الغدير جلد ۳

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۴ -


چنين مى سرود:

اى كشندگان حسين شما را به عذابى دردناك و انتقام بشارت باد.

آسمانيان، از انبيا و هر دسته و گروه بر شما نفرين ميفرستند.

و هر آينه به زبان فرزند داود "سليمان" و موسى و عيسى لعنت شده ايد.

موكب شاعران

بر اين اساس كه شرحش گذشت، به ميمنت قرآن و حديث عده اى از ياران پيامبر "ص" كه به شعر عنايتى داشتند، از هر سو گرد پيغمبر جمع شدند و در اوقات مختلفه، از سفر و حضر در حضور حضرت بسرودن و خواندن اشعار، همت ميگماشتند و چون شيران قوى پنجه جبهه شرك و گمراهى را از هم دريده و همسان بازهاى شكارى دلها را به صيد خود مى كشاندند، آنان پيوسته در پيرامون حضرت بودند و حتى در سفرها از او جدا نمى شدند، چابك سواران جنگى بودند كه با شمشير بران شعر و تير دلدوز نظم دشمنان اسلام را مفتضح و رسوا ميكردند و در ميدان نبرد، مردانه از حريم اسلام دفاع مينمودند، از جمله اين گروهند:

عباس عموى پيامبر، كعب بن مالك، عبدالله بن رواحه، حسان بن ثابت، نابغه جعدى، ضرار اسدى، ضرار قريشى، كعب بن زهير، قيس بن صرمه، اميه بن صلت، نعمان بن عجلان، عباس بن مرداس، طفيل غنوى، كعب بن نمط، مالك بن عوف، صرمه بن ابى انس، قيس بن بحر، عبدالله بن حرب، بحير بن ابى سلمى، سراقه بن مالك.

روح دينى چنان دلهاى مردم مجتمع آنروز را مسخر نموده، و با روحشان آميخته شد كه حتى زنان مسلمان را تحت تاثير خود قرار داد، و هنر نمائيهائى در اين زمينه نمودند و پرده نشينى و حجاب آنان را از دفاع از حريم مقدس اسلام باز نداشت و با سرودن اشعارى دلنشين از پيامبر اكرم "ص" دفاع نمودند كه از جمله ايشانند: 1 - ام المومنين خديجه دختر خويلد، همسر پيامبر اكرم "ص" اين بانو، اشعارى نغز و لطيف مى سرود، از جمله شعرى است كه به هنگام زانو به زمين زدن شترش در مقابل پيامبر، و چهره بر قدم آن حضرت ماليدن و به فضل وجود مبارك حضرتش به زبان آمدن، سروده است:

به فضل پيامبر، شتر به زبان آمد و خبر داد: كه به وجود حضرت سر زمين مكه شرافت يافت.

اين محمد، بهترين بر انگيختگان خداست كه بر خاك قدم نهاده و شفيع امت است.

اى كسانيكه بدو حسد مى ورزيد بگذاريد خشم، شما را نابود سازد.

چه اوست محبوب و بهتر از او در خلائق نيست.

2- سعدى دختر كريز خاله عثمان، اشعارى در تبليغ از دين سروده است از جمله: اى عثمان اينست پيامبرى كه با دليل واضح از جانب خدا آمده است و قرآن بر او نازل گشته زنهار كه بتها ترا گمراه نسازند و پيرو او باشى.

سپس گفت: همانا محمد رسول خداست، و جبرئيل بر او نازل ميشود.

محمدمشعل هدايتى است كه انوار تابناكش روشنگر انسانهاست. پيوسته از صدف پاك دهانش، درهاى خير خواهى و مصلحت انديشى نثار بشريت ميگردد، رستگارى در دين مقدس اوست و بالاخره پيروزى نهائى برا او خواهد بود.

و بعد از اين سروده، چند شعرى هم درباره اسلام عثمان گفته.

3- شيما دختر حارث بن عبد العزى خواهر رضاعى پيغمبر اكرم "ص" درباره آن حضرت چنين سروده:

خداوندا محمد را در همه حال براى ما باقى بگذار و دشمنان و كسانيكه بدو حسد مى ورزند خوارشان گردان، و آن روز را كه او سرور همه جهانيان گرددو همه را به سوى حق خواند، پيش روى ما بگشاى و بدو عزتى پايدار عطا فرما.

4- هند دختر ابان بن عباد بن المطلب، وى بنا به نقل "طبقات الكبرى" ج 4ص 148 درباره نبى اكرم اشعارى سروده و در جنگ احدهم، در جواب هند دختر عتبه كه به كشته شدن حمزه به ساير شهدا مسلمين اظهار سرور ميكرد و ميگفت:

ما در اين جنگ، انتقام جنگ بدر را گرفتيم.

چه، از كشته شدن پدر و عمو و برادر ناكامم صبرم تمام شده بود.

و اكنون كه وحشى "با كشتن حمزه" سوزد درونم را شفا بخشيد منهم به نذر خود وفا خواهم كرد.

و هند دختر ابان در جواب گفت:

اى دختر مردى ماجرا جو و كافر تو در بدر و جنگهاى جز آن، به سزاى خود رسيدى و در بامداد پيروزى جوانمردان اسلام وبنى هاشم، با شمشيرهاى بر انشار به كيفر كردار خود ميرسد.

حمزه شير بيشه ماست و على باز شكارى ما.

5- خنشا دختر عمر و دختر زاده امر القيس، از بانو انيست كه بسيار شعر سروده، و شعر شناسان جملگى متفقند كه نه قبل از او و نه بعد از او زنى به پايه او نرسيده است. پيامبر گرامى از شعر اين بانو بسيار مسرور ميشد و ميفرمود كه از شعرش بخواند.

6- رقيقه، دختر ابى صيفى بن هاشم بن عبدالمطلب بن هاشم. اين بانو پيامبر را از اجتماع قريش خبر داد كه به هنگام شب قصد كشتنش دارند و بدين سبب رسول خدا از بستر خارج شد و على "ع" در جاى او خوابيد. اين زن اشعار، زيبائى دارد، از جمله شعر او درباره استسقا عبدالمطلب است، محمد "ص" در آن زمان كه به سن بلوغ بود همراه جدش بود.

اول بيت آن اشعار چنين بود.

اول بيت آن اشعار چنين است:

به يمن شيبه "اسم حضرت عبدالمطلب" خداوند شهر ما را سيراب نمود.

در حاليكه گياهان نمى روئيد و باران نمى باريد.

7 - اروى دختر عبدالمطلب، عمه رسول خدا "ص"، زنيست كه احتجاج او بر معاويه، مشهور است كه در شرح حال عمر و بن عاص خواهد آمد. وى اشعارى دارد در سوگ پيامبر كه به اين مطلع آغاز ميشود:

اى چشم تو مرا، تا هنگامى كه زنده هستم با سرشكت يارى كن.

و قسمت ديگر شعر او با اين بيت شروع ميگردد:

اى رسول خدا تو مايه اميد ما بودى و پيوسته رحمتت شامل حالمان بود و جفائى از شما نديديم.

و در ضمن همين ابيات چنين ادامه ميدهد:

اى فاطمه پروردگار محمد بر آرامگاه او، در يثرب درود ميفرستد.

اى ابوالحسن اكنون كه او از جدا شده اى با خاطرى دردناك تا آخر دهر بر او بگرى.

"وزنان شاعر ديگر عبارتند:"

8- عاتكه دختر عبدالمطلب.

9- صفيه دخرت عبدالمطلب.

1.- هند دختر حارث.

11- ام سلمه زوجه پيامبر اكرم

12- عاتكه دختر زيد و عمرو. 13 - خادمه نبى اكرم ام ايمن.

عائشه همسر پيامبر گرامى شعر زيادى حفظ داشت و بنا به نقل خودش دوازده هزار بيت از لبيد شاعر به خاطر داشت و پيغمبر اكرم "ص" از اومى خواست كه برايش از اشعاريكه حفظ است بخواند از آن جمله است اين دو بيت:

هر گاه طلا با سنگ محك آزمايش شود، بدون شك غش آن آشكار ميگردد و طلاى خالص و مغشوش از هم جدا ميشود.

على "ع" هم در بين ما، مانند آن سنگ محك است.

مقام شعر و شعرا در نزد ائمه هدى

اين دعوت روحى و يارى دين كه به وسيله شعر انجام ميگرفت و از تاييد قرآن و حديث هم بر خوردار بود، در زمان ائمه طاهرين نيز چون زمان رسول خدا"ص" بر قرار بود و مردم مجتمع آنروز، از شعر شعراى اهل بيت، قلوبشان مسخر ميشد وحقائق مكتب ولايت با جانشان آميخته ميگشت.

پيوسته شعرا از نقاط دور با قصائد مذهبى و چكامه هاى دينى خود، به خدمت ائمه "ع" مشرف ميشدند و مورد تفقد و اكرام ايشان واقع ميگشتند.

و شعر آنان را كه چكيده فكر و انديشه شان بود به نظر اعجاب مى نگريستند و تحسين مى فرمودند.

به احترام مقدمشان، محفلها تشكيل و دوستان خود را بدان محافل دعوت ميكردند، و با دادن صله و جائزه هاى گرانبها، شعرا را مورد نوازش و مرحمت قرار ميدادند و نكاتى را كه موجب خلل و نقص شعر آنان بود گوشزدشان مينمودند لذاست كه در دوره ائمه طاهرين تطوراتى در شعر و ادب پيدا شد و به كمال گرائيد و در اجتماع آنروز از بيشتر علوم و فنون اجتماعى پيشى گرفت.

اهميت شعر به جائى رسيد كه به پا نمودن مجلس شعر، و صرف وقت نمودن به خاطر آن در مكتب اهل بيت و جزو طاعات شمرده ميشد و گاهى بعضى از اشعار نغز، در شريف ترين اوقات خوانده شده و بر بزرگترين اعمال عبادتى "مستحبه" مقدم ميشد چنانكه اين حقيقت را به وضوح از گفتار و رفتار امام صادق "ع" نسبت به "هاشميات" كميت شاعر مى يابيم:

كميت در ايام تشريق "روزهائيكه نور ماه به آخرين حد زيادى ميرسد" در منى بر آن حضرت وارد شد و اجازه خواست تا براى حضرت از اشعار خود بخواند.

حضرت فرمود: اين ايام بسيار شريف و با ارزش است.

كميت عرض كرد:اين اشعار درباره شما سروده شده

امام چون اين جواب را بشنيد فرمود تا ياران و همراهانش جمع شوند و به كميت هم اجازه داد تا شعرش را بخواند، كميت هم قصيده لاميه از قصايد هاشمياتش را خواند.

پس از تمام نمودن شعر حضرت درباره اش دعا فرموده هزار دينار و يكدست خلعت به او مرحمت نمودند و ما به زودى مفصل اين بحث مختصر را در شرح حال كميت حميرى، و دعبل بيان خواهيم كرد.

و نظر به فوائد اجتماعى و دينى كه بر اشعار بار بود، پيشوايان دين هيچگونه نظرى به شخصيت شاعر نداشتند و نسبت به ساير شوون و اعمالشان خورده نيم گرفتند هر چند كه شاعرى آلوده و بدمنش بود و از رفتارش ناراضى بودند ولى همينكه افكار و اشعار چنين شعرائى را مى ديدند كه در راه هدايت و ترويج دين و بيان حقايق مفيد است از اعمال بدشان چشم پوشى و بديده استرحام مى نگريستند و بر ايشان طلب آمرزش مى نمودند و احساسات مومنين را به اطرافشان تحريك مى كردند و براى دلگرمى ايشان سخنان اميد زائى ميفرمودند، برخى از سخنان ائمه هدى درباره ايشان عبارتست:

بر خداوند بزرگ سخت نيست كه گناهان دوستان و ستايشگران ما را، بيامرزد.

و يا:

آيا بخشودن گناهان دوستداران على "ع" بر خدا سنگين است؟

ويا:

هيچ لغزشى براى دوستداران على "ع" رخ نمى دهد مگر اينكه در قدمهاى- ديگر از لغزشها محفوظ مى مانند. و در همين قدمهاى ثابت است كه صلاح مجتمع اسلامى محفوظ مى ماند و بر همين عقيده است كه ما مى ميريم و زنده مى شويم.

و اين فكر صحيحى است از پيشوايان دين، در اين باره كه خود دستورى است، جهت استوار ساختن پايه هاى مذهب و تسخير نمودن قلوب مردم. و نشان ميدهد كه راه صحيح صرف اموال، و موارد آن چيست.

وصيت امام باقر "ع" به امام صادق "ع" مشعر به همين فكرى عالى است آنجا كه ميفرمايد: از مال من "فلان مقدار" وقف كن براى نوحه سرايان كه تا ده سال در منى موقعيكه حاجيان جمعند بر من نوحه سرائى كنند، اين تعيين محل و وقت خود دليل روشنى است بر اينكه غرض امام اينست، كه نام و خصوصيات و جهات مربوط به امام در گذشته به وسيله همين و نوحه سرايان به گوش مسلمانانيكه در آن اجتماع شركت جسته اند، برسد. تا نفوس را متوجه اين آستان نمايند و بالنتيجه شور و علاقه اى نسبت به مذهب اهل بيت در آنها ايجاد شود.

همه ساله اين مراسم تجديد شود تا مسلمانان ديگرى كه سالهاى بعد مى آيند به حقائق مكتب اهل بيت آشنا گردند و نسبت به امامت ائمه"ع" متمايل گردند، و به پيروى از مكتب امامان بر حق تحريك شوند و تعاليم نجات بخششان را بكار بندند. و به همين جهت سر عزادارى حضرت سيد شهدا نيز روشن ميشود.

و نظر به همين فوائد، كه بر شعر مترتب بود شعراى اهل بيت پيوسته مورد خشم و غضب مخالفين بودند، زيرا مجلس آرائى و مديحه سرائى آنها بر دشمنان گران ميامد و بدين جهت مديحه سرايان ائمه هدى از كيد و دسيسه هاى دشمنان هميشه در هراس بودند و گاهى هم به مقتضاى موقعيت خود براى حفظ جانشان از خانه و زندگى آواره مى شدند و در گوشه اى با رنج و مشقت بسر ميبردند و اگر بعضى از آنها، دستگير ميشدند مشمول هر گونه شكنجه بودند: زبانشان بريده ميشد، تبعيد مى شدند زندان ميرفتند، كتك مى خوردند و در آخر امر هم شربت مرگ نصيبشان مى گشت.

شعر و شاعران در نزد بزرگان دين

فقها امت اسلامى و زعماى مذهب نيز از سيره ائمه معصومين "ع" پيروى كردند، و در راه خدمت به دين، و حمايت از حريم و ناموس مذهب، و حفظ و حراست ماثر اهل بيت بپاخواستند تا در مجتمع خود نام ائمه را رواج دهند، نسبت به شعراى اهل بيت توجه مى نمودند و با دادن جايزه موجبات تشويقشان را فراهم ميكردند و چنانكه به تاليف كتب فقهى، و معارف اسلامى اهميت ميدادند، به تدوين كتب شعرى و تشريح فنون ادبى مى پرداختند تااصول شعر و ادب تقويت شده جاويد بماند.

شيخ عظيم الشان و بزرگوار ما، مرحوم كلينى كه بيست سال عمر خود را در راه تاليف كتاب "كافى" صرف نمود، كتابى دارد شمتمل بر اشعارى، كه در وصف اهل بيت سروده شده، و عياشى، عالم بزرگى كه داراى كتب بسيارى است در فقه شيعه، كتابى هم به نام "معاريض الشعر" دارد و مرحوم صدوق، آن جانباخته احياى فقه و حديث، داراى كتاب شعرى است. و مرحوم جلودى،شخصيت بارز شيعه در بصره، كتابى دارد كه هر چه شعر درباره على "ع" سروده شده در آن جمع نموده است.

استاد طايفه شيعه، در الجزيره، ابوالحسن شمشاطى مولف "مختصر فقه اهل بيت" كتابى گرانبها در فنون شعر دارد. و معلم امت اسلامى شيخ عظيم المنزلت ما، مرحوم مفيد، كه خدمات ارزنده او نسبت به اسلام و مسلمين بر احدى پوشيده نيست كتابى دارد، در مسائل مربوط به شعر و شاعرى.

سرور طايفه، سيد جليل القدر مرحوم سيد مرتضى "علم الهدى" داراى ديوان مفصل شعرى است به علاوه در فنون شعر تاليفات نفيسى دارد و جز اين عده از فقهاى ارزنده شيعه كه ذكر كرديم فقها و علماى ديگر شيعه هم مشوق اين راه بوده اند و علماى بزرگ پيوسته در اعياد مذهبى، از قبيل روزهاى وفات آنان شعرا درمجالس گرد ميامدند و مرثيه سرائى ميكردند و بدينوسيله مكتب اهل بيت را احيا مينمودند و دلهاى شنوندگان را از مهر و محبت به اين مجالس مورد احترام و تكريم بودند و جائزه هاى شايسته اى به آنها اعطا ميشد، تازه اين اجر دنيوى ايشان بود در حاليكه اجر و پاداش اخروى آنها نزد خداوند ثابت و برقرار بود.

اين روش و گرايش نيكو، در بعضى از اعصار بيشتر از عصر ديگر رونق مى يافت و مورد عنايت بيشترى قرار ميگرفت و در مردم نشاط واحساسات بيشترى حس ميشد و نتائج گرانبهائى نصيبشان ميگشت، دوران سرور بزرگ ما آيه الله بحر العلوم و استاد گرانقدر مرحوم كاشف الغطا را مى توان از دوره هاى رونق مكتب اهل بيت شمرد.

اما اين زمان چطور؟ آيا چنان مجالسى بر پا ميگردد كه احيا مكتب آنان گردد؟

بايد براى بيان حال اين عصر به اين شعر تمسك جست

آن محفلها تهى گشت و محفل نشينان پر شور ونشاط به سراى ديگر رهسپار شدند. و آن سان كه بر محفل نشينان جور و ستم نمود و پراكنده شان كرد خود نيز پراكنده و نابود گشت.

آرى از دودمان پاك پيامبر، ميتوانيم، پيشواى مجدد امت آيه الله شيرازى ساكن سامرا را نام ببريم كه امت اسلامى در زير سايه آن رادمرد اسلام آرميده بودند و رشته رهبريش جهان اسلام را در بر گرفته بود.

آن مرد بزرگ در ايام "اعياد و وفيات" پيوسته محافل و مجالس دينى تشكيل ميداد و ادبا و شعرا نامى نواحى مختلفه در آن مجالس شركت مى جستند و با انشا قصائد خود مورد عواطف ايشان قرار ميگرفتند و از تشويقها و عطاياى آن بزرگوار بهره مند شده و سپس به جايگاه خود باز ميگشتند ولى افسوس كه:

آنانكه در سايه شان همه زندگى خوش داشتند، رفتند.

يكى از نمونه هاى اين درگاه اينكه:

شاعر روشن دل اهل بيت عصمت، سيد حيدر حلى، دريكى از مراسم مذهبى قصيده شيوائى سرود و آهنگ درگاه سيد شيرازى نمود، پس از برگزارى مجلس سيد قصد داشت 2. ليره عثمانى به عنوان صله، به سيد حيدر بدهد، ولى بعد از اينكه قضيه را با عموى خود حاج ميرزا اسماعيل در ميان گذاشت، وى صلاح نديد، كه كم است: گفت: "او شاعر دربار هل بيت است و اين مقدار زيبنده مقام ايشان نيست، سيد حيدر از امثال دعبل و حميرى و نظاير اين دو برتر ميباشد، پيشوايان دين به شاعران زمان خود كيسه هيا پر از طلا ميدادند و سزاوار است شما يكصد ليره بدست شريف خود بايشان بدهيد" و بر اين اساس آيه الله بزرگ و مرجع عاليقدر شيعه به زيارت سيد حيدر رفت و مبلغ صد ليره، به عنوان صله با كمال تجليل و احترام به سيدحيدر مرحمت فرمودند و دست شاعر اهل بيت را بوسيدند.

اين داستان شگفت را جمعى كه در آن دوران طلائى مى زيستند از جمله فرزند گرانقدر ايشان آيه الله ميرزا على آقا نقل نموده اند و خود فرزند هم به پيروى از روش پسنديده پدر باين نحو مجالس عنايتى خاص داشت و شعرا را به اين مجالس