تفسير نور
(جلد هفتم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۳ -
(72) ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّنَذَرُ
الظَّلِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً
ترجمه :
سپس اهل تقوا را (از دوزخ ) نجات مى دهيم و ستمكاران را (در حالى كه از ضعف و ذلّت
) به زانو درآمده (اند) در آن رها مى كنيم .
نكته ها
O از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه
فرمودند: همه ى مردم وارد آتش مى شوند، آنگاه به ميزان اعمالشان از آن خارج مى
گردند؛ گروهى مثل برق ، گروهى مثل باد، گروهى مانند اسب ، گروهى مانند دويدن مرد و
گروهى مثل راه رفتن عادّى از آتش خارج مى شوند.(473)
پيام ها :
1 دوزخ گذرگاه تقواپيشگان و اقامتگاه ستمكاران است . (ان منكم
الاّ واردها... ثم ننجّى الّذين اتّقوا)
2 تقوا، يگانه راه نجات از دوزخ است . (ثم ننجّى الّذين اتّقوا
)
3 انسان بى تقوا ظالم است . (و نذر الظالمين )
4 ستمگران مستحقّ تحقير مى باشند. (نذر الظالمين )
(اين جمله در موردى بكار مى رود كه چيزى را از روى حقارت و پستى رهايش كنند)
(73)وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ ءَايَتُنَا بَيِّنَتٍ قَالَ
الَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ ترجمه
:
اءَىُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَاماً وَاءَحْسَنُ نَدِيّاً
وهرگاه آيات روشن ما بر آنان خوانده شود، كسانى كه كفر ورزيده اند به آنان كه ايمان
آورده اند مى گويند: كدام يك از ما دو گروه ، جايگاهش بهتر و محفلش آراسته تر است .
نكته ها
O ((نَدىّ))،
به هر مجلس يا به مجلس مشاوره گويند. ((دار النَدوة
)) يعنى مجلس شورا. (و تاءتون فى ناديكم المنكر
)(474)
يعنى شما در مجالس خود گناه مى كنيد. (فليدع ناديه )
(475) يعنى مشاورين خود را فراخواند.
O كفّار، در قالب تمسخر مؤ منان ، يا به صورت سؤ ال مى
گفتند: آيا ثروتمندانى مثل نضربن حارث و وليدبن مغيره ارزش وجايگاه دارند،
يافقيرانى مانند بلال وعمّار؟ و با اين ديد متكبّرانه خود را از مسلمانان جدا كرده
و ايمان نمى آوردند.
آرى ، بعضى افراد مى كوشند تا كمبودهاى معنوى خود را با جلوه هاى مادّى جبران كنند.
چنانكه در بعضى روايات آمده است : اشراف كافر، لباس هاى زيبا و فاخر مى پوشيدند و
در مقابل پيامبر ويارانش راه مى رفتند وبه آنان با ديده ى تحقير مى نگريستند.(476)
خاكساران جهان را به حقارت منگرgggggكوزه بى دسته چو بينى ، به دو دستش بردار
پيام ها :
1 بايد مؤ منان را در برابر فشار تبليغاتى و شبهات دشمنان آماده ى پاسخ كرد.
(قال الذين كفروا للذين آمنوا )
2 حساب عقيده و منطق صحيح ، از رفاه دنيوى جداست . (اىّ
الفريقَين خيرٌ)للّه
كفّار مى گفتند: اگر راه ما باطل است ، چرا وضع دنيايى ما از
شما بهتر است ؟
3 پول و ثروت ، نشانه ى حقانيّت و شخصيّت نيست . (اىّ الفريقين
خيرٌ مقاما )
4 فخر و مباهات ، زمينه ساز كفر است .
(قال الّذين كفروا... اىّ الفريقين خيرٌ)
(74) وَكَمْ اءَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ
اءَحْسَنُ اءَثَثاً وَرِءْياً
ترجمه :
و چه بسيار نسل ها را پيش از آنان نابود كرديم كه مال و ثروتشان بهتر بود و منظرى
آراسته تر داشتند.
نكته ها
O كلمه ى ((اَثاث
)) به معناى امكانات زندگى و رفاهى است . ((رِءيا))
منظره هاى ديدنى را گويند. ((قَرن
)) به مردمى گفته مى شود كه در يك زمان با هم زندگى مى كنند.
پيام ها :
1 تاريخ سقوط طاغوتيان و كافران ، از منابع شناخت انسان و عبرت آموز است .
(و كم اهلكنا قبلهم ) (تاريخ ، يك مجموعه ى به هم پيوسته است كه مى توان از
گذشته ى آن براى آينده عبرت گرفت )
2 تعداد كفّار و طاغوتيانى كه نابود شده اند كم نيستند. (و كم
اهلكنا
للّه )
3 تحوّلات تاريخى ، طبق سنّت هايى است كه خدا مقرّر كرده است .
(كم اهلكنا)
4 امكانات رفاهى و مادّيات ، نه نشانه ى سعادت است و نه از قهر خداوند جلوگيرى مى
كند. (اهلكنا... هم احسن اثاثا )
5 رفاه و مكانات ، عامل غرور، غفلت ، طغيان و سرانجام هلاكت است .
(كم اهلكنا... احسن اثاثا و رءيا)
(75) قُلْ مَن كَانَ فِى الضَّلَلَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ
الرَّحْمَنُ مَدّاً حَتَّى إِذَا رَاءَوْاْ مَا يُوعَدُونَ إِمَّا
الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرُّ مَّكَاناً وَ
اءَضْعَفُ جُنداً
ترجمه :
بگو: هركه در گمراهى است ، خداوند رحمان (طبق سنّت خود) مدّتى به او مهلت و مدد مى
دهد، تا زمانى كه آنچه را وعده داده مى شوند ببينند، يا عذاب (اين دنيا) يا (عذاب )
قيامت را. پس (در آن روز) خواهند دانست چه كسى جايگاهش بدتر ولشكرش ناتوان تر است .
نكته ها
O ((مَدّ))
و ((امداد)) به يك
معناست ، لكن به گفته ى راغب ، معمولا ((امداد))
در مورد كار پسنديده ومحبوب و ((مدّ))
در مورد كار ناپسند و مكروه استفاده مى شود.
O خداوند به همه ى كسانى كه راه شرّى را انتخاب كنند،
مهلت مى دهد. اين مهلت براى اين است كه شايد توبه كنند، يا فرزندان صالحى از نسل
آنان به وجود آيد. گرچه برخى گمراهان از مهلت الهى سوء استفاده كرده ، گناهان
بيشترى مرتكب مى شوند و عذاب خود را بيشتر مى كنند.(477)
لطف حقّ با تو مداراها كند gggggچون كه از حد بگذرد رسوا كند
O امام صادق عليه السلام درباره ((اذا
راءوا ما يوعدون )) فرمودند: آن وعده ى ظهور حضرت
قائم عليه السلام است و ((شرّ مكانا))
يعنى روز قيام قائم معلوم خواهد شد كه چه كسى در موقعيّت ناپسند و ضعيف قرار دارد.(478)
پيام ها :
1 سنّت خداوند بر اين است كه زمينه ى حركت و رشد را براى همه ى انسان ها فراهم كند،
واين انسان است كه اگر گمراهى را برگزيد. خداوند مدّتى به او مهلت مى دهد،
(من كان فى الضلالة فليمدد) و اگر راه هدايت را در پيش گرفت خداوند بر
هدايتش مى افزايد. (و يزيدالله الذين اهتدوا هدىً )
2 مهلت و امداد، برخاسته از رحمت الهى است . (فليمدد له الرحمن
)
3 كفّار بارها به خطر و عذاب تهديد مى شدند، ولى چه سود. (ما
يوعدون للّه
)
4 خدا بعضى گمراهان را در دنيا عذاب مى كند وحساب قيامتش همچنان باقى مى ماند، ولى
بعضى را تنها در قيامت كيفر مى دهد. (امّا العذاب وامّا الساعة
)
5 در لحظه ى مرگ ، مقام و موقعيّت ، بستگان و نفرات به كار نمى آيند.
(شرُّ مكانا و اضعف جندا )
6 قيامت روز ظهور حقايق و كشف و شهود است . ( حتّى اذا
راءوا... فسيعلمون ...)
(76) وَيَزِيدُ اللّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ هُدىً
وَالْبَقِيَتُ الصَّلِحَتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَخَيْرٌ
مَّرَدّاً
ترجمه :
كسانى كه هدايت يافته اند، خداوند بر هدايتشان مى افزايد و نيكى هاى ماندگار، ثوابش
نزد پروردگارت بهتر و خوش فرجام تر است .
نكته ها
O كلمه ى ((مَرَدّ))
به معناى عاقبت ومنفعت است . وكلمه ى ((ثواب
)) به معناى جزاى عمل است كه به انسان بر مى گردد، چه خير باشد و چه شر؛
لكن بيشتر در خير استعمال مى شود.(479)
O در آيه ى قبل خوانديم كه گمراهان ، در گمراهى بيشترى
قرار مى گيرند. اين آيه مى فرمايد: هدايت يافتگان نيز در هدايت و نورانيّت بيشترى
قرار مى گيرند.
O در بعضى روايات مى خوانيم : مراد از
((الباقيات الصّالحات )) ذكرِ
((سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّاللّه واللّه اكبر))
است .(480)
پيام ها :
1 هدايت ، مراحل ودرجاتى دارد. (و يزيدالله ...)
2 اعمال صالح نزد خداوند محفوظ مى ماند. (والباقيات الصالحات
خير عند ربّك )
3 توفيق انجام كارهاى شايسته ، در پرتو هدايت الهى است .
(اهتدوا هدى و الباقيات الصالحات )
4 خداوند به پيامبرش عنايت مخصوص دارد. (عند ربّك )
5 كيفر و پاداش از شئون ربوبيّت الهى است . (عند ربّك ثوابا)
6 كار نيك ، رمز خوش عاقبتى است . (الباقيات الصالحات ... خير
مردّا
للّه )
(77) اءَفَرَءَيْتَ الَّذِى كَفَرَ بََايَتِنَا وَقَالَ
لاَُوتَيَنَّ مَالاً وَوَلَداً
ترجمه :
پس آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت : قطعا به من مال و فرزند
(بسيار) داده خواهد شد!
(78) اءَطَّلَعَ الْغَيْبَ اءَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ
عَهْداً
ترجمه :
آيا (اين خوش خيالى به خاطر آن است كه ) از غيب آگاه است ، يا از خداى رحمان تعهّدى
گرفته است ؟
(79) كَلا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ
الْعَذَابِ مَدّاً
ترجمه :
هرگز (چنين نيست ،) به زودى هر چه مى گويد مى نويسيم و براى هميشه عذابش مى كنيم .
(80) وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَاءْتِينَا فَرْداً
ترجمه :
و هر چه (از مال و فرزند) دم مى زند ما وارث خواهيم شد و او بى كس و تنها نزد ما
خواهد آمد.
نكته ها
O امام باقر عليه السلام درباره ى شاءن نزول
(اءفراءيت الذى كفر) فرمودند: عاص بن وائل به خبّاب بدهكار بود، خبّاب براى
دريافت طلب خود نزد او آمد، ولى عاص گفت : آيا شما معتقد نيستيد كه در بهشت طلا و
نقره و حرير هست ؟ خبّاب گفت : آرى ؛ عاص گفت : پس وعده ى ما در بهشت و قسم مى خورم
كه در بهشت بهتر از آنچه شما داديد به شما داده شود.(481)
پيام ها :
1 رها كردن خدا و پناه بردن به مال و فرزند، شگفت آور است .
(افرءيت للّه
)
2 كافر، دين را مانع پيشرفت ، وكفر را عامل رشد مى داند. (كفر
باياتنا وقال لاوتينّ)
3 ملاك ارزش نزد كفّار، مال و فرزند است . (لاوتينّ مالا و
ولدا ) (كافر در برابر منطق و تهديد، تنها به آنچه در دست دارد دلخوش است .)
4 مرفّهان كج فكر را تحقير كنيد تا در جامعه الگو نشوند.
(اءفراءيت ... اطلع الغيب ... نمدّ له من العذاب )
5 خداوند با هيچ كس قرار دادى امضا نكرده است . (ام اتّخذ
عندالرحمن عهداللّه
)
6 گرچه عهد خداوند تخلّف ندارد، ولى كفّار با خداوند عهدى نبسته اند.
(ام اتّخذ عند الرحمن عهدا)
7 پندارهاى باطل را با صراحت سركوب كنيد. (كلاّ )
8 رفتار و گفتار آدمى در ديوان الهى ثبت مى گردد. (سنكتب ما
يقول )
9 براى هر گفتار و عملى تا مدّتى مهلت است ، شايد پشيمان شده و توبه كند، ولى اگر
آن مدّت سرآمد و پشيمان نشد، ثبت مى شود. حرف ((سين
)) در (سنكتب للّه
) نشانه ى مهلت است .(482)
10 سخن بايد به علم و دليل تكيه داشته باشد، چرا كه انسان مسئول گفته هاى خود است .
(سنكتب ما قالوا)
11 در قيامت ، انسان مال و فرزندى را كه عامل كفر و غرور او گرديدند، رها مى كند و
در پيشگاه خداوند، به تنهايى حاضر مى شود. (ياءتينا فردا
)
(81) وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللّهِ ءَالِهَةً
لِّيَكُونُواْ لَهُمْ عِزّاً
ترجمه :
به جاى خداى يگانه خدايانى (دروغين ) برگزيدند تا براى ايشان سبب عزّت باشد.
(82) كَلا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ
عَلَيْهِمْ ضِدّاً
ترجمه :
هرگز (به اين آرزو نمى رسند، بلكه ) به زودى (معبودها) پرستش آنان را منكر خواهند
شد و در برابر آنان (به جاى عزت بخشى ) به مخالفت بر مى خيزند.
نكته ها
O به گفته ى علامه طباطبايى ، جمله ى
(كلاّ سيكفرون ) دو گونه تفسير دارد:
الف : مشركين به عبادت خويش كفر خواهند ورزيد و مخالف بت ها خواهند شد.
ب : طاغوت ها وبت ها، بجاى شفاعت وعزّت ويارى عبادت كنندگان خود، عليه آنان قيام
خواهند كرد. در قرآن آيات ديگرى نيز به اين معنا دلالت دارد.(483)
O ((عَزيز))
يعنى پيروز ونفوذناپذيرى كه نمى توان به او ضرر و شرّى رساند.
O امام صادق عليه السلام فرمود: مقصود از
((آلهة )) رؤ سايى هستند كه مردم با اطاعت
از آنان ، در جستجوى عزّتند.(484)
البتّه ضدّيت معبودهايى مانند طاغوت ها و شيطان ها با پيروان خود روشن است ، امّا
معبودهايى مانند سنگ و چوب و غيره ممكن است به اراده ى خداوند در روز قيامت به زبان
در آيند و از مشركين و پرستش كنندگان خود، بيزارى جويند.(485)
O امام صادق عليه السلام در ذيل آيه فرمودند: مراد از
عبادت در آيه ، سجده وركوع نيست ، بلكه اطاعت است وفرمود: ((مَن
اطاع مخلوقا فى معصية الخالق فقد عبده )) هركس با
اطاعت از مخلوقى مرتكب گناه شود، آن اطاعت به منزله ى پرستش است .(486)
پيام ها :
1 عزّت خواهى در فطرت انسان هست ، ولى او در مصداق اشتباه مى كند و سراغ منبع حقيقى
عزّت نمى رود. (اتّخذوا من دون الله ... )
2 قيامت نزديك است ، آن را باور كنيم . (سيكفرون )
3 همان كسانى كه انسان بجاى خدا به آنان دل بسته ، بر ضد او قيام خواهند كرد.
(ويكونون عليهم ضدّا ) (تكيه بر غير خدا، سبب دشمنى آنان در قيامت است )
(83) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّآ اءَرْسَلْنَا الشَّيَطِينَ عَلَى
الْكَفِرِينَ تَؤُزُّهُمْ اءَزّاً
ترجمه :
آيا نديدى كه ما شيطان ها را به سوى كافران فرستاديم تا آنان را شديدا تحريك كنند؟
(84) فَلاَ تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ
عَدّاً
ترجمه :
پس بر (عذاب ) آنان عجله مكن ، ما حساب آنها (وروز وساعت واعمال و حتّى نفس زدن
آنان ) را شماره كنيم (تا موعدشان فرا رسد).
نكته ها
O كلمه ى ((اَزّ))
به معناى تحريك كردن شديد و از جاكندن است . ((اَزّ
القِدر)) يعنى ديگ چنان به جوش آمد كه هر چه در آن
بود زير و رو شد.
O رابطه ى شيطان با اهل ايمان ، ساده ودنبالش هشيارى و
توبه است .
(وسوس اليه )
(487) ولى رابطه ى شيطان با كفّار، رابطه اى سلطه گرانه است .
(ارسلنا الشياطين على الكافرين ) نه ((الى
الكافرين )). البتّه اين سلطه اى است كه كافر، خود
زمينه ى آن را فراهم كرده است . (انّما سلطانه على الذين
يتولّونه )
(488)
O ممكن است مراد از فرستادن شيطان ها از سوى خدا، رها
كردن آنها باشد؛ مثلا كسى كه سگ خود را نبندد و مانعش نشود مى گويند سگ خود را
فرستاد.
O در تفسير قمى آمده است : آيه ى
(وارسلنا الشياطين ) درباره ى كسانى نازل شده كه خمس و زكات خود را نمى
پردازند، خداوند بر اينان سلطان يا شيطانى را مى فرستد تا آن مقدار از مالى كه از
بابت خمس و زكات پرداخت نكرده اند، در غير راه خداوند مصرف نمايند.
O امام صادق عليه السلام فرمود: روزهاى عمر انسان را
پدر ومادر او نيز مى توانند بشمارند؛ پس مراد از (نعدّلهم
عدّا) اين است كه ما شماره نفَس هاى آنان را نيز مى دانيم .(489)
پيام ها :
1 كسانى كه كفر را انتخاب كردند و ولايت شيطان را پذيرفتند، خداوند شيطان ها را
براى تشويق و تحريك آنان به فساد به سراغشان مى فرستد. (يكى از كيفرهاى كافران ،
سلطه ى شيطان بر آنهاست ) (انّا ارسلنا الشياطين على الكافرين
)
2 شيطان انسان را تحريك مى كند، ولى اجبار نمى كند. (تؤ زّهم
اءزّا)
للّه
3 تحريك شيطان بسيار قوى است . (تؤ زّهم اءزّا )
4 هيچ چيز حتّى وسوسه هاى شيطان ، از اراده خداوند خارج نيست .
(انّا ارسلنا... تؤ زّهم اءزّا)
5 كفر، مايه ى تحريك پذيرى از شيطان است . (على الكافرين تؤ
زّهم للّه
)
6 سنّت خداوند بر مهلت دادن به مردم است . (نعدّلهم عدّا)
پس در مرگ و هلاكت كافران عجله نكنيم . (فلا تعجل عليهم
)
7 برنامه هاى الهى منظّم و زمان بندى شده است . (فلا تعجل
عليهم )
8 علم انبيا به مصالح و حوادث محدود است . (فلا تعجل عليهم
)
9 لجاجت در كفر و دشمنى ، پيامبرى را كه خلق عظيم و سعه صدر داشت ، به درخواست عذاب
براى آنان وادار كرد. (فلا تعجل عليهم )
10 اوامر ونواهى ودستورات خود را مستدل بيان كنيد.
(فلاتعجل ... انّما نعدّ لهم )
(85) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ
وَفْداً
ترجمه :
(ياد كن ) روزى كه ما پرهيزكاران را دسته جمعى به سوى (ضيافت ) خداى رحمان گرد
آوريم .
(86) وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً
ترجمه :
و مجرمان را (پياده و) تشنه به سوى جهنّم مى رانيم .
نكته ها
O ((وَفد))
به گروهى تازه وارد مى گويند كه براى زيارت يا طلب حاجت سواره مى آيند. كلمه ى
((وِرد)) به معناى عطش است .
پيام ها :
1 صحنه هاى قيامت ياد كردنى است ، قيامت روز ظهور تفاوت متّقين ومجرمين
است . (و يوم ...)
2 نحوه ى حضور بهشتيان و ورود دوزخيان بسيار مهم است .
(وفدا... وردا
للّه )
3 مهم تر از بهشت ، رحمت الهى است كه بهشت يكى از جلوه هاى آن است .
((الى الرّحمن ))
بجاى ((الى الجنّة ))
آمده است .
4 پرهيزكاران مهمان خدايند، (وفدا) ولى مجرمان به ذلّت
روانه مى شوند. (نسوق ) متّقن با تشريفات ويژه و با
استقبال ملائكه وارد بهشت مى شوند.(490)
5 كليد بهشت تقواى الهى است . (نحشر المتّقين الى الرّحمن )
(87) لاَ يَمْلِكُونَ الشَّفَعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ
الرَّحْمَنِ عَهْداً
ترجمه :
آنان مالك شفاعت نيستند، مگر كسى كه با خداى رحمان پيمانى بسته باشد.
نكته ها
O قرآن ، براى شفاعت شرايطى قائل است و چنين نيست كه هر
كس هر چه را خواست شفيع خود قرار دهد. در قيامت ، كفّار به هر درى مى زنند و از هر
كسى پناه مى خواهند، ولى جواب منفى مى شنوند.
O ممكن است مراد از ((عَهد))،
همان عهد بندگى خدا و دورى از شيطان باشد كه قرآن مى فرمايد:
(الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انّه لكم عدوّ مبين و ان اعبدونى
هذا صراط مستقيم )
(491) اى انسان ها! آيا از شما پيمان نگرفتم كه از شيطان اطاعت نكنيد كه
او براى شما دشمنى آشكار است و اينكه تنها مرا پرستش كنيد كه اين صراط مستقيم است .
و در جاى ديگرى مى خوانيم : (لا تنفع الشفاعة الاّ من اذن له
الرحمن و رضى له قولا )(492)
در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمى بخشد جز كسى كه خداوند به او اجازه داده و به
گفتار او راضى است .
O در روايات ، ((عهد))
به چند چيز تفسير شده است از جمله :
الف : تعهّد به ولايت اميرالمؤ منين علىّبن ابيطالب عليهما السلام و امامان پس از
او.(493)
ب : وصيّت هنگام مرگ كه انسان مردم را گرد خود جمع كند و بگويد: من متعهّدم به
((لا اله الاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ))،
و حقانيّت بهشت و دوزخ .(494)
ج : تعهّد ومواظبت بر نمازهاى شبانه روزى .(495)
پيام ها :
1 شفاعت ، داراى نظامى قانون مند و تحت نظارت خداوند است .
(لايملكون الشفاعة الاّ مَن ...)
2 كسى خودسرانه و از پيش خود قدرت و حقّ شفاعت ندارد. (لا
يملكون
للّه )
3 شفاعت ، جلوه اى از رحمت گسترده ى الهى است . (عند الرحمن
عهدا)
4 افراد خاص ومتعهّد از طرف خداوند حقّ شفاعت دارند. (الاّ مَن
اتّخذ عند الرّحمن عهدا )
(88) وَقَالُواْ اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً
ترجمه :
و (كفّار) گفتند: خداى رحمان (براى خود) فرزندى انتخاب كرده است .
(89) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدّاً
ترجمه :
راستى ، مطلب زشتى گفتيد.
نكته ها
O كلمه ى ((اِدّ))
به معناى منكر بزرگ و بسيار زشت است .
O اين آيه شامل گروه هاى زيادى مى شود، از جمله :
الف : مشركين ، كه ملائكه را دختران خدا مى دانستند. (واتّخذ
من الملائكة اناثا)
(496)
ب : يهود، كه عُزير را فرزند خدا مى پنداشتند. (و قالت اليهود
عزير ابن الله
)(497)
ج : نصارى ، كه مسيح را فرزند خدا مى شمردند. (قالت النصارى
المسيح ابن الله )
(498)
پيام ها :
1 اعتقاد به فرزند داشتن خدا، سخنى بى پايه وبسيار زشت است .
(ولدا...شيئاادّا )
2 فرزند داشتن خدا نشانه ى كمال نيست ، بلكه مايه ى نقص است .
(شيئاادّا)
(90) تَكَادُ السَّمَوَ تُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ
الاَْرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدّاً
ترجمه :
نزديك است از اين سخن ، آسمان ها متلاشى و زمين شكافته شود و كوه ها به شدّت فرو
ريزد.
(91) اءَن دَعَوْاْ لِلرَّحْمَنِ وَلَداً (92) وَمَا
يَنبَغِى لِلرَّحْمَنِ اءَن يَتَّخِذَ وَلَداً
ترجمه :
زيرا براى خداى رحمان ، فرزندى قائل شدند. در حالى كه براى خداى رحمان ،
سزاوار نيست كه فرزند بگيرد.
(93) إِن كُلُّ مَن فِى السَّمَوَ اتِ وَالاَْرْضِ إِلا
ءَاتِى الرَّحْمَنِ عَبْداً
ترجمه :
موجودى در آسمان ها و زمين نيست مگر آن كه بنده وار نزد خداوندِ رحمان مى آيد.
نكته ها
O ((هَدّ))
به معناى سقوط است .
O مساءله ى واكنش طبيعت در برابر حقايق ، بارها در قرآن
مطرح شده است . يك جا مى فرمايد: بعضى از سنگ ها از خشيت خداوند، از كوه فرو مى
ريزند. (و انّ منها لما يهبط من خشية ا للّه )(499)
يا اينكه مى فرمايد: اگر قرآن بر كوه ها نازل مى شد، هر آينه از ترس خداوند قطعه
قطعه مى شدند. (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لراءيته خاشعا
متصدّعا من خشية اللّه )
(500)
پيام ها :
1 گناه مى تواند مايه ى برهم ريختن نظام هستى گردد. (تكاد
السموات يتفطّرن منه )
2 خداوند، هستى را براى انسان آفريد و اگر انسان منحرف شود، سقوط هستى بى جا نيست .
(تكاد السموات يتفطّرن منه )
3 بالاترين فساد در جهان هستى ، عقيده ى فاسد است . (دعوا
للرحمن ولداللّه
)
4 فرزند داشتن خداوند، به اين معناست كه او محتاج بقاى نسل است ، كمك و ياور مى
خواهد و از تنهايى رنج مى برد، در حالى كه او از همه ى اينها منزه است .
(ما ينبغى للرّحمن ان يتّخذ ولدا)
5 تمام هستى تحت سلطه ى خداست وبه سوى او باز مى گردد. (آتى
الرحمن عبدا )
6 هستى و موجودات آن همگى تحت فرمان خدا وبنده ى او هستند، چرا بنده ى او را فرزند
او مى خوانيد. (و ما ينبغى ... ان كلّ... عبدا)
(94) لَقَدْ اءَحْصَهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدّاً
ترجمه :
قطعا خداوند همه ى آنان را حساب كرده ، با دقّت شمرده است .
(95) وَكُلُّهُمْ ءَاتِيهِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فَرْداً
ترجمه :
و همگى روز قيامت تنها (و تهى دست ) نزد او خواهند آمد.
پيام ها :
1 آمار دقيق همه ى اجزاى هستى بدست اوست . (لقد احصاهم و عدّهم
عدّا
) علم خداوند، تنها به كليّات احاطه ندارد، بلكه مسائل جزيى را هم مى داند.
هشدار كه هر ذرّه حساب است در اينجاgggggديوان حساب است و كتاب است در اينجا(501)
2 موجودات هستى محدودند. (عدّهم عدّا)
3 قيامت براى همه است . (كلّهم )
4 با اينكه حشر براى همه است ، ولى هر كس به فكر خويش است و گويا انسان ، تنهاى
تنهاست . (فردا) (لقد جئتمونا
فرادى كما خلقناكم اوّل مرّة )(502)
5 روز قيامت تمام وابستگى هاى فاميلى ، اقتصادى و اجتماعى ، حزبى و غيره گسسته مى
شود. (فردا)
6 در قيامت ، مال و فرزند و دوست و ... سودى ندارد. (فردا
)
(96) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ
سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً
ترجمه :
همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند به زودى خداى
رحمان براى آنان محبّتى (در دلها) قرار مى دهد.
نكته ها
O بارها ديده ايم كه هرگاه انسان هاى با ايمان و صالح
از دنيا مى روند، حتّى افراد لاابالى و فاسق هم در غم فرو مى روند و ناخودآگاه به
عزا مى نشينند و اشك مى ريزند و يادش را گرامى داشته ، قبرش را زيارت مى كنند و يا
خاطراتش براى ديگران بازگو مى كنند. همه اينها به خاطر فطرت پاك وكمال دوستى انسان
است .
آرى ، كسى كه تنها به خدا دل ببندد، خداوند هم دل هاى مردم را به او متوجّه مى كند.
كسى كه به ياد خدا باشد، خداوند او را ياد مى كند.
(فاذكرونى اذكركم )(503)
O از امام صادق عليه السلام روايت شده است : ولايت
اميرالمؤ منين عليه السلام پاداشى است كه خدا به مؤ منان داراى عمل صالح مى دهد.(504)
و نظير اين روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد مهر و محبّت اهل
ايمان به علىّ عليه السلام آمده است .(505)
پيام ها :
1 ايمان بدون عمل و عمل بدون ايمان ، كارساز نيست . (آمنوا و
عملوا...)
للّه
2 ايمان وكار شايسته ، كليد محبوبيّت نزد مردم است . (ان الذين
آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل ... ودّا ) هرگاه ديديم محبوبيّت ما كم شده ،
عقيده يا عملكرد خود تجزيه و تحليل كنيم . زيرا كه وعده ى خداوند تخلّف ندارد.
3 محبوب شدن به دست خداست . (سيجعل لهم الرحمن ) دلها
نيز به دست اوست .
4 محبوب شدن ، رحمتى الهى است كه نصيب مؤ منان و صالحان مى شود.
(سيجعل لهم الرحمن )
5 ممكن است امروز به كار شايسته ى شما ارج ننهند، ولى صبر و تلاش مداوم
شما، در آينده به ثمر خواهد نشست .
(سيجعل ...)
6 محبوبيّت ، از الطاف و پاداش هاى الهى در دنياست .
(سيجعل لهم الرحمن ودّا ) (مؤ منان وصالحان علاوه بر پاداش آخرت ، در همين
دنيا نيز پاداش مى گيرند)
(97) فَإِنَّمَا يَسَّرْنَهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ
الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً
ترجمه :
پس همانا قرآن را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزكاران را به وسيله ى آن بشارت دهى
و مردم ستيزه جو را بدان هشدار دهى .
نكته ها
O كلمه ى ((لُدّ))
به معناى دشمنى شديد است .
پيام ها :
1 آسان گويى ، شيوه اى قرآنى براى ارشاد است . (يسّرنا
) البتّه آسان گويى غير از سست گويى است ، سخن بايد محكم ولى روان باشد.
(اُحكمت آياته )
(506)
2 بيان روان ، از الطاف الهى است . (يسّرنا بلسانك )
3 با هر گروهى به نحوى خاص بايد سخن گفت . (لتبشّر ... و تنذر)
للّه (با متّقين به زبان بشارت و با دشمنان به صورت انذار.)
(98) وَكَمْ اءَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ قَرْنٍ هَل
تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ اءَحَدٍ اءَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزاَ
ترجمه :
وچه بسيار نسل هايى كه پيش از آنان هلاك كرديم . آيا كسى از آنها را مى يابى يا
كمترين صدايى از ايشان مى شنوى ؟
نكته ها
O اين آيه ى شريفه ، مايه ى تسكين و دلدارى پيامبر اكرم
صلى الله عليه و آله است و تلويحا به او نويد مى دهد كه دشمنان لجوج تو به زودى
نابود خواهند شد؛ چنان كه بسيارى از حقّ ستيزان در گذشته به هلاكت رسيدند.
O كلمه ى ((رِكز))
به معناى صداى آهسته و مخفى است .
O امام صادق عليه السلام در پاسخ جابر درباره آيه
فرمودند: قوم هلاكت يافته بنى اميّه هستند، هيچ يك از آنان را به حالى كه اميدى
داشته باشد و يا در ترس و وحشت نباشد نبينى . جابر مى گويد: عرض كردم آيا اين شدنى
است ؟ فرمودند: بسيار زود اتفاق خواهد افتاد.(507)
پيام ها :
1 هلاكت اقوام لجوج ، نشانه جدّى بودن هشدارهاى قرآن است . (و
تنذر به قوما لدّا و كم اهلكنا)
2 هلاكت دشمنان حقّ، يكى از سنّت هاى الهى است . (و كم اهلكنا
)
3 تاريخ آئينه ى عبرت است . (هل تحسّ... او تسمع )
سيماى سوره طه
سوره طه با يكصد وسى وپنج آيه ، از سوره هاى مكّى است و محتواى آن نيز همانند ديگر
سوره هاى مكّى ، بيشتر سخن از مبداء و معاد مى باشد.
اين سوره ، اوّلين سوره اى است كه ماجراى حضرت موسى عليه السلام را به تفصيل بيان
نموده و حدود هشتاد آيه را بدان اختصاص داده است . بخشى از آن نيز در مورد عظمت
قرآن و صفات خداوند و بخشى در ارتباط با سرگذشت آدم و حوّا و وسوسه شيطان است و در
پايان اندرزهاى بيدار كننده اى را بيان مى دارد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كسى كه به تلاوت سوره ى طه مداومت كند، محبوب
خداوند بوده و در روز قيامت ، نامه ى عمل او را به دست راستش خواهند داد.(508)
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيِم
به نام خداوند بخشنده مهربان .
(1) طََّه (2) مَآ اءَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ
لِتَشْقَى
ترجمه :
طاها. ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به زحمت و مشقت بيفتى .
(3) إِلا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى
ترجمه :
مگر آنكه مايه ى تذكّر و يادآورى باشد براى كسى كه (از خدا) مى ترسد.
(4) تَنزِيلاً مِّمَّنْ خَلَقَ الاَْرْضَ وَالسَّمَوَتِ
الْعُلَى
ترجمه :
از جانب كسى كه زمين و آسمان هاى بلند را آفريده ، نازل شده است .
نكته ها
O براى حروف مقطّعه ى ((طه
)) معانى و تعبيرهاى مختلفى بيان شده است ؛ از جمله آن كه نام خدا يا
كلمه سوگند و يا نام پيامبر است .(509)
چنانكه اهل بيت پيامبر را ((آل طه
)) يا حضرت على عليه السلام را ((طه
))(510)
و در دعاى ندبه امام زمان عليه السلام را ((يابن طه
)) مى خوانيم . به هر حال اين حروف زايد وبدون معنا نيست ، و در طول
زمان زيادى كه از نزول قرآن مى گذرد وبا وجود دشمنان زبان شناس بسيار، تاكنون هيچ
گونه ايراد وخدشه قابل تاءمّلى دراين مورد وارد نشده است .(511)
O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به خاطر عشق و سوز و
تعهّد در انجام وظيفه ، بى تاب مى شد، (لتشقى ) تا
جايى كه در انجام تكليف ، پاهاى حضرت متورم و رنگ مباركش زرد شده بود.(512)
O ((تنزيل
)) به معناى نزول تدريجى است ، يعنى قرآن در مدّت 23 سال ودر حوادث و
مناسبت هاى گوناگون ، نازل گرديده است و اين با نزول دفعى قرآن در شب قدر بر قلب
مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله منافاتى ندارد.
پيام ها :
1 وحى الهى براى ايجاد رنج و زحمت نازل نشده است . (ما
انزلنا...لتشقى )
2 در انجام تكاليف دينى ، تحمّل مشقّت هاى طاقت فرسا لازم نيست .
(ما انزلنا...لتشقى )
3 انسان فطرتاً داراى باورهايى است ، ولى چون از آنها غافل مى شود نياز به تذكّر
دارد. (تذكرة )
4 تقوى و علم و خشيت با يكديگر ملازمند.(513)
(تذكرة لمن يخشى
للّه )
5 براى رشد مناسب ، تنها كمال مربّى و مبلّغ كافى نيست ، بايد زمينه ى پذيرش نيز
فراهم باشد. (لمن يخشى ) چنانكه براى برداشت محصول خوب
، بذر خوب ، زمين مناسب و مراقبت لازم است .
6 احساس مسئوليّت مقدّمه پندپذيرى است . (تذكرة لمن يخشى
)
7 وظيفه ى پيامبر تذكّر است نه اجبار مردم بر پذيرش . (الا
تذكرة لمن يخشى )
8 تشريع و تكوين ، هر دو از يك منبع هستند و قوانين آنها با يكديگر مطابقت دارد.
(تنزيلاً ممّن خلق )
9 آفريدگار آسمان هاى با عظمت ، اگر سخنى بگويد آن سخن ، بسيار مهمّ است .
(تنزيلاً ممن خلق السموات العُلى ...) (كلام الامير امير الكلام )
(5) الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى
ترجمه :
(او خداوندى بخشنده و) رحمان است كه بر عرش (تخت فرمانروايى هستى )، تسلّط دارد.
(6) لَهُ مَا فِى السَّمَوَتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَمَا
بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى
ترجمه :
آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين و آنچه در ميان آنها و آنچه در زير زمين است ،
براى اوست .
(7) وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ
وَاءَخْفَى
ترجمه :
و اگر سخنت را آشكار بگويى (و يا پنهان كنى ، تفاوتى ندارد)، پس همانا او اسرار
(شما) و پنهان تر (از آن ) را مى داند.
(8) اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الاَْسْمَآءُ
الْحُسْنَى
ترجمه :
(زيرا او) خدايى است كه معبودى جز او نيست (و) بهترين نام ها براى اوست .
نكته ها
O در اين چند آيه ، چهار صفت از صفات بارز خداوند مطرح
شده است ؛
الف : خالقيّت . (خلق الارض والسموات )
ب : حاكميّت . (على العرش استوى )
ج : مالكيّت . (له ما فى السموات و ما... )
د: عالميّت . (يعلم السّر و اخفى )
O تسلّط پروردگار بر عرش كه در سوره هاى ديگر قرآن با
عبارت
(استوى على العرش ) آمده است ، كنايه از احاطه و سلطه خداوند بر جهان هستى
است . مثلاً وقتى در فارسى مى گويند: فلانى بر تخت نشست ، و يا فلانى را از تخت به
پايين كشيدند، يعنى او حاكم شد و يا قدرت و حكومت را از او گرفتند.
O معمولا همراه با عبارت ((استوى
على العرش )) و شبه آن ، جمله اى مى آيد كه به منزله
ى تفسير آن است ، مانند:
(ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار)
(514) او بر عرش سلطه دارد و با شب ، روز را مى پوشاند؛
(ثم استوى على العرش يدبّر الامر )(515)
او بر هستى احاطه دارد و امور را تدبير مى كند؛ (ثم استوى على
العرش يعلم ما يلج فى الارض و ما...)
(516) او بر هستى تسلّط دارد وهمه چيز را مى داند؛
(ثم استوى على العرش مالكم من دونه من ولّى
)(517)
او بر عرش سلطه دارد و جز او سرپرستى نيست ؛ ودر اين آيه :
(على العرش استوى له ما فى السموات و ما فى الارض )
O كلمه ((ثَرى
)) به معناى خاك نمناك است و ((تحت الثرى
))
شامل اموات ، گنج ها و هر چيز ديگرى كه در خاك پنهان شده مى باشد.
O ((اسماء حُسنى
))(518)
همان صفات خداوند است كه بنا بر روايات ، 99 اسم مى باشد و اگر در دعا خداوند با
اين اسامى ياد شود، بركات و آثار فراوانى به همراه مى آورد. اسماى الهى منحصر به
اينها نيست و در بعضى ادعيه ، مثل دعاى جوشن كبير، تا هزار اسم ذكر شده است .
البتّه توسّل به اين اسما، تنها حفظ و قرائت آنها نيست ، بلكه بايد خود را به آن
صفات نزديك كرد.(519)
O در روايات مى خوانيم كه امامان معصوم عليهم السلام
فرموده اند: به خدا سوگند، ما اسماء حسناى الهى هستيم .(520)
O امام صادق عليه السلام فرمودند: ((سرّ))
آن چيزى است كه در دل پنهان مى كنى و ((اخفى
)) آن است كه از ذهنت عبور كرده ، ولى آن را فراموش كرده اى .(521)
يعنى نه تنها از ديگران پنهان است ، بلكه خود نيز از آن غافل شده اى .
O خداوند بر همه چيز آگاه است ،
(يعلم السّر واخفى ) غيب آسمان ها و زمين را مى داند،
(اعلم غيب السموات والارض )
(522)، حمل ماده ى باردار را مى داند، (يعلم ما تحمل
كل انثى )(523)،
هدف و معناى نگاه ها را مى داند، (يعلم خائنة الاعين )
(524)، خطورات قلبى را مى داند، (يعلم ما فى قلوبكم
)(525)
و هيچ برگى از درخت نمى افتد مگر اينكه او مى داند.
(و ما تسقط من ورقة الاّ يعلمها)
(526)
پيام ها :
1 تسلّط خداوند بر هستى ، رحيمانه است ، نه جبّارانه . (الرحمن
على العرش استوى )
2 نزول قرآن جلوه اى از رحمانيّت و اقتدار خداوند بر هستى است .
(تنزيلا ممن خلق ... الرحمن على العرش استوى )
3 تسلّط خداوند بر همه ى هستى ، يكسان است .(527)
(على العرش استوى
)
4 خداوند، هم آفريدگار هستى است و هم نگهدار و حاكم برآن .
(خلق ... على العرش استوى )
5 خداوند بر تمام آنچه ديدنى و ناديدنى است ، آگاهى و مالكيّت مطلقه دارد.
(له ما فى السموات ... و ما تحت الثرى )
6 يكى از راههاى جلوگيرى از منكرات ، توجّه مردم به علم الهى بر پنهان و آشكار
آنهاست . (يعلم السّر واخفى )
7 نام نيكو وزيبا چه در لفظ و چه در معنا، يك ارزش است و خداوند، هم خود جميل است و
هم بهترين و نيكوترين نام ها را دارد. (له الاسماء الحسنى
للّه )
(9) وَهَلْ اءَتَكَ حَدِيثُ مُوسَى
ترجمه :
و آيا خبر موسى به تو رسيده است ؟!
(10) إِذْ رَءَا نَاراً فَقَالَ لاَِهْلِهِ امْكُثُوَّاْ
إِنِّى ءَانَسْتُ نَاراً لَّعَلِّى ءَاتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ
اءَوْ اءَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً
ترجمه :
هنگامى كه آتشى را ديد، پس به خانواده ى خود گفت : قدرى درنگ كنيد، همانا من آتشى
يافتم ، شايد (بتوانم ) مقدارى از آن را براى شما بياورم يا به واسطه ى (آن ) آتش ،
راهى بيابم .
نكته ها
O ((قبس
)) به قطعه اى از آتش مى گويند كه از مجموعه آن جدا شده باشد.
O در بخشى از سوره فرازهايى از داستان موسى عليه السلام
به تفصيل بيان شده است :
الف : انتخاب حضرت موسى عليه السلام براى رسالت .
ب : دعوت آن حضرت از فرعون براى پذيرش حقّ.
ج : خروج او از مصر و غرق شدن فرعون .
د: گوساله پرستى بنى اسرائيل .
O حضرت موسى عليه السلام به همراه همسر باردار خود، عزم
سفر نمود و در بيابان راه را گم كردند. در آن بيابان تاريك و هواى سرد و بارانى ،
براى گرمى و راهيابى ، نياز به آتش داشتند كه از دور آتشى نمايان شد و حضرت براى به
دست آوردن آتش و آسايش خانواده ، راهىِ آن مكان شد كه ناگهان ندايى آمد و خداوند
موسى را به پيامبرى برگزيد.(528)
آرى ، موسى عليه السلام براى پيدا كردن راه نجاتِ خود و خانواده اش به سراغ آتش رفت
، ولى خداوند راه نجات ديگران را به روى او گشود. او راه زمينى را مى جست ، امّا
خدا راه معنويت و سعادت را به او نشان داد، او راه هدايت فردى را دنبال مى كرد، ولى
خدا راه هدايت امّت را به او ارائه نمود.
پيام ها :
1 در نقل حقايق تاريخى ، ابتدا مخاطبان خود را تشنه ى شنيدن كنيم ، سپس ماجرا را
براى آنها بيان نماييم . (هل اتيك )
2 سؤ ال كردن ، شيوه اى مناسب براى تبليغ و تربيت است .
(هل اتيك )
3 بيان تاريخ ، ارائه يك موعظه تجربى و وسيله اى براى عبرت است و دل و خاطر پيامبر
را تسلى مى دهد. (حديث موسى ) (در فرهنگ قرآن ، حديث به
معناى تاريخ است ، نه حادثه ى جديد.)
4 گاهى انسان ، نور الهى را به صورت نار مى بيند.(529)
(اذ راى نارا )
5 زنان ، دوشادوش مردان در چشيدن ناگوارى ها سهيم بوده اند.
(لاهله )
للّه
6 از حوادث تلخ نهراسيد، چرا كه گاهى از دل حوادث به ظاهر ناگوار، لطف خداوند ظاهر
مى شود. (اذ راءى نارا
للّه )
7 مرد، متكفّل تاءمين رفاه خانواده ى خويش است . (لعلّى اتيكم
بقبس )
للّه
|