الغدير جلد ۷

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد باقر بهبودي

- ۲۸ -


در خدمات دينى و اجتماعى گامهاى وسيعى برداشته و تلاش و كوششى چشم گير داشته، با سابقه ممتد و قدمى استوار.

در سال 304 تولد يافته و در شب شنبه 25 جمادى الاولى سال 400 چشم بر دنيا فرو بسته و چكامه سرايان در سوگ و ماتمش قصيدها سروده اند، از جمله دو فرزندش: سيد مرتضى و شريف رضى و نيز مهيار ديلمى.و هم ابو علاء معرى با قصيده اى كه در" سقط الزند " ثبت آمده است.

اما سرورمان شريف رضى، از افتخارات خاندان عترت است، پيشوائى در علم حديث و ادب و چهره درخشانى از چهره هاى آئين و مذهب.در آنچه از تبار والا گهرش به ارث برده، مقام اول را حائز گشته است:

از علم سرشار، سرشت تابان، انديشه روشن، مناعت طبع، شيوه والا، خاندان پاك: با تبارى از نبى وشرافتى از على، عظمتى از فاطمه و سيادتى از كاظم.تا برسد به فضائلى چون سيل خروشان، و افتخاراتى چون موج از پس موج بيكران.

هر چند دبير خوش بيان در ثنا و ستايش او داد سخن دهد،ديدگاه كمالاتش طى نشود، و ژرفاى معالى و مكارمش تحديد نگردد، و زبان از وصف روح تابناكش خسته و عاجز ماند، و تمام آنچه در فرهنگ رجال، ازمدح و منقبت او برشته نظم و تحرير كشيده اند، دون آن مناقب بى كران و اخلاق و آداب كريمه است كه سرورمان شريف رضى حائز آن گشته است: از فهرست نجاشى گرفته "ص 283 "تا يتيمه الدهر ثعالبى"3 ر 116 "و انساب مجدى و تاريخ مجدى و تاريخ بغداد" 3 ر 246 "، كامل ابن اثير 9 ر 89، معالم العلما 138، دميه القصر 73، تاريخ ابن خلكان 2 ر 106، منتظم ابن جوزى 7 ر 279، خلاصه علامه 81، صحاح الاخبار 61، انساب ابى نصر بخارى، عمده الطالب 183 تحفه الازهارابن شدقم، تاريخ ابن كثير 12 ر 3، مرآه الجنان 3 ر 18، شذرات الذهب 3 ر182، شرح ابن ابى الحديد 1 ر 10، غايه الاختصار، درجات الرفيعه سيد عليخان مدنى، مجالس المومنين 210، جامع الاقوال، نسمه السحر يمنى، لسان الميزان 4 ر 223، رياض الجنه زنوزى، روضه البهيه سيد عليخان.ملخص المقال، رجال ابن ابى جامع، اجازه سماهيجى اتقان.121 منهج المقال 293 تاسيس الشيعه 107، سمير الحاضر شيخ على، تنقيح المقال 107، يتيمه عاملى 18 تاريخ داب اللغه 2 ر 257، اعلام زركلى 3 ر 889، دائره بستانى 10 ر 458، دائره وجدى 4 ر 251، مجله " الهدى " نشريه عراق در جز سوم از سال اول صفحه 106، معجم المطبوعات.

ضمنا: تحليل مقام و شخصيت " شريف رضى " را در تاليفات ذيل ملاحاظه مى كنيد:

1- نوشته كه علامه شيخ عبد الحسين حلى نجفى گرد آورده و مانند مقدمه همراه جز پنجم از تفسير او بطبع رسيده است.از صفحه 1 تا 112.

2-گلزار ادبى كه نويسنده شهير " زكى مبارك " در دو جلد بزرگ ترتيب داده و طبع رسيده.بنام " عبقريه شريف رضى ".

3- نوشته علامه شيخ محمد رضا فرزند استادمان حجه الاسلام شيخ هادى كاشف الغطاء.

4- نويسنده معاصر، سيد على اكبر برقعى قمى، در كتابى بنام " كاخ دلاويز " شرح حال شريف رضى را منفردا مورد بحث و تنقيب قرار داده است.

اضافات چاپ دوم:

|امينى گويد: سيد برقعى، مردى بود نيك روش، پاك دامن و از پيشتازان ميدان فضل و ادب، ولى در اين سالهاى اخير، به جانبدارى از حزبى پست و گمراه برخاست و پناه بر خدا، چنان به سر در آمد كه از مقام و موقعيت علمى به دره بدنامى سقوط كرد.خداوندما را از هر گونه لغزش محفوظ و از هراشتباهى در امان بدارد، و از پايان سوء در پناه گيرد.|

5- نوشته دكتر " محفوظ " در 250 صفحه بنام " الشريف الرضى " كه در بيروت مطبعه ريحانى به چاپ رسيده است.

6- نوشته فرزندم، محمد هادى امينى، كتابى مستقل. ضمنا برخى از جوانان فرومايه مصر كه چون طفل، ناخوانده بر خوان علم و ادب نشسته، درصدد تحليل مقام علمى و شخصيت ممتاز شريف رضى بر آمده، در مطاوى گفتارش از سرشت ناپاك خود پرده برداشته، و در واقع جان خودرا با هدف تير ملامت و عار و ننگ ابدساخته است:

در آن ميان كه قلم بر دست گرفته و نابخردانه مى خواهد مجد و عظمت " شريف رضى " را خاطر نشان سازد،هرزه درآئى آغاز كرده، اجداد پاك و و الاتبار او را بدى ياد مى كند و آنچه در سينه پر كينه خود از دشمنى وعداوت خاندان رسول اقدس پنهان داشته،با خرده گيرى و ناسزا گوئى به سرور و سالارشان سيد اوصيا امير المومنين على بن ابى طالب، بر ملا كرده است.

آرى اينجاست كه كوته فكرى خود را آشكار كرده راى سخيف و عنصر پليد خودرا نشان مى دهد، و با دست خود گور خود را مى كند.

فرض بفرمائيد كه اين مرد از كينه وران و حسد پيشه گان بر آن رسول است.ولى مى بينيم كه هيچكس،از نعره هاى وحشيانه او در امان نمانده است: حتى پيشوايان مذهبش كه آنانرا به محاكمه مى كشد و با زبان تند و گزنده، فحش و ناسزا نثار مى كند.

من نمى خواهم كه سخنان او را جمله جمله مورد بحث و انتقاد قرار دهم، گفتار ياوه اش بى ارزش تر از اين است كه در مقام جواب برآيند، و گوينده اش فرومايه تر از آنكه نامش در كتب ياد شود.ولى تاسف من بر حوزه مصر است كه نام و آوازه اش بوسيله سفلگان آلوده شود.تاسف من بر جامعه مصر است كه دامن فضل خود را از لوث اين آلودگيها پاك نمى سازد، تاسف من بر مراكز چاپ و انتشار آن ديار است كه اين گونه ترهات رسوا كننده را منتشر مى سازد، تاسف من... تاسف من... تاسف من.

معلمان ادب و مشايخ حديث

1- ابو سعيد، حسن بن عبد الله بن مرزبان نحوى، معروف به" سيرافى " درگذشته سال 368، در كودكى، قبل از آنكه ده ساله شود، علم نحو را از او تعليم گرفته است.

اين راابن خلكان و يافعى و صاحب " درجات الرفيعه " به نقل از ابو الفتح ابن جنى استاد شريف رضى آورده ند.

2- ابوعلى، حسن بن احمد فارسى نحوى، درگذشته سال377.اجازه هم از او دريافت نموده، و در كتاب " مجازات نبويه " از او روايت مى كند.

3- ابو عبد الله، محمد بن عمران مرزبانى، در گذشته سال 384، و گويند سال 378.

4 - ابو محمد، استاد اقدم، هارون بن موسى تلعكبرى، درگذشته سال385.

5 - ابو الفتح، عثمان بن جنى موصلى، درگذشته سال 392، در كتاب " مجازات نبويه " فراوان از او نقل مى كند.

6-ابو يحيى، عبد الرحيم بن محمد، معروف به " ابن نباته " صاحب خطبه هاى مشهور، درگذشته سال394.

7- استاد بزرگ، استادمان شيخ مفيد، ابو عبد الله ابن المعلم، محمد بن نعمان درگذشته سال.413 او و برادرش سيد مرتضى علم الهدى از او علم حديث فرا گرفته اند.

صاحب " درجات رفيعه " گويد: شيخ مفيد، فاطمه زهرا دختر رسول را در خواب ديد كه در مسجد كرخ بداد بر او وارد شد و دو كودكش حسن و حسين همراه او بودند، هر دو را به او سپرده گفت:بانها فقه بياموز.با شگفت از خواب بيدار شد.نيمروز فردا، فاطمه دختر "الناصر " در حاليكه كنيزان دور او را گرفته بودند و در كودكش على مرتضى و محمد رضى پيشاپيش او، وارد مسجد شد، شيخ مفيد برخاست و بر آن خاتون سلام گفت، و او فرمود: اى شيخ اين دو فرزند من اند، خدمت تو آوردم كه بآنان فقه بياموزى.

شيخ مفيد بگريه اندر شد و داستان خواب دوشين را به آن خاتون قصه كرد و بعد به تعليم و تربيت آن دو پرداخت، و خداوند با لطف و عنايت، ابواب علم و دانش را بر آندو گشاده داشت تا آنجا كه شهرت و آوازه آنان در آفاق گيتى پيچيد، شهرتى كه تا جهان پايدار است برقرار است.اين قصه را، ابن ابى الحديد هم در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 13 نقل نموده.

8- ابو الحسن، على بن عيسى ربعى، نحوى بغدادى، درگذشته سال420، چنانكه در " مجازات نبويه " صفحه250، آمده است.شريف رضى در تفسير اين آيه كريمه " رب انى وضعتها انثى و الله اعلم بما وضعت " ميگويد: " استادمان ابو الحسن على بن عيسى نحوى، شاگرد ويژه ابو على فارسى مى فرمود - و من علم نحو را ابتدا بر اوقرائت كردم، پيش از آنكه بر استاد ديگرم ابو الفتح عثمان ابن جنى قرائت كنم.كتاب " مختصر ابن جرمى " و قسمتى از كتاب " ايضاح " ابو على فارسى را هم بر او خواندم.با مقدمه كه خودش به عنوان " مدخل " و درس آمادگى علم نحو به من ديكته و املا مى نمود و نيز كتاب " عروض " ابو اسحاق زجاج، و " قوافى " ابو الحسن اخفش را نزد او تعليم گرفتم...".

9- قاضى عبد الجبار، ابو الحسن ابن احمد شافعى معتزلى، چنانكه در " مجازات نبويه " آمده، نزد او هم قرائت اخبار و حديث داشته.

10- ابوبكر، محمد بن موسى خوارزمى، نزد او تعليم فقه گرفته: مجازات نبويه ص 92.

11-ابو حفص، عمر بن ابراهيم بن احمد كنانى، از او روايت حديث دارد: مجازات نبويه 155.

12 - ابو القاسم، عيسى بن على بن عيسى بن داود بن جراح، استاد حديث او بوده: مجازات 153.

13- ابو محمد، عبد الله بن محمد اسدى اكفانى.

14- ابو اسحاق، ابراهيم بن احمد بن محمد طبرى، فقيه مالكى، در اوائل جوانى نزد او تعليم يافته، چنانكه در " منتظم " ابن جوزى و غير آن آمده.

شاگردان و راويان

جمعى از نام آوران شيعه و پرچمداران مذهب عامه از او روايت مى كنند از جمله:

1 - " شيخ الطائفه " ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى، درگذشته 460.

2- شيخ جعفر بن محمد دوريستى "طرشتى".

3- شيخ ابو عبد الله، محمد بن على حلوانى.چنانكه در " اجازات " آمده.

4- قاضى ابو المعالى، احمد بن على بن قدامه، درگذشته 486 و اجازات بزرگان مذهب".

5- ابو زيد، سيد عبد الله بن على كيابكى ابن عبد الله حسينى جرجانى، چنانكه در اجازه شهيد دوم به پدر شيخ بهائى جبل عاملى آمده و نيز در اجازه سرورمان مجلسى اول به فرزندش علامه مجلسى دوم.

6- ابوبكر،احمد بن حسين بن احمد نيشابورى، خزاعى، از شاگردان مبرز شريف رضى و برادرش علم الهدى مرتضى است,"مقابيس علامه حجت شوشترى".

7- ابو منصور، محمد بن ابى نصر محمد بن احمد بن حسين بن عبد العزيز عكبرى، معدل، "رك:قصص الانبياء راوندى".

8- قاضى، سيد ابو الحسن على بن بندار بن محمد هاشمى، از شريف رضى و برادرش مرتضى، روايت كرده "اجازه بزرگ شيخ عبد الله سماهيجى به شيخ ياسين، و اجازه ديگر او به شيخ ناصر جارودى بسال1128".

9-شيخ مفيد، عبد الرحمن بن احمد بن يحيى نيشابورى، از شريف رضى و برادرش علم الهدى، بدون واسطه تمام تاليفات آن دو بزرگوار را روايت كرده "اجازه بزرگ شيخ عبد الله سماهيجى كه قبلا ياد شد".

تاليف و تصنيف

پيرامون نهج البلاغه

1- نهج البلاغه: از اعصار پيشين تا عصر حاضر، دانشمندان و محدثين با دقت تمام، همت به حفظ اين كتاب گماشته و مانند قرآن كريم آنرا بعنوان تبرك حفظ مى كرده اند، از كسانى كه نزديك به دوران مولف، در شمار حافظان اين كتاب بشمار آمده اند، قاضى جمال الدين محمد بن حسين بن محمد كاشانى است و چنانكه شيخ منتجب الدين در فهرست خود ياد كرده، نهج البلاغه را از حفظ مى نوشته است.

اضافات چاپ دوم:

|و از حافظان اين كتاب در دوران پيشين: خطيب ابو عبد الله محمد فارقى، درگذشته سال 564است، چنانكه ابن كثير در تاريخ خود ج12 ص 260 و ابن جوزى در كتاب " منتظم"ج 10 ص 229 ياد كرده اند|.

و در اين دورانهاى اخير: از جمله، علامه پارسا، سيد محمد يمانى مكى حائرى درگذشته 28 ربيع الاول سال 1280 در حائر مقدس حسينى.

و از جمله دانشمند مورخ شاعر، شيخ محمد حسين مروت.معروف به " حافظ " عاملى.سرورمان سيد صدر الدين كاظمى بنقل ازعلامه شيخ موسى شراره مى گفت كه اين مرد تمام قاموس اللغه و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و چهل هزار قصيده از حفظ داشت.

و بعضى از بزرگان مى گفت كه: كامل ابن اثير را از اول تا بآخر نيز حفظ داشته است، واقعا اين فضل خدائى است كه به هر كه خواهدعطا فرمايد.

و نيز از دورانهاى بسيارقديم، نزديك به عصر مولف، دانشمندان به شرح اين كتاب شريف پرداخته، و تاكنون بيش از 70 شرح بر آن نوشته اند، از جمله:

1 - سيد على ابن الناصر، معاصر سرورمان شريف رضى، به نام " اعلام نهج البلاغه " و آن اولين و قديمى ترين شرح نهج البلاغه ميباشد.

2- احمد بن محمد، و برى، از دانشمندان قرن پنجم.

3- ضياء الدين، ابو الرضا، فضل الله راوندى، قسمتهائى از نهج البلاغه را در سال 511بعنوان تعليق و پاورقى شرح نوشته.

4- ابو الحسن، على بن ابى القاسم: زيد بن اميرك: محمد بن ابى على: حسين بن ابى سليمان: فندق بن ايوب بن حسن بن احمد بن عبد الرحمن بن عبيد الله بن عمر بن حسن بن عثمان بن ايوب بن خزيمه بن عمر بن خزيمه بن ثابت: " ذو الشهادتين " از صحابه رسول خدا، اين مرد كه از بيهق نيشابوراست، در شمار مشايخ ابن شهر آشوب بوده و نهج البلاغه را در سال 516 نزدشيخ حسن بن يعقوب قارى خوانده و شرحى بر آن نوشته بنام " معارج نهج البلاغه ".در روز شنبه 27 شعبان در سبزوار متولد شده و در سال 565 دار فانى را وداع گفته است.

5- ابو الحسين، سعيد بن هبه الله، قطب الدين راوندى، درگذشته 573، نام شرحش: " منهاج البراعه ".

6- شيخ ابوالحسين، محمد بن حسين بن حسن بيهقى نيشابورى، مشهور به " قطب الدين كيدرى " شرحى دارد به نام " حدائق الحقائق " در سال 576 از اين شرح فارغ شده.

7- افضل الدين، حسن بن على بن احمد ماهابادى، از اساتيد شيخ منتجب الدين صاحب " الفهرست " درگذشته بعد از سال 585 ميباشد.

8- قاضى، عبدالجبار.علامه نورى در " مستدرك " در شمار شارحين نهج البلاغه نام او را ياد كرده، و اين نام بين جماعتى از دانشمندان معاصر شيخ طوسى مشترك است. 9- فخر رازى، محمد بن عمر طبرى شافعى، درگذشته 606، چنانكه " قفطى " در " تاريخ الحكماء "ياد كرده.

10- ابو حامد، عز الدين، عبد الحميد، مشهور به " ابن ابى الحديد " معتزلى مدائنى، درگذشته 655، شرح او معروف و متداول است، سلطان محمود طبسى كه ذكرش خواهد آمد،آنرا تلخيص كرده.

11- سيد، رضى الدين، ابو القاسم، على بن موسى بن طاوس، حسينى درگذشته664.

12-ابو طالب، تاج الدين، معروف به " ابن الساعى " على بن انجب بن عثمان بن عبد الله بغدادى، درگذشته.674 اين دانشمند تاليفات فراوانى دارد، از جمله شرح نهج البلاغه است چنانكه در " منتجب المختار " ص 138 آمده.

13- كمال الدين شيخ ميثم بن على بن ميثم،بحرانى، درگذشته 679، سه شرح بر نهج البلاغه دارد: چك.متوسط.

14- شيخ احمد بن حسن ناوندى، از دانشمندان قرن هفتم، شاگرد شيخ جمال الدين ورامينى.حواشى فراوانى بر " نهج البلاغه " از تقريرات استادش ورامينى ثبت كرده.

15- علامه حلى، جمال الدين، ابو منصور، حسن بن يوسف بن مطهر، درگذشته726.

16 - شيخ، كمال الدين ابن عبد الرحمن بن محمد بن ابراهيم عتائقى حلى، يكى از دانشمندان قرن هشتم، شرحى دارد در چهار جلد.

17- يحيى بن حمزه علوى يمنى، از پيشوايان زيديه، درگذشته 749، در شرح خود، به حل مشكلات لغوى نهج البلاغه اكتفا كرده است.

18- سعدالدين، مسعود بن عمر بن عبد الله تفتازانى شافعى، درگذشته 791 يا 792 يا793.

19- سيد افصح الدين محمد بن حبيب الله بن احمد حسينى، تاريخ فراغت از شرح، سال881.

20- مولى، قوام الدين، يوسف بن حسن، مشهور به " قاضى بغداد " در حدود سال 927 درگذشته است.

21- ابو الحسن، على بن حسن زواره از شاگردان محقق كركى.شرحى بزبان فارسى دارد بنام " روضه الابرار " كه در سال 947 از نوشتن آن فراغت يافته.

22- مولى جلال الدين، حسين بن خواجه شرف الدين عبد الحق اردبيلى معروف به " الهى " درگذشته سال 950، شرحى بزبان فارسى نوشته بنام " منهج الفصاحه ".

24-مولى فتح الله ابن مولى شكر الله كاشانى، درگذشته 988، شرحى فارسى بنام: " تنبيه الغافلين و تذكره العارفين ". 24 -عز الدين، على بن جعفر: شمس الدين آملى، از شاگردان شيخ على بن هلال جزائرى، شرح فارسي.

25- مولى، عماد الدين على قارى استر آبادى، از بزرگان قرن دهم، حاشيه بر نهج.

26- مولى، شمس بن محمد بن مراد، در سال 1013، شرح ابن ابى الحديد معتزلى را ترجمه كرده است.

27- شيخ بهائى عاملى، درگذشته 1031، شرحى بر نهج البلاغه نوشته كه ناتمام مانده، اين را " برقعى " در نامه كه بمن نگاشته، تذكر داده است.

28- شيخ الرئيس، ابو الحسن ميرزا قاجار، شرحى نوشته، ناتمام."نامه مزبور برقعى".

29- شيخ نور محمد، ابن قاضى عبد العزيز، ابن قاضى طاهر محمد، محلى شرح فارسى به سال1028.

30 - مولى عبد الباقى خطاط صوفى، تبريزى، درگذشته 1039، شرح فارسى بنام " منهاج الولايه ".