المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۲ -


سپس بر اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى بگريد و خطاب به سرِ خود بگويد: اى سر! اگر خداى رحمان تو را در دنيا عذاب و تو را تبديل به سر ميمون و خوك نمايد يا روى تو را سياه كرده و در ميان جهانيان رسوايت نمايد يا چشمت را كور يا گوشت را كر يا زبانت را لال يا تو را بدريخت نمايد چه حالى خواهى داشت ! آيا نديده و نشنيده اى كه خداوند بر بسيارى از عصيانگران خشم گرفت و باين شكل آنها را عذاب نمود. يا آتشى بر آنها فرو فرستاد و در دنيا آنها را سوزاند و سپس آنها را به آتش ‍ جهنم فرستاد! آيا نمى ترسى كه مجازات تو را به پس از مرگ واگذار نمايد كه بسيار ناگوارتر و سخت تر است !
پس اى صاحب عقل و شناخت و داراى راءى و نظر و اختيار! چرا احوال قبر و پوسيدگى و كرمها و مصيبت هاى آن را در خاطر نمى آورى ! هنگامى كه در خاك مدفون شده ، خاك گوشت تو را خورده و كرمها در بينى تو وارد شوند؛ مردمك چشم بر چهره افتاده ، قيافه تميز، زيبا و لطيف تو تبديل به هيزم زيادى شود. و علاوه بر اين كه صورتت در گل فرو رفته و در زمين مدفون شده است ، ذلت ، فلاكت ، شكستگى ، بلا و شكنجه هم ببينى .
در آينه عقلت زيبايى صورتت را ديده و در مورد بد قيافگى و زشتى خود تاءمل كن و از مصائبى كه پس از مرگ بر تو وارد مى شود پند و اندرز بگير. سپس فكرت را متوجه عذاب آخرت و جهنم نموده و درباره آب بسيار گرمى كه بر سرت ريخته مى شود - كه ((پوست بدن و درون آنها (امعا و احشا) را مى سوزاند. و گرزهاى آهنين براى آنهاست .)) - بينديش ! در آتشى بسيار سوزان كه عمق آن زياد است انداخته مى شوى ! آتشى كه زيورآلات آن آهن و نوشابه آن آب جوشان و چرك آلوده به خون است !
و بدين ترتيب بر تمام اعضاى بدنش يكى پس از ديگرى گريه كرده و در خاطر آورد اگر اهل عذاب باشند چه بلاهايى را بايد تحمل كنند. و اگر بخواهد مى تواند هر شبى بر يكى از اعضاى بدنش بگريد. همچنين مى تواند نوحه امام سجاد (عليه السلام ) را بر خود - كه ((زُهَرى )) آن را با نظم و نثر روايت كرده است - بخواند.
در يكى از شبها هم بر كمى حيات خود گريه كند. باين ترتيب كه ابتدا احسان خدا را نسبت به خود و بردبارى طولانى و خوبى و لطافت درخواست او در دعوت به خلوت و نزديكى و مجلس انس خود را بياد آورده و سپس چگونگى برخورد خود با آن پروردگار بزرگ را در خاطر آورده و ببيند در مقابل اين گراميداشتهاى بزرگ چه وظيفه اى دارد. بر مروت ، حيا و وفاى خود گريسته و بگويد: واى از كار زشت و سرافكندگيم ، از رسوايى و كمى حيايم ! اين پروردگار و آقا و نعمت دهنده من ، مالك مالكها، حاكم حاكمان و بخشنده ترين بخشندگان است كه مرا دعوت به ذكر، همنشينى و انس با خود مى كند؛ در حالى كه مالك مالكها، بى نيازترين بى نيازها و پروردگار زمين و آسمان است .
ولى من قبول اين گراميداشتهاى بزرگ را بر خود سنگين مى دانم ؛ در حالى كه من ذليلترين ذليلها، فقير از همه جهات ، بلكه فقر محض ورشكسته ، در گرو نعمتهاى او، موجود بعنايت او، زنده به حيات او، روزى خور او، مسامحه كار و مجرم در رابطه با خدمت به او مى باشم .
به من فرصت داده و با پوشش خود بديهاى مرا پوشانده و با شناخت خود مرا گرامى داشته و براه خود راهنمايى نموده ، و رفتن به طرف بخششهاى خود را بر من آسان نموده است . مرا در راه نزديك شدن به خود قرار داده و با نعمت خود دوستى و محبتش را به من آشكار نموده است . براى دعوت به مجلس بخشش خود و انس گرفتن با مناجات خود گراميترين مخلوقات در نزد خود و محبوبترين بندگانش را فرستاده است . و براى گراميداشت من به يك نعمت اكتفا ننموده و نعمتهاى ديگر را از من سلب نكرده بلكه پيوسته نعمتى را بر نعمت ديگر اضافه نموده تا اين كه با فرستادن فرشته اى در هر شب براى دعوت من ، مرا محترم داشته است . ولى من جواب خوبيهاى او را با بدى داده و برخورد زشتى با او داشته ام ؛ بر چيزهايى كه موجب خشم او مى شده حريص بوده و با سرعت كارهايى را كه دور از رضايت او بوده انجام داده و براى بدست آوردن خوشنودى او سرعت نگرفته ام .
از ((روزى )) اندك او خشمگين بوده و در حالى كه مشغول گناه بودم پاداش نيكوكاران را از خدا خواسته ، انتظار رحمت و نعمتهاى بزرگ را از او داشته و خود را از مجازات ايمن مى دانستم .
انا لله و انا اليه راجعون ! چه مصيبت بزرگى كه مجازات آن نيز بزرگ است ! واى از رسوايى ، كم حيايى و بى وفايى ! چرا در حضور او گناهان كبيره را انجام دادم ؛ در حالى كه آن را از كوچكترين آفريدگان او پنهان مى كردم و چرا در حالى كه همراه من بود ملاحظه او را نكردم . او بديها و گناهانم را پوشانيد ولى احترام اين پوشش را نگه نداشتم . آه از سيه روزى من در لحظه ورود بر او! با چه رويى با او ديدار كنم ! با چه زبانى با او نجوا كنم در حالى كه پيمانها و سوگندها را بعد از محكم نمودن آنها شكستم . هنگامى كه او را خواندم در خطاها فرو رفته بودم ولى دعوتم را اجابت فرمود؛ در حالى كه احتياجى به من نداشت . در حالى كه با او بيگانه بودم مرا دعوت كرد ولى من به او پاسخى ندادم ؛ به من روى نمود ولى از او روى گرداندم . واى از كار زشت من و بدكاريم ! چگونه جراءت كردم و چطور خود را فريب دادم ! خدايا بخاطر اين كارهاى بسيار زشت و اين حالات دردناك و بد به فريادم برس !
قسم به عزت و بزرگيت اى آقا و مولاى من و اى پناهگاه و نجات دهنده من ! اگر پوست من مى توانست عذاب تو را تحمل كند و نيرويى داشتم كه مى توانستم مجازات تو را تحمل نمايم ، از تو نمى خواستم مرا ببخشى بلكه بخاطر خشمى كه بر خود دارم و پستى خودم ، از تو مى خواستم مرا عذاب و مجازات نمايى كه چرا بعد از اين گراميداشتهاى بزرگ از اوامر تو سرپيچى كرد. تو، به او روى آوردى ولى او بعد از اين همه لطف از تو روى گردانده و به تو پشت كرد چه پروردگار مهربان ، چه بردبارى بزرگ و چه لطف فراوانى درِ ((توبه )) را براى عاصيان پست و تجاوزگران خطاكارى مانند من گشود، از بازگشت آنان جلوگيرى ننمود، به توبه كننده وعده قبول داد؛ از گناهان درگذشته و آنها را تبديل به چند برابر اعمال شايسته گردانيد.
و در يك كلام ، بايد در ابراز حقيقت جنايات خود و بخششهايى كه مى داند از طرف پروردگارش به او شده ، جديت نمايد. تا بدين وسيله تاءسف و وجد و گريه او بيشتر شده و سبب نازل شدن رحمت و بهره مندى خود از بخشش خداوند شود.
از مهمترين مهمها توسل پيدا كردن در آخر هر شب به پناهان آن شب و حاميان پيروان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه از معصومين (عليهم السلام ) هستند، نيز سلام نمودن بر آنان مى باشد و درخواست شفاعت آنان از او در پيشگاه خداوند براى قبول نمودن اعمال ، تبديل بديها به خوبى و خواستن اين مطلب كه او را در نظر داشته ، او را در دسته و گروه و دعوت كنندگان خود قرار داده و از خدا بخواهند از او راضى شده ، او را قبول نموده و او را به معصومين (عليهم السلام ) ملحق نمايند. و او را از شيعيان نزديك و دوستان قديمى آنان قرار دهند.

فصل اول : مراقبات ماه محرم

مصايب امام حسين (عليه السلام )

سزاوار است حال دوستان آل محمد - كه رحمت خدا بر آنان باد - بحكم دوستى و وفا و ايمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول كريم ، در دهه اول محرم تغيير نموده و در دل و سيماى خود، آثار اندوه و درد اين مصيبتهاى بزرگ و دردناك را آشكار نمايند. بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتى خوابيدن و گفتن بدست مى آيد ترك نموده و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است . نبايد احترام خود و نزديكانشان باشد و لازم است كه خدا و پيامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بيش از خود، فرزندان و نزديكانش دوست داشته باشد.
خداوند متعال مى فرمايد: ((بگو اگر پدران و پسران خود را بيش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشيمان و زيانكار شويد))).
يكى از فرزندان كوچكم در دهه اول محرم فقط نان خالى و بدون خورش ‍ مى خورد. و تا جائى كه مى دانم كسى به او نگفته بود كه اين كار را انجام دهد و گمان مى كنم سرچشمه اين كار دوستى باطنى او بود.
حال اگر كسى نتواند در تمام دهه اول اين كار را انجام بدهد، بايد در روز تاسوعا، عاشورا و شب يازدهم نان خالى بخورد. و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشاميدن و حتى سخن گفتن - مگر آن كه لازم باشد - و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد. و نيز در دهه اول ، هر روز امام حسين (عليه السلام ) را با زيارت عاشورا زيارت نمايد. و اگر مى تواند مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نيتى خالص برپا نمايد، بايد همين كار را بكند. و اگر نمى تواند، در مساجد يا منازل دوستانش به برپايى اين مراسم كمك كرده و اين مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزديك شده و از خودنمايى دور شود. و هر روز مقدارى از اوقات خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازد.
مواسات با امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت - رحمت خدا بر آنان باد - نيز بايد بخاطر صدمات ظاهرى كه به آن حضرت وارد شد، باشد. ولى از اين مطلب هم نبايد غافل شد كه صدمات ظاهرى كه بر آن حضرت (عليه السلام ) وارد شد، در مورد هيچكدام از پيامبران و جانشينان آنان و حتى در مورد هيچيك از جهانيان شنيده نشده است ؛ بخصوص تشنگى حضرت (عليه السلام ) كه در احاديث قدسى و غير قدسى چيزهايى درباره آن آمده است كه انسان توان تصور آن را نيز ندارد. همچنين مصيبتهايى مانند شهيد شدن اهلبيت و اسارت حرمش ، گويا او با محبوبش پيمان بسته بود بخاطر خوشنودى او كشته شدن را با انواع آن از قبيل سر بريدن ، كشتن از زير گلو، كشتن با شكنجه و با گرسنگى و تشنگى و اندوه و غير اينها، تحمل كند. ولى با اين همه شادمانى و نشاطى بجهت آشكار شدن نورهاى زيبايى و عظمت خداوند و شوق ديدار با او و رسيدن به ذات مقدسش به او مى رسيد كه آن سختيها را آسان مى نمود.
بلكه سختى آن را به لذت تبديل مى نمود. يكى از ياران او در اين رابطه مى گويد: هر چه شرايط بر امام (عليه السلام ) سخت تر مى گرديد، سيماى او برافروخته تر و خوشحال تر مى شد. ولى بهر حال درد و اندوه سختيها و مصيبتهايى كه بر جسد مبارك حضرت (عليه السلام ) و بر دل اهل بيت محترم او وارد شد و هتك حرمت ظاهرى او انسان را مى كشد.
بنابراين دوستانش بايد كارهايى را كه مناسب اين مصيبت بزرگ است ، بخاطر مواسات با آن حضرت (عليه السلام ) در اين مصيبت ، انجام دهند؛ بگونه اى كه گويا اين مصيبت بر خود، عزيزان و فرزندان يا خويشان آنان وارده شده است . زيرا امام (عليه السلام ) بفرموده جدش (صلى الله عليه و آله و سلم ) سزاوارتر از آنان نسبت به خودشان مى باشد و باين جهت كه او اين مصيبتها را پذيرفت و وجود شريف خود را فداى پيروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناك رهايى بخشد. فرزندان و عزيزان خود را يتيم نموده ، به اسارت حرم و زنان ، و زينب و سكينه - كه سلام خدا بر آنان باد - رضايت داده و اصغر و اكبر و برادران و دودمان خود را سر بريد، تا پيروانش را از گمراهى و پيروى گمراه كنندگانى كه هلاكت شده و ديگران را به هلاكت مى كشانند نجات داده و بدين وسيله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهايى بخشد؛ پيروانش را از تشنگى روز قيامت رهانيده و از نوشيدنيى كه ظرف آن با مشك مهر شده است ، به آنها بنوشاند. بنابراين بحكم وفا و مواسات كه از صفات عالى انسانى است ، لازم است كه همان چيزى را كه امام (عليه السلام ) به آنان عنايت كرده است ، آنان نيز به امام (عليه السلام ) تقديم نموده و همانگونه كه امام (عليه السلام ) خود را فداى آنها نمود آنان نيز خود را فداى او نمايند. و حتى اگر چنين كارى را نيز انجام بدهند باز هم بخوبى با او مواسات ننموده اند. زيرا وجود شريف او قابل مقايسه با ديگران نيست . باين جهت كه او مانند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سلم ، علت آفرينش تمام موجودات و آقا و سرور تمام مخلوقات و پيامبران و فرشتگان نزديك به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوبِ محبوبِ اوست .
نيز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگويد: آقاى من ! كاش بجاى تو تمام اين بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! كاش خويشان و فرزندان من بجاى خويشان و فرزندان تو كشته و اسير مى شدند! كاش تير حرمله - كه لعنت خدا بر او باد - سر شيرخوار مرا مى بريد! كاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! كاش جگر من از شدت تشنگى تكه تكه مى شد! كاش از شدت تشنگى دنيا بر چشمم تيره و تار مى شد! كاش من درد اين جراحتها را تحمل مى نمودم ! كاش آن تير به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! كاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند كنيزان در شهرها گردانده ولى خويشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! كاش وارد آتش شده و شكنجه مى شدم ولى اين مصيبتها به شما وارد نمى شد.
اگر اين سخنان را صادقانه بگويى ، تو را پذيرفته و بخاطر مواسات راستين با بزرگوارترين سادات تو را در جايگاه راستگويان با آنان همنشين مى گرداند. ولى جدا از فريبكارى با اين سخنان بپرهيز زيرا ممكن است وقتى مى گويى : حاضرم اين بلاها را بجاى امام (عليه السلام ) تحمل نمايم ، حال و دل تو بمقدار كمتر از يك صدم آن را هم تصديق نكرده و در موقع امتحان جز مقدار كمى از اين ادعاها قبول نشود. و در اين صورت بجاى اين كه به جايگاه صدق و درجه صديقين برسى به ذلت دروغ و پايينترين درجات منافقين مى رسى . پس اگر مى بينى كه نمى توانى اين گونه با امام (عليه السلام ) مواسات نمايى ، ادعاهاى دروغ را از خود دور كرده و خود را خوار نكن و فقط بگو: كاش با تو بوده ، در مقابل تو كشته شده و به سعادت بزرگى مى رسيدم . و اگر مى بينى باين مقدار هم معتقد نيستى ، مرض دل خود را كه همان دوستى اين دنياى پست و ميل و اعتماد به زندگى آن و فريب خوردن به زيباييهاى آن است ، معالجه كرده و اين فرمايش خداوند متعال را بخوان : ((اى يهود! اگر گمان مى كنيد فقط شما دوستان خداييد و اگر راست مى گوييد، آرزوى مرگ كنيد.))(4)
و در آخر روز عاشورا زيارت تسليت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى كامل به حمايت كننده و پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) مى باشند بپايان رسانيده و در توسل ، اصلاح حال و پذيرش ‍ عزادارى را خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.

ساير اعمال دهه اول

1 - يكى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و بجهت اينكه اول اين ماه اول سال بوده و از طرف ديگر دعاهاى قبل از وقت نيز تاءثير خاصى در برآورده شدن حاجات و رسيدن به امور مهم دارد، اين دعا تاءثير زيادى در سلامتى و دورى از آفات دينى و دنيايى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نيكيها دارد. و دعايى كه براى اول ماه در اقبال روايت شده دعاى بسيار مفيدى براى مطالب مذكور است .
2 - بهتر است در شب اول ، بعضى از نمازهايى را كه در اين شب وارد شده بمقدار حال و توانايى خود خوانده - حداقل دو ركعت نمازى را كه شامل حمد و يازده بار ((قل هو الله احد)) است -، بعد از آن دعايى را كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از اين نماز خوانده است و در كتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگيرد. در روايت آمده است : كسى كه چنين عملى را انجام دهد، مانند كسى است كه بمدت يك سال كارهاى خوب انجام داده و تا سال آينده محفوظ خواهد بود.
3 - روزه روز سوم در روايت آمده است : حضرت يوسف (عليه السلام ) در اين روز از چاه خارج شد. و اگر كسى اين روز را روزه بگيرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختيها را بر او آسان مى نمايد.
4 - روايت شده : مستحب است تمام ماه را روزه بگيرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روايت مخصوص داريم اما احتياط اين است كه روز عاشورا را روزه نگيرد ولى از خوردن و آشاميدن تا عصر خوددارى نمايد و آنگاه چيزى بخورد يا بياشامد بجهت اين كه امام حسين (عليه السلام ) و ياران حضرت در عصر از غصه هاى اين دنياى پست رهايى يافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود كه عبارت بود از ديدار خداوند بزرگ ، رسيدند. و شايد بهمين جهت است كه دوستان عزادار آن حضرت (عليه السلام ) در عصر اين روز غم و غصه آنها كاهش پيدا كرده و از بين مى رود.

دو نكته

(الف در ساير اعمال شب و روز عاشورا، از قبيل نمازها و دعاهاى آن - غير از زيارتها و نمازهاى آن - اشكالهايى وجود دارد. و ممكن است اين اعمال ساخته و پرداخته مخالفين شيعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه كشيدن و غير آن ؛ و حتى اگر از معصومين (عليهم السلام ) نيز روايت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام (عليه السلام ) و اصحاب او و لعنت نمودن كشندگان آنها بهتر از انجام چيزهايى است كه در آن روايات وارد شده است . زيرا در روايت بر اين اعمال نيز تاءكيد شده است .
(ب از چيزهايى كه عقل آنها را همراه با زيارت آن حضرت (عليه السلام ) لازم مى داند، زيارت اهل بيت و ياران شهيد اوست ؛ بخصوص با زيارتهايى كه وارد شده است .

رعايت اخلاص

آنچه در اين باب و غير آن اهميت دارد، اين است كه اين كارها را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم . زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد؛ حتى اگر چندين هزار برابر باشد. و اين مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم (عليه السلام ) و شيطان فهميده مى شود، زيرا عبادتهاى چندين هزار ساله شيطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى يك توبه حضرت آدم (عليه السلام ) باعث بخشش خطا و برگزيدن او شد. صدق در اخلاص تنها با لطف خاص خداوند در بندگانش به وجود مى آيد. و اگر بنده فقط سعى خود را بكار گيرد و بفهمد كه نمى تواند به آن دست يابد و در پى آن از خداوند كمك خواسته و اين آيه ام من يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛ اى كسى كه جواب مضطر را مى دهى و مشكلات او را حل مى كنى . شامل حال او شود، درهاى عنايت پروردگار كريم بر او گشوده مى شود. زيرا او كريم و بخشنده است . بخشش به بندگان مضطرى را كه درب او را مى كوبند دوست دارد.
در هنگام انجام اعمال نيز بايد مواظب باشد كه رياء و دوستى ستايش ‍ مردم در نيت او وارد نشود. و براى اينكه بفهمد رياء در نيتش وارد شده يا نه ، مى تواند بجاى اينكه مثلا در خانه خود عزادارى را برپا كند در منزل دوست خود اين كار را انجام دهد بطورى كه مردم ندانند او مجلس را برگزار كرده است . آنگاه ببيند حال قلب او از اين كار تغيير پيدا مى كند و حال او در سنگين بودن مخارج عزادارى و كمى آن يا خوشحالى او از شكوه مجلس يا سادگى آن متفاوت است ، در صورتى كه مردم بدانند كه او برپا كننده مجلس عزا مى باشد يا ندانند. و اگر در تمام اين مسائل تفاوتى نديد، ببيند كه آيا دوست دارد ((سخنران )) يا ((روضه خوانى )) را كه براى عزادارى دعوت مى كند از كسانى باشد كه معروف بوده و در مجالس اعيان و اشراف به ذكر مصايب امام (عليه السلام ) مى پردازند يا نه ؛ بخصوص در صورتيكه مصايبى را كه غير معروفين از امام (عليه السلام ) نقل مى كنند از منابع معتبر بوده و از اين جهت از لحاظ شرعى بهتر باشد. و يا ببيند آيا براى او فرق مى كند كه اهل مجلس او از فقرا يا ثروتمندان باشند. و اگر در اين ملاكهايى كه براى تشخيص رياء ذكر نموديم تاءمل كند مى بيند كه راه براى ورود رياء در عزاداريش بسيار وسيع مى باشد و براى بستن اين راه بايد عمل خود را از ديگران بپوشاند و آن را مخفى نمايد؛ بدين شكل كه مجلس عزادارى را در منزل دوستش منعقد نمايد و بگونه اى عمل كند كه كسى نداند مجلس ‍ را او برگزار نموده است . و تلاش كند عمل خود را از هر جهت صحيح انجام دهد به اين ترتيب كه كسى را براى خواندن مصيبت دعوت كند كه باتقوا و در خواندن مصيبت راستگو باشد. و نيز در احترام به شركت كنندگان فقير و غنى براى او فرقى نكرده و براى احترام گذاشتن به آنان امتيازات دينى را رعايت كند نه امتيازات دنيوى را. زيرا صحت اعمال اسرار زيادى دارد كه در قبول و افزايش پاداش آنها مؤ ثر است .
5 - از جمله چيزهايى كه تاءكيد شده اين است كه شب عاشورا تا صبح پيش قبر امام حسين (عليه السلام ) بماند. شيخ صدوق و شيخ طوسى از معصوم (عليه السلام ) روايت نموده اند كه : ((كسى كه در شب عاشورا، امام حسين (عليه السلام ) را زيارت نمايد و تا صبح در كنار قبر او بماند خداوند در روز قيامت او را برمى انگيزد در حاليكه آغشته بخون امام حسين (عليه السلام ) بوده يا خداوند را در روز قيامت ديدار مى كند در حاليكه آغشته بخون خود مى باشد.))

بيست و يكم محرم

از شيخ مفيد (رحمه الله عليه ) روايت شده كه شب بيست و يكم محرم شب زفاف سرور تمام زنان جهان حضرت زهرا (سلام الله عليها) است و بهمين جهت روزه روز آن مستحب مى باشد.
در استحباب روزه اين روز علماء اختلاف دارند كه آيا مستحب مى باشد يا نه . ولى كسى كه مى داند خداوند چه نعمت بزرگى در اين شب شريف به دوستان خود و عموم مسلمين عنايت نموده و مى داند تمام خيراتى را كه در عالم گسترده شده از بركت وجود دوازده امام (عليهم السلام ) و ارشادات و اعمال و نورهاى مزار شريفشان مى باشد، بخصوص بركت انوار امام قائم كه خداوند متعال بواسطه او عنايات دينى و دنيايى خود را بر متدينين اين امت و بقيه امتها تمام نموده ، و مى داند بوسيله او نور عدل الهى آشكار شده و هيچ دين باطلى در روى زمين باقى نخواهد ماند؛ و نيز منشاء تمام اين نعمتها در همين شب است ، بايد در اين روز با روزه يا ساير عبادتها و طاعات از بخشنده نعمتها سپاسگزارى نمايد. و كسى كه چنين روزهايى را بزرگ مى دارد، اميد است از كسانى باشد كه خداوند در اين آيه ((رعايت شعائر الهى برخاسته از تقواى دل است .))(5) با تقواى دل از آنان ياد كرده است . و بايد بدانيم رعايت اين امور بظاهر جزئى تاءثير و پاداش مراقبتهاى انسان را افزايش مى دهد.

پايان ماه

با پايان اين ماه حرام ، انسان نيز از حمايتهاى الهى بيرون مى رود.
بهمين جهت بندگان حقوقى پيدا مى كنند. يكى از اين حقوق اين است كه بنده مى تواند با واسطه پناه آن روز كه از معصومين (عليهم السلام ) است با خداوند، مناجات نمايد. در اين مناجات ابتدا به عدم شايستگى خود براى اين امنيت الهى اعتراف نموده و بگويد: بخاطر بدى كردار و انديشه ، سزاوار خوارى و عذاب دردناك تو بودم . اكنون كه با لطف خود مرا در اين ماه در پناه و حمايت و امان خود قرار دادى بعد از اين ماه نيز، هيچگاه ما را از حمايت خود خارج مفرما. بخاطر كوتاهى در سپاسگزارى تو آنگونه كه سزاوارى ، و عدم رعايت ادب و احترامت ما را مجازات نكن . مانند هميشه ما را مشمول عفو بى مانند خودت قرار بده تا گناهان ما تبديل به چندين برابر اعمال شايسته گرديده و به مقام بالايى برسيم . و در پايان مناجات خود را با گفتن ((ان شاء الله )) و صلوات فرستادن به اتمام برساند.
مراقبتى را كه براى آخر ماه محرم گفتيم با مراقبت پايان اعمال در آخر هر ماه فرق مى كند. زيرا در آخر ماه محرم مراقبات مخصوصى از قبيل محاسبه ، استغفار و دعا براى اصلاح حال وجود دارد كه در فصل محاسبه كتابهاى اخلاقى بيان شده است .