طبقات مفسران شيعه ، جلد سوم

عبدالرحيم عقيقى بخشايشى

- ۸ -


373تا377 ـ تفاسير ملا محسن فيض كاشانى .

(متولد 1007 ـ متوفى 1091 ه ق ). مؤلف بزرگوار آنها, محقق عاليقدر, محدث و مفسر عظيم الشان , ملا محمدمحسن فيض كاشانى (مـتوفى 1091), يكى از اعلام و اعيان تفسيرى در قرن يازدهم هجرى , نويسنده ((الوافى )) يكى از بزرگترين جوامع حديثى شيعه مى باشد.
((تـفـسـيـر صافى )), يكى از بزرگترين و معروف ترين تفاسير رايج در مجامع شيعه مى باشد, و به علت سهل التناول بودن , در اعصار مختلف مورد توجه وعنايت قرار گرفته است .
ايـن تفسير كه بنا به شمارش خود مؤلف , بيش از هفتادهزار سطرمى باشد, فراغت از تاليف آن , در سـال1075 رخ داده اسـت و در آغـاز تـفـسـيـر,12 فايده مهم در مورد مسائل كلى تفسيرو علوم مقدماتى آن قرار گرفته است .
آغاز آن ((نحمدك يا من تجلى لعباده فى كتابه )) مى باشد.
مرحوم فيض داراى 5 تفسير رايج مى باشد:.
1 ـ الصافى .
2 ـ الاصفى .
3 ـ المصفى .
4 ـ تنوير المذاهب .
5 ـ تعليقه او بر زبدة البيان مقدس اردبيلى .
ايـن تفاسير سه گانه اخير, تلخيص و فشرده نگارى شده اند تا همگان بتوانند از معارف عاليه قرآنى بهره مند شوند.
تـفسير صافى از سال 1296 تا كنون بارها و بارها در ايران و عراق به شكلهاى مختلف چاپ و انتشار يافته است ((239)) .
اينك توضيح مختصر هر كدام از تفاسير فوق :.
1 ـ الصافي : تفسير مبسوط و مفصلى است كه داراى هفتاد هزار سطر, واخيرا در 5 مجلد قطور به چاپ رسيده است .
2 ـ الاصفى : برگزيده و منتخب تفسير صافى , و در 21 هزار سطر, حدوديك سوم تفسير الصافي .
3 ـ المصفى : تلخيص و برگزيده اى از تفسير الاصفى , جهت فهم عموم مردم .
4 ـ تنوير المذاهب : تعليقه اى بر تفسير المواهب العليه كاشفى سبزوارى (متوفى 910 ه ق ) مى باشد.
ايـن تـفـسـير بسيار خلاصه و در حدود 3 هزار سطرمى باشد, و مطالبى است كه بر تفسير مرحوم كاشفى سبزوارى , تفسير متداول بين مردم افزوده اند ((240)) .
5 ـ تـعـلـيـقـه بر زبدة البيان اردبيلى : اين اثر تعليقه اى است بر كتاب زبدة البيان محقق اردبيلى (مـتوفى 993 ه ق ) كه صاحب الذريعه به اين كتاب تصريح نموده است , و مى فرمايد نسخه هايى از آن در كتابخانه هاى زير موجود است :.
1 ـ كـتـابخانه مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار), تحت شماره 146 كه در فهرست آن ج 1 , ص 84 معرفى شده است .
2 ـ نـسخه اى ديگر در همان كتابخانه , تحت رقم 144 كه در فهرست آن ج1 , ص 84 معرفى شده است .
3 ـ كـتـابـخانه مجلس شوراى اسلامى , شماره 3743 كه در فهرست آن , ج10 , بخش چهارم , ص 1726 آمده است .
4 ـ كـتـابـخانه مسجد جامع گوهرشاد مشهد, تحت شماره 232 كه در فهرست آن , ج 1 , ص 201 آمده است ((241)) .
عـلاوه بر تفاسير فوق , تفسير ديگرى هم به نام تفسير الامانة پيرامون آيه شريفه (و اماناتهم راعون ) (مـطـابق نوشته صاحب ريحانة , ج 4 , ص 376) والهادي و ضيا النادي كه نسخه اى از آن را احمد بن محمد سارى به خط خويش استنساخ نموده است (الذريعه , ج 25 , ص 154) و در تاريخ 1105 از آن فـارغ شـده , و آقـاى شـبـر وقـف بـودن آن را نـگاشته اند, (الذريعه , ج 25 , ص 155 ـالكواكب المنتشره , ص 39 و 40) از آن مرحوم به يادگار مانده است , كه محض اطلاع آورده شد.
معرفى اجمالى مؤلف :.
مـرحـوم مـلا مـحـمد محسن فيض كاشانى , يكى از استوانه هاى بلند علمى ,فقهى و حديثى قرن يازدهم هجرى مى باشد, كه در بين علماى اسلام از منزلت ورتبت بلندى برخوردار است .
او بـر مـشرب فكرى حجة الاسلام غزالى طوسى گام مى سپرد و طرح برخى از آثار او نيز بر منوال طرح آن متفكر اسلامى است .
او كتاب ((المحجة البيضا)) را جايگزين ((احيا علوم الدين )) غزالى در اماميه نمود.
او در عرفان و مراتب معنوى نيز داراى مقام بلندى است كه از اشعار وسروده هايش مشهود است .
او مشهورتر از آن است كه نياز به معرفى باشد.
محض تيمن و تبرك , گفتار چند نفر از ارباب تذكره ها را در حق او مى آوريم :.

1 ـ گفتار صاحب روضات :

مـرحوم خوانسارى در روضات الجنات , 26 صفحه كامل از كتاب خود رابه شرح حال و معرفى اين شـخـصـيـت عـلمى , تفسيرى و حديثى اختصاص داده است , و نكته بازنشكفته اى در حق او باقى نگذاشته است .
در سرآغاز مقال مى نويسد:.
((امـر او در فـضل و فهم , و آگاهى او بر فروع و اصول و احاطه او به معقول و منقول , و در كثرت تصنيف و تاليف , و زيبائى تعبير و ترتيب , مشهورتر از آن است كه به احدى پوشيده مانده باشد.
او از خاندان علم و معرفت مى باشد.
پدر,برادر و فرزند نيز از شجره طيبه علم و معنويت مى باشند.
زنـدگـى او شـبـاهـت بـيـشـتـرى بـه زنـدگى ابوحامد غزالى دارد, و مشرب او همانند مشرب فكرى اوست , و تعدادى از كتابهاى خود را از تاليفات او اقتباس , يا به روش او گام برداشته است .
از كـارهاى زيباى مرحوم فيض اين است كه خود فهرستى برتاليفات خويش تنظيم نموده است , و آنها را يكى يكى معرفى كرده است .
از آن مـيـان , در مـورد تفسير الصافى مى نويسد كه اين تفسير در حدود 70 هزار سطرمى باشد و از تاليف آن در سال 1075 فارغ شده است .
و تـفـسـيـر الاصفى برگزيده اى از تفسير الصافي است , و تعداد سطور آن درحدود 21 هزار سطر مى باشد.
تـاليفات او بيش از 70 عنوان است كه نوعا قطورو بزرگ مى باشند, مانند: الوافى , المحجة البيضا, سفينة النجاة , النوادر, علم اليقين , اصول المعارف , الحقايق في اسرار الدين , فى المثل :.
قرة العيون , 3500 سطر, تاليف 1088.
الكلمات المكنونة في علوم اهل المعرفة , 4400 سطر, تاليف 1057.
جلا العيون في انواع اذكار, در 200 سطر.
بشارة الشيعه , 2000 سطر, تاليف 1081.
الاربعين در مناقب امير المؤمنين , 3300 سطر و.
سيد نعمت اللّه جزايرى , شاگرد برجسته او گويد:.
((او بيش از 200 كتاب و رساله دارد.
نخست در قم بود.
هنگامى كه ازورود سيد ماجد بحرانى به شيراز باخبر شد, عزم سفر نمود.
والد او متردد بود تامتوسل به استخاره شدند.
آيه شريفه : (فلو لانفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوافى الدين ) آمد, همين آيه مشوق او بر سفر گرديد.
سپس به اشعار منسوب به على (ع ) تفال جست , كه گويد:.
تغرب عن الاوطان في طلب العلى -----و سافر ففى الاسفار خمس فوائد.
تفرج هم واكتساب معيشة -----و علم و آداب و صحبة ((ماجد)). (از وطنها دورى گزين , در جستجوى بزرگواريها, و مسافرت را پيشته گير, چون در سفرها پنج فايده نهفته است : بازگشوده شدن اندوه , كسب معيشت , اندوختن علم , اندوختن آداب و سنن , و همسفرى انسان شريف ). به اين ترتيب او به شيراز رهسپار گرديد, و در منقول از محضر ايشان (سيد ماجد), و در معقول از محضر ملا صدرا سالها استفاده نمود ((242)) .

2 ـ گفتار صاحب الاعلام :

زركلى در حق او مى نويسد: ((محسن بن مرتضى بن فيض اللّه بن محمودكاشى , مفسرى از علماى اماميه , متاله حكيم از مردم كاشان مى باشد.
او كتابهاى ابوحامد غزالى را خوانده است و روش و سبك او را پيش گرفته است .
او بـيـش از 80 عنوان كتاب تاليف نموده است كه برخى از آنها در چندين مجلد قرار دارد,و بيشتر آنها تعليقات و رساله هاست .
از كتابهاى او: ((الصافي )) در تفسير كلام اللّه المجيد, ((الوافى )) در حديث و روايت , و ((الاصفى )) است كه در حاشيه صافى نوشته است ((243)). اكـنـون كـه تـفـاسـيـر ملا محسن فيض كاشانى مورد مطالعه قرار گرفت , جادارد به حواشى و تعليقاتى كه متاخرين بر تفسير صافى افزوده اند, و تعداد آنها كم نيست , اشارتى داشته باشيم :.
1 ـ حاشيه ملا آقا خوئى تبريزى (متوفى 1307). 2 ـ حاشيه سيد صدر الدين يزدى .
3 ـ حاشيه ملا عبدالرضا دماوندى (متوفى 1160). 4 ـ حاشيه ميرزا محمد على (متوفى 1240). 5 ـ حاشيه ميرزا محمد تويسركانى .
هر كدام از اين تعليقه ها و حاشيه ها در جايگاه خود از نظر ترتيب تاريخى مورد معرفى قرار خواهند گرفت .

اساتيد و شاگردان او:

مرحوم فيض , از محضر اساتيد متعددى كسب فيض نموده است , كه يكى از بزرگترين اساتيد او در منقول , مرحوم سيد ماجد بحرانى , و بزرگترين استاد اودر معقول , صدر المتالهين مى باشد.
او خـود مـى نـويـسـد: ((تـا آنكه در بلده طيبه قم ,به خدمت صدر اهل عرفان , و بدر سپهر ايقان , صدرالدين محمد شيرازى (قدس سره ) كه در فنون علم باطن , يگانه دهر و سرآمد عصر خود بود, رحـل اقامت افكنده و مدت هشت سال به رياضت و مجاهده مشغول شد, تا فى الجمله بصيرتى در فنون علم باطن يافت .
شبان وادى ايمن گهى رسد به مراد -----كه هشت سال به جان خدمت شعيب كند.
و آخـر الامـر, او بـه شـرف مصاهرت ايشان سرفراز گرديد, و چون مشاراليه از قم به شيراز تكليف نمودند, و بدانجاى اقامت فرمودند, و به مقتضاى (فان اتممت عشرا فمن عندك ) (قصص 28/27) به شيراز رفته و قريب به دوسال ديگر در خدمت بابركات ايشان به سر برد, و از انفاس طيبه ايشان بسى استفاده ها نمود ((244)) .
از شـاگـردان بـارز او, مـرحـوم مـحدث سيد نعمت اللّه جزايرى مى باشد كه داراى آثار و تاليفات متعددى است , و در سال 1112 از دنيا رفته است .

378 ـ جواهر الاسرار في ذخائر الانوار شيرازى .

(زنده در 1091 ه ق ). مـؤلـف آن , عالم جليل القدر, سيد محمد على بن محمد شفيع بن حيدرعلى بن امير سيد محمد سبزوارى شيرازى (زنده در 1091) يكى از اعيان تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
جـواهـر الاسـرار شـرح مزجى است بر تفسير انوارالتنزيل قاضى بيضاوى ,و در آن تفسير گاهى به كتاب ((التحفة السليمانية )) (الذريعه , ج 3 , كد معرفى1602 ) كه به نام شاه سليمان صفوى تاليف نموده است , حوالت مى دهد.
مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در الذريعه مى نويسد: ((مؤلف از طرف استادش , شيخ محمد على بن مـحمد مازندرانى , در سال 1089 به كسب اجازه موفق شده است , و مجاز با خط خويش , اين اجازه را در آخـر جز اول كتاب من لايحضره الفقيه آورده است , و بقيه اجزاى آن را در دارالعلم شيراز, تا سال1091 نگاشته اند.
اين تاريخ نشان مى دهد كه وى تا آن سال حيات داشته است ((245)) .
و در ج 5 , تـحت كد 1259 در مقام معرفى اين تفسير مى نويسد: ((اين كتاب در شرح انوارالتنزيل , مـعروف به تفسير بيضاوى , تاليف سيد محمدعلى سبزوارى امامى علوى شيرازى , صاحب التحفة السليمانية (الذريعه , ج 3 , ص 441) مى باشد, و آن شرح مزجى انوارالتنزيل قاضى بيضاوى است .
آغاز آن : ((اما بعد حمد اللّه الذي جعل قلب نبيه الذي كان نبيا و آدم بين الماو الطين )). و در پيشگفتار آن آورده است كه اين تفسير را بنا به خواهش جمعى ازطلا بى كه به حضور او تردد داشتند, نوشته است .
ابتدا به صورت حواشى متفرقه بود, سپس گردآورى شده است .
شـرح تـفـسـيـر او تا پايان سوره بقره , بيش از 50هزار سطر مى باشد, و در پايان آن به اثبات نبوت خاصه و امامت پرداخته است .
ايـن تـفـسـيـر, كـتاب بسيار ارزشمند و مشحون از تحقيقات دقيقه در اكثر فنون و علوم , اعم از معقول , رياضى , كلام و منقول مى باشد.
من نسخه اى از آن راپيش نوه آية اللّه طباطبائى يزدى رؤيت نمودم .
از برخى از قرائن معلوم مى گرددكه اين نسخه اصلى به قلم خود مؤلف مى باشد ((246)) .
در طـبـقات اعلام الشيعه نيز در مقام معرفى پدر او مطالبى آورده است كه اهل تحقيق مى توانند مراجعه كنند ((247)) .

379 ـ تاويل الايات روح الامين نائينى .

(زنده در سال 1091 ه ق ). مؤلف آن , سيد امير روح الامين بن شمس الدين محمد بن الامير سيد رضاحسينى اصفهانى (زنده در سال 1091 ه ق ), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
نـسخه اى از اين تفسير, به خط شاگرد مؤلف , به نام مولى نجف على بن عبداللطيف موجود است كه در ايام حيات مؤلف استنساخ شده است , و فراغت از كتابت آن در سال 1091 رخ داده است .
مـرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى مى نويسد: ((اين نسخه پيش آية اللّه سيد شهاب الدين تبريزى , نزيل قم مى باشد.
مؤلف , جد سيد ناصر الدين احمد بن سيد محمد بن سيد روح الامين حسينى مختارى است .
تـوصـيـف او از مـيرزا ابراهيم قاضى اصفهانى در اجازه نامه هزار جريبى به آية اللّه بحرالعلوم يافت مى شود ((248)) .
صاحب رياض گفته است : ((امير روح الامين نائينى , فرد صالح واعظ بود.
او يكى از پيشوايان جماعت در مسجد جامع عباسى در اصفهان بود, و در اين ايام از دنيا رفته است .
اجـازه فـاضـل هـنـدى بـه نـوه مؤلف , مرحوم سيد ناصر الدين احمد در سال 1130 انجام پذيرفته است ((249)) .
صاحب الذريعه در كتاب الاعلام خود اظهار مى دارد: ((اين تفسير به امرسيد امير روح الامين , در تاريخ ربيع الثانى 1091 نوشته شده است ((250)). آنچه مهم است , اصل وجود تفسير مى باشد, كه چنين تفسيرى وجوددارد, خواه نويسنده خود وى باشد, يا به امر او نوشته شده باشد.

380 ـ تفسير مفاتيح الاحكام كوهپايه اى .

(متولد 1012 ـ متوفى 1092 ه ق ). مـؤلـف آن , سـيد محمد سعيد بن سراج الدين قاسم بن امير محمد طباطبائى كوهپايه اى (متوفى 1092) از علماى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
ايـن كـتاب شرح و توضيح آيات الاحكام مقدس اردبيلى است , كه باعناوين ((قوله قوله )) بر كتاب زبـدة الـبيان مقدس اردبيلى نظر دارد, و نام كامل آن ,((مفاتيح الاحكام في شرح آيات الاحكام )) مى باشد.
اين كتاب در شب چهارشنبه ,16 ذيقعده 1082 به پايان رسيده است .
آغـاز: ((قوله : كتاب الصوم و هو فى اللغة الامساك مطلقا قاله الجوهري وقريب منه ما قاله الخليل )). انجام : (( و لعله اشار بقوله فتامل الى بعد هذا الاحتمال .
اين نسخه در 469 برگ 20 سطرى 25*18 قرار دارد ((251)) .

گفتار اردبيلى :

صـاحـب جـامـع الرواة در حق او گويد: ((او جليل القدر, رفيع المنزلة , عالم ,فاضل كامل , ورع و متدين مى باشد.
تـالـيـفـاتـى دارد كه يكى از آنها, مفاتيح الاحكام , رساله اى در احيا موات , حاشيه اى بر حاشيه ملا عبداللّه در منطق .
اودر سال 1012 متولد, و در سال 1092 از دنيا رفت ((252)) .
نـسـخـه اى از اين تفسير كه در عصر مؤلف استنساخ شده است , در كتابخانه قاضى طباطبائى در تـبريز, و نسخه اى پيش شيخ محمد صالح بن شيخ احمد بن صالح آل طعان بحرانى , و نسخه ديگر در كتابخانه آية اللّه مرعشى , تحت شماره2140 , كه مشتمل بر كتاب صوم تا پايان آن مى باشد.
و نـسـخـه ديـگـر در كـتـابـخـانـه مجلس شوراى اسلامى در تهران , تحت شماره 4828 موجود مى باشد ((253)) .

گفتار صاحب كشف الحجب :

صـاحـب كـشـف الحجب مى نويسد: ((مؤلف آن عالم فاضل و پارساى صالح ,سيد محمد سعيد بن قاسم بن محمد طباطبائى حسنى حسينى قهپائى (متوفى1092 ) مى باشد.
او ايـن كـتـاب را در شـرح زبـدة الـبـيـان مـقـدس اردبـيـلـى كـه در موردآيات الاحكام است , نگاشته اند ((254)) .
اين كتاب تحت شماره 3021 در كشف الحجب معرفى شده است .

گفتار صاحب الذريعه :

مـرحـوم حـاج آقـا بـزرگ تـهـرانـى ضـمـن اعـلام تـولد او در سال 1012مى نويسد: ((اين تفسير شـرح گـونه اى بر زبدة البيان اردبيلى است , و نسخه اى ازآن پيش محمد صالح بن شيخ احمد بن صـالـح آل طـعـان بـحرانى موجود است , و آن نسخه اى است كه در عصر خود مؤلف گردآورى و استنساخ شده است , و تاريخ ‌كتابت آن سال 1074 مى باشد.
ايـن كـتـاب هـم اكنون در كتابخانه حاج ميرزا باقرقاضى طباطبائى (جد شهيد سيد محمد على قاضى طباطبائى ) موجودمى باشد ((255)) .

گفتار صاحب ريحانة :

صـاحب ريحانة الادب در مقام معرفى او, بى آنكه به تفسير او اشارتى كرده باشد, مى نويسد: ((سيد محمد سعيد بن سراج الدين قاسم بن سيد محمدطباطبائى , از اعلام قرن يازدهم هجرى است كه در سـال 1092 از دنيا رفته است , و از آثار او: حاشيه بر حاشيه تهذيب المنطق ملا عبداللّه يزدى كه در جلدششم الذريعه , ص 61 معرفى شده است ((256)).

381 ـ تفسير قرآن شيخ حسام الدين بن طريح نجفى .

(متولد 1005 ـ متوفى 1095 يا 1096 ه ق ). مـؤلـف آن , شـيـخ حـسـام الدين بن جمال الدين بن طريح نجفى (متوفى 1095 يا1096), يكى از نويسندگان تفسيرى قرآن در قرن يازدهم هجرى مى باشد.
صاحب رياض در مقام معرفى او مى نويسد: ((او فاضل فقيه , جليل القدر ومعاصر.
وى عموزاده شيخ فخر الدين بن طريح نجفى معاصر مى باشد كه هر دو رااينجانب درك نموده ام .
شيخ حر عاملى در امل الامل گفته است : ((او از فضلاى معاصر مى باشد.
عالم عامل , محقق , فقيه جليل القدر و شاعر خوش ذوق مى باشد.
او آثـارى دارد كـه يـكى از آنها شرح صوميه شيخ بهائى , شرح اصول علا مه , و تفسير قرآن كريم و شرح فخريه در فقه و جز آنها نيز دارد ((257)) .
صاحب رياض در پايان مى افزايد: ((كتاب فخريه در فقه , تاليف عموزاده سابق الذكر او مى باشد.
نجفى منسوب به نجف مى باشد.
گفته شده است كه نجف سابقا دريا بود و اخيرا خشك شده است ((258)) .
در اعـيان الشيعه آمده است : ((او در سال 1005 در نجف متولد, و در سال1095 يا 1096 در آنجا از دنيا رفت ((259)).

382 ـ تفسير بزرگ منشى الممالك .

(زنده در سال 1097 ه ق ). مـؤلـف آن , امير كبير, سيد محمد رضا امامى حسينى , معروف به منشى الممالك , معاصر شيخ حر عاملى , از علماى ساكن اصفهان (زنده در سال 1097),يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او تفسير بزرگى , متجاوز از 30 مجلدبه عربى و فارسى نوشته است .
تاريخ اتمام اين تفسير, سال 1097 است كه شيخ ‌حر عاملى در امل الامل بدان اشاره كرده است .
مـرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در جلد چهارم الذريعه , از قول مرحوم آقاكمال مى نويسد: ((من اين تفسير را در كتابخانه علا مه مجلسى ديده ام ((260)). باز مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى , در مجلد 18 الذريعه در اين باره مى نويسد: ((كشف الايات , تاليف امير كبير, سيد محمد رضا بن محمد مؤمن خاتون آبادى مدرسى امامى حسينى , منشى الممالك , و معاصر محدث حر عاملى ,آنچنانكه در امل الامل آمده است .
سـپـس مـى افزايد: ((او صاحب كتاب جنات الخلود مى باشد, و از آثار اواين است كه به خط زيبا و لطيف خود, قبه طلايى امام رضا (ع ) را در سال 1086نوشته است ((261)). مـرحـوم افـنـدى , صاحب رياض العلما مى نويسد: ((او كتاب كشف الايات دارد كه بسيار عجيب و شگفت انگيز است , و تفسير بزرگ او بيش از 30 مجلدمى باشد((262)). در امل الامل آمده است : ((او عالم فاضل و معاصر جليل القدر مى باشد,كه داراى آثارى است .
از آن ميان كتاب كشف الايات او كه كتاب بس عجيبى است , و تفسير بزرگ قرآن كريم كه بيش از 30 مجلد مى باشد كه عربى توام بافارسى است .
در اين تفسير احاديث را گردآورى و تفسير نموده است .
او ساكن اصفهان مى باشد ((263)) .

383 ـ تفسير سوره الملك طالقانى .

(متوفى 1097 ه ق ). مـؤلف آن مير محمد, مؤمن بن محمد زمان حسينى طالقانى , نزيل قزوين (متوفى 1097), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
صـاحـب امـل الامـل در حـق او گويد: ((مولانا امير محمد مؤمن بن محمدزمان طالقانى , نزيل قزوين , فاضل , عالم و محقق مى باشد.
او تـعـلـيقاتى بر كتاب مغنى اللبيب و رساله اى در مورد خوردن حضرت آدم (ع ) از شجره منهيه , وتفسير سوره الملك كه به پادشاه روزگار خود اهدا نموده است , مى باشد.
او يكى از معاصران ما محسوب مى گردد ((264)) .
صاحب الذريعه مى نويسد: ((او كتاب شرح ادعية السر را دارد كه به زبان فارسى است , و آن را به نام مقرب الخاقان محمود بيك (جنادله باشى ) دولت شاه سليمان و شاه حسين صفوى نگاشته است .
آن چـنـان كـه از تـقـريـظ آقـا جـمـال خـوانسارى (متوفى 1125) بر شرح مذكور روشن و آشكار مى گردد ((265)) .
در ضمن صاحب رياض هم مطالب شيخ حر عاملى را آورده , و او رامى ستايد ((266)) .
صـاحـب طبقات اعلام الشيعه نيز در حق او مى نويسد: ((او معاصر با شيخ ‌حر عاملى است , و بنا به تعبير او, اين تفسير را مؤلف به پادشاه معاصر خودهديه كرده است ((267)).

384 ـ تفسير القرآن الكريم قاسمى .

(متوفى 1097 ه ق ). مـؤلف آن , علا مه امام مؤيد, محمد بن اسماعيل قاسمى يمنى (متوفى 1097),يكى از اعلام زيديه در قرن يازدهم هجرى مى باشد ((268)) .
ديگر تاليفات او:.
او علاوه بر تفسير فوق , كتابهاى ديگرى نيز به نامهاى مسطوره در زيردارد:.
1 ـ الجوابات الشافية بالادلة الكافية .
2 ـ لب الاساس .
3 ـ مذكرات الامام المؤيد ((269)) .

385 ـ تفسير الفاتحه و الاخلاص خراسانى .

(متوفى حدود 1097 ه ق ). مؤلف آن مرحوم سيد ميرزا فخر الدين مشهدى خراسانى (متوفى حدود1097), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
صاحب رياض شرح او رامى آورد, و تاليفات او را برمى شمارد.
سـپس شرح حال فرزند هوشيار و ذكى او,معز الدين را كه آيتى از ذكاوت و حافظه بود مى آورد و مـى نـويسد: ((او به بلادهند مهاجرت كرد و در آن ديار از دنيا رفت از تصانيف معز الدين , انموذج العلوم را مى شمارد كه در ج 2 ص 407 الذريعه معرفى آن صورت گرفته است .
او ازشاگردان محقق خوانسارى بود.
اما مؤلف اين تفسير, در رياض العلما از اساتيد او, فقط شمس الدين محمدگيلانى و مولى سلطان مـحـمـود شيرازى , قاضى مشهد را آورده است , و مى نويسد:((او از شيخ على سبط شهيد ثانى به هنگام تشرف به زيارت مشهد رضوى ,كسب اجازه نموده و او اجازه صادر نمود.
صاحب رياض مى افزايد: ((من اجازه او را با خط مجيز ديده ام .
صـاحب الذريعه مى نويسد: ((بجا بود صاحب روضات (ص 197) ازتلاميذ محقق خوانسارى , شرح حـال مـرحـوم سيد معز الدين پسر را بنويسد, نه آنكه شرح حال پدرش را كه سالها پيش از محقق خوانسارى از دنيا رفته است ((270)). مـرحـوم افـنـدى , صـاحـب رياض العلما, شرح حال او را آورده است واو رابه عنوان فاضل عالم , و حـكمى مشرب , معاصر, كه عقليات را از ملا شمس الدين محمد گيلانى فرا گرفته است , و علوم منقول را از قاضى سلطان محمود شيرازى .
او در اين ايام در مشهد مقدس رضوى (ع ) از دنيا رفته است , و وفات او حدود1097 مى باشد.
او از شـيـخ على , نوه شهيد ثانى به هنگام ورود به مشهد استجازه نموده است , و او نيز اجازه داده است .
او اولاد فاضلى دارد كه يكى از آنها سيدمعز الدين محمد مى باشد, ولى او به پدرش عاق بود, و عاق بودن او در اثرذكاوت فراوان و تمسخر و تحقير فكر و انديشه پدر بوده است .
ولى گويا در اواخرعمر, نظر او را جلب نمود.
او رساله اى در تفسير توحيد, و رساله اى در تاريخ ‌علما و وفيات آنها دارد ((271)) .

386 ـ تعليقات سيد امير محمد تونى بر تفسيرصافى .

(متوفى 1098 ه ق ). مـؤلـف آن , عـالم فاضل , متكلم فقيه , مدرس جليل القدر, سيد ميرك موسى بن امير محمد, اكبر حـسـينى تون ((272))

ملقب به ميرك , نزيل مشهد (متوفى 1098 ه ق ), يكى از اعلام تفسيرى در قرن يازدهم هجرى مى باشد.
شـاگـردش مـحـمـد صـادق نيشابورى , در اجازه اى كه به مولى محمد شوشترى (متوفى 1110) نـگاشته است , از استاد عاليقدرش ميرك موسى اين چنين تعبيرمى آورد: ((سيد حسيب و نسيب , جامع بين معقول و منقول , صاحب استعداددرخشان و نهاد پاك , ميرك موسى حسينى , مدرس و خادم روضه رضيه رضويه (ع ) )) آنگاه مى گويد كه استادش از شيخ بزرگوارش اكمل و افضل ,علا مـه نحرير و متقن , مولى محمد مؤمن , و او نيز از دو استاد بزرگوار, يكى شيخ ‌بهائى با آن اسنادى كه در كتاب اربعين ذكر نموده است , و دومى فقيه محدث , ملا نصرا از استادش ميرزا محمد امين استرآبادى با آن اسناد و طرقى كه در كتابهاى رجالى اش آمده است , روايت مى نمايد ((273)) .
صـاحـب ريـاض الـعـلما مى نويسد: ((او عالم فاضل , متكلم فقيه , مدرس جليل القدر, و معاصر ما مى باشد.
او رساله اى به فارسى در باب زكات دارد.
وشـرح مـجـلـس ابن بابويه با ركن الدوله (فارسى ), و حواشى فراوان و پراكنده اى دارد و در پايان مى افزايد: ((او در ماه رمضان 1098 از دنيا رفت .
تعليقاتى براحتجاج طبرسى , و تعليقاتى بر تفسير صافى ملا محسن فيض كاشانى دارد ((274)) .
صـاحب امل الامل شرح حال او را آورده است , و از وجود حواشى فراوان او خبر مى دهد, كه يكى از آنها, حاشيه او بر تفسير صافى ملا محسن فيض كاشى است .
و گويد: او در رمضان 1098 از دنيا رفت ((275)) .
تعليقه نگار كتاب فوق مى افزايد كه كلمه ميرك , جز علم است .
پس ضرورت نداشت آن را در باب ميم ذكر نمايد, مگر آنكه گفته شود كه نام او نيزموسى است در هر صورت , داخل در باب ميم بايد باشد.

387 ـ تفسير سوره هل اتى ملا شمسا گيلانى .

(متوفى حدود 1098 ه ق ). مـؤلـف آن عـالـم جليل القدر, مولى شمس الدين , محمد گيلانى اصفهانى ,معروف به ملا شمسا (متوفى حدود 1098), يكى از اعلام تفسيرى قرن يازدهم مى باشد.
او معاصر محقق خوانسارى , و از شاگردان ميرداماد مى باشد.
مـيان او وملا صدرا مكاتبه اى واقع شده است , كه ملا شمسا پيرامون چند مشكلى در فلسفه سؤال نموده است .
پاسخ او در حاشيه مبدا و معاد چاپ شده است ((276)) .
تفسير او بر اساس مشارق بنا گذارى شده است .
در تفسير آيه شريفه (يدخل من يشا فى رحمته ) (سوره شورى , آيه 8) به مشرق 26 وارد مى شود.
نـسـخه اى از اين تفسير, به خط نواده اش , شيخ محمد بن حسين بن شمس الدين محمد گيلانى مـوجـود اسـت , كـه مرحوم حاج شيخ مهدى , معروف به حاج عمادفهرسى , به خزانه آستان قدس رضوى وقف نموده است ((277)) .
صـاحب ريحانة الادب , تحت عنوان ملا شمسا, بى آنكه به تفسير اواشاره اى داشته باشد مى نويسد: ((مـلا شـمـسـا ـ مـلا مـحمد ملقب به شمس الدين ,معروف به شمسا و ملا شمسا, حكيم محقق گيلانى , از علماى قرن يازدهم هجرى اماميه بوده , و از تاليفات اوست : 1 ـ حاشيه بر حاشيه خفرى بـر شـرح تجريدقوشجى 2 ـ حاشيه بر حاشيه دوانى بر شرح مزبور 3 ـ حاشيه بر حاشيه مذكور4 ـ حاشيه معالم 5 ـ حدوث العالم (كه در سال 1045 تاليف شده است ). سال وفاتش به دست نيامد ((278)) .

388 و 389 ـ تفسير ميرزا محمد مدقق شيروانى .

(متوفى 1098 ه ق ). مـؤلـف آن , مـحـقق عاليقدر, ميرزا محمد بن حسن مدقق شيروانى , (متوفى1098 ) يكى از اعيان تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او طـبـق مـعـرفى مرحوم مدرس , شيروانى الاصل , اصفهانى المسكن ,مشهدى المدفن و يكى از اعاظم علماى اماميه و افاضل اواخر عهد دولت صفويه مى باشد.
او عالم متبحر و متتبع , و جامع معقول و منقول مى باشد ((279)) .
او آثار تاليفى متعددى دارد كه در ريحانة الادب , از 33 جلد از آنهامشخصا نام مى برد.
در ميان آنها, دو اثر تفسيرى مستقلى وجود دارد:.
1 ـ حاشيه بر تفسير بيضاوى .
2 ـ تـفـسير آيه شريفه (ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا) تاآيه (فوقاهم اللّه شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا) (سوره انسان , آيات 5 تا11). تـفـسـير اخير, تفسير مختصرى است پيرامون آيه شريفه فوق , كه در خلال آن عصمت ائمه (ع ) را اثبات , و برخى از آرا و اقوال اهل سنت را رد مى كند.
سـرآغـاز آن اينگونه شروع مى شود: ((الحمد للّه الذي اعطى فاقنى و هو رب الشعرى والصلوة على محمد و آله اجمعين ((280)). گفتار صاحب الذريعه :.
مـرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى , در جلد چهارم كتاب خود, در موردتفسير اخير مى نويسد: ((تفسير آيه (ان الابرار يشربون ) تا ( نضرة وسرورا), تاليف مدقق شيروانى , ميرزا محمد اصفهانى است .
سرآغاز آن ((الحمدللّه رب العالمين )) مى باشد.
ايـن كـتـاب , ضمن مجموعه اى از نامه هاى وى , دركتابخانه سيد ما, سيد حسن صدر الدين يافت مى شود ((281)) .
او عـلاوه بر تفاسير فوق , مطالب ديگر قرآنى , پيرامون آيات عدل وتوحيد, احباط و تكفير, پيرامون ضـلالـت و هدايت دارد, كه تعدادى از آنها درفهرست كتابخانه آية اللّه مرعشى , ج 12 معرفى شده است .
مـرحـوم شـيـروانـى , عـلاوه بر تفاسير فوق , تفسير آيه (انا زينا السما الدنيابزينة الكواكب ) (سوره صـافـات , آيه 6) و تفسير آيه شريفه (ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم ) (سوره بقره , آيه 112) را دارد, و نام آن ((فصل الخطاب ))مى باشد.
تـفـاوتى كه در معرفى جلد ششم و چهارم الذريعه وجود دارد, اين است كه در جلد 6 , آن را ميرزا مـحـمـد بـن حـسن نزيل اصفهان معرفى مى نمايد, و در جلدچهارم , او را محمد حسن شيروانى اصفهانى نام مى برد.
يقين كلمه ((بن )) افتاده است .
صاحب ريحانة الادب , تحت عنوان ((ملا ميرزا)) شرح حال او را به تفصيل آورده است و در قسمتى از مـعـرفيهاى خود مى نويسد: ((او از اعاظم علماى اماميه و افاضل عهد دولت صفويه مى باشد كه در كـثـرت فـطانت و قوت حافظه و دقت نظر و اصابت راى و تبحر, اشهر از آن است كه محتاج به بينه و برهان باشد.
ملا عبداللّه افندى از تلامذه او مى باشد, و از او به ((استادنا العلا مة )) تعبير مى آورد.
ايـشـان ضـمـن آوردن نمونه اى از دستخط او, آثار و تاليفات او را ذكر مى كند كه دربين آنها آثار قرآنى او, سه مورد مى باشد:.
1 ـ اثبات عصمة الائمة من آية (ان الابرار لفى نعيم ). 2 ـ تفسير (ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا). 3 ـ حاشيه بر تفسير بيضاوى .
اشعارى نيز به او نسبت داده اند كه يكى از آنها اين دو بيت است :.
ياد تو كنم , دلم پر از خون گردد -----وين ديده اشك خيز جيحون گردد.
هر چند ز ديده اشك حسرت بارم -----در سينه ام آتش غم افزون گرد ((282)) .

390 ـ تفسير اسما حسنى صالح بحرانى .

(متوفى 1098 ه ق ). مؤلف آن , صالح بن عبدالكريم كرزكانى بحرانى (متوفى 1098), يكى ازاعيان تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
تفسير او پيرامون الاسما الحسنى در قرآن كريم مى باشد.
در امـل الامـل , ج2 ص 135 آمـده اسـت : ((او عـالـم , فـاضـل , فقيه , محدث , زاهد, صالح , عابد و معاصرمى باشد, و تا كنون در شيراز سكونت ورزيده است و افندى در تعليقات خود برآن (ج 3 , ص 17) افـزوده اسـت : ((او در سال 1098 در شيراز فوت كرده است ,و سليمان بحرانى , او و شرح حال برادرش حسن بن عبدالكريم در ((علماى بحرين )) ص 75 ذكر نموده است .
مـرحـوم حاج آقا بزرگ تهرانى مى گويد: ((من اجازه شيخ صالح را بر عزيزبن نصار جزائرى رؤيت نـمـودم كـه تـاريـخ آن ربـيـع الاول 1096 بـود, و امـضـاى آن ((داعـيه مخلصه القديم صالح بن عبدالكريم )) بود.
و بـاز اجـازه او را بـه مـلا محمد كريم شوشترى ديدم كه در دوم شوال 1080 در پايان كتاب تنزيه الانبيا كه هم اكنون در كتابخانه سيد مشكوة موجود است , ديده ام .
و بـرخـى از تـمـلكات او راديده ام , و نقش مهر او اين آيه شريفه بود: (رب هب لى حكما و الحقنى بالصالحين )كه يكى از آن متملكات , جلد اول ايضاح فخر المحققين بود كه تملك او در سال1046 انجام پذيرفته بود.
و بـاز اجازه او را ديده ام كه بر معانى الاخبار, پيش شيخ عباس قمى است , و تاريخ آن 1092 بود, كه بر حمزة بن شمس الدين نجفى صادر نموده بود.
در كتاب اللؤلؤة آمده است كه او منصب قضاوت را از طرف شاه سليمان صفوى در شيراز پذيرفت , و بـه خـوبى از عهده آن برآمد, ولى اهتمام او به علم خيلى زياد بود, به حدى كه در اكثر كتابهاى علمى كه در شيراز وجود دارد, اثرمقابله و تبليغ او ديده مى شود.
از آثار او, تفسير الاسما الحسنى , و الرسالة الخمرية , و رساله الجبائر مى باشد.
قبر او در مزار علا الدين حسين در شيرازمى باشد.
شـاگردش ملا محمد مؤمن جزايرى , در طيف الخيال او را به عنوان العالم الربانى توصيف نموده است , و گويد: ((من بيشترين مسائل علم فقه و اصول راپيش او قرائت نموده ام ((283)) .

391 ـ ترجمه و تفسير محقق خوانسارى .

(متوفى 1098 يا 1099 ه ق ). مـؤلـف آن , حـسـيـن بـن جمال الدين محمد خوانسارى , از فقهاى بزرگ ومفسران عاليقدر قرن يازدهم هجرى است .
او در فلسفه و حكمت , يد طولائى داشته است .
ابتدا در رشته فلسفه و حكمت اشتغال داشته است , سپس به فقه وفقاهت رو آورده است .
تحصيلات خود را در حوزه اصفهان , در مدرسه خواجه ملك سپرى نموده است .
مـعـقـول را از ميرفندرسكى , و منقول را نيز از ملا محمدتقى مجلسى , و خليفه سلطان و محقق سبزوارى و ديگر اكابر وقت تكميل , و به مقام عالى فقهى نائل آمده است .
در مكتب علمى او, شاگردان نامدارى به تلمذ نشسته اند كه هر كدام به نوبت خود مشعلداران فقه و فقاهت در جامعه اسلامى بوده اند.
از آن مـيـان : سـيـدنـعـمـة اللّه جـزايـرى , شـيـخ جـعـفـر قاضى , ملا ميرزا شيروانى و آقا جمال خوانسارى فرزندش را مى توان نام برد.
او تاليفات متعددى داشته است كه صاحب ريحانة الادب , اسامى برخى از آنها را به اين ترتيب ذكر مـى كـنـد: تـرجمه صحيفه سجاديه , ترجمه قرآن كريم ,تفسير سوره فاتحه , تواريخ وفيات العلما, الجبر و الاختيار, الجز الذي لايتجزى ,حاشيه الهيات شفا, حاشيه شرح اشارات خواجه , شرح تجريد قـوشـجـى , شـرح لـمـعـه , مـحـاكمات قطب الدين راوندى , شرح معالم الاصول , شرح كافيه ابن حـاجب ,شرح هيات فارسى قوشجى , و بالاخره : مشارق الشموس في شرح الدروس كه در تهران به چاپ سنگى رسيده است , و چند اثر ديگر در حكمت و كلام ((284)) .
وفات او:.
وفاتش به سال 1098 يا 1099 در هشتاد و دو سالگى در اصفهان رخ ‌داده است , و در قبرستان تخت فولاد, نزديك قبر بابا ركن الدين مدفون گرديده است .
داراى قبه و بارگاه بوده و مقبره اش مزار عامه مردم مى باشد.
آقا جمال الدين , و آقا رضى الدين فرزندان آن مرحوم نيز در آنجا مدفون هستند.
مـاده تاريخ وفات او, جمله ((ادخل جنتى )) ( 1098) و بنا بر قول دوم , ((ادخل جناتى ))(1099), يا مفاد جمله ((امروز هم ملائكه گفتند يا حسين )) ( 1098)مى باشد((285)).

392 و 393 ـ تفاسير سيد يحيى صنعانى .

(متولد 1035 ـ متوفى 1099 ه ق ). مؤلف آن عالم جليل , سيد يحيى بن حسين بن قاسم حسنى صنعانى (متوفى1099 ), يكى از اعيان تفسيرى زيديه يمن , در اواخر قرن يازدهم هجرى مى باشد.
وى داراى دو اثر تفسيرى است :.
1 ـ البيان لما خفي من القرآن .
آغاز آن : ((الحمد للّه الذي بين لنا كل شيئ فى الايات و ارسل الينا رسولاكريما بالمعجزات )). (تـرجـمه : حمد و سپاس خداى را كه همه چيز را در آيات نورانى به ما روشن كرده است , و پيامبر بزرگوارى را همراه معجزات به سوى ما فرستاده است . ((286)) .
ايـن كـتـاب در مكتبة الجامع الكبير يمن , تحت شماره 121 م موجود است , كه حسين بن سليمان مرغم در سال 1063 ه ق آن را استنساخ و كتابت نموده است .
وبـاز نـسـخـه ديگرى در مكتبة الجامع الكبير (202) موجود است , كه احمد بن على حداد به سال 1077 ه ق آن را استنساخ نموده است .
2 ـ البيان لنظم القرآن .
سرآغاز اين تفسير: ((الحمد للّه الذي انزل القرآن بلسان عربي مبين .
.
ايـن تـفـسـيـر در كـتـابـخـانه جامع كبير يمن , تحت شماره 1593 , با خط خودمؤلف نگهدارى مى شود ((287)) .
ديگر تاليفات او:.
او يكى از پركارترين نويسندگان زيدى مى باشد, و در مؤلفات الزيديه (ج 3), تعداد 108 اثر از آثار و تـالـيـفات او را نام مى برد, و عناوين كتابها نشان مى دهد كه او در اغلب زمينه هاى اسلامى دستى داشته است .
ما به چند اثر ازآثار او اشاره مى نمائيم :.
1 ـ الابلاغ الى معرفة الاجماع (اصول ). 2 ـ الاحاديث المحكمة فى النهى عن المسالة (فقه ). 3 ـ الاخبار النبوية في ملوك الاموية و العباسية (تاريخ ). 4 ـ الاختصاص لتنبيه الخواص (كلام ). 5 ـ اصول الخط و القرائة (ادبيات ). 6 ـ اصول فرق الاسلام (كلام ). 7 ـ بيان فضل علما السابقين و موافقتهم للحق المبين (تاريخ ). 8 ـ رفع الخطايا عن صحابة المصطفى (ص ) (كلام ). 9 ـ البيان للنهى عن الصوم يوم الشك فى الرمضان (فقه ). 10 ـ مظاهر البينات (كلام يا تفسير). 11 ـ الدلائل الفقهيه في شرح العطايا السنية (فقه ). 12 ـ مظاهر البينات فى الايات المتشابهات (تفسير). ايـن كـتـاب اخـيـر نـيـز در كـتابخانه جامع كبير يمن , تحت شماره 222 به خطمؤلف نگهدارى مى شود ((288)) .
مـرحـوم زركلى در الاعلام , ضمن آوردن شرح حال ايشان , او را به عنوان مورخ بحاثه از اهل صنعا مى ستايد, و مى گويد كه او بيش از 40 جلد كتاب دارد.
[ در واقع 120 جلد] و از تاليفات او همين كتاب را در تفسير مى آورد, ومى نويسد مخطوط مى باشد.
و مـى افـزايد: ((نوع تاليفات او در ارتباط با تاريخ ‌است , كه يكى از آنها ((انبا الزمن في تاريخ يمن )) مـطبوع مى باشد, كه تا سال1044 ادامه داده است , و در كتاب ((بهجة الزمن في حوادث اليمن )), پـيوست آن تا1099 حوادث تاريخى يمن را استمرار بخشيده است , و اين كتاب همانند ذيل ودنباله كتاب اول مى باشد.
شرح حال مبسوط او, در البدر الطالع , ج 2 , ص 328 ,و الاصفية , ج 1 , ص 131 آمده است ((289)) .