طبقات مفسران شيعه ، جلد سوم

عبدالرحيم عقيقى بخشايشى

- ۶ -


346 ـ تفسير نورالثقلين عبدعلى بن جمعه عروسى

(زنده در سال 1073 ه ق ). مـؤلف عاليقدر آن , محدث بزرگوار, مفسر عالى شان , اديب اريب , مرحوم شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى (زنده در سال 1073 ه ق ), يكى از اعلام و اعيان قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او كـه مـجـاز از طـرف ملا على نقى , از استاد خويش شيخ بهائى مى باشد, واستاد محدث نامدار, مـرحوم سيد نعمة اللّه جزايرى (متوفى 1112 ه ق ) مى باشد, واز معاصرين شيخ حر عاملى (متوفى 1104 ه ق ) محسوب مى گردد, و معاصر باهمشهرى و همنام خود, عبدعلى بن ناصرحويزى است .
سبك تفسيرى او:.
روش تفسيرى او بر منوال منقول و ماثور از پيامبر بزرگوار اسلام (ص ) وائمه اطهار (ع ) و بر اساس كـتـابـهـاى مـعـتـبـر ومـشـهور روائى , مانند اصول كافى , تفسيرعلى بن ابراهيم قمى , احتجاج طـبـرسى ,عيون الاخبار, علل الشرائع , كمال الدين ,التوحيد, الخصال , من لايحضره الفقيه , معانى الاخبار, الامالى , ثواب الاعمال ,عقاب الاعمال صدوق , مجمع البيان طبرسى , التهذيب , الاستبصار طـوسـى , تـفـسـيـرعـيـاشـى , الـمـناقب , الغيبة ابن شهر آشوب , نهج البلاغه , صحيفه سجاديه , اهـليجيه ,محاسن برقى , مصباح كفعمى و استوار است , ولى اشكال اساسى كه در نقدروايات دارد, اين است كه اسانيد روايات را حذف و اسقاط نموده است .
فراغت از نگارش اين تفسير در 24 ماه مبارك رمضان 1066 ه ق رخ داده است .
سخن مؤلف :.
او خود در پيشگفتار تفسير آورده است :.
((مـن خـدمـتـگزاران كتاب الهى و پرتوگيران از انوار درخشان وحى را ديدم كه در تفسير قرآن مجيد, راههاى گوناگون و مسلكهاى مختلفى را سپرده اند.
برخى تنها به معانى الفاظ, و عده اى به جنبه هاى ادبى و نحوى آن پرداخته اند.
گـروهى به استخراج مسائل صرفى بسنده كرده اند و تعدادى به مباحث كلامى و اعتقادى اشتغال ورزيده اند, و جمعى نيز از ديدگاههاى گوناگون به قرآن نگريسته اند.
مـن تـصـمـيـم گرفته ام در ذيل برخى از آيات , آثار اهل ذكر و برگزيدگان الهى را افزون نمايم , چيزى كه آشكاركننده خورشيدهاى تنزيل , و كاشف اسرار برخى ازتاويلها گردد, و اگر چيزى را نـقـل نمودم كه به ظاهر مخالف اجماع طايفه محقه اماميه گردد, مقصودم بيان عقيده يا اظهار عـمـل نـيـست , بلكه آن را آورده ام تاناظر آگاه بداند چگونه نقل شده است و از كى به ما رسيده اسـت , تـا راه چـاره وعـلاج و تـوجـيـه آن را دريـابـد, و اگر مطلبى را نقل نمودم كه در جايگاه مـعـمولى تفاسير على بن ابراهيم يا مجمع البيان طبرسى نبود, بدانند كه درست از آن كتاب نقل شده است , منتها از غير آن جايگاه ويژه خودش .
من مدتى از عمرم را با همه محنتها و اندوه ها و مصائب و آلام صرف اين كتاب نمودم و آن را ((نور الثقلين ))ناميدم .

اميدوارم كه لفظ آن مطابق معنا بوده باشد((167)).

گفتار بزرگان در حق او:.

به علت مطرح بودن تفسير نور الثقلين در مجامع اسلامى و علمى , نظرات و گفتارهاى متعددى از بزرگان در حق آن آمده است كه ما به نقل گفتار چند تن از اهل نظر بسنده مى كنيم :.

1 ـ گفتار مرحوم علا مه طباطبائى :

مـرحـوم علا مه طباطبائى بر مقدمه اى كه بر چاپ جديد و تصحيح شده آن نگاشته است , آن را به عـنوان كتاب قيم و استوار مى ستايد كه اخبار پراكنده وارده در تفسير قرآن از اهل بيت عصمت و طهارت (ع ) را يكجا جمع آورى نموده است ((168)) .

2 ـ گفتار شيخ حر عاملى :

صـاحب امل الامل كه از معاصرين او بوده است , او را به عنوان فردى فاضل و عارف به علوم ادبى و عروض , شاعر اديب و نويسنده معرفى مى كند ودر حق او گويد:.
((او فقيه محدث , ثقه , ورع , شاعر اديب , جامع علوم و فنون و معاصر مابوده است .
او كـتـاب نـور الثقلين در تفسير قرآن كريم در چهار مجلد دارد كه ازعهده آن خوب بيرون آمده است .
احاديث پيامبر اكرم (ص ) و ائمه اطهار (ع ) رااز كتابهاى حديث آورده است و جز آن بزرگواران , از كس ديگرى مطلب نياورده است .
من با خط خود او تفسير او را ديده ام و از روى آن يادداشت برداشته ام ((169)) .

3 ـ گفتار صاحب روضات :

مـرحـوم مـيرزا محمد باقر موسوى خوانسارى , مؤلف روضات الجنات ,ضمن آوردن شرح حال او, بـى آنـكـه به تاريخ وفات اختلافى او اشارتى داشته باشد, تعريف شايان توجهى از تفسير او به عمل مى آورد و مى گويد:.
((تفسير او يك تفسير لطيف , محكم , معتبر و جامع بيشترين احاديث تفسيرى اماميه مى باشد.
مصنف محترم آن از سعى و كوشش در تتبع اخبارمربوط به تفسير كوتاهى نورزيده است .
سيد نعمة اللّه جزائرى , شاگرد او دركتاب ((المقامات )) گفته است : ((هنگامى كه در شيراز پيش اسـتادم , صاحب تفسير نور الثقلين به تحصيل اشتغال داشتم , هنگامى كه او از تاليف تفسيرفراغت پـيـدا نـمود, به شيخ فاضل بحرانى (شايد مقصود شيخ صالح بحرانى , يا سيدماجد بحرانى مشهور مـى بـاشـد) گـفتم : ((اگر اين تفسير قابل آن بود كه بنويسم , آن را مى نوشتم , وگرنه آن را رها مـى سـاخـتـم او در پاسخ من گفت : ((مادام كه نويسنده آن زنده است , به پشيزى نمى ارزد, ولى هـنـگـامـى كه وفات نمود و از دنيارفت , نخستين فردى كه از آن يادداشت برمى دارد, خود بنده هستم اين سخن اوبازگو كننده حرف دل من بود سپس انشاد مى نمايد:.
ترى الفتى ينكر فضل الفتى .
مادام حيا فاذا ما ذهب .
لج به الحرص على نكتة .
يكتبها عنه بما الذهب ((170)) .
(تـرجـمـه : فردى فضيلت فرد ديگرى را مادامى كه زنده است انكار مى نمايد,ولى آنگاه كه از دنيا رفت , حرص و ولع او را وامى دارد كه اثر او را با آب طلابنويسد).

4 ـ گفتار محدث قمى :

مرحوم شيخ عباس قمى درباره او مى نويسد: ((صاحب تفسير نور الثقلين ,عالم جليل , فاضل نبيل , فـقـيه محدث , مفسر ورع , شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى , ساكن شيراز, معاصر با علا مه مجلسى , و يكى از اساتيد سيد جزايرى است ((171)).

5 ـ گفتار مرحوم استاد مطهرى :

مـرحـوم شـهـيـد مطهرى در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران , در حق نويسنده تفسير گويد: ((نـويـسـنـده آن , يـكـى از علماى حويزه است كه در شيرازسكونت داشته است , معاصر با مرحوم مجلسى و شيخ حر عاملى است .
در اين تفسير نيز عنايت به نقل اخبار و احاديث است .
نام مؤلف شيخ عبدعلى جمعه است ,تاريخ دقيق وفاتش معلوم نيست ((172)) .

6 ـ گفتار صاحب معجم المؤلفين :

عـمـر رضـا كـحاله , شرح حال او را به اختصار آورده است , و از تاليفات او,تنها نام تفسير او را ذكر مى كند.
او را بـه عـنـوان فـرد فـاضـل مقيم شيراز معرفى مى نمايد و گويد: ((او در سال 1065 زنده بوده است ((173)). چاپهاى متعدد:.
ايـن تـفسير بارها و بارها در ايران و خارج ايران به چاپ رسيده است , واخيرا در سال 1412 ه ق , با تـوضـيح و تصحيح و تعليق دانشمند محترم و پركار,حجة الاسلام والمسلمين آقاى رسولى محلا تـى , در 5 مـجلد (حدود 4000 صفحه وزيرى ) توسط انتشارات اسماعيليان قم چاپ و انتشار يافته است .
مـتـاسفانه اشتباهى در تاريخ وفات مؤلف رخ داده است , و وفات او را 1112 معرفى نموده اند, و اين تـاريـخ درسـت سـال درگـذشت شاگرد او, سيد نعمة اللّه جزايرى مى باشد, آنچنان كه در متن گذشت , تاريخ وفات او دقيقا مشخص نيست .

347 ـ تقريظ و تعليقه شوشترى بر نورالثقلين .

(زنده در سال 1073 ه ق ). نـويـسـنده آن , عبدالرشيد بن نورالدين طبيب شوشترى , يكى از علما ونويسندگان قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او آثـار و تـالـيـفـاتى دارد كه يكى از آنها,شرح استبصار, و كتاب سوانح البال كه در مورد اشعار و سروده هاى او مى باشد.
و ديـگـر تقريظ او بر تفسير نورالثقلين , تاليف عبدعلى حويزى عروسى , كه درآخر جلد چهارم آن , در 15 ربيع الاول 1073 نگاشته اند, و امضاى اوعبدالرشيد بن نورالدين تسترى مى باشد.
مـرحـوم حاج آقا بزرگ تهرانى در الاعلام مى نويسد: ((من اين نسخه راپيش شيخ حسين قديحى ديـده ام , و تـقريظ بسيار مفصل است , و تصوير آن به مجلد اول كه در سال 1384 چاپ شده است , ضميمه گرديده است .
من اين نسخه را در كتابخانه ام دارم .
در اين نسخه به زنده بودن مؤلف در آن تاريخ (15ربيع الاول 1073) تصريح شده است .
و از مـؤلـف بـا ايـن لـفظ تعبير مى آورد:((وبعد فان الاخ الشفيق والصديق الشقيق , الموفق لتتبع روايـات الائمـة الـمـعـصومين (ع ) الشيخ العالم العامل التقى اللوذعي الالمعي الاروعي الاورعى , الشيخ عبدالعلى الحويزاوى العروسي ادام اللّه تاييده ((174)).

348 ـ ترجمة الاسرار في اشارة الابرار اورامى .

(زنده در سال 1074 ه ق ). مؤلف آن ميرزا عباس بن بهرام ميرزا اورامى , متخلص به ((توفيقى )) (تاريخ ‌كتابت 1074), يكى از اعلام تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
مؤلف آن يكى از شاگردان سعد الملة و الدين , مولانا سعدى مى باشد, واين تفسير را به امر استاد و اشـاره او بـه فـارسـى نـگـاشته است , و به نام ((ترجمة الاسرار في اشارة الابرار)) ناميده است كه پيرامون توضيح معانى سوره شريفه فاتحة الكتاب مى باشد.
كتابت نسخه در سال 1074 صورت پذيرفته است .
ظاهرامر اين است كه ((اورام )) منسوب به اورامان كردستان بوده باشد ((175)) .
مـرحـوم تهرانى در معرفى بيشتر او, در جلد چهارم الذريعه مى نويسد:((ترجمة الاسرار في اشارة الابـرار, تفسير سوره فاتحة الكتاب , تاليف ميرزاعباس بن بهرام ميرزا اورامى , اديب و شاعر, ملقب به توفيقى مى باشد, كه آن رابه امر استادش سعد الملة و الدين , مولانا سعدى نوشته است .
آغـاز آن : ((مـنـت خـداى را عـزوجـل كه طاعتش موجب قربت است )) من اين تفسير را در بين كـتـابهاى مرحوم محدث قمى (متوفى 1359 ه ق ) ديدم , كه تاريخ كتابت آن 14 ربيع الاول 1074 بوده است ((176)). از نام كتاب استفاده مى شود كه يك نوع تفسير عرفانى و ادبى بوده باشد.
ولـى در ايـنـجا نكته اى مبهم مى ماند, و آن اين است آيا مقصود از سعدى كيست ؟اگر آن سعدى مـعـروف و نامدار بوده باشد, كه تاريخ وفات او در اواخر قرن هفتم است , و معلوم نيست كه شيعه بوده باشد.
و اگر منظور سعدى ديگرى است , كه مناسب اين القاب و عناوين نبايد باشد.
در هر صورت نيازمند تحقيق بيشترى مى باشد.

349 ـ تفسير حاشيه عبدعلى حويزى بر بيضاوى .

(متوفى 1075 ه ق ). مؤلف آن شيخ عبدعلى بن ناصر بن رحمة حويزى (متوفى 1075 ه ق ),ساكن بصره , يكى از علماى تفسيرى قرن يازدهم و همنام و همشهرى با مفسرقبلى است .
او از شـاگـردان و مـتلمذين مرحوم شيخ بهايى است كه شرح حال او درامل الامل , رياض العلما, سلافة العصر, نجوم السما, الذريعه , و برخى ديگر ازكتابهاى مربوط به تذكره ها آمده است , و او غير از صـاحـب تـفـسير نور الثقلين ,عبدعلى بن جمعه عروسى , و شيخ عبدعلى بن حسين جزائرى , صاحب كتاب ((المقلة العبرا في تظلم الزهرا)) مى باشد.

گفتار بزرگان :

بزرگان او را با اوصاف اديب و شاعر و نويسنده توانا ستوده اند.
مرحوم سيد على خان مدنى در السلافه , مدح و ثناى جميلى در حق او گفته است , ومى گويد:.
((او اشـعـارى بـه زبـان فارسى , تركى و عربى دارد, و صاحب سه زبان مى باشد, و بخشى از ديوان عـربـى خود را برگزيده است و به نام ((تجلى الافاضل ))ناميده است , و از تاليفات او: المعول في شواهد المطول , قطر الغمام , (يا كلام الملوك ملوك الكلام ) مى باشد((176)). صاحب امل الامل در ج 2 , ص 154 مى نويسد: ((او كتابى در نحو و كتابى در عروض و حاشيه اى بر تفسير بيضاوى , و رساله اى در رمل و كتابى درموسيقى دارد.
او پيش شيخ بهائى و ديگران تلمذ نموده است ((177)) .
و در كـتـاب نـجوم السما آمده است : ((او بر عبداللطيف بن على بن ابى جامع عاملى قرائت نموده است ((178)). صاحب الاعلام مى نويسد: ((نام كتاب او در عروض , ((المشعشعة ))مى باشد, و آن كتاب هم اكنون موجود است ((179)). و در ريـاض آمـده اسـت : ((او پـيـش جمعى از اساتيد درس خوانده است كه يكى از آنان , على بن عبداللّه شوشترى مى باشد((180)). ديگر آثار او:.
در كـتابخانه هاى لندن , كتابى به نام ((الغيث الجامع في ادبا الاقليم الرابع ))موجود است كه شش جـلـد از تاليفات او را در 950 صفحه در كتابخانه سيد محمدعلى روضاتى در اصفهان نام مى برد, كـه همه آنها به خط برادرزاده او, ناصر بن سعيد بن ناصر بن رحمة حويزى مى باشد, كه اسامى آن رساله ها به ترتيب زيرمى باشد:.
1 ـ منهاج الصواب في علم الاعراب .
2 ـ المشعشعة في علم العروض .
3 ـ المعول في شرح المطول .
4 ـ مواهب الفياض فى الجواهر و الاعراض .
5 ـ معارج التحقيق فى المعارف على مشرب التصوف .
6 ـ الكلمات التامه فى الامور العامة .

تواضع فوق العاده :

او در تـمـام تـالـيـفـاتش , خود را به عنوان ((غبار كفشهاى اهل فقر, عبدعلى بن ناصر, مشهور به ابن رحمة حويزى )) تعبير مى آورد.
كاتب رساله ها در پايان كتاب المعول مى نويسد: ((او برادر نويسنده كتاب ,كه خداوند مدت عمر او را بيشتر نمايد, امضا مى كند و تاريخ كتابت آن , در سال1063 بوده است , و نشان مى دهد كه مؤلف در اين تاريخ در قيد حيات بوده است .
مصنف از كتاب مناهج الصواب در سال 1059 , و از كتاب المعول در سال1062 فراغت يافته .
آنـچـه در فـهرست كتابخانه لندن راجع به تاريخ وفات وى آمده است , كه در سال 1053 مى باشد, يـقينا غلط و اشتباه است , چون او درآغاز كتاب مناهج الصواب , برخى از تاليفات سابق بر آن كتاب را مـى آورد, كـه يـكـى از آنـها, عقد الجوهر در منطق , و مدارج النمل در رمل , و السيرة المرضية درشرح موالى الفرضية , قطر الغمام و ثمرة الاستعداد والفيض الغزير في شرح موالى الامير, و كشف النية في شرح حكم الملوكية مى باشد.
كتاب الفيض الغزير در نجف اشرف , پيش محمد ساعدى به دست آمده كه نسخه اى است كه توسط برخى ازمعاصرين وى استنساخ شده است , به دست آمده است .
و مـحـمـد بـن شـرف صـنـديـد, در سـال 1162 از روى آن اسـتـنساخ نموده است , و مترجم له , قـصـيـده اى در پـاسخ بر عينيه ابن سينا دارد كه دكتر حسين على محفوظ, آن را چاپ و درپايان شرح عينيه جزايرى به سال 1954 ميلادى در تهران منتشر نموده ا)ست ((181)) .
وفات او:.
بنا به تصريح صاحب طبقات الاعلام , وفات او در بصره به سال 1075بوده است .
صـاحـب مـعجم المؤلفين , ضمن آوردن شرح حال او, از تفسير او ياد مى كندو وفات او را همانند نويسندگان فهرست كتابخانه لندن , سال 1053 اعلام مى دارد.
صاحب امل الامل , شيخ محمد بن حسن حر عاملى , معاصر او, در حقش مى نويسد: ((شيخ عبدعلى بـن رحـمة اللّه حويزى , فاضل , عارف به علوم ادبى وعروض , شاعر بليغ , منشى نكته سنج است , او ديوان شعر زيبايى دارد كه جمعى از بزرگان را مدح يا هجو نموده است .
او ضـمـن بـرشـمـارى تـاليفات او, و از آن ميان حاشيه بر تفسير بيضاوى او, نمونه اى از شعر او را مى آورد كه در آن سروده است :.
ايها الظاعن عن عينى و فى مهجتى -----يرى ربعا و مقاما.
عاقب اللّه بادنى صمم -----اذني اذ سمعت فيك ملاما ((182)) .
در كـتاب الاعلام او, ضمن آوردن شرح حال و نمونه اى از خط زيباى اوكه از روى كتاب ((العقود الرفيعية فى الصنايع البديعية )), دستنوشت خود مؤلف ازروى فهرست كتابخانه دانشگاه تهران , ج 2 , صص 429 تا 431 , انجام پذيرفته است .
تاريخ وفات او را 1053 اعلام مى دارد, بى آنكه به تفسير او اشارتى كرده باشد ((183)) .

350 ـ الوسيط بين المقبوض و البسيط يمنى .

(متوفى 1075 ه ق ). مـؤلـف آن مرحوم سيد على بن محمد بن على يمنى (متوفى 1075 ه ق ), يكى از اعلام زيدى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
سـرآغـاز ايـن تـفسير با جمله ((الحمد للّه و المصطفى رسول اللّه و على خيرالناس بعد نبى اللّه )) شروع مى شود.
اين تفسير در مكتبة الجامع الكبير, تحت شماره 293 موجود, و در شوال1075 نيمه اول آن توسط به نام ((اسماعيل كاتب )) نگارش يافته است ((184)) .
ما اطلاعات بيشترى در زمينه اين تفسير و مفسر عاليقدر آن به دست نياورديم .
در صورت كسب اطلاعات بيشتر, يقينا آن را در اختيار پژوهنده عزيز قرار خواهيم داد.

351 ـ تعليقات حسينى بر جوامع الجامع .

(زنده در سال 1075 ه ق ). مـؤلـف آن , مـحمد هاشم بن نورالدين بن نورالدين محمد هاشم حسينى (زنده در 1075) يكى از اعيان تفسيرى قرن يازدهم هجرى مى باشد.
مـرحـوم مـحمد هاشم حسينى با خط زيباى خود, تفسير جوامع الجامع طبرسى را در سال 1075 اسـتـنـسـاخ نموده اند, و در پايان آن تعدادى از صفحات را از خود در مورد فوايد متفرقه پيرامون تفسير به آن افزوده اند.
نـسـخـه اى از آن وقـف آقـا زيـن الـعـابـديـن در خـزانـه آسـتـان قـدس رضـوى (ع ) در مشهد موجودمى باشد ((185)) .

352 ـ تفسير ابن خاندار كركى عاملى .

(متوفى 1076 ه ق ). مؤلف آن , شيخ حسين بن شهاب الدين بن حسين بن محمد بن حيدرخاندار شامى كركى عاملى , معروف به حكيم (متوفى 1076) يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
در كـتـاب الـسلافة , از تعليقات او بر تفسير قاضى بيضاوى ياد شده است , ودر رياض العلما هم به مناسبت ذكر نام علماى اخباريين , از او ذكرى به ميان آمده است .
به عقيده مؤلف كشف الحجب و الاستار, حاشيه انوار التنزيل بيضاوى ,از او مى باشد ((186)) .

گفتار مرحوم مدرس :

صـاحب ريحانة الادب در مورد او مى نويسد: ((او عالمى است كامل ,حكيم , فاضل , متكلم , منشى , اديب , از معاصرين شيخ حر عاملى .
او اشعار نغز وطرفه , خصوصا در مدايح خانواده عصمت و طهارت (ع ) سروده است .
ازتـالـيـفـات او: ارجـوزه اى در مـنطق , نحو, و حاشيه اى بر تفسير بيضاوى , و هداية الابرار و غيره مى باشد.
وفات او به سال 1076 , در حدود 64 سالگى يا 68سالگى در حيدرآباد هند واقع گرديد ((187)) .
مـرحوم افندى شرح حال تفصيلى او را آورده است , و ضمن نقل سخن امل الامل در حق او كه وى عالم فاضل ماهر, شاعر و منشى معاصر بوده است ,آثار و تاليفات او را ذكر مى كند و مى گويد: ((از تاليفات او, شرح نهج البلاغه بزرگ , و عقود الدرر در حل ابيات مطول و مختصر, و حاشيه مطول و كـتـاب بـزرگى در طب , و حاشيه تفسير بيضاوى و رساله هاى مختصر در طب , و هداية الابرار در اصول دين , و مختصر الاغانى , و كتاب الاسعاف مى باشد.
او شـعـرزيـبـايى مى سروده است , و در مدح اهل بيت (ع ) اشعار خوبى دارد, و در اصفهان سكونت داشت , سپس به حيدرآباد رفت و در همانجا چشم از جهان فروبست .
او فرد اديب و فصيح و حاضر جواب , سخنور و خوش حافظه بود.
ازاشعار اوست :.
جودي بوصل او ببين .
فالناس احدى الراحتين .
ايحل في شرح الهوى -----ان تذهبى بدم الحسين .
رضيت لنفسى حب آل محمد -----طريقة حق لم يضع من يدينها.
و حب على منفذى حين يحتوى -----لدى الشر نفس لايفادى رهينه.

گفتار صاحب رياض :

مـرحـوم مـلا عبداللّه افندى , گفتار صاحب امل الامل را در حق او مى آوردو مى گويد: ((او عالم فـاضل , ماهر و اديب بوده است , و از تاليفات او, شرح نهج البلاغة , و عقود الدرر و حاشيه بيضاوى و رسائلى در طب , و هداية الابرار دراصول دين و ديوان شعر در مدايح اهل بيت (ع ) مى باشد.
او فصيح و حاضرجواب بود.
در اصفهان سكونت مى ورزيد, سپس به حيدآباد كوچيد.
در سال1076 در سن 64 سالگى از دنيا رفت ((188)) .
وفات او:.
او در سن 42 سالگى , به سال 1076 در حيدرآباد دكن از دنيا رفت .

353 ـ تفسير محمد مؤمن مشهدى .

(متولد 1005 ـ متوفى 1077 ه ق ). مـؤلـف آن , مـولانـا مـحـمد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى , (متوفى 1077 ه ق ), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
در شـرح حـال او نوشته اند: او 24ساله بود كه شروع به مقابله كتب اربعه و تصحيح و تنقيح آنها, و مطالعه كتب فقهى نمود.
اين اشتغال علمى , به مدت 36 سال طول كشيد كه 11 سال آن در عهدپدر و باقى آن پس از وفات وى بوده است .
او همه اوقات خود را به تحصيل مسائل ضرورى و فراگيرى آداب و سنن الهى و عبادات و رياضات و اشـتـغـال بـه زيارت و تلاوت قرآن و ذكر معبود سپرى مى ساخت , تا آنكه سنش از 60گذشت و ضـعـف و فـتور در قواى بدنى وى پديدار گشت , پس به خود آمد و به روح صاحب روضه مطهره , يعنى ثامن الحجج و الائمه (ع ) متوسل شد كه خداى منان به او توفيق دهد كه تفسيرى بنويسد كه محصول عمر وى باشد.
او در اثر استجابت اين دعا, دست به تاليف تفسيرى زد و تفسيرى به وجود آورد.
تفسير او شامل تمام جز سى ام قرآن مجيد است كه موافق با نصوص قرآن و مطابق با اخبار و روايات وارده از اهل بيت عصمت و طهارت (ع ) همراه تحقيق و بررسى لازم انجام گرفته است .
در آن تفسير شريف , جنبه نحوى و بيانى و عرفان و تصوف بيش از وجوه ديگر جلب توجه مى نمايد.
در ايـن تـفـسـيـر احـوال مـشايخ و برخى از آثار منظوم آنان در كنار قصص قرآن و آيات و روايات شريفه به صورت منظم درآمده است كه خواننده را خسته نمى نمايد.
اين تفسير در عهدشاه عباس تنظيم و به او اهدا شده است ((189)) .
مـؤلـف مـحـترم در آغاز تفسير مى گويد: ((پس از سالها اشتغال به علم اصول و اصوليين , به اين نتيجه رسيده است كه نجات واقعى در تمسك به احاديث اهل بيت رسالت (ع ) مى باشد از اين رو با جـديـت تمام به احاديث آل رسول اللّه (ص )تمسك جسته است و خواسته است تفسيرى بر منوال ماثور از اهل بيت (ع )بنگارد.
پـس شروع به تفسير آيات قرآن نموده است و از سوره بقره در سال1059 و از سوره اعراف به سال 1069 فراغت پيدا نموده است .
و از سوره انفال تا آيه 24 نگاشته است , تا آنكه اجل حتمى او را دريافته است .
نسخه به خطسيد على استرآبادى در سال 1077 به نگارش و تحرير در آمده است .
در آن تاريخ او طلب رحمت در حق مؤلف نموده است .
و اين امر نشانگر اين معناست كه او در آن تاريخ از دنيا رخت بربسته بود.
در حـواشـى كـه او به اين تفسير افزوده است , در اوايل امر با كلمه ((مد ظله )) و در اواخر با كلمه ((رحمه اللّه )) ياد مى نمايد.

گفتار بزرگان در حق او:

1 ـ گفتار شيخ حر عاملى : مرحوم شيخ حر عاملى در ((امل الامل )) او راچنين معرفى كرده است : ((مـولانـا مـحـمد مؤمن بن شاه قاسم السبزوارى , ساكن المشهد, فاضل عالم محقق متكلم فقيه محدث عابد معاصر, له تفسير القرآن وحواشى شرح اللمعة و غير ذلك )). از دو جهت مى توان بر اين نوشته اعتماد نمود.
نـخـسـت آنـكـه شـيخ حر فردموثقى است , دوم اينكه هر دو دانشمند معاصر و هم شهرى يكديگر بوده اند.
مـرحـوم ميرزا محمد على كشميرى در نجوم السما, گفته هاى حر عاملى راچنين ترجمه نموده است : ((مولانا محمد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى , از ساكنين مشهد مقدس , روضه رضيه رضويه ـ على راقديها آلاف التحية ـ بود, چنانچه درامل الامل آورده كه مولانا محمد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى , ساكن مشهد,فاضل عالم , محقق متكلم , فقيه محدث و عابد معاصر بوده است .
او تصانيفى دارد كه از آن ميان تفسير قرآن مجيد و حواشى بر شرح لمعه و غير آن ((190)) .
2 ـ گـفـتار اعتماد السلطنة : مرحوم محمد حسن خان اعتماد السطلنة در مطلع الشمس همين سخن شيخ حر عاملى را آورده است و او را با عنوان محقق و متكلم و فقيه و عابد مى ستايد ((191)) .
3 ـ گـفـتـار مـرحـوم حاج آقا بزرگ : مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در جلد22 الذريعه مى گويد: ((مقتبس الانوار من الائمة الاطهار (ع ) في تفسير القرآن للمولى محمد مؤمن السبزوارى المتوفى بين سنة 1070 الى 1077 ((192)). در طبقات اعلام الشيعه , از امل الامل آورده است : ((او فاضل , عالم , محقق ,متكلم , محدث , عابد و معاصر مى باشد.
او تفسير قرآن و حواشى شرح لمعه و جزآن نيز تاليفاتى دارد.
او معاصر ملا خليل قزوينى (م 1089) مى باشد, ورساله اى در جواز عمل به ظن دارد, كه به معاصر خـود مـرحـوم ملا خليل قزوينى فرستاده است , و او پاسخهاى لازم آن را در حاشيه نگاشته و به او برگردانده است .
اين نسخه پيش آقاى سيد شهاب الدين در قم موجود مى باشد.
مـجـمـوعه اى در عبادات , ادعيه و زيارات دارد (الذريعه , ج 20 , كد 1952) و نام تفسير او مقتبس الانـوار مـن الائمة الاطهار (ع ) مى باشد كه در الذريعه , ج 22 ,تحت شماره 5808 , و ج 4 , شماره 1338 معرفى شده اند ((193)) .
مركز نگهدارى :.
نسخه اى از اين تفسير در كتابخانه مدرسه شهيد مطهرى (سپهسالارسابق ) موجود است , و در آغاز آن آمده است : ((الحمد للّه الذي شرفنا بعبوديته )). ايـن كـتـاب اخيرا توسط انتشارات علمى و فرهنگى , وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى , در سال 1361 ه ش به چاپ رسيده است .

354 ـ تفسير بعض الاصحاب .

(تاريخ تحرير 1079 ه ق ). تفسير بعض الاصحاب كه از آغاز قرآن تا پايان سوره انعام مى باشد, باتوجه به تاريخ تحرير آن , اثرى از آثار قرن يازدهم هجرى مى باشد.
اين تفسير در يك جلد قطور و بزرگ قرار گرفته است و سرآغاز آن اينگونه شروع مى شود:.
((حـمـد بـى حـد و شـكر بى عد, منعمى را سزد كه شقايق حقايق قرآنى را درحدائق صدور انسان بشكفانيد )). از نامشخص بودن نام نويسنده , معلوم مى گردد كه او در عصر اختناق يادر بين اكثريت معاندان و مـخـالـفان زندگى مى كرده است كه نتوانسته است تصريح به نام خويش كند, يا به علت گريز از شائبه شبهه و ريبه يا نگرانى از شهرت و ريابه چنين شيوه اى توسل جسته است .
بـنا به اظهارات صاحب الذريعه , اين تفسير پيش شيخ حسن جندقى دركربلا رؤيت شده است كه بـه خـط ملا على بن كردعلى مراغى تحرير يافته است , وتاريخ تحرير آن 15 ربيع الاول 1079 ه ق مى باشد ((194)) .
اطلاعات ما در مورد اين تفسير در حد اشاره محدودى بود كه مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى (قدس سره ) در الذريعه داشته اند.
در صـورت كـسـب مـعـلومات جديد ازاين گمشده عزيز يقينا در اختيار پژوهندگان كريم قرار خواهدگرفت .

355 ـ تفسير القرآن الكريم عبالى يمنى علوى .

(متوفى 1080 ه ق ). مـؤلف آن , علا مه حسين بن على علوى عبالى يمنى (متوفى 1080 ه ق ), يكى از اعلام زيدى قرن يـازدهـم هجرى مى باشد((195)) او تاليف ديگرى نيز به نام ((شرح الازهار)) دارد كه در جلد دوم مؤلفات الزيديه نام آن آورده شده ا)ست ((196)). زركلى , صاحب الاعلام در مورد او مى نويسد:.
((حـسـيـن بن على بن صلاح بن محمد عبالى حسنى , متوفى 1080 - 1669 م ,فقيه يمنى است و كـتـابهاى : شرح الحاجبيه , شرح الازهار, الايضاح بالادلة القاطعة الوافية في بيان الفريقة الناجية از اوست .
او در قلعه ظفير از دنيا رخت بربست وبنى عبالى بطنى از علويون در يمن مى باشند ((197)) .
عـمـر رضـا كـحـاله , صاحب معجم المؤلفين نيز همان مطالب زركلى را دركتاب خود مى آورد و مى افزايد: ((او عالم ذوفنون بوده است .
وفات او در ماه محرم 1080 مى باشد براى تحقيق در شرح حال او, به همان منابع اطلاعاتى الاعلام حوالت مى دهد ((198)) .

356 ـ تفسير النجيبين , محمد نصير گيلانى

(زنده در سال 1080 ه ق ). مـؤلف آن , عالم محترم , محمد نصير گيلانى (زنده در سال 1080 ه ق ), يكى از اعلام قرن يازدهم مى باشد.
نام كتاب او ((النجيبين , القرآن و الدعا)) مى باشد.
و آن تفسيرى است كه در دو بخش واقع شده :.
1 ـ تـفـسـيـر سوره فتح كه به صورت تفسير مزجى مبسوط مى باشد, كه درپايان آن ختم قرآن را مـى نگارد و روش آن , شبيه روش تفسير صافى مى باشد كه از روى اخبار و احاديث , قرآن را تفسير مى كند.
2 ـ شرح متون برخى از ادعيه و مناجاتها است كه به فارسى ترجمه نموده است .
مفسر محترم , پس از اتمام كتاب مزبور آن را به وزير شيخ على خان , وزيرشاه سليمان صفوى اهدا مى نمايد.
آغاز آن :.
((الـحـمـد للّه الذي جعل لنا جناحين نطير بهما الى رياض قربه و جواره , قرائة كتابه مع التدبر في معانيه و اسراره و الاشتغال بالادعية و الاذكار )). (حمد و سپاس مخصوص خدايى است كه دو بال بر ما قرار داد كه به وسيله آنها به باغهاى تقرب و همسايگى او پرواز مى نمائيم .
يكى قرائت توام با تدبرقرآن , و ديگرى اشتغال به دعاها و ذكرها.
). اتمام آن را با دو تاريخ مورخ نموده است كه به سال 1080 انطباق مى نمايد.
نـسـخـه آن بـه خط كاظم بن شمس الدين گيلانى مى باشد كه پيش نوه آية اللّه يزدى نگهدارى مى شود ((199)) .

357 ـ تفسير القسطاس المستقيم شاه قلى رازى

(تاريخ تحرير 1083 ه ق ). مـؤلـف مـحـترم آن , مولى محمد على بن شاه قلى رازى (زنده در سال 1083),يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
نـام تـفـسـيـر او الـقـسـطـاس الـمستقيم في لغات القرآن الكريم مى باشد, كه مى توان آن را يك فـرهنگ نامه قرآنى ناميد, كه مشتمل بر شرح و توضيح 17 هزار لغت و كلمه بوده و به زبان فارسى به رشته تحرير درآمده است .
نسخه موجود درتهران , به خط ابن مؤمن است كه تاريخ كتابت آن , سال 1083 را نشان مى دهد.
بـنـا بـه گـزارش آقاى على منزوى فرزند مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى , اين كتاب در هندوستان تاليف شده و شامل 17 هزار لغت و واژه مى باشد.
و نسخه ديگرى از آن تفسير, طبق معرفى لغت نامه دهخدا, ج 27 موجوداست كه در سال 1274 به رشته تحرير درآمده است .
ايـن كـتـاب در 28 بـاب واقـع شـده اسـت و هـر بـاب به ترتيب حروف تهجى آغاز و در 28 فصل پايان مى پذيرد.
او نـظـر مـفسران را درباره معنى كلمه , و نيز قرائتهاى اهل بيت (ع ) وقراات هفتگانه قرا سبعه را مى آورد.
اين تفسير در پاكستان موجود است وطبق فهرست كتابخانه پاكستان , ج 1 , ص 162 , تحت شماره 252 ثبت و ضبطشده است ((200)) .

358 ـ انوار القرآن في مصباح الايمان على بن مراد

(زنده در سال 1083 ه ق ). مؤلف آن , مولى على بن مراد, (زنده در سال 1083), يكى از اعلام فاضل قرن يازدهم هجرى است .
ايـن تـفـسـير بسيار مختصر و موجز, و مشتمل بر تفسيرمواضع مشكل قرآن مى باشد, كه در سال 1083 از تاليف آن فراغت يافته است .
نخست در حواشى قرآن تحرير يافته است , و سپس جمع آورى و تدوين شده است .
او اغلب متعرض سخنان مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى مى گردد.
ومؤلف رياض العلما, مرحوم افندى , نسخه اى از آن را در اختيار داشته است ((201)) .
صـاحب الاعلام در حق او, از صاحب رياض العلما نقل مى كند: ((على بن مراد, يكى از افاضل عصر ما مى باشد.
او تاليفات و آثارى دارد.
يـكـى از آنها((انوار القرآن في مصباح الايمان )) مى باشد, كه پيرامون مواضع مشكله از آيات قرآنى تدوين شده است .
نخست اين تفسير بر حواشى قرآن نوشته مى شد, سپس آنها را جمع آورى , و تحت مجموعه واحدى قرار داده است .
او اغلب از تفسيرالصافى مرحوم فيض روايت مى نمايد.
فراغت از تدوين آن , در سال 1083 رخ ‌داده است ((202)) .

گفتار صاحب رياض :

مـرحـوم افـنـدى در كتاب فوق مى نويسد: ((مؤلف آن از افاضل عصر مابود, و از تاليفات وى انوار القرآن في مصباح القرآن مى باشد, كه تفسير موجزى در مورد آيات مشكله قرآن مجيد مى باشد.
اين تفسير بر مبناى اخبار و احاديث اهل بيت (ع ) تدوين شده است .
نخست در حاشيه قرآن قرار داشت , سپس به صورت مستقل تنظيم شد.
نـسخه اى از آن پيش ما موجود است , و اغلب به نقل سخنان مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى متعرض مى گردد ((203)) .

359 ـ تفسير مجمع البحرين توپچى قزوينى

(تاريخ تحرير در 1083 ه ق ). مـؤلـف آن , عـالم بزرگوار, ضيا الدين يوسف بن محمد بن ميرزا حسين خان وزير توپچى قزوينى (متوفى 1083 ه ق ), يكى از اعلام قرن يازدهم هجرى مى باشد.
راز نامگذارى آن به نام ((مجمع البحرين )) آنگونه است كه او در پيشگفتارتفسير خود آورده است كـه ايـن كـتـاب خلاصه و فشرده دو كتاب تفسيرى بزرگ ((مجمع البيان )) و ((جوامع الجامع )) طبرسى (قدس سره ) مى باشد.
آغاز تفسير ((نحمدك يا من انزلت على عبدك الكتاب )) مى باشد.
فـراغـت از نـيـمه اول تفسير, شب ششم ماه محرم 1082 , و فراغت از نيمه دوم آن , در سال1083 مى باشد.
مـجـمـوع تـفـسـير بيش از 63 هزار سطر در 539 صفحه بزرگ (چاپ سنگى ) قرار گرفته است , آنـچنانكه فاضل بن يوسف در فهرست كتابخانه مدرسه سپهسالار (شهيد مطهرى ), ج 1 , ص 167 آورده است .
دكتر شفيعى مى نويسد: ((روش تفسيرى او اين است كه قبل از تفسيرسوره مباركه حمد, فصلى را در فـضـيـلـت قـرآن و اهـل قرآن , و اخبار اهل بيت عصمت (ع ) با انشاى فصيح و خوب , در كمال اخـتـصـار و ايـجاز ذكر مى كند مؤلف محترم ((مفسران شيعه )), اين كتاب را خلاصه اى از مجمع البيان و جوامع الجامع شيخ طبرسى مى داند, از اين رو آن را مجمع البحرين ناميده است .
نسخه اى از آن به خط نسخ خوب , مشتمل بر تمام تفسير موجود مى باشد.
از عـبـارت آخـر جـلـداول آن مـعـلـوم مـى شود كه به خط خود مؤلف مى باشد, چون مى نويسد: ((كان الفراغ عن تاليفه و تسطيره ليلة السادس من شهر اللّه الحرام المحرم , سنة اثنى وثمانين بعد الالـف )) (1082) ايـن كـتاب داراى دو سه لوحه خوب , يكى در اول , وديگرى در آغاز سوره مريم , ابتداى جلد دوم مى باشد ((204)) .
محل نگهدارى :.
اين نسخه تحت شماره 1955 , ثبت دفتر كتابخانه مدرسه عالى شهيدمطهرى شده است .

360 و 361 ـ تفاسير ملا محمد طبسى

(زنده در سال 1083 ه ق ). مؤلف آن مولى محمد بن محمود بن على طبسى (زنده در سال 1083 ه ق ),يكى از اعلام بارز قرن يازدهم هجرى مى باشد.
او در معارف قرآنى , دو اثرجداگانه دارد:.
1 ـ تفسير آيات الاحكام .
2 ـ تفسير آيات قصص و روائى قرآن .
قصص قرآن , شرح و تفسير آياتى است كه مشتمل بر قصص انبيا و امم سالفه مى باشد.
وى آيات هر موضوع را در يك جا به صورت تفسير مزجى , به ترتيب سوره هاى قرآنى بيان مى دارد, و در آغاز آن وعده كرده است كه تاريخ ‌پيامبر اسلام (ص ) و ائمه هدى (ع ) را نيز به آن لاحق سازد, ولى در پايان مى نويسد اين برنامه را در كتاب خاص مستقلى خواهد نوشت .
آغاز تاليف درماه مبارك رمضان سال 1082 شروع و در نيمه ذيحجه 1083 به پايان برده است .
آغـاز آن : ((الحمد للّه الذي انزل الكتاب على عبده و جعله لكل شيئ تبيانا وصيره لتصديق نبوته و تاييد رسالته حجة و برهانا ((205)). مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در طبقات اعلام الشيعه در مقام معرفى اومى نويسد:.
((مـحـمـد بـن مـحـمـود بن على طبسى , صاحب كتاب زبدة البيان في شرح آيات قصص القرآن مى باشد كه در تاريخ 1083 از آن فراغت يافته است .
او كـتـاب ديـگرى نيز دارد كه به نام ((نبذ التاريخ )) ناميده است كه در سال 1084 از آن فارغ شده است .
او در كـتـاب اخـيـر تـصريح مى كند كه از شاگردان ملا على نقى كمره اى طغائى قاضى (متوفى 1060) مى باشد.
آن مرحوم مى افزايد: ((من به خط او كتاب التهذيب را پيش سيد محمدصادق آل بحرالعلوم ديدم كه شروع تحرير آن در مدرسه ميرزا لطف اللّه در شيراز,به تاريخ 24 رمضان 1034 , و فراغت از آن در تـاريـخ 25 جمادى الثانى سال 1035رخ داده بود, و در پشت كتاب اجازه استادش شرف الدين على بن حجة اللّه شولسانى بود كه با خط خود اجازه مفصلى , قريب به 200 سطر مرقوم نموده بود, وتاريخ آن جمادى الثانى 1041 بود.
باز در پشت كتاب تملك فرزندش محمد على نيزديده مى شد.
در كتاب الزبدة , ايمان ابوطالب را به حاشيه خود كتاب شرح تجريد حواله نموده و تصريح كرده كه در آن نوشته ايمان و اسلام ابوطالب را اثبات نموده است ((206)) .
همچنين وى در الذريعه , در مورد اين مؤلف اين چنين مى افزايد:.
((مؤلف آن , شيخ محمد بن محمود بن مولى على مى باشد, البته او غير از آن شيخ محمد بن حسن طبسى متقدم مى باشد كه جلوتر از مقدس اردبيلى زندگى مى كرده است .
او خود مؤلف آيات الاحكامى است كه مرحوم اردبيلى از آن نقل مى نمايد.
مـؤلـف ايـن تفسير, مرحوم شيخ محمد بن محمود, فردى است كه بر زبدة البيان مرحوم اردبيلى تكمله نگاشته است .
آنچنان كه در ج 4 , ص 414 گذشت .
او احوال پيامبر خدا (ص ) و ائمه هدى (ع ) را نيز بر قصص انبيا افزوده است ((207)) .