الغدير جلد ۲

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۱۰ -


متعال ضمن اين آيه، نكوهش و گفتار آنان را بمن خبر داد: و منهم الذين يوذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم و اگر بخواهيم نام آنها را ببرم و آنها را معرفى كنم، خواهم نمود، ولى با ندريدن پرده آنها بكرامت خود افزودم.

خداى متعال راضى نشد جز بابلاغ اين امر، پس اى گروه مردم اين را بدانيد همانا خداوند او را "على عليه السلام را" بعنوان ولى و امام بر شما نصب نمود و اطاعت امر او را بر همه واجب فرمود، حكم او جارى و گفتار او روا و نافذ است، و هر كس با او مخالفت نمايد از رحمت خدا دور است، و كسيكه او را تصديق نمايد مشمول رحمت پروردگار است بشنويد و اطاعت كنيد پس همانا: خداى مولاى شما است، و على امام "پيشوا" شما است، و سپس امامت در فرزندان من از صلب او "على عليه السلام" برقرار است، تا روز قيامت، حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حلال فرموده اند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش آنرا حرام نموده اند و آنان، "يعنى على عليه السلام و امامان از فرزندان او"، علمى نيست مگر خداى متعال آنرا در من احصاء "و بمن موهبت فرموده" و من آنرا نقل نمودم به على، پس، از او گمراه نشويد و از اوامر او استنكاف ننمائيد. زيرا اوست كه بسوى حق راهنمائى ميكند و بحق عمل مينمايد، خداوند توبه احدى را از آنانكه او را انكار نمودند نمى پذيرد و او را نميامرزد. بر خدا حتم است كه چنين كند: او را جاويدان بعذاب دردناكى مبتلا كند پس او "على عليه السلام" افضل تمام مردم است بعد از من مادام كه رزق بندگان نازل ميشود و خلق جهان باقى هستند، آنكس كه خلافت او را مرتكب شود از رحمت خدا دور است.

اين گفتار من، از جبرئيل، از خداوند است، پس هر كس نگران باشد و بينديشد كه براى فرداى خود چه پيش فرستاده است؟ بفهميد محكم قرآن را "مطالب استوار و صريح آنرا" و پيروى نكنيد متشابه آنرا "آياتيكه نيازمند به بيان و تفسير و توضيح و تاويل است" و هرگز تفسير درست نتواند كرد آنرا مگر كسيكه من دست او را گرفته ام و بازوى او را بلند نموده ام و بشما او را نشان ميدهم: هر كس من مولاى اويم، اين على مولاى او است، و موالات او از جانب خداوند است كه آنرا برمن نازل نموده است، آگاه باشيد، بطور تحقيق وظيفه خود را اداء نمودم، آگاه باشيد امر حق را ابلاغ كردم، آگاه باشيد آنچه را مامور بودم بشما شنوانيدم، آگاه باشيد، آنچه نيازمند به توضيح بود توضيح نمودم، امارت و فرماندهى مومنين بعد از من براى احدى جز او روا نيست سپس، او را "على عليه السلام را" ببالا بلند فرمود تا بحدى كه پاى او مقابل زانوى پيغمبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت، و فرمود: اى گروه مردم، اين برادر من، و وصى من و فرا گيرنده علم من است و جانشين من بر هر كس كه بمن ايمان آورده و بر تفسير كتاب پروردگار من، و در روايتى افزود. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و العن من انكره، و اغضب على من جحد حقه.

يعنى بار خدايا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او را، و از رحمت خود دور دار منكرين او را، و خشم فرما بر كسيكه حق او را انكار نمايد. بار خدايا تو نازل فرمودى هنگام آشكار كردن اين امر براى على اين آيه را: " اليوم اكملت لكم دينكم " "بامامته" يعنى امروز كامل ساختم براى شما دين شما را، بسبب امامت او، پس هر كس به پيشوائى او و آنها "از امامان" كه از فرزندان من از صلب او است تا روز قيامت تن ندهند، اين گروه اعمالشان نابود ميشود و آنان هميشه در آتش خواهند بود، همانا ابليس باعث بيرون شدن آدم عليه السلام "با اينكه برگزيده خدا بود" گرديد، بسبب حسد، پس حسد نورزيد كه در نتيجه اعمال شما نابود شود و قدمهاى شما بلغزد، درباره على نازل شده است، سوره " و العصر، ان الانسان لفى خسر ". اى گروه مردم: ايمان بياوريد بخدا و رسول او، و بنوريكه با او نازل شده، پيش از آنكه چهره هائى را دگرگون سازيم و آنها را به پشت سر برگردانيم يا آنها را لعنت كنيم همانطور كه اصحاب سبت را لعنت نموديم، آن نور از خداوند در من است، و سپس در على عليه السلام و بعد از او در نسل او است تا قائم مهدى.

اى گروه مردم: بزودى بعد از من، پيشوايانى خواهند بود كه بسوى آتش دعوت ميكنند "پيروان خود را مستحق عذاب الهى مينمايند" و روز قيامت كسى آنها را يارى نميكند، و خداوند و من از آنان بيزاريم، آنان و ياران و پيروانشان در پست ترين درجات جهنم خواهند بود، و زود است كه امر خلافت را بدون حق تبديل بپادشاهى "و تسلط خودخواهانه بر خلق" خواهند نمود، پس در اين هنگام است كه خداوند بمجازات شمامى پردازد اى گروه جن و انس، و بسوى شما شراره هاى آتش و مس گداخته و روان ميسازد و در اين هنگام ديگر روى نصرت نخواهيد ديد... تا پايان حديث- نقل از " ضياء العالمين ".

2- حافظ، ابن ابى حاتم، ابو محمد حنظلى، رازى، متوفاى 327 "شرح حال او در ج 1 ص 169 گذشت" باسناد خود از ابى سعيد خدرى آورده، كه اين آيه " يا ايها الرسول بلغ... " روز غدير خم درباره على عليه السلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد.

3- حافظ، ابو عبد الله محاملى متوفاى 330 "شرح حال او در ج 1 ص 169 گذشت" در امالى خود باسنادش از ابن عباس حديثى را روايت كرده كه در ج 1 ص 98 گذشت و در حديث مزبور است كه: تا آنگاه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بغديرخم رسيد، خداى عز و جل بر او نازل فرمود: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه در اين هنگام ندا كننده نماز بپا خاست و نماز جماعت اعلام شد... تا پايان حديث بشرحيكه مذكور شد. 4- حافظ ابوبكر فارسى، شيرازى، متوفاى 11/407 "شرح حال او در ج 1 ص 178 گذشت" در كتاب خود " ما نزل من القرآن فى اميرالمومنين " باسناد از ابن عباس روايت نموده كه اين آيه روز غديرخم درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل گشت.

5- حافظ، ابن مردويه، متولد سال 323 و متوفاى سال 416 "شرح حال او در ج 1 ص 178 گذشت" باسناد خود از ابى سعيد خدرى روايت نموده كه اين آيه: روز غدير خم درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل گرديد.

و باسناد ديگر از ابن مسعود روايت نموده كه گويد: ما در عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله اين آيه را چنين تلاوت ميكرديم: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ان عليا مولى المومنين، و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس.

و باسناد خود از ابن عباس روايت نموده كه: پس از آنكه خداوند متعال امر فرمود پيغمبرش صلى الله عليه و آله را كه على عليه السلام را بپا دارد و بگويد در حق او آنچه را كه گفت، پيغمبر صلى الله عليه و آله گفت بار خدايا، همانا قوم من از جاهليت تازه باسلام گرائيده اند و پس از بيان اين مطلب بحج خود روانه شد، هنگام مراجعت چون در غديرخم فرود آمد، خداوند بر او نازل فرمود: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه. پس بازوى على عليه السلام را گرفت و سپس بمحل اجتماع مردم خارج شد و خطاب بخلق فرمود اى مردم: آيا من بشما اولى "سزاوارتر" از خودتان نيستم؟ گفتند: بلى يا رسول الله، تو اولى هستى بما از خود ما، فرمود: بار خدايا هر كس من مولاى اويم على مولاى او است، بار خدايا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار، دشمنان او را و اعانت كن اعانت كننده او را و خوار گردان خوار كننده او را و يارى فرما ياوران او را و دوست بدار دوست دارنده او را و دشمن بدار دشمن دارنده او را، ابن عباس گفت: پس از اين اعلام بخدا سوگند واجب شد "ولايت على عليه السلام" بر گردن آن گروه، و حسان بن ثابت گفت:

يناديهم، يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالرسول مناديا
يقول: فمن مولاكم و وليكم فقالوا و لم يبدوا هناك التعاميا
الهك مولانا و انت ولينا و لم تر منا فى الولايه عاصيا
فقال له: قم يا على فاننى رضيتك من بعدى اماما و هاديا

" ترجمه منظوم شعرهاى بالا "1""

پيمبر پاك راى، بامر حى قدير ندا بامت نمود بخم، بروز غدير
بشنو زان پيشوا نداى بس دلپذير كه جبرئيلش ستود بعصمت بى نظير
كاكنون بايد كنى بدون سستى بيان امر خدا را بخلق نترسى از دشمنان
سپس بپا خاست آن مظهر خلق عظيم دست على را گرفت چون يد بيضا كليم
پلنگ رسايش دميد روح بعظم رميم بانگى پس دلفزا قول رسول كريم
گفت كه هر كس منم بجان و مالش ولى هست ورا بعد من ولى و مولى على
راهنماى شما على بود بعد من على امام است و نيست جز وى كس موتمن
على بود پيشواى بر همه از مرد و زن ملجاء و ماوى بود على بسر و علن
بار خدايا توئى باين رسالت گواه كه من نمودم عيان بر همگان شاهراه
ايندم آنشاه دين گشود دست دعا كه بار الها تو باش دوست باهل ولا
دشمن او را عدو تو باش بى منتها يارانش را تو باش يار بهر دو سرا
بار خدايا بلطف باش و را دستگير تا كند اندر جهان جلوه چو بدر منير
تا كند اندر جهان جلوه چو بدر منير تا كند اندر جهان جلوه چو بدر منير

و از زيد بن على روايت شده كه: چون جبرئيل امر ولايت را آورد، عرصه بر پيغمبر صلى الله عليه و آله تنگ شد و فرمود: قوم من تازه از جاهليت باسلام گرائيده اند، سپس اين آيه نازل شد "نقل از " كشف الغمه " صفحه 94 ".

6- ابو اسحق ثعلبى- نيشابورى- متوفاى 37/427 "شرح حال او در ج 1 ص 179 ذكر شد" در تفسير خود " الكشف و البيان " از ابى جعفر محمد بن على "امام باقر عليه السلام" روايت نموده كه معنى آيه مزبور چنين است: "... تبليغ نما آنچه را كه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده در برترى و فضل على " و پس از نزول اين آيه دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه

و ثعلبى مذكور گويد: خبر داد مرا، ابو محمد عبد الله بن محمد قاينى، از ابو- الحسين محمد بن عثمان نصيبى، از ابوبكر محمد بن حسن سبعى، از على بن محمد دهان و حسن بن ابراهيم جصاص، از حسين بن حكم، از حسن بن حسين، از حبان، از كلبى، از ابى صالح، از ابى عباس، درباره قول خداى تعالى: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه، گفت: درباره على عليه السلام نازل شده است، به پيغمبر صلى الله عليه و آله امر شد كه درباره او تبلغ كند، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. 7- حافظ ابو نعيم اصفهانى متوفاى سال 430 "شرح حال او در ج 1 ص 180 ذكر شد" در تاليف خود " ما نزل من القرآن فى على عليه السلام" از ابى بكر بن خلاد از محمد بن عثمان بن ابى شيبه، از ابراهيم بن محمد بن ميمون، از على بن عابس، از ابى الحجاف و اعمش، و اين دو از عطيه روايت كرده اند كه: اين آيه درباره على عليه السلام برسول خدا صلى الله عليه و آله در روز غديرخم نازل شد "بنقل " الخصايص " ص 29".

8- ابوالحسن واحدى نيشابورى متوفاى 468 "شرح حال در ج 1 ص 183 ذكر شد" در " اسباب النزول " ص 150، از ابى سعيد محمد بن على صفار، از حسن بن احمد مخلدى، از محمد بن حمدون بن خالد، از محمد بن ابراهيم حلوانى، از حسن بن حماد سجاده، از على بن عابس، از اعمش و ابى الحجاف و اين دو، از عطيه، از ابى سعيد خدرى روايت نموده كه گفت: اين آيه در روز غدير خم درباره على بن ابى طالب رضى الله عنه نازل شده است.

9- حافظ، ابو سعيد سجستانى متوفاى 477 "شرح حال او در ج 1 ص 183 ذكر شد" در " كتاب الولايه " باسنادش از چندين طريق از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله مامور شد كه ولايت على عليه السلام را تبليغ نمايد، پس خداى عز و جل اين آيه را باو نازل فرمود: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه، چون روز غدير خم شد، پيغمبر صلى الله عليه و آله بپا خاست و پس از اداى حمد و ستايش خداوند فرمود: آيا من اولى "سزاوارتر" بشما نيستم از خود شما؟ گفتند: بلى فرمود: فمن كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره و اعز من اعزه و اعن من اعانه "طرايف".

10- حافظ، حاكم حسكانى، ابو القاسم "شرح حال او در ج 1 ص 184 ذكر شد" در " شواهد التنزيل لقواعد التفصيل و التاويل " باسنادش، از كلبى، از ابى صالح، از ابن عباس و جابر انصارى روايت نموده كه گفتند: خداى تعالى امر فرمود محمد صلى الله عليه و آله را كه على عليه السلام را منصوب و ولايت او را بر خلق اعلام نمايد. آنحضرت ترسيد مبادا بگويند: از پسر عم خود هوادارى ميكند و آنحضرت را بر آن نكوهش كنند، لذا خداى متعال باو وحى فرمود: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله روز غدير خم ولايت او را بر خلق استوار فرمود. "مجمع البيان ج 2 ص 223 ".

11- حافظ، ابو القاسم ابن عساكر شافعى، متوفاى سال 571 "شرح حال او در ج 1 ص 189 ذكر شد" باسناد خود از ابى سعيد خدرى روايت نموده كه آيه مذكوره در روز غدير خم در شان على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده است.

12- ابو الفتح نطنزى "شرح حال او در ج 1 ص 188 ذكر شد" در خصايص العلويه باسناد خود از امامين، محمد بن على الباقر و جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام روايت كرده كه آيه مزبور روز غديرخم نازل شده است "ضياء العالمين".

13- ابو عبد الله فخر الدين رازى شافعى، متوفاى 606 "شرح حال او در ج 1 ص 192 ذكر شد" در ج 3 تفسير كبير ص 636 گويد: دهم آيه مزبور در فضل على عليه السلام نازل شد و چون آيه نازل شد "پيغمبر صلى الله عليه و آله" دست او را "على عليه السلام را" گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، پس از آن عمر رضى الله عنه او را ملاقات كرد و گفت: گوارا باد تو اى پسر ابى طالب، گرديدى مولاى من و مولاى هر مرد و زن مومن، و اين قول ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن على است.

14- ابو سالم نصيبى، شافعى، متوفاى 562 "شرح حال او در شعراى قرن هفتم خواهد آمد" در " مطالب السول " ص 16 گويد: پيشوا ابوالحسن على واحدى در كتاب خود، مسمى به " اسباب النزول " بسند خود خبرى را نقل نموده كه سند آنرا منتهى ميكند به ابى سعيد خدرى رضى الله عنه كه گفت: اين آيه در روز غدير خم درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده است.

15- حافظ، عز الدين رسعنى موصلى، حنبلى، متولد سال 589 و متوفاى 661 "شرح حال او در ج 1 ص 196 ذكر شد" در تفسير خود "ستايش نسبت به تفسير او از قول ذهبى قبلا ذكر شده" از ابن عباس رضى الله عنه روايت نموده كه گفت: چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلى الله عيه و آله دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،

16- شيخ الاسلام، ابو اسحق حموينى متوفاى 722 "شحر حال او در ج 1 ص 200 ذكر شد" در " فرايد السمطين " از استادان سه گانه خود: سيد برهان الدين ابراهيم بن عمر حسينى مدنى، و شيخ پيشوا مجد الدين عبد الله بن محمود موصلى، و بدر الدين محمد بن محمد بن اسعد بخارى باسنادشان از ابى هريره روايت كرده كه: آيه مزبور در شان على عليه السلام نازل شده است.

17- سيد على همدانى متوفاى 786 "شرح حال او در ج 1 ص 205 گذشت" در " موده القربى " از قول براء بن عازب رضى الله عنه نقل كرده كه گفت: با رسول خدا صلى الله عليه و آله در حجه الوداع آمدم چون بغدير خم رسيديم نماز جماعت اعلام شد رسول خدا صلى الله عليه و آله زير درختى نشست و دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: آيا من اولى "سزاوارتر" بمومنين از خود آنها نيستم؟ گفتند: بلى، هستى يا رسول الله فرمود: آگاه باشيد، هر كس من مولاى اويم على عليه السلام مولاى او است، بار خدايا، دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را، سپس عمر رضى الله عنه او را ملاقات نمود و باو گفت: گوارا باد تو را اى على بن ابى طالب گرديدى مولاى من و مولاى هر مرد و زن مومن، و در اين باره نازل شد " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك... " تا آخر آيه.

18- بدر الدين ابن عينى حنفى متولد 762 و متوفاى 855 "شرح حال او در ج 1 ص 211 ذكر شد" در كتاب " عمده القارى " در شرح صحيح بخارى ج 8 ص 584 در مورد قول خداى تعالى: " يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك... " ذكر نمود از حافظ، و احدى، آنچه را كه از حديث حسن بن حماد سجاده گذشت با همان سند و متن، سپس از مقاتل و از زمخشرى بعض وجوه ديگر مذكور در سبب نزول آيه مزبور را حكايت كرده، و گفته كه ابوجعفر محمد بن على بن حسين بيان كرده كه: معناى آيه مزبور اينست... تبليغ كن آنچه را كه از پروردگارت در فضل على رضى الله عنه بسوى تو نازل گشته، پس چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلى الله عليه و آله دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه.

19- نور الدين ابن صباغ مالكى مكى متوفاى 855 "شرح حال او در ج 1 ص 211 گذشت"، در " فصول المهمه " ص 27 روايتى را كه واحدى در كتاب اسباب النزول از ابى سعيد خدرى نقل نموده ذكر كرده است.

20- نظام الدين قمى نيشابورى در ج 6 تفسير خود در ص 170 چنين گويد: و از ابى سعيد خدرى روايت شده كه اين آيه " يا ايها الرسول بلغ... " در فضل و برترى على بن ابى طالب رضى الله عنه نازل شد و در نتيجه نزول آن، رسول خدا صلى الله عليه و آله دست او را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، پس عمر او را ملاقات نمود و باو گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب گرديدى مولاى من و مولاى هر مرد و زن مومن، و اين قول ابن