تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۷ -


5 شب و روز، نعمتى شايسته ى شكر و سپاسگزارى است . (اراد شكورا)
6 ياد خدا زمانى ارزش دارد كه بر اساس آگاهى و بصيرت باشد. (اراد اءن يذكر)
(63) وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَماً
ترجمه :
و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمين بى تكبّر راه مى روند، و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت (و سلامت نفس ) پاسخ دهند.
(64) وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيماً 
ترجمه :
و آنان براى پروردگارشان ، در حال سجده وقيام شب زنده دارى مى كنند.
نكته ها : 
O در اين آيات ، دوازده صفت از صفات ويژه ى ((عباد الرّحمن )) بيان شده كه بعضى اعتقادى ، بعضى اجتماعى و بعضى اخلاقى است .
O شايد مراد از ((مَشى )) و حركت آرام در زمين ، تنها نحوه ى راه رفتن نباشد، بلكه شيوه ى زندگى متعادل را هم شامل شود.
O ((هَوْن )) هم به معناى تواضع و مدارا و نرمخويى است و هم به معناى سكينه ووقار.
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از ((هوناً)) زندگى كردن بر اساس فطرت و هماهنگ با روحيه اى است كه خداوند آفريده است . يعنى بندگان خدا، خود را به تكلّف و رنج و تعب نمى اندازند.(343)
O كلمه ى ((سلام )) در اين جا به معناى سلامِ وداع با ياوه ها و برخورد مسالمت آميز است . چنانكه درباره ى حضرت ابراهيم عليه السلام مى خوانيم : همين كه عمويش او را طرد كرد و گفت : از من دور شو، ابراهيم گفت : (سلام عليك ساءستغفر لك ) (344) خداحافظ، به زودى براى تو از پيشگاه خداوند طلب آمرزش خواهم كرد.
O ((بيتوته )) به معناى شب زنده دارى است ، خواه تمام شب يا نيمى يا بخشى از آن . چنانكه يكى از اعمال حج ، بيتوته ى زائران و حاجيان در شب يازدهم و شب دوازدهم ذى الحجه در سرزمين منى است و فقها مقدار بيتوته در آن مكان را نيمى از شب دانسته اند.
O حضرت على عليه السلام در وصف پارسايان مى فرمايد: ((امّا الليل فصافّون اقدامهم )) آنان شب ها در حال قيام و شب زنده دارى اند، آنان عابدان شب ، و شيران روزند.(345)
پيام ها : 
1 بالاترين مدال براى انسان ، مدال بندگى خداست . (و عبادالرحمن ) زيرا انتساب به بى نهايت ، انسان را بالا مى برد.
2 رفتار هر كس ، نشان دهنده ى شخصيّت اوست . (عبادالرحمن ... يمشون على الارض هونا)(بندگان خاص خداوند، مظهر تواضع هستند.)
3 اسلام ، دين جامعى است كه حتّى براى چگونه راه رفتن برنامه دارد. (يمشون على الارض هونا)
4 ايمان واعتقاد انسان ، در رفتار شخصى او مؤ ثّر است . (عبادالرحمن ... يمشون )
5 تواضع ، ثمره ى بندگى و نخستين نشانه ى آن است . (هوناً)
6 سرچشمه ى مدارا و نرمخويى بندگان خدا، ايمان است ، نه ترس و ضعف آنان . (عباد الرحمن الّذين يمشون ...)
7 وقار و نرمى از بارزترين صفات مؤ من است . (يمشون ... هونا)
8 تواضع نسبت به همه ى مردم لازم است . (نسبت به زن و مرد، كوچك و بزرگ ، دانا و نادان ). (يمشون ... هونا... قالوا سلاما)
9 با جاهلان مقابله به مثل نكنيد. (اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما)
10 مُدارا و حلم و حوصله ، از صفات بارز مؤ منان است . (قالوا سلاما)
11 تواضع بايد هم در عمل باشد، (يمشون ... هونا)، هم در كلام ، (قالوا سلاما)و هم در عبادت . (سجداً و قياماً)
12 با افراد نادان و فرومايه مجادله نكنيد. (قالوا سلاما)(آنان سخنى در شاءن خود مى گويند، ولى شما سخنى عالمانه و كريمانه بگوييد)
13 بهترين وقت عبادت ، شب است و بين شب ونماز ومناجات ، رابطه محكمى است . (يَبيتُون لربّهم )(فضاى آرام ، دورى از ريا، تمركز فكر، از بركات شب است )
14 شب زنده دارى و استمرار و تداوم عبادت ، نشانه ى بندگان خاصّ خداوند است . (فعل مضارع ((يَبيتُون )) نشانه ى استمرار است )
15 آنچه به عبادت ارزش مى دهد، اخلاص است . (لربّهم )
(65) وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً 
ترجمه :
آنان كه مى گويند: پروردگارا! عذاب جهنّم را از ما بازگردان كه عذاب آن دامنگير است .
(66) إِنَّهَا سَآءَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً 
ترجمه :
به درستى كه دوزخ ، جايگاه و منزلگاه بدى است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((غَرام )) در اصل به معناى مصيبتى است كه انسان در برابر آن راه فرار ندارد و نوعى التزام وتعهّد بر دوش او قرار مى دهد كه در زبان فارسى به آن تاوان مى گويند.(346)
O فكر نجات از آتش هم بايد از طريق عبادت باشد و هم از طريق ديگر اعمال نيك . حضرت على عليه السلام آن گاه كه اموالى را در راه خدا وقف مى كردند، در وقفنامه ى خود مى نوشتند: اين اموال را وقف كردم ، تا بدين وسيله از آتش دوزخ درامان باشم وآتش دوزخ نيز از من دور باشد.(347)
پيام ها : 
1 اگر شب زنده دار هم هستيد، مغرور نشويد. (والّذين يقولون ...)
2 ياد معاد از ويژگى هاى بندگان خاصّ خداست . (ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم )
3 بندگان خاصّ خداوند، بيش از آنكه طمع بهشت داشته باشند، از آتش دوزخ خوف دارند. (يبيّتون ... يقولون ربّنا اصرف عنا عذاب جهنّم )
(67) وَالَّذِينَ إِذَآ اءَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَلَمْ يَقْتُرُواْ وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَاماً 
ترجمه :
آنان كه هرگاه انفاق كنند، نه از حد گذرند و نه تنگ گيرند و ميان اين دو روش اعتدال دارند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((قَوام )) به معناى حد وسط و كلمه ى ((قِوام )) به معناى وسيله ى قيام است .
O امام رضا عليه السلام مقدار هزينه و انفاق معتدل را همان مقدار معروفى دانستند كه در سوره بقره آمده : (على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعا بالمعروف )(348) يعنى توانگر در شاءن توانمندى خود و تهيدست در حدّ توان خود مطابق عُرف پسنديده و شاءن خود بدهد.(349)
O امام صادق عليه السلام فرمود: بخشش در راه باطل ، اسراف است (گرچه كم باشد) و بخل در راه حقّ، اِقتار است .(350)
O در جاى ديگر از قرآن كريم نيز مى خوانيم : (لا تجعل يدك مغلولةً الى عنقك و لا تبسطها كل البسط)(351) نه دستت را به گردنت غل و زنجير كن و بخيل باش و نه كاملاً آن را باز بگذار و ولخرجى و اسراف كن .
O امام صادق عليه السلام مقدارى سنگريزه از زمين برداشت و مشت خود را بست و فرمود: اين اِقتار (سختگيرى و بخل ورزيدن ) است ، سپس مشت ديگرى برداشت و دست خود را چنان گشود كه همه ى سنگريزه ها به زمين ريخت ، آن گاه فرمود: اين اسراف است . بار سوّم مشت ديگرى برداشت و دست خود را كمى باز كرد به طورى كه مقدارى از سنگريزه ها ريخت و مقدارى در دستش باقى ماند، سپس فرمود: اين ، قَوام و اعتدال و حد وسط است .(352)
پيام ها : 
1 انفاق براى عبادالرحمن ، يك وظيفه ومساءله ى قطعى است . (اذا انفقوا...) (در ادبيات عرب ((اِذا)) نشان عملى شدن و ((لَو)) نشان عملى نشدن است .)
2 نماز شب و ترس از جهنّم و خوف الهى ، بايد در كنار رسيدگى به محرومان جامعه باشد. (يبيتون لربّهم انفقوا)
3 انسان مالك است ، ولى در خرج كردن محدوديّت دارد. (لم يسرفوا)
4 اسراف جايز نيست ، حتّى در انفاق . (اذا انفقوا لم يسرفوا)
5 بندگان خاصّ خداوند، از بخل بدورند. (لم يقتروا)
6 امّت ميانه ووسط، بايد برنامه هاى معتدل داشته باشد. (و كان بين ذالك قواما)
7 ميانه روى در عبادت و انفاق ، ارزش است . (قَواما)
(68) وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ اءَثَاماً
ترجمه :
و (بندگان خاص خدا) كسانى هستند كه با خداوند، خداى ديگرى را نمى خوانند و انسانى كه خداوند (خونش را) حرام كرده است ، جز به حقّ نمى كشند، و زنا نمى كنند، و هر كس چنين كند عقوبت گناهش را خواهد ديد.
نكته ها : 
O ((اِثم )) گناه و ((اثام )) كيفر گناه است .
O در اين آيات در كنار كارهاى مثبتِ بندگان ويژه ى خدا، كارهاى منفى كه از آن دورى مى كنند نيز ذكر شده است .
O در اين آيه شرك ، قتل و زنا مطرح شده است كه در روايات از بزرگ ترين گناهان شمرده شده اند.(353)
O قتل نفس ، از گناهان كبيره است ، ولى جمله ى ((الاّ بالحقّ)) مى گويد: قتل ، در مواردى لازم و حقّ است از جمله : 1 قصاص قاتل . 2 زناى با محارم . 3 زناى كافر با زن مسلمان . 4 زناكارى كه زن را مجبور كند. 5 زناى كسى كه همسر دارد. 6 مدعى نبوّت . 7 سَبّ و توهين و دشنام به پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام . 8 مسلمان ساحر. 9 مُفسد و محارب . 10 مرتد. 11 كسى كه بر امام عادل زمان خروج كند. 12 مشركِ محارب .(354)
پيام ها : 
1 خطرناك ترين غريزه اى كه انسان را به گناه وادار مى كند، غريزه غضب و شهوت است ومؤ من بايد بر غرائز خود مسلط باشد. (لا يقتلون لا يزنون )
2 خداوند در برخى از موارد به قتل و كشته شدن بعضى از انسان ها راضى است . (الا بالحق )ولى به هيچ عنوان و در هيچ شرايطى رضايت نمى دهد كه فردى به شرك و زنا آلوده شود. (لا يزنون )
3 دستور قرآن در زمينه ى دورى از شرك ، زنا وقتل ، تنها يك موعظه نيست ، قانونى است كه تخلّف از آن كيفرى شديد دارد. (ومن يفعل ذلك يلق اثاما)
4 كيفرهاى الهى استثنابردار نيست ، هر كس تخلّف كند كيفر مى شود. (و من يفعل ذلك يلق اثاما)
(69) يُضَعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً 
ترجمه :
در روز قيامت عذاب او دوچندان مى شود و هميشه به خوارى در آن خواهد ماند.
(70) إِلا مَن تَابَ وَءَامَن وَعَمِلَ عَمَلاً صَلِحاً فَاءُوْلََّئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَ تٍ وَكَانَ اللّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. پس اينان (كسانى هستند كه ) خداوند بدى هايشان را به نيكى تبديل مى كند، و خداوند آمرزنده و مهربان است .
نكته ها : 
O چند برابر شدن عذاب مجرمين كه در جمله ى ((يضاعف )) آمده است ، با عدل الهى مخالفتى ندارد، زيرا عذاب مضاعف در شرايطى است كه گناه ، آثار شوم و چند برابر داشته باشد. مثلاً زناكار هم گناه مى كند و هم ديگرى را به گناه وادار مى سازد و هم چه بسا از اين گناه ، فرزند حرامزاده اى به دنيا مى آورد كه گرايش هاى منفى دارد. در قتل نفس نيز قاتل ، فردى را مى كشد، ولى افرادى را داغدار، بى سرپرست ويتيم وجامعه را ناامن مى كند. هريك از اين عناوين به تنهايى قابل كيفر است ، همان گونه كه اگر كسى سنّت بدى را در جامعه بنا نهد در طول تاريخ هر كس به آن سنّت عمل كند، براى مؤ سّس آن نيز گناهى ثبت مى شود.
O از آنجا كه به اتّفاق همه ى علما ومفسّران ، زنا به تنهايى سبب جاودانگى در دوزخ نمى شود، بنابراين مسئله ى خلود و جاودانگى در دوزخ تنها براى مشركانى است كه زناكار باشند. آرى ، عقيده ى حقّ و باطل و جهان بينى كفر و شرك ، در كيفرها تاءثيرگذار است .
O امام رضا عليه السلام فرمود: به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: فلانى انسان بدبختى است ، زيرا بسيارى از گناهان را مرتكب شده است . پيامبر فرمود: هرگز چنين نيست كه شما مى گوييد، بلكه او نجات يافت و به حسن عاقبت رسيد و گناهانش از بين رفت و به حسنات تبديل شد. زيرا او روزى از راهى مى گذشت ، مؤ منى را ديد كه عورتش پيدا بود و خود متوجّه نبود. (گويا خواب بوده است ) اين شخص بدن او را پوشاند و براى آن كه خجالت نكشد او را با خبر نكرد، وقتى آن مؤ من متوجّه شد، در حقّ او چنين دعا كرد: خداوند به تو پاداش بسيار عطا كند، آخرت تو را با خير همراه سازد و در حساب با تو مناقشه و سختگيرى نكند. خداوند دعاى آن مؤ من را در حقّ آن شخص ، مستجاب فرمود و او خوش عاقبت شد.
وقتى كه اين مژده ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن گناهكار رسيد او از همه ى گناهانش توبه كرد و اهل طاعت خدا شد. پس از يك هفته كه گروهى از دشمنان اسلام به مدينه حمله كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور دفاع داد، آن مرد نيز همراه با مسلمانان ديگر براى دفاع آماده شد و در درگيرى با دشمنان به شهادت رسيد و عاقبتش به خير وسعادت ختم گرديد.(355)
O عواملى وجود دارد كه كيفر را چند برابر مى كند. برخى از آن عوامل به اين شرح است :
1 گاهى داشتن شخصيّت اجتماعى ، كيفر مجرم را دو برابر مى كند. خداوند به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (مَن يَاءت منكُنّ بِفاحشَة مُبيّنَة يُضاعف لها العَذاب )(356) هر كس از شما همسران پيامبر كار زشت انجام دهيد، دو برابر كيفر داريد.
2 گاهى زمان ، گناه را دو برابر مى كند. مثل گناه در روز جمعه ، چنانكه در روايات آمده است كه كار خير و يا شر در روز جمعه دو برابر سنجيده مى شود.(357)
3 گاهى گناهِ كليدى است ، يعنى علاوه بر انحراف شخص ، ديگران را نيز منحرف مى كند. (الّذين يَصدّون عن سبيل اللّه و يَبغونها عِوجاً... يُضاعف لهم العذاب ) (358)
پيام ها : 
1 كيفرهاى قيامت ، هم كمّى است ، (يخلد)و هم كيفى . للّه (مهانا)

2 اسلام ، بن بست ندارد. گنهكار نيز راه بازگشت دارد. (الاّ مَن تاب )
3 در هنگام ارتكاب گناه ، ايمان از كف مى رود، و هنگام توبه باز مى گردد. (الا من تاب و آمن )
4 توبه ، يك انقلاب همه جانبه است ، نه يك حركت سطحى ولفظى ، عمل صالح نشانه ى توبه واقعى است . (تاب وآمن و عمل )
5 توبه و ايمان واقعى ، كارهاى انسان را تغيير مى دهد و رفتار ناپسند او را اصلاح مى كند. (وعمل عملاً صالحا)
6 همان گونه كه خداوند در آفرينش هستى از خاك وكود، گُل مى سازد، سيّئات انسان ها را به حسنات تبديل مى كند. (يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات )
(71) وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَلِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللّهِ مَتَاباً 
ترجمه :
و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازگشتى پسنديده دارد (و پاداش خود را از او مى گيرد).
پيام ها : 
1 توبه ى واقعى آن است كه با عمل صالح همراه باشد. (تاب و عمل صالحا)
2 توبه كننده ، مهمان خداست . (يتوب الى اللّه )
(72) وَالَّذِينَ لاَيَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَاماً 
ترجمه :
و (بندگان خدا) كسانى هستند كه در مجلس (گفتار و كردار) باطل حاضر نمى شوند و چون بر لغوى عبور كنند كريمانه بگذرند.
نكته ها : 
O كلمه ((شَهِد)) دو معنا دارد؛ يكى حضور يافتن است و ديگرى خبر و گواهى دادن . در اين آيه هر دو معنا را مى توان استفاده كرد. يعنى آنان نه در مجالس بد حاضر مى شوند و نه بر باطل گواهى مى دهند. كلمه ى ((زور)) به معناى كار باطلى است كه در قالب حقّ باشد و در تفاسير به معناى گواهى باطل ، دروغ و غنا آمده است .
O در روايتى از امام صادق عليه السلام مراد از ((زور)) در ((لايشهدون الزور)) غنا شمرده شده است .(359)
O در تفسير ((مجمع البيان )) مى خوانيم : مرور با كرامت ، آن است كه هرگاه ناچار شدند نام چيز زشتى را ببرند، با كنايه نام مى برند. چنانكه در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم : آنان هرگاه خواستند نام عورت را ببرند، با كنايه از آن نام مى برند. البتّه اين ، يكى از مصاديق رفتار كريمانه است .
O امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند بر گوش واجب نمود كه از شنيدن هرچه حرام است دورى نمايد، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: (واذا مرّوا باللغو مرّوا كراما)(360)
پيام ها : 
1 نه تنها انجام گناه حرام است ، بلكه شركت در جلسه ى گناه و شاهد بودن بر گناه نيز ممنوع است . (لا يشهدون الزور)
2 هر نوع آگاهى و اطلاع و حضور در صحنه اى ، ارزش نيست . (لا يشهدون الزور)(گاهى انزوا و گوشه گيرى از اجتماع ، ارزش ‍ است )
3 حاضر نشدن در مجلس گناه و بى اعتنايى به گناهكاران ، نوعى نهى از منكر است . (لايشهدون ... مرّوا كراما)
4 شركت در مجالس فاسد، حتّى در بندگان واقعى خدا اثر مى كند. (لا يشهدون )
5 هرگونه لغو در كلام ، عمل وآرزو ممنوع است . (مرّوا باللغو) (بندگان خدا، هدف معقول و مفيدى دارند و عمر خود را صرف امور بيهوده نمى كنند)
6 در شيوه ى نهى از منكر، همه جا خشونت لازم نيست . (لا يشهدون ... مرّوا)
7 نگذاريم فكر بد در روح ما مستقر شود. (مرّوا كراما)
(73) وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بَِايَتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّواْ عَلَيْهَا صُمّاً وعُمْيَاناً 
ترجمه :
وآنان كسانى هستند كه چون به آيات پروردگارشان تذكّر داده شوند، كر و كور (چشم وگوش بسته ) به سجده نمى افتند (بلكه عمل آنان آگاهانه است ).
(74) وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ اءَزْوَجِنَا وَذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ اءَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً
ترجمه :
و كسانى اند كه مى گويند: پروردگارا! به ما از ناحيه ى همسران و فرزندانمان مايه ى روشنى چشم عطا كن و مارا پيشواى پرهيزگاران قرار ده .
نكته ها : 
O ايمان بايد بر اساس آگاهى وبصيرت باشد. در قرآن مى خوانيم : (و يَتفكّرون فى خَلق السموات والارض ربّنا ما خَلَقت هذا باطلاً)(361) يعنى مؤ منان خردمند، ابتدا در آفرينش آسمان ها و زمين فكر مى كنند، سپس اقرار مى نمايند كه پروردگارا! تو اينها را بيهوده نيافريدى . در اين آيه نيز مى فرمايد: مؤ منان ، چشم وگوش بسته عبادت نمى كنند.
پيام ها : 
1 تعبّد وبصيرت ، از اوصاف عباد الرّحمن است . (اذا ذكّروا... لم يخرّواعليهاصُماً وعمياناً)بندگان رحمن ، آگاهانه به سراغ دين مى روند.
2 انسان در برابر همسر و فرزند و نسل خود متعهّد است و بايد براى عاقبت نيكوى آنها تلاش و دعا كند. (ربّنا هب لنا من ازواجنا...)
3 در تربيت علاوه بر علم وتلاش بايد از خدا نيز كمك خواست . (ربّنا هب لنا...)
4 فرزند صالح ، نور چشم است . (قرّة اعين )
5 تشكيل خانواده وداشتن همسر و فرزند و دعا براى بدست آوردن آنها، مورد توجّه اسلام است . (ربّنا هب لنا...)
6 در دست گرفتن مديريّت جامعه ، آرزوى عبادالرحمن است ، زيرا عهده دار شدن امامت و رهبرى متّقين ، ارزش است . (واجعلنا للمتّقين اماما)
7 در دعا به حداقل اكتفا نكنيد، بلند همّت باشيد. (واجعلنا للمتّقين اماما) (خدايا ما را در رسيدن به كمال ، رهبر متّقين قرار ده ، نه آنكه تنها از متّقين باشيم )
8 بندگان خدا، وحدت هدف و وحدت كلمه دارند. (اماماً)و نفرمود: ((ائمّةً)). (ممكن است كلمه ((امام )) به جاى ((ائمّة ))، رمز آن باشد كه در جامعه اسلامى رهبر بايد يك نفر باشد)
(75) اءُوْلََّئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَ ماً 
ترجمه :
آنان (بندگان رحمن ) به خاطر آن كه صبر كردند، غرفه هاى بهشتى داده مى شوند و در آن جا با تحيّت و سلام گرم روبرو خواهند شد.
(76) خَلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً 
ترجمه :
در آن جا، جاودانه هستند. چه نيكو جايگاه و منزلگاهى است .
نكته ها : 
O ((غُرفة )) به اتاقى گويند كه از كف زمين بالاتر باشد و چشم انداز داشته باشد.
پيام ها : 
1 بهشت را به بها دهند، نه بهانه . (يُجزون ... بما صبروا)
2 بنده ى خدا شدن ، به صبر و پشتكار نياز دارد. (بما صبروا)
(77) قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَآؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَاما 
ترجمه :
بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نيست (زيرا سابقه ى خوبى نداريد). شما حقّ را تكذيب كرده ايد و به زودى كيفر تكذيبتان دامن شما را خواهد گرفت .
نكته ها : 
O كلمه ى ((عَباء)) به معناى وزن و سنگينى است و جمله ى ((ما يعباء بكم ربّى )) يعنى خداوند براى شما وزن و ارزشى قائل نيست ، مگر در سايه دعا و عبادت شما.
O كلمه ى ((دعائكم )) دو نوع معنا شده است :
الف : دعا كردن شما به درگاه خداوند، كه همين ناله ها و تضرّع ها و دعاها سبب عنايت خداوند به شماست . چنانكه در حديث مى خوانيم : كسى كه اهل دعا باشد، هلاك نمى شود.(362) بعد خداوند از گروه مقابل كه اهل دعا نيستند شكايت مى كند كه شماحقّ را تكذيب كردند و به جاى نيايش به سراغ بت ها و هوسها و طاغوت ها رفتيد وحقّ را تكذيب نموديد كه كيفرتان را خواهيد ديد.
ب : دعوت خداوند از مردم ، زيرا سنّت الهى دعوت از مردم براى پذيرفتن حقّ و اتمام حجّت بر آنان است و اگر اين دعوت نباشد؛ ((لولا دعائكم )) مردم ارزشى ندارند. آنچه آنان را موجود برتر و ارزشمند مى كند، همان پذيرش دعوت خداوند مى باشد، ولى شما دعوت الهى را نپذيرفتيد و تكذيب نموديد، پس اميد خيرى در شما نيست وبه كيفر عملتان مى رسيد.
O خداوند در يك جا مى فرمايد: (و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لِيعبدون ) (363) بشر را براى عبادت آفريدم و در اين آيه مى فرمايد: اگر دعاى انسان نبود، او ارزشى نداشت ، بنابراين دعا روح و مغز عبادت است . چنانكه در روايت مى خوانيم : ((الدعاء مُخّ العبادة ))(364)
پيام ها : 
1 تكذيب دين ، باعث سقوط ارزش انسان است . (قل ما يعبؤ ا بكم ... فقد كذّبتم )
2 دعا وسيله ى تحصيل ارزش هاست . (ما يعبؤ ا بكم ... لولا دعاؤ كم )
3 انسان منهاى هدايت و عبادت ناچيز است . (ما يعبؤ ا بكم ... لولا دعائكم )
4 دعوت به حقّ، از شئون ربوبيّت خداوند است . (ربّى لولا دعائكم )
5 محور هستى معنويات است . (ما يعبؤ ا بكم ... لولا دعائكم )زيرا هستى براى انسان آفريده شده است و انسان براى پذيرش حقّ و عبادت خداوند.
6 انسانِ منهاى هدايت وعبادت ، در حقيقت انبيا ودستورات آنان را تكذيب نموده است . (لولا دعائكم فقد كذّبتم )
سيماى سوره ى نمل 
اين سوره نود و سه آيه دارد و نام معروف آن به مناسبت آيه ى 18 كه درباره ى داستان مورچگان و حضرت سليمان است ، ((نمل )) مى باشد، ولى نام ((سليمان )) و ((طاسين )) نيز بر آن نهاده شده است .
تمام اين سوره در مكّه در جريان ها و مناسبت هاى مختلف نازل شده و ((بسم اللّه الرّحمن الرّحيم )) دوبار در آن آمده است ؛ يكى در آغاز سوره و ديگرى در آيه ى 30 در آغاز نامه ى حضرت سليمان به ملكه ى سباء.
مبارزات چهار پيامبر بزرگ الهى ، (موسى ، سليمان ، صالح و لوط عليهم السلام ) با اقوام منحرف زمان خود در اين سوره آمده است كه مفصّل ترين آن ، برخورد حضرت سليمان با ملكه ى سباء و چگونگى ايمان آوردن او به خدا مى باشد.
سخن گفتن پرندگانى همچون هدهد و حشراتى چون مورچه ، حضور افرادى از جنّ در لشگر و دربار سليمان و بالاخره آوردن تخت بلقيس از يمن به شام در يك چشم بهم زدن ، بخشى ديگر از آيات اين سوره را به خود اختصاص داده است .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1) طَّس تِلْكَ ءَايَتُ الْقُرْءَانِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ 
ترجمه :
طا، سين . آن است آيات قرآن و كتاب روشنگر.
(2) هُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (3) الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُم بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
ترجمه :
كه (وسيله ى ) هدايت و بشارت براى اهل ايمان است . كسانى كه نماز بر پامى دارند و زكات مى پردازند و تنها ايشانند كه به آخرت يقين دارند.
نكته ها : 
O زكات دو معنا دارد: يكى معناى خاص كه زكات معروف است و ديگرى معناى عام كه كمك به نيازمندان به هر نحو است . در اين آيه مراد معناى دوّم زكات است ، زيرا اين سوره در مكّه نازل شده و دستور زكات رسمى در مدينه صادر شده است . (يؤ تون الزّكوة )
O كلمه ى ((مُبين )) از ((اِبانة ))، هم به معناى ((روشن )) به كار مى رود كه به اصطلاح فعل لازم است و هم به معناى ((روشنگر)) كه فعل متعدّى است .
پيام ها : 
1 يكى از سنّت هاى الهى اين است كه وحى را با برترى و مقامى كه دارد در دسترس انسان قرار دهد. (تلك )
2 دايره ى ارشاد از طريق گفتن و شنيدن ، گسترده تر از نوشتن و خواندن است . (كلمه ى قرآن قبل از كتاب آمده است ) (القرآن و كتاب )
3 حركت انبيا فرهنگى و با قرائت و كتابت همراه است . (آيات القرآن و كتاب )
4 قرآن ، كتابى بس بزرگ است . (((كتابٍ))، بدون ((الف و لام )) و همراه با تنوين نشانه ى عظمت است )
5 قرآن براى مردم قابل درك است . (كتاب مبين )
6 ارشاد و تبليغ ، بايد با محتواى روشن و شيوه اى صريح و قاطع همراه باشد. (تلك مبين )
7 هدايت ، درجات و مراحلى دارد: هدايت ابتدايى : (هُدىً للنّاس )هدايت تكميلى : (هُدىً... للمؤ منين )
8 از امتيازات قرآن ، مكتوب بودن : (كتاب )روشن و روشنگر بودن : (مبين )هدايت كردن : (هُدىً)و بشارت دادن است . (بُشرى )
9 رسالت اصلى قرآن ، هدايت و بشارت است و توجّه قرآن به علوم و مسائل ديگر جنبى است . (هُدىً و بُشرى )
10 ايمان ، كليد هدايت و نجات است . (هُدىً و بشرى للمؤ منين )
11 در هدايت شدن ، قابليّت شرط اصلى است . (للمؤ منين )
12 براى ترويج خوبى ها، از خوبان تجليل كنيم . (الّذين ...)
13 در تجليل ، محور كردار مردم است ، نه نام وعنوان آنها. (يقيمون ... يؤ تون ...)
14 عمل ، نشانه ى ايمان است . (للمؤ منين الّذين يقيمون ...)
15 حتّى مؤ منان اهل نماز و زكات براى تداوم كار خود به هدايت الهى نياز دارند. (هُدىً... للمؤ منين الّذين ...)در قيامت نيز انسان به مرحله اى از هدايت محتاج است . (يهديهم ربّهم بايمانهم )(365)
16 نمازى ارزش دارد كه با شرايط صحّت و كمال انجام گيرد. (يقيمون )(معناى اقامه ى نماز، انجام دادن آن با شرايط است )
17 رابطه با خداوند بر رابطه با مردم مقدّم است . (يقيمون الصلوة ويؤ تون الزكوة )(نماز، قبل از زكات آمده است )
18 چون نماز و رابطه با خدا، زمينه ساز ساير كارهاى خير است ، نام آن در ابتدا آمده است . (الصلوة )
19 تداوم عمل ، به عمل ارزش مى دهد. (يقيمون يؤ تون ) (فعل مضارع نشانه ى استمرار و تدوام است )
20 يكى از امتيازات اسلام اين است كه مسايل الهى و مردمى ، معنوى و مادّى ، اين جهانى و آن جهانى را در كنار هم قرار داده است . (الصلوة الزكوة )

next page

fehrest page

back page