الغدير جلد ۱۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد رازي

- ۳۳ -


چه صحابه امتناع كردند از منع عمر و بر ابوبكر گريستند بعد از نهى و منع خليفه، و براى چه راضى شدند كه مرده ايشان بگريه آنها عذاب شود و براى چه حكم شلاق زدن داده به يكى يكى از زنها و از مردها صرف نظر كرده نيست اينها مگر مشكلاتى جز اينكه آنها مخفى و پنهان نيست بر كاوش گر ماهر و استادى.

و از موارد اين شلاقيكه بر سر و بدن زنان گريان عزادار نواخته شده آنستكه حافظ عبد الرزاق از عمرو بن دينار نقل كرده كه چون خالد بن وليد مرد زنها در خانه ميمونه جمع شدند و شروع كرردن بگريه كردن پس عمر آمد و بنا كرد بزدن آنها با شلاقش پس روسرى يكى از آنها افتاد، پس گفتند اى رهبر مسلمين روسرى او افتاد، پس گفت ول كنيد او را كه برايش احترامى نيست و او تعجب ميكرد از گفته او" لا حرمه لها" احترامى براى او نيست.

و ما نيز تعجب ميكنيم از سخن او، لا حرمه لها، و روش و رفتار خليفه اكثرش از جهت گفتار و كردار تعجب آور است اگر همه آنها نباشد و اما حديث عمر: كه مرده عذاب ميشود بگريه زنده، پس آنرا عايشه تكذيب كرده در آنچه را كه حاكم در مستدرك ج 1 ص 381 نقل كرده وگويد: مسلم و بخارى اتفاق كرده اند بر صحت حديث ايوب سختيانى از عبد الله ابن ابى مليكه مناظره عبد الله بن عمرو عبد الله بن عباس را در گريه كردن بر ميت و رجوع آن در اين موضوع به ام المومنين عايشه و سخن او: كه قسم بخدا رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين سخنى نفرموده كه مرده عذاب ميشود بگريه كردن كسى، و لكن رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كه عذاب كافر زياد ميشود نزد خدا موقع گريستن كسانش سخترين عذابى" و ان الله هو اضحك و ابكى" و بدرستيكه خداست كه ميخنداند و ميگرياند" و لاتزر وازره وزر اخرى" و هيچكس را بگناه ديگرى عذاب نميكنند.

صورت مفصل قضيه

عبد الله بن ابى مليكه گويد: ام ابان دختر عثمان از دنيا رفت در مكه و ما آمديم براى تشييع جنازه او و ابن عمر و ابن عباس هم آمدند و من ميان ايشان نشسته بودم پس عبد الله بن عمر بعمرو بن عثمان گفت آيا زنها را از گريه منع نميكنى چونكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مرده از گريه خويشانش بر او عذاب ميشود پس عبد الله بن عباس گويد:عمر بود كه بعضى از اين حرفها را ميزد و سپس حديث كرد گويد: من با عمر از مكه بيرون رفتم تا رسيديم به بيداء در اين هنگام سوار گندم گونى ديديم كه در زير سايه ميرود پس عمر گفت: برو و اين گروه سواران را به بين گويد: و من نگاه كردم پس ديدم كه او صهيب است پس او را خبر دادم گفت او را بطلب براى من پس برگشتم نزدصهيب گفتم: كوچ كن و بامير مومنين ملحق شو. پس چون عمر" ترور" شد. صهيب وارد بر او شد در حاليكه ميگريست و ميگفت وا اخاه وا صباحاه واى برادرم واى رفيقم پس عمر گفت: اى صهيب گريه ميكنى بر من و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كه ميت عذاب ميشود به بعضى از گريه هاى خويشانش بر او ابن عباس گويد: پس چون عمر مرد، بعايشه گفتم آن حديث را، پس عايشه گفت خدا رحم كند بر عمر بخدا كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نفرمود كه خدا عذاب ميكند مرده را بگريه اهلش بر او، بلكه رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود: كه خدا عذاب كافر را زياد ميكند به گريه كردن اهل او بر او گويد: و عايشه گفت قران براى شما كافيست" و لا تزروازره وزر اخرى" كه بر ندارد بر دارنده گناه ديگرى را گويد و ابن عباس در اين موقع گفت: " و الله اضحك و ابكى " خداست كه ميخنداند و ميگرياند.

ابن ابى مليكه گويد: بخدا قسم كه ابن عمر چيزى نگفت:

و از عمر: نقل شده كه او شنيد از عايشه كه برايش يادآور شدند كه عبد الله ابن عمر ميگفت: مرده عذاب ميشود بگريه زنده، پس عايشه گفت: اما او دروغ نگفته و ليكن اشتباه كرده يا فراموش نموده، و جز اين نيست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله گذشت برزن يهوديه كه مرده بود و خويشانش بر او گريه ميكردند پس فرمودند: ايشان گريه ميكنند بر آن مرده و او در قبرش عذاب ميشود.

و در لفظ مسلم: است كه خدا رحمت كند ابو عبد الرحمن را چيزى شنيده ولى حفظ نكرده است.

و در لفظ ابى عمر: ابو عبد الرحمن خيال كرد يا اشتباه كرده يا فراموش نموده.

و از عروه از عبد الله بن عمر گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كه مرده عذاب ميشود بگريه كردن اهلش بر او پس اين را براى عايشه گفتند، پس گفت: كه مقصود ابن عمر اينست: كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر قبر يهودى گذشت،پس فرمود: كه صاحب اين قبر هر آينه عذاب ميشود و اهلش بر او گريه ميكنندسپس قرائت كرد: " و لا تزر وازره وزر اخرى "

و از قاسم بن محمد گويد: وقتيكه بعايشه رسيد گفته عمر و پسرش گفت: بدرستيكه شما حديث ميكنيد از غير دروغگويان و غير تكذيب شده گان و ليكن گوش اشتباه ميكند.

و شافعى در اختلاف حديث گويد و آنچه عايشه روايت كرده از رسول خدا صلى الله عليه و آله شبيه تر است از اينكه از آنحضرت صلى الله عليه و آله محفوظ بوده باشد بدلالت كتاب پس از آن سنت. پس اگر گفته شود: دلالت كتاب كجاست.

گفته شود در قول خداى عز و جل: و لا تزر وازره وزر اخرى، و اينكه گناه هيچكس را بر ديگرى تحميل نميكنند. و ان ليس للانسان الا ما سعى " و اينكه نيست بر انسانى مگر آنچه را كه كوشش نمايد،" فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره پس هر كس باندازه ذره اى كار خير كند آنرا ميبيند و كسيكه باندازه ذره اى كار بد انجام دهد آنرا خواهد ديد و قول او:" لتجزى كل نفس بما تسعى" تا پاداش داده شودهر كسيكه بانچه ميكوشد.

و عمر: حفظ كرده از عايشه از ابن ابى مليكه و حديث او شبيه ترين دو حديث است كه محفوظ باشد، پس اگر حديث بر غير آنچيزى استكه ابن ابى مليكه روايت كرده از قول پيامبر: كه ايشان گريه ميكنند بر آن و بدرستيكه او عذاب ميشود در قبرش. پس آن واضح و نياز به تفسير ندارد براى آنكه او عذاب ميشود بسبب كفرش، و اينها گريه ميكنند و نميدانند او در قبر چگونه است. و اگر حديث چنانستكه ابن ابى مليكه روايت كرده پس آن صحيح است براى آنكه بر كافر عذابى بلند است پس اگر كمتر از آن عذاب شود پس عذابش افزايش يابد در آنچه كه مستوجب شده وآنچه كه بكافر ميرسد از عذاب كمتر ازبالاتر از او و آنچه كه بر او از عذاب زياد ميشود، پس باستحقاق اوست نه بگناه غير او در گريستن بر او. پس اگر گفته شود: زياد ميشود او را عذابى بگريستن اهل او بر او، گفته ميشود: زياد ميشود او را بانچه كه مستحق شده بعملش و گريه ايشان هم سبب افزايش شود نه آنكه او را بگريه آنها عذاب كنند

پس اگر گفته شود: دلالت سنت كجاست.

گفته شود: رسول خدا صلى الله عليه و آله بمردى فرمود: اين پسر تو است، گفت آرى، فرمود: بدانكه او بر تو جنايت نكند و تو هم بر او جنايتى نكنى، پس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود مثل آن چه كه خدا اعلام فرمود از اينكه جنايت هر كسيكه بر اوست چنانچه عمل او براى اوست نه براى غيرش و نه بر زبان ديگرى.

م- و تكذيب ميكند خليفه را گريستن او بر نعمان بن مقرن وقتيكه خبر مرگش باو رسيد، پس بيرون آمد و بر منبر رفت و اين خبر را بمردم داد و دستش را بر سرش گذارده و ميگريست و تكذيب ميكند او را توقف او بر قبر آقائى و بغل كردن او آن قبر را و گريستن او بر آن و چه اندازه و چه بسيار است براى او از مواردى نزد آنچه كه ياد شد.

و پيش از همه اينها گريه پيامبربزرگوار و صحابه و تابعين است بر ايشان به نيكى كردن بر مرده گانشان،پس اين رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه گريه ميكند بر فرزند عزيزش، ابراهيم، و ميفرمايد: چشم اشگ ميريزد و دل ميسوزد و نميگوئيم مگر آنچه را كه پروردگارمان خشنود باشد"و انابك يا ابراهيم لمحزونون" و ما بتو اى ابراهيم هر آينه غمگينم و محزون هستيم.

و اين آن پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله است كه بر فرزندش طاهر گريه ميكند و ميگويد: چشم ميگريد و اشگ غالب و سرازير ميشود و دل محزون و غمگين ميشود ولى ما خداى عز و جل را گناه نميكنيم.

و اين همان پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله است كه وقتى جناب حمزه رضى الله عنه شهيد شد و صفيه دختر عبد المطلب رضى الله عنها آمد بسراغ او پس ميان او و حمزه انصار مانع شدند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود او را واگذاريد پس آمد و نشست كنار برادرش حمزه و شروع كرد بگريه كردن وهر وقت او ميگريست رسول خدا صلى الله عليه و آله هم ميگريست و هر گاه ناله و هق و هق ميكرد پيامبر هم با او موافقت كرده و ناله ميكرد، و فاطمه سلام الله عليها هم گريه ميكرد و رسول خدا صلى الله عليه و آله هم بگريه او ميگريست و ميفرمود هرگز من بمصيبتى مانند تو مبتلا نشده ام.

و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله از احد مراجعت كرد زنان انصار بر شهيدان خويش گريه ميكردند پس اين خبربگوش پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد، پس فرمود: لكن حمزه گريه كن ندارد، پس انصار بمنازلشان رفته و بزنانشان گفتند: هيچكس بر شهيد خود نگريد مگر آنكه اول براى حمزه بگريد: گويد: پس اين تا امروز مرسوم و معمول شده كه گريه بر مرده اى نميكنند مگر آنكه اول براى حمزه ميگريند.

و اين آن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه خبر شهادت جعفر و زيد بن حارثه و عبد الله بن رواحه" شهداء موته" را ميدهد در حاليكه چشمانش گريانست.

و اين همان پيامبر عزيز است كه قبر مادرش" آمنه" را زيارت ميكند و بر او ميگريد و اطرافيان او ميگريند.

واين آن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه عثمان بن مظعون" برادر رضائى خود را" ميبوسد در حاليكه او مرده وسيل اشگ بر گونه مباركش سرازير است.

و اين آن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه گريه ميكند بر پسر ببعضى از دخترانش پس عباده بن صامت ميگويد: اين چيست اى رسول خدا، ميفرمايد: اين آن رحمت و عاطفه ائى است كه خدا در بنى آدم قرار داده و جز اين نيست كه خدا بنده گان مهربان و با عاطفه اش را ترحم ميكند.

و اين صديقه طاهره سلام الله عليهاست كه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله گريه ميكند و ميگويد: اى پدريكه به پروردگارت نزديك شدى، اى پدر ايكه اجابت كردى دعوت پروردگارت را.

اى پدريكه بجبرئيل ماشكايت ميكنيم فقدان تو را، اى پدريكه جنت فردوس جايگاه تو است.

و اين آن بانو سلام الله عليهاست كه بركنار قبر پاك پدرش ايستاده و مشتى ازخاك قبرش را برداشته و بر چشم خود گذارده و گريه ميكند و ميسرايد و ميگويد.

ماذا على من شم تربه احمد ان لا يشم مدى الزمان غواليا
صبت على الايام صرن لياليا صبت على مصائب لوانها

چيست بر كسيكه تربت و خاك قبرپيامبر را بوئيده كه در مدت عمرش عطرى را نبويد بر من مصيبتهائى ريخته شده كه اگر آن بر روزها ريخته شده بود همه شام تار ميشدند.

و اين ابوبكر بن ابى قحافه است كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله گريه ميكند و مرثيه و نوحه ميخواند بقول خودش:

يا عين فابكى و لا تسامى و حق البكاء على السبد

اى ديده گريه كن و خسته نشو و شايسته است گريستن بر آقاى انبياء.

و اين حسان بن ثابت است كه بر پيامبر گريه ميكند و ميگويد:

ظلات بها ابكى الرسول فاسعدت عيون و مثلاها من الجغن اسعد

همواره با آن ديده ام گريه ميكنم بر رسول خدا پس كمك كند ديده هائى و مانند آن از مژگانها كمك نمايد.

و ميگفت:

يبكون من تبكى السماوات يومه و من قدبكته الارض فالناس اكمد

گريه ميكنند براى كسيكه آسمانها در روز او گريه كردند و كسيكه زمين براى او گريست پس مردم غمگين ترند.

و ميگفت:

يا عين جودى بدمع منك اسبال و لا تملن من سح و اعوال

اى ديده اشگ بريز از خودت اشگ ريختنى و ملول نشو از اشك ريختن و شيون كردن.

و اين اروى دختر عبد المطلب است كه بر آنحضرت صلى الله عليه و آله ميگريد و نوحه سرائى ميكند براى او بقولش:

الا يا عين ويحك اسعد ينى بدمعك ما بقيت وطا و عينى

آهاي اي چشم و اي بر تو مرا ياري کن بأ شکت ماداميكه من زنده باشم و اجابت كن مرا.