تفسير نور
(جلد اول)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۲ -


تفسير آيه : (133) اءَمْ كُنْتُمْ شُهَدَآءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ ءَابَآئِكَ إِبْرَهِيمَ وَ إِسْمَعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهاً وَحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
ترجمه آيه : 
آيا شما (يهوديان ) هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، حاضر بوديد؟! آن هنگام كه به فرزندان خود گفت : پس از من چه مى پرستيد؟ گفتند: خداى تو وخداى پدرانت ابراهيم واسماعيل واسحاق ، خداوند يكتا، وما در برابر او تسليم هستيم .
نكته ها: 
O گروهى از يهود اعتقاد و ادّعا داشتند كه يعقوب هنگام مرگ ، فرزندان خود را به دينى كه يهود، با تمام تحريفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصيه كرده است و آنها بدين سبب به آئين خود پاى بند هستند. خداوند در ردّ اين ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤ ال قرار مى دهد كه آيا شما در هنگام مرگ بر بالين يعقوب حاضر بوده ايد كه اينگونه مى گوييد؟ بلكه او از فرزندان خود اسلام و تسليم در برابر خداوند را خواست ، و فرزندان به او وعده دادند كه عبادت و پرستش خداى يگانه و تسليم بودن در برابر او را در پيش ‍ گيرند.
O در قرآن از جدّ وعمو، به پدر ((اءب )) تعبير مى كند. (ابائك ابراهيم واسماعيل ) چون ابراهيم ، جدّ فرزندان يعقوب و اسماعيل ، عموى آنان بوده است .
پيام ها: 
1 سخن بايد بر اساس علم وآگاهى باشد. (اءم كنتم شهداء)
2 مرگ به سراغ همه مى آيد، حتّى پيامبران . (حضر يعقوب الموت )
3 حسّاس ترين زمانِ زندگى ، لحظه ى مرگ است و حسّاس ترين مسئله ، موضوع دين وعقيده و حسّاس ترين مخاطب ، نسل انسان است . (اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون )
4 موعظه در آستانه ى مرگ ، آثار عميقى دارد. (اذ حضر يعقوب الموت اذ قال )
5 پدران بايد نسبت به آينده ى دينى فرزندان خويش ، توجّه داشته باشند. حتّى فرزندان انبيا در معرض خطر بى دينى هستند. (ماتعبدون من بعدى )
6 همه انبيا، به عبادت وتسليم در برابر خداوند سفارش مى كردند. (الهاواحدا)
7 فقط در برابر فرمان خداوند، تسليم شويم . (له مسلمون )
تفسير آيه : (134) تِلْكَ اءُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبَتُمْ وَلاَ تُسئَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه آيه : 
آنها امتى بودند كه درگذشتند، دست آورد آنها مربوط به خودشان و دست آورد شما نيز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام داده اند، بازخواست نخواهيد شد.
نكته ها: 
O يكى از اشتباهات بنى اسرائيل اين بود كه به نياكان و پيشينيان خويش ، بسيار مباهات و افتخار مى كردند و گمانشان اين بود كه اگر خودشان آلوده باشند، به خاطر كمالات گذشتگانشان ، مورد عفو قرار خواهند گرفت . اين آيه به آنان هشدار مى دهد كه شما مسئول اعمال خويش هستيد، همچنان كه آنان مسئول كرده هاى خويش هستند.
O در كتاب غررالحكم از حضرت على عليه السّلام آمده است : ((الشرف بالهمم العالية لا بالرمم البالية )) شرافت و بزرگى به همت هاى عالى و بلند است ، نه به استخوان هاى پوسيده ى نياكان و گذشتگان . در تاريخ مى بينيم كه افراد در سايه عمل خويش ، آينده خود را رقم مى زنند. زن فرعون اهل بهشت مى شود، ولى همسر لوط در اثر بد كردارى ، به دورخ رهسپار مى شود. اينها نمونه ى عدالت ونظام حقِ پروردگار است .
O در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: اى بنى هاشم ، مبادا ساير مردم براى آخرت خود كار كنند، ولى شما به انساب خود دل خوش كنيد.
پيام ها: 
1 نسبت خويشاوندى ، در قيامت كارساز نيست . (لها ماكسبت ولكم ما كسبتم )
2 آينده هركس وهر جامعه اى ، در گرو عمل خود اوست . (ولاتسئلون عمّاكانوا يعملون )
تفسير آيه : (135) وَقَالُواْ كُونُواْ هُوداً اءَوْ نَصَرَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
(اهل كتاب ) گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تا هدايت يابيد، بگو: (چنين نيست ،) بلكه (پيروى از) آئين حقگراى ابراهيم (مايه هدايت است ، زيرا) او از مشركان نبود.
نكته ها: 
O كلمه ((يهود)) از ((هود)) به معناى بازگشت به خدا، گرفته شده است . در مجمع البحرين از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه لقب يهود از آيه 156 سوره اعراف اقتباس ‍ شده است ، آنجا كه بنى اسرائيل به خدا گفتند: (انّا هُدنا اليك ) و كلمه نصارى نيز از كلام حضرت عيسى عليه السّلام گرفته شده است آنجا كه فرمود: (مَن انصارى الى اللّه ) امّا كلمه ((حنيف )) از ((حنف )) به معناى در راه مستقيم آمدن است ، همانگونه كه ((جنف )) به معناى در راه كج قرار گرفتن آمده است .
O در آيه 113 خوانديم كه يهوديان ، نصارى را قبول نداشتند و نصارى نيز يهوديان را پوچ مى دانستند وهر يك خيال مى كرد كه تنها خودش بر هدايت مى باشد. در حالى كه هر دو گروه دچار شكّ گرديده و از راه مستقيم منحرف شده اند و راه حقّ راه ابراهيم عليه السّلام است كه هرگز دچار شكّ نگرديد.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: دين حنيف و حقگرا، همان گرايش به حقّ واسلام است .(430)
پيام ها: 
1 انحصار طلبى بى جا، ممنوع است . يهود و نصارى بدون داشتن دليل ، هركدام هدايت را تنها در آئين خود مى دانند. (كونوا هودا او نصارى تهتدوا)
2 نام وعنوان مهم نيست ، ايمان وعمل اهميّت دارد. يهودى يا نصرانى يك لقب بيش نيست ، آنچه ارزشمند است ، توحيد ويكتاپرستى است . (بل ملة ابراهيم حنيفا)
3 به تبليغات سوء ديگران پاسخ دهيد. (قالوا... قل )
4 ابراهيم عليه السّلام هيچگاه از مشركان نبوده است ، در حالى كه يهود و نصارى گرفتار شرك شده اند. (وما كان من المشركين )
تفسير آيه : (136) قُولُوَّاْ ءَامَنَّا بِاللّهِ وَمَآ اءُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا اءُنْزِلَ إ لَىَّ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَا عِيلَ وَإِسْحَا قَ وَيَعْقُوبَ وَالاَسْبَاطِ وَمَا اءُوتِىَ مُوسى وَ عِيسى وَمَآ اءُوتِىَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَّبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اءَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
ترجمه آيه : 
(اى مسلمانان !) بگوييد: ما به خدا ايمان آورده ايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب واسباط (كه پيامبرانى از نوادگان يعقوبند) و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از طرف پروردگارشان نازل شده است ، (ايمان آورده ايم . و) ما بين هيچ يك از آنها جدايى قائل نيستيم (وميان آنان فرق نمى گذاريم و) در برابر خداوند
تسليم هستيم .
نكته ها: 
O اين آيه به مسلمانان دستور مى دهد كه به مخالفان خود بگويند: ما به خدا و همه پيامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ايمان داريم وخود محورى ها و يا تعصّبات نژادى ، باعث نمى شود كه ما برخى از آنها را بپذيريم و بعضى ديگر را نفى كنيم . ما به همه انبياى الهى ، چه آنهايى كه قبل از ابراهيم عليه السّلام آمده اند، همانند آدم ، شيث ، نوح ، هود، صالح و چه آنهايى كه بعد از ابراهيم بودند همانند سليمان ، يحيى و زكريا، ايمان داريم و هر پيامبرى كه دليل روشن و معجزه داشته باشد به حكم عقل او را مى پذيريم .
O ((اسباط)) جمع ((سبط)) به معناى نواده است و مراد از آن دوازده تيره و قبيله بنى اسرائيل مى باشد كه از دوازده فرزند يعقوب به وجود آمده ودر ميان آنان پيامبرانى وجود داشته است .
O جمله ((وما اوتى موسى وعيسى )) يعنى هرچه به آن دو پيامبر نازل شده قبول داريم ، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: ((وما اوتيتم )). بنابراين اگر در برابر دعوت شما كه مى گوييد: (كونوا هوداً او نصارى ) و راه نجات را در مسيحى يا يهودى بودن مى دانيد، مى ايستيم به دليل وجود انحراف و خرافاتى است كه در دين خدا ايجاد كرده ايد وگرنه ما تورات و انجيل واقعى را كه در آنها بشارت ظهور و بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده است قبول داريم .
پيام ها: 
1 ايمان به همه ى انبيا وكتاب هاى آسمانى لازم است . (آمنّا باللّه وما انزل ...)
كفر به بعضى از انبيا، كفر به همه ى آنهاست . مسلمان واقعى كسى است كه به تمام انبياى الهى ، ايمان داشته باشد.
2 ما به آنچه بر موسى و عيسى عليهما السّلام نازل شده ايمان داريم ، نه آنچه امروز به نام تورات وانجيل وجود دارد. (وما اوتى موسى وعيسى )
3 تسليم عملى ، در كنار ايمان قلبى لازم است . (آمنّا باللّه ... نحن له مسلمون )
تفسير آيه : (137) فَإِنْ ءَامَنُواْ بِمِثْلِ مَآ ءَامَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدُواْ وَّإِنْ تَوَلَّواْ فَإِنَّمَا هُمْ فِى شِقَاقٍ فَسَيَكْفِي كَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
ترجمه آيه : 
اگر آنها (نيز) به مانند آنچه شما بدان ايمان آورده ايد، ايمان بياورند، همانا هدايت يافته اند، و اگر سرپيچى نمايند، پس جز اين نيست كه آنها (با حقّ) در ستيزند وخداوند شرّ آنان را از تو دفع مى كند و او شنونده ى داناست .
نكته ها: 
O اگر اهل كتاب ، يهود و نصارى ، به جاى سرسختى و خودمحورى وتكيه بر مسائل نژادى و قبيله اى ، همانند شما مسلمانان به تمام انبيا و كتب آسمانى ايمان بياورند و تعصّبات نابجا را كنار بگذارند، حتماً هدايت مى يابند، ولى اگر همچون گذشته ، تنها خود را بر حقّ بدانند و ديگران را منحرف بشمارند، آنان در ستيز باحقّ و جدايى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشيد و از تحقيرها و توطئه هاى آنان نترسيد. چون خداوند شر آنان را از شما دفع وشما را در برابر آنان حمايت وكفايت مى كند، زيرا كه او شنواى داناست .
پيام ها: 
1 مسلمانان ، الگوى هدايت يافتگان واقعى هستند. (بمثل ما آمنتم ) زيرا به تمام انبيا وكتاب هاى آسمانى ، ايمان واعتقاد دارند.
2 خداوند، حمايت وكفايت خود را از مسلمانان اعلام نموده است . (فسيكفيكهم اللّه )
3 ايمان نياوردن يهود ونصارى از روى عناد، لجاجت و ستيزه جويى است ، نه منطق و استدلال . (وان تولّوا فانّما هم فى شقاق )(431)
تفسير آيه : (138) صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَبِدُونَ 
ترجمه آيه : 
(اين است ) رنگ آميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى ؟ و ما تنها او را عبادت مى كنيم .
نكته ها: 
O انسان در زندگى خويش بايد رنگى را بپذيرد، امّا در ميان همه رنگ ها، رنگ خدايى بهتر است . ناگفته پيداست كه تا رنگ نژاد وقبيله وهوسها را كنار نگذاريم ، رنگ وحدت و برادرى و تسليم امر خدا بودن را نخواهيم گرفت . همه ى رنگ ها به مرور زمان كم رنگ وبى رنگ مى شود. امّا رنگ خدايى هميشگى و پايدار است . (كل شى ء هالك الاّ وجهه )(432) و چه رنگى بهتر از رنگ خدا كه او را عبادت و بندگى مى كنيم . بگذريم كه يهود، كودكان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدينوسيله به او رنگ مذهبى مى دهند.
O بهترين رنگ آن است كه صفا و بقا داشته و چشم اولياى خدارا به خود جلب كند. همرنگ با فطرت و منطق بوده ، مشترى آن خدا، و بهاى آن بهشت باشد. همه ى رنگ ها پاك مى شوند، قبيله ، نژاد و نسب ، دير يا زود از بين مى روند، ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغه ى الهى يعنى اخلاص وايمان است .
O در حديث آمده است : شخصى در ديوار خانه ى خود سوراخى ايجاد مى كرد، امام صادق عليه السّلام پرسيد: چرا اينكار را انجام مى دهى ؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بيرون رود. امام فرمود: مى توانى اين منظور را داشته باشى كه روزنه ى ورود روشنايى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى . يعنى اگر بناست در ديوار روزنه اى ايجاد شود، چرا تنها براى بيرون كردن دود باشد؟ چرا براى ورود نور نباشد؟(433) بله مى توان به هر كارى ، رنگ خدايى داد.
O راه خدا يكى است . اگر رنگ خدايى نباشد، رنگ هاى ديگر، انسان را گيج و متحيّر مى كند. وهمرنگ شدن با جماعتى كه اكثر آنها دچار انحرافند خود مايه رسوايى وخوارى در قيامت است .
پيام ها: 
1 ايمان به خدا، پيامبران ، كتاب هاى آسمانى و تسليم خدا بودن ، صبغه و رنگ خدايى است . در آيات قبل فرمود: (قولوا آمنّا باللّه و...)، در اين آيه مى فرمايد: (صبغة اللّه )
2 برترين و زيباترين رنگ ها، صبغه و رنگ الهى است . (ومن احسن من اللّه صبغة )
3 بايد تنها بنده خدا بود، نه بنده ى ديگران . (و نحن له عابدون )
تفسير آيه : (139) قُلْ اءَتُحَآجُّونَنَا فِى اللّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّكُم وَلَنَاَّ اءَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ اءَعْمَلُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصونَ
ترجمه آيه : 
(اى پيامبر! به اهل كتاب ) بگو: آيا درباره ى خداوند با ما مجادله مى كنيد، در حالى كه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما براى او خالصانه عبادت مى كنيم .
نكته ها: 
O اين آيه ، هشدار به اهل كتاب است كه از ادّعاهاى بى دليل دست بردارند. آنها مى گفتند: ما به خدا نزديكتر و يا فرزندان او و يا محبوبان او هستيم . بنى اسرائيل گمان مى كردند كه بايد همه ى انبيا از نژاد آنان باشند و بخاطر قديمى بودن دين آنان و كتاب تورات ، خودشان را برتر مى دانستند و لطف الهى را فقط مخصوص خودشان دانسته و با اين گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو مى كردند.
پيام ها: 
1 صاحب اختيار همه ى انسان ها، خداست . او به همه لطف دارد ومى تواند هر كس را از هر نژادى كه باشد، مورد عنايت خاصّ خود قرار دهد. (هو ربّنا وربّكم )
2 سعادت هر كس در گرو اعمال اوست . ادّعا وشعار كارساز نيست . (لنا اعمالنا ولكم اعمالكم )
3 ملاك قرب به خداوند، عبادت خالصانه ومنزّه دانستن او از شريك است . (نحن له مخلصون )
تفسير آيه : (140) اءَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَهِيمَ وَإِسْمَعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَ الاَسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً اءَوْ نَصَرى قُلْ ءَاءَنْتُمْ اءَعْلَمُ اءَمِ اللّهُ وَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَدَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّاتَعْمَلُونَ
ترجمه آيه : 
يا مى گوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مى دانيد يا خدا؟ (چرا حقيقت را كتمان مى كنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را(درباره ى پيامبران ) كه نزد اوست ، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نيست .
نكته ها: 
O اين آيه ، خطابى ديگر به اهل كتاب است ، كه شما آن قدر به يهودى يا نصرانى بودن خود مباهات مى كنيد كه حتّى حاضريد بزرگترين افتراها را به بهترين اولياى خدا نسبت دهيد؟! آيا مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران ديگر از نسل يعقوب ((اسباط))، با آنكه قبل از نزول تورات و انجيل بوده اند، يهودى و نصرانى هستند؟ آيا اين ستمگرى نيست كه واقعيّتى را كه بدان واقفيد بپوشانيد و اين حقيقت روشن تاريخى را بر عامّه مردم كتمان كنيد و چنين وانمود كنيد كه همه پيامبران ، تابع يهوديّت يا نصرانيّت بوده اند؟ ولى بدانيد كه خداوند از آنچه شما انجام مى دهيد غافل نيست .
پيام ها: 
1 گاهى تعصّب به جايى مى رسد كه شخص حاضر مى شود واقعيّت هاى روشن تاريخى را تحريف و يا انكار كند. (ام تقولون ...)
2 بزرگترين ظلم ها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقايق است . (ومن اظلم ممن كتم )
3 علم خداوند به كتمان وظلم ها، بايد براى ما هشدار باشد. (و ما اللّه بغافل عمّا تعملون )
تفسير آيه : (141) تِلْكَ اءُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسئَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه آيه : 
(به هر حال ) آن امّت بگذشت ، آنچه آنان بدست آوردند براى خودشان است و آنچه شما بدست آورديد براى خودتان است و شما از آنچه آنان كرده اند، سؤ ال نخواهيد شد.
پيام ها: 
1 در كسب خوشبختى ، تكيه به گذشتگان و تاريخ پدران ، چاره ساز نيست . (لها ما كسبت ولكم ما كسبتم )
گيرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر، تو را چه حاصل 2 هر امّتى ، تنها مسئول عمل خويش است . (لا تسئلون عمّا كانوا يعملون )
جزء ( 2 ) 
تفسير آيه : (142) سَيَقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِى كَانُواْعَلَيْهَا قُلْ لِلّهِ المَشْرِقُ وَالمَغْرِبُ يَهْدِى مَنْ يَشَآءُ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
بزودى بى خردان از مردم ، خواهند گفت : چه چيزى آنها (مسلمانان ) را از (بيت المقدّس ،) قبله اى كه بر آن بودند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست ، هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
نكته ها: 
O چون مشركان مكّه ، كعبه را به بتخانه تبديل كرده بودند، پيامبر اكرم و مسلمانان ، سيزده سالى را كه بعد از بعثت در مكّه بودند، به سوى كعبه نماز نمى خواندند، تا مبادا گمان شود كه آنان به بت ها احترام مى گزارند. امّا بعد از هجرت به مدينه ، چند ماهى نگذشته بود كه يهوديان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقير كردند و گفتند: شما رو به قبله ما بيت المقدّس نماز مى خوانيد، بنابراين پيرو و دنباله رو ما هستيد و از خود استقلال نداريد. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از اين اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مى كرد، گويا منتظر نزول وحى بود تا آنكه دستور تغيير قبله صادر شد. پيامبر دو ركعت نماز ظهر را به سوى بيت المقدّس خوانده بود كه جبرئيل ماءمور شد، بازوى پيامبر را گرفته و روى او را به سوى كعبه بگرداند. در نتيجه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يك نماز را به دو قبله خواند و اكنون نيز در مدينه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَين معروف است .(434)
بعد از اين ماجرا، يهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خرده گيرى كردند. آنها كه تا ديروز مى گفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اكنون مى پرسيدند، چرا اينها از قبله ى پيامبران پيشين اعراض ‍ كرده اند؟ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ماءمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مكان خاصّى ندارد.
آرى ، تغيير قبله ، نشانه ى حكمت الهى است نه ضعف و جهل او. همچنان كه در نظام تكوين ، تغيير فصول سال ، نشانه ى تدبير است ، نه ضعف يا پشيمانى .
O خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست . پس جهت گيرى بدن به سوى كعبه ، رمز جهت گيرى دل به سوى خداست . چه بسا افرادى به سوى كعبه نماز بگزارند، ولى قبله آنان چيز ديگرى باشد. چنانكه خواجه عبداللّه انصارى مى گويد:
قبله شاهان بود، تاج و كمند
بله ارباب دنيا، سيم وزر
قبله صورت پرستان ، آب و گِل
بله معنا شناسان ، جان ودل
قبله تن پروران ، خواب وخورشت
بله انسان ، به دانش پرورش
قبله عاشق ، وصال بى زوال
بله عارف ، كمال ذى الجلال
پيام ها: 
1 افرادى كه هر روز دنبال بهانه اى هستند تا از پذيرش حقّ طفره روند، سفيه هستند.(435) (سيقول السفهاء)
2 كسى كه دست خدا را در وضع يا تغيير احكام بسته بداند، سفيه و سبك مغز است . اعتراض به خداى حكيم ودانا، نشانه ى سفاهت است . (سيقول السفهاء)
3 مسلمانان بايد توطئه ها وشايعات وسؤ الات بهانه جويانه ى دشمن را پيش بينى كرده وبا پاسخ به آنها، از نفوذ وگسترش آن پيشگيرى نمايند. (سيقول ... قل )
4 اصل سؤ ال كردن مورد انتقاد نيست ، روحيّه سؤ ال كننده مورد انتقاد است كه از روى اعتراض و اشكال تراشى مى پرسد. (ما ولاّهم عن قبلتهم )
5 قداست و كرامت مكان ها و زمان ها، وابسته به عنايت پروردگار است ، نه چيز ديگر. (لِلّه المشرق و المغرب )
6 تغيير قبله ، يكى از نشانه هاى پيامبر اسلام در كتب آسمانى بود، لذا براى بعضى وسيله ى هدايت شد. (يهدى به من يشاء)
تفسير آيه : (143) وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَكُمْ اءُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنْتَ عَلَيْهَآ إِلا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إ لا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إ يمَنَكُمْ إِنَّاللّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ
ترجمه آيه : 
و بدين سان ما شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و ما آن قبله اى را كه قبلاً بر آن بودى برنگردانديم ، مگر براى آنكه افرادى را كه از پيامبر پيروى مى كنند از آنها كه به جاهليّت باز مى گردند، بازشناسيم . و همانا اين (تغيير قبله ،) جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود. وخدا هرگز ايمان شما را (كه سابقا به سوى بيت المقدّس نماز خوانده ايد،) ضايع نمى گرداند. زيرا خداوند نسبت به مردم ، رحيم و مهربان است .
نكته ها: 
O مسيحيان در موقع عبادت ، رو به محلّ تولّد حضرت عيسى در بيت المقدّس مى ايستادند كه نسبت به محلّ سكونت آنان ، در مشرق قرار داشت ، و يهوديان رو به بيت المقدّس عبادت مى كردند كه نسبت به محلّ سكونتشان ، در طرف مغرب قرار مى گرفت ، ولى كعبه نسبت به آن دو در وسط قرار مى گيرد و قرآن با اشاره به اين موضوع ، مى فرمايد: همانگونه كه ما كعبه را در وسط قرار داديم ، شما مسلمانان را نيز امّت ميانه قرار داديم .
مفسّران بحث هاى گوناگونى را در ذيل اين آيه مطرح نموده اند و در تفسير ((امّت وسط)) برخى گفته اند: مراد امّتى است كه نه اهل افراط باشد نه تفريط، نه طرفدار جبر نه تفويض ، نه معتقد به اصالت فرد، نه اصالت جامعه .
ولى با چند مقدّمه ، روشن مى شود كه مراد آيه از امّت وسط، افراد خاصّى هستند. آن مقدّمات عبارتند از:
1 قرآن ، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى كرده است ، پس بايد در قيامت بر اعمال مردم گواهى دهد.
2 گواه شدن ، علم و آگاهى وعدالت مى خواهد.
3 همه ى افراد امّت ، آگاهى و عدالت ندارند.
به همين دليل در روايات مى خوانيم كه مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند كه اوّلا به همه كارها علم دارند. چنانكه قرآن مى فرمايد: (سيرى اللّه عملكم و رسوله والمؤ منون )(436) كه مراد از مؤ منانى كه اعمال مردم را مى بينند و به آن علم پيدا مى كنند، مطابق روايات امامان معصوم هستند. و ثانيا عدالت دارند. چنانكه خداوند در آيه ى (انّما يُريد اللّه ليذهب عنكم الرِّجس اهل البيت و يُطهّركم تطهيرا)(437) عصمت و عدالت آنان را تضمين نموده است .
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: مگر مى شود امّتى كه بعضى افرادش لايق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاه هاى دنيا نيستند، لياقت گواهى دادن بر همه ى مردم در قيامت را دارا باشند؟ به هر حال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آن هم نسبت به همه ى كارهاى مردم ، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است كه به فرموده روايات ، امامان معصوم مى باشند.
در اينجا يك سؤ ال باقى مى ماند كه چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد، نام امّت را برده است ؟ كه در پاسخ مى گوييم : قرآن حتّى يك نفر را نيز امّت معرفى نموده است : (انّ ابراهيم كان امّة قانتا للّه )(438)
فلسفه تغيير قبله 
O در مورد فلسفه تغيير قبله ، تحليل هاى متعدّدى صورت گرفته است ؛ برخى گفته اند انتخاب اوّليّه بيت المقدّس به عنوان قبله ، به منظور جلب افكار يهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه كه مسلمانان خود قدرت و توانايى پيدا كردند، ديگر به اين كار نياز نبود. برخى نيز گفته اند: علاقه به مكّه و وطن موجب شد كه قبله تغيير يابد. ليكن اين تحليل ها موهوم و خلاف واقع هستند.
آنچه قرآن در اين باره تصريح و تاءكيد دارد اين است كه تغيير قبله ، آزمايش الهى بود تا پيروان واقعى پيامبر شناخته شوند. زيرا آنها كه ايمان خالص ندارند، به محض تغيير يك فرمان ، شروع به چون و چرا مى نمايند كه چرا اينگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه مى شود؟ اگر فرمان قبلى درست بود، پس فرمان جديد چيست ؟ اگر دستور جديد درست است ، پس فرمان قبلى چه بوده است ؟ خداوند نيز به كسانى كه در برابر فرامين او تسليم هستند، بشارت مى دهد كه اعمال گذشته ى شما ضايع نمى شود، زيرا مطابق دستور بوده است .
O در اين آيه به جاى كلمه نماز، واژه ايمان بكار رفته است كه نشان دهنده ى اهميّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ايمان مى باشد. (وما كان اللّه لِيضيع ايمانكم )
پيام ها: 
1 اولياى خدا، بر اعمال ما نظارت دارند. (لتكونوا شهداء)
آرى ، بعضى انسان ها داراى چنان ظرفيّتى هستند كه مى توانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگيزه هاى انسان ها در طول تاريخ باشند.
2 در قيامت ، سلسله مراتب است . تشكيلات و سازماندهى محكمه ى قيامت بگونه اى است كه ابتدا ائمّه بر كار مردم گواهى مى دهند، سپس ‍ پيامبر برامامان گواه است . (لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرّسول عليكم شهيدا)
3 آزمايش ، يك سنّت قطعى الهى است و خداوند گاهى با تغيير فرمان ، مردم را امتحان مى كند. (لنعلم من يتبع الرسول ...)
4 پيروى از دستورات دين ، مايه رشد و كمال و نافرمانى از آن ، نوعى حركت ارتجاعى است . (ينقلب على عقبيه )
5 جز فرمان خداوند، به چيز ديگرى از قبيل ، جهت ، رنگ ، زمان ، مكان و شيوه ى خاصّى خود را عادت ندهيم ، تا هرگاه فرمانى بر خلاف انتظار يا عادت و سليقه ى ما صادر شد، بدنبال فرار يا توصيه نباشيم . (لنعلم من يتّبع الرّسول ممن ينقلب على عقبيه )
6 مقام تسليم بر افراد عادّى سنگين است : (لكبيرة ) وتنها كسانى به اين مقام دست مى يابند كه هدايت خاصّ الهى شامل آنان شود. (الاّ على الّذين هدى اللّه )
7 قوانين و مقررات ، شامل زمان هاى قبل نمى شود. اگر امروز فرمان تغيير قبله صادر شد، نمازهاى قبلى صحيح است و از امروز بايد به سوى ديگر نماز خواند. (وما كان اللّه ليضيع ايمانكم )
8 تمام تغييرات و تحوّلات تكوينى و تشريعى ، ناشى از رحمت و راءفت خداوندى است . (لرؤ ف رحيم )
تفسير آيه : (144) قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمَاءِ فَلَ نُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ لَيَعْلَمُونَ اءَنَّهُالْحَقُّ مِنْ رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
ترجمه آيه : 
(اى پيامبر!) همانا مى بينيم كه تو (در انتظار نزول وحى ، چگونه ) روى به آسمان مى كنى ، اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى ، برمى گردانيم . پس روى خود را به جانب مسجدالحرام كن . و (شما اى مسلمانان ) هر جا بوديد، روى خود را به جانب آن بگردانيد و همانا كسانى كه كتاب (آسمانى ) به آنها داده شده ، (به خوبى ) مى دانند كه اين فرمان به حقّ است كه از ناحيه ى پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نيست .
نكته ها: 
O اين آيه حاكى از آن است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله منتظر و مشتاق نزول وحى در جهت تغيير قبله بود واين تغيير قبله از بيت المقدّس به كعبه ، وعده ى خداوند به پيامبرش ‍ بوده است ، ولى آن حضرت در موقع دعا، بى آنكه چيزى بگويد، به سوى آسمان نگاه مى كرد تا اينكه آيه نازل شد و دستور داد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و همه ى مسلمانان در موقع عبادت ، روبه سوى مسجدالحرام وكعبه نمايند. اهل كتاب و يهود با آنكه حقّانيّت اين تغيير را مى دانستند وقبلاً در كتاب هايشان خوانده بودند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى گزارد، امّا اين حقيقت را كتمان نموده و يا با القاى شبهات و سؤ الات ، نقش تخريبى ايفا مى كردند و خداوند با جمله ى (و ما اللّه بغافل عمّا يعملون ) آنان را تهديد مى نمايد.(439)
O رضايت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از قبله بودن كعبه ، دلائلى داشت از جمله :
الف : كعبه ، قبله ى ابراهيم عليه السّلام بود.
ب : از زخم زبان ، تحقير و استهزاى يهود آسوده مى شد.
ج : استقلال مسلمانان به اثبات مى رسيد.
د: به اوّلين پايگاه توحيد يعنى كعبه ، توجّه مى شد.
O چون مسئله ى تغيير قبله يك حادثه ى مهمّى بود، لذا در آيه ، دوبار در مورد توجّه به كعبه ، فرمان داده شده است : يك بار خطاب به پيامبر با لفظ؛ (وجهك ) و يك بار خطاب به مسلمانان با كلمه ؛ (وجوهكم )
پيام ها: 
1 آسمان ، سرچشمه ى نزول وحى ونظرگاه انبياست . (نرى تقلّب وجهك فى السماء)
2 خداوند به خواسته انسان ها آگاه است . (فلنولّينّك قبلة ترضاها)
3 تشريع و تغيير احكام ، از طرف خداوند است و پيامبر از پيش خود، دستورى صادر نمى كند. (فولوّا...)
4 ادب پيامبر در نزد خداوند به قدرى است كه تقاضاى تغيير قبله را به زبان نمى آورد، بلكه تنها با نگاه ، انتظارش را مطرح مى نمايد. (قدنرى تقلب وجهك )
5 خداوند رضايت رسولش را مى خواهد و رضاى خداوند در رضاى رسول اوست . (قبلة ترضاها)
6 قرآن ، دانشمندانى كه حقيقت را مى دانند، ولى باز هم طفره مى روند، تهديد و نكوهش مى كند. (ليعلمون انّه الحقّ... و ما اللّه بغافل عمّا يعملون )
7 نبايد دستورات دين را به مردم سخت گرفت . ((شطر)) به معنى سمت است . يعنى به سمت مسجدالحرام ايستادن كافى است ولازم نيست بطور دقيق روبه كعبه باشد. (فوَلّوا وجوهكم شطره )

next page

fehrest page

back page