تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۸ -
تفسير آيه :(158) وَلَئِن مُّتُّمْ اءَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَى
اللَّهِ تُحْشَرُونَ
ترجمه :
و اگر بميريد يا كشته شويد، قطعا به سوى خداوند برانگيخته مى شويد.
نكته ها
O در اين آيه عبارت ((فى
سبيل اللّه )) نيامده است ، تا بگويد: محشور شدن همه ى
كسانى كه بميرند يا كشته شوند در هر راهى كه باشند، به سوى خداست . اكنون كه مرگ
براى همه حتمى است و حشرِ همه در محضر خداوند نيز حتمى است ، پس چرا بهترين نوع
رفتن را با رضايت پذيرا نباشيم ؟ اگر مرگ و شهادت ، هر دو بازگشت به سوى خداست ، پس
ديگر نگرانى از شهادت چرا؟
امام حسين عليه السّلام مى فرمايند:
فان تكن الابدان للموت انشئت
|
فقتل امرء فى اللّه بالسّيف افضل
|
اگر بدنها براى مرگ آماده شده اند، پس شهادتِ مرد در راه خدا با شمشير بهترين مرگ
است .(166)
تفسير آيه :(159) فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ
لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ
الْقَلْبِ لاَنْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ
وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ
اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ
ترجمه :
(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده ،) با مردم مهربان
گشته اى و اگر خشن و سنگدل بودى ، (مردم ) از دور تو پراكنده مى شدند. پس از
(تقصير) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش كن و در امور با آنان مشورت نما، پس
هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و) بر خداوندتوكّل كن . براستى كه خداوند توكّل
كنندگان رادوست مى دارد.
نكته ها
O گرچه محتواى آيه دستورات كلّى است ، لكن نزول آيه
درباره ى جنگ اُحد است . زيرا مسلمانانى كه در جنگ احد فرار كرده و شكست خورده
بودند، در آتش افسوس وندامت وپشيمانى مى سوختند. آنان اطراف پيامبر را گرفته
وعذرخواهى مى نمودند، خداوند نيز با اين آيه دستور عفو عمومى آنان را صادر نمود.
O كلمه ى ((شُوْر))
در اصل به معنى مكيدن زنبور، از شيره ى گل هاست . در مشورت كردن نيز انسان بهترين
نظريه ها را جذب مى كند. مولوى مى گويد:
كاين خردها چون مصابيح ، انوراست
|
بيست مصباح ،از يكى روشنتر است .
|
پيام ها
1- نرمش با مردم ، يك هديه ى الهى است . (فبما رحمة من اللّه لنت لهم )
2- افراد خشن و سختگير نمى توانند مردم دارى كنند. (لانفضّوا من حولك )
3- نظام حكومتى اسلام ، بر مبناى محبّت و اتصال به مردم است . (حولك )
4- رهبرى و مديريّت صحيح ، با عفو و عطوفت همراه است . (فاعف عنهم )
5- خطاكارانِ پشيمان و گنهكاران شرمنده را بپذيريدو جذب كنيد. (فاعف عنهم و
استغفرلهم و شاورهم )
6- ارزش مشورت را با ناكامى هاى موسمى ناديده نگيريد.(167)
(وشاورهم )
7- در مشورتِ پيامبر، تفقّد از نيروها، شكوفايى استعدادها، شناسايى دوستان از
دشمنان ، گزينش بهترين راءى ، ايجاد محبّت و علاقه و درس عملى براى ديگران نهفته
است . (وشاورهم )
8- ظلمى را كه به تو كردند، عفو كن ؛ (فاعف عنهم ) براى گناهى كه نسبت به خدا مرتكب
شدند، طلب آمرزش كن ؛ (واستغفرلهم ) در مسائل سياسى اجتماعى ، آنان را طرف مشورت
خود قرار ده . (وشاورهم )
9- استغفارِ پيامبر درباره ى امّتش ، به دستور خداست . پس مورد قبول نيز هست .
(واستغفر لهم )
10- مشورت ، منافاتى با حاكميّت واحد و قاطعيّت ندارد. (وشاورهم ... و اذا عزمتَ)
11- در كنار فكر و مشورت ، توكّل بر خدا فراموش نشود. (فتوكّل )
12- ابتدا مشورت و سپس توكّل ، راه چاره ى كارهاست ، خواه به نتيجه برسيم يا نرسيم
. (شاورهم ... فتوكّل ... انّ اللّه يحبّ المتوكّلين )
تفسير آيه :(160) إِن يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ
لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي
ينْصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار كند،
پس چه كسى است كه بعد از آن بتواند شما را يارى كند؟ (بنابراين ) مؤ منان فقط بايد
بر خداوند توكّل كنند.
نكته ها
O در آيه قبل سفارش به توكّل شد و در اين آيه ، دليل
توكّل بر خدا را چنين مطرح مى كند كه عزّت و ذلّت تنها به دست اوست .
O در حديث آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
از جبرئيل پرسيد: توكّل بر خدا چيست ؟ گفت : اينكه بدانى مخلوق ، سود و زيانى به تو
نمى رساند و از غير خدا كاملا ماءيوس شوى . اگر انسان به اين درجه رسيد، جز براى
خدا كار نمى كند و از غير خدا نمى هراسد و جز به خدا اميد ندارد و اين حقيقت توكّل
است .(168)
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: هرگاه ميان انسان و
گناه ، مانعى حائل نشد و انسان گرفتار معصيت گرديد، اين خذلان الهى است .(169)
پيام ها
1- پيروزى هاى طبيعى تحت الشعاع عوامل ديگر واقع مى شوند، امّا نصرت و امداد الهى
تحت الشعاع قرار نمى گيرد. (ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم )
2- پيروزى و شكست هردو با اراده ى خداوند است . (ينصركم ... يخذلكم )
3- ايمان ، از توكّل بر خدا جدا نيست . (فليتوكّل المتوكّلون )
تفسير آيه :(161) وَمَا كَانَ لِنَبِي اءَن يَغُلَّ وَمَن
يَغْلُلْ يَاءْتِ بِمَا غَلَّ يَوَمَ
الْقِيَمَةِثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ
ترجمه :
و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت كند و هر كس خيانت كند، آنچه را كه (در آن ) خيانت
نموده روز قيامت به همراه آورد، سپس به هر كس پاداشِ كاملِ آنچه كسب كرده ، داده
شود و آنها ستم نبينند.
نكته ها
O شايد اين آيه ، پاسخى به آنان باشد كه به خاطر جمع
غنايم ، منطقه حفاظتى اُحد را رها كردند. آنها به گمان اينكه از سهم غنيمت محروم
نشوند، هشدارهاى فرمانده خود را كه مى گفت : سهم شما محفوظ است و از نظر رسول خدا
صلّى اللّه عليه و آله دور نخواهد بود، ناديده گرفتند. اين آيه مى فرمايد: پيامبر
در سهم شما از غنيمت خيانت نخواهد كرد، پس مطمئن باشيد و به وظيفه ى خود عمل كنيد.
O امام باقر عليه السّلام فرمودند: جنسِ به سرقت رفته ،
در دوزخ در برابر چشم خائن مجسّم ، و به او گفته مى شود به آتش داخل شو وآن را خارج
كن .(170)
O غشّ، تقلّب ، غصب و خيانت از موارد
((غِلّ)) است . شخصى كه مسئول جمع آورى زكات
بود، خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد و گفت : اين مقدار از اموالى كه جمع
كرده ام زكات است و مربوط به شماست و اين مقدار نيز هداياى مردم به خود من است .
حضرت بالاى منبر رفت و فرمود: آيا اگر اين شخص در خانه اش مى نشست كسى به او هديه
مى داد؟! به خدا سوگند او با همين اموال حرام در قيامت محشور خواهد شد.(171)
O آنجا كه به انبيا بدبين مى شوند، شما چه انتظارى نسبت
به خودتان داريد؟! از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: رضايت مردم به
دست نمى آيد و زبانشان قابل كنترل نيست .(172)
پيام ها
1- نه تنها پيامبر اسلام ، بلكه همه ى انبياى الهى امين هستند. (و ما كان لنبىّ...)
نبوّت با خيانت سازگار نيست . كسى كه مى خواهد امين تربيت كند بايد خود اهل خيانت
نباشد. گرچه در بين رهبران غير الهى ، اهل خيانت كم نيست .
2- هيچ كس حتّى انبيا، از سوءظنّ مردم به دور نيست . (ما كان لنبىّ ان يَغُلّ)
(ضعف ايمان از يكسو و حبّ دنيا از سوى ديگر، انسان را وادار مى كند به انبيا سوءظنّ
ببرد.)
3- از حريم انسان هاى پاك و اولياى خدا دفاع كنيد. (و ما كان لنبىّ ان يغل ...)
4- آوردن مال حرام در قيامت ، نوعى مجازات است . و چه سخت است كه در قيامت ، در
برابر انبيا، شهدا وهمه ى مردم ، انسان را همراه با مالى كه خيانت كرده بياورند.
(ياءت بما غلّ)
5- ياد قيامت ، بازدارنده از خيانت است . (ياءت بما غلّ)
6- خيانت ، خيانت است و مقدار آن مهم نيست . كلمه ((ما))
در جمله ى ((ياءت بما غلّ))
شامل كم و زياد هر دو مى شود.
7- قيامت صحنه اى است كه نيكان ، حسنات خود را مى آورند، (جاء بالحسنة )(173)
و خائنين خيانت هاى خود را به همراه دارند. (ياءت بما غلّ)
8- خداوند عادل است . هم جزا را كامل مى دهد و هم ذرّه اى افراط نمى كند. (وهم
لايظلمون )
تفسير آيه :(162) اءَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَ اللَّهِ
كَمَن بَآءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ
وَمَاءْوَيهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
ترجمه :
آيا كسى كه در پى خشنودى خداوند است ، مانند كسى است كه به خشم و غضب خدا دچار گشته
و جايگاه او جهنّم است ؟ و چه بد بازگشتگاهى است .
تفسير آيه :(163) هُمْ دَرَجَتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ
بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
ترجمه :
آنان نزد خداوند (داراى ) درجاتى هستند و خداوند به آنچه انجام مى دهند، بيناست .
نكته ها
O در شاءن نزول اين آيه آمده است كه وقتى رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله دستور حركت به سوى اُحد را صادر كردند، منافقان به بهانه هاى
مختلف در مدينه ماندند و گروهى از مسلمانان ضعيف الايمان نيز از آنها پيروى كرده و
در جبهه حاضر نشدند.
O در آيه ى 155 خوانديم كه خداوند كسانى را كه از جبهه
فرار كرده و پشيمان شدند مى بخشد، امّا اين آيه مى فرمايد: مرفّهان و منافقان بهانه
گير را نمى بخشد.
O در آياتى از قرآن اين تعبير آمده است كه براى مؤ منان
درجاتى است : (لهم درجات عند ربّهم )(174)،
(لهم الدّرجات العُلى )(175)
امّا در اين آيه مى فرمايد: خود مؤ منان درجات مى شوند. همان گونه كه انسان هاى پاك
همچون علىّبن ابيطالب عليهما السّلام ابتدا طبق ميزان حركت مى كنند و سپس خود
آنان ميزان مى شوند، ابتدا دور محور مى گردند، سپس خود آنان محور حقّ مى شوند.
پيام ها
1- هدف مجاهدان واقعى ، بدست آوردن رضاى خداست ، نه پيروزى و غنائم و خودنمايى .
(افمن اتّبع رضوان اللّه ...)
2- در جامعه اسلامى ، نبايد مجاهدان و مرفّهان يكسان ديده شوند. (با توجّه به شاءن
نزول ) (افمن اتّبع رضوان اللّه ... كمن باء...)
3- روى گردانى از جبهه و جنگ ، بازگشت به غضب خداست . (كمن باء بسخط)
4- خشنودى يا خشم الهى بايد تنها ملاك عمل يك مسلمان باشد. (رضوان اللّه ... بسخط
من اللّه )
تفسير آيه :(164) لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤ مِنِينَ
إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً
مِّنْ اءَنْفُسِهِمْ يتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَتِهِ وَيُزَكِّيْهِمْ
وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُواْ مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلَلٍ
مُّبِينٍ
ترجمه :
همانا خداوند بر مؤ منان منّت گذاشت كه در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت ،
تا آيات او را بر آنها تلاوت كند و ايشان را پاك كرده و رشد دهد و به آنان كتاب و
حكمت بياموزد، هر چند كه پيش از آن ، قطعا آنها در گمراهى آشكار بودند.
نكته ها
O ((مَنّ))،
به معناى سنگى است كه براى وزن كردن اشيا بكار مى رود. و اعطاى هر نعمت سنگين و
گرانبهايى را منّت گويند. امّا سنگين و بزرگ جلوه دادنِ نعمت هاى كوچك ، ناپسند است
. بنابراين بخشيدن نعمت بزرگ ، نيكو ولى بزرگ جلوه دادن نعمت هاى كوچك ، ناپسند است
.(176)
O بعثت انبيا از ميان مردم داراى بركاتى است :
الف : مردم سابقه او را مى شناسند و به او اعتماد مى كنند.
ب : الگوى مردم در اجراى دستورات و فرامين الهى هستند.
ج : درد آشنا و شريك در غم و شادى مردمند.
د: در دسترس مردم هستند.
O همچنان كه از فرمايشات حضرت على عليه السّلام در نهج
البلاغه استفاده مى شود، در دوره جاهليّت مردم نه فرهنگ سالم داشتند و نه از بهداشت
بهره مند بودند.
برادر ايشان ، جعفر طيّار نيز در هجرت به حبشه ، در برابر نجاشى اوضاع دوره جاهلى
را چنين ترسيم مى كند: ((كنّا اهل الجاهليّة نعبد
الاصنام و ناءكل الميتة و ناءتى الفواحش و نقطع الارحام و نُسى ء الجوار، ياءكل
القوى منا الضعيف حتّى بعث اللّه رسولا...)) ما بت
پرستانى بوديم كه در آن روزها مردارخوار و اهل فحشا و فساد بوديم ، با بستگان قطع
رابطه و با همسايگان بد رفتارى مى كرديم ، قدرتمندان ما حقوق ناتوانان را پايمال مى
كردند تا اينكه خداوند پيامبرش را مبعوث كرد... .(177)
پيام ها
1- بعثت انبيا، بزرگ ترين هديه ى آسمانى و نعمت الهى است . (لقد من اللّه )
2- گرچه بعثت براى همه ى مردم است ، ولى تنها مؤ منان شكرگزار اين نعمت هستند و از
نور هدايت بهره مى گيرند. (لقد منّ اللّه على المؤ منين )
3- انبيا، مردمى بودند. (من انفسهم )
4- تلاوت آيات قرآن ، وسيله ى تزكيه و تعليم است . (يتلوا... يزكّيهم و يعلمهم )
5- تزكيه بر تعليم مقدّم است . (يزكيهم و يعلمهم )
6- تزكيه و تعليم در راءس برنامه هاى انبياست . (يزكيهم و يعلمهم )
7- رشد و خودسازى بايد در سايه ى مكتب انبيا و آيات الهى باشد. (رياضت ها و
رهبانيّت هايى كه سرچشمه اش آيات الهى و معلّمش انبيا نباشند، خود يك انحراف است ).
(يتلوا عليهم آياته و يزكيهم )
8- براى شناخت بهتر نعمت بعثت انبيا، به تاريخِ مردمان قبل از آنان بايد مراجعه
كرد. (ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين )
9- در محيطهاى گناه آلود وگمراه نيز مى توان كار كرد. (يزكيهم و يعلمهم ... وان
كانوا من قبل لفى ضلال مبين )
10- در مكتب انبيا، پرورش روحى و آموزش فكرى ، در كنار بينش و بصيرت مطرح است .
(يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة )
تفسير آيه :(165) اءَوَلَمَّآ اءَصَبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ
اءَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ اءَنَّى
هَذَا قُلْهُوَ مِنْ عِنْدِ اءَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ
قَدِيرٌ
ترجمه :
آيا چون مصيبتى (در جنگ اُحد) به شما رسيد كه دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها
(دشمن ) وارد ساخته بوديد، گفتند: اين مصيبت از كجاست ؟ (و چرا به ما رسيد؟) بگو:
آن از سوى خودتان است . قطعا خداوند بر هر كارى تواناست .
نكته ها
O مسلمانان كه در احد هفتاد كشته دادند و شكست خوردند،
از پيامبر مى پرسيدند: چرا ما شكست خورديم ؟ خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد كه
به آنها بگو: شما دو برابر اين تعداد را در سال قبل ، در جنگ بدر، به دشمن ضربه
وارد كرديد. شما از آنها هفتاد كشته و هفتاد اسير گرفتيد، به علاوه شكست امسال به
خاطر تفرقه و سستى و اطاعت نكردن خودتان از فرماندهى بوده است .
پيام ها
1- هنگام قضاوت ، تلخى ها و شيرينى ها را با هم در نظر بگيريد. تنها شكست اُحد را
نبينيد، پيروزى بدر را هم ياد كنيد. (قد اصبتم مثلَيها)
2- در جستجوى عوامل شكست ، ابتدا به سراغ عوامل درونى و روحى و فكرى خود برويد، سپس
عوامل ديگر را پيگيرى كنيد. (قل هو من عند انفسكم )
3- خداوند بر هر چيزى قادر است ، ولى ما بايد شرايط لازم و لياقت بهره بردارى را به
دست آوريم . (هو من عند انفسكم ... ان اللّه على كل شى قدير)
4- گمان نكنيد كه تنها مسلمان بودن براى پيروزى كافى است ، تا در هر شكستى كلمه ى
((چرا وچطور)) را بكار ببريد، بلكه علاوه بر
ايمان ، رعايت اصول و قوانين نظامى وسنّت هاى الهى لازم است . (قلتم اَنّى هذا قل
هو من عند انفسكم )
تفسير آيه :(166) وَمَآ اءَصَبَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى
الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ
الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
و آنچه روز مقابله ى دو گروه (كفر و ايمان در احد) به شما وارد شد، به اذن خدا بود
(تا شما را آزمايش كند) و مؤ منان را مشخّص كند.
نكته ها
O خداوند براى هر كارى ، علّتى را مقرّر كرده است و هر
يك از شكست و پيروزى دليلى دارند. علّت شكست شما در اُحد اين بود كه سست شده و
ناهماهنگى كرديد و براى جمع آورى غنائم حرص ورزيديد، كه در آيه قبل فرمود: (هو من
عند انفسكم ) اين آيه مى فرمايد: هر يك از انتخاب هاى شما، ميان اتحاد يا تفرقه ،
جدّى بودن يا سست شدن ، در مدار اراده ى الهى است . اوست كه به شما قدرت انتخاب مى
دهد و هر راهى برگزينيد، به همان نتيجه اش مى رسيد. (ما اصابكم ... فباذن اللّه )
پيام ها
1- شكست ها و پيروزى ها، به اراده ى خداوند محقّق مى شود كه همان سنّت هاى اوست .
(فباذن اللّه )
2- حوادث تلخ وشيرين ، ميدان آزمايش وشناسايى انسان هاست . (ليعلم المؤ منين )
تفسير آيه :(167) وَلِيَعْلَمَ
الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَتِلُواْ فِى سَبِيلِ ا للَّهِ
اءَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لا تَّبَعْنَكُمْ هُمْ
لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ اءَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِيمَنِ يَقُولُونَ بِاءَفْوَهِهِم
مَّا لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ اءَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ
ترجمه :
و چهره ى منافقان معلوم شود، (كسانى كه چون ) به آنها گفته شد: بياييد شما (هم مثل
ديگران ) در راه خدا بجنگيد و يا (لااقل از حريم خود) دفاع كنيد، گفتند: اگر (فنون
) جنگى را مى دانستيم ، حتما از شما پيروى مى كرديم . آنها در آن روز، به كفر نزديك
تر بودند تا به ايمان . با دهانشان چيزى مى گويند كه دردلشان نيست و خداوند به آنچه
كتمان مى كنند آگاه تر است .
نكته ها
O براى جمله ى (لو نعلم قتالا) سه معنا شده است :
الف : حركت شما براى اُحد در خارج از شهر، جنگ برابر نيست ، بلكه يك نوع خودكشى است
و لذا ما اين را جنگ نمى دانيم و شركت نمى كنيم .
ب : ما اگر فنون نظامى مى دانستيم شركت مى كرديم .
ج : ما يقين داريم كه جنگى رخ نخواهد داد ولذا شركت در جبهه ضرورتى ندارد.
پيام ها
1- جبهه ى جنگ ، چهره منافقان را افشا مى سازد. (و ليعلم الّذين نافقوا)
2- رهبر بايد مردم را براى مقابله با دشمن بسيج كند. (تعالوا قاتلوا)
3- جهاد، گاهى ابتدايى و براى برداشتن طاغوت هاست و گاهى دفاعى و براى حفظ جان و
مال مسلمانان است . (قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا)
4- انگيزه ها و درجات و ارزش آنها متفاوت است . (قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا)
5- دفاع از وطن و جان ، يك ارزش است . (او ادفعوا)
6- منافقان ، موضع گيرى هاى خودشان را توجيه مى كنند. (لو نعلم قتالاً لاتبعناكم )
7- سر باز زدن از جبهه ، نشانه ى كفر است . (هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان )
8- ايمان انسان در شرايط و زمان هاى مختلف فرق مى كند. (هم للكفر يومئذ اقرب منهم
للايمان )
9- همه ى اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عادل نبودند. (هم للكفر يومئذ اءقرب
منهم للايمان )
10- خداوند در باره ى منافقان ، هم تهديد مى كند و هم افشاگرى . (هم للكفر يومئذ
اقرب ... يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم )
11- آنچه در اُحد براى همه كشف شد، گوشه اى از نفاق بود، بخش بيشترش را خدا مى
داند. (واللّه اعلم بما يكتمون )
تفسير آيه :(168) الَّذِينَ قَالُواْ لاِخْوَنِهِمْ
وَقَعَدُواْ لَوْ اءَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ قُلْفَادْرَءُواْ
عَنْ اءَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
منافقان كسانى هستند كه (بعد از پايان جنگ اُحد، دست به تبليغات ياءس آور زده و در
حالى كه خود از جنگ سر باز زده و در خانه هاى ) خود نشسته اند و در حقّ برادران خود
گفتند: اگر از ما پيروى مى كردند كشته نمى شدند. به آنان بگو: اگر راست مى گوييد،
مرگ را از خودتان باز داريد.
پيام ها
1- منافقان به هنگام حركت مردم به جبهه ها، در خانه ها مى نشينند. (و قعدوا)
2- منافقان ، روحيه ى خانواده هاى شهدا را تضعيف مى كنند. (لو اطاعونا ما قتلوا)
3- منافقان ، خود را رهبر فكرى ديگران مى دانند. (لو اطاعونا)
4- در جهان بينى منافقان ، اصالت با زندگى مادّى و رفاه است . (و قعدوا لو اطاعونا
ما قتلوا)
5- ايمان به مقدّر بودن مرگ ، سبب شجاعت و پذيرش رفتن به جبهه است و در بينش
منافقان ، شهادت و سعادت اُخروى جايگاه ندارد. (لو اطاعونا ما قتلوا)
6- بايد با تبليغات سوء منافقان برخورد كرد. (قل فادرؤ ا عن انفسكم الموت )
7- انسان نمى تواند مرگ را از خود دفع كند. (فادرؤ ا عن انفسكم الموت )
8- مرگ به دست خداست ، جبهه يا خانه در مرگ نقش اصلى را ندارند. (فادرؤ ا عن انفسكم
الموت و ان كنتم صادقين )
تفسير آيه :(169) وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى
سَبِيلِ اللَّهِ اءَمْوَتاً بَلْ
اءَحْيَآءٌ عِنْدَرَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
ترجمه :
و هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند؛ بلكه آنها زندگانى
هستند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
نكته ها
O ما بر مبناى قرآن كه شهيدان را زنده مى داند، به
شهداى راه اسلام و خصوصا شهداى كربلا سلام كرده ، با آنان حرف مى زنيم و توسل مى
جوييم .
O ابوسفيان در پايان جنگ اُحد با صداى بلند فرياد مى
زد: اين هفتاد كشته ى مسلمانان در احد، به عوض هفتاد كشته ى ما در جنگ بدر. ولى
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كشته هاى ما در بهشت جاى دارند، ولى كشتگان
شما در دوزخند.(178)
نكاتى پيرامون شهيد و شهادت
1- در روايات آمده است كه شهيد، هفت ويژگى اعطايى از جانب خداوند دارد: اوّلين قطره
ى خونش ، موجب آمرزش گناهانش مى گردد. سر در دامن حورالعين مى نهد. به لباس هاى
بهشتى آراسته مى گردد. معطّر به خوش بوترين عطرها مى شود. جايگاه خود را در بهشت
مشاهده مى كند. اجازه ى سير و گردش در تمام بهشت به او داده مى شود. پرده ها كنار
رفته و به وجه خدا نظاره مى كند.(179)
2- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از شخصى شنيد كه در دعا مى گويد:
((اسئلك خير ما تسئل )) خدايا! بهترين چيزى
كه از تو درخواست مى شود به من عطا كن ، فرمود: اگر اين دعا مستجاب شود، در راه خدا
شهيد مى شود.(180)
3- در روايت آمده است : بالاتر از هر نيكى ، نيكوترى هست ، مگر شهادت كه هرگاه شخصى
شهيد شود، بالاتر از آن خيرى متصوّر نيست .(181)
4- در روز قيامت ، شهيد مقام شفاعت دارد.(182)
5- از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: در قيامت لغزش هاى شهيدبه
خودش نيز نشان داده نمى شود.(183)
6- شهداى صف اوّلِ حمله و خط شكن ، مقامشان برتر است .(184)
7- مجاهدان از درب مخصوص وارد بهشت مى شوند(185)
و قبل از همه به بهشت مى روند(186)
و در بهشت جايگاه مخصوصى دارند.(187)
8- تنها شهيد است كه آرزو مى كند به دنيا بيايد و دوباره شهيد شود.(188)
9- بهترين و برترين مرگ ها، شهادت است .(189)
10- هيچ قطره اى محبوب تر از قطره ى خونى كه در راه خدا ريخته شود، در نزد خداوند
نيست .(190)
11- در قيامت ، شهيد سلاح به دست ، با لباس رزم و بوى خوش به صحنه مى آيد و فرشتگان
به او درود مى فرستند.(191)
12- امامان ما شهيد شدند. بسيارى از انبيا ورهروان وپيروان آنان نيز شهيد شدند.
(وكايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثيرا)(192)،
(يقتلون النبيين بغير حق )(193)
13- حضرت على عليه السّلام با داشتن دهها فضيلت اختصاصى ، تنها وقتى كه در آستانه ى
شهادت قرار گرفت فرمود: ((فزت و ربّ الكعبة
)) او اوّل كسى بود كه ايمان آورد، جاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
خوابيد، برادر پيامبر شد، تنها خانه ى او به مسجد پيامبر درب داشت ، پدر امامان و
همسر زهرا عليها السّلام بود. بت شكن بود، ضربت روز خندق او، از عبادت ثقلين افضل
شد. امّا در هيچ يك از موارد مذكور نفرمود: ((فُزت
))
14- على عليه السّلام مى فرمود: قسم به خدايى كه جان فرزند ابوطالب در دست اوست ،
تحمّل هزار ضربه شمشير در راه خدا، آسان تر از مرگ در رختخواب است .(194)
15- على عليه السّلام در جنگ احد ناراحت بود كه چرا به شهادت نرسيده است تا اينكه
مژده شهادت در آينده را از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دريافت نمود.
16- شهيد مطهرى در كتاب حماسه حسينى مى نويسد: سخاوتمند، هنرمند و عالم ؛مال ، هنر
و علم خود را كه بخشى از وجود اوست جاودانه مى كند، امّا شهيد، خودش را جاودانه مى
كند.(195)
17- در عالم حيوانات نيز گوسفندِ مرده بى ارزش است ، گوسفندى كه به سوى قبله و با
نام خدا ذبح شود، ارزش دارد.
18- همان گونه كه كور، مفهوم بينايى را درك نمى كند، زندگان دنيا حيات شهدا را درك
نمى كنند.
19- وقتى انفاق مال در راه خدا، قابليّت رشد تا هفتصد برابر و بيشتر را دارد، دادن
خون و جان ، در راه خدا چگونه است ؟
پيام ها
1- شهادت ، پايان زندگى نيست ، آغاز حيات است . بسيارى از زندگان مرده اند، ولى
كشتگان راه خدا زنده اند. (بل اءحياءٌ)
2- شهادت ، باختن و از دست دادن نيست ؛ بلكه يافتن و به دست آوردن است . (بل
اءحياء... يرزقون )
3- كشته شدن ، آنگاه ارزشمند است كه در راه خدا باشد. (قتلوا فى سبيل اللّه )
4- تصوّر هلاكت و يا خسارت براى شهيد، تفكّرى انحرافى است كه بايد اصلاح شود. (لا
تحسبنّ)
تفسير آيه :(170) فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَهُمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ
بِالَّذِينَ لَمْ َيلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ اءَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ
وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه :
آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده ، شادمانند و به كسانى كه به دنبال
ايشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده اند، مژده مى دهند كه نه ترسى بر آنها است و
نه غمى خواهند داشت .
نكته ها
O در روايات آمده است : مؤ منان واقعى كه قرآن و اهل
بيت پيامبر عليهم السّلام را با هيچ كتاب و رهبر ديگرى عوض نمى كنند، مشمول بشارت
اين آيه هستند. همچنين استفاده مى شود كه زندگى برزخى يك زندگى واقعى داراى رزق و
حيات و شادى و بشارت است . و مراد از آن تنها باقى ماندن نام نيك در تاريخ نيست .
پيام ها
1- شادى شهدا به الطاف الهى است ، نه عملكرد خودشان . (فرحين بما اتاهم اللّه )
2- شهدا الطاف الهى را تفضّل الهى مى دانند، نه پاداش خون خود. (من فضله )
3- شهدا از همرزمان خود دل نمى كنند و آينده خوب را به آنها بشارت مى دهند.
(يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم )
4- شهدا زندگى جمعى دارند، به يكديگر ملحق مى شوند و در انتظار ملحق شدن ديگران
هستند. (يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم )
5- علاقه به سعادت ديگران و ملحق شدن آنان به كاروان عزّت و شرف ، يك ارزش است . (و
يستبشرون بالّذين لم يلحقوا)
6- كاميابى شهدا، هميشگى است و هرگز غم از دست دادن نعمتى را ندارند. (لاخوف عليهم
و لا هم يحزنون )
تفسير آيه :(171) يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ
وَفَضْلٍ وَاءَنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ
اءَجْرَا لْمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
به نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤ منان را تباه نمى كند، (آيندگان را)
مژده مى دهند.
پيام ها
1- در عالم برزخ ، بشارت وشادمانى وجود دارد. (يستبشرون )
2- شهدا به نعمت و فضلى مى رسند كه براى ما شناخته نيست . كلمه (نعمة ) و (فضل )
نكره آمده است .
3- پاداش عملكرد مؤ منان ، بيمه شده است . (لايضيع اجر المحسنين )
4- وعده ى تضمين پاداش ، انگيزه عمل است . (لايضيع )
تفسير آيه :(172) اءَلَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ
وَالْرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ اءَصَابَهُمُ
الْقَرْحُ لِلَّذِين َ اءَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْاْ اءَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
آنان كه دعوت خدا و رسول را (براى شركتِ دوباره در جهاد عليه كفّار) پذيرفتند، با
آنكه جراحاتى به آنان رسيده بود، براى نيكوكاران و پرهيزكارانِ آنها، پاداش بزرگى
است .
نكته ها
O كفّار قريش ، پس از پيروزى در احد بسوى مكّه
بازگشتند. در بين راه به اين فكر افتادند كه چه بهتر است به مدينه بازگرديم و
باقيمانده مسلمانان را نيز از بين ببريم ، تا كار اسلام يكسره شود. اين خبر به
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد. آن حضرت فرمان بسيج داد و فرمود: شركت كنندگان
در احد حركت كنند. مسلمانان آماده شدند. ابوسفيان وقتى از بسيج عمومى مسلمانان آگاه
شد، گمان كرد كه لشكر تازه نفسى مهيّا شده است تا شيرينى پيروزى احد را بر كام آنان
تلخ كند، لذا از حمله ى مجدّد منصرف شد و به سرعت به طرف مكّه حركت نمود.
O در تاريخ مى خوانيم كه در جنگ احد حضرت على عليه
السّلام بيش از شصت زخم و جراحت برداشت ، ولى لحظه اى دست از يارى پيامبر برنداشت .
در تفسير كنزالدقائق آمده است كه اين آيه درباره ى حضرت على عليه السّلام و نه نفر
ديگر نازل شده است .
پيام ها
1- مؤ منان واقعى ، در سخت ترين شرايط نيز دست از يارى اسلام برنمى دارند.
(استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
2- شركت مجروحان در جبهه ، مايه ى تشويق و تقويت روحيّه افراد سالم است .
(استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
3- اطاعت از رسول خدا، همچون اطاعت از خداست . (استجابوا للّه و الرّسول )
4- شركت مجروحان در جبهه ، نشانه ى وفادارى و عشق و معرفت كامل آنان به مكتب و رهبر
و هدف است . (من بعد ما اصابهم القرح )
5- گاهى شرايط جنگ به گونه اى است كه حتّى مجروحان نيز بايد حاضر شوند.
(استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
6- هرچه عمل دشوارتر باشد، قابل ستايش بيشترى است . (استجابوا... من بعد ما اصابهم
القرح )
7- حضور در جبهه و مجروح شدن ، اگر همراه با تقوى نباشد بى ارزش است . (للذين
احسنوا منهم واتّقوا)
8- برخى از اصحاب پيامبر كه در جبهه هم شركت كرده اند، از سلامت فكر و تقوى دور
شدند. (للذين احسنوا منهم واتّقوا)
9- رزمنده اى قابل ستايش است كه :
الف : از جنگ خسته نشود. (استجابوا... من بعد ما اصابهم القرح )
ب : اهل كار نيك باشد. (للذين احسنوا منهم )
ج : از فرمان خدا و رسول تخلّف نكند. (واتّقوا)
تفسير آيه :(173) اءَلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ
النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْفَزَادَهُمْ
إِيمَناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
ترجمه :
مؤ منان كسانى هستند كه (چون ) مردم (منافق ) به ايشان گفتند: بى شك مردم (كافر
مكّه ) بر ضد شما گرد آمده (و بسيج شده )اند، پس از آنان بترسيد، (آنها به جاى ترس
) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را كفايت مى كند و او چه خوب نگهبان و
ياورى است .
نكته ها
O عوامل تبليغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده انديش و
ترسو، به رزمندگان و مجاهدان تلقين و نصيحت مى كنند كه دشمن قوى است و كسى نمى
تواند حريف آنان بشود، پس بهتر است درگير جنگ نشويد. امّا مسلمانان واقعى ، بدون
هيچ ترس و هراسى ، با آرامش خاطر و با توكّل به خداوند، به آنان پاسخ مى گويند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: تعجّب مى كنم از كسى
كه مى ترسد، چرا به گفته ى خداوند ((حسبنا الّه و نعم
الوكيل )) پناه نمى برد.(196)
پيام ها
1- در برابر تبليغاتِ توخالى دشمن نهراسيد. (فاخشوهم فزادهم ايمانا)
2- در جبهه ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد. (فاخشوهم )
3- قوى ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن ، ايمان و توكّل به خداست . (حسبنا اللّه و
نعم الوكيل )
4- مؤ من وقتى در گرداب بلا قرار مى گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى
كند. (زادهم ايمانا)
5- هم حركت وتلاش لازم است ، هم ايمان وتوكّل . (استجابوا... حسبنا اللّه ونعم
الوكيل )
تفسير آيه :(174) فَانْقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ
وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ
سُوَّءٌ وَاتَّبَعُواْرِضْوَنَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ
ترجمه :
پس (اين مجروحينى كه براى بار دوّم آماده دفاع شدند؛ بدون رخ دادن عملياتى ) با
نعمت و فضل خداوند (به مقرّ خود) بازگشتند، در حالى كه هيچ گزندى به آنها نرسيد و
(همچنان ) از رضاى پروردگار پيروى كردند و خداوندصاحب فضل بزرگى است .
نكته ها
O پس از آنكه مجروحان جنگ اُحد، به فرمان رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله بار ديگر براى دفاع از اسلام بسيج شده و تا منزلگاه حمراءالاسد در
تعقيب دشمن رفتند، دشمنان از آمادگى و روحيّه ى مسلمانان به هراس افتاده ، از
هجوم مجدّد منصرف شده و بازگشتند. اين آيه در تقدير از رزمندگان مجروح و مخلص جنگ
احد است .
پيام ها
1- حركت در مسير انجام وظيفه ، همراه با توكّل به خدا، سبب تبديل مشكلات به آسانى
مى شود. (فانقلبوا بنعمة ....)
2- چه بسيار كسانى كه در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشته اند. (لم
يمسسهم سوء)
3- براى مردان خدا اصل رضايت الهى است ، نه شهادت . (لم يمسّهم سوء واتّبعوا رضوان
اللّه )
4- فضلِ بزرگ خدا، نصيب شركت كننده در جبهه است . (واللّه ذوفضل عظيم )
تفسير آيه :(175) إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَنُ يُخَوِّفُ
اءَوْلِيَآءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ اِنْ
كُنْتُم مُّؤْمِنِينَ
ترجمه :
اين شيطان است كه دوستان خويش را (از قدرت كفّار) مى ترساند، پس اگر ايمان داريد از
آنان نترسيد و فقط از (مخالفت ) من بترسيد.
پيام ها
1- هرگونه شايعه اى كه مايه ى ترس و ياءس مسلمانان گردد، شيطانى است . (انما ذلكم
الشيطان يخوّف اوليائه )
2- شيوه ى ارعاب و تهديد، سياست دائمى قدرت هاى شيطانى است . (يخوّف )
3- افراد ترسوى ميدان هاى نبرد، يار شيطان وتحت نفوذ شيطانند. (يخوّف اوليائه )
4- مؤ منان شجاع ، از ولايت شيطان دورند. (الشيطان يخوّف اوليائه )
5- ترس از خدا، زمينه ى فرمان پذيرى و ترس از غير خدا، زمينه ى فرمان گريزى است .
(فلا تخافون و خافون ) (با توجّه به آيات قبل )
6- مؤ من واقعى از غير خدا نمى ترسد و مى داند كه ايمان از شجاعت جدا نيست . (و
خافون ان كنتم مومنين )
تفسير آيه :(176) وَلاَ يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ
فِى الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ
اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ اءَلا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِى الاَْخِرَةِ
وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
و (اى پيامبر!) كسانى كه در كفر مى شتابند، ترا اندوهگين نكنند. آنان هرگز به
خداوند ضررى نمى زنند. خداوند خواسته است كه براى آنها هيچ بهره اى در قيامت قرار
ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است .
نكته ها
O گويا شركت كنندگان در جنگ اُحد، از همديگر مى
پرسيدند: حال كه ما شكست خورديم و كفّار پيروزمندانه به مكّه برگشتند، چه خواهد شد؟
آيه در پاسخ آنان مى فرمايد: ناراحت نباشيد، اين مهلت الهى است تا پيمان كفرشان پر
شود و ديگر حظّى در آخرت نداشته باشند.
پيام ها
1- آرامش خود را حفظ كنيد، كه تلاش هاى كفّار در محو اسلام بى اثر است . (لايحزنك
... انهم لن يضرّوا اللّه )
2- كفر انسان ها، اندك ضررى به ساحت قدس خدا نمى زند. (لن يضرّوا اللّه شيئا)
3- حضور در ميدان كفر، انسان را از قابليّت توبه و دريافت رحمت الهى محروم مى كند.
(الاّ يجعل لهم حظّا فى الاخرة )
4- مهلت دادن به كفّار، سنّت الهى است ، نه آنكه نشانه ى ناآگاهى و يا ناتوانى
خداوند باشد. (يريداللّه الاّ يجعل لهم حظّا فى الاخرة )
5- محروميّت انسان در آخرت ، ناشى از عملكرد او در دنياست . (يسارعون فى الكفر...
الا يجعل لهم حظّاً فى الاخرة )
6- هم فضل الهى بزرگ است و هم قهر او. (در دو آيه قبل ، نسبت به مجروحانى كه به
فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به جبهه رفتند، از فضل عظيم الهى بشارت داد و
در اين آيه نسبت به كفّار سرسخت ، عذاب عظيم را يادآور مى شود). (لهم عذاب عظيم )
تفسير آيه :(177) إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ
بِالاِْيمَنِ لَّن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاًوَلَهُمْ
عَذَابٌ اءَلِيمٌ
ترجمه :
قطعا كسانى كه ايمان را با كفر معامله كردند، هرگز به خداوند ضررى نمى رسانند و
براى آنان عذاب دردناكى است .
نكته ها
O در قرآن مساءله ى خريد و فروش و سود و زيان سرمايه
عمر، بارها تكرار شده است . قرآن ، دنيا را بازار مى داند و مردم را فروشنده و
عقايد و اعمال انسان را در طول عمر، كالاى اين بازار. در اين بازار، فروش اجبارى
است ولى انتخاب مشترى با انسان است . يعنى ما نمى توانيم آنچه را داريم ، از قدرت و
عمل و عقيده رها بگذاريم ، ولى مى توانيم مسير عقايد و كردار را سودبخش يا زيان آور
قرار دهيم .
در قرآن از عدّه اى ستايش شده كه جان خود را با خدا معامله مى كنند و در عوض بهشت و
رضوان مى گيرند، و از عدّه اى انتقاد شده كه بخاطر انحراف و انتخاب سوء يا سودى نمى
برند؛ (فما ربحت تجارتهم )(197)
و يا دچار خسارت مى شوند؛ (انّ الانسان لفى خُسر) و در بعضى از آيات همچون آيه ى
فوق ، كسانى كه ايمان خود را با كفر معامله مى كنند، تحقير مى شوند و در مقابل به
مؤ منان دلدارى داده مى شود كه ارتداد آنها، به خدا و راه خدا هيچ ضررى نمى زند.
پيام ها
1- سرمايه اصلى انسان ، ايمان ويا زمينه هاى فطرى ايمان است . (اشتروا الكفر
بالايمان )
2- در يك انقلاب عقيدتى و فرهنگى ، از ريزش هاى جزئى نگران مباشيد. (اشتروا
الكفر... لن يضرّوا اللّه )
تفسير آيه :(178) وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ
اءَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ
إِنَّمَانُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوَّاْ إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
ترجمه :
و كسانى كه كافر شدند، مپندارند مهلتى كه به آنان مى دهيم برايشان خوب است ، همانا
به آنان مهلت مى دهيم تا بر گناه (خود) بيفزايند و براى آنان عذابى خواركننده است .
نكته ها
O قرآن ، واژه ى ((گمان
نكنيد)) را بارها خطاب به كفّار و منافقين و افراد سست
ايمان بكار برده ، و اين بخاطر آن است كه اين افراد از واقع بينى و تحليل درست و
روشن ضميرى لازم محرومند. آنها آفرينش را بيهوده ، شهادت را نابودى ، دنيا را
پايدار، عزّت را در گرو تكيه به كفّار و طول عمر خود را مايه ى خير و بركت مى
پندارند كه قرآن بر همه ى اين پندارها قلم بطلان كشيده است .
O اهل كفر، داشتن امكانات ، بدست آوردن پيروزى ها و
زندگى در رفاه خود را نشان شايستگى خود مى دانند، در حالى كه خداوند آنان را به
دليل آلودگى به كفر و فساد، مهلت مى دهد تا در تباهى خويش غرق شوند.
در تاريخ مى خوانيم كه وقتى يزيد امام حسين عليه السّلام را به شهادت رساند، خاندان
آن حضرت را همراه زينب كبرى عليها السّلام به اسارت به شام بردند. يزيد در مجلس خود
با غرور تمام خطاب به حضرت زينب گفت : ((ديديد كه خدا
با ماست ))، حضرت در پاسخ او، اين آيه را خواند و
فرمود: من ترا پست و كوچك و شايسته هرگونه تحقير مى دانم . هر آنچه مى خواهى انجام
بده ، ولى به خدا سوگند كه نور خدا را نمى توانى خاموش كنى . آرى ، براى چنين افراد
خوشگذرانى ، عذاب خوار كننده آماده شده ، تا عزّت خيالى و دنيايى آنان ، با خوارى و
ذلّت در آخرت همراه باشد.
O مجرومان دوگونه اند: گروهى كه قابل اصلاحند و خداوند
آنها را با موعظه و حوادث تلخ و شيرين ، هشدار داده و بيدار مى كند، و گروهى كه
قابل هدايت نيستند، خداوند آنها را به حال خويش رها مى كند تا تمام قابليّت هاى
آنان بروز كند. به همين جهت امام باقر عليه السّلام ذيل اين آيه فرمود: مرگ براى
كفّار يك نعمت است ، زيرا هر چه بيشتر بمانند زيادتر گناه مى كنند.(198)
O حضرت على عليه السّلام درباره ى (انّما نملى لهم
ليزدادوا اثما) فرمود: چه بسيارند كسانى كه احسان به آنان (از جانب خداوند)،
استدراج و به تحليل بردن آنان است و چه بسيارند كسانى كه به خاطر پوشانده شدن گناه
و عيوبشان ، مغرورند و چه بسيارند افرادى كه به خاطر گفته هاى خوب درباره آنان
مفتون شده اند. خداوند هيچ بنده اى را به چيزى همانند ((املاء))
مبتلا نكرده است .(199)
پيام ها
1- كفر، مانع شناخت حقيقت است . (لا يحسبن الّذين كفروا...)
2- كوتاه يا بلند بودن عمر وزمان رفاه ، بدست خداست . (نملى لهم ... نملى لهم )
3- همه ى انسان ها دنبال خير هستند، لكن بعضى در مصداق اشتباه مى كنند. (لايحسبن
... خير لانفسهم )
4- مهلت هاى الهى ، نشانه ى محبوبيّت نيست . (لايحسبنّ... خير لانفسهم )
5- نعمت ها به شرطى سودمند هستند كه در راه رشد و خير قرار گيرند، نه شرّ و گناه .
(انما نملى لهم ليزدادوا اثماً)
6- طول عمر مهم نيست ، بهره از عمر مهم است . (انّما نملى لهم )
امام سجاد عليه السّلام در دعاى مكارم الاخلاق چنين مى فرمايد: خدايا! اگر عمر من
چراگاه شيطان خواهد شد، آن را كوتاه بگردان .
7- زود قضاوت نكنيد، پايان كار و آخرت را نيز به حساب بياوريد. (انّما نملى لهم
خير... و لهم عذاب مهين )
8- رفاه و حاكميّت ستمگران ، نشانه ى رضاى خداوند از آنان نيست . چنانكه دليلى بر
سكوت ما در برابر آنان نمى باشد. (نملى لهم ... لهم عذاب مهين )
9- عذاب هاى آخرت ، انواع و مراحل متعدّد دارد. (عذاب اليم ) در آيه قبل ، و (عذاب
مهين ) در اين آيه .
|