تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۵ -


/ سوره بقره / آيه هاى 227 - 224

224. وَ لاتَجْعَلُوااللَّهَ عُرْضَةً لِاَيْمانِكُمْ اَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النّاس ِ وَاللَّهُ سَميعٌ عليمٌ.

225. لايُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى اَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ.

226. لِلَّذينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ اَرْبَعَةِ اَشْهُرٍ فَاِنْ فاؤُا فَاِنَ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ.

227. وَ اِنْ عَزَمُواالطَّلاقَ فَاِنَ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ.

ترجمه

224. و خدا را آماج سوگندهاى خويش قرار مدهيد [و سوگند نخوريد ]كه [از ]نيكوكارى و پرواپيشگى و اصلاح ميان مردم [خوددارى ]ورزيد؛ و بدانيد كه خدا شنوا و داناست.

225. خدا شما را براى سوگندهاى بيهوده تان [كه ناخواسته و ناخودآگاه بر زبان مى آوريد]، كيفر نمى كند؛ ولى براى سوگندهايى كه دلهايتان آهنگ آن كرده است، شما را به مجازات مى رساند؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.

226. آنان كه سوگند ياد مى كنند ديگر با زنانشان نياميزند، چهار ماه فرصت دارند [تا تكليف همسر خود را روشن سازند]؛ پس، اگر [در اين فرصت از سوگند خود] بازگشتند، [خداى پرمهر، از گناه آنان مى گذرد؛ چرا كه ] خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

227. و اگر آهنگ جدايى كردند [آنهم بصورتى عادلانه و انسانى، رواست. ]بيقين كه خداوند شنوا و دانا است.

نگرشى بر واژه ها

«عُرْضَةً» به معناى «معرّفى و آماج قرارگرفتن چيزى» است؛ و گاه به موانع نيز اطلاق مى شود، چرا كه برسر راه انسان قرار مى گيرند؛ همچنين درمورد هرچيز و كسى كه صلاحيت كارى را دارد، اين واژه بكار مى رود؛ و نيز آنچه در معرّفى خير و شرّ قرار مى گيرد.

«ايمان»: جمع «يمين» به معناى سوگند است. پاره اى برآنند كه مفهوم اين واژه، «سوگند با دست» است؛ زيرا وقتى كه سوگند ياد مى كردند، دستهاى خود را به هم مى زدند؛ به همين جهت به آن «يمين» گفته شده است.

«لغو»: سخن بيهوده و بى ثمر؛ و «لاغيه» يعنى سخن زشت.

«حليم»: بردبار؛ و هرگاه درمورد آفريدگار هستى بكار رود، منظور اين است كه به انسان مهلت بازگشت و توبه و اصلاح امور خود را مى دهد و پاداش و كيفر را بتأخير مى افكند.

«يؤلون»: سوگند مى خورند. اين واژه از «ايلاء» به معناى «سوگنديادكردن» گرفته شده است.

«تربّص»: انتظاربردن.

«فاؤُا»: بازگشتند. اين واژه از «فيى ء» گرفته شده است؛ و درمورد غنائم نيز بكار مى رود.

«عزموا» از عزم است به معناى قصد؛ و «عزائم قرآن» آياتى است كه بر بيماران خوانده مى شود تا شفا يابند.

«طلاق»: گشودن و بهم زدن پيوند خانوادگى.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه اين بحث - آيه 224 - گفته اند:

در زندگى مشترك داماد و دختر يكى از ياران پيامبر(ص) به نام «عبداللّه بن رواحه»، مشكلاتى پيش آمد كه كانون خانوادگى آنان را در آستانه ازهم گسيختگى قرارداد؛ امّا عبداللّه سوگند ياد كرده بود كه با دامادش روبرو نشود و با او سخن نگويد و در كار آن دو هيچ مداخله اى نكند و يك گام نيز براى اصلاح روابط آنان برندارد. و هنگامى كه از او خواسته مى شد تا در اين مورد كارى انجام دهد، مى گفت سوگند خورده است، و پس از سوگند بر او روا نيست كه در اين باب قدمى بردارد. و اينجا بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفّاى پيامبر (ص) فرود آمد.

تفسير

در اين آيات نيز سخن از زنان است. ابتدا از سوگند صحبت بميان مى آيد كه باعث مى شود همسر مرد بر او حرام شود؛ و آنگاه حكم اين موضوع - كه در فقه اسلامى به «ايلاء» مشهور است - بيان مى شود.

«ولاتجعلوااللّه عرضةً لايمانكم»

و خدا را آماج سوگندهاى خويش قرار مدهيد

در تفسير اين جمله، ميان مفسّران بحث هست:

1. گروهى اين آيه را بدينصورت تفسير كرده اند كه: سوگند به خدا را مانع انجام دادن كارهاى شايسته و نيك و پرواپيشگى و آشتى دادن ميان بندگان او قرار ندهيد و نگوييد ما سوگند خورده ايم كه در اين مورد كارى انجام ندهيم؛ كه اين سوگند شما اعتبارى ندارد. با اين بيان، واژه «عُرضة»، «اعتراضى است كه مانع ميان دو چيز باشد»؛ و «معترض»، مانع ميان دو كار است؛ و منظور اين است كه سوگند را عاملى براى فاصله انداختن ميان خود و نيكوكارى قرار ندهيد.

2. دسته اى ديگر، «عُرضه» را به معناى «دليل و حجّت» گرفته اند كه در اينصورت معناى آيه چنين مى شود: سوگند به خدا را دليلى براى خوددارى از نيكى و تقوا و آشتى دادن ميان ديگران نگيريد؛ و اگر پيش از اين سوگند خورده ايد كه كارى انجام ندهيد، امّا اينك مى دانيد كه خير و مصلحت در ناديده گرفتن آن است، براساس مصلحت عمل كنيد.

با توضيحى كه ذكر شد، تفسير آيه در هر دو ديدگاه، به يك واقعيت برمى گردد و آن اين است كه سوگند به خدا را مانع انجام دادن كارهاى شايسته نسازيد و بهانه نياوريد و علّت نتراشيد كه بعداز سوگنديادكردن، خلاف آن عمل كردن جايز نيست.

3. جمعى نيز معتقدند منظور اين است كه سوگند به خدا را محترم شماريد و كوچك نينگاريد و در هر كارى به آن روى نياوريد؛ نيكوكارى و شايسته كردارى را پيشه كنيد و از گناهان بپرهيزيد، و در سخنان و كارهاى درست هم سوگند ياد نكنيد.

روايات رسيده از امامان نور (ع) نيز بيانگر اين نكته اند كه سوگند در هر حال پسنديده نيست، حتّى در گفتار درست. براى نمونه، از ششمين امام نور (ع) نقل كرده اند كه فرمود:

«لاتحلفوا باللّه صادقين و لاكاذبين، فانّه سبحانه يقول: و لاتجعلوااللّه عرضة لايمانكم ...»

به خدا سوگند ياد نكنيد، چه در گفتارتان راستگو باشيد يا دروغگو؛ چرا كه خداوند در قرآن شريف هشدار مى دهد كه «خداى يكتا را آماج سوگندهاى خود مسازيد ...»

«ابومسلم» مى گويد: هر كه چيزى را در يك مورد زياد بكار گيرد، آن را «عرضه» براى آن كار قرار داده است.

«ان تبرّوا وتتّقوا و تصلحوا بين النّاس»

كه [به اين بهانه،] از انجام دادن نيكى و نيكوكارى و پرواپيشگى و اصلاح ميان مردم خوددارى ورزيد

در تفسير اين جمله از آيه شريفه نيز ديدگاههاى مفسّران متفاوت است:

1. عدّه اى مى گويند: منظور اين است كه سوگند ياد نكنيد تا نيك و شايسته كردار شويد؛ زيرا آنكه كمتر سوگند ياد مى كند، از كسى كه زياد قسم مى خورد، به نيكى و پرواى از خدا نزديكتر است.

2. برخى ديگر معتقدند منظور اين است كه: براى وانهادن كارهاى نيكو و شايسته، سوگند ياد نكنيد. كه در اينصورت، تقدير آيه چنين است: «لترك اَن تبرّوا».

3. و پاره اى نيز آيه را اينگونه معنا مى كنند: سوگند نخوريد كه نيكى نكنيد. و درنتيجه، «لا» را در تقدير مى گيرند.

«واللّه سميعٌ عليمٌ»

و خداوند شنواى سخنان شماست و آنچه در درون و باطن خويش نهان مى داريد، همه را مى داند و چيزى بر او پوشيده نيست.

آيه شريفه بيانگر آن است كه اگر انسان براى انجام دادن يا ترك كردن كارى سوگند ياد كرد، امّا پس از آن ديد كه سوگندش منطقى نبوده و مصلحت دين و دنياى خردمندانه او برخلاف سوگند اوست، بر اوست كه به سوگند خويش پايبند نباشد و كار خداپسندانه را درپيش گيرد؛ امّا در اينكه آيا اين فرد بايد براى كارش كفّاره هم بپردازد يا نه، بحث هست: بسيارى برآنند كه اين كار كفّاره دارد، امّا به اعتقاد ما كفّاره هم ندارد.

نكته ديگر اين است كه: اگر فردى ديگرى را سوگند داد كه كارى را انجام دهد يا ترك كند، و آن فرد به سوگند بهايى نداد، به عقيده برخى، گناهكار نيست؛ امّا به اعتقاد ما گناهكار است، چرا كه پيامبر (ص) فرمود: «من سألكم باللّه فاعطوه، و من استعاذ كم باللّه فاعندوه.» (هر كه از شما چيزى خواست و يارى طلبيد، درصورت توان ياريش كنيد، و هر كه به شما پناه آورد، او را پناه دهيد).

«لايؤاخذكم اللّه باللّغو فى ايمانكم»

خدا شما را دربرابر سوگندهاى بيهوده اتان كه ناخواسته بر زبان مى آوريد، بازخواست نمى كند و به كيفر نمى رساند

در اين آيه شريفه، به همه سوگندها اشاره رفته كه ازجمله آنها سوگند بيهوده است؛ و در اين مورد كه سوگند بيهوده چيست، ميان مفسّران بحث هست:

1. بعضى معتقدند منظور سوگندهايى است كه از روى عادت و ناخواسته بر زبان رانده مى شود، مانند: نه واللّه، آره واللّه؛ كه در اين مورد روايت هم رسيده است.

2. برخى مى گويند: مقصود اين است كه كسى به پندار اينكه سخن او درست است، سوگند ياد كند، و بعد دريابد كه گفتارش بى اساس بوده است ... اين سوگند بيهوده است كه نه كيفر دارد و نه كفّاره. و اين ديدگاه ابوحنيفه و ياران اوست.

3. جمعى برآنند كه منظور سوگندهايى است كه در اوج خشم و ناراحتى بر زبان رانده مى شود؛ كه شكستن اينگونه سوگندها، كيفر و كفّاره اى ندارد، گرچه «سعيدبن جبير» براى شكستن اينگونه سوگندها، كفّاره را واجب مى داند.

4. و پاره اى نيز بر اين عقيده اند كه هر سوگندى كه پايبندى به آن واجب نباشد، سوگند بيهوده است و كفّاره ندارد.

«ولكن يؤاخذ كم بما كسبت قلوبكم واللّه غفورٌ حليمٌ»

ولى براى سوگندهايى كه دلهاى شما آهنگ آنها را كرده است و با توجّه و قصد و آگاهانه سوگند ياد كرده ايد، شما را كيفر مى دهد؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است

روشن است كه منظور از «بما كسبت قلوبكم»، يعنى «آگاهانه سوگند ياد كرديد»؛ و در اينجا تركيب «من ايمانكم» حذف شده است.

و در پايان آيه، خاطرنشان مى شود كه خدا آمرزنده است و پوشاننده گناهان شما و بخشاينده آنها؛ و بردبار است كه به شما مهلت مى دهد و در كيفر شتاب نمى كند، شايد به خود آييد و جبران كنيد.

«للّذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهرٍ»

براى آنان كه سوگند ياد مى كنند ديگر با همسران خويش رابطه جنسى نداشته باشند و از آنان ببرّند، چهار ماه فرصت انديشه درست و تصميم گيرى و تجديد نظر است

در اين آيه مباركه از نوعى خاص از سوگندها سخن بميان مى آيد و حكم آن ترسيم مى شود.

به اعتقاد بسيارى، اين سوگند كه ازطريق آن «ايلاء» تحقّق مى يابد، در صورتى درست است كه به ذات خدا يا صفتى از صفات او انجام پذيرد كه ويژه اوست؛ و بصورت خشم و ناراحتى و اعتراض، زبان به چنين سوگندى بگشايد. امّا برخى مى گويند: سوگند در حال خشم و ناراحتى و به انگيزه رساندن زيان به طرف و با انديشه «ايلاء»، در رديف اين سوگند قرار مى گيرد.

سعيدبن جبير مى گويد: اين سوگند تنها درمورد ترك آميزش نيست، بلكه اگر سوگند ياد كند كه ديگر با همسر خود حرف نزند، هم تحقّق مى يابد.

«فان فاؤا فانّ اللّه غفورٌ رحيمٌ»

پس اگر از تصميم جاهلانه خويش بازگشتند و به دستور خدا و پيامبرش سرفرود آوردند، خدا از گناه آنان مى گذرد؛ چرا كه او بسيار آمرزنده و مهربان است

در مفهوم «فان فاؤا»، ديدگاههاى مختلفى ارائه شده است:

بعضى مى گويند: اگر به گفتار خود درمورد ترك آميزش با همسرش پشت كرد و در صورت توان به آميزش با او بازگشت، و در صورت ناتوانى بر عمل در گفتار به حق بازگشت، خداوند از گناه او مى گذرد. امّا برخى گفته اند در صورت ناتوانى از آميزش، نيّت آنهم كافى است، ليكن بايد بر اين شكستن سوگند بيهوده و بازگشت به حقّ و عدالت، گواهانى بگيرد.

به اعتقاد ما ديدگاه نخست درست است و گواه گرفتن در صورت دوّم نيز درواقع شاهد گرفتن درمورد ناتوانى جنسى است؛ و گرنه بازگشت از سوگند بيهوده كه موجب «ايلاء» شده است، نياز به گواه ندارد.

در اينكه آيا چنين كسى پس از بازگشت، كفّاره هم بايد بدهد يا نه و آيا كيفرى دارد يا نه، بحث هست:

به نظر ما، بايد كفّاره بدهد، امّا كيفرى برايش نخواهد بود. لكن به اعتقاد عدّه اى، نه كفّاره دارد و نه كيفر؛ چرا كه خدا او را بخشيده است، پس كيفر و عقوبتى ازپى بازگشت او نخواهد بود.

يادآور مى شود كه: اگر فردى سوگند ياد كرد كه كمتر از چهار ماه با همسرش نياميزد و يا از بيم باردارشدن همسر شيردهنده اش و آسيب رسيدن به كودك، سوگند بخورد كه مدّتى از آميزش با همسرش خوددارى ورزد، «ايلاء» محسوب نمى شود.

«و ان عزمواالطّلاق»

اگر مردى كه سوگند ياد كرده است با همسرش آميزش نكند، بعداز چهار ماه باز هم به حق برنگشت، حاكم عادل او را به شكستن اين سوگند بيهوده و پرداختن كفّاره وامى دارد و يا وى را به رهاساختن همسرش طبق مقرّرات و بر اساس عدالت ناگزير مى سازد؛ و در صورت نپذيرفتن حكم، او را به زندان مى افكند تا حق را بپذيرد.

امّا اگر آهنگ جدايى كردند و اين قصد را بزبان آوردند، تا آنگاه كه صيغه طلاق به صورتى كه در فقه اسلامى و حقوق خانواده آمده است، درست و حساب شده و با همه شرايط جارى نشود، اين پيوند گسسته نمى شود.

به هر حال، اين مشكل به اين طريق حل مى شود كه مرد چهار ماه فرصت دارد تا بينديشد و از تصميم خود بازگردد؛ و اگر بازنگشت، حكومت عدل اسلامى او را زير فشار مى نهد تا يكى از اين دو راه را برگزيند: بازگشت از سوگند بيهوده و ادامه زندگى خانوادگى يا جدايى شرافتمندانه.

«فانّ اللّه سميعٌ عليمٌ»

و بيقين كه خداوند شنوا و دانا است.