تفسير مجمع البيان جلد ۹

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۳ -


/ سوره اعراف / آيه هاى 195 - 189

189 هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْها زَوْجَها مِنْها لِيَسْكُنَ اِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفيفًا فَمَّرَتْ بِه فَلَمَّآ اَثْقَلَتْ دَعَوَ اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ ءَاتَيْتَنا صالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ.

190 . فَلَمَّا اتهُما صالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَكآءَ فيمآ اتهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

191 . أَيُشْرِكُونَ مَالا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ.

192 . وَلا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلا اَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ.

193 . وَاِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَى الْهُدى لايَتَّبِعُوكُمْ سَوآءٌ عَلَيْكُمْ اَدَعَوْ تُمُوهُمْ اَمْ اَنْتُمْ صامِتُونَ.

194 . اِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ اَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجيبُوا لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.

195 . اَلَهُمْ اَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكآءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ.

ترجمه

189 - اوست آن [خدايى ] كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از [جنس ]وى پديدآورد تا به او [روى آورد و در كنارش ]آرامش يابد. پس هنگامى كه [آدم ] با او آميزش نمود، او به بارى سبك بار گرفت و [مدّتى ] با آن [جنين ]گذرانيد، و چون گرانبار گرديد، آن دو، خدا [ى يكتا] پروردگارشان را خواندند كه اگر [فرزند ]شايسته اى به ما ارزانى دارى بى گمان از سپاسگزاران [بارگاه تو] خواهيم بود.

190 - امّا هنگامى كه [فرزند] شايسته كردارى به آنان عطا فرمود، در آنچه [خدا ]به آنان ارزانى داشت [دست ديگرى رانيز مؤثر پنداشتند و ]براى او همتايانى برگرفتند، و خدا از آنچه [با پرستش آن به او] شرك مى ورزند [وبرايش همتايى مى گيرند]برتر [و بالاتر ]است.

191 - آيا پديده هايى را شريك [و همتاى خدا] مى سازند كه چيزى را نمى آفرينند و خود آفريده مى شوند؟!

192 - و توانِ هيچ گونه يارى براى آنان ندارند و [نمى توانند] خود را يارى دهند؟

193 - واگر آنها را به [راه ] هدايت و [نجات ] فراخوانيد، از شما پيروى نمى كنند. [به هرحال ] خواه آنها را [به سوى حق ]فراخوانيد ياخاموش باشيد، براى شما يكسان است.

194 - بى گمان آنهايى را كه به جاى خدا [ى يكتا ]مى خوانيد، [پديده ها و] بندگانى همانند شمايند. پس [هر چه مى خواهيد ]آنها را بخوانيد، اگر راست مى گوييد، بايد به شما پاسخ دهند [و خواسته هايتان را برآورند].

195 - آيا آنها پاهايى دارند كه با آنان راه بپيمايند؟! يا دست هايى دارند كه با آن توانمندانه بگيرند [و كارى انجام دهند]؟! يا ديدگانى دارند كه با آن [بنگرند و ]ببينند؟! ياگوش هايى دارند كه با آن بشنوند؟! [هان اى پيامبر! به اين شرك گرايان ]بگو: [اينك كه چنين است اين ]شريك هاى [ساخته ذهن ] خود را فراخوانيد [و ]آن گاه [هر چه در توان داريد] در مورد من نيرنگ ورزيد و مرا مهلت ندهيد [اما بدانيد كه از شما و خدايان پنداريتان كارى ساخته نيست ].

تفسير

يكتايى و قدرت شگرف آفريدگار انسان و جهان در آيه پيش، سخن از نام مقدس خدا بود، و پرتوى از انش بى كران او ترسيم گرديد، اينك در اين آيه مباركه در مورد يكتايى و قدرت شگرف او مى فرمايد:

هُوَ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْها زَوْجَها مِنْها لِيَسْكُنَ اِلَيْها

روى سخن در آيه شريفه بافرزندان انسان است و به آنان توجه مى دهد كه اين خداى يكتاست كه شما را از پدرى به نام «آدم» آفريد و همسرش «حوا» را كه از جنس او بود، پديد آورد تا وى با او آرامش يابد.

فَلَمَّا تَغَشَّها حَمَلَتْ حَمْلاً خَفيفًا

پس زمانى كه آدم او را در آغوش كشيد، او به بارى سبك بار دارشد.

فَمَّرَتْ بِه فَلَمَّآ اَثْقَلَتْ دَعَوَ اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ

در دورانى اين بار سبك بود و او مى توانست به آسانى حركت و نشست و برخاست كند ولى هنگامى كه جنين رشد كرد و بزرگ شد، احساس سنگينى نمود. در اين شرايط هردو تن از آفريدگار هستى خواستند كه اگر به ما فرزندى شايسته كردار و يا نسلى شايسته ارزانى دارى، بى ترديد ما در برابر اين نعمت گران تو، هماره از سپاسگزاران بارگاهت خواهيم شد.

اين درخواست آنان بدان دليل بود كه در انديشه نجات خويش از وحشت و تنهايى بودند؛ چرا كه هرگاه يكى از آن دو به جايى مى رفت، ديگرى تنها و بدون همدم و همراه مى ماند.

گفتنى است كه وصف «صالح» را برخى به شايستگى جسمى و برخى به شايستگى اخلاقى و انسانى و در برابر تبهكار معنى كرده اند.

ناسپاسى در ادامه سخن، به ناسپاسى فرزندان آدم پرداخته و مى فرمايد:

فَلَمَّا آتاهُما صالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَكآءَ فيمآ اتهُما

پس هنگامى كه خدا طبق تقاضايشان به آنان فرزندى شايسته ارزانى داشت، برايش درآنچه ارزانى داشته بود شريك قراردارند.

در تفسير آيه شريفه و مرجع ضمير در «جعلا»، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور برخى، از آنجايى كه «حوا» هربار كه فرزند مى آورد، يك پسر و يك دختر مى آورد، اين ضمير به دوفرزند او برمى گردد و منظور اين است كه اين دو فرزند آدم و حوا براى خداى يكتا همتا گرفتند و نعمت هاى گران خدا را از ديگرى پنداشتند و به بت ها گرايش يافتند.

2 - امّا به باور «حسن» و «قتاده» منظور، نه آدم و حوا، بلكه زن و شوهرهايى از نسل آن دو هستند كه براى خدا همتا مى گيرند و نا سپاسى مى كنند.

«اصم» مى گويد: تفسير آيه شريفه اين است كه خدا شما انسانها را از يك تن آفريد و براى او از جنس خودش همسرى قرار داد. با اين بيان كه آيه شريفه در مورد آدم و حوا نيست، بلكه بسان آيه شريفه «و من آياته اَن خلق لكم..(62)» در مورد همه زنان و مردان از نسل آدم مى باشد، و منظور اين است كه: هنگامى كه مردها همسران خود را در آغوش مى كشند و همسران بار دار مى گردند، آن دو تن از خداى خويش تقاضا مى كنند كه اگر به آنان فرزند سالم و بانشاط و شايسته اى ارزانى دارد، از سپاسگزاران بارگاهش خواهند بود؛ امّا هنگامى كه خدا دعاى آنان را مى پذيرد و به آنان فرزندانى سالم ارزانى مى دارد، آنها را به نام بت ها نامگذارى نموده و «عبد العزّى» و... مى نامند و خدايان پندارى را در ارزانى شدن اين نعمت ها شريك خداى يكتاى مى پندارند.

فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.

در اين فراز مفهوم آيه شريفه بيشتر گسترش مى يابد و علاوه بر آن پدر و مادرى كه به جاى سپاس به بارگاه خدا ناسپاسى كردند، همه شرك گرايان را نيز در برمى گيرد و به همه هشدار مى دهد كه خدا از آنچه آنان براى او شريك و همتا مى پندارند و برايش همانند مى گيرند برتر و بالاتر است.

«ابو مسلم» در اين موردمى گويد: در اين آيه شريفه نخست روى سخن با همه مردمى است كه از آدم و حوا آفريده شده اند، آنگاه به وصف فرزندان شرك گراى آدم مى پردازد كه از خداى خويش تقاضاى فرزند خوب و شايسته كردار مى كنند امّا پس از ارزانى شدن آن نعمت، نا سپاسى مى كنند و براى خدا همتا مى گيرند.

اين شيوه سخن كه در آغاز، روى سخن باهمه مردم باشد و از پى آن به وصف برخى كشيده شويد، نمونه هاى بسيارى دارد، از آن جمله اين آيه شريفه است كه نخست روى سخن به همه است و در ادامه آن به كشتى نشينان بر مى گردد: هوالذى يسيركم فى البرّ و البحر حتى إذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبةٍ...(63) او آن خدايى است كه شما را در خشكى و دريا مى گرداند، تا هنگامى كه در كشتيها قرارگيريد و آنها با جريان بادى مناسب و خوش، آنان را ببرند و اينان بدان رويداد شادمان گردند...

آرى، همان گونه كه در اين آيه، نخست روى سخن با همه انسانهاست و آنگاه متوجه كشتى سواران مى گردد، در آيه مورد بحث نيز نخست به ترسيم اين گزارش مى پردازد كه خدا همه انسانها را از آدم و حوا پديدآورد، و آنگاه به وصف مردمى مى پردازد كه با خدا عهدى بستند و از او تقاضايى نمودند، امّا زمانى كه خدا، نعمت مورد نظرشان را به آنان ارزانى داشت، براى او در ارزانى داشتن آن نعمت همتا و شريك پنداشتند و شرك ورزيدند.

افزون بر آنچه آمد، ممكن است در آغاز آيه شريفه روى سخن با شرك گرايان باشد؛ چرا كه هر كدام از فرزندان انسان از يك تن و همسر او آفريده شده اند، با اين بيان منظور اين است كه او آن خداى توانايى است كه هر يك از شما را از يك پدر و مادر آفريده است. و اين سبك سخن نيز در قرآن شريف نمونه دارد، از آن جمله اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «والّذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا بأَربعة شهداءَ فاجلدوهم ثمانين جلده»...(64)

و آن كسانى كه به زنان شوهردار نسبت ناروا مى دهند و آنگاه چهار گواه بر اين نسبت نمى آورند، هشتاد تازيانه به آنان بزنيد، كه منظور، هشتاد تازيانه به هر يك از آنان مى باشد.

3 - از ديدگاه برخى منظور آيه شريفه است اين است كه فرزندان آدم و حوا شرك ورزيدند و براى خدا همتا گرفتند، نه خود آن دو؛ و از اين نمونه در قرآن داريم كه مضاف حذف شده و مضاف اليه جانشين آن شده است؛ براى نمونه اين آيه شريفه كه مى فرمايد: و إِذ قتلتم نفساً...(65) كه روى سخن با بنى اسرائيل عصر رسالت پيامبر است، امّا منظور نياكان آنان مى باشد، و تفسيرش اين است كه: آنگاه را به ياد آوريد كه نياكان شما كسى را كشتند...

با اين بيان همه ضميرهاى آيه از آغاز تا فرجام به آدم و حوا برمى گردد. گفتنى است كه آخرين فراز آيه شريفه اين ديدگاه را تأييد مى كند كه مى فرمايد: و خدا از آنچه با او همتا مى سازند بر تر و بالاتر است فتعالى اللّه عما يشركون.

4 - و اهل تسنن روايت كرده اند كه آدم و حوا در نامگذارى فرزندشان براى خدا همتا قرار دادند.

از ديدگاه اينان جريان به اين صورت بود كه آن دو، مدتى صاحب فرزند نمى شدند؛ از اين رو در برخورد به شيطان در اين مورد نزد او شكوه كردند و شيطان گفت: اگر من در اين موردكارى انجام دهم آيا تعهّد مى سپاريد كه فرزند تان را به نام من نامگذارى كنيد؟

آنان نام شيطان را پرسيدند، كه پاسخ داد نام من «حرث» است، و آنان پس از ولادت فرزند شان را «عبد الحرث» ناميدند.

برخى از روايات اهل تسنن بر آن است كه وقتى حوا بار دار شد، شيطان نزد او شتافت وگفت: تو از كجا مى دانى كه فرزندت انسان است؟ و بدين وسيله او را دچار دلهره ساخت. او جريان را به آدم گزارش كرد و هر دو در هراس بودند كه مبادا آنچه در شكم حوا مى باشد به جاى انسان، حيوان باشد، در اين شرايط دگرباره به شيطان برخورد كردند و او به «حوا» گفت: اگر از خدا تقاضاكنم كه كودك شما سالم و با نشاط و با راحتى و آسانى ديده به جهان بگشايد، آيا در آن صورت نامش را «عبد الحرث» مى گذارى؟ «حوا» كه نخست از اين پيشنهاد ناخشنود به نظر مى رسيد به تدريج راضى شد...

به باور ما اين روايت اهل سنت و اين ديدگاه بى اساس به نظر مى رسد؛ چرا كه بر اساس دليل و برهان انكار ناپذيرى كه در دست است، پيامبران خدا از گناه و خطا مصون و محفوظاند و هرگز دستخوش گناه نمى گردند تا چه رسد كه براى خدا همتا بگيرند. و اين ديدگاه از سوى خود دانشمندان اهل سنت نيز مردود شناخته شده است؛ چرا كه درباره درستى روايات مورداشاره سخن بسيار است، افزون بر آن، آيه بعد نشانگر آن است كه آنان بت هايى را كه آفريده خدا هستند و نه آفريدگار، آنها را شريك و همتاى خدا پنداشتند، در حالى كه روايت اهل تسنن مى گويد آنها شيطان را همتاى خدا پنداشتند.

با اين بيان مفهوم و منظور آيه مورد بحث با روايات اهل سنّت هيچ سازشى ندارد.

«بلخى» از گروهى از دانشمندان آورده است كه اگر اين روايات را درست بپنداريم، تنها بيانگر اين هستند كه آدم و حوا در نامگذارى فرزندشان شرك ورزيدند؛ و اين كار در صورتى كه همراه با پرستش شيطان نباشد، نه كفر است ونه گناه؛ و «طبرى» نيز اين ديدگاه را پذيرفته است.

«و عياشى» در تفسيرش از امامان نور روايت آورده است كه شرك آدم شرك در پرستش نبود، بلكه شرك در اطاعت بود. «إِنَّما كان شركهما شرك طاعة و ليس شرك عبادة»

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

اَيُشْرِكُونَ مَالا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ

آيا پديده هايى را با خداى يكتا شريك مى سازند كه چيزى را نمى آفرينند و خود آفريده شده اند؟

در اين آيه شريفه آفريدگار هستى به سرزنش شرك گرايانى مى پردازد كه براى خداى يكتا همتا گرفته و در كنار او به پرستش بت هايى مى پردازند كه نه چيزى از پديده ها را آفريده اند و نه كارى كه در خور ستايش وپرستش باشد انجام مى دهند و خود پديده اى بيش نيستند.

گفتنى است كه واژه «ما» در موردپديده هاى فاقد شعور و خرد به كار مى رود و از كاربرد آن در آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه شرك گرايان مورد بحث، بت هاى بى جان را همتا و شريك خدا مى پنداشتند و نه شيطان را و بدان دليل در جمله «وهم يخلقون» ضمير «هم» به آنها برمى گردد كه روشن سازد كه بت ها و پرستشگرانشان از پديده هاى جهان آفرينش و مخلوق خدايند. امّا پاره اى بر آنند كه بدان دليل ضمير «هم» كه ويژه صاحبان خرد است به بت ها بر مى گردد كه آنان بت ها را تعظيم مى نمودند و آنها را به عنوان عاقل و قادر مى پرستيدند.

وَلا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ

و چيزهايى را شريك خدا مى پندارند و مى پرستند كه نه مى توانند آنان را يارى رسانند و نه خود را كمك كنند و از خود دفاع نمايند. و چنين موجودى كه در نهايت ناتوانى و واماندگى است چگونه مى تواند معبود به حساب آيد و پرستيده شود؟

سپس رو به آنان نموده و مى فرمايد:

وَاِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَى الْهُدى لايَتَّبِعُوكُمْ

و اگر آن معبودهاى دروغين را به راه هدايت و رشد هم فرا خوانيد، از شما پيروى نمى كنند ...

به باور «جبايى» منظور اين است كه اگر بت ها را به راه هدايت و نجات فراخوانيد، از شما پيروى نمى كنند؛ چرا كه آنها به اندازه اى ناتوان و وامانده اند كه نه مى توانند كسى را راه نمايند و نه خود مى توانند راه يابند و هدايت پذيرند.

امّا به باور «حسن» منظور اين است كه اگر شرك گرايان را كه بر كفر و شرك خويش اصرار مى ورزند، به توحيد و يكتا پرستى فراخوانيد، ايمان نمى آورند، چنانكه مى فرمايد: بر آنان يكسان است كه بيمشان دهى يا ندهى، آنان ايمان نخواهند آورد. سواء عليهم أانذرتهم ام لم تنذرهم...(66)

در آخرين فراز از آيه مورد بحث مى افزايد:

سَوآءٌ عَلَيْكُمْ اَدَعَوْ تُمُوهُمْ اَمْ اَنْتُمْ صامِتُونَ

به هر حال، خواه آنها را بخوانيد و يا خاموش باشيد و نخوانيد براى شما يكسان است.

گفتنى است كه در آيه شريفه واژه «صامتون» به جاى فعل به كار رفته است تاهم گذشته را شامل گردد و هم حال را.

روشنگرى و اتمام حجّت در ادامه سخن، به منظور اتمام حجّت بر شرك گرايان مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ اَمْثالُكُمْ

اين خدايان ساختگى و بت هايى كه شما آنها را به پرستش گرفته و براى خود خدا مى خوانيد و در برابر شان كرنش مى كنيد، خود آفريده هايى بسان شما هستند و در برابر فرمان خدا رام مى باشند.

قرآن بدان دليل بت ها را بندگان خدا مى شمارد كه در برابر خدا بانهايت خضوع رام و تسليم هستند، و واژه «عبد» و «عبوديت» به اين مفهوم است و براى نمونه در آيه ديگرى مى فرمايد: و تلك نعمة تمنّها عَلَّىَ أن عبّدت بنى اسرائيل(67) آيا اين كار كه فرزندان اسرائيل را بنده خود ساخته و به خفّت و خوارى كشيده اى نعمتى است كه منّت آن را بر من مى نهى؟!

فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجيبُوا لَكُمْ

پس آن بت ها و خدايان ساخته و پرداخته عليل و ناتوان خويش را براى برطرف ساختن گرفتاريها و مشكلات خود بخوانيد تا پاسخ شما را بدهند.

يادآورى مى گردد كه «لام» امر در اينجا براى نشان دادن نهايت واماندگى وناتوانى بت هاست؛ درست بسان اين آيه شريفه كه مى فرمايد: قل هاتوا برهانكم...(68) اى پيامبر! به آنان بگو: دليل و برهانتان را بياوريد... كه منظور نشان دادن ناتوانى آنها از آوردن دليل و برهان است.

اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: اگر راست مى گوييد آنها را بپرستيد و از آنها پاداش بگيريد.

و در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

أَلَهُمْ اَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهآ اَمْ لَهُمْ اذانٌ يَسْمَعُونَ بِها

آيا اين بت ها دست و پايى دارندتا در راه تأمين منافع و مصالح شما به راه افتند و يا برايتان كارى انجام دهند؟ آيا اينهاگوش و چشم دارند كه بشنوند و بنگرند؟ شما كه خود بندگان خداهستيد از اين نعمت ها بهره وريد و از اين بت ها و معبودهايى كه برگرفته ايد بسيار تواناتر مى باشيد. بنابراين چرا در برابر اينها كرنش مى كنيد؟!

آنگاه به منظور نكوهش بيشتر آنان مى فرمايد:

قُلِ ادْعُوا شْرَكآءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ.

هان اى پيامبر! به اين شرك گرايان بگو: اين بت ها را كه خداى خويش مى پنداريد و در مال و دارايى خود آنها را شريك خويشتن مى پنداريد و از دامها و ديگر امكاناتتان سهمى براى آنها در نظر مى گيريد و آنها را مى پرستيد، همه اينها را بخوانيد، آنگاه همه دست در دست هم، بر ضد من دست به نيرنگ زنيد و مرا مهلت ندهيد، تا بدانيد از شما و آنها كارى ساخته نيست.

منظور آيه شريفه اين است كه شما و خدايانتان نمى توانيد بر من زيان و صدمه اى وارد سازيد؛ چرا كه خداى من ياريم مى كند و شرارت شما را از من دور مى سازد، امّا بت هاى شما توان يارى شما را ندارند.