تفسير نور
(جلد هشتم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۹ -
4 زمانى بايد شاد
و خندان باشيم كه حتّى مورچه ها به عدالت ما اميدوار باشند.
(و هم لايشعرون فتبسّم )
5 خنده ى انبيا، تبسّم است نه قهقهه . سليمان در حالى كه خنده اش گرفته بود، تبسّم
كرد. (فتبسّم ضاحكا)
6 سليمان سخنان مورچه را فهميد و به زيردستان خود توجّه كرد.
(من قولها)
7 دعا، مخصوص هنگام اضطرار نيست ؛ انبيا در اوج عظمت و قدرت دعا مى كردند.
(ربّ)
8 توفيق شكرگزارى را از خدا بخواهيم . (ربّ اوزعنى اءن اشكر)
9 انسان در برابر نعمت هايى كه تاكنون به او رسيده بايد شكر كند و در برابر
مسئوليّت آينده بايد به فكر عمل صالح و جلب رضاى خدا و ملحق شدن به نيكان باشد.
(اشكر اعمل صالحا ...)
10 فرزندان ، هم بايد در مقابل نعمت هايى كه خداوند به آنان داده شكر كنند و هم در
مقابل نعمت هايى كه به والدين آنان داده است . (علىّ و على
والدىّ)
11 شكر خدا تنها با زبان نيست ، عمل صالح و استفاده ى صحيح از نعمت ها نيز شكر الهى
است . (اشكر... اعمل صالحا)
12 سليمان با آن كه لشكريان فراوان و حاكميّت قوى دارد و زبان حيوانات را نيز مى
داند، باز به فكر عمل صالح است نه به دنبال لذّت و توسعه ى قدرت و افتخار.
(اعمل صالحا)
13 دعا وتلاش حاكمان بايد براى انجام كار خوب باشد.
(اعمل صالحا)
14 كار، به شرطى نيك است كه خداپسند باشد. (صالحا ترضاه )
15 كار نيكى ارزش دارد كه رضاى خدا را جلب كند، نه فقط رضاى مردم را.
(صالحا ترضاه )
16 عالى ترين مقصد در حكومت صالحان ، رضاى خداست . (ترضاه )
17 انبيا نيز به امداد الهى نياز دارند. (اوزعنى ... ادخلنى )
18 زندگى در جامعه صالح ارزش است ، نه زندگى در ميان مردم ناصالح ، آن هم به خاطر
رفاه يا درآمد و لذّت . (ادخلنى ... فى عبادك الصالحين )
19 برخوردارى از امكانات ، و قدرت امروز خود را نشانه ى رسيدن به رحمت الهى ندانيد
و براى رشد و تعالى خود دعا كنيد. (و ادخلنى )
20 امكانات انسان ، نتيجه ى كار او نيست بلكه از رحمت الهى سرچشمه مى گيرد.
(برحمتك )
21 هر كس ، در هر شرايطى بايد به رحمت الهى متوسّل شود، حتّى پيامبران .
(برحمتك )
22 تكروى ، ممنوع . (و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحين )
(20) وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَالِىَ لاَ اءَرَى
الْهُدْهُدَ اءَمْ كَانَ مِنَ الْغَآئِبِينَ
ترجمه :
و(سليمان ) جوياى حال پرندگان شد و (هدهد را نديد،) گفت : مرا چه شده كه هدهد را
نمى بينم ؟ (آيا حضور دارد و من نمى بينم ) يا از غايبان است .
(21) لاَُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً اءَوْ
لاََذْبَحَنَّهُ اءَوْ لَيَاءْتِيَنِّى بِسُلْطَنٍ مُّبِينٍ
ترجمه :
قطعاً او را كيفرى سخت خواهم داد يا او را ذبح مى كنم ، مگر آن كه (براى غيبت خود)
دليل روشنى (و عذر موجّهى ) براى من بياورد.
(22) فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ اءَحَطتُ بِمَا لَمْ
تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ
يَقِينٍ
ترجمه :
پس ديرى نپاييد كه (هدهد آمد و) گفت : از چيزى آگاهى يافتم كه تو (با همه ى عزّت و
شوكتى كه دارى ) از آن آگاه نشده اى و براى تو از (منطقه ى ) سبا گزارشى مهم و درست
آورده ام .
نكته ها :
O بعضى گفته اند: مراد از هدهد در اين جا، هدهد خاصّى
است ؛ و دليل خود را الف و لام در ((الهدهد))
و قدرت انسان شناسى و مكتب شناسى او دانسته اند كه توضيح اين مطلب را در آيات بعد
خواهيم خواند.(409)
O ابوحنيفه از امام صادق عليه السلام سؤ ال كرد: چرا
حضرت سليمان از ميان پرندگان تنها سراغ هدهد را گرفت ؟ امام فرمودند: زيرا او آب را
در درون زمين مى بيند، همان گونه كه ما روغن را در ظرف بلورين مى بينيم .(410)
O بعضى براى عذاب هدهد نمونه هايى را ذكر كرده اند از
جمله : جدا كردن او از جفتش ، كندن پرهاى او، در معرض آفتاب قرار دادن ، طرد كردن
او از دربار سليمان يا قرار دادن او با دشمن در يك قفس .(411)
پيام ها :
1 تفقّد از زيردست ، بازديد از كار آنان و جست وجو از احوالشان ، از اصول اسلامى ،
اخلاقى ، اجتماعى ، تربيتى و مديريّتى است . (تفقّد)
2 مسايل بزرگ ، شما را از مسايل كوچك باز ندارد. (تفقّد
الطّير)
3 زود قضاوت نكرده و نيروهاى تحت امر خود را متهم نكنيم ؛ شايد مشكلى در ميان باشد
كه ندانيم . (مالى لا اءرى الهدهد)
4 تيزبينى و دقّت و تسلّط، شرط لازم براى رهبرى است . (مالى
لا اءرى الهدهد)
5 حاكم وقاضى بايد شرايط خاصّى داشته باشد از جمله :
الف : محبّت و دقّت . (تفقّد الطير)
ب : تواضع . (مالى لا اءرى الهدهد)
ج : صلابت در برابر متخلّف . (لاُعذّبنّه او لاذبحنّه )
د: فرصت دادن به متهم . (لياءتينّى )
6 نظارت دقيق بر حضور و غياب نيروها، در كارهاى تشكيلاتى يك ضرورت است ، همان گونه
كه تخلّف بى دليل از مقررات و ترك كردن پست خود، گناه نابخشودنى است .
(ام كان من الغائبين )
7 تنبيه حيوان متخلف ، مانعى ندارد. (لاُعذّبنّه )
8 حيوان ، تنبيه را درك مى كند. (لاُعذّبنّه )
9 وقتى كه غيبت از سوى يك پرنده اين همه تهديد لازم داشته باشد، پس ما با آن همه
غيبت ها و عدم حضورها چه تكليفى داريم ؟ (لاُعذّبنّه )
10 انبيا، هم قانون مى آورند و هم اجرا مى كنند. (لاُعذّبنّه
)
11 براى مجازات متخلفان ، بايد كيفرهاى متعدّدى قرار داد تا در اجراى قانون ، به بن
بست نرسيم . (لاُعذّبنّه او لاذبحنّه )
12 قاطعيّت و عذرپذيرى ، همراه يكديگر لازم است . (لاُعذّبنّه
لياءتينّى )
13 در مديريّت و تشكيلات ، سهل انگارى ممنوع . (لاُعذّبنّه
لاَذبحنّه لياءتينّى )(وجود حرف ((لام
)) در سه جمله ، نشانه ى قاطعيّت است )
14 براى حفظ نظام و گرفتن زهر چشم از متخلّفان ، مانعى ندارد كه براى يك تخلّف كوچك
، جريمه ى سنگينى قرار دهيم . (عذابا شديدا)
15 راه دفاع را به روى متهم نبنديد. (او لياءتينّى بسلطان
مبين )
16 حيوانات ، شعورى دارند كه مى توانند براى كارهاى خود استدلال و توجيه داشته
باشند. (لياءتينّى بسلطان )
17 با وجود منطق و استدلال ، حتّى سليمان در برابر هدهد تسليم مى شود.
(لياءتينّى بسلطان )
18 در يك تشكيلات ، براى هر كار و ماءموريّتى ، حكم و مجوزى لازم است .
(بسلطان مبين )
19 آن را كه حساب پاك است ، از محاسبه چه باك است . (فمكث
غيربعيدفقال )
20 حيوان مى تواند به چيزى برسد كه انسان نرسيده باشد. (احطت
بمالم تحط)
21 سيروسياحت ، كليد كسب اطلاعات جديد است . (احطّ)
22 آزادى بيان ، يكى از ويژگى هاى حكومت صالحان است . (احطت
بمالم تحط به )
23 علم و دانايى ، به سن و جنس و شكل ربطى ندارد. (احطت بمالم
تحط)
24 انبيا نيز تحت تربيت الهى هستند. سليمانى كه مى گفت : ((اوتينا
من كل شى ء)) به من همه چيز داده شده ، پرنده اى به
او مى گويد: من چيزى مى دانم كه تو هم نمى دانى . (احطتُ
بمالم تحط به )
25 در حكومت انبيا، تملّق و ترس وجود ندارد. (احطتُ بمالم تحط
به )
26 بزرگان ومسئولان حكومت نبايد منبع اطلاعات خودرا در افراد يا گروه هاى خاصّى
منحصر كنند. (هدهد براى سلطان گزارش دارد) (احطت جئتك )
27 در گزارش ها، اخبار قطعى و تاءييد شده را بگوييد. (بنباء
يقين )
28 وجود افراد يا سازمانى براى خبرگيرى از خارج از منطقه ى حكومتى لازم است .
(البتّه نه براى جاسوسى ، بلكه براى دعوت وارشاد يا آمادگى دفاعى )
(من سباء)
29 آنچه در خبر مهم است ، قطعى بودن آن است ؛ خبرنگار بزرگ باشد يا كوچك ، انسان
باشد يا حيوان . (بنباء يقين )
30 مسئولان حكومت ، تنها بر خبرهاى قطعى تكيه كنند. (بنباء
يقين )
(23) إِنِّى وَجَدتُّ امْرَاءَةً تَمْلِكُهُمْ وَاءُوتِيَتْ
مِن كُلِّ شَىْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
(هدهد توضيح داد:) همانا من زنى را يافتم (به نام بلقيس ) كه بر مردم سلطنت مى كرد
و از همه چيز (دنيا) برخوردار بود وتخت بزرگى داشت .
(24) وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن
دُونِ اللّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَنُ اءَعْمَلَهُمْ
فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ
ترجمه :
آن زن و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى كنند و شيطان
اعمالشان را در نظرشان آراسته ، پس آنان را از راه (حقّ) بازداشته و آنان هدايت نمى
شوند.
پيام ها :
1 برخى حيوانات شناخت بالايى دارند. (انّى وجدتُ امراة )هدهد
مفاهيمى چون زن و مرد، تاج وتخت ، حكومت ومالكيّت ، توحيد وشرك ، خورشيد و سجده ،
شيطان و تزيين هاى او، حقّ وباطل ، هدايت و ضلالت را مى شناسد.
2 گوش دادن به سخنان ديگران ، نشانه ى ادب و يكى از شرايط مديريّت است ؛ گرچه
گوينده ى سخن ، حيوان باشد. (انّى وجدتُ امراة )
3 زن مى تواند حكومت كند؛ (تملكهم )ولى حكومت زن بر
جامعه ، حتّى براى يك پرنده هم عجيب است . (وجدتُ امراءة
وجدتُها و قومها)
4 حكومت حضرت سليمان ، در ابتدا جهانى نبوده است . (امراءة
تملكهم )
5 تشكيل نظام و حكومت ، سابقه ى تاريخى دارد. (تملكهم )
6 عوامل انحراف عبارتند از:
الف : رهبر گمراه . (وجدتها و قومها يسجدون للشمس )
ب : زرق و برق . (يسجدون للشمس )
ج : امكانات و رفاه . (اوتيت من كل شى ء)
د: شيطان و تزيين هاى او. (زين لهم الشيطان )
7 برخوردارى از نعمت هاى الهى ، نشانه ى قُرب يا بُعد نيست . (خداوند هم به سليمان
مى دهد وهم به زنى كافر. در آيات قبل سليمان گفت : ((اوتينامن
كل شى ء)) به ما همه چيز داده شده ؛ درباره ى بلقيس
نيز مى خوانيم : ((و اوتيت من كل شى ء))
به او نيز همه چيز داده شده است ).
8 نعمت هاى خداوند در دست صالحان ، فضل مبين و آشكار است ؛
(اوتينا من كل شى ء انّ هذا لهوالفضل المبين )ولى در دست ديگران تاج و تخت و
عرش عظيم مى شود. (اُوتيت من كل شى ء و لها عرش عظيم )
9 انسان از نظر فطرت ، پرستشگر است ؛ اگر حقّ را نپرستد به سراغ باطل مى رود.
(وجدتها و قومها يسجدون ...)
10 مردم ، دينى را مى پذيرند كه حاكمان و پيشوايانشان پذيرفته باشند.
((الناس على دين ملوكهم ))
(وجدتها و قومها يسجدون للشمس )
11 هر مشكلى را به اهلش بگوييد. (گزارش انحراف و شرك را بايد به سليمان گفت ).
(يسجدون للشمس )
12 سابقه ى خورشيدپرستى ، هم در زمان ابراهيم عليه السلام بوده است ؛
(هذا ربّى هذا اكبر)(412)
و هم در زمان سليمان عليه السلام .
(يسجدون للشمس )
13 بهترين وسيله ى انحراف مردم ، تزيين كارهاى زشت آنهاست .
(زيّن لهم الشيطان )
14 گذشته ى بدِ افراد، نشانه ى انحراف قطعى آنها در آينده نيست . (بلقيس و قوم او
منحرف بودند ولى بعداً هدايت شدند). (لايهتدون )
15 در گزارش ها، اصل خبر را بگوييد و تحليل و برداشت را به اهلش واگذار كنيد.
(انّى وجدتُ... فهم لايهتدون )(آنچه هدهد گزارش داد صحيح بود، ولى آن جا
كه تحليل كرد خلاف گفت ، زيرا آنها هدايت شدند).
(25) اءَلا يَسْجُدُواْ لِلَّهِ الَّذِى يُخْرِجُ الْخَبْءَ
فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ
وَمَا تُعْلِنُونَ
ترجمه :
(جلوه دادن شيطان ، اعمال مردم را براى آن است ) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى
كه چيزهاى ناپيداى آسمان ها وزمين را بيرون مى آورد (و آشكار مى كند) و عملكرد نهان
و آشكار شمارا مى داند.
(26) اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ
الْعَظِيمِ
ترجمه :
خداوندى كه معبودى جز او نيست (و) پروردگار عرش بزرگ است .
نكته ها :
O كلمه ى ((خَب ء))
به معناى پوشيده و پنهان است . حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
((المرءُ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسانه ))(413)
ارزش و شخصيّت انسان در زير زبانش مخفى است .
O نمونه ى بيرون آوردن مخفى ها در آسمان ها و زمين ؛
رويش گياهان و بارش باران است . خوشه در درون دانه مخفى است وقدرت الهى ، آن را از
دل دانه بيرون مى آورد. همه ى چيزهايى كه از قوّه به فعليّت در مى آيند مصداق همين
آيه ى ((يخرج الخباء))
هستند.
پيام ها :
1 هدف شيطان از تزيين بدى هاى مردم آن است كه آنان براى خدا سجده نكنند.
(زيّن لهم الشيطان اءلاّ يسجدوا)
2 كسى كه در برابر خدا سجده نكند، حيوان هم از او انتقاد مى كند.
(اءلاّ يسجدوا)
3 سجده ، مظهر خداپرستى است . (اءلاّ يسجدوا للّه )
4 عوامل طبيعى ، ابزار ووسايل قدرت نمايى خدا هستند. (يخرج
الخباء)
گرچه آب ، خاك و نور نقش دارند، ولى بيرون آورنده حقيقى اوست .
5 عالم محضر خداست . (يعلم ما تخفون و ما تُعلنون )
بر او علم يك ذرّه پوشيده نيست
|
كه پنهان و پيدا به نزدش يكى است
|
6 دليل سجده ى ما، قدرت او، (يخرج الخباء)علم او،
(يعلم )يكتايى او، (لا اله الا هو)و ربوبيّت و
عظمت اوست .
(ربّ العرش العظيم )
(27) قَالَ سَنَنظُرُ اءَصَدَقْتَ اءَمْ كُنتَ مِنَ
الْكَذِبِينَ
ترجمه :
(سليمان بعد از شنيدن گزارش هدهد) گفت : به زودى خواهيم ديد كه آيا (در گزارشت )
راست گفتى يا از دروغگويانى ؟
(28) إِذْهَبْ بِّكِتَبِى هَذَا فَاءَلْقِهْ إِلَيْهِمْ
ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
ترجمه :
اين نامه ى مرا ببر و به سوى آنها بيفكن ؛ آن گاه از آنان روى برتاب ، پس بنگر چه
جوابى مى دهند.
نكته ها :
O نامه نگارى و مكاتبه پيامبران با كفّار و مشركان ،
سايقه اى طولانى دارد و سيره ى پيامبراسلام صلى الله عليه و آله نيز بود. آن حضرت
نامه هايى به سران كشورهاى ايران و روم فرستادند. فرستادن پيام و رايزن فرهنگى و
سفير و ماءمور، و پيش قدم شدن در اين مسايل ، به خاطر رسيدن به اهداف ارشادى و
فرهنگى ، از سيره ى پيامبران است .
پيام ها :
1 زودباورى ممنوع ؛ ردّ كردن حرف ديگران نيز بدون دليل ممنوع .
(سننظر)
(در مورد مسايل مهم ، به يك گزارش اعتماد نكنيد.)
2 ادّعا وتبليغات ديگران ، ما را از تحقيق باز ندارد. (هدهد ادّعا كرد: خبر من
يقينى است ، ولى سليمان گفت : ما بايد بررسى كنيم ) (سننظر)
3 تحقيق كردن ، مخصوص گزارش هاى شخص فاسق نيست ؛ بلكه هنگام شك نيز تحقيق و بررسى
لازم است . (سننظر)
4 نه تصديق ، نه تكذيب ، بلكه تحقيق . (سننظر اءصَدقتَ اءم
كنت من الكاذبين )
5 نقاط مثبت را قبل از نقاط منفى بازگو كنيد. (اءصَدقتَ ام
...)
6 با يك راستگويى در گروه صادقين قرار نمى گيريم ، ولى با يك دروغ جزو دروغگويان مى
شويم . (((صَدقتَ)) به
صورت فعل ولى ((كاذبين ))
به صورت اسم فاعل آن هم با كلمه ى ((كنتَ))
آمده است ).
7 پرندگان نيز در اختيار اجراى اوامر خدا و اولياى او قرار دارند.
(اِذهب بكتابى )
8 قلم ، يكى از مهم ترين ابزار هدايت و ارشاد است . (اِذهب
بكتابى )
9 براى ارشاد و هدايت ديگران و برقرارى ارتباط صحيح و مفيد با آنان ، پيش قدم باشيم
. (اِذهب بكتابى )
10 در گزينش افراد براى انجام ماءموريّت ها، هر كس شناخت و احساس بيشترى دارد
اولويت خواهد داشت . (اِذهب )
11 براى رسيدن به اهداف الهى ، نامه نوشتن مرد به زن مانعى ندارد.
(كتابى )
12 در زمينه مسايل عقيدتى ، بعد از شنيدن گزارش هاى تلخ ، بايد عكس العمل فورى و
غيرت دينى از خود نشان داد. (اذهب بكتابى )
13 در انتقال مطالب و مفاهيم ، امين باشيم . (بكتابى هذا)
14 شناسايى مخفيانه و دور از چشم ، عميق ترين نوع شناخت هاست .
(ثم تولّ)
15 با حكومت ها و سيستم هاى سياسى و پيچيده ، نمى توان ساده برخورد كرد.
(القه ثم تولّ)
16 قدرت طرّاحى وبرنامه ريزى ، از شرايط مديريّت است . (اِذهب
بكتابى ثمّتولّ)
17 به ديگران فرصت تفكّر دهيم . (فانظر ماذا يرجعون )
18 شرط توفيق در ارشاد و امر به معروف ، شناسايى حالت ها و روحيّه ى ديگران است .
(فانظر ماذا يرجعون )
19 شناسايى فرد كافى نيست ؛ نظام و دست اندركاران را بايد به حساب آورد.
(اليهم عنهم يرجعون )
20 حالت هاى دشمن را زير نظر داشته باشيد. (فانظر ماذا يرجعون
)
(29) قَالَتْ يََّاءَيُّهَا الْمَلَؤُاْ إِنِّى اءُلْقِىَ
إِلَىَّ كِتَ بٌ كَرِيمٌ
ترجمه :
(چون هدهد نامه را نزد بلقيس افكند، او به شگفت آمد و) گفت : اى اشراف (و بزرگان
كشور)! نامه اى پرارزش به سوى من افكنده شد.
(30) إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَنَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ
الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
ترجمه :
نامه از سليمان است و (مضمون آن ) اين است : به نام خداوند بخشنده مهربان .
(31) اءَلا تَعْلُواْ عَلَىَّ وَاءْتُونِى مُسْلِمِينَ
ترجمه :
بر من برترى نجوييد. نزد من آييد و تسليم (حقّ و مطيع من ) باشيد.
نكته ها :
O در اين كه چرا بلقيس به نامه سليمان ،
((كتاب كريم )) گفته است ، دلايلى نقل شده
از جمله :
الف : به خاطر جمله ى مباركه ى ((بسم اللّه الرّحمن
الرّحيم )).
ب : ممهور بودن نامه به مهر سليمان .
ج : محتواى ارشادى نامه .
د: به دليل مقام سليمان ؛ و شايد هم به خاطر همه ى اين موارد باشد.
پيام ها :
1 بلقيس ، دارى اطرافيان و مشاورانى بود كه اخبار و حوادث را با آنان در ميان مى
گذاشت . (يا ايّها الملؤ ا)
2 سواد براى زن ، يك ارزش است . (القى الىّ كتاب كريم )
3 بلقيس ، تيزهوش و داراى قدرت شناخت بالايى بود. (كتاب كريم
)
4 ارشاد وتبليغ را با مهربانى و رحمت آغاز كنيم . (بسم اللّه
الرّحمن الرّحيم )
5 حتّى در نوشتن چند كلمه ، جمله ى بسم اللّه الرحمن الرحيم را به صورت كامل
بنويسيم ، نه خلاصه . (انّه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم )
6 برترى جويى در برابر انبيا، برترى جويى در برابر خداوند است .
للّه (اءلاّتَعلوا علىّ)
7 دورى از تكبّر و برترى جويى ، زمينه ى تسليم حقّ شدن است .
(اءلاّ تعلوا علىّ و اءتونى مسلمين )
8 نامه ها را ساده و خلاصه بنويسيم . القاب را حذف و اهداف را روشن نماييم . از لعن
و توهين دورى كنيم . رحمت و صلابت را در كنار هم مطرح نماييم .
(بسم اللّه ... لا تعلوا... و اءتونى )
(32) قَالَتْ يََّاءَيُّهَا الْمَلَؤُاْ اءَفْتُونِى فِى
اءَمْرِى مَا كُنتُ قَاطِعَةً اءَمْراً حَتَّى
تَشْهَدُونِ
ترجمه :
(بلقيس ) گفت : اى بزرگان ! در كارم نظر دهيد كه بى حضور شما (تاكنون ) كارى را
فيصله نداده ام .
(33) قَالُواْ نَحْنُ اءُوْلُواْ قُوَّةٍ وَاءُوْلُواْ
بَاءْسٍ شَدِيدٍ وَالاَْمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِى مَاذَا
تَاءْمُرِينَ
ترجمه :
(اشراف ) گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم (و نبايد در برابر يك نامه از موضع ضعف
برخورد كنيم )، ولى اختيار كار با توست ، نظر خود را بيان فرما تا ببينيم چه دستور
مى دهى ؟ (و ما با قدرت انجام دهيم ).
نكته ها :
O كلمه ى ((فَتوى
)) و ((فَتى ))
از يك ريشه است . ((شاب ))
به هر جوانى گفته مى شود، ولى ((فَتى
)) به جوانى گفته مى شود كه مدبّر، شجاع ، عاقل و با صلابت باشد.
((فتوى )) نيز به معناى حرف عاقلانه ،
پخته و كامل است .
پيام ها :
1 بلقيس ، به اطرافيان خود بها مى داد و با آنان مشورت مى كرد.
(ما كنت قاطعة امرا حتّى تشهدون )
2 گاهى قدرت و امكانات ، مانع پذيرفتن حقّ مى شود. (نحن اولوا
قوّة و اولوا باءس )(قدرت ومقام ، مشاوران بلقيس را مغرور كرده بود.)
3 در مسايل حكومتى ، بايد حرف آخر را يك نفر بزند. (والامر
اليك )
(ديگران نظر مى دهند ولى حقّ تصميم گيرى با يك نفر است ).
(فانظرى ماذا تاءمرين )
4 بلقيس ، فرمانده نيروهاى مسلّح زمان خود بود. (نحن اولوا
قوّة و اولوا باءس و الامر اليك )
(34) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُواْ قَرْيَةً
اءَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوَّاْ اءَعِزَّةَ اءَهْلِهَآ اءَذِلَّةً
وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ
ترجمه :
(بلقيس ) گفت : بى شك ، هرگاه پادشاهان به منطقه ى آبادى وارد شوند (و هجوم برند،)
آن جا را به تباهى مى كشند و عزيزان آن جا را ذليل مى كنند و اين ، سيره ى هميشگى
آنان است .
پيام ها :
1 اعتراف به روحيّات وخصلت هاى پادشاهان ، نشانه ى شهامتِ بلقيس است .
(قالت اِنّ الملوك ...)
2 بلقيس هم دغدغه ى شكست از سليمان و هم دلبستگى به آبادى كشور خود داشت .
(افسدوها و جعلوا اعزّة اهلها اذلّة )
3 تنها به قدرت خود تكيه نكنيد؛ ديگران را نيز به حساب آوريد. (اطرافيان بلقيس مى
گفتند: ((نحن اولوا قوّة و اولوا باءس شديد))،
ولى بلقيس هشدار داد كه قدرت سليمان را كم نپنداريد). (قالت
ان الملوك ...)
4 شيوه ى حكومت هاى غير الهى ، ايجاد فساد و ذلّت در بين منطقه و مردم است .
(كذلك يفعلون )
5 آفت حكومت وقدرت ، سلطه طلبى ، جنگ افروزى و ويرانگرى است .
(الملوك ... افسدوها و جعلوا اعزّة اهلها اذلّة )
(35) وَإِنِّى مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ
بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
ترجمه :
و همانا من (جنگ را صلاح نمى بينم ،) هديه اى با ارزش به سويشان مى فرستم ، پس چشم
براهم تا ببينم فرستادگان من با چه خبرى برمى گردند. (شايد با قبول هدايا از سوى
سليمان ، ما هم درامان باشيم )
پيام ها :
1 زن ، ذاتا جنگجو نيست . (انّى مرسلة اليهم بهديّة )
2 حركت هايى كه انگيزه ى مادّى داشته باشد، با رسيدن به مادّيات آرام مى گيرد.
(بهديّة )(خصلت پادشاهان ، فريفتگى آنان در برابر هدايا است )
3 هديه ، گاهى در واقع رشوه و حقّالسكوت است . (بهديّة )
4 دشمنان نيز ما را با فرستادن هدايا آزمايش مى كنند. (مُرسلة
اليهم بهديّة )
5 طاغوت ها و پادشاهان ، مى دانستند كه انبيا هدف مادّى ندارند ولى با اين حال براى
جذب و آرام كردن آنان تلاش مى كردند. (مُرسلة اليهم بهديّة )
(36) فَلَمَّآ جَآءَ سُلَيْمَنَ قَالَ اءَتُمِدُّونَنِ
بِمَالٍ فَمَآ ءَاتَنِ اللّهُ خَيْرٌ مِّمَّآ ءَاتَكُم بَلْ
اءَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ
ترجمه :
چون (پيك حامل هدايا) نزد سليمان آمد، سليمان گفت : آيا مرا با مالى ناچيز مدد مى
كنيد؟ پس (بدانيد) آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است ، (من
با هديه ى شما شاد نمى شوم ) بلكه شماهستيد كه به هديه ى خودتان خوشحاليد.
(37) إِرْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَاءْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لا
قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَآ اءَذِلَّةً
وَهُمْ صَغِرُونَ
ترجمه :
(سليمان به پيك بلقيس ) گفت : به سوى آنان برگرد، پس ما حتما لشكريانى برآنان وارد
مى كنيم كه براى آنان تاب مقابله نيست و ما حتما آنان را از منطقه ، ذليلانه آواره
مى كنيم در حالى كه خوارى را احساس خواهند كرد.
پيام ها :
1 انگيزه ى اولياى خدا مادّيات نيست . (اءتمدّونن )(مردان
خدا خود را با پول معامله نمى كنند، زيرا آنان امير دنيا هستند نه اسير آن ).
2 مردان خدا، تيزبين و هوشيار و قاطعند. انگيزه هاى فاسد را در پشت هدايا مى بينند
و مى گريزند و صاحبان آن انگيزه ها را توبيخ و سرزنش مى كنند.
(اءتمدّونن بمال )
3 هدايا را به نحو احسن بپذيريد و پاسخ دهيد. (اذاحيّيتم
بتحيّة فحيّوا باحسن منها)(414)
امّا نه در مواردى كه هديه جنبه ى رشوه دارد.
(اءتمدّونن )
4 كافر، همه را به كيش خود پندارد. (اءتمدّونن بمال )
5 مال دنيا چيزى نيست . (بمالٍ)به اصطلاح ادبى ، تنوين
براى تحقير است .
6 مردان خدا نعمت ها را از او مى دانند. (فما آتانِ اللّه )
7 گاهى بيان قدرت خود، لازم است . (فما آتانِ اللّه خير ممّا
آتاكم )
8 بهترين اهرم براى طرد مال حرام ، توجّه به الطاف الهى است .
(اءتمدّونن بمال فما آتانِ اللّه خير ممّا آتاكم )
9 اولياى خدا با الطاف الهى به آرامش مى رسند. (فما آتانِ
اللّه خير ممّا آتاكم )و مردم مادّى با مادّيات .
(بل انتم بهديّتكم تفرحون )
10 علم و حكمت ، بهتر از مال است . (فما آتانِ اللّه خير ممّا
آتاكم )
11 بعد از منطق ، نوبت قدرت نمايى است . (فلناءتينّهم )
12 در برابر كسانى كه تنها به قدرت متكى هستند، با صلابت سخن بگوييد.
(فلناءتينّهم )
13 جهاد، در اديان قبل نيز مطرح بوده است . (فلناءتينّهم )
14 تبليغ و ارشاد، بدون هجرت و قدرت كارساز نيست .
(فلناءتينّهم )
15 كسى كه از مادّيات بگذرد، مى تواند با قدرت سخن بگويد و از حقّ دفاع كند.
(اِرجع اليهم فلناءتينّهم )
16 رهبر بايد از قواى مسلح خود اطمينان كافى داشته باشد.
(بجنودٍ لاقِبَلَ لهم بها)
17 قدرتِ نظامى اهل حقّ بايد بيش از قدرت اهل باطل باشد.
(بجنودٍ لاقِبَل لهم )
18 تحقير و به ذلّت كشاندن حكومت هاى كفر وشرك جايز است .
(اَذلّةً وهم صاغرون )
(38) قَالَ يََّاءَيُّهَا الْمَلَؤُاْ اءَيُّكُمْ
يَاءْتِينِى بِعَرْشِهَا قَبْلَ اءَن يَاءْتُونِى مُسْلِمِينَ
ترجمه :
(سليمان ) گفت : اى بزرگان ! كدام يك از شما تخت او (بلقيس ، ملكه ى سبا) را قبل از
آن كه آنان به حال تسليم نزد من آيند براى من مى آورد؟
(39) قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ اءَنَاْ ءَاتِيكَ بِهِ
قَبْلَ اءَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّى عَلَيْهِ
لَقَوِىُّ اءَمِينٌ
ترجمه :
|