تفسير نور
(جلد هفتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۲۱ -


(90) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَاءَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُواْ يُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُواْ لَنَا خَشِعِينَ
ترجمه :
پس (دعاى ) او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم ، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه ) همانا آنان در كارهاى نيك ، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند.
نكته ها
O انبيا با پيش آمدن هر مشكلى ، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار مى شدند. در آيات قبل به نمونه هايى از اين درخواست ها برخورد داشتيم .(746)
O رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنين عرضه داشت : خدايا! تو عبيدة بن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز اُحد، و اين علىّ است . آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: (ربّ لا تذرنى فردا و انت خير الوارثين )(747)
O امام صادق عليه السلام درباره ى ((رغبا و رهبا)) فرمود: رغبت آن است كه در حال دعا كف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است كه پشت دست ها به طرف آسمان نمايى .(748)
پيام ها :
1 هرگز از رحمت الهى ماءيوس نشويم . (و زكريا اذ نادى ) (خداوند حتّى به انسانى كهنسال همچون زكريا عليه السلام از همسرى نازا فرزند عنايت مى كند.)
2 ذكر كلمه ى ((ربّ)) و تكرار آن در دعا، درخواست ها را با اجابت مقرون مى سازد. (نادى ربّه ربّ لا تذرنى )
3 در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى كه با خواسته ما تناسب بيشترى دارد ياد كنيم . (لا تذرنى فرداً و انت خيرالوارثين )
4 ايمان به ((خيرالوارثين )) بودن خداوند، با آرزوهاى طبيعى مثل علاقه به فرزند و طلب آن از پروردگار، منافاتى ندارد. (لا تذرنى فرداً و انت خيرالوارثين )
5 دعاى انبيا مستجاب است . (فاستجبنا)
6 فرزند، عطيه الهى است . (و وهبنا له يحيى )
7 خداوند به اولياى خود نظر خاص دارد. سه بار كلمه ((له )) تكرار شده است . (فاستجبنا له و وهبنا له اصلحنا له )
8 دست خداوند بسته نيست و مى تواند زن نازا را هم شايسته ى بارورى گرداند. (اصلحنا له زوجه )
9 انسان مى تواند از طريق دعا نازائى را اصلاح كند. (فاستجبناله ووهبنا له )
10 سعادت كامل ، زمانى است كه همه ى اعضاى خانواده در انجام كار خير، با يكديگر شريك ، همفكر و همگام باشند. (انهم كانوا يسارعون فى الخيرات )
11 آنچه مايه ى ارزش بيشتر كارهاى خوبست ، سرعت و نشاط در انجام آنهاست . (يسارعون )
12 بيم و اميد نسبت به خداوند (خوف و رجا)، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پيامبران است . (رغباً و رهباً )
13 در هنگام دعا بايد خدا را با حالت خوف ورجا خواند. (يدعوننا رغباً و رهباً)
14 اولياى الهى ، تنها در مقابل او سر تعظيم فرود مى آورند. (لنا خاشعين ) نه ((خاشعين لنا))
15 كمالات انسانى زمانى با ارزش است كه دائمى باشد نه زودگذر و موقت . (كانوا يسارعون ، يدعوننا، و كانوا لنا خاشعين )
16 سرعت در كار خير و دعا همراه با بيم و اميد، در استجابت دعا مؤ ثر است . (فاستجبنا له ... كانوا يسارعون فى الخيرات و يدعوننا ... )
(91)وَالَّتِى اءَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَهَا وَابْنَهَآ ءَايَةً لِّلْعَلَمِينَ
ترجمه :
و (بياد آور مريم را، آن ) زنى كه دامان خويش را پاك نگاه داشت ، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش (عيسى مسيح ) را (آيت و) نشانه اى براى جهانيان قرار داديم .
پيام ها :
1 محور در بيان مطالب قرآنى ، ارائه الگوها و كمالات انسانى است و زن و مرد در آن فرقى ندارند. (التى احصنت فرجها )
2 الطاف الهى زمانى نازل مى شود كه قابليّتى موجود باشد. (احصنت فرجها، فنفخنا)
3 پاكدامنى از برجسته ترين كمالات زن است . (احصنت فرجها )
4 وجود يك كمال در انسان ، بركت هاى زيادى را به همراه مى آورد. (احصنت فرجها، فنفخنا، روحنا، جعلناها، آية للعالمين )
5 پاكدامنى مادر مى تواند او وفرزندانش را به بالاترين مقام ها برساند. (وجعلناها و ابنها آية للعالمين )
6 مقام زن تا بدانجا مى رسد كه خداوند، او را همچون انبيا مى ستايد و نشانه و آيت خويش در ميان جهانيان قرار مى دهد. (آية للعالمين )
(92) إِنَّ هَذِهِ اءُمَّتُكُمْ اءُمَّةً وَ حِدَةً وَاءَنَاْ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
ترجمه :
همانا اين ، امت شماست ، امتى يگانه ، و من پروردگار شما هستم ، پس مرا پرستش كنيد.
(93) وَتَقَطَّعُوَّاْ اءَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلُّ إِلَيْنَا رَ جِعُونَ
ترجمه :
و (از تفرقه بپرهيزيد، ولى با اين وجود) آنها كار خودرا در ميانشان به تفرقه كشاندند (و بايد بدانند كه سرانجام ) همگى به سوى ما باز مى گردند.
پيام ها :
1 همه ى اديان الهى ، در مقصد و هدف يكى هستند. (ان هذه امّتكم امّة واحدة للّه )
2 توحيد و وحدت كلمه ، اساس كار اديان الهى است . (اُمّة واحدة )
3 ربوبيّت مقتضى پرستش است . (و انّا ربكم فاعبدون )
4 منشاء تفرقه در اديان الهى و دين اسلام ، خود مردم هستند. (تقطّعوا امرهم )
5 تفرقه اندازان بايد خود را براى پاسخگويى در محضر الهى آماده كنند. (وتقطعوا امرهم ، كل الينا راجعون )
(94) فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَتِبُونَ
ترجمه :
پس هركه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤ من باشد، پس براى تلاش او هيچ گونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مى كنيم .
نكته ها
O وعده ى پاداش و اجر و ثواب با تعابير گوناگونى در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است . در يكجا مى فرمايد: ما اجر نيكوكاران را ضايع نمى كنيم ، (انا لا نضيع اجرالمحسنين )(749) در جاى ديگر مى فرمايد: سعى و تلاش مردم مورد تشكّر و سپاس است ، (كان سعيهم مشكورا) (750) و خداوند، شاكر و شكور است ، (انّ اللّه شاكر عليم ) در جاى ديگر نيز مى فرمايد: خداوند، ذرّه اى از پاداش شمارا كم نمى كند. (لا يلتكم من اعمالكم شيئاً) (751) و اگر ذرّه اى كار نيك انجام دهيد، آن را خواهيد ديد، (فمن يعمل مثقال ذرّةٍ خيراً يره )(752).
پيام ها :
1 حفظ وحدت از اعمال صالح است . (تقطعوا امرهم ... فمن يعمل ...)
2 اسلام ، مكتب معيارها و ارزشهاست و هر ارزشى را از هر شخصى و در هر زمان مى ستايد. (من يعمل من الصالحات )
3 اگر توفيق همه ى كارهاى خير را بدست نياورديد، لااقل هر مقدار از آن را كه برايتان ممكن است ، انجام دهيد. (يعمل من الصالحات ) نه ، ((يعمل الصالحات )).
4 انگيزه ها و هدف هاى الهى به كارها ارزش مى دهد. (و هو مؤ من )
5 در جهان بينى الهى ، تلاش مثبت هيچ كس بى پاسخ و نتيجه نمى ماند. (فلاكفران ) (ما نيز نيكى هاى مردم را ناديده نگيريم ).
6 آنچه مهم است ، سعى و تلاش براى انجام كار نيك است ، هر چند جامه ى عمل نپوشد. (لسعيه )
7 اعمال انسان ثبت مى شود وپاداش بر اساس حساب وكتاب است . (كاتبون )
(95) وَحَرَ مٌ عَلَى قَرْيَةٍ اءَهْلَكْنَهَآ اءَنَّهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ
ترجمه :
و بر آبادى هايى كه آنها را (بخاطر فساد و گناه ) هلاك نموديم ، حرام است (كه باز گردند) آنان باز نمى گردند.
(96) حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَاءْجُوجُ وَمَاءْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ
ترجمه :
تا آن زمان كه (راه بر) ياءجوج وماءجوج گشوده شود وآنان از هر بلندى بتازند و به سرعت عبور كنند.
نكته ها
O در اينكه مراد از عدم بازگشت كفّار چيست ، از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرموده اند: براى افرادى كه (به قهر الهى ) در دنيا هلاك شده اند، ديگر رجعت دنيوى ممكن نيست ، ولى براى كفّارى كه هلاك نشده اند (و به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند) اين رجعت به دنيا امكان پذير است .(753) بنابراين ، منظور عدم بازگشت به دنياست و بديهى است كه در آخرت ، همه باز خواهند گشت .
O چنانكه در آيات 93 تا 98 سوره كهف گذشت ، ياءجوج و ماءجوج اقوامى بودند كه با حملات خود به مناطق همجوار، موجب فساد در زمين و خرابى و نابودى مى شدند، تا آنكه به دستِ ذوالقرنين سدّى ساخته شد و راه نفوذ آنان به ديگر مناطق بسته شد.
ولى يكى از نشانه هاى قيامت و پايان عمر زمين ، خراب شدن اين سدّ و هجوم مجدّد اين اقوام است . چنانكه در آنجا فرمود: (فاذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء )(754) و در اينجا در آيه بعد مى فرمايد: (واقترب الوعد الحقّ) .
به هر حال اين آيات ، نوعى پيشگويى در مورد يورش تجاوزكاران و سرازير شدن آنان به همه ى مناطق زمين است .
پيام ها :
1 رجعت و آرزوى بازگشت اقوام هلاك شده تنها در زمان ظهور ياءجوج و ماءجوج محقّق خواهد شد. (لا يرجعون حتّى ... )
2 دنيا، جولانگاه طغيانگران خواهد شد. (حتّى اذا فتحت )
3 در آينده ى تاريخ نيز مفسدان تاخت و تاز خواهند كرد. (من كلّ حدب للّه )
(97) وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِىَ شَخِصَةٌ اءَبْصَرُ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَوَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَلِمِينَ
ترجمه :
و وعده ى حقّ (برپايى قيامت ) نزديك گرديد، پس در آن هنگام چشم هاى كفّار (از وحشت و حيرت ) خيره و باز ماند (و با خود گويند:) اى واى بر ما! براستى كه ما از اين (روز) در غفلت بوديم ، بلكه ما ستمگر بوديم .
نكته ها
O كلمه ى ((شاخصة )) از ماده ى ((شخوص )) به معناى خارج شدن از مكانى بسوى مكان ديگر است و چون در هنگام تعجّب ، چشم حالتى پيدا مى كند كه گويا مى خواهد از حدقه خارج شود، لذا به اين حالت چشم نيز شخوص مى گويند.
O گرچه قيامت در نظر دور مى نمايد، ولى در حقيقت نزديك است . (اقترب الوعد ) اين نزديك بودن ، در آيات ديگر نيز مورد تاءكيد قرار گرفته است . از جمله در آيه (اقترب الساعة ...) (755) و (انهم يرونه بعيداً و نراه قريباً )(756)
پيام ها :
1 هجوم فتنه گران (ياءجوج و ماءجوج ) نشانه ى پايان عمر دنيا و نزديكى قيامت است . (حتى اذا فتحت ياءجوج ... و اقترب الوعد الحقّ)
2 وقوع قيامت ، قطعى و حتمى است . (اقترب الوعد الحق )
3 قيامت و حوادث آن ، ناگهانى است . (فاذاهى )
4 قيامت ، روز بُهت و حيرت است . (شاخصة ابصار الذين )
5 قيامت ، روز بيدارى و تاءسف وجدان هاى خفته است . (يا ويلنا)
6 غفلت از قيامت ، از نشانه هاى بارز كفر و كافران است . (كفروا ... كنا فى غفلة )
7 ريشه همه ى انحراف ها و بدبختى ها، غفلت است . (كنّا فى غفلة )
8 غفلت از قيامت ، مايه ى ستم به خود و ديگران است . (كنّا فى غفلة ... كنّا ظالمين )
9 قيامت ، روز اقرار و اعتراف است . (كنّا ظالمين )
(98) إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ اءَنتُمْ لَهَا وَ رِدُونَ
ترجمه :
(به آنان گفته مى شود) همانا شما و هر آنچه كه غير از خدا مى پرستيد، هيزم دوزخ خواهد بود (و قطعاً) در آن وارد خواهيد شد.
نكته ها
O سؤ ال : اين آيه مى فرمايد: هم بت پرستان و هم معبودهاى آنان ، هيزم و آتشگيره ى دوزخ خواهند بود، آيا افرادى همچون حضرت عيسى عليه السلام نيز كه معبود قرار گرفته اند، شامل اين قاعده مى شوند و يا اينكه مستثنى هستند؟
پاسخ : اين گونه معبودها استثنا شده اند، زيرا اوّلاً، قرآن از آن معبودها به ((وما تعبدون )) تعبير آورده كه وجود كلمه ((ما)) در اين عبارت ، به موجودات غير ذوى العقول اشاره دارد،(757) ثانياً، مخاطبين اين آيه ، بت پرستان مكّه بودند كه بت هاى سنگى و چوبى و... را مى پرستيدند، ثالثاً در آيات بعدى همين سوره آمده است كه : آن كسانى كه (مثل حضرت عيسى ) از طرف خداوند به آنان وعده نيكو داده شده ، از دوزخ دور هستند.
پيام ها :
1 پرستش غير خدا، عابد ومعبود را به دوزخ مى كشاند. (انّكم و ماتعبدون ... حصب جهنّم )
2 هيزم جهنّم ، كافران ومعبودهاى خيالى آنان است . (انّكم و ماتعبدون ... حصب جهنّم )
(99) لَوْ كَانَ هََّؤُلاَ ءِ ءَالِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلُّ فِيهَا خَا لِدُونَ
ترجمه :
اگر اينها خدايان (واقعى ) بودند، وارد آن (دوزخ ) نمى شدند، در حالى كه همگى براى هميشه در آن ماندگار خواهند بود.
(100) لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لاَ يَسْمَعُونَ
ترجمه :
براى آنان در دوزخ ، ناله ها ونعرهاست و آنان در آنجا (هيچ پاسخى ) نمى شنوند.
نكته ها
O معمولاً بيان صداها در زبان عرب بر وزن فعيل است ، مثل : زفير، شهيق ، زئير و هرير، و زفير به صدايى گفته مى شود كه با بازدم همراه است .
O منظور از جمله ((لا يسمعون )) اين نيست كه اهل دوزخ هيچ صدايى نمى شنوند، بلكه مراد آنست كه هر چه فرياد مى زنند پاسخ نجات بخشى دريافت نمى كنند، زيرا در قرآن آياتى است كه بر شنيدن اهل جهنّم دلالت مى كند، آنجا كه از ماءمور عذاب ، مهلت مى خواهند و يا از خداوند، درخواست نجات مى كنند و يا زمانى كه از آنان سؤ ال مى شود پاسخ مى دهند.
پيام ها :
1 به غير خدا دل نبنديم و سرنوشت خود را به خدايان دروغين وعاجز گره نزنيم . (لوكان ... ما وردوها)
2 عجز و محكوميّت با جايگاه خداوندى سازگار نيست . (لوكان ... ما وردوهاللّه )
3 عذاب شرك ، عذابى ابدى است . (كل فيها خالدون )
4 دوزخ ، جايگاه ناله هاى بى جواب است . (فيها زفير ... لا يسمعون للّه )
5 بى پاسخى ناله ها و فريادها، خود شكنجه ديگرى براى اهل دوزخ است . (و هم فيها لا يسمعون )
(101) إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى اءُوْلََّئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ
ترجمه :
همانا كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان (در برابر كارشان ، وعده ) نيكو داده شده است ، آنان از آن (دوزخ ) دور نگاهداشته خواهند شد.
نكته ها
O در روايات آمده است كه عدّه اى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيدند: اگر قرآن جايگاه عابد و معبودِ غير خدا را آتش دوزخ قرار داده است ،(758) پس حال عيسى عليه السلام و مريم عليها السلام كه ناخواسته معبود ديگران واقع شده اند چگونه است ؟ حضرت صلى الله عليه و آله در پاسخ آنان ، همين آيه ى شريفه را تلاوت فرمودند.
پيام ها :
1 خداوند، به وعده هايى كه به اهل ايمان و تقوى داده است وفا مى كند. (سبقت لهم مناالحُسنى اولئك عنها مبعدون )
2 كسى كه به بهشت وارد شود، ديگر وارد جهنّم نمى شود. (اولئك عنها مبعدون )
(102) لاَ يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِى مَا اشْتَهَتْ اءَنفُسُهُمْ خَا لِدُونَ
ترجمه :
آنان صداى (زبانه كشيدن ) آن را نمى شنوند و آنان در آنچه (از نعمتها و كاميابى ها) كه دلشان بخواهد جاودانه اند.
نكته ها
O انسان در دنيا، هر چند هم در رفاه و كاميابى باشد، ولى خواسته يا ناخواسته ممكن است خبرهاى ناگوار و حوادث تلخ به گوشش برسد و از لذّت و عيش او بكاهد، امّا در قيامت ، اهل بهشت به دور از هر خبر بد و سر و صداى ناهنجار و ناله و فرياد گرفتاران ، با عيش كامل به كامروايى مشغولند.
O اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در خطبه 183 نهج البلاغه مى فرمايد: خداوند، آن چنان اهل بهشت را گرامى داشته كه حتّى گوشهايشان صداى آتش دوزخ و ناله و فرياد اهل آن را نمى شنود.(759)
O قرآن در بيان گستردگى كمّى و كيفى نعمت هاى بهشتى ، آيات متنوّعى دارد. در آيه اى مى فرمايد: (ما تشتهية الانفس و تلذّ الاعين )(760) هر چه كه ميل انسان بكشد و هر چه كه چشم از آن لذّت ببرد. در اين آيه مى فرمايد: (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون ) آنان در هر چه كه دلشان بخواهد براى هميشه متنعّم اند، و در جاى ديگر با اين چنين عبارتى توصيف مى فرمايد كه : (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم )(761) احدى نمى داند كه چه لذائذ وكاميابى هايى براى اهل بهشت ، ذخيره ومخفى شده است .
O در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است كه : كيفيّت نعمت هاى بهشتى را نه گوشى شنيده و نه چشمى ديده است .(762)
پيام ها :
1 در قيامت ، اهل بهشت ، فارغ از رنج و ناله گرفتاران به كامروايى مشغولند. (لايسمعون حسيسها)
2 اشباع واقعى غرايز، تنها در بهشت ممكن است . (فيما اشتهت )
3 در بهشت ، نه محدوديّت در نعمت هاست (فيما اشتهت ) و نه محدوديّت در زمان بهره مندى . (خالدون )
(103) لاَ يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الاَْكْبَرُ وَتَتَلَقَّهُمُ الْمَلََّئِكَةُ هَ ذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ
ترجمه :
بزرگ ترين وحشت (آن روز) آنان را غمگين (و مضطرب ) نمى سازد و فرشتگان به ملاقات (و استقبال ) آنان مى روند (و مى گويند:) اين روزى است ، كه به شما وعده داده شده بود.
نكته ها
O بر اساس روايات ، مخاطب آيه كسانى هستند كه علاوه بر داشتن عقايد صحيح ، در خط رهبرانى حركت مى كنند كه از طرف خدا و رسول او صلى الله عليه و آله تعيين شده اند.(763)
پيام ها :
1 دفع شرّ، مهم تر از جلب منفعت است . لذا اوّل سخن از دورى از غم هاست بعد دريافت بشارت ها. (لايحزنهم الفزع الاكبر و تتلقاهم الملائكه )
2 ناگوارى هاى دنيا هر چند هم كه بزرگ باشند، نسبت به مصائب اخروى ناچيزند. (الفزع الاكبر)
3 در قيامت ، فرشتگان با انسان ها سخن مى گويند. (تتلقاهم الملائكه للّه )
4 استقبال و ديدار از مؤ منين ، كارى فرشته گونه است . (تتلقاهم الملائكه )
5 اگر امروز دنيا به كام طاغوتيان است غمگين مباشيم كه روزگار مؤ منان نيز فرا خواهد رسيد. (هذا يومكم )
6 وعده هاى الهى حتمى است . (كنتم توعدون )
(104)يَوْمَ نَطْوِى السَّمَآءَ كَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَاءْنَآ اءَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَآ إِنَّا كُنَّا فَعِلِينَ
ترجمه :
روزى كه آسمان را همچون طومار نوشته ها درهم مى پيچيم (و) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم ، آن را باز مى گردانيم ، (اين ) وعده اى است بر عهده ى ما (و) ما هر حتما انجام دهنده ى وعده هاى خود هستيم .
نكته ها
O كلمه ((سجلّ)) در اصل به قطعه سنگى گفته مى شده كه روى آن مى نوشتند، ولى كم كم به اوراقى كه مطالب بر روى آن نوشته مى شود، اطلاق گرديده است .
O تشابه پيدايش قيامت با آفرينش ابتدائى جهان ، بارها مورد اشاره قرآن قرار گرفته است ، يكجا مى فرمايد: (كما بدئكم تعودون ) (764) همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، باز شما برمى گرديد، در آيه اى ديگر مى خوانيم : (هوالذى يبدء الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه )(765) او كسى است كه آفرينش را آغاز كرده و سپس آن را تكرار مى كند، در حالى كه آن بر او آسان تر است .
O مراد از آسمان در اين آيه ، تمام آسمان هاست ، زيرا در جاى ديگرى فرموده است : (و السموات مطويّات بيمينه ...) (766)
O حضرت على عليه السلام فرمودند: انسان در قيامت عريان محشور مى شود، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: (كما بدءنا اوّل خلق ... )(767)
پيام ها :
1 نظام هستى ازلى و ابدى نيست و سرانجام دستخوش تغيير و تحول خواهد گرديد. (يوم نطوى السماء... كما بَدَءنا)
2 قدرت خداوند نسبت به درهم پيچيدن آسمان ها، به آسانى پيچيدن يك طومار است . (كطىّ السجلّ )
3 تمثيل ، بهترين و رساترين راه براى تفهيم و تفهم است . (كطىّ السجلّ)
4 همان گونه كه پيچيدن يك طومار به معناى محو نوشته هاى آن نيست ، درهم پيچيده شدن آسمان ها نيز نشانه نابودى آفريده ها نيست . (كطىّ السجلّ للكتب للّه )
5 هرگونه تغيير و تحوّل در آسمان ها با خواست و اراده ى الهى است . (نطوى بداءنا نعيده )
6 خدا مخلوقات درهم پيچيده را مانند آفرينش اوّل باز خواهد آفريد. (نعيده للّه )
7 وعده هاى الهى حتمى است و عملى مى شود. (انا كنا فاعلين )
(105) وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ اءَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ
ترجمه :
و همانا در (كتاب آسمانى ) زبور (كه ) بعد از ذكر، (تورات ، نازل شده ) نوشتيم كه قطعاً بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.
نكته ها
O كلمه ى ((زبور)) در لغت عرب به معناى هر نوع نوشته و كتاب است . (و كل شى ء فعلوه فى الزبر) (768) ولى به قرينه ى آيه (و آتينا داود زبوراً )(769) به نظر مى رسد كه مراد، كتاب اختصاصى حضرت داود عليه السلام باشد كه در برگيرنده مجموعه ى مناجات ها، نيايش ها واندرزهاى آن حضرت است . اين كتاب بعد از تورات نازل شده ومراد از ((ذِكْر)) در اين آيه نيز همان تورات است ، چنانكه در آيه 48 همين سوره هم گذشت كه تورات ، ذكر است . (و لقد آتينا موسى و هارون الفرقان و ضياء و ذكراً للمتقين )
O بعضى گفته اند كه منظور از ((زبور)) در اين آيه ، تمام كتب آسمانى و مراد از ((ذكر))، قرآن مجيد است و كلمه ى ((من بعد)) نيز بمعناى ((علاوه بر)) مى آيد، كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما علاوه بر قرآن ، در تمام كتب آسمانى نوشتيم كه وارثان زمين هر آينه بندگان صالح من خواهند بود.
O از امام صادق عليه السلام درباره ى زبور و ذكر سؤ ال شد، حضرت فرمودند: ذكر در نزد خداوند است و زبور كتاب نازل شده بر داود است و همه ى كتاب هاى نازل شده در نزد اهل علم است و آنان ما (اهل بيت ) هستيم .(770)
O در پنج مورد از زبور ((مزامير)) حضرت داود كه امروزه جزء كتب عهد قديم بشمار مى رود، شبيه اين تعابير آمده است كه : مردان صالح ، وارث زمين خواهند شد. (771)
O در روايات متعدّد آمده است كه آن بندگان صالحى كه وارث زمين خواهند شد، ياران حضرت مهدى عليه السلام هستند.(772)
O در بعضى روايات مى خوانيم كه اهل بيت پيامبر اسلام عليهم السلام وارثان زمين خواهند شد و بدان دوباره زنده خواهند شد.(773)
پيام ها :
1 سنّت الهى آن است كه بندگان صالح ، حاكم و وارث جهان باشند. (كتبناللّه )
2 پيشگوئى هاى قرآن قطعى است . (لقد كتبنا فى الزبور ...)
3 قرآن ، از آينده ى تاريخ خبر مى دهد. (يرثها ... )
4 آينده از آن صالحان است . (يرثها عبادى الصالحون )
5 دين از سياست جدا نيست . (يرثها عبادى الصالحون )
6 عبادت تنها كافى نيست ، صلاحيّت وعمل صالح نيز لازم است . (عبادى الصالحون )
7 وراثت زمين و حكومت بر جهان دو شرط دارد، بندگى خداوند و انجام اعمال صالح . (عبادى الصالحون )
(106) إِنَّ فِى هَذَا لَبَلَغاً لِّقَوْمٍ عَبِدِينَ
ترجمه :
همانا در اين (پيشگويى ) براى گروهِ عبادت كننده ، پيام (مهم و) روشنى است .
نكته ها
O در آيه قبل خوانديم كه وراثت و حكومت صالحان بر زمين با دو شرط محقّق مى شود، يكى با بندگى خالص خدا كه با لفظ ((عبادى )) آمده بود و ديگرى با كسب صلاحيّت ، ((الصالحون )). در اين آيه خداوند باز تاءكيد مى فرمايد كه ، بندگان بايد اين پيام را دريافت نمايند كه هم مى بايست در بندگى خالص شوند و از مرحله ى بندگى كلّى و عام ((عابدين )) به مرحله بندگى ويژه ((عبادى )) برسند و هم در ايجاد صلاحيّت بكوشند.
O حضرت على عليه السلام مى فرمايند: ((اللّه اللّه فِى القرآن ، لا يَسبقنّكم فى العمل به غَيركم )) شما را به خدا! شما را به خدا! پيام هاى قرآن را دريابيد، مبادا ديگران از راز و رمزها و دستورات و عمل به آن بر شما سبقت گيرند!
پيام ها :
1 بشارت ها و پيام هاى قرآن براى هدايت و سعادت كافى است .(774) (لبلاغا )
2 بندگان خدا، به سراغ كسب صلاحيّت و لياقت برويد تا وارث زمين شويد. (يرثها عبادى الصالحون ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدين )
3 بندگان خوب خدا مى بايست قبل از هر كس پيام هاى الهى را دريافت كنند. (لبلاغاً لقوم عابدين )
(107)وَمَآ اءَرْسَلْنَكَ إِلا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِينَ
ترجمه :
و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم .
پيام ها :
1 حكومت بندگان صالح بر زمين تبلور لطف و رحمتى است كه در سايه رسالت بدست مى آيد و هر آنچه از رحمت نبوى صلى الله عليه و آله كه در دنيا و آخرت نصيب افراد مى شود، پرتوى از رحمت الهى است . (و ما ارسلناك الا رحمة )
2 همه ى احكام الهى حتّى جهاد، حدود و قصاص و ساير كيفرها و قوانين جزايى اسلام نيز براى جامعه ى بشرى رحمت است . (الا رحمة )
3 خداوند، ((ربّ العالمين )) و رسولش ((رحمة للعالمين )) است ، يعنى تربيت واقعى در سايه هدايت انبيا امكان پذير است . (رحمة للعالمين )
4 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى همه ى انسان ها، در همه ى اعصار و تمامى مكان ها رحمت است و نيازى به پيامبر ديگرى نيست . (رحمة للعالمين )
5 رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله حتّى براى ملائكه مقرب الهى نيز رحمت است . (رحمة للعالمين ) در حديثى مى خوانيم كه جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله اظهار داشت كه رحمت تو مرا نيز شامل شد.(775)
6 دستورات اسلام جهان شمول است . (للعالمين )
7 يك انسان با اراده ى الهى مى تواند در تمام هستى اثر بگذارد. (للعالمين )
(108) قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَىَّ اءَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ فَهَلْ اءَنتُم مُّسْلِمُونَ
ترجمه :
(پس به آنان ) بگو: جز اين نيست كه به من وحى مى شود كه معبود شما فقط خداى واحد است ، پس آيا شما تسليم هستيد؟!
نكته ها
O امام رضا عليه السلام در ميان هزاران نفر علاقمند در نيشابور در برابر تقاضاى مردم ، حديث قدسى سلسلة الذهب را بيان فرمودند كه توحيد قلعه و دژ الهى است كه هركس در آن قرار گيرد، از هر جهت بيمه است ، سپس فرمودند: شرط اين توحيد، پذيرش و تبعيت از امام زنده است . ((كلمة لااله الاّ اللّه حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى و انَا من شروطها))(776)
پيام ها :
1 دعوت به توحيد، جلوه اى از رحمت الهى است . (رحمة للعالمين ، قل انما يوحى )
(109) فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلَى سَوَآءٍ وَإِنْ اءَدْرِى اءَقَرِيبٌ اءَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ
ترجمه :
پس اگر روى برگرداندند پس (به آنان ) بگو: به همه ى شما بطور يكسان اعلام (خطر) كردم و من نمى دانم آن وعده اى (از عذاب الهى ) كه به شما داده شده ، آيا (زمان وقوعش ) نزديك است ، يا دور!
نكته ها
O سؤ ال : از آيات و روايات بسيارى استفاده مى شود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله علم غيب گسترده اى داشته اند، همانگونه كه در دعاى ندبه مى خوانيم : ((و علمته علم ما كان و مايكون الى انقضاء خلقه )) يعنى خدايا! تو به پيامبرت ، علم گذشته و علم آينده جهان را تعليم دادى . امّا در آياتى نظير آيه ى فوق به عباراتى برمى خوريم كه نشانى از عدم علم پيامبر صلى الله عليه و آله است ، آيا اين آيات و روايات با يكديگر متناقضند و يا وجه جمعى ميان آنها وجود دارد؟
پاسخ : علم غيب دو گونه است ، بخشى از آن به ذات احديّت اختصاص دارد و كسى را بر آن راهى نيست ، از جمله زمان وقوع قيامت ، چنانكه در دعا نيز مى خوانيم : ((و بحقّ علمك الّذى استاءثرت به لنفسك )) خدايا! تو را بحقّ علمى كه آن را مخصوص خودت قرار دادى ، امّا بخش ديگرى از آن را خداوند به انبيا واوليا و هركه بخواهد عنايت مى فرمايد، آنچنان كه در اين آيه مى بينيم : (تلك من انباء الغيب نوحيه اليك )(777) همان طور كه بسيارى از مسائل قرآن را امورى غيبى تشكيل مى دهد.
O وعده ى الهى براى كفّار، هم شكست و نابودى در جنگ ها و هم هلاكت و قهر و عذاب در قيامت است . (ما توعدون )
پيام ها :
1 بعضى از مردمِ لجوج ، حتّى از ((رحمة للعالمين )) نيز روى برمى گردانند. (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين ... فان تولّوا )
2 انسان مختار است نه مجبور، لذا مى تواند حتّى در برابر دعوت و درخواست انبيا نيز مقاومت و اعراض كند. (فان تولّوا)
3 نبايد انتظار داشت كه همه ى مردم سخن حقّ را بپذيرند كه اين هدف براى انبيا نيز محقّق نشده است . (فان تولّوا )
4 در مقابل لجاجت و اعراض مردم ، مسئوليّت خود را از دست ندهيم . (فان تولّوا فقل )
5 همه مردم بطور يكسان مخاطب هشدارهاى پيامبران هستند و در اين ميان ، جنسيّت ، نژاد و زبان مطرح نيست . (آذنتكم على سواء )
(آرى در تبليغ ، همه مردم را با ديده ى يكسان بنگريم ) (على سواء) للّه
6 هر چه را نمى دانيم ، با صراحت بگوييم ، نمى دانم . (ان ادرى )
7 يك سرى علوم ، مخصوص به ذات مقدّس خداوند است . (ان ادرى اءقريب )
(110) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ
ترجمه :
همانا او، هم سخن آشكار را مى داند و هم آنچه را كه پنهان مى كنيد.
(111) وَإِنْ اءَدْرِى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَعٌ إِلَى حِينٍ
ترجمه :
و من نمى دانم ، شايد اين (تاءخير در عذاب ) براى شما آزمونى باشد و (فرصتى براى ) كاميابى تا مدّتى ديگر.
نكته ها
O اگر گاهى در تحقّق وعده هاى الهى تاءخيرى ديده مى شود، اين به معناى بى خبرى وغفلت او نيست كه او طبق صريح آيه ى قرآن ، همه چيز را مى داند و از همه جا آگاه است ، بلكه به دلايل مختلف است ، از جمله :
الف : تا هر ميزان كه خلافكار مى تواند، پيمانه گناه خودرا پر كند. (انّما نُملى لهم ليزدادوا اثما )(778) همانا به آنان مهلت مى دهيم تا گناهانشان زياد شود.
ب : خطاكار توفيقى بيابد و توبه كند.
ج : كارهاى نيك گناهكار مصرف شود و او ديگر در قيامت طلبى نداشته باشد.
پيام ها :
1 براى خداوند غيب و شهود تفاوتى ندارد. (يعلم الجهر ... يعلم ما تكتمون )
2 وقتى خداوند پنهان كارى ها را مى داند، ديگر توطئه و نفاق براى چيست ؟ (يعلم ما تكتمون )
3 علم پيامبران نسبت به علم خداوند، محدود است . (ان ادرى )
4 تاءخير قهر و كيفر الهى يا بخاطر آزمايش است و يا بجهت پر شدن پيمانه مهلت . (فتنة متاع الى حين )
5 كاميابى ها و لذّت جويى هاى دنيا موقت است . (الى حين )
(112) قَلَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ
ترجمه :
(پيامبر) گفت : پروردگارا! (تو خود ميان ما) به حقّ داورى كن ، و (اى كافران بدانيد كه ) پروردگار همه ما خداوند رحمان است كه در برابر آنچه (از نسبت هاى ناروا كه او را) توصيف مى كنيد كمك خواسته مى شود.
نكته ها
O آنچه در قرآن در موارد افترا بر خداوند آمده است ، وصف خيالى مردم از خداوند است نه وصف حقّ و لذا مى خوانيم (و لكم الويل مما تصفون ) (779) واى بر شما از توصيفى كه مى كنيد، و يا در جاى ديگر آمده است : (سيجزيهم وصفهم )(780) خداوند بزودى كيفر وصف آنانرا خواهد داد، و يا در اين آيه مى فرمايد: (المستعان على ما تصفون ) از خداوند بر آنچه كه شما وصف مى كنيد كمك مى خواهم .
پيام ها :
1 گاه لجاجت ها به حدّى مى رسد كه ((رحمة للعالمين )) را به نفرين وا مى دارد. (رحمة للعالمين قال رب احكم )
2 در برابر لجاجت دشمنان ، از خداوند كمك بگيريم . (والله المستعان ) للّه
3 دعا را با كلمه ((ربّ)) آغاز كنيم . (رب احكم )
4 ربوبيّت و قضاوت با يكديگر رابطه نزديك دارند. (رب احكم )
5 عالم مطلقى كه همه چيز را مى داند، قضاوتش به حقّ است . (يعلم الجهر يعلم ما تكتمون رب احكم بالحقّ )
6 حتّى در مورد دشمنان نيز از حقّ تجاوز نكنيم و كيفر بيش از حقّ نخواهيم . (رب احكم بالحقّ) (البتّه قضاوت ها و احكام الهى هميشه بر حقّ است و اين ما هستيم كه بايد به مقدار حقّ راضى باشيم ).
7 حتّى در هنگام نفرين و درخواست كيفر، باز هم رحمت را فراموش نكنيم تا روزنه ى اميدى براى هميشه و نزد همگان باز بماند. (ربنا الرحمن )
8 تهمت ها و هرزه گوئى ها، بى پاسخ نخواهد ماند. (المستعان على ما تصفون )
9 بياد داشته باشيم كه حساب و كتاب در كار است ، پس در ستايش ها و انتقادها دقّت كنيم . (المستعان على ما تصفون )

fehrest page

back page