/ سوره اعراف / آيه هاى 158 - 157
157 . اَلَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْاُمِّىَّ الَّذى
يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَالْاِنْجيلِ يَاْمُرُهُمْ
بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْههُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ
وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالْاَغْلالَ
الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ امَنُوا بِه وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ
وَاْتَّبَعُوا النُّورَ الَّذى اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
158 . قُلْ يآ اَيُّهَا النَّاسُ اِنّى رَسُولُ اللَّهِ اِلَيْكُمْ جَميعًا
الَّذى لَهُ مُلْكُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ يُحْيى وَيُميتُ
فَامِنُوا بِاللَّه وَرَسُولِهِ النَّبِىِّ الْاُمِّىِّ الَّذى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ
وَكَلِماتِه وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
ترجمه
157 - همانان كه از اين فرستاده [خدا]، پيامبرِ درس ناخوانده كه [نام و
نشان ] او را نزد خويشتن در تورات وانجيل نوشته شده مى يابند، پيروى مى نمايند؛
[همان پيام آورى كه ] آنان را به كار پسنديده فرامى خواند و از كارهاى ناپسند [آنان
را] باز مى دارد؛ چيزهاى [پاك و ]پاكيزه را براى آنان حلال [و روا] و چيزها[و
كارها]ى پليد را بر آنان حرام مى سازد، و بار گران [بافته ها و ساخته هاى حاكم بر
جامعه ] آنان و زنجيرهايى را كه بر [مغز و دل و دست و پاى ] آنان است، از آنان دور
مى نهد؛ پس آن كسانى كه به او ايمان آوردند و او را گرامى داشتند و ياريش نمودند و
از نورى كه با او فرو فرستاده شده است پيروى كردند، اينان همان رستگارانند.
158 - [هان اى پيامبر!] بگو: اى مردم! من پيام آور خدا به سوى همگى شمايم؛ همان
[خدايى ] كه فرمانروايى آسمان ها و زمين تنها از آن اوست؛ هيچ خدايى جز او نيست؛
زندگى مى بخشد و مى ميراند؛ بنا بر اين به خدا و فرستاده او - همان پيامبر درس
ناخوانده اى كه به خدا و سخنان [و مقررات ] او ايمان دارد - [شما نيز] ايمان
بياوريد و از او پيروى نماييد، باشد كه راه يابيد.
نگرشى بر واژه ها
عَزَّرُوهُ: او را يارى رساندند و شرّ دشمن را از سرش كوتاه
كردند.
تفسير
پيامبر آزادى بخش در آيات پيش سخن در مورد ويژگى هاى سه گانه كسانى بود كه
رحمت و مهر گسترده خدا آنان را فرا مى گيرد، اينك پس از آن سه ويژگى: پرواى از خدا،
ايمان به او، و پرداختن حقوق مالى به وسيله آنان، به بيان ديگر ويژگى هاى آنان كه
در حقيقت شرايط رسيدن به رحمت خدا است ادامه داده و مى فرمايد:
اَلَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْاُمِّىَّ
رحمت گسترده خدا، شامل حال كسانى مى شود كه افزون بر تقوا، ايمان و پرداخت زكات،
به رسالت آن پيامبر درس ناخوانده و پيام او نيز ايمان آورند و از آن حضرت پيروى
نمايند.
در مورد مفهوم واژه «امّى» كه در وصف پيامبر به كار رفته، ديدگاه ها يكسان نيست:
1 - به باور برخى منظور از واژه «امّى»، آن كسى است كه در زندگى درس نخوانده و
ننوشته است.
2 - امّا به باور برخى ديگر اين واژه از ريشه «امّت» برگرفته شده و منظور اين
است كه: همان گونه كه انسان نخستين از هنر نوشتن و خواندن بى بهره بود، او نيز، نه،
به دانشگاهى نام نهاد و نه در برابر استادى زانو زد، بلكه اين اقيانوس بى كرانه
دانش را، خدا به او ارزانى داشت. پاره اى نيز بر آنند كه منظور از «امّت»، جامعه
عرب مى باشد، چرا كه دنياى عرب، آن روز از نعمت دانش و هنر نگارش و نوشتن محروم
بود.
3 - از ديدگاه پاره اى اين واژه از «امّ» كه به مفهوم مادر است ريشه مى گيرد و
منظور كسى است كه درس نخوانده وننوشته است، و در اين مورد، به همان صورتى است كه از
مادر ولادت يافته است.
4 - و از ديدگاه پاره اى نيز به «ام القرى» كه «مكّه» باشد منسوب است. اين
ديدگاه از حضرت باقر نيز روايت شده است. با اين بيان واژه «امّى» به مفهوم «مكّى»
است.
الَّذى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْريةِ وَالْاِنْجيلِ
همو كه نشان و وصف وى را نزد خودشان در تورات و انجيل نوشته شده مى يابند؛ چرا
كه در سفر پنجم تورات در مورد پيامبر گرامى اسلام آمده است كه: به زودى از نسل و
تبار برادرانشان پيامبرى همانند تو برخواهم انگيخت، و سخن و گفتار خويش را در دهان
او خواهم گذارد و او هر آنچه در يابد و سفارش شود و به او وحى گردد، براى اينان
بيان خواهد كرد.
و نيز در همين سفر آمده است كه: دعاى تو را در حق اسماعيل شنيدم و به او بركت
دادم و او را بارور گردانيدم و نسل او بسيار خواهد شد و دوازده سالار از او به وجود
خواهد آمد و او را امتى بزرگ خواهد بود.
و نيز آمده است كه: خدا ما را از كوه «مينا»(41) فرود آورد و از كوه «ساعير»
پرتو افشانى كرد و از كوه هاى «فاران» آشكار ساخت.
در كتاب «انجيل» نيز در چند مورد نويد داده است كه: به شما «فارقليط» ديگرى
ارزانى مى داريم كه براى هميشه با شما خواهد بود. و دين و آيين او تا روز رستاخيز
راه ور سم انسانها خواهد بود.
ونيز در اين كتاب آمده است كه مسيح به حواريون مى فرمايد: من مى روم و
«فارقليط»، روح حق، همو كه از خود چيزى نمى گويد و از سوى خدا همه حقايق را برايتان
مى آورد و هشدارتان مى دهد و شما را از رويدادهاى وحشتناك آگاه مى سازد و ضمن ستايش
من گواه صداقت من مى باشد، به سوى شماخواهد آمد.
و نيز در همين كتاب است كه: هنگامى كه او ظهور كند و دعوت خويش را آغاز نمايد،
بسيارى از مردم جهان او و دعوتش را دروغ مى انگارند.
يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْههُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ
اين فراز از آيه شريفه كه وصف ديگرى از پيامبر گرامى است ممكن است در تورات و
انجيل نوشته شده بوده و به پيش از خود پيوند داشته است و نيز ممكن است از خود قرآن
شريف و جمله جديدى باشد كه آن حضرت را مى ستايد، و منظور اين است كه از ويژگيهاى آن
بزرگوار يكى هم دعوت به ارزش ها و هشدار از ضد ارزش هاست.
گفتنى است كه منظور از «معروف»، حق و منظور از «منكر»، باطل است؛ چرا كه خردها و
خردمندان، معروف را به نيكى و شايستگى مى شناسند و منكر را به عنوان زشتى و گناه
انكار مى كنند. پاره اى نيز بر آنند كه منظور از معروف، ارزش هاى اخلاقى و پيوند با
نزديكان است و منظور از منكر، بت پرستى و گسستن از خويشاوندان.
وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ
اين آخرين پيامبر، از ديگر ويژگيهايش اين است كه نعمت هاى گوارا و لذت بخش و خوب
را بر آنان روا اعلان مى كند و چيزهاى زشت و نفرت انگيز را بر آنان ناروا و حرام مى
شمارد.
به باور برخى منظور اين است كه آنچه را از راه درست و عادلانه به دست آورده اند،
بر آنان حلال و روا مى شمارد، و آنچه را از راه نادرست كسب كرده اند بر آنان تحريم
مى كند. برخى نيز برآنند كه آنچه را راهبان و احبار و مردم عصر جاهليت بر آنان
تحريم كرده اند حلال، و مردار و خون وگوشت خوك را حرام اعلان مى كند.
وَيَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ
و بارهاى گران آنان را از دوش آنان برمى دارد.
به باور «حسن» در آيه شريفه از تكاليف سخت و وظايف گرانى كه بر يهود لازم شده
بود، به بار گران تعبير شده است؛ چرا كه از شرايط پذيرفته شدن توبه آنان و بخشيده
شدن گناه گوساله پرستى اين بود كه يكديگر را بكشند؛ در حالى توبه مردم مسلمان اين
است كه از ژرفاى جان از گناه و زشتى پشيمان شوند و به خود سازى و جبران بينديشند.
امّا به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور از اين بارگران پيمانى است كه خدا
از بنى اسرائيل گرفته بود كه به هر آنچه درتورات برايشان آمده است عمل نمايند.
«زجاج» مى گويد: واژه «اصر» به مفهوم پيمانى است كه عمل بر آن براى انسان گران
باشد.
وَالْأَغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهِمْ
و پيمان هايى كه بر عهده آنان بود و بسان غل و زنجيرى بر دست پايشان سنگينى مى
كرد، همه را از دوش آنان بر مى دارد.
به باور برخى، منظور از اين غل و زنجيرها، همان آزمون هايى است كه براى آنان پيش
آمد؛ آزمون هايى نظير اين كه براى پذيرفته شدن توبه و بخشيده شدن گناهِ گوساله
پرستى مقرر شد كه يكديگر را بكشند، و يا در صورت آلوده شدن نقطه اى از بدن به
نجاست، دستور آمد كه آنجا را بچينند، و يا بسان ناروا بودن صيد ماهى در روز شنبه و
بهره ورى از رگ و چربى هاى برخى حيوانات و وجوب قصاص و نمونه هايى از اين گونه كه
براى آزمون آنان بود و پيامبر گرامى همه را برداشت.
فَالَّذينَ آمَنُوا بِه وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذى
اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
پس كسانى كه به اين پيامبر ايمان آوردند و بزرگش داشتند و در برابر دشمن از جان
و آرمان او قهرمانانه دفاع كردند و از قرآنى كه بر او فرود فرستاده شده و روشنايى و
نور آن دل ها را روشن مى سازد پيروى نمودند، چنين كسانى مردمى رستگارند. آرى چنين
كسانى به آروزى خويش مى رسند و از كيفر در امان خواهند بود.
ياد آورى مى گردد كه واژه «مع» گاه به معناى «على» مى آيد و جانشين آن مى شود.
در روايت است كه پيامبر از ياران پرسيد: ايمان چه كسانى شگفت انگيز است؟
گفتند: ايمان فرشتگان.
فرمود: آنان مقربان بارگاه خدايند، پس ايمان آنان شگفت انگيز نيست و چرا ايمان
نياورند؟
گفتند: پيامبران.
فرمود: ايمان آنان نيز شگفت آور نيست، چرا كه به آنان وحى مى رسد....
گفتند: ايمان ما.
فرمود: ايمان شما هم شگفت انگيز نيست، چرا كه من در ميان شماهستم و اين همه دليل
و نشانه و آيه و معجزه را با چشم خود مى نگريد، بنا بر اين چرا ايمان نياوريد؟
آنگاه فرمود: ايمان آن مردمى شگفت انگيز است كه در آينده خواهند آمد و كتاب خدا
به دست آنان خواهد رسيد و آنان در پرتو اين كتاب راه حق را مى يابند و ايمان مى
آورند. و اين تفسير اين فراز از آيه شريفه است كه مى فرمايد: و نورى را كه بر او
فرود فرستاده شده است پيروى مى كنند... واتبعُوا النّور الّذى أنزل معه...
رسالت و دعوت جهان شمول وجاودانه پس از ترسيم پرتوى از ويژگى هاى پيامبر گرامى
اينك در اشاره به رسالت جهانى و دعوت جهان شمول آن حضرت، به او فرمان مى رسد كه
جهانيان را مخاطب ساخته و ندا دهد كه: هان اى مردم! من فرستاده خدا و پيام آور او
به سوى همه شمايم و تمامى شما را به توحيد و تقوا و فرمانبردارى از دستورات او فرا
مى خوانم.
قُلْ يآ اَيُّهَا النَّاسُ اِنّى رَسُولُ اللَّهِ اِلَيْكُمْ جَميعاً
گفتنى است كه واژه «جميعاً» در آيه شريفه براى تأكيد اين اصل سرنوشت ساز آمده و
منظور اين است كه: من به سوى تمامى مردم جهان و همه عصرها ونسل ها بر انگيخته شده
ام.
الَّذى لَهُ مُلْكُ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ يُحْيى
وَيُميتُ
آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست و هر كارى را كه مصلحت ببيند
آن را انجام مى دهد و همتا و نظير و شريك و رقيبى ندارد. همو كه خدايى جز او نيست،
مردگان را زنده مى كند و زندگان را مى ميراند؛ چرا كه هر آن كس كه بر كارى توانا
باشد بر ضد آن نيز تواناست.
فَامِنُوا بِاللَّه وَرَسُولِهِ النَّبِىِّ الْاُمِّىِّ الَّذى يُؤْمِنُ
بِاللَّهِ وَكَلِماتِه وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.
آيه شريفه بيانگر اين واقعيت است كه آن حضرت نخست خودش به خدا و پيام و مقررات
او ايمان آورد و آنگاه شما را دعوت به ايمان و تقوا كرد. بر اين اساس وظيفه او از
شما دشوارتر است؛ چرا كه او افزون بر عمل به مقررات خدا بايد پيام او را نيز به
مردم برساند و براى شما سر مشق و الگوى شايسته اى باشد. پس اينك كه او خود پيش از
شما به خدا و همه كتابهاى آسمانى و مقررات خدا ايمان آورده است، شما نيز به او
ايمان بياوريد تا به پاداش پرشكوه خدا و بهشت پرطراوت و زيبا نايل آييد.
پرتوى از آيات
در دو آيه اى كه ترجمه و تفسير آن گذشت، قرآن شريف پرتوى از شخصيت والاى پيامبر
را به تابلو برده و اساسى ترين دلايل رسالت و پيامبرى آن حضرت، ويژگى هاى وصف
ناپذير و تحسين برانگيز او و دعوت جهان شمول و رسالت جاودانه او را ترسيم مى كند كه
سخت تفكر انگيز و درس آموز است.
ويژگى هاى پيامبر گرامى 1 - 2 - دريافت وحى و پيام رسانى
دو مقام والا و دو ويژگى اين انسان وارسته و شكوهمند اين است كه به مرحله اى از
مسئوليت و كمال اوج گرفته، و به گونه اى به ارزش هاى والاى انسانى و الهى آراسته
شده و به طورى گل ها و گل بوته هاى فضيلت و صداقت و صفا در گلستان وجود و كران تا
كران زندگى اش را عطر آگين ساخته است كه آفريدگار هستى او را براى هدايت بشر و نجات
بندگانش از شرك و بيداد برگزيده و او را به عنوان سفير و فرستاده و پيام رسان خود
فرستاده و آن گاه ايمان به رسالت و پيامبرى او را در رديف ايمان به خدا و آراستگى
به تقوا و شرط اساسى شمول رحمت خدا نسبت به انسان قرار داده است: الّذين يتبعون
الرسول النّبى...
3 - دانش و بينش وصف ناپذير
ويژگى ديگر آن حضرت اين است كه او نه درس خوانده، و نه استاد و دانشگاه ديده
بود؛ چرا كه در دنياى ستم و نادانى و عصر جاهليت و بربريت قدم به دنيا نهاده و براى
نورافشانى زمين و زمان برگزيده شده بود، امّا همين بزرگ مرد درس ناخوانده و خط
نانوشته به لطف خدا بزرگ آموزگار عصرها و نسل ها گرديد و كتاب فرهنگ ساز و فرهنگ
بان و نورافشانى از خود به يادگار نهاد كه سند شكوهبار صداقت او و رهنماى بى بديل
بشريت است، و در صورتى كه درست و خردمندانه به آن مراجعه گردد و به گونه اى شايسته
و انسانى و به دور از جمود و قشريگرى و نيز استفاده ابزارى براى انحصار قدرت و
امكانات ملى در دست جاه طلبان، به راستى راهنماى زندگى گردد، داروى شفابخش دردهاى
فردى و اجتماعى در همه ابعاد انديشه، عقيده، حقوق، مقررات و ارائه راه و رسم زندگى
متمدنانه، دوست داشتنى، سعادت ساز، پر افتخار و انسانى و بى نظير خواهد بود و تضمين
كننده آزادى، آمنيت، رفاه، آبادانى كرامت و حقوق بشر:الرسول النبىّ الأمّى.
4 - نام و نشان او در رسالت هاى پيشين از ديگر ويژگى هاى آن حضرت اين است كه هر
پيامبرى از پيامبران خدا به ويژه موسى و عيسى در رساندن پيام خدا به مردم، نخست اصل
انسانساز توحيد گرايى و يكتا پرستى و ايمان به معاد و زندگى پس از مرگ و مقررات
الهى را براى مردم بيان كردند و از پى آن از سوى آفريدگار هستى فرمان داشتند كه
نويد آمدن آن گرامى مرد عصرها و نسل ها را به بشريت بدهند و شرايط و موقعيت را براى
رسالت جهانى و جاودانه او آماده سازند.
بر اين اساس است كه آن دو پيامبر بزرگ در كتابهاى آسمانى خويش نام و نشان و
اساسى ترين ويژگيهاى اخلاقى و انسانى محمدصلى الله عليه وآله وسلم را نيز داشتند و
با نويد آمدنش به بشريّت وصف او را نيز بيان مى كردند. الذّين يجدونه مكتوبًا عندهم
فى التّورية و الأنجيل...
5 - پيامبر خرد و انديشه پنجمين ويژگى آن گرانمايه جهان هستى در اين آيه شريفه
آن است كه از سويى فراخوان به سوى ارزش هاى والاى بشرى و مقررات و مفاهيم و مطالب
اصيل و اساسى و خرد پذير است و از دگر سو در پرتو نافذترين وجالب ترين بيان و عمل،
مردم را از ضد ارزش ها و بيدادگريها و زشتى ها باز مى دارد و هشدارشان مى دهد.
6 - پيامبر فطرت پاك انسانى از ديگر ويژگيهاى آن حضرت اين است كه در دعوت آسمانى
اش فطرت پاك و اصيل انسانها را مخاطب ساخته و بر آن است تا با زدودن گرد و غبار
اوهام و خرافات، زنگارهاى گناه و زشتى و آثار ويرانگر انحراف و اشتباه را از روى
فطرت توحيد گرا و عدالت خواه وانسان دوست و آزادمنش و كرامت خواه بشر بردارد و او
را به شاهراه انسانيت بازگرداند؛ بر اين اساس است كه محتواى دعوت او هماهنگ با فطرت
سالم و دست نخورده و توحيدگراى بشرى است و در مسير دعوت، همه پاكى ها و پاكيزگى ها
را براى انسان ها روا اعلان مى كند و پليدى ها را ناروا مى شمارد؛ درست همان گونه
كه فطرت پاك بشرى به پاكيزگى هاى ظاهرى و باطنى مى گرايد و از پليدى هاى درونى و
برونى احساس انزجار مى كند: و يحل لهم الطيّبات و يحرم عليهم الخبائث.
7 - پيامبر رهايى و نجات بسيارند كه از آزادى و نجات بشر سخن مى گويند و شعار مى
دهند و در ين راه به تلاش و تكاپو بر مى خيزند و تحوّلات و دگرگونيهاى سياسى و
اجتماعى و فكرى واخلاقى نيز پديد مى آورند، امّا آن كسانى كه هم در دوران ضعف پاى
بند به آزادى و حقوق بشر باشند و هم در دوران قوت و قدرت و فرمانروايى، آنها تعداد
اندكى بيش نيستند.
راستى كه انسان موجودى شگرف است، زمانى كه محكوم استبداد و در اسارت ظلم و بيداد
است و حقوق انسانى او بازيچه خود كامگى ها مى گردد و بسان هيزم خشكى براى گرم كردن
كوره مطامع و آز و خودسرى خود سران روزگار است، چه قيافه آزادى خواهانه و بشر
دوستانه و رهايى بخش كه نمى گيرد و چه شعارهاى زيباكه نمى دهد و چه اشكها كه در
فقدان حقوق اساسى بشر نمى ريزد و چه پرچم آزادى و حقوق بشر كه به دوش نمى كشد!
امّا شگفتا: چگونه است كه با جابه جايى قدرت و قرار گرفتن برجايگاه سردمداران و
حاكمانى كه عمرى با آنان مبارزه مى كرد، گويى انديشه عقيده، بينش، گرايش، كنش، و
همه چيز او جابه جا مى شود و ارزش ها نيز تغيير مى يابد.
از شگفتى هاى پيامبر گرامى و ويژگى هاى او يكى هم اين بود كه هماره رهايى بخش و
آزادمنش ماند. او مجسّمه عدالت و الگوى كرامت راستين بود و با تغيير موقعيت ظاهرى،
ارزش هاى مورد پسند او تغيير نكرد و حقيقت فداى مصلحت و منافع نگرديد. و يضع عنهم
اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم...
8 - پيامبر عصرها و نسل ها و از ديگر امتيازات آن حضرت اين است كه دعوت آسمانى
اش جهانى است و خودش نيز پيامبر عصرها و نسل هاست؛ چرا كه او به ويژگيهايى آراسته
است كه ماندگار و جاودانه است و راه و رسم و دين و دفتر او نيز راه و رسم انسانها
تا روز رستاخيز خواهد بود؛ و شايد رمز ترسيم اساسى ترين ويژگيهاى آن حضرت در آيه
پيش و آنگاه اعلان دعوت جهانى اش به عصرها ونسل ها نيز همين نكته است. قل يا ايها
النّاس انّى رسول اللّه اليكم جميعًا....