن سر مقدس مولاى ما حسين - كه درود خدا بر او باد - به جسد
او مى دهد آن جا كه مى فرمايد: و گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته
شده اند مرده اند، بلكه آنها در پيشگاه پروردگار خود زنده بوده و (از
جانب خدا) روزى مى خورند.(6)
و اين آيه گواهى مى دهد كه او از همان زمانى كه شهيد شد در كنار
پروردگار روزى مى خورده است . (و از اين مطلب استفاده مى شود كه پيكر
او بدون سر نبوده است ) كه باين ترتيب ترديدى باقى نمى ماند كه سر آن
حضرت از زمان شهادت به بدن او متصل شده است . و اين بى ادبى است كه از
خداوند سؤ ال كنيم كه آن حضرت (عليه السلام ) بعد از شهادت چگونه زنده
شد و چگونه بعد از جدا شدن سر شريف ، دوباره سر به جسد ملحق شد. زيرا
لازم نيست خداوند بنده را از چگونگى كارهاى خود آگاه نمايد. و اين پرسش
نادانى بنده را مى رساند. زيرا از چيزى مى پرسد كه بنده مكلف به آگاهى
از آن نشده است . و انسان فقط وظيفه دارد سخنان قرآن را در مورد او
تصديق كند نه بيشتر.))
ظاهر گفتار آقا و سرمشق ما (قدس سره ) اين است كه گويا از ظاهر آيه
كريمه اين را فهميده ، كه زندگى كشته شدگان در راه خدا، كه در اين آيه
به آن اشاره شده است ، با كامل بودن اين بدن ملازمه دارد و به همين جهت
چنين سخنانى فرموده است در حالى كه اين سخنان همانگونه كه مى بينى
نادرست است و شايد اين ملازمه بين زندگى و تمام بودن اين بدن را از غير
آيه شريفه و از دلايلى كه بدست ما نرسيده ، فهميده است .
يا شايد ما منظور او را نفهميده ايم . و نيز مقصود او از اين سخن كه سؤ
ال بنده از خداوند در مورد چگونگى كارهايش بى ادبى است ، معلوم نيست .
زيرا اينگونه سؤ الات در ميان دانشمندان معمولى بوده و خيلى به آن
تمايل دارند و با اين پرسشها دانش خود را افزايش مى دهند. و شايد منظور
او چيزى غير از ظاهر كلامش باشد كه ما نمى دانيم .
بهر صورت بر مرد مراقبت واجب است روز اربعين را روز اندوه خود دانسته و
تلاش نمايد حتى براى يك بار در عمر كنار مزارش او را زيارت نمايد. زيرا
روايت شده است : ((شيعه يا مؤ من پنج علامت
دارد: پنجاه و يك (ركعت ) نماز (در شبانه روز)، زيارت اربعين ، انگشتر
به دست راست نمودن ، پيشانى را در سجده بر خاك گذاشتن و بلند گفتن بسم
الله الرحمن الرحيم .)) و اگر آمدن به كنار قبر
شريف امكان نداشت از هر مكانى كه باشد مى تواند او را زيارت نمايد. بعد
از ديدن اين روايت بايد خود را مقيد به عمل به آن نموده و عمل به آن را
براى خود چيزى بيش از مستحب بداند بگونه اى كه تا جايى كه لازم نيست
هيچگاه انگشتر به دست چپ نكند. و به حرف كسانى كه مى گويند: اگر در دست
راست انگشتر داشتى مى توانى در دست چپ نيز انگشتر داشته باشى ، نبايد
اعتنا كند گرچه از علما باشد. زيرا رواياتى داريم - بخصوص رواياتى كه
در مستدرك الوسائل فاضل نورى (قدس سره ) آمده - كه از آنها بر مى آيد،
رواياتى كه انگشتر نمودن در دست چپ را جايز مى داند، در مقام تقيه بوده
است ، گرچه اين روايات از اشخاص معتبر به دست ما رسيده باشد.
در پايان روز اربعين نيز مانند ساير روزهاى مهم از خداوند بخواهد حال و
عمل او را اصلاح نموده و به حامى آن روز كه از معصومين (عليهم السلام )
مى باشد توسل جويد.
وفات پيامبر اكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم )
بايد در روز وفات رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بگونه
اى اندوهگين بوده و عزادارى نمايد كه شايسته اتفاق بزرگ اين روز و
ناگواريهائى كه بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رخ
داده است ، باشد - زيرا حوادث تلخ بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و
آله و سلم ) ناشى از وفات او بوده است . و او را با زيارتهايى كه وارد
شده يا با زيارتى كه خود با يارى خداوند مى سازد، او را زيارت نمايد.
بهتر است در زيارتنامه اى كه خود مى سازد اين سخن آن حضرت را نيز
بياورد كه : ((زندگى و مرگ او هر دو براى پيروان
او نيكوست )). و خجالت خود را از خبرهاى بدى كه
از گناهان او به آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى رسد، اظهار
نمايد. سپس به مهمترين مصيبتهايى كه بر دختر عزيز و پاره جگر و بر خود
او، جانشين ، خانواده ، فرزندان و دودمانش وارد آمده ، اشاره نمايد و
بگويد: اى رسول خدا چه حالى به تو دست مى داد اگر مى ديدى سرور تمام
زنان جهان را كه گريه كرده ، تو را خوانده ، ((وا
ابتاه )) مى گفت و يارى مى خواست و براى اسلام و
براى خود كه به عزاى پسرش نشسته حيران و سرگردان بود، يارى مى طلبيد.
چه حالى پيدا مى كردى اگر او را بين در و ديوار مى ديدى . چه حالى پيدا
مى كردى اگر در حالى كه پهلويش سياه و دنده اش شكسته بود او را مى ديدى
. چه حالى پيدا مى كردى اگر مى شنيدى كه مى گفت : ((جان
من در زندان آه اندوهبار من است . كاش با آه ها جانم بيرون مى آمد! بعد
از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام فقط از ترس اين است كه زندگيم
طولانى شود!))(7)
واى از داغ تو، پدرم ! واى از مرگ پسر محبوب تو، ابى الحسن مورد اعتماد
و پدر نوه هايت حسن و حسين . اى بهترين مردمان ! اكنون او را در اسارت
مى كشند؛ همانگونه كه شتر را مى كشند. و چه حالى پيدا مى كردى ، اگر مى
شنيدى كه ناله مى كرد، از اندوه و مصيبتهاى خود شكايت مى نمود، تو را
صدا مى زد و يارى مى طلبيد. و معتقدم كه شكايت دخترت را مى شنيدى و مى
ديدى كه چه رفتارى با نزديكان و دودمان تو مى شود و مى توانم تصور كنم
چه حالى از ديدن و شنيدن آن به تو دست مى داد. خداوند بخاطر اين
مصيبتهاى بزرگ و وقايع دردناك ، بهترين پاداشى را كه خداوند به پيامبرى
بخاطر امتش مى دهد به تو عنايت فرمايد. و چگونه خداوند چنين پاداشى
به تو ندهد كه اگر صبر تو در راه خدا و به كمك او نبود و امتت را بخاطر
اين ظلمتها نفرين مى نمودى ، تمام جهانيان از اين جرائم نابود مى شدند.
آنگاه امام ابى محمد حسن مجتبى (عليه السلام ) را زيارت نمايد كه شهادت
او نيز در همين روز است . و مظلوميت او كه دل را پاره پاره مى كند و
اندوهها را بر مى انگيزاند، بياد آورد. بر او درود فرستاده و كشنده او
معاويه پسر ابى سفيان - لعنت خدا بر او - را لعنت نمايد.
فصل سوم : مراقبات ماه ربيع الاول
نعمت ميلاد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم )
اين ماه همانگونه كه از اسم آن پيداست بهار ماه ها مى باشد؛
بجهت اينكه آثار رحمت خداوند در آن هويداست . در اين ماه ذخاير بركات
خداوند و نورهاى زيبايى او بر زمين فرود آمده است . زيرا ميلاد رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين ماه است و مى توان ادعا كرد
از اول آفرينش زمين رحمتى مانند آن بر زمين فرود نيامده است زيرا
برترى اين رحمت بر ساير رحمتهاى الهى مانند برترى رسول خدا بر ساير
مخلوقات است . و همانطور كه او داناترين مخلوقات خداوند و برترين آنها
و سرورشان و نزديكترين آنها به خداوند و فرمانبردارترين آنها از او و
محبوبترينشان نزد او مى باشد، اين روز نيز برتر از ساير روزهاست . و
گويا روزى است كه كاملترين هديه ها، بزرگترين بخششها، شاملترين رحمتها،
برترين بركتها، زيباترين نورها و مخفى ترين اسرار در آن پى ريزى شده
است .
پس بر انسان مسلمان كه برترى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را
قبول داشته و مراقب رفتار با مولايش مى باشد واجب است اين روز را بگونه
اى وصف ناپذير برتر از هر وقت و روز ديگرى بداند. چون در مثل چنين روزى
سرچشمه فضايل و برتريها بر اين امت فرود آمد؛ تمام بركتهاى نبوت و
امامت و كتاب و شريعت فقط با وجود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم
) آشكار شد كه ابتداى آن در اين روز مبارك بود. و زمانى كه با عقل و
شرع برترى اين روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود
در شكرگزارى اين نعمت بزرگ كوشش و سعى كند كه اين رحمت وسيع را توسعه
داده و اين روز را بزرگترين عيد خود بداند؛ با طاعات تام و تمام به
خداوند نزديك شده و با توسلات كامل به رسول خدا توسل پيدا كند.
از مراقبات اين روز، اين است كه تمام ماه را در اين روز با تلاشهاى
نيكو و اطاعتهاى گرانقدر و بزرگ ، بزرگ داشته و با پروردگار خود در
مورد اين نعمت بزرگ مناجات نمايد.
و بدان اگر تو عبادت انس و جن را انجام داده و اخلاص پيامبران را داشته
باشى باز هم نمى توانى واقعا شكر اين نعمت را بجا آورى . البته نه باين
جهت كه اين اعمال نيز از نعمتهاى اوست و شكر ديگرى را واجب مى كند.
بلكه بخاطر بزرگى نعمت ، كسى توان شكر آن را ندارد.
پس بحكم عقل واجب است بعد از درك ناتوانى ، باندازه توان شكر آن را بجا
آورى و خداوند نيز شكر خالصانه تو را با فضل خود مى پذيرد كه خداوند با
تشكر زياد عمل كم را قبول مى كند.
ولى مهم ، داشتن حالت قلبى مناسب در اين عيد بزرگ و شرمسار بودن از عجز
و كوتاهى است ؛ و نيز انجام اعمالى كه انسان را از غفلت و تلف كردن وقت
خارج نمايد؛ نيز تلاش زياد براى بدست آوردن صدق اخلاص همراه با شرمسارى
؛ و مهم دانستن اين روز بمقدار اهميت واقعى آن ؛ گرچه در بجا آوردن حق
شكر آن ناتوان بوده يا كوتاهى كرده باشى .
خلاصه ، بنده بايد تمام توان خود را در انجام عبادات قلبى از قبيل
شناخت ، يادآورى ، شكر و... بكار گيرد. زيرا شرع گرچه در عبادات بدنى
خواهان ميانه روى بوده نه زحمت زياد، ولى در عبادتهاى قلبى مثل شناخت ،
ذكر و شكر و لطيف نمودن قلب با شناخت و صفات پسنديده اى كه در پى آن مى
آيد، بكار بردن تمام توان را مى طلبد. تا به جايى برسد كه امام صادق
درباره عارف مى فرمايند: ((اگر دل او بمقدار يك
چشم بهم زدن خدا را فراموش نمايد از شوق او مى ميرد و هنگامى كه پرده
هاى اوهام و حجابهاى تاريكى از جلو او برداشته شده و نورهاى زيبايى
صفات و نشانه هاى عظمت و بزرگى خداوند در قلب او جلوه گر شود و نور
بسيار درخشانى را ببيند، ممكن نيست اشتباه يا غفلت نمايد؛ و حالات قلب
او با جلوه گريهاى مخصوص صفات جمال و جلال خداوند دگرگون مى شود. و
خداوند بزرگ عهده دار رياضت دل او با ترس و اميدوارى از اين راه مى
شود تا زمانى كه او را در جايگاه راستى و در پناه خود وارد كند و او را
در بهشت بهتر، بهشت نور همراه با پيامبران و شهدا و نيكوكاران سكونت
دهد.))
فصل چهارم : مهمترين اعمال اين ماه
دعاى اول ماه و توسل
از مهمترين اعمال اين ماه ، دعا كردن در اول اين ماه با دعاهايى
كه روايت شده است ، مى باشد؛ و نيز دعاهايى كه براى ورود به اين منزل
از منازل سفر به سوى پروردگار مناسب بوده و دعاهايى كه حال او اقتضا مى
كند. در پى آن ، براى پيدا كردن حال مناسب در تمام ماه و روزهاى مخصوص
آن به نگهبان آن روز كه از ائمه مى باشد، توسل جسته و شفاعت ، دعا و
درخواست توفيق آنان از خدا براى خود را بخواهد.
روز هشتم
روايت شده وفات امام حسن عسكرى در اين روز است . پس مراقب واجب
است در اين روز اندوهگين باشد بخصوص با در نظر گرفتن اين مطلب كه صاحب
مصيبت حجت عصر و امام زمانش - جان جهانيان فداى او، و رحمت خدا بر او و
بر پدرانش باد - مى باشد بايد آن امام (عليه السلام ) را با هر زيارتى
كه به ذهنش مى رسد زيارت نموده و به امام زمان (عليه السلام ) تسليت
بگويد. سپس از خداوند بخاطر جانشينى امام زمان (عليه السلام ) تشكر
نموده و بخاطر غيبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متاءثر شده و زمان ظهور
و فوائد نورهاى او و خير و بركت آن را در ذهن مجسم نمايد.
روز نهم
در روايت گرانقدرى آمده است كه اين روز، روز نابودى دشمن خدا
بوده و اين روز و خوشحالى در آن فضيلت داشته و روز شادى پيروان آل محمد
- رحمت خدا بر جميع آنان باد - مى باشد. و در ميان شيعيان نيز اين روز
به همين مطلب مشهور شده است . البته ساير روايات اين روايت را تاييد
نمى كند، ولى ممكن است بخاطر تقيه وقت را تغيير داده باشند. و با وجود
اين احتمال ، دور نيست اين دو وقت بگونه اى با هم منطبق باشند.
بهر صورت سزاوار است دوستان آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) شادى
خود را در اين روز بخاطر نابودى دشمن خدا آشكار كنند؛ اگر چه فقط به
خاطر عمل به اين روايت باشد و به نابودى او در اين روز يقين نداشته
باشند.
ولى با توجه به اين كه شادى براى از بين رفتن دشمنان فقط برازنده
دوستان و علاقمندان است . بنابراين كسى كه كارهاى او با دوستى و علاقه
با اهل بيت سازگارى ندارد، سزاوار است بهمراه شادى نمودن ، بخاطر
كوتاهى در انجام آداب و رسوم دوستى شرمگين باشد؛ و دست كم در شادى براى
نابودى دشمن خدا و دشمن دوستان او كارهاى حرام را انجام نداده و شبيه
دشمنان خدا نشود. زيرا مخالفت ضد دوست داشتن است و اين مخالفت با خدا و
اين ضديت آشكار، برخلاف شادى بر نابودى دشمن مولى است .
روز دهم
روز ازدواج پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با حضرت
خديجه (عليه السلام ) مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين
ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و
پاك آنرا بزرگ بدارند.
روز هفدهم
به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به
طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان
بلكه بيشتر پيامبران (عليهم السلام ) و دوستان خدا نمى توانند حقيقت
فضيلتهاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بفهمند. روايات
زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى
مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرت (عليه السلام ) را ندارد مگر اينكه
رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت . و چگونه مى توانند مانند او
باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و
علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و
سرور مردمان و دانشمندترين آنان است . اوست عقل اول ، نور اول ، خلق
اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام
جهانيان .
و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ،
نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى
برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر
روحهاى پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم ) و كسى است كه در كتاب
خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است . خانواده و دوازده
جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منين
(عليه السلام ) است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبران (عليهم السلام
) بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرم (صلى الله
عليه و آله و سلم ) بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند
وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او
يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند
بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.
و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گشاينده و پايان دهنده است .
كسى است كه پيامبران (عليهم السلام ) و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او
مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و
امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب
است . او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است . كسى
است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ((و
بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى .))
و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران
پيمان گرفته شده . و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير
مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى
جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن
مادر فضايل است .
نامهاى آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) نزد خداوند، در كتابهاى
پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب
، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد
بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ،
امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ،
نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.
در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل
آتش عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد،
نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم
، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد
ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى
عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد
پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب
، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او
ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده اند:
((من اول و آخر هستم )). و در بعضى
روايتهاى معتبر آمده است كه : ((منظور از تمام
سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش مى باشند.))
بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منين
(عليه السلام ) نقل نمايم . زيرا بهترين گواه بر فضايل على (عليه
السلام ) رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در
كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن
خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن
عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ((از
رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را
از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور
خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم . آنان نيز خدا را ستايش
نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا
اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد
نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم
شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را
آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم
بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در
مورد غير تسبيح ... اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل او (عليهم
السلام ) تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان
آنها نيز به ملائكه آموختند بهمين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى
باشند.
اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم . ولى از راه
تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را
اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى
فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه
حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود.
اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت
بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل
انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ،
قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از
شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و
معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛
ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.
و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را
بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه
فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن
است . و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين
ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت
تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود
آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از
صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست .
اعمال اين روز
(1-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن
روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال
است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و
اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد
يافت . زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بطور مفصل و زيارت
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در كتاب اقبال روايت شده است .
(2-نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن
دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ((فاتحه
)) و ده بار سوره ((قدر))
و ده بار سوره ((اخلاص ))
مى خواند.
سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.
حقيقت عيد و آداب آن
(3-از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم ) و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران
اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به
چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما
خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است . زيرا عده اى نادان در اين روز به
لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.
خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در
پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا
آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند.
بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و
آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش متناسب با خود دارد،
بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم . لباس اهل اين
مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير
خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.
مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو
آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو
بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ،
سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى
دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر
بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ،
شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن
نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر
شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر
وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها
و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل
كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟
از امام حسن مجتبى (عليه السلام ) روايت شده است ((در روز
عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود
فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با
اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده
اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى
كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها
فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا
بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ((از
شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند)) ساير آداب عيد
در دو عيد ديگر خواهد آمد.
(4-و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز
به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز
در نگهبانى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نباشد، باز هم اعمال خود را به آن
حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى
و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و
ابتهال . زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرت (صلى الله عليه و آله و
سلم ) و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت
خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد
گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از
تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى
توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و
وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به
سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان
خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا
نماييم .