چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)
جلد دوم

على ربانى خلخالى

- ۱۱ -


درگاه در آئينه تاريخ 
هيچ تاريخى از تواريخ مربوط به لكنهو نيست كه در آن ذكر اين بارگاه نشده باشد. اهل قلم و نويسندگان عموما درباره اين بارگاه عظيم شرحى را متذكر شده اند، گفته شده كه مردى مومن و صالح در خواب ديد كه فلان بخش از زمين را بكنيد كه آنجا علم (لواء) حضرت عباس عليه السلام قرار دارد همچنين گفته شده كه يكى از اهل دل از شام (دمشق ) به هندوستان آمده و پس از سير و سياحت در بلاد، وارد شهر لكنهو شده و ميهمان ميرزا فقيه بيگ گشته است و به پاس خدمات ميزبان ، به رسم تبرك يك علم شخصا به ميرزا تقديم نموده است : حق با كداميك از اين اقوال است ، خدا مى داند. در خواب به ميرزا صاحب بشارت دادند كه فلان جا را بكنيد (علم ) از آنجا پيدا خواهد شد. وقتى ميرزا از خواب بيدار شد وقت سحر رسيده بود ايشان پس از خواندن نماز صبح خواب خود را براى مومنين و مردم صالح بيان كرد، همه تعجب كردند و گفتند ما هم براى حفر زمين ، همراه شما خواهيم آمد. زمين مزبور حفر شد و از آنجا يك علم به دست آمد. ميرزا صاحب ، علم را با كمال احترام و تعظيم به خانه خود آورد و در گوشه اطاق نصب كرد.
خبر اين كرامت در شهر لكنهو و اطراف آن پخش شد، از آن پس مردم تك تك و گروه گروه به زيارت علم مى آمدند حاجت مى گرفتند. اين واقع در عهد نواب آصف الدوله رخ داد. عتاب شاهنشاهى نواب آصف الدوله ، يك روز از خادم خود خشمگين شد و به وى گفت : (فردا بينى تو جدا خواهد شد) خادم بسيار نگران شد و براى نجات از مجازات آصف الدوله به اين و آن متوسل شد ولى سودى نبخشيد. در بحبوحه خوف و هراس ، كسى به او سفارش كرد كه به خانه ميرزا فقيه بيگ برو حاجت خود را از باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس عليه السلام در خواست كن ، انشاء الله مراد تو را بر خواهد آورد. خادم مزبور، به سفارش مخلصانه آن مرد مومن عمل كرد. فرداى آن روز قهر نواب آصف الدوله ، به مهر و لطف ، آن هم مهر و لطفى روز افزون ، بدل شد و خود به خود از قطع بينى آن خادم منصرف گشت ! پس از مدتى ، خادم وقت را مغتنم شمرد و به نواب آصف الدوله گفت : جناب عالى دستور داده بوديد كه بينى من قطع شود، ولى باب الحوائج حضرت عباس عليه السلام مرا از اين صدمه نجات داد. نواب پرسيد: چطور؟ خادم سرگذشت خود را براى نواب شرح داد.
نذر نواب آصف الدوله 
نواب آصف الدوله كه با جان و دل به حضرت عباس عليه السلام عشق مى ورزيد، با شنيدن سرگذشت خادم خود، يكى از ملازمين معتبر خود را همراه هزار روپيه به پول آن زمان به خانه ميرزا فقير بيگ فرستاد تا پيرامون علم تحقيق كند و آن شخص در بازگشت قضيه علم مبارك را تصديق كرد. نواب با شنيدن قصه ، مشتاق ديدار از آنجا شد و براى زيارت علم مبارك به خانه ميرزا فقير بيگ رفت وى پس از زيارت علم ، حكم نمود كه در آنجا گنبدى بسازند و لذا در تاريخ به عنوان بنيانگذار درگاه مزبور ميان نواب آصف الدوله و نواب سعادت على خان كدورتى وجود داشت و سعادت على خان به همين سبب اميد نداشت كه پس از نواب آصف الدوله جايگزين وى گردد، لذا وى نيز به خانه ميرزا فقير بيگ رفت و هديه اى نذر علم كرده ، به حضرت باب الحوائج عليه السلام توسل جست . نذر وى اين بود كه اگر حكومت پس از آصف الدوله به وى برسد، آن محل را به عنوان بارگاه (درگاه ) ابوالفضل العباس عليه السلام تعمير كند. پس از مدتى نواب سعادت على خان ، به عنايت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ، حكومت را بر عهده گرفت ولى پيمان خود مبنى بر تعمير بارگاه حضرت ابا الفضل العباس عليه السلام را فراموش كرد. پس از چند روزى وى مريض ‍ شد و در حالت مرض اشاره اى غيبى به اين امر شد و يادش آمد كه چه پيمانى با ابوالفضل العباس عليه السلام بسته بود لذا همان وقت حكم به تعمير بارگاه نمود.
فرقه خنجر بيگى 
پس از مطالعه تاريخ لكنهو معلوم مى شود كه در اطراف محله اى كه خانه ميرزا فقير بيگ در آن قرار داشت رستم نگر، گروه خنجر بيگى ها زندگى مى كردند. آنان در تاسوعا و شب عاشورا، خنجرهاى خود را با شير مى شستند و نذر شمر ذى الجوشن (لعنه الله عليه ) مى كردند. لذا وقتى كه نواب سعادت على خان حكيم به تعمير بارگاه كرد، خنجر بيگيها شديدا با اين امر مخالفت كردند و كار به آنجا رسيد كه نياز به مداخله نيروهاى انتظامى شاهى پيش آمد. گارد نظامى سعادت على خان ، خنجر بيگى ها را عقب زد و آنان را وادار به فرار از منطقه كرد. در منطقه (وزير باغ ) خنجر بيگى ها و افراد منحرف ديگر براى تعمير بارگاه حضرت عباس عليه السلام حاضر نشدند زمينها را بدهند.
دستيار بندى شاهى 
از زمان نواب سعادت على خان تا آخرين سلطان شيعه اود، نواب واجد على شاه ، مراسم دستار بندى و تاجگذارى سلاطين (تاج پوستى ) در همين درگاه انجام مى شد. در جنگ 58 - 1857 م شورش سپاهيان يا نبرد استقلال وقتى كه انگليسيها نواب واجد على شاه را دستگير كردند و وى عازم سفر به شهر كلكته شد، شمشير و دستار شاهى خود را به همين درگاه هديه كرد.
تاريخچه توسعه بناى درگاه
كار توسعه درگاه پس از زمان نواب سعادت على خان نيز ادامه يافت و نوه ايشان ، پسر ارشد نواب ركن الدوله ، نواب امير الدوله ، در صحن درگاه حوض را تعمير كرد كه تاريخ آن را سلطان خان (كه اسد) تخليص داشت به اين شكل تنظيم كرده است :
چشمه فيض چون نواب اميرالدوله
كرد تعمير پى نذر امام دو سرا
حوض ناياب به درگاه جناب عباس عليه السلام
گشت مشهور جهان همت آن بحر سخا
(اسد) از بر نمايش به طهارت تاريخ
تتميم كرد رقم ثانى كوثر بادا
پس از زمان نواب سعادت على خان پسرش غازى الدين حيدر به مرتبت سلطنت نشست وى مرتبا به درگاه مى رفت و به تزئين و آرايش آن بنا علاقه بسيار نشان مى داد. حيدر، جلوى خانه را تعمير كرد و ساعت خورشيد را ساخت و درب مخصوص درگاه را با نقره مزين ساخت .
همچنين ملكه زمانى بيگم (همسر نصيرالدين حيدر) همواره اولين شب جمعه ماه قمرى مشرف به درگاه براى زيارت مى شد و در درگاه به همين نام سفره اى مفصل براى عموم مهيا بود كه خرج آن در آن زمان بالغ بر ده هزار روپيه هندى مى شد. بانوى مزبور، يك آشپزخانه هم در زمين درگاه درست كرد كه در زمين درگاه آثار آن اكنون باقى نيست ، ولى درجاى آن يك مسجد نبوت ساخته شده است كه تاكنون در آن نماز جماعت اقامه مى شود. نبرد استقلال هند يا شورش سپاهيان سال 1857 م (كه انگليسيها آن را جنگ غدر مى نامند) اين درگاه نيز از دستبرد غاصبانه انگليسيها محفوظ نماند. انگليسيهاى جنايتكار با نوادرات پيش بهاديگر تاج (دستار شاهى ) و شمشير نواب واجد على شاه را، غاصبانه ، بردند و اين درگاه را هم از جمله غارت كردند. ولى پس از زمان زندگى نواب واجد على شاه در دوران شورش سپاهيان ، تفصيل آن معلوم نيست مولانا آغا مهدى در كتاب خود تاريخ لكنهو مى نويسد: درگاه در سال 1857 م مركز تانكها قرار گرفته ، قتل و غارت بسيار در آنجا رخ داد، اشياى گرانقيمت به دست انگليسيها گم شد (علم خاص ) كه موجب بناى درگاه بوده و وزنش 13 كيلو بود، مفقود گشت . شرف الدوله محمد ابراهيم خان و مفتاح الدوله در اين زمينه خيلى سعى و تلاش كردند ولى نتيجه مثبتى نگرفتند و هيچ نشانى از (علم مبارك ) نيافتند.
خطباى جشن درگاه
در سالروز تولد حضرت اباالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام ، كه تاريخ آن طبق تحقيق شمس العلماء صدرالمحققين آيه الله سيد ناصر حسين ملقب به سر كار ناصر المله (ره ) 4 شعبان مى باشد، خطبا و وعاظ عاليقدر در مراسم جشنى كه به همين مناسبت برقرار مى شود به ايراد نطق و سخنرانى مى پردازند. اولين خطيب اين جشن آيه الله مولانا حافظ كفايت حسين (قدس سره ) بود. پس از وى مولانا سيد كلب حسين (طاب ثراه ) خطيب بى نظير به ايراد سخنرانى مى پرداخت . پس از وفات ايشان ، آقاى شريعت مولانا سيد كلب عابد تا پايان عمر شريف خويش اين محفل را اداره مى كرد و الان برادرش دكتر كلب صادق و ديگران ، اين مجلس را اداره مى كنند. اولين پنجشنبه ماه قمرى در اصطلاح شهر لكنهو و هند نوچندى ناميده مى شود. به مناسبت اين روز شيعيان لكنهو و اطراف آن براى زيارت به درگاه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى آيند. رفت و آمد زائرين از بعد از نماز صبح شروع مى شود و تا نصف شب جمعه ادامه مى يابد. نوچندى اولين پنجشنبه ماه قمرى بالخصوص در ماه رجب و ذى الحجه بين زوار مشهور است به مناسبت اين دو روز جمع بسيارى از مردم در درگاه مجتمع مى شوند و از راههاى دور و نزديك به غرض زيارت و برآورده شدن حوائج فردى خود به اين درگاه مى آيند. در عهد نواب (اوده ) همه آنها مرتبا براى زيارت به اين درگاه مى آمدند. به مناسبت اولين پنجشنبه ماه رجب و ذى الحجه هيئتهاى مذهبى همراه (علم مبارك ) در مراسم شركت كرده و سينه زنى و نوحه خوانى مى كنند. در لكنهو، اولين هيئت سينه زنى و ماتمدارى در زمان نواب نصيرالدين حيدر به توسط شهيد محمد حسين داير گرديد كه الان به نام انجمن (دسته ) (شاه انس و جان ) نيز در زمان نواب واجد على شاه سنه 1852 م در محله رستم نگر، دائر گرديد كه نامش ‍ (دسته عباس عليه السلام ) بوده و الان به نام (انجمن قمر بنى هاشم عليه السلام ) مشهور و معروف است .
بخش چهارم : ناگفته ها درباره قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام
علم و معرفت حضرت ابوالفضل عباس عليه السلام در دوران كودكى
محقق دانشمند مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم در كتاب (العباس ) مى نويسد: در روايتى كه از امامان معصوم عليه السلام به ما رسيده ، فرمودند:
ان العباس بن على زق العلم زقا
همانا عباس فرزند على عليه السلام علم را چون غذا در كودكى از پدرش ‍ وارد جانش نموده است . (258)
سپس مى نويسد: (اين تعبير، تشبيه بسيار لطيفى است زيرا هرگاه كبوترى غذا را نرم و گوارا كند و به بچه اش بخوراند، به آن تعبير به (زق ) مى شود، اين بيان حاكى است كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در دوران خردسالى ، از پستان مادرش علم و حكمت را چون شير، شيره جانش ‍ نموده ، و در دامان علم و حكمت ، رشد و نمو نموده و داراى علم لدنى بوده است ) (259)
و نيز در شان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام گفته شده :
انه كان من فقها اولاد الائمه
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از عالمان فقيه فرزندان امامن علهيم السلام مى باشد. و دانشمندان و محدثان بزرگ در شانش گفته اند:
هو البحر من اى النواحى اتيته
فلجته المعروف و الجواد ساحله
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از هر كرانه كه به جانبش آيى ، دريايى است كه موجهايش نيكى ها است و كرانه آن سرشار از سخاوت و كرم است . (260) روزى على عليه السلام به ابوالفضل العباس عليه السلام كه در دوران كودكى به سر مى برد، فرمود: بگو (يك ) عباس گفت : (يك ) حضرت على عليه السلام فرمود بگو (دو) عباس در پاسخ گفت :
استحيى ان اقول باللسان الذى قلت واحدا، اقول اثنان ، من با آن زبانى كه يك گفته ام (و به يكتايى خدا اقرار نموده ام ) شرم مى كنم كه بگويم : دو (و از دايره يكتايى خدا خارج گردم )
فقبل على عينيه حضرت على عليه السلام دو چشمان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را بوسيد. (261) طبق پاره اى از روايات ، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در اين هنگام پنج سال داشت . بر همين اساس ، امام صادق عليه السلام در شان عباس عليه السلام فرمود:
كان عمنا العباس نافذا البصيره
عموى ما، عباس بصيرت نافذ (چشم تيز بين و عمق نگر) داشت . (262)
نيز بر همين اساس ، مرحوم علامه محمد باقر بيرجندى مى نويسد: ان العباس من اكابر الفقها و افاضل اهل البيت ، بل انه عالم غير متعلم و ليس فى ذلك منافاه لتعلم ابيه اياه همانا عباس عليه السلام از فقهاى بزرگ و از برجستگان خاندان نبوت بود، بلكه او دانشمند درس نخوانده بود و اين مطلب منافاتى با علم آموزى پدرش حضرت على عليه السلام به او ندارد. (263)
علامه مامقانى نيز مى نويسد:
و قد كان من فقها اولاد الائمه ، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از فقهاى فرزندان امامان عليهم السلام بود. (264) مسلم است كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از اكابر و افاضل فقها و علماى اهل بيت عليهم السلام بوده و معلوم است كسى كه در پرتو آفتاب ولات و در مدرسه امامت حضرت على بن ابيطالب عليه السلام و حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهاالسلام تربيت شده و كسب علم و نورانيت نموده است ، درك مقام و مرتبه فضل او براى ما ميسر نيست .
يك دهن خواهم به پهناى فلك
بگويم وصف آن رشك ملك
ادب حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در دوران كودكى 
يكى از فضايل والاى انسانى و اسلامى ، رعايت ادب است . ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگى ، زينت اخلاق بوده و از عوامل و اركان مهم شخصيت معنوى انسان است . اميرمومنان على عليه السلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن عليه السلام در فراگيرى ادب ، فرمود:
يا بنى ! الادب لقاح العقل ، و ذكا القلب و عنوان الفضل
پسرم ادب ، مايه بارور شدن عقل و بيدارى قلب و سرلوحه فضل و بزرگوارى است . نيز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم يقدمه كثافه حسبه كسى كه بى ادبى ، او را عقب انداخت ، عظمت و كثرت فاميل ، او را به جلو نخواهد انداخت . (265)نيز فرمود: لا ميراث كالادب ، هيچ ارثى ارزشمندتر از ادب نيست (266) بر همين اساس حضرت على عليه السلام فرزندانش را بخوبى تربيت كرد، و آنها از باادبترين افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از همين مكتب درخشان ، درس ادب آموخته بود، كه از ويژگيهاى زندگى سراسر درخشان وى ادب او در همه دورانهاى زندگيش از كودكى تا آخر عمر بود. در اين زمينه نظر شما را به چند نمونه زير جلب مى كنيم :
1 - روايت شده : حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بدون اجازه در كنار امام حسين عليه السلام نمى نشست ، و اگر پس از اجازه مى نشست ، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مى نشست . (267)
2 - روايت شده : در طول 34 سال عمر حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسين عليه السلام برادر خطاب نكرد، بلكه با تعبيراتى مانند سيدى ، مولاى ، يابن رسول الله ، آقاى من ، سرور من ، اى پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مى زد، جز در آخرين ساعت عمر، در آستانه شهادت ، كه صدا زد: (برادر، برادرت را درياب !) اين تعبير نيز يك نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود كه برادرت رسم برادرى را با بهترين وجه ادا كرد، اكنون تو نيز اى برادر، با مهر برادرى به من بنگر! در كتاب مستطرف الاحاديث آمده است : روزى امام حسين عليه السلام در مسجد آب خواست . حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كه در آن هنگام كودك بود، بى آنكه به كسى بگويد باشتاب از مسجد بيرون آمد. پس از چند لحظه ديدند، ظرفى را پر از آب كرده و با احترام خاصى ظرف آب را به برادرش امام حسين عليه السلام تقديم مى كند. روز ديگر، خوشه انگورى را به او دادند. او با اينكه كودك بود، با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: كجا مى روى ؟ فرمود: (مى خواهم اين انگور را براى مولايم حسين عليه السلام ببرم ) (268)
در همان خردسالى حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام حضرت امام على عليه السلام توجه خاصى به ادب وى داشت و او را به تلاشها و كارهاى مهم و سخت مانند كشاورزى ، تقويت روح و جسم ، تيراندازى و شمشير زنى و ساير فضايل اخلاقى ، تعليم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام گاهى در كنار پدر مشغول كشاورزى و باغدارى و نخلستانها بود و زمانى احاديث و برنامه هاى اسلام را در مسجد به ديگران مى آموخت و به تهيدستان و بينوايان كمك مى كرد. او به برادران و خواهرانش احترام شايان مى نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مى كوشيد و در يك كلام ، بازوى پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطيع برادرانش امام حسن و امام حسين عليهماالسلام بود. سخن حضرت على عليه السلام در زبان ، سيماى حضرت امام حسن عليه السلام در چهره ، و خون حضرت امام حسين عليه السلام را در رگها داشت . (269)
دوستى خاندان اهل بيت عليهم السلام واجب است (قل لا اسئلكم عيله اجرا الا الموده فى القربى ). (270)
جريان ضريح مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
ضريح حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام به قدرى پربها و قيمتى است كه بعضى از شياطين انسى در آن طمع داشتند ولى بر حسب ظاهر براى عوض كردن صندوق پر قيمت آن خواستند كارى انجام دهند، وقتى كه اين خبر به حضرت آيه الله العظمى آقاى (حاج سيد محسن ) حكيم رسيد تدارك نمود و نگذاشت دشمنان كار خود را انجام دهند. ما در اينجا قصه مفصلى را كه روزنامه (سرفراز) هندى نوشته مختصرا نقل مى كنيم :
در شماره 31 ح 41 روز پنجشنبه 9 كانون اول سنه 1946 م موافق با 23 شعبان سنه 1383 ه‍، بهره ها ده سال قبل اعلان كردند كه مى خواهند ضريحى از طلا و نقره براى مرقد ابوالفضل عليه السلام بسازند. آنان براى اين كار از هند و پاكستان و آفريقا پول جمع كردند و كار ساختن آن را تمام كردند ولى ناقص ساختند، چون حجم آن كوچكتر از صندوق تاريخى و قديمى قيمتى موجود بود، به گونه اى كه امكان نداشت براى نظافت ، داخل ضريح شده و به تنظيف آن پرداخت . بهره ها اصرار و ابرام داشتند كه به هر كيفيتى شده ضريح را نصب كنند، هزار دينار عراقى هم در بين عده اى از خدمه حرم تقسيم كردند تا از كليددار موافقت گرفتند كه صندوق را كوچك كنند. از ايران استادان فن را خواستند كه صندوق را كوچك نمايند. وقتى كه استاد فن از موضوع مطلع گرديد، اشك از چشم او سرازير شد و گفت : دستم بريده باده اگر دست به اين صندوق قيمتى بزنم .
چون اين صندوق در دنيا مثل و مانند ندارد و ضريحى كه شما آورده ايد قيمتى ندارد و قيمت صندوق صد برابر قيمت ضريح است .
حضرت آيه الله العظمى آقاى حكيم كه از اين مطلب مطلع گرديدند، فرزند ارجمندشان آقاى سيد مهدى حكيم را به معيت دامادشان آقاى سيد ابراهيم طباطبائى براى روشن شدن اين موضوع فرستادند تا با كليددار صحبت كنند. در مجلسى كه مشغول صحبت بودند وكيل و نماينده بهره ها، شيخ ابراهيم ، نيز حاضر بود كه آقاى سيد مهدى حكيم فرمود: شنيده ام شما مى خواهيد صندوق حضرت عباس عليه السلام را كوچك كنيد و جوانب و اطراف آن را بتراشيد. پدرم حضرت آيه الله حكيم فرموده اند كه نبايد اين كار را بكنيد. اگر بهره ها مى توانند ضريح بزرگترى بسازند تا با اين صندوق وفق دهند فبها، والا لازم است ضريح اولى را به جاى خود نصب كنيد كه زوار در رفاه زيارت كنند تا ضريح جديد حاضر شود.
كليددار گفت : ما امر حضرت آيه الله را اطاعت مى كنيم ، ولى نماينده بهره ها قبول نمى كند اقاى سيد مهدى حكيم از شيخ ابراهيم ، نماينده بهره ها قبول نكرد، پرسيد: چرا قبول نمى كنيد؟ وى در پاسخ گفت : ضريح بزرگتر ساختن ، براى ما ممكن نيست و بايد اين ضريح را نصب كنيم ولو اينكه صندوق را كوچكتر يا عوض نمايند. آقاى سيد مهدى فرمودند بايد حتما امر حضرت آيه الله قبل از اينكه خودشان از نجف مشرف كربلا گردند اجرا گردد.
موقع زيارتى نيمه رجب شد. حضرت آيه الله العظمى آقاى حكيم دام ظله به كربلا مشرف شده ، فورا به قصد زيارت حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام داخل حرم آن حضرت گرديدند و امر فرمودند كه در حرم را باز نمايند. كليددار درب حرم را باز نمود، حضرت آيه الله با عده اى از همراهان از علما و طلاب علوم دينيه وارد شدند، ديدند صندوق را برداشته اند و وضع حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام عينا شبيه قبور ائمه بقيع عليهم السلام در مدينه منوره مى باشد. اين وضع در حضرت آيه الله العظمى آقاى حكيم تاثير بسزايى نمود، امر نمود صندوق اول را نصب كردند و خود با دست شريف خود و كمك و مساعدت عده اى الز مومنين و رجال خير انديش ، صندوق را نصب فرمودند. بعد از اينكه نصب صندوق به پايان رسيد، حضرت آيه الله العظمى آقاى حكيم دام ظله متوجه كليددار و نماينده بهره ها شدند و امر فرمودند كه ضريح سابق را به جاى خود نصب نمايند تا آنكه ضريح تازه ساخته شود.
نماينده بهره ها گفت : آيه الله ها، ضريح قديمى قابل استفاده نيست ، مگر اينكه مبلغ هزار دينار بابت تعمير آن خرج شود. ضريح تازه اى كه ما آورده ايم بسيار خوب است ، و فقط لازم است مقدارى صندوق را كوچكتر كنند. حضرت آيه الله فرمودند: اگر اين طور است كه شما مى گوييد، پس ما احتياج به ضريح شما نداريم و دستور خواهيم داد كه در ايران ضريحى ساخته شود بهتر از ضريحى كه شما آورده ايد. شما اهانت به قبر شريف نموديد و به سخن خير خواهانه ما نيز گوش نداديد. وقتيكه نماينده بهره ها اين جمله را شنيد روى قدمهاى حضرت آيه الله افتاده ، بوسيد و عرض ‍ كرد: حضرت آيه الله ، به ما اذن دهيد كه ضريح را نصب كنيم ما را از اين خدمت بزرگ محروم نفرماييد، ولى حضرت آيه الله به سخن او اعتنايى نفرمود و جوابش را نداد.
شيخ ابراهيم ، نماينده بهره ها، تلگرافى به طاهر سيف الدين رئيس دينى بهره نمود او با بعضى از شخصيات عراق تماس گرفت ، فايده اى نبخشيد. حسب الامر حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد حكيم ضريح سابق به جاى اولش بازگشت و نصب شد و تمام مخارج اصلاح و ترميم آن را نيز حضرت آيه الله خودشان پرداخت فرمودند.
سيف الدين برادر خود را به عراق فرستاد و او مى خواست به حضور حضرت آيه الله العظمى آقاى حكيم شرفياب شود، اذن داده نشد. روزى حضرت آيه الله را در حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ديد و دست مباركش را بوسيد و با حال ياس گفت : (اى آقا، بر ما ترحم فرما، شما فقط مرجع شيعه نيستيد بلكه مرجع تمام طوايف اسلام مى باشيد. شما بوديد كه مسلمانان را از دست توده اى ها نجات بخشيديد، گناه ما را نيز ببخشيد.
حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم فرمودند كه شما فقط مرا نافرمانى نكرديد، بلكه شما گناهكاريد و نافرمانى خدا و رسول او مى كنيد زود است به جزاى خود در روز قيامت برسيد. شما تمام شيعيان جهان را آزار رسانديد. واجب است كه از همه آنها رضايت بجوييد و از آنان عذر خواهى كنيد؛ اگر آنان از شما راضى شدند من هم از شما راضى خواهم بود...
درب حرم شريف حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در روز نوزده رجب باز شد و حضرت آيه الله حاج سيد محسن حكيم در آنجا نماز جماعت به پا داشتند. در شب جمعه و روز جمعه نير عده اى از مهندسين را به منزل دعوت فرمودند و دستور دادند نقشه حرم را بكشند تا ضريحى تازه براى آن بسازند.
نقشه به اتمام رسيد. در روز بيست و پنجم رجب آقاى سيد ابراهيم طباطبائى ، داماد حضرت آيه الله ، با هواپيما روانه اصفهان گرديدند كه دستور دهند استادان فن ضريح آبرومندى بسازند. حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم متكفل شدند كليه مخارج ضريح مقدس را بپردازند، بدون اينكه از كسى تقاضاى مساعدت شود، مگر وقتى كه عده اى از خير انديشان فهميدند خودشان براى ساختمان ضريح بذل مالى نمودند، خداوند به آنها اجر جزيل عنايت كند.
اطلاعات جديدى از ضريح ابوالفضل العباس عليه السلام كه در اصفهان ساخته شد
طبق دستور حضرت آيه الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم شروع به ساختن ضريح جهت مرقد مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام گرديد. به طور تقريب مبلغ 00/000/10 ريال هزينه آن گرديدد كه در حدود 60 آن را حضرت آيه الله حكيم شخصا پرداخت نمودند و 40 آن نيز از شهرهاى مختلف ايران مجددا توسط حضرت آيه الله حكيم و يا به حساب مخصوص در بانك بازرگانى در اصفهان ريخته شد.
ضريح مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ، به طورى كه در عكس ‍ مشاهده مى شود، بسيار ظريف و زيبا و با دقت هنرمندان بنام اصفهانى ساخته شده است . زرگرى ضريح توسط (آقاى حسين پرورش )، قلمزنى آن توسط آقايان (سيد اسد الله خسروانى ) و (احمد دنيارى )، و مينا كارى نيز توسط (آقاى شكر الله صنيع زاده ) انجام گرفته است . ضمنا اسكلت چوبى ضريح را هم آقايان (اخوان خالق زادگان ) اهدا كرده اند. اين ضريح از طلا و نقره و مينا كارى به طرزى جالب و ديدنى ساخته شده و مدت 18 ماه تعدادى زيادى از اتسادان مشغول ساختن آن بوده اند. ضريح مذكور را پس ‍ از ساخته شدن مدتى در مسجد شاه اصفهان به معرض زيارت و تماشاى آن مى رفتند.
به دستور حضرت آيه الله حاج سيد محسن حكيم ، حجة الاسلام - آقاى حاج سيد ابراهيم طباطبائى داماد آقاى حكيم - و آقايان حاج سيد محمد افضل و حاج ميرزا حسن كلاهدوزان در اين مورد همكارى و كوشش و نظارت كلى داشتند.
ضمنا يك جفت درب از طلا و نقره و مينا كارى جهت حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از طرف آقايان حاج حسن واحد و محمود و ابوالقاسم جليليان به سر پرستى آقاى حاج سيد محمد افضل به اتمام رسيد كه آن هم با ضريح مطهر حمل گرديد.
همچنين يك زوج درب منبت كارى بسيار زيبا از طرف اخوان خالق زادگان جهت درب قبله صحن حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام ساخته شده كه شرح آن جداگانه در همين شماره منتشر شده است .
بسيار باعث مسرت و خشنودى است كه توسط شيعيان ايرانى ، بالاخص ‍ اهالى اصفهان ، براى تحكيم مبانى دين مبين اسلام بخصوص حفظ شعائر مذهبى چنين اقدامات مفيد و موثرى به عمل مى آيد.
بامداد روز پنجشنبه بيست و هفتم آبان ماه (271) بدرقه كنندگان ضريح از قزوين به همدان و كرمانشاه رفتند و پس از صرف شام در كرمانشاه عازم مرز خسروى شدند.
كاروان حامل ضريح روز جمعه وارد خانقين شد و بامداد شنبه طى مراسمى از خانقين عازم بغداد گرديد. (272)
ضريح مطهر
اينجا حريم پاك علمدار كربلاست
اين آستان قدس شهيد ره خداست
اينجا حريم حضرت باب الحوائج است
دولت درين مقام و گشايش درين سراست
اين جا بود مقام شهيدى كه تا ابد
خاكش حيات بخش و هوايش عبير زاست
اين بارگاه شاه جهان حقيقت است
اين جايگاه جلوه انوار كبرياست
اين خاك مشك بيز كه دار الشفا بود
هر ذره اش به چشم ملايك چو تيوتياست
اين جا جايگاه شهيدى كه تا به حشر
دين خدا و پرچم اسلام از او بپاست
اين جاست جايگاه اميرى كه در كرم
كان سخا و ابر عطا و يم وفاست
اين جاست جايگاه علمدار لشگر
كز بهر حق عليه ستمگر به پاى خاست
دريا دلى غنوده در اينجا كه هم چو نوح
در بحر دين به كشتى توحيد ناخداست
سقاى اهل بيت حسين على بود
اين تشنه لب كه خاك درش چشمه بقاست
گردد مس وجود تو چون زر در اين مقام
اين بارگاه خشت وجودش ز كيمياست
آيينه تمام نماى حقيقت است
هر دل كه با ولاى ابوالفضل آشناست
حاتم كه گشت شهره آفاق از سخا
در آستانه كرمش كمترين گداست
آن كس كه سر ز فخر بسايد بر آسمان
اينجا كه مى رسد ز ادب قامتش دوتاست
آب فرات تا به ابد شرمگين بود
از تشنه اى كه ساقى و سقاى كربلاست
در روز حشر فاطمه گردد شفيع خلق
در دست وى دو دست بود كز بدن جداست
از اين مصيبتى كه به آل نبى رسيد
تا روز رستخيز به پا پرچم عزاست
امروز هر كه خدمت آل على كند
فردا شفيع او به صف حشر مرتضى است
بر طبق امر آيت حق (حضرت حكيم )
آن كس كه حكم او به همه شيعيان رواست
شد اين ضريح ساخته در شهر اصفهان
شهرى كه گر جهان هنر خوانمش سزاست
تاريخ اين ضريح (طلايى ) چنين سرود
(عباس مير جنگ و علمدار نينواست )
به ياد استاد صنيع زاده هنرمند و ميناساز
آقاى حاج ميرزا شكر الله صنيع زاده استاد و هنرمند ميناسازى در بيست و پنجم بهمن ماه 62 پس از يكسال و اندى بيمارى در اثر سكته مغزى در سن 77 سالگى دارفانى را وداع گفت و به رحمت ايزدى پيوست ، روحش شاد و يادش گرامى باد.
به مناسبت فقدان اين استاد گرانمايه ، جامعه هنرمندان هنرهاى دستى در ايران يكى از با ارزشترين اعضاى خود را از دست داد و بماتم نشست .
فرزند ارشد ايشان ، استاد رضا صنيع زاده كه ضمنا يكى از شاگردان پدر هنرمند مى باشد، در مصاحبه با خبرنگار كيهان توضيحات ارزشمندى درباره استاد صنيع زاده داده اند كه ذيلا مى خوانيد:
استاد صنيع زاده در تاريخ دوشنبه 20 ذيحجه 1324 هجرى قمرى 1285 شمسى به دنيا آمدند. پدر ايشان مرحوم عبدالمحمود غفاريان و مادر ايشان خديجه سلطان تنها دختر نقاش مشهور عبدالحسين صنيع همايون بوده اند.
در خور ذكر است كه ايشان نام صنيع زاده را از استادشان گرفته اند...
استادان ايشان يكى مرحوم عبدالحسين صنيع همايون و ديگرى حاج مصور الملك بوده اند، تخصص ويژه ايشان در رشته ميناسازى است .
اگر چه پدر پيش از آنكه يك ميناساز مبدع ، مبتكر و پايه گذار و مجدد اين هنر محسوب شوند، يك هنرمند نقاش در زمينه هاى مختلف از جمله طبيعت سازى ، چهره پردازى ، تذهيب كارى و مينياتور به حساب مى آيند و اگر چه در بعضى از زمينه هاى نقاشى مثل شبيه سازى ، صورت سازى ، و نقش گل و بوته و مرغ جزو و سر آمدان عصر خود مطرح اند، مع الوصف آنچه ايشان را مورد توجه هنر دوستان داخلى و هنر شناسان بسيارى از نقاط جهان قرار داده است نقشى است كه ايشان در تجديد حيات ، توسعه بى سابقه ، تنوع آثار و گوناگونى ابتكارات در حيطه مينا و مينا سازى داشته اند.
آنچه از باقيمانده هاى هنر مينا تعلق به قرنها قبل در موزه هاى داخلى و خارجى مشاهده مى گردد و يا در كتابهاى مولفين مختلف مطالعه و ملاحظه مى شود، اگر چه از نظر هنرى ظريف و دلپسند است ، اما از نظر تنوع و بويژه حجم بسيار محدود و كوچك مى باشد. ليكن پدر با عنايات خداوندى از نظر بذل ذوق ، استعداد و پشتكار قابل توجه و با همت كم نظير موفق گرديدند كه :
اولا، اين هنر كاملا فراموش و مضمحل گرديده را حيات و رونق تازه بخشند.
ثانيا، با گسترش امكانات نسبت به تنوع اشكال ظاهرى ، گوناگونى نقوش و توسعه حجم آثار ساخته شده همت گمارند.
ثالثا، با وسعت نظر، پرهيز از خست نفس - كه متاسفانه در برخى بزرگان هنرمند مشاهده شده است - و بلند انديشى ، اين هنر مطرود و ناشناخته را با تربيت شاگردان معتقد و آموختن بيدريغ هنر خويش به طالبان و جويندگان آن به عنوان يكى از پررونق ترين هنرهاى عصر ما گسترش و توسعه دهند.
از بزرگترين توفيقاتى كه خداوند به ايشان داد اين بود كه موفق شدند بهترين هنرهاى خود را روى دربها، ضريحها، كتيبه هاى حرمهاى مقدس ‍ حضرت اميرالمومنين عليه السلام ، حضرت امام حسين ، حضرت ابوالفضل عليه السلام ، كاظمين ، سامرا، مشهد مقدس ، قم ، حرم حضرت زينب و حضرت شاه چراغ (عليهم السلام ) به كار برند.
ايشان در دوره عمرشان شاگردان زيادى تربيت كردند كه بهترين آنها عبارتند از: آقايان حاج حسين هنر دوست ، حاج غلامحسين فيض اللهى ، مهدى غفاريان و محمد على فرشى . همچنين فرزندان پسر ايشان همه به اين كار آشنايى دارند.
از كارهاى بسيار ارزنده ايشان علاوه بر آنچه در حرمهاى مطهر به كار رفته است ، چند جلد قرآن است كه جلد آنها را گل و بوته سازى كرده اند. چند شاميل بسيار نفيس از حضرت اميرالمومنين عليه السلام و تمثال عيسى مريم عليها السلام از جمله كارهاى ايشان بوده است .
استاد در طول عمر تقدير نامه هاى مختلفى از شخصيتهاى مختلف دريافت كرده اند كه در راس آنها تقدير نامه حضرت آيه الله العظمى سيد محسن حكيم در مورد ضريح حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى باشد و همچنين ديپلمه افتخار نمايشگاه بين المللى هنرى بروكسل از ديگر افتخاراتشان مى باشد.
از خصوصيات ايشان توجه و اعتقاد قلبى خالصانه به امور مذهبى و انجام تكاليف و دستورات دينى . ايشان به نماز، قرائت قرآن و اذكار و ادعيه همت ويژه اى مبذول مى داشتند. به طورى كه در طول مدت بيمارى ، كه حتى حالاتى شبيه به اغما نيز پيدا مى كردند، مع الوسف زبانشان دائما به ذكر خداى تعالى ، خواندن دعاها و قرائت سوره هاى قرآن كريم مترنم و مشغول بود.
استاد حدود يكسال و چند ماه به علت سكته مغزى بسترى بودند و در تاريخ 25/11/1362 به رحمت ايزدى پيوستند. (273)
دستخط مرحوم آيه الله العظمى سيد محسن حكيم (ره ) به آقاى شكر الله صنيع زاده به پاس ساختن ميناى ضريح مطهر حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام .
عريضه به حضرت عباس عليه السلام از يادداشتهاى حجه الاسلام آقاى شيخ احمد قاضى زاهدى گلپايگانى
لذ باقتاب ابى الفضل الذى
كابيه المرتضى يحمى حماه
اين عريضه به خط والد مرحوم يافتم كه سزاوار نيازمندان و گرفتاران به اين كيفيت دست به دامان قمر بنى هاشم حضرت عباس عليه السلام بزنند و به وسيله آن جناب از خداوند متعال حاجت خواه شوند:
بسم الله الرحمن الرحيم
هذه رقعه عبدك ... ابن ... زاد... اگر صاحب عريضه مرد باشد، و اگر زن است مى نويسد: هذه رقعه امتك ... بنت ... زاده ... والسلام عليك يا مولاى يا سكينه يا عباس بن اميرالمومنين عليه السلام و ان تقضى حاجتى ان بينى و بين الله تعالى ذنوبا قد اثقلت ظهرى و اطالت فكرى و سلبتنى بعض لبى و غيرت خطير نعمه الله عندى و منعتنى من الرقاد و ذكرها يتقلقل احشائى و قد هربت الى الله و اليك يا عباس ابن اميرالمومنين ان تقضى حاجتى اسئلك بحق ابيك و بحق اخيك الحسين و اخوانك صلوات الله عليهم اجمعين .
حقير گويد: در نسخه اين عريضه نسخه بدل هايى مشاهده مى شود كه از احتياطات مرحوم ابدى ابوى به شمار مى رود و آنچه قلمى گرديد به نظر اقرب الى الصواب آمد. مطلب ديگر آنكه اين عريضه هم بايد به كربلا فرستاده شود و در ضريح مطهر باب الحوائج انداخته شود. فنسال الله تبارك و تعالى ان يرزفنا زياره قبره و شفاعته فى الدنيا و الاخره
توضيحا در اين عريضه هم مانند ساير عريضه ها حوائج صريحا بايد نوشته شود.
اخيرا نسخه اين رقعه را هم در كتاب دعايى يافتم كه عبارت اول آن چنين است .
من العبد الذليل الى المولى الجليل الكريم سلام الله عليك يا مولاى .
عرض حاجت به باب الحوائج عباس بن على عليهماالسلام به چند طريق مختلف
طريق اول : ابتدا بايد چهار شب چهار شنبه اى را بر گزيند كه دو شب چهارشنبه آن در نيمه دوم ماه قمرى واقع شده باشد و دو شب چهارشنبه ديگر يعنى سوم و چهارمين آنها در نيمه اول ماه بعدى قرار داشته باشد كه به چهاده روزه اول ماه بعدى مى رسد. (عدد چهار براى اين است كه نام مبارك حضرت عباس عليه السلام داراى چهار حرف است (ع ب اس ).
سپس در هر شب چهارشنبه به تعداد يكصد و سى و سه بار سوره مباركه (انا انزلناه فى ليله القدر) را با اخلاص قرائت كند، به طورى كه كلمه آخر اين آيه مباركه كه به (مطلع الفجر) ختم مى شود، درست در آخرين لحظه پايان نيمه شب و آغاز بامداد ادا شود. براى اين منظور مى تواند، آخرين بارى كه سوره مباركه (انا انزلناه ) را مى خواند، كلمه مطلع الفجر را بخواند تا لحظه پايان نيمه شب و آغاز بامداد برسد. شب چهارشنبه چهارمى در حدود شب چهارده ماه قمرى است كه با نام مبارك قمر بنى هاشم قرابت دارد. ظهور ارتباط تحت هر نام كه باشد در اين شب انجام خواهد گرفت ، به اذن خداوند دانا و مقام حضرت مولى اباالفضل العباس عليه السلام . (274) طريق دوم : گويند در ميان نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز حاجت به جاى آورد در همان شب شروع به اين حتم كه منسوب به جناب ابى الفضل العباس ‍ عليه السلام است بنمايد و تا چهل و يك شب به انجام رساند بدون تغيير وقت ادامه دهد، ولى خواندن را در شب آخر گرو نگه دارد تا وقتى كه حاجت روا شود و بعد، آن را نيز بخواند و ختم چنين است : يا من يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء يا رب يارب يارب يا عباس بن على بن ابى طالب الامان الامان الامان ادركنى ادركنى ادركنى . ذكر هر يك از كلمات (الامان ) و (ادركنى ) را تكرار كند تا نفس قطع شود، انشاء الله تعالى به مقصود مى رسد. (275)
طريق سوم : ديگر از طريق توسل به آن حضرت ، زيارت آن حضرت است كه ، بنا به مضمون روايات عديده وسيله تقرب به خداوند و آمرزش گناهان و انجام مطالب و روا شدن حاجات اهل ايمان است چنان چه به روايت منقول از مصباح الزائرين ابن طاووس وارد شده است و از جمله اعمال زيارت شريفه اين است كه دو ركعت نماز زيارت به جا آورد و بعد از آن بخواند: (276) زيارت نامه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام كه در مفاتيح الجنان مى باشد.
طريق چهارم : از جمله ختمهاى مجرب براى حوائج بزرگ و اداى دين آن است كه : شب جمعه غسل نمايد شبهاى بعد، غسل كردن ضرورتى ندارد پس در شب اول كه همان شب جمعه است و شبهاى ديگر هر شب هزار مرتبه بگويد:
اللهم صل على محمد و آل محمد.
شب شنبه : اللهم صل على اميرالمومنين .
شب يكشنبه : اللهم صل على فاطمه .
شب دوشنبه : اللهم صل على الحسن .
شب سه شنبه : اللهم صل على الحسين .
شب چهارشنبه : اللهم صل على على بن الحسين .
شب پنج شنبه : اللهم صل على محمد بن على .
شب جمعه دوم : اللهم صل على جعفر بن محمد
شب شنبه : اللهم صل على موسى بن جعفر
شب يكشنبه : اللهم صل على على بن موسى
شب دوشنبه : اللهم صل على محمد بن على
شب سه شنبه : اللهم صل على على بن محمد.
شب چهارشنبه : اللهم صل على الحسن بن على
شب پنج شنبه : اللهم صل على الحجه بن الحسن
شب جمعه سوم : اللهم صل على العباس الشهيد
به اين ترتيب دو هفته طول مى كشد. (277)
طريق پنجم : كيفيت توسل به ذيل عنايت حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام : شب چهارشنبه دو ركعت نماز بخواند و بعد از نماز 133 بار بگويد:
يا كاشف الكرب عن وجه الحسين عليه السلام
اكشف كربى بحق اخيك الحسين عليه السلام
و هفت شب چهارشنبه صد مرتبه بگويد:
اى ماه بنى هاشم خورشيد لقا عباس
اى نور دل حيدر شمع شهدا جهان
از محنت و درد و غم ما رو به تو آورديم
دست من بى كس گير از بهر خدا عباس (278)
نذر قرآن براى حضرت ابوالفضل العباس قمر بنى هاشم عليه السلام
صاحب گنجينه دانشمندان در حالات مرحوم سيد محمد على دزفولى متوفى ماه رجب سال 1333 ق مى نويسد:
ايشان از اول طلوع آفتاب تا مقدارى از بعد از ظهر، يك قرآن ختم مى كرد و پس از آن فريضه ظهر را انجام مى داد. وى از اول ماه رجب تا پانزدهم ، پانزده قرآن ختم مى كرد كه پانزدهمين آن را هديه معصوم (صلوات الله عليهم اجمعين ) بود در روز شانزدهم ماه رجب پس از ختم هاى قرآن كريم ، مرحوم آيه الله آقا سيد ابراهيم غفارى كه از مجتهدين و مراجع دزفول در عصر خود بود، به عنوان عيادت و ملاقات مرحوم آقا سيد محمد على موسوى دزفولى تشريف آورد و اظهار داشت كه من ، امروز تصميم ملاقات نداشتم اما فلان زن علويه رحمة الله عليها ديشب خوابى ديده بود، و خواب خود را براى من گفت و تذكرى شد، كه امروز به ملاقات شما نايل شوم . علويه گفت : خواب ديدم كه خدمت حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام مشرف شدم . عرض كردم عمو كجا تشريف داشتيد؟ فرمودند: امروز به عيادت آقا سيد محمد على فرزند حاج سيد عبدالله رفته بودم و از آنجا مى آيم و مرحوم سيد محمد على به سجده مى افتد و پس از فراغت از سجده مى فرمايد: سجده ام سجده شكر بود، زيرا از اول ماه شروع به تلاوت قرآن كرده بودم تا ديروز كه موفق به پانزدهمين ختم قرآن شدم و آخرين آن را در روز گذشته به حضرت اباالفضل العباس عليه السلام اختصاص داده بودم سپس مى افزايد: خواب علويه از روياهاى صادقه بوده و علامت اين است كه هديه اين ضعيف پذيرفته شده است ، چون حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام فرموده اند به عيادت من آمده اند. (279)