تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۱ -
تفسير آيه :(20) وَإِنْ اءَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ
مَّكَانَ زَوْجٍ وَءَاتَيْتُمْ إِحْدَيهُنَّ قِنْطَاراً
فَلاَ تَاءْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئاً اءَتَاءْخُذُونَهُ بُهْتَناً وَإِثْماً
مُّبِيناً
ترجمه :
و اگر خواستيد همسرى بجاى همسرى انتخاب كنيد ومال فراوانى به آنان داده باشيد، از
او چيزى مگيريد. آيا مى خواهيد با بهتان و گناه آشكار، آن را بازپس گيريد؟!
نكته ها
O ((قِنطار))
به معناى مال زياد است كه مانند پل و قنطره وسيله ى بهره بردارى است .
O در دوران جاهليّت ، بعضى كه مى خواستند همسر ديگرى
بگيرند، به همسر اوّل تهمت مى زدند تا او در فشار قرار گيرد و مهر خود را ببخشد تا
شوهر طلاقش دهد، سپس شوهر از همان مهرِ برگردانده شده ، همسر ديگرى مى گرفت . آيه ،
اين سنّت جاهلى را نكوهش مى كند.
پيام ها
1- ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است . (استبدال زوج مكان زوج )
2- طلاق ، به دست مرد است . (اردتم استبدال زوج )
3- مهريه زياد، اشكالى ندارد، گرچه سفارش به مهريه كم شده است . (آتيتم احداهنّ
قنطاراً)
4- مالكيّت انسان در چهارچوب قوانين الهى محدوديّت ندارد. (قنطاراً)
5- اسلام ، حامى حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قيمت ضايع كردن حقّ همسر اوّل منع
مى كند. (فلا تاءخذوا منه شيئا)
6- زن ، حقّ مالكيّت دارد و مهريّه ، بى كم وكاست بايد به او تحويل شود.
(فلاتاءخذوا منه شيئا)
7- اگر شخصى به حقّ، مالك شد، نمى توان مالش را اگرچه زياد باشد از او گرفت .
(لاتاءخذوا...)
8- يكى از بدترين انواع ظلم ، گرفتن مال مردم ، همراه با توجيه كردن و تهمت زدن و
بردن آبروى آنان است . (اءتاءخذونه بهتاناً واِثماً)
تفسير آيه :(21) وَكَيْفَ تَاءْخُذُونَهُ وَقَدْ اءَفْضَى
بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَاءَخَذْنَ
مِنْكُمْ مِّيثَقاً غَلِيظاً
ترجمه :
و چگونه آن مال را پس مى گيريد، در حالى كه هر يك از شما از ديگرى كام گرفته ايد و
همسرانتان از شما (هنگام ازدواج ، براى پرداخت مهريه ) پيمان محكم گرفته اند!
پيام ها
1- در نهى از منكر بايد از عواطف انسانى هم بهره گرفت . شما كه مدّتها با همسر خود
روابط كامل داشته و كامياب شده ايد چرا اكنون مهريه او را به ناحقّ پس مى گيريد.
(قد افضى بعضكم الى بعض )
2- هنگام ناراحتى هاى زندگى ، بايد به ياد لذّت هاى قبل آن بود. (قد اءفضى ...)
3- در بيان امور مربوط به زناشويى ، ادب را مراعات كنيم . (افضى )
4- مهريّه حقّى است براى زنان كه در برابر هم خوابى تعيين شده است . (قدافضى )
5- عقد ازدواج ، يك ميثاق محكم است . (ميثاقاً غليظاً)
6- پس گرفتن مهريه پيمان شكنى است . (وكيف تاءخذونه ... واخذن منكم ميثاقا غليظا)
تفسير آيه :(22) وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُمْ
مِّنَ النِّسَآءِ إِلا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ
فَحِشَةً وَمَقْتاً وَسَآءَ سَبِيلاً
ترجمه :
و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود در آورده اند، ازدواج نكنيد، مگر آنچه
درگذشته (پيش از نزول اين حكم ) انجام شده است . همانا اين گونه ازدواج ، بسيار زشت
و مايه ى دشمنى و راه بدى است .
نكته ها
O از رسوم جاهلى آن بود كه هرگاه شخصى از دنيا مى رفت ،
فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مى كردند. يكى از انصار به نام ابوقيس
از دنيا رفت . فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت : بايد از
پيامبر كسب تكليف كنم . چون پرسيد اين آيه نازل شد وازدواج با ((زن
پدر)) را ممنوع كرد.
پيام ها
1- اسلام دين فطرت است . چون انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى متنفّر است ،
در اسلام حرام شده است . (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
2- ((زن پدر))ها به منزله ى
مادرند. پس به جاى كينه و ناسازگارى ، بايد نسبت به فرزندان ((مادرى
)) كنند. (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
3- فرزندان بايد حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. (لا تنكحوا ما نكح آباؤ كم )
4- فرزندان ، به زن پدر، به ديد ((مادر))
بنگرند. (ما نكح آباؤ كم )
5- اسلام از گذشته ها چشم مى پوشد.(254)
ازدواج هاى پيش از اين حكم ، با نامادرى ، مورد عفو است . (الاّ ما قد سلف )
6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل ، دليل و برهان آورد. (انه كان فاحشة و
مقتاً وساء سبيلاً)
7- ازدواج با نامادرى ، راه ازدواج با ساير محارم را نيز باز مى كند. (ساء سبيلاً)
تفسير آيه :(23) حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ اءُمَّهَتُكُمْ
وَبَنَاتُكُمْ وَاءَخَوَ تُكُمْ وَعَمَّتُكُمْ وَخَلَتُكُمْ وَ
بَنَاتُ الاَْخِ وَبَنَاتُ الاُْخْتِ وَاءُمَّهَتُكُمُ الَّتِىَّ اءَرْضَعْنَكُمْ
وَ اءَخَوَتُكُمْ مِّنَ الرَّضَعَةِ وَاءُمَّهَتُ مُ الَّتِى فِى حُجُورِكُمْ مِّنْ
نِّسَآئِكُمُ الَّتِى دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُمْ
بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلََّئِلُ اءَبْنَآئِكُمُ الَّذِينَ مِنْ
اءَصْلَبِكُمْ وَاءَنْ تَجْمَعُواْ بَيْنَ الاُْخْتَيْنِ إِلا مَا قَدْ سَلَفَ
إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
بر شما حرام شده است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان ، و خواهرانتان و عمّه
هايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و آن مادرانتان كه به شما شير
داده اند و خواهران رضاعى (شيرى ) شما و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان (از
شوهر قبلى ) كه در دامن شما تربيت يافته اند، به شرط آنكه با مادرانشان ، همبستر
شده باشيد، پس اگر آميزش نكرده ايد مانعى ندارد (كه با آن دختران ازدواج كنيد) و
(همچنين حرام است ازدواج با) همسران پسرانتان كه از نسل شمايند (نه پسر خوانده ها)
و (حرام است در ازدواج ) جمع بين دو خواهر، مگر آنچه پيشتر انجام گرفته است . همانا
خداوند بخشنده و مهربان است .
نكته ها
O در اين آيه گروه هايى از زنان كه به انسان محرمند و
ازدواج با آنان حرام است ، ذكر شده است . محرميّت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل مى
شود:
1- ولادت (ارتباطنسبى ) 2 ازدواج (ارتباطسببى ) 3 شيرخوارى (ارتباطرضاعى )
O تحريم ازدواج با محارم در اديان پيشين نيز بوده است .(255)
O ازدواج با غير محارم ، عامل گسترش ارتباط خانواده ها
است .
O ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولاً آنان را به حسادت
و رقابت شخصى و جنسى مى كشاند و علاقه هايشان به عداوت مى انجامد. شايد نهى به اين
خاطر باشد. (و ان تجمعوا بين الاختين ...)
پيام ها
1- اختيار حرام و حلال كردن همه چيز (ماءكولات ، مشروبات ، معاملات و منكوحات ...)
تنها براى خداست . (حرّمت عليكم )
2- شير مادر، همچون تولّد از مادر، يكى از اسباب محرميّت است . در انتخاب دايه دقّت
كنيم . (امّهاتكم اللاتى ارضعنكم و اخواتكم من الرضاعة )
3- به دخترانى كه از شوهر قبلىِ زن شما هستند و در خانه شما زندگى مى كنند، به چشم
دختر خود نگاه كنيد و مربّى آنان باشيد. (و ربائبكم اللاتى فى حجوركم )
4- قانون عطف به ماسبق نمى شود. (الا ما قد سلف ) (كسانى كه قبل از تحريم ، دو
خواهر را به عقد خود در آورده اند، كيفرى ندارند گرچه بعد از اعلام اين قانون بايد
يكى از خواهران را نگاه و ديگرى را رها كند.)
تفسير آيه :(24) وَالْمُحْصَنَتُ مِنَ النِّسَآءِ إِلا مَا
مَلَكَتْ اءَيْمَنُكُمْ كِتَبَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
وَاءُحِلَّ لَكُمْ مَّا وَرَآءَ ذَ لِكُمْ اءَنْ تَبْتَغُواْ بِاءَمْوَ لِكُمْ
مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَفِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ مِنْهُنَّ
فَاَتُوهُن َّاءُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَ
ضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّاللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
و(ازدواج با) زنان شوهردار (نيز بر شما حرام شده است ،) مگر آنان كه (به حكم
خداوند، در جنگ با كفّار) مالك شده ايد. (اين احكام ،) نوشته و قانون خدا بر شماست
. و جز اينها (كه گفته شد،) براى شما حلال است كه (زنان ديگر را) به وسيله ى اموال
خود، به قصد پاكدامنى و نكاح ، نه به قصد زنا، طلب كنيد. پس هرگاه از آن زنان ، (به
نكاح موقّت ) كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد و پس از تعيين مهر،
در (تغيير مدّت عقد يا مقدار مهر) آنچه با يكديگر توافق كنيد، بر شما گناهى نيست .
همانا خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O كلمه ى ((مُحصَنات
)) از نظر لغوى ، يعنى آنچه در حِصن و حريم باشد و از دسترسى ديگران منع
شود. ريشه اين كلمه در قرآن ، در مورد سه گروه استعمال شده است :
1- زنان عفيف وپاكدامن . چنانكه خداوند درباره حضرت مريم مى فرمايد: (التى احصنت
فرجها)(256)
2- زنان شوهردار. زيرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد. مراد از
(المحصنات من النساء) در آيه مورد بحث ، همين معنى است .
3- زنان آزاده كه اسير جنگى نبوده و كنيز نيستند. زيرا اسارت سبب پاره شدن پرده هاى
عفّت و حياى زن مى گردد و بى عفّتى در ميان كنيزان شايع بوده است . مراد از
(المحصنات المؤ منات ) در آيه بعد، اين معناست .
O كلمه ى ((مُسفِحين
)) از ((سفاح ))
به معناى زنا مى باشد.
O اسارت براى زنان كافر، به منزله ى طلاق آنان از
شوهران است . مثل ايمان آوردن زن ، كه اگر شوهرش به كفر ادامه دهد، ايمان آوردن او
را از شوهر جدا مى كند.
ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است ، از هر مذهب وملت كه باشد. ولى چون
اسارت به منزله ى طلاق است ، زن اسير، پس از اسارت به مدّت يكبار قاعده شدن ، و اگر
باردار است تا وضع حمل بايد عده نگهدارد و در مدّت عده هيچ گونه ارتباط زناشويى با
او جايز نيست . اين طرح زناشويى بعنوان همسر يا كنيز، از طرح بازگرداندن به كفّار
يا رها كردن و بى سرپرست گذاشتن ، بهتر است .
O كلمه ى ((مُتعة
)) همچون كلمه ى حج ، صلوة ، ربا و غنيمت ، داراى معناى شرعى است ، نه
لغوى . بنابراين به قول علامه در تفسير الميزان شكّى در آن نيست كه مراد از جمله ى
(استمتعتم ) مُتعه است .
O پرداخت اجر، (آتوهنّ اجورهنّ) در مُتعه مربوط به
استمتاع است ، (فما استمتعتم ) در حالى كه اگر مراد آيه نكاح دائم باشد، باخواندن
عقد مهريه لازم است ، خواه استمتاع بشود يا نشود، لكن قبل از آميزش اگر طلاق صورت
گرفت ، نصف مهريه پرداخت مى شود.
O جمله ى (فمااستمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اُجورهنّ) به
فرموده اهل بيت عليهم السّلام
(257) واكثر تفاسير اهل سنّت ، مربوط به ازدواج موقّت است كه خليفه دوّم
آن را حرام كرد، با آنكه كسى حقّ تحريم حكم خدا را ندارد. واگر حرام نمى شد به گفته
روايات ،(258)
كسى مرتكب زنا نمى شد مگر افراد شقىّ. ازدواج موقّت يك طرح صحيح است و دنيا بخاطر
نداشتن آن ، زنا را آزاد كرده است . ازدواج موقّت يك ضرورت اجتماع است و در روايات
اهل سنّت مى خوانيم ، جواز مُتعه به خاطر دورى از همسر و بروز جنگ ها بوده كه الا ن
نيز همان شرايط موجود است . مُتعه طرحى براى حل اين مشكل اجتماعى و جلوگيرى از فساد
است وتا قيامت هم جنبه شرعى دارد.
O دستاويز بعضى اين است كه در قرآن موضوع عدّه و ارث و
حفظ فروج ، نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نيست . ولى پاسخ ما اين است :
اوّلاً نام ازدواج به متعه هم گفته مى شود، و ثانيا در متعه هم عدّه لازم است وفقط
قانون ارث زن از مرد يا بالعكس ، در متعه استثنا شده است .
چند پرسش
1- آيا ازدواج موقّت نقابى بر چهره ى فحشا نيست ؟
پاسخ : خير، زيرا:
الف : در ازدواج موقّت زن فقط در اختيار يك نفر است .
ب : حداقل چهل و پنج روز بايد عدّه نگاه دارد.
ج : مولود مُتعه همچون مولود همسر دائمى است .
2- آيا مردان هوسباز از اين قانون سوء استفاده نمى كنند؟
پاسخ : ممكن است از هر قانون مفيد و ضرورى افرادى سوء استفاده كنند. مگر از انگور
شراب نمى سازند؟ مگر زمانى كه بعضى از سفر حج سوء استفاده كردند، بايد منكر سفر حج
شد؟
3- تكليف فرزندان مُتعه چيست ؟
پاسخ : در حقوق و ارث و امثال آن ، هيچ فرقى با فرزندان همسر دائم ندارند.
پيام ها
1- براى ازدواج ، نبايد سراغ زنان شوهردار رفت . (والمحصنات )
2- زنان اسير در جنگ با كفّار، نبايد بى سرپرست بمانند، يا به كفّار برگردانده
شوند، بلكه به عنوان همسر يا كنيز، با مسلمانان رابطه ى شرعى داشته باشند. (الا ما
ملكت ايمانكم )
3- حرام بودن ازدواج با محارم و زنان شوهر دار و جمع ميان دوخواهر، از احكام ثابت ،
قطعى و تغيرناپذير الهى است . (حرمت ... كتاب اللّه عليكم )
4- صرف بودجه در مسير بى عفّتى وفحشا حرام است . (تبتغوا باموالكم ... غير مسافحين
)
5- ازدواج موقّت ، شرعى است و مهريه زن بايد پرداخت شود. (فما استمتعتم ... آتوهن
اءجورهن )
6- در مهريه ، رضايت طرفين شرط است . (فيما تراضيتم به )
7- بعد از پايان مدّت در ازدواج موقّت ، مى توان مدّت يا مهريه را با رضايت طرفين
تمديد و اضافه كرد. (لاجناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة )
8- ازدواج موقّت و احكام و قوانين ازدواج ، برخاسته از علم و حكمت خداوند است .
(عليماً حكيماً)
9- علم وحكمت دو شرط لازم براى قانون گذار است . (كتاب اللّه ... عليماً حكيماً)
جزء ( 5 )
تفسير آيه :(25) وَمَنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً
اءنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَتِ الْمُؤْمِنَتِ فَمِن
مَّا مَلَكَتْ اءَيمَنُكُمِ مِّنْ فَتَيَتِكُمُ الْمُؤْمِنَتِ وَاللَّهُ اءَعْلَمُ
بِإِيمَنِكُمْ بَعْضُكُمْ مِّنْ بَعْضٍ فانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ اءَهْلِهِنَّ
وَءَاتُوهُنَّ اءُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَتٍ غَيْرَ مُسَفِحَتٍ وَلاَ
مُتَّخِذَ تِ اءَخْدَانٍ فَإِذَآ اءُحْصِنَّ فَإِنْ اءَتَيْنَ بِفَحِشَةٍ
فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَ لِكَ لِمَنْ
خَشِىَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَاءَنْ تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ
رَّحِيمٌ
ترجمه :
و هر كس از شما، كه توانايى مالى ندارد تا با زنان آزادِ باايمان ازدواج كند، پس از
كنيزانِ با ايمانى كه شما مالك آنيد، (به زنى بگيرد) و خداوند به ايمان شما داناتر
است . همه از يكديگريد، پس (نگوييد: كه من آزادم و تو كنيز. و) با اذن صاحبانشان آن
كنيزان را به همسرى درآوريد و مهريه نيكو و به طور شايسته به آنان بدهيد، به شرط
آنكه پاكدامن باشند، نه اهل فحشا و نه اهل دوست گرفتن هاى پنهانى . پس آنگاه كه
كنيزان ، صاحب همسر شدند، اگر مرتكب زنا شوند، كيفرشان نصف كيفر زنانِ آزاد است .
اين (نوع از ازدواج ،) براى كسانى از شما رواست كه از (رنج وفشار بى همسرى و)
افتادن به گناه و زنا بر خود بترسد، با اين همه ، صبر كردن (وازدواج نكردن با
كنيزان ) برايتان بهتر است و خداوند بخشنده و مهربان است .
نكته ها
O چنانكه در نكته هاى آيه قبل گفته شد، مراد از
(المحصنات المؤ منات ) در اين آيه ، زنان آزاد است . زيرا در مقابل آن ، (فتياتكم
المؤ منات ) بكار رفته كه به معناى كنيزان است . قرآن در جاى ديگر نيز در مورد
كنيزان ، واژه ى ((فتيات ))
را بكار برده و مى فرمايد: (لاتكرهوافتياتكم على البغاء)(259)
كنيزان خود را برارتكاب زنا اجبار نكنيد.
O كلمه ى ((اَخدان
))، جمع ((خِدن ))
به معناى دوست ورفيق است ، امّا معمولا در مورد كسانى به كار مى رود كه ارتباط با
آنها به صورت پنهانى وبراى امور نامشروع است . اين كلمه در مقابلِ
((مسافحات )) بكار رفته كه به معناى كسانى
است كه زناى آشكار و علنى دارند.
O كلمه ى ((طَول
)) به معناى توانايى و داشتن امكانات است و كلمه ى ((عَنت
)) به معناى سختى و رنج و مشكلات اشت .
O كسانى كه مالك كنيز مى شوند، بدون آنكه نيازى به عقدِ
ازدواج باشد، حقّ آميزش با او را دارند. لذا مراد از ازدواج با كنيزان كه در اين
آيه مطرح شده است ، ازدواج با كنيز ديگران است كه بايد با اجازه ى صاحبان آنها
باشد.
O گرچه ازدواج با كنيزان نكوهيده است ، امّا در ميان
آنها زنان برجسته ى بسيارى بوده اند كه صاحب كمالات بوده و به همين جهت برخى اولياى
خدا آنان را به همسرى گرفته و از آنان صاحب فرزندانى بزرگ شده اند.
پيام ها
1- در اسلام ، براى موضوع ازدواج ، بن بست نيست . (ومن لم يستطع )
2- قانونگذار بايد به نيازهاى طبيعى افراد جامعه از يك سو و فشارهاى اقتصادى آنان
از سوى ديگر توجّه داشته باشد. (و من لم يستطع ....)
3- ازدواج با كنيز را تحمّل كنيد، ولى ننگ گناه را هرگز. (فمن ما ملكت ايمانكم )
4- از ازدواج با زن آزاد مى توان صرف نظر كرد، ولى از شرط ايمان نمى توان گذشت .
(فتياتكم المؤ منات )
5- ايمان ، شرط اساسى در هر ازدواجى است . (المحصنات المؤ منات ، فتياتكم المؤ منات
)
6- ايمان ظاهرى براى ازدواج كافى است ، ما ماءمور به باطن نيستيم . (واللّه اعلم
بايمانكم )
7- ازدواج با كنيز، حقارت نيست . (بعضكم من بعض )
8- رضايتِ مالك كنيز در ازدواج ، مانند اذن پدرِ دختر، شرط است . (باذن اهلهنّ)
9- مالكان بدانند كه كنيزان از اهل خودشانند. (اهلهنّ)
10- به كنيزان نيز مثل زنان آزاد، بايد مهريه نيكو داد. (آتوهنّ اجورهنّ بالمعروف )
11- مهريه را به خود كنيز بدهيد. حقوق اقتصادى و اجتماعى بردگان بايد مراعات شود.
(آتوهنّ اُجورهنّ)
12- ميزان مهريه بايد بر اساس عُرف و شئون زن باشد. (بالمعروف )
13- شرطِ بقاى ازدواج ، پاكدامنى ، دورى از فحشا و روابط نامشروع است . (محصنات غير
مسافحات ...)
14- مجازات زن بدكار اگر كنيز باشد، به خاطر كنيز بودن و محروميّت هاى آن ،به نصف
كاهش مى يابد. (فعليهنّ نصف ما على المحصنات )
15- فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى است .
(ذلك لمن خشى العنت )
16- سالم سازى روانى از اهداف اسلام است . (ذلك لمن خشى العنت )
17- صبر و خوددارى ، از ازدواج با كنيز بهتر است . (وان تصبروا خير لكم )
تفسير آيه :(26) يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ
وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ
وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ترجمه :
خداوند مى خواهد (با اين قوانين ، راه سعادت را) براى شما آشكار سازد و شما را به
سنّت هاى (خوب ) پيشينيانتان راهنمايى كند و شما را (با بيان احكام ) از گناه پاك
سازد و خداوند، دانا و حكيم است .
پيام ها
1- سنّت خداوند، هدايت ، بيان و ابلاغ است . (ليبين لكم و يهديكم )
2- از سنّت هاى خوب گذشتگان بايد تبعيّت و تقليد كرد. (سنن الّذين من قبلكم )
3- احكام و مقرّرات اسلام درباره ى ازدواج ، همانند احكام ساير اديان آسمانى گذشته
است . (سنن الّذين من قبلكم )
4- خداوند، لطف خويش را به انسان برمى گرداند. (يتوب عليكم )
5- موارد مجاز يا ممنوع ازدواج ، براساس علم وحكمت ومصلحت است . (واللّه عليم حكيم
)
تفسير آيه :(27) وَاللَّهُ يُرِيدُ اءَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ
ويُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَ تِ
اءَنْ تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيماً
ترجمه :
و خداوند مى خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك سازد،) ولى كسانى كه از هوسها
پيروى مى كنند، مى خواهند كه شما به انحرافى بزرگ تمايل پيدا كنيد.
نكته ها
O آزادى هاى جنسى در ديد اوّل ، نوعى لذّت و كامجويى
است ، ليكن با توجّه به عوارض فردى و اجتماعى آنها، بزرگ ترين سقوط و انحراف است .
بى بند وبارى ، جسم را ذوب ، فكر را مشغول ، اموال را تباه و اطمينان را سلب مى
كند. ميل به تشكيل خانواده را از بين مى برد، فرزندان نامشروع به جامعه تحويل مى
دهد، امراض مقاربتى و روانى به ارمغان مى آورد و در يك كلمه ، آزادى جنسى ، بزرگ
ترين اسارت ها را به دنبال دارد.
پيام ها
1- محدوديّت ها و قيودى كه در ازدواج مطرح است ، رمز لطف خدا به انسان و جامعه ى
بشرى است . (واللّه يريدان يتوب عليكم )
2- در مسير شهوترانان گام ننهيد و از آنان تقليد نكنيد، كه دشمن شمايند. (يريد
الّذين يتّبعون الشهوات ...)
3- هوسبازان بى بند و بار، به چيزى جز غرق شدن شما در شهوات ، قانع نمى شوند و مى
خواهند شما رفيق راهشان باشيد. (ان تميلوا ميلاً عظيماً)
4- اخلاق جنسى در اسلام ، معتدل و دور از افراط و تفريط است ، ولى هوس پرستان راه
افراطى را براى شما مى خواهند. (ميلاً عظيماً)
5- در انتخاب راه دقّت كنيم . در آيه دوبار كلمه (يُريد) به كار رفته است ؛ يك
اراده از خداى عليم حكيم و يك اراده از هوسبازان بدخواه . به سراغ كدام اراده ها مى
رويم . (واللّه يريد... يريد الّذين يتّبعون الشهوات )
تفسير آيه :(28) يُرِيدُ اللَّهُ اءَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ
وَخُلِقَ الاِنْسَنُ ضَعِيفاً
ترجمه :
خداوند مى خواهد (با آسان كردن قوانين ازدواج ، بار تكليف ) شما را سبك كند. و
انسان ، ضعيف آفريده شده است .
نكته ها
O در اين سه آيه اخير، گوشه اى از الطاف خداوند در امر
ازدواج پى در پى نقل شده است . خداوند احكام را براى شما بيان مى كند، (ليبيّن لكم
) راه نشان مى دهد، (يهديكم ) لطف خود را به شما برمى گرداند، (يتوب عليكم ) و بر
شما آسان مى گيرد، (يخفّف عنكم ) و اين همه به خاطر آن كه انسان در برابر طوفان
غرايز، ناتوان ، و قدرت صبر و خوددارى او اندك است .
پيام ها
1- اسلام ، دين آسانى است و بن بست ندارد. (يريداللّه ان يخفّف عنكم )
2- تكاليف دينى ، براساس توان وطاقت انسان است . (يريداللّه ان يخفّف عنكم )
3- مشكل تراشى در ازدواج ، خلاف خواست خداست . (يريد اللّه ان يخفّف )
4- پيروى و پايبندى شما در احكام ازدواج ، زمينه ى سبكبارى و دورماندن جامعه از
آفات و مشقات است . (يريد اللّه ان يخفف عنكم )
5- انسان در برابر غريزه ى جنسى ضعيف است . (خلق الانسان ضعيفاً)
6- ميان تكوين و آفرينش انسان ، و تشريع و احكام الهى هماهنگى است . (يخفّف ...
ضعيفاً)
تفسير آيه :(29) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ
تَاءْكُلُوَّاْ اءَمْوَ لَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَطِلِ إِلاَّ
اءَنْ تَكُونَ تِجَرَةً عَنْ تَرَاضٍ مِّنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ اءَنْفُسَكُمْ
إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر
اينكه تجارتى با رضايت يكديگر باشد. و خود (و يكديگر) را نكشيد، همانا خداوند نسبت
به شما همواره مهربان بوده است .
نكته ها
O رمز اينكه نهى از قتل ، (لاتقتلوا) بدنبال نهى از
حرام خورى ، (لاتاءكلوا) آمده است ، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم ، زمينه
ى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروزدرگيرى ها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است .
O امام صادق عليه السّلام به هنگام تلاوت اين آيه
فرمود: كسى كه قرض بگيرد و بداند كه نمى تواند بازپرداخت كند، مال باطل خورده است .(260)
امام باقر عليه السّلام در ذيل آيه فرمود: ربا، قمار، كم فروشى و ظلم از مصاديق
باطل است .(261)
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درباره وضو و غسل با
آب سرد، آنجا كه خطر جانى دارد فرمود: ((و لاتقتلوا
انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً)).(262)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مسلمانى به تنهايى
وارد منطقه كفّار شد و كشته شد، خودكشى كرده است .(263)
O كشتن رهبران معصوم يكى از مصاديق خودكشى و به هلاكت
انداختن جامعه است ، امام صادق عليه السّلام درباره ى (لا تقتلوا انفسكم ) فرمودند:
يعنى اهل بيت پيامبر خود را نكشيد.(264)
پيام ها
1- مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران ، جز از راه معاملات صحيح و بر
اساس رضايت ، حرام است . (لاتاءكلوا... الا... تجارة عن تراض )
2- جامعه ، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است . اموال ديگران را همچون اموال
خودتان محترم بدانيد. (اموالكم بينكم )
3- هر نوع تصرّفى كه بر مبناى ((حقّ))
نباشد، ممنوع است . (لاتاءكلوا... بالباطل )
4- داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار واكراه . (عن تراض منكم )
5- جان انسان محترم است ، لذا خودكشى ويا ديگركشى حرام است . (لاتقتلوا انفسكم )
6- احكام و مقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداوند است . (كان بكم رحيماً)
تفسير آيه :(30) وَمَنْ يَفْعَلْ ذَ لِكَ عُدْوَ ناً
وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذَ لِكَ
عَلَى اللَّهِ يَسِيراً
ترجمه :
و هر كس از روى تجاوز و ستم چنان كند (و دست به مال و جان مردم دراز كرده ، يا
خودكشى و خونريزى كند) به زودى او را در آتشى (عظيم ) وارد سازيم و اين كار، بر
خداوند آسان است .
نكته ها
O شايد تفاوت ((عدوان
)) و ((ظلم ))
اين باشد كه عدوان ، تجاوز به ديگران است ،ظلم ، شامل ستم بر خويش هم مى شود.
O كلمه ى ((صَلَو))
به معناى ورود در رحمت و كلمه ى ((صَلَى
)) به معناى ورود در دوزخ است ، بنابراين كلمه ((نُصليه
)) به معناى آن است كه او را در آتش وارد مى كنيم .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس به عمد خودكشى
كند، براى هميشه در دوزخ است . آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند.(265)
پيام ها
1- كارهايى كه از سر ظلم و عدوان از انسان سر نزند، قهر الهى ندارد. (و من يفعل ذلك
عدواناً و ظلماً...)
2- قصد وانگيزه ، نقش اصلى را در كيفر يا پاداش دارد. (مَن يفعل ذلك عدواناوظلماً)
تفسير آيه :(31) إِنْ تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا
تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ
وَ نُدْخِلْكُمْ مُّدْخَلاً كَرِيماً
ترجمه :
اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچكتان را بر شما مى
پوشانيم و شما را در جايگاهى ارجمند وارد مى كنيم .
نكته ها
O از اين آيه استفاده مى شود كه گناهان ، دو نوعند:
صغيره و كبيره . در آيه ى 49 سوره ى كهف نيز مى خوانيم كه مجرمان در قيامت ، با
ديدن پرونده ى اعمال خود مى گويند: اين چه نامه ى عملى است كه هيچ گناه كوچك و
بزرگى را فروگذار نكرده است . (لا يغادر صغيرةً و لا كبيرةً)
O از امام كاظم عليه السّلام سؤ ال شد كه در اين آيه
خداوند وعده ى مغفرت صغائر را در صورت اجتناب از كبائر داده است ، پس شفاعت براى
كجاست ؟ امام فرمودند: شفاعت براى اهل كبائر امّت است .(266)
O گناه كبيره ، طبق روايات ، آن است كه خداوند وعده ى
آتش به انجام دهنده اش داده است .(267)
شايد وعده آتش در آيه قبل براى قتل يا خودكشى و تجاوز به مال مردم اشاره به همين
باشد كه نمونه گناهان كبيره اى كه وعده عذاب داده شده ، تجاوز به مال و جان مردم
است .
O تعداد گناهان كبيره در روايات ، متعدّد و مختلف است و
اين به خاطر آن است كه كبائر نيز درجاتى دارند و به بعضى از گناهان
((اكبرالكبائر)) گفته شده است .
پيام ها
1- كسانى كه اصول فكرى و عملى آنان صحيح است ، بايد نسبت به تخلّفات جزئى آنان ،
گذشت كرد. (ان تجتنبوا كبائر... نكفّر عنكم سيئاتكم )
2- پاداش كسانى كه گناهان بزرگ را ترك مى كنند، آن است كه خداوند از گناهان كوچكشان
بگذرد. (ان تجتنبوا كبائر... نكفّر عنكم سيئاتكم )
3- تا از گناهان كبيره و صغيره پاك نشويم ، به بهشت نخواهيم رفت . (نكفّر عنكم
سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما)
تفسير آيه :(32) وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ
بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ
نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ
وَاسْئَلُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَى ءٍ عَلِيماً
ترجمه :
و آنچه را كه خداوند سبب برترى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو نكنيد.
براى مردان از آنچه بدست آورده اند بهره اى است و براى زنان نيز از آنچه كسب كرده
اند بهره اى مى باشد و (به جاى آرزو و حسادت ) از فضل خداوند بخواهيد، كه خداوند به
هر چيزى داناست .
نكته ها
O آيات قبل ، از حرام خوارى نهى فرمود، اين آيه به ريشه
ى حرام خوارى اشاره مى كند كه طمع ، آرزو و رقابت است .
O عدالت ، غير از تساوى است . عدالت همه جا ارزش است
، ولى تساوى گاهى ارزش است و گاهى ظلم . مثلاً اگر پزشك به همه مريض ها يك نوع دارو
بدهد، يا معلّم به همه شاگردان يك نوع نمره بدهد، تساوى هست ، امّا عدالت نيست .
عدالت ، آن است كه به هر كس بر اساس استحقاقش بدهيم ، گرچه موجب تفاوت شود، زيرا
تفاوت گذاشتن بر اساس لياقت ها و كمالات حقّ است ، امّا تبعيض باطل است . تبعيض آن
است كه بدون دليل و براساس هواى نفس يكى را بر ديگرى ترجيح دهيم ، ولى تفاوت آن است
كه بر اساس معيارها يكى را بر ديگرى ترجيح دهيم . بنابراين بايد آرزوى عدالت داشت ،
ولى تمنّاى يكسان بودن همه چيز و همه كس نابجاست . اعضاى يك بدن و اجزاى يك ماشين
از نظر جنس و شكل و كارايى متفاوتند، امّا تفاوت آنها حكيمانه است . اگر خداوند،
همه را يكسان نيافريده ، طبق حكمت اوست . بنابراين در امورى كه به دست ما نيست ،
مثل جنسيّت ، زيبايى ، استعداد، بيان ، هوش ، عمر و... بايد به تقسيم و تقدير الهى
راضى بود. ما كه خدا را عادل و حكيم مى دانيم ، اگر در جايى هم دليل و حكمت چيزى را
نفهميديم نبايد قضاوت عجولانه و جاهلانه همراه با سوءظن يا توقّع نابجا به خداوند
حكيم داشته باشيم و يا بر دارندگان اين نعمت ها حسد ورزيم ، چرا كه با فزونى هر
نعمتى ، مسئوليّت بيشتر مى شود و با آمدن هر نعمتى ، غم از دست دادنش همراه است .
اين حقيقت را در نهج البلاغه مى خوانيم .
در موارد اختيارى ، بايد با كوشش و تلاش و پرهيز از كسالت و تنبلى ، در رقابتى سالم
به قوّت و كثرت و استقلال رسيد و اجازه ى استثمار و استعمار به ديگران نداد و در
مواردى كه بدست ما نيست ، بايد تفاوها را دليل رشد و آزمايش و تحرك و تعاون و
پيوستگى جامعه دانست ، زيرا كه اگر همه مردم داراى امكانات يكسان باشند، صفات
انسانى از قبيل سخاوت ، شجاعت و ايثار در انسان رشد نمى كند. انسان در لابلاى فراز
و نشيب ها خود را نشان مى دهد، حركت مى كند و با ديگران به خاطر نيازش پيوند مى
خورد.
O امام صادق عليه السّلام در پاسخ از آيه فرمودند: كسى
به همسر و فرزند ديگران چشم داشت نداشته باشد، ولى همانند آن را از خداوند بخواهد.(268)
O زمانى كه اين آيه نازل شد، اصحاب پيامبراكرم گفتند:
مقصود از فضل در (واسئلوا اللّه من فضله ) چيست ؟ قرار شد تا على عليه السّلام اين
موضوع را از پيامبر سؤ ال كند. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمودند:
خداوند ارزاق را در ميان مردم از طريق حلال تقسيم كرده وحرام را نيز عرضه كرده است
. كسى كه حرام را تحصيل كند، به همان اندازه از رزق حلال خود كاسته است وبرحرام
مورد محاسبه قرار مى گيرد.(269)
پيام ها
1- به داده هاى الهى راضى باشيم و حسودانه ، آرزوى برتريهاى ديگران را نداشته باشيم
. (ولا تتمنوا)
2- در اسلام مسائل اقتصادى واخلاقى بهم آميخته است . (لاتاءكلوا...بالباطل ...
ولاتتمنّوا)
3- تبعيض ها وبرترى هاى استثمارگرانه و ظالمانه ، از حساب برترى هاى خداداد، جداست
. (فضل اللّه به بعضكم على بعض )
4- تفاوت هاى زن و مرد از نظر خلقت و طبيعت ، از نمونه هاى برترى دادن خداوند در
آفرينش است . (فضل اللّه ... للرجال ... للنساء)
5- هر يك از زن و مرد، نسبت به دستاوردهاى خود به طور مساوى مالكند. (للرّجال نصيب
، للنساء نصيب )
6- به جاى تمنّاى آنچه ديگران دارند، در پى كسب وتلاش باشيم . (نصيب
ممّااكتسبوا...)
7- انسان ، تنها مالك بخشى از دست رنج خود است . ((ممااكتسبوا))
بخش ديگر سهم فقرا و حكومت اسلامى است .
8- هم كار، هم دعا. (اكتسبوا... واسئلوا اللّه )
9- به جاى چشمداشت به داشته هاى ديگران به فضل و لطف خدا چشم داشته باشيد. (ولا
تتمنّوا... واسئلوا اللّه )
10- به خصلت ها جهت صحيح بدهيم . آرزو در انسان هست ، امّا جهت اين آرزو را درخواست
نعمت از خدا قرار دهيم ، نه سلب نعمت از ديگران . (لاتتمنّوا... و اسئلوا اللّه من
فضله )
11- اگر خداوند، چيزى به كسى داد يا از او گرفت ، حكيمانه و آگاهانه است . (بكل شى
ء عليماً) (ايمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت است .)
تفسير آيه :(33) وَلِكُلٍّ جَعَلْنَا مَوَ لِىَ مِمَّا
تَرَكَ الْوَ لِدَانِ وَالاَْقْرَبُونَ وَالَّذِينَ
عَقَدَتْفاءَيْمَنُكُم َاتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَى
ءٍ شَهِيداً
ترجمه :
و از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان و كسانى كه با آنان پيمان بسته ايد، برجا گذاشته
اند، براى هر يك وارثانى قرار داده ايم ، پس سهم آنان را (از ارث ) بپردازيد، زيرا
كه خداوند بر هر چيز، شاهد و ناظر است .
نكته ها
O ((مَوالى
)) جمع ((مولى ))
داراى معانى مختلفى است ، ولى دراينجا مراد وارثان است .
O جمله ى (عقدت ايمانكم ) اشاره به قراردادهاى است كه
پيش از اسلام ، ميان دو نفر برقرار مى شد و اسلام ، با اندكى تغيير، آن را پذيرفت و
نامش در كتب فقهى ، ((ضمان جريره ))
است . متن قرارداد به اين صورت بوده كه دو نفر پيمان ببندند در زندگى ، همديگر را
يارى كنند و در پرداخت غرامت ها، كمك هم باشند و از هم ارث برند. (چيزى شبيه
قرارداد بيمه در امروز)، كه اگر خسارتى بر يكى وارد شد، هم پيمان او، ديه ى آنرا
بپردازد. اسلام اين قرارداد را پذيرفت ، ولى ارث بردن از ديگرى را مشروط به آن كرد
كه انسان وارثى نداشته باشد.
O امام رضا عليه السّلام درباره ى معناى (و الذين عقدت
ايمانكم ) فرمودند: مقصود پيمانى است كه مردم با رهبران الهى و معصوم بسته اند.(270)
پيام ها
1- تعيين ميزان ارث ، به فرمان خداست . (لكل جعلنا موالى )
2- خويشان نزديك تر، در ارث بردن اولويّت دارند. (الاقربون )
3- انسان حقّ دارد در شرايطى مالكيّت خود را از طريق پيمان و قرارداد به ديگرى
واگذار كند. (عقدت ايمانكم )
4- تعهّدات انسان در زمان حياتش ، پس از مرگ ، محترم است . (والّذين عقدت ايمانكم
فآتوهم نصيبهم )
5- وفاى به پيمان و عهد، واجب است . (آتوهم نصيبهم )
6- بدهكاران بايد براى پرداخت بدهى ، به سراغ طلبكاران بروند. (آتوهم نصيبهم )
7- ايمان به حضور خداوند، رمز تقوى و هشدار به كسانى است كه وفادار به پيمان هاى
خود نيستند. (ان اللّه كان على كل شى ء شهيدا)
تفسير آيه :(34) اَلرِّجَالُ قَوَّ مُونَ عَلَى النِّسَآءِ
بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ
وَ بِمَآ اءَنْفَقُواْ مِنْ اءَمْوَ لِهِمْ فالصَّلِحَتُ قَنِتَتٌ حَفِظَتٌ
لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَالَّتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُن َّفَعِظُوهُنَّ
وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ اءَطَعْنَكُمْ فَلاَ
تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاًإِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً
ترجمه :
مردان داراى ولايت بر زنانند از آن جهت كه خدا بعضى از ايشان (مردان ) را بر بعضى
(زنان ) برترى داده (قدرت بدنى ، توليدى واراده بيشترى دارند) و از آن جهت كه از
اموال خود نفقه مى دهند، پس زنانِ شايسته ، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا (براى
آنان ) حفظ كرده ، (حقوق واسرار شوهر،) در غياب اويند. و(امّا) زنانى كه از سرپيچى
آنان بيم داريد، پس (نخست ) آنان را موعظه كنيد و(اگر مؤ ثّر نشد) در خوابگاه از
آنان دورى كنيد و(اگر پند وقهر اثر نكرد،) آنان را بزنيد (وتنبيه بدنى كنيد)، پس
اگر اطاعت شما را كردند، بهانه اى بر آنان (براى ستم وآزار) مجوييد. همانا خداوند
بزرگوار و بزرگ مرتبه است .
نكته ها
O ((قَوّام
)) به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.
O ((نشوز))
از ((نشز)) به معناى زمين
بلند وبه سركشى وبلندپروازى نيز گفته مى شود.
O شرط سرپرستى و مديريّت ، لياقت تاءمين و اداره زندگى
است و به اين جهت ، مردان نه تنها در امور خانواده ، بلكه در امور اجتماعى ، قضاوت
و جنگ نيز بر زنان مقدّمند، (بما فضّل اللّه ... و بما انفقوا) و به اين خاطر
نفرمود: ((قوّامون على ازواجهم ))،
زيرا كه مسئله ى زوجيّت مخصوص زناشويى است و خدا اين برترى را مخصوص خانه قرار
نداده است .
O گرچه برخى زنان ، در توان بدنى يا درآمد مالى برترند،
ولى در قانون و برنامه ، بايد عموم را مراعات كرد، نه افراد نادر را.
O براى جمله (حافظات للغيب بما حفظ اللّه ) معانى
گوناگونى است :
الف : زنان ، آنچه را خدا خواهان حفظ آن است ، حفظ نمايند.
ب : زنان ، حقوق شوهران را حفظ كنند، همان گونه كه خدا حقوق زنان را در سايه
تكاليفى كه بر مرد نهاده ، حفظ كرده است .
ج : زنان حافظ هستند، ولى اين توفيق را از حفظ الهى دارند.
O وقتى راههاى مسالمت آميز سود نبخشيد، يا بايد دست از
انجام وظيفه كشيد، يا بايد در صورت تاءثير نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد.
به گفته ى روانشناسان ، بعضى افراد، حالت مازوشيسم (آزاد طلبى ) پيدا مى كنند كه
تنبيه مختصر بدنى ، برايشان همچون مرهم است . در تنبيهات بدنى هم ، اسلام سفارش
كرده كه نبايد به مرحله ى كبودى جسم يا زخمى شدن بدن برسد. به علاوه ، مرد متخلّف
هم گاهى توسط قاضى تنبيه بدنى مى شود.
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كتك شما نبايد
به نحوى باشد كه اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد، يا كتك نشانه خودنمايى و اظهار
قدرت مرد باشد كه زهره چشمى بگيرد. ((ضرباً غير مبرّج
))(271)
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: نشوز زن آن است كه
در فراش (همبستر شدن ) از شوهر تبعيت نكند و مقصود از ((اضربوهنّ))،
زدن با چوب مسواك و شبيه آن است ، زدنى كه از روى رفق و دوستى باشد.(272)
پيام ها
1- در يك اجتماع دو نفرى هم ، يكى بايد مسئول و سرپرست باشد. مدير خانه مرد است .
(الرّجال قوّامون على النساء)
2- در اداره امور زندگى ، بايد تعقّل و تدبير، بر احساسات و عواطف حاكم باشد.
(الرّجال قوّامون على النساء)
3- نظام حقوقى اسلام با نظام تكوين و آفرينش هماهنگ است . حقّ مديريّت مرد، به خاطر
ساختار جسمى و روحى اوست . (الرّجال قوّامون على النساء)
4- برترى هاى طبيعى فضل الهى است . (بما فضّل اللّه )
5- هزينه زندگى ، بر عهده مرد است . (بما انفقوا)
6- قانونگذار بايد در وضع قانون ، به تفاوت هاى طبيعىِ زن و مرد در آفرينش ، توجه
داشته باشد. (الرّجال قوّامون ... بما فضّل اللّه )
7- نشانه شايستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است . (قانتات )
8- نشانه همسر شايسته ، حفظ خود در غياب شوهر است . (حافظات للغيب )
9- اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تاءمين زندگى او از سوى مرد است .
(بما انفقوا...فالصالحات قانتات حافظات )
10- علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. پيش از آنكه زن ناشزه شود، چاره اى
بينديشيد. (تخافون نشوزهنّ)
11- مرد هيچ حقّى در آزار همسر مطيع خود ندارد. (فان اطعنكم فلاتبغوا عليهنّ
سبيلاً)
12- سه مرحله موعظه ، ترك هم خوابى وتنبيه ، براى مطيع كردن زن است . پس اگر از راه
ديگرى زن مطيع مى شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله ى (فان اطعنكم ) نشانه آن است كه
هدف اطاعت است ، گرچه از طريق ديگرى باشد.
13- تواضع زن ، ضعف نيست ، ارزش است . (فالصالحات قانتات )
14- نشانه ى همسر شايسته ، رازدارى ، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غياب اوست .
(فالصالحات ... حافظات للغيب )
15- برخورد با منكرات بايد گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه ، قهر تنبيه .
(فعظوهنّ واهجروهنّ...)
16- تا موعظه مؤ ثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه
بدنى ممنوع است . (فعظوهنّ واهجروهنّ... واضربوهنّ)
17- برخورد خشن و تنبيه ، تنها براى انجام وظيفه است ، نه انتقام و كينه و بهانه .
(فان اطعنكم فلاتبغوا عليهن )
18- برترى مردان ، نبايد سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است . (ان اللّه كان
علياً كبيراً)
19- توجّه به برترى خداوند، كليد تقوى و پرهيز از ستم بر همسران است . (ان اللّه
كان علياً)
|