الغدير جلد ۵

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه جمال الدين موسوى

- ۲۷ -


يك ايراد مردود از آلوسي و پاسخ آن

سيد " حميد الدين عبد الحميد الوسى " در كتابش " نثر اللئالى على نظم الامالى " 160 وقتى به آيه ولايت مى رسد، مى گويد: اين آيه نزولش، چنانچه پنداشته اند تنها درحق على نبوده است، بلكه درباره مهاجرين و انصار نازل شده و على يكى از آنها مى باشد. زيرا " الذين " در آيه، صيغه جمع است پس نمى تواند على به تنهائى مقصود از آيه باشد.

امينى گويد: اين مرد، در اين گفتارش به آهنگ ابن كثير دمشقى مى نوازد و بر وزان او مى بافد، و از چاه او اين آب را مى كشد، او كه در تاريخش درباره اين آيه چنانكه به همين زودى خواهد آمد مى گويد: درباره خصوص على، هيچ آيه اى از قرآن نازل نشده است...

گروه غفلت زدگان را اين حقيقت فراموش شده است كه: هر گاه حكمى به عنوان عموم صادر شود. به طوريكه در يك جريان طبيعى قرار گيرد تا ديگران را به آوردن نظيرش تشويق، يا از آوردن شبيهش باز دارد، خصوصا كه موضوع را با خصوصيات مكورد، بر حسب تطبيق خارجى معين كنند، بليغتر و براى صدق قضيه كلى، بر آن فرد، از توجه سخن راسا به سوى او، موكد تر است و براى آن نظائر فراونى در قرآن كريم وجود دارد، و اينك چند نمونه آن:

1- الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء: آنها كه گفتند خدا فقير است و ما بى نياز- حسن گويد: گوينده اين سخن حين بن اخطب است. و عكرمه و سدى و مقاتل و محمد بن اسحاق گويند. او فنحاص بن عازوراء بوده است، خازن گويد اين سخن را هر چند يك نفر يهودى گفته ولى چون همه آنها به اين سخن راضى بودند، سخن به همه آنها نسبت داده شده است. مراجعه كنيد به تفسير قرطبى 4ر294، تاريخ ابن كثير 1ر434 تفسير خازن 1ر 322.

2- و منهم الذين يوذون النبى...: پاره اى از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزرده مى گويند او گوش محض است. اين آيه درباره مردى از منافقان نازل شده كه عبارتست از: جلاس بن سويد يا نبتل بن حارث ياعتاب بن قشير، مراجعه كنيد تفسير قرطبى 8ر192، تفسير خازن 2ر253، الاصابه 3ر 549.

3- و الذين يبتغون الكتاب مما ملكت ايمانكم...: از بردگانتان آنها كه مايل به بستن قرار داد " مكاتبه " اند با آنها قرار داد بنديد مشروط به اينكه در آنها خيرى دانسته باشيد. اين آيه درباره صبيح مولى حويطب بن عبد العزى نازل شد. وى گويد: من غلام حويطب بودم از او خواستم با من قرار داد مكاتبه به بندد. آنگاه درباره من اين آيه نازل شد: و الذين يبتغون الكتاب. اين روايت را ابن منده و ابو نعيم و قرطبى به نقل تفسير قرطبى 12ر244، اسد الغابه، 3ر11، الاصابه 2ر176 نقل كرده اند.

4- ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما.... " آنان كه اموال يتيمان را به بيداد مى خورند، تنها آتش در شكم خود كرد ه اند.

" مقاتل بن حبان گويد: اين آيه درباره مرثد بن زيد الغطفانى نازل شده.

مراجعه كنيد تفسير قرطبى 5ر53، الاصابه 3ر 397.

5- لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم... " خداوند شما را نهى نمى كند، درباره كسانيكه با شما نمى جنگند و از خانه هاتان بيرون نمى كنند، كه با آنان به نيكى رفتار كنيد.

" اين آيه درباره اسماء بنت ابى بكر نازل شد، زيرا، مادرش قتيله بنت عبد العزى، با هدايائى در حاليكه مشرك بود در مدينه به او وارد شد. اسماء گفت من هديه اى از تو نمى پذيرم و نبايد بخانه من وارد شوى تا از رسول خدا " ص " اذن دريافت كنم. وقتى از پيغمبر پرسيد، خداوند اين آيه را نازل كرد. پيغمبر دستور داد به منزلش او را وارد كند و هديه اش را بپذيرد و از احترام و نيكى نسبت به او دريغ ننمايد.

اين حديث را بخارى، مسلم، احمد، ابن جرير و ابن ابى حاتم بر طبق تفسير قرطبى 18ر59، تفسير ابن كثير 4ر349 و تفسير خازن 4ر272 نقل كرده اند.

6- يا ايها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم:

" اى پيامبر آنانكه به سوى كفر ميشتابند و لفظا ايمان، ابراز داشته اند، نبايد باعث اندوه تو شوند ".

مكى در تفسيرش گويد: اين آيه درباره عبد الله بن صوريا نازل شده است. تفسير قرطبى 177/6، الاصابه 2ر 326.

7- قال الذين لا يعلمون لو لا يكلمنا الله او تاتينا آيه 200:

" گفتند چرا خدا با ما حرف نمى زند و يا نشانى را كه ما مى خواهيم براى ما نمى آورد ".

اين آيه در مورد رافع بن حريمله نازل شد و محمد بن اسحاق از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رافع به پيغمبر خدا " ص " گفت: يا محمد اگر چنانكه ميگوئى رسول خدائى پس بگو خدا خود با ما سخن گويد تا كلامش را بشنويم خداوند در اين مورد، آيه فرستاد. تفسير ابن كثير 1ر 161.

8- الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوانهم فى الدنيا حسنه:

" آنان كه در راه خدا پس از ستم ها كه ديده مهاجرت كردند، آنان را در اين دنيا در جايگاه خوبى مستقر خواهيم كرد ".

ابن عساكر در تاريخش 7ر133 از طريق عبد الرزاق از داود بن ابى هند، آورده است كه آيه در مورد ابى جندل ابن سهيل عامرى نازل شد و قرطبى در تفسيرش 1ر107 اين قول را از جمله اقوال وارد درآيه، ذكر كرده است.

9- ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلاه و انفقوا مما رزقناهم:.

" كسانى كه كتاب خدا را خوانده، نماز بپا مى دارند و از آنچه آنان را روزي کرديم انفاق مي کنند..."

اين آيه در باره حصين بن مطلب بن عبد مناف نازل شده مراجعه کنيد الاصابه 1ر0 33.

10- و العصر ان الانسان لفى خسر..

" سوگند به عصر كه انسان در زيانكارى است مگر كسانيكه ايمان آورده كارهاى شايسته انجام دهند و به حق و صبر سفارش كنند "

از ابى بن كعب روايت است كه گويد: سوره و العصر را بر پيامبر " ص " خواندم و گفتم: پدرو مادرم به فدايت، تفسيرش چيست؟ گفت: و العصر: سوگندى است از خداى، به آخر روز، كه انسان: ابو جهل بن هشام، در زيانكارى است مگر كسانى كه ايمان آورده اند: ابو بكر صديق و كارهاى شايسته كردند ك عمر بن خطاب و بهم ديگر سفارش به حق كردند: عثمان بن عفان، و سفارش به شكيبائى كردند: على بن ابى طالب. مراجعه كنيد به رياض النضره 1ر34

امينى گويد: ما، بر اين تاويلات تحريف آميز و مردود با اين قوم به عنوان موافق كف نمى زنيم ولى اين مطالب را براى اقامه حجت، از طريق خودشان بر آنان مى آوريم.

11- ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخره..:

" كسانيكه پيمان با خدا و سوگند هاى خود را به پول ناچيزى معامله مى كنند اينان در آخرت نصيبى نخواهند داشت ".

اين آيه درباره عيدان بن اسوع حضر مى نازل شد. اين مطلب را مقاتل در در تفسيرش به نقل " الاصابه " 3ر51 اظهار كرده است.

12- يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم:

" اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداى را فرمان بريد و پيامبرش را اطاعت كنيد و اولى الامرى كه از خودتان است ".

بخارى درصحيحش دركتاب تفسير 7ر60 و احمد در مسندش 337 و مسلم در صحيحش به نقل تاريخ ابن عساكر 7ر352 و بنا به تفسير قرطبى 5ر260 و ديگران گويند نزول اين آيه يا ايها الذين آمنوا درباره عبد الله بن حذاقه السهمى، است.

13- يقولون هل لنا من الامر من شى ء قل ان الامر كله لله يخفون فى انفسهم..:

" ميگويند آيا از فتح براى ما نصيبى خواهد بود، بگو فتح و نصرت همه اش از آن خدا است در دل خود چيزهائى را پنهان ميدارند تا بر تو آشكار نشود مى گويند اگر ما را نصيبى از فتح بود اينجا كشته نمى شديم.. " گوينده عبد الله بن ابى بن سلول، راس منافقان است و درباره اول اين آيه نازل شده است.

ابن ابى حاتم از طريق زير نقل مى كند كه آيه: درباره معتب بن قشير نازل گرديده است. مراجعه كنيد تفسير قرطبى 4ر262، تفسير ابن كثير 1ر418، تفسير الخازن 1ر 306.

14- الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم:

" كسانى به مردم گفتند، مردم براى شما متحد شدند " مراد از ناس اول نعيم بن مسعود اشجعى است، نسفى در تفسيرش گويد:

از اين لفظ جمع، مراد يكى است، يا او را پيروانى بوده است كه مانند او تاخير و درنگ مى كردند. و خازن گود: از لفظ عام، اراده خاص شده است.

ابن مردويه به اسنادش از ابى رافع آورده كه نبى اكرم " ص " على را با عده اى به دنبال ابو سفيان فرستاد، مردى از اعراب خزاعه آنان را ديد و گفت: قوم براى شما دست به اتحاد زده اند. گفتند:

حسبنا الله و نعم الوكيل.

آنگاه درباره آنها اين آيه نازل شد. تفسير قرطبى 4ر279، تفسير ابن كثير 1ر430، تفسير خازن 1ر 318.

15- يستفتنونك قل الله يفتيكم فى الكلاله:

" از شما درباره كلاله " خواهران و برادران " اظهار نظر مى خواهند بگو خداى نظر مى دهد "

درباره جابر بن عبد الله انصارى نازل شده، ابو بودكه اظهار نظر ميخواست و مى گفت اين آيه درباره من نازل شده است.

تفسير قرطبى 6ر28، تفسير خازن و تفسير نسفى حاشيه تفسير خازن 1ر 447..

16- يسالونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير...:

" از تو مى پرسند چه انفاق كنند بگو هر چيزى كه انفاق كنيد... ".

درباره عمرو بن جموح نازل شده، او پير مردى بزرگ و ثروت مند بود، گفت يا رسول الله چه چيز بهتر است تصدق كنيم؟ و بر چه كسى اتفاق نمائيم؟ پس اين آيه نازل شد. تفسير قرطبى 3ر36، تفسير خازن 1ر148.

17- و هم ينهون عنه و يناون عنه:

"کفار مردم را از پيروي پيامبر نهي کرده و خود از او دوري مي کنند".

قوم را عقيده چنانست که اين آيه درباره ابي طالب نازل شده و تفصيل آن را دو " كفار مردم را از پيروى پيامبر نهى كرده و خود از او دورى ميكنند ". جلد 8 ص 803 متن عربى بيان داشته ايم.

18- لا تجد قوما يئمنون باللهو اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله:

" قومى را مومن به خدا و روز قيامت نمى يابى كه در عين حال به آنان كه از خدا و رسولش رو گردانند، مهربان باشند.

در مورد ابى عبيده جراح كه پدرش در جنگ بدركشته شد نازل گرديد يا درباره عبد الله بن ابى، تفسير قرطبى 307/17، نوادر الاصول حكيم ترمذى 157.

19- " و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا..:

" و ديگران بگناه خود اعتراف كرده كار شايست و ناشايست را بهم مخلوط كردند.. "

درباره ابى لبابه انصارى خصوصا نازل شد. تفسير قرطبى 8ر242، الروض الانف 2ر196

20- يحلفون بالله لكم ليرضوكم: " براى شما بخدا سوگند ياد مى كنند تارضايت شما را جلب كنند ".

مردى از منافقان گفت سوگند اينان از نيكان و اشراف مايند و هر گاه آنچه محمد مى گويد حقيقت داشته باشد بايد اينان از الاغ ها بد تر باشند، يكى از مسلمين اين جمله را شنيد و گفت: بخدا سوگند آنچه محمد مى گويد حق است و تو بد تر از الاغى. مرد شكايت او را نزد پيامبر برد و پيغمبر او را احضار كرد، فرمود: براى چه اين سخن را بر زبان راندى؟ او شروع به لعن و نفرين كرد و بخدا سوگند خورد كه من چنين نگفته ام. مرد مسلمان گفت خدايا، راستگو را تصديق، و دروغ گو را، تكذيب كن. اين آيه آمد.

تفسير قرطبى 8ر193، تفسير ابن كثير 2ر366

12- گويد: رافضيان نمى توانند ايمان على و عدالتش را، و اينكه او از اهل بهشت است ثابت كنند تا چه رسد به امامتش، مگر وقتى كه امامت ابو بكر، عمر و عثمان را بپذيرند ز،يرا اگر بخواهند اين امتيازها را براى على ثابت كنند، دليلى با آنها موافق نمى شود چنانكه مسيحى اگر بخواهد نبوت مسيح را ثابت كند بدون پذيرفتن دين محمد هيچگونه دليلى با او همراه نخواهد بود. جلد اول ص 162 منهاج السنه

پاسخ- اى روزگار من هر روز ترا با شگفتى هاى تازه ترى مى بينم!

كاش مى دانستم چه موقع ايمان و عدالت على، احتياج به برهان و استدلال پيدا كرده است؟ و او در چه زمانى كافر بوده تا موضوع ايمان آوردنش مطرح باشد؟ و آيا در آغاز اسلام براى پيغمبر برادرى كه با او همكارى كند غير از على كسى بود؟ آن وقتى كه ديگران كه نام آنها را برده، هنوز اسلام نياورده بودند. آيا اسلام بدون شمشير و نيزه او مى توانست بر پاى خود به ايستد؟ آيا لشگر شرك جز بر اثر قدرت وصولت او ممكن بود منهزم شود؟ آيا زنگار شبهه و كفر جز به بيانات و براهين او زدوده شد؟ آيا خداى بزرگ كعبه بيت الحرام را از آلودگى بت ها، جز بدست شريف او پاك گردانيد؟ آيا خدا در قرآن خاندانى را از پليدى پاكيزه نگردانيد كه بعد از رسول خدا او بزرگ آن خاندان باشد؟ آيا كسى وجود دارد غير از او كه به نص قرآن كريم نفس قرآن نفس رسول الله باشد؟ آيا چه كسى كه خود را در ليله المبيت جز او به رضاى خدا فروخته است؟ آيا كسى از مومنان وجود دارد كه مانند رسول خدا به نفس آنان از خودشان اولى باشد غير از او؟ نه و الله.

احاديث شيعه در همه اينمطالب متواتر است و اين احاديث است كه شيعه را ملزم به اعتراف به اينهمه فضيلت براى على كرده است. ولى شيعه چون با ديگران در مقام استدلال بر آيد به احاديث اهل سنت استدلال مى كند زيرا دليل بايد براى طرف مقابل، الزام آور باشد بدون اينكه شيعيان در مقام ثبوت و واقع احتياج به اين ادله داشته باشند. و در حقيقت روشن رسمى استدلال همين است نه روشن كه علماى اهل سنت مى پيمايند كه در تمام موضوعات به كتب علماشان و احاديشان استدلال مى كنند كه خارج از اصول محاجه و مناظره است.

و كاش من ميدانستم ميان عدالت و ايمان على و ايمان و عدالت ديگران چه ملازمه اى وجود دارد؟ آيا آنان را با على نفس واحدى مى پندارد كه آن نفس قابل تبعيض نيست و يا گمان مى كند روح واحدى بر همه آنها جريان دارد، و از يك ايمان يا كفر متاثراند؟

و آيا اين ملازمه ابتكارى مولود اين تيميه، بر اصحاب و تابعين شيعى و بعد از آنها بر پيشوايان شيعه از ائمه، علماء بزرگان آنها در قرون گذشته با مناظرات و استدلالها و احتجاجهاى مذهبى فراوانشان در مجالس و محافل، مخفى مانده يا مخالفانشان در دفاع از رجال و مبادى شان، آن را فراموش كرده اند؟

اينها همه، هيچكدام نبوده است، تنها اين مرد خوشش مى آيد رافضيان را به مسيحيان تشيبه كرده باشد و بين على و ايمان معاويه حقه باز، و يزيد فاسق و فاجر، و جنايتكاران مستبد بنى اميه و هتاكان بنى عباس، رابطه بر قرار سازد. و اين ر انهايت درجه علم، دين ورع و ادب خود ميداند. 13- در جلد 2ر99 كتابش بزرگ مرد امت نصير المله و الدين خواجه طوسى و پيروان او و همه رافضيان را به انواع هتاكى و معاصى علنى، از قبيل ضايع ساختن نماز، و ارتكاب محرمات، و حلال دانستن حرمات الهى، و بى مبالاتى در امر مشروبات الكلى و فحشاء، حتى در ماه رمضان، و ترجيح شرك بر عبادت خدا، نسبت مى دهد. و اين گونه كارها و امثال آنها را از حالات دائمى رافضيان مى شمارد. اعمال و رفتارى كه هر كاو شگرى مى داند دروغ و خيال محض بيش نيست تا به وسيله اشاعه فحشاء بين مسلمانان، شيعه را بد نام كند. و خداى بزرگ داورى است صريح و قاطع روزى كه ميزان اعمال نصب كرده از سخنان هر كس جويا خواهد شد.

و ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد.

هر سخنى كه از دهان بر آيد فرشته براى ثبت و ضبط مهياست.

14- گويد: مشهور ترين كسانى كه مرتد شدند، دشمنان ابى بكر الصديق " رضى الله عنه " و پيروانشان مانند مسيلمه و تابعان او و ديگرانند. و رافضيان اينان را دوست دارند، چنانكه بسيارى از برزگانشان مانند اين امامى مذهب " علامه حلى " و ديگران گفته اند. رافضيان اهل رده را بر حق مى دانند، و مى گويند، ابو بكر صديق آنان را بنا حق كشته است 2ر102 منهاج.

پاسخ- كاش كسى پيدا مى شد از اين مرد مى پرسيد كه به او خبر داده است كه رافضيان، مسيلمه و طرفدارانش را دوست مى دارند، در حاليكه هنوز او را دروغگو ناميده، مسيلمه كذابش مى گويند و عمالش را افتضاح تلقى مى كنند و شيعه از دروغهايش به تفصيل ياد كرده است. شيعيان نبوت را در انحصار خاتم پيغمبران محمد سيد الانبياء و ص " دانسته، هر مدعى نبوتى غير از او را كافر مى دانند.

چه خوب بود بزرگانى كه اين سخن خلاف واقع را از آنها نقل كرده به ما نشان مى داد، آيا او آنها را با اين عقيده ديده است؟ چرا نام آنها را ياد نكرده؟ و چرا از آنها اسمى نياورده، اصولا او كه به نقل از آنها، اطمينان ندارد، و