الغدير جلد ۱۰

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۲۰ -


ذهبى در الميزان تصريح كرده است كه:اين حديث از ساخته هاى زكريا ابن دريد كندى است.

83- از ابى هريره به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: اين جبرئيل است از ناحيه خدا به من خبر مى دهد كه: ابوبكر و عمر را دوست ندارد مگر مومن پرهيزگار و دشمنشان ندارد مگر منافق بدبخت.

اين حديث از ساخته هاى ابراهيم بن براء انصارى كذاب شمرده شده است.

84- از ام عياش كنبز رقيه دختر پيامبر آمده است كه از رسول خدا شنيدم مى فرمود: رقيه را به ازدواج عثمان در نياودم مگر به امر خدا.خطيب بغدادى در تاريخش جلد 12 صفحه 364 آن را از طريق احمد بن محمد بن مغلس كذاب و حديث ساز مشهور و او از عبد الكريم بن روح بزار اموى بصرى آورده كه ابو حاتم در باره اش گفته:او مجهول و ناشناخته است، و گفته مى شود: او متروك الحديث است و ابن حبان گفته است: او خطا كار و مخالف است و در باره پدرش روح بن عنبسه گفته: ناشناخته است و در باره پدرش عنبسه بن سعيد ذهبى گفته است: مجهول است و تنها پسرش روح از او روايت كرده است.

حال اگر تعجب مى كنى جا دار كه از مثل خطيب تعجب كنى، زيرا او از سند روايتى كه حالش چنين است سكوت كرده است و البته او اين كار رابه خاطر محفوظ نگهداشتن كرامت اموى ها انجام داده است!!

85- از عبد الله بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: در خواب كاسه اى پر از شير به من داده شد از آن به قدرى نوشيدم كه سير شدم و احساس مى كردم كه در عروقم جريان دارد و از آن كمى باقى مانده بود آن را به عمر بن خطاب دادم او هم گرفت و نوشيد.

اصحاب اين رويا را تاويل نموده گفته اند: منظور از آن شير، عملى است كه به شما اى رسول خدا داده شد وقتى كه از آن پر شدى زياديش را به عمر بن خطاب عنايت فرمودى و او از آن بهره مند گرديد، رسول خدا فرمود: درست است!!

اين حديث از ساخته هاى عبد الرحمن عدوى كذاب نوه عمر بن خطاب است كه خطيب در تاريخش آن را از طريق او آورده است.

86- از جعفر بن محمد ازاز پدرش به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: شبى كه به معراج رفتم ديدم كه بر عرش نوشته شده بود: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق و عمر فاروق و عثمان ذو النورين است كه از روى ستم كشته مى شود.

خطيب در تاريخش جلد 10 صفحه 264 آن را طريق عبد الرحمن بن عفان از محمد بن مجيب ضائغ كه هر دوى آنها دروغگو هستند آورده است.

87- از حذيفه بن يمان آمده كه گفته است: رسول خدا نماز صبح را به جماعت براى ما خواند، وقتى كه از نمازش فارغ شد فرمود: ابو بكر صديق كجا است؟ از آخر صف هاابو بكر جواب داد: لبيك لبيك اى رسول خدا پيامبر اكرم فرمود براى ابوبكر صديق راه باز كنيد، نزديك بيا ابو بكر آيا در تكبير اول به من ملحق شده اى؟ گفت: اى رسول خدا با شما در صف اول بودم شما تكبير گفتيد من نيز تكبير گفتم، شما كه شروع به الحمد كرديد و آن را قرائت مى نموديد در من وسوسه اى در مورد طهارت پديد آمد ناگزير به سوى در مسجد رفتم ناگهان هاتفى به من ندا داد و گفت: پشت سر تو، توجه كردم: كاسه اى طلائى پر از آب كه، سفيد تر از برف و گوارا تر از عسل و نرمتر از كف بودم ديدم و روى آن حوله سبزى قرار داشت روى آن نوشته شده بود: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، صديق ابو بكر است.

حوله را گرفتم و روى شانه ام گذاردم و براى نماز وضو گرفتم و دوباره حوله را روى كاسه نهادم و به شما ملحق شدم و در حالى كه شما در ركوع ركعت اول بوديد، و نمازم را با شما تمام كردم. پيامبر اكرم فرمود: اى ابو بكر، به تو بشارت بدهم: آنكس كه آب وضو برايت فراهم كرد جبرئيل بود و كسى كه برايت حوله آورد ميكائيل بود، و كسى كه زانويم را نگاهداشت تا شما به من در نماز ملحق شديد اسرافيل بود.

اين حديث از طريق محمد بن زياد، همان كذاب حديث ساز روايت شده و به نظرم آن از ساخته هاى اوست، نهايت آنكه سيوطى در اللئالى جلد 1 صفحه 150 گفته است: ظاهر اين است كه آفت اين حديث از ناحيه غير اوست.

88- از ابن عباس آمده كه گفته است: از ابو بكر پيش رسول خدا ياد شد رسول خدا فرمود: كيست مثل ابو بكر ؟مردم مرا تكذيب كردند او تصديق كرد وبه من ايمان آورد و دخترش را به من داد و مالش را اتفاق كرد و با من در لشكر دشوارى جهاد كرد، در نتيجه او در قيامت در حالى كه سوار بر شتر بهشتى است كه دست هايش از مشك و عنبرو پاهايش از زمرد سبز و مهارش از لولو تر و رويش دو حله سبز از سندس واستبرق است، مى آيد، او همانند من ومن همانند اويم تا جائى كه گفته مى شود: اين محمد رسول خدا است و اين ابو بكر صديق است.

ابن حبان آن را ازطريق اسحاق بن بشر بن مقاتل آورده و گفته است: اسحاق كذاب و حديث ساز است "به سلسله درغگويان مراجعه شود"

89- از براء بن عازب آمده است كه: رسول خدا روزى بر ايمان فرمود: مى دانيد روى عرش چيست؟ نوشته شده است: خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق است، عمر فاروق است، عثمان شهيد است و على رضى و خشنود است.

ابن عساكر آن را از طريق محمد بن عبد الله بن عامر سمرقندى همان كذاب حديث ساز معروف آورده و در سند آن ضعفاء ديگرى نيز هستند و آفت آن را سمرقندى است.

90- از عباس به طور مرفوع از رسول خدا آمده است هنگامى كه روز قيامت شد، ابو بكر در يك ركن حوض و عمر در ركن ديگر و عثمان در ركن سوم و على در ركن چهارم آن قرار خواهند داشت و هر كس يكى از آنها را دشمن داشته باشد ديگران نيز به او آب نخواهد نوشانيد.

ابن ملخص روايتى است كه ذهبى به طور تلخيص آن را در ميزانش آورده و آن را با دو حديث ديگر از طريق ابراهيم بن عبد الله مصيصى ذكر كرده آنگاه گفته است: اين مردم كذابى است و حاكم نيز گفته است: احاديثش ساختگى است.

91- از عقبه بن عامر به طور مرفوع آمده است: جبرئيل پيشم آمد و گفت: اى محمد خداوند به تو امر كرده كه با ابو بكرمشورت كنى.

اين حديث از ساخته هاى محمد بن عبد الرحمن بن غزوان كذاب حديث ساز است كه در سلسله دروغگويان از او ياد شده است.

92- ازعبد الله بن عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: " روز قيامت ميان ابو بكر و عمر محشور خواهم شد وبين حرمين آن قدر توقف مى كنم تا اهل مكه و مدينه پيشم بيايند ".

اين حديث را از اباطيل عبد الله بن ابراهيم غفارى كذاب و حديث ساز شمرده اند و آن يكى از دو حديث مربوطبه فضيلت ابو بكر و عمر است كه ابن عدى آنها را باطل خوانده و ذهبى در ميزانش جلد 2 صفحه 21 گفته است: آن صحيح نيست.

93- از ابى هريره به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: براى خدا در آسمان هفتاد هزار فرشته است كه بدگويان ابو بكر و عمر را لعنت مى كنند.

اين حديث را خطيب در روايت هاى مالك از طريق سهل بن صقين آورده و گفته است: سهل حديث ساز است و در لسان الميزان جلد 4 صفحه 41 آمده است كه:

دار قطنى در غرائب مالك آ ن را از محمد بن حسن حرانى از عبد الغفار آورده و گفته است: اين حديث منكر و سست ضعيف است و كسانى كه بعد از او هستند مجهول مى باشند.

94- از عباس آمده كه گفته است: رسول خدا را در خواب ديدم كه روى اسب ابلقى سوار بود نزديكش رفتم و روى سرش عمامه اى از نور و در پايش نعلين سبز كه بندش از لولو تر بود قرار داشت در دستش تازيانه اى از تازيانه هاى سبز بهشتى بود، بر من سلام كرد و جوابش دادم و گفتم: اى رسول، شوقم نسبت به شما زياد شده بود كجا تشريف داشتيد؟ فرمود: عثمان دربهشت عروسى داشت به عروسيش رفته بودم!

اين حديث را ازدى از ابراهيم منقوش آورده و گفته است: او حديث ساز بوده است و سيوطى آن را در لئاليش از موضوعات و ساخته ها شمرده است.

95- از عبد الله بن عمر آمده است كه: در مخضر رسول خدا مى گفتيم: بهترين امت پيامبر، ابو بكر، سپس عمر عثمان است و رسول خدا مى شنيد و انكار نمى كرد.

جمعى از ائمه حديث به طرق مختلف آن را آورده و ما در جزء دهم به طور تفصيل درباره آن به خواست خدا بحث خواهيم كرد.

96- از عمر به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: عثمان مى ميرد و فرشتگان براو درود مى فرستند.گفتم: تنها بر عثمان يا براى همه مردم؟ فرمود تنها براى عثمان.

اين حديث طولانى است و در آن براى هر يكى از اصحاب ششگانه شورى منقبى است.ذهبى در ميزانش در شرح حال محمد بن عبد الله خراسانى گفته است:

اين حديث ساختگى است و ابن حجر در لسانش جلد 5 صفحه 227 گفته است:

ساختگى بودن آن آشكار است.

97- از ابى هريره به طورمرفوع آمده است: براى خدا پرچمى ازنور است كه روى آن نوشته شده: خدائى جز خداى يكتا نيست محمد رسول خدا است، ابو بكر صديق است.

ذهبى در ميزانش آن را آورده و گفته است: اين خبر ساختگى است و محمد ابن يحيى بن عيسى سلمى متهم است كه آن را ساخته است "لسان الميزان جلد 5 صفحه 424" 98- از عبد الله بن عمر آمده است: جعفر بن ابى طالب، بهى به عنوان هديه براى پيامبر اكرم فرستاد و معاويه نيز سه عدد به برايش فرستاد ورسول خدا فرمود: آنها مرا با اين به ها در بهشت ملاقات خواهند كرد.

ابن حبان گفته است: اين حديث ساختگى است و آفت آن ابراهيم بن زكريا واسطى است.و بعضى گفته اند: از دلائل ساختگى بودن آن اين است كه معاويه در فتح مكه اسلام آورد و جعفر از فتح مرد..

و از طرق ديگرى نيز اين حديث آورده شده كه همه آنها فاسد و ساختگى است.

و ذهبى در ميزانش جلد 1 صفحه 16 در شرح حال ابراهيم واسطى گفته است: او از مالك احاديث ساختگى روايت مى كند آنگاه اين حديث را به عنوان نمونه ياد آورى شود.

99- از ابى سعيد خدرى به طور مرفوع از رسول خدا آمده است كه: هر كس عمر را دشمن بدارد مرا دشمن دارد، خداوند در شب عرفه نسبت به تمام مردم مباهات كرد ونسبت به عمر خصوصا.

اين حديث را طبرانى در اوسط آورده و ذهبى گفته است: خبر باطل است، زيرا ابو سعد، خادم حسن بصرى كه معلوم نيست كيست آن را روايت كرده است.

100- از انس به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: هنگامى كه به آسمان برده شدم به جبرئيل گفتم: آيا براى امتم حساب است؟ گفت: همه امتانت داراى حسابند جز ابو بكر، وقتى كه قيامت بپاشد گفته مى شود: اى ابو بكر داخل بهشت شو، او مى گويد: داخل نمى شوم تا آنكه هر كس مرا در دنيا دوست مى داشته داخل شود!!

خطيب در تاريح بغداد جلد 2 صفحه 118 و جلد 8 صفحه آن را آورده و گفته است: اين حديث دروغ است و ذهبى در ميزانش جلد 3 صفحه 36 آن را تكذيب كرده است.

اين احاديث صد گانه اى كه در باب مناقب خلفاء و ديگران نقل كرديم، نمونه هاى از احاديث ساختگى است كه ما از آنها آگاه شديم و گرنه اين نوع احاديث جدا زيادند و عدد آنها به هزاران مى رسد و در جزء دوم از كتاب: " رياض الانس " چند برابر آنچه كه ذكر شده و جود دارد كه در صحاح و مسانيد از آنها يافت نمى شود.

آرى مقدارى از آنها ديگر تاليفات حفاظ گذشته ذكر شده كه كتب متاخران را در بر دارد و مايه تاسف است كه اسناد بيشتر اين احاديث ساختگى و مزخرف منتهى به اميرالمومنين على عليه السلام مى شود و اين خود صدق گفتار عامر بن شراحيل را آشكار مى كند كه گفته است: " كسى كه بيش از همه بنام او دروغ ساخته شده امير المومنين على بن ابى طالب است: كه ذهبى در طبقات حفاظ جلد 1 صفحه 77 آن را ذكر كرده است.

و خواننده محترم مى تواند ارزش اين احاديث را از گ فتار فيروز آبادى صاحب قاموس بيابد او در پايان كتابش " سفرالسعاده " گفته است: باب فضائل ابى بكر صديق رضى الله عنه از مشهور ترين احاديث ساختگى مايه گرفته است.و بعد از ذكر احاديث دروغى درباره فضائل ابى بكر گفته است: امثال اينها از احاديث دروغى است بطلان آنها با بداعت عقل معلوم است.

و نيز گ فته است: و باب فضيلت معاويه كه در آن حديث صحيحى وجود ندارد و عجلونى در كشف الخفاء جلد 2 صفحه 419 نيز عين كلام فيروز آبادى را گفته است.

و حاكم نيز گفته است: از ابو العباس محمد بن يعقوب بن يوسف شنيدم كه او از پدرش واو از اسحاق بن ابراهيم حنظلى نقل مى كرد كه گ فته است: در فضيلت معاويه حديث صحيحى وجود ندارد. و ابن تيميه در منهاج السنه جلد 2 صفحه207 گفته است: گروهى براى معاويه فضائلى ساخته و احاديثى از پيامبر اكرم روايت كرده اند كه همه آنها دروغ است.

و بر اينها قياس كن آنچه را كه به نام خدا درباره بسيارى از بزرگان صحابه با اسم ها و خصوصياتشان ساخته اند و احاديث زيادى كه در باب مناقب و مثالب عباس و فرزندانش عموماو مخصوصا فرزندانيكه بعدا خليفه شده وضع كرده اند!!

و اضافه كن بر آنها احاديثى را كه در باره بعضى از افراد معلوم الحال ساخته اند مانند حديثى كه درباره وهب و غيلان و محمد بن كرام جعل كرده اند كه: رسول خدا فرموده است: " در امتم مردى است نامش وهب است كه خدا به او حكمت بخشيده است " و " مردى است به نام غيلان كه از ابليس براى امتم بدتر است" و " در آخر الزمان مردى به نام محمد بن كرام مى آيد كه سنت وسيله اوزنده مى شود "

و متون همه اين روايات با احاديث صحيحه معارضند كه اگر بخواهيم به طور تفصيل درباره آنها بحث كنيم به اصطلاح مثنوى هفتاد من كاغذ شود.

ما در اين جا، تنها احاديثى را كه با حديث صدم كه به نام جبرئيل ساخته شده معارض است مى آورديم تا پژوهشگر از باب مشت نمونه خروار است دراين باره از روى بصيرت قضاوت نمايد:

1- از امتم هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت مى شوند.بخارى و مسلم و احمد و دارمى و ابو داود آن را آورده اند.

2- از اين قبرستان "قبرستان بقيع"هفتاد هزار نفر برانگيخته مى شود و بدون حساب وارد بهشت مى گردند.طبرانى در " الكبير " آن را آورده است.

3- از امتم هفتاد هزار نفر وارد بهشت مى شوند كه بر آنها حساب وعذابى نيست، و با هزار نفر ديگر خواهند بود.احمد و طبرانى و بزار آن را آورده اند.

4- پروردگارم به من وعده داده كه از امتم هفتاد هزار نفر را بدون حساب وارد بهشت كند.طبرانى و بزاز آن راآورده است.

5- خداوند از شهرى در شام بنام " حمص " نود هزار نفر را بدون حساب برمى انگيزاند.بزاز آن را آورده است.

6- در چند پشت از اصحابم زنان و مرانى هستند كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند، طبرانى با اسناد خوب آن را آورده است.

7- از شما پنجاه هزار يا هفتاد هزار نفر را ديدم كه بدون حساب وارد بهشت مى شويد، طبرانى با اسناد رجالش كه ثقات هستند آن را آورده است.

8- خدايم را بزرك و كريم يافتم كه به من با هر هفتاد هزار نفرى كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند هفتاد هزار نفر ديگر عطا فرموده است.طبرانى باسند رجالش كه جز شيخش همه صحيح هستند آن را آورده است.

9- به من هفتاد هزار نفر كه بدون حساب واردبهشت مى شوند داده شده است.تا اينكه فرمود: با هر كدام آنها هفتادهزار نفر ديگر اضافه كرده است.احمدو ابو بعلى اين روايت را با سند خود آورده اند و دراين باره توانيد به كتاب مجمع الزوائد جلد 19 صفحه 412- 405 مراجعه نمائيد.

10- در حديث شب معراج آمده است: اى محمد حاملان قرآن در قيامت عذاب و حساب نخواهند شد.

11- نخستين جمع از امتم كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند هفتاد هزار نفرند.

12- از ميان ديوار " حمص " و " زيتون " در خاك قرمز، هفتاد هزار نفر بدون حساب برانگيخته مى شوند. 13- هر حاجى و ياعمره كننده اى در حال انجام عمل بميرد بدون حساب وارد بهشت خواهد شد.

14- از پشت كوفه، هفتاد هزار نفر بدون حساب وارد بهشت مى شوند.

15- در حديث عرضه كردن امتها بر رسول خدا آمده است: اى محمد از اينها هفتاد هزار نفر بدون حساب واردبهشت مى شوند.

16- پروردگارم به من بشارت داده نخستين گروهى كه از امتم وارد بهشت مى شوند، هفتاد هزار نفرند كه با هر هزار نفر هفتاد هزار نفر بدون حساب داخل مى شوند.

17- و در حديث عمير به طور مرفوع از رسول خدا آمده است: خداوند به من وعده داده كه از امتم سيصد هزار نفر را بدون حساب وارد بهشت نمايد.بغوى و ابن ابى خثيمه و ابن السكن و طبرانى و ديگران با سند خود آن را نقل كرده اند.

و پيش از همه اينها، حديثى را كه خجندى از ابى امامه آورده است قرار دارد و آن اينست: ازابى بكر صديق شنيدم كه به رسول خدا مى گفت: نخستين كسى كه مورد محاسبه قرار مى گيرد كيست؟ فرمود: من و تو اى ابو بكر.

و گفت ديگر كى يا رسول الله؟ فرمود: عمر، پرسيد ديگر كى؟فرمود: على، پرسيد: آيا عثمان هم هست؟ فرمود: از خدايم در خواست كردم كه حسابش را به من ببخشد و او را مورد محاسبه قرار ندهد، خدا هم او را به من بخشيد.

فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا ليضل الناس بغيرعلم

" كى ستمكار تر از كسى است كه برخدا دروغ مى بندد تا مردم را بدون دانش گمراه سازد؟ " "انعام آيه 144"