تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳ -


/ سوره بقره/ آيه هاى 150 - 146

146. اَلَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ اَبْنائَهُمْ وَ اِنَّ فَريقَاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.

147. اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاتَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرينَ.

148. وَ لِكُلٍ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها فَاسْتَبِقُواالْخَيْراتِ اَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعَاً اِنَ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَديرٌ.

149. وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ وَ اِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَااللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ.

150. وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِالْحَرامِ وَ حَيْثُ ماكُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلّا يَكُونَ لِلنّاس ِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ اِلَّاالَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنى وَ لِاُتِمَّ نِعْمَتى عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.

ترجمه

146. كسانى كه به آنان كتاب آسمانى داده ايم، همانگونه كه پسران خويش را مى شناسند، او را [نيز] مى شناسند [چرا كه نام و وصف او را بعنوان آخرين پيام آور خدا و نيز نويدِ آمدنش را از تورات و انجيل دريافت داشته اند]؛ و بى گمان گروهى از آنان حقيقت را پوشيده مى دارند و خودشان [هم ] مى دانند.

147. حق [و دستور تغيير قبله ] ازسوى پروردگار توست؛ از اين رو، مبادا كه از ترديدكنندگان باشى.

148. براى هر [آيين و] امّتى، قبله اى است كه چهره خود را به [سوى ] آن مى گردانند [و به آن روى مى آورند]؛ بنابراين، در انجام دادن كارهاى نيك بر يكديگر سبقت جوييد. هركجا كه باشيد، خداوند همه شما را [به سوى حساب باز] مى آورد؛ چرا كه او بر هر چيز [و هر كارى ]تواناست.

149. و [تو اى پيامبر!] از هركجا بيرون آمدى، [براى نماز] چهره ات را به جانب مسجدالحرام بگردان؛ و بيقين اين [دستور تغيير قبله ] حق است ازسوى پروردگار تو؛ و خدا از آنچه انجام مى دهيد، هرگز غافل نيست.

150. و [تو اى پيامبر!] از هركجا بيرون آمدى، [براى نماز] روى خود را به طرف مسجدالحرام بگردان، و [شما ايمان آوردگان نيز] هركجا بوديد، چهره هايتان را به سوى آن [خانه پرمعنويت ] بگردانيد؛ تا براى مردم - جز كسانى از آنان كه ستم كرده اند [و حق را نمى پذيرند] - برضدّ شما دليلى نباشد؛ پس از [هوچيگرى ] آنان نترسيد و تنها از [مخالفت با مقرّرات ] من خوف داشته باشيد. [و دستور تغيير قبله را از آن روى دادم ] تا نعمت خود را بر شما كامل سازم؛ و باشد كه راه يابيد.

تفسير

مسابقه در آراستگى به ارزشها

آفريدگار هستى پس از ترسيم لجاجت و حق ستيزى گروهى از يهود و نصارا، اينك خبر مى دهد كه آنان پيامبر اسلام(ص) را بخوبى مى شناسند و درستى رسالت و دعوتش را در ژرفاى جان باور دارند، همچنين نام و نشان و ويژگيهاى او را از كتابهاى آسمانى پيشين دريافت داشته اند:

«الّذين آتيناهم الكتاب يعرفونه.»

و اين شناخت آنان، به خوبىِ شناخت فرزندانشان است:

«كمايعرفون ابنائهم.»

عدّه اى معتقدند كه ضمير در واژه «يعرفونه» به قبله و درستى تغيير قبله برمى گردد؛ و برخى برآنند كه اين ضمير به واژه «علم» در آيه 145 برمى گردد كه منظور از آن، رسالت و وحى است. امّا همانگونه كه از نظرتان گذشت، بيشتر مفسّران، ضمير مذكور را به پيامبر اسلام(ص) برگردانده اند.

چگونه؟

خداوند در اين آيه شريفه مى فرمايد: «كسانى كه به آنان كتاب داده ايم، همانگونه كه پسران خود را مى شناسند، پيامبر(ص) را نيز مى شناسند». اكنون با توجّه به اينكه شناخت پيامبر(ص) و رسالت او، شناختى حقيقى و اعتقاد به نبوّت او است امّا شناخت آنان درمورد فرزندانشان ظاهرى بود و نه حقيقى و واقعى، و آنها فقط بظاهر مى دانستند كه آنان پسرانشان هستند، چگونه قرآن شريف شناخت ظاهرى و حقيقى را به يكديگر تشبيه مى كند؟

پاسخ

تشبيه ميان دو شناخت كه در آيه شريفه ذكر شده، تنها تشبيه در اصل شناخت است، نه ويژگيها و راههاى آن. راه شناخت پيامبر(ص)، دليل و برهان و دريافت نشانه ها و نويدِ آمدنِ او از كتابهاى آسمانى است؛ و آنگاه رسيدن به يقين كه او پيامبر خداست؛ و راه شناخت فرزندان بظاهر اين است كه از همسران آنان ولادت يابند. افزون بر اين، لازم نيست كه در تشبيه، همه جهات رعايت شود.

«و انّ فريقاً منهم ليكتمون الحقّ و هم يعلمون»

و بيقين گروهى از آنان حقيقت را درمورد رسالت پيامبر پوشيده مى دارند؛ درحاليكه خود مى دانند

اين جمله از آيه شريفه بدان دليل فقط گروهى را به اين كتمان حقيقت نكوهش مى كند كه همه آنها اينطور نبودند، و درميان آنان، چهره هايى بسان عبداللّه بن سلام و... نيز وجود داشتند كه به حق گرايش يافتند و واقعيت را بازگفتند.

«الحقّ من ربّك فلاتكوننّ من الممترين»

آنچه ازجانب خدا به سوى تو فرو فرستاده شده، حق است و ازطرف پروردگار تو؛ بنابراين، از ترديدكنندگان مباش

اين آيه شريفه بيانگر اين حقيقت است كه در مقرّرات و دستوراتى كه پروردگارت به تو وحى مى كند، هيچ ترديدى به دل راه مده؛ و نيز حق ستيزى دشمنان و حق پوشى آنان كه رسالت تو را آگاهانه مخفى مى دارند و حق را نمى پذيرند، تو را در راه درست و خداپسندانه ات متزلزل نسازد؛ و مبادا كه از ترديدكنندگان باشى.

عدّه اى مى گويند منظور آيه شريفه اين است كه: در همه آنچه درپرتو وحى و رسالت به آن دانش و آگاهى يافتى، ترديد به دل راه مده. و اين گفتار بهتر بنظر مى رسد؛ چرا كه دامنه اش گسترده تر است.

در بخش دوّم اين جمله از آيه شريفه - «فلاتكوننّ من الممترين» - گرچه روى سخن با پيامبر(ص) است، امّا درحقيقت امّت مخاطب قرار مى گيرد؛ درست بسان اين آيه شريفه كه: «يا اَيُّهَاالنَّبِىُّ اِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ...»(281) و يا آيه شريفه 148 سوره بقره كه مى فرمايد:

«وَ لِكُلِّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها...»

براى هر آيين و امّتى، قبله اى است كه چهره خويش را به سوى آن مى گرداند...

«و لكلّ وجهة...»

اين آيه شريفه نيز همانند چندين آيه گذشته، درمورد قبله بحث مى كند؛ و در تفسير آن، چهار نظر ارائه شده است:

1. گروهى معتقدند منظور اين است كه براى هر جامعه و ملّتى، قبله اى است.

2. و برخى اعتقاد دارند منظور اين است كه هر پيامبرى، آيين و راه و رسمى دارد كه اساس و روح همه آن شيوه ها، اسلام است، گرچه مقرّرات آن، گاه ازنظر محتوا يا سادگى و كمال و يا جامعيت، با بقيّه متفاوت است. اين جمله، نظير اين آيه شريفه است كه:

«... لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجَاً...»(282)

... براى هر يك از شما، شريعت و راه و روشى قرار داديم...

3. به نظر عدّه اى، منظور اين جمله از آيه شريفه اين است كه هركدام از امّتهاى مسلمان و يهود و نصارا براى خود قبله اى دارند.

4. و به عقيده دسته اى، منظور اين است كه هر گروهى از امّت مسلمان، به تناسب منطقه زندگى خود، از سويى به كعبه و قبله خويش روى مى آورد؛ گروهى از روبروى خانه و گروهى از پشت سر، دسته اى سمت راست و دسته اى ازجانب چپ.

«هو مولّيها»

كه چهره خويش را بدان سو مى گرداند

بعضى گفته اند كه «خدا چهره وى را به سوى آن برمى گرداند، و منظور از كار خدا، امر و فرمان اوست»؛ و براى اين گفته خود، آيه شريفه زير را شاهد گرفته اند:

«... فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضيها...»(283)

...پس تو را به سوى قبله اى كه آن را دوست مى دارى؛ برمى گردانيم...

«فاستبقواالخيرات»

عدّه اى از مفسّران را عقيده بر آن است كه منظور از واژه «خيرات» يا «خوبيها»، اجراى دستورات خداست؛ بنابراين، تفسير اين جمله از آيه شريفه اين است كه در انجام دادن دستورات خداوند تعجيل كنيد. گروهى نيز معتقدند منظور اين است كه در پذيرش و اجراى فرمانهاى خدا شتاب كنيد. و ابن عبّاس مى گويد: منظور اين است كه در انجام دادن كارهاى شايسته اى كه بدانها تشويق و ترغيب مى شويد، بر يكديگر سبقت جوييد.

«اينما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاً»

هركجا كه باشيد، خداوند شما را يكسره به سوى حساب و كتاب بازمى گرداند

برطبق روايات رسيده، اين جمله از آيه شريفه درمورد ياران امام مهدى(عج) تأويل و ترسيم شده است و منظور اين است كه خداوند ياران آن بزرگ اصلاحگر عصرها و نسلها را به هنگام ظهور او، در هر نقطه اى از كره زمين كه باشند، در كنار او گرد خواهد آورد.

از هشتمين امام نور(ع) نقل كرده اند كه فرمود:

«واللّه ان لوقام قائمنا يجمع اللّه اليه جميع شيعتنا من جميع البُلدان.»

به خدا سوگند، هنگامى كه قائم ما - خاندان وحى و رسالت - براى اصلاح جهان بپاخيزد، خداوند رهروان راستين راه ما را از همه شهرها به دور او گرد خواهد آورد.

«انّ اللّه على كلّ شى ءٍ قديرٌ»

براستى كه خدا بر هر چيز و هر كارى - ازجمله گردآوردن همگان در روز رستاخيز يا هنگامه ديگرى كه خود اراده كند - تواناست.

«و من حيث خرجت فولّ وجهك شطرالمسجدالحرام»

هان اى پيامبر! از هر نقطه اى از شهر يا كره زمين كه بيرون آمدى، و به هر سو بار سفر بستى، هنگام نماز از همانجا روى خويش را به سوى مسجدالحرام كن

در اينكه چرا اين دستور بااينكه در آيه 144 ذكر شده بود، در اينجا تكرار شده است، مفسّران نظرهايى چند ارائه داده اند:

1. عدّه اى معتقدند از آنجا كه مسلمانان مدّتى به جانب بيت المقدّس نماز مى گزاردند و آن مكان مقدّس قبله آنان بود، تغيير قبله و جايگزين ساختن كعبه بجاى آن، هم به تأكيد و تدريج نياز داشت و هم به تكرار؛ تا بدينوسيله مردم به اوج يقين برسند.

2. گروهى ديگر مى گويند: در اين آيه شريفه، موضوع تازه اى درمورد تغيير قبله وجود دارد كه براى بيان آن، مطلب بايد بازگفته مى شد؛ درست به هنگامى كه بخواهيم نكات متعدّدى را درمورد يك نام بگوييم و ناگزير از تكرار آن نام باشيم؛ مانند آنكه بگوييم: «حسن دانشمند است؛ او خردمند و شجاع است؛ حسن درستكار است... و بيان صفتهايى ديگر از اين دست». در اين آيه شريفه نيز مقصود اظهار اين نكته است كه: «وَ اِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» (اين تغيير قبله، بى گمان حق و ازسوى پروردگار توست)؛ بنابراين، تكرارى درميان نيست.

3. و پاره اى از دانشمندان نيز مى گويند: دستور در آيه 144 سوره بقره براى كسانى بود كه در شهر و خانه خويش هستند؛ و در اين آيه، وضعيت نماز مسافر ازنظر قبله ترسيم شده است؛ و بر اين اساس، تكرارى در آيه وجود ندارد.

«و انّه للحقّ من ربّك و مااللّه بغافلٍ عمّا تعملون»

منظور از اين جمله از آيه شريفه اين است كه روى آوردن به سوى كعبه، حق و ازجانب پروردگارت مقرّر شده است؛ همچنين ممكن است مفهوم واژه «حق»، ثابت و پايدار و هميشگى باشد، و آيه اينگونه تفسير شود كه: دستور روى آوردن به طرف خانه كعبه، هميشگى است؛ درست همانگونه كه خداوند با واژه «حق» وصف مى شود، و از آن جاودانگى دريافت مى گردد.

آرى؛ خدا از آنچه بندگانش انجام مى دهند، بى خبر نيست؛ و اين جمله هشدارى است به بيدادگران، تحريف كنندگان آيات خدا و حق ستيزان. و در قرآن، نظير اين هشدارها بسيار است؛ ازجمله آيه شريفه زير:

«اِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ.»(284)

براستى كه پروردگار تو سخت در كمين [بيدادگران ] است.

«و من حيث خرجت فولّ وجهك شطرالمسجدالحرام و حيث ماكنتم فولّوا وجوهكم شطره»

و تو اى پيامبر! از هركجا بيرون آمدى و آهنگ سفر كردى، روى خود را به جانب مسجدالحرام كن؛ و شما اى مردم باايمان! هركجا كه باشيد، بدان سو روى آوريد و نماز گزاريد...(285)

«لئلّايكون للنّاس عليكم حُجّةٌ»

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى مى گويند منظور اين است كه: آن هنگام كه شما مردم باايمان هميشه رو به سوى بيت المقدّس نماز مى خوانديد، پيروان كتابهاى پيشين مى گفتند: محمّد(ص) پيامبرى نيست كه ما نويدِ آمدنش را دريافت داشته و وصف او را در كتابهاى خويش خوانده ايم؛ چرا كه يكى از ويژگيهاى آخرين پيامبر اين است كه به جانب دو قبله نماز مى گزارد. بنابراين، تغيير قبله براى آن است كه آنان پيامبر را بشناسند و برضدّ شما مردم مسلمان دليل و برهانى نداشته باشند.

2. و برخى مى گويند منظور اين است كه: شما مردم مسلمان در انجام دادن فرمان خدا و نماز گزاردن به سوى كعبه ثابت قدم باشيد تا اهل كتاب عليه شما سمپاشى نكنند و نگويند كه اگر تغيير قبله براستى ازجانب خدا و به فرمان اوست، چرا در اجراى آن متزلزل هستيد؟

3. پاره اى نيز معتقدند: از آنجا كه يهود مى دانستند آخرين پيام آور خدا از كجا مبعوث مى شود و نيز مى دانستند كه قبله او كعبه خواهد بود، هماره برضدّ آن حضرت سمپاشى مى كردند كه چرا به سوى بيت المقدّس نماز مى خواند. از اين رو، خداوند قبله را تغيير داد تا حقجويان آنان دريابند كه اين همان پيامبر خداست و حق ستيزان نيز وسيله اى براى سمپاشى عليه آن حضرت نداشته باشند.

«الّاالّذين ظلموا منهم»

تفسير

كلّ آيه شريفه اين است كه: شما اى مردم مسلمان! به جانب قبله جديد روى آوريد تا اهل كتاب، جز ستمكارانشان كه حق را مى پوشانند، دليلى برضدّ شما نداشته باشند و دريابند كه اين مرد بزرگ كه پرچمدار توحيد و تقوا است، همان پيامبرى است كه نويدِ آمدنش را دريافت داشته اند. امّا اين را هم بدانيد كه بيدادگران آنان پيوسته با حق مى ستيزند و حقيقت را مى پوشانند.

در اينكه «الّا الّذين ظلموا منهم» از كجا استثنا شده است و مقصود از آن كيانند، بحث هست:

عدّه اى از مفسّران آن را استثنا از «للنّاس» و از نوع متّصل مى دانند، و مى گويند معناى آيه اين است كه: ما قبله را تغيير داديم تا براى هيچيك از مردم، جز ستمكاران آنان - كه آگاهانه و ازسر لجاجت تغيير قبله را انكار مى كنند - دليلى برضدّ شما نباشد.

گروهى نيز آن را استثناى منقطع دانسته و گفته اند: منظور اين است كه عناصر و جريانهاى ستمكار هيچگاه بر كار خويش دليل و برهانى ندارند؛ و مقصود از ستمكاران در آيه شريفه، جماعتى از يهود و شرك گرايان قريش اند؛ چراكه شرك گرايان نيز درمورد تغيير قبله هياهو راه انداخته بودند كه محمّد(ص) سرانجام دريافت كه ما برحقّيم و راه و رسم نياكان ما درست است، به همين دليل به قبله ما گرايش يافت. و يهود نيز به سمپاشى پرداختند كه محمّد(ص) نه به فرمان خدا و نه از روى آگاهى و يقين، بلكه به دلخواه خود قبله را تغيير داده است.

و ممكن است منظور از ستمكاران، همه كسانى باشند كه در تمامى قرون و اعصار دربرابر حق سر فرود نمى آورند و تا مى توانند با حق مى ستيزند.

«فلاتخشوهم واخشونى»

خداى جهان آفرين پس از ترسيم حق ستيزى و دشمنى و حق پوشى گروهى از يهود و نصارا و شرك گرايان، اينك دلگرمى و اطمينان خاطر مى دهد كه «هراس از آنان را به دل راه ندهيد و تنها از من بترسيد؛ چرا كه اگر راه توحيد و تقوا را درپيش گيريد، فرجام همه نقشه هاى دشمنان به خود آنان برمى گردد».

دسته اى برآنند كه: منظور اين است كه «درمورد تغيير قبله، از هوچيگرى آنان نهراسيد؛ و در مخالفت با دستوراتم، از من بترسيد».

«ولاتمّ نعمتى عليكم و لعلّكم تهتدون»

اين جمله، عطف به «لئلّايكون للنّاس عليكم حجّة» است؛ و تفسير آيه چنين مى شود كه: «ما به دو دليل قبله را تغيير داديم: نخست اينكه ستمكاران دليل و برهانى برضدّ شما نداشته باشند و نتوانند با تمسّك به آن، با شما بحث و كشمكش كنند؛ و ديگر اينكه شما را به قبله پدرتان ابراهيم توحيدگرا راه نمودم تا بدينوسيله نعمت را بر شما كامل گردانم».

ابن عبّاس مى گويد: تفسير آيه اين است كه «تا بدينوسيله نعمتم را در اين جهان و جهان ديگر بر شما كامل گردانم؛ بدينصورت كه در دنيا شما را بر حق ستيزان پيروزى بخشم و وارث امكانات و اقتدار آنان سازم و در آخرت نيز بخشايش و مهر خاص خود را شامل حالتان كنم».

از امير مؤمنان(ع) نقل كرده اند كه نعمتهاى خدا شش چيز است:

«قال علىّ(ع) النّعم ستة: الاسلام والقرآن و محمّد(ص) والسّتر والعافية و الغنى عما فى ايدى النّاس.»

پرتوى از آيه شريفه

در اين آيه شريفه، درسها و پيامهاى انسانسازى نهفته است كه به دو نمونه آن اشاره مى شود:

1. فرد و جامعه توحيدگرا و پايبند به قرآن بايد در زندگى فردى و اجتماعى و سياسى خود به گونه اى عمل كند كه بهانه و دستاويزى براى تاخت و تاز به دست اين و آن ندهد و خود را آماج يورش اهل منطق و انصاف نسازد؛ بالاتر از اين، بايد كردارى چنان سنجيده داشته باشد كه زبان مخالفان نيز كوتاه شود و آنان دليل و برهانى برضدّ او نيابند «...لئلّا يكون للنّاس عليكم حجّة...».

2. فرد و جامعه توحيدگرا بايد بجاى وحشت از اين و آن و سرپوش نهادن بر عملكردهاى نادرست، از خدايى بترسد كه نه تنها از كارهاى محرمانه و امور فوق سرّى آگاه است، بلكه از آنچه در قلبها و سينه ها نهفته است نيز خبر دارد و هموست كه در روز رستاخيز بايد دربرابرش حاضر شويم: «فلاتخشوهم واخشونى».(286)