تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱ -
مقدّمه ناشر انقلاب اسلامى ايران با رهبرى امام خمينى قدّس سرّه و حضور
ملّت مسلمان و مبارزات شهداى گرانقدر قبل و بعد از پيروزى ، زمينه رشد و
ترويج فرهنگ اسلامى و خصوصا قرآن كريم را فراهم آورد. در اين راستا
دانشمندان درد آشناى حوزه هاى علميّه ، با تاءليف كتب مناسب در جهت تبليغ
دين گام هاى بسيارى برداشتند. كتاب حاضر كه بخشى از مجموعه دوازده جلدى ((تفسير نور)) مى باشد، در جهت مهجوريت زاديى از قرآن و ارائه پيام هاى
انسان ساز كلام الهى به شيوه اى نو و قلمى شيوا، توسط حجّت الاسلام
والمسلمين محسن قرائتى به رشته تحرير درآمده است كه در سال 76 به عنوان
كتاب سال جمهورى اسلامى ايران معرّفى گرديد. بدنبال چاپ اوّلين مجلدات اين تفسير، نظرات و پيشنهادات بسيارى از سوى فضلاى
حوزه و دانشگاه طرح گرديد كه بيانگر علاقه و توجّه قشر فرهنگى جامعه ، به
شناخت مفاهيم قرآن كريم از طريق اين شيوه مى باشد. اكنون به جهت
آشنايى با شيوه ى كار و چگونگى ارائه تفسير نور، اين موارد به اختصار بيان
مى شود كه خود نيز مى تواند راهگشاى طلاب جوان در جهت فعاليّت هاى تفسيرى
باشد. شيوه كار پس از انتخاب حداقل دوازده تفسير معتبر از مفسّران شيعه و اهل
سنّت ، از قدما و معاصران ، چند تن از طلاب فاضل با مطالعه دقيق آنها، به
استخراج نكات و برداشت هاى تفسيرى آنها پرداخته و به صورت مكتوب آن را در
اختيار مؤ لّف قرار مى دهند. ايشان ضمن مطالعه ى آن مطالب ، خود نيز به تحقيق و تتبّع پرداخته و با توجّه
به نيازهاى دينى جامعه ، پيام هاى راهبردى قرآن را براى نسل امروز كه تشنه
ى دريافت مفاهيم قرآنى هستند، در قالب نكات و پيام هاى آيه ، با نثرى ساده
و روان ارائه مى دهند. البتّه در برخى موارد نيز برداشت هاى خود را مورد
بحث و تبادل نظر با برخى بزرگان حوزه قرار مى دهند. نوشته هاى ايشان پس
از ارائه در برنامه آينه وحى راديو، ويراستارى شده و قبل از چاپ يكبار ديگر
توسط خودشان مورد بازبينى نهايى قرار مى گيرد. شيوه ارائه مطالب هر آيه در قالب 5 عنوان ارائه مى گردد:
1- متن آيه ، كه با رسم الخط عثمان طه و با اعراب كامل ، تايپ و چندين بار
مورد دقّت قرار گرفته است . 2- ترجمه هر آيه ، كه به صورت گروهى و زير
نظر مؤ لّف محترم و با استفاده از بهترين ترجمه هاى موجود، (حداقل 6 ترجمه
) نگارش يافته و به جهت گويايى و روانى آن ، مطالب توضيحى مورد لزوم در
ميان پرانتز آمده است . 3- نكته ها، كه امور زير در اين قالب عرضه
گرديده است : الف : بيان ريشه و ترجمه ى لغات مشكل آيه . ب : بيان
شاءن نزول آيه كه در فهم محتواى آيه نقش كليدى داشته است . ج : بيان
آيات مرتبط با آيه كه در فهم موضوعى قرآن تاءثير به سزايى دارد. د: بيان روايات ذيل آيه ، كه در اين بخش با توجّه به گستردگى روايات ، تنها
به ذكر نمونه هايى بسنده شده است . ه : بيان برخى توضيحات براى روشن تر شدن مفهوم آيه . و: طرح برخى پرسش
ها و پاسخ گويى به آنها. 4- پيام ها، كه مقصود اصلى مؤ لّف از اين تفسير همين بخش بوده است تا نشان
دهد قرآن كتاب زندگى بشر در همه ى عصرها و براى همه نسل هاست . البته مستند
برداشت هاى مؤ لّف ، چنانكه در پايان هر پيام آمده است يكى از امور زير مى
باشد: الف : مفردات كلمات هر آيه . ب : عبارتى مركّب از چند كلمه . ج : رابطه ى صدر و ذيل آيه . د: رابطه ى هر آيه با آيات قبل . 5- پاورقى كه نشانى آيات و روايات و كتب تفسيرى را باختصار آورده است .
همچنين مطالبى مربوط به آيه كه در قالب نكته ها و پيام ها نمى گنجيده ، در
پاورقى ذكر شده است . تذكّرات لازم : 1- گاهى تعداد نكته ها و پيام هاى يك آيه ، از يك مورد تجاوز
نكرده است كه به جهت حفظ قالب كار، بازهم عنوان نكته ها و پيام ها به صورت
جمع آمده است . 2- در مورد كتب تفسيرى ، هرجا كه مراد، مطالب آن تفسير
در ذيل آيه بوده است ، نشانى جلد و صفحه ذكر نشده است . در پايان از
زحمات آقايان سيّد جواد بهشتى ، رحمت جعفرى ، حسن دهشيرى و محمود متوسل كه
در تتبّع و بررسى تفاسير و آقاى على محمّد متوسلى كه در امر مقابله و تصحيح
نهايى اين جلد نهايت همكارى را داشته اند صميمانه تشكّر مى گردد. و
همچنين اعلام مى داريم : با همه ى تلاش هايى كه در جهت حفظ اصول و قواعد
فوق و تصحيح اغلاط تايپى صورت گرفته است ، يقينا نواقص و كاستى هايى در
عرضه اين تفسير وجود دارد كه اميدواريم همچون گذشته خوانندگان گرامى بذل
محبّت نموده و با ارسال نظرات و پيشنهادات خود، به نشانى : تهران صندوق پستى 586/14185 ما را در جهت اصلاح و تكميل آن يارى نمايند وپيشاپيش سپاس ماراپذيراباشند. مركز فرهنگى درسهايى از قرآن مقدّمه مؤ لّف بسم اللّه الرّحمن الرّحيم در سال 1378 كه براى تجديد چاپ جلد اوّل ((تفسير نور)) توسط
((مركز فرهنگى درسهايى از قرآن )) يك بار ديگر آن را با دقّت مطالعه كردم ، مطالبى را حذف يا
ادغام نموده و مطالب جديدى را كه خداوند به ذهنم انداخت و يا از ((تفسير راهنما)) و ((نخبة التفاسير)) استفاده مى شد به مطالب قبلى اضافه كردم . در يك لحظه به
فكر فرو رفتم ، نوشته اى را كه بعد از دو سه سال به دست خودم تغيير مى دهم
، اگر به قيامت برسد و از نظر اولياى خدا و فرشتگان و از همه بالاتر خداوند
بگذرد چقدر تغيير خواهد كرد. تازه اين اصلاحات و تغييرات به شرطى مفيد است
كه اصل كار با ريا و سُمعه وعُجب ، حبط و باطل نشده باشد. به هر حال
زحمت ها كشيدم ، ولى نمى دانم حتّى يك صفحه ى آن در قيامت سبب نجاتم خواهد
شد يا نه ! البتّه قرآن نور است ونقص از كار ونوشته هاى ماست . به هر حال به لطف خداوند
اميدوارم تا همانگونه كه در گلستان ، خاك به گل تبديل مى شود، در سايه ى
آيات نورانى قرآن ، نوشته هاى ما نيز به نور تبديل گردد. اللّهم آمين محسن قرائتى 6-/4/78 سيماى سوره آل عمران سوره آل عمران داراى دويست آيه است و آيات آن از يك نظام و
هماهنگى خاصّى برخوردارند. اين سوره در مدينه نازل شد و نزول آن زمانى بود
كه نداى دعوت اسلام درجهان آن روز بلند ودشمنان حساس وگوش به زنگ شده
بودند. چنانكه در تفسير الميزان آمده است ، عدّه اى از مسيحيان منطقه ى
نجرانِ يمن ، براى شنيدن سخنان پيامبر به مدينه آمدند كه هشتاد وچند آيه
اوّل اين سوره براى توضيح معارف اسلام به آنان يكجا نازل گرديد و با ماجراى
مباهله به انجام رسيد. همچنين ماجراى جنگ اُحد و دعوت مسلمانان به صبر و پايدارى ، در اين سوره
مطرح شده است . نام اين سوره بر اساس آيات 33 و 35 آن مى باشد كه ماجراى
تولّد مريم فرزند عِمران را بيان مى دارد. لذا مراد از آل عمران در اين
سوره ، حضرت مريم عليها السّلام و حضرت عيسى عليه السّلام مى باشند، گرچه
نام پدر حضرت موسى نيز، عمران بوده است . تفسير آيه :(1) الَّمَّ ترجمه : الف لام ميم بِسْمِ اللّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ به نام خداوند
بخشنده ى مهربان نكته ها O در جلد اوّل تفسير، درباره ى آيه (بِسم اللّه
الرّحمن الرّحيم ) گفته شد كه از جايگاه خاصّى برخوردار وخود آيه اى مستقل
است . گفتن آن در اوّل هر كار سفارش شده و تكرار آن درابتداى هر سوره ،
نشانه ى اهميّت آن است . (بسم اللّه ) مخصوص اسلام نيست وپيامبران ديگر نيز
اين آيه را با همين عبارت بكار برده اند. اينكه (بسم اللّه ) با حرف ((باء)) شروع شده كه به معناى استمداد و كمك خواهى است ، نشانه ى آن
است كه بدون خواست واراده او هيچ كارى صورت نمى گيرد. استعانت از خدا،
يعنى كمك گرفتن از تمام صفات او. او رحمن و رحيم است و چشم اميد ما به رحمت
اوست ، رحمتى گسترده و عمومى براى اين جهان و آن جهان . آرى ! ديگران يا
رحم ندارند و يا رحمشان محدود به افراد خاص و يا زمان و مكان خاصّى است و
هدفشان از رحم كردن بازگشت آن است ، نظير علفى كه به حيوان يا دانه اى كه
به مرغ مى دهند تا از او بهره مند شوند. رحمتى گسترده و ابدى براى همه بدون
قصد بازگشت مخصوص خداوند است . پس از چنين خداى رحمن و رحيمى استمداد
كنيم و بگوييم : ((بسم اللّه الرّحمن الرّحيم )) O چنانكه در سوره ى بقره ذكر شد (المَّ) از حروف مقطعه است .
شايد مشهورترين و بهترين نظر درباره حروف مقطعه همين باشد كه بگوييم رمزى
است ميان خدا و پيامبرش .(1) و يا اعلام اين موضوع باشد كه قرآن ، كلام الهى نيز از همين
حروف الفبا تاءليف يافته ، ولى با اين حال معجزه است . اگر شما هم مى
توانيد از همين حروف ، كتابى همچون قرآن بياوريد. همان گونه كه قدرت الهى
از خاك ، انسان مى آفريند ولى بشر از خاك ، سفال و آجر و كوزه مى سازد. اين
تفاوت قدرت الهى با قدرت بشرى است . O
حروف مقطّعه (الم ) در ابتداى شش سوره بقره ، آل عمران ، عنكبوت ، روم ،
لقمان و سجده آمده است . تفسير آيه :(2) اللَّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ ترجمه : خداوند كه معبودى جز او نيست ، زنده وپاينده است . نكته ها O ((قَيّوم )) به كسى گفته مى شود كه خود به ديگرى تكيه نداشته باشد، ولى
ديگران به او تكيه دارند و يا قوام بخش همه چيز است . O خداوند در آفريدن ، تدبير و تسلّط كامل دارد. عوامل و اسباب مادّى وسيله ى
پيدايش مى شوند، ولى مستقل نيستند و سبب بودنشان از خودشان نيست . موجودات
ديگر، علم ، حيات و قدرت مستقلّى ندارند. تنها او زنده اى است كه زندگى هر
موجود زنده وابسته به اوست . در دعاى جوشن كبير مى خوانيم : او قبل از
هر زنده اى زنده وبعد از هر زنده اى زنده است . هيچ زنده اى شريك او نيست و
به كسى نياز ندارد. جان همه ى زنده ها و رزق آنها به دست اوست . او زنده اى
است كه زنده بودن خود را از كسى ارث نبرده است . پيام ها 1- توحيد، سرلوحه ى كتب آسمانى است . (لااله
الاّ هو) 2- شرط معبود شدن ، داشتن كمالات ذاتى است و تنها خداوند است كه قائم به ذات
خويش و بى نياز مطلق است . (الحىّ القيّوم ) تفسير آيه :(3) نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ
مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَاءَنزَلَا لتَّوَْريةَ
وَ الاِْنجِيلَ ترجمه : او كتاب را به حقّ بر تو نازل كرد،
كه تصديق كننده كتاب هاى پيشين است و (او بود كه ) تورات و انجيل را فرو
فرستاد. نكته ها O
كلمه ى ((تورات ))، در زبان عِبرى به معناى شريعت و قانون است . تورات كنونى
داراى پنج بخش به نام هاى : 1 سِفر پيدايش 2 سِفر خروج 3 سِفر لاويان 4-
سِفر اعداد 5 سِفر تثنيه مى باشد. از آنجايى كه در تورات شرح وفات و دفن
حضرت موسى عليه السّلام مطرح شده ، معلوم مى شود كه اين مطالب بعد از حضرت
موسى جمع آورى شده است . O
كلمه ى ((انجيل ))، ريشه يونانى دارد و به معناى بشارت است . انجيل نام كتاب
مسيحيان است و قرآن هر كجا از آن نام برده ، به صورت مفرد بيان كرده است ،
ولى امروزه در ميان مسيحيان اناجيل متعدّد وجود دارد كه همه پس از حضرت
عيسى عليه السّلام و بدست ياران و پيروان او نوشته شده اند. اين اناجيل كه
به نام خود آنان معروف است ، عبارتند از: ا انجيل مَتّى . 2 انجيل مرقس . 3
انجيل لوقا. 4 انجيل يوحنّا. پيام ها 1- آمدن كتب آسمانى ، جلوه اى از
قيّوميّت خداست . (القيّوم نزّل عليك الكتاب ) 2- نزول قرآن بر پيامبر،
مربوط به شخصيّت او و تكريم خداوند از اوست . (نزل عليك الكتاب ) كلمه ((عليك )) مقدّم بر كلمه
((الكتاب )) است . 3- قرآن از هرگونه باطلى مصونيّت داشته و منطبق با حقيقت است . (بالحقّ)
4- كتاب هاى آسمانى انبيا، مؤ يّد يكديگرند. (مصدّقا لما بين يديه ) 5-
تصديق كتب آسمانى پيشين ، عاملى براى وحدت خداپرستان و يكى از شيوه هاى
دعوت ديگران است . (مصدّقاً) 6- تصديق قرآن نسبت به تورات و انجيل ،
حقّى بزرگ بر اديان سابق است ، و گرنه با خرافاتى كه وارد تورات و انجيل
شده ، آسمانى بودن آنها به كلّى فراموش مى شد. (مصدّقاً) 7- با آنكه مراحل تربيت الهى ، ابزار و دستورالعمل هاى آن در هر زمان و
شرايط متفاوت بوده اند، ولى از آهنگ تكاملى ووحدت در هدف برخوردارند.
(مصدقاً) تفسير آيه :(4) مِنْ قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَاءَنْزَلَ الْفُرْقَانَ
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَتِا للَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ترجمه : او پيش از اين (تورات و انجيل را)
براى هدايت مردم (فرو فرستاد) و اينك فرقان را (كه وسيله ى تميز حقّ از
باطل است ) نازل كرد، البتّه براى كسانى كه به آيات الهى كفر ورزند، عذاب
شديدى است و خداوند شكست ناپذير صاحب انتقام است . نكته ها O يكى از نام هاى قرآن ، فرقان است . فرقان ، يعنى آنچه مايه ى افتراق ،
جدايى و فرق گذاشتن است . از آنجا كه راه تشخيص حقّ از باطل ، در همه امور
قرآن مى باشد، لذا به آن فرقان گفته شده است . O
عذاب شديد مخصوص آخرت نيست . در اين آيه نفرموده كه عذاب كفّار مربوط به آخرت
است ، زيرا گاهى سرگرمى و حرص بر اندوختن مال و غفلت از خداوند و معنويات
خود عذاب است . در آيه 85 سوره توبه مى فرمايد: خداوند به گروهى مال و
اولاد مى دهد تا بدان ها عذابشان كند. O امام صادق عليه السّلام درباره ى (انزل الفرقان ) فرمودند: هر
امر محكم ، فرقان است و كتاب در (انزل الكتاب )، مجموع قرآن است .(2) پيام ها 1- هدايت مردم ، يك سنّت هميشگى الهى بوده است . (من قبل )
2- مخاطب كتب آسمانى ، عموم مردم هستند، نه قبيله و نژاد خاص . (للنّاس )
3- قرآن ، وسيله ى شناخت حقّ از باطل است . (و انزل الفرقان ) 4- هركجا ميان سليقه ها، افكار و عقايد به هر نحو دچار تحيّر شديم ، حرف آخر
از آن قرآن است . (حتّى اگر در ميان روايات نيز دچار حيرت شديم ، بايد به
حديثى توجّه كنيم كه مطابق با قرآن باشد.) (الفرقان ) 5- بعد از نزول آن همه كتاب و اسباب هدايت ، جزاى شخص لجوج عذاب شديد است .
(عذاب شديد) 6- عذاب الهى ، پس از اتمام حجّت بر مردم است . (هدى للناس
... الّذين كفروا... لهم عذاب شديد) 7- اين آيه مايه ى دلگرمى و تسليت
خاطر پيامبر و مؤ منان است كه خداوند به حساب كفّار سرسخت مى رسد. (عزيز
ذوانتقام ) 8- سرچشمه كيفر و انتقام او، عملكرد ماست ، وگرنه او عزيزى است كه هيچ
كمبودى ندارد. (عزيز ذوانتقام ) 9- كفر مردم در خداوند اثرى ندارد.
(كفروا، واللّه عزيز) تفسير آيه :(5) إِنَّ اللَّهَ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ شَى
ءٌ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فِى السَّمَآءِ ترجمه : همانا هيچ چيز، نه در زمين و نه در آسمان ، بر خداوند پوشيده نمى ماند. نكته ها O در چند آيه ى قبل ، سخن از قيّوم بودن خداوند
بود. در اين آيه ، آشكار بودن همه چيز براى او مطرح شده ، كه جلوه اى از
قيّوميّت اوست . پيام ها 1- خداوند بر همه چيز آگاه است . ما وهمه ى هستى هر لحظه در
محضر خدا هستيم ، در محضر او گناه نكنيم . با توجّه به آيه قبل ، استفاده
مى شود كه كفر و معصيتِ هيچ كس بر خدا پوشيده نيست . (كفروا... لا يخفى
عليه شى ء) 2- تعدّد افراد، تعدّد اعمال ، تعدّد مكان ها وزمان ها هيچ
كدام مساءله اى را بر خداوند پنهان نمى سازد. (فى الارض ولا فى السماء) تفسير آيه :(6) هُوَ الَّذِى يُصَوِّرُكُمْ فِى الاَْرْحَامِ كَيْفَ يَشَآءُ
لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَا لْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ترجمه : او كسى است كه شما را آنگونه كه مى خواهد در رحم ها صورت مى دهد. جز او كه
مقتدر حكيم است ، معبودى نيست . نكته ها O شكل گيرى جنين در رحم ، نشانه ى ديگرى از قيّوم بودن خداوند است كه در آيات
قبل خوانديم . O موضوع صورت گيرى انسان در رحم مادر، در ميان دو آيه ى نزول
كتاب آمده است ، شايد رمز اين باشد كه خدايى كه در رحم مادر به شما سر و
سامان مى دهد، با تشريع قوانين الهى و ارسال كتب آسمانى ، به رشد آينده و
ابدى شما نيز سامان مى بخشد. O
تاءثير هريك از عوامل وراثتى ، بهداشتى ، غذايى ويا روانى در شكل گيرى صورت و
جسم افراد نيز از سنّت هاى الهى ودر مدار قدرت وتدبير وحكمت اوست . پيام ها 1- منشاء تكوين و تشريع يكى است . آن كه براى هدايت شما كتاب
فرستاده ، همان است كه شما را آفريده است . (هدىً للنّاس ... يصوّركم )
2- صورت گرى انسان در رحم مادر، تنها بدست اوست . (هو الّذى يصوّركم )
3- اكنون كه صورت بندى ها به دست اوست ، يكديگر را به خاطر شكل و قيافه
سرزنش نكنيم . (هوالّذى يصوّركم ) 4- قدرت نمايى او محدود به مكان و
زمان خاصّى نيست . (يصوّركم فى الارحام ) 5- تفكّر در آفرينش خود، عامل
ايمان به خداوند است . (يصوّركم ... لااله الاّ هو) 6- گرچه خداوند به هر كارى قادر است ؛ (كيف يشاء) ولى كارى بر خلاف حكمت نمى
كند. (هوالعزيزالحكيم ) 7- صورت هاى گوناگون افراد بشر، نشانه ى قدرت و
حكمت اوست . (يصوّركم ... العزيز الحكيم ) تفسير آيه :(7) هُوَ الَّذِى اءَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَبَ مِنْهُ ءَايَتٌ
مُّحْكَمَتٌ هُنَّ اءُمُّا لْكِتَبِ وَ اءُخَرُ مُتَشَبِهَتٌ فَاءَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ
زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَةِ
وَابْتِغَآءَ تَاءْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَاءْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ
وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَاَمَنَّا بِهِ كُلُّ مِّنْ
عِنْدِ رَبِّنَاوَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ اءُوْلُواْ الاَْلْبَبِ ترجمه : او كسى است كه اين كتاب را بر تو
نازل كرد. بخشى از آن ، آيات محكم (روشن و صريح ) است كه اصل و اساس اين
كتاب را تشكيل مى دهد. (و هرگونه ابهامى در آيات ديگر، با مراجعه به اين
محكمات روشن مى شود) و بخشى از آن ، آيات متشابه است (كه احتمالات مختلفى
در معناى آيه مى رود، ولى با توجه به آيات محكم ، تفسير آنها روشن مى شود.)
امّا كسانى كه در دلهايشان انحراف است ، به جهت ايجاد فتنه (و گمراه كردن
مردم ) و نيز به جهت تفسير آيه به دلخواه خود، به سراغ آيات متشابه مى
روند، در حالى كه تفسير اين آيات را جز خداوند و راسخان در علم نمى دانند.
آنان كه مى گويند: ما به آن ايمان آورده ايم همه ى آيات از طرف پروردگار
ماست (خواه محكم باشد يامتشابه ) و جز خردمندان پند نگيرند. نكته ها O در اين آيه ، چند سؤ ال مطرح است : سؤ ال :
قرآن در يكجا همه ى آيات خود را محكم دانسته و فرموده : (كتاب اُحكمت آياته
)(3) و در جاى ديگر همه را متشابه دانسته و فرموده : (كتابا
متشابها)(4)
ولى در اين آيه بعضى را محكم وبعضى را متشابه معرّفى نموده است ، مساءله چيست
؟ پاسخ : آنجا كه فرمود: تمام آياتِ قرآن محكم است ، يعنى سخن سست و بى
اساس در هيچ آيه اى نيست و آنجا كه فرمود: همه ى آيات متشابه هستند، يعنى
سيستم و آهنگ آيات قرآن ، هماهنگ ، يكنواخت و شبيه بهم است . اما با اين
حال ، از نظر فهم مردم همه ى آيات يكسان نيستند، بعضى صريح و روشن و همه كس
فهم ، ولى بعضى داراى معانى بلند وپيچيده اند كه همين امر موجب شبهه و
اشتباه آنان مى گردد. سؤ ال : چرا در قرآن آيات متشابه به كار رفته است ؟ پاسخ : اوّلا: وجود آيات متشابه زمينه ى فكر و تدّبر در آيات است .
ثانيا: موجب رجوع مردم به رهبران آسمانى مى شود. آرى ، اگر همه ى درس آسان
باشد، شاگرد احساس نياز به استاد نمى كند. ثالثا: متشابهات وسيله آزمايش
مردم است . گروهى كژانديش ، از لابلاى آنها به سراغ اهداف شوم خود مى روند
و گروهى انديشمند، به فرموده امام رضا عليه السّلام با مراجعه به محكمات ،
معناى صحيح آيات را كشف مى نمايند.(5) سؤ ال : نمونه آيات متشابه كدام است ؟ پاسخ : در قرآن
مى خوانيم : (الى ربّها ناظرة )(6)
در قيامت ، چشم ها به پروردگارشان مى نگرند. چون عقل سليم ، جسم بودن را براى
خداوند محال مى داند و در آيات ديگر قرآن نيز مى خوانيم : (لاتدركه
الابصار)(7)
چشمها او را درك نمى كنند، لذا مى فهميم كه مراد از نگاه به پروردگار، نگاه
به لطف و پاداش او در قيامت است . همچنين مراد از
((دست خدا))
در آيه ى (يداللّه فوق ايديهم ) قدرت اوست ، چنانكه در فارسى نيز مى گوييم :
فلانى در فلان شهر يا اداره دست دارد، يعنى قدرت دارد. وگرنه خداوند كه جسم
نيست تا دست و پا داشته باشد. قرآن نيز مى فرمايد: (ليس كمثله شى ء)(8) او همانندى ندارد. اين گونه آيات ، سبب انحراف ساده انديشانى شده كه به آيات ديگر توجّه ندارند
و از مفسّران واقعى يعنى اهل بيت پيامبر عليهم السّلام جدا افتاده اند و
شايد به جهت همين خطرات باشد كه قرآن ، خود به ما سفارش نموده است هنگام
قرائت قرآن از شرّ شيطان به خداوند پناه ببريد. (فاذا قراءت القرآن فاستعذ
باللّه من الشيطان الرجيم )(9) سؤ ال : تاءويل قرآن به چه معناست ؟ پاسخ : مراد از
تاءويل ، اهداف و معارف و اسرار پشت پرده اى است كه بعد روشن مى شود. نظير
تعبير خوابى كه حضرت يوسف ديد و بعد روشن شد و يا اسرارى كه در شكستن كشتى
توسط خضر و موسى بود كه بعد روشن شد. O در روايات مى خوانيم : آيات ناسخ ، از محكمات وآيات منسوخ از متشابهات قرآن
است و ائمه معصومين عليهم السّلام مصداق بارز راسخون در علم هستند.(10) همچنان كه خروج كنندگان بر حاكم اسلامى ، كج انديشانى هستند
كه به دنبال آيات متشابه مى روند.(11) O حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه
(12) از راسخان در علم ستايش مى كند. آنان كه به عجز علمى خود
اعتراف دارند و از تعمق در چيزى كه ضرورتى ندارد دست باز مى دارند. پيام ها 1- هر كس همه ى آيات را نمى فهمد. (و اُخر
متشابهات ) 2- قلب هاى منحرف ، منشاء فساد و فتنه است . (فى قلوبهم زيغ
فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة ) 3- فتنه ، تنها آشوب نظامى و
فيزيكى نيست ، تفسير به راءى و تحريفِ فرهنگ و معانى آيات ، نيز فتنه است .
(ابتغاء الفتنة ) 4- گاهى حقّ دستاويز باطل مى شود. (ابتغاء الفتنة )
5- هدف نهايى و مقصد اعلاى آيات الهى را تنها خدا و راسخان در علم مى
دانند. (ومايعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ) 6- نام راسخان
در علم در كنار نام مقدّس خداوند آمده و مقامشان بعد از مقام الهى است .
(ومايعلم تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ) 7- علم ، درجاتى دارد
كه بالاترين آن آشنا شدن به تاءويل و رسيدن به هدف نهايى است . (ومايعلم
تاءويله الا اللّه و الراسخون فى العلم ) 8- عالمان واقعى بى تكبّرند.
(والراسخون فى العلم يقولون امنّا به ) 9- گرايش به باطل ، مانع از رسوخ علم است . (الراسخون فى العلم ) در برابر
(فى قلوبهم زيغ ) قرار داده شده است . 10- هر چه را نمى فهميم انكار نكنيم . (كل من عند ربّنا) 11- نزول آيات
محكم و متشابه ، در مسير تربيت است . (كل من عند ربّنا) تفسير آيه :(8) رَبَّنَآ لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا
وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنْكَ رَحْمَةًاِنَّكَ اءَنتَ الْوَهَّابُ ترجمه : (راسخان در علم مى گويند:) پروردگارا! پس از آن كه ما را هدايت كردى ، دلهاى
مارا به باطل مايل مگردان و از سوى خود مارا رحمتى ببخش . به راستى كه تو
خود بسيار بخشنده اى . پيام ها 1- به علم و دانش خود مغرور نشويم ، از خداوند هدايت بخواهيم .
(ربّنا لاتزغ قلوبنا...) 2- نشانه ى علم واقعى و رسوخ در علم ، توجّه به
خدا و استمداد از اوست . (الاّ الراسخون فى العلم ... ربّنا لاتزغ قلوبنا)
3- محور هدايت و گمراهى ، قلب و افكار انسانى است . (لاتزغ قلوبنا) 4- در خط قرار گرفتن خيلى مهم نيست ، از خط خارج نشدن بسيار اهميّت دارد.
(بعد اذ هديتنا...) 5- هديه و هبه ى دائمى و بى منّت ، مخصوص اوست .
(انّك انت الوهّاب ) تفسير آيه :(9) رَبَّنَآ إِنَّكَ جَامِعُ الْنَّاسِ
لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُا
لْمِيعَادَ ترجمه : (راسخان علم در ادامه دعا گويند:)
پروردگارا! همانا تو مردم را براى روزى كه در آن شكى نيست گرد آورى . همانا
خداوند وعده ى خود را تخلّف نمى كند. نكته ها O كسى كه به قيامت ايمان دارد؛ (ليوم لاريب فيه ) نگران بد عاقبت شدن خود مى
شود و از خداوند استمداد مى كند. O
منشاء خُلف وعده ، غفلت ، عجز، ترس ، جهل و يا پشيمانى است كه هيچ كدام از
اينها در ذات مقدّس الهى راه ندارد. (لايخلف الميعاد) پيام ها 1- راسخان در علم ، به آينده و قيامت چشم دوخته اند. (انك جامع
الناس ليوم ...) 2- توجّه به حالات روحى در دنيا؛ (لاتزغ قلوبنا)
وپاسخگويى به اعمال در آخرت ، نشانه ى دانشمندان واقعى است . (ليوم لاريب
فيه ) 3- روز قيامت ، هم روز جمع است كه مردم يكجا براى حسابرسى جمع مى
شوند؛ (جامع الناس ) و هم روز فصل است كه بعد از محاكمه ، هر يك جداگانه به
جايگاه خود مى روند. (انّ يوم الفصل كان ميقاتا)(13) 4- راسخان در علم به قيامت يقين دارند، (لاريب فيه ) چون
به وفاى خداوند يقين دارند. (لايخلف الميعاد) تفسير آيه :(10) إِنَّ الَّذينَ كَفَرُواْ لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ اءَمْوَ
لُهُمْ وَلاََّ اءَوْلَدُهُمْ مِّنَ اللَّهِشَيْئاً وَاءُوْلََِّكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ترجمه : همانا كسانى كه كفر ورزيدند، نه
اموالشان و نه فرزندانشان در برابر (عذاب ) خدا (در قيامت ) هيچ به كارشان
نمى آيد وآنان خود هيزم و سوخت آتشند. نكته ها O
((وَقود)) به معناى مادّه ى سوختنى است . وسيله ى آتش زايى دوزخ دو
چيز است : سنگ ها و انسان ها؛ (وقودها الناس و الحجارة )(14) خصلت ها و افكار و اعمال ، هويّت انسان را دگرگون مى كند و
انسان به سوخت آتش تبديل و خود عامل سوختن خود مى شود. O غير او هيچ كس ، نه در دنيا و نه در آخرت ، نيازهاى واقعى انسان را تاءمين
نمى كند و انسان در هر حال به او نيازمند است . پيام ها 1- به مال و فرزند مغرور نشويد. دلبستگى به غير خدا هر چه
باشد، محكوم است . (لن تغنى عنهم اموالهم ولا اولادهم ) 2- كفر، انسان را از مدار انسانيّت خارج و در حدّ اشياى مادّى و طبيعى پايين
مى آورد. (اولئك هم وقود النّار) تفسير آيه :(11) كَدَاءْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ
وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا فَاءَخَذَهُمُا
للَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ترجمه : (شيوه كفّار) مانند روش فرعونيان و كسانى است كه پيش از آنها بودند، آيات
مارا تكذيب كردند، پس خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان بگرفت . و خدا
سخت كيفر است . پيام ها 1- بعد از بيان كلّيات ، بيان نمونه ها لازم است
. (كفروا... كداءب آل فرعون ) 2- تكيه بر قدرت مادّى ، مال و اولاد،
شيوه ى فرعون است . (كداءب آل فرعون ) 3- تاريخ و تجربه ى گذشتگان ،
بهترين درس است . (كداءب آل فرعون ...) فرعون و آل فرعون كه قهرمان قدرت و زور بودند، در برابر قهر خداوند
نتوانستند لحظه اى مقاومت كنند، شما به اين مال و قدرت اندك خود ننازيد.
4- گاهى نقش اطرافيان طاغوت از خود طاغوت كمتر نيست . (كداءب آل فرعون )
5- گناه بد است ، ولى بدتر از آن عادت به گناه و روحيّه ى گناه است .
(كداءب آل فرعون و...) 6- خصلت ها، شيوه ها واعمال وگناهان مشابه ، جزا و پاداش مشابه دارد. (كداءب
آل فرعون ) 7- عامل هلاكت امّت ها، گناهان آنان بوده است . (فاءخذهم
اللّه بذنوبهم ) 8- آنجا كه گناه جزو روحيّه و عادت شد، عقوبت پروردگار سخت است . (كداءب ...
شديد العقاب ) تفسير آيه :(12) قُلْ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ سَتُغْلَبُونَ
وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَا لْمِهَادُ ترجمه : به كسانى كه كافر شدند بگو: به زودى شكست مى خوريد و به سوى جهنّم رانده مى
شويد و چه بد جايگاهى است . نكته ها O چنانكه در تفاسير مجمع البيان وكبير ومراغى آمده است : وقتى مسلمانان در
سال دوّم هجرى در جنگ بدر پيروز شدند، گروهى از يهود گفتند: اين پيروزى
نشانه ى صدق محمّد صلّى اللّه عليه و آله است ، چون در تورات آمده است : او
بر دشمنانش پيروز مى شود. گروهى ديگر از يهود گفتند: عجله نكنيد، شايد در
جنگ هاى ديگر شكست بخورد. وقتى در سال سوّم ، جنگ اُحد پيش آمد ومسلمانان
شكست خوردند، اين گروه از يهوديان خوشحال شدند. آيه نازل شد كه زود قضاوت نكنيد، در آينده ى نزديك شما شكست مى خوريد. طولى
نكشيد كه مسلمانان ، يهود بنى قريظه و بنى نضير مدينه را درهم شكستند و در
فتح مكّه نيز مشركان را از بين بردند. پيام ها 1- دلدارى مؤ منان و تهديد كفّار، نشانه رهبرى صحيح و ايمان به
هدف است . (قل للذين كفروا ستغلبون ) 2- يكى از معجزات قرآن ، پيشگويى هاى صادق آن است . (ستغلبون ) 3- حق ،
پيروز و كفر، محكوم به شكست است . (ستغلبون ) 4- با شايعات وتبليغات
دشمن ، برخورد كنيد. (ستغلبون ) 5- از شكست هايى نگران باشيد كه به
جهنّم منتهى مى شود، والاّ در هر جنگى احتمال شكست وجود دارد. (ستغلبون
وتحشرون الى جهنّم ) تفسير آيه :(13) قَدْ كَانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فِى فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا
فِئَةٌ تُقَتِلُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَاءُخْرى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِّثْلَيْهِمْ رَاءْىَ
الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَآءُ إِنَّ فِى ذَ لِكَ
لَعِبْرَةً لاُِّولِى الاَْبْصَرِ ترجمه : به يقين در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و
درس عبرتى ) بود. گروهى در راه خدا نبرد مى كردند و گروه ديگر كه كافر
بودند (در راه شيطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى
ديدند (واين عاملى براى ترس آنان مى شد) وخداوند هر كس را بخواهد به يارى
خود تاءييد مى كند. همانا در اين امر براى اهل بينش ، پند وعبرت است . نكته ها O اين آيه مربوط به جنگ بدر است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر
يكديگر قرار گرفتند. در اين نبرد تعداد مسلمانان سيصد وسيزده نفر بود كه
هفتاد وهفت نفر آنها از مهاجرين و دويست وسى وشش نفر از انصار بودند.
پرچمدار مهاجرين حضرت على عليه السّلام و پرچمدار انصار سعدبن عباده بود.
مسلمانان هفتاد شتر، دو اسب ، شش زره و هشت شمشير داشتند، ولى لشكر كفر بيش
از هزار رزمنده و صد اسب سوار داشت . مسلمانان در آن جنگ با دادن بيست ودو
شهيد 14 نفر از مهاجرين و8 نفر از انصار بر دشمن كافر با 70 كشته و70 اسير
پيروز شدند. O جنگ بدر با پيش بينى قبلى انجام نشد. هدف ، مصادره اموال كفّار به تلافى
مصادره ى اموال مسلمين مهاجر از مكّه بود كه به جنگ و برخورد نظامى
انجاميد. (فى فئتين التقتا) O سؤ ال : در اين آيه مى خوانيم كه كفّار،
مسلمانان را دو برابر ديدند؛ (يرونهم مثليهم ) در حالى كه در آيه 44 سوره
انفال مى خوانيم : مسلمانان در چشم كفّار كم جلوه كردند؛ (يقلّلكم فى
اعينهم ) چگونه چنين چيزى ممكن است ؟ پاسخ : در آغاز جنگ ، مسلمين را كم ديدند تا جراءت هجوم پيدا كنند و از
كفّار مكّه كمك نخواهند، ولى در هنگام جنگ ، آنان را زيادى ديدند و خود را
باختند. بنابراين كم ديدن و زياد ديدن در دو مرحله و دو زمان بود، لذا
تناقضى نيست .(15) پيام ها 1- هدف جنگ بايد خدا و دين خدا باشد. (فى سبيل اللّه ) 2-
رزمندگان مسلمان داراى يك هدف هستند. (فئة تقاتل فى سبيل اللّه ) (ولى
رزمندگان كافر هركدام براى هدفى به جنگ آمده اند.) 3- آنجا كه خدا
بخواهد ديدها، برداشت ها و افكار عوض مى شود. با همين چشم همين جمعيّت را
دو برابر مى بيند. (يرونهم مثليهم راءى العين ) 4- يكى از امدادهاى غيبى
، ايجاد رُعب در دل دشمنان است . (يرونهم مثليهم ... و اللّه يؤ يّد) 5- جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب ، و تنها امكانات
مادّى ، عامل پيروزى نيست . (يؤ يّد بنصره من يشاء) 6- گرچه خداوند هر كس را بخواهد يارى مى كند؛ (من يشاء) ولى شرط يارى آن است
كه مردم در مقام نصرت دين او بپاخيزند.(16) (فى سبيل اللّه ) 7- هدف از بيان تاريخ بايد عبرت و پندگيرى باشد. (لعبرة ) 8-گرچه حوادث
براى همه مايه ى پند و عبرت است ؛ (كان لكم آية ) ولى درس گرفتن از نشانه
ها، بصيرت وبينش مى خواهد. (لعبرة لاءولى الاءبصار) 9- كسانى كه از جنگ
بدر درس نگيرند، صاحب بصيرت نيستند. (لعبرة لاولى الابصار) تفسير آيه :(14) زُيِّنَ لِّلنَّاسِ حُبُّ الْشَّهَوَتِ
مِنَ الْنِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَطِيرِاْمُقَنْطَرَةِ
مِنَ الْذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَْنْعَمِ
وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَعُ الْحَيَو ةِ الْدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ
حُسْنُ الْمََابِ ترجمه : عشق وعلاقه به زنان وفرزندان پسر
واموال زياد از طلا ونقره واسبان ممتاز وچهارپايان و كشتزارها كه همه از
شهوات و خواسته هاى نفسانى است ، در نظر مردم جلوه يافته است ، (در حالى كه
) اينها بهره اى گذرا از زندگانى دنياست و سرانجام نيكو تنها نزد خداوند
است . نكته ها O ((قَناطير)) جمع ((قِنطار)) به معناى مال زياد است وآمدن كلمه ى ((مُقَنطرة )) به دنبال آن ، براى تاءكيد بيشتر است . نظير اينكه بگوييم
: آلاف و اُلوف ، هزاران هزار. ((خَيل )) به معناى اسب و اسب سوار، هردو آمده است و ((مُسَوّمة )) يعنى نشاندار. اسب هايى كه به خاطر زيبايى اندام و يا
تعليمى كه مى ديدند، داراى برجستگى هاى خاصّى مى شدند، به آنها ((خَيل مُسوّمة )) مى گفتند. O
جلوه كردن دنيا در نظر انسان ، گاهى از طريق خيالات شخصى و گاهى از سوى شيطان
و گاهى از جانب اطرافيان متملّق صورت مى گيرد. از طريق اوهام شخصى :
(يحسبون انّهم يُحسِنون صُنعا)(17) و (فرَآه حسَنا)(18) و از سوى شيطان : (زُيّن لهم الشيطان اعمالهم )(19) و از طرف اطرافيان متملّق (زُيّن لفرعون سوء عمَله) (20) O مصاديق جلوه هاى دنيا كه در آيه ذكر شده ، با توجّه به زمان
نزول آيه است و مى تواند در هر زمانى مصاديق جديدى داشته باشد. طلا و نقره
، كنايه از ثروت اندوزى ، و اسب كنايه از مركب و وسيله ى نقليّه است .
O سؤ ال : با اينكه خداوند زينت بودن مال و فرزند را پذيرفته است ؛ (المال و
البنون زينة الحيوة الدنيا)(21) پس چرا اين آيه در مقام انتقاد است ؟ پاسخ : زينت بودن چيزى ، غير از دلبستگى به آن است . در اين آيه انتقاد از
دلبستگى شديد است كه از آن به (حبّ الشهوات ) تعبير مى كند. O كلمه ى ((بَنين )) شامل دختران نيز مى شود، نظير اينكه مى گوييم : عابرين
محترم از پياده رو حركت كنند كه شامل زنان عابر نيز مى شود. O امام صادق عليه السّلام با استناد به (حبّ الشهوات من النساء...) فرمودند:
مردم در دنيا و آخرت از چيزى بيشتر از زنان لذّت نمى برند... اهل بهشت نيز
بيش از هر چيز به نكاح تمايل دارند تا خوردنى ها و آشاميدنى ها.(22) اين روايت دليل تقدّم ((النساء)) را بر ديگر موارد بيان مى كند. پيام ها 1- علاقه ى طبيعى به مادّيات ، در نهاد هر
انسانى وجود دارد، آنچه خطرناك است فريب خوردن از زينت ها وجلوه هاى آن ،
وعدم كنترل دلبستگى هاست . (زُيّن للنّاس ...) 2- جلوه ى دنيا براى
مردمِ عادّى است ، نه افراد فرزانه .(23) (زُيّن للناس ) 3- علاقه ى بيش از حدّ به زن وفرزند، بيش از هر چيز مايه ى دلبستگى انسان به
دنيا مى گردد. (حبّ الشهوات من النساء والبنين ) 4- مراقب باشيم كه زينت ها وجلوه هاى دنيا، مقدّمه ى غفلت از آخرت است .
(زُيّن للناس ... واللّه عنده حسن المآب ) 5- يكى از عوامل بد عاقبت شدن ، شيفتگى و دلبستگى به دنياست . زيرا عاقبت
نيكو تنها نزد خداست . (زُيّن للناس ... واللّه عنده حسن المآب ) 6- يكى
از شيوه هاى تربيتى ، تحقير مادّيات و بيان عظمت معنويات است . (ذلك متاع
الحيوة الدنيا واللّه عنده حسن المآب ) 7- بهترين راه براى كنترل علائق
مخرّب ، مقايسه آن با الطاف جاودانه ى الهى است . (واللّه عنده حسن المآب ) تفسير آيه :(15) قُلْ اءَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِّنْ
ذَ لِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌتَجْرِى
مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَاءَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ
وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ترجمه : بگو: آيا شمارا به بهتر از اينها (كه محبوب شماست ) خبر دهم ؟ براى كسانى كه
تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان باغهايى (بهشتى ) است كه از زير (درختان
) آن نهرها جارى است . براى هميشه در آنجا (بهره مند) هستند و همسرانى پاك
(خواهند داشت ) و رضا و خشنودى خداوند (شامل حالشان مى شود) و خداوند به
حال بندگان بيناست . نكته ها O در آخرين جمله از آيه قبل خوانديم كه عاقبتِ نيك نزد خداوند است ؛ (واللّه
عنده حسن المآب ) اين آيه سيمايى از بهشت نيكوكاران را ترسيم مى كند. پيام ها 1-در دعوت مردم به حق ، آنان را به مقايسه ى
دنيا و آخرت دعوت كنيم . (قل اءؤ نبّئكم بخير...) 2- دوام و ثباتِ بهشت
، و رضايت خداوند كجا و لذائد موقّت و ناپايدار دنيا كجا؟ (ذلك متاع الحيوة
الدنيا... قل اءونبّئكم ) 3- افراد با تقوا، شيفته ى زرق و برق دنيا نمى
شوند. (متّقين ) در اين آيه ، در مقابل (ناس ) در آيه ى قبل بكار رفته است
. 4- ملاك رسيدن به نعمت هاى آخرت ، تقوى است . (للذين اتقوا) 5-
تشويق بايد هماهنگ با خواسته هاى طبيعى وفطرى باشد. (انهار، ازواج ، خالدين
) 6- پاكدامنى و پاكيزگى ، برترين ارزش است . (اءزواج مطهرة ) 7- لذّت هاى متّقين تنها محدود به لذايذ مادّى نيست ، رضايت الهى بالاترين
لذّت معنوى است . (رضوان من اللّه ) 8- ادّعاى تقوى را كم كنيم ، خداوند بصير و داناست . (واللّه بصير بالعباد) تفسير آيه :(16) اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَآ ءَامَنَّا
فَاَّغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَا لْنَّارِ ترجمه : (پرهيزگاران ) كسانى اند كه مى گويند: پروردگارا! براستى كه ما ايمان آورده
ايم ، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما. پيام ها 1- متّقين ، همواره در انابه و دعا هستند.
(يقولون ) 2- ايمان ، زمينه ى عفو الهى است . (آمنّا فاغفرلنا) 3-
عفو، از شئون ربوبيّت و لازمه ى تربيت است . (ربّنا... فاغفرلنا) 4- ترس از قهر و عذاب خداوند، از نشانه هاى تقواست . (قنا عذاب النار) 5-
به كارهاى خوبتان اعتماد نكنيد. با آنكه اهل تقوا هستيد، باز هم از قهر
الهى بايد ترسيد. (قنا عذاب النار) تفسير آيه :(17) الْصَّبِرينَ وَالْصَّدِقِينَ
وَالْقَنِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَوَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالاَْسْحَارِ ترجمه : (پرهيزگاران ، همان ) صابران و
راستگويان و فرمان برداران فروتن و انفاق كنندگان و استغفار كنندگان در
سحرها هستند. نكته ها O افراد با تقوى داراى ويژگى هاى ذيل هستند: 1- صبر در برابر مشكلات ، صبر بر ترك گناهان و صبر بر انجام واجبات . 2-
صداقت در گفتار و رفتار. 3- خضوع وفروتنى در انجام دستورات ، بدون غرور و خود برتربينى . 4- انفاق
از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است . 5- مناجات هاى سحرى و آمرزش
خواهى از خداوند. آرى ! سحر مناسب ترين زمان براى دعاست .(24) O در برخى روايات آمده است : اگر كسى يكسال به طور مداوم ، در
قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار كند، مشمول اين آيه مى شود.(25) O ابى بصير از امام صادق عليه السّلام درباره ى ((المستغفرين بالسحار)) پرسيد، حضرت فرمودند: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در
نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار مى كرد.(26) O مفضل بن عمر مى گويد به امام صادق عليه السّلام عرض كردم :
نماز شب من فوت مى شود و من بعد از نماز صبح آن را قضا مى كنم ؟ حضرت
فرمودند: اشكالى ندارد، ولى آن را براى خانواده ات آشكار نكن ، چون آن را
سنّت مى پندارند و در اين صورت عمل به گفتار خداوند: ((المستغفرين بالاسحار)) را ابطال مى كند.(27) پيام ها 1- هم رسيدگى به خلق ، هم عبادت خالق . (والمنفقين و
المستغفرين بالاسحار) 2- تقوا به معناى انزوا، بى خبرى و گوشه گيرى نيست
، متقّى بايد جامع كمالات باشد. (الصابرين والصادقين و...) تفسير آيه :(18) شَهِدَ اللَّهُ اءَنَّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ
وَالْمَلَِكَةُ وَاءُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاًبِالْقِسْطِ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمٌ ترجمه : خدايى كه همواره به عدل و قسط قيام
دارد، گواهى داده كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش (نيز به
يگانگى او گواهى داده اند) جز او كه مقتدر حكيم است ، معبودى نيست . نكته ها خداوند با ايجاد نظام واحد در هستى ، بر يگانگى ذات خود گواهى
مى دهد، يعنى هماهنگى و نظم موجود در آفرينش ، همه گواه بر حاكميّت قدرتى
يگانه بر هستى است ، چنانكه در دعاى صباح مى خوانيم : ((يا مَن دلّ على ذاته بذاته ))
گر دليلت بايد از وى رُخ متاب
|
O ام ام باقر عليه السّلام
فرمودند: مراد از ((اولوا العلم )) در آيه ، انبيا واوصيا هستند.(28) O هر كجا تعدّد هست ، محدوديّت نيز هست . خانه ى بى حدّ نمى
تواند بيش از يكى باشد. اگر گفتيم : فلان چراغ ، نور بى نهايت دارد، جايى
براى چراغ دوّم باقى نمى ماند. خدا بى نهايت است ، زيرا اگر نهايت داشته
باشد به نيستى برمى خورد و هيچ بى نهايتى قابل تعدّد نيست ، لذا خداوند
قابل تعدّد نيست واو يكتاست . پيام ها 1- شهادت عملى ، بهترين نوع شهادت است . هماهنگى در ميان
آفريده ها، بهترين نمونه ى گواهى بر يكتايى خداست . (شهد اللّه انّه لااله
الاّ هو) 2- راه ايمان به خدا، علم است وعلم واقعى ، انسان را با سرچشمه
هستى آشنا مى كند. (واولوا العلم ) 3- دانشمندان ، در كنار فرشتگان قرار مى گيرند. (والملائكة واولوا العلم )
4- عدل الهى ، در كنار توحيد مطرح است . بر خلاف ديگر قدرتمندان كه هر كجا
احساس يكتايى و نداشتن رقيب و شريك كنند، زور مى گويند، او يكتايى است كه
به پا دارنده ى عدل است . (لااله الاّ اللّه ... قائما بالقسط)
|