تفسير نور
(جلد پنجم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۷ -
تفسير آيه : (16) اءَمْ حَسِبْتُمْ اءَن
تُتْرَكُواْ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْ مِنكُمْ
وَلَم ْيَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ
الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
يا پنداشته ايد كه (تنها با ادّعاى ايمان ) رها مى شويد، در
حالى كه هنوز خداوند (با امتحان هايش شما را نيازموده ،) تا كسانى را
از شما كه جهاد كرده و جز خدا و پيامبرش و مؤ منان رازدارى برنگزيده
اند، معلوم دارد و خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است .
نكته ها :
O اين آيه نيز همچون آيات پيشين ، براى
تشويق به جهاد است .
O ((وَليجَة ))
از ((ولوج ))
مانند كلمه ى ((بطانة
))، به معناى اسرار و امور نهان است ، و مقصود در اينجا
مَحرم اسرار است .
O طبق روايات متعدّد، مراد از مؤ منانى
كه مى توانند مَحرم اسرار باشند، رهبران آسمانى مى باشند.(173)
پيام ها :
1- هستى و برنامه هاى آن ، هدفدار است .
انسان ها و آينده شان ، رها شده نيستند، پس بايد از دنياى خيال بيرون
آمد و واقع بين بود. (ام حَسِبتم )
2- ادّعاى ايمان كافى نيست ، آنچه صف ها را از هم جدا مى كند، عمل و
جهاد و آزمايش هاست . (ام حَسِبتم ان تتركوا)
3- كسانى در آزمون ايمان موفّقند كه اسرار جامعه اسلامى را جز با خدا و
رسول و مؤ منان واقعى در ميان نگذارند. (وليجة
) (در صدر اسلام افرادى با بيگانه ارتباط داشتند)
4- دادن اسرار و اطلاعات به بيگانگان و آنان را مَحرم اسرار دانستن ،
حرام و نشانه ى ضعف وبى ايمانى و مورد هشدار و توبيخ است . (لم
يتّخذوا... وَليجة )
5- وظيفه ى مسلمانان ، در برابر دشمنان خارجى جنگيدن و در برابر دشمنان
داخلى ، حفظ اسرار و رازدارى است . (جاهدوا، لم
يتّخذوا)
6- خداوند از وضع مردم آگاه است و نيازى به آزمودن ندارد، ولى امتحان ،
يك سنّت الهى است . (و اللّه خبير)
7- اگر اسرارتان را به بيگانه گفتيد، خدا مى داند و به حساب شما مى
رسد. (واللّه خبير بما تعملون )
تفسير آيه : (17) مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ
اءَن يَعْمُرُواْ مَسَجِدَ اللّهِ شَهِدِينَ عَلَىَّ اءَنفُسِهِم
بِالْكُفْرِ اءُوْلََّئِكَ حَبِطَتْ اءَعْمَ لُهُمْ وَفِى النَّارِ
هُمْ خَلِدُونَ
ترجمه :
مشركان حقّ ندارند مساجد خدا را با آنكه به صراحت بر كفر خويش
گواهى مى دهند، تعمير كنند. آنان كارهايشان (به خاطر بى ايمانى ) تباه
شده است ودر آتش ، جاودان خواهند بود.
نكته ها :
O گرچه شاءن نزول آيه درباره ى تعمير
مسجدالحرام است ، ولى حكم آن براى همه ى مساجد است و به همين جهت كلمه
ى ((مساجد))
به كار رفته است ، نه ((مسجدالحرام
)).
O توليت مسجدالحرام و تعمير و رسيدگى به آن ، در صدر اسلام تا
قبل از فتح مكّه ، در دست مشركان بوده است .
O يكى از موارد اعلام شده در برائت ، توسّط حضرت على عليه السّلام ،
اين بود كه مشركان حق تعمير مسجد الحرام را ندارند، بلكه حقّ ورود به
آنجا را هم ندارند. (در آيه ى 27 مى آيد)
پيام ها :
1- در بناى مساجد و بنيادهاى دينى و
فرهنگى مسلمانان ، كفّار و مشركين دخالت ندارند. (ما
كان للمشركين )
2- در ساخت و اداره ى مراكز و نهادهاى مقدّس ، پول نااهلان را نگيريد،
تادخالت وافتخار و توقّع نداشته باشند. (ما كان
للمشركين )
3- عمل به تنهايى مهم نيست ، نيّت نقش اصلى را دارد.(ماكان
للمشركين اءن يعمروا)
4- نه هر درآمدى مشروع است و نه هر مشاركتى ارزشمند. مبادا به عشقِ
آبادانى مساجد، كفّار در امور دينى نفوذ كنند. (اءن
يعمروا مساجد اللّه )
5- كسانى كه تظاهر به بى دينى مى كنند، حقّ دخالت در امور مذهبى را
ندارند. (شاهدين على انفسهم بالكفر)
6- مشرك همان كافر است . (مشركين ... شاهدين على
انفسهم بالكفر)
7- كفر، سبب نابودى و فساد و بى ارزش شدن اعمال نيك كافران است . (بالكفر...
حبطت اعمالهم )
تفسير آيه : (18) إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَجِدَ
اللّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ واءَقَامَ
الصَّلَوةَوَءَاتَى الزَّكَوةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلا اللّهَ فَعَسَىَّ
اءُوْلََّئِكَ اءَن يَكُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ
ترجمه :
مساجد خدا را تنها كسانى بايد آباد كنند كه به خدا و روز قيامت
ايمان دارند و نماز را به پا داشته و زكات مى پردازند و جز از خدا نمى
ترسند. اميد است كه آنان از ره يافتگان باشند.
نكته ها :
O مسجد، پايگاه مهّم عبادى و اجتماعى
مسلمانان است . بنابراين ، هم متولّيان آن بايد صالح و پاك باشند و هم
برنامه هايش سازنده و تربيت كننده ، هم بودجه اش مشروع و حلال باشد و
هم مسجديان اهل تقوا و خدايى و مورد تكريم . وگرنه اگر سازندگان مساجد،
جبّاران و سلاطين باشند و پيشنمازان ، افراد بى سواد و ترسو و خادمان
نيز وارفتگان بى حال ، طبعاً مساجد از هدف اصلى خود كه آبادى معنوى است
، دور خواهند ماند.
O به گفته ى مرحوم فيض كاشانى در تفسير
صافى ، تعمير مسجد شامل مرمّت ، نظافت و فرش كردن ، روشنايى ، تدريس و
تبليغ مى شود.
O در قرآن 32 بار از زكات ياد شده كه 28
بار آن در كنار نماز بيان شده است .
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((اذا
راءيتم الرّجُلَ يعتاد المسجدَ فاشهَدُوا له بالا يمان
))(174)
همين كه ديديد كسى به مسجد رفت و آمد مى كند، به ايمان او گواهى دهيد.
در احاديث براى كسانى كه به مسجد رفت و آمد مى كنند، بهره هاى فراوان
ذكر شده است ، از جمله : پيدا كردن دوست و برادر دينى ، آگاهى هاى
مفيد، ارشاد و دورى از گناه ، برخوردارى از نعمت و رحمت الهى .(175)
پيام ها :
1- توليت و تعمير مسجد شرايطى دارد:
الف : از جهت اعتقادى ، ايمان به مبداء و معاد. (آمن
باللّه و اليوم الاخر)
ب : از نظر عملى ، برپا داشتن نماز وپرداخت زكات . (اقام
الصلوة وآتى الزكوة )
ج : از جهت روحى ، شجاعت و نفوذناپذيرى . (لم
يخش الا اللّه ) (اگر متولّى مسجد، شجاع باشد، مسجد نيز كانون
حركت هاى ضدّ ظلم خواهد بود)
2- وظيفه ى متولّيان مساجد و تعميركنندگان آنها، رسيدگى به محرومان است
. (انّما يعمر... آتى الزكوة )
3- ايمان از عمل جدا نيست ، (آمن ... و اقام
) نماز از زكات جدا نيست ، (اقام الصلوة و آتى
الزكوة ) و مسجد از انقلاب جدا نيست . (م
ساجد اللّه ... و لم يخش )
4- با وجود ايمان ، عمل صالح ، نماز، زكات و شجاعت ، باز هم مغرور
نشويم ، هنوز خطر انحراف وجو دارد. (فعسى اولئك
من المهتدين )
تفسير آيه : (19) اءَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ
الْحَآجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللّهِ
وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَجَهَدَ فِى سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَوُونَ
عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ
ترجمه :
آيا آبرسانى به حاجيان و تعمير مسجدالحرام را همانند (عملِ) كسى
قرار داده ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد
كرده است ؟ اين دو نزد خداوند يكسان نيست و خداوند گروه ستمگر را هدايت
نمى كند.
نكته ها :
O عباس ، عموى پيامبر و شيبة به يكديگر
افتخار مى كردند؛ عباس به آبرسانىِ خود به زائران خانه ى خدا مى باليد
و شيبة به كليددارى كعبه .
على عليه السّلام فرمود: ولى من با سنّ كم خود، به اين افتخار مى كنم
كه شما با جهاد و شمشير من ايمان آورديد. عباس ناراحت شده نزد پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله از على عليه السّلام شكايت كرد. اين آيه نازل
شد.(176)
O على عليه السّلام بارها براى اولويّت
خويش به اين آيه استشهاد كرد، چرا كه ايمان و جهاد، برتر از خدماتِ
دورانِ شرك است كه فاقد ارزش معنوى است .
پيام ها :
1- عمل زده نشويم ، عمل بدون ايمان ،
سرابى پوچ و جسدى بى جان است . (اجعلتم سقاية
الحاج ... كمن آمن ...)
2- رزمندگان مخلص برتر از ديگرانند، هر چند ديگران منشاء خدماتى از
طريق مشاغل ديگر باشند. (اجعلتم سقاية الحاج ...
كمن ... جاهد فى اللّه )
3- برابر دانستن رزمندگانِ با ايمان با ديگران ، مورد توبيخ و يكى از
ظلم هاى اجتماعى است . (اجعلتم ... كمن ...
جاهد... القوم الظالمين )
تفسير آيه : (20) الَّذِينَ ءَامَنُواْ
وَهَاجَرُواْ وَجَهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ بِاءَمْوَ لِهِمْ
وَاءَنْفُسِهِمْ اءَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَاءُولََّئِكَ هُمُ
الْفَآئِزُونَ
ترجمه :
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا با اموال و
جانهاى خويش جهاد كردند، بزرگ ترين درجه را نزد خداوند دارند و اينان
همان رستگارانند.
پيام ها :
1- ايمان ، هجرت و جهاد، همچون تقوا، در راءس همه ى ارزش هاست .
(آمنوا و هاجروا و جاهدوا... اعظم درجةً)
2- اگر ملاك ارزش نزد مردم ، روابط قبيلگى و نژادى است ، در محاسبات
الهى ، ايمان ، هجرت و جهاد، ملاكِ ارزش است .(177)
(عنداللّه )
3- ايمان ، لازمه ى كمالات ديگر است . (آمنوا)
4- ارزش همه ى كارهاى مقدّس ، به نيّت آنهاست . (فى
سبيل اللّه )
5- فوز و رستگارى ، تنها در سايه ى ايمان ، هجرت و جهاد است . (آمنوا
و... اولئك هم الفائزون )
تفسير آيه : (21) يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم
بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَ نٍ وَجَنَّتٍ لِّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ
مُّقِيمٌ
ترجمه :
پروردگارشان آنان را به رحمتى از ناحيه خود و رضايت خويش و
باغهايى از بهشت ، بشارت مى دهد كه برايشان در آن نعمت هاى ابدى است .
تفسير آيه : (22) خَلِدِينَ فِيهَآ اءَبَداً
إِنَّ اللّهَ عِندَهُ اءَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
آنان تا ابد در آنجا جاودانند. همانا نزد خداوند پاداشى بزرگ
است .
پيام ها :
1- خداوند، خود به مؤ منان مهاجر و مجاهد، مژده ى بهشت داده است
.(178)
(يبشّرهم ربّهم )
2- نشانه ى جامعيّت يك مكتب آن است كه علاوه بر هماهنگى با فطرت ، به
پيروان خود اميد دهد. (يبشّرهم )
3- بشارت و پاداش ، از شئون ربوبيّت است . (يبشّرهم
ربّهم )
4- برخوردارى از رحمت و رضوان بهشت ، نمودى از فوز و رستگارى است . (الفائزون
يبشرّهم ربّهم ...)
5- رحمت و رضاى خدا، بر نعمت هاى مادّى مقدّم است . (برحمة
منه و رضوان و جنّات ) (نام رحمت و رضوان قبل از بهشت آمده است
)
6- باغهاى بهشت ، پر نعمت است .(179)
(نعيم )
7- اگر به خاطر خدا از نعمت هاى فانى بگذريم ، به نعمت هاى ابدى مى
رسيم . (نعيم مقيم )
8- فنا و زوال ، بزرگ ترين آفتِ نعمت هاى دنيوى است كه در قيامت اين
آفت نيست . (مقيم ، خالدين ، ابداً)
9- پاداش بزرگ ، تنها در انحصار اوست ، پاداشهاى ديگران از هر كس و
هرچه كه باشد، كوچك است . (عنده ) قبل از
(اجر عظيم ) نشانه ى انحصار است .
10- خداوندى كه به همه ى دنيا (قليل ) مى
گويد، به پاداش مجاهدان ، (عظيم ) مى
گويد.
11- خداوند، قليل و فانى ما را به گرانبهاترين قيمت مى خرد، با آنكه ما
هر چه داريم ، از خود اوست . (اجر عظيم )
تفسير آيه : (23) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ
ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُوَّاْ ءَابَآءَكُمْ وَإِخْوَ نَكُمْ
اءَوْلِيَآءَ إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الاِْيمَنِ وَمَن
يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الظَّلِمُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر پدران و برادرانتان ،
((كفر)) را
بر ((ايمان ))
ترجيح دادند، ولايت آنان را نپذيريد و هر كس از شما دوستى و ولايت آنان
رابپذيرد، آنان همان ستمگرانند.
نكته ها :
O تهديدهاى قرآن نسبت به پذيرش ولايت
كفّار، تكان دهنده است . از جمله در سوره مائده آمده است : (و
من يتولّهم منكم فانّه منهم )(180)
هر كه ولايت آنان را بپذيرد، جزو آنان است . همچنين در سوره آل عمران
مى فرمايد: (و من يفعل ذلك فليس مِن اللّه فى شى
ءٍ)(181)
هر كه چنين كند، رابطه اش با خدا قطع شده است .
O بعضى از مسلمانان هنگام هجرت به مدينه
، مورد خشم والدين كافر خود بودند، ولى حفظ دين خود را بر رضايت آنان
ترجيح دادند.
البتّه ولايت پدر و مادر كافر را نبايد پذيرفت ، ولى اين غير از نيكى
به آنهاست .
پيام ها :
1- پدر كافر، بر فرزند مسلمان ولايت
ندارد و روابط مكتبى بر روابط خانوادگى مقدّم است . (لا
تتّخذوا)
2- عواطف نبايد بر ارزش هاى مكتبى غالب شود. (لاتتّخذوا
ابائكم و اخوانكم )
3- ولايت كافر ممنوع است ، حتّى اگر نزديكترين افراد باشد. (لاتتّخذوا
ابائكم ... اءولياء ان استحبّوا الكفر)
4- ضابطه ى دين و مكتب ، مقدّم بر هر رابطه اى است . (لاتتّخذوا،
ان استحبّوا الكفر)
5- پذيرش ولايت كفّار، ظلم است . (الظالمون
)
تفسير آيه : (24) قُلْ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمْ
وَاءَبْنَآؤُكُمْ وَ إِخْوَنُكُمْ وَاءَزْوَجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ
وَاءَمْوَلٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَرَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ
مَسَكِنُ تَرْضَوْنَهَآ اءَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّه ِوَ رَسُولِهِ
وَ جِهَادٍ فِى سَبِيلِه ِفَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَاءْتِىَ اللّهُ
بِاءَمْرِهِ وَ اللّهُ لاَيَهْدِى الْقَوْمَ الْفَسِقِينَ
ترجمه :
بگو: اگر پدران و فرزندان وبرادران وهمسران و خاندان شما وثروت
هايى كه جمع كرده ايد و تجارتى كه از كسادى آن بيم داريد و خانه هايى
كه به آنها دلخوش كرده ايد، نزد شما از خدا وپيامبرش وجهاد در راه او
محبوب تر باشد، پس منتظر باشيد تا خداوند، فرمان (قهر) خويش را به اجرا
در آورد. وخداوند، گروه نافرمان را هدايت نمى كند.
نكته ها :
O روزى على بن ابى طالب عليهما السّلام
به گروهى فرمود: چرا شما براى كمك به اسلام به مدينه هجرت نمى كنيد و
به پيامبر ملحق نمى شويد؟ گفتند: ما با برادران و فاميل خود هستيم و از
خانه هايمان دفاع مى كنيم .(182)
O گروه هايى كه در اين آيه مطرح شده ، به
عنوان نمونه است و به همين دليل ، پدر شامل مادر هم مى شود و پسر شامل
دختر، و برادر شامل خواهر نيز مى شود.
پيام ها :
1- ميزان ايمان را هنگام قرار گرفتن سر
دو راهى دنيا و آخرت مى توان شناخت . (احبّ
اليكم من اللّه و رسوله و جهاد)
2- جهاد، از اركان اسلام است و در كنار توحيد و نبوّت مطرح شده است . (من
اللّه و رسوله و جهادٍ)
3- براى عبور از پل هاى مادّيت ، بايد عقايد و انس با خدا را تقويت
كرد. (ان كان
آبائكم ... و اموال ... احبّ اليكم من اللّه و رسوله ...)
4- عواطف فاميلى و امكانات مادّى نبايد مانع جهاد شود و هركجا مانع شد،
زمينه ساز قهر الهى است . (ان كان آبائكم ... و
اموال ... احبّ... فتربّصوا...)
(در راه دوستى خدا و جهاد در راه او بايد از همه چيز و همه كس گذشت .
زيرا حفظ دين ، بر حفظ روابط خانوادگى ، عاطفى و اقتصادى مقدّم است .)
5- مسلمانانِ مرفّهِ دنياپرست ، همچون كافرانند.(183)
(فتربّصوا)
6- اگر رفاه در زندگى اصل شد، انسانيّت سقوط مى كند و سبب دورى از خدا
ورسول است وقهر و غضب نامعلومى را در انتظار دارد. (ياءتى
اللّه باءمره )
7- رفاه طلبانِ مسئوليّت گريز، مشمول هدايت الهى نمى شوند. (لايهدى
)
8- برترى دادن مادّيات بر امور معنوى ، نشانه ى فسق است . (احبّ
اليكم ... الفاسقين ) (مرز ايمان و فسق ، رها كردن معنويات است
)
تفسير آيه : (25) لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِى
مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ اءَعْجَبَتْكُمْ
كَثْرَتُكُمْ فَلَم ْتُغْنِ عَنكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ
الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ
ترجمه :
همانا خداوند در مواضع بسيارى شما را يارى كرده است و در روز
حُنين (نيز شما را يارى كرد،) آنگاه كه فراوانى لشگرتان شما را به غرور
و اعجاب واداشت ، ولى اين فزونىِ نفرات هيچ سودى براى شما نداشت و زمين
با همه ى گستردگى اش بر شما تنگ آمد، پس شما پشت به دشمن فرار كرديد.
نكته ها :
O در آيات قبل ، تشويق به جهاد و هشدار
نسبت به وابستگى ها بود، در اين آيه الطاف و امدادهاى الهى را بازگو مى
كند تا انگيزه ى جهاد تقويت شود.
O مجموع جنگ ها و سراياى پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله ، كه در اين آيه با تعبير (مواطن
كثيرة ) آمده ، هشتاد مورد بوده است .(184)
نقل شده است كه ((متوكّل عباسى
)) مريض شد و نذر كرد كه اگر شفا يافت ،
((دراهم كثيرة ))
بدهد. پس از بهبودى ، بحث شد كه دراهم كثيرة چقدر مى باشد؟ از امام
هادى عليه السّلام پرسيدند، آن حضرت با استناد به اين آيه فرمودند:
بايد هشتاد درهم بدهد.(185)
سيماى جنگ حُنين
O جنگ حُنين در منطقه اى نزديك طائف ،
ميان مسلمانان و قبيله ى ((هوازن
)) درگرفت و به همين سبب به آن جنگ هوازن
هم مى گويند.
در سال هشتم هجرى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى مقابله با توطئه و
تهاجم هوازن ، به آن منطقه لشكركشى كرد. سپاه ده هزار نفرى اسلام كه
مكّه را فتح كرده بود، به همراه دو هزار نفر از تازه مسلمانان ، به آن
سوى عزيمت كردند.
جنگ و درگيرى پس از نماز صبح بود و مسلمانان كه از حمله ى قبايل هوازن
غافلگير شده بودند، اغلب پا به فرار گذاشتند و نظام سپاه اسلام در هم
ريخت ، ولى با مقاومت سرسختانه ى گروهى ، سرانجام فراريان به فراخوانى
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازگشتند و مجدّداً حمله آغاز شد و با
كشته شدنِ صد نفر از مشركان و تسليم شدن بقيّه و به دست آمدن غنايم
بسيار، جنگ حُنين با يارى خداوند به سود مسلمانان خاتمه يافت . درباره
ى تعداد اسرا و ميزان غنايم و كيفيّتِ تقسيم آنها و مسائلى كه پيش آمد
و نتايج اين نبرد، حرف هاى گفتنى بسيار است كه بايد به كتب تاريخ و
مغازى مراجعه كرد.
پيام ها :
1- عامل اصلى پيروزى جنگ ها در صدر اسلام ، نصرت و امداد الهى
بود. (لقد نصركم اللّه ...)
2- ياد الطاف الهى ، از عوامل تقويت روحيّه و ايمان است . (لقد
نصركم اللّه )
3- جنگ حُنين بسيار مهم بود. (((مواطن
كثيرة )) شامل جنك حُنين نيز مى
شود، ولى به خاطر اهميّت آن جداگانه نيز نام برده شده است )(مواطن
كثيرة ويوم حنين )
4- گاهى كثرت جمعيّت و امكانات مادّى ، سبب غرور و غفلت و قهرا سبب
شكست مى شود. (اعجبتكم كثرتكم )
5- به امدادهاى الهى در همه حال نياز است ، چه در حال ضعف و چه در حال
قدرت . در جنگ بدر با مسلمانانِ اندك ، از نصرت الهى برخوردار شدند و
در جنگ حُنين با تعداد زياد، باز هم نصرت الهى به يارى آمد. (لقد
نصركم اللّه ... و يوم حُنين )
6- بدون اراده ى الهى ، اسباب مادّى بى اثر است . (لم
تغن عنكم )
7- براى ايجاد روحيّه ى تعبّد و تواضع ، گاهى بايد نقاط ضعف را به رخ
كشيد، تا غرورهاى بيجا بشكند. (ثمّ وليّتم
مدبرين )
تفسير آيه : (26) ثُمَّ اءَنْزَلَ اللّهُ
سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ اءَنزَل
َجُنُوداًلَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَ لِكَ
جَزَآءُ الْكَفِرِينَ
ترجمه :
سپس خداوند، آرامش خود را بر پيامبرش وبر مؤ منان فرو فرستاد و
سپاهيانى فرستاد كه شما آنان را نديديد و كافران را عذاب كرد، و اين
كيفر كافران است .
نكته ها :
O در قرآن ، شش مرتبه كلمه
((سَكينة ))
به كار رفته كه پنج بار آن در مورد جنگ است .
Oدر جنگ حنين ، خداوند چهار نوع لطف به
مؤ منان داشت : سكينه ، جنود نامرئى ، قهر بر كفّار و پذيرش توبه ى
فراريان (كه در آيه ى بعد مطرح است ).
O بعضى از اسيرانِ كفّار، از مسلمانان مى
پرسيدند: كجايند آن سفيد پوشانى كه ما را مى كشتند؟(186)
اشاره به فرشتگانى كه با لباس هاى سفيد، به چشم كفّار مى آمدند.
پيام ها :
1- لغزش رزمندگان در جبهه ، سبب محروم
شدن از امدادهاى غيبى الهى نمى شود. (ثمّ ولّيتم
مدبرين ثمّ انزل اللّه سكينته )
2- امدادهاى غيبى ، رمز پيروزى مسلمانان است . (انزل
اللّه سكينته )
3- داشتن روحيّه ى خوب و اطمينانِ برخاسته از ايمان ، از عوامل اصلى
پيروزى در نبرد است . (سكينته )
4- آرامش و اطمينان ، هم براى رهبر لازم است ، هم پيروان او. (سكينته
على رسوله و على المؤ منين ) نگرانى پيامبر از فرار افراد بود و
ناآرامى مردم ، از ترس .
5- آرامش روحى مؤ منان ، از سوى خدا بود، (سكينتهُ)
در آيه اى ديگر مى فرمايد: (سكينتهٌ من ربّكم
)(187)
6- باور به حضور فرشتگان و ماءموران الهى در جنگ براى امداد مؤ منان ،
يك عقيده ى قرآنى است . (انزل جنودا لم تروها)
7- كشته شدن ، براى كسى كه به مبداء و معاد ايمان دارد افتخار است ،
ولى براى كافران ، مايه ى عذاب . (عذّب )
8- عاقبت همه ى كفّار، شكست و ذلّت است . (عذّب
... ذلك جزاء الكافرين )
تفسير آيه : (27) ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن
بَعْدِ ذَ لِكَ عَلَى مَن يَشَآءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
سپس خداوند بعد از آن (فرار)، لطف خود را به هر كه بخواهد بر مى
گرداند (و توبه ى فراريان را مى پذيرد.) وخداوند، آمرزنده و مهربان است
.
نكته ها :
O در اين كه مراد از توبه چيست ، چند
احتمال است :
1- توبه از گناهِ فرار از جبهه .
2- توبه از شرك .
3- توبه از غرور و اتّكا به فزونى جمعيّت .
پيام ها :
1- درهاى توبه هميشه وبراى همه باز است ،
حتّى بر اسيرانِ كافر و فراريان . (يتوب اللّه
) (فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد)
2- پذيرش توبه ، بر خداوند واجب نيست ، بلكه تفضّلى است كه به حكمت خود
او مربوط است . (من يشاء)
3- خداوند، هم گناهان را مى پوشاند، هم انسان را دوست دارد. (غفور
رحيم )
تفسير آيه : (28) يََّاءيُّهَا الَّذِينَ
ءَامَنُوَّاْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ
الْمَسْجِدَالْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ
عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَآءَ إِنَّ
اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! قطعاً مشركان ، پليد وناپاكند، پس
بعد از اين سال نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر (به خاطر راندن
كفّار و قطع داد و ستد) از فقر و تنگدستى مى ترسيد، پس به زودى خداوند
اگر بخواهد از فضل خويش شما را بى نياز خواهد كرد، قطعاً خداوند آگاه و
حكيم است .
نكته ها :
O يكى از فرمان هاى چهارگانه اى كه حضرت
على عليه السّلام در حج سال نهم هجرى به مشركان ابلاغ كرد اين بود كه
از سال آينده ، حقّ ورود به مسجدالحرام را ندارند.
پيام ها :
1- شرك ، پليدى است . (نجس
) پاكى واقعى در سايه ى ايمان است .
2- مؤ من بايد نسبت به مشرك ، تنفّر داشته باشد. (الّذين
آمنوا انّماالمشركون نجس )
3- در احكام دين بايد قاطعانه عمل كرد، نه با تعارف . (انّما
المشركون نجس )
4- در اعلام برنامه وديدگاه ، توجّه به توان اجرايى خود داشته باشيم .
(انّما المشركون نجس ) (با آنكه پليدبودن
مشركان مربوط به سال نهم وسال اعلام برائت نبود، لكن چون در آن سال
مسلمانان قدرت اجرا پيدا كردند، اين امر اعلام شد)
5- چون نزديك شدن ، زمينه ى وارد شدن است ، پس مشركان نبايد به مكان
هاى مقدّس حتّى نزديك شوند. (لايقربوا)
6- در قرآن ، فلسفه ى برخى نهى ها وتحريم ها بيان شده است . (نجس
فلايقربوا)
7- همه ى زمين ها از نظر قداست ، يكسان نيستند. (فلايقربوا
المسجدالحرام )
8- با مخالفان هم مدارا كنيم و به آنان مهلت دهيم . (بعد
عامهم هذا)
9- در دستورات و آئين نامه ها، به تنش ها وپيامدهاى آن نيز توجّه كنيم
. (نجس فلايقربوا... و ان خفتم عيلة ...)
10- تنگناهاى اقتصادى و فشارهاى مالى ، ما را نسبت به دينمان بى تعهّد
نسازد. (ان خفتم عيلةً)
11- هركجا احساس نگرانى اجتماعى شد، بايد روحيّه ى اميد و توكّل را در
مردم زنده كرد. (ان خفتم عيلةً فسوف يغنيكم
اللّه من فضله )
12- رزق ما به دست ديگران (مسافران و جهانگردان ) نيست ، بلكه به دست
خداست . (يغنيكم اللّه )
13- از قطع رابطه اقتصادى با كفّار، به خاطر مكتب ، نگران نباشيم .(يغنيكم
اللّه )
14- بيش از زرنگى ومديريّت وسرمايه و...، فضل الهى در غناى مردم نقش
دارد. (يغنيكم اللّه من فضله )
15- احكام دين ، بر پايه ى علم و حكمت الهى است . (عليم
حكيم )
تفسير آيه : (29) قَتِلُواْ الَّذِينَ لاَ
يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ
مَا حَرَّم َاللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ
الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن
يَدٍوَهُمْ صَغِرُونَ
ترجمه :
با كسانى از اهل كتاب (يهود، نصارى ، مجوس ، صابئين ،) كه به
خدا و روز قيامت ايمان نمى آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده اند،
حرام نمى شمرند و به دين حقّ گردن نمى نهند بجنگيد، تا با خوارى و ذلّت
، به دست خود جزيه بپردازند.
نكته ها :
O در آيات قبل ، سخن از پليد بودن مشركان
و نبرد با آنان بود، در اين آيه شيوه ى برخورد با اهل كتاب را بيان مى
كند كه يكى از دو راه در پيش آنان است : جنگ ، يا پرداختِ جزيه .
O همان گونه كه مسلمانان با پرداخت خمس و
زكات ، به دولت اسلامى كمك مى كنند و از مزاياى امنيّت و خدمات بهره
مند مى شوند، اهل كتاب نيز با پرداخت مبلغى به نام جِزيه ، بودجه اى را
كه صرف آنها مى شود، تا حدّى تاءمين مى كنند.
مقدار جزيه را نيز رهبر مسلمين تعيين مى كند. البتّه بايد به اندازه اى
باشد كه پرداخت آن براى اهل كتاب سنگين باشد. ((وهم
صاغرون ))
امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مقدار جزيه كم باشد، در
پرداخت تفاوتى در روحيّه ى آنان حاصل نشده و احساس حقارت نمى كنند.(188)
O با اينكه اهل كتاب ، به خدا و قيامت
ايمان دارند، ولى در آيه آنان را نسبت به خدا و قيامت بى ايمان معرّفى
كرده است ، زيرا قرآن ، كسانى را كه به بخشى از معارف ايمان دارند و
بخشى را منكرند، كافر مى داند.(189)
به علاوه اگر ايمان به مبداء و معاد آميخته به خرافات باشد، به منزله ى
كفر است .(190)
پيام ها :
1- اهل كتاب ، اگر به دستورات انبياى خود
عمل نكنند، مجرم شناخته مى شوند. (قاتلوا الذين
... لايحرّمون ما حرّم اللّه )
2- دين حقّ، تنها اسلام است و اديان ديگر به دليل تحريف وخرافاتى كه در
آنها جا داده اند، حقّ نمى باشند. (و لا يدينون
دين الحق )
3- در مقابل كفّار اهل كتاب كه ايمان نمى آورند، دو راه وجود دارد: يا
جنگ ، يا تسليم و پرداخت جزيه . (قاتلوا... حتّى
يعطوا الجزية )
4- گرفتن ماليات سرانه از اهل كتاب ، الزامى است وبايد از موضع قدرت و
به صورت نقدى باشد وآنان نيز با تواضع وتسليم بپردازند. (عن
يدٍ، صاغرون )
5- حكومت اسلامى بايد از چنان قدرتى برخوردار باشد كه ديگران تسليم او
شوند. (قاتلوا الذين لا يؤ منون ... و هم صاغرون
)
6- اقلّيت هاى مذهبى بايد در برابر نظام اسلامى خاضع باشند. (صاغرون
)
تفسير آيه : (30) وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ
ابْنُ اللّهِ وَقَالَتِ النَّصَرَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِكَ
قَوْلُهُم بِاءَفْوَهِهِمْ يُضَهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن
قَبْلُ قَتَلَهُمُ اللّهُ اءَنَّىيُؤْفَكُونَ
ترجمه :
و يهوديان مى گفتند: عُزير، پسر خداست و مسيحيان مى گفتند: مسيح
، پسر خداست . اين سخنى است (باطل ) كه به زبانشان مى آورند وبه گفتار
كسانى كه پيش از اين كافر شده اند، شباهت دارد (كه مى گفتند: فرشتگان
دختران خدا هستند.) خدا آنان را بكُشد، چگونه (از حقّ) رويگردان مى
شوند.
نكته ها :
O ((عُزير))،
عربى شده ى ((عَزراء))
است ، مثل ((عيسى ))
كه عربىِ ((يَسوع ))
و ((يحيى ))
كه معرّبِ ((يوحَنّا))
است .
عُزير يكى از علماى بزرگ يهود بود كه لقب ((مُنجىِ
يهود)) يافت . زيرا پس از واقعه ى قتل
عام مردم به دست بخت النصر و خرابى معبدها و سوزاندن تورات و اسارت
زنان و فتح بابل توسّط كورش ، عُزير نزد كورش آمد و از او خواست كه
به يهوديان سروسامانى بخشد.
O اين آيه ، به گونه اى توضيح و دليل آيه
ى قبل است كه فرمود: اهل كتاب به خدا و قيامت ايمان ندارند.
Oمحقّقان معتقدند بسيارى از معارف تورات
و انجيل ، با خرافات بودائيان و برهمائيان و يونانيان آميخته شده است ،
حتّى بسيارى از داستان هاى انجيل ، عينا در مذهب بودا و برهمايى ديده
مى شود. البتّه يهوديان امروز، عُزير را فرزند خدا نمى دانند، ولى در
زمان پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله ، چنين عقيده اى داشته و در
مقابل سؤ ال پيامبر كه ((با اينكه مقام
موسى بالاتر است ، چرا او را فرزند خدا نمى دانيد؟))
جوابى نداشتند.(191)
پيام ها :
1- با آنكه فقط گروهى از يهود، عُزير را
فرزند خدا مى دانستند، ولى چون ديگران نيز سكوت كردند، نسبتِ انحراف به
همه داده است . (قالت اليهود)
2- درباره ى شخصيّت هاى دينى والهى نبايد غلّو كرد. (عزيرابن
اللّه ... المسيح ...)
3- عقايد يهود و نصارى ، آميخته به خرافات است . (ذلك
قولهم بافواههم )
4- مشركان ، بت ها را شريك خدا و فرشتگان را دختران خدا مى دانستند،
يهود و نصارى ، عُزير و عيسى را پسر خدا، از اين جهت كلامشان به كلام
كفّار شباهت داشت . (يضاهئون قول الذين كفروا)
5- ريشه ى خرافات در مذهب يهود و نصارى ، در عقايد كفّار پيشين است .(192)
(يضاهئون قول الذين كفروا من قبل )
تفسير آيه : (31) اِتَّخَذُوَّاْ اءَحْبَارَهُمْ
وَرُهْبَنَهُمْ اءَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ
مَرْيَمَ وَمَآ اءُمِرُوَّاْ إِلا لِيَعْبُدُوَّاْ إِلَهاً وَحِداً
لاَّ إِلَهَ إِلا هُوَ سُبْحَنَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
ترجمه :
(اهل كتاب ،) دانشمندان و راهبانِ خود و مسيح فرزند مريم را به
جاى خداوند به خدائى گرفتند، در حالى كه دستور نداشتند جز خداى يكتا را
كه معبودى جز او نيست بپرستند. خداوند از هر چه براى او شريك مى
پندارند، منزّه است .
نكته ها :
O ((اَحبار))،
جمع ((حِبر))،
به معناى دانشمند و ((رُهبان
))، جمع ((راهب
))، به معناى تاركِ دنيا و دِيرنشين است
. آنان با همه ى قداستشان بنده ى خدايند، نه معبود.
O اطاعت بى قيد و شرط از احبار و راهبان
، نوعى پرستش آنان است و امام صادق عليه السّلام فرمود:
((مَن اطاعَ رجلاً فى معصية اللّهِ فقد
عَبَدَه )) هر كس در راه معصيت خدا، از
ديگرى پيروى كند، او را پرستش نموده است .(193)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: اهل
كتاب براى علماى خود، نماز و روزه انجام نمى دادند، بلكه علماى آنان
حرام هايى را حلال و حلال هايى را حرام كرده بودند و مردم از آنان
پيروى مى كردند.(194)
O در قيامت ، مشركان از اينكه خدا را با
شركاى ديگر برابر پنداشته اند، حسرت مى خورند و مى گويند: (تاللّه
اِن كنّا لفى ضلالٍ مبينٍ اذ نُسوّيكم بربّ العالمين )(195)
پيام ها :
1- اطاعت بى قيد و شرط از غير خدا، نوعى
عبادت غير خداست . (ما امروا الاّ ليعبدوا الهاً
واحداً)
2- انسان پرستى به هر شكل ، شرك است . هيچ شخصيّتى نبايد بت شود. (اتّخذوا
احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه )
3- پيامبرِ معصوم كه همه ى فكر و هدفش خداست ، حسابى جدا از علما دارد،
لذا نام مسيح جداگانه مطرح شده است . (احبارهم و
رهبانهم ... و المسيح )
4- عشق ها، دوستى ها و اطاعت ها بايد حدّ و مرز داشته باشد. هر نوع
نظام ، قطب ، مراد، مرشد، اطاعت تشكيلاتى و حزبى و...، اگر سرچشمه اش
وحى و امر خدا نباشد، شرك است . (اتّخذوا...
اربابا من دون اللّه )
5- خطر انحراف از توحيد به شرك ، هميشه و همه جا بوده است . (اتّخذوا...
اربابا من دون اللّه )
6- تنها خداوند حقّ قانونگذارى دارد. آنان كه قانون غيرخدا را مى
پذيرند، از مدار اسلام ، خارجند. (اتّخذوا
احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه )
7- غلوّ و زياده روى درباره ى انبيا، پرستش انبيا و يا آنان را فرزند
خدا دانستن ، شرك است . (سبحانه عمّا يشركون
)
تفسير آيه : (32) يُرِيدُونَ اءَن يُطْفِئُواْ
نُورَ اللّهِ بِاءَفْوَ هِهِمْ وَيَاءْبَى اللّهُ إِلاَّ اءَن يُتِمَّ
نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَفِرُونَ
ترجمه :
مى خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند، ولى خداوند
جزاين نمى خواهد كه نور خود را به كمال برساند، هرچند كفّار، ناراحت
باشند.
نكته ها :
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله
فرمودند: خداوند به اهل زمين نگاه كرد و من را انتخاب كرد، سپس بار
ديگر نگاه كرد و على بن ابى طالب عليهما السّلام را انتخاب فرمود، او
بعد از من نور زمين است . آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند.(196)
پيام ها :
1- توطئه دشمنان ، دائمى وبى وقفه است .
(يريدون ) (فعل مضارع ، رمز تداوم است )
2- احكام اسلام ودين خدا، نور است ونور، سرچشمه ى حيات . (نوراللّه
)
3- هرچند گروه هاى كفّار هر دسته اى به نوعى تلاش مى كنند، امّا هدف
همه ى آنها خاموش ساختنِ فروغ دين است . (يطفئوا
نور اللّه )
4- تلاش هاى كافران در مبارزه با دين ، مثل فوت كردن به خورشيد است .(197)
(يطفئوا نور اللّه بافواههم )
5- بيشترين تلاشِ دشمنان دين ، از راه تبليغات است . (بافواههم
)
6- اگر نداى اسلام از زبان پيامبر نور است ، تداوم آن در شكل امامت ،
اتمام نور است .(198)
(يتمّ نوره )
7- خداوند به طرفداران حق ، وعده ى پيروزى داده است . (ان
يتمّ نوره ...)
8- خداوند، فروغ دين را نه تنها حفظ مى كند، بلكه گسترش مى دهد. (يتمّ
نوره )
9- كفّار بدانند كه با اراده ى حتمى خداوند براى پيروزى دين حقّ، طرف
اند و هرگونه تلاش بر عليه مكتب اسلام محكوم به شكست است . (يتمّ
نوره )
10- اسلام مكتبى جاودانه بوده ، (يتمّ نوره
) و مخالف آن كافر است . (ولو كره الكافرون
)
11- اراده ى الهى ، در مسير راضى ساختن پيامبر خويش است ، هرچند كفّار
را خوش نيايد.(199)
(ولو كره الكافرون )
تفسير آيه : (33) هُوَ الَّذِىَّ اءَرْسَلَ
رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
ترجمه :
او كسى است كه پيامبر خود را با هدايت ودين حقّ فرستاد، تا آن
را بر همه ى دين ها پيروز گرداند، هر چند مشركان ناراحت باشند.
نكته ها :
O اين آيه به همين صورت ، علاوه بر اين
سوره در دو سوره ى ديگر نيز آمده است : سوره ى فتح ، آيه ى 28 و سوره ى
صفّ، آيه ى 9.
O گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال
هميشه پيروز بوده است ، امّا اين آيه ، غلبه ى ظاهرى و وعده ى حاكميّت
اسلام بر جهان را بيان مى كند. چنانكه در آيات ديگرى نيز
((ظَهَر))
به معناى استيلا يافتن آمده است ، مثل : (اِن يظهروا عليكم يرجموكم )(200)
اگر بر شما غالب شوند، سنگسارتان مى كنند. ودرباره ى كفّار آمده است :
(اِن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم اِلاًّ و لاذمّةً)(201)
اگر بر شما غالب شوند، هيچ عهد و پيمانى را مراعات نمى كنند.
O از يك سو اين آيه تاكنون تحقّق نيافته
است و از سويى ديگر خداوند وعده ى حاكميّت كلّى اسلام را داده و وعده
اش دروغ نيست ، در نتيجه همان گونه كه در روايات بسيارى آمده است ، اين
آيه به ظهور حضرت مهدى عليه السّلام اشاره دارد.
O مساءله ى حضرت مهدى عليه السّلام و
قيام جهانى او، در روايات بسيارى از طريق شيعه و اهل سنّت آمده و در
اغلب كتب حديثى عامّه نيز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است
. هرچند برخى از جمله وهابيّت به دروغ اين عقيده را مخصوص شيعه دانسته
اند.(202)
O امام باقر عليه السّلام فرمودند: زمانى
خواهد آمد كه هيچ كس باقى نخواهد ماند، مگر اينكه به رسالت حضرت
محمّد صلّى اللّه عليه و آله اقرار خواهد كرد.(203)
در مورد حاكميّت دين در سراسر گيتى ، احاديث بسيارى است ؛ از جمله از
حضرت على عليه السّلام روايت شده است كه در زمان ظهور امام زمان عليه
السّلام ، هيچ خانه اى و هيچ قريه اى نخواهد بود، مگر آنكه اسلام وارد
آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر
قريه اى شنيده خواهد شد.(204)
پيام ها :
1- محور وپايه ى دين اسلام ، حقّ است . (دين
الحقّ) (همه ى اديان آسمانى حقّند، ولى به خاطر پيدايش تحريف در
آنها، حقّانيت آنها مخدوش شده است )
2- حقّ بر باطل پيروز است . (ليظهره )
3- اراده و حركت خود را با اراده ى الهى هماهنگ سازيم ، وگرنه محو و
نابود خواهيم شد. (ليظهره ، ولو كره المشركون
)
تفسير آيه : (34) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ
ءَامَنُوَّاْ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ الاَْحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ
لَيَاءْكُلُونَ اءَمْوَلَ النَّاسِ بِالْبَطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن
سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ
وَلاَيُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذابٍ اءَلِيمٍ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بسيارى از دانشمندان و راهبان ،
(با سوء استفاده از موقعيّت خود،) اموال مردم را به ناحق مى خورند و
آنان را از راه خدا باز مى دارند. و كسانى كه طلا و نقره مى اندوزند و
آن را در راه خدا انفاق نمى كنند، پس آنان را به عذابى دردناك ، بشارت
بده !
نكته ها :
O معناى احبار و رهبان در آيه ى 31 گذشت
.
O ((ذهب
)) به معنى طلاست ، و به دليل
اينكه زود از دست مى رود، يا آنكه مردم به سويش مى روند، به طلا،
((ذهب
)) گفته شده است . ((فضّه
)) به نقره گفته مى شود، چون زود پراكنده
مى شود، يا مردم به سوى آن جذب نمى شوند.
O علماى يهود به خاطر منافع مادّى خود،
حقّ را كتمان كردند و به حقانيّت دين اسلام اعتراف نكردند، يا رشوه
گرفتند و گناه بخشودند، يا تفتيش عقايد كرده و به ديگران تهمت زدند.
O خليفه ى سوّم مى خواست حرف
((و)) را از (و
الّذين ) حذف كند، تا آيه وصفِ احبار ورهبان زراندوز باشد، نه
مسلمانان ، كه عدّه اى شديدا اعتراض كردند.(205)
زكات در روايات
O از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: در
چه مقدار مال ، زكات واجب مى شود؟ حضرت فرمود: زكات ظاهر يا باطن ؟
گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى را براى زكات ظاهر بيان نموده و آنگاه
در بيان زكات باطن فرمودند: ((فلا
تستاءثر على اخيك بما هو احوج اليه منك ))(206)
آنچه را برادر دينى ات به آن نيازمندتر از توست ، او را انتخاب و ترجيح
دهى .
* در روايتى ديگر، آن حضرت مى فرمايد: ((انّما
اعطاكم اللّه هذه الفضول من الا موال لتوجّهوها حيث وجّهها اللّه تعالى
و لم تُعطِّلوها لتكنِزوها))(207)
خداوند اين مال هاى اضافى را به شما عطا كرد تا در مسير رضاى او خرج
كنيد، نه آنكه احتكار و گنج كنيد.
* طبق روايات ، امام زمان عليه السّلام چون ظهور كند، گنج ها را حرام
مى كند و همه را به مصرف مبارزات خود مى رساند.
* پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
((اِنّ اللّه فرض على اغنياء المسلمين فى
اموالهم القدرَ الّذى يَسَعُ فقرائهم ... اَلا انّ اللّه يحاسبهم
حساباً شديداً و يعذّبهم عذابا اليم ا))(208)
خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زكات واجب كرده كه كفاف
فقرا را بدهد، آگاه باش ! همانا خداوند آنان را اگر به وظيفه ى خود عمل
نكنند، حسابرسى شديد مى كند.
* رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر مالى كه زكات آن پرداخت
نشود كنز است ، گرچه پنهان نباشد، يا غيرطلا و نقره باشد.(209)
|